برچسب: معنویت

معنویت، معنویت فطری

 
 
نوشته: گروه نویسندگان سایت e-ostadelahi.fr
معنویت در اصطلاح عام، عبارت از هر چیزی است که به زندگی روح مربوط می‌شود که گاهی آن را زندگی درونی نیز می‌نامند. چنین تعریف مبهمی هر گونه برداشتی از معنویت را مجاز می‌دارد. امروزه وقتی موضوع معنویت مطرح می‌شود، از هر چیزی، هر چند ضد و نقیض، سخن به میان می‌آید: از زندگی در دِیر با کارگاه‌های یوگا، کیمیاگری، تائو، فال ورق و غیره. بازار اعتقادات و معنویات مشکلی با این تضادها ندارد، چنانکه حتی الحاد نیز می‌تواند به نوعی معنویت محسوب شود.

معنویت از دیدگاه استاد الهی معنایی بسیار دقیق ‌دارد، که به عملکرد دینی یا عرفان سنتی می‌پیوندد. در معنویت، زندگی روح و فطرت خاص آن مورد نظر است، که از عوامل جسمانی و در مورد انسان بالاخص از قسمت حیوانی‌اش متمایز است. معنویت از فعالیت در جهت تغییر خود، که منجر به شناخت و دستیابی به چشم‌اندازی برتر از خود و عالم می‌شود، جدایی‌ناپذیر است. «زندگی» روح باید جهت داشته باشد و کمال جهت حرکت روح را تعیین می‌کند.

 

معنویتی منطبق با عصر حاضر

 
 

در مقدمه کتاب «معنویت یک علم است» دکتر بهرام الهی، توضیح می‌دهد که برخورد ما با معنویت باید به همانگونه باشد که با سایر علوم: با اعتماد به جستجوی حقایق بپردازیم و پیشرفت نماییم.

در زمینه علوم مادی، انسان در طول زمان همواره در حال پیشرفت بوده و هر نسلی با تکیه بر دستاوردهای پیشینیان کوشیده است تا سنگ جدیدی بر بنای آن بیفزاید. در این روند که بسط روزافزون علوم و در نتیجه رفاه انسان را در پی داشته، استناد ما به گذشتگان نه بدان‌جهت است که به یافته‌های آنان اکتفا کنیم بلکه از آن‌روست که به دانش خود عمق بخشیم و کوشش خود را در کشف حقایق تازه‌ای به کار گیریم.

نظر انسان در هر زمینه‌ای، جز در معنویت، همواره معطوف به آینده بوده و هست. اما در مورد« علم معنویت» انسان منحصرا‌ً ناظر به گذشته است، چنان‌که گویی دیگر چیزی برای افزودن به گفته‌های پیشینیان باقی نمانده و امروزه کسی قادر نیست ضمن بهره گرفتن از منابع الهام گذشتگان، برای ارائه حقایق معنوی به صورت امروزی گامی بردارد و به حقایق تازه‌ای دست یابد. چنین به نظر می‌رسد که معنویت مقوله‌ای است دست نیافتنی که باید آن را در زمره اسرار شمرد.

 

اندیشه استاد الهی در هفت اصل

 
 

نوشته امانوئل کنت

اندیشه استاد الهی سیستم منطقی منظمی است که جنبه‌های نظری و عملی «معنویت فطری» را تشریح می‌کند. « فطری» را می‌توان به دو معنا دریافت: به معنای معنویتی که با طبیعت حقیقی انسان و سرشت او و نیازهای درونی او منطبق است و نیز به معنای معنویتی مدرن، سازگار با روان و عادات انسان این زمان، که متفاوت است با معنویت سنتی که عرفا و قدیسین گذشته تجسم می‌بخشیدند و بنا بر اصول، شور و حال را بر امر عقلانی ممتاز می‌داشتند.

اندیشه استاد الهی بدان‌سبب که می‌کوشد معنای معنویت را با برگشت به آنچه بنیادهای آن را می‌سازد تدقیق کند، به این پرسش که چرا انسان نمی‌تواند از معنویت درگذرد، نیز پاسخ می‌دهد. ابتدا باید این مطلب مهم را بررسی کنیم تا بهتر دریابیم که استاد الهی چگونه موفق می‌شود معنویت را در چارچوب موجودیت انسان سامان بخشد.