دربارۀ کتاب راهنمای عملی *

2 فوریه, 2020
 
نوشته: موریس روبن هایون۱

مطلب زیر از مؤلف کتاب ارزشمند راهنمای عملی به روشنی نگرش او را خلاصه می‌کند: « انسان‌ها امکان انتخاب دارند و می‌توانند … فکرشان را تنها متوجه جهان مادی کنند، عقل‌شان را با حقایق مادی صرف بپرورانند و به درجات بالای علمی نیز برسند، اما خود را از درک صحیح ابعاد معنوی بی‌بهره گذارند، تا جایی که واقعیت خدا و روح و آن دنیا و حساب آخرت و … را کلاً انکار کنند.»

تمام دستورالعمل این «راهنمای عملی سیر کمال» در چند سطر بالا خلاصه شده که نمایانگر فشردگی مطالب آن است.

‌ باید بگویم که در ابتدا با دیدن عنوان کتاب، کمی نسبت به آن بدگمان بودم، اما همین که شروع به خواندن کردم،‌ مجذوب آن شدم. در حالی‌که من همیشه موضوع روح را از حوزۀ منطق تفکیک می‌کنم.

در این کتاب با یک درس زیبا از فلسفۀ اخلاق، سر و کار داریم، اخلاقی نوع‌دوستانه، متکی بر فضیلت که نقطۀ مرکزی آن تزکیۀ روح است.

اما آنچه در این کتاب بیشتر مرا تحت تأثیر قرار داد، جهانی بودن مطالب آن است، خصوصیت کاملاً مشترک هر روح انسانی، با احساس دغدغۀ پیشرفت خود، برای یافتن پاسخی معقول به تمام سؤالات مربوط به هستی: از کجا می‌آیم؟ به کجا می‌روم؟

حال، وجود انسان در چه چیز خلاصه می‌شود؟ سوالاتی که پدر مؤلف، استاد الهی که شخصیتی شناخته شده است، مطرح کرده و به آنها پاسخ داده است و دکتر الهی، امانت‌دار مشی فکری پدر، آنها را بسط داده و تفسیر کرده است.

نکتۀ قابل توجه اینست که مؤلف کتاب، پزشک ( فارغ‌التحصیل دانشکدۀ پزشکی مون پلیه) و استاد بازنشستۀ دانشگاه تهران است و هم‌اکنون در فرانسه زندگی می‌کند. او خود را در مقابل پدری که همواره حضور دارد، ناچیز می‌شمارد و با قدرشناسی و فروتنی می‌گوید کتاب حاضر معرفی مشی فکری و معنویت پدرش است.
از قبل تا حدودی با مشی فکری این قاضی محترم شیعه آشنایی داشته‌ام، شخصیت برجسته‌ای که سال‌هاست به سبب تحقیقاتش در معنویت شناخته شده است.

مطالعۀ این راهنمای عملی، مطالب زیادی را در مورد فرهنگ‌ها و معنویت‌های دیگر در ذهنم تداعی کرد. آنها نیز همین موضوعات و واژگان را به گونه‌ای کمی متفاوت ارائه داده‌اند. این خود نشان دهندۀ این واقعیت است که معنویت واقعی نه به باوری خاص تعلق دارد و نه به محیط فرهنگی خاصی محدود می‌شود.

در این کتاب بر وجود روح تأکید شده و اینکه باید آن را بر نفس و تمام هیجانات، ایگو، امیال و نگرانی‌هایش الویت داد. علت این تأکید اینست که ما در حالتی به سر می‌بریم که مؤلف آن را «از خودبی‌خبری معنوی» نامیده است. به نظر من این اصطلاح بسیار مناسب انتخاب شده است. متأسفانه در این مطلب کوتاه نمی‌توان بیشتر به این موضوع پرداخت.

هر چند معنویتی که استاد الهی بسط داده، از درون یک زمینۀ فرهنگی خاص سرچشمه گرفته است، ‌اما جوهر این معنویت، از دین یا باوری که در بطن آن وجود دارد، فراتر می‌رود. دو فصل «و اما خدا» و «جوهر ادیان» با بیانی شیوا نمایانگر این موضوع است.

در واقع، در درون هر دینی بین بهترین نمایندگان یا پیروانش معنویتی ایجاد شده است: بخش روحانی روح می‌خواهد تا حد ممکن از وابستگی‌های مادی که مانع صعودش به سوی جهان ملکوتی می‌شود، فاصله بگیرد. مؤلف با دنبال کردن مسیر پدر، این پیوند بسیار ظریف بین دنیای مادی و جهان روح را برقرار می‌کند و از ما دعوت می‌کند قید و بندهایی که ما را به دنیای مادی گره زده و زندانی خود کرده، باز کنیم.

تمام فرهنگ‌های دینی بزرگ، مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام تلاش کرده‌اند گسترۀ زندگی مادی را به منظور پایه‌گذاری جهان مربوط به روح محدود کنند.

شکیبایی و پشتکار در این صعود، به کمال منتهی می‌شود (مولف، کمال را در معنای خاص خود به کار می‌برد). جالب این است که این خرد با نشانه‌هایی از اخلاق رواقی، در منابع یهودیت کهن، به خصوص در ادبیات کهن میدراش۲و تلمود۳نیز آمده است.

به‌خصوص درپیرکی آوت (خطابۀ پدران)۴سوالاتی مطرح می‌شود که مربوط به زندگی و هستی انسان است. در آنجا «آدم » مورد خطاب واقع شده است نه فرزندان اسرائیل یا یهودیان.

در مورد روح که موضوع مرکزی و محور حقیقی این کتاب برجسته است، در معنویت‌هایی که در بالا به آنها اشاره شد نیز اهمیت خاصی داده شده است. همه با این گفتار دِلفی۵ آشنا هستند: خودت را بشناس. این گفتار در زبان عبری و عربی اقتباس‌هایی داشته است. در زبان عبری گفته شده به قلب خود بازگرد و خدای ازلی‌ات به تو بازخواهد گشت و در زبان عربی آمده: روحت را بشناس و خدایت را خواهی شناخت.

در هر سه سنت، روح انسان با عالم ملکوتی متصل باقی می‌ماند. و این روح است که جوهر هستی‌ انسان را تشکیل می‌دهد: «خود»‌ من چیزی جز روح من نیست. در این برداشت، مانند برداشت‌های دیگر، نوعی نفوذ افلاطونی که نمایانگر دوگانگی بین ماده و روح است، مشاهده می‌شود. اما در این کتاب، به واقع چنین دوگانگی‌ای احساس نمی‌شود، زیرا انسان به عنوان یک کُل در نظر گرفته شده است.

در سنت فلسفی یونان و از آن پس، در سنت فلسفی عرب و یهودیت قرون وسطا، اشتیاق قوی به دست یافتن به این سطح والای کمال در معنای خاص آن حضور داشته است.

یونانی‌ها، عرب‌ها و یهودی‌ها نیز از آن سخن گفته‌اند. البته در کتاب حاضر صحبتی از این سنت‌ها به میان نیامده، با این وجود در پی‌نویس‌ها به آنها اشاره شده است. چیزی که به خوبی نشان می‌دهد جستجوی حقیقت نتایج مشابهی را در بردارد.

اِبن طفیل، پزشک و فیلسوف، در رساله حَیّ‌ بن یقظان موضوعاتی را که مبهم هستند، و بین ادیان عمومی و معنویت خالص فاصله ایجاد کرده‌اند به خوبی نشان می‌دهد: در این کتاب، همین قیاس را با استفاده از آینه‌های معروف که بر آنها شعاع‌های خِرَد الهی منعکس می‌شود، مشاهده می‌کنیم.

مؤلف کتاب استادانه از یکی از مهلکه‌های این نوع ادبیات دوری کرده است؛ خدا یا یکتایی که روبه‌روی ماست الوهیتی است که همه او را می‌شناسند؛ او سرچشمه خیرخواهی است زیرا بزرگ‌ترین صفت او سخاوت نسبت به مخلوقاتش است. او نه کسی را تهدید می‌کند و نه نفرین. او عشق مطلق است.

تئودور موندو داستانی در مورد یکی از سفرهایش در بیابان تِنِره اشاره می‌کند. او می‌گوید یک شب که در یک روستای کوچک توقف کرده، رهبر دینی آنجا او را به شام دعوت می‌کند. هنگام شام در بین گفتگویشان رهبر دینی مسلمان می‌گوید: آقای موندو، شما مرد حق هستید، بنابراین مرد خدا هستید. اسلام تنها دین حقیقی است، چرا به این دین ایمان نمی‌آورید؟ موندو پاسخ می‌دهد: دوست عزیز، در بالا رفتن، هر شیبی را که انتخاب کنیم، نهایتا به هم می‌رسیم… . در واقع، خودداری از انحصارگرایی دینی امری ضروری است.

باید به نکته مهمی در کتاب ( البته اگر درست متوجه شده باشم) اشاره کنم، و آن اینست که تقریبا هیچگاه از روشن‌‌‌فکری و جنبۀ روشن‌فکرانه سخنی به میان نمی‌آید، بلکه همیشه روح و معنویت مطرح است. چندی پیش، یکی از اعضای آکادمی فرانسه به نام آقای فرانسوا شِنگ کتاب مختصر و زیبایی در مورد روح منتشر کرد. او در کتابش توضیح داد که موضوع روح که نقشی اساسی در زندگی انسان دارد، در محصولات فلسفی دچار کمبود رشد می‌باشد و او با مهارت راهکارهایی برای کاهش این مشکل ارائه داده است.

با آشنایی با آنچه که مؤلف آن را مبدأ می‌نامد، مراتب مختلف آفرینش مصدریت‌های والایی که سِفیروت‌های۶ کابالا۷ هستند در ذهنم تداعی شد: هرکدام جوهر خود را از مصدریت معنوی ماقبل می‌گیرند و انسان‌ها را به یکدیگر پیوند می‌دهند و به این طریق می‌توانند سطح کمالشان را ارزیابی کنند.

مثلاً رسیدن به شناخت نبوی بالاترین سطح است، آخرین سفیروت،‌ یعنی دهمین سفیروت، ملکوت است که نزدیک‌ترین به دنیای زمینی است.

در اینجا می‌خواهم چارچوب تفکر مؤلف کتاب را که به ذات‌داران بلندپایه اشاره می‌کند بسط بدهم و اینکه وقتی به دنیای خاکی می‌آیند نمونه‌های کم‌رنگی از آن هستند. پس، این امکان وجود دارد که بتوان پیشرفت کرد و سطح خود را بالا برد.

و اما در امور معنوی، « در آینده دیگر لازم نیست به سبک پیشینیان به دنبال یک فرد، به عنوان هادی و راهنمای معنوی گشت و کورکورانه از او اطاعت کرد، کافی است هدایت الهی را جستجو کند. » رع،‌ ص ۴۴

مؤلف از سیالۀ الهی صحبت می‌کند و به طور گذرا به موضوع وحدت و کثرت اشاره می‌کند و تبادلات متقابل بین خدای ازلی و موجودات را شرح می‌دهد که به برکت آن موجودیتشان برقرار می‌ماند. با خواندن این مطلب احساس می‌کنم کتاب کابال را ورق می‌زنم که به شِفا۸ ،جریان الهی، اشاره شده که هدفش حفظ جان در وجود است.

شاید خود مؤلف کتاب نیز از این موضوع متعجب شود: با مطالعۀ دقیق کتاب متوجه شدم تعریفی که از راستی و صداقت ارائه می‌دهد همان است که ابن‌میمون در فصل پنجاهم، بخش اول کتابش به نام دلاله‌الحائرین از ایمان واقعی یا اعتقاد ارائه داده است: راستی، ضد دروغ و دورویی است، یعنی قلب و زبانش یک چیز بگویند… .

در پایان،‌ این کتاب، بسیاری از اعتقادات معنوی دیگر را نیز تداعی می‌کند، از جمله آثار سورن کی‌یر کگور، مارتین بوبر به‌خصوص کتاب «من و تو»ی او(۱۹۲۳) و تعداد زیادی از شاهکارهای ادبیات حکمت.

همانند ابراهام هشل، فقیه یهودی امریکایی، از دوستان پاستور مارتین لوترکینگ، می‌توان گفت که استاد الهی به وسیلۀ پسرش، به شایستگی در میان این شخصیت‌های صاحب‌نام شناخته شده است.


******************

* – پایه‌های سیر کمال روحی: راهنمای عملی، دکتر بهرام الهی، این کتاب ترجمۀ فارسی کتاب
Fondamentaux du perfectionnement spirituel : le Guide pratique است.

۱ – Maurice- Ruben Hayoun، فیلسوف، منتقد و مورخ فرانسوی، تخصص وی در فلسفه یهودیت می‌باشد.
۲ – از کتاب‌های دینی یهودیان که شامل داستان های پندآموز می‌باشد.
۳ – از کتاب‌های اصلی دین یهود.
۴ – گفتارها و تعالیم اخلاقی دین یهود.
۵ – شامل ۱۴۷ گفتار می باشد.
۶ – عارفان یهودی، ده سفیروت را شناخته‌اند که دارای مراتبی هستند.
۷ – کابالا یا کبالا، عرفان یهودیت است.
۸ – واژ‌ه ای اساسی در کابالا، سنت عرفانی یهودیت است.