کوشش، همان نتیجه است
کوشش مجموعه تلاشهایی است که برای رسیدن به یک هدف صورت میگیرد. از اصطلاح « نابرده رنج گنج میسر نمیشود» چنین به نظر میرسد که عکس آن نیز درست است، بدین معنی که « حاصل رنج لزوماً گنج باید باشد». اما برای شخصی که در جهت بهتر شدن خودتلاش میکند، شاید نتیجهی به دست آمده نتیجهی مورد انتظار نباشد.
« سالهاست تلاش میکنم توجه بیشتری نسبت به رعایت حق دیگران داشته باشم و بیشتر به فکر اطرافیانم باشم. با این حال اغلب این موضوع را فراموش میکنم و فرصتهایی را که برای اظهار محبت و توجه به دیگران پیش میآید را از دست میدهم. هر بار فکر میکنم در این مورد پیشرفت نکردهام و احساس میکنم، هدفی که برای خود قرار دادهام دور از دسترس است. با این حال ناامید نمیشوم و به کوشش خود ادامه میدهم…»
از گفتهی این شخص چنین بر میآید که وقتی سالها با یک نقطه ضعف، مبارزه میکنیم، ولی نتیجهی چندانی به دست نمیآوریم، ادامهی تلاش و کوشش در این زمینه بسیار مشکل میشود. در واقع بعضی از نقاط ضعف ما آنقدر عمیق و دامنهداراند که هر چه کوشش کنیم، باز هم نمیتوانیم، بطور قطعی آنها را از وجود خود بزداییم. شاید هم خاصیت این نقاط ضعف این است که همچون دردی مزمن باعث میشوند هیچوقت در خود احساس آرامش نکنیم. گاهی اوقات وقتی با یکی از نقطه ضعفهای خود مبارزه میکنیم، ممکن است به نظر بیاید که پیشرفت محسوس و سریع است یا تصور شود که بعد از مدتی مبارزه، آن نقطه ضعف از بین خواهد رفت. از بین رفتن قطعی یک ضعف اخلاقی، چنانچه بر فرض، امکان هم داشته باشد، مستلزم چنان پشتکار و تلاش دامنهداری است که اگر بعد از چند ماه یا حتی چند سال مبارزه، برآوردی از آن بکنیم، به نظرمان میرسد که در حال رکود و توقف بودهایم. به این میماند که در جهت مخالفِ حرکتِ یک پله برقی، قدم برداریم و علیرغم خستگی و زحمتی که متحمل میشویم، هیچ به جلو نرویم. توقع پیشرفت محسوس داشتن ما را به دام میاندازد، چنین توقعی گرچه منطقی و بجا به نظر میرسد، ولی میتواند توقعی بیجا باشد. حال به درد دل دوستمان برگردیم و نکتهای آموزنده از تجارباش را بینیم.
در جستجوی روح
مذهبیون قرن حاضر، با در پیش گرفتن روشهایی برای دوباره سازیِ مدرن تصوف کهن و تجدد در معنویت و یا با پراگماتیزم و روشهای شخصیِ پیشرفت روحی و غیره، همچون افرادی معلول و محتاج به اجتماع به نظر میآیند. در چنین دورنمای دلگیری، « معنویت فطری» موردی استثنائی به نظر میرسد که میتواند آینده ای را ترسیم کند که مثل سایرین محتمل به سقوط نباشد. این معنویت، زبانی جدید، عقایدی نیرومند و مفاهیمی در زمینهی تحقیق است. آیا ممکن است معنویت به علم تبدیل شود؟