نگاهی بر ارزش‌های دنیوی

17 آوریل, 2010
 
نوشته: بئاتریس گارنیه

شواهد زیاد حاکی بر این است که خِرد بر اثر کوشش مداوم در جهت درک ارزش واقعی هر چیز حاصل می‌شود. واژه‌ی «ارزش» در واقع بیانگر دو معنی است: ارزش ذاتی هر چیز و ارزشی که انسان به طور ذهنی برای آن قائل می‌شود. بنابراین «درک واقعی ارزش‌های دنیوی» مستلزم زدودن ارزش‌های تصوری است. یعنی  انسان با تغییر نگرش خود نسبت به مسائل دنیوی،  به شناخت حقایق و در نتیجه به آرامشی شایسته‌ی عقل رهنمون می‌شود.

بی ارزشی دنیا
واژه‌ی «ارزش» در فرهنگ لغت، به معنی صفت قابل شمارش چیزی که مورد علاقه یا تعویض‌پذیر است، می‌آید.  بنا بر این تعریف، هر عملی بر طبق ارزشی که برای آن قائل هستیم و میلی که به آن داریم، سنجیده می‌شود.  از این‌رو معنای زندگی و علت وجود انسان در این دنیا ، تعیین کننده‌ی ارزشی است که برای زندگی از جنبه‌ی مادی یا معنوی قائلیم.

اگر فلسفه به عنوان تعهدی شخصی و اخلاقی در نظر گرفته شود، نه صرفاً یک فعالیت فکری محض،  تعمق  بر روی موضوع «ارزش‌ها» یک عمل فلسفی تام محسوب می‌شود. پیر هادو۱ می‌گوید:  فلسفه یک « تمرین معنوی » است۲ . برای پیشرفت در زندگی و سنجش موقعیت خود  باید به ارزشی که برای هر چیز قائل هستیم، واقف باشیم.  از این‌رو ، خِرد باستانی، برخلاف مراتب رایج در فلسفه‌ی حاضر، قبل از هر چیز مبتنی بر معنویات بوده و در نتیجه شامل تفکراتی عمیق در مورد  میزان اهمیت ارزش‌های دنیوی و جهت دادن به زندگی بر مبنای این ارزش‌ها است. پیر هادو معتقد است اگر این فلسفه‌ها به طور صحیح درک شوند، برای حرکت در مسیر معنوی، زنده و مفیداند. در این مقاله مجال آن نیست که  به تمامی دلایل او اشاره کنیم و یا تفاوت بین مکاتب گوناگونی را که بر فلسفه‌ی باستانی ( فلسفه‌ی افلاطون، رواقی گری ، فلسفه‌ی اپیکور و غیره)  اثر گذاشته‌اند بررسی نماییم.  اما همه‌ی این فلسفه‌ها در مورد فاصله گرفتن از دنیا  با  یکدیگر هم‌عقیده هستند. مقصود از «دنیا» وقایعی است که خارج از اراده‌ی ما پیش می‌آید و همچنین تقابل امیال و کشش‌های جسمانی است در برابر امیال اخلاقی روح. به عقیده‌ی مارکوس ارلیوس:  «عظمت روح تنها زمانی نمایان می‌شود که سؤال‌های زیر درباره‌ی زندگی برای ما مطرح شوند: «این دنیا چیست؟ در چنین دنیایی فایده‌ی چیزی که در مقابل ما قرار دارد چیست؟ در  رابطه با کل و در مقابل انسان، ارزش دنیا چیست؟ ( نقل قول از هادو، « تمرین معنوی. »)

به طور کلی برای آنکه پیشامد‌ها بر ما تأثیر نگذارند، بهتر است هر اتفاقی را  جزئی از یک واحد بزرگ  در نظر بگیریم، نه به عنوان آنچه که برایمان خوشایند یا ناخوشایند است. از این‌رو در فلسفه‌ی باستانی بر شناخت قوانین طبیعی و تعمق بر روند کمال دنیا تأکید شده است. در عین حال از نظر فردی، فیلسوف ( یعنی آن که میل به خرد و کمال روح خود دارد) باید دائماً به‌خود یادآوری کند که تمام امیال و لذت‌های مادی ناپایدار و  فاقد ارزش واقعی هستند. حتی در مکتب رواقیون نیز این لذت‌ها منبع انزجار  محسوب می شوند: «این مائده جز لاشه‌ای از ماهیان و پرندگان و خوکان نیست، این شراب ناب، این دختر رز، این ماده‌ی بنفش، این موی بره‌ی آغشته به‌ خون صدف‌ها،  جفت‌گیری،  اصطکاک دو تن…. ( نقل از هادو ، « تمرین معنوی »).

این طرز تفکر با توصیفات کوبنده مطرح شده، تا به مادیاتی که به‌ آنها کشش و دلبستگی داریم  با واقعیت عریان نگریسته شود:  شکم پرستی، میل به قدرت و ثروت یا عشق شهوانی. باید با تعمق بر روی حقیقت مادیات، به همه‌ی آنچه که به ‌نظر ما زیبا و خواستنی هستند در حد ارزش واقعی‌شان نگریسته شود. هادو به‌صراحت عنوان می‌کند که از زمان  افلاطون، فلسفه‌ی باستانی بر اساس چنین « تمرین های » معنوی بنا شده است. تمریناتی که به فیلسوف تشنه‌ی حقیقت امکان می‌داد از هوس ها و خیالات غیر واقعی مادی فاصله بگیرد. پندیات مارکوس ارلیوس یک « مدیتیشن عملی » است، یعنی هرگاه مرید با یک هوس یا شهوت مادی روبه‌رو می‌شود، می‌بایست با تلقین  و یادآوری ارزش‌های واقعی دنیای مادی، از آن فاصله بگیرد. چنین تمرین‌هایی در بسیاری از مکاتب عرفانی و به‌خصوص در مکتب صوفی‌گریی دیده می‌شود، که در آن دنیا به زن زیبایی تشبیه شده است که با فریبندگی‌اش انسان را جذب خود می کند، اما در آخر عجوزی بیش نیست. این نگرش فرضی از دنیا، منشأ  مدیتیشن روزمره و تلقین  است  و همواره در زندگی روزمره قابل عمل است. نگرشی که از دنیا داریم  با ارزشی که به آن می‌دهیم و همچنین با نحوه‌ی زندگی‌مان، مانند تصمیم هایی که در زندگی روزمره می‌گیریم نسبت مستقیم دارد. استاد الهی ارزش دنیا را از دیدگاه معنوی، بدین ترتیب خلاصه می‌کند : «در این دنیا، ملاحظه‌ می‌کنیم و به‌رأی‌العین می‌بینیم هر کس به دنیا آمد، اعم از شاه و گدا، ثروتمند و فقیر، خوشگل و بدگل، چه در ظلم و ستم زندگی کرده یا مرفه زندگی‌کرده باشد، غیر ممکن است اگر در خوشی باشد، مطلقاً در خوشی باشد و یا اگر در ذلت باشد مطلقاً در ذلت باشد. هر کس در یک موضوع خوش‌بخت است و در یک موضوع دیگر بدبخت‌. بنا بر این، نتیجه‌ی ‌این دنیا شش چیز است‌: دریغ، حسرت، ندامت، ملامت، خاطرات تلخ، کابوس مرگ.
۱- دریغ: آنچه خوشی برش گذشته که گذشت، چیزهایی مانند جوانی و فرح‌های مختلف و غیره که از دست رفته‌اند. پس خوشی‌هایی که گذرانده همه‌اش رفته‌اند و دریغش برای او می‌ماند.
۲- حسرت: چیزهایی که دلش می‌خواهد و برایش فراهم نمی‌شود حسرت می‌خورد، فلان‌کس فلان‌چیز داشت، من نداشتم‌ … .
۳- ندامت: چرا فلان‌کار را نکردم که فلان‌چیز گیرم بیاید … .
۴- ملامت‌: کارهایی که برخلاف انسانیت کرده است، همیشه در نظرش است و خود را ملامت می‌کند.
۵- خاطرات‌تلخ‌: در فلان‌موضوع شکست خورده است، یا زوری شنیده و نتوانسته است حق خود را بگیرد و غیره.‌
۶- کابوس مرگ: آخرین و از همه بدتر است، همیشه ناراحتش می‌کند و در این خوف است که کی می‌میرد.
و اما کسی که برای آخرت کار می‌کند: از اول که به دنیا آمد و خودش را مشغول معنویت کرد، تمام ناملایمات و خاطرات تلخ بی‌تأثیر می‌مانند، حسرت از ذهنش خطور نمی‌کند، ندامت برایش پیش نمی‌آید، موضوعی برای دریغ خوردن ندارد، ترس از مرگ ندارد. پس تا در این دنیا هست خوش و خرم، به عقبا هم که برود باز هم خوش و خرم‌.»

به خاطر سپردن این شش نکته و تکرار آنها  به‌ عنوان یک « تمرین معنوی»  امری ضروری است، زیرا سبب می‌شود تا ارزش صحیح و  واقعی آنچه که در ما لذتی ایجاد می‌کند و یا میلی را در  ما  بیدار می کند را به یاد آوریم و هر چیز را به جای خود ببینیم و ارزش هر چیز را در جایگاه واقعی آن  قرار دهیم.

دنیا  به عنوان معدنی از ارزش‌ها
در فلسفه‌ی استاد الهی  تفکر در ارزش‌های دنیوی به طرد و ترک دنیا نمی‌انجامد، در حالیکه در بسیاری از مکاتب فلسفی و عرفانی، اعتقاد به بی ارزشی دنیا و مادیات، انسان را به تمرینات دشوار ، ریاضت و ترک دنیا هدایت می‌کند. به این معنی که اگر انسان بر این باور است که این دنیا  فاقد ارزش است و دام یا تصوری واهی‌ بیش نیست، می‌بایست از آن  فاصله بگیرد و به معنویات خالص بپردازد. اما چنین استدلالی بر اساس برداشتی نادرست از ارزش‌های این دنیا بنا شده است.  زیرا دنیای مادی، محیطی ارزشمند است که  برای سیرکمال روح ضروری  است . دکتر بهرام الهی در  کتاب «راه کمال» درباره‌ی دنیای مادی می‌گوید: «دنیای مادی آموزشگاهی است برای طی مدارج سیر کمال معنوی… در این روند آموزشی، تجربه نقشی غالب دارد، چرا که پختگی روحی همانند پختگی فکری، صرفاً با دانش نظری به دست نمی‌آید. مثلاً تنها با گفتن ذکر و ثنای خدا نمی‌توان به شناخت خدا رسید، بلکه لازم است اخلاق اصیل و دستورات الهی را که غذای روح ملکوتی هستند، در میان اجتماع و در برخورد با دیگران به عمل در آورد تا روح ملکوتی رشد کند، به پختگی برسد و بتواند خدا را بشناسد.»

همچنین در مورد علت اقامت روح در کره‌ی خاکی  می‌‌گوید :«اقامت در یک جسم بیولوژیکی بشری به یک تبعید موقت اما لازم شبیه است. زندگی در زمین به‌منزله‌ی دانشگاهی است برای آموزش روح ملکوتی و برای کسی که بداند چگونه از آن بهره برداری کند همچون معدنی از طلاست.»

منظور  این است که پیشرفت معنوی در بطن اجتماع و در تماس با دیگران و در مواجهه با چالش‌های زندگی روزمره امکان پذیر است، نه با ترک و طرد آن.  انسان مؤظف است با درک واقعیت عینی دنیای مادی و  عدم وابستگی به  ارزش‌هایی غیر واقعی،  از  این دنیا  به عنوان  محیطی گرانبها برای سیر کمال بهره‌ بگیرد. لازم به یادآوری است که از نظر برخی از  فیلسوفان باستانی، چون سقراط یا مارکوس ارلیوس،  ترک دنیا نه تنها برای  پیشرفت روحی مفید نیست، بلکه نوعی بی‌مبالاتی نیز محسوب می‌شود که با نوع دیگر زندگی دنیوی بسان حیوانات اساساً فرقی ندارد. چنانکه مارکوس ارلیوس با وجودی که همواره  تنفر  خود را  از مادیات ابراز می‌کرد، خود به عنوان امپراطور رم انجام  وظیفه‌ می‌کرد و چنین می‌گفت : « در زندگی  چه باید کرد ؟
۱ ) نیت درست، خدمت به جامعه،
۲ ) سخنی که هرگز آلوده به دروغ و فریب نباشد،
۳ )پذیرش درونی پیشامدها و اتفاقات با اشتیاق، گویی لازم بوده است، گویی با آن آشنا هستیم، گویی از  آن اصل و منبعی حواله شده که می‌بایست». ( با نقل قول از هادو «تمرین های معنوی» )
بنابراین،  نباید از دنیا منزجر باشیم بلکه باید ارزش واقعی‌ آن را بشناسیم و از آن برای به کمال رساندن خود  استفاده کنیم .آگاهی از بی ارزشی مادیاتی که ما را به سوی خود می‌کشاند، می‌تواند به ما کمک کند تا تصویر صحیحی از وضعیت خود در دنیا داشته باشیم. گذشتن از آنچه بی ارزش است نباید ما را  به پوچیِ هستی و منفی گرایی سوق دهد، بلکه باید انگیزه‌ای باشد برای کسب  آنچه ارزش واقعی دارد: کمک به دیگران بدون انتظار پاداش،  رسیدن به حقیقت  و آرامش روح. در چنین بستری است که استاد الهی به‌ طور مداوم تأکید می‌کند که: « سالک راه حق باید در حدی به این دنیا  انس ببندد که اینجا را مزرعه‌ی کشت آخرت قرار دهد، ، زیرا اگر این دنیا نباشد نمی‌تواند از فیض آن دنیا بهره ببرد. غیر از این باشد یک نوع ناشکری و کفر محسوب می‌شود. ما باید راضی به رضای او باشیم، هیچ وقت از او نه مرگ بخواهیم و نه ماندن؛ مصلحت او شرط است. هر وقت خواست ببرد، نخواست بگذارد. تا زنده هستیم با شادی و دلگرمی زندگی کنیم، روزی هم که رفتیم باز هم با خوشی برویم. »

بنابراین خودشناسی و عمل به معنویات نباید حس تنفر از دنیای مادی را در ما برانگیزد، واقع نگری نسبت به دنیا،  از  قبول واقعیت آن، جدایی ناپذیر است،  ولی چنین دیدی نباید انسان را به خمودگی و یا  تسلیم شدن در برابر حوادث سوق دهد، بلکه می‌بایست بدون طغیان و آشفتگی و یا شوق مفرط، در پیشرفت خود و پیشرفت دنیا کوشش کنیم. این موضوع دوباره ما را  به مفهوم اساسیِ مشی فکری استاد الهی یعنی سیرکمال به سوی الوهیت و کسب معرفت الهی باز می‌گرداند. در این زمینه شباهت زیادی بین فلسفه‌ی افلاطون، رواقی‌گری و روش فکری استاد الهی وجود دارد. اما ورای این شباهت آنچه فلسفه‌ی استاد الهی را از دیگران متمایز می‌کند، توضیحات منطقی مبتنی بر ضرورت برهمکنش روح با دنیای مادی (شامل جسم، روان و محیط) است. این برهمکنش است که  به دنیا  ارزش می‌دهد. در اینجا مجال آن نیست که وارد جزئیات شویم. برای مطالعه‌ی بیشتر می‌توان به شرح کامل آن در کتاب مبانی معنویت فطری نوشته‌ی دکتر بهرام الهی مراجعه کرد.

استاد الهی همچنین تأکید می‌کند که دانشجوی معنوی نباید هرگز تحت تأثیر  اتفاقات خوب یا بدی که با آن مواجه می‌شود،  قرار گیرد، چون هر چیزی علتی دارد و مسیر حرکت دنیا به نفع مخلوق است، و این موضوع در عمل به ما ثابت می‌شود. تأسف و یا شوق مفرط از اتفاقات و یا  حسرت آنچه از دست داده ایم یا حتی آنچه که نداریم نشان دهنده‌ی آنست که هنوز ارزش واقعی چیزها را درک نکرده ایم. از این رو : «… هر چیزی که پیش می‌آید بی علت نیست، منتهی هر کس از دریچه‌ی فکر خود آن را می بیند. اشخاص حق بین دستور دارند از هیچ حادثه ای دلتنگ نشوند، هر چه پیش آید حکمتی در آن است.»

پس همانطور که گفتیم خِرد، بدون کوشش متداوم در جهت درک ارزش واقعی هر چیز به دست نمی‌آید. و در این جا در می‌یابیم که واژه‌ی ارزش به دو معنی دریافت می‌شود: قیمت عینی و قابل مشاهده‌ی هر چیز و کیفیت ذاتی آن. « ارزش های دنیوی را به جای خود شناختن » یعنی حذف ارزش های نادرست به منظور دستیابی به ارزش های عمیق. در اینجا هدف، تغییر دید جهت شناخت حقایق و رسیدن به آرامشی در خور عقل است :

«واقع بینی یا واقع نگری به معنی مشاهده‌ی وقایع است، آن گونه که اتفاق افتاده اند، بی آنکه خود را در ورطه‌ی خوش بینی ساده لوحانه یا بد بینی نابجا بیندازیم. »



برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr

**************************

۱- Pierre Hadot
۲ـ   « فلسفه‌ی باستانی چیست؟ » نوشته‌ی پیر هادو، فصل آخر، « سؤالات و امکانات »  . همچنین رجوع شود به « تمرین های معنوی و فلسفه‌ی باستانی » از همان نویسنده