مجادله بر سر اعتقادات
چرا از اینکه دیگران با ما هم عقیده نیستند، احساس ناراحتی میکنیم؟ چرا اختلاف بر سر یک اعتقاد باعث درگیری ما با دیگری میشود؟ چرا کسی را به صرف مخالفت با نظراتمان تحقیر میکنیم و از او متنفر میشویم؟ اگر ما در انتخاب اعتقاداتمان آزاد هستیم، چرا نفی آن توسط دیگری احساس تنفر را در ما ایجاد میکند؟
رنجش، تحقیر و عصبانیت ناشی از دگراندیشی دیگری و اعتراضاتی از قبیل«با من موافق نیست؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟» بدون شک نشانهی این است که ایگو جریحهدار شده است.
اعتقادات ما از نهاد ما سرچشمه میگیرد و معرف قسمت مهمی از آنچه که هستیم یا به طور دقیقتر آن چیزی که فکر میکنیم هستیم، میباشد. ایگوی ما طبیعتاً توسعهطلب است و میل دارد خود را برتر جلوه دهد. به قورباغه ای شباهت دارد که میخواست به بزرگی یک گاو جلوه کند۱ . در حقیقت، ایگو اعتقاداتش را همچون ابزاری به کار میگیرد تا در دیگران نفوذ کند، و آنها را به جبههی خود ملحق کند یا حتی بر آنها مسلط شود. حال اگر کسی عقاید ما را نپذیرد یا از آنها انتقاد کند، ایگوی ما خود را مطرود و تحقیر شده احساس میکند و برآشفته میشویم.