یقظه
دکتر داریوش صفوت موسیقیدان فرهیخته و یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ معاصر موسیقی دستگاهی ایران است.
او با این که از کودکی با موسیقی، آشنا بود، و پدرش ویولون میزد و اصرار داشت او هم ویولون بزند، تن به نواختن سازی نداد تا اینکه «در سن چهارده سالگی در زندگی من اتفاق خاصی افتاد که به موسیقی عشق پیدا کردم. پدرم سهتار مخصوصی داشتند که صدای خوشی داشت، شبی که در حال کوک کردن آن بودند ناگهان متوجه صدای آن شدم، به نظرم صدای موزون و حیرت انگیزی بود. تا آن زمان موسیقی در من چنین اثری نکرده بود. از آن صدا که به گوشم رسید، مانند سازی که شروع به ارتعاش کند، من هم مرتعش شده بودم. در آن شب من یک یقظۀ موسیقایی داشتم.»۱ واژۀ یقظه به معنای بیداری، برای بیان نخستین مرحلۀ عشق او به موسیقی است.
آیا تا بهحال فکر کردهاید پس از مرگ چه میشود؟
لحظاتی در تاریخ
زندگی در میان زندگیها
احساس بی عدالتی
براساس الگویی که استاد الهی از «خود» ارائه میدهد، انسان موجودی دو بُعدی است: بُعد ملکوتی که با بُعد حیوانی- بشری در هم میآمیزد و ماهیت وجود انسان را تشکیل میدهد. در این ترکیب شخصیت روانی- معنوی ما که جایگاه خصوصیات انسان است شکل میگیرد. همچنین در این معادله کلمه اختیار، یا بهعبارت دیگر مفهوم بدی مطرح میشود و اینکه چگونه در خلقت خالق خیرخواه و مدبر کائنات وجود بدی امکان پذیر است و چرا امکان وجود بدی و در نتیجه انتخاب خوب از بد برای رسیدن به کمال انسانی لازم است.
برای شروع به این ویدیوی کوتاه نگاه کنیم:
دربارۀ کتاب «با شتاب به پیش»
قدیسی که در روستای جیحونآباد واقع در غرب ایران زندگی میکرد ۱ و در سن بیست سالگی بینایی چشمان خود را از دست داد، توانست با بصیرت و خِرَدش نقش و ارزش زنان و دختران روستای زادگاهش را دگرگون کند. او والدین را ترغیب میکرد با دخترانشان همانند پسران رفتار کنند؛ به اندازه پسران به تغذیه آنها اهمیت دهند، آنها را به مدرسه بفرستند، حقوقی مساویِ پسران برای آنها قائل شوند و حتی ارث برابر به آنها بدهند. چنین اقداماتی در جامعه مردسالار میتوانست امنیت او را به خطر بیندازد، ولی او با پشتگرمی به نیروی حقایقِ جاودان و اتکا به قدرت معنوی ژرفِ درون، در مقابل مشکلات مختلف اجتماعی و عُرفی کوتاه نیامد و با پختگی خاص خود توانست باورِ خویش را به مرحلۀ عمل در آورد.
پاد زهری برای عصبانیت (٢) : محبت
مرحلۀ دوم، یافتن علت عصبانیت، الویت دادن به ارتباط با دیگران، محبت بهعنوان مادۀ موثر مبارزه.
١ – شروع یک تغییر کلی
مروری در تعلیم و تربیت: چندی پیش درکتابهای روانشناسی کودک مطالبی در مورد عصبانیت خواندم. در ابتدا دنبال راه حلی برای علل عصبانیت در والدین بودم ولی نکاتی در مورد علل عصبانیت در بچهها پیدا کردم که مرا با خیلی مسائل آشنا کرد. به اعتقاد روانشناسان عصبانیت یک عکسالعمل طبیعی است که از احساس عجز در مقابل اتفاقات و از سرخوردگی اصل لذت جویی منشأ میگیرد. چون فکر بچه هنوز به پختگی نرسیده نمیتواند مشکلات و محدودیتها را بفهمد و توجیه کند، و هر چه مطابق خواستۀ او نباشد برایش احساس سرخوردگی به بار میآورد. وقتی بچه با بحرانهای عصبی مواجه میشود، والدین باید برای او دلایل منطقی آورده و به آرامی و با صراحت، حد مناسب هر چیز را به او نشان دهند. بعد از تفکر در مورد این نکته که واضح به نظر میرسد متوجه شدم بهجای آنکه مثل یک فرد بالغ رفتار کنم، عکسالعملهایم مانند یک بچه است و عدم موفقیتمهایم به جای آنکه از طریق عقل و منطق توجیه شود، به صورت عصبانیت بروز میکند. به جای این که مسائل را برای بچههایم توضیح دهم به آنها پرخاش میکنم و این باعث خشم بیشتر شده و در نتیجه کار به جای باریک میکشد. این مشکل چندین سال است ادامه دارد و من سر در گم شده ام. باید اعتراف کنم که برای بچههایم سرمشق خوبی نیستم و هر بار به جای در پیش گرفتن روشی عقلانی، عکس العمل های شدید از خود نشان میدهم.