جملاتی برای عبادت
عبادت (به صورت دعا خواندن) همیشه برایم مشکلاتی همراه داشته است. البته در این موضوع شکی ندارم که دعا تجربهای مهم و در ارتباط با واقعیتی اساسی است. با مطالعهی متون بسیاری از «محققین» معنوی (از ادیان و نژادهای مختلف) اهمیت دعا را حس کرده بودم و به آن اعتقاد داشتم. هر بار این متون را میخواندم، به یاد یکی از مقدسین۱ میافتادم که میگفت دعا عطر «وطن اصلی» ما را به مشام میرساند و یا به عبارت دیگر ما را با جهان حقیقی مرتبط میکند. با این حال بین کیفیت دعایم با احساساتی که این نوشتههای زیبا بیان میکردند فاصلهی زیادی بود.
من تعدادی از دعاها را بلد بودم. چندتایی از آنها را انتخاب کردم و سعی میکردم به طور مرتب و با توجه آنها را بخوانم. لحظاتی هم بود که نسبت به آن مبدئی که ما او را خدا مینامیم کششی ناگهانی احساس میکردم. ولی میدانستم که تمام اینها ورد خوانی است، احساساتی زودگذر و تلاشی است که به نتیجه نمیرسد. همیشه از آنچه انتظار داشتم پایینتر بودم.