شناخت علت، راههایی برای تفکر و تحقیق
اولین نتیجهای که از این اصل میگیریم این است که به طور کلی همیشه میتوان از معلول به علت یا عللی که آن را ایجاد کرده رسید. اصل علیت هر دو جهان مادی و معنوی را شامل میشود. این اصل چنان نقش مهمی دارد که به نظر میرسد از فرایند سیرکمال جدایی ناپذیر است: «… موجودات به واسطۀ علت و معلول به وجود می آیند و برای آن که به علتالعلل اصلی برسند، باید سیر کمال کنند و در اثر سیر کمال همگی به آن مقام اعلی میرسند.» برای رسیدن به کمال باید علل را شناخت. حال چگونه میتوان از طریق عمل به این شناخت رسید و کانالهای علیت مربوط به هر موقعیت را تشخیص داد؟ خوشبختانه برای رسیدن به این منظور ابزار گرانبهایی در اختیار داریم و آن قوه عقل است. این قوه، که منشأ قضاوتها و برداشتهای ما در تشخیص درست و نادرست، مفید و مضر، خوب و بد و غیره است، به ما امکان میدهد رابطۀ علت و معلول را درک کنیم. با رشد عقل عادی و تحول آن به عقل سلیم که قادر به تشخیص هر دو بُعد معنوی و مادی است میتوانیم از قوه عقل برای تشخیص رابطۀ علت و معلول که در بطن فرایند معنوی قرار دارد، استفاده کنیم. حال این سؤال پیش میآید که چگونه باید از عقل سلیم استفاده کرد؟ برای شروع به تفکر در این مورد پیشنهاد میکنیم به سوالات زیر پاسخ دهید.
نظر شما چیست؟
١- نظر شما در مورد پیامدهای اصلیِ «اصل علیت» در نحوه فرایند سیر كمال خودتان چیست؟
الف - هیچ چیزی رایگان به دست نمیآید، پس اگر هدف من سیر كمال است باید كوششی در جهت آن انجام دهم. (1,017 رای، %45)
ب - در معنویت داشتن ایمان، به تنهایی كافی نیست. (528 رای، %24)
ج - برای پیشرفت معنوی باید الزاماً به هدایت واقعی دسترسی داشت. (480 رای، %21)
د - وقتی تصمیم میگیرم روی خود کار کنم، نحوه عمل چندان اهمیتی ندارد، آنچه مهم است سعی و کوشش است. (212 رای، %9)
Loading ...
٢ - با در نظر گرفتن اصل علیت، برداشت شما از نقش خدا در امور زندگانیتان چیست ؟
الف - نباید تصور کنم كه خدا در زندگیام دخالت میكند. (41 رای، %2)
ب - نباید انتظار داشته باشم كه خدا مشکلات زندگیام را معجزهوار درست کند. (555 رای، %26)
ج - برای این كه خدا در زندگیام دخالت كند باید لیاقت آن را کسب کنم. (792 رای، %37)
د - لزومی به كمك خواستن از خدا نیست، چون خواه ناخواه او طبق قانون علیت عمل میکند. (56 رای، %3)
ه - در هر اتفاقی در زندگی، باید سعی کنم علامتهای خدا را پیدا کنم. (712 رای، %33)
Loading ...
٣ – تصور کنید با وجود احتیاط و رعایت قوانین رانندگی، تصادف میکنید، عكسالعمل شما در این مورد چیست؟
الف - سعی میكنم علت مادی این تصادف را پیدا كنم. (294 رای، %15)
ب - عصبانی میشوم و میگویم « مگر چكار كردهام كه باید مستوجب این اتفاق باشم». (45 رای، %2)
ج - تأسف میخورم از اینكه مردم رانندگی بلد نیستند. (39 رای، %2)
د - سعی می كنم علت معنوی این تصادف را در خودم جستجو كنم. (675 رای، %35)
ه - سعی می كنم با افكار منفی مبارزه كنم و به خود بگویم حتما خیریتی در این تصادف بوده است. (839 رای، %44)
و - زیاد به دنبال علت این تصادف نمی گردم. (23 رای، %1)
Loading ...
٤ - تصور کنید با وجود احتیاط و رعایت قوانین رانندگی، تصادف میکنید، عكسالعمل صحیح در این مورد چیست؟
الف - تجزیه و تحلیل علل مادی این اتفاق. (311 رای، %17)
ب - جستجوی علت معنوی این تصادف در خود. (651 رای، %36)
ج - مبارزه با افكار منفی و یاد آوری این كه این تصادف حتماً خیریتی داشته است. (813 رای، %44)
د - نباید زیاد دنبال علت این موضوع گشت، بلکه باید تصمیم گرفت كه از این به بعد بیشتر احتیاط کرد. (55 رای، %3)
Loading ...
٥ - آیا اخیراً در خود به دنبال یافتن علت حادثهای كه برایتان پیش آمده بودهاید؟
الف – بله (876 رای، %88)
ب – خیر (119 رای، %12)
Loading ...اگر جواب مثبت است چه چیزی را درمورد خودتان متوجه شدهاید؟
اگر جواب منفی است، در روزهای آینده، در خود علت یکی از ناملایماتی را که برایتان پیش آمده جستجو کنید.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
ویدیو زیر را نگاه کنید و با بررسی رفتار خود ببینید، آیا مواردی در زندگیتان هست که شما هم مانند شخصیت فیلم رفتارکردهاید.
سلام و خیلی متشکرم از این مقاله بسیار با ارزش.
بنده جواب تمام سوالها رو ارسال کردم وبه این قانون بسیار پای بند هستم،با اینکه خیلی ،خیلی به خدا اعتماد دارم و امید به مهربانی ایشان،اما یاد گرفتم که قانون علت و معلول را همیشه و همیشه در نظر بگیرم.و با دیدن فیلم خوشحال شدم از اینکه چنین افکار و رفتاری نداشتم.البته شاید اشتباه کنم اما نظرم اینه.ممنون از زحمات متیس عزیز.
با سلام و خسته نباشید،و تشکر ویژه از متیس و دست اندر کاران مقاله بسیار عالی و روش هم عالیست.
با سلام و تشکر > متن ویدیو
تو منو به یاد مردی می اندازی که خونه ای کنار رودخانه داشت. یک روز در رادیو اعلام شد که قرار است سیل بیاد و شهر را آب ببره. و تاکید کردند که همه اهالی شهر باید خونه شون را ترک کنند. با این حال اون مرد به خودش گفت: من به خدا ایمان دارم, همیشه دعام را می خونم, خدا منو دوست داره و منو نجات میده. آب بالا آمد, مردی با قایق رسید و به اون گفت: آهای با تو هستم! مگر نمی بینی سیل آمده, سوار شو تا نجاتت بدم. اون مرد فریاد زد: من به خدا ایمان دارم, همیشه دعام را می خونم, خدا منو دوست داره و منو نجات می ده. بعد هلیکوپتری از بالا آمد و شخصی با بلندگو قریاد زد: آهای با تو هستم! شهر را داره آب می بره, این نردبان را برات می اندازم, بگیرتا نجاتت بدم. آن مرد فریاد زد که به خدا ایمان داره, دعاش را همیشه می خونه, خدا دوسش داره و نجاتش می ده. خوب … اون مرد غرق شد. وقتی پشت دروازه بهشت ایستاده بود گفت: حرفی با خدا دارم اجازه بدید سوالی از او بکنم. گفت: خدایا من با ایمانم, دعا می خونم, تصور می کردم منو دوست داری, پس چرا به دادم نرسیدی؟ خدا گفت: من برات از طریق رادیو پیام فرستادم, بعد یک قایق و بعد هم یک هلیکوپتر برایت فرستادم. پس اینجا چکار می کنی؟!
با سلام – برگرفته از ایندپت – در مورد موضوع ویدیو
وقتی عبادت خدا را کردیم فقط برای رضای خدا، آنچه که مایحتاج و به صلاح ما باشد او خودش میدهد برگزیده گ۱۰۷ سؤال: چه موقع میتوانیم مطمئن باشیم که عبادتمان مورد رضای خداست * هیچگاه نمیتوانیم مطمئن باشیم، ولی اگر کوشش کنیم، میتوانیم امیدوار باشیم توضیح: به طور کلی خواسته داشتن از خدا و معنویت چیز پسندیدهای نیست. نباید معنویت را همچون دستگاه بیمه بدانیم تا نفع ما را حفظ کند و ما را از شرّ بلیات محفوظ نگه دارد. از آنجا که خود را نمیشناسیم، نمیتوانیم هیچگاه نسبت به نیت و عملکرد خود اطمینان داشته باشیم. حتی اگر توجه هم داشته باشیم و شکرگزاری هم بکنیم، باز نمیتوانیم از خودمان مطمئن باشیم. در ضمن قضاوت مبدأ هم بر ما پوشیده است، بنابر این از آن هم آگاهی نداریم. خدا بجز کوشش از ما انتظار دیگری ندارد، بنابراین وقتی کوششمان را بر این بگذاریم که رضایت خدا را جلب کنیم، آنگاه میتوانیم امیدوار باشیم که خدا هم عبادت ما را قبول کند.
اتفاقی که برایم پیش آمد.هم هشدار بود وهم توجه نمودن به واقعیتها ودر عین حال کسی که ایمان تعلیمات صحیح دارد.تنها نیست نباید پریشان گردد.وصادقانه تلاش نمودم.تا مشکلی بوجود نیاید.
سلام به همگی
من علت ناراحتیمومتوجه شدم. این بود که من خودم رو عقل کل میدونم و مشورت کردن با اعضای خانواده ام رو دور از شان خودم میدونم.فکر میکنم چون مادر هستم و بزرگتر از فرزندانم هستم احتیاجی به مشورت با انها ندارم .البته نفس منو گول میزد و میگفت .تو که مرتب داری با خدا مشورت میکنی دیگه نیازی به مشورت با دیگران نداری.ولی یادم نبود که استاد چقدر در مورد حق خانواده تاکید کرده اند.و اینکه خداپیامش رو از طریق اونها بمن میرسوند.حکایت شخصیت داستان فیلم
باسلام و تشکر از متیس عزیز اینطور فکر میکنم ما باید حرف شنوی داشته باشیم و با عمل به تعالیم صحیح بتدریج عقلمان رشد میکند و به عقل سلیم دست پیدا میکنیم باعث میشود علتها را بهتر تشخیص دهیم و نا ملایمات را راحتر می پذیریم و چرا چرا نمی کنیم ..
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامی
بله من چنین تجربه ای داشتم و بسیار زیاد به جوانب مختلف ان فکر کردم. اوایل فقط دیگری رو مقصر میدونستم و عصبانی و ناراضی و نا ارام بودم. ضعیف و ناله کنان بودم مثل شخصی که سیل شهر و داروندارش رو از او گرفته. شرایط بدی رو تجربه کردم. خوشبختانه افراد بسیار مثبت و مهربان و خیر خواهی در زندگی من هستند که من رو با کمک و همدردی همراهی میکردند.
به مرور تجربه ام رو از دید دیگری بررسی کردم و حتی موفق شدم از بیرون به قضیه نگاه کنم. خیلی کمکم کرد.
نتیجه ای که بعد از مدتها گرفتم این بود که در زندگی همه ی ما شرایطی پیش می ایند که شاید تصورش را هم نمیکردیم و خارج از توان و قدرت ما هستند. ما را بر سر دوراهی قرار میدهند و شاید تصمیم گیری درست و رهایی از ان همیشه اسان نباشد.
اما در واقع همیشه این خود ما هستیم که تصمیم گیرنده ایم و راهمان را انتخاب میکنیم و عواقب ان را تجربه میکنیم…
ممنون
با سلام و تشکر از مقاله و پرسش و پاسخ های بسیار تفکر برانگیز.
من اخیرا به دنبال مطلبی حیاتی بودم. ابتدا تمرکزم بر این بود که اگر خدا صلاح بداند انجام خواهد شد. ولی بک مرتبه مانند جرقه ای در ذهنم آمد که اوآن چیزی را صلاح می داند که عوامل مادی اش را خودت فراهم کرده باشی. صدالبته همه می دانیم که خواست اوعامل تعیین کننده نهایی است ولی بدون فراهم کردن عوامل مادی در واقع منتظر معجزه هستم. از آن به بعد تمرکزم را بر فراهم کردن عوامل مادی مطلب مورد نظرم کردم. خلاصه کنم نتیجه ده ها برابر بلکه صدها و هزاران برابر فراتر از حدود مطلب من بود. فراموش نکنیم در تمام مراحل رضایت خدا و اینکه اگر صلاح است محقق گردد از ذهنم خارج نشد.
نتیجه مورد نظرم این است که همان گونه که در مقاله آمده توجه به این امر که هیچ چیز اتفاقی نیست در تمام امور دنیوی و معنوی بسیار حائز اهمیت است.
ممنون از متیس عزیز . خیلی عالی بود .
آدم وقتی علت همه ی اتفاقات را از خود می بیند مخصوصا علت نا ملایمات را ، راحتتر می تواند با آن کنار بیاید وسعی می کند دیگر آن کار را یا مشابهش را دیگر تکرار نکند . چند وقت پیش من با افکار و اعمال اشتباهم مشکلاتی را بو جود آوردم درست است که نیتم مثبت بود ولی کارم اشتباه بود حالا از آن موضوع سالها می گذرد الان به موردی برخورده ام که از درون دارد مرا می سوزاند به هیچ کس هم نمی توانم بگویم علتش را عکس العمل همان کاری که چند سال پیش کردم می دانم . پس هر چه به سرمان می آید چه مثبت چه منفی خودمان باعثش هستیم ونباید از خدا شکایت داشته باشیم . با تشکر
بله، من در مورد موضوعی اخیرا این کار را انجام دادم. التبه، به نظر می رسد وقتی با اضطراب به دنبال علت می گردم، اشتباه می کنم. ولی وقتی با آرامش و طی زمان به آن فکر می کنم، به نتیجه بهتری می رسم.
متاسفانه برای من بارها پیش آمده که از خدا توقع داشته ام که مشکلات مادیم را حل کند.
گذشته از اینکه کلا نباید خواسته داشت ، من مگر که هستم که بخواهم توقعی داشته باشم.
همانگونه که فرموده اند :یک نفس مثل چاه فاضلاب داریم. آدم اگر کیفیت خودش را بشناسد از وجود خودش بیزار میشود . دلش می خواهد خود را زیر خروارها خاک پنهان کند.
خدایا شکر که با تعلیمات صحیح که دراختیارمان قرار میدهی، طرزتفکر ودیدمان را نسبت به مسایل پیرامونمان تغییر میدهی ..باتشکر ازتمامی دوستان عزیز که به نکته های عملی مهمی اشاره می کنند.
با عرض سلام و تشکر از این مبحث جالب؛ البته معمولا” پاسخ ها (البته خودم را عرض میکنم) مثبتر از آنچه در واقع معمولا” انجام میگیرد ارزیابی میشود. انشاالله به لطف خداوند یکتا آنگونه باشد که اصول فرا گرفته ذهنی را به شکل واقعی این ویوو عمل کنیم.
با سلام و تشکر فراوان
مقاله و درس خیلی عمیق و جالبی است.
اتفاقا دیروز مساله ای پیش آمد که من را به هم ریخت. داشتم فکر میکردم یعنی چی که مساله به این کم ارزشی اینقدر توانایی به هم ریختن من را دارد!!
این درس باعث شد که به فکر پیدا کردن دلیل آن بیفتم.
خیلی متشکرم
با سلام وتشکر فراوان
اتفاقا دیروز این مطلب رو بطور خاص و محسوسی تجربه کردم که خدا چقدر به فکر جزییات زنگیمون هست، که خودم بیخبرم.
دیروز یک ساعت قبل از اتمام ساعت کارم، دستیار رییسم منو زودتر فرستاد خونه و این زمان رو از ساعتهای کاریم کمکرد چیزیکه تا بحال برای هیچکدام از همکارهایم هم پیش نیامده بود.
وقتی بیرون امدم، با خودم گفتم خدایا اینکار چه حکمتی داره چرا با من اینکاررو کرد. یکدفعه مثل جرقه این موضوع به یادم افتاد که من باید یک وقتی از بیمارستان برای معاینه بگیرم که اگر اون روز موفق نمیشدم باید دو هفته صبر میکردم و اینجوریکارها زودتر انجام شد و چه اتفاقات دیگه ای هم در این زمان رخ داده که باز هم حتما به نفعم بوده و کارها باید در این زمان و روز انجام میشده و من متوجه نشدم، بماند، ولی بطور خیلی واضح ومحسوس درک کردم که هر لحظه و همه چیز بدست خداست و اگر کسی با من بدرفتاریی بکنه نباید از شخص به دل بگیرم. همیشه این موضوع روبه خودم تلقین میکردم ولی باورم نمیشد. از پیشامد دیروز به یک باور عمیقی رسیدم که واقعا همه چیز بدست خداست چقدر مهمه که ادم درهر پیشامدی خدارو ببینه.
با سپاس از مقاله های کاربردی و مفیدتان
به نظر من ما باید تمام تلاش خود را در زندگی بکنیم و کاهلی و تنبلی نکنیم، در آنصورت اگر نتیجه مطلوب از نظر خودمان را نگرفتیم، بدانیم که خیرمان در آن است . اما اگر تنبلی یا ندانم کاری کردیم علت را باید در آن بدانیم.
بهترین حالت این است که از خدا خواسته نداشته باشیم و به خدا واگذار کنیم، اما آدمی مثل من که خواسته دارم اگر از خدا می خواهم، باید اصرار بر خواسته ام نداشته باشم و حالت مزدوری هم نداشته باشم و با خدا در مورد خواسته هایم معامله نکنم و از روی عجز و فقط از کرم خدا بخواهم.
با سلام – برگرفته از ایندپت
بر اساس تعالیم استاد، انسان نسبت به دشواریهای زندگی چگونه برخورد کند تا از آن در جهت خودشناسی و سیرکمال بهره ببرد؟
* دشواریها را موقت بداند و سعی کند قلباً تسلیم باشد * اگر شخص میخواهد از دشواریها بهرۀ معنوی ببرد، بهتر است سعی کند شکایت نکند * برای اینکه شخص بتواند از دشواریها در جهت خودشناسی و سیرکمال بهره برد، باید مشکلاتش را از طریق علت و معلول ظاهر حل و فصل کند و سعی کند قلباً خدا را فقط برای خدا بخواهد، نه برای حل مشکلات
برگزیده، گ۲: زندگانی ما در این دنیا، مثل شخصی است که شبی را در مهمانخانهای بسیار عالی یا کاروانسرایی محقر میگذراند. او نباید نه از تجمل آن مهمانخانه خود را گم کند و بر خود ببالد، و نه از حقارت آن کاروانسرا دلگیر شود. چون در هر دو صورت مهمان یک شب است. برگزیده، گ۳۷۱: کسی که در دنیا، با اینکه آدم خوبی است و زجر میکشد و ناراحت است اگر در عوض بد نکند، نفرین نکند و از ته قلب تسلیم باشد، رستگاری فردایش در آن دنیا تأمین است.
معنویت یک علم است، ص ۱۱۱: دشواریها ممکن است علل دیگری هم داشته باشد، منجمله مصلحت، جلوگیری از یک بلای بزرگ، آموزش و تربیت و …
برگزیده، گ۳۰۴: سالک حقیقی هیچوقت نباید از کسی برنجد و شکایت داشته باشد. به طور کلی گله کردن را چیز خوبی نمیدانم.
با تشکر از مطالب گرانبهای متیس واقعا همینطوره تو زندگی من همیشه علامتها وهشدارهایی به روشهای مختلف رو دریافت کردم ولی بعدها به اون پی بردم و علتش هم اینه که رابطه درستی با خدام برقرار نکردم وبا رها متوجه این اشتباه شدم اما نمیدونم غروره یا نفسمه که مانع میشه از خدام میخوام که کمکم کنه واقعا همیشه محتاج کسی جز او نیستم
با عرض سلام خدمت تمام عزیزان و تشکر از زحمات دست اندرکاران سایت متیس بلاگ
بارها شنیده ایم که «دنیا دار عبرت است. باید از پرش پشه درس بگیریم». یا «حتی برگ از درخت بی دلیل نمی افتد» یا «اگر انگشت مان لای در ماند آنرا نگذاریم به حساب بی دقتی، بلکه بگردیم و علت را بیابیم» یا «شانس وجود ندارد» و غیره لذا ما هم در هر اتفاقی باید بگردیم و متوجه علت آن موضوع بشویم. اوایل شاید سخت باشد ولی وقتی به مرور (طبق توصیه های تعالیم استاد) روی این موضوع کار می کنیم، کم کم متوجه می شویم که فلان موضوع از کجا ناشی شده. قانون عکس العمل هم در رسیدن به علت، ما را کمک می کند. وقتی اشتباهی می کنیم، طبیعی است که باید منتظر پیامدی باشیم! تازه به نظر بنده این لطف خداست که با چیزهای کوچک ما را متوجه معایب بزرگمان می کند. «اگر یک هزارم وظایفمان را انجام دهیم، تنبیه هم نمی کند» بنابراین این مواردی که می بینیم و گاها هم به مذاق ما خوش نیست، حتما علت هایی دارد که باید آنها را شناسایی کنیم و روی آنها کار کنیم. بنده در این خصوص تجربه های عملی فراوانی داشته ام که متاسفانه بعد از آسیب دیدن، از آنها درس گرفته ام اما این درس ها ارزشمند بودند. گاها هم بهای زیادی داده ام. …اما خدا را بسیار شکر کرده ام که مراقبمان است. منت می بریم و بسیار بسیار شاکریم که اجازه نمی دهد دچار بی تفاوتی و روزمرگی و پوست کلفتی شویم.
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
با سلام
بسیار سپاسگزارم .
با تشکر از متیس عزیزومطالب دوستان من بیشتر زمانهایی که برای انجام کاری فکر نمیکنم و احساسی برخورد میکنم یعنی از عقل استفاده نمیکنم دچار ناملایمات ناگواری میشوم .باتشکر
salam be Metis, fekr mikonam baayad be alaamathaaye zendegimaan bishtar tavajoh konim, inhaa hame dar raabete baa khodaast, va bi dalil nist, baayad ma-naaye aanhaa raa befahmim va ahamiyat bedahim. khodaa moratab alaamat miferestad, girandehmaan baayad kaar konad. baa tashakor.
با سلام و تشکر از متیس عزیز و کامنت همه عزیزان و اشرف عزیز برای تایپ متن.
موردی که برای من اخیرا پیش اومد تذکری بود به این موضوع که در عین اینکه کوشش خودت رو در حد توان انجام میدی، جز به خدا امید نداشته باش. یا مریضی جزیی که برام پیش اومده بود باعث شد به ترفندی از نفس پی ببرم واینکه یکتای مهربان هستن و بامورد کوچکی ایرادامو بهم نشون میدن ومنو در اصلاحش کمک میکنن. نقش خدا رو در زندگیم احساس میکنم، چقدر دلسوز…….
سلام
اغلب اوقات یافتن علت مشکلات ، کمی مشکل تر از ان است که به زبان می گوییم . مخصوصا وقتی علت ناراحتی ها را در دیگران ببینیم . به طور مثال ، در ناراحتی هایی که از جانب دیگران برایم پیش می اید خیلی سعی می کنم اشتباهات خود را بیابم و به نحوی دلم آرام بگیرد . ولی کار سختی است و رفتارهای اشتباه دیگران دائم در ذهنم مرور می شود . با خود می گویم چرا اینطور با من رفتار کردند و …
بعد به خود تلقین می کنم حتی اگر حق با من باشد ولی این ناراحتی و یا مشکلاتی که به وجود آمده حتما حکمتی دارد و قطعا نتیجه رفتارهای اشتباهی بوده است که نسبت به دیگران داشته ام و …
به هر صورت می توانم بگویم با اینکه بیشتر اوقات علت را در خود پیدا نمی کنم ولی این طرز فکر کمکم می کند که نسبت به دیگران کمتر جبهه بگیرم و بغض انها را در دلم پرورش ندهم . کمی آرام تر می شوم و امیدوارم خدا کمک کند تا کم کم علت را در خود پیدا کنم و پیام های خدا را بهتر تشخیص بدهم .
با سلام و تشکر از متیس روش آموزنده و تفکر برانگیز است امیدوارم ادامه داشته باشد.
از اشرف عزیز هم بابت زحمات ترجمه از ایندپت سپاسگزارم .خدمت به خلق خوبی است.
پس از سال ها که اشتباهات فراوان در رفتار و اعمالم داشتم اخیرا اولین کاری که میکنم نگاه را از دیگران بر میدارم و اول از خودم میپرسم چه کردی که مستوجب چنین حرف و یا رفتاری شدی. هرچند که گاهی اوقات باز خودم رو محق میدونم اما این روش کمکم میکنه تا راحت تر با قضایا کنار بیام.برای رسیدن به مقصود حتما باید از کانال های مربوط رد شد.
با سلام – مقالات متیس بلاگ
علت را در خود بجوییم – نوشته: ژوزف لوکاندا
Tuesday, November 12th, 2013
بررسی گفتارِ استاد الهی: هر چیزی برای انسان اتفاق بیفتد علتش در خود انسان است، خارج از او نیست، پس علت را همیشه باید در خود بیابد ………..::
وقتی اتفاق خوبی برایمان پیش میآید با کمک عقل سعی میکنیم علت آن را در خودمان پیدا کنیم و خودمان را مستحق آن میدانیم. یک عقل سالم باید به همان ترتیب بتواند علت هر اتفاق بدی را نیز در خودش جستجو کند
——————-
هفت اصل از اندیشه استاد الهی (قسمت آخر)
Thursday, June 11th, 2009
ادراک معنوی و سیستم علّی: ……….. هر چه برایمان پیش میآید علتی دارد: باید علت آن را یافت. از آنجا که موجوداتی آزاد و مسئول هستیم، میتوانیم بهنوعی مسیر اتفافات را تغییر دهیم. به همین دلیل استاد الهی میگوید: دلیل آنچه که در زندگی برایمان پیش میآید را میباید در خود جستجو کنیم و نه اینکه بهطور مثال، جلوی پیشرفتِ کینه و تلخکامی یا افسردگی را باز بگذاریم
با سلام به متیس عزیز و کاربران
از اشرف عزیز ممنون به خاطر زحمت تایپ .
زندگی با شناخت و درک قانون علت و معلول جنبه ها و دید بی نظیری به زندگی میده. البته من قصد جسارت این رو ندارم که ادعا کنم این قانون را درک کردم اما با شناختی که از دروس استاد الهی و کتب پروفسور بهرام الهی بهم منتقل شده، غم و شادی در زندگی ام به مراتب منطقی تر و رابطه ام با معنویت تغییر کرده. متاسفانه بنده معنویت را خوداگاه یا ناخوداگاه به خاطر خودم انجام میدهم و سعی ام در این است که بتوانم از ان در جهت استفاده ی صحیح و واقعی تری استفاده کنم.
با تشکر از مقاله بسیار عالی و با ارزش : برای بنده هم این موضوع در چند روز اخیر پیش آمد البته زیاد برام پیش می آید و معمولا چیزی که مرا آرام می کند با خود می گویم هیچ چیزی به حکمت نیست حتما دلیلی دارد و سعی می کنم به دنبال علتش بگردم
با تشکر برای مطالب مفید و آموزنده
از متیس و نظرات بی نهایت ممنون
بارها به دنبال علت/علل حوادثی که برایم پیش امده گشتم ، در مواردی موفق شدم به ظن خودم علت /علل ان را پیدا کنم و در مواردی متاسفانه نتوانستم ، در مواردی که متوجه علت شدم ارامشی در من ایجاد شده که نمی توانم ان را وصف کنم ؛ مثلا : وقتی متوجه برخی از دلایل تنها شدن شدم، یا وقتی متوجه دلایل برخی از بیماریهایم شدم یا وقتی متوجه می شوم علت ناملایماتی که برایم پیش آمده ، در خودم است نه در طرف مقابل ،اول ناراحت وشرمنده میشوم ولی بعد روشنی خاصی در وجودم احساس می کنم مثل اینکه گوشه های از وجود خودم را شناخته ام واین به من خیلی ارامش می دهد ،
می گویند دل به یاد خدا ارام گیرد ، درخیلی از موارد دل من با پیدا کردن دلایل موضوعهای متفاوت ارامش خاصی می گیرد ، به همین دلیل فکر می کنم یکی از راه های به یاد خدا بودن به دنبال علت اتفاقات مختلف در زندگیمان است
همانطور که من درِ خدارا می کوبم وصادقانه میخواهم هدایتم کند وتلاش میکنم فقط برای رضایتش قدم بردارم واز ناچیزی خود خبر دارم ومیدانم هربدی جوابش بدی خواهد بود.
باز توجه نموده ام در هنگام سختی اگر دلی آگاه داشته باشم برایم بصورت های مختلف پیام وپیام رسان میفرستد.چون خودرا هیچوقت تنها نمی بینم.فتحیه
با سلام و تشکر از نظرات دوستان و تشکر مجدد از متیس عزیز
نکته ای به نظرم می رسه (برداشت کاملا شخصی) و اون اینه که وقتی به دنبال علت اتفاقات می گردیم، و علتی رو “به نظر خودمون” پیدا می کنیم، باید یادمان باشد که ما وظیفه داریم دنبال علت بگردیم و این جستجو همراه خودش پرورش فکر و رشد عقل سلیم را به همراه می آورد چرا که باغث تحلیل رفتار و خودمان ئ اتفاقات اطراف مان در گذشته می شود. ولی فراموش هم نکنیم که یافته ما ۱۰۰% صحیح نیست یا بهتر بگویم کامل نیست چرا که تا هزاران عامل دست به دست هم ندهند هیچ کاری اتفاق نمی افتد. چه بسا احتمال اشتباه بودن یافته ما کم هم نباشد. به همین علت به نظر من با علت یافته شده باید تنها با دید عامل محرک برای شناخت و مبارزه بیشتر با نقاط ضعف صفاتی یا نفس اماره برخورد کرد. وگرنه قرار دادن این یافته ها به عنوان منشا قضاوت منفی (حتی در باره خودمان)، یا مواردی از این دست صحیح نبوده و ممکن است باعث بیماری یا ناراحتی برای روان مان بشود. تکرار می کنم که این تنها یک برداشت شخصی است.
با سلام و تشکر از مطالب دوستان
“نیت انسان اگر جلب رضایت خدا باشد مانع از آن می گردد که عکس العمل اشتباهاتش مآلا به ضررش تمام شود”
برای اینکه بتوان به بهترین وجه در سیرکمال معنوی قدم برداشت، لازم است که شخص به پی آمدهای اعمال خود آشنا شود. وقتی انسان به اهمیت تبعات اعمال خود واقف شد و اطمینان حاصل کرد که پی آمد هر عمل به خودش باز میگردد، ترغیب میشود نیکی کند و از بدی دوری جوید و در مقابل میل به بدی، مقاومت به خرج دهد. علاوه بر این، اگر انسان دقت کند همواره می تواند از روی نشانه هایی که غالبا در بازتاب اعمالش هست، درستی یا نادرستی مسیرش را دریابد. در این صورت هر اتفاقی در زندگی، معنای خاصی پیدا می کند و شخص را به کشف بعد برتری هدایت می کند، به طوری که واقعیت حضور آن بعد را هر لحظه احساس میکند.
راه کمال فصل ۱۹
باسپاس و تشکربابت مطالب بسیار مفید و آموزنده
سلام. با توجه به “موثر در همه چیز یکتاست، بقیه اسباب علیت اند” ، از خودم پرسیدم که در طی سالهای گذشته چقدر این “اثر” را در بطن زندگی ام و در احوال درونم وارد کرده ام ؟چقدر به این “اثر” توجه داشته ام؟چقدر (چند درصد) در اتفاقات زندگی تکیه ام به او بوده و چقدر (چند درصد) به مهره های سناریوهای مادی (مصادیق شرک خفی) و چند درصد به تواناییهای خودم (از سر غرور)؟چقدر سرمنشا اتفاقات به ظاهر ناخوشایند زندگی را دیگران دانسته ام و کجاها دست یکتا را مشاهده کردم؟درباره خودم امار جالبی وجود ندارد ….از عبارت فوق میتوانیم استنباط کنیم که این اثر قاعدتا باید از ابعاد مختلفی وارد زندگیمان شود. مثلا لطف او باید در زندگیمان موثر واقع شود، تاثیر قدرت و رحمانیتش باید وارد زندگیمان شود، …از طرف دیگر طبق اصل علیت باید استحقاق پیدا کنیم که رحمانیتش و قدرتش در زندگیمان موثر واقع شود و در همه امور زندگیمان مداخله کند.از طرف دیگر در کتاب ملک جان صفحه ۶۹ امده که “حضرت شیخ عقیده داشت که مبارزه از راه عبادت نیز میسر است. مطمئن بود که با دعا میتوان مسیر هر چیزی را تغییر داد:هم از درون، احوال خود را، هم از برون سرنوشت های فردی و عمومی را”. بنابراین باید مرتب دعا کنیم و از کانال دعا از او بخواهیم که کمک کند و به فریادمان برسد و هم در زندگیمان با قدرت و کرم و رحمانیتش موثر واقع شود و هم در احوال درونمان. کنار این دعا و خواستن، هرقدر درونا نیتمان خالصانه تر و صداقتمان بیشتر شود، و در وادی عمل به دروس معنوی، تلاش و استقامتمان بیشتر باشد، انشالله استحقاق پیدا میکنیم تا یکتا در زندگیمان موثر واقع شود.و همچنان که از کانال های علی دنیای مادی برای امور مادیمان استفاده میکنیم (یعنی توقع سودجویانه نداریم که او در ازای دعا یا تلاش معنویمان به کارهای مادیمان سروسامان بدهد،) در ذهنمان این اسباب و علل را باید ناچیز بشماریم. و در همه حال در جستجوی “اثر” او باشیم و امید به “موثر” واقع شدن قدرت او در زندگی (در برون) و احوال درونمان.
با سلام
چند روز پیش اتفاقی برای من افتاد و در محل کارم شخصی برخوردی کرد که بسیار بسیار به غرور من برخورد. به دلیل این که شخص پوزیشن بالاتری داشت و من هم خیلی وضعیت ثابتی در محل کار نداشتم و ترس از این که مبادا کارم را از دست بدهم چیزی نگفتم. ولی خیلی عصبانی شدم. نمی توانستم به کسی چیزی بگویم ولی در عین حال از برخورد بد و بی احترامی شخص خیلی دلشکسته شدم و نزدیک بود گریه کنم. با خودم می گفتم شغلهای خوبی که داشتم و از دست دادم و حالا زیر دست شده ام.
سپس با بهره گیری از کارهای عملی کتاب نیک بینی که توسط بنیاد استاد الهی چاپ شده خودم را آرام کردم:
به خودم گفتم شاید بد موقع حرف زدم و وسط حرفش پریدم. شاید کلا آدم مغروری هستم و اتفاقا بعضی وقت ها بد نیست غرورم شکسته شود. اگر من در موقعیت مشابه بودم با کسی چنین برخوردی نکنم. می توانست از این هم بدتر باشد و گزارش من را به افراد بالاتر بدهد و بیرونم کنند.
بعد از تکرار کردن مدام اینها با خودم به تدریج آرام شدم و علت را در خودم یافتم نه در شخصی که در ظاهر رفتار بدی با من کرده بود.
از همه کامنت ها، مخصوصا کامنت ۳۶ متشکرم. تحلیل دقیقی بود.
باسلام خدمت شما ودوستان
قبلا متوجه عکس العمل خطاهایم نبودم
حالا که خیلی مواظب اعمالم هستم ولی متاسفانه هنوز دارم عکس العمل گذشته را می بینم .
روزی که فکر میکردم با تمام اعتقادی که دارم وهمیشه درپناه او هستم.باز دچار نگرانی شده بودم.یا تجربهای متوجه شدم که خدا به من پیام میدهد که من تا نخواهم وعملکردت بد نباشد آسیب نخواهی دید.حالا میدانم پیامد عمل هم در عمل وعکس العمل مستتر است…
از این مقاله مفید متشکرم
با سلام به متیس و شکر که توفیق استفاده از تعالیم و عمل به تعالیم به نیت رضایت خدا را داریم از مطالب و تجربه های دوستان که باعث پرورش فکر و عمل میشود سپاسگزارم. با مطالعه این نکات به نقاط ضعفم
بیشتر پی می برم وسعی و تلاش به برطرف کردنش دارم .البته بیشتر وقتها موفق نمیشم . ولی سعی میکنم .
به نام خدا
وقتی با مشکلی مواجه می شوم انتظار دارم دیگران به کمک بیایند . توقعات و گله ها بالا می رود
فکر میکنم فقط من هستم که دارم به وظیفه ی خدمت به خلق عمل میکنم ودلم میشکند که چرا بقیه سرد رفتار می کنند …تنها امید ودلخوشی ام به اوست….
سلام
دوستان ممکنه در مورد اینکه سعی میکنم علت معنوی انرا در خود جستجو کنم توضیح و تجربه بفرمایید خیلی از این محبتتون سپاسگزارم
باسلام به متیس عزیز و کاربران گرامی.
علایم بدبینی :
_ تشدید گرایش به عیبجویی, خصوصا از دیگران
_ میل به گله و شکایت
_ بدبینی, در وهله اول میل به دیدن جنبه منفی چیزهاست
_ تشدید غم یا افسردگی
_ بی انگیزگی, حزن, بیحوصلگی
_ دلشوره, اضطراب
_ حساسیت شدید به بی عدالتی در مسایل, اوضاع و احوال
_ احساس شکست, سر خوردگی, نارضایتی مزمن
باسلام و تشکر از مطالب مفید و آموزنده,
کتاب راه کمال, صفحه ۷۱, فصل۹, ص ۷۱
اگر انسان اصل زندگی های متوالی به طریق سیر صعودی را قبول دارد, در مقابل این گونه پرسش ها, جواب قانع کننده به دست خواهد آورد, مثلا وضع فعلی هر کس نتیجه زندگی های گذشته اوست, سرنوشت هر کس بسته به امتیازاتی است که شخصا زحمت کشیده و به دست آورده است. درک وجود زندگبهای متوالی سبب میشود که انسان با خالق عادل رحمان درونا آشتی کند. او با شناختی که به دست آورده برای بی عدالتی ظاهری, معنای قانع کننده می یابد و در نتیجه آنها را بهتر تحمل می کند. اگر انسان شناخت بهتری از علت رنج های خود و همنوعانش داشته باشد, بهتر می تواند به علاج آنها بپردازد و کسانی را که احتیاج به کمک دارند مؤثرتر یاری دهد. در عین حال, اطمینان پیدا میکند که حقش هرگز پایمال نخواهد شد و همین امر یاری می دهد تا در مقابل نشیب و فرازهای زندگی آرامنر, خوش بین تر و مقاومتر باشد و ترس از مرگ نداشته باشد. به مرور یقین پیدا خواهد کرد که آنچه برایش اتفاق می افتد بحق و به قلاح اوست, در نهایت همه ابن حقایق دست به دست هم میدهند تا انسان برای بهترین چیز ممکن, یعنی رسیدن به کمال و ملحق شدن به مبدأ کوشاتر شود.
رکن اصلی خلقت عدالت توأم با رحمت است اگر انسان به اصل زندگیهای متوالی معتقد نباشد, بسیاری از وقایع زندگی می تواند در او نوعی طغیان یا احساس بی عدالتی ایجاد کند اگر خدا عادل است, چطور می توان این همه نابرابری را توجیه کرد ؟ مثلا چرا برخی کودکان, معلول به دنیا می آیند یا در ابتدای زندگی با درد و رنج فراوان از دنیا می روند ؟ چرا بعضی ها در ناز و نعمت اند ؟ سؤال های از این نوع فراوان است.
با درود و سلام خدمت همه عزیزان.
با نگاهی ناقص به رفتار و گفتار و افکار خودم، متوجه شدم درخیلی از موارد در برخوردی که دیگران با من دارند، نتیجه عکس العمل رفتارم نیست بلکه صحنه ایه که یکتا بوجود آوردن که ضعفهای منو برام آشکار کنن و موقعی که ازشون کمک خواستم برای کار کردن روی ضعفم، چقدر کارم رو آسون کردن، چه احساس آرامش و امنیتی. هر چند که هنوز اون ضعفهارفع نشدن ولی این یاری باعث میشه بفهمم که تنها نیستم و مثل پدری دلسوز و مهربون ،همیشه آماده یاری رسوندن هستن، فقط باید کوشش هر چند جزیی کنم و صادقانه طلب کمک کنم. باتشکر و آرزوی موفقیت
با سلام؛
دریا .گ عزیز من فکر میکنم سعی کنیم علت معنوی آنرا در خود جستجو کنیم به این معنی هست که، ببینیم آیا کاری روکه انجام دادیم با امیدورضایت خدا انجام دادیم یا خلق. یا مثلا خدمتی که به خلق میکنیم در راه حق انجام میدیم یا خلق.با جستجوی علت معنوی این مورد میتونیم بیشتر خودمونو بشناسیم و بیشتر پی به اثر یکتا ببریم. خیلی ممنون میشم اگر دوستان بیشتر راهنمایی کنند. با تشکر
باتشکر از مطالب زیبا و آموزنده,
رمزگشایی پیام های معنوی, فصل ۱۷, مراحل نوجوانی معنوی, ص۳۰۴، ۳۰۵
وقتی کسی که علاقه ای به معنویات ندارد, پایش می شکند, به خودش می گوید :”پایم شکست, من حتما احمق, بی احتیاط, یا بد شانش هستم.” اما اگر شما به معنویات علاقمند باشید,, از خودتان می پرسید : ” چرا این حادثه برای من اتفاق افتاد ؟” می دانید هر عمل نتیجه ی اعمال قبلی است, بنابر این آن حادثه را موقعیت مفیدی تلقی می کنید که می تواند شما را در مراحل رشد معنوی کمک کند, می بایست از این مرحله هم جلوتر بروید و کوشش کنید که قوانین و دلایل حاکم بر سرنوشت خود را یاد بگیرید.
برای پیدا کردن علتی که به احتمال زیاد آن حادثه را بوجود آورده و درس گرفتن از آن, می بایست بداند که چه قصوری, در روش معمول رفتارش, سبب بروز حادثه شده است, ” در چنین وضعیتی من این سؤالات را از خودم می پرسم : چه کاری در حق دیگری انجام داده ام که احتمالا سبب بروز این حادثه شده است ؟ آیا ممکن است این قضیه به گذشته ی من مربوط باشد ؟ چرا در این موقع پای من شکست ؟ آیا نسبت به کسی حسادت کرده ام ؟ آیا با کسی با بی ادبی و خشونت رفتار کرده ام ؟آیا از نعمتی که برخوردار بودم به نحو مناسب استفاده نکرده ام ؟ ” هر یک از این اشتباهات و سهل انگاری ها ممکن است عامل اصلی شکستن لگن خاصره باشد.
کسی که به بلوغ معنوی رسیده و بصیرت دارد, تمام عوامل مادی و معنوی که ممکن است موجب شکستن پایش شده باشد را در نظر می گیرد. سپس در مورد هر یک از آن دلایل فکر می کند تا ببیند, کدام یک از آنها بر اساس آنچه که تا به حال آموخته, به حقیقت نزدیک تر است. وقتی به کمک این فرآیند, محتمل ترین علت واقعه را پیدا کند, در صدد بر می آیددرسی که آن حادثه برایش داشته است را بیاموزد و آن را در رویدادهای بعدی زندگی مراعات کند. اگر نتیجه گیری درست و منطبق با فیدبک های بعدی باشد, موفق خواهد شد که در آینده از حوادث نامطلوب جلوگیری کند. اگر اتفاقا نتیجه گیری او درست نباشد, باز هم درسی آموخته است, در این وضعیت, دلایل محتمل دیگر را بررسی می کند و به هر حال ادامه ی این فرآیند بر آگاهی او می افزاید و اجتناب از رویدادهای نامطلوب آینده را آسان تر می کند.
در حقیقت برداشت هر کس از نتایج اعمال متفاوت است, بازتاب معنوی اشتباهاتی که مرتکب می شویم, خیلی جدی تر از آن است که غالبا تصور می کنیم.
با سلام
کتاب راه کمال, جبر و اختیار, فصل ۱۶، ص ۱۰۶
هرچه روح پخته تر باشد, انسان طبیعتا بیشتر تسلیم اراده ی خداوند می شود و کمتراز سرنوشت خویش گله دارد, و همه چیز تابع مشیت الهی است که بر پایه عدالت و رحمانیت قرار دارد. دستگاه الهی طوری تنظیم شده که هیچ حقی هرگز ضایع نمی شود, انسان چه در این دنیا و چه در آن دنیا, همواره همان می درود که کاشته است.
مشیت الهی قبل از هر چیز به خاطر اصلاح و حمایت مخلوق از جمله انسان است. چه بسا رویدادهای ناگوار, اثر نامطلوب عمل اشتباهی را از روح و سرنوشت انسان بزداید., خداوند با حواله کردن ناراحتی ها و گرفتاریها, خطاهای شخص را پاک می کند این ناراحتها هشداری است برای بر حذر داشتن شخص از انجام خطاهای دیگر و نیز تذکری است برای حفظ “سلامت” روح ملکوتی او, اغلب حوادثی که به نظر ناگوار می آیند, در واقع موهبت هایی هستند که تزکیه و تربیت روحی انسان را در بر دارند, مثلا اگر کسی خطای بزرگی مرتکب شود و عکس العمل ناگوار آن را فورا ببیند, چه بسا از خطرات ناشی از تکرار آن آگاه شود خود را اصلاح کند. بعضی موقعیت های ناگوار, گاه ارتباط به گذشته فرد ندارد, بلکه آزمونی هستند به قصد اینکه او را قدمی به پیش ببرند یا از حادثه یا وضعیت بدتری محفوظ بدارند. مثلا پست اداری مهمی به یک فرد صاحب صلاحیت داده نمی شود, او با گذشت زمان متوجه می شود که این پست می توانست او را در شرایطی قرار دهد که مرتکب خطای جبران ناپذیر شود.
کسی که مشیت الهی را واقعا درک کند و قلبا به آن مطمئن گردد, متوجه می شود هر چه برایش پیش بیاید به خیرش است و به پیشرفت معنوی اش کمک می کند, این گونه آزمونها در واقع نشانه هایی از خداست تا به این پیشرفت کمک کند. با چنین برداشتی شخص از ناملایمات زندگی کمتر آزرده می شود و درخود احساس وارستگی بیشتری نسبت به تعلقات دنیایی می کند, فشار روانی کمتری بر او وارد میشود, خوش بین تر می شود و با آرامش و دید عمیق تری با مسایل زندگی رو به رو میگردد, همچنین توکلش به خداوند بیشتر می شود و حضور بی زوال, اطمینان بخش و مهر آمیز او برایش ملموس تر میگردد و در می یابد که او برایش بهترین و پایدارترین تکیه گاه است.
….
باسلام و تشکر از کامنت دوستان و کامنت ۴۴ حدود ۱۶ یا ۱۷ سال پیش با نا ملایمات بسیاری مواجه شدم و برایم خیلی سخت بود چرا چرا میکردم تا اینکه با تعالیم استاد آشنا شدم با این گفتار مواجه شدم هر چه برای انسان اتفاق می افتد علتش در خود انسان است پس علت را باید همیشه در وجود خود بیابیم.آنروز و روزهای دیگر می پرسیدم یعنی چه ؟ بتدریج متوجه دارم میشم یکتای مهربان هرچه برایم پیش میاد میخواهد بمن درس بده و نقاط قوت و ضعف را به تعادل برسانم و تسلیم و رضا باشم چون حسابانی دقیق هست.در کتاب راه کمال ص ۲۹ و ۳۰ علییت. سیر کمال معنوی ، مسیری است که هر مخلوقی نا گزیر از طی آن است تا به قوام و کمال خویش برسد، به مرتبه ای از پختگی روحی ، ادراک و هشیاری که بتواند با کل موجودات ارتباط بر قرار کند و از تمامی نعمت های عالم هستی به طور کامل بهره بر گیرد.
باسلام گفتار ۴۳۶ آثار الحق چاپ پنچم می فرمایند :” تصادف” و “اتفاق” وجود ندارد و هر چیزی علت و سببی دارد، النهایه ممکن است ما آن علت و سبب را درک نکنیم و خیال کنیم بر حسب تصادف بوده است.
از کامنت های ۳۳ و ۴۶ خیلی ممنونم. برایم خیلی آموزنده هستند.
در مورد تجربه اینکه علت معنوی مساله ای را در خود جستجو کنیم، همانطور که دوستمان در کامنت ۳۳ فرمودند ممکنه از نظر خودمان علت باشد ولی ۱۰۰% درست نباشد و چه بسا نادرست هم باشد ولی مهم دنبال علت گشتن است.
مثلا برای کاری که به عقل شما صحیح و درست است، تمام اقدامات لازم را میکنید و از راه صحیح و قانونی هم وارد میشوید، وکیل هم میگیرید ولی کار پیش نمیرود…چندین بار هم پیگیری میکنید ولی کار پیش نمیرود، با خدا صحبت میکنم و مساله و گیرش را میگویم و منتظر پیام از طرف او میشوم.بعد مثلا اگر پیامی دریافت کنم مبنی بر اینکه ممکن است به صلاحم نباشد و اصرار نکنم، دیگر روی آن مساله پافشاری نمیکنم. علت را در این میبینم که حتما حل آن مساله به خیر و صلاح معنوی و روحی ام نیست…
یا مثلا کسی باشد که حرصتان میدهد.. علت ممکن است این باشد که باید صفت مدارا را در خود تقویت کنیم، یا ممکن است حساب و کتابهای قبلی باشد یعنی قبلا افرادی را آزار داده ایم و الان باید آزار ببینیم.. یا ممکن است باید تدبیر در ما رشد کند…بسته به خود و حال وهوای خودمان باید بسنجیم.
گاهی هم به فرمایش دوستمان در کامنت ۴۶، علت پیش آمدن یک صحنه یا ماجرا، “گرفتن یک درس معنوی” است و به عکس العمل و غیره ارتباط ندارد..
به نظرم برای فهمیدن علت معنوی باید از خدا کمک بگیریم.سعی کنیم پیام الهی بگیریم. گاهی پیامی به دل آدم می نشیند و اگر منصفانه هم نگاه کنیم میبینیم در موردمان صدق میکند. در آنصورت میتوان آن را به عنوان علت در نظر بگیریم.
ممنون میشوم دوستان تصحیح و راهنمایی بفرمایند.
متشکرم
معمولا در اتفاقات و پیش آمد های روزمره دنبال دلیل گشتن ساده تر است و به قول یکی از دوستان رسیدن به پاسخ ویافتن علت ما ر ا به آرامش می رساند اما وقتی اتفاقات ناخوشایند شدید اتفاق می افتد و یا تکرار می شود از آن دسته اتفاقات که تحملش دشوار است ، در چنین حالتی یافتن علت هم دشوار تر می شود و برای من نتیجه گیری این بود که توکل و ایمان ضعیفی دارم چون برخی از حوادث را نمی توان کنترل کرد در مقابل باید صبر داشت وبه خدا توکل کرد . هرچه صبر ما کم تر و توکل مان ضعیف تر باشد بی قراری ما هم بیشتر است و این نتیجه ای نبود که مرا آرام کند بلکه بیشتر باعث ناامیدی من شد .
با سلام خدمت متیس عزیز و تشکر از این همه زحمت با گذشت مدت کوتاهی از این مقاله مبینم وقتی به دنبال علتها میگردم و کم و بیش انها را پیدا میکنم دانایی کسب میکنم و چقدر راحت میشوم از اینکه دلیل را میفهمم ارامش خوبی پیدا میکنم واین حالت به دلیل بالا رفتن اکاهی من است خدا راشکر .
با تشکر مجدد
همانطور که کاربر عزیز شماره۵۴(س) گفتند ، در مواردی ما نمی توانیم علت وقایع سختی که برایمان پیش می اید متوجه شویم ، من وقتی با چنین مواردی مواجهه می شوم با منطق اینکه شاید مربوط به زندگی های گذشته من باشد ، شاید درگذشته من حق کسی را پایمال کردم ، حالا ادمی پیدا شده که مرتب به حق من تجاوز می کند و من قدرت دفاع ندارم ، یا اگر خودم یا اطرافیانم با مشکلی داریم دست وپنجه نرم می کنیم و علت ان را متوجه نمی شویم، می گویم شاید درگذشته از برخی از اندامها وتوانی های جسمی خودمان استفاده نکردیم حالا به این سختی افتادیم تا روحمان به تدریج قدر یک بدن سالم را بداند و… لذا دراینگونه موارد عبارت اینکه هرچه برسر ما می اید یا تنبیه است یا مصلحت یا عکس العمل وهیچ چیز بی دلیل نیست یا عبارتی از ماست که برماست و… حدودی ارامش می گیرم ونهایتا علم خدا به نجات من می اید یعنی با خود می گویم من که به نیازهای روحی و روانی وجسمی خودم اگاهی اندکی دارم اما ان یکتای داناو توانا میداند چه محیطی وجسمی برای من سودمند است ، با این استدلال صبر پیشه می کنم و با خودم می گویم رنج های زندگی مانند اتش است که موجب پحتگی من خواهد شد ؛ به این ترتیب قانع و آرام می شوم کمتر نق می زنم کمتر ناشکری می کنم وکمتر دچار یاس ونامیدی می شوم.
کلا هم هر وقت در موردی دچار یاس شوم ، به خودم این حقیقت را یاداور می شوم که یکی از گناهان کبیره یاس ناامیدی است ، من واقعا با تمام وجود این حقیقت را قبول دارم زیرا وقتی دچار ناامیدی می شوم انگار فلج شده ام و کاملا
قدرت درست فکر کردن و عمل کردن از من سلب می شود، وقبول دارید که از این حالت خانه خراب کن تر وجود ندارد به همین دلیل هم از گناهان کبیره است .
با سلام خسته نباشید،
متشکر از مطلب مفیدتون، یکی از سخت ترین کارها دنبال علت واقعه ای که برایمان پیش میاید است من فکر میکنم ٩۵٪ ما نمیتونیم مطمئن باشیم علت رو پیدا کردیم ولی این تلاش آگاهی رو رشد میده بخصوص در حساب آنی به آنی إیمان رو بیشتر میکنه چون حدسمون رو به یقین تبدیل میکنه و واضح و روشنتر هست .
با سلام و تشکر از تمام نظراتی که داده شده ،
واقعا دریافت پیام خدا و یافتن علل ناملایمت در خود ، مشکل است و گاهی که علت ان اتفاق را در خود پیدا می کنم تا حدی حال درونی ام بد می شود . بعد به خود می گویم صبور باش و کمی وسیع تر فکر می کنم که این ناملایمات چقدر می تواند برایم مفید یا مضر باشد . نتیجه می گیرم که هر علتی داشته باشد ، این پیش امد ها ( چه عکس العمل باشد یا هر حکمت دیگری داشته باشند ) در اینده کمک خیلی زیادی برای من خواهند بود و موجب می شوند رفتارم را اصلاح کنم یا حداقل با احتیاط بیشتری با دیگران رفتار نمایم .
از طرفی اولین فایده شان این است که بیشتر به خدا توجه می کنم و دائم از او کمک می خواهم .
anonymous عزیز با سلام خدمت شما و دوستان راجع به ان قسمت که گفتید مثلا یکی ادم را حرص میده و…….. به نظرم علت شاید هم یک نقطه ضعفی در ماهست که از دست کسی حرص میخوریم و گرنه چرا باید او مرا حرص بدهد ؟ از این دیدگاه هم میشد بررسی کرد و دلیل حرص خوردن را پیدا کرد .ممنون از دوستان
با سلام از متیس عزیزوتشکر از زحماتتون
اعظی -ف عزیز از راهنمایی شما بسیار متشکرم. از این دیدگاه نگاه نمیکردم! ممنونم
ممنون از راهنمایی شما دوست عزیز.م.ف
سلام و تشکر فراوان از متیس عزیز.
با سلام و تشکر از دوست عزیز Merdy .ممنونم که برام توضیح داددید
با سلام و عرض ادب،
دریا.گ عزیز خواهش میکنم. امیدوارم که درست گفته باشم. و اگر اشتباه گفتم ، امیدارم به بزرگیتون ببخشید.
با تشکر
سلام و تشکر فراوان از متیس عزیز و دست اندرکاران.
با عرض سلام
این مقاله را باید امروز می خواندم تا پاسخ همه پرسش های خود را که از دیروز تا الان ذهنم را درگیر کرده اند بفهمم.
دیروز برنامه ورزشی داشتم و قرار بود با دوستانم برای تمرین به باشگاهی برویم. بعد از پایان تمرین – که بسیار هم باعث نشاط و شادی من شده بود – قصد رفتن کردم. مربی ام به من گفت: اگر دوست داری می توانی بیشتر بمانی و تمرین کنی. من هم از خدا خواسته ماندم. قرار شد حرکات آکروباتیک بکنیم. خب من کمی این کارها را کرده بودم ولی مهارت چندانی نداشتم. با این حال شروع به پریدن و کله معلق زدن کردم. در یکی از این پرشها طوری فرود آمدم که زانویم با شدت فراوان به بینی ام خورد و بینی ام شکست. اولین عکس العمل شوکی بود که به من دست داد چون اصلا انتظارش را نداشتم. با دیدن خون زیادی که از بینی ام می آمد حالم بد شد. بعد بلند شدم و چون یکبار دیگر چنین تجربه ای داشتم راهی بیمارستان شدم. در اثر شوک و خونریزی نمی دانستم چطور باید تاکسی خبر کنم. خلاصه به هر وسیله ای بود این کار را کردم و همانجا روی زمین نشستم و برای اولین بار در زندگی ام برای یک چنین حادثه ای زیر گریه زدم. اصولا یکی از خوشحالی های زندگی ام این بود که تا به حال هر حادثه ای برایم اتفاق افتاده سعی کرده ام بلافاصله و در همان لحظه شکر گزار باشم. اینبار نتوانستم و به خدا شکوه کردم که چرا؟ مگه چکار کرده بودم که حالم را اینطور گرفتی؟ یعنی نمی توانم یک روز خوش باشم؟
در عین حال برنامه ورزشی فردایم هم به هم ریخت (یعنی امروز) و از این بابت بی اندازه ناراحت بودم.
به محض خارج شدن این جملات از دهانم می دانستم اشتباه کرده ام و امتحانم را باخته ام. اما توان روانی ام مدتی است به علت بیماری های پیاپی کم شده و فکر می کنم این حادثه هم بیش از حد توانم به من فشار آورده بود. به هر حال تمام روز پس از رفتن به بیمارستان و معاینه و غیره حس شرم و خجالت داشتم و در درونم مدام به جستجوی دلیل این اتفاق بودم. نهایتا امروز ظهر با جستجوی فراوان و بازسازی حادثه در ذهنم و نیز باز سازی هفته های پیش از حادثه به نتایجی دست یافتم که باعث شدند درونا از این پیش آمد شکرگزار شوم. این نتایج را خدمتتان عرض می کنم:
۱- طوری که من روی تشک فرود آمدم چنان خطرناک بود که می شد گردنم بشکند و یا حتی ستون فقراتم. با باز سازی صحنه موی به تنم ایستاد. و فکر کردم می شد برای همیشه فلج شوم. پس با یک ناملایمت خفیف جلوی یک فاجعه بزرگتر گرفته شد.
۲- چند هفته ای است که بی اندازه ناشکر شده ام و بابت کوچکترین ناآرامی و ناملایمتی غرغر می کنم. وقتی این حادثه پیش آمد به خودم گفتم: ببین نعمت سلامتی چیزی نیست که مفت و مسلم باشد. همین قدر که سلامتی و می توانی فعال باشی باید روز و شب شکرگزاری کنی. نه اینکه به هر صدایی و به هر بهانه ای همه نعمت های زندگی ات را نادیده بگیری و به خدا شکوه و گلایه کنی. استاد می فرمایند در ناملایمات باید بیشتر شکرگزار بود چون می دانیم رهایمان نکرده اند و دوستمان دارند. به این ترتیب به ما علامت داده می شود. من نباید بابت ناملایمات زندگی ام گله و شکایت کنم بلکه باید شکر کنم که موقعیتی برای امتحان و مبارزه در اختیارم قرار داده شده است تا بتوانم امتیاز تلاش و کوشش خود را ببرم. گله کردن از خدا بی معرفتی است، که من دارم. بی معرفتم که اینهمه برکت و نعمت را نمی بینم و با یک فشار – یا بگیریم ده فشار – به گریه و شکوه و چرا چرا گویی می افتم. حادثه دیروز این درس را به من داد و در عین حال شاید تنبیهی هم بود به خاطر ناشکری هایم. که در هر دو صورت می دانم حسابی را در این دنیا پاک کرده ام و این خود شکر بسیار دارد.
…
نتایج به دست آمده باعث شدند فکر کنم چقدر خوب شد که با ضربه ای به بینی ام اینهمه درس نصیبم گشت. !
با سپاس
سلام دوستان و عزیزان
چقدر شیرین است وقتی با کمک خدا هر اتفاقی تو زندگیمان می افتد دلایل و علتش رو تا حدودی پیدا کنیم پیشامدها و تصمیمات تمام مسایل مادی و معنوی حال و آینده کمک میکند ودر نتیجه با رشد عقل سلیم و پرورش فکر به ارامش درونی میرسیم
ممنون از دوستان که تجربه هایشان را با ما در میان میگذارند. خیلی عالیست…
با سلام وتشکر فراوان
حتما باید خوب بررسی و دقت کنم تابتوانم درسی راکه لازم است بگیرم .
با سلام وتشکر و سپاس از تمام دست اندرکاران متیس
با دیدن ویدیو ایمان به تنهای کافی نیست اانگیزه میدهد اما عمل باید کرد یعنی به تعالیم الهی اخلاق صحیح باید عمل کرد . وبرای بدست آوردن هر چیری باید تلاش کرد.
استا الهی در آثارالحق جلد فرمودند :
« آثار الحق جلد ۱، صفحه۱۰۵
در زندگانی هر کس، هر حادثهای پیش آید باید بگردد علت اصلی آن را پیدا
کند نه اینکه بگوید چرا اینطور شد، چرا آنطور شد، چون بدون علت و حساب
آثار الحق جلد ۱، صفحه۱۴۷
تا هزاران علت و سبب دست به دست هم ندهند، هیچ کاری به وقوع نمیپیوندد.
هیچ عملی انجام نمیگیرد، مگر آنکه علت و سببی داشته باشد.« اتفاق» مطلقا
وجود ندارد. مثلا کسی بلند میشود و از اتاق خارج میگردد، حتی عمل به این
سادگی هم اتفاقی نیست، علت و سببی داشته و معلولهایی هم میدهد که هیچ
کدام اتفاقی نیست.
هر چیزی برای انسان اتفاق بیفتد علتش در خود انسان است، خارج از او
نیست، پس علت را همیشه باید در خود بیابد.
باسلام وسپاس فراوان
گفتار ١۶از برگزیده
انچه از دستور دین مفید است ورفتار به ان ، دنیا واخرت مارا اداره مى کند وتمام بزرگان دین بدان عمل کرده اند این است :
– همیشه توجه بخدا داشته باشیم.
– او را در هر کارى حاضر وناظر بدانیم.
– اوامرش را انجام دهیم ومنهیات را از خود دور کنیم.
– تحت تأثیر هواى نفس قرار نگیریم.
– در حق مردم به نیکى ، به پاکى و به خوشى رفتار کنیم.
با سلام و درود خدمت متیس عزیز و دوستان
بنده هر موقع با مشکلی مواجه میشم چه مادی چه معنوی معمولا دو تا کا رانجام میدم ۱٫در پی علت اتفاق و درسی که باید یاد بگیرم ۲٫ با گفتن و تلقین اینکه هر چه برایمان پیش میاید چه خوب و چه بد یا تنبیه است یا مصلحت ویا درسی در آن نهفته است که باید پیدا کنم و بعد شعر ی که استاد در جواب یکی از سالکان فرمودند کار ساز……….ولی در این مورد دچار عذاب وجدان میشم با خودم میگم مگر نباید ما خواسته ای جز رضای یکتا نباشیم در حقیقت من با گفتن این شعر به خصوص در مورد مسایل مادی احساس میکنم که برا یکتا تکلیف تعیین میکنم از خدا میخام کارمو درست کنه خصوصا در مورد مادیات میگم نباید از خدا انتظار یا درخواستی داشته باشم دوستان اگه ممکنه بنده رو راهنمایی فمایند ممنون
بسیار تاثیرگذار بود، ممنونم.
در این ایام که توجه ام بیشتر بود، این مقاله را مطالعه کردم و فیلم را دیدم. همزمان یکى از دوستانم در مورد نقاط ضعف خودمان با هم حرف زدیم. دیدم که وقتى من به سوى او توجه کنم، او هم از راههاى علت و معلولى برایم کمک مى فرستد. تازه اگر لطمهء مادى هم ببینم، بهایست که براى آموزش آن عیب خود داده ام.
باسلاموتشکراز مطالب بسیار کلیدی متیس بلاگ
این فیلم به ما یاداوری میکند که هرچیزی که اتفاق میافتد بی دلیل نیست باید در همه ی اتفاقات تعمق کرد وعلتش را دریافت
با سلام وتشکر :
این اصل چنان نقش مهمی دارد که به نظر میرسد از فرایند سیرکمال جدایی ناپذیر است(هیچ چیزی بدون علت اتفاق نمی افتد)
در این متن کوتاه ولی پر معنی می توانی به خیلی چیزها در راه سیرکمال مان پی برد ، که البته با تفکر به اعمالمان و نیت پشت ان پی ببریم. که درنهایت به پرورش عقل سلیم مان می رسیم به همراهی از انرژی فراعلی ، که راهی سخت و پر تفکر است. که امیدوارم بتوانیم در این راه با پی بردن و درک این معنی که هیچ چیز بدون علت اتفاق پیش نمی اید.