مجادله بر سر اعتقادات

 
 
نوشته: سوفی لواسور

چرا از اینکه دیگران با ما هم عقیده نیستند، احساس ناراحتی می‌کنیم؟ چرا اختلاف بر سر یک اعتقاد باعث درگیری ما با دیگری می‌شود؟ چرا کسی را به صرف مخالفت با نظراتمان تحقیر می‌کنیم و از او متنفر می‌شویم؟ اگر ما در انتخاب اعتقاداتمان آزاد هستیم، چرا نفی آن توسط دیگری احساس تنفر را در ما ایجاد می‌کند؟

رنجش، تحقیر و عصبانیت ناشی از دگراندیشی دیگری و اعتراضاتی از قبیل«با من موافق نیست؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟» بدون شک نشانه‌ی این است که ایگو جریحه‌دار شده است.

اعتقادات ما از نهاد ما سرچشمه می‌گیرد و معرف قسمت مهمی از آنچه که هستیم یا به طور دقیق‌تر آن چیزی که فکر می‌کنیم هستیم، می‌باشد. ایگوی ما طبیعتاً توسعه‌طلب است و میل دارد خود را برتر جلوه دهد. به قورباغه ای شباهت دارد که می‌خواست به بزرگی یک گاو جلوه کند۱ . در حقیقت، ایگو اعتقاداتش را همچون ابزاری به کار می‌گیرد تا در دیگران نفوذ ‌کند، و آنها را به جبهه‌ی خود ملحق کند یا حتی بر آنها مسلط شود. حال اگر کسی عقاید ما را نپذیرد یا از آنها انتقاد کند، ایگوی ما خود را مطرود و تحقیر شده احساس می‌کند و برآشفته می‌شویم.
 

برزخ

 
 
نوشته: گروه نویسندگان سایت e-ostadelahi.fr

برزخ عالمی است معنوی که روح‌ بعد از ترک جسم به طور موقت در آن اقامت می‌کند.

بر اساس معنویت فطری، مرگ پایان زندگی  نیست، بلکه گذرگاهی است به سوی دنیایی دیگر در بُعدی حقیقی و بسیار لطیف‌ که دکتر الهی آن را برزخ می‌نامد.

از نظر نویسنده‌ی کتاب مبانی معنویت فطری، برزخ  طریق دیگری برای تعریف عالم دیگر و پاسخ به نیاز بشر مبتنی بر اعتقاد به بقای روح بعد از مرگ جسم نیست، بلکه پاسخی است به ضرورتی بنیادین در سیستم زندگی‌های متوالی.

هدف از زندگی‌های متوالی سیرکمال روح است. حال اگر گذر از یک زندگی به زندگی‌ بعدی به‌طور آنی و بدون توقف در عالم برزخ صورت گیرد، کسی که در طول زندگی خاکی خود، آگاهی معنوی به دست نیاورده است، فرصتی برای کسب آن نخواهد داشت. بنابراین احتمال دارد که ناآگاهی‌اش را از یک زندگی به زندگی بعد به همراه ببرد که در این‌صورت زندگی‌های متوالی بی‌حاصل خواهد بود. از این رو برزخ پاسخگوی نیاز بشر به  وجود مکانی است مابین دو زندگی تا در آنجا بتواند برخی حقایق معنوی را جذب کند و آن را با خود به زندگی تازه‌اش ببرد. این حقایق بر فکر و عملکرد او تأثیر می‌گذارند و سیر کمالش را در زندگی بعدی سهل‌تر می‌کنند.
 

تربیت فرزندان با تربیت والدین آغاز می‌شود

 
 
نوشته: اِلزا گِرن

ساده‌ترین کار در تربیت کودک این است که شخصیت کودک یا محیط مدرسه را بهانه‌ قرار دهیم و رفتارهای اشتباهش را توجیه کنیم. کدام پدر و مادری، بدرفتاری شدید فرزندش را با این جمله که: «شخصیت خودش را دارد!» توجیه نکرده است؟ و یا تقصیر رفتار نادرست فرزندش را به گردن مدرسه نینداخته است؟ برای والدین، بسیار دشوار است که روش تربیتی خود را بررسی کنند و در این مورد مسئولیت‌پذیر باشند. مطالعات بسیار نشان می‌دهد که والدین نقشی تعیین کننده در آموزش فرزند دارند. با اینکه تأثیر محیط اجتماعی را نباید نادیده گرفت، ولی کودک، در ابتدا با تقلید و سپس با میل و علاقه، نحوه رفتار والدینش را فرا می‌گیرد.

توصیه‌ی استاد این است: «بچه را قبل از این‌که به دنیا بیاید تربیت کنید. یعنی پدر و مادرش تربیت داشته باشند.»۱ تربیت یعنی: «پرورش ذهن و استعدادهای فکری، جسمانی و اخلاقی کودک» بنا بر این مفهوم «تربیت داشتن» یعنی والدین قبل از پرورش این استعداد‌ها در فرزندشان، آنها را در وجود خود تحلیل برده باشند.
 

آگاهی و جسم

 
 
نوشته‌ی: ژان کلود مارتی

برای کسانی که به معنویات علاقه‌مند هستند، وجود روح و بقای آن بعد از مرگ جسم، موضوع مهمی است. رابطه‌ی بین آگاهی و جسم چیست؟ آیا فقط از طریق جسم است که آگاهی می‌تواند بروز کند و خود را بنمایاند؟ زمانی که دانشجو بودم، این سؤالات تا حدود زیادی فکرم را به‌خود مشغول می‌کرد. این مقوله موضوعی بسیار حساس است زیرا غالباً تصور می‌کنند که تنها بین فلاسفه می‌توان از فرضیه‌ی وجود روحی مستقل از جسم صحبت کرد. مطرح کردن این موضوع، به‌خصوص در محیط علمی‌ای که با آن سر و کار دارم، غالباً انکار و تردیدی توأم با تمسخر را به همراه دارد.

افراد بسیاری و بخصوص برخی از همکارانم، تصور می‌کنند که طرح این سؤال از نظر علمی، نمایانگر طرز فکری ضعیف و بدون استدلال منطقی است. با این‌حال تاریخ علم گواهی می‌دهد که میدان امکانات بسیار وسیع‌تر از آنست که دامنه‌ی محدود دانش فعلی ما قادر به تعبیر همه‌ی موضوعات آن باشد. یک ذهن منطقی باید لااقل جانب احتیاط را رعایت کند و نسبت به آنچه که احتمالاً بتواند پاسخ‌گوی سؤالاتی باشد بینش وسیع‌تری داشته باشد. در این مقاله‌ی کوتاه، پس از یادآوری بعضی حقایق شناخته شده در این زمینه، به بحث در مواردی که شخصاً تهیه کرده‌ام، می‌پردازیم. این موارد حتی اگر پاسخی قانع کننده ارائه ندهند، حداقل سؤالاتی را مطرح می‌کنند که برای کسانی که به مسائل مربوط به روح و جسم علاقه‌مندند بی‌مورد به‌ نظر نمی‌رسد.
 

جملاتی برای عبادت

 
 
نوشته: لوئیس

عبادت (به صورت دعا خواندن) همیشه برایم مشکلاتی همراه داشته است. البته در این موضوع شکی ندارم که دعا تجربه‌ای مهم و در ارتباط با واقعیتی اساسی است. با مطالعه‌ی متون بسیاری از «محققین» معنوی (از ادیان و نژاد‌های مختلف) اهمیت دعا را حس کرده بودم و به آن اعتقاد داشتم. هر بار این متون را می‌خواندم، به یاد یکی از مقدسین۱ می‌افتادم که می‌گفت دعا عطر «وطن اصلی» ما را به مشام می‌رساند و یا به عبارت دیگر ما را با جهان حقیقی مرتبط می‌کند. با این حال بین کیفیت دعایم با احساساتی که این نوشته‌های زیبا بیان می‌کردند فاصله‌ی زیادی بود.

من تعدادی از دعاها را بلد بودم. چندتایی از آنها را انتخاب کردم و سعی می‌کردم به طور مرتب و با توجه آنها را بخوانم. لحظاتی هم بود که نسبت به آن مبدئی که ما او را خدا می‌نامیم کششی ناگهانی احساس می‌کردم. ولی می‌دانستم که تمام اینها ورد خوانی است، احساساتی زودگذر و تلاشی است که به نتیجه نمی‌رسد. همیشه از آنچه انتظار داشتم پایین‌تر بودم.
 

در مورد رویارویی با ناملایمات زندگی

 
 
 
OE2س:شخصی راجع به گرفتاری‌اش سؤال کرد

ج: این شعر را یادت می‌دهم هیچ وقت فراموش نکن:

کار ساز ما به فکر کار ماست        فکر ما در کار ما آزار ماست

وقتی کسی مطمئن است کس دیگری در فکر اوست دیگر چه جای ناراحتی و غصه است. همین قدر به آن کارساز توجه پیدا کردی دیگر غصه نداشته باش. ما که نمی‌دانیم فردا چه می‌شود پس هر چه فکر بکنیم همه‌اش وهم و خیال است و مزاحم ماست، اما او می‌داند فردا چه باید اتفاق بیفتد. هیچ نباید فکر و خیال کرد. ای خدا،

هر چه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست
             ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
 

دفاع از حق دیگری، نوعدوستی (قسمت سوم)

 
 
نوشته: فردریک پرو

«یک انسان واقعی  همیشه نفع دیگران را بر نفع خود ترجیح می‌دهد، نه این که مانند اشخاص عادی، اول نفع خود را بخواهد و اگر هم شد نفع بقیه را در نظر بیاورد». (آثارالحق)

یکی از جنبه‌های نوعدوستی با دفاع از حق و یا منافع مشروع دیگری آغاز می‌شود، مخالفت کردن با  بی‌عدالتی یا سوء استفاده،  همدردی و  کوشش در رفع علت ناراحتی یا نارضایتی سایرین  …  عملکردی  است که می‌توان آن را «رفتار جوانمردانه» نامید. این عملکرد در دو تجربه‌ی مورد بررسی این مقاله به وضوح مشاهده می‌شود. قبل از آنکه در صدد «خوبی کردن» باشیم، از بروز خسارت و بدی جلوگیری کنیم.