عقل سلیم و عقل الهی

24 اکتبر, 2018
 

با عقل سلیم می‌توان به وجود خدا پی‌ بُرد*

 

عقل قوه‌ای است در انسان که به او امکان درک رابطه علت و معلول و تشخیص درست از نادرست، خوبی از بدی، مفید از مضر و غیره را می‌دهد. هیچ مخلوقی از ابتدای خلقتش پخته و کامل نیست و عقل انسان نیز در ابتدای خلقتش (عقل عادی) از این قاعده مستثنی نمی‌باشد. انسان برای برخورداری از عقلی که او را به کمال برساند، موظف است عقل عادی خود را رشد داده و به عقل سلیم تبدیل نماید، یعنی دانۀ عقل سلیم را که در عقل عادی او قرار دارد به جوانه رسانده و آن را رشد دهد و به پختگی برساند.


عقل عادی و عقل سلیم
 

عقل عادی که در اولین حضور انسان در زمین در اختیارش قرار می‌گیرد، از نظر معنوی در مرحلۀ جنینی رشد خود است، بدین معنی که هنوز نمی‌تواند ُبعد معنوی چیزها را درک کند. از این رو به راحتی در خدمت زوج اید- نفس اماره قرار می‌گیرد و نماینده و سخنگوی آنها می‌شود. در سطح من آگاه، عقل عادی، اید و نفس اماره، ایگو را تشکیل می‌دهند، و عقل سلیم و سوپر ایگو، هادی درون را تشکیل می‌دهند.

عقل عادی می‌تواند ما را تا قله‌های دانش مادی بالا ببرد، در عین حالی که در حالت از خود بی خبری معنوی به سر می‌بریم، و نمی‌دانیم واقعا که هستیم و به چه منظور به اینجا آمده‌ایم. با این وجود، فکر ورزیده و درک قویِ عقل عادی زمینۀ مناسبت‌تری برای رشد عقل سلیم فراهم می‌کنند، مشروط بر آن که فرد به حقایق الهی واقعی زنده علاقه‌مند باشد۱. در واقع عقل سلیم چیزی جز حالت بالغ‌تر و پخته‌تر عقل عادی نیست، یعنی یک عقل دو بُعدی که علاوه بر درک بُعد مادی چیزها قادر به درک بُعد معنوی آنها نیز می‌باشد.

بین عقل سلیم و فرامغز ارتباط نزدیکی برقرار است و برعکس، به‌طوری که بین رشد فرامغز و رشد عقل سلیم چرخۀ مثبتی وجود دارد: هر چه بیشتر حقایق الهی واقعی زنده را در خود جذب کنیم، عقل سلیم‌مان بیشتر رشد می‌کند و فرامغزمان را بهتر تغذیه می‌نماید و باعث می‌شود فرامغز نیز به‌نوبۀ خود رشد عقل سلیم را تسهیل ‌کند.

عقل سلیم قوۀ متفکر هادی درون است. عقل سلیم هر چهار قوۀ ملکوتی سوپر ایگو یعنی نفس مطمئنه، نفس لوامه، نفس ملهمه و سوپراید را در اختیار دارد. با عقل سلیم است که انسان می‌تواند تصمیمات صحیح معنوی اتخاذ کند، تصمیماتی که به تدریج و در طی زندگی‌های زمینی او را به سمت شناخت خود و از آنجا به سوی کمال هدایت می‌کنند.



رشد عقل سلیم
 

رشد عقل سلیم خودبه‌خود انجام نمی‌شود و هر کس باید خود در مورد آن اهتمام کند. رشد عقل سلیم در دو مرحله انجام می‌شود:

در مرحله‌ی اول که دوره مقدماتی است، باید هر کس دانۀ عقل سلیم را که در بطن عقل عادی او نهفته است به جوانه رساند. این کار با عمل به توصیه‌های اولیه یکی از ادیان یکتاپرست اصیل امکان‌‌پذیر است. ادیانی که پایۀ آن مبتنی بر ایمان به خدای یکتا و توأم با عمل به نوعدوستی است. در این صورت جوانۀ عقل سلیم در روح جایگزین شده و جزء جدانشدنی میراث ژنتیکی روحش می‌شود. از آن به بعد، انسان هر جا باشد، چه در این دنیا و چه در آن دنیا این عقل با اوست و به او امکان می‌دهد در زندگی‌های بعدی آسان‌تر به سوی اخلاقیات و خدای واقعی گرایش پیدا کند.
 

در مرحلۀ دوم که مطابق با مقطع پایه سیرکمال معنوی است، انسان باید ایمان خود را تصحیح کند، یعنی اطمینان یابد که به خدای حقیقی ایمان بسته است، عقل سلیم خود را رشد دهد و انسانیت را در خود تکمیل کند. انسانیت اساس معنویت است و این دو لازم و ملزومند. ورود به مقطع پایه وظیفۀ اصلی انسان است. وارد شدن به این مرحله تحمیلی نیست و باید با ارادۀ شخصی و تفکر توأم باشد. برای گذراندن مقطع پایه لازم است فکر خود را به هدایت او متوجه سازد که همیشه وجود دارد، و حاوی حقایق الهی واقعی زنده می‌باشد. این حقایق واحدهای درسی لازم برای پرورش‌فکر صحیح را دربردارند. سپس باید به صورت این‌ویوو به این حقایق عمل کند. منظور از این ویوو این است که شخصاً به طور ملموس و در اجتماع و در تماس با دیگران آنها را به عمل درآورد. در این صورت است که عقل سلیم رشد می‌کند و هر کس می‌تواند حضور مداوم نفس اماره را در خود احساس ‌نماید: انرژی روانی پر توانی که برای روح مضر است و بی وقفه تلاش می‌کند ما را از عمل این ویوو به حقایق الهی بازدارد.

اگر عقل سلیم را رشد دهیم به تدریج از حالت از خود بی خبری معنوی بیرون می‌آییم، ایمانمان قوی می‌شود و به نوبۀ خود باعث رشد هر چه بیشتر عقل سلیم می‌شود. فضایل اخلاقی چون نوعدوستی، رحم و شفقت، سخاوت، درستکاری، بردباری در ما ایجاد می‌شود و رشد می‌کند و حقایق الهی واقعی مانند وجود یکتا، بقای روح، حساب و کتاب آخرت و غیره برای مان بیش از پیش قابل لمس می‌شوند.

کسی که مقطع پایه سیر کمال معنوی خود را طی کرده باشد، چون عقل سلیمش نیز به اندازه کافی رشد کرده، کمتر فریب نفس اماره خود را می خورد و از فشار امیال نامشروع ایگو بر روانش کاسته می‌شود. می‌داند چگونه بین چهار رکن وجود خود یعنی روح و جسم، زندگی مادی و معنوی تعادل بر قرار کند. نه تحت تأثیر مهملات زندگی مادی (یعنی فعالیت‌هایی در زندگی مادی که هیچ نکته مثبت برای زندگی در این دنیا یا در دنیای دیگر ندارند) قرار می‌گیرد و نه تحت تأثیر مهملات معنوی (یعنی اعتقادات و توصیه‌های به ظاهر «معنوی» که منجر به هیچ گونه پرورش عقل سلیم یا کسب ذخائر معنوی٢ نمی‌شود). مطمئن می‌شود که من واقعی او روح اوست و جسم بیولوژیکی و مغز او ابزاری هستند که برای سیر کمال روحش لازمند. دیگر هیچ شکی در مورد بقای روح در دنیای دیگر و وجود حساب و کتاب ندارد. اما مهمترین دست آورد پی بردن به وجود نقطه وحدت است یعنی کلیدی که همۀ در ها را به سوی مرحلۀ کمال باز می‌کند.

وقتی سخن از کمال به میان می‌آید مقصود مرحله‌ای است که عقل سلیم به پختگی کامل برسد و یکتا آن را به عقل الهی تبدیل کند: انسانی که در این فرایند به حقیقت تبدیل شده، مانند یک قطره آب خالص به اقیانوس حقیقت می‌پیوندد و در آن حل می‌شود. با رسیدن به این مرحله دیگر هیچ نکته‌ای در خلقت برای او پوشیده نمی‌ماند. با آزاد شدن از تمام قیودات عِلیّ، بر حسب مرتبه و ظرفیتش به یکی از سطوح کمال می‌پیوندد. در آنجا تا ابد در سعادت مطلق به سر می‌برد؛ جام سعادت او پر شده و جز آنچه که هست چیزی نمی‌خواهد.



**********************

*- این مقاله؛ ترجمه فصل ۶ ، «عقل سلیم و عقل الهی» از کتاب «راه کمال» می‌باشد.

١- “زنده” به معنای این که برخوردار از اثر الهی باشد، رجوع به فصل ٣٠ کتاب.

٢- ذخائر معنوی عمدتا از طریق مبارزه با نفس اماره، نوعدوستی یا اعمال خیر ایجاد می‌شود. مثلا اختراعی که شرائط زندگی انسان ها را بهبود می‌بخشد، تا زمانی که مورد استفاده قرار می‌گیرد برای مخترع آن ایجاد ذخیره معنوی می‌کند؛ چه آن شخص در دنیا و یا در برزخ باشد و یا به جهان‌های معنوی ابدی راه یافته باشد.