فضیلت
فضیلت به طور خلاصه به معنی ویژگیهای صفاتی متعادل و دائمی است.
هدف از معنویت سیرکمال روح است. اما کمال روح به چه معنایی است؟ از دیدگاه اخلاقی، کمال روح تغییر جوهر روح همراه با رشد تمامی فضیلتهای انسانی در خود است. چنین تغییری خود به خود انجام نمیشود. بلکه شخص باید ابتدا پرورش فکر صحیح دربارهی مفهوم فضیلت داشته باشد تا بتواند آن را در خود پرورش دهد.
گفتارهایی از استاد الهی
گفتار ۴۱۶
دنیا همهاش مکررات است زیرا هر خاطرهای، از بدی یا خوبی، بالاخره میگذرد و فراموش میشود. وظیفه انسانیتی در ما هست که باید انجام بدهیم، یعنی نسبت به همنوع خود مهربان باشیم و خدمت بکنیم و گذشت داشته باشیم، زیرا انتقام هیچوقت لذت ندارد بلکه پشیمانی میدهد، در صورتی که گذشت همیشه لذت دارد.
فروتنی، از کدام «من» ناشی می شود؟ (۱)
فروتنی، زمانی فضیلتی اساسی محسوب میشد، ولی دیگر تمایلی به آن نداریم زیرا ناخودآگاه حس حقارت را که به معنی فرومایگی و بیارزش بودن است در ما تداعی میکند که خوشایند نیست.
حال، چرا این مفهوم را مطرح میکنیم و کاربُرد آن در عمل به اخلاقیات چیست؟ فروتنی میتواند رابطهای را که با خود و با دیگران داریم به نحوی مثبت تغییر دهد.
شخصیت معنوی برجسته
کمال، سیر تکامل
به طور خلاصه : هر مخلوقی برای رسیدن به کمال خاص خود خلق شده است. فرایندی که به این مرحله میانجامد سیرکمال نام دارد که به اخلاقیات و معنویت در زندگی ما معنا می بخشد.
برای همهی موجودات، بدون استثنا، سیرکمال در نظر گرفته شده است. استاد الهی مخلوقات را به چند گروه تقسیم میکند: جماد (یا بهطور کلی موجودات بیجان)، نبات، حیوان و بشر. هر آنچه وجود دارد مخلوق است چون حاصل یک سری علتهاست و علت اولیهی آن خالق نامیده میشود. از نظر استاد الهی هدف از خلقت بازگشت به اصل است. کل خلقت از او ناشی شده و هر چیزی در انتهای فرایند رشد مادی و معنویاش که به آن کمال میگوییم، به او باز میگردد. موجود کمال یافته میتواند از سعادت بالقوهای که برای رسیدن به آن خلق شده، کاملاً بهرهمند شود.
آیا میتوان معنویت را به روش علمی بررسی کرد؟
چندین سال پیش هنگام مطالعهی کتاب مبانی معنویت فطری تألیف دکتر بهرام الهی، پاراگرافی توجهم را جلب کرد:
«خدا در همه چیز و در همه جا و با همه هست. در خواب یا در بیداری، مستقیم یا غیر مستقیم، از طریق مأمورین خود یا نزدیکان ما، یا به هر ترتیب دیگری، حتی توسط عابری در خیابان، خداوند با هر یک از ما رابطه برقرار میکند. اما برای شنیدن و فهمیدن پیام های او باید نحوهی تشخیص آنها را بیاموزیم».
در آن موقع متوجه شدم که اگر میخواهم ارتباطی درونی با خدا برقرار کنم، باید نحوهی رمزگشایی پیامهایش را بیاموزم. چنین برداشتی مرا به سوی تلاشی مستمر رهنمون کرد که حاصل آن در کتاب اخیرم با نام رمزگشایی پیام های معنوی در زندگانی روزمره ۱ منتشر شده است.
اثبات وجود خدا (۳): پرورش دید
پاسکال حقداشت، دلایل مبنی بر وجود خدا برای معتقد کردن افراد بیایمان کافی نیست. برای شناخت وجود خدا به چیزی بیش از «استدلالات منطقی» نیازمندیم. حال باید دید آن چیز چه میتواند باشد؟ استاد الهی، در فصل اول کتاب معرفتالروح « ندای وجدان» را به عنوان ابزاری درونی در نظر میگیرد که میتواند به وجود خدا گواهی دهد. منظور از «ندای وجدان» چیست؟ منشأ آن چیست و چگونه میتواند ما را به شناخت وجود خدا رهنمون کند؟