سهل انگاری
نوشته: ساندرین دوپلسیس
اگر کسی از ما سؤال کند: «آیا سهلانگار هستید؟ » معمولاً جواب مثبت میدهیم، چون در غیر این صورت ممکن است از خود راضی به نظر برسیم. برعکس، اگر از ما بپرسند «در چه مواردی و از چه نظر سهل انگار هستید؟»، مسئله به نحوی پیچیده میشود. در واقع، چطور میتوانیم موارد و میزان (گاهی/مرتباً، کم/ زیاد) سهلانگاری را در خود تشخیص دهیم، با در نظر گرفتن اینکه سهلانگاری پیامد بیتوجهی است و به وضوح و به طور مستقیم تشخیص داده نمیشود یا اینکه، ما به طور کلی اهمیت چندانی به آن نمیدهیم.
البته، وقتی در انجام کاری سهلانگاری میکنیم، در ذهنمان صدای خفیف وجدان اخلاقی را میشنویم. اما این صدا فوراً به سبب کمبود انرژی برای اِعمال اراده و مقابله با آن در جریان گلآلود و بیپایان افکار اتوماتیکمان غرق میشود.
علاوه بر این، معمولاً آسانتر است کاری را آگاهانه انجام دهیم و بعد متوجه شویم که نمیبایست آن را انجام میدادیم تا اینکه در میان کارهایی که انجام نمیدهیم بخواهیم تشخیص دهیم که چه کاری را باید انجام دهیم. ایگو با مهارت کامل و با استفاده از ابزار مؤثری که در اختیار دارد میتواند سهل انگاری را که امری طبیعی و عادی به نظر میرسد از دیدمان پنهان یا حتی آن را توجیه کند.
حال چگونه میتوانیم نشانههای سهل انگاری را در خود تشخیص دهیم.
ابتدا باید چند لحظه تأمل کنیم و موقعیت را ارزیابی کنیم مثلاً :
– آیا مرتباً کارهای مشخصی را به تأخیر میاندازم؟
– آیا دائماً اتفاقات ناخوشایندی برایم پیش میآید: جریمه رانندگی، تأخیر در پرداخت صورتحساب، تعمیر اضطراری وسایل خانه، وغیره؟
– آیا به خاطر تأخیر داشتن در انجام امور، عمل نکردن به تعهدات، بینظمی، ناتمام گذاشتن کارها، اظهار نظرات بیمورد دائماً سرزنش میشوم؟
– آیا همه وسایلی را که قرض گرفته بودم پس دادهام، اگر کمکی دریافت کردهام یا اگر مهمانی رفتهام، جبران کردهام و… ؟
به موازات ارزیابی در امور مادی و اجتماعی میتوانیم در امور معنوی خود نیز ارزیابی مشابهی انجام دهیم :
– آیا از علت آمدنم روی کرۀ خاک و اولویتهای زندگیام- چه از نظر نوع کارهایی که برعهده دارم و چه از لحاظ چگونگی انجام آنها- آگاهم؟
– آیا برنامۀ معنوی (لحظات توجه به مبدأ، مبارزه با بروزات نفس اماره، خدمت به خلق و غیره) دارم؟
– آیا احساس میکنم که هیچوقت موفق نمیشوم برنامهای را که تعیین کردهام به درستی انجام دهم؟
– آیا شب، کارهایی که در طی روز انجام دادم را به دقت بررسی و ارزیابی میکنم؟
با پاسخ به این سوالات ساده احتمالاً متوجه میشویم که سهلانگاری در ما ذاتی است و آثار آن، هم در آنچه انجام میدهیم و هم در آنچه در انجامش اهمال میکنیم، مشاهده میشود و با میزان توجهی که به دیگران و چیزها داریم نسبت معکوس دارد. از طرف دیگر، تمایزی که بین امور مادی و معنوی قائل میشویم و در ابتدای کار برای طبقهبندی وظایفمان درست و مناسب به نظر میرسد ممکن است اصلاً صحیح نباشد. آیا سهلانگاری در امور مادی، که ایگو آن را خطای ناچیزی میشمارد، وقتی منجر به پایمال کردن حقوق دیگران میشود، مشکل معنوی نیست؟
و همین طور، از لحظهای که با نیت وظیفۀ انسانی یا رضایت مبدأ با سهلانگاری خود مبارزه میکنیم آیا در میدان عمل معنوی نیستیم؟
مشکل اصلی این است که ایجاد انگیزه برای مبارزه با سهل انگاری کار آسانی نیست. با این وجود واکنشهای شدید ناشی از سهلانگاری به اَشکال گوناگون پیامدهای مادی ناشی از آن را به ما گوشزد میکند. اما درک عواقب معنوی آنها، به مراتب دشوارتر است :
• حالات ناخوشایند روانی امکان یافتن ارتباط میان این حالات و سهل انگاریهایمان را مشکلتر خواهد کرد به طوری که بیشتر مایلیم جامعه و دیگران را مقصر بدانیم. نمونههایی از این حالات عبارتند از احساس ناراحتی درونی، از دست دادن کنترل، بدبینی، احساس منفی نسبت به کسانی که سهل انگاری ما مشکلاتی را برایشان ایجاد کرده و نارضایتی خود را به صراحت ابراز میکنند وغیره.
• رکود در فرایند سیرکمال اخلاقی با نادیده گرفتن حقوق دیگران.
• بیتوجهی به معنویات به سبب درگیری فکری و نگرانیهای ناشی از سهلانگاری و غیره.
دراین صورت بسیاری از موقعیتهای پیشرفت از دست میرود، زنجیرۀ علیت منفی ایجاد میشود و درهای رسیدن به آینده مادی و معنوی بهتر بسته میشود، و تا زمانیکه کلید آن را که توجه است، پیدا نکنیم و فرایند علیت را در جهت مناسب هدایت نکنیم، بسته باقی خواهد ماند.
به کار بردن اراده و ایجاد انگیزه برای مقابله با سهلانگاری کار دشواری است و مانند یک دور باطل عمل میکند: هرچه اراده برای مبارزه کمتر باشد، نفوذ نفس اماره قویتر است و سهل انگاری کم اهمیتتر جلوه میکند و هرچه سهل انگاری کم اهمیتتر جلوه کند، انگیزه و اراده کمتر میشود. در این مورد هم مانند سایر موارد مبارزه با نفس باید حضور الهی را به خود یادآوری کنیم. اگر این حضور را فراموش نکنیم و با تواضع و صداقت از او کمک بخواهیم، انرژی او بدون شک اراده مان را تقویت خواهد کرد.
دو پیشنهاد عملی:
۱- یک سهل انگاری که به طور مداوم منجر به نادیده گرفتن حق دیگری میشود را در نظر بگیرید و سعی کنید آن را برطرف کنید. مثلاً بعد از استفاده از چیزی بلافاصله آن را سرجایش بگذارم( در غیر این صورت کس دیگری مجبور خواهد شد، زمانی را صرف این کار بکند)
۲- خود را وادار کنید دو یا سه بار در روز به رابطهتان با الوهیت فکر کنید و به معنای کلماتی که به او خطاب میکنید توجه کنید، گویی روبرویتان است. ( رجوع شود به مقالۀ «نکاتی برای عبادت»)
میتوانیم از تمام روشها و ابزارهای یادآوری استفاده کنیم از جمله: یادداشت، یادآورهای الکترونیکی و غیره. اثرات سهلانگاری آن قدر آشکار است که از نگاه دیگران پنهان نمیماند. توجه به نگاه انتقاد آمیز دیگران، این نقطه ضعف را به ما یادآوری میکند.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
سلام وبأ تشکر إز متیس بلاک
دیروز در محیط کارم بقدری انتقاد شنیدم و إحساس خواری کردم که تا الان تمام وجودم را گرفته بود ونارا حت بودم با یاد اوردن درسها و توجه و توکل به خدا کمی ارام شدم ومی دا نستم خدا مهربان زمانم این صحنه ها را بو جود اورده که مشکل خود را بفهمم و به شناخت خود اکاه شوم و همه انتقاد ها به نظرم کا ملا درست بود ولی درکش إسان نبود و نمی دانستم چه جو ری کار کنم و از کجا شروع کنم و روی چه عمل کنم از شدت درد و نا راحتی به او پناه اوردم با دیدن این درس انگار او با من حرف می ز ند وقتی درس را خواندم چقدر خوشحال شدم و احساس سبکی می کنم چقدر به موقع به دادم رسید همه چیز از اوست وجودش را حس کردم و قلبم راحت شد متوجه شدم که چقدر سهل إنکار هستم و همه از بی تو جهی و نداشتن دقت در کارهایم است و حا ل خرابم هم از نا دانی و غرور است و به کرمش روش کاری که داده شده عمل میکنم او به وا قعیت حی و حا ضر است و کمک یار بسیار شکر گزارم مرسی
با سلام به همگی
در این ارتباط ۲ مورد رو که تجربه کردم خدمت دوستان عنوان میکنم.
۱-بصورت اماری هر وقت در اسرع وقت کاری رو انجام دادم موفق بودم ودرست برعکس وقتی زمان بهش میخورد یا به اصطلاح خودمون پشت گوش انداخته میشد( که عاملش قطعا نفس اماره بود)واقعا دیگه معلوم نبود کی بایدانجام میشد.بنا براین سر موقع انجام دادن کارها خیلی مهمهه.یعنی همون دقایق اولیه یا ساعات اولیه بسته به موردش برای انجام دادن اون کار مورد نظر خیلی میتونه حیاتی باشه .و باز هر چی بیشتر زمان بگذره احتمال انجامش کمتر میشه.
۲-مورد دوم که ارتباط نزدیک با مورداول داره اینه که جدااز بعضی از کارهاکه بصورت طبیعت ثانویه در اومده و اتوماتیک وار اونا رو انجام میدیم یک تحرک اولیه برای یه تعداد از کارها که چند مورد از اونا در متن مقاله اورده شده(ودائما نفس با اونا تقابل میکنه) لازم داریم که بخش مهمی از انرژی لازم برای این شتاب اولیه با “توجه” در طول روز و “تمرین روزانه فکر وذکر” بدست میاد.
با سلام
و تشکر از این مقاله ى بسیار زیبا. باید اعتراف کنم در نگاه اول موضوع سهل انگارى در نظرم بسیار پیش پا افتاده بود. با خواندن هر سطر این مقاله به وضوح در نا خودآگاه وجودم حس نگرانى بیشتر شد. من با دیدى کاملا اشتباه به این موضوع نگاه میکردم واز عواقب مادى و معنوى این بیمارى ،که کاملا به آن مبتلا هستم، بی اطلاع بودم. انگار خواندن عوارض ناشى از سهل انگارى شرح حال مرا بازگو میکردند…
انگار این مقاله ها ى عزیز و با ارزش نقشه هایی هستند براى رسیدن به گنجى بسیار با ارزش به نام شناخت.
با سلام وتشکر فراوان
موردی که بارها بهش فکر کردم و در مقاله هم تحت زنجیرۀ علیت منفی بهش اشاره شده رو اگردقت کنیم میتونه خیلی مفید فایده باشه.
مثال ساده تجربه شخصی:صبح دیرتر از موقع معمول بیدار شدم-به ترافیک بدتری از مواقع معمول خوردم-دیرتر سر کار حاضر شدم-وظایفی که باید انجام میدادم دیرتر واحتمالا باکیفیت پایین تری انجام دادم و….این زنجیره همینطور تا شب ادامه داره.یعنی به موقع انجام نشدن یک فعالیت زنجیر وارروی بقیه فعالیتها اثر میذاره.
این زنجیره علیت منفی رو میتونیم با پیدا شدن یک فکر منفی وتبعات اون رو هم رهگیری و با فکر منفی که پایه و اساس رفتارمون هست مقابله کنیم.
با سلام وتشکر از متیس .وقتی سوال آیا سهل انگار هستید یا نه را خواندم،با سرعت کارهایم را مرور کردم دیدم که از
دید ناقصم سهل انگار نیستم وقتی ارزیابی را خواندم پی به سهل انگاری خودم بردم .فکر کردم وقتی بیماری مختصری داریم با سهل انگاری بدتر می شود از نظر معنوی هم همینطور است برای مثال شبها به طور منظم کارهای روزانه را چک نمی کردم والان اصلا این کار را نمی کنم .بنابر این این سهل انگاری شدیدتر شده است .
با سلام
مطلب دیگری که باز با اون مواجه شدم:
بعضی از کارها هست که احتمالا ممکنه به زمان خورده باشه(کارهای عقب افتاده)معمولا در این مواقع این صدای درون رو دارم که میگه ولش کن این همه مدت انجام نشده اینم روش.
بطور مشخص صدای نفسه.در واقع با این استدلال که مثلا ۴ ماهه انجام ندادی این چند روز واسه تو چه فرقی میکنه؟که همین چند روز دوباره تبدیل به ۴ ماه دیگه میشه.
در صورتی که باید گفته بشه چرا تا حالا انجام نشده؟چرا سهل انگاری کردی؟
جای دو تا موضوع عوض شده:
۱-اون کارهایی که نفس میگه برو خیلی سریع انجامش بده(مثال:افراط در تماشای فیلم)که توی اونا تعجیل میکنم که اتفاقا باید اونا مرتب به تعویق بیافتن.
۲-اون کارهایی که نفس به تعویق میندازه(مثال:یه وقت دندانپزشکی)که تعلل میکنم که اتفاقا باید توی اونا سرعت بخرج داده بشه.
پس اگه به انصاف قضیه رو نگاه کنیم عدم تعادل کارکردی خیلی مشهوده.
با یاد و نام خدای مهربان. در خانه نشسته باشی و غذاهای بسیار مقوی و خوشمزه برایت برسد بدون هیچ زحمت بدون منت و بدون هیچ هزینه غذا برای روحت و جسم و روانت .مسلما که نمیتوانم با این چند کلمه تشکر کنم .بعضی وقتها کسانی رامیبینم که چقدر رفتارها ی خوب و پسندیده ای دارند یا اینکه در دنیا موفق شده اند با خود میگویم ماشالا اینها کی به اینجا رسیدند حال که این درس پر معنی را خواندم به نتیجه این گفتار استاد بیشتر پی بردم پشت سر هر زحمتی نعمتی است . اگر ما با کمک خدا این درس با ارزش را خوب بخوانیم و خوب عمل کنیم هم در زندگی مادی و هم در زندگی معنویمان انطور که در این درس امده حتما موفق میشویم .
با سلام
یک نکته دیگه برای خودم چند بار پیش اومده.
احتمالا هرکدوم از ما توی بعضی از کارهامون نسبت به سایرین قویتریم ( بهتر عمل میکنیم).نگاه دیگران وقتی بصورت انتقادی باشه خیلی مفیده اما اگه بصورت تعریف کردن از ما باشه شاید حتی مخرب هم باشه.
مثال وتجربه شخصی:برای چند سال متوالی به ورزش کوهنوردی و قله های سخت میرفتم واطرافیانم منو به با اراده بودن تمجید میکردن این در حالی بود که در بازگشت در خانه وسایل کوهنوردی بی نظم وترتیب میشدن.اکثراطرافیان اون اراده رو میدیدن ولی بی نظم و انضباطی بعدشو نمیدیدن.این تصویر نادرستی از خودم درست میکرد.(تو ادم با اراده ای هستی).در حالیکه این اراده باید همه جا اراده باشه.
نفس گاهی علاقه به کارهای پیچیده و سخت از خودش نشون میده واز کارهای دم دستی ساده غافلمون میکنه.
یعنی یک کوهنوردی سنگین میتونه کاملا نفسانی باشه و یه جمع جور کردن ساده میتونه روحانی باشه.
با سلام
سوفی عزیز چقدر جالب اشاره کرد:(البته فقط در ابتدا)
با سهل انگاری داشتم مقاله سهل انگاری رو میخوندم.
با شروع خواندن احساس کردم مخاطب این مطلب فقط من هستم ! مدتی هست که یکی از نزدیکان من از این مسئله که من انسان سهل انگاری هستم رنج می برد و بارها این مطلب را به طرق مختلف به من گوشزد کرده و من هر بار دلخور شدم و همیشه در دلم میگفتم : خودش هم این چنین اشتباهاتی داشته و فقط قصد ایرادگیری دارد . متاسفم که دید من در این زمینه نسبت به خودم بسیار محدود بوده و خوشحالم که این مطلب مرا از خواب بیدار کرد . از خداوند کمک می خواهم که برای رفع این عیب کمکم کند . و ممنون از شما …
سلام دوستان . اولین باری که درس را خواندم اصلا متوجه نشدم که درست در مورد مشکل من دارد صحبت میکند. سه ماه است که دوباره گرفتار وسواس روحی “اضطراب ” شده ام . هر چند که قبلا هم این بیماری در من سابقه داشت اما این بار آنقدر شدید بود که تمام زندگی مرا دربر گرفته بود. به زحمت و با استمداد از او این ترس ناشی از تسلط نفس اماره را بطور نسبی مهار کردم و دیروز داشتم فکر می کردم ترس و اضطراب بیمار گونه چه مشخصاتی دارد . در اینکه خود مرا را آزار می دهد که شکی نیست اما مشکلم این بود که چون مانند “حسد” و یا “بد گویی” نیست که مستقیما به حقوق دیگران تجاوز کند نمی توانستم دریابم که کجا ها نفس اماره از طریق آن حقوق دیگران را پایمال میکند . .
اما با خواندن دوباره این مقاله متوجه شدم که در طول دوره ای که من اجازه می دهم نفس اماره به شکل اضطراب بر من غلبه کند ،چنان خود محور می شوم که به عنوان یک فرد مفید به جامعه وظایفم را نسبت به اطرافیانم شوهرم ، بچه ها و مادرم ، در حداقل انجام می دهم و توقع دارم آنها مواظب من باشند نه من مواظب آنها و الان فهمیدم که این امر از تنبلی و سهل انگاری من سرچشمه می گیرد.
در حقیقت اضطراب بهانه خوب و موجهی برای تنبلی و سهل انگاری من شده بوه که ذهنم از مبارزه درونی با نفس اماره منحرف شود درحالیکه خودم راهمیشه آدم وظیفه شناس و کوشای می دانستم که هر زمان که “بتوانم ” به دیگران خدمت می کنم.
با سلام ،حقیقتا مقاله عمیق و پرباری بود …متشکرم.
سلام به متیس عزیز و دوستان خوب
خواستم بگویم یکی از بی نظیر ترین و گرانبها ترین درسهایی که میتونه هر سالکی رو متحول کنه این درسه چون خود من با مدد خدا سالهای پیش این درس را وارد زندگیم کردم نمیدونید چه اثرات خوبی از ان نصیبم شده مبارزه با نفس برام راحت تر شده زندگی مادی و معنویم رونق گرفته وقت بیشتری برای کارای ارزنده تر برام حاصل شده البته من راه کارهای خلاقانه ای بکار بردم واقعا اگر خدا توفیق این واحد را بدهد نمیدانید چقدر ارزنده است امیدوارم توفیق عملش به همه داده شود انشالله .
با سلام وعرض ادب خدمت متیس وهمکاران گرام .
بسیار سپاسگزارم از ارسال مقاله ارزشمند .
وطلب استمداد و کمک برای انجام رضای خداوند.
با سلام
نگرش عزیز
چنانچه امکان داشته باشه لطفا در ارتباط با راه کارهای خلاقانه بیشتر توضیح دهید.با تشکر
سلام بر همگی
شکر و ستایش خدای مهربون که کاملا درد و مشکلات روحی مخلوقاتش رو میدونه و من چقدر بی توجهم. مدتی است که صدایی در درونم مرا وادار کرده که دست از سهل انگاری بردار ،کار عملی برداشتم و کما بیش یادداشت میکنم ولی نه خیلی جدی . وقتی درس رو خوندم هم خوشحال شدم هم شرمنده.ولی با خوندن این درس به حقانیت راهم ،و استادم بیشترو بیشتر ایمان اوردم و از او تقاضای کمک برای تقویت اراده برای همه مخلوقش دارم اگر با توجه به این درس برای خودمون راهکار پیدا کنیم قطعا کمک خواهیم شد چون انرژی فوق العاده ای پشت این حرکت وجود دارد . من در مورد خودم فکر میکنم این در س برای من انمام حجتی است چون سالهاست که در این مورد من بسیار سهل انگاری کردم. در ضمن از جناب نگرش و دیگر دوستان خواهش میکنم راهکارهایتان را در اختیار ما هم بگذارید با تشکر
با سلام به همگی شما،
این مقاله را بارها و بارها خواندم. هر دور به صورت دیگری از مشکلی که دارم پی بردم. این مقاله انگار مرض سهل انگاری را به ِطور چند بعدی بررسی کرده. مثل دروس دیگری که در اختیار ما قرار داده شده، به بعد مادی و معنوی هر دو پرداخته شده.
امروز برای دفعه ی دوم (طبق برنامه ی عبادی ام) که مشغول فکر و ذکر شدم ، سعی کردم، طبق پیشنهاد عملی مقاله، به اینکه او روبرویم حضور دارد و معنی کلماتی که به او میگویم، بیشتر فکر کنم:
– ای خداوند یکتا و بی همتا و حی و توانا، ای واجب الوجود و خالق کل مخلوق و محیط بر همه چیز، …
باید اعتراف کنم تمرکز طولانی مدت در این حالت مشکل تر بود اما کیفیتش واقعی تر، با ادای کلمات مناجات و تفکر به معانی شان خود به خود بین من و او پیوندی پر محبت ایجاد شد. کلمات انگار با ارزش تر شدند( نه اینکه نبودند، بلکه من تشخیص و تمرکز ندارم). پر مفهوم تر. زیبا تر. اعتراف میکنم مناجات رابه آخر نرساندم چون کلمات به قدری قدرتمند و زیبا بودند که با ادای هر کلمه و تفکر روی آنها محو زیبایی آنها در رابطه با معبودم میشدم. چقدر این کلمات به جا و عالی انتخاب شده اند. چقدر اثر و انرژی در آنها هست…
با توجه به دروس آقای دکتر الهی که باید از نقاط ضعف بارزتر م شروع کنم، لیستی تهیه میکنم و مواردی را که در دو جدول مادی و معنوی شامل سهل انگاری های من میشوند را در آن مینویسم. کار عملی پیشنهادی مقاله را انتخاب کردم. در زمان های فکر و ذکر از – او- برای موفقیت در مبارزه با این مرض خود یاری و نیرو خواهم طلبید. برای همه آرزوی موفقیت میکنم.
با سلام
یکی از نقاط ضعف من دقیقا در پایان مقاله آمده است، مثلا در هنگام بیرون از منزل وسایل شخصی ام کاملا جمع نمی کنم و همیشه از طرف همسرم مورد اعتراض قرار می گیرم ولی این را به حساب این نمی گذاشتم که یه نقطه ضعف جدی است و چون حاصل سهل انگاری بود آنرا بی اهمیت تلقی نموده چون می گفتم اگه بخواهم انجامش میدهم ولی این دفعه عجله داشتم یا کار مهمی فکرم را اشغال نموده بود و به اعتراضات اطرافیان هم وقعی نمی نهادم چون مبارزه با این نقطه ضعف را که اصلا به نظرم نمی آمد و ناملموس و نهانی بود را اصلا جزء برنامه ام نبوده مثل اینکه تا وقتی به وجود قطب جنوب اعتقادی نبود سفر اکتشافی برای کشف آنجا شروع نشد.
از “نگرش” خواهش میکنم اگر إمکان داره راهکار هاى خلاقانه اش رو با بقیه در میان بگذاره تا بتونیم همه استفاده کنیم
با تشکر
مدتی است که متوجه سهل انگاریهای خودم هستم، با خواندن این مقاله مصمم به مبارزه شدم. البته خود درس راهکار ارائه داده ولی خیلی دلم میخواد بدونم نگرش عزیز چه راهکارهایی به کار برده اید؟
با عرض سلام و تشکر از این مقاله جالب امیدوارم دو پیشنهاد عملی برای من کار ساز باشد ومرا در سلوک عملی کمک نمایید .در ابتدا فکر میکردم سهل انگاری ام فقط در امور معنوی است ولی با کمی دقت مچ خودم را در امور مادی هم گرفتم .
به نام خدا
این مسئله یکی از مهمترین ابزاری است که نفس اماره از اون استفاده میکنه .در ابتدا نفس هیچ وقت مستقیما نمیتونه و به اصطلاح یک شبه یک صفت و در ما کم رنگ کنه با همین سهل انکاری خیلی مسائل مثل ورزش کردن و مطالعه کدن و در من داره از بین میبره
مرسی از شما
عرض سلام خدمت دوستان عزیز
خیلی فکر کردم چگونه یک راه میانبر بدست بیارم که درسهای سلوکی برایم یک مقدار خوشایند و اسان باشد زیرا میدانید برای مبارزه با نفس خیلی باید در جهت عکس جریان اب حرکت کنیم و این خودش مشکل عظیمی است مظافا اینکه سالک باید در اجتماع باشد با مردم معاشرت کند کار کند. دائم دنبال یک طرح عملی بودم که بتواند زندگی مادی و معنوی من را اسان کند و بتوانم این زندگیام را مراقبت کنم که به باد فنا نرود .رسیدم به اینکه بایددر کل زندگی مادی خود تغییر اساسی بدهم
البته این راه کار برای من جواب داد برای شما نمیدانم .دیدم یک زندگی بی نظم و اشفته دارم اگر میخواستم صبح سرکار بروم هر تکه مایحتاجم یک گوشه بود. از نظر مادی و عقل معاش به هم ریخته بودم خلاصه اولین کاری که کردم نود در صد اسبابهای خودم را دور کردم یا دادم به سازمان خیریه. حتی انبارم خالی شد و تصمیم گرفتم مانند کسانی که میخواهند زندگی نویی را شروع کنند واسباب تازه میخرند برنامه را اجرا کنم منتها با دید سلوکی و معنوی . هر تکه اسباب و لباس و ظروف را با نیت اینکه این تکه اسباب میتواند چگونه سلوک من را خوشایند بکند خریدم .شروع به عمل کردم . محل زندگیم یک مکان بسیار کوچک بود. یک سری تغییرات بنایی هم انجام دادم. قفسه اشپزخانه را همانطور که در نظرم بود تعبیه کردم. …از هزینه سفرم زدم از خرجهای بیهوده ام زدم و خانه را به سرو سامان رساندم. گوشه گوشه خانه کوچکم را با حسب اینکه چگونه بتوانم از بی سرو سامانی نجات پیدا کنم درست کردم . …یک قسمت خانه را با نور کم و یک ضبط صوت خوش صدا و خیلی ساده برای درسهای توجه به مبدا و عبادتم درست کردم که خودم را عادت دادم برای کارهای عبادتی و موسیقیایی انجا بروم.
لباسها و وسایل شخصیم مرتب شد و از چکنم چکنم خلاص شدم. … .
حالا سبک زندگی جدید روح تازه ای به من داد هر قسمت خانه ام برای اجرای درسها یار ویاورم شد همه چیز سر جای خودش قرار گرفت دیگه از اینکه فلان شی ام کجاست خلاص شدم …
تلویزیون خیلی کم نگاه میکنم با تلفن جز به ضروت حرف نمیزنم …برای کمک به دیگران وقت دارم حوصله ام بیشتر شده تا دلم میگیره فوری میرم با خدا ارتباط میگیرم از نظر مالی و عقل معاش تمام زندگیم روی نظم خاصی هست برای خرجهای زندگیم صندوقهای مخصوصی دارم هیچگاه قرض نکردم زیرا با یک شم بخصوص زندگیم را اداره میکنم که باید و باید پس انداز برای روز مبادا داشته باشم از ورزش خیلی بدم میومد و فراری بودم اما چون دستور خداست و برای حفظ الصحه ام واجب است هفته ای سه روز فقط با نیت رضای خدا ورزش میکنم…. در راههای مادی دانشمندان روز به روز ایده های کامل تر و کارساز تر اجرا میکنند ماهم بایستی خلاق باشیم نترسیم شجاع باشیم باید با انجام وظایفمان خیلی قاطعانه برخورد کنیم مثل سرباز اماده به خدمت باشیم مگر چند سال دیگر وفت داریم ؟از کجا معلوم که باز هم برگردیم و در محیط مطلوبی قرار بگیریم؟ الان ما بلیطمان برنده شده یک فرصت استثنایی داریم باید ای کیوی معنویمان را قوی کنیم باید برای بدست اوردن معنویت از همه چیزمان مایه بذاریم از وقت از تفریح از خوشی از پول از هرچی که خوشایند نفس است بگذریم
دوست عزیز نگرش
از شما فوق العاده متشکرم که تجریبات و روش مبارزه خودتون را براى ما توضیح دادید ، امیدوارم که ما هم بتونیم با کمک او موفق بشیم.
با سلام به همه همگی:
میخواستم دوستان لطف کنند نظرشونو درباره این عبارت که در درس امده رو بفرمایند.
“علاوه بر این، معمولاً آسانتر است کاری را آگاهانه انجام دهیم و بعد متوجه شویم که نمیبایست آن را انجام میدادیم تا اینکه در میان کارهایی که انجام نمیدهیم بخواهیم تشخیص دهیم که چه کاری را باید انجام دهیم.”
با سلام به همه دوستان
طیف این قضیه انقدر وسیعه که میتونه دربردارنده بخش مهمی از رفتار یا گفتار و پندار باشه وهر دو بعد مادی ومعنوی رو هم در بر میگیره.درهر کدوم از اینها سهل انگاری میتونه در مقیاس وسیع یا ساده وجود داشته باشه.گرچه نویسنده محترم ازکلمات “مرتبا”و”دائما”استفاده کرده وشاید به نظرمون بیاد خب من مرتبا یا دائما دچار این وضعیت نمیشم ویا انطور که گفته شده شاید گاهی یا کم با این مساله روبرو میشم ولی باید در نظر داشت برای کسی که میخواد در معنویت پیشرفت کنه حتی مقدار کم یه نقطه ضعفی هم باید براش زیاد جلوه کنه و برعکس نقاط قوتشو اگه داره بنظرش نیاد.
روی پیراهن سفید یک نقطه کوچک سیاه هم خیلی جلوه میکنه وروی لباس سیاه جوهر هم پاشیده بشه دیده نمیشه.
مثلا در مورد سنگدلی که برامون گفتن انشاالله هیچکدممون این صفت رو نداشته باشیم ولی یک دانشجو و یک شاگرد استاد باید خیلی با این صفت فاصله داشته باشه و این کافی نیست اگه ببینیم با سنگ تو سر حیوون نمیزنیم پس دیگه سنگدل نیستیم و این درس برای من نیست. بلکه وقتی با یه موقعیت پیچیده تر روبرو شدم ودر اونجا دلم نرنجید واز خدا برای اونطرف بد نخواستم حسابه. انطور که منش استاد است:شعار دینی من اینست که نسبت به همه مهربان باشم در حق تمام مردم خیرخواه باشم هرگز در صدد انتقام برنیایم وبد کسی را نخواهم همیشه در صدد خدمت باشم مخصوصا نسبت به اشخاصی که به من بدی میکنند حتی نمیگذارم قلبا هم رنجش کسی از دلم بگذرد…
یا مسیح(ع) هنگامی که مصلوبش کردند ان حضرت از خداوند برای کشندگانش طلب عفو کرد.
پس وقتی درباره صفت یا صفاتی درسی میاد متوجه بشم که گستردگی اون خیلی زیاده و خیلی احتمال داره زوایایی از اون از چشم من پنهون مونده باشه ومن حتما باید روی اون کار کنم.چون در مراحل بالاتر خیلی احتیاج به کارکردن داره و تعادل هر صفتی مثل مراحل تحصیلی ابتدایی ومتوسطه و دکترا تا کمال داره.
با سلام
حالا دقیقا فهمیدم علت بی قراری ودرگیری فکری که مدتها با ان روبه رو هستم ناشئ إز سهل انگاری وبی توجهی به معنویات می بأشد با تشکر فروان
بنام خدا
بنظر اگر بیشتر دقت کنیم میبینیم بسیاری اوقات وقتی بر یک نقطه ضعف خود توجه میکنیم و سعی در رفع آن،با توجه به مبدا و نیروی اراده و کارعملی فکر و ذکر به تدریج در آن مهارت می یابیم و با مهار شدن آن ضعف نفسانی نقطه قوتی در آن زمینه در ما بروز میکند در بدو کار موجب غروری میشود که به جایی رسیده ایم ؛ اگر با غرورخود مبارزه کنیم و از اوکمک بخواهیم بتدریج جای خود را به نوعی احساس تنفر از آن در خود پی میبریم و من آنرا با احساس کسی که تازه از حمام بیرون آمده خیلی شبیه میدانم زیرا تازه پی میبرد که چقدر کثیف بوده و از کثیفی متنفر میشود !
نکته این قیاس در اینست : ” شخص به تدریج که از لحاظ بهداشتی آلوده میگردد؛ به علائم آن عادت میکند و گیرنده های حسی او دچار خطا میشوند؛ مثلا به بوی بدن خود عادت میکند و با پوشانده شدن دستان و بدنش با لایه ای نادیدنی از آلودگی حس لامسه اش غباروچربی رابه خوبی حس نمیکند اما با استحمام حواس شخص مجددا پاک میشوند و حساسیت شخص بالاتر میرود و التیام می یابد و باز هم تامدتی با لمس یا استشمام آلودگی ؛ احساس مشمئزکننده ای پیدا میکند که در صورت رعایت بهداشت باقی میماند!
در قیاس :
شخص در صورتیکه با ضعف درونی خود؛مثلا دروغ مقابله نکند،به مروربه آن عادت میکند!
اما اگرکمی باآن مقابله کند؛نسبت به آن حساس میشود و پس از مدت کوتاهی نسبت به آن حساس میشود! ابتدا نسبت به اطرافیان حساس میشود و اگربتواند با غرور کاذب خود مقابله کند وارد مرحله تنفر درونی می شود! به تدریج میتواند بر دیگران تاثیر هم بگذارد زیرا در مرحله بعد از تنفر؛ وجودش فلب به شیرینی میشود و همه گردش حلقه میزنند و دوست دارند با او مصاحبت کنند و از کلامش انرژی معنوی بگیرند!همانطور که شخص پاکیزه رایحه خوشی دارد و همه را به خود جلب میکند.شخص راستگو هم مورد اطمینان و تایید حقیقت است و همه رابه خویش جلب می کند.
این قیاس را میتوان در مورد اراده،شجاعت،خیرخواهی،محبت وغیره نیز بکاربرد؛ معیار پیشرفت در اینها هم تنفر از نقاط ضعف نفسانی متناظر آنهاست (بی ارادگی و مهمل بودن، ترسو و بزدل بودن،بدخواهی،سنگدلی وکسی که به دیگران بدی میکند”بدزبانی و تندخویی هم نوعی عدم محبت است”)؛ در همه این نقاط قوت ویا ضعف با مبارزه و پیشرفت فرد از آن ضعف به مرور متنفر میشود« ابتدا از دیدن افراد ضعیفی مثل خود؛ زیرا ناخودآگاه اورا به یاد تلخی های خود میاندازند» وسپس از ضعف درونی خود متنفر میشود و در این هنگام بتدریج میکوشد آنهارا از خود دور کند! اینها تجاربی هستند که شخصا باعمل به آنهارسیده ام و آنهارا دیده ام و بعنوان مثال بارها از اینکه از ضعف نفس دیگران و از بدیهای دیگران دچارنفرت میشدم دچار نوعی غرور و بعدها دچارنوعی یاس از خود میشدم تا اینکه با دروس پرفسور الهی و سعی در درک همنوعانم و حس همدردی درونی و آرزوی خیرکردن برای آنها والبته درمان دردهای معنوی ایشان را از «او»خواستن؛ وتفکر بیشتر و درک بهتر شرایط خودم توانستم بهتر بفهمم و بیشتر به خودم بپردازم تا جایی که در مواردی با پناه بردن به ذات پاکش و تکیه بر توجه به حضورش و تقویت این حس حضور و انس گرفتن بااو متوجه شدم تنها با پرداختن به خوداست که میتوانم از درون و با یاری آن مبداء الهی ؛ و اورا تنها موثردانستن در عالم وجود؛ بر ضعف خودم و بر ضعفی که از محیط تحمیل میشود فائق شوم. شایسته است که بگویم قیاس استحمام و پاکیزگی را بهتر است با مثال علم آموزی و دانشجویی جایگزین کنیم و این دو قیاس یکی در بعد جسم و دیگری در بعد ذهن و روان یک اثر مشابهی دارند اما به لحاظ ملموس تر بودن بعد جسمی در عالم مادی ابتدا آن را مثال زدم. امیدوارم این مطلب با همه بلندی ؛ مفید برای همه ی باشد زیرا همه آنچه تجربه کردم و آموختم به لطف راهنمایی و مراقبت استاد الهی بوده وهست. خواندن مطالب این مقاله و یادآوری همه سهل انگاریهایم و مرور آنها موجب شد به چنین نتیجه که برای شما نوشتم برسم.در پایان لازم است اعتراف کنم شخصا به تجربه دریافته ام فرآیند یادگیری بدون انجام و ارتکاب سهل انگاری میسر نمیشود و بدون مبارزه با آن تداوم نمی یابد.
یا سلام خدمت دوستان و تشکر از نظریات .
به نظر حقیر در یک نگاه اجمالی به مقاله حاضر و ربطش به مقاله قبل (دانشجوی معنوی )خدا خیلی مودبانه (از آنجایی که منبع ادب است )به من دانشجوی تنبل که نمره های درسی ام پایین شده است تذکر داد که وضع درسی ات خوب نیست . داری تنبلی می کنی و وقتت را به بطالت می گذرانی حواست به درس و امتحانت باشد . تا شاید از این بی رمقی و کرختی در می آمدم . (( شاید هم اگر به تذکرش گوش ندم و خودم را جمع و جور نکنم دفعه بعد جور دیگه به من صحبت کند !. لذا من حیس المجموع طوری که من جمع بندی کردم سهل انگاری از بی ارادگی و یا کم اراده گی نشات می گیره لذا پیشنهاد می کنم هر روز یک کار خیلی خیلی کوچک جهت تقویت اراده انجام بدیم و چنانچه موفق شدیم و نکته ای یا نتیجه خاصی حاصل شد آن رو به اشتراک بگذاریم.
استاد الهی می فرمایند ” در دو چیز برایم فوت وقت نشد : تنبور و سلوک معنوی . تا بجه بودم آنجه پدرم از سلوک معنویت به من آموخت یاد گرفتم . وقتی به بلوغ و جوانی رسیدم کاملا می دانستم نفس از چه راه های وارد می شود و چکش می زند راه را به او نمی دادم . اما در امور تحصیل ظاهری فوت وقت شد . از ۳۲ سالگی تحصیلات عالیه را شروع کردم و خیلی هم زحمت کشیدم . ”
حضرت شیخ هم می فرمایند ” بشر باید تا دم آخر ، تا وقتی که بند بند وجودش هست ،حتی مریض هم هست ، کار{معنوی} کند . وقتی خدا راهی به دستمان داد و گفت باید این کار را بکنبد ،باید بکنیم و به حرف نفس گوش ندهیم . انسان وقتی سرش را پایین انداخت و وظیفه اش را انجام داد و کار به وظیفه نداشت ؛ درست دارد می رود ،روح تقویت شد یا نشد به ما چه !
با عرض سلام و تشکر از متیس عزیز
نکته و تجربه کوچکی درباره مبارزه با سهل انگاری دارم که عرض می کنم.
پسر کوچکم گاهی مثلا می گوید بابا بستنی می خوام. میگم باشه بعداً برات میگیرم اما اون یکدفعه با تاکید می گه: «الان» می خوام. حالا تصور کنید اون زمان یا وسط اتوبان هستیم یا ساعتی از شب که همه جا تعطیله.
همانطور که می دانیم رفتار بچه و نفس رو با هم قیاس می کنن. نفس خواهش های خود را سریع و بدون فوت وقت می خواهد اما جالب است که همین نفس در مواردی دیگر کار را به روز یا موعدی دیگر موکول می کند و همین زمینه تنبلی و سهل انگاری می شود.
می توان از این خصوصیت نفس بر علیه خودش استفاده کرد. کاری که پیش می آید یا وظیفه ای که بر گردن داریم را بدون فوت وقت و به اصطلاح «الان» انجام دهیم. به عبارتی کار امروز را به فردا موکول نکردن.
در مواردی که خواهش نفس نباشد این مورد بسیار کارساز است.
با سلام خدمت همه عزیزان چه کار کنم که انگیزه مبارزه با سهل انگاری در من بیشتر بشه؟
با سلام به همه دوستان عزیز
۲۲۰ گرامی در کامنت ۲۴ در مورد این جمله سوال کردید: «“علاوه بر این، معمولاً آسانتر است کاری را آگاهانه انجام دهیم و بعد متوجه شویم که نمیبایست آن را انجام میدادیم تا اینکه در میان کارهایی که انجام نمیدهیم بخواهیم تشخیص دهیم که چه کاری را باید انجام دهیم.»
ضرب المثلی هست که می گوید : مشق ننوشته غلط ندارد.وقتی دانش آموزی مشق می نویسد، آنوقت است که پی به غلط ها و اشکالاتش می برد، آنها را یاد می گیرد و اصلاح می کند و به همین صورت است که به تدریج سطح آگاهی و معلوماتش بالا و بالاتر می رود.
اما اگر این دانش آموز سهل انگاری کند و مشق و دیکته اش را ننویسد(در قیاس دانشجوی معنوی که با سهل انگاری وظایفش را انجام نمی دهد)، در نتیجه اشکال و ضعف هایش نیز بیرون نخواهد ریخت و در نتیجه سهل انگاری او باعث می شود که فرصت های طلایی رشد و پیشرفت روحی را نیز از دست بدهد.در اصل فرصت های تلاش کردن را در اثر مسامحه از دست می دهد. در حالی که همانطور که می دانید پیروزی یا شکست برای یک دانشجوی معنوی مهم نیست. مهم این است که بتواند، تلاش مستمری داشته باشد که سهل انگاری مانع ادامه روند مستمر تلاش می شود.
خیلی ممنون از دوستان نگرش ، m. 220، iliashid
و دیگران که تجارب خودشان را دراختیار گذاشتند و می گذارند. از انرژی جمعی همگی ، استفاده کرده و می کنم.
با سلام بعضی از کامنتها بسیار برایم موثر و تکان دهنده بودند حقیقتا از ۲۲۰ عزیز ،نگرش و سوفی گرامی،ایلیاشید محترم و دیگر عزیزان ، بویژه کامنتهای بسیار زیبای ۱۱-۱۶-۱۷-۱۸-۲۲-۲۳-۲۵-۲۷ و …که شوق حق پرستی و انجام کارعملی را در بنده زنده میکنند حقیقتاً متشکرم…
با سلام،
طی دو سه روز گذشته مرتبا سعی کردم افکارم و رفتارم را با دقت تر زیر نظر بگیرم. به محض بروز رفتار یا فکر منفی به یاد سهل انگاری میفتادم و از خود میپرسیدم: آیا این در رابطه با سلوک معنوی من بیهوده و سهل انگاری نیست؟ و با توجه به این مطلب سعی کردم نیت و رفتارم را در جهت مفید و به نفع روحم هدایت کنم.
اگر افکار منفی را به یک واکنش آلرژی زا در سیستم فکری مان تبدیل کنیم، اگر در واحدهای سلولی افکار مان این برنامه ریزی را ضبط کنیم به طوریکه با هر ورود افکار منفی و مضر ، آژیر خطر بزند، طبق گفته ی Iliashid عزیز به مرور عادت میشود.اما این سیستم بر خلاف جسم ظاهر، در روح ما تنها با تمرین و کوششی بی وقفه تنظیم میشود.
با سلام،
نگرش عزیز از خواندن تجربه ی شما خیلی لذت بردم. اینکه شما با صداقت و سعی و تلاش در ابعاد مختلف زندگی به تغییر مثبت در جهت رضایت – او – پرداختید و برای هدفی که برای خود تون تعیین کردین زحمت زیادی متقبل شدید.
در هر کاری اراده و شجاعت برای شروع لازم است. اینکه ناممکن و نشدنی وجود ندارد و اینکه خدا در انسان قدرتی به ودیعه گذاشته که با کمک و یاری – او – میتوان کوه ها را جابجا کرد…
از نوشتن این تجارب مفید از همگی شما بسیار ممنونم. خیلی ممنون.
سلام
درسی بسیار دقیق و سخت و سنگینی بود و باید عمل کرد.
با سلام وتشکر از همه دوستان
از سپید عزیز و نگرش عزیز برای توجه وپاسخ های ارزشمندشون تشکر میکنم.
بنظر اومد نگرش عزیز یک خانه تکانی بیرونی ودرونی بصورت گسترده انجام داد.
باسلام به همه
mamad عزیز
با سلام
دو پیشنهاد عملی در انتهای درس
ودیگر اینکه
پیشنهاد .m عزیز میتونه خیلی موثره باشه.(کامنت ۲۸)
من پیشتر امتحان وتجربه کردم و به لطف خدا جواب گرفتم.
هنوز هم فکر میکنم باید توی خیلی موارد دیگه(هرکس بسته به شرایط خودش)باید از همین کارهای کوچک شروع کنم.
نفس در ابتدا ظاهرا علاقه به کارهای بزرگ از خودش نشون میده بعد از مدت نه چندان طولانی اون کارهای ظاهرا بزرگ که هیچ میبینیم همین کارهای دم دستی ساده وکوچک رو هم خیلی مواقع انجام نمیدیم.
اما چرا؟
نکته مهمی اینجا وجود داره همیشه فکر میکردم یک کاری موقعی ارزشمنده که بزرگ باشه انچنانی باشه به چشم بیاد و….!در حالی که با ارزش یا بی ارزش بودن یک عمل فقط بستگی به نیت ما که همون رضایت خدا باشه داره.یعنی یک عمل هر چند کوچک ولی با نیت واقعی رضایت او ارزشش بیشتر از عمل به ظاهر بزرگ بدون رضایت اوست.اینجا من متوجه شدم شاید بزعم خودم در یه جایی مثلا داشتم خدمت بخلق بزرگ وموثری میکردم و خیلی هم بخودم امتیاز میدادم و جالبتر اینکه اجتماع و اطرافیان هم تاییدم میکردن ولی اونجا داشتم رضایت نفس خودمو بجا میاوردم و خبری از خدا نبود!
لذا جهت انگیزه وتداوم داشتن و کسب انرژی فراعلی خدمت همه دوستان وعزیزانم یاداوری میکنم که:
” خالص کردن یک عمل(رضایت خدادر ان عمل)دشوارتر از خود عمل است”پس
حتما لازم داریم به توجه وفکر وذکروباز به توجه وفکر وذکروکمی هم البته اراده.
با سلام به همه دوستان وتشکرهمیشگی از متیس عزیز
۲۲۰ عزیز به نظر این حقیرمفهوم این عبارت همان صفت اساسی نفس را می رساندکه هماناشتاب آن برای عمل ، بدون توجه به پیامد آن است ، وقتی تحت تسلط نفس هستیم می خواهیم هرچه را که انجامش آسان وحاکی از راحت طلبی است را انجام دهیم ویا بعکس ازانجام کاری که زحمتی دارد طفره می رویم ودراین موارد به نتیجه کار اصلا” فکر نمی کنیم تا وقتی که باآن نتیجه رودررو می شویم ومی فهمیم اشتباه کرده ایم. اینگونه رفتار هرچه بیشتر شخص را دروادی سهل انگاری فرو می برد، اما بخش دوم عبارت ،شامل زمانی می شود که قبل ازانجام، قدری تأمل کنیم به خود زحمت دهیم، به خود فرصت انتخاب دهیم وعاقلانه عواقب هر عملی رابسنجیم، این روش سخت ، نقطه مقابل روش آسان قبلی است درنتیجه پیامدش هم معکوس است یعنی باعث بوجود آمدن نطم وترتیب در زندگی ودوری از سهل انگاری می شود.تانظر دیگر دوستان چه باشد.
سلام در جواب دوست عزیز کامنت ۳۰ که میخواهید انگیزه مبارزه با سهل انگاری در شما بوجود بیاد
کلمه انگیزه معنیش دوست داشتن زیاد است که بطور اتوماتیک در جریان فکر مارا شرطی کند
استاد فرموده اند برای انجام هر کاری به جوانب ان خیلی فکر کنید بعد از فکر زیاد و سبک سنگین کردن ان مسئله که شخص می بیند چقدر به حالش مفید است شوق و انگیزه پیدا میکند و خود بنده از ورزش کردن فراری و بیزار هستم اما انقدر فکر کرده ام و متوجه شدم که چه فوایدی دارد علیرغم میل باطنی خودم هفته ای سه روز به باشگاه میروم .
در متن به عنوان پیشنهادات عملی آمده است که در موقع مناجات به معنای کلماتی که خطاب به او می گویید توجه کنید. من هم این دو روز سعی کردم به عنوان مبارزه با تنبلی، بیشتر از همیشه به معنای کلمات توجه کنم. با بعضی از لایه های معانی کلمات مناجات در تمرینهای عملی و صحنه سازی هایی که “او” برایم ترتیب داده بود، آشنا شده بودم .اما بعد از خواندن متن ، در هنگام هر مناجات از بین همه واژه ها کلمه ” یکتا” در ذهنم بیشتر می ماند و من در ذهنم می گشتم که ببینم این صفت در زندگی فعلی من چه معنایی را دارد و چگونه من را بیشتر به خودم می شناساند و از این طریق خدارا بیشتر می شناسم. ۴۸ ساعت بعد یعنی در میانه مناجات هفتم بودم که یکباره متوجه شدم که در یک مورد کاری که بسیار هم برایم مهم است من به جای اینکه به خدا متکی شوم و سعی کنم با زحمت خودم کار را پیش ببرم، عملا به یکی از بندگان خدا متوسل شده ام و دلم خوش بوده است که با آشنایی که داشتم کارم آسان می گردد . (خوشبختانه آن کار اصلا پیش نرفت و عملا هیچ اتفاقی هم نیفتاد).
در حقیقت با جستجو کردن در معنای کلمات مناجات درهر دو بعد مادی و معنوی متوجه تعدادی از مشکلات خودم شدم. هم متوجه شدم در کار مادی ام اهمال و سستی نشان دادم و از طریق ارتباطات اجتماعی می خواستم کارم را به پیش ببرم .
هم خلل در ایمانم را دریافتم و فهمیدم که عملا به جای توکل به یکتا ، یک جور شرک به خود راه داده بودم که روی بنده خدا حساب کنم و به این ترتیب یکبار دیگر معنای “یکتا “ی بی همتا برایم توضیح داده شد
با سلام وتشکر از متیس
گرامیMamad
در کامنت ۳۰این سوال را مطرح کردند «چکار کنم که انگیزه ی مبارزه با سهل انگاری درمن بیشتر بشه؟
منشآ بروز سهل انگاری در من بی ارادگی است که گول توجیهات نفس را می خورم.با مطالعه ی مقاله
و یادآوری گفتار ۲۴برگزیده(……برای تقویت اراده انسان بایدبرای خودش حیثیت قائل باشد .وقتی تصمیم به هر کاری گرفت،قبلآ تمام خطرات احتمالی را درنظر بیاوردو به خود بگیردآن وقت قدم در راه عمل بگذارد.چنین شخصی به تصمیماتش همیشه جامه ی عمل می پوشاند.) برایم انگیزه شد که به طور جدی روی نقطه ضعفم کار کنم با استمداد از یکتا مصمم به مبارزه شدم.
از شیوه های مقابله با نفس اماره یکی این است که انسان در ابتدا به طور سیستماتیک با خواسته های آن مخالفت کند وعکس خواسته های اورا عملی سازد ( ص۲۳۳راه کمال) .
در عمل برای انجام هر کاری حتی کوچک که نفس توجیهم می کند که انجام ندهم «خسته ای،خوابت میاد،یک دفعه که انجام ندی طوری نمیشه…….»بلافاصله اقدام به انجام آن کار می کنم.مغلوب نفس نشدن احساس خوبی است وانشاءاله انگیزه می شود برای تداوم عمل.
با اجرای تمرین فکروذکروتجسم آن چهره ی مهربان مطمئنم انگیزه مبارزه بیشتر می شود.
با سلام
آقای دکتر الهی در کتاب مبانی معنویت فطری قسمت پیشگفتار فرمودند “در فطرت هر انسانی انگیزه جلب منفعت و دفع ضرر نهاد شده است،اگر خواننده به هنگام گشودن این کتاب از خود بپرسد مطالعه این کتاب چه فایدهای به من میرساند؟باید گفت که طرز فکر او مثبت و در راستای فطرتی است که برای او،در هر دو بعد مادی و معنوی امکان پیشرفت فراهم میسازد.میتوان از این جمله در هر کاری از خود سوال کرد که این کار چه فایدهای به حال من دارد؟
در این صورت عقل سلیم وارد عمل میشود و میتوان گفت در حد توان و پرورش فکرمان عمل خواهیم کرد.
با سلام
اولا میخوام از متیس بابت این مقاله زیبا تشکر کنم
ثانیا یک نکته به ذهنم رسید.
برای مبارزه با سهل انگاری میتوانیم لیستی از کار هایی که باید انجام دهیم یا حس میکنیم انجام دادنش ضروری است بنویسیم.و به ترتیب اهمیت و محدودیت زمانی و…فهرست وار شماره گذاری کنیم و خود را ملزم به انجام ان بدانیم.برای مثال:من خودم یه دانش اموزم که سال پیش طبق فرموده استاد عمل نکردم(درس هر روز را همان روز نخواندم>و هر روز برای دادن امتحان اماده نبودم>در کل شب امتحانی بودم)اما در این سال تحصیلی جدید تصمیمی گرفتم این که سال پیش با روش خود خواندم و هیچ نتیجه ای به همراه نداشت امسال با برنامه استاد درس بخوانم.عمل کردن به گفته استاد الهی کاری بسار دشوار بود برایم چون من قبلا هر روز ۲ساعت درس میخواندم اما الان باید ۸ساعت بخوانم.در مرحله اول محال به نظر میرسید تا این که تصمیم گرفتم هر روز کار هایی را که باید انجام دهم را فهرست میکردم برای مثال:۱فیزیک
۲شیمی
۳٫حسابان
۴٫هندسه
۵٫خرید فلان کتاب
۶٫مطالعه ی معنوی
۷٫گفت گو با استاد
این لیست کارهایم.حال به ترتیب اهمیت انها را مرتب و عمل میکنم:۱٫گفتگو با استاد
۲٫مطالعه معنوی
۳٫حسابان
۴٫هندسه
۵فیزیک
۶٫شیمی
۷٫خرید کتاب
و برای انجام هر کدام از این کار ها برای خودم که ادم بسیار تنبلی بودم جایزه گذاشتم.و قبل از انجام تمام این کار ها نمیخوابم.
دوستان عفو کنند مارا اگر پر حرفی کردیم
با سلام
::دراین صورت بسیاری از موقعیتهای پیشرفت از دست میرود، زنجیرۀ علیت منفی ایجاد میشود و درهای رسیدن به آینده مادی و معنوی بهتر بسته میشود، و تا زمانیکه کلید آن را که توجه است، پیدا نکنیم و فرایند علیت را در جهت مناسب هدایت نکنیم، بسته باقی خواهد ماند.::
دیشب با سهل انگاری که کردم صبح متوجه زنجیره علیت منفی در خودم شدم.با اینکه در خوردن برای خودم حدود گذاشته بودم شام زیاد خوردم بعد چون چشمم به شیرینی افتادنفس مرا وادار به خوردن کردو با شرمندگی نفس گفت تو خیلی خسته هستی و من بدون اینکه بیلان شبانه ام را بنویسم خوابیدم یعنی به همین راحنی نفس مرا گول زد و امروز صبح که من احساس ناراحتی کردم میگه خواستی نکنی به من چه؟ با خوندن کامنت ۲۲۰ عزیز خیلی شرمنده شدم که همین کارای به این کوچکی رو اگر توجه میکردم امتیاز میگرفتم
در جواب کامنت ۲۴
هر کدام از ما در طول روز کارهایی رو انجام میدهیم که بعد از انجامش متوجه میشم که اگه مثلا دوساعت دیگه هم اینکار رو انجام می دادیم اتفاقی پیش نمی آمد یا اگه فردا هم انجام میدادیم مهم نبود این خیلی بهتر و ساده تر از این است که بگردیم که چه کارهایی را باید انجام می دایم و سهل انگاری کردیم و عقب افتاده، فکر کنم اشاره به این موضوع داره که باید هر کاری را به موقع و سر وقت مورد توجه قرار دهیم تا انجام شود، در این صورت کار عقب افتاده و سهل انگاری نداریم. مثالی از استاد که فرمودند برای اینکه قرآن را در ۱۰ روز اول محرم ختم کنند همیشه یکی دو جزء جلوتر بودند و توصیه کردند که ما هم انجام دهیم شاید کاری پیش اومد و نتونستی اون روز قرآن بخوانی. البته این موضوع در تمام مراحل زندگی هر کدام از ما باید سرلوحه باشه تا هم اراده قوی بشه و هم از بیماری سهل انگاری خلاص شویم.
خدمت کامنت ۳۰،
حضرت شیخ میفرمایند،مدرکهٔ معنوی یعنی هر چیز را به جای خود،ببیند،بشناسد و انجام دهد.
یعنی سهل انگاری نکردن چه در امور مادی و معنوی شناخت لازم دارد وقتی فایده نظم برای ما معلوم و شناخت داشته باشیم شود دیگر برایمان سخت نخواهد بود که به آن عمل کنیم.
اگر آدم در هر کاری غفلت کند و در وقت لازم اراده لازم را با کمک خواستن و توفیق او در خودش اصلاح نکند ،علاوه به ضرر به خودش باعث میشود منشأ اثر منفی در دیگران هم باشد و باعث حق الناس کردن هم میباشد.مثلا وقتی من آدم بد قولی هستم و به قراری که با دیگران میگذارم اهمیت نمیدهم باعث رنجش دیگران میشوم.و بار علی خودم را هم سنگین میکنم.
برای اینکه سهل انگاری نکنیم باید اول بدانیم آن کار برای ما چه فایده و سودی دارد.با توجه به اینکه رابطه غیر مستقیم ما با خدا از طریق علت و معلول است،پس انجام هر کاری و شیوهٔ برخورد با آن را میتوان روشی برای شناخت خودمان در نظر بگیریم و از آن طریق خودمان را اصلاح کنیم.مهم این است که در کارهایمان دقت کنیم و اشکالات را پیدا کنیم ،شناخت این اشکالات خودش باعث روشن شدن درون و پیدا کردن اشکالات دیگر است.من میدانم که خیلی وظایف هست که در حال حاضر انجام نمیدهم و آنها را نمیشناسم،ولی تلاشم را گذشتم روی کارهایی که الان انجام میدهم،میدانم با پیدا کردن اشکالاتم در این کارها حالا میتونم وظایف جدید تری برای خودم پیدا کنم.
کسی در خانه کلیدش را گم کرد ولی چون در خانه چراغ نبود به کوچه آمد و در زیر نور لامپ به جستجو پرداخت.کسی سوال کرد چه میکنی؟گفت کلیدم را گم کردم دنبالش میگردم،پرسید کجا گمش کردی؟گفت در خانه،گفت پس چرا اینجا میگردی.گفت خانه تاریک است ولی اینجا روشن است و راحت تر است اینجا بگردم.
به دنبال اشکالات باید در کارهایی که میکنیم بگردیم، وگرنه نفس حیلهگر میگوید بیا ببینیم حالا کجا میتوانی چه کار مهمتری بکنی ،حالا لباسهایت را خوب مراتب نکردی عیب ندارد اینکه کار مهمی نیست.و به معنویت ربطی ندارد.در صورتی که نظم از همین کارهای کوچک است که در ما شکل میگیرد و خودش را در انجام کارهای معنوی هم نشان میدهد.
با سلام
از ش-گ عزیز و ع- علی عزیز بسیار سپاسگزارم.پاسخ هابرای من خیلی مفید بود.
دریا. گ عزیز
با سلام
این تجربه میتونه خیلی مفید باشه.
این در واقع به چالش کشیدن اون بخشی از خودمونه که مدام تولید غبار تیره وتاری میکنه که منجر به جدایی ما از اگاهی تاممون میشه.
خوشبختانه با وجود تعالیم استاد مارفته رفته موفق به شناسایی عملکردهای مختلف وبعضا پیچیده اون(نفس اماره)در موقعیت های مختلف میشیم.حالا بعد از شناسایی
مبارزه باید شروع بشه اما هر مبارزه ای احتیاج به انرژی داره بازهم خوشبختانه روش کسب این انرژی رو هم برامون شرح دادن.همین حالا که جلوی مانیتور کامپیوتر نشستم میتونم این انرژی رو کسب کنم اون احتیاج به زمان یا مکان خاصی نداره در همین لحظه توجه میکنم و گویی او حاضر و ناظر بر منه نیتم رو پاک میکنم.اگه در همین زمان کسی در منزل احتیاج به من داشت میرم کمکش باز با توجه و….هر عملی باوجود حضور پر برکت او تبدیل به سرور دائمی میشه. این همون مدیتیشن طبیعیه.
با سلام وتشکر
از مدت ها قبل ازخواندن این مقاله با ارزش، از طریق ارتباط باشخصی ، پی به نقش بسیارمخرب سهل انگاری برده بودم: دوستی دارم که دارای صفات اخلاقی عالی بیشماری است ، درباره او همین بس که بگویم به معنای واقعی کلمه( نیک بین،نیک جو، نیک گو، نیک خو، ونیک خواه )است، یعنی همان صفاتی که استاد فرموده اند، اما متأسفانه نقطه ضعف بزرگ این دوست عزیز، سهل انگاری ،آن هم درابعاد واشکال مختلف است. نتیجه غم انگیز این موضوع این شده که همه دوستان وآشنایانش در عین حال که بسیار دوستش دارند اما هیچ وقت وهیچ جا به حسابش نمی آورند! مثلا” اگروعده ای می دهد کسی روی آن حساب نمی کند، اگر قولی می دهد کسی جدی نمی گیرد،اگر قراری می گذارد کسی اهمیت نمی دهد،اگرامانتی بخواهد همه از دادن آن طفره می روند، اگرخبری بدهد همه خودشان درمورد آن تحقیق می کنند، خلاصه درهیچ موردی به اواطمینان نمی کنند. حالا با خواندن این مقاله مهم به خود می گویم: ببین سهل انگاری وقتی ریشه بدواندچطور می تواند موجودیت یک فرد را حتی اگرامتیازات اخلاقی فراوان داشته باشد به حد صفر برساند.پس مراقب باشم ضمن مبارزه با سهل انگاری های کوچک ، به آن میدان رشد ندهم. .
با سلام و تشکر از متیس عزیز به خاطر این مقاله زیبا
برای من خواندن کامنتها خیلی تکان دهنده و انگیزه دهنده است. واقعا ممنون از تمام دوستان عزیزی که وقت میگذارند و با یادآوری های به جا و مثالهای زیبایشان برای پیشرفت روحی مان به ما کمک می کنند.
خیلی ممنون
با سلام بنده تقریبا دو هفته ایست که توفیق پیدا کرده ام کامنتهای دوستان را می خوانم احساس میکنم که تحلیلم نسبت به مسائل معنوی و دنیوی ام (ارتباطم با دیگران و خودم و…)به طرز عجیبی ،خیلی خیلی بهتر شده است، از عزیزانی که انسانیت و فهم والای معنوی و تجاربشان ،که حاصل سختی کشیدن در عمل به معنویت است را با دیگران به اشتراک میگذارند صمیمانه متشکرم . بعضی از نویسندگان ،دغدغه انسان بودن را ،حس می کنم که با تمام وجود و سلولهایشان ،واقعا دارند و در حد توانشان واقعا دارند عمل میکنند و این مساله در این دنیای سرد و خشک و بی ایمان امروزی خیلی خیلی جالب و انگیزه بخش و نادر است … ناخودآگاه با خواندن کامنتها منهم تحریک می شوم برای خیلی عقب نماندن از این قافله ،تکانی هر چند کوچک ،به خودم بدهم …شخصاً در حدی نیستم که بخواهم تجربه ایی را به اشتراک بگذارم چون عملم متاسفانه خیلی ضعیف است …با تشکر.
با سلام خدمت متیس عزیز و همه دوستان عزیز باید اعتراف کنم مدت زیادی است که احساس سهل انگاری درخودم میکردم و حتی یکی از دوستانم هم متوجه این حالت من شده بود وبه من تذکر داده بود همانطور که در مقاله هم امده من هم به این موضوع فکر کردم ولی نفسم خیلی زود ان را کنار زده در حقیقت هیچوقت موفق به مبارزه جدی با ان نشدم با خواندن این مقاله ونظر دوستان به شدت احساس شرمندگی کردم انگار این درس را فقط برای من دادند اول باید ان انرزی را از الوهیت بگیرم تا بتوانم شروع کنم . با تشکر از نگرش عزیز در کامنت ۲۳ با تجربه وراهنمایی خوبش .ودر ضمن جمله ای از کاف عزیز در کامنت ۲۹ ….میتوان از این خصوصیت نفس بر علیه خودش استفاده کرد ……یعنی کار امروز را به فردا نیندازیم.با تشکر .
با سلام خدمت دوستان مسئله مهمی که من هم اکنون در رابطه با سهل انگاری با آن درگیر هستم آن است که بین کار مادی ام که عبارت باشد از تحقیق و تدریس در یک محیط آموزشی و کارمعنوی ام یعنی دانشجوی راه کمال نمی توانم ارتباط خوبی برقرار کنم. یعنی الان حدود یک سال است که یا به شدت غرق در امور معنوی هستم و دوست دارم ساعتها را به مطالعه کتب معنوی و بحث و بررسی این امور بگذرانم، در حالیکه در مطالعه و پژوهش رشته تخصصی ام سهل انگاری کرده ام چون کار و تلاش برای امور مادی برایم ارزش چندانی نداشته .حتی چون این حالت ماهها به طول انجامید، نتایج منفی هم در کارنامه شغلی ام ببار آورده و در دوره دیگر به مدت چندین ماه آنچنان در تحقیق و بررسی موضوع کاری خود پشتکار نشان داده و موفق هستم اما متاسفانه خیلی سرسری به تکالیف معنوی ام پرداخته ام و عذاب وجدان مرا سرتاپا گرفته است. مدتها است که دارم فکر می کنم چرا نمی توانم این دو زمینه را به یک حد تعادل برسانم ؟ با توجه به اصول پرورش فکری که به امثال ما داده شده هیچکدام از این دو رویه درست نیست و هردو کار نفس اماره و تا حدودی نفس شائقه است اما نمی دانم در این موردچطور مشت نفس اماره ام را وا کنم.
خواهش می کنم با توجه به دیده های تیز بینی که کاربران این سایت دارند مرا راهنمایی کنند و بگویند خودشان چگونه شرط توجه دائم داشتن و تعادل داشتن بین این دنیا و آن دنیا را رعایت می کنند؟
با سلام،
مدتی است که روی این مقاله تمرکز و برای شناسایی این مرض در خود تلاش میکنم. از تجارب دوستان بسیار استفاده و روی آنها فکر کردم. برنامه ریزی کردم و به قول -نگرش- عزیز ، خانه تکانی را هدف قرار دادم. چه مادی و چه معنوی. درونی و بیرونی. سعی کردم نقاط ضعف و نقاط قوتم را پیدا کنم و بر آنها تمرکز کنم. در افکار و رفتارم به این توجه کنم که تا چه حد مرض سهل انگاری در من ریشه دوانده است؟
هر چه بیشتر این مقاله ی زیبا را میخوانم و در عمل آزمایش میکنم و با همسرم در موردش صحبت میکنم، بیشتر به این موضوع پی میبرم که من بی نهایت به این مرض دچارم. در همه ی ابعاد…
من بسیار ورزش را دوست دارم و تقریبا روزانه به آن میپردازم، در امر ورزش، تغذیه و حفظ الصحه، به دلایل شغلی تخصص دارم، بطوریکه دیگران در این مورد با من مشورت میکنند. عاشق نظم و نظافت و وقت شناسی هستم، به طوریکه در تاریکی هم وسایلم را پیدا میکنم، منزلم مرتب و تمیز است. ولی از طرف دیگر انسانی هستم بسیار زودرنج، مغرور، ناشکر، زیاده خواه، مستبد و خود رای، بی صداقت، حسود، حسود، حسود، بد بین و انتقام جو … ووو…
این دو لیست را که کنار هم گذاشتم، از شدت نا امیدی از خودم، دلم گرفت. انگار روی خودم خیلی بیشتر از این حساب باز کرده بودم و حالا تصوری که از خودم داشتم کاملا وارونه شده بود. از خودم بدم آمد. مشغول فکر و فکر شدم. از بیچارگی و درماندگی و نگرانی به او پناه بردم. انگار روبروی آینه ای ایستاده، خودم را برانداز کرده بودم و از چیزهایی که دیگران هر روز از من میبینند، چیزی که خدا در من میبیند، وحشت کرده بودم. از خودم کاملا ناامید شدم. این نا امیدی مرا به یاد مناجات حضرت حاجی انداخت:
…زشرمندگی ملتجی گشته ام
زجان و سر و مال بگذشته ام
که دنیا بر ناکسان هشته ام
به خاک در یار آغشته ام
امیدم به تو ای جهان آفرید
به هر جامه گشتم ز دوران پدید
اگر چند باشد گناهم فزون
ولی عفو کن جرم مارا کنون…
گویی این نا امیدی و خجالت از خودم، مرا به یاد – او – انداخت، چون من جزو آن دسته از انسانهایی هستم که در مواقع سخت زندگی به یاد خدا می افتند. به – او- پناه میبرم و در فکر و ذکر با دستانی خالی ولی پر از طلب و خجالتی، و با دلی پر امید، به حضورش میروم و از او عاجزانه میخواهم تا یاری ام کند.
تصمیم به ادامه گرفته ام. به هر قیمتی که شده و در حد خودم، ادامه میدهم. با هر اشتباهی و هر زمین خوردنی ، ناراحت نمی شوم. باز ادامه میدهم. به خود میگویم: تو که خودت را و زشتی ات را دیدی. پس چرا ناراحتی ؟ از خودت چه توقعی داری؟ پر هستی از نفس. پر از اشتباه. تنها ارزشمند وجودت ذره ایست که تو را به خدا وصل کند. پس وصل شو. بلند شو و ادامه بده و به نتیجه فکر نکن…
حضرت شیخ عزیز میفرمایند:
در میدان حق، هر چه آدم بیش تر نیستی کند و دایم به خود بگوید هیچی نیست بهتر است. آدم نباید اصلا از خودش تعریف کند که اینم و آنم. آخر چه تعریفی داریم، یک نفس مثل چاه فاضلاب داریم، دیگر چه تعریفی داریم؟ آدم اگر کیفیت خودش را بشناسد از وجود خودش بیزار میشود. دلش میخواهد خودش را زیر یک خروار خاک پنهان کند.در مقابل، هر چه نیکی هست از خداست که گاهی کردار روی دست آدم میگذارد. آدم باید قلبا ضعف خودش را بشناسد؛ در مقابل امتحان خدا، در مقابل قدرت خدا، قلبا خودش را هیچ بگیرد.
بنده هم مانند “ن” عمیقآ از تمامی افرادی که تجربیاتشان را در “اختیار”ما قرار می دهند نهایت تشکر را دارم و امیدوارم که سعادت استفاده کردن را داشته باشیم. نکته بسیار جالب این متن این است که تنها در مورد پشت گوش انداختن یا تنبلی و … صحبت نمی کند بلکه یک لایه عمیق تر رفته و مستقیم به علت بسیاری از این حالات که در فکر و دیدگاه ماست: “سهل انگاری” می پردازد. سهل انگاری یعنی آسان انگاشتن امورات و ندیدن عمق و اهمیت امورات. ندیدنی که از عدم توجه نشات گرفته. اگر توجه کافی داشته باشیم به حضور مبدا بیشتر به حرکات و سکنات خود توجه می کنیم . در این صورت تازه می توانیم سهل انگاری هایمان را شناسایی کنیم.این یعنی همان به حیطه خودآگاه کشاندن مشکلات در تمام “حرکات” و مخصوصا “سکنات” زندگی مان. بعد از شناختن و پیدا کردن سهل انگاری هایمان این اراده ما که همان نقطه مقابل تنبلی ما درتفکر و عملمان است که مشخص می کند چقدر در مبارزه با سهل انگاری موفق می شویم.
شاید فرمول سهل انگاری را طبق این متن بتوان اینطور تعریف کرد:
سهل انکاری : {تنبلی یعنی عدم اراده ما در این مورد} تقسیم بر{توجه به حضور الهی که منجر به توجه به تمامی اعمالمان بشود}
سلام به همه دوستان عزیز
همه ما مثل کشتی شکستگانی هستیم که باید و باید خودمان را از امواج سهمگین نفس و خواسته های جسم و تعلقاتش رهانیده و مضافا سعادت کسب اگاهی از زندگانی معنوی که هزاران بار شکر گزار درگاهش هستیم که در این زمان غریب دستمان را گرفته و با محبت و ارام ارام از لابلای این جنگل مخوف هدایت میکند تلاش کنیم.. دوست عزیزگیتی خوب .مسئله مادی و معنوی دقیقا در یک راستا هستند و به هیچ وجه کار یکی بدون دیگری ممکن نمیباشد. نه کسی که مادیات را رها کرده و فقط به معنویت میپردازد کارش درست است و نه کسی که دائم فقط بدنبال کسب مال است .این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند . استاد میفرمایند وقت انجام وظیفه بشدت سختگیر هستم و در موقع استراحت دوتا تشک زیرم می اندازم . چرا ؟ برای اینکه مادیات و معنویات مثل یک حجمی یا جسمی به علاوه سایه اش است . بنده خودم شخصا چون سالها کارم در بانک بود سعی میکردم طوری به کار مشتری ها برسم که در نزد خدا خجالت زده نباشم به افراد پیر یک کمی بیشتر میرسیدم چون دل نازک بودند با جوانان پر حوصله بودم چون جوان غرور دارد همیشه سعی کردم با تمام وجودم بدون اینکه خللی در کارم ایجاد شود وظیفه خودم را در قبال مسئولیتم درست و بجا انجام دهم و از کارم ندزدم خدا را حاضر و ناظر قرار دهم تا ان حقوقی که میگیرم حلال باشد همیشه هم سعی کردم دو برابر کار کنم که مدیون نشوم حالا انعکاس عملم این شده که اگر هزار تومن حقوقم باشد به اندازه ده هزار تومان برکت دارد . در بقیه شئونات زندگیم همیشه احساس میکنم در جم هستم ودر مقابل دوچشمی که پلک هم نمیزند . هم کار منزلم و هم کار بیرونم با هم مخلوط است چون اگر به خرید نروم کارم لنگ میشود و اگر تمرکز معنوی نداشته باشم نمیتوانم درستکار باشم تا زمانیکه در جسم هستیم نیاز به پول داریم به محل سکونت ابرومندانه و نباید لاابالی باشیم منتها شخصا اعتقاد دارم که در قبال اعمال ریز و درشت دنیایی باید سعی کنیم انسان خوب و معقول و دلچسبی باشیم وتمام وظایف خودمان را طوری انجام دهیم که خداپسندانه باشم مثلا بنده تا یخچالم خالی نشود خرید بیخودی نمیکنم خریدهای کلی اذوقه را سالانه یا ششماهه یا ماهانه انجام میدهم به ماشینم به موقع رسیدگی میکنم برای پذیرفتن مهمان دغدغه ای ندارم چون وسایلم اماده است منتها تمام کارهایی که انجام میدهم امیدم این است که مورد رضایت خدا باشد و به اگاهی درست برسم و پروش فکرم در جهت درست هدایت شود در ضمن از انجام وظایفم دور نمانم .اگر به موقع به ماشینم و تعمیرات و دغدغه های زندگی نرسم در جایی انچنان چوبش را میخورم که از خیلی از واجبات زندگیم عقب می افتم تمام زندگی و اموراتش با معنویات ما مثل یک قالی میماند که تار و پودش در هم تنیده شده .اینهم تجربیات من بود .
سوفی عزیز کامنت ۵۸
مرسی ممنون دقیقا وضع درونی مرا کاملا شرح دادی وقتی کامنت شما رو می خوندم منقلب شدم چون دقیقا شرح حال گناهکار من بود از خجالت آب شدم از اینکه تا چه حد گرفتار نفس شده ام.
اول میخواستم برای کامنت ۵۷ جوابی بنویسم ولی وقتی مطلب شما رو خوندم دیدم آنقدر گناهکارم و عمل صفر که هر چه بگویم چون عمل ندارم برای گیتی عزیز اثری ندارد و از شرمندگی سرمو پایین انداختم.
ba tashakor az metis Aziz ke vasilehii shode ruee zamin ta ma dar manaviat pishraft konim .
man fekr mikonam dar bazii az darshaye madi ya manavi yek zamane moshakhasi taiin shode & agar sahlengari nakonim khoda khodash komakeman mikonadi.vali man ke amal nakardam dar yek maghtae Zamani ba chand ta darse talash nakarde ruberu mishavam.
با سلام به همه دوستان.
گیتی عزیز، در خصوص سوالی که در کامنت ۵۷ مطرح کردید«چگونه شرط توجه دائم داشتن و تعادل داشتن بین این دنیا و آن دنیا را رعایت می کنند؟»
به نظرم جواب شما در یک کلام این است :«مدیتیشن طبیعی»
همانطور که خوتان هم می دانید زندگی مادی و معنوی ما واقعا دو مقوله جدا و منفک از هم نیست. تارو پود در هم تنیده ایست که برآیند آن سطح آگاهی و رشد روحی ما را باعث میشه.
مثلا شما گفتید که کارتان در زمینه تحقیق و تدریس است. خوب اگر با نیت رضایت «او» روی کارتان تمرکز کنید و همیشه بروز باشید و دانش خودتان را به بهترین نحو به اشتراک بگذارید و در محیط آموزشی رفتاری مثبت و مطابق اصول اخلاقی انجام بدید( که صد در صد همینطور هم هست) خوب شما در حال انجام عبادت عملی هستید و در جریان ظاهرا مادی به انجام معنویات بطریقی درست و علمی مشغولید.
البته مشخصا میشه در کنار چنین رفتار معنوی روزانه, عبادت های خاصی را نیز مانند تمرین فکر و ذکر روزانه و مطالعه معنوی را نیز افزود.
سوفی عزیز
تجربه ای مشابه شما دارم. من هم از میزان و شدت صفات منفی اخلاقی خودم وحشت کردم. واقعا ترسیدم. احساس کسی را داشتم که درب سطل زباله ای را باز کرده و از تعفن و میزان آلودگی اش شوکه شده و سریع درش را می بنده.
بعد از این مرحله ترس و شوک به «او» پناه آوردم: .
آخر کلام شکر می کنیم که داریم یاد می گیریم عدم تعادل هامون را بشناسیم چون
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
الان زمانی ، فرصتی به ما داده شده تا معنویتی را عمل کنیم و بهره ببریم … یک سختی هایی دارد. باید از خواسته های نفس بگذریم .. مقابله کنیم .. برنامه مبارزه با نفس داشته باشیم و غیره.. ولی اگر این کارها را انجام ندهیم می دانیم که بعدا با خفت و خواری بیشتری زندگی خواهیم کرد. در زندگی مادی هم همین است اگر در دوره ای تلاش نکنیم وسختی ای را به جان نخریم وضعیتمان بدتر میشود.
به نظرم به طور کلی باید روحیه مبارز و کوشا و پرتلاشی در خودمان به وجود بیاوریم. کتاب حضرت شیخ را که می خوانم واقعا برایم الگو هستند.. هر کاری که انسان می تواند باید انجام بدهد و عاطل و باطل بودن را از ذهنمان دور کنیم. واقعا آن خانه تکانی که نگرش عزیز فرمودند را لازم داریم. حداقلش یک خانه تکانی ذهنی است که روش راحت طلبی و مفتخوری و.. را دور بریزیم و در ذهنمان تلاش و کوشش و پشتکار – که البته بدون کمک گرفتن از مبدا آن هم ممکن نیست- را درذهنمان بگذاریم. شاید این که دائم در ذهنمان دائم چک کنیم که آیا من آدم مفیدی الان هستم یا خیر هم بهمان کمک کند.
بالاخره این مقاله و کامنتهای دوستان باعث شد من یک تکانی به خودم بدهم و دوباره برای ورزش اقدام کنم. نمی دانم روی چه حسابی عادت کرده ام که دو ماه ورزش کنم، دو ماه استراحت کنم!! خلاصه متوجه سهل انگاری به این حق جسمم شدم. انشاءالله که این حرکت مستدام باشد.
در مورد کامنت سوفی عزیز..من هم به همین نتیجه رسیده ام.ناامیدی کاری را درست نمی کند. پشیمانی خوب هست آن هم به اندازه اش ولی ناامیدی فایده ای ندارد. دیده ام که از خوب بودن و خداپسندانه عمل کردن واقعا عاجزم. مگر خودش کمک کند. کار سختی است.فقط اگر خودش کمک کند می توان صحیح و مطابق رضایتش عمل کرد. امیدوارم که این عجز را که در خودمان دیدیم فراموش نکنیم و او کمکمان کند مطابق رضایتش عمل کنیم.
با سلام،
به تازگی با مقایسه ی رفتار دیگران با خودم ، احساس خجالت و ضعف میکنم.البته این دیدن نظم مادی و معنوی در دیگران برایم بسیار لذت بخش است. اینکه افراد ی که با من در طی روز در ارتباطند، کسانی که بی توقع، با نهایت فروتنی و آرامش خاص خودشان ، به نکات بارز این مقاله مدام عمل میکنند. از این که تا به حال این مساله اصلا برایم قابل دید نبود.
دلم میخواهد از آنها یاد بگیرم.
در عمل جدی ،و برای مبارزه با سهل انگاری، موفق تر باشم. و قدمی، هر چند در حد خودم (بی نهایت کوچک و بی ارزش)، ولی برای حرکت به سوی معبود بردارم….
گیتی عزیز
باسلام
شمادر تحقیق و تدریس در یک محیط آموزشی نیستید.این فقط ظاهر امر است.شما در معدن طلا هستید.
این کاملا بستگی به دیدگاه ما دارد.
این محیط هایی که ما در ان هستیم مثل اداری و اموزشی و کارگاهی و غیره همگی صحنه سازی های بی بدیلی
هستند که رب العالمین برای هرکدام از ما تدارک دیده تا در انها محک بخوریم تا بلکه قدمی جلوتر برویم.
چنین امکانی وجود نداشت اگر میخواستم حتی با صرف هزینه زیاد خودم چنین محیط هایی یا صحنه سازی هایی بوجود بیاورم تا در انها به خود شناسی بپردازم.
اکنون این محیط و اجتماع و افراد ایجاد شده تا در اثر برخورد با انها بتوانم گامی به جلو بردارم.در غیر اینصورت همچون ماهی که دریا را پیدا نمیکند یا همچون فرد ثروتمندی(بالقوه) که از موقعیت خویش نااگاه و در خیابانها به گدایی مشغول است خواهم بود.
این انتخاب خیلی بستگی به خودمان دارد.شما در یک محیط ظاهرا مادی میتوانید معنوی باشید.
از سوی دیگر این خطر وجود دارد که در یک موقعیت بظاهر معنوی کاملامادی باشم.من در حین عبادت به برنامه ماهواره فکر میکنم و شما در حال تماشای برنامه توجه دارید و از ان نکات معنوی برداشت میکنید.من در محضر جناب ماهواره هستم و شما در محضر حق.
نگرش و سپید عزیز در واقع به خوبی اشاره به همین موضوع دارند(مدیتیشن طبیعی)
خوشبختانه استاد الهی در نهایت لطف و مهربانی و با روشی نوین به تربیت ما می پردازند.زندگانی استاد و انچه ایشان بعد عمل به معنویت سنتی در اجتماع ودر موقعیت های مختلف انجام دادند بسیاربسیار درس اموز است.
باسلام وتشکر از همه دوستان
بعد از خواندن مقاله و نظرات دوستان .به این نتیجه رسیدم که بین نفسانی شدن یک صفت و حالت تعادل آن صفت مرحله ای بنام نقطه ضعف صفت قرار دارد .وجود این حد فاصل در عمل به این کار میآید که یک نقطه ضعف ابتدایی از تعادل خارج شدن است و می باید با عقل سلیم و کمک از یکتا و پرورش فکر انرا در اراده و دست خود گرفت مثلا سهل انگاری علایم نفسانی نقاط ضعفی است حق موجودات و اطرافیان را در نظر نگرفتن و به نوعی از خود دوست داشتنمان شروع میشود امری است که در اابتدا ممکن است درست یا غلط باشد .اگر بر روی آن فکر کردیم و آنرا در راستای رضای خدا ورعایت اصول اخلاقی عرفی قانونی مدیریت کردیم.حد آن برایمان مشخص میشود (یعنی با نقطه ضعف وارد بحث و کنکاش میشویم تا علت را پیدا کنیم).ولی اگر بدون پرورش فکر از آن بگذریم و آن صفت ما را بادخود میبرد و به نفس تبدیل میشود که دیگر نباید با آن وارد ولی و اما و اگر شویم و مستقیم باید مخالف آن را بصورت درمانی عمل کنیم .
یعنی برای مدتی و بصورت آگاهانه برخلاف گفته نفس عمل نماییم
در همین راستا اگر به نقاط ضعفمان بصورت کودکی که بدون هیچ منطقی خواسته هایش را دنبال میکند نگاه کنیم .شاید راحتتر آنرا مدیریت کنیم (با استفاده از این خاصیت که ما دیگران را راحتتر تربیت میکنیم تا خودمان را ).میتوانیم به نقاط ضعفمان هم بعنوان یک کودک در خود نگاه کنیم .نه قسمتی از خود که منطق و دلایلش عقل ما را توجیه و احاطه کرده .همانطور که به بچه هایمان نه میگوییم یا آنها را مدیریت و تربیت میکنیم.نقاط ضعفی که بهحال خود رها شوند ،بسرعت تبدیل به نفس خواهند شد.مانند امراض کوچکی که در نهایت تبدیل به سرطان میشود.
با سلام ،در مورد سوال گیتی محترم ،عزیزان خیلی بنظرم کامل گفته اند ،البته خودم هم متاسفانه با این معضل بشدت درگیرم، حتی حضرت حاج نعمت هم همانطور که در گفتار۱۴۶۹ از آثارالحق :”…تا این که از طرف باطن به من تجلی شد .شوق معنوی سبب شد که کاملا نسبت به مادیات بی اعتنا شوم و به کارهای ملکی عمویم نتوانم به درستی برسم …” وقرآین بسیار دیگر،و همچنین مولانا ،حافظ ،باباطاهر و…نیز با این طغیان نفس شائقه و به تعادل رساندن آن ظاهرا درگیر بوده اند…ع-علی عزیز ک۶۱،شخصا تاکنون بدون تعارف از کامنتهای شما واقعا خیلی بهره و لذت برده ام…سوفی گرامی پیدا کردن ردِّ اینهمه صفت منفی در خود :”…بسیار زودرنج، مغرور، ناشکر، زیاده خواه، مستبد و خود رای، بی صداقت، حسود، حسود، حسود، بد بین و انتقام جو …”بنظرم واقعا قابل افتخارست و نیازمند خودکاوی و دقت ِ بسیار بسیار زیادی در خودست و اینکه “…ازچیزی که خدا در من میبیند، وحشت کرده بودم…”نشان از رابطه بسیار زیبا و محترمانه شما با او دارد که برخلاف بنده، چقدر برایتان مهم است که خداوند چه چیزهایی در شما می بینند چون من سالهاست که فکر میکنم خب اینهمه بدی را در من می دانند دیگر ،چکارش میتوانم بکنم…!و اینکه در کامنتتان نقل کرده اید :”… امیدم به تو ای جهان آفرید – به هر جامه گشتم ز دوران پدید” متوجه شدم که در هر دون و جامه ایی چه امید و توکلی حضرت حاجی برای تغییر ، به خداوند داشته اند …مطالب آموختنی در کامنتهای دوستان و مقاله خیلی زیاده مثلا همت و توان ومثبت اندیشی و شادی و امیدی که در کامنتهای نگرش عزیز موج می زنه یا فایدهء علم به ضعفهایمان در کامنت سپید :”…آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل …” یا کارعملی زیبای نیکی عزیز :”…دائم در ذهنمان دائم چک کنیم که آیا من آدم مفیدی الان هستم یا خیر…” و عشق به معبود در کامنت ۶۸:”…و قدمی، هر چند در حد خودم (بی نهایت کوچک و بی ارزش)، ولی برای حرکت به سوی معبود بردارم”. بهر حال شخصا که هزاران سال با این مفاهیم متاسفانه فاصله دارم… لیکن بعنوان اولین قدم بنظرم باید همانطور که در کامنت ۶۷ گفته اند وزنم را کم کنم چون مهمترین عامل در بی حالی و سهل انگاری ام اولش ضعف وسستی بدنمه ،که آنهم همانطور که در کامنت۵۹ “ر.ا” گفته حاصل بی اراده گی ام در مقابل گرسنگیست فهمیده ام اراده شاید یعنی قوه ی تحمل کردن ِدرد و رنج برای رسیدن به آنچه که می دونیم به صلاحمونه.
با سلام
به نظرم با هر بار مطالعه این مقاله می توانیم مفاهیم عمیق تری از آن را در یابیم بطور مثال : میتوانم به اثرات و عواقب سهل انگاری اشاره کنم ؛ در حالیکه برخی اثرات و نتایج سهل انگاری ،فردی هستند، سهل انگاری میتواند تبعات و عواقب متوالی اجتماعی داشته باشد و بهتر است کمی بیشتر به این رشته تبعات بیاندیشیم و برای افکار و اعمالمان اولویت و اهمیتی براساس تبعات اجتماعی و فردی آنها قائل شویم به عنوان مثال در حالی که اعمالی مانند : دروغ ، تقلب ، نقض عهد ویا تعمد در حرف نشنوی از معلم، بی توجهی به مفاهیم معنوی و اصول معنوی ویا اولویت قائل شدن برای صورت ظاهری مفاهیم معنوی، به جای سعی در درک عمیق و عمل صحیح به آنها موجب میشوند تا شخص علاوه بر از دست دادن حساسیتش به اصول معنوی که یک نتیجه فردی است ؛ دچار عواقبی همچون داغ باطله خوردن بدلیل نقض عهدش و یا عواقبی همچون حق الناس بدلیل بد جلوه دادن معنویت و گمراهی یا ایجاد نفرت در اکوسیستم معنوی از راه یا مرامش میشود و مسئولیت اعمال جبران ناپذیری بر دوشش خواهد بود!بنابر این اهمیت موضوع توجه و دقت و اهمیت دادن به افکار و اعمالی که از ماصادر میشود و عمل به آنها از این بعد که چه نتایجی به بار خواهد آورد موجب میشود شخص به تدریج در رشته نتایج مثبت قرار گیرد و هرچه بیشتر پیشرفت میکند به تدریج از اعمال و افکار خلاف حقیقت متنفر و بیزار میشود. امیدوارم خداوند سعادتی به همه ما بدهد رضایتش بجای آوریم. .
با سلام به متیس گرامی وهمگی دوستان وتشکرفراوان
من سعی خودم را می کنم که سهل انگار نباشم، ولی بسیاری از اوقات، فراموشکاری باعث سهل انگاری هایم می شود، یعنی یادم می رود فلان وظیفه ام را انجام دهم، یا فلان موضوع مهم را مد نظر داشته باشم. این مشکل را چگونه می توان بر طرف کرد؟
با سلام در کامنتهای زیبای ۶۵ و ۶۸ (که به نوعی تقریباً رویکرد کلیِ اکثریت ِ ماست) بنظرم تبعیضی وجود دارد که برایم سوال برانگیز است ممنون می شوم دوستان مرا روشن بفرمایند ،زیرا این استاندارد دوگانه را در برخورد و قضاوتهایمان نسبت به خودمان و دیگران معمولا در میان ِشاگردان فلسفه استاد الهی حداقل در سطح ِ اندیشه و گفتار، بکراّت شنیده ام ،از یک طرف چنانکه در کامنت ۶۵ بدرستی آمده ،به دلیل دقت در افکار و نیات و خودکاوی و نیز دیدن ِ فاصله ی آنچه هستیم و آنچه از اصول اخلاقی و انسانی که در دروسمان یادگرفته ایم و باید باشیم و … ، بدرستی به دیدی که سپید عزیز در مورد خودمان شرح داده اند ، می رسیم،البته گاهی هم شاید برای جلوگیری از غرور، بهتر میبینیم که اینگونه در مورد خودمان بیندیشیم … که البته فواید زیادی هم شاید این نگرش ِ بسیار انتقادی به خود داشته باشد از جمله :اینگونه نگرش به خود ، در تحریک شدن به تلاش و کوشش ِبیشتر در جهت رفع و دیدن ِ عیوبمان و گشتن بدنبال ِ علل حوادث و کشف ِ صفات ِ منفی در خودمان که باعث ِسعی ِ مجدانه تر در رفع ِ عیوبمان ، میتواند بشود …بهر روی در مورد خودمان،چنین بینش ِ سختی داریم …ولی وقتی نوبت به دیگران می رسد برای اینکه بدبین نباشیم و قضاوت نکرده و نیک بین باشیم و… معمولا رویکرد سوفی عزیز در کامنت ۶۸ را داریم که دیگران بسیار خوب هستند و انگار که این نفس اماره فقط در ماست که وجود دارد و عمل میکند … در حالیکه حقیقت اینست که کسانی که واقعا به معنویت عمل میکنند (بدلیل دروس و کارعملیها و…) نسبتاً ،بنظرم انسانهای عموماً بهتر و فهمیده تری ، معمولاً هستند .آیا در مورد ِ این دو مدل رویکرد ِ تبعیض آمیز،نسبت به خودمان و دیگران ، اساساً تناقضی دیده نمی شود؟ آیا اگر ما اینگونه هستیم دیگران و اطرافیان ما (که بعضاً عقیده ی درست و محکمی هم ممکنست به چیزی نداشته باشند … ) آیا به همین بدیِ ما نیستند ودرونشان اینگونه نیست؟ آیا چنانکه سپید عزیز بدیهای درون خود را میشمارند (و منهم نسبت به خودم این تفکر را دارم) دیگران و اطرافیانمان و…آیا چنین درونی ،تقریباً مانند ما ندارند ؟آیا اگر بگوئیم درونشان مانند ِ ما، بد است، بدبین می شویم یا واقع بین؟ چون ما برای ساختن ِ جهان بینی مان باید تصویری از انسانهای پیرامونمان (خوب ،بد ،زشت)بالاخره داشته باشیم . با سپاس.
با سلام به همگی
نظر iliashid عزیز در کامنت ۷۲یعنی پیامدهای اجتماعی سهل انگاری برای من جالب و مفید بود.متشکرم.
ش-گ عزیز
با سلام
در واقع منظورم از این کامنت پاسخ گویی به عزیزی مثل شما نیست .چون خودم هم گاها به این وضع دچار میشم.
ولی گذشته از پیشنهاد نویسنده عزیز مبنی براستفاده از یادداشت، یادآورهای الکترونیکی وغیره دو مورد رو سعی برانجام اونا دارم.
۱-بالا بردن دقت در امور روزمره.
۲-خودم رو مورد ملامت وسرزنش قرار میدم.مثال :چطور یادم نمیره غذا بخورم چطور یادم نمیره به کی چقدر پول قرض دادم و….
تقریبا لیست بلند وبالایی از این کارهایی که چطور یادم نمیره رو میشه در نظر داشت.
همانطور که خودتون خیلی خوب اشاره کردین (فلان موضوع مهم) باید دید این مهم واقعا چقدر مهمه.یا توی لسیت ما واقعا جایگاهش کجاست.چون در مورد خودم به انصاف اگه نگاه کنم میبینم که فراموش شده ها هیچوقت در بالای لیست نبودن.
با سلام به همه دوستان.
رضای گرامی؛
همه همه ما آدم ها مجموعه ای از عدم تعادل ها هستیم. همانطور که در صفحه ۲۲ کتاب طب روح آمده است:
« هر بار که روح ملکوتی در جسم عنصری جدیدی وارد می شود، واحدهای صفاتی او با واحدهای صفاتی روح بشری جدید ترکیب می شود. این واحدهای صفاتی مختلط جدید، عدم تعادل جدیدی به ارگانیزم معنوی تحمیل می کنند. در مواجهه با این عدم تعادل ها، هر کس باید از طریق دستگاه تنظیم کننده معنوی خود، میان واحدهای صفاتی اش، تعادل و هماهنگی لازم را برقرار سازد؛در غیر اینصورت نگرانی درونی که همراه هر عدم تعادل کارکردی است به یک منبع درد و رنج اضافه تبدیل می شود ….»
پس به نوعی عدم تعادل ها در همه هست ولی ما سعی می کنیم با نگرشی از مجموع دو رویکرد واقع بینانه+نیک بینانه بیشتر روی نقاط مثبت دیگران متمرکز بشویم چون ما در مقابل رشد و تکامل روحی خودمان مسئولیم (با این وقت کم و این همه صفات نامتعادل).
در کتاب ملک جان نعمتی آمده است:
« سالک واقعی آن قدر قلبش پاک و لطیف است، مانند دستمال نازکی می توان آن را شست و گذاشت فورا خشک شود»
با تشکر از متیس عزیز و همهٔ دوستان،
در مورد سوال رضای عزیز من فکر میکنم که ما معمولأ خوبی های خودمان و بدیهای دیگران را بزرگنمایی میکنیم. در مورد خودم بگویم، خیلی زمان برده و میبرد تا به انصاف و تعادل در این زمینه برسم، شاید برای اینکه بتوانم اعمال و افکار دیگران را قضاوت کنم، باید از نیت و شرایط آنها کاملا آگاه باشم که نیستم. با اینحال باز هم اشکالات آنها را میبینم. ولی برای اینکه واقع گراتر باشم، به خودم میگویم که آنها هم مثل من نفس اماره دارند. آنها هم در این دنیا مثل من آمدهاند تا با نفسشان مبارزه کنند. تازه من با این همه درس و کار عملی که در مورد مبارزه با نفس انجام دادهام، هنوز این همه اشتباه دارم که میبینم و خیلی بیشتر که هنوز نمیبینم. این جور تفکر باعث میشود که نگاهم به دیگران مهربانتر شود و توقعم از آنها کمتر شود.
سپید عزیز و m گرامی بسیار از پاسخهای زیبایتان متشکرم و حتما باید بارها و بارها آنها را بخوانم چون شخصا در این زمینه خیلی ضعیفم و بویژه باید افکار زیبای کامنت ۷۸ را در ذهنم با تلقین جایگزین نمایم چون بنظرم واقعا صحیح و دقیق است .
صرف نظر از اینکه سهل انگاری نتیجه بی توجهی هستش ؛ و هرچه توجه کمتر شود ، بی توجهی زیاد میشود! اینکه این رابطه ساده منجر به نوعی احساس تبعیض در درون کسی شود هم نوعی بی توجهی بنظر میرسد با این شرح :
۱) اینکه کسی که بیشتر دقت میکند در نتیجه بیشتر رشد میکند و دقیق تر و حساس تر میشود ! البته وقتی صحیح است که واقعا شخص مدعی واقعا حساس تر هم شده باشد!! با این توضیح که شخصی که حساس میشود اولویت کارهای معنوی عملی را به آنهایی نمیدهد که ” به اصطلاح بی اهمیت تر هستند!”
« بنظر بنده نوعی برداشت غلط از کلام معنوی یکی اینست که خود بنده هم آنرا تجربه کرده ام و نفس به عنوان “شروع کردن از جزء به کل” مراهم درگیر ظواهر و حواشی کرده است! حال آنکه در معنویت از جزء به کل رسیدن به مفهوم اولویت دادن به موارد مهمتر است » مثلا : مدتها نفسم مرا مشغول بستن بد کفش به منظور تقویت اراده کرده است! در حالیکه بسیاری مواقع بستن بند کفشم موجب عدم رعایت حقوق دیگران شده است و بخاطر اینکه موفق نبوده ام بسیاری را از خود رنجانده ام!!!
« نتیجه اینکه : جزء داریم تا جزء! مصداق شعر معروف ” خانه از پای بست ویران است؛خواجه در بند نقش ایوان است شده ام!” عمل به بعضی جزء ها درست قیاس همان اولویت دادن به فروع به جای اصول است؛ در این حال به جای تاثیر مثبت نتایج معکوسی به بار می آید که معمولا به جای حساسیت خوب؛ حساسیت مضرر است و موجب رنجش اطرافیان شده ام زیرا حساسیت من آنهارا رنجانیده ومثال آدم مغروری بوده ام که بخاطر دل خودم به دیگران پرخاشگری کرده ام.” »
۲) با فرض اینکه شخصی مثل بنده بتواند بال مگسی هم رشد کند ؛”به توفیق الهی…” طبق قانون رشد روحی موجب تقویت و رشد نفس هم میشود! روح قویتر نفس قوی تری هم باید داشته باشد. پس بازهم نمیتوانیم نتیجه بگیریم که تبعیضی در میان است!!
۳) به تجربه های خودم که فکر میکنم ؛ معمولا نفس « بدبینی» رابا«واقع بینی» مخلوط میکند تا شخص به سادگی به شخصی خوش بین و ساده لوح تبدیل شود و راحت گول بخورد. یادمان باشد باید بتوانیم بدیهای خودمان را ببینیم!!! و این اصلا بدنیست . بنظرم بد اینست که با خوش بینی های نابه جا و طرفداری از آنچیزی که نفس برای مان حق جلوه میدهد با ساده لوحی به شخصی عوام فریب تبدیل شویم. استاد الهی ریاکاری را بدتر از صفات بد دیگرمیدانند و میفرمایند :” شخص ریاکار موجب گمراهی گروه بسیاری میشود، درحالیکه شخص بدکاری که ریاکاری نمیکند فقط به خودش لطمه میزند!” (نقل به مضمون)
با سلام وتشکر
از۲۲۰ گرامی ، کامنت ۷۶ ، برای پاسخ مفیدشان بسیار متشکرم، تا حد زیادی استفاده کردم.
ممنون از اینکه این قدر با جزئیات مطلب را توضیح داده اید
سوفی عزیز .anonymous
عزیز.ایلیا شید عزیز.نگرش و۲۲۰ وصدف عزیز ودیگران
,از کامنت ها وتجربه های خوبتون که حوصله میکنید ومینویسید واقعا مچکرم.من تمام تجربه ها ونظراتتون رو تو تمام مقاله ها میخونم,بازم ممنون.
با سلام
بنابر تعالیم استاد الهی وقتی شروع به مبارزه با یک صفت بد اخلاقی میکنیم، صفات بد دیگر هم خود نمایی میکنند و باعث خود شناسی بیشتر ما می شوند. مدتی است روی نظم و ترتیب چه در مورد مسائل مادی و چه مسائل معنوی کار می کنم. با خواندن این مقاله با ارزش متوجه شدم بیشتر عدم نظم در زندگی ام به خاطر سهل انگاری است. فهمیدم اگر کار امروز را به فردا نیاندازم در نظم و ترتیب پیشرفت بیشتری می کنم. ساعاتی که برای عبادت در نظر دارم اگر مشغول کاری باشم عبادت را با تاخیر انجام می دهم. این سهل انگاری است. انشااله بتوانم با بهره گرفتن از تجارب دوستان روی این صفت کار کنم. وقتی روی یک صفت کار می کنیم و کمی در ان پیش می رویم شمعی در درونمان روشن میشود وی توانیم بهتر درون خود را ببینیم و بشناسیم.
با سپاس
با سلام خدمت همگی دوستداران و متیس عزیز:
امروز دیدم که که فرم صفحه ارایی ومطالب متیس عوض شده و وقتی دیدم که این موضوع که برای سال ۲۰۱۳ بوده بالا امده ودوباره به روز شده خوشحال شدم ومی بینم که شما ها چطور بیشتر از خودمان به فکر پیشرفت روحمان هستید ،خوشحال شدم واز شما تشکر می کنم. امیدوارم که با این زحمات شما بتوانم این روح به خواب رفته ام را بیدار کنم تا بتوانم در مسیر جریان این حرکت همراه شوم تا از این سهل انگاری رهایی یابم وپیرو این جمله :
(ایا از علت آمدنم روی کرۀ خاک و اولویتهای زندگیام- چه از نظر نوع کارهایی که برعهده دارم و چه از لحاظ چگونگی انجام آنها- آگاهم )
باعت نجات خد شوم.
با سلام
مطالعه مجدد این مقاله چقدر شیرین و دلچسب است
بعد از چندین سال مطالعه کتب استادالهی
هنوز هم که کتابی از ایشان را میخوانم فکر میکنم اولین بار است که میخوانم و بعضی از مطالب برایم تازگی دارد
این هم یکی دیگر از شگفتیهای این کلمات مثبت ارزشمند است
مقاله عالی بود
و تجربیات عزیزان هم عالی
نگرش عزیز بسیار از کامنت شما حظ کردم
مقاله برای چند سال پیش است .ماشالا عقل سلیمتان بسیار رشد کرده
و چقدر راحت از دلبستگیهای دنیوی که فقط باعث زحمتمان هستند دل کندید
پرورش فکر درست و ایمان صادقانه چقدر کارساز هستند
انشالا که همه بتونیم طبق عقل سلیممان اصول اخلاقی ،الهی صحیح را عمل کنیم و خداوند را از خودمان راضی نگه داریم
با عرض سلام
ممنون از دریا.ک که باعث شد این مقاله دوباره در دسترس ما قرار بگیرد. و ببینم چقدر سهل انگار هستم مخصوصا وقتی نظرات دوستان را هر چند که در ان زمان خودش ، همه سعی کردند به نوعی تجربیات خودشان را با بقیه در میان بگذارند ، برایم کمک و راهنمایی خود بود. وهمینطور که دوست ناشناس مان به ان اشاره کردند دوباره به روز شدن مطالب گذشته که مربوط به سالهای قبل است کمک وتلنگری است برای روحهای به خواب رفته ما که شاید دوباره بیدار شود وبه فعالیت بیفتد.
واقعا بی نهایت عالی. هم خود مقاله هم نظرات دوستان. سپاس بیکران.
من هنوز در این مورد (سهل انگاری مادی و معنوی) دچار مشکل هستم. در مورد بعضی وظایف بهتر شده ام. و در مورد چیزهایی که به نقاط ضعف قویترم مربوط میشن همچنان رتبه سهل انگاریم بالاست.
به نظرم توجه به سیاله الهی٬ عمل این ویوو و به موازات آن افزایش عشق عقلانی به حقیقت (انگیزه)٬ داشتن روتین و دیسیپلین روزانه و ثبت آن در بیلان به طور همیشگی٬ خیلی به مبارزه با سهل انگاری معنوی کمک میکنند و حتی چون اراده را تقویت میکنه به طور غیر مستقیم سهل انگاری های مادی رو هم بهتر میکنه.
چندین بار این مقاله را خواندم و در خودم مواردی دیگر را برای اصلاح شناسایی کردم.