در بارۀ خوشحالی
جستجوی خوشحالی، از حقوق مسلم انسان است. با این حال در هیچ کجا نمیتوانیم روشی را بیابیم که معنای خوشحالی را به وضوح توضیح داده باشد. خوشحال بودن به چه معنایی است؟ چگونه میتوانیم این احساس را در خود حفظ کنیم؟ آیا میتوانیم میزان خوشحالی را اندازهگیری کنیم؟ علوم نوین در این باره چه میگویند؟ کیم آزارلی؛ وکیل و نویسنده کتاب Fast Forward ، دارین مکماهون؛ مورخ و باری شوارتز روانشناس اجتماعی در این میزگرد به بررسی این موضوع میپردازند. در زیر گزیدهای از این میزگرد آمده است.
برگرفته از سایت NourFoundation.com
با سلام و تشکر از مقالات و ویدیوهایی که در اختیار ما می گذارید.
استاد الهی می فرمایند:
« ظاهر، باطن، دنیا و آخرت. . . هر چه بخواهید در ریشه محبت است.» برگزیده، گ۳
همچنین در سایت استادالهی ایندپث،یادآوری هرروزه این نکات توجه ما را به اهمیت این موضوع جلب می کند.
•آیا می دانستید؟
•از میان صفات مختلفی که شخصیت انسان را تشکیل میدهند، داشتن صفت حقشناسی به عنوان قویترین پیشبین برای حس خوشبختی شناخته شده است. باور محققان بر این است که عمل مرتب به حقشناسی، منجر به افزایش درازمدت حس خوشبختی در فرد میشود.
•تنها چند تجربۀ مثبتِ همدردی کردن با دیگران کافی است تا مغز از اثرات آن تجارب بهرهمند شود و با ایجاد تغییراتی، تولیدِ حسِ همدردی نسبت به دیگران را افزایش دهد.
•سه عامل تعیینکنندۀ میزان حس خوشبختی عبارتند از: عامل ژنتیکی تنظیمکنندۀ میزان خوشبختی، عوامل محیطی و زمینهای، و عامل تکاپوی ارادی فرد در زندگی. به علت داوطلبانه بودن عامل سوم، این عامل بیش از سایر عوامل به تطبیق و سازش مقاوم بوده و به میزان ۴۰% در تعیین میزان خوشبختی فرد دخیل است.
•نظر سنجی:
•معمولاً چه کسی بیشتر از یک عمل نوعدوستانه نفع میبرد، شخصی که عمل نوعدوستانه را انجام میدهد یا دریافتکنندۀ آن عمل؟
•توضیح: تحقیقات علمی نشان داده کمک به دیگران از روی از خودگذشتگی، نفع بسیاری برای شخص در بر دارد. در یک تحقیق، محققین افرادی را که بیش از ۶۵ سال داشته و به کارهای داوطلبانه اشتغال داشتند، با افراد مسن بازنشسته که کاری نمیکردند مقایسه کردند. نتیجۀ مشاهده این بود که افراد داوطلب از زندگی خود بیشتر راضی بودند و علائم خمودگی، اضطراب و عوارض روانی/جسمی در آنها کمتر دیده میشد.
• در یک تحقیق دیگر، موضوع مطالعه، ۲۰۱۶ نفر از افراد متعلق به کلیسای پرسبیتارین در ایالات متحده بود که به طور تصادفی (random) انتخاب شده بودند. هدف آن بود که ببینند آیا کارهای اجتماعیِ نوعدوستانه، مانند کمک به دیگران، ارتباطی با سلامتیِ جسمی و ذهنی دارد یا خیر. پس از تعدیل آمارگیری و در نظر گرفتن برخی متغیرهای مهم، محققان دریافتند که کمک به دیگران به مراتب بیشتر در بهبود سلامت روانی نقش دارد تا دریافت کمک.
خدمت بخلق ،خوشحالم میکند ، وقتی چیزی به کسی مـی بخشم که خودم هم دوستش دارم وتا اندازه ای هم مورد احتیاج من است ولی فکر میکنم او نیازش بیشتر است خوشحال میشوم ،ولبخند از رضایت بر لبانم مـی نشیند
وقتی کسی راتشویق میکنم که در مقابل بدی تو بد نکن اون شخص همان موقع میگوید نه من نمیتوانم مقابله به مثل نکنم ، روز بعد میگوید با مهربانی با اون طرف صحبت کردم ونیاز مادیش را برطرف سأختم ،خوشحال میگردم ولبخند بر لبانم مـی نشیند، همیشه بر آوردن خواسته ونیاز دیگران در حد توانم مرا خوشحال میسازد ، خرید دیگر مرا راضی نمیکند، از خداوند رضایت کامل دارم چون مرا در مسیری قرار داد تا بتوانم راه درست زندگی کردن وقدرشناسی وشاکر بودن را بیاموزم ،با یک غذای ساده ولباسهایی که تازه نگهداشته ای میشود سرکرد ،در عوض خدمت ناچیزی برای کسی انجام دادن واحترام گذاشتن بزیردستان شعفی درونی را در من بوجود مـی آورد،خوشبختی از نظر من شناختن راه درست خدا شناسی زیر نظر استاد حقیقی است ،که هرلحظه قدر شناسش هستم،،فتحیه
چگونه میتوان احساس خوشحالی را در خود افزایش داد؟
یک، بیشتر به دیگران کمک کنید. بدون شک وقتی برای دیگران کاری انجام میدهید، فایده ای که از آن عایدتان میشود، بیشتر از آن است که فقط به فکر خودتان باشید.
دو، وقت و امکانات خود را بیشتر صرف انجام دادن کارها بکنید نه خریدن چیزها. این موضوع در بحثمان پیش نیامده اما شواهد زیادی نشان میدهد رضایت انجام دادن کاری بیشتر از رضایت حاصل از مالکیت چیزی است. فکر میکنم بیشتر به این علت است که فعالیتها معمولا در گروه های اجتماعی انجام میشود، در حالی که در مالکیت اینطور نیست و ماهیت فعالیت های اجتماعیست که باعث میشود بهره بیشتری ببریم. بنابراین فعال باشید، اما خرید نکنید. البته این اصلا آمریکایی پسند نیست و عذرخواهی میکنم. و سوم (اما میتوانید چیرهایی بخرید تا بتوانید فعالیتهایی انجام دهید.) و البته یک مرز واضح بین داشتن و فعال بودن وجود ندارد. این مرز مبهم است.
سومین چیز این است که چطور میتوانید به حرفه تان، که نیمی از دوران بیداریتان صرف آن میشود، هدف و معنی بدهید. شما میخواهید هر روز با اشتیاق سر کار بروید، دلتان نمیخواد با بی میلی سر کارتان حاضر شوید. کاهی باید کارتان را عوض کنید، گاهی هم باید در باره اش فکر کنید و نظم و سازمانی به آن بدهید. پس شما تا حدودی توانایی این را دارید که یک کار ناخوشایند را به یک کار خوشایند تبدیل کنید، بدون اینکه ماهیت کار تغییر کند. این کار امکان پذیر است.اینها مواردی
هستند که الان به فکرم میرسند.
خوب، نکات عملی سایر شرکت کنندگان. من با شماره یک موافقم …….. حتما، به دیگران کمک کنید. همانطور که گیلبرت نوشته، سر زدن به محل اقامت مستمندان…… شاید نتوانید کمک چندانی به آنها بکنید ولی مطمئنا به خودتان کمک کرده اید. همانطور که بری گفت به حرفه تان معنا و مفهوم بدهید، تمام موضوع کتابی که نوشته ام در این مورد است و اینکه چگونه این کار را بکنید. سومین موضوع حائز اهمیت این است که به دیدگاهتان یک چارچوب بدهید. تشخیص بدهید برای چه چیزهایی ارزش قائل هستید و خودتان را با چه معیارهایی مقایسه میکنید. این دیدگاه را بسط داده بطوری که قابل اجرا باشد. و توانایی اجرا کردن آنرا هم داشته باشید.این را در نظر بگیرید که هر کسی توانایی های فردی خاص خودش را دارد. هر کدام از ما شاید احساس نکنیم که توانایی داریم .شاید فکر کنیم که قدرت یک مدیر عامل در اختیارمان نیست. ولی احتیاج نیست حتما مدیر عامل باشیم تا توانایی داشته باشیم . باید توانایی های خودتان را بشناسید، مجموعه ای از توانایی هایی که خاص شما هستند و اگر بتوانید آنها را در چارچوبی وسیعتر استفاده کنید،همانطور که مارتی سالمان میگوید این همان زندگی معنادار است و من هم با او موافق هستم. برای بازسازی دیدگاهتان مبارزه و تمرین مداومی لازم است تا بتوانید مانند یک دونده ماراتون بشوید. در این حالت است که واقعییت خودتان را شکل میدهید و تصمیم میگیرید شکرگزارتر باشید.تصمیم میگیرید زندگی معنادارتری داشته باشید.باید خودتان باورداشته باشید که این در حد توانایی شماست و این همان ۴۰ در صد است. ۴۰درصدی که تحت اختیار شماست.پس چرا
خوشحال بودن را انتخاب نکنید؟
در ارتباط با خوشحالی شواهد نشان میدهد که ۵۰ در از عوامل خوشحالی در افراد ژنتیک هستند، ۱۰ درصد رویدادهایی هستند که در زندگی فرد پیش می آیند(شکست در ازدواج، ازدواج موفقیت آمیز، امکان تحصیل در دانشگاه هاروارد یا عدم امکان آن). جالب این است که این اتفاقات بزرگ فقط ۱۰درصد را شامل میشوند. ۴۰ درصد باقیمانده بستگی به این دارد که فرد چگونه رویدادهای زندگی را تفسیر کند و این کار با تمرین میسر است. ما نمیتوانیم ژن هامان را تغییر دهیم یا جلوی حوادث بیرونی را بگیریم این عوامل خارج از اختیار ما هستند. اما چهل درصد باقیمانده میزان بالایی ست و تحت اختیار ماست (مثلا میتوانید از اینکه ٨۰ درصد میزان گرمایش جهانی را کاهش داده اید خوشحال باشید تا اینکه از این موضوع که نتوانسته اید این موضوع را ۱۰۰ در صد حل کنید ناراحت باشید.)
آنها تمام مطالب خوب لیست را گفتند. فقط یکی دو مورد دیگر مانده است. من در مورد موضوع خوشحالی دوره مفصلی را درس میدهم دانشجویان به مواردی از آنها عمل میکنند و بدون برنامه ریزی قبلی کارهای خیرخواهانه انجام میدهند. یکی از دانشجویانم در پارکومترها سکه می انداخت. این کار عالی ست. تمام این کارها موثر هستند اما میخواهم مورد دیگری را به لیست اضافه کنم. تشکر کردن، گذشت و قدردانی، تمام این کارها برای خودتان خوب هستند. اهمیت چندانی ندارد آیا آن شخص استحقاق گذشت را دارد یا خیر.این کار به خود شما کمک میکند. امیدواری را در خود پرورش دهید.منظورم خیالبافی نیست بلکه امیدواری است. این به شما توانایی میدهد.این کارها را در حد امکان با دیگران انجام دهید. یکی از بدترین چیزها در حالت افسردگی این است که وقتی دچار افسردگی میشوید از دیگران فاصله میگیرید و این موضوع را حادتر میکند. دیگران بزرگترین منبع تشویق و خوشحالی هستند. فکر میکنم این خصوصیت زندگی مدرن آمریکاست. بخصوص برای مردها.رابرت پاتنام در هاروارد در این مورد مطالبی نوشت است.ما دیگر کلوپ بولینگ نداریم. دیگر کارهای گروهی انجام نمیدهیم. اگر یک روز با دیگران بیرون بروید این به ما توانایی میدهد و اثراتش تا دو یا چند هفته باقی میماند. این را در بافت زندگیتان وارد کنید و میبینید که احساس خوشحالی بیشتری خواهید کرد.
با سلام و تشکر از متیس عزیز و دست اندر کاران که همیشه جهت آگاهی رساندن ما وقت صرف می کنند قدر شناسی می کنم .
سلام سپاسگزارم
فکر می کنم خوشحال بودن یعنی راضی بودن از موقعیتی که در ان قرار داریم.شاکر بودن مرا خیلی خوشحال می کند . وقتی دلتنگم به نعمات و داشته هایم فکر میکنم و میفهمم که خیلی بیشتر از استحقاقم دارم .انوقت سجده شکر به جا می اورم و از خوشی گریه میکنم و با تمام وجود از خدا تشکر می کنم. نیک بینی هم باعث می شود کمتر ناراحت شویم و خوش تر باشیم. وقتی در اتفاق نا خوشایندی بتوانیم نکات مثبت ان را پیدا کنیم و متوجه شویم که در نهایت به نفعمان بوده فشار کمتری را تحمل خواهیم کرد. نا امیدی هم باعث میشود خوشحال نباشیم، ولی وقتی عاشق خدا باشیم و بدانیم او هم ما را دوست دارد و مراقب ماست و امید به کرمش داشته باشیم نا امیدی از بین می رود میدانیم پدر مهربانی داریم که همیشه می توانیم از او کمک بخواهیم. وقتی می دانیم پناهی داریم پشتمان گرم است. مثل کودکی که اگر او را تنها در پارکی رها کنند پریشان می شود و دل نگران است . ولی وقتی با بزرگتری به پارک برود مطمئن و خوشحال است. حاضر و ناضر دانستن خدا باعث خوشحالی است.
ممنون
با سلام و خسته نباشی به متیس
سپاس بابت ویدئو و مبحث پر معنایی که عنوان شد ، به نظر من توقع نداشتن هم یکی از پایه های خوشحالی و صلح درونی با خود است. هر کس نان از هنر خویش خورد , منت حاتم طایی نبرد
معمولا توقع بی جا یا توقع زیاد باعث نگرانی و ناراحتی درونی میشه چون برآورده نمیشه باعث کدورت و تیریگی میشه و همین افسردگی که ازش صحبت شد و دوری از فرد یا اجتماع باعث بهم ریختگی درونی میشه. تشخص دادن توانایى و مهارت های خود و سعی در قرار دادن آن در چهارچوب منظم باعث میشه انسان به خودش به توانایهاش بیشتر واقف باشه و ازش سود ببره در نتیجه انسان را وادار به درون خود و خودشناسی میکنه و چشم از دیگران بر میداره و به خودش آگاه میکنه و این زمینه خوشحالی عمیق در درونش ایجاد میشود.
خیلی ممنون
شکر نیز خوشحالی می آورد.
وقتی تو یک مبارزه با نفس و یا تسلط بر نقاط ضعفم و یا یک امتحان معنوی کمی در راه درست گام بر می دارم ، خوشحال می شوم و از خدا شاکرم که توفیق این پیروزی را به من داده است
با سلام و تشکر
شکر گزاری از انچه که هستیم و داریم و میتوانیم انجام دهیم یکی از عوامل خوشحالی است و راضی به رضای خدا بودن چون هیچ چیز اتفاقی نیست و هر رخدادی در زندگی ما علت و سببی داردو درک این موضوع باعث خوشحالی است چون یا در حال اموزش هستم و یا اینکه مرحله ای را گذرانده ایم. خدمت به خلق هم از کارهایی است که ایجاد خوشحالی میکند وقتی میبینی که برای کسی مفید بوده ای.چشم از زندگی دیگران برداشتن و در صدد مقایسه نبودن هم از عواملی است که باعث خوشحالی است. امید که با یاری خداوند این حس هر روز در ما تقویت شود.یاد و نام خدا ارامش بخش دل هاست
با سلام
پیرو نظرات قبل،یکی دیگر از عواملی که باعث تقویت حس خوشبختی در انسان میشود، پرورش صفت استغنای طبع است.پرورش این صفت باعث می شود شخص درونا خود را نسبت به مادیات غنی ببیند .به گونه ای که میل به مادیات در او کمتر و کمتر میشود .چنین شخص سبکی ساده جهت زیستن دارد و به دور از تجملات زندگی میکند .در نتیجه حس رضایت و خوشبختی نسبت به زندگی مادی خود دارد و توجه و تمرکزش را به معنویت معطوف میکند .
همچنین یادآوری نعمت ها نیز به افزایش حس خوشبختی در انسان کمک میکند.بزرگترین نعمتهایی خداوند به انسان میدهد ، ایمان و هدایت است .چه خوشبختی بالاتر از اینکه استادی دلسوز و مهربان شاگردانش را به سوی هدفی جاودانه هدایت میکند . . .
با تشکر
سلام تشکر میکنم از این همه زحمات متیس عزیزم شاکر بودن–بخشیدن و گذشت کردن در تجربیاتم مواردی بوده که مرا خیلی خوشحال کرده و وقتی یاد این میافتم که بابای مهربانی دارم احساس امنیت و خوشحالی و خوشبختی دارم
از ارسال مطالب مفید و آموزنده بسیار سپاسگزارم, انشاءالله خداوند توفیق خدمت به خلق را همیشه نصیبمان کند .
با سلام منهم از وقتی نظم و تمیزی و پاکیزگی و اسباب کم را وارد زندگی مادی خودم کرده ام به نوع وصف نا پذیزی خوشحالم هرجارو نگاه میکنم نظم …اسبابهای مرتب .بجا …کم و مفید..تمیز کردن به اندازه ..هر وقت باید پذیرای کسی باشم سربلند هستم و خجالت زده نیستم از افراد بیشتری میتوانم پذیرا باشم داخل منزلم میشوند شوق سرزندگی و ارامش پیدا میکنند از خط مشی زندگیم پرسش میکنند چگونه اینطور شدم ؟ ازمن برای زندگی خودشان کمک میخواهند ..نمیدانم چرا اینجوری شدم ؟ قبلا پر از اسباب و شلوغ بودم زندگیم به یک فرد سالک نمیخورد الان تلفیقی از سلوک ومدرنیته و ارامش وارتباط صمیمانه با دیگران شدم هیچوقت باور نمیکردم با کنترل دیزاین خونه و دور ریختن زائدات و خرید یک مقدار لوازم خانگی ارزان و بجا میتونه اینقدر به من ارامش و خوش بختی و حس نزدیک شدن بخدا و مبدا رو بده
از ویدئو حاضر و نظرات دوستان خیلی ممنونم.عالی بود.
با عرض سلام و تشکر از متیس عزیز که در جهت اگاهى ما اینهمه تلاش بى وقفه مى نمایند از صمیم قلب سپاسگزارم. برای من یاداورى اینکه در این زمستان معنوى به لطف استاد حقیقى به سوى هدفى والا در راهم(اگر چه لیاقتى در خود نمیبینم) و وقتى که بتوانیم در راه رضاى او اندکى سعى و کوشش کنم (هر چقدر ناچیز) بزرگترین شادى و خوشبختى را برایم به ارمغان مى اورد.
با سلام . به نظر من بینش هر کس به خوشبختی فرق می کند . مثلا من خودم را خوشبخترین آدم روی زمین می دانم وهر روز خدا را برای این شکر می کنم . به خاطر اینکه با معنویت خالص و واقعی آشنایم کرده البته آنطور که باید وشاید اگربه تعالیمش عمل کنیم نور علی نور خواهد شد . استاد الهی می فرمایند : آثار الحق جلد ۱، صفحه۶۵۵
راجع به کیفیت سعادت، گفتم: سعادت این نیست که اگر فلانی مقام یا ثروت یا
صحت مزاج یا هر چیز دیگر این دنیا را که به تصور خودش خوب است داشت، خیال
کند سعادت است. بلکه سعادت آن است که شخص آنچه را که مایهی نیکبختی او
در آخرت و مایهی نجاتش در عوالم تکامل میشود، داشته باشد؛ اگر کسی این را
داشت، همهچیز دارد، اگر نداشت سعادت ندارد، زیرا آنچه در این دنیاست همه در
گذر است، سعادت باید ابدی باشد. آن خوشیای که همیشه ما را خوش بدارد و آن خوبی ای که همیشه برایمان بماند ، به آن می گویند سعادت .
آثار الحق جلد ۲، صفحه۵۰۲
سلام
به نظر من هرچقدر انسان وظایف خود را بهتر بشناسد و با جلب رضایت خدا به آن عمل کند و وجدانش راحت باشد،خوشحالتر خواهد بود.
بادورود.
تجربه شخصی من این است که باداشتن نعمات فراوان اصلااحساس
خوشبختی نمی کردم. تااینکه اتفاقاتی در زندگی من روی داد
البته اتفاقات خوب و تا اینکه واقعاپی به اثرات شکر از ته
دل و قدر شناسی ومبارزه با سختی هارایاد گرفتم. واحساس
خوشحالی و خوشبختی در زندگی من موج می زند.و از اینکه دست در دست خدادارم .بسیار شاکر و خوشحال هستم بخاطر این همه
نعمات معنوی.که یکتا برایم خواسته.وبا قدردانی از این همه مطالب اموزنده.
باسلام
با تشکر از متیس عزیز بخاطر مطالب زیبا و همچنین ویدیویی که ارایه شد. من هم با نظر اکثر دوستان بابت تشکر کردن یا بهتر بگویم شکرگذاری بابت نعمتهایی که یکتا به ما ارزانی داشته موافقم. مواقعی که شکر میکنم احساس میکنم به یکتا نزدیکترم و رابطه صمیمی تری دارم. درنتیجه خوشحال ترم. تا زمانیکه زندگی ام را با دیگران مقایسه نمیکنم خوشحال تر و شاکرترم ولی به محض مقایسه افسردگی و ناشکری استرس به سراغم می آید. البته جدیدا متوجه شدم که از یکتا بیشتر از آنچه که باید توقع دارم.غافل ازینکه به هر کس طبق استحقاقی که دارد نعمت داده می شود.
وقتی برای دیگران کار میکنم خوشحالم که خیرم به دیگران رسیده مخصوصاً اگر کسی باشد که در موقعیتی باشد که قبلا خودم تجربه کردم ولی کسی نبوده با من همراهی و همدردی کند.
باسلام به متیس عزیز
وقتى به یاد این جمله میافتم ازاستادالهى
بابا دارىً عزیزم )) نمى توانم که خوشحال نشم
با سلام خدمت متیس عزیز
خوشحالی وخوشبختی یعنی دستانت را به دستان پر قدرت خدا بدهی وبا ایمانی قوی هم چون پرندهایی سبک بال با توکل به امید حق تعالی زندگی کنی وبا خیالی اسوده که پدری اسمانی مراقب همه چیز هست وحق را از باطل تمیز میدهد وتو دیگر نه به فکر تلافی هستی ونه انتقام .
خوشحالی وشادمانی یعنی تا جایی که برایت مقدور است خدمت به خلق به دون توقع وهیچ جشم داشتی میکنی فقط به خاطر رضایت پروردگار . خوشحالی یعنی شناختن نقاط ضعف خود وبر طرف نمودن تک تک انها.
خوشحالی یعنی داشتن استاد واقعی که تمام راه رسیدن به مقصد اصلی را شسته ورفته در اختیار ما قرار دادن. وفقط این را میدانم هر جقدر قدر دانی کنم باز هم کم است
با سلام و تشکر از متیس عزیز
بنظر بنده هیچ خوشحالی و خوشبختی بالاتر از درک حقایق معنوی نیست حقایقی که درک آنها به زندگی دنیاییمان معنا میدهد.
تسلیم به رضای خدا بهترین خوشحالیست
با سلام خدمت متیس عزیز . دستتان درد نکند .
به نظر من اگر یک کمی توجه کنیم لذات دنیایی لذت نیستند مثلا یکی همیشه غذاهای رنگین واعیانی می خورد ولی همسایه اش به نان شب محتاج است این کجایش لذت بخش است آیا فکر این که من دارم ودیگران ندارند لذت بخش است ؟ یا یکی همیشه لباسهای فاخر می پوشد یا هر چه دلش خواست براحتی می تواند تهیه کند در مقابل اطرافیانش در مضیقه اند کجای این ها لذت دارد . موقعی این چیزها لذت خواهد داشت که به فکر همنوعان باشیم وبرای آنها هم یک کاری انجام بدهیم . آنوقت مادیات لذت خواهد داشت چون به فکر آنطرفمان هم هستیم …. کاری کنیم وقتی آنطرف رفتیم تنها و بی پناهگاه و سرگردان نباشیم . با تشکر
با سلام وتشکر فراوان از متیس عزیز وهمچنین توصیه های کاربران گرامی
به نظر من برای خوشحال بودن علاوه بر قدرشناسی و خدمت کردن به دیگران « دیدن نیمه پر لیوان در هر اتفاقی » نیز بسیار موثر است. با توجه به اینکه بیشتر ما به طور اتوماتیک عادت داریم نیمه خالی لیوان را ببینم، برای دیدن نیمه پر لیوان باید خلاف جریان طبع خود شنا کنیم . انجام این کار در ابتدا صددرصد برای ما فشار دارد، ولی انقدر باید این کار را تمرین کنیم تا کم کم جز عادتمان شود .
بنا بر تجربیاتی که دارم، توقع داشتن و مقایسه کردن خود با دیگران خوشحال بودن را از ما می گیرد ، لذا باید با این دو صفت وحشتناک هم مبارزه کنیم تا بیشتر خوشحال باشیم.
انجام وظیفه درست باعث خوشحالی می شود
با سلام و تشکر از متیس عزیز
وقتی خود را واقعا به یکتا بسپاریم او صلاح و مصلحت مارا میلیونها برابر بیشتر از ما میداند پس بنابراین هرچیزی اعم خوشی یا نا خوشی برایمان پیش آمد حتما درسی در آن نهفته است که به مصلحت ماست که با کمی دقت میتوانیم به کمک خودش درسی بگیریم و از اینکه کسی هست که همیشه مراقب ماست و خطاهایمان را گوشزد میکند باید بسیار شاکر و سپاسگزار و خوشحال باشیم
با درود و تشکر به تمامی شما و با تاییدکامنتهای ۵و۲۷، زمانی که توجه به اصول و دلایل پیشامدها زندگی تک تک مامیشود امری که پیشرفت ما را به ارمغان میاورد، خوب یا بدش موجب خوشحالی است.
ضمن تماشای این 🔝فیلم آموزنده به یاد این مطلب افتادم که زندگیهای ما یازندگی تحصیلی است یا تنبیهی، پس خوشایند یا ناخوشایندش جای بسی خوشحالی است.
با سلام و تشکر از متیس عزیز و دوستان گرامی
چه خوشحالی بالاتر از اینکه دست یکتای بی همتا را در ریزترین زوایای زندگیم احساس میکنم و میبینم و مطمئن میشوم که هرگز تنها نیستم و او همیشه با من است. او که داناترین، تواناترین، و مهربان ترین است.
سلام و بسیار متشکر و قدرشناسم بابت این همه لطف و مهربانی
امروز وقتی متیس رو باز کردم و این مقاله رو داشتم میخوندم در مطب دکتر بودم .رفتار مادر و کودکی رو تماشا کردم پسر بچه شیطنت کرد و مادرش او را تنبیه کرد بچه چمش پر از اشک شد بسیار تلاش میکرد که فقط دوباره مادرش او را در اغوشش بگیرد بلخره بعد از مدتی مادر اشک او پاک کرد و او را بوسید و بغلش کرد .تمام وجود بچه پر شد از شادی و شعف در اون لحظه اون دیگه غیر از مادرش چیزی نمیخواست .برگشتم بخودم و دیدم منم بزرگترین شادی و امیدواریم اینست که در اغوش پدر مهربانم باشم .همون کسی که بیشترین اموزش معنویم را مدیون او هستم و هیچوقت نمیتونم قدرشناسش به معنای واقعی از او باشم ولی سعی میکنم که خودم را در معرض دید او قرار بدهم و لبخند مهربانش را ببینم و این بزرگترین شادی من است.به جرات میگم روزهایی که من به تعالیم خدا عمل میکنم روز بسیار شادی دارم و بسیار امیدوار
ممنونم از همگی
با عرض سلام به متیس عزیز وهمه دوستان:
امروز که داشتم نظرات جدید دوستان را می خواندم این حس در من امد ، همان طور که گفته اند اینجا یک دانشگاه است و به واقع همینطور است، وقتی می بینم مطلب جدید می گذارند برای بالا بردن سطح درک مان (پرورش عقل سلیم) و می بینم که هرکس به اندازه تجربه شخصی خودش چیزی را ارایه می دهد ، (برایم این مجسم شد که در دانشگاه هرکس در پایان دوره تحصیلی اش یک پایان نامه باید بدهد ، تحقیق کند تا تجربه اش را بنویسد. ) این تجربه های دوستان ونکاتی را که بار ها شنیدهایم را باز گو می کنند می تواند برایمان یک موروری باشد و این تکرار اموزنده و مؤثر است. و وقتی انها را خلاصه کردم دیدم دهها نکته که همه راکم وبیش می دانیم ، دو باره گفته شده واین تکرار ها بلاخره اثر می گذارد.
این جا هم خودش یک شکر گذاری وجای خوشحالی دارد.
هیچ لذتی در دنیا از لذت کف نفس بالاتر نیست
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس را لذت نخوانی
گ۱۶۰ برگزیده
درزندگی ام فقط ازان خاطراتی لذت میبرم که
درباره ی اشخاصی بوده که به من بدی کرده اند
ؤبرایم پیش امده انهارا خرد کنم اما گذشت
کرده ام حتئ تلافی به خوبی کرده ام. اینها جز. شیرین ترین خاطراهم هستند
گ۴۷۲ برگزیده
سلام به همگی
حتما این نکته را همگی تجربه کرده ایم اگر یک مبارزه با نفس حتی خیلی کوچک انجام دهیم ، شاد میشویم و اگر این مبارزه با نفس با نیت جلب رضایت خدا باشد این شادی عمیق تر میشود .
عرض سلام
در مورد کمک به دیگران یا همان ردا هیچ شکی ندارم که مطالب ذکر شده در این کنفرانس و اثرات آن کاملا درست است و بارها خودم در حالت روحی بد یا طغیان ناشکری ناگهان وقتی که خدمت به خلقی برایم حواله شده، پس از انجام آن مثل آب روی آتش همه آن ناشکری ها و ناراحتی ها از بین رفته است. ولی در مورد کمک مالی هنوز دچار مشکل هستم. مثلا باید به این فرد کمک کنم یا دارد دروغ می گوید؟ آیا این پول سهم خانواده ام نیست و من دارم از سهم آنها کم می کنم؟ بعضی اوقات افسوس می خورم که چرا توان کمک بیشتری ندارم. بعضی اوقات می گویم ای بابا نباید اینقدر کمک می کردم… . لذا چنانچه دوستان در این زمینه تجربه عملی دارند خوشحال می شوم بقیه را نیز شریک گردانند.
با تشکر فراوان
بنام خدا
صفحه ۳۰ کتاب مبانی معنویت فطری : وظایف اختیاری نسبت به روح ، که عبادت باشد از حفط سلامت و کمک به رشد طبیعی روح و کوشش برای دست یافتن به ان اصول واقعی معنوی که در خور فطرت اوست و تلاش در بکار بستن ان اصول .
وظایف اختیاری نسبت به خالق ، که مهمترین انها توجه به اوست …… از وظایف اختیاری دیگر نسبت به خالق می توان توکل و شکرگزاری را نام برد .
اگر تمام این موارد را رعایت کتیم به تمام معنا خوشحال میشویم .
با سلام در طول همین چند روز که مقاله خوشحالی اومده داشتم راجع بهش فکر میکردم به یکباره برخوردم به اینکه شیشه عینک مطالعه ام چقدر کثیف است و اراده کردم پاکش کردم واقعا خوشحالی زاید الوصفی رو در خودم حس کردم و فکرم رو گذاشتم رو وقایع خیلی کوچولو و ظاهرا بی اهمیت و دیدم چقدر در طی روز خوشحالی های زیادی به سراغم میاید .مثلا منتظر اسانسورم و بی یکباره میاید و کارم راه می افتد سردرد زیادی دارم و با یک نبات داغ خوب میشوم پول خورد برای تاکسی ته جیبم پیدا میشود .میخواهم در ایستادن صف تقلب کنم یک ندای درونی مرا باز میدارد تا بخودم میایم غرق شادی میشوم کفشی که باعث راحتیم بودو مدتی گم اش کرده بودم ناگهان پیدا میشود طلبی که از کسی داشتم به یکباره وصول میشود به انضمام یک تجربه قوی که بار دیگر گزیده تر عمل کنم برای رفتن به جایی صبح معجزه وار سر موقع از خواب بیدار میشوم ..در تمام اینها هم شادی و خوشحالی نهفته است بقول استاد از اتفاقات جزیی درس گرفتن هنر میخواهد
سلام و عرض ادب به همگی
دوست عزیز ۳۵ در مورد کمک مالی پرسیده بودین .گاها بری من هم چنین مواردی پیش امده و بیتفاوت و گاهی با افکار منفی راجع به ان شخص از کنارش رد شدم .کمااینکه استاد هم راجع به این جور ادما فرمایش کرده اند که بعضی از انها مستحق نیستن .جایی دیگر هم فرموده اند شاید اون فقیر ژولیده فرستاده ای از طرف او باشد (البته من چیزی که از این گفتار ها یادم بوده عرض کردم) به هر حال بنظر من گاهی باید بخشید و گاهی باید احتیاط کرد باید دید قلبمان چه میگوید استاد فرموده اند اول خود و خانواده.باید یاد بگیریم متعادل بودن را این صحنه ها بما اموزش میدهد که پخته تر عمل کنیم و کمتر دچار احساس باشیم کما اینکه از … مستحق واقعی گدایی نمیکند و قانعتر است .هر چقدر بیشتر به تعالیم معنوی صحیح عمل کنیم عملکردمان هم درستر میشود .ببخشید این نظر شخصی من بود
با سلام ودرود به شما عزیزان
از استادم که راهی برای احساس خوشبحتی پیش رویم نهاده سپاس گذارم هر چند ناملایمات خود را به رخم میکشاند ولی
با وجود چنین بزرگواری که به من آموخت چگونه از نعمات
الهی بهره مند شوم و با عشق زیستن را به من آموخت سپاس گذارم سپاس گذارم.
ضمن سلام
در مورد سوال کامنت ۳۵: در مقابل بعضی افراد کمک مالی نمیکنم ولی باخرید بعضی مواد غذایی که از نظر مالی هم
برای خودم معقول باشد تهیه و به فرد میدهم. و بعضی از
افراد را آنچه در توان دارم با درنظرگرفتن جوانب کمک
میکنم به عنوان خیریه.بطور کلی در جامعه
کنونی فقر بیداد میکند و مسلم با پرداخت وجهی جزیی نه
ما پولدار میشویم نه محتاج.
درمورداینکه ای کاش بیشتر داشتم اگر این فکر شمارا آزار
ندهد اشکالی ندارد در غیر اینصورت وسواسی است که از
نفس ناشی میشود.
پشیمانی پس از کمک کردن یا فرد احساساتی هستید که بعد
از کمک متوجه میشوید تحت تاثیر قرار گرفتیدونباید تا
آن حد کمک میکردید؟ اگر چنین باشد باید احساس تان رابه
تعادل برسانید.
با سلام خدمت متیس عزیز و دوستان .
به نظر من کمک کردن به دیگران از هر نوعی باشد آمادگی قبلی می خواهد یعنی کسانی که به راحتی به دیگران کمک می کنند حتی کمک مالی ، شاید قبلا در زندگی های قبلی روی این کار کرده اند .مثلا یک شخصی را می شناسم در محل کارش همیشه در کمک کردن به آنهایی که مشکل مادی دارند پیش قدم است من از طرز فکر ایشان خیلی خوشم می آید شخص به این سن وسالی بیشتر دوست دارد همه چیز را برای خود بخرد ولی ایشان آنطور نیستند وبراحتی هم این کار را می کنند حتی در محل کارش با انواع کمک به دیگران همه خیلی دوستش دارند … به نظر من این طور بودن خودش هنر است شاید در زندگی های قبلی روی خودش کار کرده که این طوری عمل می کند . به نظر من شاگرد واقعی باید اینطور باشد . در حالی که افرادی هستند که خیلی هم دارا هستند ولی دلشان نمی خواهد حتی مبل از کار افتاده یا هر وسیله ی از کار افتاده را که جایش وسیله ی نوع هم خریده اند را به ندار بدهند . با تشکر
.
با سلام
در ابتدایی که این متن را دیدم یه مطلب بلند بالا برای خوشحالی نوشتم که در موقع فرستادن به دلیل ضعف اینترنت و … پرید . با خودم گفتم خوب شد پاک شد چون من واقعا هنوز نمیدانم خوشحالی چه مفهومی دارد و یک شاگرد معنویت باید به دنبال چه خوشحالی باشد ، ایا همه ی خوشحالی ها صحیح است و آیا همه ی ناراحتی ها غلط ؟
بنابراین از دوستان سوال دارم توضیح دهند خوشحالی صحیح و مفید ، چه می باشد و چطور می توانیم آنرا در خود ایجاد کنیم ؟
سلام و عرض سپاس از متیس و سایر دوستان
در مورد مطلب عنوان شده توسط کامنت ۳۵
فکر میکنم اگر بخواهیم با دید مثبت به این قضیه که کمابیش برای اکثرمان پیش آمده نگاه کنیم، این را باید با حساسیت های نفس لوامه مرتبط دانست. یعنی حساسیتی که به مرز نوعی وسواس رسیده، آن هم بخاطر نگرانی از صحیح یا نا صحیح بودن عملی که در راستای رضای خدا انجام میدهیم. استاد خود در گفتاری فرمودهاند:«…حتی نانی که میخواهم بخورم، میترسم و از خود میپرسم: اشکالی ندارد؟ خدا راضی است؟»
تردید هایی هم که در مورد کمک مالی به دیگران پیش میآید اگر از این منظر به آن نگاه کنیم و باعث شود دید و تشخیص مان در اعمالی که انجام میدهیم دقیق تر شود اشکالی ندارد، به شرط آنکه مثل همیشه از او کمک بخواهیم راه درست را انتخاب کنیم و حفظ تعادل را هم از یاد نبریم.
با سلام و تشکر از متیس و همه کاربرا تجربه این حقیر نسبت به خوشحالی اینطوریه که وقتی گناه می کنم ناراحتم و زمانی که مطابق رضایت خدا کار می کنم خوشحالم. پس در مکمل فرمایشات دوستان و ویدویی پخش شده وقتی در امور زندگانی حد تعادل در نظر بگیریم و افراط و تفریط نداشته باشیم خوشحالیم و بالعکس ناراحت ( البته این برا کسانی صدق می کند که به حالت دانشجویی به معنویات نگاه می کنند)
در مورد کامنت ۳۵ سوال درباره کمک کردن.تجربه شخصی من این است که وقتی به دلم رجوع میکنم متوجه میشم که رضایت یکتا در چیست. در اغلب موارد موضوع برای من خساست بوده و نفس در لباس معنویت هزار دلیل میاره که کمک نکنم. در این موارد من در کنار خدمت به خلق یک فرصت مبارزه با نفس هم بدست میارم که اگر بتونم انجام بدم از هر دو جهت برنده شده ام.
درود بیکران خوشحالی یک امر درونی بوده که ارتباط مستقیم با رضایتمندی دارد و رضایتمندی درونی ، زمانی پایدار است که با رضایت پروردگار پیوند بخورد. پس اگر در لحظه لحظه ی زندگیم رضایت خداوند را خواهان باشم علاوه بر دستیابی به رضایتی عمیق و پایدار و ماندگار، از نور الهی و بهاء ملکوتی نیز برخوردار می شوم که در نتیجه از #هدایت_الهی برخوردار می گردم و به واسطه ی این هدایت قوه ی تشخیص حقیقت در من افزایش می یابد.
موجبات #تقویت_ایمان برایم فراهم می شود که در نتیجه روح فعال تر شده انگیزه ی آن افزوده گردیده واثرات منفی محیط بر روانم و اثرات انرژی ارواح منفی بر روح دفع می گردد.
و نکته مهم اینکه با جذب #انرژی_فرا علّی موجبات پالایندگی روح فراهم آمده و توان خنثی سازی انرژی نفس امّاره در من تقویت می گردد
و نتیجه ی تمام این قوتها، موجبات نیکبختی آخرت و سرعت و صحت سیر در عوالم تکامل و سر زندگی روح ملکوتی و … را فراهم می آورد که به تبع به یک وقار و سکون و آرامش و رضایت و خوشحالی بیرونی عمیق و پایدار و ماندگار منتهی می گردد.
سلام
نمیدانم شاید خوب نفهمیده ام، خیلی موارد برای شکرگزاری در زندگی ام هست، در طول روز. تا حدی هم خود را واقف به این نعمات میکنم، ولی حتی یک اکازیونی که خدا برایم پیش میآورد، گویا نمی خواهم خوشحال شوم. فکر میکنم که نباید از مادیات خوشحال باشم. البته شکر میکنم ولی چیزی باعث میشود خیلی از آن مورد مادی خودم را شاد نشان ندهم یا به عبارتی شادی را نادیده میگیرم. البته شاید مادی است این چنین هستم. اما شده خدمتی به شخصی انجام داده ام وبسیار هم او را خوشنود دیده ام ولی با اینکه لحظاتی قلبا شاد هستم اما زیاد به این فرح وشادی پر وبال نمیدهم وآن را کم میبینم وزود فراموشش میکنم.
با سلام وتشکر فراوان از متیس و نظرات همه کاربران گرامی ،
به نظرم علاوه بر عواملی که در مباحث این میز گرد گفته شد و همچنین نظرات دوستان، شناخت روانمان هم می تواند در خوشحال وشاد بودنمان به ما کمک کند. با توجه به اینکه ما انسان ها دارای روان های متفاوتی هستیم،لازم است هر کس سعی کند روان خود را بشناسد تا متوجه شودچه چیزی روانش را خوشحال وشاد می کند تا درصورت امکان و در حد تعادل نه افراط نه تفریط نه انحراف ان کار را برای خوشحال شدن خود انجام دهیم؛ مثلا بعضی ها با رقصیدن یا به موسیقی گوش دادن یا به سفر رفتن یا رفتن به دل طبیعت و…روانشان شاد وخوشحال می شود.گاهی وقتها به نظر می اید بس که به روانمان نمی رسیم، روان افسرده وخسته می شودو به این ترتیب حس شادی و خوشحالی در ان کم رنگ می شود .
باسلام در مورد مباحثی که در میزگرد
مطرح شد تجربه ملموسی دارم .من هر چند ماه یکبار برنامه گردهمایی با چند دوست قدیمی را می گذارم آن ها هم استقبال می کنند امروز هم یکی از همین گردهمایی ها را داشتیم ولی قبل از آن به خودم نهیب می زدم نکند بعضی از آن ها را در معذوریت قرار دهم وآن ها بخاطر رودر بایستی با من بیایند. بعد وقتی در گرد همایی مطرح کردم نظر ان ها چنین نبود واز این گردهمایی بسیار استقبال کردند ولی آن درسی که برای من جالب بود این بود که این گردهمایی برایم نکات سلوکی بسیار داشت از جمله اینکه دائم مواظب رفتارم بودم ودائم به خودم نهیب میزدم رفتاری نکنم که مطابق شان یک داننشجوی معنوی نباشد وبه خود یادآوری می کردم که مواظب نفس اماره ام باشم چون سوژه های زیادی برای حسادت ،افسوس ،دریغ ،ملامت ،ندامت وخاطرات تلخ به ذهنم خطور می کرد ومن دائم سعی می کردم با ان ها مبارزه کنم ودائم دست به دامن خدا بودم واحساس می کردم که خدایک جهت یاب دست من داده که هرچه می خواهم درونابه سمت نفس اماره بروم خدا به من می گوید خجالت بکش تویک دانشجوی معنوی هستی ودر راه تسلیم ورضا می خواهی تلاش کنی ونیاید به نفس اماره ات میدان بدهی .خدا کمک کرد وتوانستم در آن شرایط خودم را کنترل کنم بعد متوجه شدم این گردهمایی ها چقدر به سلوک در اجتماع کمک می کند ووقتی خودمان را در این چالش ها قرار می دهیم بتدریج خدا توفیق می دهد در مبارزه با نفس وتسلط برآن قوی تر شویم.
درحال حاضر از این گرد همایی یک خوشحالی درونی دارم که احساس می کنم ازاثرات نفس مطمئنه است وتوفیق آن را خداداده است.
با عرض سلام
با مطالعه کامنت ۴۷، من هم یاد این پرسش افتادم که عمیقا نمیدانم آیا احساس شادی را باید نادیده بگیرم یا نادیده نگیرم و تا چه حد به آن توجه کنم..
از طرفی در کتابها – مثلا مفهوم مطلب از ص ۵۴ کتاب ملک جان نعمتی- خوانده ایم که نه باید از چیزی خوشحال شویم و نه باید از چیزی ناراحت شویم.. این مساله برای من یک تناقض درونی ایجاد کرده است که تقریبا مثل شما نمیدانم بالاخره اگر مساله ای خوشحال کننده است باید خوشحال بشوم یا خیر.. و آن مساله خوشحال کننده را برای خودم کمرنگ کنم و اهمیتی ندهم یا برعکس خوشحال باشم چون شاید خود خوشحال و شاد شدن نوعی شکرگزاری باشد با استناد به این گفتار استاد الهی:
«شکر میتواند هم به فعل تنها باشد، هم میتواند به زبان تنها باشد. مثلاً اگر از غذایی لذت ببرد و هیچی هم نگوید شکر کرده است. و یا اگر فقط تنها به زبان شکر خدا را کرد باز هم شکر محسوب میشود.» (برهانالحق، ص۴۸۶)
ممنون میشوم اگر دوستان راهنمایی بفرمایند تا مطلب را درست متوجه شویم و از سردرگمی دربیائیم.
متشکرم
با سلام – گفتارهایی از استاد الهی – آثارالحق
گ ۱۰۹: خدا وقتی سعادت ایمان به کسی اعطا بکند، همه چیز به او داده است….
کسی که ایمان دارد در دنیا و آخرت همیشه شاد و خرم است، چون ایمان چیزی است که نه زوال دارد، نه تمام می شود و نه فانی می شود، در صورتی که مادیات هرچه داشته باشید فانی است،،،،
گ ۱۵۹: سعادتمند کسی است که امید و خوف را از خود دور نکند. در حال آماده باش در مقابل معبود باشد ….. امید آنست که به من توفیق بدهد شرط رضایتش را به جا بیاورم و خوف از خدا آنست که مرا مورد امتحان قرار ندهد.
گ ۱۹۸۳: سعادت این نیست که اگر مقام یا ثروت یا صحت مزاج یا هر چیز دیگر این دنیا را که به تصور خودش خوبست داشت، خیال کند سعادت دارد، بلکه سعادت آنست که آنچه مایه نیکبختی این شخص در آخرت و مایه نجات او در عوالم تکامل می شود، داشته باشد ….
سعادت باید ابدی باشد، آن خوشی ای که همیشه ما را خوش نگهدارد و آن خوبی ای که همیشه برایمان بماند، به آن می گویند سعادت.
گ ۲۰۲۰: خیلی سعادت می خواهد انسان انچه باید بفهمد در همین دنیا بفهمد، تا اینکه در آن دنیا به زور به او بفهمانند.
گ ۲۰۲۵: …. سعادت و توفیق همین است که انسان همیشه به یاد خدا باشد و او را بپرستد.
گ ۳۲۱: ،،،، دوست دارم که دوستان من همیشه خوشحال باشند ……
mamnoon az peygiri va zirnevis farsi shomaa, besiyaar aamoozandeh bood man ham movaafegham vaghti be kesi komak mikonim hamin ke ghalbemaan garm va khosh haal mishavad yek tajrobe khoobist va khosh haali ham mesle shokr gozaarist.
با سلام .
من فکر و عمل دوست عزیزم عطار کامنت ۱۳ را پسندیدم و حس خوشحالی و ساده زیستی و محبت را از زندگی ایشان احساس کردم . به نظرم ما هم می توانیم با حذف خرید لوازم اضافه وجایگزین کردن کارهای نوع دوستانه ، خوشحالی خودمان را بیشتر کنیم البته اگر نیتمان هم رضایت خدا باشد نورعلی نور خواهد شد .
استاد الهی می فرمایند: کمال در سادگی است .
با تشکر از متیس عزیز و همه ی دوستان .
عرض سلام
بسیار ممنون از کامنت های راهگشا و کاربردی دوستان.
با سلام
هر وقث در مبارزه با نفس پیروز میشوم خوشحالم مدت دو سال است که به گربه های خیابان غذا میدهم وهروقت که این گربه ها غذا میخورند و سیر میشوند خیلی خوشحال میشوم ،…در این یخبندان معنوی میتوانیم با عمل کردن به اصول دین راهی برای نجات خود داشته باشیم ،
با سلام و تشکر از متیس عزیز و دوستان
به نظر دوستان چگونه میتوانیم ایمان و توکل واقعی و شاکر بودن واقعی را نسبت به او در خود تقویت کنیم
سلام دوست عزیز کامنت ۵۰ به نام ۵
درمورد شادی که در درس گفته شده یعنی اینکه روحیه شادی و خوشحالی برای خودمون ایجاد کنیم حالا باهر چیزی که در دسترس داریم و مشروع و قابل دسترس و مفید باشه
اما در مورد گفتار حضرت شیخ معنیش اینه که از اتفاقات خوشحال کننده مثل برنده شدن یا خونه خریدن یا بچه دار شدن زیاد دلبسته نباشیم و خوشحال نباشیم ودر مورد اتفاقات بد مثل از دست دادن عزیز و مریضی خودمونو نبازیم و غصه نخوریم چون گذراست ودر همه حال شکر گذار باشیم زیرا این دنیا محل دائمی نیست و همه رخدادها برای ساختن ما و متعالی نمودن ماست و رد میشه پس صفت صبوری و شکر رو در خودمون تقویت کنیم
اما در مورد شادی های زندگی یعنی با ایجاد دلخوشی های متنوع خودمون به خودمون کمک کنیم
که بیوفاییها و حرمان های زندگی مارو از پا نندازه .و دلگرم باشیم به طی طریق این زندگی سراسر مشکل و پر از دست انداز .درضمن مقوله شادی با مقوله بی تفاوت بودن در مقابل تاثرات زندگی که حضرت شیخ فرموده اند کاملا دومقوله جداگانه است که انشالله با عمل درست به مبارزه با نفس حاصل میگردد…..فقط تجربه شخصی خودم بود .
با نظری که کاربر ۴۷ و ۵۱ مطرح کردند من هم به فکر فرو رفتم و به این نتیجه رسیدم، منظور از خوشحالی که در این بحث و گفتگو مطرح شد، نوعی رضایت درونی است که موجب می شود در مجموع شخص ادم خوشحال وشاکری باشد، فارغ از اتفاقاتی که رخ می دهد چه خوب چه بد. فکر می کنم این حالت هم در مقابل اتفاقات چه ظاهرا بد چه ظاهرا خوب وقتی در انسان به وجود می اید که درونا راضی به رضای خدا باشد.
با سلام بر متیس عزیز وکاربران محترم
در زندگى ام هر گز احساس خوشحالى نکردم فقط موقعى خوشحال میشوم که بدانم آیا او آزم راضیه ؟
با سلام و تشکر از دوستان کامنتهای ۵۷ و ۵۸ که به سوالم جواب دادند.
بله راستش عمیقا تفکیک این دو تا رو خیلی خوب متوجه نشدم چون فکر میکردم این دو تا به هم وابستگی دارند و یک مرزهایی – مثلا همون حس شاکر نبودن با مساله وابسته نبودن که حضرت شیخ عزیز فرمودند – را درست تشخیص نمیدهم.
سعی میکنم از راهنمایی و توضیحات شما -که کاملا هم صحیح هست و قبول دارم- استفاده کنم تا انشالله بهتر متوجه شوم.
سپاس از وقت عزیزتان
ویدئو بسیار جالبی بود . استاد الهی در تمامی آثار خود به خدمت به خلق اشاره فرموده اند . باید به انرژی که بعد از خدمت به دیگران نصیبمان میشود توجه کامل بنمائیم ( البته اگر این خدمت به خلق را در جهت رضای خدا انجام داده باشیم ) . آرامش ، خوشحالی و شعف و رضایت فکری و جسمی و خیلی احساسات دیگر …
پس میشود راههای رسیدن به این خوشحالی را که دوستان در این میز گرد اشاره کرده اند در آثار استاد الهی به راحتی پیدا کرد و البته عمل کرد و به این صفت رسید .
با تشکر از زحمات دوستان در وبلاک متیس.
با سلام و تشکر
در خصوص خوشحالی تجربه بنده اینست :
اول اینکه حال شخص میتواند حاصل شرایط و اعمال و افکار و احساساتی باشد که در گذشته در خود تحلیل برده و الان که در زمان حال است چنین “حالی” دارد لذا برای شناختن حال خود هرکسی لازم است این عوامل سازنده را به درستی و وقت تجزیه و تحلیل کند
در مرحله بعد هر کسی بسته به اینکه چه ملاک و معیارهایی برای سنجش و اندازه گیری دارد میتواند بفهمد که آیا آن “حال” که دارد خوب و خوش هست یا نه!!!
مثلا : فرض کنیم هفته پیش بنده قرارگداشته بوده ام که امروز از تهران به سمت پاریس حرکت کنم!
اگر امروز مقدمات و شرایطم را فراهم کرده باشم و آماده حرکت باشم خوشحال هستم اما اگر در این مدت به آنچه لازم بوده عمل نکرده باشم آنگاه هرکاری هم بکنیم خوشحالی در من بوجود نخواهد آمد.
لذا خوشحالی بستگی زیادی به درک و شناختمان از هدف و فاصله مان با آن هدف دارد. کسی که نداند هدفش چیست ظاهرا ممکن است خوشحال بنظر آید اما این واقعا خوشحالی نیست! نوعی بی حسی و سکوت احساسی و خمودیست.
کسی هم که هدفش را میداند ولی در جهت آن حرکتی یا کاری نمیکند بازهم نمیتوانیم بگوئیم خوشحالی واقعی است بلکه فقط زمانی خوشحالی واقعی است که جهت حرکت در جهت درست رسیدن به هدف باشد والا نوعی خودفراموشی است نه خوشحالی واقعی.
باسلام به متیس عزیزوباسپاس فراوان به خاطر این همه موهبتی که دراختیارما قرارمی دهید
چندوقت پیش بابستگان نزدیکم بحث راجع به چه کسی خوشبخت تراست بود وهر کسی ملاک خوشبختی اش رابیان کرد. یکی گفت : ثروتش چون محتاج دیگران نیست.
یکی گفت : فرزندش چون بالاترین رتبه رادر دانشگاه آورده.
ودیگری…
نوبت به من رسید.
درجواب سوال گفتم : خوشبختی من در خداپرستی من است.
با سلام
سپاس فراوان بابت مقالات و فیلمهای آموزنده و ارزشمندی که در اختیار ما قرار میدهید.
سلام . به نظر من جلب رضایت خدا بیشترین خوشحالی رو درون انسان به وجود میاره . چون وقتی برای رضایت و خشنودی خدا کاری میکنی انقدر حس خوشحالیش درون انسان موندگاره که تا مدتها حال خوب داری و انسان رو تشویق به انجام جلب رضایتهای بیشتر میکنه من به شخصه تجربش کردم و متوجه شدم هیچ چیزی منو خوشحال تر و پرانرژی تر از جلب رضایت خدا نمیکنه.
باتشکر از متیس عزیر چقدر این مطلب به من کمک کرد
با سلام و تشکر از متیس
خوشحالی واقعی و چیزی که در واقع منبع آرامش و سعادت و خوشبختی برای من است فکر کردن به وجود پدر مهربان و دلسوزم است و بس ،به نظر من فکر کردن به بودن استاد در تمام شرایط زندگی ام برای من بالاترین درجه خوشحالی است که وصفش به زبان نیاید ،ضمن اینکه انجام دستورات مثبت استادم هم میتواند خوشحالی را در من ایجاد کند ،
یکی از روزهای تابستان وقتی به خانه برمسگشتم از نانوائی ۵ عدد نان گرفتم و در سر راه یکی را به یک کارگر که کار میکرد دادم و یکی را به یک نفر دیگر و … بالاخره با دو عدد نان به منزل رسیدم و یک و نیم عدد نان را به همسایه خودمان دادم و با نصف نان به منزل رسیدم و داشتم با خودم میخندیدم که مثل اون خرگوش توی کارتون همه نانها را پخش کردم و با نصف نان آمدم ، بعد ار حدود ۵ ذقیقه همسایه مان در زد و دو پرس چلوکباب برای من آورد ( ایشون رستوران داشت ) و من گریه ام گرفت که خدایا من در راه تو فقط نان خالی دادم و تو به من چلوکباب فرستادی . از صمیم قلب خوشحال شدم هم برای کاری که انجام دادم و هم به لطفی که خدا در حق من کرده بود .