عجز مخلوق: دلیلی بر وجود خدا
نویسنده امانوئل کنت
دلائلی که در اثبات وجود خدا ارائه میشوند فقط در قالب استدلالهای قاطع و برگرفته از منطق صرف نیستند. بلکه خدایی را میتوان در نظر گرفت که «قلب آن را احساس میکند». تاریخ متافیزیک مملو است ازدلایل منطقی بر اثبات وجود خدا، از جمله «علت العلل اصلی»، «واجب الوجود بالذات» وغیره. اما وجود خدا را مشکل بتوان با دلایل و براهین احساس کرد. چگونه میتوان خدایِ حیّ – خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب – را با چنین استدلالهایی مجسم کرد؟ آیا میتوان گفت میخواهم علتالعلل خود را عبادت و پرستش کنم؟ آیا میتوان در مقابل نامتناهی یا وجودی مطلق به زانو افتاد؟
باید در نظر داشت که احساس «قلبی» مبهم نیست و مغایرتی با عقل ندارد. بلکه آن را حمایت میکند. در واقع، دلایلی که قلب آن را احساس میکند، بلافاصله بُعدی «عملی»به خود میگیرند، زیرا دست خدا را در زندگی ما نشان میدهند. این دلایل وجود او را به طور ملموس به ما نشان میدهند. استاد الهی در کتاب معرفتالروح مثال مؤثر و روشنی را ارائه میدهد. در فصل اول این کتاب دلایلی بر اثبات «صانع» ذکر شده است. بعضی از آنها فوق العاده پیچیدهاند و مفاهیم فلسفی خشک و بیروحی را مطرح میکنند (از جمله مفهوم واجب الوجود بالذات) و برعکس بعضی دیگر کاملاً مربوط به احساس انسان هستند که نمونۀ بارز آن موضوع «عجز مخلوق» است.
عجز مخلوق به چه معنایی است؟
عجزی که در اینجا مورد نظر است مفهومی متافیزیکی دارد و به ناپایداری، ضعف و زبونی تمامی مخلوقات در مقابل خالق اشاره میکند. این ناپایداری را میتوان در چارچوب دلائل «هستیشناسی» قرار داد، زیرا در وجود خود انسان ثبت است. انسانی که بر سرنوشت خود یا حتی بر طبیعت خود تسلط ندارد. عجز در اینجا در ماهیت وجودی خود انسان مستتر است و مربوط به وابستگی، کمبود، نارسایی و نقص ذاتی انسان میشود که به اَشکال گوناگون در محرومیتها و شکستهای زندگی روزمره به چشم میخورد.
استاد الهی در این باره میگوید: «… همیشه طبیعت بشری و حیوانی را در مد نظر داشته باشید؛ اگر آدم توانست نخوابد یا قطع خوردن و آشامیدن کند، یا اینکه تب و ناخوشی و درد و مرض را از خودش دور بکند، یا اگر تیغ به خودش کشید و نبرید و خون نیامد و دردش نگرفت، آنوقت معلوم میشود از فقیری و عاجزی طبیعت دور شده و میتواند غلو بکند. و الا کسی که طاقت سرما و گرما و گرسنگی و زحمات را ندارد و در مقابل مختصر کسالتی از پا در میآید، معلوم میشود یک عضو ضعیف و بیچاره بیش نیست.»۱ و بعد اضافه میکند : « همین عجز بشریت است که اثبات وحدانیت و موجودیت خدا را مینماید. … همین عجز بشر و ضعف نفس آدمی ثابت میکند که یک دست قدرتی هست و هر چه اراده بشر است وارو میکند.»۲
در لحظاتی از زندگی که با عجز خود مواجه می شویم، یعنی با تمام وجود احساس ضعف و ناتوانی میکنیم، این ضعف حاکی از حضوری توانا با قدرتی ورای تمام قدرتهاست. به عبارت دیگر این معما رمزش را در خود دارد. موقعیتهای یأس و نومیدی که بعد از آزمودن تمام امکانات، ما را وادار به درخواست کمک میکند تا دستمان را به سوی او دراز کنیم و به عجز خود واقف شویم. حتی در مواجهه با موقعیتهای عادی زندگی که تصمیم به انجام کاری میگیریم، کاملاً احساس میکنیم که گاهی همه چیز دست به دست هم میدهد تا مانع از انجام آن شود، علیرغم تلاش زیاد نمیتوانیم از پیش آمدن اتفاقی جلوگیری کنیم، گویی از قبل چنین مقدر شده است. البته همیشه میتوانیم این گونه شکستها را به صِرف شرایط نامساعد یا با سلسله علل ظاهری توجیه کنیم، ولی کسی که حس معنوی قوی دارد در این گونه موارد دست خدا را میبیند. گاهی نیز انسان تمام امکانات را در نظر میگیرد ولی نتیجهای حاصل نمیشود و ناگهان به طور معجزهآسا تمام گرهها باز میشوند. البته در اینجا میتوان باز شدن گرهها را اتفاقی خوشایند محسوب کرد ولی برای کسی که دید باطنی خود را ورزیده کرده، «اتفاق» به معنی «معجزههای کوچک» است و هر کدام ارزشی معادل دلیل و برهان و حتی فراتر از آن را دارد.
به طور کلی، در زندگی به علائم و وقایع غیر منتظرۀ متعددی بر میخوریم که با دقت به آنها، متوجه میشویم که عاملی در این رویدادهاست که از علت و معلول فراتر میرود و در عین حال تابع قانون علت و معلول است. این عامل را دکتر بهرام الهی عامل «فراعلّی» نامیده است. آن چیزی را که فیالبداهه پیامد « اتفاق» یا «تصادف» محسوب میکنیم، اشاره به بُعد دیگری است که در آن، وقایع تنظیم و تعیین میشوند. مقصود این نیست که مانند معتقدین به معجزات، سلسلۀ علت و معلول را ندیده بگیریم. این فعل و انفعال میتواند از طریق کانال فراعلّی هدایت شود که دخالت آن مستقیم و در عین حال از طریق علت و معلول است. قبول این موضوع به ما اعتماد بیشتری میدهد و ما را از داشتن طرز فکری صرفا مادی دور میکند و به ما میآموزد در رویارویی با پیشامدهای روزمره، دست خدا را ببینیم.
«… اگر انسان کمی توجه کند میبیند که آنچه خودش میخواهد و اراده میکند در اختیارش نیست و بعضی چیزها که از آن اکراه دارد به طور جبری برایش پیش میآید. همین گردش مقدرات، به سادگی به ما ثابت میکند که دنیایی غیر از این دنیا هست و بر ما حکمفرماست.»۳ و به همین ترتیب : « … وقتی انسان جز به خدا امید و توکلش به کسی نبود، آنوقت در مواقع حساس خدا چنان به انسان میرسد و گرهها را باز میکند که احتمالش هم حدس زده نمیشود. »۴
هر کس با هر اعتقادی میتواند عجز را در خود مشاهده کند، به شرط این که هشیاری خود را تا حدودی پرورش داده باشد. در واقع کسی تحت تأثیر«اثبات وجود خالق از طریق عجز مخلوق» قرار میگیرد که روی این مفهوم تفکر کرده باشد و در زندگی خود آن را در عمل آزموده باشد. به عبارت دیگر درک این مطلب به « شعور معنوی» شخص بستگی دارد، ضمن اینکه در نظر گرفتن آن در زندگی روزمره «شعور معنوی» را بالا میبرد.
استاد الهی در معرفت الروح در اثبات خالق به صورتی تلویحی و مختصر به عجز مخلوق اشاره میکند. به طور کلی هر یک از دلایل اثبات وجود خدا با یک یا چند صفات او در ارتباط است. عجز مخلوق به قدرت تام و رحمت و کرم خدا مربوط است و در عین حال یکتایی و بیشریک بودن او را بیان میکند. بدین معنا که او تنها کسی است که هستی ما را در اختیار دارد و تنها اوست که میتواند ما را یاری دهد.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
۱ – برهانالحق، ص ۳۷۵
۲ – برهانالحق، ص ۳۷۶
۳ – آثارالحق ج۱، گفتار ۹۶۷
۴ – آثار الحق ج ۱، گفتار ۱۶۶۲
کتاب ملک جان نعمتی ص۱۵۱
س: درموقع توجه چه صفت خدا را در نظر بگیرم؟
ج : قدرت خدا را در نظر بگیر که آنچه خدا بخواهد می شود ضمنا رحمت اورا هم در نظر بگیر . بهترینش قدرت خداست . وقتی قدرت خدا را در نظر گرفتی هم ضعف خودت را می فهمی و هم پی می بری که دنیا هم هیچ است
وقتی به عجز خود پی میبری «او» قدرتش را به قلب تو می نمایاند.
با سلام
طی تجربه ای که در این چند روز اخیر برایم پیش آمد بشدت به قدرتش پی بردم. و بسیار بسیار متوجه عجز خودم شدم و اینکه قلبم در یکی از سخترین آزمون زندگیم . به لطف و کرمش در آرامش بود شاید برای اولین بار عاجزیم و قدرتش و معنی توکل را بمن فهماندند
باتشکر از مقاله پربارتون ،
احتمالا منشا ناشناخته “رنج انسان” که روانشناسان و انسان شناسان هنوز موفق به شناخت ماهیت اون نشده اند همین “عجز مخلوق” میتونه باشه.
اینکه در مواقعی قرار میگیرم که در نهایت پس از استفاده از تمامی امکانات مجبور میشیم از “او” کمک بخواهیم شاید علاوه بر یادآوری عجزمان در کنترل امور، تمرین این نکته باشد که کاری که همیشه در آخر انجام می دادیم از همان اول انجام دهیم.
نکته دیگه ای که به ذهنم میرسه این مطلب هست که “تا طرح چیزی در عالم معنا کشیده نشده باشد در ظاهر اتفاق نمی افتد” که اشاره به همان کانال فراعلی ذکر شده در متن است.
با عرض سلام
چقدر از دیدن مقاله جدید شاد شدم.
“برای کسی که دید باطنی خود را ورزیده کرده، «اتفاق» به معنی «معجزههای کوچک» است و هر کدام ارزشی معادل دلیل و برهان و حتی فراتر از آن را دارد.”
در اتفاقی که تازگی برایم پیش آمد جوری توالی کارها پشت سر هم چیده شده بود که متحیر شدم! چه کسی چنان جواب مناسبی را به دهان آن مسئول گذاشت که اینقدر مفید واقع شود!
جز او که موثر در همه چیزست چه کسی میتواند این کار را کرده باشد. مطمئنم گوینده خودش هم نمیداند چرا آنطور پاسخ داد که اینقدر مفید واقع شود. مگر معجزه چیزی به غیر از این است!
خدا رو شکر میکنم و از او ممنونم.
سلام متیس عزیز،
با تشکر فراوان، مثل همیشه ، این مقاله هم نمیدانید چقدر به موقع به دستم رسید. .او تنها کسی است که هستی ما را در اختیار دارد و تنها اوست که میتواند مارا یاری دهد.
خدا را شکر که لحظه لحظه زنگیمان در دستهای پر قدرت اوست .این عجز راکاملا در این زمان احساس کردم .یکتا صحنه ای را در تمام دنیا نمایان کرد تا انسان مغرور به علم ،عاجز بودنش را بفهمد .ممنون از این مقاله مفید .
مر ترا حمدی که صاحب جودی و مجد و عُلی عالِمی هر چیز را خواهی کنی منع و عطا
با سلام و تشکر از همه دست اندرکاران متیس،
در سایت معرفت الروح در قسمت مبحث روح به این موضوع اشاره شده است:
• منظور از صانع تعالی چیست؟
• آن نقطه وحدت مقام آخرِ واجدِ موجودات، به هر اسمی مسما گردد، صانع تعالی می باشد، که اورا بعضی خالق، بعضی خدا، بعضی واجب الوجود بالذات و غیره گویند
• آیا دلیل دیگری برای اثبات صانع تعالی وجود دارد؟
• عجز مخلوق است در مقابل بعضی از امور مربوطه به خودشان. همچنین بروز بعضی حوادث
خارق العاده و فوق الطبیعه ی غیر قابل انکار و غیر مترقبه در بعضی ادوار است مانند معجزات و غیره.
• گفتار ۴۶۵ برگزیده: عَسی اَن تَکرهو شیاً وَ هُوَخَیّرلَکُم… آیه ۲۱۶ سوره بقره
• یعنی چه بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است… خدا میداند و شما نمی دانید.
در اثر پیشرفت روحی، دست خدا در زندگی شخص ملموس تر میشود و دخالت او(که همیشه مثبت و نیک است) را در زندگی اش مثبت و نیک می بیند، حتی اگر در ظاهر مثبت و نیک نباشد.
آنچه اهمیت دارد، نتایج معنوی هر واقعه است، نه نتایج آنی و ظاهری آن. در اثر رشد روحی،
آگاهی و درک شخص نسبت به نتایج معنوی وقایع عمیق تر می شود و نتایج آنی و ظاهری به تدریج رنگ می بازند.
نمیدونم با چه زبانی تشکر کنم.
چند روزی بود که از ضعف وناتوانی خود در ارتباط باموضوع مادی (دنیوی) که با کسی داشتم و بهیچ وجه نمیتوانستم او رامتقاعد کنم؛ موضوع را مسکوت گذاشته و بخود گفتم حتماً متوجه خواهد شد وحق مرا رعایت مینماید، چون این شخص به لحاظ ارتباط نزدیکی که بامن دارد کار دیگری نمیتوانستم انجام دهم.
متیس بلاگ , الهی شکر که که مرابه ضعفم اشنا نمودی این مطلب امروز مرا بخود اورد تصمیماتی که فکر میکردم در اینده انجام دهم انهم از ضعفم بوده نه برای احقاق حق.
من مطمئن شدم که ان سکوت و همچین تسویه فکری که برایم بوجود امد دستی از خدا در این موضوع بوده.
دست او در همه جاست.
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ
بیعنایات خدا هیچیم هیچ
تشکر از متیس براى ارسال مطلب و یاداورى هزاران باره که این من هیچ است و همه اوست.
با سلام
چقدر خوبه که آدم از همین وقایع روزمره زندگی که هر دم و دقیقه پیش میاد به عجز خود و قدرت خدا اقرار کنه اما از آنجا که ما معمولا مشاهده گر بیرون خود هستیم تا درون، خداوند هم بنا به تناسب زمان و مکان قدرت نمایی نشان میده بطوری که کل حمعیت کره زمین در مقابل یک ویروس که با چشم غیر مسلح دیده نمیشه عاجز و درمانده میشه.همانطور که نمرود که در قدرت خود را خدا میپنداشت توسط یک پشه از پای درآمد.
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ
بیعنایات خدا هیچیم هیچ
بیعنایات حق و خاصان حق
گر ملک باشد سیاهستش ورق
با عرض سلام خدمت همگی :
دیشب که این مقاله را مشاهده کردم دیدم چیزی است که کمی انرا در زندگی حس کرده ام ،و چون کمی خسته بودم بطور گذری به ان نگاه کردم ، ولی امروز که دوباره انرا خواندم وبا کمی دقت بیشتر ;دیدم که چقدر با توضیحات کامل انرا گفته اند ،که انرا در وجودم حس کردم ،ممکن است که، در زندگی همان طور که خیلی ها از ما انرا در زندگی دیده ایم و یا حس کرده ایم ،ولی این بار به وضوح انها حس کردم و می ببینم که برایم عین واقعییت است ، ولی این فراموشی حضور ما در زمین وبا وجود نفس اماره مان باعث فراموشی مان می شود وفکر می کنیم که فقط این جسم فعلی مان ،و همین زندگی زمینی مان است.
و همان طور که اشاره کرده اند (درک این مطلب به شعور معنوی )بستگی دارد ،،،،،و در نظر گرفتن ان در زندگی روزمره( شعور معنوی ) را بالا می برد. و با پیروی از این اصل می توانیم به شناختی بالاتر برسیم ، و با کمک و استمداد از او در زندگی مان بیشتر دخالت کند.
با سلام و تشکر فراوان
کلا همیشه احساس میکنم ایمانم بسیار ضعیف است و در این زمینه از خودم بسیار ناراضی هستم .گاهی از این ضعف خیلی احساس ناراحتی میکنم و گاهی هم انگیزه بیشتر برای روی خود کار کردن را برایم فراهم میکند زیرا به این نتیجه رسیدم اگر میخواهی ایمانت قوی تر شود باید تا میتوانی روی اصول اخلاقی الهی حقیقی و شناخت نفس های اماره خود کارکنی. گاهی هم برای رهایی از این ضعف دست به دعا و عجز و التماس به درگاهش میشوم و از او طلب تقویت ایمان میکنم ؛ اتفاقا در چند روز اخیر در این مورد دست به دامنش بودم که معجزه رخ داد و این مقاله پر بار منتشر شد ، در واقع به قول معروف امداد غیبی رسید تا من بتوانم با توجه به عجزم و تمرکز بر آن چند قدمی انشالله نزدیکتر به خواسته ام یعنی تقویت ایمان شوم.
هزاران بار شکر
با سلام و با تشکر و قدردانی از متیس گرامی
نمونهی بارز عجز مخلوق در برابر قدرت و ارادهی پروردگار، شرایط کنونی حاکم بر دنیاست. در بحبوبهی سرمستی بشر خاکی از پیشرفت های علمی و تکنولوژی، و در حالی که خود را به بهانهی توسعهی تمدن، مختار کامل میدانست که آزادانه به هر نحوی که اراده میکند زندگی را بگذراند، ولو اینکه با معیارهای فطرت انسانی مغایر باشد، و در اوج احساس قدرت و فاعل مایشا بودن……
ناگهان یک موجود میکروسکوپی ناپیدا و نادیدنی در ظرف مدت کوتاهی آنچنان پایه های آن قدرت نمایی ها و آن آزادی عمل ها را در مقیاسی وسیع و جهانی در هم کوبید که انسان هنوز از بهت ناشی از آن بیرون نیامده. این موجود ناپیدا و ناشناخته …کل بشریت را به جای خود نشاند. آیا میتوان چنین پدیدهی شگفت آوری را به حقیقتی غیر از عجز محتوم بشر در مقابل قدرت لایزال خدا نسبت داد؟
کاش با پذیرفتن و اعتراف به عجز خود، و باتکیه بر “اصل اتصال” و توسل به “اصل کرم یکتایی” و انجام “اصل عمل این ویوو” و عمل به وظایف خود در قبال “اصل حق قانونی” بتوانیم از “اصل قابل و قبول” برخوردار شده و “اصل استثنا “شامل حالمان شود تا تحت شرایط کنونی زمان یا هر شرایط دیگری بتوانیم به راه خود در پناه مدد او ادامه دهیم.
باسلام و سپاس قلبی از متیس گرامی،
دست ما دردست ایشان است، پدر مهربانی که اثر صادقانه دوست داشتنشان مارا هم دوست داشتنی و مهربان میکند، که ایمان راسخ و عمل این ویوو به درسهایشان نهایتاً ازما انسان واقعی خواهد ساخت.
سلام
بنده همینقدر بداند که ضعیف النفس و بیچاره و ناتوان است
هزاران سال هم نمیشود به اثبات خدا در درون رسید اگر منیت نرود…
ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت
زیبا نتواند دید الا نظر پاکت
گر منزلتی دارم بر خاک درت میرم
باشد که گذر باشد یک روز بر آن خاکت
دانم که سرم روزی در پای تو خواهد شد
هم در تو گریزندم دست من و فتراکت
…
چندان که جفا خواهی می کن که نمی گردد
غم گرد دل سعدی با یاد طربناکت
سلام و تشکر
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
با سلام وتشکر از متیس عزیز واقعا نمیدونم چطوری باید شکر داشتن ایننعمت (داشتن مطالب زیبا وگرانبها رو )رو بجا بیاریم . واقعا از دوستان عزیزم هم ممنونم به خاطر مطالب زیبایی که مینویسن خصوصا از دوست عزیزمون F.Rکه بسیار زیبا شرایط کنونی جامعه رو توضیح دادن . به نظرم عمل این ویوو به حقایق الهی واقعی زنده میتونه تا حدودی سپاسگزاری ما رو در عمل ثابت کنه . انشالله به امید خدا
با عرض سلام وتشکراز شما ومقاله بسیار کاربردی که قدرت خالق وعجز بشر رابه بهترین وقابل فهم ترین شکل عنوان کرده است و من در این موقعیت زمانی می خواستم نکته ای را که به نظرم رسیده عنوان کنم این که در وجود ما ذره الهی نهاده شده و مابا مدد ان وتقویت این قوه در خودمی توانیم بسیاری از نشیب وفرازهای راه را بر خود هموار نماییم
با شعاع لیزر گونه هدایتش
با سلام و ادای احترام به متیس بلاگ و همگی
چه یاد اوری بجایی “عجز مخلوق و قدرت خدا””
خدا رو شکر با تعالیم الهی بمرور دارم این پند مهم معنوی را مدام بخودم در طی روز گوشزد میکنم
بخصوص در این دورانی که کل دنیا در ترس و استرس سپری میکنند
با توکل بر یکتا و کمک برای فراموش نکردن این قانون الهی ، از همون اول صبح شروع به حرف زدن با خدا میکنم ،
سعی میکنم با فروتنی و عجز با او حرف بزنم ، حال چقدر مورد قبول حق هست یا نه ؟ نمیدانم
همین مکالمات روزمره ام باعث شده انسم و علاقه ام و همینطور اطمینان و توکلم به او بیشتر شده ترسم از این شرایط فعلی بسیار بسیار کم شده ،تمام این احساست رو از طریق قلبم متوجه میشوم.
این اطمینان خاطرو در نزدیکان خودم هم مشاهده میکنم ، که چقدر در این شرایط بظاهر سخت با ارامش و توکل بر خدا سپری میکنند
گاهی در اجتماع با اشخاصی بر خورد میکنم که بقول خودشون دیگه بریدن و مدام غرو لند و ناشکری میکنند.برایشان دعا میکنم و برای خودم هم شکر حق شناسی و قدر شناسی میکنم که در این زمستان سرد و سخت و ترسناک دستم در دستان خداست .
من از سال گذشته تا کنون درگیر مشکلی بوده ام که مصداق این جمله است:
“…تمام امکانات را در نظر میگیرد ولی نتیجهای حاصل نمیشود…”
در تمام این ماهها شاهد عجز خود و دیگرانی بودم که در ظاهر کلیدهای حل این مشکل را در درست داشتند ولی نخواستند و یا نتوانستند که دری را باز کنند. به برکت این راه مقدس، درسهایش و خود این مشکل (بخوانید درس!) بارها و بارها خودم را مرور کردم و دها و دها نقطه ضعف و نقص اخلاقی در خود یافتم… در تمام این مدت به کرم “او” فراموش نکردم که او کارساز اصلی است و یقین دارم که طبق گفته ی همین مقاله:
“…و ناگهان به طور معجزهآسا تمام گرهها باز میشوند…”
وجودم معترف به عجز خود و عجز تمامی عوامل ظاهری و امید به قدرت و کرم اوست و سپاس از درسهایی است که از روی رب العالمینی و کرمش به ما داده و می دهد
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
پنهان نماند که خودش پشت در چه میکشد از شدت محبتش …
قسمتی از یکی از اشعار مولوی که به ضعف مخلوق اشاره میکند، جالب به نظرم آمد که به اشتراک بگذارم:
آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشهای
وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی بسته ابر غصهای
وان نفسی که بیخودی مَه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی یار کناره میکند
وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت
…
با سلام و تشکر از این مقاله مفید و پر محتوا با تازگی پیچیدگی خاصی در زندگی ام پیش آمد بعد از آنالیز واقعه دیدم تمام مربوط به پرورش فکر خودم است عدم دقت وساده نگری به اوضاع عدم شناخت افراد و اعتماد به دیگران عدم مشورت همه و همه در سی بودم که در یک پوشه جلوی رویم گذاشتند تنها با توکل به او و استمداد مکرر ودقت و راهنمایی افراد دلسوز از آن ورطه خودم را بیرون کشیدیم . پس هر روز درس تازه ای و امتحان مجددی برای ما وپیشرفت ما طراحی می کند و چقدر شاکرم که سایه مهربان و غم خوارش بالای سر همه مخلوقاتش هست .با خودم مرتبا می گفتم ببین چه کردی که چنین گرفتاری برایت پیش آمده و این جمله ای که همه چیز درون خودمان است مرا آرام می کرد و بیشتر پی به اشتباهاتم می بردم .
چندی قبل در بدو ورود به ۵۰ سالگی بدون هیچ علائم قبلی، طی دو بار حمله قلبی با فاصله کم در هنگام خواب، کارم به جراحی قلب باز انجامید. قبل از عمل، کاملا شوکه شده بودم بخصوص وقتی دکترها گفتند در وضعیت بسیار خطرناکی هستم. بعد از جراحی هم به واسطه آسیبی قابل توجهی که به عضلات قلبم وارد آمده بود در وضعیت ناپایدار و سختی قرار داشتم. من تقریبا هر روز ورزش میکردم و هیچوقت سیگار و مشروب و غیره مصرف نکرده بودم، بنابراین باورش سخت بود که یکباره و بدون مقدمه کارم به جراحی قلب باز برسد. در تمام مدت بیماری ، علیرغم وضعیت بسیار سخت جسمی و دردها و ضعف و ناتوانی مفرط ، فکر کردن به « یکتا» و صحبت کردن با « او » نیرویی خارقالعاده، دلگرمکننده و حمایتکنندهای را در درون من ایجاد میکرد که اولا واقعی و ملموس بود و ثانیا، باعث میشد نیروی منفی ناشکری و چرا چرا گفتنها، تبدیل به حس شکرگزاری قلبی و تسلیم بودن به رضای « او» شود. درونا خودم را مستحق این بیماری حس میکردم و یقین داشتم که « یکتا» خیر و صلاح من را مقدر کرده است. همین طرز فکر در ادامه، من را از ابتلا به افسردگی حاد که دکترها به من گوشزد میکردند محافظت کرد. در مدت کوتاهی بعد از جراحی، به بیماری کرونا مبتلا شدم، اما کرونایی خفیف که سیستم گوارشی من را تحت تاثیر قرار داد، مطمئن هستم ابتلای ریوی میتوانست برای من مخاطرات جدی در پی داشته باشد. من، قدرت و دست خدا و همچنین عجز و ناتوانی خودم را به وضوح درک کردم. دکترها میگفتند بیدار شدنت از خواب در زمان حملههای قلبی « معجزه» بوده، تغییر شکل ندادن قلبت معجزه بوده، عدم ابتلای ریوی به کرونا معجزه بوده، جراحی توسط متخصص حاذق معجزه بوده و بسیاری موارد دیگر. بله همه اینها معجزه بودند، به این معنی که نیرویی فراعلی با قدرت و تدبیر فراوان، حامی و نگهدار من بود. حالا هم همه نگران ابتلای مجدد من به کرونا هستند، اما این تجربه باعث شد که « توکل» در من بسیار تقویت شود. الان اصلا ترسی ندارم زیرا به حضور موثر « یکتا» در کنارم قلبا باور دارم، هم او که به من زندگی مجدد بخشیده و از من محافظت میکند، قطعا خواست « او» انجام خواهد شد. در اثر این تجربه به ظاهر ناخوشایند اما بسیار آموزنده، به وجود و حضور ملموس و فعالانه « یکتا» بسیار بیش از پیش یقین دارم و همچنین کارکرد قدرتمند « نیروی فراعلی» و « پرورش فکر صحیح» را به صورت اینویوو درک کردم. درسهایی که گرفتم بزرگترین معجزه و مصداق عینی کرم و رحمت « یکتا» بود. باتشکر فراوان
با سلام
در زمان افول معنویت و ارزش های انسانی و اخلاقی، زمانی که جهان با بحران عقلانیت و معنا روبروست، تفکردر درک مفاهیم این رویداد یگانه میتواند روزنه ای به سوی التیام و تعالی روحی انسان های جستجوگر و با خرد بگشاید تا به سر راست ترین وجه ممکن ، از طریق عقل سلیم، حضور سیاله الهی را در درون خویش بیابیم .
سلام به همگی ،امیدوارم حالتون خوب باشه
با خوندن این مقاله جان تازه ای گرفتم و او را در نظرم آوردم و بخاطر وجودش تشکر کردم و فقط همینقدر گویم طبق تجربیاتم هروقت که بیش از حد به یکتا نزدیک شدم اونم واقعا کمکم کرده و پدرانه دستام رو گرفته و راه رو نشونم داده،دوستان اشکال از خودمون هست ما یه روز میریم سمت خدا یه روز نمیریم و کافیه یه موفقیت کسب کنیم فکر میکنیم از خودمون هست و تا شکست می خوریم از جانب خدا میبینیم ،اما هرلحظه تا ساعت تا که سال که ناراحت و درگیر مشکل میشیم فقط و فقط نتیجه عملکرد منفی و دور شدنمون از یکتا هست من این حرف رو بر اساس تجربه شخصی میزنم .
با شکر خداوند و تشکر از متیس عزیز و درج این مقاله که مرحمى براى کسانى است که در این دنیای مملو از پوچیات چشم دلشان باز است و قلبشان به نور ایمان روشن و سعى دارند که در همه جا وهمه چیز موثر او را ببینند وحالا در این مقاله با ما چنین سخن مى گویند:
وقتى انسان جز به خدا امید و توکلش به کسئ نبود آنوقت در مواقع حساس خدا چنان به انسان مى رسد و گره ها را باز مى کند که احتمالش هم حدس زده نمى شود
راه کارى براى همه که در زندگى روزانه بتوانیم به این مطلب توجه بکنیم تا کرم یکتا را با چشم روح ببینیم و بتوانیم دراین سرماى معنوى دست و دلمان را گرم کرده و براى طى طریق انرژى بگیریم
با سلام
خیلی خوشحال شدم وخدا را هزاران مرتبه شکر گفتم به خاطر این مطلب به موقع ومثل همیشه مفید وموثر ،این مطلب دوباره به من یاداوری کرد که هیچ چیزی نیستم وبنده عاجز وناتوانی که اگر خدا دستم را نگیرد نابودم ،غرور ،خودخواهی ،قضاوت خیلی چیزهاکه دارم به من دوباره یاداوری کرد که مراقب رفتارم باشم همیشه در زندگی به وجودی برتر ایمان داشته باشم یاداوری کنم که مواظب رفتار و اعمال باشم ،در زندگی جز به خدا که گره گشا همه کارهای زندگیم هست ،امید داشته باشم. و همیشه بدانم که اوست که مراقبم هست در این شرایط سخت ،حمایت وکمک میکند پس بیشتر از قبل ایمان راقویتر کنم ،شاکر او باشم بیشتر رو اعمال و افکارم تفکر کنم و بدانم هیچم و اگر خدا نظری به من نکند نابودم ،پس با اعتقاد و ایمان قویتر از قبل خدا راحاضر و ناظر بدانم و اعمال را بررسی کنم و سعی کنم که به او که موثر در همه چیز است و مهربان ترین مهربانان است، و قدرت وکرم او در نظر بگیرم ،واین انرژی را در جهت تغییر خود استفاده کنم ،ممنون وهزارن بار خدا را شکر به خاطر این مطالب زیبا و به موقع، که میتوانیم متوجه بشویم خدا مواظب همگی ما هست .
با تشکر مجدد از این مقاله پربار و پر مایه،
نکته بسیار جالبی به ذهن متبادر می شود بطوریکه قرابت معنایی جالبی میان موضوع این مقاله و مفهوم پتنت Patent بنظر میرسد.
در مفهوم پتنت این موضوع نهفته است که افشای اسرار باعث جلب حمایت از موضوع پتنت شده می شود.
در مورد موضوع عجز مخلوق نیز بنظر می رسد اثر اقرار و افشای پتنت (امضای خالق بر مخلوق) که افشای آن بر عهده مخلوق گذارده شده ، جلب حمایت خالق و صانع (صاحب سر) در پرتو قدرتش خواهد بود.
طبیعتا نحوه اقرار و افشا در موجودات صاحباختیار و سایر موجودات بدون اختیار که جبرا در حال عبادت خالق (افشای سر خالق) هستند ، متفاوت خواهد بود.
باسلام ودرود خدمت متیس گرامی
وتشکر از این مقاله های با ارزشتان ،
تشکر از دوستانی که تجربه هایشان را در میان می گذارند ،خدا را در این زمانه شکر میکنیم که لحظه لحظه های زندگی مان در دستان پرمهرش هست ودر زندگی هرچه رخ میدهد از قبل طرح ریزی میشود ،ولی حیف که در اون لخظه هراتفاقی را از چشم دیگران می بینیم ،چندی پیش تصادفی در خانواده رخ داده وخداوند لطف بزرگی کرده وبه خیر گذشت میتونست بدوبدتر هم باشه … ولی به لطف او به خیر گذشت واین یک اتفاق نبود یک معجزه الهی بود ، با این همه مقاله وکتاب ،ولی خیلی وقت ها طرف را سرزنش میکنم درونم به هم ریخته ،ضعیف هستم قبول دارم ، ولی درک بنده از این همه مقاله …وغیره درحد تئوری هست وبه مرحله عمل نگذاشته ام .
هر چه هست ازقامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
با سلام و تشکر از زحمات همیشگی شما
نمیدانم و بیاد نمی آورم که چگونه یکبار با تمام وجودم این عجز و ناتوانی را احساس کردم، ولی حس بعدی که بلافاصله به من دست داد ، احساس بزرگی خدا بود بگونه ایی که دیگر نمیتوانستم و جراتش را نداشتم که بگویم خدایا کمکم کن ، تنها چیزی که میتوانستم بگویم این بود که: خدایا کمکمان کن و خودم را در جمع مخلوق پنهان کردم .
با عرض سلام :
امروز که برای بار سوم وچهارم این مقاله را خواندم بیشتر وقایع زندگی برایم ملموس شده وبا هر بار خواندن پرده های بیشتری برایم باز می شود. مثلا ، این جمله :
(به طور کلی، در زندگی به علائم و وقایع غیر منتظرۀ متعددی بر میخوریم که با دقت به آنها، متوجه میشویم که عاملی در این رویدادهاست که از علت و معلول فراتر میرود و در عین حال تابع قانون علت و معلول است.) و یا :
(«… اگر انسان کمی توجه کند میبیند که آنچه خودش میخواهد و اراده میکند در اختیارش نیست و بعضی چیزها که از آن اکراه دارد به طور جبری برایش پیش میآید. )
با سلام و تشکر از متیس عزیز و دوستان گرامی که تجربیات ارزشمندتون رو به اشتراک میگذارید.
من شخصا وقتی به زندگیم نگاه میکنم، میبینم که پر از معجزه بوده و راستش احساس میکنم که من بیشتر خدا رو با همین معجزات تونستم بشناسم. ولی نکته ای که برای من جالب بوده، اصولا وقتی که مشکلی در زندگی برام پیش میاد، اشخاصی پیدا میشن که میگن بیا ما برات کارت رو درست میکنیم و یا ما آشنا داریم خواستی بگو بهش میگم کارت رو درست کنه و غیره. در تجربه ای که پیدا کردم، فهمیدم این جور موقعییتها در اصل امتحانی بوده که من بتونم خودم رو بهتر بشناسم که آیا فقط در موارد خوشی و راحتی خدا خدا میکنم یا نه…… که البته هر موقع دست بطرف این اشخاص دراز نکردم و قلبا و یا با تلقین به کرم الهی متوسل شدم، طوری مشکل رو برام حل کرده که حتی فکرش رو هم نمیتونستم بکنم…تعلیمات استاد الهی طوری هست که اگر عمل بشه، به کمک یکتا ما رو به حقیقت میرسونه.
متشکرم
در ادامه کامنت قبلیم باید عرض کنم که البته گاهی خداوند شخصی رو بعنوان وسیله در زندگی انسان میفرستند که موضوعش فرق میکنه. این مرحله اصولا مرحله ایه بعد از متوسل شدن به یکتا که البته با در نظر گرفتن نیت تا حدودی قابل تشخیصه. با آرزوی موفقیت برای همه عزیزان
موثر در همه چیز اوست. فقط او
با سلام و تشکر از مقالات کاربردى در این برهه یخبندان معنوى، قطعأ دوستان هم متوجه شدند که با خواندن و تعمق در حق واقع کلمات، معانى گمشده مثل تکه هاى پازل جاى خود را در ذهن پریشان پیدا میکنند و شادى اش روح را نوازش میکند. در این مقاله بدنبال ضعف خودم میگشتم که وقت عبادت رسید، وقتى به لم یلد و لم یولد رسیدم و با عجز همیشگى ولى از روى عادت عاجزانه تقاضا کمک کردم یک ان به جمله قبل برگشتم، (لم یلد و لم یولد) کمک از کسیکه زاده نشده و کسى او را نزاده و اموختم علم ظاهر همه قیل است وقال.
وقتی انسان جز به خدا امید و توکلش به کسی نبود، آنوقت در مواقع حساس خدا چنان به انسان میرسد و گرهها را باز میکند که احتمالش هم حدس زده نمیشود.
با سلام
هر بار که این مطلب رو میخونم بهتر و بیشتر متوجه عاجزی خودم و مهربانی خدا میشوم .
وقتی زندگیم رو مرور میکنم یادم می افتد چقدر در مواقع حساس یکتا بدادم رسیده و گره ها را چنان باز کرده که هنوز هم در بهت و تعجب هستم
بدین معنا که او تنها کسی است که هستی ما را در اختیار دارد و تنها اوست که میتواند ما را یاری دهد.
چقدر این جملات درش انرژی مافوق علی و امید هست
واقعا غیر از شکر و تشکر از خدا
کاری که میتوانیم بکنیم . این است که مدام از خدا بخواهیم
کمکمان کنند که بتوانیم بطور اینویوو دستورات الهی را در مدرسه زمینی برای رضایت یکتا انجام بدهیم
با تشکر از متیس عزیز بخاطر این مقاله آموزنده
((گاهی نیز انسان تمام امکانات را در نظر میگیرد ولی نتیجهای حاصل نمیشود و ناگهان به طور معجزهآسا تمام گرهها باز میشوند.))
آن طور که از تعالیم استاد الهی برداشت میکنم وقتی انسان خود را در مقابل او عاجز دانست و تمام تلاش خود را در جهت پیشرفت روحش انجام داد آنوقت است که کمک میرسد.بطور کلی بنا به اصل علت و معلول هروقت انسان وظایفش را انجام داد حق برخورداری از کمک خالق نصیبش میشود.
با سلام و تشکر فراوان از متیس عزیز،
شعر ی که استاد در آثارالحق جلد ۱ گفتار ۱۶۶۳ قریب ساعتی می خواندند:
« ما همه شیریم، ولی شیر عَلَم
حمله مان از باد باشد دم به دم
حمله مان از باد و ناپیداست باد
جان فدای آن که ناپیداست باد»
با سلام و تشکر
« موضوع عجز مخلوق است ; انسانیکه حتی بر طبیعت خود تسلط ندارد »
به نظر من ، در مواقع سخت زندگی ، فشار ها و عملکرده طبیعت روح بشری را به هیچ وجه نمیتوان نادیده گرفت .
گاهی اوقات به حدی عمل میکند ، که برای لحظه ای ،،، ،،
تمامی باور هایت را زیر سوال میبرد ، و ؟؟؟؟؟؟؟
که البته ‘ به لطف و کرمش ‘ و با یاد گیری و در حد فهم و درکمان از قو انین و حقایق الهی ، ان فشار ضد باوری تبدیل به دست خدارا دیدن و در همه چیز او را مؤثر دانستن میشود
که البته در خیلی مواقع اسان هم نیست . مگر خودش به کمکمان بیاید .
به نام خدا
با سلام
تجربه من در مورد عجز مخلوق در مواقعی است که در برابر نقطه ضعف یا نفس اماره ای مبارزه کنم. اگر در موردی برای یکبار هم که شده موفق به غلبه بر آن نفس شده باشم، ارزش نتیجه ای که از مبارزه حاصل شده، درسی که داده شده و مربی که آموزش می دهد را متوجه می شوم و در زمانهایی که از نفس شکست می خورم عجز خود رو می بینم، حقارت خود و فاصله خود از آن نقطه سرشار از دانایی، توانایی و مهربانی. اما نکته خوب این درک از عجز این است که دنبال دستگیر می گردی و اون دست همیشه هست تا کمک کنه.
با سلام و احترام
ممنون می شم اگر دوستان راهنمایی بفرمایند :
در مورد این بخش از مقاله”موقعیتهای یأس و نومیدی که بعد از آزمودن تمام امکانات، ما را وادار به درخواست کمک میکند تا دستمان را به سوی او دراز کنیم و به عجز خود واقف شویم” در زندگی بسیار پیش می آید که به این مرحله برسم اما متوجه نمی شوم آیا در خواست کمک در چنین مواقعی همان ایجاد رابطه بده و بستانی با خدا نیست؟
با سلام . من فکر می کنم فرق بین معامله بده بستانی با خدا و عجز در برابر خدا تفاوت در نیت و حالت قلبی شخص است . در حالت معامله بده بستانی با خدا . شخص کارهای خوب . نذر و نیاز . عبادت و…. انجام می دهد به این شرط که خدا حاجتش را برآورده سازد و در قلبش انتظار و توقع بر آورد نتیجه مطابق میل شخصی اش را دارد.
در این حالت شخص و خدا در یک مرتبه قرار گرفته اند .
ولی در حالت عجز ، شخص نذر و نیاز ، عبادت و…. انجام می دهد ولی در قلبش هیچ انتظار و توقعی ندارد ( فلبش تسلیم و راضی است به رضای ((او )) ) و از خدا می خواهد که هر چه صلاح ش در آن هست اتفاق بیفتد.
در این حالت شخص در مرتبه پایین تر ( کوچکتر، ناتوان تر ، ضعیف تر و …. و ذات مهربان لایزال ، در مرتبه بالاتر . مهربانتر، قدرت مند تر ، داناتر و….. قرار گرفته .
در جواب دوستمان س.:
مرسی از سوال تفکر برانگیزتان در مورد رابطه بدهبستانی با خدا. برداشت من این است که این عجز مخلوق و کمک خواستن از خدا می تواند دو جنبه (معنوی یا مادی) داشته باشد.
جنبه معنوی (در راه مبارزه به نفس و جلب رضایت خدا): فرد تدابیر لازم برای مبارزه با نفس اماره را انجام داده، هر کاری توانسته کرده، ولی باز شکست میخورد. در اینجا میبایست به عجز خود پی ببرد و از او کمک بخواهد. اتفاقا این نوع کمک خواستن نه تنها پسندیده است بلکه جزِ لاینفک مبارزه با نفس است وگرنه چه کسی میتواند بدون کمک او با این «ضد من بدکردار» مبارزه کند؟
جنبه مادی (مشکل گشایی مادی): به نظرم میرسد عملکرد شخص، بسته به درجه تسلیم و رضایش میتواند در این زمینه متفاوت باشد: مثلا، میتواند درخواست کمک کند و با او درد دل کند که: من تلاش علّی خودم را کردم ولی نشد، «بدون خواست تو هیچ نشدی شد و هیچ شدی نشد نمیشود» سپس از او کمک بخواهد ولی نتیجه را به کرم تو وا گذارد. یا اینکه این سعادت را داشته باشد که به مصداق گفتار ۱۶۹۶ آح – ج۱ بگوید «خداوندا، ما از نفخه دم تو درست شدهایم، پس آنچه در توست در ما هم هست. خودمان را کوچک نمیکنیم و از تو چیزی جز رضایتت نمیخواهیم»
به نظر حقیر، رابطه بدهبستای زمانی صدق میکند که شخص بواسطه خداپرستی، مبارزه با نفس، یا عبادتهایش انتظار مشکلگشایی مادی و پارتی بازی داشته باشد. گویی «خونش از دیگران قرمزتر است» و یا اینکه «به معنویت و خدا افتخار میداده!» که خداپرستی میکرده و حالا نوبت خداست که نعوض باالله انجام وظیفه کند. وگرنه، اگر با عجز (با حقیر شمردن خودش و اعمالش و بدون انتظار در پس ذهنش) به خدا بگویید من تلاش مادی و علی را کردم و نشد، اگر صلاح میدانید و اراده مبارکتان تعلق میگیرد در این موضوع کمکم کنید، گرچه هنوز به ایدهآل تسلیم و رضا نرسیده (که حتی این را هم نخواهد و فقط رضایت او را بخواهد) ولی رابطه بده بستانی هم نیست. الله العلم
ضعف و ناتوانی خود را جستجو کردن در پس این وقایع…
و تحصیل فروتنی….
وقتی بیمار و ناتوان شدم نزد خود گفتم :من پرستارم و بهرحال درمان مناسب را می یابم، پس از شش ماه سجده عجز کردم ،هیچ درمانی کمک نمی کرد. خدایا در جایی قرار گرفتم که اگر شعور معنوی داشتم، روز اول باید در حال سجده از عجز خود به او پناه می بردم
ص۱۴۱ ملک جان:چیزی که ما آن را امتحان خدا می گوییم برای این است که انسان معترف به ضعف خود شود.
… موثر در همه چیز تویی یکتا مابقی اسباب علیت اند.
که همه صورتند و معنی او
وحده هو لا اله الاهو
با عرض سلام و سپاس گزاری وشکر از در گاهش :
در جواب دوست عزیزمان س. وقتی بعد از ازمودن تمام امکانات ،در خواست کمک از او می کنیم یعنی اینکه باید بفهمیم در هر موردی اگر او صلاح بداند انجام می شود( به خواست و اراده او برگی از درخت نمی افتد ) واین خود نمونه ای از عجز ما نسبت به خیر وصلاحمان است. که اینجا قانون توکل را باید در خوزد پرورش دهیم. و اما راجع به قانون بده بستانی ،این طور فهمیده ام که مثلا من فلان دعا ، عبارت ، خدمدت به خلق ،از خود گذشتگی ویا ،،،،،،،،،،،،،،را می کنم و تو در مقابل فلان کار را برایم انجام بده.
که امیدوارم به چنین روزی نرسیم.
با سلام، من با گوشت و استخوان عجز خود و معجزه الهی رو تجربه کردم. چند سال پیش در ارتباط با یکی از نزدیکانم و دوستم مشکلی داشتم. هر چه از دستم بر میآمد انجام دادم و نه تنها نتیجه ایی نگرفتم بلکه یک سال تمام به دلیل اعصاب خراب مریض شدم. البته حسادت و بدبینی داشتم. بعد از آن به او پناه اورده و در کمال عجز از اودر خواست کمک کردم. این که من نمیتوانم حقیقت را ببینم ولی قدر مسلم میدانستم که وضعیت نرما لی نبود و من درسم را نمی توانستم به فهمم. به هر حال در مدتی بسیار کوتاه چنان ورق برگشت و این رابطه به طور معجزه اسایی قطع شد که من حتا تصورش را هم نمیتونستم بکنم حتا در ظاهر همه حق را به من دادند. هر وقت این اعجاز را به یاد میآورم هم شرمنده میشوم که زودتر به او پناه نبردم و هم اینکه فهمیدم کوتاهیهای خودم در انجام وظایف م من را در چنین موقعیتهایی قراد داده بود. درس بزرگ و با ارزشی بود. توکل به او و کوتاهی در درون گری.
کار ساز ما بفکر کار ماست
کار ما در فکر ما آزار ماست
یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلْفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِ ۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلْغَنِىُّ ٱلْحَمِیدُ
و جالب تر اینکه اصلا بینیازی خودش را و برآوردن نیاز ما را بروی مان نمی آورد، بلکه به وسیله کسی چنان مشکل را از کانال علی حل میکند که تا توجه و حساسیت معنوی نباشد تشخیص دست خدا غیر ممکن است. اینقدر بی نیاز و غنی است که از اینکه اصلا متوجه کمکش نشوند مخلوق، نگران نیست و بارها و بارها این کمکها را میفرستد،
مثال، کاری اداری داشتم که به گفته مسوول اون قسمت، انجام شده بود و منتظر تماسش بودم که هفته بعد خودبخود به اداره سر زدم و آن مسوول گفت تقاضای شما رد شده است اگر تا ساعت دو امروز موافقت قسمت خودت را نگیری چون سیستم از وزارت بسته میشه کلا منتفی میشود، برای جلب موافقت پیش کارشناسی که عدم موافقت زده بود و رییس قسمت و رییس اداره رفتم. ولی همه نظر کارشناس را تایید کردند و داشت ساعت به دو نزدیک میشد،…به خودم میگفتم حتما نکته ای در این کار است، و خدا که میداند که تا این مرحله چه کشیدهام و…تا به خانمی که همکارمان بود و همکلاس دورهی دانشگاه برخوردم و یاد صحبتی که دوسال پیش در اداره با او راجع به کار و غیره کرده بودم افتادم، دیدم توی حرفاش به دوستیش با معاون اداره اشاره کرده بود لذا موضوع را گفتم بوسیله این خانم امضا را گرفتم و قبل از ساعت دو برای وزارت ارسال شد و مشکلی که به نظر غیر قابل حل میامد به طرز معجزه آسایی انجام شد،
نکاتی که توجه منو جلب کرد اینکه
۱_ چه کسی فکر را در ذهن من گذاشت بدون هیچ مقدمه ای سری به اداره بزنم ؟ چون روز قبلش هم خواستم بروم ولی گفتم حال بعدا میروم امروز حوصله ندارم. …
۲- چه کسی اولا دو سال پیش باعث شد من با اون خانم که اون روز مشکل را ظاهرا حل کرد، بعد از بیست سال که از دانشگاه فارغ التحصیل بشیم برخورد کنم و دوستیش با معاون اداره را از صحبت هایش در ذهنم بماند ثانیا اون روز هم ایشان در اداره باشند هم معاون مورد نظر جلسه نداشته باشد و…به نظر من این است که معجزه را از کانال علی انجام میدهند، البته کار من قانونی بود ولی در کاغذ بازی اداری افتاده بود
۳- وقتی این گونه در لحظات آخر کاری درست میشود، دو مطلب داره اول، اینکه ما را متوجه دست خدا که همواره در زندگیمان هست بکند دوم، اینکه اون کار شدنی است و از آنهایی نیست که صلاح بر انجامشان نیست و هر کاری می کنیم نتیجه نمیدهد در واقع به نظر من نشانه ای است از تایید و موافقت مبدا با آن فرایند و مراحل انجامش.
گاهی هم در انجام کاری ما کوتاهی کردیم در لحظات اخر خدا کمک می کند و درست می شود ولی در موردی مثل مثال بالا من روزهای قبل هم ممکن بود به اداره سر بزنم و در بازه زمانی بیشتری کار را انجام دهم اینکه به لحظات اخر می افته و اگر یک ساعت دیر و زود بشه تلاش شش ماهه از بین بره علاوه بر معجزه یاد اور حضور مستمر او در زندگی روز مره است
فرموده اند خدا همیشه حاضر و ناظر است مهم اینست ما به این حضور توجه کنیم
با تشکر از دوستان عزیز و سپاس ویژه از متیس که امکان طرح این مباحث را در اختیارمان گذاشته اند. عذر می خواهم که طولانی شد
با سلام و تشکر
دوست عزیز “س”
به نظر حقیر، رابطهی بده بستانی در مواردی صدق میکند که شخص یک کار مثبت از قبیل عبادت یا خدمت به خلق یا مبارزه با نفس و غیره انجام دهد و بی توجه به اینکه انجام هر عمل نیک و مثبت صد در صد به نفع روح خودش است، به هر نحو آشکار یا پوشیدهای انتظار و چشمداشت پاداش از جانب خداوند داشته باشد که البته بدیهی است انتظاری بسیار نابجا و از اثرات نفس اماره است، وگرنه در مواجهه بامشکلات و ناملایمات زندگی جز کمک و یاری خواستن از او، هم در جهت اعطای صبوری و شکیبایی به ما و هم برای هدایتمان به بهترین راهکارهای عملی در مقابل مشکلات، چه میتوانیم بکنیم؟ ولی البته طبق تعالیم حواسمان باشد که بر خواستهی خود اصرار نورزیم و از آن مهم تر اینکه نتیجه را به او بسپاریم و هرچه که بود به آن راضی باشیم با ایمان به اینکه تنها او به خیر و صلاح ما واقف است.
درست است که باید بکوشیم خواستهای جز رضایت او نداشته باشیم ولی به نظر میرسد توکل به او یعنی استمداد و استغاثه تنها به درگاه او و فقط او را مؤثر در همه چیز دانستن و ضمن اذعان به عجز خود، همهی قدرت های غیر از او را نیز نادیده گرفتن، خود نوعی جلب رضایت اوست.
به نام خدای مهربان
با سلام و احترام به همگی
عمده ،ایمان و عقیده است. خداوند می فرماید: مرا به هر زبانی بخوانید، جواب میدهم
عمده ،همان عقیده و ایمان و اطمینان کامل است
پس، اول مرکزیت قدرت خدایی و بعد ایمان و عقیده خود را حربه قرار دهید و توسل جویید.
ایمان کامل به مبدا ، یعنی انچه دستور میگیریم عمل کنیم
اثار الحق جلد ۱ چاپ پنجم گ ۱۰۷
باید بخاطر ایمانی که در اول بمن اعطا شده، تا بتوانم در این دوره ی تاریک و استثنایی به ..او.. اعتماد و اطمینان کنم و تکیه گاهم باشد
بسیار شکر گزار باشم ، و سعی کنم با حرف شنوی و عمل کردن به دستورات خدایی هر روز ایمانم و اطمینانم را به ..او .. بیشتر کنم
تا وقتی که از این دنیا رفتم با سر فرازی بگویم
ایمان اورده ام
نه اینکه خدای ناکرده، سر خجلت پایین بیندازم بگویم هیچی نیاورده ام
با سلام،
س عزیز، ممنونم از اینکه ابن سوال رو کردید که به من هم شانس فکر کردن در این مورد رو بدهید. بنظر من اگر موضوع مادیه، میتونین بگیم خدایا من در حد توانم کارم رو انجام دادم و باقی رو میسپرم به خودتون، هر چه صلاح بفرمایید. و چون به خدا میسپریم موضوع بده بستانی نمیتونه باشه. ولی اگر مورد معنوی و یا برای مبارزه با یک ضعف صفاتی یا مبارزه با نفسه، میتونیم بگیم خدای من عاجزم(به عجز خودمون اعتراف کنیم) و بگیم خواهش میکنم که کم کمک بفرمایید که بتونم با این ضعف یا نفس اماره مبارزه کنم و چون این مورد نوعی رضای حق رو بجای آوردنه، خواسته به حساب نمیاد. ممنون میشم که دوستان هم راهنمایی بفرمایید.
با تشکر
سلام
انسان بجز ضعف جهل هم دارد. بیشتر ندانسته های خود را به ماوراء الطبیعه حواله میکنیم. وقتی برای پدیده ای توضیح علمی یا دلیل فیزیکی پیدا نمی کنیم، موضوع را در در حیطه متافیزیک قرار میدهیم.
پیشرفت های علمی چنان است که ساده ترین پدیده مثل تلفن برای انسان ۲۰۰ سال قبل غیرقابل باور و از عوامل جادو و چشم بندی تلقی میشود.
هرچه دانش بشر بیشتر میشود طیف نادانسته هم گسترده تر میگردد. فقط خدای واقعی زمان وجودش را به طریقی که درخور درک و دانش ما باشد، می شناساند.
با سلام
س دوست عزیز
همیشه خواسته های نفسانی_ حیوانی ، اعم از دنیوی یا اخروی ، در دل داریم ، عملا ، کافی است انها را همچنان در دل نگهداریم و بر زبان جاری نکنیم . اگر فشار گرفتاری های دنیوی زیاده از طاقت شد ، میتوانیم با او درد دل کنیم ، ولی تصمیم گیری را به کرم او واگذاریم و اگر نتیجه مطابق میل مان نبود اعتراض نکنیم
او درخواستهای ما را _اگر با توجه باشند _ همیشه میشنود و اگر درخواستی داشته باشیم که واقعا به سود روحمان باشند، جواب مثبت میدهد. و ادامه مطلب فصل ۱۲ تمرین فکرو ذکر
پایه های سیر کمال روحی انسان
دکتر بهرام الهی
بارها بمن ثابت شده به موضوعی که نیاز به کمک داشتم و عاجز بودم
فقط فکر کردم
چنان مشکلم حل شده که خودم هم در حیرت ماندم
مبدا ، از همه احوالات ما باخبر است کافی است یاد بگیریم که تمام اموراتمان را بخودش بسپاریم
با سلام
در جواب دوستمان ،در مورد رابطه بده بستانی با عجز این را میتوان گفت که از اسم رابطه بده بستانی معلوم است که همیشه طلب خواسته داریم ،وشرایطی را در نظر میگیریم تا به ان برسیم .مثل خیلی مسائل ،سلامتی ،ثروت ،رسیدن به یه موقعیت خوب وشرایط که باب میل ما باشید با اینکه بدانیم به صلاحمان است یا نه ،ولی در رابطه با عجز مخلوق یعنی ناتوانی و رسیدن به جایی که به این پی بردهایم بالاتر از خدا نیست ایمان به کسی که قدرت مطلق است ،پس با عجز ولابه از خدواند میخواهیم در مورد همه مسائل که به ناتوانی خود پی برده ایم کمکبخواهیم تا راهنمایی بشویم وانرژی لازم و ایمان را از خدا طلب کنیم و بدانیم همه چیز اوست واگر توجه داشته باشیم در هر شرایط خیر ما میخواهد و کمکمان میکند .من تجربه پی بردن به این عجز را دارم چه مادی و چه معنوی که خدایا جز تو یاوری نیست و موثر در همه چیز تویی ،و با پی بردن به این مطلب زیبا غرور خود را کمکرده وطلب بخشش وکمک از جانب خداوند مهربان را داشته ام و بسیار بسیار زیاد کمکم کرده و سپاسگزارم. همیشه سعی میکنم در بیشتر موارد یاد خدا راداشته باشم وتوجه کنم تا بتوانم پی به ناچیزی خودم ببرم .وقتی از خداوند میخواهیم در نقطه ضعف یا گرفتاریها کمککند،یا مسائلی که فکرم را خیلی مشغول کرده وناراحت هستم فقط از اومیخواهم کمک کند نه با قید وشرط ،میگویم خودت این را میدانی که هر چیزی بشود به صلاحم است پس فقط توکل میکنم از او یاری میخواهم هر چه پیش بیاد صلاح اوست و نتیجه را واگذار کنیم میدانم بهترین ها برایم پیش میاد با اینکه خیلی .عجز خود را میفهمیم و ایمانمان به خدا بیشتر میشود و جهت رضایت خداوند در هر کاری قدم بر میداریم .وحس خوبی بعد از عجز در مقابل خالقم به من دست میدهد که اگر نتیجه دلخواه من هم نشد باز بدانم صلاحم بوده و اسراری نکنم.
بشر با وجود آگاهی از عجز، ناپایداری و نابودی تدریجی خویش، به خصوص در موضع قدرت، باز هم این چنین دچار خود ستایی، کبر و غرور آشکار یا پنهان است و این “منم” گفتن او را رها نمیکند.
وای که اگر چنین نبود و حیاتش تا بامداد رستاخیز ادامه داشت، دیگر چه به روز خود و دنیا میاورد.
در پاسخ به س گرامی در رابطه با خواسته داشتن:
“به طور کلی تا در جسم هستیم ، زندانی ایگومان (نفس مان ) هستیم و نمی توانیم رضای یکتا را قلبا” و به طور کامل، بر رضای خود ترجیح دهیم. همیشه خواسته های نفسانی حیوانی ، اعم از دنیوی یا اخروی ، در دل داریم ، عملا” کافی است آن ها را همچنان در دل نگه داریم و بر زبان جاری نکنیم، اگر فشار گرفتاری های دنیوی زیاده از طاقت شد می توانیم با او در دل کنیم ، ولی تصمیم گیری را به کرم او واگذاریم و اگر نتیجه مطابق میل مان نبود اعتراض نکنیم . او درخواست های ما را – اگر با توجه باشند – می شنود و اگر درخواستی داشته باشیم که واقعا” به سود روح مان باشد، جواب مساعد می دهد. اشتباه از ماست که انتظار داریم جواب، سریع و باب میل به تمام درخواست های مان بدهد – که قریب به اتفاق نفسانی – حیوانی اند- حتما” اثرات منفی بر زندگی دنیوی و معنوی مان می گذارد . بهتراین است که خودمان را به کرم(کریمی) او بسپاریم زیرا او همیشه فکرمان را – از طریق سیاله ی الهی – می بیند و صدای درون مان را می شنود و آن چه را که برای زندگی دنیوی و معنوی مان مفید باشد به ما می بخشد، بدون آن که لازم باشد بر درخواست مان پافشاری کنیم .”
کتاب راهنمای عملی آقای دکتر الهی فصل ۱۲ ص ۱۴۶
سلام و خسته نباشید و تشکر ویژه از همه عوامل این وب سایت بخاطر همه چیز…
در خصوص عجز خویشتن چند تا موضوع به ذهن بنده رسید خواستم با دوستان درمیون بگذارم تا اگر اشتباهی هست با همفکری شما برطرف بشه
بالاترین عجزی که در خودم سراغ دارم این هست که با همه توان و استعداد بینهایتی که به واسطه ذره الهی به روح ملکوتی عطا شده ، چنان در چنگال نفس اسیرم که حتی بیشتر از چند ثانیه نمیتونم فکرم رو متوجه نکته وحدت نگه دارم ، بروزات ایگو چنان در غبار افکار مه گونه ایگو غرقم کرده که با همه نابینایی و ناتوانی ، خود رو بینا و توانا فرض کرده و سوار بر اسب غرور و خودبرتربینی در حال هدر دادن وقت به بطالت خواسته های ایگو هستم ، حتی انگیزه حضور در ایامی استثنایی از تاریخ معنویت برای بشر هم مجذوب عمل این ویوو به اصول اخلاقی الهی صحیحم نکرده ، همین حالا هم که دارم اینطور نظر میدم حس میکنم از نفسه … هرچی از سیاهکاری خودم کرم و رحمت و چشم پوشی پروردگار بگم کم گفتم ، شاید فقط مواقع بروز مشکلات و گرفتاریها و دردها ، اونجایی که کمی به حال «کشتی نشستگانیم …» نزدیک شدم ، اندک مدتی مشغول به گفتگوی درونی با یکتا برای رفع موضوع میشم که همون اتصال کوتاه مدت ولو با نیت نچندان صیحیح و خالص ، به کرم و لطف خودش ، حالم رو کمی بهتر کرده … و به محض رفع ناراحتی دوباره غرق افکار ایگو و حالتهای پیش گفته میشم ، نمیدونم شاید از ته دل رضایت خدا رو نخواستم ، یا …
کسی تجربه ی داره که چطوری از این حال نزار روحی کمی خروج کنیم رو به صراط مستقیم بریم؟
با سلام ، به قول استاد «« باید این قدر حال داشته باشیم که از شر نفس به خدا پناه ببریم »» این وضعیت شما . خیلی از ما ها یا حداقل خود من داشته و دارم . در زمانی که نفس بر شما مسلط شده هست ، بهترین کار اینکه درونا باهاش نباشید واز کاری که می کنید لذت نبرید و از اون کار بدتون بیاد مثل ، غیبت کردن یا مشکل شهواتی ( زمانی که از حد اعتدال و حدود قانونی و شرعی رها شده ) یا هر مورد نفسانی دیگر و … بعد درونا با حالت کامل عجز از خدا طلب کمک کنید ، آلبته این مسله با یک بار یا دو بار قابل حل نیست باید اینقدر تکرار کنید شاید سالیان سال تا از این مسله نفسانی منزجر شوید بعد متوجه می شوید که دست خدا از درون کمک تان می کند.
سلام و خسته نباشید و تشکر ویژه از همه عوامل این وب سایت بخاطر همه چیز…
در خصوص عجز خویشتن چند تا موضوع به ذهن الکن بنده رسید خواستم با دوستان درمیون بگذارم تا اگر اشتباهی هست با یاری استاد و همفکری شما برطرف بشه
بالاترین عجزی که در خودم سراغ دارم این هست که با همه توان و استعداد بینهایتی که به واسطه ذره الهی به روح ملکوتی عطا شده ، چنان در چنگال نفس اسیرم که حتی بیشتر از چند ثانیه نمیتونم فکرم رو متوجه نکته وحدت نگه دارم ، بروزات ایگو چنان در غبار افکار مه گونه ایگو غرقم کرده که با همه نابینایی و ناتوانی ، خود رو بینا و توانا فرض کرده و سوار بر اسب غرور و خودبرتربینی در حال هدر دادن وقت به بطالت خواسته های ایگو هستم ، حتی انگیزه حضور در ایامی استثنایی از تاریخ معنویت برای بشر هم مجذوب عمل این ویوو به اصول اخلاقی الهی صحیحم نکرده ، همین حالا هم که دارم اینطور نظر میدم حس میکنم از نفسه … هرچی از سیاهکاری و سیاه نامه ای خودم و کرم و رحمت و چشم پوشی پروردگار بگم کم گفتم ، شاید فقط مواقع بروز مشکلات و گرفتاریها و دردها ، اونجایی که کمی به حال «کشتی نشستگانیم …» نزدیک شدم ، اندک مدتی مشغول به گفتگوی درونی با یکتا برای رفع موضوع میشم که همون اتصال کوتاه مدت ولو با نیت نچندان صیحیح و خالص ، به کرم و لطف خودش ، حالم رو کمی بهتر کرده … و به محض رفع ناراحتی دوباره غرق افکار ایگو و حالتهای پیش گفته میشم ، نمیدونم شاید از ته دل رضایت خدا رو نخواستم ، یا …
کسی تجربه ی داره که چطوری از این حال نزار روحی کمی خروج کنیم رو به صراط مستقیم بریم؟
سلام
دوست عزیز حال و احوالی که توصیف کردید متاسفانه حال و روز من و عده دیگری هم هست.
من هم با خودم فکر میکنم برای نزدیک شدن به “او” بعدا میزان نور یکتایی که در طی زندگی جذب کرده ام، ذخیره معنوی ام و رشد عقل سلیمم رو میسنجند.حالا کدوم یکی از اینها وضعیت مطلوبی دارد!؟
با این طرز فکر و ذکر کردن که نور یکتایی نمیتوانم جذب کنم، اون دوتای دیگه هم که به جای خود..
تنها نکته مثبت در این نگرانی ها این است که آن لحظه در هادی درون هستیم!
ولی تجربه ای دارم که شاید امیدبخش باشد. سال قبل از کارم ناراحت بودم.چندین سال قبل تغییری در مسیر کاری ام پیش آمده بود و پارسال احساس میکردم در مسیر غلطی افتاده ام و تغییر مسیر دادن خیلی سخت بود.با خدا صحبت میکردم و همینها را میگفتم و اینکه نمیدانم چه کار کنم! این تغییر مسیر، اشتباه بزرگی بود.
بعد از مدتی یکی از مدیران شرکت با من کج افتاد. من سالها آنجا بودم و مشکلی نداشتم و اصلا باور نمیکردم پایان سال نخواهند برای سال بعد با من قرارداد ببندند. با واحد دیگری از شرکت صحبت کردم و برای پست جدیدی که به نظرم مسیر صحیح کاری ام بود به آنجا رفتم و خیلی خوشحال شدم که اینطور جور شد. چند ماهی آنجا بودم و با توجه به جو آرام آنجا و تعطیلات کرونایی مطالبی برای موقعیت جدیدم مطالعه کردم و یاد گرفتم. بعد از چند ماه که آنجا بودم “گویا” مدیر سابق که عضو هیات مدیره شرکت بود و جا به جایی من را شاید دهن کجی به خود میدانست باز زمزمه هایی کرده بود. باید از آن شرکت بیرون می آمدم. اول فکر میکردم در این ایام کرونا و این اوضاع بیکاری وضعیتم چه میشود؟
چی شد؟
“او” مرا به لطف و کرم خودش سر کار جدیدی با موقعیت درست و بهتر از محل قبل فرستاد.
چه کسی موقعیت جدید و تغییر زمینه کارم به سمت درست و دلخواه را برایم جور کرد و در این مسیر به اشتباه رفته، فرمان را به سمت صحیح چرخاند؟
جز او چه کسی میتواند چنین کند.
اون تجربه باعث شد حالا هم که نگران وضعیت و آینده معنوی ام میشوم به “او” میگویم. میگم خدایا لطفا حواستان به آینده معنوی ام باشد.
البته باید سعی مان را بکنیم. برنامه توجه ام را هراندازه هم که میدانم بی کیفیت است ادامه دهم، برنامه تقویت اراده- که بسیار ضروریست- برای خود گذاشت و اینکه تلاش کنیم حداقل روزی یک خدمت به خلق کنیم. بالاخره مسابقه بوکس است. ضربه میخوریم ولی همانطور که پرفسور الهی فرمودند ادامه دادن مبارزه و و ترک نکردن رینگ مهم است.
منظورم هم از بیان نکته قبل، توفیق خواستن از خودش است. مگر کردارهایی را حواله کند که خودمان هم متوجه نشویم ولی از نظر او باارزش باشد.
شاید به بهانه توجه های کوچک بی رنگ و بو و طلب توفیق از خودش گاهی با نگاه های زیبایش وجودمان را از نور یکتایی گرمش سیراب کند.
طولانی شد. ببخشید..
با سلام . چون خودم هم با این مشکل درگیر هستم . به این نتیجه رسیده ام هر زمان که چهار رکن زندگی ام به هم می خورد، اختیارم دست نفسم می افتاد و بیشتر آن زمان های است که تمام فکر و وقتم به سمت دنیا رفته و در آن قسمت زیاده روی کرده ام ، حتی حق جسم را هم نادیده می گیرم چه رسد به عقبی و روح . نفس از دستم رها می شود و انگار در سراشیبی بدون ترمز ول شده ام ، تنها راهی که به ذهنم می رسد دست از کار ومادیات بردام و استراحت کنم و به جسم وروح و عقبی برسم حتی زمانی که به جسمم می رسم . استراحت می کنم ، غذای به موقع و خوب می خورم ، تفریح می کنم بهتر می توانم به نفسم مبارزه کنم ، ولی بیشتر واقع نمی توانم چون نفس نمی گذارد و هزار دلیل می آورد حتی حق جسمم هم رعایت نمی کند می گوید تا جوان هستی باید کار کنی ، باید اجاره بدهی ، شهریه مدرسه بچه ات را بدهی و …. ولی در زمان های که حق چهار رکن زندگی دنیا ، جسم ، روح و عقبی را رعایت می کنم بهتر می توانم به نفسم مبارزه کنم و او را تحت کنترل بگیرم .
متاسفانه ما در فرهنگی بزرگ شده ایم که فقط کار کار و کار ، …زمانی که کار نمی کنم و استراحت می کنم دچار عذاب وجدان می شوم در صورتی که به نظر من غلط است و این از آن مواردی است که وسواس فکری ست و وجدان تربیت بد شده و بی جهت زنگ اخطار می زند باید با مرور و پرورش فکر تنظیمات آن را درست کرد و استراحت و رسیدگی به جسم را در تنظیمات فکرمان بگنجانیم . انشالا
مستند عی ام در صورت ایرادی در پاسخ تصحیح فرمایید . با تشکر
خداوندا از تو طلب میکنیم که همیشه ناتوانی و عجزمان را به یادمان بیاندازی تا که ذره ای غرور به خود نگیریم
“آنقدر که در مواقع اضطرار خدا را شکر میکنم در مواقع خوشی نمیکنم”
باسلام.ما همه قائم به تو تو قائم به ذات .ما محتاج به کرم او هستیم .او موثر در همه چیز هست ولی ما چه ؟ایا میتوانیم بر رفتار خود هم اثر بگذاریم ،اگر بتوانیم واقعا پی به عجز خود در برابر هستی او ببریم یک پله به قرب او نزدیک میشویم .هر چه هست از قامت نا ساز بی اندام ماست ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
با سلام خدمت همه عزیزان
هر آنچه در اطراف ما می گذرد جلوه ای از عظمت و رحمانیت اوست ، گرچه درک این مطلب هم نیاز به خود شناسی دارد.
من قبل از اینکه خود شناسی داشته باشم ، در برخورد با اتفاقات اطرافم نگاهی انتقاد آمیز و کارشناسانانه داشتم چون جز خوبی و آگاهی در خودم چیزی نمی دیدم ، بخاطر همین هم خود را لایق بهترین ها میدانستم اما بمرور که با تعالیم انسان ساز استاد آشنا شدم به عجزخودم پی بردم و بتدریج نقاط ضعف خودم را شناسایی کردم و فهمیدم که در مراحل مختلف زندگیم با آن همه نا آگاهی چقدر لطف و کرم یکتا شامل حالم بوده و من نمی دانستم ، وبه لطف حق به این دیدگاه رسیدم که ؛
تا بدانجا رسید دانش من
که بدانم همی که نادانم
به این باور رسیدن را یکی از زیباترین مراحل زندگی خود میدانم ، چرا که مانند سواد آموزی که خواندن و نوشتن یاد گرفته و از این موضوع لذت میبرد ، من هم از تحولاتی که در اثر تلاش و مبارزه ام در خودم می بینم لذت میبرم و از اینکه می توانم انسان بهتری باشم خدا را شاکرم.
با سلام و تشکر دوباره هر بار این مقاله را می خوانم مطلب جدیدی دستگیرم می شود مثلا امشب در مشکلی که در زمان فعلی دارم دنبال همه چیز از طریق علی هستم غیر از دست او با اینکه بار ها و بارها چنان از طریق کانال فراعلی زندگی مرا تغییر کلی داده است . اینبار با یک مشکل کوچک وساده من در پس مغزم دنبال راه گشایی می گردم در حالی که با یک کرشمه دردش ودرسش را می دهد وخود درمان را ، امیدوارم چشمم را به این مطلب باز کنم.
و امشب درس جدید این بود روخوانی دوباره این مطالب هر بار گوشه ای تازه از معرفت را به ما می آموزد.
با سلام خدمت دوستان
تجربه ای که چندین سال قبل در مورد خرید خانه داشتم این بود که بعد ا از پیش خرید آپارتمان متوجه کلاهبرداری شخص فروشنده ملک شدیم و خیلی سریع آپارتمانی که مبالغ آن را پرداخت کرده بودیم داشت در اختیار بانک جهت مصادره قرار می گرفت ، خیلی تلاش کردیم و راههای مختلف مادی را طی کردیم که مانع این قضیه شویم هیچ فایده ای نداشت ، این جریان سه سال طول کشید و در این مدت ما مدام در حال تلاش برای جلوگیری از این موضوع بودیم ، هر راهی پیش می گرفتیم گره ای در کار می افتاد که انجام نشود ، در نهایت وقتی به عجز خود پی بردم با خدا خلوت کردم و گفتم خدایا هرچه تلاش کردم نشد ، لابد نمیخواهی که بشود و من راضیم به رضای تو ، هرچند نتیجه آن از صفر شروع کردن باشد
وقتی درونا بر نفسم مسلط شدم ، به طرز معجزه آسایی ، توسط همان انسان های کارشکنی که تلاش می کردند نفعی از این مشکل ما ببرند ، حل شد ( البته بر خلاف میلشان) در واقع در شرایطی قرار گرفتند که مجبور شدند اون موضوع را به نفع ما حل کنند، اینقدر این تجربه برای من تاثیر عمیقی به وجود آورد که فهمیدم وقتی او بخواهد هر کاری می شود حتی به وسیله همان کارشکنان و بر خلاف میلشان
Mery جان بسیار تجربهی زیبایی بود. همانطور که فرمودند «علیت به جای خود صحیح است اما آن هم در برابر تو هیچ است و همه چیز تویی»ر-ع ف۱۲
سلام و عرض تشکر فراوان بخاطر انتشار این مقاله ی با ارزش
در تشخیص امور مرز بین تنبلی خودم و خواست خدا رو به درستی نمیتونم تشخیص بدم ولی فکر میکنم وقتی بدون دلیل دست و دلم به این کار نمیره…باید بیشتر و عمیق تر فکر کنم
این مقاله آرامش عمیقی به من داد که هر وقت او بخواهد انگیزه اش را هم میدهد.
از دوستان هم درخواست همفکری و راهنمایی دارم
دوست عزیز R.j
امتحاناتی که برای سالک پیش میآید، همیشه رویِ نقطهضعف است.» (آثارالحق ۲، گ ۵۰)
من مشابه شما، ولی با روی دیگر سکّه، درگیر هستم. یعنی در انجام دادن امور ظاهری از طریق کانالهای عّلی بیش از حد (وسواس گونه) عمل و پیگیری میکنم، و همیشه پیدا کردن مرز بین تسلیم بودن (واگذار کردن امور به خدا و راضی بودن به رضای او) و انجام وظیفه علّی برایم برایم مشکل ساز است.
چیزی که هنگام مبارزه با نفس دستگیرم شده این است: من چون وسواس دارم و زیادهروی میکنم، پس «امتحانات» من بر این اساس میآید که با وسواسم مبارزه کنم یعنی نقطه مقابل آن را عمل کنم. برعکس این موضوع میتواند در مورد شما صدق کند، یعنی اگر خودتان وقتی در «خود فرو رفتهاید» نقطه ضعف تنبلی نظرتان را جلب کرده، پس احتمالا، امتحانات شما روی «تنبلی» تان میآید. یعنی وقتی مثلا نفستان میگوید «موثر در همه چیز خداست»…«پس ولش کند، نمیخواهد پیگیری کنی…» شما اگر احساس کرید این حرف نفس است خلافش را عمل کنید، یعنی آن کار را پیگیری کنید. میتوانید مثلا با یکتا گفتگو کنید و بگویید «چون میدانم تنبل هستم و نفس همیشه مرا به تنبلی تشویق میکند، من مقابلش را عمل میکنم تا مشتی بر دهان نفسم بزنم. اگر عملکردم درست نبود استدعا دارم بگذارید به حساب مبارزه با نفسم و کمکم کنید تا به مرور حد تعادل را پیدا کنم»
قیاسی که اخیرا در مبارزه با نفس به نظرم رسیده این است: برعکس این که در قانون میگویند «همه بیگناهند مگر خلافش ثابت بشه»، من برای خودم (که اکثرا غرق در افکار مهگونه ایگو هستم) میگویم «همه چیز حرف نفس است مگر خلافش ثابت بشه». البته اگر روزی رسید که این حجاب غلیظ روانی در اثر مبارزه با نفس کنار رفت، انشالله دیگر این جمله صدق نخواهد کرد.
باسلام باخواندن مقاله بیاد دعایی که میفرماید افتادم کمکم کن که در پس هر دستی که به من یاری میرساند تنها دست تورا ببینم علیت بجای خود صحیح است اما انهم در برابر تو هیچ است و همه چیز تویی
با سلام و تشکر
درادامه مطلب R.j گرامی،
همیشه علاقه با مطالعه داشتم و آنرا جزء وجود خود میدانستم و غیر از آنرا نمیتوانستم تصور کنم ولی الان که پشتکارم در مطالعه خیلی کم شده، این فکر آمد که توفیق انجام کارهایی که روتین، روزمره و عادی میرسند، چقدر باارزش است.
از خدا جوییم توفیق
با عرض سلام ، شکر گذاری وتشکر از متیس عزیز:
سوال بحث برانگیز و خوبی را دوست عزیز R.j مطرح کردند که شاید کم وبیش با ان در گیر هستیم
وقثی تنبلی ازنفس باشد باید تشخیص دهیم از کدام قسمت از نفس است ،بی حوصلگی ، خستگی ، نداشتن انگیزه کافی ، ضعف جسمانی و یا روانی ، خشم . عصبانیت ،و ،،،،،،،،،،،،،،،که تشخیص ان فکر می کنم ، از رشد عقل سلیم و یا توکل و یا …………باشد و هزران دلیل دیگر ،،،،،،که در سطح فکرم نیست. ولی در مقابل همان طور که خودتان وقتی می گویید دست ودلم به کاری نمی رود تشخیص ان به خودمان بستگی دارد. همان طور که گفته اید دیدن دست خدا در زندگی عامل مهمی است ،در شناختن خود ونقطه ضعفهای خود ودر یک کلام عجز ما ست. گاهی در زندگی می بینیم راههای موجود امکان درست را می رویم
و لی نمی شود وگاهی هم به خواست وصلاح او با یک اشاره همه راهها باز می شود.همان طور که بعضی از دوستان تجربه خود را در میان گذاشته اند.
وقتی فکر می کنم می بینم که همه این داستانها در زندگی برای درس واموزش زمینی ماست (که در زندگی هرکس بنا به نقطه ضعفش و رشد روحی او بستگی دارد ) تا به شناخت خود و به جایی که باید برسیم طرح ریزی شده.
ولی امان که اینقدر زندگی مادی قوی وقابل لمس است که بعد معنویمان را باید با کوشش وجدیت به خودمان هشدار دهیم و یاداوری کنیم.
با تشکر از مطالب و تجربیات دوستان.
در مورد مسایل مادى هم کاملاً عجز رو دیدم. تحصیلى کارم و غیره با اون همه درسى که مى خواندم اگه متوسل نمى شدم و حواسم نبود سؤالات رو نمى توانستم جواب بدم یا سؤالات ناجور مى شدن یا تصحیح حتى یکبار از توى جلسه امتحان من رو کشیدن بیرون چون خودشون اشتباه کرده بودن. همیشه گیج بودم بلاخره من نابغه ام که ٢٠ ٢٠ مى شم یا بى استعداد که یکدفعه مى افتم تا فهمیدم نه. تا اون نخواهد اتفاقى نمى افتاد. یکبار هم در مبارزه با نفس بعد از اینکه نصف تموم درگیر یک مطلب بودم رسیدم بِه چنان حال و احساس عجزى که از اوکمک خواستم و دیگه من رو حفظ کرد. با این وجود هنوز در مسایل دیگه بِه اون احساس درونى نرسیدم. آیا راهى هست که این احساس رو زودتر بِه وجود آورد قبل از اینکه تمام امتحانها را شرمنده اش بشم؟ کمتر گناه بار خودم کنم؟
با سلام خدمت همه عزیزان
دوست عزیز R.j ، من فکر می کنم هم در موارد دنیوی و هم اخروی ما باید تلاش کنیم ، مواردی که منع اخلاقی ، … نداشته باشند باید برای خواسته هایمان تلاش کنیم ، برای گرفتن نتیجه دلخواه مصر نباشیم و برای رسیدن به هدفمان به راهها و روشهای غیرصحیح متوسل نشویم ( هرچند آن روشهای ناصحیح در جامعه مرسوم باشد)
من خودم همیشه سعی می کنم برای گرفتن حقم تلاش کنم ، ولو بدانم نتیجه ای نداشته باشد و دیگران در این مسیر به نتیجه دلخواه نرسیده باشند ، حداقل من دین خودم رو به اون مورد ادا کرده ام ، همیشه هم نتیجه داشته ، البته نه نتیجه مورد نظر من
با سلامی دوباره خدمت تمام شما عزیزان
از مطالعه ی مطالب و نظرات دوستان اینطور استنباط میشود: خداوند که خالق بر هست و نیست تمام موجودات و کائنات، به همراه کرات و جمادات و نباتات و حیوانات و همچنین مخلوقات دارای عقل و اختیار میباشد، خود به تنهایی علت است بر تمام معلول ها و مجهول ها و اینکه همین علت، باعث عجز ما در برابر باری تعالی میشود. پس از نظر بنده از مطالب فوق نتیجه میشود که هر گونه غرور برای بشر گناه
محسوب میشود.
با سلام به همگی
دوست عزیز اقای فرزین ع
خیلی تجربه شما دلچسب و اموزنده بود. خدا رو شکر که ختم بخیر شد
نکته ای که بدرد من خیلی خورد این بود که در اون حال و ناتوانی چقدر به یکتا فکر میکردید و توکلتون به او بوده و متوجه بودید که انرژی مافوق علی از این یاد اوری دریافت میکنید. خدارو شکر
انشالا که حالتون روزبروز بهتر بشه
فصل ۲۴ اثارالحق جلد ۱ چاپ پنجم گفتار ۱۶۷۷ را مطالعه میکردم
یاد تجربه شما افتادم
[روزی استاد در ضمن قدم زدن در خیابان برای اجتناب از برخورد با بچه ای، زمین خوردند و عصایشان شکست]
ایمان به ما حکم میکند که چنین فکر کنیم: هر چه برای اشخاص مومن که سرو کارشان با خداست پیش بیایید، یا خیر است یا مصلحت، زیرا غیر ممکن است خداوند بگذارد برای مومنینش چیزی بر خلاف مصلحتش پیش بیاید
سلام مجدد
دوست عزیز R.j
مشغول مطالعه گفتار ۱۶۹۳ جلد ۱ بودم
استاد فرمودند
دیشب طبق معمول برای دعا بیدار شدم، ولی بعلت جزئی کسالتی که داشتم کمی تنبلی کردم و به خود گفتم فردا صبح میخوانم و خوابیدم
البته صبح دعا را خواندم و بعد مشغول ورزش شدم.
هرگز سابقه نداشت میل ورزش از دستم رها شود . یکی از میل ها از دستم رها شد روی انگشت پایم خورد و ساعتی درد میکرد. خدا به همان اندازه که تنبلی کرده بودم مرا تنببه کزد، تقریبا جنبه ی شوخی داشت. از این پیشامد بسیار خوشحال شدم و سجده ی او را بجای اوردم، گفتم حالا معلوم شد که دوستم داری و مراقبم هستی، و الا ممکن بود شبهای دیگر هم تنبلی کنم.
تمام گفتار های استاد پر از درس و تجربه های عملیست که خودشان انجام داده اند و اثراتشان را برای ما بجا گذاشته اند
از صبح تا شب چقدر من تنبلی میکنم خدا میداند، حتما هم ضررش را میبینم ، ولی متوجه نمی شوم ، چون شعور معنوی ام رشد نکرده
ممنون از متیس بخاطر رساندن این مطالب برای ما انسانهایی که در حال اموزش تعالیم الهی هستیم
انشالا چشم و گوشمان باز باشد و این پیامهارو که دریافت میکنیم
بطور اینویوو انجام دهیم
این مصداق بارز زندگی الان من هست .تو اوج نامیدی و یاس فقط به این دلگرمم که تعلیماتی را دنبال میکنم که بهترینه و هر اتفاقی که برام پیش میاد اگر از نظر من بدترین باشه از نظر اون بالایی خیر و صلاح من هست .تو بدترین بحران مطمئنم یکی حواسش بهم هست که بالاتر از اون نیست و هزاران بار شکر گزارم.
با سلام و تشکر از زحمات شما عزیزان
با عرض سلام خدمت همگی وتشکر از متیس عزیز وشکر گذاری از درگاهش.
خواندن مطالب و نظرات وتجربه های دیگران و،،،،،،،،،،،،،،، به ما انگیزه بیشتری می دهد که بتوانیم در مراحل مختلف زندگی توکل واستقامتمان را بیبشتر کنیم. که جای شکر دارد ،مثلا دوستمان که راجع به زمین خوردن استاد(فصل ۲۴ اثارالحق جلد ۱ چاپ پنجم گفتار ۱۶۷۷)برای اینکه با پسر بچه ای که سر راهشان بود برخورد نکنند اشاره کردند، ،این به نظرم امد که خوب وقتی کارهای اشتباه می کنیم اگر خدا نظری به ما کند ونتیجه وعکس العمل انرا ببینیم ، ممکن است به نتیجه اشتباهمان پی ببریم ، ولی همین طور که در این داستان می ببینیم چطور می توانیم نتیجه عمل مثبت خود را به این شکل ببینیم ، و دیدم این چیزی نیست جز اینکه بگویم حتما خیر و صلاحی در ان بوده که از درک من خارج است و باید فقط به او توسل کنم. واین درس برایم خیلی اموزنده بود.
با سلام و تشکر
در ادامه مطلب دوست عزیز R.j و پاسخ دوستان عزیز و همچنین shd عزیز که به الگوریتم جالب اصول معنوی اشاره فرمودند،
لازم دیدم آزمایش چک آپ کلی بدهم برای مشکل جسمی ای که پیش آمده و همینطور رفع دو مشکل که در روانم پیش آمده شامل اضطراب بعد ار حادثه و خشم ناشی از توقع همکاری داشتن،
بسیار موثر بود و خیلی خوشحال و سبک شدم
خدای مهربان شکر
دیروز بفکر ایندپت بودم، موقع رد شدن از کنار کتابخانه، چشمم به کتابهای کارعملی صد روز صد قدم، خامه کیک، نکن، هر دانایی نمی تواند، افتاد ناگهان فکری آمد ببینم در کدام کار عملی ضعیف مانده ام و اصلا کجا ایستاده ام. چند اصل مهم که در این کتابها خواندم و خیلی بموقع نجات دهنده بودند خدمت دوستان عزیز می نویسم از کتاب “هر دانایی نمی تواند”:
ص ۳۵: نباید گذاشت تنبلی بر انسان غلبه کند. راه مبارزه با آن اراده است: یکی از کارهای فردا را امروز انجام دهید. خواستن توانستن است و عکس جالب ضمیمه آن
ص ۸۹: بهترین کردارها آن است که نفس خود را به انجام کاری که دوست نداری، واداری
ص۱۰۱: اگر انسان به درستی به وظایف خود عمل کند، حق برخورداری از کمک خالق نصیبش خواهد شد
ص۱۰۵: تکرار اعمال مثبت به رشد معنوی کمک می کند و تمایل به انجام کارهای مثبت دیگر را در انسان تقویت می کند
ص۱۶۳: از تلقین شروع کن.تلقین لازم است.یادآوری است، یک نوع پند است که به خودت میدهی. از تلقین به عمل میرسد و از عمل به تجربه. تجربه هم اطمینان می آورد
ص۲۱۳: راز موفقیت اشخاص بزرگ در این است که ناملایمات را ندیده می گیرند
ممنون از بیان تجربه تان. برایم خیلی مفید و عالی بود
با سلام
هر چه تنبلی و کاهلی و غفلت بیشتر باشد سرعت در سیر کمال کمتر میشود و توقف بیشتر میشود.
اثارالحق جلد ۲
ص ۲۴۰
سلام و ارزوی موفقییت برای
Shd عزیز گفتید
چطور می توانیم نتیجه عمل مثبت خود را به این شکل ببینیم ، و دیدم این چیزی نیست جز اینکه بگویم حتما خیر و صلاحی در ان بوده که از درک من خارج است و باید فقط به او توسل کنم. واین درس برایم خیلی اموزنده بود.
در کتاب راه کمال فصل ۱۹ پی امد اعمال
اقای دکتر بهرام الهی میفرمایند
ممکن است یک ناراحتی کوچک ،حاصل عمل منفی سنگینی باشد که در اثر یک عمل مثبت (مثلا کریمانه) تخفیف یافته
همان کتاب فصل ۱۶ جبرو اختیار فرمودند
مشیت الهی قبل از هر چیز بخاطر اصلاح و حمایت مخلوق از جمله انسان است. چه بسا رویدادی ناگوار ، اثر نامطلوب عمل اشتباهی را از روح و سرنوشت انسان بزداید
خیلی اوقات خداوند با حواله کردن ناراحتی و گرفتار های گوناگون ، خطاهای شخص را پاک میکند.
خدا رو شکر که خودتون به خیر و صلاح اشاره کردین
با سلام و تشکر از زحمات دست اندر کاران سایت و کاربران گرامی
دوستان عزیز عزیز به مورد جالبی اشاره کردندو من را یاد یکی از تجربیاتم انداختند: چند سال پیش شبانه با دوچرخه از پارکی رد میشدم که یکدفعه حشره ای وارد چشمم شد و از سوزش و درد چشم سرم را پایین آوردم که درست همون موقع سرم با یک شاخه نیمه شکسته درخت برخورد کرد و خراش برداشت و خون جزیی هم آمد یعنی اگر اون حشره و اون درد اول نبود اون شاخه وارد چشمم میشد و….. به نظر من وقتی انسان خودش رو به یکتا میسپره هر چی براش پیش میاد صلاحه حتی اگر در اون موقع دلیلشرو ندونه فقط امیدوارم که یکتا کمک کنند و بتونم در پستی بلندیهای زندگی این موضوع رو از یاد نبرم. با تشکر
با عرض سلام :
( به طور کلی، در زندگی به علائم و وقایع غیر منتظرۀ متعددی بر میخوریم که با دقت به آنها، متوجه میشویم که عاملی در این
رویدادهاست که از علت و معلول فراتر میرود و در عین حال تابع قانون علت و معلول است.)
امروز که مجدا این متن را خواندم باز پرده های دیگری از زندگی و واقعیت برایم روشن و حس شد ، چیزی که بالاتر از این قانون است ;این عامل را دکتر بهرام الهی (عامل «فراعلّی» نامیده است. آن چیزی را که فیالبداهه پیامد « اتفاق» یا «تصادف» محسوب میکنیم، اشاره به بُعد دیگری است که در آن، وقایع تنظیم و تعیین میشوند) دیدم که وقایع واتفاقات از قبل تنظیم شده
،البته در هر موردی باید ان سعی و تلاش قانونی خود را بکنیم و بقیه را به او بسپاریم.( اگر موفق شویم، دیگر گله وشکایتی پیش نمی اید )
واین را می دانم که دانستن یک چیز است، و عمل کردن چیز دیگری
با خواندن مجدد مطالب هر بار چیز تازه ای برایمان روشن می شود که این بستگی به عوامل مختلفی دارد.
از ابتدای انتشار این متن با عبارت “مفاهیم فلسفی خشک و بیروح” کاملا مخالف بودم و هستم چرا که مطالب ارائه شده در معرفت الروح توسط یک نابغه معنوی بطور کاملا عینی و ملموس ارائه شده که قطعا درک آن با حواس ظاهر و سطوح ابتدایی معلومات علمی و دینی امکان پذیر نیست.
آنچه در این کتاب مطرح شده نتیجه مشاهدات مستقیم نگارنده بوده که از حوصله اذهان مبتدی خارج است و همانطور که در خصوص برهان الحق گفته اند که اگر هزار بار خوانده شود هر بار مطلب جدیدی پیدا میشود در مورد معرف الروح هم دقیقا صدق میکند و متذکر شده اند هرچه سطح معلومات بالاتر رود بیشتر درک مطلب این آثار را میکنند.
فلسفه های مطرح و نگاشته شده توسط اذهان علی از آن جهت که آن “خط سیر باطنی هدایت” در آنها مستتر نیست گیج کننده بوده و مصداق آن “دلو بدون دسته” است که کسی را سیراب نمیکند و شاید صرفا ازین جهت که مجهولی بر مجهولاتمان می افزاید به ما در پی بردن به عجز خویش کمک کند اگر باعث گمراهی و تباهی مذبوحانه نشوند که بدون دستیابی به هدایت تایید شده از سوی مقام ارشادی و تصحیح ایمان و زدودن تصاویر مخدوش از یکتا و سایر خدایان فقط بار گرانیست کشیدن به دوش.
با عرض سلام و تشکر از درگاهش:
وقتی در دعا توانستم واردفضای هادی درونم شوم ، و به این جمله توجه می کنم ، ای خداوند یکتا و بی همتا و حی و توانا و ای واجب الوجود و خلق کل مخلوق ،، عظمت و بزرگی او را می بینم ، و کوچکی و ناتوانی خودم را حس می کنم که چقدر ناتوانم و از او در خواست کمک می کنم. در اینجا به عجز خودم پی می برم.
با سلام وشکر از درگاهش :
دانستن یک چیز است ، درک وفهم ، عمل و، تجربه و، شناخت ، چیز دیگری امروز با خواندن مجدد این مقاله ، دیدم که نفس چقدر فراموشی می دهد وچیز هایی را که تجربه کردیم و اموختیم از خاطرمان می رود ولی با لطف ،وتوفیق، ویاری و،،،، خودش دوباره با مطالعه مجدد ویا ( ،،،،،،،،،بقیه همه علت واسباب اند ) مجدد کمکمان می کند و به اگاهی مان بر می گردد. مدتی بود که دوباره با نفس فراموشی ،که موثر در همه چیز تویی وبقیه ،،،،،،،،،،،،، در گیر بودم و ماهها در حال جدال با یکی از نفسهایم ، با وجودی که به عجز خود اگاه بودم وهمیشه در انتها ی هر مبارزه از او کمک می خواستم ولی خوب نفس قوی تر بود ، و من مغلوب او ، و تا جایی پیش رفتم که تمام راهها را رفتم برای به عمل رساندن حرف نفسم ، در اخرین لحظه چنان صحنه سازی شد که باز به کمکم امد ، بعد از اینکه دست او را دیدم ، شکر کردم که باز مرا به حال خودم رها نکرد ه، با وجودی که بعد از هر مرحله که دست او را در زندگی می بینم ،و لی بعد می بینم که دوباره ، بارها وبارها برایم پیش می اید، ولی خودش کمک می کند وتوفیق می دهد که توکلم را از دست ندهم و بدانم که اینها تمام صحنه سازی های است که من خام و نادان باید بدانم وبفهمم که اینها صحنه هایی است برای شناخت عجز من ;که (او )را و خودم را بهتر بشناسم ، و تا زمانی که به این شناخت نرسم همچنان ادامه دارد ، البته به شرطی که دستم را از دستش رها نکنم .
با سلام
الان که این مطلب را می نویسم در وضعیتی هستم که تمامی درها برای انجام امور مادی و زندگی ظاهریم بسته شده و با اینکه در مواردی تمام علت و اسباب ظاهری انجام آن کار درست و کامل هست اما آن کار انجام نمی گیرد و می دانم دستی دیگر در کار است که نشان میدهد تا او نخواهد کاری انجام نمی گیرد و میدانم که در نهایت بخیر من است چون میدانم صاحب دارم و اوست که خیر و شر من را میداند و بسیار بخشنده و مهربان است ، صاحب من کسی نیست جز خدای یکتا.
با عرض سلام
چه سعادتی با لا تر از این که به ما توفیق داده شده که در این راه حق و حقیقت قرار بگیریم ، بفهمیم(البته هرکس به اندازه فهم و
درکش ) و بدانیم که این زندگی زمینی مرحله ای از گذران سیر کمالمان است.
مسایلی که در زندگی زمینی برایمان پیش می اید فقط برای شناخت بیشتر از خودمان و نقطه ضعفهایمان است و همان طور که گفته اند این زندگی مثل یک بازی است ، که انرا بازی می کنیم و در انتها همه را می گذاریم و می رویم و چیزی را که با خود می بریم همان اعمال و نییتمان است که جز روحمان شده و همان طور که گفته اند اگر مسایل زندگی را به صورت یک ناظر بیرونی نگاه کنیم و تا جایی که عقلمان اجازه می دهد بررسی کنیم از اتفاقات درس می گیریم تا بتوانیم شعورمان را بالاببریم. مدتی است که در گیر مسایلی شده ام که تصمیم گیری ان خیلی برایم سخت بود; و مجبور شدم یک راهی را انتخاب کنم که از سر در گمی بیرون بیاییم و الان می بینم که نتیجه مهم نیست بلکه درسی که از ان باید یگیرم مهمتر است و چیزی که در این مدت به من کمک کرده توکلم به او ست ، و درسهایی که گرفته ام و مرتب سعی می کنم خودم را انالیز کنم.
و این مبحث عجز مخلوق در این مرحله زمانی بیشتر به من کرد که. ببینم همه چیز در دست اوست اگر از او کمک بخواهیم.
… اگر انسان کمی توجه کند میبیند که آنچه خودش میخواهد و اراده میکند در اختیارش نیست و بعضی چیزها که از آن اکراه دارد به طور جبری برایش پیش میآید. همین گردش مقدرات، به سادگی به ما ثابت میکند که دنیایی غیر از این دنیا هست و بر ما حکمفرماست.»و به همین ترتیب : « … وقتی انسان جز به خدا امید و توکلش به کسی نبود، آنوقت در مواقع حساس خدا چنان به انسان میرسد و گرهها را باز میکند که احتمالش هم حدس زده نمیشود. »۴
دوست عزیز shd،
ممنون از یادآوری این نکته که زندگی به مثابه یک بازی موقت است. «به مثابه بازی موقت» بودن و «از دید یک ناظر بیرونی» به خود نگاه کردن من را یاد تجربهی جالبی میاندازد. چندی پیش در سفری در کنار دوستانی بودم که مشغول به بازی «مافیا» شدند. من در این بازی شرکت نکردم ولی در عین انجام کاری دیگر به آنها گوش میکردم. دیدم بعضی از دوستان چنان این بازی را جدی گرفته بودند که منجر به پرخاش به یکدیگر و رفتارهای نا معقول و بیمورد بینشان شده بود. برای من که بیرون بازی بودم خیلی مضحک به نظر میرسید که این همه حرص و جوش برای چی؟ آخرش هرکسی هم که برنده باشه که چیزی نصیبیش نمیشه! (نا گفته نماند، نمیشود قضاوت کرد، اگر خودم هم در بازی میبودم چه بسا ممکن بود مثل آنها رفتار کنم یا به اصطلاح جو گیر شوم). به هر شکل دیدم که بعد از آن بازی، هیچ چیز ماندگار نبود و تنها چیزی که ماند رفتار آدم ها بود. چه رفتار خوب و چه رفتار بد و آن دل ها که شکسته شد و اثر مادی و معنوی آن پرخاشها که انجام شد.
این مرا به یاد این انداخت، روزی که این دنیا را ترک میکنم، چیزی که ماندگار است، عکس العمل و رویکرد من نسبت به امتحانات، اتفاقات، حوادث، برخوردها، افکارم … است که ماندگار است نه الزاما نتیجه برد و باختم از با معیارهای ایگو.
با سلام
من در برابر زمین ذره هستم.
زمین در برابر منظومه شمسی ذره است.
منظومه شمسی در برابر کیهان ذره است.
کیهان با کل تشکیلاتش در برابر عالم علی ذره است.
عالم علی در برابر مافوق علی ذره میباشد.
مافوق علی دربرابر مصدریت الهی ……
خدا به دادمان برسه اگر فکر کنیم عددی هستیم!!!!!
با سلام به تمام دوستان عزیز
بسیار درس عالی هست مدتهاس که میخونم ولی هر بار با مراجعه مجدد حالم از این همه مهر و کرم و محبت. در مقابل عجز و ناتوانی خودم
دگرگون میشود
وقتی الن خودم رو مرور میکنم متوجه میشم در این مدتی که گذشته چقدر زندگیم بالا و پایین شدید داشته و من در اون زمانها چقدر عاجز و درمانده بودم اما ته قلبم نور امیدی از یکتا بوده . که تو پدر داری. و چقدر در زندگیم معجزه شده تا تونستم از جایم بلند بشوم. این فرازو نشیبها برای همه ، همیشگی هست. اما الن فهمیدم صبور تر و آرام تر شدم ترسم از آنها کمتر شده . چقدر امید به خدا در زندگی شیرینه . تمام کامنتها بمن قوت قلب میدن. کامنت ۲۱ علی آقا خیلی خیلی نزدیک به تجارب من هست خیلی از نقطه ضعفهام رو پیدا کردم توی همون موقعیتها مرتب حواسم به کارسازم بوده. و اینکه متوجه بودم که موثر در همه چیز یکتا هست. حتی اگر کسی نخواسته یا نتونسته بمن کمک کنه.! چون او. اجازه نداده . و سعی کردم غر نزنم و ناشکری نکنم .
خیلی ممنونم از یکتای مهربان که همیشه حواسش به بنده های خودش هست .حتی به منی که واقعا چیزی برای گفتن به درگاه الهی ندارم و فقط امیدم به کرم استثناییشون هست