عجز مخلوق: دلیلی بر وجود خدا

21 سپتامبر, 2020
 

نویسنده امانوئل کنت

دلائلی که در اثبات وجود خدا ارائه می‌شوند فقط در قالب استدلال‌های قاطع و برگرفته از منطق صرف نیستند. بلکه خدایی را می‌توان در نظر ‌گرفت که «قلب آن را احساس می‌کند». تاریخ متافیزیک مملو است ازدلایل منطقی بر اثبات وجود خدا، از جمله «علت العلل اصلی»، «واجب الوجود بالذات» وغیره. اما وجود خدا را مشکل بتوان با دلایل و براهین احساس کرد. چگونه می‌توان خدایِ حیّ – خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب – را با چنین استدلال‌هایی مجسم کرد؟ آیا می‌توان گفت می‌خواهم علت‌العلل خود را عبادت و پرستش کنم؟ آیا می‌توان در مقابل نامتناهی یا وجودی مطلق به زانو افتاد؟

باید در نظر داشت که احساس «قلبی» مبهم نیست و مغایرتی با عقل ندارد. بلکه آن را حمایت می‌کند. در واقع، دلایلی که قلب آن را احساس می‌کند، بلافاصله بُعدی «عملی»به خود می‌گیرند، زیرا دست خدا را در زندگی ما نشان می‌دهند. این دلایل وجود او را به طور ملموس به ما نشان می‌دهند. استاد الهی در کتاب معرفت‌الروح مثال مؤثر و روشنی را ارائه می‌دهد. در فصل اول این کتاب دلایلی بر اثبات «صانع» ذکر شده است. بعضی از آنها فوق العاده پیچیده‌اند و مفاهیم فلسفی خشک و بی‌روحی را مطرح می‌‌کنند (از جمله مفهوم واجب الوجود بالذات) و برعکس بعضی دیگر کاملاً مربوط به احساس انسان هستند که نمونۀ بارز آن موضوع «عجز مخلوق» است.

عجز مخلوق به چه معنایی است؟

عجزی که در اینجا مورد نظر است مفهومی متافیزیکی دارد و به ناپایداری، ضعف و زبونی تمامی مخلوقات در مقابل خالق اشاره می‌‌کند. این ناپایداری را می‌توان در چارچوب دلائل «هستی‌شناسی» قرار داد، زیرا در وجود خود انسان ثبت است. انسانی که بر سرنوشت خود یا حتی بر طبیعت خود تسلط ندارد. عجز در اینجا در ماهیت وجودی خود انسان مستتر است و مربوط به وابستگی، کمبود، نارسایی و نقص ذاتی انسان می‌شود که به اَشکال گوناگون در محرومیت‌ها و شکست‌های زندگی روزمره به چشم می‌خورد.

استاد الهی در این باره می‌گوید: «… همیشه طبیعت بشری و حیوانی را در مد نظر داشته باشید؛ اگر آدم توانست نخوابد یا قطع خوردن و آشامیدن کند، یا اینکه تب و ناخوشی و درد و مرض را از خودش دور بکند، یا اگر تیغ به خودش کشید و نبرید و خون نیامد و دردش نگرفت، آن‌وقت معلوم می‌شود از فقیری و عاجزی طبیعت دور شده و می‌تواند غلو بکند. و الا کسی که طاقت سرما و گرما و گرسنگی و زحمات را ندارد و در مقابل مختصر کسالتی از پا در می‌آید، معلوم می‌شود یک عضو ضعیف و بیچاره بیش نیست.»۱ و بعد اضافه می‌‌کند : « همین عجز بشریت است که اثبات وحدانیت و موجودیت خدا را می‌نماید. … همین عجز بشر و ضعف نفس آدمی ثابت می‌کند که یک دست قدرتی هست و هر چه اراده بشر است وارو می‌‌کند.»۲

در لحظاتی از زندگی که با عجز خود مواجه می شویم، یعنی با تمام وجود احساس ضعف و ناتوانی می‌‌کنیم، این ضعف حاکی از حضوری توانا با قدرتی ورای تمام قدرت‌هاست. به عبارت دیگر این معما رمزش را در خود دارد. موقعیت‌های یأس و نومیدی که بعد از آزمودن تمام امکانات، ما را وادار به درخواست کمک می‌کند تا دستمان را به سوی او دراز کنیم و به عجز خود واقف شویم. حتی در مواجهه با موقعیت‌های عادی زندگی که تصمیم به انجام کاری می‌گیریم، کاملاً احساس می‌کنیم که گاهی همه چیز دست به دست هم می‌دهد تا مانع از انجام آن شود، علی‌رغم تلاش زیاد نمی‌توانیم از پیش آمدن اتفاقی جلوگیری کنیم، گویی از قبل چنین مقدر شده است. البته همیشه می‌توانیم این گونه شکست‌ها را به صِرف شرایط نامساعد یا با سلسله علل ظاهری توجیه کنیم، ولی کسی که حس معنوی قوی دارد در این گونه موارد دست خدا را می‌بیند. گاهی نیز انسان تمام امکانات را در نظر می‌گیرد ولی نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود و ناگهان به طور معجزه‌آسا تمام گره‌ها باز می‌شوند. البته در اینجا می‌توان باز شدن گره‌ها را اتفاقی خوشایند محسوب کرد ولی برای کسی که دید باطنی خود را ورزیده کرده، «اتفاق» به معنی «معجز‌ه‌های کوچک» است و هر کدام ارزشی معادل دلیل و برهان و حتی فراتر از آن را دارد.

به طور کلی، در زندگی به علائم و وقایع غیر منتظرۀ متعددی بر می‌خوریم که با دقت به آنها، متوجه می‌شویم که عاملی در این رویدادهاست که از علت و معلول فراتر می‌رود و در عین حال تابع قانون علت و معلول است. این عامل را دکتر بهرام الهی عامل «فراعلّی» نامیده است. آن چیزی را که فی‌البداهه پیامد « اتفاق» یا «تصادف» محسوب می‌کنیم، اشاره به بُعد دیگری است که در آن، وقایع تنظیم و تعیین می‌شوند. مقصود این نیست که مانند معتقدین به معجزات، سلسلۀ علت و معلول را ندیده بگیریم. این فعل و انفعال می‌تواند از طریق کانال فراعلّی هدایت شود که دخالت آن مستقیم و در عین حال از طریق علت و معلول است. قبول این موضوع به ما اعتماد بیشتری می‌دهد و ما را از داشتن طرز فکری صرفا مادی دور می‌کند و به ما می‌آموزد در رویارویی با پیشامدهای روزمره، دست خدا را ببینیم.

«… اگر انسان کمی توجه کند می‌بیند که آنچه خودش می‌خواهد و اراده می‌‌کند در اختیارش نیست و بعضی چیزها که از آن اکراه دارد به طور جبری برایش پیش می‌آید. همین گردش مقدرات، به سادگی به ما ثابت می‌‌کند که دنیایی غیر از این دنیا هست و بر ما حکمفرماست.»۳ و به همین ترتیب : « … وقتی انسان جز به خدا امید و توکلش به کسی نبود، آن‌وقت در مواقع حساس خدا چنان به انسان می‌رسد و گره‌ها را باز می‌‌کند که احتمالش هم حدس زده نمی‌شود. »۴

هر کس با هر اعتقادی می‌تواند عجز را در خود مشاهده کند، به شرط این که هشیاری خود را تا حدودی پرورش داده باشد. در واقع کسی تحت تأثیر«اثبات وجود خالق از طریق عجز مخلوق» قرار می‌گیرد که روی این مفهوم تفکر کرده باشد و در زندگی‌ خود آن را در عمل آزموده باشد. به عبارت دیگر درک این مطلب به « شعور معنوی» شخص بستگی دارد، ضمن اینکه در نظر گرفتن آن در زندگی روزمره «شعور معنوی‌» را بالا می‌برد.

استاد الهی در معرفت الروح در اثبات خالق به صورتی تلویحی و مختصر به عجز مخلوق اشاره می‌کند. به طور کلی هر یک از دلایل اثبات وجود خدا با یک یا چند صفات او در ارتباط است. عجز مخلوق به قدرت تام و رحمت و کرم خدا مربوط است و در عین حال یکتایی و بی‌شریک بودن او را بیان می‌کند. بدین معنا که او تنها کسی است که هستی ما را در اختیار دارد و تنها اوست که می‌تواند ما را یاری دهد.



برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr




*********************************************


۱ – برهان‌الحق، ص ۳۷۵
۲ – برهان‌الحق، ص ۳۷۶
۳ – آثارالحق ج۱، گفتار ۹۶۷
۴ – آثار الحق ج ۱، گفتار ۱۶۶۲