مسیر معنوی ما
درک معنوی مستلزم جستجوی فردی است و از هیچ طریق دیگری امکان پذیر نیست. همۀ ما تحت تأثیر چیزهایی هستیم که آنها را واقعیت مینامیم. البته بهتر است در مورد این واقعیتها به تدریج اقدام کنیم. لازم نیست انسان هدف خاصی برای آیندهاش تعیین کند و بخواهد در زمان معینی به شناخت خاصی برسد. حتی اگر قدم اشتباهی برداریم و راه غلطی در پیش بگیریم، هنوز از این تجربه درس مفیدی خواهیم گرفت. به هریک از ما حق انتخاب داده شده تا بتوانیم روحمان را با محیط زیست مادی هماهنگ کنیم. یکی از بروزات این اختیار این است که برای یافتن پاسخ این سؤال که اصلاً چرا به این دنیا آمدهایم، راه معنوی مناسبی برای خود انتخاب کنیم. ما باید در زندگی مسئولیت تصمیماتمان را به عهده بگیریم و دیگران را مسئول نابسامانیهای خودمان ندانیم.
برای اینکه بتوانیم در انجام مأموریتمان موفق شویم، باید در حد توان، دیگران را نیز در مسیر زندگیشان یاری دهیم. در واقع با کمک به دیگران، به خودمان کمک کردهایم. البته باید مراقب باشیم که نیت ما از کمک به دیگران خودنمایی نباشد، در غیر این صورت اثر مطلوب آن خنثی خواهد شد. از طرف دیگر، اگر به دیگران اهمیت ندهیم، موجودیت انسانی خود را از دست خواهیم داد. این جسم بر حسب اتفاق به ما داده نشده است، در واقع جسم ما توسط مشاورین معنوی و ارزیابی امکانات مختلف برای ما در نظر گرفته شده و ما نیز آن را برای زندگی فعلیمان پذیرفتهایم. بنابراین ما دستخوش شرایط نیستیم و این جسم به ما امانت داده شده تا بتوانیم در زندگی زمینی فعالانه شرکت کنیم، نه اینکه فقط نظارهگر وقایع باشیم. به خاطر داشته باشیم که ما پیمان مقدس زندگی را پذیرفتهایم و ملزم به انجام تعهدات خود میباشیم. لازم است بدانیم که در طول اقامتمان در زمین باید نقش مهمی ایفا کنیم.
انرژی روحی ما توسط مقام برتری خلق شده است که در سطح رشد فعلیمان قادر به شناخت او نیستیم. بنابراین فقط باید روی این اصل تمرکز کنیم که خود فعلی ما میتواند ذرۀ الهی درونش را بیابد. در این میان اگر محدودیتی باشد، همان است که خود برای بینشمان قائل شدهایم. اگر راه معنوی دیگران هیچ شباهتی به راه شما ندارد، بدین معنی نیست که به بیراهه میروید. راه هر کس منطبق با نیازهای درونیاش است. یکی از حقایق اصلی زندگی این است که بفهمیم چه کسی هستیم و در زندگی فعلی چرا در درون این جسم قرار گرفتهایم. جنبههای مختلف این حقیقت برای هر کس به گونهای روشن میشود و الزاماً مشابه دیگران نیست.
درست است که ما موجودیت انفرادی خود را داریم، اما کسانی که خود را تنها تصور میکنند، هنوز به خود واقعیشان پی نبردهاند. خودشناسی از وظایف اصلی ماست. یافتن ماهیت فردی و گوهر درونی، مشابه عاشق شدن است. بالاخره در مرحلهای از زندگی انگیزهای سبب میشود تا احساسی که همواره در درونمان خفته بود، بیدار شود. در ابتدای آشنایی با این جزء درونی، نفس با دلبری ما را وسوسه میکند که با رویاهای دستنیافتنیاش خوش باشیم. اولین جذابیت خودشناسی این است که فرد از ذهن ناخودآگاهش باخبر میشود. هر قدر شدت و شفافیت خودشناسی بیشتر شود، فرد با درونش ارتباط صمیمانهتری برقرار میکند. آگاهی ما از وجود روحمان، مانند این است که با خود واقعیمان پیمانی شبیه زناشویی ببندیم. یکی از جنبههای شگفت انگیز خودشناسی آن است که انسان با شنیدن ندای درون، آن را تشخیص میدهد. بر اساس تحقیقات و تجربیاتم یقین دارم که هر کس در کرۀ زمین یک راهنمای خاص دارد. روحهای راهنما از طریق ذهن با ما ارتباط برقرار میکنند، به شرط آنکه ما خاصیت گیرندگی را در خود تقویت کنیم. گرچه تماس با بعضی از راهنمایان آسانتر است، اما همۀ ما میتوانیم ندای درونمان را به آنها برسانیم، آنها هم صدای ما را میشنوند.
باید بدانیم که در زندگی هیچ چیز اتفاقی نیست، اما ممکن است علت وقایع را درک نکنیم و آنها را زاییدۀ تصادف بدانیم. همین برداشتهای مبهم و غیر واقعی باعث شدهاند مردم تصور کنند هیچ نظم و تدبیری بر وقایع عالم حاکم نیست. کسی که چنین طرز فکری داشته باشد، به سادگی تصور میکند رفتارش هیچ تأثیری بر وقایع زندگیاش نمیگذارد. اتفاقی دانستن وقایع بر واکنشهای ما تأثیر منفی خواهد گذاشت و نخواهیم توانست در صحنههای مختلف زندگی، برای بهبود موقعیتمان تلاش کنیم. کسی که جبری فکر میکند و میگوید: « خواست خدا چنین بود»، یا «کارما و سرنوشت من این طور ایجاب میکرد»، با این طرز تفکر از حرکت سازنده باز میماند و هدف زندگی را فراموش میکند.
وقایع بسیار مهم زندگی گاه کمکم و به تدریج پیش میآیند و گاه همزمان و ناگهانی ظاهر میشوند. نتیجۀ خودشناسی آن است که به هدف غائی زندگی پی ببریم. کارما و سرنوشت، ابزارهایی هستند که با استفاده از آنها میتوانیم شرایط یادگیریمان را تسریع کنیم. رسیدن به این تشخیص که یک مبدأ واحد همۀ امور کائنات را تدبیر میکند، شناخت ارزندهای است. هدف غائی معنویت آن است که انسان نهایتاً با خالق به وحدت برسد و به اقیانوس یکتا بپیوندد و درونگرایی معنوی آن است که حضور او را در تمام لحظات احساس کنیم.
زندگی دائماً در جهت هدف تغییر میکند. جایگاه امروزی ما در جهان هستی با وضعیت فردایمان تفاوت میکند. باید بیاموزیم که چگونه خود را با صحنههای مختلف زندگی تطبیق دهیم. انجام این کار در حقیقت قسمتی از فرایند رشد محسوب میشود و به ما امکان میدهد خود واقعیمان را از پوستۀ بیرونیاش فراتر ببریم و به چیزهایی که در ذهن روحی وجود دارد دست یابیم. برای رسیدن به شناخت واقعی لازم است شرایط ناخوشایند و اشتباهات گذشته را ببینیم، اما اجازه ندهیم مانع پیشرفتمان شوند. زندگی مملو از تضاد و کشمکش است، رنج و خوشیهایی که تجربه میکنیم بخشی از طرح کلی حضور ما در این جاست و هر روز هم آغازی تازه است.
از این نویسنده تاکنون دو کتاب سفر روح و سرگذشت روح به فارسی ترجمه و توسط انتشارات جیحون به چاپ رسیده است.
خیلی مقاله زیبا و تاثیرگذاری بود. ممنون از متیس عزیز
درک معنوى مستلزمات جست جوى فردى است. براى اینکه تبوأ نیم در انجام ماموریتمان موفق شویم باید در حد توان دیگران را هم در مسیر زندگى شان کمک کنیم. البته باید مراقب باشیم که نیت ما از کمک به دیگران خود نمائی نباشد. باید بدانیم که در طول أقامت مان در زمین باید نقش مهم إیفا کنیم . باید بدانیم در زندگى هیچ چیز اتفاقى نیست منتها ممکن است علت وقایع را ندانیم . زندگى پر از مبارزه و تجربه است تجربهٌ رنج و خوشى و هر روز هم اغازى تازه است…….. واقعا سپاسگزارم
با سلام و تشکر از متیس عزیز،
مقاله بسیار جالب و آموزنده تر از دو کتاب قبلی نویسنده است
با سلام و تشکر
چقدر جمله امیدوارکنندایست : هر روز هم آغازی تازه است.
پس به امید خدا مجددا با کوشش و تلاشی دوباره روز را آغاز میکنیم.
زندگى دائماً در جهت هدف تغییر میکند جایگاه امروزى ما در جهان هستى با وضعیت فردایمان تفاوت میکند
زیاد أسان نیست که خود را با صحنه هاى مختلف زندگى تطبیق دهیم ولى چون زندگى پر از مبارزه و تجربه است با تمرین بالاخره راه مبارزه را پیدا خواهیم کرد
چون درک معنوى مستلزم جستجوى فردى است از هیچ طریقه دیگری إمکان پذیر نیست و ان هم تدریجى وقدم به قدم حاصل میشود
حتى اگرقدم اشتباهى بر. داریم هنوز از این تجربه درس مفیدى خواهیم داشت
پس به امید روزهاى بهتر
با عرض سلام
از موقعی که این دو کتاب به فارسی منتشر شدند، مواقعی که از لحاظ جسمی و روانی خسته میشوم، آنها را دوباره خوانی می کنم.حالت زنگ تفریح با نشاطی برایم دارند. و با خواندن آنها احساس شادابی می کنم.
با سلام به همه دوستان…در مقاله آمده.:یکی از حقایق اصلی زندگی این است که بفهمیم که چه کسی هستیم و درزندگی فعلی چرا در درون این جسم قرار گرفته ایم جنبه های مختلف این حقیقت برای هر کس به گونهای روشن میشود و الزاما مشابه دیگران نیست..بنابر این ما نباید از هیچکس ایراد بگیریم و روی نیت و رفتار و گفتار و احساسات کسی قضاوت کنیم همانطور که دوست نداریم مردم راجع به ما قضاوت کنند. ممنون از متیس عزیز.
با سلام و سپاس از متیس عزیز
بینهایت زیبا بودتک تک کلمات چون در مسیر معنوی مان است بر دل وجان و روح و روان می نشیند .خدایا سپاسگزاریم.
هر بار مایکل نیوتن می نویسد به نظر میاید در سیر کمال چند قدم پیش آمده و مسائلی برایش روشن شده است.
گاهی تصور میکنم کتابهای دکتر الهی را به دقت خوانده است ولی شاید هم تحت الهام قوی قرار داشته باشد. از درون کسی آگاه نیستیم!
خدایا از این همه لطف وکرم که برای اموزش ما عطا فرمودهاید بسیار بسیار ممنون وسپاسگزارم امید وارم توفیق عمل را به ما که خیلی ضعیف هستیم بدهید.خیلی ممنون
با عرض سلام و خسته نباشید برای مقاله جالبتون.
خواستم اگر امکان دارد، دوستان کمک بفرمایند و من را راهنمای کنند ،،،در مقاله آماده است که : ” اتفاقی دانستن وقایع بر واکنشهای ما تأثیر منفی خواهد گذاشت و نخواهیم توانست در صحنههای مختلف زندگی، برای بهبود موقعیتمان تلاش کنیم. کسی که جبری فکر میکند و میگوید: « خواست خدا چنین بود»، یا «کارما و سرنوشت من این طور ایجاب میکرد»، با این طرز تفکر از حرکت سازنده باز میماند و هدف زندگی را فراموش میکند.”
وقتی در مورد چیزی تلاش میکنیم و شکست میخوریم، باید تسلیم و رضا باشیم و مسلماً میگویم خواسته خدا بود که نشده! ولی طبقه گفت دکتر نیوتن، این طرز تفکر انسان را از حرکت سازنده باز میدارد و….
ممنون میشم اگر کسی توضیح بده.
سلام و تشکر از متیس مهربان وشاکر خدواند عزیز که نمیگذارد من نا امید بشم بخاطر خطاهایم پس به امید و کرم خودش دباره شروع میکنم
باسلام و تشکر از درج این مقاله، من هم چنین فکر میکنم که خواست خدا چنین است که به دلیل کارما سرنوشت من چنین باشد. خواهشمندم راهنمایی فرمایید. چون نمی خواهم از حرکت سازنده باز بمانم.
با سلام
به kia گرامی در کامنت ۱۱ :
استنباط من از این بخش از مقاله این است که ما باید تفکر غلط و مخربی به نام «اتفاقی دیدن مسائل و رخدادها» را از خودمان دور کنیم.
در برنامه ریزی های مادی و معنوی زندگی سعی می کنیم که نهایت برنامه ریزی، احتیاط، تدبیر و پیامدهای کارهایمان را بسنجیم . اگر نتیجه مطابق میل ما شد که خوب فبها و اگر شکست خوردیم ، باز هم جبری فکر نمی کنیم و دیگر دست از کار و تلاش مجدد بکشیم . بلکه می گردیم و می جوریم تا ببینیم کجای کار ما احیانا اشتباه بوده، چه درسی را برای رشد روحی امان باید بگیریم، حالا برای ادامه مار باید چه کنیم، آیا راه و روش بهتری هست؟ و …..
می بینید که این نوع تفکر نه تنها جبری نیست بلکه با همراه کردن نیت رضای خداوند بسیار بسیار مثبت و فعال و آموزنده نیز خواهد بود.
با سلام
کامنت شماره ۱۱ ( کیا ) :
بنظر من کسی که جبری فکر میکند هیچ حرکتی ندارد فقط میگوید خواست خدا چنین است ( مثلا بدون هیچ تلاشی میخواهد پولدار شود ) در واقع هیچ حرکتی نداشته فقط اینویترو یعنی ذهنا میخواسته که پولدار شود و وقتی هیچ اتفاقی نمی افتد میگوید هر چی خدا بخواهد . درصورتیکه بنظر من تسلیم و رضا یعنی بعد از اینکه سعی و تلاشمان را به اندازه کافی کردیم ولی به نتیجه دلخواهمان نرسیدیم میگوئیم رضائیم به رضای خدا یا خواست خدا چنین بوده ….. ولی آنطوری که من متوجه شدم سعی و تلاش کلی به دراکه ما اضافه میکند و هم باعث کسب تجربه میشود .
در حالیکه در جبر مطلق نه تنها حرکت سازنده ای نخواهیم داشت بلکه کمکی هم به رشد عقل سلیممان نخواهیم کرد .
با سلام و ممنون از این مقاله ى بسیار جالب.
باسلام به همه از متیس عزیز و دوستان گرامی
دوست خوب کیا
همانطور که در تعلیمات استاد در مورد سرنوشت در لوح محفوظ و لوح محو و ثبوت گفته شده ماهم در زندگی روزانه خودمون بااتفاقهای مختلفی مواجهیم که ایجاب میکند با دسته بندی برای حل انها راهکار های خودش را بکار ببندیم.به استنادکتاب راه کمال ص۲۳۲ فصل ۳۷
درازمون های روزانه زندگی است که مبارزه بانفس معنا پیدا میکند این ازمون هاکه دستگاه علییت الهی انها را تنظیم میکند ماهیت های مختلف دارند اکثر اتفاقاتی که در زندگی روزمره روی میدهد حتی اتفاقات کوچک در واقع صحنه سازی هایی است برای ازمودن و خالص کردن شخص و اینکه هربار گوشه تازه ای از وجود خود را کشف کند و خود را بهتر بشناسد.
دکتر نیوتن منظورش این است که با تفکیک این دودسته اتفاقات هوشیار باشیم و از انها درس بگیریم که مجددا تکرار نشونددر موردیک دسته دیگر باید بدانیم چون خواست خداست هیچ راهی نداردمنتها همین قسمت خواست خدا را هم باید تا جاییکه میتوانیم تلاش کنیم ودر نهایت که جواب نداد تسلیم باشیم چون به هر حال به سود ماست
…
درجایی استاد میفرمایند حتی اگر پایمان به در خورد و خراش کوجکی برداشت خیلی سعادت میخواهد که بفهمیم چکار کردیم این اتفاق افتاده. در زندگی خودمان بسیار از این مسائل ریز و درشت اتفاق میافتد که اگر هشیار باشیم واز اونها سرسری نگذریم دیگر تکرار نمیشوند و ما اسوده تر زندگی میکنیم واز شر بار منفی اشون محفوظ میمانیم .در مورد وقایع خودمان فرضا دعوای بی منطق زناشویی که اگر فوری بفهمیم و رفعش کنیم بزرگتر نمیشود و شر منفی به بار نمیاورد. یا اگر زیاده خواه نباشیم یا خیلی اگر و اگر و اگر دیگر که درصورت مراعات کردنشان که پیشگیری شود و احیانا مراعات نکنیم و به وقوع بپیوندد چنانچه ما از ان درس بگیریم که تکرار نشوند مسلما از دامنه شر انها هم محفوظ میمانیم.
در مورد یک دسته از اتفاقات باید قبول کنیم خواست خداست و
سرنوشت و کارمای ماست نشانه این دسته وقایع این است که هرچقدر تلاش کنیم درست نمیشوند مثلا افرادی هستند یا داشتن تحصیلات عالیه و تجربه به هر دری میزنند کار پیدا نمیکنند …اینها بی حکمت نیست و بی دلیل نیست…خود بنده شخصا در روزمرگی خودم غالب اتفاقات شر ساز و دردسر ساززندگیم مثلا ۸۰ درصدانهااز مقوله عمل و عکس العمل و بی تجربگی و نادانی ووووووبوده
حدود ۲۰ درصد و یاکمتر ان در رابطه با خواست خدا و کارما بوده که خیلی تلاش میکنم راضی باشم وگله نکنم
فکر کنم غالب ما همینطور باشیم .موفق باشید.
در جواب kia عزیز..
به نظرم یعنی: باید درسی که پشت ماجرا بوده را بگیریم تا رشد کنیم. بارها گفته شده که سعی کنیم “علت” هر چیزی که برایمان پیش می آید را پیدا کنیم. اگر نتوانستیم علت را پیدا کنیم آن را به حساب حکمت و مصلحت خدا میگذاریم. ولی باید بدانیم که بی دلیل چیزی اتفاق نیفتاده است و حکمت و مصلحت خدا دلیلی دارد. هر چه بیشتر دلایل را می فهمیم اعتماد و ارادتمان به یکتا بیشتر میشود و از ضعیف بودن و خطاکار بودن خودمان بیشتر آگاه میشویم.
هر چه علت های بیشتری را در صحنه های زندگی بفهمیم، درک و رشد بیشتری پیدا می کنیم.
با سلام و تشکر
در باره سوالkia
در مقاله آمده اتفاقی دانستن وقایع بر واکنش ما تاثیر منفی می گذارد کسی که جبری فکر می کند … از حرکت سازنده باز می ماند
اتفاقی دانستن وقایع با تسلیم شدن به امر خدا فرق می کند
اتفاقی دانستن وقایع کار افراد نپخته و خام اندیش است
و تسلیم شدن به امر خدا کار افراد پخته
فرض در خانه من نفاق و بگومگو پیش می آید یا بیکاری و تصادف پیش می آید یا نفاقی در خانه امان پیش می آید اگر آنها را از بد شانسی خود بدانیم یا معلول افراد دیگر یا هر چیز دیگر غیر از خود این درست نیست اما اگر کنکاش کردم که چه کرده ام که این اتفاقات پیش آمده و درس بگیرم یا از کرده پشیمان باشم و… برخورد درست است البته به نظر من
ﺑﺎﺳﻼﻡ و ﺗﺸﻜﺮ اﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺰﻳﺰاﻥ.
Kia ﻋﺰﻳﺰ, اﻣﺮﻭﺯ ﻣﺘﻨﻲ ﺭﻭ اﺯ اﺳﺘﺎﺩ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﻛﻪ اﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﺛﺎﺭاﻟﺤﻖ ج ﺩﻭﻡ, اﻭاﺧﺮ ﮔﻔﺘﺎﺭ ۳۶۰ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ اﻧﺪ : ﺗﺎ ﺣﺪﻱ ﻛﻪ ﻋﻘﻞ و ﺩاﻧﺶ ﺩاﺭﻳﻢ, ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺩاﺭﻳﻢ و اﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺖ و ﺑﺎ ﺧﺪاﺳﺖ.
با سلام . تا زمانی که به عجز و ناتوانی خود پی نبریم دریچه های خود شناسی در ما پیدا نخواهد شد . وقتی از مبدا صداقتا درخواست یاری کردیم که من نمیدانم چه هستم دستم بگیر آن وقت آن مهربان در رحمت را می گشاید و کم کم به نقاط ضعف خود پی میبریم که هر چه بیشتر نقاط ضعف خود را شناسایی کنیم و با آنها مبارزه کنیم بیشتر خود را می شناسیم …
با عرض سلام
در مقاله آمده است که “حتی اگر قدم اشتباهی برداریم و راه غلطی در پیش بگیریم، هنوز از این تجربه درس مفیدی خواهیم گرفت” و “برای رسیدن به شناخت واقعی لازم است شرایط ناخوشایند و اشتباهات گذشته را ببینیم، اما اجازه ندهیم مانع پیشرفتمان شوند”
می دانم که بشر با اشتباه کردن می آموزد ولی حقیقت این است که من از اشتباه کردن خوشحال نمیشوم بلکه خیلی هم ناراحت می شوم. دلیلش این است: وقتی اشتباه میکنم دچار سلسله عمل و عکس العمل و پیامد اعمال و تسلسل اعمال و غیره میشوم که برایم جز خسته شدن و دردسر و تحلیل انرژی جسمی، روانی و روحی چیز دیگری ندارد. یا اینکه حق الناس به گردنم می آید که نمیدانم چگونه و کجا باید اینها پاک بشوند و چقدر آن ذات احد باید به خاطر من به این و آن رو بزند که حقشان را ببخشند تا آزاد شوم و حالا آیا واقعا همه می بخشند و آزاد میشوم یا خیر. به طور خلاصه این فرآیند سخت و دردناکی که پشت اشتباه کردن هست اصلا به من انگیزه نمی دهد که بخواهم اشتباه بکنم و ترجیح میدهم هر کاری در اولین بار به صحیح ترین شکل انجام شود تا اینقدر فرسودگی و خستگی برایم به همراه نداشته باشد. ممنون میشوم اگر راهنمایی یا مطلبی هست بفرمائید تا ذهنا کمک بشوم و اینقدر به خاطر اشتباه کردن خودم را سرزنش نکنم و از آن فراری نباشم.
متشکرم
از راهنمایی شما عزیزان بسیار سپاسگزارم
۵ عزیز سلام چقدر خوندن کامنت شما باعث شد درونا شما رو تحسین کنم و متوجه پوست کلفت نبودن در سلوک شدم انشالا که این توجه و مراقبت در شما بیشترو بیشتر بشه تا جاییی که روتین اشتباه و خطا نکنید شما چون دارید به پیامد کار غلط قبل از عملتون فکر میکنید میدان ادارکتون رشد میکنه و این خودش یعنی عبادت ۰خدا بشما و همه قوت بده که در سلوک پوست کلفت نباشیم مراقبه و خودمون رو ارزیابی کردن رو خدا دوست داره
به نام خدا
سلام و با تشکر از متیسِ عزیز
در جواب ۵ عزیز (کامنت ۲۲) میخواستم تجربه خودم رو بگم. من هم خیلی شبیه شما هستم. اصولا ۹۰% تصمیماتم اشتباهه. زود عصبانی میشم. این عصبانیت همه چیزرو خراب میکنه. قضاوت بیجا میکنم. خلاصه کلی حق الناس در طول روز به گردنم میافتاد. بعد هم دچار عذاب وجدان میشم و همش به کارهای اشتباهم فکر میکنم و از یکتا طلب بخشش میکنم. … اگه راه معنوی استاد رو بخواهیم تو یک کلمه خلاصه کنیم اون کلمه تعادل هست. به نظر من تعادل به دست نمیاد مگر از روی تجربه. با آزمون و خطا و افراط و تفریط کردن
منظورم اینکه این عذاب وجدان هم باید در حد تعادل باشه. حالا فهمیدم خیلی موقع ها نفس از طریقه همین عذاب وجدان وارد میشه. اونقدر در عذاب وجدان افراط میکنم که همهٔ انرژی من گرفته میشه. نه توانی دارم کار مثبت کنم نه اصلا فکر میکنم در حال حاضر چه چیزی مورد رضایت یکتاست.
خلاصه به جای زندگی کردن در حال در گذشته خودم غوطه ورم و از اشتباهات انجام داده پشیمون بی اونکه متوجّه شوم برای حال و آیندم کاری نمیکنم و برنامهای ندارم.
از قضا ما باید از تنبیهات خوشحال باشیم چون متوجه می شویم که پدری دلسوز داریم که به فکر ماست. میدونم اینها تو حرف آسونه ولی در عمل سخت. ولی ما باید یه تلاشکی بکنیم که اونهم دست مارو بگیره چون قانون علت و معلول است. تلقین خیلی موثر هست. ۲۴ ساعت باید به خودمون تلقین کنیم. چون نفس ۲۴ ساعت کار میکنه. اگر پس گردنیها و تنبیهات نبود معلوم نبود من الان دستم از معنویت حقیقی کوتاه شده بود یا نه. (با اشاره به اینکه گفتید عکس العمل، پیامد عمل و غیره تاثیر مثبتی برای شما نداره.) منظورم اینکه حتما اثر مثبت داره ولی نفس سعی میکنه اینطوری به ما تلقین کنه که نداره. کمترین اثر مثبتش اینکه شاید اینجوری حساب ما همین دنیا پاک بشه و به اخرت موکول نشه که گفتهاند حاضرم اینجا سالها در عذاب باشم ولی ۱ ثانیه از اون عذاب روحی در اون دنیا رو که سراغ دارم تجربه نکنم. پس باید خوشحال باشیم و شکرش را بجا بیاوریم.
به قولی مهم نیست چند بار زمین میخوریم مهم اینکه چقدر طول میکشه بلند شویم. تلقین و تمرین خیلی موثر هست.
با سلام به همگی دوستان در مورد کامنت شماره ۲۲ خیلی خوب هست که حواسمون باشه و کار اشتباه انجام ندیم تو این مقاله فکر میکنم منظورشون اشتباهاتی که سهوا انجام میشه که این عذاب وجدان میتونه از کمال طلبی باشه باید این فکرو داشته باشیم بشر جایز الخطاست و تنها چیزی که به واقع ارزشی دارد به روح راه بیداری نمایاندن است و……
با سلام دوست عزیز ۵
بارزترین دلیل فرق بین معنویت سنتی و معنویت فطری همین یک نکته است که باید در اجتماع باشیم با مردم و مشکلات باشیم تا با افتادن و برخاستم قوی شویم اگر بخواهیم مانند سالکان زمان قدیم که معنویت سنتی را دنبال میکردند برویم یک گوشه دنج و بی سرو صدا و به دور از خانواده و اجتماع … چطوری میتوانستیم قوی شویم؟ و در مقابل مشکلات عدیده با تجربه و ابدیده شویم ؟ مگر مثال ان دو برادر را که یکی در غار زندگی میکرده و یکی در شهر و بین اجتماع
را به یاد ندارید؟ که در کتاب اثار الحق گفته شده ؟از طرفی هر بشری از نوزادی که میخواهد راه برود چقدر باید زمین بخورد و بلند شود که تازه مثل الان ما بشود؟ . وچقدر پدر و مادر هر کداممان زحمتها کشیدند که بعد از هر افتادن مارا بلند کرده و گریه های مارا ساکت کردند چقدر مارا تسلی دادند چقدر با زبان گرفتند و چقدر تشویق کردند که باید و باید تاتی تاتی کرده و درست راه برویم ایا خدا هم غیر از این در نظر دارد ؟ ایا اشکالی دارد تشویقمان کند ؟ ایا اگر در افتادنها و برخاستنهای سلوک تنها و بی یاور باشیم درست است ؟ اینهم از غرور است که نفس میگوید تو نباید خدا را به زحمت بیندازی .اگر سعی کنیم اطلاعات معنوی خود را از طریق مطالعه مستمر توسعه بدهیم مسلما با شناخت حیله های نفس وراهکارهای درست روح ملکوتی متوجه میشویم که انجام چه کارهایی سودمند تر است .اتفاقا اساس سلوک انجام همین قسمت است که در اجتماع باشیم تنه بزنیم و تنه بخوریم .انشالله مفید باشد البته فقط تجربه شخصی خودم بود
با سلام به کامنت شماره ۵
فکر میکنم هیچکس از شکست لذت نمیبرد و به احتمال زیاد اگر آگاهی از آن سناریو پیدا نکنیم حتی افسردگی هم بدهد . منهم بنوبه خودم مثل شما در هر اشتباه و شکستی آنچنان به هم میریزم که باور کنید به ضرب تعالیم و تلقین ها از جا بلند میشوم . حتی وقتی علت آنرا هم پیدا میکنم باز هم خوشآیندم نیست ولی چاره چیست ؟ گفته اند ما آزمون و خطا میکنیم و باید این را هم بعنوان یک اصل بپذیریم ولی نباید نا امید شویم و دست از تلاش برداریم. هم چنین متوجه شدم بدون خطا هم نمیشود پی به شناخت خود ببریم و اگر قرار بود کامل باشیم و اشتباه نکنیم پس چرا آمدیم ؟!!!! موفق باشید
با تشکر از کامنت های دوستان ، انچه که برای روح مضراست نا امیدیست وگرنه پشیمانی روح را قوی هم میکند البته پشیمانی که تلاش برای اجتناب از تکرار ان را در پس خود داشته باشد و همانطور که گفته اند خداوند با تلاشمان کار دارد و نه نتیجه ، ما باید نتجه را به او بسپاریم و نامید و مایوس نشویم و بدانم این حس از حربه های نفس برای باز نکهداشتن ما از طی طریق می باشد
با سلام
از خوندن این مقاله و همینطور تجارب دوستان عزیزم خیلی لذت میبرم.
نتیجه ی عملی که برای خودم گرفتم اینکه که ما اصلا برای همینه که به زمین آمدیم. برای اینکه تجربه کنیم.
اصلا ما چون کامل نبودیم اومدیم.
تجربه بدون اشتباه کردن امکان نداره به نتیجه برسه. پس منی که مرتب اشتباه میکنم، نباید نا امید شم و بهانه جویی های نفس رو ملاک قرار بدم. اینکه حالا دیگه به خاطر اشتباهم مدتها برم در حال افسردگی و مخمصه ی فکری، از غرور منه. خدا اینقدر بزرگتر و قادر تر از حد فکر منه که در تصور من نمیگنجه. پس به هدفم که رشد و تکامل در جهت رضای خداست فکر کنم و فقط دروس رو ملاک قرار بدم.
البته که باید مراقب باشم تا اشتباهی نکنم. البته که نباید اشتباهاتم رو تکرار کنم. و این تکرار نکردن اشتباهاتم از رشد و درس گرفتنم ناشی میشه.
مهم نیت و درک منه. اینکه همیشه قبل از تصمیم گیری فکر کنم: خدایا رضای تو در این کار چیه؟ و در جهت این فکر عمل کنم.
و نتیجه رو باید بدون هیچ غرور و انتظار و توقعی به او واگذار کنم.
سلام به همگی جواب دوستان به ۵ عزیز خیلی مفید بود بخصوص کامنت عطار عزیز خیلی برایم دلنشین و قانع کننده بود مرسی از همگی
با سلام ۳ سوال داشتم لطفا کمکم کنید
۱- ما پیمان مقدس زندگی را پذیرفته ایم و ملزم به انجام تعهدات خود می باشیم
این تعهدات چیست؟
۲- آگاهی ما از روح مان مانند این است که با خود واقعی مان پیمانی شبیه زناشویی ببندیم
لطفا این جملات را توضیح دهید
۳-کارما و سرنوشت ابزارهایی هستند که با استفاده از آنها می توانیم شرایط یادگیری مان را تسریع کنیم .
آیا کارما همان سرنوشت است ؟
یعنی چی کارما وسرنوشت ابزارهستند و یاد گیری را تسریع می بخشند ؟
سلام
تشکر و قدردانی از دوستانی که به سوالم پاسخ دادند.
در جواب کامنت دوست عزیز آ.ر
۱- فکر می کنم تعهدات ما این است: نسبت به سلوک معنوی خود فعال و کوشا باشیم و از این مهلت، زمان و جسم-محیطی که در اختیارمان گذاشته شده در این راستا استفاده کنیم و به دیگران هم در این جهت کمک کنیم.
۲- یعنی همانطور که همسران باید با هم یکی باشند و مانند یک واحد در نظر گرفته میشوند، ما هم باید روحمان را از خودمان جدا ندانیم. درک کنیم که “من” مساوی “روح من” است و ما صرفا این من فیزیکی و مادی نیستیم.
۳- فکر کنم کارما بیشتر به عمل و عکس العمل گفته میشود. کارما و سرنوشت ابزار هستند برای سرعت بخشیدن به یادگیری به نظرم یعنی: برای ما زندگی ای در نظر گرفته شده که براساس آنچه که کرده ایم (کارمای قبلی ما) و آنچه باید بکنیم هست(صفاتی که روحم باید روی آن کار کند).. که این حالت کلی سرنوشت ماست، مثلا در فلان زمان و مکان به زمین بیایم، در چه خانواده ای باشم و چه جسم- محیطی داشته باشم. البته با توجه به مطالب راه کمال می دانیم که سرنوشت به دو صورت سرنوشت ثابت و متغیر است که در فصل ۱۷ راه کمال توضیحش آمده است.
انشاءالله دوستان تصحیح می فرمایند.ممنون
با سلام و عرض ادب خدمت متیس گرام و تمامی همکاران عزیز .
سپاس از ارسال مقاله بسیار امید بخش و مانند همیشه
ارزنده و همچنین نضرات مفید دوستان .
پایدار باشید زیر سایه یکتا .
با احترام .
سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان و متیس و همچنین ا.ر گرامی :هرگاه که مطلب جدیدی مطرح میشود به تکاپو می افتیم در مورد سئوال اول شما:ما پیمان مقدس زندگی را پذیرفته ایم وملزم به انجام تعهدات خود می باشیم این تعهدات چیست ؟یادم از شاهنامه حقیقت افتاد که چقدر واضح و شفاف این مطلب را شکافته و در مورد( تعهد)زندگی به همه ریزه کاری هایش اشاره نموده البته چون بسیار مفصل است ناچارا به نکات کلیدی ان اشاره میکنم دوستان خود زحمت مفهوم کامل انرا بکشند .
ص۲۳ خلقت شدن جبرییل. همی خواست خلقت کند جبرییل:
در صفحات ۲۴ ۲۵ شرح داده شده خدا به جبرییل میگوید
بیت ۶۸۶:به کل خلایق تویی مقتدا ..وزیری و هم محرم پادشا
زتو پیشتر کس نباشد بدان ……پس از من خدایی بر بندگان
بعد از مدتها که جبرییل تنها بوده است
بیت ۶۹۶ نه یار و نه همسر نه بد محرمی
به جز حق نباشد ان زمان همدمی
ابیات ۷۱۰ به بعد جبرییل به خداوند از تنهایی خود میگویدو میخواهد که خداچند تن همدم و یار برایش بفرستد
دعایش مستجاب میشود و شش تن را می افریند
بیت ۷۵۲کمر بسته بر بندگی هفت پیر
همیشه به تسبیح ذات کبیر
بعد از مدتی که هفت تن با هم بودند به خدا گفتند ما میخواهیم به لقای تو برسیم
اگر بشنوی عرض این بندگان بگیری کنون دست درماندگان
به ماها بکن کشف سر نهان به بینیم ذاتت به روشن زمان
دوستان حالا رسیدیم به مسئله اصلی و مطرح شدن( تعهد)
پس انگه خداوند با هفت تن بفرمود ای عندلیبان من
شنیدم بخوبی همه رازتان شود نیز منهم به دمسازتان
اگر میل دارید ز گلزار حق بچینید گلها ورق در ورق
بباید کنید عهد با من کنون به قامت بپوشید چند جام ودون
خداوند در اینجا حقایقی را به هفت تن اشکار میکند و میگوید اگر شروط من را بپذیرید از جمله هزار دون به دنیا بیایید گاهی شاه باشید گاهی گدا گاهی پیر و گاهی طفل من را میتوانید ببینید…….ابیات ۷۷۰ الی ۸۴۵ کامل گفته شده
نکته اساسی (تعهد) در( شرط و اقرار )است
در ص ۵۵ برهان الحق گفته شده یکی از پنج چیزی که در نزد اهل حق مقدس است شرط و اقرار است .
ص ۵۵ و ۵۶ برهان الحق :معنی شرط و اقرار یعنی به شرایط پردیوری مقر شدن و ایمان اوردن را شرط و اقرار گویند
دوستان ما هم همچنین تعهدی را قبول کرده ایم که درازای دیدن لقای حق بیاییم و کلیه رنجها را به جان و دل بخریم و انقدر بیاییم و برویم تا انشالله به کمال مطلوب لیاقتی خداند نائل شویم . سعی کردم مستند صحبت کرده باشم و امیدوارم مجاب شده باشید .
با سلام و تشکر خدمت متیس عزیز و دوستان همراه و مهربان،
تشکر میکنم از دوست عزیز مواج چقدر به نکات مفید و به موقعى اشاره کردید ما هر چقدر هم که به وظایفمان آشنایى داشته باشیم به دلیل نفس اماره مان انگار هر از گاهى باید تلنگرى به خودمان بزنیم ووظایف را بیاد آوریم.
بسیار بجا و تأثیر گذار بود این یادآورى شما، سپاس و سلامت باشید.
با سلام وتشکر از متیس بلاگ
با خواندن این مقاله انرژی گرفتم و روی من خیلی تاثیر گذاشت.
این جمله انسان رابه آینده امیدوار میکند ((هر روز هم آغازی تازه است ))
besyar ziba neveshteh shodeh, va har bar ke mikhanam bishtar motvajeh mishavam he hich chiz etefaghi nist, zendegi ma bar asas nazm ast va ma ba payd KARDAN SAR CHESHMEH MITAVANIM BE MAGHSAD BERSIM DDEL PAK KONIMAZ HAR RANG O GHOBAR VA OMIDVARA BASHIM .
باسلام و تشکر از یکتا و یاران که با بیان مستندات و تجرییات باعث دلگرمی و انگیزش عمل به اصول اخلاقی را میدهند با تحمل رنج و صبر و شکیبایی و بکار گیری عقل سلیم
رضایتش را بجا آوریم. آمین.
با عرض سلام و ادب خدمت متیس و دوستان عزیز
در جواب سئوال سوم ا.رعزیز در مورد(کارما )و (سرنوشت)
تعریف کارما از نظر دیکشنری یعنی بازتاب اعمال چه مثبت و چه منفی یا تشویق شدن و تنبیه شدن بخاطر اعمالی که از ما سرمیزند و(سرنوشت )یعنی سناریویی که بدست هرکسی داده میشود که انرا به فرمان خدا چه راحت چه سخت چه خوش ایند یا بد ایند باید اجرا کنیم .از نظر سلوک و طبق مطالب راه کمال
ص ۱۱۸ فصل ۱۹ (پی امداعمال):برای اینکه بتوان به بهترین وجه در مسیر سیر کمال معنوی قدم برداشت لازم است به پی امدهای اعمال خود اشناشدوقتی انسان به اهمیت تبعات اعمال خود واقف شد و اطمینان حاصل کرد که پی امد هر عمل به خودش باز میگردد ترغیب میشود نیکی کند و از بدی دوری جوید و در مقابل میل به بدی مقاومت به خرج دهد .و الی اخر ………
در ادامه مفصل و تقسیم بندی شده انواع( کارماها) توضیح داده شده با دسته بندی کامل از نوع عکس العمل و نتیجه عمل و بازتاب عمل و اثر زنجیره ای و اثر وضعی که حتما راهگشای بسیار روشنی برای همگی ماست .
در مورد سرنوشت از منظر سلوک و تعلیمات استاد الهی ص۱۰۶ راه کمال فصل ۱۶( جبر و اختیار)نحوه برخورد با سرنوشت گفته شده در فصل ۱۷ ص ۱۱۰ سرنوشت ثابت و سرنوشت متغیر بصورت کامل مطرح شده که همان سرنوشت ثابت که در لوح محفوظ و سرنوشت متغیر در لوح محو و ثبوت قرار گرفته .اگر بطور خلاصه بخواهیم جمع بندی کنیم
کارما یعنی کلیه اعمال خوب و بد و ریز و درشتی که انجام میدهیم در مقطعی به ما باز میگردد.
(سرنوشت)یک سری اعمال خداپسندانه است که حتی ممکن است خیلی هم جانکاه و زجر اور باشد اما ما موظفیم بخاطر تعالی روحمان و فرمان خدا که باید طول موج اراده ما با او همسو باشد بصورت تسلیم و رضا بگوییم چشم و اجرا کنیم (ص۱۱۱راه کمال خط ۹)و همینطور سرنوشت شامل (نیت-عمل و مشیت الهی است ص۱۱۰ راه کمال
سئوال شما :کارما و سرنوشت ابزارهایی هستند که میتوانیم شرایط یادگیریمان را تسریع کنیم . خودتان چی فکر میکنید ؟وقتی دانش و اگاهی ما زیاد شود ایا حاضر نیستیم از این دو سلاح در جهت خودسازی خود سود ببریم ؟
سئوال بعدی ایا کارما همان سرنوشت است ؟:در بالا توضیح داده شد
سئوال بعدی :یعنی چی کارما و سرنوشت ابزار هستندو یادگیری را تسریع میکنند ؟تسریع کارما و سرنوشت اثر علمی و اگاهی و دانش ان است که بصورت ابزاری کارامد مارا به جلو میبرد وگرنه کارما و سرنوشت یک ابزار مکانیکی نیستند ابزاری هستند که در تفکر ما جهش و تعالی بوجود می اورند. ممنون از سئوالات خوب شما که باعث شد کتابها را مروری کنم درضمن اکثر گفتارهای اثار ۱ و ۲ شاید ۷۰ در صد انها از کارماوسرنوشت مثال زده شده مثلا گ۱۱۹ ۱۳۰ ۱۳۱ ۱۴۰ و…….
با سلام و تشکر به متیس و دوستان عزیز
در راه کمال ص ۱۰۶-۱۰۷ : دستگاه الهی طوری تنظیم شده که هیج حقی هرگز ضایع نشود.انسان چه در این دنیا و چه در آن دنیاهمواره همان میدرود که کاشته است. پس مشیت الهی توسط کار سازی دستگاه الهی صورت میگیرد در اثر نیات و اعمال درگذشته و حال پاسخ میگوید.مشیت الهی قبل از هرچیز به خاطر اصلاح و حمایت مخلوق است. چه بسا رویداد ناگواری اثر نامطلوب عمل اشتباهی را از روح و سرنوشت انسان بزداید. خیلی اوقات خداوند با حواله کردن ناراحتی های گوناگون خطاهای شخص را پاک میکند… کسی که مشیت الهی را واقعا درک کند و قلبا به آن مطمئن گرددمتوجه میشود که هرچه برایش پیش بیاید به خیرش است و به پیشرفت معنوی اش کمک میکند. این گونه آزمونها نشانه هایی از خداست تا به این پیشرفت کمک کند. با داشتن چنین برداشتی شخص از ناملایمات زندگی کمتر آزرده میشود، خوشبینتر میشود، با آرامش و دید عمیقتری با مسایل زندگی روبرو میشودو توکلش به خدای مهربان بیشتر میشودو درمیابد که او برایش بهتری تکیه گاه است.
با تشکر
Indepth Ostad Elahi
آیا میدانستید؟
سه عامل تعیینکنندۀ میزان حس خوشبختی عبارتند از:
عامل ژنتیکی تنظیمکنندۀ میزان خوشبختی
عوامل محیطی و زمینهای
عامل تکاپوی ارادی فرد در زندگی
. به علت داوطلبانه بودن عامل سوم، این عامل بیش از سایر عوامل به تطبیق و سازش مقاوم بوده و به میزان ۴۰% در تعیین میزان خوشبختی فرد دخیل است.
ما آنچنان که هستیم عمل میکنیم و آتچنان که عمل میکنیم با ما عمل میکنند، ما سازندگان سرنوشت خود هستیم.
امرسون
با سلام و تشکر از عزیزانی که به سوالاتم جواب دادید و ذهنم را روشن کردید
مقاله را بار دیگر خواندم و چند نکته و سوال به ذهنم آمد
۱- اگر به دیگران اهمیت ندهیم موجودیت انسانی خود را از دست خواهیم داد
( می توانیم با کارهای ساده چون سلام کردن عذر خواهی کردن توجه به نیاز های روانی و جسمی به دیگران اهمیت دهیم)
۲-**سوال**
” این جسم بر حسب اتفاق به ما داده نشده در واقع جسم توسط مشاورین معنوی و ارزیابی امکانات مختلف برای ما در نظر گرفته شده و ما نیز آن را برای زندگی فعلی امان پذیرفته ایم”
خیلی ها با جراحی شکل و قیافه خود را عوض می کنند یا از محیط خود به جایی که به نظر بهتر و با کلاس تر است تغییر مکان می دهندآیا این تغییر جسم محیط کارشان را سخت تر نمی کند ؟ با توجه به این که مشاورین معنوی این جسم محیط را برایمان در نظر گرفته اند ؟
۳- زندگی دائما در جهت هدف تغییر می کندجایگاه امروزی ماا در جهان هستی با وضعیت فردای ما تفاوت کند لطفا این جملات را تشریح فرمایید
با سلام
دوست عزیز ا.ر خواهش میکنم اگر ممکن است سئوالاتتان را شفاف مطرح کنید چون از خواندن مطالبتان دچار نوعی سردر گمی میشوم که منظورتان از طرح سئوال چیست ؟ . سئوال اولتان :همان قانون طلایی است که هر چه برای خودمان خوبی میخواهیم برای دیگران بخواهیم که طبق قانون کارما که هر کاری که انجام دهیم بخودمان بر میگردد اگر به دیگران اهمیت ندهیم خدا طوری پیش میاورد که دیگران هم به ما اهمیت ندهند اهمیت دادن به دیگران شامل هزاران ایتم وعمل است از قبیل خوشرویی و خوش خلقی مراعات حق الناس و غیره …..سئوال ۲ :مطمئنا مشاورین معنوی تا اخرکار مارا محاسبه میکنند و به ما جسم میدهند و مهاجرت ماهم به هر کجای دنیا و یا جراحی هم قبلا لحاظ میشود و عملی خلق الساعه نیست .سئوال ۳ :طبق سرنوشت در لوح محو و ثبوت و قانون کارما ثانیه ای جایگاه ما در حال عوض شدن است مثلا ممکن است هدف من دانشجو شدن باشد اما اگر نتوانم هدفم تغییر میکند ممکن است صدها نقشه در ذهنمان باشد که چنین و چنان میکنیم و برای خود جایگاه ویژه ای میسازیم اما دست تقدیر یا اراده خدا یا سهل انگاری و ندانم کاری خودمان سرنوشتمان را تغییر میدهد به حدی که با هدف مورد نظرمان مغایر باشد و همینطور بالعکس ممکن است با تلاش و کوشش و از خود گذشتگی هدفمان را از انچه هست درخشان تر کنیم .بنده در این حد به عقلم رسید امیدوارم تا حدودی راضی کننده باشد .با سپاس از طرح سئوال خوبتان .
آنهااین اگاهیی که باید را ندارند تازه باید دید با چه نیتی اینکار را میکنند.
با سلام و تشکر از متیس مهربان و دوستان با مراجعه چندین بار خواندن سوال و جوابها و عمل دو باره به نکات وتوجه به توضیحات کامنت ۴۶ با پشتکار و مبارزه با سهل انکاریمیتوانیم وظایفمان را انجام دهیم .
با درود فراوان در عجبم که ما انسانها با این همه نعمت که خدا در اختیار ما گذاشته ، با بى اندیشى تمام در پى تجربیات جدید با کمال ……. باز خواست گدایى إز خدا داریم ، چرا این کمر همت را نمى بندیم ؟ که با اندکى تلاش چه چیزهاى میتوانیم براى خود اندوخته کنیم و جزء افتخار افرین ها باشیم ، تاریخ و استاد این را ثابت کرده که ما میتوانیم بهترتر و مفیدتر باشیم!.راستى چرا ؟ أیا این بى باورى کم لطفى به نعمتهاى خدا نیست ؟ أیا تنبلى یکى از کند کردن حرکتهاى ما نیست ؟ أیا میتواند بى عملى ما به داده هاى انبوهى که در اختیار ما گذاشته شده باشد میتواند یکى از عوامل أصلى باشد ؟ در اخر به خود میگویم چند درصد از نوشتههایم که خود باور دارم ، عمل میکنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟. از ماست که بر ماست. مفت باز مباش
کامنت ۴۹
از کلماتى که انتخاب کردین خوشم آمد چون یکه خوردم. با شما موافقم. عمل نکردن به وظایف هم نوعى ناشکرى است. اما من همیشه عمل به أخلاق اصیل رو براى خودم او نقدر سخت و دور میکنم که قابل دسترس برام نیست. این هم البته حیله ى نفسه. یعنى فقط قهرمان بازى و کارهایی که بازتاب پر سروصدایی دارن رو براى خودم میگم یعنى عمل. در صورتیکه باید از کوچیک ترین امکاناتمون و نزدیک ترین افراد بهمون شروع کنیم اونم نه از فردا. از همین الان.
مثلا من هر روز حداقل یک بار فکر و ذکر و یک کار نیک رو انتخاب کردم که انجامشون بدم. کار نیکم رو هم از اطرافم شروع و تمرین میکنم تا عادتم بشه…
باسلام ودرود فراوان خدمت متیس عزیز
امیدوارم قابلیت ان راپیدا کنیم تا از تعالیم استاد به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم
باتشکر
با سلام
می خواستم سؤال کنم این مقاله از کدام یک از آثار نیوتن برگرفته شده است. اصل انگلیسی اش را در کجا می شود پیدا کرد؟ می خواستم به دوستان انگلیسی زبانم خواندن آن را توصیه کنم. ممنون می شوم از راهنماییتون
ممنون از این مقاله زیبا و پر از نکات عملی .خیلی آموزنده بود.
با سلام خدمت دوستان زحمت کش متیس عزیز وسایر کاربران.
هر زمان که روحم احساس تشنگی می کند وبه او پناه می برم متناسب با او شرایطم به نوعی تشنگی ام را سیراب می کند امروز هم که به نوعی در جستجو بودم روی قسمت ارشیو رفتم با به حرکت دادن تاریخ ها دستم را روی یکی گذاشتم. وبه این مبحث رسیدم.
نمی دانم چه گونه وبه چه طریقی می توانم شکر گذار باشم ،باشد که خودش کمکم کند.
وقتی به این موضوع (مسیر معنوی ما ) برخوردم دیدم دوباره درهایی را که برایمان باز گذاشته اند می توانیم با یک اشاره انگشت باز کنیم. چیزهایی را که عرفای ما سالها امدند و زحمت کشیدند تا چیزی را بفهمند به همین راحتی یک اشاره انگشت می توانیم باز کنیم تا بتوانیم به رازهای درونمان دست بیابیم. با خواندن این مطلب دوباره قسمتی از وظایفم برایم روشنتر شد. ودر انتها که هر جمله از این متن که برایمان سازنده ودرسی است به این قسمت اخر ان یاد اوری می کنم تا شاید انگیزی دوباره ای برای مان باشد
زندگی دائماً در جهت هدف تغییر میکند. جایگاه امروزی ما در جهان هستی با وضعیت فردایمان تفاوت میکند. باید بیاموزیم که چگونه خود را با صحنههای مختلف زندگی تطبیق دهیم. انجام این کار در حقیقت قسمتی از فرایند رشد محسوب میشود و به ما امکان میدهد خود واقعیمان را از پوستۀ بیرونیاش فراتر ببریم و به چیزهایی که در ذهن روحی وجود دارد دست یابیم. برای رسیدن به شناخت واقعی لازم است شرایط ناخوشایند و اشتباهات گذشته را ببینیم، اما اجازه ندهیم مانع پیشرفتمان شوند. زندگی مملو از تضاد و کشمکش است، رنج و خوشیهایی که تجربه میکنیم بخشی از طرح کلی حضور ما در این جاست و هر روز هم آغازی تازه است.
با عرض سلام
(زندگی دائماً در جهت هدف تغییر میکند. جایگاه امروزی ما در جهان هستی با وضعیت فردایمان تفاوت میکند. باید بیاموزیم که’ چگونه خود را با صحنههای مختلف زندگی تطبیق دهیم. انجام این کار در حقیقت قسمتی از فرایند رشد محسوب میشود)
(باید بدانیم که در زندگی هیچ چیز اتفاقی نیست، اما ممکن است علت وقایع را درک نکنیم و آنها را زاییدۀ تصادف بدانیم. همین برداشتهای مبهم و غیر واقعی باعث شدهاند مردم تصور کنند هیچ نظم و تدبیری بر وقایع عالم حاکم نیست.)
در این مقاله ، (مسیر معنوی ما ) می تواند به ما کمک کند وجواب چرا ها ی زندگی چه مادی وچه معنوی مان را بگیریم.
با عرض سلام
از دست اندرکاران این وبسایت بابت ترجمه و اشتراک این مقاله ارزشمند، قدردانی میکنم.
بعد از گذشت هشت سال از تحریر، این مطلب هنوز تازه است، ارزش خلاصه برداری دارد و روی هر مطلبش میشه مدت ها تفکر کرد. در دل هر مطلب آن دنیایی درس وجود داره که در سلوک امروز رهرو تاثیر گذاره.
با عرض سلام و تشکر وشکر گذاری
این جسم بر حسب اتفاق به ما داده نشده است، در واقع جسم ما توسط مشاورین معنوی و ارزیابی امکانات مختلف برای ما در نظر
گرفته شده و ما نیز آن را برای زندگی فعلیمان پذیرفتهایم. بنابراین ما دستخوش شرایط نیستیم و این جسم به ما امانت داده شده تا بتوانیم در زندگی زمینی فعالانه شرکت کنیم، نه اینکه فقط نظارهگر وقایع باشیم.
اکر بتوانیم همین جمله را درک کنیم ( در واقع جسم ما توسط مشاورین معنوی و ارزیابی امکانات مختلف برای ما در نظر گرفته شده) )که البته درک ان با این دیده محدودمان بسیار سخت است ، شاید ، شاید ، با کمی تلاش و تلقین و تفکر و،،،،،، بتوانیم به اندازه سر سوزنی به این شناخت برسیم ، که این زندگی مثل برنده شدن در بازی loto می ماند که برنده شده ایم تا بتوانیم اشتباهات و خطاهای گذشته مان را جبران کنیم.
چیزی که به من انگیزه می دهد که تلاش کنم و امید به توفیق و کرم او داشته باشم ، هر بار که اشتباه و خطایی می کنم دوباره با انرژی فراعلی او بتوانم سر پا بایستم و دوباره مبارزه کنم.