دوری و دوستی
غیر از افرادی که به آنها علاقهمندیم و از معاشرت با آنها خوشحال میشویم، گاهی نیز با کسانی سروکار داریم که حضورشان برایمان ناخوشایند است و احساسی منفی را در ما برمیانگیزند. وقتی خوب دقت کنیم درمییابیم که این احساسات از نظر «اخلاقی» مناسب نیستند و حدس میزنیم که منشأ آنها ــ اگر نگوییم همیشه ــ اغلب از ضعف اخلاقی خود ماست. مثلاً، در مورد خودم، رقابت با بعضی افراد و جریحهدار شدن غرورم بدون تردید عامل اصلی تنفر یا نارضایتی شدیدم از آنها بوده است. کافی است لبخند یا حرفی را بد تعبیر کنم و آن شخص دشمنی میشود که باید به هر ترتیب او را از بین ببرم.
سه اصل در عمل معنوی
معنای زندگی چیست؟ استاد الهی میگوید به کمال رساندنِ روح، یعنی مرحلهای که انسان با در نظر گرفتن اقتضای طبیعتش بر امیالش کاملاً مسلط شود و در چنین حالتی است که آزادی درونی حاصل میشود. اما چگونه خود را به مرحلهی کمال برسانیم؟ از طریق عمل. استاد الهی تأکید میکند که در معنویت هم مانند دیگر زمینهها «با تمرین و ممارست میتوان پیشرفت کرد» گرچه با تفکر و صحبت میتوان میل به تغییر را در فرد بیدار کرد و راهکارهای مناسب را پیش روی او قرار داد؛ ولی متأسفانه، صحبت و تفکر در مورد یک فضیلت، برای پرورش آن در انسان کافی نیست. بلکه تنها روش ممکن این است که حرف جای خود را به عمل بدهد.
ملکجان نعمتی
نوشته: لیلی انور
شیخ جانی، وارث تعلیمات معنوی اصیلی است که ادیان ایران باستان، عرفان اسلامی و فرهنگ کُرد را در برمیگیرد، او با در آمیختن تفکر معنوی در زندگی مادی، تلاشی گسترده در راه تجدید سنت عرفانی نمود.
ملکجان نعمتی ملقب به حضرت شیخ درسال ۱۲۸۵ شمسی در روستایی دورافتاده در کردستان ایران به دنیا آمد. او قرن بیستم را به تحقیق، عبادت، و تعلیمات معنوی و به ظاهر دور از هیاهوی زندگی مادی سپری کرد. با این وجود شواهد کسانی که او را میشناختند و همچنین تعلیمات به جا مانده از او که غالب آنها شفاهی هستند، حاکی از آن است که علیرغم تمایلش به زندگی توأم با تعمق، همواره در جریان وقایع جهان بود و زندگی خود را وقف دفاع از حق ضعیفان و بهخصوص حقوق زنان و تفکر دربارهی مسائل فلسفی و اخلاقی زمان خود کرد.
چند توصیه برای تسلط بر نفس
س: از تعالیم شما چنین استنباط میشود که اساس کار معنوی، مبارزه با نفس و اجتناب از غرور است. در گذشته من به چهار طریق بر نفس خود مسلط میشدم: ۱- عمل به توصیههای شما ۲- ریاضت کشیدن ۳- عبادت مخفی ۴- خدمت به خلق و پناه بردن به جم. ولی حال وسوسهی نفسانی چنان مرا احاطه کردهاست که در گردنه گیر آمدهام، کمکم کنید و از آن نصایح گرانبهای خودتان با زبان ساده برایم مرقوم فرمایید که سرمشق قرار دهم.
ج: راجع به مبارزهی با نفس همان چهار راه خوب است فقط یک چیز دیگر به آن اضافه کنید و آن اینست: همیشه هر چه ریاضت میکشید و عبادت میکنید همه را در نظر خود حقیر و کوچک بشمارید و از آن مغرور نشوید و با نفس همیشه بهنظر خصومت و دشمنی نگاه کنید. اگر نفس خیالی هم بهشما جلوهگر (تلقین) میکند که مطابق با خدا پرستی باشد، اگر به نفعت بود عمل کن و به او بگو که من به حرف تو عمل نکردم، بلکه به نفع خودم عمل کردم، والا اِی نفس… تو مزور و دروغگو و کاذب هستی و کوچکتر از آن هستی که من مطیع تو باشم. مثلا اگر نفس به شما گفت: مگر ندیدی فلانجا فلان پیشگویی صحیح را کردی یا دعایت تأثیر کرد پس باطندار هستی! جواب دهید ای نفس بیکردار، من که قادر نیستم ناخنی را از خودم کم و زیاد کنم، یک موی سیاهی را سفید و یا سفیدی را سیاه کنم، باطندار کجا هستم؛ نهایت اگر کراماتی صورت گرفته تصادفی بوده و تأثیر آن هم از توجه عقیدهی طرف بوده، پس تو غلط میکنی. اگر باز نفس به تو گفت روزه بگیر و ریاضت بکش، بگو ای نفس، من روزه و ریاضت را چون میدانم تقویت روح میدهد و تو را ضعیف میکند میکشم، اما نه به گفتهی تو، بلکه به گفتهی روحم و به گفتهی اولیای بزرگ است که ریاضت میکشم. آنوقت اگر کسی از آن نفس سؤال کند ای نفس، تو که راضی نیستی ضعیف بشوی و روح تقویت شود، پس چرا دستور ریاضت کشیدن که سرمایهی تقویت روح و ضعف تو است به فلان کس میدهی؟ یواشکی و بهطور آهسته و محرمانه جواب خواهد داد: ای سائل به کسی نگوئید که مقصود من چیست، چون غرور بطوری مضر است که از هر گناهی بیشتر روح را ضعیف و نفس را قوی میکند، میخواهم بهاین وسیله فلانی را گول بزنم و او را به ریاضتکشی وادار کنم که از خودش مغرور بشود، آنوقت از آن راه، روح را زمین بزنم و بیچارهاش کنم. خلاصه راه نفس کشی، مغرور نشدن و برخلاف میل او رفتار کردن است و بس.