هنر گوش دادن
هنر سخنوری وخوب سخن گفتن به تنهایی کافی نیست، بلکه اگر مایلیم از سخنان کسانی که میخواهند دانشی را به ما انتقال دهند، بهرهمند شویم، باید هنر خوب گوش دادن را هم بیاموزیم. این خلاصهای از تز پلوتارک۱دربارۀ «نحوۀ گوش دادن» است و کاملاً با گفتمان امروزه متفاوت است که گوش دادن را شرط اصلی در ایجاد ارتباط واقعی با دیگران میداند و آن را عملکردی ساکت محسوب میکند که میتواند ذهنیت دیگران را برای ما روشن کند تا بتوانیم نیازها، امیال و سرخوردگیهای آنها را بشناسیم. چیزی که در این رسالۀ کوتاه مورد بررسی قرار گرفته، گوش دادن به عنوان «شرط لازم برای یادگیری است». به عبارت دیگر، منظور اینست که چگونه به آنانی که میدانند (یا تظاهر به دانستن میکنند) گوش دهیم تا آنچه را که برای پیشرفت ما در شناخت حقیقت لازم است، کسب کنیم.
پلوتارک در چند صفحه به وضوح موانع اصلی بر سر راه گوش دادنی مفید و راههای غلبه بر آنها را بررسی میکند. خواه این مانع، رقابت تؤام با حسادتی باشد که ما را به بی توجهی به «سخنان برجستۀ » کسانی که به استعدادهایشان حسرت میخوریم وادار کند یا توجه اصلیمان بیشتر به ظاهر کلام جلب شود تا به محتوای آن، یا تحسین کورکورانه سبب شود که بدون تشخیص، هر آنچه گفته میشود را بپذیریم. پس مانع اصلی بر سر راه یادگرفتن از دیگران، ضعفهای اخلاقی خود ماست که ایدۀ اصلیِ این کار تحقیقی است. انتقال دانش و فضیلت صرفاً بر عهدۀ انتقال دهندۀ دانش(مربی) نیست، بلکه گیرنده نیز باید به همان نسبت وظایفش را انجام دهد. آموزش و به خصوص «آموزش فلسفی» شباهت زیادی با فرایند سیرکمال معنوی، به نحوی که استاد الهی آن را مطرح کرده دارد و نمیتواند بدون همکاریِ فعالِ یادگیرنده انجام شود.
این همکاری با کار کردن روی کیفیت گوش دادن خود شروع میشود و سپس با نحوۀ سؤال کردن از معلم ادامه مییابد زیرا گوش دادن صرفاً به معنی ساکت بودن شاگرد نیست. اگر سؤالات «در سطح» موضوع ِاصلی سخنرانی باشند، بسیار پسندیدهاند. پلوتارک سؤالات بیهوده و بیربط یا سوالاتی که با موضوع مرتبطاند ولی سخنران شناختی از آنها ندارد یا آنهایی که فقط برای نفی مطلب پرسیده میشوند را محکوم میکند. به هر حال، او به کسانی که روی کمال اخلاقی و معنوی خود کار میکنند، دربارۀ دو اشکال در نحوۀ گوش دادن هشدار میدهد: بیاعتنایی به انتقاد دیگران (و به خصوص «مربیان» خود) و جدی نگرفتن آن یا برعکس، حساسیت بیش از حد نشان دادن به انتقاد تا حدی که منجر به پشت کردن به کسانی شود که توصیههایشان میتوانست ما را در پیشرفت و شناخت بهتر خود کمک کند.
هریک از ما، در زمینهای، به نوبۀ خود، گاه دانش آموز و گاه معلم بوده یا هنوز هستیم. بنابراین، به نفع خود ماست که به آنچه پلوتارک گفته با دقت توجه کنیم. او به ما یادآوری میکند که هر یک از ما در مقام معلم باید به درستیِ سخنانمان توجه کنیم. سخنان ما دانسته یا ندانسته تأثیر میگذارند. آنها کم وبیش بر روح شخص گیرنده اثر دارند، و این خطر وجود دارد که آسیب برسانند، و ضمناً این امکان هم خوشبختانه وجود دارد که اثر خوبی بگذارند. « تعالیم مثبت برای نفوذ در قلب جوانان، هیچ راه ورودی جز عضو شنوایی ندارد». همچنین، این فیلسوف از ما میخواهد بهتر گوش دهیم تا نه تنها از آنهایی که حقیقت را میگویند، بلکه از آنهایی هم که نادرست میگویند بیاموزیم: «وقتی میبینیم دیگری خطایی میکند، این کلام افلاطون را با خود تکرار کنیم: «آیا من مثل او نیستم؟» بدین ترتیب، شاید متوجه شویم که، پرورش گوش دادنی دقیق به حقیقت، و همچنین خیراندیش بودن در برابر کمبودهایی که ممکن است در هر یک از ما نیز وجود داشته باشد، ضروری است.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
*************************************************************
۱- پلوتارک ( حدود ۴۶- ۱۲۷ میلادی)تاریخنگار، زندگی نامهنویس و مقاله نویس یونان باستان.
بسیار ممنون از مقاله زیبا و پر محتوی که نحوه یاد گیری را دو چندان می کند.تا حال به نکته ای این چنین پر بار و اموزنده زیاد توجه نداشتم ولی اکنون این گفته را موثر میدانم. وقتی بموسیقی استاد گوش می کنم تا توجه کامل نداشته باشم ان جذابیت و انرژی معنوی و اثر خاص را نمی توانم درک کنم. ولی گوش دادن صحیح حال درون را دگر گون می کند . امید وارم این بعد از وجود رابهتر بشناسیم و بهتر از ان استفاده کنیم .
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.
گوش کردن فعال غیراز شنیدن است.و باعث نفوذ عمیق مطالب به ذهن می گردد.
با سلام و تشکر، یکی از مطالب زیبایی که در این مقاله بنظرم وجود داشت این مفهومِ تلویحی بود که لزوماً خواندن یا شنیدن سخنِ معلمان ِ معنوی (یا هر گوینده ایی) نمی تواند منجر به بهره برداری کاملِ ما از آن منجر شود ،بلکه برای بهره برداری هرچه بیشتر ،شنونده هم باید شرایط خاصی را رعایت نماید یا مثلاً صرفِ خواندنِ طوطی وار و سطحی و اندک ِ کتب ِ بزرگان معنوی یا یکبار شنیدن ِ بدونِ تعمقِ سخنرانی آن عزیزان شاید ، ماحصلِ چشمگیری ، برای فردِ شنونده ، بهمراه نداشته باشد.و از طرفی گوش سپردن به حرفها و سخنان هر انسانی و تعمق بر آن و… هم صلاح نیست و همچنین وقتِ کم و ارزشمند ما و منابع ِ محدود ِ فکری ما و… را قطعاً به هدر خواهد داد ، چون عقاید انحرافی و خطا و گاهاً مسموم کننده و… (حتی در لفافه هایی بعضاً زیبا) و همچنین سخنان لغو و بیهوده و… هم متاسفانه بسیار ارائه می شود بنابراین عقلاً باید پذیرفت که بهتر است وقت و منابع انرژی و فکریِ محدود خود را به بهترین سخنان معنوی که رهنمودهای دانشمندان ِ معنویِ واقعیست و… ،اختصاص دهیم و آنها را هرچه بیشتر و عمیقتر گوش داده و به منصه ی تجربه برای فهم و استفاده از آنها در زندگی روزمره مان و ایجاد تحولِ در زندگیمان، قرار دهیم مثلاً در گفتار ۱۳۱۳ از آثار ۱ چ۵ می فرمایند :”.. . روزی از جایی می گذشتم ، مجلس روضه خوانی بود. چون راه بند بود « اجباراً » ایستادم و گوش دادم ، دیدم می گوید : آه …آه ، ۶۶۶۶ تیر به سینه ی مبارک حضرت عباس فرو رفت….ماندم تا از منبر پایین آمد ، به او گفتم حضرت آقا، نمی گوییم ۶۶۶۶ تیر ، می گوییم ۶۶۶۶ سوزن را اگر به سینه ی شما فرو کنند آیا دیگر جایی باقی می ماند ؟…”بنابراین بنظر می رسد بسیاری از سخنان ارزش شنیدن و وقت تلف کردن را ندارند.
با سلام و تشکر از این مقاله ی زیبا،
من منظور جمله ی زیر را به درستی درک نمیکنم:
٬ خیراندیش بودن در برابر کمبودهایی که ممکن است در هر یک از ما نیز وجود داشته باشد٬
آیااین به این معناست که باید به دیده ای اصلاح گرایانه به این کمبودها در خودم بنگرم و در صدد جبران بر آیم ؟
َیا این در مورد کمبود هایی است که در دیگری مشاهده میکنم و باید در خود به دنبالشان بگردم ؟
چون به نظر من تشخیص یک کمبود در خود مستلزم شناختی درست و واقعی از خود میباشد که با تلاش و آموزشی تدریجی و طولانی مدت به همراه است.در صورتی که دیدن کمبود در دیگران، یا ممکن است از روی آشنایی به آن کمبود، به دلیل وجود آن در خود من باشد، و یا از قضاوت اشتباه و بد بینانه ای که من از دیگران دارم.
ممنون
Ba tashakor az nokate amozande ke matrah shod ,man fekr mikonam rabealalamin amozehayash va javabe soualateman ra az zabane degaran bar ba jari misazad,va in yeki az rahae amozeshie ost,banabarin in jomle ke enteghale danesh va fazielat serfan bar ohde morabi nist balke khode gerande niz bayd masoul bashad besiyar mohem va tasieer gozar bud , momnoon
سلام مرسی إز زحمات شما أیا ابن طوری که فهمیده ام درست است یانه اگر خوب گوش دهم و درو نا برای ان شخص و صحبتی که می کند احترام بگذارم و سکوت اختیار کنم و توجه کنم خدای مهر بان إشکالات مرا إز این طر یق به گو شم می ر ساند و مرا در شنا خت به خودم اگاه می کند و این شنا خت که ممکن است سخت هم با شد با عث پیشر فتم میشود تشکر إز متیس بلاگ
عرض سلام خدمت متیس عزیز. سپاسگزارم از مقاله بسیار زیبای شما . پایدار و موافق باشید .
با سلام > گفتاری از آثارلحق در مورد: توجه به محتوای سخن بدون توجه به گوینده
گ ۳۲۴: هرجا صدای خدا می شنوید احترام کنید، استقبال کنید، فیض بگیرید و کار نداشته باشید کیست و کجاست و چکاره است؟ من و تو نکنید زیرا هدف یکیست
باتشکر! نیما جان من فکر می کنم باید به کلام هر انسانی گوش داد. هیچ چیز اتفاقی نیست. هر انسانی که سر راه شما قرار میگیرد و چیزی به شما میگوید بنابر دلیلی به خواست خدا سر راه شما قرار گرفته. تجربه کردم که هیچ چیز به اندازه گوش سپردن به حرف انسانها باعث جلب قلوبشان نمی شود. و همه انسانها دارای ذره الهی هستند. جلب قلوب جلب قلب خداوند است.
گفتار ۱۳۱۳ از آثار ۱ چ۵ که مثال آورده اید هم استاد الهی ابتدا گوش سپرده اند!کما اینکه یک اشتباهی را هم تصحیح کردند. قرار نیست که فقط به آنچه که به ما خیری می رساند گوش بدهیم. پس تکلیف آنها که ما باید خیری به آنها برسانیم چیست؟
در علم ارتباطات کنراد لورنز میگوید
آنچه فکر شده به این معنی نیست که همیشه کامل گفته شده
آنچه از آن گفته شده همیشه کامل شنیده نشده
آنچه از آن شنیده می شود همیشه کاملا درست فهمیده نمی شود
آنچه که فهمیده می شودهمیشه مورد تایید هم قرار نمی گیرد
به آنچه با آن موافقت می شود همیشه کامل عمل نمی شود
آنچه که بدان عمل می شود هنوز خیلی مانده تا به استمرار بدان عمل شود (عادت شود)
این شکافها علت تمام مشکلات ارتباطی است. هر چه بیشتر بتوانیم این شکافها را کوچک و کوچک تر کنیم موفق تر بودیم.
با سلام > برگرفته از متیس فروم مبحث: چگونه می توان انتقاد پذیری رادر خود تقویت کرد؟
آینه چون عیب تو بنمود راست – خود شکن، آینه شکستن خطاست
انتقاد را اگر فردی دلسوز بیانش کند باید:
* از انتقادها برای پیشرفت واصلاح خود استفاده کنیم
* داشتن ظرفیت انتقاد پذیری و نرنجیدن از انتقاد
* خوب گوش کنیم * جبهه گیری نکنیم * بعد از شنیدن قهر نکنیم * بدون بهانه گیری قبول کنیم * عمل کنیم * از منتقد تشکر و قدردانی کنیم
منظور بالا بردن هنر سخنوری وخوب گوش دادن بمطالب سود مند
است . نه مطالب بیهوده و بی ربط . مثلی است معروف میگویند
شنونده باید عاقل باشد . مراد آنست آنچه نفع دنیوی مخصوصآ
اخروی در بر دارد . خوب گوش کنیم و بهره ببریم.
واقعن عالی بود
با سلام و تشکر بسیار از عزیزانی که کامنت حقیر را نقد فرمودند ر.ا عزیز قطعاً باید به سخنان دیگران گوش داده و با احترام با دیگران رفتار نمود و… / منظور حقیر این بود که بیشترین دقت و کوشش و تمرکز و توجهمان را برای یافتن حقایق ِ معنوی باید به سخنانِ متخصصانِ واقعی معنویت معطوف نماییم و سپس با تجربه ی یافته هایمان در اجتماع باید به درکِ عمیقتری از سخنان ِ بزرگان معنوی رسیده و آنها را در خود نهادینه کنیم و این دانش ،معیاری می شود برای کشف ِ درستی یا نادرستی سخنان دیگران. درمقاله میفرمایند :”…به عبارت دیگر، منظور اینست که چگونه به آنانی که میدانند (یا تظاهر به دانستن میکنند) گوش دهیم تا آنچه را که برای پیشرفت ما در شناخت حقیقت لازم است، کسب کنیم…”/.تجربه ای شخصی : شخصاً سی دی های سخنرانی چندین تن از خطبای مشهور و پرطرفدار شیعه و سنی و مسیحی را که مورد ِ وثوق اغلب ِ روحانیون ِ آن مکاتب و مورد اقبال عمومی اند را از اینترنت دانلود نموده و مدتها به آنها گوش می دادم بعد با دقت در رفتار و حالات خودم، به این نتیجه رسیدم که نتیجه معنویِ خیلی بهتری برایم داشت اگر این وقت و انرژی را بر روی کتبِ راه استاد صرف می کردم .فرض بفرمائید فردی بیماری قلبی دارد برای دست یافتن به حقایقی در مورد قلب و پیشگیری ها و کارکرد قلب و …آیا بهتر است با دقت و وسواسِ زیاد ،تمرکز و وقت خود را بر سخنان یک فوق تخصص ِ حاذق ِ قلب صرف نماید یا اینکه در بین عموم گشته و از هر کدام در این زمینه سوال کرده و بخواهد از لا به لای سخنان ِ آنان به حقیقت دست یابد؟ ،واضح است که در حالت دوم قطعاً دچار سرگردانی و تشتت خواهد شد…اصلا با چه معیاری میتواند بفهمد که کدام یک از این سخنانِ این افرادِ کم اطلاع درست است؟ و کدامین غلط ؟… ،بهترین معیار ِ تشخیص درستی یا نادرستی سخنِ افرادِ دیگر ، فهم و تطبیق ِ آنها با سخنان ِ آن متخصص ِ حاذق و بعد تجربه ی خود از عمل به سخنانِ آن متخصص و تعقل و آزمایش و…می باشد البته این به معنای این نیست که در این زمینه با هیچ فردِ عامیِ معنویِ صحبت نکنیم و ایزوله شویم بلکه اصل و پایه ی کار، کسب ِ دانش در این زمینه از متخصص ِ واقعی اش میباشد نه گشتن در لابه لای سخنانِ افرادِ کم سوادِ معنوی .البته در بین سخنان ِ افراد عادی هم می توان حق را یافت و استفاده کرد و اضافاتش را بدور ریخت ولی معمولا ً به شرطی که قبلاً با آن حقیقت در سخنان ِ استادِ معنوی واقعی ایی آشنا شده باشیم و گرنه از کجا می خواهیم بفهمیم که حقیقت است.
در مورد کامنت ۸ از اشرف عزیز و گرامی،اتفاقا در کتاب مبانی در صفحات ۱۴۸ و ۱۵۱ و ۱۵۵ در موردِ بشرهای زهر آگین فرموده اند که بعضاً از خدا و پیغمبر و… صحبت مینمایند و ظاهری بسیار موجه و… دارد ولی بینهایت خطرناکند با خواندن ادامه ی گفتاری که شما بیان فرمودید فکر می کنم منظور شاید این بوده که اگر بر حسب اتفاق، مست لایعقلی هم اشعاری از مولانا می خواند ما آنقدر ذهنمان معنوی و آماده باشد که به آن اشعار توجه کرده و به یاد خداوند افتاده و فیضِ خودمان را ببریم یا در گفتار ۱۳۱۳ که در کامنت اولم آم استاد می فرمایند :”…چون راه بند بود « اجباراً » ایستادم و گوش دادم …” یعنی کار برنامه ریزی شده ایی از طرف ِ ایشان ،برای شرکت در آن مراسم انجام نشده بود ، همانطور که در مقاله به درستی آمده :”…سخنان ما دانسته یا ندانسته تأثیر میگذارند. آنها کم وبیش بر روح شخص گیرنده اثر دارند، و این خطر وجود دارد که آسیب برسانند…” پس سخنان دیگران هم ،همین اثرات را برای ما میتوانند داشته باشند .من چه می دانم آنکه دارد موعظه می کند چه اثر طولانی مدتی بر روح و روانم سخنانش خواهند داشت و بهترین موعظه ها هم در کتب معنوی موثق می باشند پس چرا در این زمینه ریسک نمایم بهر حال احتیاط در استفاده از نظرات و سخنان دیگران بنظرم کار منطقی ایی می تواند باشد با تشکر.
با سلام و سپاسگزاری مجدد از متیس عزیز برای دار اختیار گذاشتن این فرصت های طلایی برای یادگیری و آموزش ما و سپاسگزاری از همه دوستانه عزیز که با سوالها و جوابهای آموزنده شان من را روشن و آگاه میکنند . مطالب دوستان بسیار جالب بود . یک سوالی داشتم اگر دوستان راهنمایی کنند ممنون میشوم.در جایی گفته میشود که همه مطالب را باید گوش داد یعنی خدای بزرگ آدمها را اتفاقی سر راه ما نمیگذرد که این کاملا درست است.در جایی دیگر داریم که هر چیزی را نباید گوش داد . این هم کاملا درست است . آیا به نظر شما این به تشخیص دادن ما بر نمیگردد که چه چیزی را گوش بدهیم که برایمان مناسب است بسته به آمادگی روحمان دارد و چون تشخیص ما صد در صد ممکن است درست نباشد ، از خداوند بخواهیم که کمکمان کند که کاری را که او رضایت دارد انجام دهیم و همچنین از رهنمایمان کمک بگیریم برای تشخیص درست در انتخابمان .با سپاس فراوان .
با عرض سلام و تشکر از مقاله جدید
در جواب کامنت ۴, با توجه به این جمله ” این فیلسوف از ما میخواهد بهتر گوش دهیم تا نه تنها از آنهایی که حقیقت را میگویند، بلکه از آنهایی هم که نادرست میگویند بیاموزیم: «وقتی میبینیم دیگری خطایی میکند، این کلام افلاطون را با خود تکرار کنیم: «آیا من مثل او نیستم؟» بدین ترتیب، شاید متوجه شویم که، پرورش گوش دادنی دقیق به حقیقت، و همچنین خیراندیش بودن در برابر کمبودهایی که ممکن است در هر یک از ما نیز وجود داشته باشد، ضروری است.”
فکر می کنم منظور این است که اگر به نظرمان مطالب درست نبود شرایط و شخصیت گوینده را هم در نظر بگیریم و خیرخواهانه برخورد کنیم. مثالش برای یکی از دوستان پیش آمده بود. خودش تعریف می کرد که بعد از ارائه کنفرانسی که خیلی هم با دلهره ام تمام شد یکی از حضار که سوالش را به انگلیسی بیان کرد. می گفت با توجه به لهجه ای که داشت دفعه اول سوالش را متوجه نشدم و درخواست کردم دوباره تکرار کند. بار دوم که تکرار کرد و سوالش را فهمیدم, سوالش به نحوی بود که کلا به فکر کردن نیاز داشتم یعنی حتی به زبان فارسی هم سریع نمی توانستم جواب بدهم و قطعا به انگلیسی هم نمی توانستم. میگفت جواب دادم ولی خودم می دانم که جواب سوال او نبود. فقط او بزرگواری کرد و گویا متوجه شرایطم شده بود کوتاه آمد و پاسخ ناصحیح مرا پذیرفت و دیگر ادامه نداد.
با تشکر از متیس عزیز برای این مقاله زیبا و راه گشا
همه ما تجربه داریم و همیشه به ما گوشزد کرده اند و ما هم به نوبه خود به بچه هایمان انتقال میدیم که وقتی سر کلاس درس می رویم اگه همون موقع که معلم یا استاد دانشگاه و … درسی را عنوان می کند خوب “گوش” کنیم و دقت کنیم همونجا یاد میگیریم و اگه مشکلی بود سوال کنیم، پر بار از کلاس بیرون می آئیم.
در طب روح ص ۵۱،۵۲، “فرایند تحلیل اصول اخلاقی” مرحله اول “توجه” یا “خوردن” دقیقا همین عمل گوش دادن رو عنوان می کند.
بدین صورت که :عمل خوردن یک اصل اخلاقی توسط ارگانیزم معنوی وقتی صورت می گیرد که “توجه خاص” انسان به عملی، سخنی، فکری، و یا ایده ای جلب شود و آن را مد نظر قرار دهد و …
من خودم قبلا خیلی کم گوش میدادم و فکر می کردم خیلی می فهمم و اگر کسی صحبت می کرد من تا آخر حرفشو می خوندم و همین فکر باعث می شد که کمتر گوش بدهم و بیشتر گوینده باشم، یکی از دوستان نزدیکم که خیلی باهاش ارتباط داشتم خیلی بهم تذکر میداد، بعضی وقتها دقیقا جلو منو می گرفت و می گفت اجازه بده صحبتم تمام شود و گوش بده ببین منظورم چیست بعد جواب بده. این عمل ایشان خیلی کمک کرد به صحبت دیگران خوب گوش بدم تا بفهمم منظور چیست بعد با کمی تفکر جواب بدم. همه ما این تجربه را داریم و بارها در طول روز از ارتباطاتمان در محیط کار تا برخوردی در خیابان با افراد متفرقه، به نظر من هنر گوش دادن بسیار بسیار مهم و کلید فتح باب درکی صحیح است، وقتی توجه کردیم و خوب گوش دادیم، اونوقت می تونیم تصمیمی درست و عقلانی بگیریم برای انجام عملی صحیح.
مقاله بسیار مفیدی بود وکار عملی مناسبی که به آن نیاز داشتم.
با تشکر
با سلام – در جواب کامنت ۱۵ از نیمای عزیز در مورد آ ح ۱گفتار ۳۲۴: هرجا صدای خدا می شنوید احترام کنید، استقبال کنید، فیض بگیرید و کار نداشته باشید کیست و کجاست و چکاره است؟ من و تو نکنید زیرا هدف یکیست
من این گفتار را اینطور برداشت می کنم: که گیرنده خود را روی موج پیام فرستنده که از قدرت برتر می آید تنظیم کنم. این به من امکان می دهد که از تجربیات سایرین نیز که روی طول موج همان مبدا هستند، استفاده کنم. و جز به محتوای سخن، به اسم و رسم و شغل گوینده و … کاری نداشته باشم. مخصوصا اگر گوینده از طرف دستگاه الهی ماموریت دارد. زیرا همه همکلاس و جزو همان برنامه آموزشی هستیم تا یاد بگیریم چگونه از زندگی روزمره برای رشد بعد معنوی خود استفاده کنیم.
با سلام
بنظر میرسد که دقت در مطالعه و گوش دادن به دیگران رل مهمی را داردآیا کسی راه کاری عملی برای تقویت دقت میداند؟
باسلام با کامنت ۱۶ از ر-ف عزیز کاملا موافقم، اشرف عزیز با گفتاری که فرمودید اگر در فضای خودش بررسی شود ،کاملاً موافقم ولی بنظرم یک بعد این موضوع را در شرایطی خاص توضیح می دهند و در جای خودش بسیار هم صحیح است… ،مطالب کتب معنوی را هر چه جامعتر ببینیم و به آنها فکر کنیم و در یک گفتار دید خود را خلاصه نکنیم به جامعیت بیشتری در آن زمینه خواهیم رسید،چون هر موضوعی ابعاد بسیار زیادی دارد، در کتب و تعالیم استاد هم برای هر بعد آن قضیه ،گفتار و مطلبی وجود دارد پس اگر ما خودمان را در یک گفتار ببندیم شاید دید خود رادر آن زمینه تا حدودی محدود کرده باشیم البته دید ما چون شاگردیم و مبتدی همیشه تا حدودی محدود است ولی مهم اینست که این را بدانیم که مسئله تمام آن چیزی نیست که ما فهمیده ایم و تمام ابعاد آن مسئله در همان یک گفتار خلاصه نشده است ، در کتب و تعالیم استاد بنظر می آید در مورد یک مسئله ی واحد نظر هایی به ظاهر متضاد ارائه شده است ،این مسئله بنظرم بخاطر ابعاد مختلف ِ موضوعات است،که باید همه ی آنها را حتی المقدور ، ودر حد توانمان، در کنار هم بررسی نماییم. مهم اینست که وقتی گفتارهای راه را بطور خلاصه شده کنار هم می گذاریم، تناقضی برای خواننده القا نکند،یا اینکه بتوانیم با توضیحی آن تناقض ظاهری (که بخاطر ابعاد متفاوتِ قضیه است) و در بادی امر بنظر می آید، را کمی تشریح نمائیم، مثلا در مورد همین مسئله ی مورد بحث،گاهی اوقات باید با تمام وجود به مطلبی گوش داد ، و گاهی اوقات باید از گوش سپردن به فردی که از خدا و پیغمبر هم دم می زند بنا به توضیحات صفحه ۱۵۱ مبانی معنویت فطری،کاملاً امتناع کرد ،مطلبی را باید دهها بار خواند و دیگری را شاید روزنامه وار یکبار خواندنش کفایت نماید گاهی اوقات باید ببینیم چه کسی این سخن را می گوید و گاهی اوقات (مانند گفتاری که شما مثال فرمودید که خواندنِ ادامه اش، در کتاب آثار چاپ ۵ گفتار ۱۶۰۸ برای درک موضوع بسیار واجبست)نباید به گوینده توجه نماییم و فیض خود را از آن کلام باید ببریم،گاهی لزومی ندارد که ما خیلی از کتب را یکبار هم بخوانیم ، و گاهی خواندن یک کتاب میتواند به سلوکمان لطمه بزند و…که این امر بسته به افراد مختلف و نیازهای روحیشان و…میتواند کاملا متفاوت باشد.با تشکر.
با سلام و تشکر از متیس و دوستان
خیلی استفاده کردم چند روزی است به جنبه های عملی موضوع فکر می کنم
دوستان فرمودند اما از جهت همفکری مطرح می شود :
همان طور که در مقاله بود ما دو نوع گوش کردن داریم یکی سطحی که بر گرفته از حسادت و….
یک نوع عمیق تر وجود دارد و آن به گوش جان شنیدن است مثل طبیبی که دلسوزانه به حرف مریضش گوش می کند وقت می گذارد .
– چو صد هست نود هم پیش ماست یعنی در کتب و تعالیم استادالهی تمامی موارد جهت تطبیق صحبتهای به گوش رسیده با اصول اخلاق صحیح وجود دارد
-بهترین وسیله ارتباطی عمل یک اصل اخلاقی صحیح است استاد الهی در طول زندگانی پر برکتشان به کسی اکیدا نگفتند چه بکنید اما با عمل صحیح دیگران را به پیروی یا به نوعی گوش فرا دادن دعوت نمودند
-الله سمیع خداوند گوش می کند به صحبت بندگانش و ما اگر در رشد عقل سلیم خود گوشا باشیم صدای او را در درون خود می شنویم و عمل می کنیم زیرا پاسخ ها از طریق عقل سلیم دریافت می شودوچه بسا تفاوت اشخاص در درک موضوع شنیده شده همگام با عمل آنهااست یعنی اگر دو ساعت خوب گوش کنم و بفهمم ولی تکرار عمل درست نداشته باشم یعنی درست نشنیده ام
– در روزمره گی با افرادی برخورد می کنیم اگر بر طبق اصول صحبت کردند یعنی تکرار موضوع بر ما واجب بوده اگر بر خلاف بود در مقاله ذکر شده آیا من اینطور نیستم
خودرا نقد کنیم واگر آن کمبود در ما هست عمل در جهت اصلاح بکنیم
با سلام – در مقاله آمده: در مقام معلم باید به درستیِ سخنانمان توجه کنیم ـ کم وبیش بر روح شخص گیرنده اثر دارند
چند گفتار از آثارالحق:
گ۱۳۹۱: کلام حق بر شنونده اثر می گذارد حتی اگر شنونده در جدل هم باشد، باز هم نمی تواند انکار کند
گ ۳۳: بزرگترین گناه، آن است کسی دستوراتی ( امر و نهی ) به دیگران بدهد که خود به آن عمل نکند
گ ۴۸۴: ستمگر و ظالم واقعی کسی است که انسانی را از راه خداپرستی گمراه کند
گ ۶۶۰: نطق شرط نیست، ایمان شرط است: آنچه انسان در دل و ایمان خودش اثر گذاشته است به هر جا گویا کند اثر دارد. انسان وقتی خودش موضوعی را عمل کرد و گفت، موثر است اما اگر عمل نکرد، هرچقدر هم نطق کند و دلیل و برهان بیاورد، اثر نخواهد کرد
گ۱۹۲۳: وقتی انسان بر نفس خود مسلط شد کلامش اثر دارد
گ ۲۰۰۴: امان از کسی که مردم را گمراه می کند، تا قیامت هر چقدر اشخاص در اثر عمل او خطا کنند، او هم باید در قعر جهنم بسوزد و شریک گناهانشان باشد. اثر هدایت هم ابدی است، یعنی تا ابد هر چقدر اشخاص به واسطه او هدایت شوند، با ثوابشان شریک است
گ ۵۷۰: هر کلامی، که جزؤ تجربه و مشاهدات شخصی باشد، بسیار اثر دارد
با سلام – چند گفتار از آثارالحق درباره کلام و گوینده:
گ ۲۰۳۳: گاهی کلام شرط است، نه گوینده کلام: مثلا یک واعظی احکام دین را تشریح می دهد، در حالی که همه اطلاع دارند که خود گوینده از هیچ منهیاتی پرهیز ندارد، در اینجا مردم به گوینده کار ندارند و به آن کلماتی که از طرف خدا گفته شده است کار دارند و عمل می کنند
در حدیث داریم: اگر حرف صحیحی از شخصی فاسق شنیدید به آن سخن کار داشته باشید نه به گوینده
در بعضی موارد گوینده موثر است و کلام به واسطه او موثر می شود: مثلا شخصی که به بزدلی و گریزپایی معروف شده است، اگر بیاید در برتبر اجتماعی، با یک نطق خیلی غرا و مفصل صحبت کند و آنها را به فداکاری دعوت کند، به هیچوجه در شنوندگان اپری از این گوینده مترتب نخواهد شد
ما………………….خلق نیک ؛ مرام نیک ؛ و نیت نیک
از شخص می خواهیم . برگزیده ۷
اوامر را باید انجام دهیم و نواهی را از خود دور کنیم-۱۶
من فکر می کنم باید به حرفهای مثبت و سازنده چه در امور
دنیوی و اخروی که شرایط دو گفتار فوق در آن باشد باید گوش داد . البته حرف مآمورین هدایت زمان را باید نصب العین قرار داد . بطوری که درست گوش دهیم درست بفهمیم و درست عمل کنیم.
با سلام و تشکر از همه کامنتها و گفتارها مخصوصاً کامنت ۲۳ محمد -ف عزیز و کامنت ۱۰ ، … تصمیم گرفتم که بهتر به دیگران گوش بدهم کاری که در من خیلی کم اتفاق می افتد، توجه نداشتم که با اینکار چقدر قلب دیگران را میتوانم خوشحال نمایم و چه کار خداپسندانه ایی انجام داده ام ،عجیب است که چرا به این موضوع قبلا اصلا توجه نمی کردم! و همچنین این نکته از مقاله که گفته اند :”«وقتی میبینیم دیگری خطایی میکند، این کلام افلاطون را با خود تکرار کنیم: «آیا من مثل او نیستم؟»…” چقدر این نکته عمیق و زیباست یعنی سعی کنم هر وقت حرف یا حرکت یا صفت یا عملِ ناخوشایندی از کسی دیدم به خودم بگویم این مسئله و اِشکال قطعاً در من هم وجود دارد ، و سعی نمایم آنرا در خودم پیدا کنم ، و معمولا با عمیق فکر کردن به کارهایم ،و افکارم، همان اِشکال را شاید با کمی تفاوت ،در خودم هم تشخیص می دهم ،و زشتی اش را وقتی در دیگران می بینم بعوضِ اینکه از آنها بدم بیاید و آنها را بد بدانم انرژی منفی و ناراحتی ایی را که در من، دیدنِ آن صفتِ کریه ایجاد می کند ، را صرف ِ مبارزه ی با همان صفت، در خودم بنمایم.مثلا از فردی بخاطر ِ کینه ای که از فردِ دیگری دارد منزجر بودم ،امروز برای اولین بار اندیشیدم آیا خود ِ من کسی را بدتر از آنچه که هست نمی بینم ؟ و کینه ی کسی را بدل ندارم ؟ دیدم چرا منهم همین بد بینی وکینه را نسبت به یکی دیگر دارم ،فهمیدم که منهم دارای همان صفت ِ مشمئز کننده و هستم فقط خودم نمی دانستم، ،تعجب کردم برای اولین بار بود که توانستم از بیرون به خودم اینگونه مانند یک غریبه نگاه کنم که بنظرم بسیار ارزشمند و واجب است. به این شکل هم غرورمان بسیار کمتر میشود و هم احساس هم ذات پنداری خیلی بیشتری با دیگران خواهیم کرد و خود را دیگر تافته ای خیلی جدا بافته نخواهیم دید.و صفاتِ پلشتمان را قطعا بهتر خواهیم کرد چون حالا بیشتر می دانیم که چقدر زشتند.
با سلام > درباره سؤال کردن
آثارالحق ۲ ص ۳۴۹: سئوال دینی هر چقدر هم کوچک باشد، باز مهم است و باید مورد بحث قرار گیرد. سئوال کردن دو خاصیت دارد: هم صاحب سئوال رفع اشکالش می شود و هم دیگران که استفاده می کنند حسناتی برای سئوال کننده باقی می گذارد
…… در امور دینی نمی توان گفت کدام مهمتر است. هر نکته ای قابل اهمیت است و ارزش معنوی دارد
با سلام > درباره سؤال کردن
برگرفته از سایت استاد الهی
http://www.ostadelahi.com/farsi/works/html/teachings_introduction.html
استاد الهی، به سائلین مختلف، بنا به روحیه و مایهی آنان پاسخ میگفت. با همان سعهی صدر پاسخ فرد عامی را میداد که با توضیحات فنی و آگاهانهاش شرقشناس مشتاق را. پاسخهای استاد گاه به صورت بیان حکایت و گاه به صورت نصیحت، گاه از تجربهی شخصی و از راههای خودرفته، و گاه با برهان فلسفی بود. روش او در بیان بیپیرایه و آسانفهمش برای شکافتن مسائل پیچیدهی فلسفی و اخلاقی چشمگیر بود. با زبانی ساده که همواره بدان سخن میگفت، مسائل بغرنج و نفسگیر فلسفی و دینی را چنان برمیشکافت که شنونده متوجه میزان پیچیدگی آن نمیشد. …..
منظور اصلی استاد، در همه حال، برانگیختن شوق حقپرستی و توجه حاضران به مبدأ بود تا آنان را در دستیابی به خودشناسی و خداشناسی رهنمون شود
…. مشاهدهی پارهای از این مکاتبات، گاه سبب تأسف میشود که چگونه وقت چنین شخصیتی با چنین دانش عظیمی از معنویت خالص، با پاسخ به سؤالات اغلب پیش پا افتاده گرفته میشده … البته وسعت نظر و سعهی صدر او سبب میشد به سائل عامی با همان متانت و بردباری پاسخ دهد که به مستشرقین دانشمندی که از او نظر میخواستند
با راهنمایی دوستان وارائه راهکارهای عملی جهت اجرای به این اصل درست دلگرمتر شدم نمی توانم اسم ببرم همه را اما از همه متشکرم و نیمای عزیز که زاویه دید جدیدی را به من نشان داد
متوجه شدم گوش کردن درست و بدون غرض یا استفاده از پیش فرض ها(فیلتر مغزی) از وظایف روزمره من است و هر صحبتی حقی رادر جهت آموزش من به گردن من گزارده است
حالا از همسرم شروع کردم بعد همکارهایم بعد همسایه ها و ….
فهمیدم این اکو سیستم معنوی در اطراف من فعال بوده از قبل اما من متوجه نبودم این سیستم جهت اصلاح من در مبارزه با غرور و حسادتم تعبیه شده است الان می دانم وقتی گوش نمی کنم یعنی از فیلتر غرور و حسادتم عبور داده شده است چه بسا کلامهایی به گوشم می رسیده در حین سادگی اما نشانه حضرت حق بوده جهت اصلاح من
در نظر بگیرید مجدانه اشخاصی هستند که در قبال کلام حق در عمل و راهنمائی به موقع جویای حقیقت خمس و ذکات دریافته هایشان را تئوری و عملی می پردازند
باسلام به میتیس عزیز ودوستان
این مطلب برای من خیلی تکان دهنده ویاد آور خوبی بود چون من یک معلم هستم .
ازفردا باید خیلی مواظب نیت و کلامم باشم .
باسپاس فراوان
با سلام خدمت دوستان
با خواندن مقاله و نظرات با عرض معذرت من انتقادی به بعضی نظرات دارم , من فکر می کنم بعضی از دو ستان درست مقاله را گوش نداده اند و در قسمت دوم مقاله گرفتارند : {پلوتارک در چند صفحه به وضوح موانع اصلی بر سر راه گوش دادنی مفید و راههای غلبه بر آنها را بررسی میکند…. یا توجه اصلیمان بیشتر به ظاهر کلام جلب شود تا به محتوای آن، یا تحسین کورکورانه سبب شود که بدون تشخیص، هر آنچه گفته میشود را بپذیریم….}
با سلام و تشکر ،شخصاً این مقالات باب تفکر در مورد موضوعِ مورد بحث را برای من باز میکنند هر مقاله، توضیحات ِ نسبتاً قابل قبولی در زمینه ی مورد بحث می دهند که شروع و راهنمای ِ بسیار خوبی در زمینه ی فکر کردن و آموختنِ دوباره در مورد ِ آن موضوع است و هرکس آنچه که خود نیاز دارد را از آن مبحث ،پس از بررسی کامل مقاله و کامنتها و سوالات در طولانی مدت از موضوع بر می گیرد که خیلی میتواند کمک کننده باشد تمام اینها باعث می شوند بهتر بتوانم نظر صحیح و نظر ِ خداوند که متناسب با رشد فکری ام است را در آن موضوع دریابم که اغلب بسیار کاملتر و بعضاً بسیار متفاوت یا حتی برخلاف آنچیزیست که قبلا در مورد ِآن مبحث به آن معتقد بودم که این نشان می دهد در آن زمینه ی فکری چه ضعف ِعمیقی داشتم و خودم خبر نداشتم ،در حالیکه در آن زمینه ، قبل از انتشار آن مقاله اصلا سوالی نداشتم و فکر میکردم نظر راه استاد الهی را در آن زمینه کاملا فهمیده ام، این یکی از فواید ِهدایت ِحی است ، این نشان می دهد که چقدر چیزهایی که بعنوان ِحقیقت ِغیر قابل تغییر و ظاهراً مطابق با راه استاد پذیرفته ام بعضاً اشتباهند و دارند به من لطمه می زنند و میتواند چقدر با آنچه که واقعاً راه استاد الهی می گوید برداشت هایم از راه، تفاوت داشته باشند . مثلا در مورد این مقاله الان دارم تفکر و تجربه میکنم که چه مطالبی را باید گوش داد؟ ، عقلاً چه مطالبی را باید خواند ؟،چه کنم که بتوانم بهترین بهره را از معارف و دانشی که در جهان ِپیرامونم در حوزه ی علوم انسانی وجود دارد داشته باشم بی آنکه لطمه ایی به اعتقاداتم بزند ؟ …متشکرم.
با سلام
با توجه به مقاله فوق و همان طور که در مقدمه مبانی هم عنوان شده باید ((… انسان بیدار و فکور باید واقع بین کاونده محقق و تا حد مقعولی شکاک باشد ….)) در مورد مقاله ها و درس های معنوی از ترس اینکه دچار شک و تردید نشوم درجا همه را به کلی قبول می کردم ولیکن حال متوجه شدم بایستی سوالاتی هم درراستای فهم بیشتر مطرح کنم لذا سوال این حقیر این است۱) چگونه سوالاتی مطرح کنم که مقاله یا موضوع اصلی درس زیر سوال نرود و نفس نیز از آن سوء استقاده نکند ؟
همچنین قبلا من تنها به دنبال نکات عملی درس بودم ولکین با توجه به این مقاله اگر من درست متوجه شده باشم باید درس را ابتدا تجزیه و تحلیل کرد فهمید سپس به دنبال نکات عملی رفت حال با توجه به عقل ناقص بنده ۲)چطور من می توانم این مقاله ها را نحلیل کنم در صورتی که مطمئنم کسانی این را نوشته اند از نظر معلوماتی خیلی بالاتر از من هستند وجای هیج سوال و شبهه ای نیست ؟
حضور کامنت ۳۴
سوال زمانی برای هر شخصی پیش میاد که قسمت یا مطلبی از مقاله، کنفرانس، و … رو درک نکرده و مفهومش براش قابل تشخیص نیست.
توصیه شده که سوال در جهت عمل باشه تا فلسفه، آگاهی رو به فکر ما اضافه کنه که بیشتر درک کنیم که مبارزه کنیم.
مثلا برای توجه به مبدا گفته شده به هر صورتی، راه رفتن، رانندگی، خوابیدن، و… می توان به مبدا توجه کرد و انرژی لازم برای عمل رو دریافت کرد.
حالا سوال کنیم چرا نباید حالت خاصی داشته باشیم، چرا اینجوری چرا اونجوری نباشه، این دیگه سفسطه می شود و نتیجه ای برای عمل ندارد مهم توجه به مبدا است به هر صورتی که انسان در اون حال تقاضا می کند که توجه داشته باشد.
داری معامله می کنی، داری رانندگی می کنی که بر خلاف مقررات کاری نکنی، با تلفن صحبت می کنی طوری صحبت کنی که موجب آزار کسی نشوی و … همه توجه در حال توجه هستی بدون اینکه خودت متوجه بشی.
در مورد سوال دوم: مقاله ایراد ندارد درک و فهم من نسبت به این مقاله مشکل دارد. شاید بعضی جاها برام قابل درک نیست، مزیت اینکه همیشه خدا فرستاده ای رو برای راهنمایی بشر می فرستد همین است، بخاطر اینکه بشر به بیراهه نرود “ولی” همیشه هست برای اصلاح اشتباهات ما.
برای تحلیل این مقاله فکر کنم بهترین این باشه که هر کدام از ما خودمون رو در این موقعیت قرار دهیم که در چه سطحی هستیم و تا چه حد “هنر گوش دادن” رو در خودمون تحلیل بردیم، از رفتار و اعمال روزانه و برخورد های روزانه می تونیم ظرفیت خودمون را پیدا کنیم.
با سلام و تشکر از دوستان
مطالب دوستان باعث شد سوالی که در ذهنم بود را مطرح کنم و آن این است که:
چرا باید سوال ما طوری باشد که مقاله یا موضوع اصلی درس زیر سوال نرود؟
فکر می کنم ؛اگر اشتباه نکنم؛ گفتار ارسطو باشد که زندگی و باورهایی که یکبار زیر سوال نرفته باشد ارزش زیستن ندارد. در متن آمده: “پلوتارک سوالاتی که فقط برای نفی مطلب پرسیده میشوند را محکوم میکند”. آخه چرا؟؟ مگر ایده “خدا” – که زیباتر و صحیحتر از خودش دیگه نیست – در طی تاریخ زیر سوال نرفته؟ آیا این باعث شد از آن به بعد هیچکس به خدا اعتقاد نداشته باشد؟؟
باز هم به قول ارسطو: “آنان که می دانند عمل می کنند و کسانی که می فهمند یاد می دهند”. من آن کسی هستم که نمی دانم بنابراین دوست دارم کسانی که فهمیده اند به من یاد بدهند. من مطالب را به معنوی یا غیرمعنوی دسته بندی نمی کنم به طور کلی به نظرم اینکه آدم مساله ای را درست بفهمد بهتر است تا اینکه به خاطر زیر سوال نرفتن آن سوال نپرسد. فکر می کنم بهتر است اول تئوری مطلبی را قبول کنیم و بعد وارد عمل شویم و این قبول کردن هم گاهی با نفی آن شروع میشود. در ریاضی هم برهان خلف وجود دارد که یک روش اثبات کردن هست . ابتدا از نفی یک مساله شروع میشه ولی بعد به اثبات اون موضوع منتهی میشه.
البته مساله سوء استفاده کردن نفس را هم قبول دارم ولی خیلی اوقات وقتی جواب ها و دلایل قانع کننده باشد آدم کلیات مطلب را قبول می کند.
با توجه به این توضیحات ممنون میشوم من را راهنمایی بفرمائید.
با سلام > برگرفته از: http://www.ostadelahi-indepth.com/
* استاد الهی: هرکس بگوید من دانا هستم از نادان، نادان تر است. انسان باید همیشه از دیگران بیاموزد.
* رابرت فراست: تربیت، توانایی گوش دادن است تقریبا به هر چیزی، بی آنکه عصبانی بشوید یا اعتماد به نفس را از دست بدهید.
سلام.
هنر گوش دادن..
درسی بود برای من .
چون احساس کردم خوب گوش ندادن به سخنان دیگران وخود را ذیحق دانستن به آنچه که می گوید درست است :خود میتواند یک نادانی باشد.
ومن ریشۀ آن را در غرور و خودخواهی دیدم .
ولی فکر میکنم بیان تجربیات عملی می تواند خارج از این بحث باشد.
اگر اشتباه میکنم ؟ لطفأ راهنمایی فرمایید. ممنونم..
در آثار الحق جلد دوم نیز در باره ی شخصی بحثی می شود و در پایان شخص دیگری از او سوال می کند . . .
کسی از او این سئوال را کرد: خطیب توجه مخاطب را چطور جلب کند؟
آن شخص عالی مقام جواب داد شش نکته را رعایت کند: خطیب باید سخنش شمرده – آرام – مختصر – مفید – مستدل و غیر مکرر باشد. [استاد فرمود]: این را یاد بگیرید و ببینید چقدر پرمعناست.
Is it possible to talk about how some students have practiced this Art of listening since the article came out & & share their experiences?
Thanks.