تعریفی دوباره از مهربانی
هنر مهربان بودن ـ یا نحوهی بروز دادن محبت ـ برخلاف آنچه که اغلب در جامعه گفته میشود، نشانهی ضعف نیست بلکه صفتی اخلاقی است. مهربان بودن کار چندان آسانی نیست. استفان آینهورن، متخصص سرطان در بیمارستان کارولینسکا استکهلم، در کتابش به نام «هنر مهربان بودن» به نکتهی قانعکنندهای اشاره میکند. او میگوید که مهربانی وجهه مناسبی ندارد و غالباً نوعی ضعف یا سادهلوحی محسوب میشود. ولی او مهربانی را شکلی از هوش و فراست میداند: « به نظر من مهربانی […] ناشی از سادهلوحی نیست، بلکه نشانهی شعور متعارف است». مهربانی صفتی است که به ما امکان میدهد مطابق اخلاق، یعنی با در نظر گرفتن راحتی دیگران زندگی کنیم. بدین ترتیب، مهربانی یعنی«هنر انسان بودن بین انسانها »، این معنی، درک بهتری از مهربانی را میسر میکند.
دوری و دوستی
غیر از افرادی که به آنها علاقهمندیم و از معاشرت با آنها خوشحال میشویم، گاهی نیز با کسانی سروکار داریم که حضورشان برایمان ناخوشایند است و احساسی منفی را در ما برمیانگیزند. وقتی خوب دقت کنیم درمییابیم که این احساسات از نظر «اخلاقی» مناسب نیستند و حدس میزنیم که منشأ آنها ــ اگر نگوییم همیشه ــ اغلب از ضعف اخلاقی خود ماست. مثلاً، در مورد خودم، رقابت با بعضی افراد و جریحهدار شدن غرورم بدون تردید عامل اصلی تنفر یا نارضایتی شدیدم از آنها بوده است. کافی است لبخند یا حرفی را بد تعبیر کنم و آن شخص دشمنی میشود که باید به هر ترتیب او را از بین ببرم.
آیا میتوان معنویت را به روش علمی بررسی کرد؟
چندین سال پیش هنگام مطالعهی کتاب مبانی معنویت فطری تألیف دکتر بهرام الهی، پاراگرافی توجهم را جلب کرد:
«خدا در همه چیز و در همه جا و با همه هست. در خواب یا در بیداری، مستقیم یا غیر مستقیم، از طریق مأمورین خود یا نزدیکان ما، یا به هر ترتیب دیگری، حتی توسط عابری در خیابان، خداوند با هر یک از ما رابطه برقرار میکند. اما برای شنیدن و فهمیدن پیام های او باید نحوهی تشخیص آنها را بیاموزیم».
در آن موقع متوجه شدم که اگر میخواهم ارتباطی درونی با خدا برقرار کنم، باید نحوهی رمزگشایی پیامهایش را بیاموزم. چنین برداشتی مرا به سوی تلاشی مستمر رهنمون کرد که حاصل آن در کتاب اخیرم با نام رمزگشایی پیام های معنوی در زندگانی روزمره ۱ منتشر شده است.
سخنرانی پروفسور بهرام الهی، بخش اول: روح و من آگاه
در ماه مارس ۲۰۱۱ در کنفرانسی در سوربن، که بخشی از آن در اینجا خواهد آمد، پروفسور بهرام الهی، به جنبههای مختلف تفکر استاد الهی میپردازد. او مثل همیشه با روشی ساده و صریح، چکیدهای از مفاهیم بنیادین این فلسفه را به طور منسجم شرح میدهد.
اثبات وجود خدا (۳): پرورش دید
پاسکال حقداشت، دلایل مبنی بر وجود خدا برای معتقد کردن افراد بیایمان کافی نیست. برای شناخت وجود خدا به چیزی بیش از «استدلالات منطقی» نیازمندیم. حال باید دید آن چیز چه میتواند باشد؟ استاد الهی، در فصل اول کتاب معرفتالروح « ندای وجدان» را به عنوان ابزاری درونی در نظر میگیرد که میتواند به وجود خدا گواهی دهد. منظور از «ندای وجدان» چیست؟ منشأ آن چیست و چگونه میتواند ما را به شناخت وجود خدا رهنمون کند؟
اثبات وجود خدا (۲) : اثرات
دلایلی که فلاسفهی شرقی و غربی مبنی بر اثبات وجود خدا ارائه دادهاند، به منظور متقاعد کردن افراد بی ایمان نبوده. استاد الهی هم در نگارش فصل اول کتاب معرفت الروح که مربوط به اثبات صانع تعالی میباشد آگاه بود که این دلایل چیزی را به افراد بی ایمان ثابت نمیکنند. زیرا در جای دیگر در جواب به شخصی که میپرسد برای کسی که به خدا معتقد نیست چه دلیلی می توان آورد پاسخ میدهد: «دلیلی نمیتوان آورد. به فرض این که شما تمام دلایل عالم را بیاورید میگوید… خب، نشانم بده، خدا را نشانم بده. باید خود شخص فکر کند و بسنجد و به قلبش هم رجوع کند تا به مبدأ معتقد شود.» (آثارالحق جلد ۲ گفتار ۲۸۵).
به همین دلیل در پایان مقالهی قبلی این سؤال مطرح شد که چرا یک فصل مفصل از کتاب معرفتالروح به اثبات وجود خدا اختصاص داده شده است؟