دیگران: آینههایی برای شناخت خود (٢)
از آنجا که ما غالباً صفات مثبت خود را مهمتر از آنچه که هستند تصور میکنیم. در اینجا سعی شده بهجای تمرکز بر صفات مثبتمان به آن صفاتی بپردازیم که نمایانگر نقاط ضعف ما هستند. در زیر چند راه عملی پیشنهاد شده است.
مثلا یکی از همکارانم به من میگوید: «تو اصلا قابل اعتماد نیستی»، یا «تو عمداً قسمتهایی از اطلاعات این پروژه را از من پنهان کردی تا من نتوانم کارم را به درستی انجام دهم … »در این دو مثال ساده، فرد به صریحأ به نقطه ضعف ما اشاره کرده است. در چنین حالتی می توان گفت که آن فرد نقش آینه را برای ما ایفا کرده است.
در مواجهه با چنین مواردی، اولین عکسالعمل ما یا رنجش است یا انکار موضوع. در هر دو حالت سعی میکنیم با به رخ کشیدن نقاط ضعف آن فرد از خودمان دفاع کنیم و به انتقادی که به نظرمان غیر منصفانه میآید پاسخی دندان شکن بدهیم. در این جا ایگو است که که با پایین آوردن آن فرد، وارد عمل شده و تلاش میکند، به هر قیمتی شده از تصویر برتری که در ذهنمان از ما ساخته دفاع کند.
البته بسته به موقعیت گاهی لازم است از حیثیت خود دفاع کنیم، مثلاً آن شخص در حضور افراد دیگر ما را مورد حمله قرار دهد و یا مطمئن هستیم که انتقادش صادقانه نیست. ولی حتی در چنین مواردی هم خوب است همیشه از خود بپرسیم آیا در انتقادی که از ما شده حقیقتی وجود دارد یا خیر؟ و این واقعیت را در نظر داشته باشیم که معمولاً حقیقت تلخ است. شاید در وهله اول چنان عصبانیت بر ما غلبه کند که نتوانیم به بررسی موضوع بپردازیم. اما اگر هدفمان خودشناسی باشد. بعد از مدتی میتوانیم دوباره روی آن موضوع برگردیم و از خود بپرسیم آیا این انتقاد صحیح بوده است؟ آیا من واقعا این عیب را دارم؟ و اگر دارم تا چه حد؟
رفتار دیگران نسبت به من، میتواند گویای نقطه ضعفی در من باشد، حتی اگر سخنی هم به صراحت به میان نیاید. در چنین مواردی کمی تأمل میتواند خیلی چیزها را برایمان آشکار کند. مثلاً مدتی است متوجه شدهام که یکی از همکارانم به نام «م» که بسیار خوشرو است و با دیگران رفتاری دوستانه دارد از من دوری میکند. وقتی به طور دقیق روی برخوردهایی که اخیرا با هم داشتهایم فکر کردم، متوجه شدم که اخیراً در مقابل سایر همکارانم چندین بار در قالب طنز و شوخی او را مسخره کرده بودم. وقتی موضوع را با یکی از همکارانم در میان گذاشتم او نیز تایید کرده که آقای «م» به او گفته است که شوخیهای من چندان خوشایند نیستند و ترجیح می دهد از من کناره بگیرد.
برخی خصوصیات اخلاقی دیگران که به نظرمان ناخوشایندند، نیز میتوانند مانند آینهای منعکس کنندۀ همان خصوصیات در خود ما باشند. مطلب زیر بر گرفته از کتاب نیک بینی١ ، مطلب را روشنتر میکند.
«خانم ایکس به بخش بینالمللی شرکتشان منتقل شده و قرار است با خانمی که مسئول بازاریابی است و چند ماه پیش از استخدام شده است، همکاری مستمر داشته باشد او تجربهاش را چنین تعریف میکند:
خیلی زود فهمیدم که هیچ سنخیتی با او ندارم. او تجسم همۀ چیزهایی بود که از آنها متنفر بودم. او دائم به خودش بها می داد. کسانی را که مطابق ضوابط خودش نبودند، تحقیر میکرد. زندگی خصوصی دیگران را با بقیه در میان میگذاشت. راجع به همه قضاوت و بدگویی میکرد و غیره. ضمناً مهندسان را تکنسین خطاب میکرد، بدون این که برایش فرقی کند ( این تحقیرها از آن جهت مرا عصبی میکرد که چند ماهی در تیم مهندسی کار میکردم).
در نتیجه، به او سرد شدم. ضمناً تحمل تفکراتش مثلاً: « انگلیسیها کثیفاند» « ژاپنیها پست و لیئماند» « تکنسینها بد لباساند» و غیره، برایم بسیار مشکل بود. مرتباً با او مخالفت میکردم و دیری نگذشت که جو حاکم بر روابط ما پر تنش شد. از همه بدتر وقت استراحت و ناهار بود که سعی میکردم هر طور شده است از مواجهه با او اجتناب کنم. همچنان که اوضاع به این منوال پیش میرفت، من هم بیش از پیش انگیزۀ موفقیت در کار را از دست میدادم. بعد از مدتی، افسرده شدم و احساس درماندگی کردم، بدون اینکه حقیقتاً علت واقعی احوالم را بفهمم….
تصور کنید که شما خانم ایکس هستید، قرار گرفتن در چنین موقعیتی، آشکار کننده چه موضوعی میتواند باشد؟
ـ شاید، به نوعی به او حسادت میکردم؛
ـ عدم توانایی در یافتن راه حل مناسب برای آن موقعیت؛
ـ ضعف شخصیت، چون او موفق شد مرا متزلزل کند؛
ـ عدم اعتماد به نفس؛
ـ تعصب بی جا: من او را قضاوت میکردم (مطالبی که درباره او نوشتم حاکی از قضاوت است) و همین موضوع سبب شد که خودم هم رفتار نامناسبی را در پیش بگیرم.
ـ غرور : من دائم حرفهایش را رد میکردم و فکر میکردم که رفتار من با دیگران به مراتب بهتر است
ـ و غیره
اینجاست که، احساسات و عکسالعملهایم، درون مرا نشان میدهند. احساس گرفتگی، ناراحتی، حالت تهاجمی، عصبانیت و غیره. این حالات گویای چه ضعفها و کمبودهای اخلاقی هستند؟
مثالی که در بالا دیدیم به ما کمک میکند روشی برای استفاده از دیگری به عنوان آینهای برای شناخت بهتر خود پیدا کنیم. در اینجا است که باید از خود بپرسیم شاید این صفت ناخوشایند دیگری که مرا تا این حد آزار میدهد و از آن متنفرم در خود من هم وجود دارد؟
بطور خلاصه باید یک خط مشی فعال در پیش گرفته و از خواص تشابه تصویر در آینه استفاده کنیم. به این ترتیب بیماری خود را تشخیص خواهیم داد چون فرض اولیه را بر این قرار میدهیم که هر عیبی در دیگری مشاهده میکنیم هم اکنون در ما نیز وجود دارد. این طرز فکر باعث میشود در مقابله با ایگو به دام نیفتیم. چون ایگو برای اینکه ما را از کارهای اخلاقی منصرف کند، معمولا اینگونه استدلال میآورد: « راستش خود من هم نقاط ضعف زیادی دارم ولی مطمئنم این یکی را ندارم» .
بنا بر آنچه گفته شد در تشخیص بیماری باید در خود به دنبال نقاط ضعفی بگردیم که در دیگری مشاهده کردهایم. با مرور مثالهای بالا، باید از خود بپرسیم آیا برای من هیچوقت پیش نمیآید که زندگی خصوصی دیگران را فاش کنم؟ در این صورت چند بار این کار را انجام دادهام؟ در مورد چه اشخاصی؟ در چه نوع مواردی؟ این کار چه حالتی را در من ایجاد میکند؟ و چه عکس العملی را در دیگران، و غیره؟
در خاتمه لازم به یادآوری است که ما میتوانیم از نقاط مثبت دیگران نیز درس بگیریم. مثلاً با مشاهده صفت مثبتی در دیگری میتوانیم از خود بپرسیم: این صفت مثبت (صرف نظر از نیتی که در پس آن است) در من هم وجود دارد؟ اگر این طور نیست به چه ترتیب میتوانم آن را در خود تقویت کنم.
هدف از راهکارهای بالا اینست که به درون خود بنگریم و نیت، اعمال، گفتار و رفتارمان را بررسی کنیم. البته نباید این کار منجر به ناامیدی از خود شود، بلکه هدف این است شناخت روشنتری از خود پیدا کنیم و عملکرد خود را بر پایۀ شناختی صحیح از خود و نه شناختی تصوری که ایگو بر ما تحمیل کرده است آغاز کنیم. این روش خودشناسی ممکن است در ابتدا، واقعیتی را نشان دهد که چندان خوشایند نیست ولی اگر با دید درستی به این موضوع نگاه کنیم میتواند محرک و مشوق و حتی انگیزه زا باشد. این موضوع را نیز باید به خاطر بسپاریم هر شکافی که بر پوسته سخت از خود بی خبری که ایگو برایمان ساخته ایجاد کنیم، میزان تابش نور الهی به درونمان بیشتر میشود و یک قدم به او نزدیک ترمیشویم.
۱ – نوشته الیویه د بریوژک و امانوئل کومت، نشر اژدهای طلایی
با عرض سلام و تشکر از متیس عزیز برای این مطلب آموزنده، انشاالله بتوتنیم با استفاده از راهکارهای ارایه شده در شناخت بهتر خود و در نتیجه پیشرفت روحی حداکثر استفاده را ببریم. با تامل در موارد بیان شده حس میکنم که غالب موقعیت های مورد اشاره در احوال شخصی خودم ملموس و قابل اشاره بوده و میباید با جدیت روی آنها کار کرد.
با سلام – برگرفته از مطالب متیس بلاگ درباره انتقاد پذیری
آینه چون عیب تو بنمود راست – خود شکن، آینه شکستن خطاست
کسی که از ما انتقاد می کند مانند آینه است که معایب و ایرادهای ما را نشان می دهد
بعد از شنیدن انتقاد چه عکس العملی داشته باشیم؟
داشتن ظرفیت انتقاد پذیری: خوب گوش کنیم – جبهه گیری نکنیم – بعد از شنیدن قهر نکنیم – آن لحظه سکوت کنیم و از خودمان دفاع نکنیم – از انتقادها برای پیشرفت واصلاح خود استفاده کنیم – روی آن انتقاد فکر کنیم یا انتقاد درست است یا غلط است اگر درست است دنبال راه رفع آن بگردیم و به آن عمل کنیم و از منتقد تشکر و قدردانی کنیم.
چه انتقاد صحیح باشد چه خیر, اگر در مقابل شنیدن آن سکوت کنیم و عکس العملی نشان ندهیم ضربه ای به غرورمان می خورد و به نفعمان است و برای همین انتقاد دردناک به نظر میرسد. چون توی سر غرورمان می کوبد.
این دری که برای شنیدن پیام الهی برایم باز است را خودم به روی خودم نبندم، چون ضعفهای اخلاقی و صفات منفی ام بدین ترتیب به گوشم میرسد.
اگر در حال عمل به دروس باشیم و از حالت بایگانی کردن اصول که دکتر الهی در ویدئو کنفرانس به آن اشاره می کنند دوری کنیم از انتقاد دیگران خوشحال می شویم زیرا آنرا علامتی در جهت حرکت خود می بینیم.
با سلام .
بسیار سپاسگزارم از مقاله ارزنده.
برای پرورش نیک بینی -انسان ابتداباید در پالایش شخصیت
روانی خود بکوشد.
یعنی سعی کند خود را صادقانه ارزیابی کند.
با سلام خدمت همگی و سپاس از متیس عزیز
و تشکر از اشرف عزیز برای یاداوری مقاله انتقاد پذیری.
دوستان لطف کنید از تجربیاتتون ما رو هم مستفیض کنید
موارد بسیاری وجود داشته که من صفت منفی چندشآوری در کسی دیدم و بعد به این نتیجه رسیدم که خودم همان عیب را دارم:
۱. از اینکه مادرم میگوید این را در مورد فلان شخص به تو میگویم ولی پیش خودمان بماند همیشه متنفر بودم و میگفتم چرا از اول میگوید؟ چرا راز طرف را حتی پیش من که دخترش هستم برملا میکند؟ اخیرا متوجه شدم که خودم دقیقا همان کار را با افراد فامیل و دوستانم انجام میدهم و فقط میگویم این را میگویم ولی پیش خودمان باشد …
۲. یک بار منزل یکی از بستگان نزدیک به عنوان مهمان زندگی میکردم و صاحبخانه به دلیل اینکه من هم از سرویس بهداشتی استفاده میکردم، آن را تمیز نمیکرد. این موضوع اوایل اقامتم آنقدر اذیتم نمیکرد که اواخر بسیار رنجآور شده بود و احساس میکردم که من که در تمام کارهای دیگر دارم کمک میکنم و حتی بیشتر از سهم خودم زحمت میکشم پس حداقل او یک بار هم که شده این کار را انجام بدهد. بالاخره آخرسر که داشتم میرفتم، آن سرویس را تمیز نکردم و رفتم.
این موضوع گذشت تا اینکه اتفاقا یکی از بستگان من برای چندماهی در منزلم زندگی میکرد. اتفاقی که افتاد این بود که سرویس بهداشتی که او استفاده میکرد فقط برای خودش بود و من سرویس جداگانهای داشتم ولی ظاهرا او همان انتظار من را داشت و توقع داشت که مهمان است و نباید کار کند. با اینکه ۶ ماهه مهمان بود ولی آخری که خانه را ترک کرد سرویس دستشویی من را شبیه سرویس مکانهای عمومی کثیف و تمیز نشده گذاشت و رفت.
اولش بسیار عصبانی شدم ولی بعدش دقیقا یاد خودم و شرایط مشابه افتادم و دیدم که چقدر در آن موقع رفتار زنندهای داشتهام.
یکی از فواید زندگی در اجتماع(خانواده، دوستان، فامیل) این است که خواه ناخواه در معرض انتقاد دیگران و رفتارهای منفی آنها نسبت به خود می شویم، که با تحلیل این رفتارها و استفاده معنوی از آنها می توانیم معناً پیشرفت کنیم.
با سلام وتشکر فراوان
انتقاد دیگران همیشه با اینکه بسیار تلخ است،اما میتواند برای فرد قابل تعمق وبررسی باشد و چه بسا توجه به آن موجب کشف عیب یا عیوبی در ما شود . اخیرا متوجه شدم به دلیل گارد بستهای که دارم، اطرافیان جرات انتقاد گفتاری از من ندارند اما وقتی به رفتارشان دقت میکنم نوعی انتقاد نسبت به خود را میببنم،
مثلا متوجه شدم خیلی وقت های مردم از من دوری میکنند بدون اینکه ظاهراً از من ناراحت باشند و انتقاد کنند.وفتی در باره رفتارشان در ارتباط با خودم حساس شدم و به فکر کردن در باره دلیل آن پرداختم ، متوجه شدم کلا گویا من به دلیل غرور پنهانی که دارم بیشتر از اینکه شنونده باشم گوینده هستم ،بیشتر از اینکه دیگران تایید کنم رد میکنم وهمبن باعث بی میلی افراد در ارتباط داشتن با من میشود
در کشورى که زندگى مى کنم ، پس دادن لباس بعد از خرید خیلى عادى است . دیروز در یک فروشگاه در جلوى صندوق منتظر بودم مرد جوان و اراسته اى یک لباس شب زنا نه و گران را أورد و موقع پس دادن لکه هایى روى لباس و پایین ان نشان مى داد که استفاده شده و به هر تلاشى توضیح داد که همسرم خواسته انرا برایش پس بدهم من که شاهد این ماجرا و گفتگو بودم بقدرى از این بى صداقتى و بى اخلاقى به هم ریختم که با نگاهم این مفهوم را منتقل کردم و مرد جوان با شرمندگى توانست کارت خرید بعدى به جاى پول دریافت کند ولى صندوقدار با کمال ادب و خوشرویى با او رفتار کرد در راه به این موضوع فکر مى کردم که متوجه شدم که بارها از همسرم خواسته بودم خرید مرا که در شرایط إحساسى انتخاب کرده بودم پس بدهد و همین باعث مشکل روان من شد که همیشه در انتخاب دچار وسواس و عدم رضایت در خرید بشؤم . سالها روى ان به عنوان کار غیر اخلاقى و غیر خداپسند کار کردم
با عرض سلام و تشکر فراوان،
أنشالله با دیدی جدید به این ضعفهای اخلاقی نگاه و عمل کنم و سپاسگزارم از متیس عزیز برای این
مقاله آموزنده.
به نام خدا
با سپاس فراوان از متیس عزیز بخاطر این مقاله آموزنده.
بارها برای من پیش آمده که از رفتار بد دیگران به عنوان درسی آموزنده استفاده کنم.گاهی نیز رفتار بد دیگران بخاطر رفتار ناشایستی از جانب ما نسبت به ان فرد بوده.برای مثال چندوقتی بود دوستم حالت بی محلی به من داشت به طوری که حتی جواب سلام مرا هم نمیداد.عجیب اینجا بود که هرچه پیش خودم فکر میکردم نمی توانستم مسئله ای را بخاطر بیاورم که او از من رنجیده باشد .یک صدا در درون من میگفت بهتر است کاری به کارش نداشته باشم تا در جهل خود بماند و یک صدای دیگر میگفت بهتر است بروم علت را جویا شوم شاید بدلیل رفتاری در خود من باشد.خلاصه رفتم پیش دوستم و علت را جویا شدم و او هم به من گفت چندی پیش درخواستی از من داشته و من انقدر سرگرم موضوعی دیگر بوده ام که با تندی و خشونت پاسخ او را داده ام وهمین رفتار من سبب شده که او این رفتار آینه وار را نسبت به من داشته باشد.
بنابراین بهتر است در تمام موارد از رفتار بد دیگران هم درس بگیریم شاید رفتار بد دیگران بدلیل رفتار ناشایستی از جانب ما باشد.
ممنون از متیس عزیز بابت مقاله بموقع واقعا همیشه متناسب با شرایط و حالم مقالات بروز میاد ما واقعا اینه رفتارمون رو میبینم گاهی در محیط کار و در زندگی مشترک ادم هایی بودن که واقعا از رفتارشون ناراحت شدم و رنجیدم و وقتی این موردهای امتحانی مکرر تکرار شده با خودم که بررسی کردم دیدم که واقعا ما ایینه رفتارمون رو میبینم و تمام اون خصلت های بد اخلاقی در وجود خود من هم هست و من بدلیل غرورم هیچ وقت نمیخواستم بپذیرم و واقعا تا وقتی که درسشو نگیریم و متوجه نشیم مکرر برامون تکرار میشه و کافیه فقط توی ذهنمون متوجه بشیم خدای بزرگ واقعا در لحظه اگر تلاش کنیم و به اعمالمون حساس باشیم حلش میکنن و اون ارامش درونی مهر تایید و رضایت خداست که در وجود هممون هست.
سلام خدمت متیس عزیز و تشکر از این مقاله ، همچنین تشکر از مطلب بجا و کاربردی اشرف عزیز. این غرور آدم و تا حد نابودی میبره خودمواینوتجربه رو داشتم شاید از غرور لذت ببریم ولی باید سالها تاوان پس بدیم انشالله با کمک یکتا بتونیم از این صفت بد در امان باشیم
با عرض سلام و تشکر از انتشار این مقالات فوق العاده مفید، چند ماه پیش یکی از دوستان من بخاطر موضوعی به شدت به من حمله و انتفاد کرد که اصلا حقی در این مورد نداشت و کاملا اشتباه می کرد(نمیخوام با توضیح ماجرا سرتون رو به درد بیارم فقط به من اعتماد کنید که اون دوست اشتباه می کرد) جر و بحث با او خیلی خیلی به من سخت گذشت. خیلی زیاد و مدام میپرسیدم از خدا که به چه دلیل معنوی من مستحق رویارویی با چنین برخوردی بودم. بعد از فکر کردنهای زیاد به این نتیجه رسیدم که اون انتقاد کاملا نابجا، صفاتهای بد و نقاط ضعف دیگه ای رو در من نشونه گرفته بود (که البته اون دوست کاملا ازشون بیخبر بود و انتقادش هیچ اشاره ی مستقیم یا غیرمستقیمی به هیچ کدوم از این عیوب نداشت). نقاط ضعفی از قبیل : غرور، پاسخ عجولانه دادن، ناصبوری و ضعف در دفاع از خود. نتیجه ای که میگیرم اینه که وقتی از ما انتقاد میشه هر چند به ناحق، حتما در پس اون انتقاد درس و درسهایی نهفته است پس با رد سریع اون انتقاد و دفاع فوری از خود، با شکیبایی و آرامش به دنبال درسهای مستتر در اون انتقاد بگردیم. شک نکنیم که هیچ انتقادی بی دلیل نیست.
چیزی که خیلی برای من جالب بود این است که اون ضعفهایی که در دیگران بزرگتر برایم قابل تشخیص هستند و ایجاد حساسیت در وجودم میکنند، ضعفهایی هستند که در من بارزترند و اون ضعفایی که تشخیص میدم ولی زیاد حساس نیستم ضعفهایی هستند که تا حدودی تونستم روشون کارکنم. مگر خدا خودش کمکم کندمتا بتونم راهی پیدا کنم برای رفعشون. با امید موفقیت برای همه
ممکن نبوده تا حالا صفاتى که بدم مى آمده در خودم پیدا نکنم اگر آدم بتواند با خودش صادق باشد . حتى عوامل اتفاقات بدى که ربطى به ما شاید نداشته باشد هم در درون خودم مى بینم همون خودخواهى ها همون زیاده خواهى ها و .. که در آدمهایى که عمرى قضاوتشون کردم در خودم هم هست .
با عرض سلام وتشکر:
من هم با دوست عزیزمان کامنت ۱۵ موافقم. واین را هم در خودم وهم در اطرافیانم به وضوح دیده ام وقتی ازنقطه ضعف کسی به اسانی گذشت می کنم ،یا انرا داشته ام یا زیاد نداشته ام به همین خاطر اذیتم نمی کند وانرا به صورت یک نفطه ضعف در دیگران دیده ام ، ولی اون نقطه ضعف دیگران که مرا اذیت کرده ،و انتقاد می کنم ،دیده ام (بعد از برسی )خودم نیز انرا دارم.
ویا در مورد کامنت دوستمان شماره ۱۴ ان انتقاد نا بجا ، نقطه ضعف دیگری را در خود دیده ام وباید به ان می رسیدم. البته فکر می کنم این مورد سختر است.
ولی امیدوارم به یاری او کمتر اشتباه کنم واشکالاتم را بهتر ببینم.
که البته یکی از هدفهای بزرگ ما روی کره خاکی دیدن همین نقطه ضعفهایمان است. وفقط اوست که کمک حالمان است. با ارزوی توفیق از او.
با سلام و تشکر از تمام کسانى که با تجربه خودشان بما براى شناسایى نقطه ضعفهایمان کمک مى کنند .
هر روز اگر توجه داشته باشم ، با هر فکرى که در مورد دیگران مى کنم ،مى توانم یک ضعف اخلاقى را در خودم
شناسایى کنم . منهم با کامنت ١۴ و ١۵ موافقم ، دیروز وقتى، وقت گذاشتم و به حرفهایی که زده بودم و قضاوتى که
در باره شخصى که با تمام کارهایش ، صفات خوبى و برجسته اى دارد و در ضمن همین شخص سالهاى
پیش در موردی مقصر بود ولی براى چند ماه به ما جا داد تا روى پاى
خودمان بایستیم ، ولى من بدون توجه به این موضوع از او بدگویی و سرزنش و انتقاد کردم و شب بدون
دلیل چنان مورد سرزنش و انتقاد و سرکوفت شخص دیگرى قرار گرفتم که جو غیر قابل تحمل شد ،،،،،،،،،،
وقتى دقت کردم ، متوجه بى صداقتى، و نمک نشناسى خودم شدم . وقتى ذهنم به نقاط ضعف دیگران تمرکز
پیدا مى کند ، ناخوداکاه دارم این نقطه ضعف را در خودم تقویت مى کنم و بهش غذا مى دهم . خیلى باید
مراقب افکارم باشم و هر لحظه انرا چک کنم و فکرم را إصلاح کنم . متوجه شدم که ریشه نقطه ضعفهایم
از غرور است ، وفتى روى هر کدام از انها کار کنم ، غرور راهم ضعیف مى کند و برعکسش هم پیش میاید .همیشه
مفهوم شانیت برایم سوْال برانگیز بود تا اینکه متوجه شدم برعکس غرور که بک بعدیست و تنها در پى ارضاى
نفس است شانیت چند بعدیست و در زندگى با واقع بینى ، جنبه هاى بسیار زیادى را در نظر مى گیرد و
نبودش یک نقطه ضعف است که دیروز متوجه شدم که باید انرا به لیست بالا بلند نقطه ضعفهایم اضافه کنم .
به امید او براى إصلاح خود
با سلام! پیش خودم فکر میکنم اگر بروم پیش دکتر و پول ویزیت بدهم و پزشک مشکلاتم را به من بگوید، به پزشکم احترام میگذارم و از مطبش خارج میشوم و میروم بدنبال استفاده از راهکارهای پزشک برای رفع بیماریم. حالا که این آینه های هم میتوانند همان کارایی را برای روحم داشته باشد ولی چون مجانی بدست میاید زیاد اهمیت نمیدهم ولی اگر پولی برایش خرج میکردم شاید بیشتر اهمیت میدادم.
برداشتم ،از این آینه که یک بازتاب عمل است .
قضاوت نمودن را چه درست وچه نادرست درخودم سراغ گرفتم ،
عیوب خویش را دیدن ، شهامت وجسارت میخواهد ، امیدوارم ، خودم را بهتر بشناسم ،تا دیگران را
I thank you for such a beautiful out standing subject. It’s amazing that how one can reach to the root of “knowing self !Now I know every thing has a lesson to see my own problem in other’s people behavior. so I can see my weakness points better and clearer! Thanks appreciated.
با عرض سلام بسیار سپاس از متیس برای این مقاله که درد روزانه هر کدام از ماست.
به نظر من برای استفاده درست از آینه باید هر کدام از ما تلاش کنیم و سعی کنیم از خودمان شروع کنیم و در انتقاد رو باز کنیم و به دیگران اجازه بدیم که حرف دلشون و نظرشون رو به ما انتقال بدن، ما بخواهیم که اصلاح بشیم و این آینه رو لطف و کرم خدا بدانیم که از این طریق میخواهد نقاط ضعف ما رو به ما یاد آوری کند، جبهه گرفتن، بستن در انتقاد ما رو از نظر خدا دور میکند، مدتی قبل بازکسی بحثم شد خیلی کوشش کردم و تلاش کردم که رفتار صحیح و درستی داشته باشم، اما متاسفانه طرفم منو ترسو یا دهاتی یا کم فرهنگ نگاه میکرد، تصمیم گرفتم مثل خودش رفتار کنم و مثل آینه بشم تا خودشو و رفتارشو در من ببینه، انجام دادم و گفتم که چند دقیقه میخوام مثل خودت باشم تا بدونی بلدم و میتونم بد باشم، اما احترام و انسانیت من دلیل بر ندانستن و ناتوانی نیست.بهش گفتم چند دقیقه آدینه رفتارت شدم تا بدونی چه رفتاری داری حداقل در خلوت خودت از خودت سوال کن و احتمال بده شایدنظری که دادم یک میلیونیم درست باشه و خدا از زبان من میخواد به شما نقطه ضعفی رو بفهماند، چه اشکالی داره فکر کنی یک میلیونیم منم حقی دارم، در این صورت این رفتار رو نخواهی داشت، در این گفتگو خودم فهمیدم که تا خود ما نخواهیم اصلاح شویم و خدا از طریق دریچه انتقاد به ما نقاط ضعف مان رو نشان بدهد هرگز نمیتونیم درک کنیم، من اینقدر در خودخواهی و غرور غرق هستم که حتی حاضر نیستم برای چند لحظه برای اینکه شاید خدا میخواهد درسی بهم بده روی نظر دیگران یا انتقاد ها فکر کنیم شاید درست باشه، حتما رفتاری از من سر زده که دیگران را آزار میده چه اشکالی داره روش فکر کنم و احتمال بدم شاید این تقطه ضعف رو داشته باشم.
پشت سر فردى که به دوستش خیانت کرده بود و از توانایى هایش براى فریب کسى استفاده مى کرد که به مال و منالى برسد با نفرت زیاد همیشه حرف مى زدم با این توجیه که دیگران نمى شناسند در مورد چه کسى حرف مى زنم و غیبت نیست. بعد ها که کمى عمیقتر شدم چرا اینقدر حساسى روى اون آدم دیدم اولا خودم همان مال و جاه پرستى را دارم و فقط داشتم شدید انکارش مى کردم که دارم. ولى در ناخودآگاه نفس من خیلى دلش مى خواست همینطور از تواناییهایش بتواند استفاده کند که به آن امتیازات برسد و خدا لطف کرده و شرایطش نبوده و امتحانم نکرده. وقتى اینطورى دیدم . وقتى دیدم من و او یک نقطه ضعف را داریم ناگهان به نظرم اینطور آمد که بله ! اینها همان نیاز به امنیت است و ترسهاى حیوانى و جالب بود دیگر اون احساس نفرت و کراهت جایش رو به نوعى همدردى داد. واقعا من با این تعالیم و این کیفیتها چقدر توانستم از پس یک نقطه ضعفم بر بیایم که به خودم مدام اجازه نظر دادن در مورد دیگران را بدهم. فقط خودش و کرمش از سر تقصیراتمان بگذرد.
من هم تجربه ای داشتم مشغول دست و پنجه نظرم کردن با غرورم هستم .فکر می کنم این صفات بد مال دیگران است ومن عاری هستم . موردی پیش آمد. فرد نزدیکی ناگهان به من گفت غیبت نکن حتما حسودی می کنی تازه خاله زنک هم هستی ، خیلی گران آمد خودم را جمع و جور کردم .شب که بررسی کردم دیدم لسان الغیب سه تا از صفات زشت و بد مرا به من نشان داد که آن ها هم بایستی به لیست اضافه شوند و برایشان فکری بکنم !!!
دیروز صبح در راه محل کار با خدا صحبت می کردم… که به من کمک کن روی فرم بیایم. کارهایم درست و مرتب باشد. خودم میدانم که روی غلتک نیستم و این وضع روحی یک شاگرد معنوی نباید باشد. همیشه دیده ام وقتی با او صحبت میکنم نیرویی در وجودم.. مددی… از جای دیگری.. می آید و یاری ام می کند. دقیقا همانطور که پروفسور الهی فرموده اند بر مانع بزرگی که در هر قدم وجود دارد و راه را بر شما می بندد بدون حمایت انرژی فراعلی نمی توان غلبه کرد. جهت جذب این حمایت و انرژی باید توجه خودمان را به سوی مبدا بگردانیم و آن وقت، میبینیم که می توان.
به محل کار که رسیدم همکارم بی مقدمه شروع کرد به صحبت کردن. البته این او نه.. بلکه خدا بود که با من سخن می گفت. از اینکه چقدر باید شاکر باشیم.. و نه تنها شاکر بلکه باید واقعا خوشحال باشیم. هر روز و هر لحظه باید خوشحال باشیم. مردم آنقدر گرفتاری دارند که همین که صبح بیدار میشویم و به سمت کار می آئیم نه فقط شاکر بلکه باید واقعا خوشحال باشیم که می توانیم تلاش و کوشش کنیم. این حرفهایش مرا به یاد گفتاری از استاد الهی انداخت که فرموده اند “دوست دارم دوستانم همیشه خوشحال باشند” و البته معنی اش این نیست که منتظر شویم تا خدا عالمی از خوشی و راحتی برایمان حواله کند و بعد خوشحال شویم! معنی اش این است که در هر حال و شرایطی هستیم خوشحال باشیم. و این شاید ممکن نباشد مگر با دیدن وجه روشن یا نیمه پر در هر لحظه و هر صحنه زندگی و درک لذت تسلیم بودن. و اصلا شکرگزاری چه معنایی جز این دارد؟ این شاد بودن در هر لحظه یعنی تو را شکر می گویم.. یعنی راضی به رضای تو هستم. یعنی میدانم که تو اینگونه میخواهی و اینگونه خواستنت، بهترین نوعش است.
با خودم فکر کردم مگر بر دیگران چه برتری ای دارم؟ مردم را که نگاه کنیم میبینیم همه در حال زحمت کشیدن یا رنج کشیدن هستند. هیچ رنجی هم که بی فایده نیست …پس همه به طریقی در حال رهروی هستند. نعمت ایمان و شناخت راه حق بر روی زمین که به من ارزانی شده فقط در صورتی به نفعم است که به آنچه آموخته ام واقعا عمل کنم وگرنه شاید صرف دانستن، مسئولیتم را زیاد کند نه لزوما سعادت ابدی ام را.
می گفتم به فکر هستم در اردیبهشت ماه به فلان باغ یا پارک بروم تا از زیبایی ها استفاده کنم و لذت ببرم. به من گفت پیشنهاد میکنم یک روز به یک یتیم خانه برو و کودکان را در آغوش بگیر.. مطمئن باش از رفتن به فلان باغ حالت را بهتر می کند… (زانک با جان شما آن میکند
کان بهاران با درختان میکند)
“نیستی” که از اصول ارکان اهل حق است یعنی شستن خودیت از خود. شستن این خودیت چسبناک … و این مثال او مصداقی است…
فهمیدم کاربرد دیگری که دیدن خود در آینه دیگران دارد این است که گاه گاهی دیگران و نقاط قوتشان را ببینم.. بد نیست اگر گاهی… کمی… از خودم خجالت بکشم!
و اینکه یادم باشد به دلیل نعمت عطا شده ایمان، ادعا و توقع در من رشد نکند و یادم باشد که هر چه به من عطا شده است بالاتر از حد استحقاق و لیاقت من است.
با سلام .چقدر این مطلب درسته چند نجربه ای در این مورد دارم و همیشه به دنبال باز شدن موضوع بودم که الان فهمیدم ایرادم کجاست و افکار اشتباهم چقدر در زندگیم تاثیر بد گذاشته و چقدر روابطم به اجتماع مشکل داره.سپاس گزارم
متوجه شده ام ،از حرف کسی که توقع ندارم ناراحت مـی شوم ،این آینه را دوست ندارم ،دلم میخواهد این آینه را بشکنم .
ولی اکنون با خواندن مطالب آموزندهء (دیگران آینه هایی برای شناخت خود)هستند :متوجه شدم ،به غرورم لطمه مـی خورد وباز متوجه شدم ، این از خودخواهیم است .چون دوست ندارم دیگران در موردم قضاوت کنند ،ولی قضاوت کردنم در مورد دیگران بلا مانع است ویک حالت حق بجانب دارم .
از اینکه دیگران آینه هایی برای شناخت خودم هستند :برایم نکات مثبت ومنفی وجودم را بهتر مطرح مـی کنند
باسلام
مطالب واظهارنظرات،خیلی کمک کننده هستند.ازهمه دوستان ومتیس عزیزممنون.
**(پیش خودم فکر میکنم اگر بروم پیش دکتر و پول ویزیت بدهم و پزشک مشکلاتم را به من بگوید، به پزشکم احترام میگذارم و از مطبش خارج میشوم و میروم بدنبال استفاده از راهکارهای پزشک برای رفع بیماریم. حالا که این آینه های هم میتوانند همان کارایی را برای روحم داشته باشد ولی چون مجانی بدست میاید زیاد اهمیت نمیدهم ولی اگر پولی برایش خرج میکردم شاید بیشتر اهمیت میدادم. )**
با عرض سلام خدمت همگی دوستان ودوستداران متیس.
این مطلب بالا که دوست ناشناسمان در بالا به ان اشاره کرده چقدر می تواند اثر گذار باشد. هر وقت برای چیزی وقت گذاشتی ویا پول خرج کردی انرا بهتر درک می کنی.
ما چون تمام مطالب را استادبه رایگان در اختیار ما گذاشته اند قدر وارزش واهمیت انرا درک وحس نمی کنیم. چون مادیات اینقدر قوی است که قسمت معنویات و واقعیت زندگی را تا به خودمان بالإجبار اگر یاداوری نکنیم متوجه نمی شویم.
مثلا خودمن با وجودی که مطالب را می خوانم وبه انها علاقه دارم ولی وقتی که در جریان زندگی روزانه قرار می گیرم ،یا گاهی فراموش می کنم ، ویا بعدا که یادم می اید این یک ازمون بوده که زمان ان گذشته.
با سلام به همگی
دوست خوبم ناشناس
کامنتتون
دیروز در راه محل کار با خدا صحبت میکردم…..
چقدر حال درونیم را زیرو رو کرد
چقدر از این گفتگوی شما و جواب خدا بشما حظ کردم
چقدر از حرفهای همکارتان لذت بردم
و چقدر به خدای مهربان عشقم و اطمینانم بیشتر شد
اطمینانم که بخدا
اندازه ندارد
چون تمام هستی ام را به او سپرده ام و سالیان سال من درمانده را با مهربانی دارد درمان میکند
ولی بعضی وقتها
چه صحنه های دلچسبی تدارک میبیند
تا ما را روی
فرم
بیاورد
ممنون از ذکر تجربه خوبتان
دریا جان، دوست عزیزم.. من همیشه از مطالب و تجربیات شما استفاده میکنم.
از لطفتون متشکرم
با عرض سلام و تبریک نوروز وبهار دوباره طبیعت و متیس عزیز :
من یکی از کسانی هستم که چون فکر می کنم سن بیولوژیکی ام از اطرافیان بالا تر است اجاز ه نصیحت دیگران را دارم و در مقابل اگر دیگران به نقطه ضعفی در من اشاره کنند انها را رد می کنم. فکر می کنم دارم به اخلاقیات عمل می کنم ولی ، با خواندن دوباره این مقاله دیدم که ادمی خودخواه هستم و همیشه حالت معلم برای دیگران را دارم ، به جای اینکه به نقاط ضعفی که در من است را دیگران بازگو می کنند توجه کنم. این مقاله تلنگوری دوباره برای من بود که بیشتر به نقاط ضعف خودم توجه داشته باشم.