انگیزه هایی برای نوعدوستی (۲)
نوشته کلود ب. ژ
بعد از خواندن مصاحبۀ دکتر بهرام الهی دربارۀ نوعدوستی، نکتهای که تأثیر زیادی بر من داشت این بود: «کسی که خواهان سیرکمال معنوی است باید نوعدوستی را عملاُ در برنامۀ معنوی خود قرار دهد». در مقالۀ قبلی مفهوم نوعدوستی و ارزش عمل به آن در زندگی روزمره بررسی شد. در این مقاله به این مطلب میپردازم که چرا باید به نوعدوستی عمل کنیم؟
با عمل به نوعدوستی متوجه شدم که این کار بیشتر از همه برای خودم مفید بوده است. اینکه بگوییم نوعدوستی باعث نفع شخصی است ممکن است کمی ناخوشایند باشد و بررسی نوعدوستی از این منظر، ضدونقیض به نظر برسد، زیرا نوعدوستی به معنی عمل بدون توقع و بر حسب وظیفۀ انسانی یا نیت رضایت مبدأ است و باید تنها با نیت نوعدوستی باشد در حالی که در اینجا موضوع نفع شخصی را مطرح کردم.
در واقع، هدفم از این کار ایجاد انگیزه برای کسانی است که مثل من طبیعتاً نوعدوست نیستند. البته کسانی که نوعدوستی ملکۀ فاضله شان شده نیازی به ایجاد انگیزه ندارند، چون قبلاً به فایدۀ این فضیلت پی بردهاند.
نوعدوستی عملی مفید
نتایجی که بعد از چند ماه تجربه به دست آوردهام:
نوعدوستی احساس خوبی در انسان ایجاد میکند
این حرف از بدیهیات است. با این حال خوب است دوباره آن را با جدیت در نظر گرفته و به خود یادآوری کنیم که زندگی در اجتماع بر پایۀ نوعدوستی بهتر از زندگی در اجتماع بر پایۀ فردگرایی است.
تجربۀ اول: عازم مسافرتم و با یک چمدان بزرگ و یک ساک سنگین در ایستگاه راه آهن ایستادهام. آدمهای زیادی دور و برم هستند ولی هر کس به کار خودش مشغول است. وضعیت دشواری است؛ پله برقی از کار افتاده و پایین رفتن برایم فوق العاده مشکل شده است. تابلوی اعلام مسیرهای قطارها هم از کار افتاده و کسی هم به من توجهی نمیکند تا مسیر صحیح را نشانم دهد. در این موقع متوجه مزایای زندگی در اجتماع برپایۀ نوعدوستی شدم.
عمل به نوعدوستی باعث شادی میشود (یا لااقل انسان را شادتر میکند)
با ورق زدن کتابهای روانشناسی مثبت یا حتی کتابهای خودیاری ۱ ، مشاهده میکنیم که نوعدوستی یکی از عوامل کلیدی است که احساس شادی را در ما ایجاد میکند و حتی برای درمان افسردگی نیز توصیه شده است. برای تحقیق درباره این موضوع بعضی از کتابهای روانشناسی عملی از جمله کتابی از ریچارد کارلسون به نام: «نگران مسائل کم اهمیت نباش » ۲ را مطالعه کردم که تمرین هایی را توصیه کرده است. چند نمونه از آنها عبارتاند از: « بدون تأمل و تردید خیرخواهی کنید، یاد بگیرید به دیگران گوش کنید، در کمک به دیگران پیشقدم شوید و غیره». تمام این تمرینها همواره به یک نتیجه منجر میشود و آن این است که حتی اگر آن فرد ارزش کار شما را درک نکند، لااقل توانستهاید در ایجاد دنیایی بهتر مشارکت کنید و خودتان نیز احساس آرامش خواهید کرد، و این، در درجۀ اول به نفع خودتان است.
برای اینکه متقاعد شوید که نوعدوست بودن باعث شادی میشود کافی است به موقعیتهایی که در گذشته به دیگری کمک کردهاید فکر کنید و احساس درونیای که در آن زمان داشتهاید را به یاد بیاورید. احساس افتخار توأم با خوشحالی و گرمای درونی که حاکی از این است که «عملکردتان صحیح بوده است».
نوعدوستی، توجه و محبت به دیگران ما را شادتر میکند زیرا به ما امکان میدهد توجهمان را از خود برداشته و به طور کلی مثبت باشیم. نوعدوستی همچنین باعث جلب محبت دیگران میشود که این هم راه دیگری برای شاد شدن است.
اما ورای تمام اینها، به نظرم آنچه باعث شادی انسان میشود این است که احساس میکند عملی انسانی انجام داده و مانند یک انسان واقعی رفتار کرده است. این احساس نشاط و شادی درونی، ناشی از برآورده کردن خواستههای عمیق روح است ( که با خواستههای عمیق ایگو که غالباً به آنها عمل میکنیم، در تضاد است)، خواستهای اخلاقی – تؤام با اختیار – که انسانیت را در ما رشد میدهد. عمل به انگیزشهایی که ما را به اعمال نیک و ارتقا به بُعد انسانی خود تشویق میکنند، احساس شادی حقیقی را در ما ایجاد میکنند. درک این شادی و این احساس که مطابق طبیعت واقعی خود رفتار کردهایم فقط از طریق تجربه شخصی میسر است.
برای کسانی که شادی حاصل از نوعدوستی برایشان کافی نیست، عامل دیگری که میتواند مشوقشان باشد این است که عمل به نوعدوستی دنیا را زیباتر میکند! وقتی کسانی را برای اولین بار ملاقات میکنم، طبیعتاً آنها را از روی ظاهرشان قضاوت میکنم ولی از زمانی که عمل به نوعدوستی را آغاز کردهام، ظاهر افراد را نمیتوانم از شخصیت و صفات اخلاقی شان جدا کنم حتی تأثیر صفات اخلاقی بر ویژگیهای ظاهری پیشی گرفتهاند و در حال حاضر کسانی را زیبا میبینم که صفات انسانی دارند و به نظرم «انسانهای خوبی هستند».
البته برای کسانی که به سیرکمالشان اهمیت میدهند تمام اینها در درجه دوم اهمیت قرار دارد زیرا از دیدگاه معنوی، مهمترین نکته این است که تلاش در جهت نوعدوستی باعث پیشرفت معنویمان میشود.
جایگاه نوعدوستی در سیر کمال معنوی
عمل به نوعدوستی محور اصلی در معنویت فطری است. در عمل به نوعدوستی مواجه شدن با بعضی موانع اجتناب ناپذیر است. نوعدوستی مستلزم پرورش مجموعهای از خصوصیات اخلاقی است که به آنها صفات اصلی میگویند: مهربانی، سخاوت، گوش دادن و توجه به دیگران، محبت، و غیره. برای پرورش این صفات اصلی باید با مجموعهای از عیوب به خصوص خودخواهی و غرور مبارزه کرد.
موقعیتی برای مبارزه با نقاط ضعف
ـ مقابله با خودخواهی
در نظر گرفتن راحتی دیگران و صرف کردن مقداری از وقت و پول خود برای این منظور مبارزه با خودخواهی محسوب میشود. اما خودخواهی میتواند به صورتهای مختلفی بروز کند.
ـ تجربۀ دوم: میخواستم برای دوستم کاری انجام دهم، تصمیم گرفتم دسته گلی برایش بخرم. در ابتدا، این کار بدون توقع و فقط برای خوشحال کردنش بود. اما همین که وارد گلفروشی شدم حملات ایگو شروع شد (خودخواهیای که به صورت خساست بروز کرد) : «نباید این قدر پول خرج کنی، به مخارج این ماه فکر کن، تازه موقعیت خاصی هم پیش نیامده… .» در ابتدا زیبایی گل برایم مهم بود ولی ناگهان تغییر عقیده دادم و فقط قیمت آن برایم مهم شد. در نهایت دسته گلی انتخاب کردم ولی وقتی به خانه دوستم رسیدم، گلها اصلاً جلوهای نداشتند گویی خساست من روی آنها تأثیر گذاشته بود. البته دوستم خیلی خوشحال شد ولی خودم به خوبی میدانستم که عملم آن طور که به نظر میرسید، محبتآمیز نبوده است. برای جبران کارم، تصمیم گرفتم دفعات بعد، تمام توجهم به مقایسه قیمتها جلب نشود بلکه زیبایی را نیز در نظر بگیرم. از این تجربه نتیجه گرفتم که خودخواهی (که در اینجا به صورت خساست بروز کرده) میتواند ما را از انجام عملی که برای شاد کردن دیگری است منصرف کند.
البته خودخواهی و خودپسندی میتواند به صورتهای مختلفی بروز کند مثلاً حوصله نداریم به درددل دیگری گوش کنیم، یا به بهانه عجله داشتن، حاضر نیستیم کمی راهمان را طولانیتر کنیم و همکاری را به منزل برسانیم… . در واقع ، برای انجام هر عمل نوعدوستانه، خودخواهی مانعی ایجاد میکند که باید با آن مبارزه کرد.
حریف بزرگ دیگر : غرور
ـ مقابله با غرور
همانطور که گفتیم نوعدوستی واقعی باید بدون توقع باشد و در ازای آن شخص منتظر هیچ پاداشی نباشد. در اینجا غرور حداقل دو دام بزرگ بر سر راهمان قرار میدهد:
اولین دام، انتظار تشکر و قدردانی است. یک مثال ساده این است که هنگام رانندگی وقتی به عابر یا راننده دیگری راه میدهیم، انتظار تشکر نداشته باشیم. باید اقرار کنم وقتی عابر یا رانندهای بی تفاوت و بدون تشکر به راه خود ادامه می دهد دروناً اعتراض میکنم. این تمرین ساده « کمکِ بدون توقع» را میتوان در موقعیت های مختلف انجام داد. مثلا وقتی در اتوبوس یا مترو جای خود را به کسی می دهیم انتظار تشکر نداشته باشیم. متوجه شدهام تمرین کردن در موقعیت های پیش وپا افتاده به ما کمک می کند در موارد پیچیدهتر نوعدوستی، غرورمان را آسانتر کنترل کنیم. این کار مستلزم تجربه و مبارزه دراز مدت است.
دام ظریفتری که غرور ممکن است سر راهمان قرار دهد این است که تصور میکنیم وجود ما برای دیگران ضروری است. وقتی سعی میکنیم رفتاری نوعدوستانه داشته باشیم، احساس میکنیم که دیگران واقعاً به ما احتیاج دارند و ما مهمتر و بالاتر از آنها هستیم. در حالی که نوعدوست واقعی فروتن و رازدار است و دروناً در انتظار کسب افتخار یا اعتبار نیست. متوجه شدهام که وقتی به کسی کمک میکنم، دوست دارم دربارۀ آن صحبت کنم و با به نشان دادن آن خودنمایی کنم. در این حالت، غرور میخواهد کار خوب را به خود نسبت دهد. تمرین مناسب برای مبارزه با این تمایلِ منفی این است که کارهای خیرمان را بازگفت نکنیم.
موقعیتی برای تعمق بیشتر
در معنویت فطری، عمل به نوعدوستی مانند عمل به هر صفت مثبت دیگری مستلزم تفکر و تشخیص است. همان طور که در هر شرایطی واکنشی خاص و مناسب با آن شرایط ضروری است در عمل به نوعدوستی هم که موقعیتی برای پرورش عقل است باید موقعیت، تعادل و حقوق افراد در نظر گرفته شود، تجزیه و تحلیل تمام این جوانب در سیرکمال ما نقش دارند.
در مقیاسی بالاتر میتوان گفت نوعدوستی «لطف خدا» را برایمان به ارمغان میآورد.
نوعدوستی موقعیتی برای جلب رضایت مبدأ
آیا نیکی، محبت و سخاوتمندی از مطمئن ترین کارها برای جلب رضایت مبدأ محسوب نمیشوند؟ «نیکخواهی برای دیگران و خیر رساندن به آنها» اصل مشترک در تمام ادیان است. عمل به این اصل و به دست آوردن قلب دیگری به نیت قرب خدا حس فوقالعادۀ «هم طول موج بودن با مبدأ» را در ما ایجاد میکندو مطمئن میشویم که خدا از ما راضی است و این احساس در ما ایجاد انگیزه میکند.
بازگشت به واقعیت : با وجود اینکه از اهمیت نوعدوستی آگاهیم عمل به آن برایمان بسیار دشوار است. مثل اینکه نوعی تنبلی بر ما چیره شده است. عمل به نوعدوستی مستلزم تلاش است زیرا باید با تمایل شدید جلب منفعت ظاهری و راحتی شخصی خود مبارزه کنیم. مثلاً برای کسی غذای مورد علاقهاش را آماده کنیم، زمان استراحت خود به درددل دیگری گوش کنیم، روز تعطیل برای کمک به دوستی زودتر از خواب بیدار شویم، همکار یا دوستی را با ماشین خود به منزل برسانیم و غیره. حتی گاهی انجام کارهای خیلی ساده از قبیل جستجوی خودکار یا حتی دستمال برای کسی در کیف یا جیبمان برایمان دشوار است و نیاز به تلاش زیادی دارد.
تنها راه رویارویی با این مقاومت منفی وارد گود عمل شدن است.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
*************************************************************
۱- self help این گونه کتابها به ما کمک میکنند تا استعدادهای خود را بشناسیم و از این طریق کیفیت زندگیمان را بهبود دهیم.
۲- Don’t Sweat the Small Stuff at Work
arze adab va ehteram maghaleye besiyar ali va jalebi bud ba rahnemudhaye daghigh
با سلام و تشکر از این همه زحمات بی دریغ .یک تجربه را برای دوستان عزیزم میگویم منزل ما یک مهمانی به یک مناسبت داشتیم مهمانها هر کدام با یک کادوگرانقیمت وارد میشدند و من هم طبق رسم و رسومات تشکر میکردم یکی از دوستان که وارد شد به ظاهر کادویش ارزان و کوچک بود وقتی کادو را به دستم داد گفت کم است لطفا شما زیاد ببینید با دلم برایتان خریدهام کادو را گرفتم و بسیار خوشحال و پر انرزی شدم میدانستم که با سختی توانسته ان را بخرد و از طرفی هم میدانستم که واقعا با تمام وجودش این کادو را خریده بوی محبت میداد الان که مدت یکسال از این ماجرا میگذرد هر وقت چشمم به کادوش میافتد بوی خوش نوعدوستی و بیریایی را میشنوم و انگیزه ام برای عمل به نوعدوستی بیشتر میشود.همیشه برایش دعا میکنم بخاطر انرزی مثبتی که به من و اطرافیانم داد .
با سلام و تشکر بسیار از ترجمه این مقاله بسیار زیبا در واقع شرحیست بر گفتار ۱ از آثار الحق ج۱ چ۵ که فرموده اند :”شعار دینی ام این است که :
-نسبت به همه مهربان باشم ،
-در حق تمام مردم خیرخواه باشم،
-هرگز درصدد انتقام بر نیایم و بد کسی را نخواهم،
-همیشه در صدد خدمت باشم ، مخصوصا نسبت به اشخاصی که به من بدی می کنند ،حتی نمی گذارم قلباً هم رنجش کسی از دلم بگذرد…” به امید روزی که خودم را بتوانم تا حدی به این استانداردهای خوبی کمی نزدیک نمایم مرسی
با عرض سلام خدمت همه دوستان؛
با خواندن مقاله و نظرات دوستان به این فکر افتادم که آیا از ابتدا با خانواده صادق بوده ام؟
حالا در سنین و موقعیتهای مختلف؛ نوجوانی، جوانی، میانسالی، الا آخر در شرایط گوناگون. وقتی که خوب فکر میکنم در مورد خودم پس از متجاوز از شصت سال عمر پاسخ منفی است (صد افسوس). انشا الله که در مورد شما اینطور نباشد. بیایید صداقت را از ابتدا و در حریم خانواده یاد بگیریم (به ما یاد بدهند) و سپس سعی کنیم در اجتماع صادق باشیم انشاالله .
صرفا” نظر شخصی بود حتما” دوستان کمک خواهند کرد. / HSH
آمدن این مقاله امروز خیلی خیلی برای من مفید است و انشالله از فردا جزو کار عملی ام می گذارم و مطمئنم که پشتش انرژی است و با نیت رضای خدا؛ کمک خالق در انجام این عمل نصیبم میشود.
خیلی ممنون
با سلام و تشکر از متیس عزیز مثل همیشه پیغام الهی کارخودش راکرد… شدیدا درگیرعملی بودم که به نوعی نوعدوستی بود ولی عکس اللعملی دیدم که خیلی ناراحت شدم و میدانستم که از غرورم است و طبق اصول راه استاد الهی باید بااین حال و احساس منفی مبارزه کنم ولی خیلی سخت بوداماخواندن مقاله فوق آبی بود روی آتش بخصوص جمله” نوعدوستی لطف الهی را به ارمغان میاورد” خدارا هزازهزاربارشکر. متوجه شدم وقتی انسان ارزش مبارزه بانفس رامیفهمد خوشبختانه مبارزه بانفس هم راحت تر میشود
توان انجام نیکوکاری نعمت بزرگی است.
تجربه اینکه اشخاص زیادی در مو قعیتهای متفاوت به من کمک کردند. و من آرزوی جبران داشتم ولی نتوانستم. خدا به همهٔ آنها خیر دهد.
نیکی اگر به اندازه پرّ کاهی باشد دلگرمی بزرگی است
تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
با سلام به متیس عزیزم ودوستان :
در مقیاسی بالاتر میتوان گفت نوعدوستی «لطف خدا» را برایمان به ارمغان میآورد.
باتوجه به متن بالا شما متیس عزیز یک عمل نوعدوستان انجام داده اید چون این همه راه کارهای خوب برای همه ی دوستان طالب انجام این کار عملی که یکی از کلیدهای سیر کمال و محوراصلی معنویت است ارئه داده اید .
امروز من برای انجام عملی نوعدوستانه (کاری که به مادرم قول داده بودم.) خیلی با عجله وشتابان درخیابان راه می رفتم چون هوا گرم بود بطری آبی هم دردست داشتم ومدام با(او)صحبت می کردم که کمکم کند که دیرنرسم .شلوغی خیابان وپیاده رو هیاهوی مردم وخلاصه معطوف بودن ذهنم برای انجام کاری که قول داده بودم حواسم را از اطرافم کم کرده بود. دراین هنگام ناگهان آقایی شتابان به سمت من آمده ودرخواستی کرد ابتدا من این طور شنیدم خانم ان موبیلتان ره به من می دهید؟
با تعجب نیم نگاهی به او انداختم وگفتم متاسفم عجله دارم باخودم میز محاحکمه برای آن شخص دایر کردم وچون خودم قاضی آن جا بودم رای دادم ای بابا عجب روزگاری می خواهد موبایلم را سرقت کند .ای بابا دزدهای امروزه هم چه با فرهنگ ومودب شده اند.( تمام این مکا لمه ی اید وایگو دردرونم یه دقیقه هم نشد .)دوباره صدای آن مرد را شنیدم که از شخصی دیگر بطری آبش را می خواست…
بله لطف خدا دریک قدمی من بود ولی من چون خوب به حرفهای آن مرد توجه نکرده بودم نه تنها عملم نسبت به او نوع دوستانه نبود بلکه اورابا بی رحمی محاکمه کردم وحکم دزدی برایش صادر کردم.
متاسفانه اغلب مابرای عمل نوعدوستانه آدمها راانتخاب مِی کنیم درصورتی که الطاف خداوندی همیشه در یک قدمی ماست.
باسپاس
با تشکر از نویسنده این مقاله
بنظرم قبل از هر چیز لازم است یادآوری کنم « مهمترین چیز در راه سیر کمال “توجه به مبداء است” و در نتیجه نیت بدین مفهوم :”آنچه مشخص میکند حرکت ما به جلو است ؛ همان نیت ماست”.
پس بهتر است از ابتدا خود را متقاعد کنیم پایه کار خود را بر انتخاب مسیر صحیح بگذاریم ؛ هرچند که ایجاد انگیزه مهم است اما اگر این انگیزه موجب از دست رفتن همه انرژی ما بشود متاسفانه سخت ناامید کننده و ضرر زننده است.مثالی میآورم :
اگر نیت من برای کمک های خیر خواهانه ؛ ارضاء خودخواهی من باشد بنظر میرسد که بااین نیت تنها ضررکننده من هستنم و دریافت کننده ها منافع خود را یافته اند! اما در نطر بگیرید با نیتی علی اشتباها به سازمانی کمک کنیم که نمیشناسیم و نه تنها عکس العمل نیت غلط خود را میبینیم ؛ بلکه بنا به آنچه استاد الهی میفرمایند ممکن است دچار عکس العملهای زنجیره ای اعمال هم بشویم! مثلا آن کمک ما باعث شود شخص یا سازمان خیریه مورد نظر به اجتماع ضررهای بی شماری بزند ؛ در نتیجه این نیت علی غلط ضررهای بیشماری به اجتماع میخورد که مسبب آن نیت غلط شخص خیری است که از عکس العمل آنها بی نصیب نخواهد ماند. درست به این می ماند که در مسیری که می رویم خروجی غلطی را انتخاب کنیم و در نتیجه سر از جایی درآوریم که بازگشت از آن مستلزم تحمل مرارت هاو زحمات بی شماری خواهد بود!
لذا حتی در نوع دوستی هم اولویت با توجه به مبداء است.
در غیر اینصورت قدم ما و حرکت ما بجای اینکه به «جلو» باشدبه “عقب ” خواهد بود.
و بنظرم معیار و نشانه اینکه به جلو داریم می رویم یا نه همین است که “داریم لذت میبریم!” یا « داریم توجه به مبداء میکنیم و زحمت میکشیم».
.
با تشکر از متیس عزیز به خاطر این مقاله بسیار عملی.
دوست عزیز فریبا نوشته نیکی اگر به اندازه پر کاهی باشد دلگرمی بزرگی است جمله بسیار زیبا و منقلب کننده ایست به نوبه خودم تشکر میکنم .با اینکه در خانواده و فامیلی بزرگی زندگی میکنم و تقریبا هیچ کمبود محبتی ندارم مع الوصف هر گاه حتی لبخند بی ریایی از کسی میبینم بسیار خوشحال و دلگرم میشوم و برایم یک دنیا ارزش دارد و این انرزی باعث میشود به فکر رسیدگی به دیگران شوم برای تمام کسانی که به یاد او و بدون انتظار محبت میکنند ارزوی موفقیت دارم و …….
در کتاب “طب روح” صفحه ۴۲ سئوال ۱۶″ می گویید پیامد نوعدوستی ، قدر ناشناسی است . منطورتان چیست ؟”
می فرمایند : عمل به اصول اخلاقی اصیل غالبا بازتابی در پی دارد که برای شخص نوعی امتحان محسوب می شود، مثل قدر ناشناسی در مقابل عمل به نوعدوستی . مردم معمولا قدر ناشناسند، بنابراین در بعضی موارد، عکس العملشان در مقابل فرد نوعدوست، قدر ناشناسی است . اگر شخص این مکانیسم را بشناسد،از قدر ناشناسی افراد دل آزرده نمی شود، زیرا نوعدوستی را وظیفه ی انسانی خود می داند و از کسی توقع پاداش ندارد، به این ترتیب امتیاز معنوی عملش صددرصددر وجودش ثبت خواهد شد .
با سلام و تشکر از نویسنده گرامی و همگی دست اندر کاران،
چند وقت است مرتب از خدا میپرسم چرا برای من موقعیت خدمت به خلق و نوعدوستی پیش نمی آید و چه عاملی باعث میشود که من هیچ برنامه ای برای خدمت به خلق ندارم.
امروز متوجه شدم که چون خود خواه و خود پسند به معنای واقعی کلمه هستم ،این خودخواهی مثل دیواری عمل میکند که میان من و نوعدوستی ایستاده . از همین الان سعی میکنم اول با خودخواهی مبارزه کنم و کمتر راحتی خودم را در نظر بگیرم.انشاءلله در وحله بعد نوعدوستی از پس دیوار بیرون میاید.
ضمن عرض سلام!بسیار سپاسگزارم از متیس عزیز وهمکاران و
کاربران گرام .امیدوارم با لطف الهی بتوانم
صفات وخصوصییات اخلاقی را در خود پرورش دهم وبآن عمل
نمایم.
با سلام و تشکر از خدای مهربان. قبلا خیلی مقالات را جدی نمی گرفتم فکر میکردم خودم چه بسا خیلی بیشتر از نویسنده ی مقاله (که او را هم فردی مانند خودم میدانستم )معلومات و مطالعه ی معنوی دارم (امان از غرور) ولی حالا فهمیده ام که چقدر انسانهای عادی اطرافم هم ،در بسیاری از مسائل انسانی از من فهمیده تر و جلوترند، و معنویت آن چیزیست که در سطح جامعه جریان دارد و اطرافیانم آنرا به خوبی لمس و حس میکنند . بنظرم از رفتار و میزان توجه و احترام دیگران به ما تا حدودی می توان فهمید که چقدر معنویت فطری را واقعا انجام می دهیم ،اگر کسی واقعا به اصول مطرح شده در معنویت فطری عمل کند در جامعه ی دنیایی هم محترم و عزیز می شود …حالا بیشتر قدر مقاله ها را می دانم و قطعا با دقت خیلی بیشتری آنها را بارها مورد مطالعه قرار می دهم . از زحمات دست اندرکاران متیس عزیز نیز بسیار متشکرم
سلام
تجربه ای داشتم که گفتنش خالی از لطف نیست:
زمانی خدمت به خلق رو بنا به سفارش استاد در برنامه روزانه قرار داده بودم. یک شب که میخواستم از شهری که در آن درس میخواندم و زندگی دانشجویی داشتم به خونه برگردم. اتوبوس ساعت ۲۲:۳۰ راه می افتاد. حرکت کردم و به سمت ترمینال رفتم یادم افتاد که امروز کارری در جهت رضای او نکردم! خیلی دلم سوخت چون کل روز رو از دست داده بودم نا خداگاه گفتم خدایا من کوتاهی کردم ولی کمکم کن.باز به خودم گفتم نصف شب خدا از کجا برای تو خدمت به خلق بفرستد؟ الان باید به یادش بیفتی؟
ولی نمیدونم چرا خیلی دلم میخواست کاری بکنم و امید داشتم.
رسیدم و سوار شدم. خیلی استرس داشتم گفتم دیگه کاری ازم بر نمیاد و امشب تموم شد.
دیدم پیرمردی سوار شد و سرگردان دور خودش میگرده.سریع رفتم سراغش تا خواستم بگو چیشده گفت: پسرم شماره صندلیم کدومه؟ بلیطش رو نگاه کردم و بردم نشونش دادم. خیلی تشکر کرد.
راضی نبودم!به نظرم خیلی کوچک بود. به خودم گفتم ارزش کار به مقدار و هیاهو نیست به نیت است ولی فایده نداشت
در همین فکر بودم که دیدم خانمی مسن چمدونش رو آورده بالا و جلو پاش جاش نمیشه. متوجه شدم که پشیمون شده. سریع پیشنهاد دادم که من چمدون رو پایین ببرم و در صندوق اتوبوس بگذارم قبول کرد و خیلی تشکر کرد. دیگه خیالم راحت شد.
و فکر میکنم تنها دلیل اینکه موقعیت رو بدست آوردم این بود که عاجزانه از خدا توفیق خواسته بودم
با تشکر از مقالات با ارزش و بسیار سودمندتان
فکر میکنم در بسیاری از موارد حسادت باعث میشه که جلوی عمل به نوع دوستی را بگیرد .به عنوان مثل وقتی غرض شخصی به دوستی داریم یا دروناً و ناخود آگاه حسادت میورزیم یک صدای درونی که همون نفس هست اجازه نمیدهد که کمک کنیم .ای کاش قضیه به همین جا ختم میشد چرا که گاهان دقیقا در جهت منفی به دنبال ایجاد سدی برای اطرفیانمون هستیم .فکر میکنم اگر حسادت یا حس رقابت منفی در ما وجود نداشته باشد عمل به نوع دوستی قدری برایمان راحت تر میشود .
با سلام و تشکر
نیکی توام با عقل سلیم توفیق میخواهد
چند سال پیش یکی از نزدیکانم از من درخواست کمکی کرد. در معذوریت اخلاقی قرار گرفته بودم. هدف من تنها خدمت به خلق بود. پذیرفتم. بعد فهمیدم که به خودم لطمه بزرگی زدم. هنوز بعد از چند سال هم ضررش برام ادامه داره… کمک ساده لوحانهای بیش نبود. به قولی علی موند و حوضش. البته من از اون طرف خیلی گله مند هستم و رابطه ما هنوز هم گل آلوده. ولی وقتی به آگاهی عمیقم مراجعه میکنم. کمک کردن آنطوری حماقت محض بود. شاید میخواستم آن شخص از من راضی بشه و خودی نشون بدم. کمکی بود که در توانم نبود به خودم ضرری زدم که جبرانش سنگینه .
سلام مرسی از کمک شما و مرسی ازز حمات متیس بلاگ .
با سلام نمونه چند تا از خدمت به خلق های خودم را تعریف میکنم شاید خیلی ساده باشد اما حتما کارایی دارد.
دارم عذا میپزم برای اموات دوست و اشنا فاتحه میخونم .
تامیخوام فکر منفی کنم فوری در مورد ان شخص احساس مثبتی بوجود میارم .حتما تا جایی که ایجاب کند با لبخند رفتار میکنم بطوریکه در بسیاری از مواقع حس میکنم عجب هنرپیشه ای شدم محال است در رانندگی بوق بزنم سعی میکنم در دیگران استرس وارد نکنم اگر بخواهم رستوران بروم گرانقیمتش را انتخاب نمیکنم مابه التفاوتش را برای کسی دیگر صرف میکنم.به زیارت میروم برای تمام عالم با قید اینکه خداوند صلاح بداند دعا میکنم منزل کوچک و اضافه ای دارم که بر حسب ایجاب باید اجاره اش بدهم با بهترین امکانات که انگار عزیزترین شخص زندگیم است در اختیارش میگذارم که خودش هم بهت زده میشود با اطرافیانم طوری برخورد میکنم انگار در بهشت هستند نمیخواهند مرا ترک کنند انگار خیلی از خودم تعریف کردم اما اصلا اینطور نیست فقط خواستم نمونه هایی از خدمت به خلقهای بی خرج و کم خرج را توصیف کنم که چقدر میتوانند مفید باشند هیچوقت بدنبال خدمت به خلق نیستم با هر چیزی که در چنته دارم خدمت به خلق را ایجاد میکنم مامور اب که میاید میبینم صورتش از گرما گل انداخته یک شربت خنک به او میدهم هر چه بگویم وقت کم میاید احساس میکنم مثل حلزون با تمام وجودم میخزم و دیگران را حس میکنم امتحان کنید خیلی لذت بخش و ساده است با تمام وجود با تمام نیرو ولو به اندازه توان یک موریانه باشم هم دست از تلاش نمیکشم امتحان کنید .
با سلام نوع دوستی مفهومی بسیار عمیق است و همانطور که پروفسور الهی در سخنرانی اخیری که در این سایت منتشر شده است به ما بشارت و اطمینان داده اند در صورت حرکت کردن حتی یک قدم به جلو برایمان بسیار فایده در بر دارد؛ اما دلم میخواهد بگویم « آنچه ما از نوع دوستی میفهمیم ؛ و آنچه در واقع نوعدوستی است ! ممکن است خیلی متفاوت باشد . اعمال ما بر اساس نیت ما و کیفیت آن مفاهیمی کاملا متفاوت و گاه کاملا متضاد می یابد.
اما مساله ای که میخواستم بگویم و برای آن تامل میکردم این بود :” فارغ از اینکه ما بر روی روح و روان خود با آزمایشهای ناپخته ای که بسیاری هم آمیخته با مقاصد علی هستند چه تاثیراتی میگذاریم ؛ از لحاظ مسئولیت نسبت به حقوق اجتماع و در اصطلاح «حق الناس » نیز بهتر است بسادگی از کنار آن نگذریم! درست است که ما در مقام شاگردی معنوی باید تلاش کنیم و سعی کنیم حرکت کنیم اما این حرکت اگر بجای رو به جلو بودن رو به عقب یا منحرف از مبداء باشد؛ هم برای ما و هم برای راهی که با خدای خود در آن قدم بر میداریم ضرر ببار خواهد آورد. از همین روست که پروفسور الهی در پایان سخنرانی میفرمایند :«…”باید” به جلو بردارید»
آیا ما برای خدا و رضایت الهی نوعدوستی میکنیم,یا برای دل خودمان یا چیزهای دیگر؟
شاید یکسری اعمالی که باعث جراحتهای روحی و روانی برای من شدند و بظاهر انگیزه ای نوعدوستانه داشتند «رو به جلو» نبودند اما حاصل آن با عکس العملی که استاد الهی و تعالیمش در من نهادند موجب شد رو به جلو نتیجه بگیرم “آنجا که میفرماید پاسخ بدی را به نیکی بدهید” در نتیجه زحمتی که برای کسی کشیدم بدون چشمداشت؛ و پاسخ نامناسبی دیدم؛ در اصل کمکی شد بر اینکه بفهمم آیا این سالها واقعانیتم نوعدوستی بود یا نیتی علی داشته ام و صادقانه اگر بخواهیم بررسی کنیم میگویم نیتم خالص نبود اما توجه به مبداء و سعی در درس گرفتن از آن عکس العمل و کمک الهی موجب شد تا با واکنش مورد نظر استاد آنچه را درونم خالص نبود بشناسم و در جهت التیام این زخم و تحمل درد ناشی از درمان آن تصمیم بگیرم و عمل کنم. اینست که نیت اولیه را نباید فراموش کرد بخصوص آن زمان که حاصل نوعدوستی خلاف انتظار است؛ تنها با یادآوری آن نیت اولیه به خود و سعی در فهم و درک آن ناخالصی در نیت است که میتوان فهمید که چرا با وجود تصمیم بر نوعدوستی با رضای الهی از نتیجه دلخور میشویم؟ زیرا ما نوعدوستی را برای خود یا دیگران نمیکنیم بلکه برای خداست؛ لذا پاسخ دیگران در حق ما بر قلب ما نباید تاثیر بگذارد مگر اینکه چیزی دیگر دراعماق نیت و قلبمان بوده ( مثلا انتظار تشکر یا احترام !) که در صورت ندیدن آن دلخور میشویم و اگر در این هنگام به یاری الهی بتوانیم پاسخی به نیکویی در مقابل ،به آن بدی بدهیم؛ نتیجه اش این است :” از آن ناخالصی وجودمان آگاه میشویم؛ به زشتی و عواقب آن ناخالصی درکی عمیق تر پیدا میکنیم؛ همینجاست که با نظر لطفش در مقابل ؛آن «یک تا» ؛ “مقدار زیادی در ازای آن به ما میدهد”! و آن را به فضیلتی در وجودمان تبدیل میکند. و از آن ناخالصی و عوافب آن ذاتا و درونا متنفر میشویم.
از نویسنده محترمی که متن پیام شماره ۱۹ را با نام بانو ارسال فرموده است بی نهایت متشکر که باعث شد
بسیار عالی بود. من دقیقا این حس غرور را در خودم حس می کنم. برای مثال پدربزرگم از بچگی به من خیلی علاقه دارن و همیشه می گن که من با همه نوه ها فرق می کنم . من هر وقت به ایشون زنگ می زنم و جویای حالشان می شوم سعی می کنم همه خانواده بکجوری مطلع شوند(ایگو). ولی با این تفسیر باید سعی کنم از این فکر که پدربزرگم به احوال پرسی من احتیاج دارد و اینکه همه بایند بفهمند من نوع دوستی می کنم منصرف شوم.
با سلام در مورد کلمه ی “نوعدوستی” و معنای آن جستجویی در کتاب آثار الحق داشتم چنین واژه ایی را هرگز پیدا نکردم معادل این واژه با توجه به تعاریف و تفاسیری که در مقالات برای آن ذکر شده است را میتوان “خدمت به خلق” در کتب آثارالحق محسوب نمود و هر گونه کار مثبت ،اعم از فکری ،نیت و دعای خیر برای همنوع و نیک خواهی، خوب دیدن دیگران یا نیک بینی ، سخنان شایسته و برخورد با احترام و محبت آمیز با دیگران تا انجام اعمال مثبت فیزیکی برای دیگران و… را شامل می شود و قسمت عظیمی از کتب آثار را اشکال و انواع مختلف رعایت حقوق دیگران و خدمت به مخلوق تشکیل می دهد و قسمت دیگر از معنویت که عبادت خداوند است نیز بهترین نوع عبادت را استاد الهی در گفتار ۵۷۸ آثارالحق جلد۱ چاپ ۵ خدمت به خلق فرموده اند:{…عبادت بجز خدمت خلق نیست -به تسبیح و سجاده و دلق نیست}
چقدر این قسمت از مقاله که در مورد غرور است بدرد من خورد، این حالات را در خودم مواردش را در زندگی ام پیدا کردم فکر نمی کردم که از غرورم ناشی شود. در مقاله آمده «در اینجا غرور حداقل دو دام بزرگ بر سر راهمان قرار میدهد:اولین دام، انتظار تشکر و قدردانی است. یک مثال ساده این است که هنگام رانندگی وقتی به عابر یا راننده دیگری راه میدهیم، انتظار تشکر نداشته باشیم. باید اقرار کنم وقتی عابر یا رانندهای بی تفاوت و بدون تشکر به راه خود ادامه می دهد دروناً اعتراض میکنم. این تمرین ساده « کمکِ بدون توقع» را میتوان در موقعیت های مختلف انجام داد. مثلا وقتی در اتوبوس یا مترو جای خود را به کسی می دهیم انتظار تشکر نداشته باشیم. متوجه شدهام تمرین کردن در موقعیت های پیش وپا افتاده به ما کمک می کند در موارد پیچیدهتر نوعدوستی، غرورمان را آسانتر کنترل کنیم. این کار مستلزم تجربه و مبارزه دراز مدت است. دام ظریفتری که غرور ممکن است سر راهمان قرار دهد این است که تصور میکنیم وجود ما برای دیگران ضروری است. وقتی سعی میکنیم رفتاری نوعدوستانه داشته باشیم، احساس میکنیم که دیگران واقعاً به ما احتیاج دارند و ما مهمتر و بالاتر از آنها هستیم. در حالی که نوعدوست واقعی فروتن و رازدار است و دروناً در انتظار کسب افتخار یا اعتبار نیست.»
در مقیاسی بالاتر میتوان گفت نوعدوستی «لطف خدا» را برایمان به ارمغان میآورد.
من این جمله را با تمام وجودم حس کرده ام چندسال پیش درشهری دیگردانشجوبودم روزی یکی از دوستانم بامن تماس گرفت که کاری برایم پیش امده میخواهم به دیدارت بیایم واگرتوانستی کمکم کنی با کمال میل وروی گشاده پذیرفتم
بالاخره روز موعود فرارسید ساعت ۸صبح بود وساعت ۲ظهر من دردانشگده کلاس داشتم بلافاصله به دنبال کار اداری دوستم رفتیم بالاخره کار اداری بود طول میکشد ناگهان ساعت را نگاه کردم حدود۱ظهربودبادودلی وکشمکش درونی مواجه بودم ازطرفی ازادب به دوربود که دوستم را درشهرغریب رها کنم وازطرفی هم کلاس دانشگاهم داشت دیر می شد بالاخره با تلقین خودرا متقاعدکردم که باقی کارهاراباهم انجام دهیم وتاپایان کارش ماندم به لطف خدا ساعت ۳ظهرکارها تمام شدودوستم را با خوشرویی به ترمینال بردم که به دیارمان حرکت کند بعدازخداحافظی با دوستم بلافاصله به سمت دانشگاه حرکت کردم حدود۴به دانشکده رسیدم وقتی از همکلاسهایم ازکلاس قبلی پرس وجو کردم باچیز عجیبی روبروشدم بله کلاس درساعت اول تشکیل نشده بود واستاد ان روز به دانشگاه نیامده بوداز اعماق وجودم خدارا حس کردم وازاوتشکرکردم وواقعن لطف خداروچنان حس کردم که باکلمات نمیتوانم بیان کنم ازان روز به بعد با تمام وجود سعی میکنم با مهربانی وتواضع هرکاری ازدستم بر بیاد برای دیگران انجام بدم تا بازهم ان حس را تجربه کنم
انشاءالله که همه نوعدوست اند، اما یکی از سخت ترین کارها در مسئله نوعدوستی، کمک و یاری به نزدیکان است. مثل همسر- مادر-برادر و… اما سرویس دهی به غریبه راحتتر است. چرا؟
با سلام وتشکر ،اینکه در مقاله فرموده اند :«… با ورق زدن کتابهای روانشناسی مثبت یا حتی کتابهای خودیاری ، مشاهده میکنیم که نوعدوستی یکی از عوامل کلیدی است که احساس شادی را در ما ایجاد میکند و حتی برای درمان افسردگی نیز توصیه شده است…» ، نباید باعث شود که به نیت شاد شدنمان و … خدمت به خلق نماییم بر عکس بنظرم اگر نیتمان کسب رضای خدا یا انجام وظیفه ی انسانی باشد آن شادی را هم لمس خواهیم کرد و گرنه ممکنست ایجاد فشار بر خود برای نوعدوست بودن و ناسپاسی دیگران که گاهاً از تبعاتش می باشد، فشار روانی مضاعفی هم بر ما وارد نماید . ولی بلحاظ معنوی حتی اگر با نیتی علی هم کار خیری را انجام دهیم باز هم برایمان مفید است گفتار ۱۲۹ از آثارالحق جلد۱ چاپ ۵ در این زمینه است :«اگر کسی کارهای عام المنفعه بکند نه بخاطر مردم ، بلکه برای رضایت خاطر خودش ، کارهایش جزء انسانیت و احسان محسوب می شود و به طور غیرمستقیم هم از آن ها استفاده اخروی می برد . مانند کسی که برای زینت اطراف خانه اش درخت می کارد و دیگران هم در فصل گرما از سایه اش استفاده می کنند . اما اگر این گونه کارها را مستقیما به نیت رضای خدا و برای استفاده مردم بکند ، بهره ی مستقیم اخروی از کارهایش می برد که اجرش از اولی بیشتر است. حتی کسی نیت خیر داشته باشد ، ولی برایش فراهم نشود کاری بکند ، بازهم اجر دارد…»
در جواب کامنت شماره ۲۷ من فکر میکنم در ارتباط با دیگران حس افتخار طلبی و ریا( ببینید من دارم نوع دوستی میکنم)و اینکه خود را خوب جلوه بدهیم، از ما تشکر کنند، به به و چه چهمون کنند ولی در ارتباط با نزدیکان هنر کنیم وظایفمون را انجام دهیم( مخصوصاً همسر) واین خیلی خوشایندمون نیست” نفسمون حال نمی کنه”
با سلام
این مقاله رو خوندم چون در ارتباط با همین مقاله نوع دوستی بود شاید برای دوستان مفید واقع شود:
هرچقدر ماده خاکستری مغز شما بیشتر باشد، انسان دوستی شما نیز بیشتر است!
پژوهش های اخیر در دانشگاه زوریخ، نشان می دهد افرادی که انسان دوستانه تر رفتار می کنند، ماده خاکستری بیشتری در اتصال بین لُب جانبی و گیجگاهی دارند. این موضوع برای اولین بار ارتباطی بین آناتومی مغز، فعالیت های مغز و رفتارهای انسان دوستانه را نشان داده است.
برای بررسی این موضوع، پژوهشگران از داوطلبان خواستند که پولی را بین خود و فرد ناشناسی تقسیم کنند. داوطلبان این اختیار را داشتند که بخشی از پول را به دیگری بدهند اما از نظر پژوهشگران این کار اقدامی انسان دوستانه محسوب نمی شود چون این بخشش با پول دیگری انجام شده است. در حالی که برخی از داوطلبان رفتاری انسان دوستانه داشتند با این حال تعدادی از داوطلبان نیز هیچ اشتیاقی به بخشش پول نداشتند.
پژوهشگران دریافتند میزان انسان دوستی افراد با میزان ماده خاکستری مغز در منطقه اتصال بین لوب های جانبی و گیجگاهی ارتباط مستقیم دارد. همچنین پژوهشگران اعلام کردند که هنگامی که افراد تصمیم می گیرند که پول را با فرد دیگری تقسیم نکنند، ناحیه کوچکی از مغز در پشت گوش آنها، فعال می شود. در افراد انسان دوست، این ناحیه وقتی فعال می شود که آنها در بخشش مقدار زیادی پول، اشتیاقشان به عملکرد انسان دوستانه، کاهش می یابد. پژوهشگران علت فعال شدن این ناحیه را، غلبه یافتن بر خودمحوری طبیعی انسان می دانند.
پژوهشگران این یافته را هیجان انگیز خواندند اما اعلام کردند که هنوز زود است که رفتار انسان دوستانه را محدود به فاکتورهای بیولوژیکی کنند همچنین گفته شد که حجم ماده خاکستری از فعالیت های اجتماعی تاثیر پذیر است. یافته اخیر، این پرسش وسوسه انگیز را احیا می کند که آیا امکان پذیر است که نواحی مغز که برای رفتار انسان دوستانه مهم هستند، از طریق آموزش یا استانداردهای اجتماعی، تقویت شوند؟
سلام،در جواب کامنت ۲۷ .
من تجربهٔ خودم در برخورد با اطرافیانم را تعریف میکنم.بسیار آدم خودنمایی هستم و به جای یک رو چندین رو دارم.آدمی هستم که از خدمت به دیگران خیلی خوشم میاید ولی وقتی در خودم میگردم میبینم که دوست دارم دیگران من را تحسین کنند و بفهمند من چه مهربانم.چه خوبم .همان لبخندی که به غریبهها میزنم به همسرم نمیزنم.برایم ترجیح دارد که به غریبهها خدمت کنم تا به نزدیکترین شخص زندگیام.
در خودم گشتم و گشتم و دیدم به علاوهٔ تمام این ضعفها ،دیگر خانواده برایم عادی شدهاند.عادت همه چیز را برایم بیرنگ کرده است.با خودم فکر میکنم چرا با بیگانه خوشم و با خودی ناخوش.چرا صد تا صورت دارم.مگر نه اینکه باید در صبح،شب،تاریکی،روشنایی،خلوت و شلوغی خودم باقی بمانم.اگر از نزدیکترینهایم شروع نکنم پس با بقیه هم به دروغ رفتار میکنم.پس آنها هم بعد از مدتی برایم بالاخره عادی میشوند.به ریشه پوسیدهای در خودم رسیدم که از آن ترسیدام.
و با خودم فکر میکنم اگر با آن مبارزه نکنم بالاخره جایی من را میگیرد ،به زمین میزند و رسوا میشوم.حالا بیشتر به نزدیکانم دقت میکنم.بیشتر که دقت میکنم متوجهٔ حضورشان میشوم و زحماتی که برای من کشیدند و میکشند.بیشتر قدر شناس میشوم و میفهمم که قدر نشناسی هم در وجودم دارم.حالا روی انس گرفتن کار میکنم و میدانم اگر موفق شوم انس گرفتن با خانوادهام را بهبود دهم در رابطهام با خداوند هم تاثیر میگذرد.
با گذر زمان بیشتر متوجه میشوم که تمام تمرینهای انسانیت و اخلاقیات از خانواده آدم شروع میشود.
با نفسم مبارزه میکنم و خیلی هم ناموفق میشوم ولی ناامید نیستم ،چون خدایی را داریم که قدم به قدم دست ما را میگیرد و آرام آرام به ما میاموزد.تا درک مان رشد کند و به ضعفهای خودمان برسیم و رویشان کار کنیم.و به خودم هر روز میگویم ای نفس هر چه میخواهی بتاز که منهم پا به پایت میجنگم و نمیخواهم بی غیرت باشم.
تصمیمات خداوند خارج از درک ماست ولی همیشه به سود ما میباشد…در جواب کامنت بانو ۱۹ …به نظر من اینگونه دلگیریها میتواند بخاطر مسایل مادی باشد چون همه دلگرفتگیها از اشخاص بالاخره از دل میرود…مطلبی حدود۱ماه پیش برایم بوجود آمد که در اینجا میآورم یکی تعریف کرد هزینه زیادی برای پیشامدی داده است. وقتی با هم صحبت میکردیم میگفت این پول هزینه شده دقیقا به اندازه مبلغی است که شخصی برای کارگشایی از من خواسته بود و من از آن با وجود تمکن مالی ابا کردم…هم بنده ای را گرفتارتر کردم و هم این پول وبال گردنم شد…اگر از دست و مال برمیاید نباید از بخشش رویگردانی کرد
تجربه دیگرم…پدرم همیشه میگوید اگر بخشش و گشاده دستی شخصی در زندگیش نبود هیچگاه تجربه و فرصت تجارت پیدا نمیکرد و چه بسا هنوز در پیچ و خم امور پیش پاافتاده بود…شاید آن فرد بخشنده را دیگر کسی یاد نکند ولی بخاطر نوعدوستیش کماکان در یادها مانده است…برای کمک به خلق اگر توانش را دارید جرتکه نیندازید
هر وقت در جهت مبارزه با غرور تلاش می کنم فعالیت های مرتبط با نوع دوستی ام را بیان نکنم، بالاخره حتی در یک فاصله زمانی زیاد آن را حتی اگر شده به یک نفر که شاید غریبه هم باشد و ارتباطی با موضوع نوع دوستی من نداشته باشد بیان می کنم. به یاد ندارم که موفق شده باشم. فقط امیدم به این است که تلاش خودم را در این ارتباط کرده ام. انشااله موفق خواهم شد. مرسی از همه دوستان که با بیان تجربیات کمک می کننند.
با سلام
من اخیرا به تجربه ای رسیدم که شاید برای دوستان مفید باشه : من مدتی هست که ایران زندگی نمی کنم در این کشوری که هستم با دو دسته افراد آشنا شدم دسته اول : کسانی که در بدو ورودشون به کسانی برخورد داشتن که از بی اطلاعی آنها سوءاستفاده کردن یا مورد بی احترامی , کم محلی , حمایت نشدن , راهنمایی نکردن (یا راهنمایی غلط کردن )و… مواجه شدن لذا بعدا اون تازه واردها هم همان رفتارهای منفی را به افراد تازه واردتر از خود انجام می دهند . حال دسته دوم : کسانی که در بدو ورود به اشخاص خیر خواه و مثبت مواجه شده اند , آنهایی که راهنمایی مثبت و دقیق کرده اند اگر کاری از دست شان بر می آمده برای شخص تازه وارد انجام داده اند و به عبارتی خوش آمد گویی خوبی به آنهاارائه کرده اند در نتیجه بعدها این گروه نیز رفتارهای خیر خواهانه ای به تازه واردین (تر های ) خود اراده می دهند همانند آنی که در ابتدا دریافت کردند . در این زمان به یاد صحبت ((استاد )) افتادم که فرمودند : (( تا می توانید خدمت به خلق بی ریا کنید و منشاء اثر خیر باشید )) . این بدین معنی است که با یک عمل خیر , حلقه ای از اعمال خیر ایجاد می شود که قطعا هر چه تکرار شود خیر آن به ایجاد کننده آن خواهد رسیدو همچنین فکر می کنم عکس آن نیز صادق باشد.
با سلام ،ابتدا تشکر می کنم از دوستانی که سوال مطرح نموده و عزیزانی که پاسخ می دهند زیرا بعضی از سوالات را ابتدا فکر میکنم که اصلا موضوعش در من وجود ندارد ولی وقتی پاسخ داده می شود میفهمم دقیقا مشکل من بوده و نمی دانستم .در مورد “دوست داشتن دیگران” در مصاحبه ی “درباره نوعدوستی” ،با جناب پروفسور الهی ، در اولین خط فرموده اند :” پرورش محبت به دیگران در خود ، یکی از «پایه های» اخلاقیات حقیقی است” و در گفتار ۱۸ از کتاب آثار الحق جلد ۱ نیز آمده است :” هر کس به هر عقیده و ایمانی باشد ما او را محترم می شماریم و رفتار خودمان را روی پایه ی اصول (حقیقت دین) قرار می دهیم . وقتی ما همه را برادر وار «دوست داشتیم» و به همه محبت کردیم ، اختلافات از بین می رود و همه تابع حقیقت دین می شوند …” ، ولی این دوست داشتن در بعضی از گفتارها هم نقد شده است مانند گفتار ۱۱۹ که فرموده اند :”…هر وقت تمام محبت ها را از دل بیرون راندیم ، آن وقت عاشق خدا خواهیم شد، زیرا دل یکی است . نسبت به بقیه باید انجام وظیفه نماییم . فرزند ، همسر ، مال ، مقام و غیره را دوست بداریم ، ولی آن ها را تحت الشعاع وظیفه نسبت به خدا قرار بدهیم …” یا در گفتار ۳۷۷ فرموده اند :”بلایی بدتر از علاقه نیست . روی همین اصل ۲۴ ساعته به خود تلقین می کنم که علاقه به چیزی نبندم ، ولی مگر طبیعت می گذارد ! امان از این علاقه ها .چه می شد به جای این همه خرده علاقه که مثل خرده شیشه به تنمان بسته ، همه علاقه مان را به تو می بستیم ای خدا. خیالمان راحت بود چون تو نه می میری ، نه مریض می شوی ، نه از بین می روی – اگر مزه ی آن علاقه را بچشید ، غیر او را علاقه نمی دانید.”، بنظر می آید در دوست داشتن دیگران افراط یا تفریط نباید داشت و در گفتار ۲۴۷ حد آنرا تاحدی شاید معین شده است :”سالک مجاز است با علاقه به کارها و چیزهای دنیوی اش برسد و دوست بدارد ، منتها وقتی از طرف خدا امر شد ، باید بتواند از همه چیز بگذرد.”
سلام به یار عزیز
کار نیکو کردن از پر کردن است .
وقتی یک کار را تکرار و تکرار و تکرار کنیم برایمان عادی میشود حتی در مورد تکدی گری هم میگویند بار اول و دومش مشکل است بعددا قبحش میریزد . موفق باشید
.
البته سایر دوستان این نکته را ذکر کردند ولی من هم تجربه ای داشتم که فهمیدم واقعا اولین قدم برای نوع دوست شدن مبارزه با خودخواهی ام است. تا وقتی همه چیزهای خوب را برای خودم می خواهم نمی توانم به فکر دیگران باشم.
با سلام کامنتهای ۲۹ و ۳۱ بشدت بر رویم تاثیر گذار بودند .ممنونم.
من هم به نوعی این مشکل را در مورد اهل خانواده ام داشتم، ولی از روزیکه در کتاب راه کمال خواندم که در مورد حقوق دیگران، در درجهء اول همسر و …. قرار دارند، حتی اگر در لحظهء اول با او مخالفت کنم، قبل از انجام خواستهء او آرام نمی نشینم. این مطلب آنقدر در وجودم اثر گذاشته که بیان اندازهء آن ممکن نیست. سابقاً هر کاری را که میخواستم، تنهایی تصمیم می گرفتم و انجام می دادم. الان فقط در صورتی به قول او عمل نمی کنم که خلاف خواست خدا باشد. همسر، فرزندان و پدر و مادر از بزرگترین نعماتی هستند که خدا به ما ارزانی داشته است. لذا انجام وظایف نسبت به آنها نیز در درجهء اول قرار دارند.
با سلام در مورد کامنت ۳۷،امان از این خودخواهی و انحصار طلبی که در شخص منست ،اگر چند نفر از همکارانمان با هم زیادی صمیمی باشند و مرا در جمع خود راه ندهند بشدت ناراحت شده و در ته دلم دوست دارم از صمیمیتشان کم شود ،در حالیکه باید از خوشحالی آنها خوشحال باشم و برایشان دعا نمایم که بیشتر لذت برده و با هم صمیمی تر و شادتر و دوست تر باشند .یا یکی از کارمندان اداره مان برای ادامه تحصیلاتش از شرکت جدا شده بود، خیلی خوشحال بودم که جای من از هر لحاظ ،در شرکت بازتر شد ، و می دانستم با توجه به تعدد نیرو ،دیگر با او قرار داد نمی بندند ولی حالا می بینم که از فرصت تعطیلاتش استفاده کرده و دوباره هر از چند گاهی برای از دست ندادن کار سابقش به شرکت آمده و مدیرمان هم با بلند نظری و مهربانانه همیشه او را بخوبی می پذیرد ،ولی من در درونم دوست داشتم پذیرفته نشود که جای من تنگ نشود ،بعد با توجه به مصاحبه پروفسور الهی مخصوصا آنجایی که فرموده اند :
« برای آنکه بتوانیم به دیگران کمک کنیم، باید حس خیرخواهی که به طور فطری ما را به سمت کمک به سایرین بدون هر گونه چشمداشت سوق میدهد، را در خود پرورش دهیم. اگر این احساس به طور طبیعی در ما وجود ندارد، باید خود را وادار به نوعدوستی کنیم تا انگیزهی خیرخواهی در ما تقویت شود. اگر ایمان به خدا داریم، این کار را برای جلب رضایت خدا انجام دهیم. بهترین روش هم این است که خود را به جای دیگران بگذاریم، تا {{کاملاً نیاز و درماندگی}} آنها را درک کنیم.».
چند روزیست که خودم را بجای دیگران می گذارم درد و احساس نیاز و درماندگی انسانها را خیلی بیشتر درک مینمایم و خیرخواه تر و نوعدوست تر شده ام،باید به وسیله تلقینِ افکار خیرخواهانه ، با این احساسات بدم مبارزه کنم .بکمک انرژی موجود در افکار خیرخواهانه هم می توان به دیگران کمک نمود چون در مصاحبه آمده بود :«با هرنوع امکاناتی که در اختیار داریم، از جمله، کمک مالی، کمک روانی، افکار مثبت نسبت به دیگران و یا حتی با نیت خوب داشتن میتوان به دیگران کمک کرد.»
در مورد سوال کامنت ۲۷ این قسمت از مصاحبه پروفسور الهی در مورد نوعدوستی بیان کردنش خالی از لطف شاید نباشد
“با این وصف، در عمل به نوعدوستی، کمک به نزدیکان و کسانی که هر روز با آنها ارتباط داریم، مانند همسر، فرزند، والدین، همسایه… اولویت دارد. مثلاً حمایت کردن از همسر و خود را به جای او گذاشتن ، کمک و همیاری با او و وفاداری عملی نوعدوستانه و بسیار ارزشمند است”
قبلا نمی دانستم که کمک به نزدیکان از اهمیت و اولویت بالاتری برخوردار است.
. با سلام ، قسمتی از مقاله برایم خیلی جالب بود( قضاوت نکردن در مورد افراد)
زمانی فکر میکردم قضاوت نکردن یعنی همه را خوب ببینیم برای همین همیشه در مورد دیگران دچار حب و شخصیت پروری بودم و از واقع بینی دور بودم..بعد دیدم که ممکن است اگر قضاوتِ زیادِ از حد مثبت در مورد دیگران داشته باشی،ممکن است افراد لطمه نبینند ولی خودت دچار آسیب میشوی ،زیرا حب زیاد باعث ندیدن حقیقت میشود و شاید زمانی روبرو با آن حقیقت شوی که تحملش را نداشته باشی..
ابتدا بهتر است تعریفی از نوعدوستی داشته باشیم در مصاحبه با پروفسور الهی آمده است :”با انجام کارهای سادهای که از روی سخاوت و خیرخواهی انجام میدهیم، میتوان به دیگران کمک کرد: به درد دل دیگران گوش کردن. از دیگران صادقانه تعریف کردن، رفتاری دوستانه با دیگران داشتن و یا هر نوع کمک دیگر… یا با هرنوع امکاناتی که در اختیار داریم، از جمله، کمک مالی، کمک روانی، افکار مثبت نسبت به دیگران و یا حتی با نیت خوب داشتن میتوان به دیگران کمک کرد. اگر نیت کمک به دیگران را در خود رشد دهیم، ولی موقعیت عمل به آن برایمان پیش نیاید، این نیت اثری مثبت روی دیگران و خودمان میگذارد. کسی که خواهان سیرکمال معنوی است باید نوعدوستی را عملاً در برنامهی معنوی خود قرار دهد…سوال: از نظر اجتماعی، نوعدوستی یعنی رسیدگی به مشکلات دیگران، یا کمک به نیازمندان، آیا منظور شما از نوعدوستی انجام این کارها است؟ پاسخ: رسیدگی به مشکلات دیگران و مواردی که به آنها اشاره کردید، نوعدوستی است. مثلاً کسانی که به بهبود شرایط زندگی همنوعانشان یا دفاع از حیوانات میپردازند، عملی نوعدوستانه انجام میدهند. با این وصف، در عمل به نوعدوستی، کمک به نزدیکان و کسانی که هر روز با آنها ارتباط داریم، مانند همسر، فرزند، والدین، همسایه… اولویت دارد. مثلاً حمایت کردن از همسر و خود را به جای او گذاشتن ، کمک و همیاری با او و وفاداری عملی نوعدوستانه و بسیار ارزشمند است”
مثلا کمترین کار اینست که می توان برنامه گذاشت و برای دیگران دعا وآرزوی مثبت نمود ، یا در حالیکه اطرافیانمان را بخاطر می آوریم این جمله را با خود تکرار کنیم که من چه کمکی می توانم به این فرد بکنم ،حتی برخورد مهربانانه تر و بهتر و خوش اخلاق بودن و عیبجویی نکردن و پذیرش دیگران و نادیده گرفتن عیوبشان ،که افراد را خوشحال و آرام میکند هم می تواند نوعدوستی و کمک و خدمت بخلقی مجانی و موثر محسوب شود .چنانکه در گفتار ۱۹۷ فرموده اند :”…چه بسا اجر یک احوالپرسی ساده از کسی که قلبش را راضی کرده است از اجر یک خیرات و مبرات سنگین بیشتر باشد”،مثلا سعی کنیم با همسرمان و دیگران کمی خوش اخلاقتر و مهربانتر و باگذشت تر باشیم.
باسلام یک ضعف بزرگی که من دررابطه بانوع دوستی دارم اول خیلی بااشتیاق وعلاقه میرم جلووسعی میکنم برای رضایت خداباشه وتوقعی هم نداشته باشم ولی بعدازیک مدتی وپیش آمدن مسیله جدید اون قدیمی برام کهنه میشه البته سعی میکنم کمکم راادامه بدهم ولی اون هیجان اولیه راندارم ویک مسیله دیگه اینکه من اول سعی میکنم که توجهم به همسروفرزندانم باشه وبعد دیگران رادرنظرمیگیرم شایداین هم خیلی خوب نباشه.
به نظر می رسد بیشتر ( نه همه) اعمال نوع دوستانه ای که بدون تفکر و بلافاصله انجام میدهیم، به نوعی محصول ارضای حس غرور یا جلب رضایت مردم و یا ایجاد یک موقیت برتر در اجتماع باشد در حالیکه اگر واقعا بخواهیم عملی نوع دوستانه انجام دهیم، انهم عملی که رضایت خدا در آن است، نفس مقاومت می کند و یا تنبلی غلبه می کند و یا هزار فکر می آید که اولویت آن را کمرنگ کند و .. یعنی به بیان دیگر کار واقعی با صرف انرژی همراه است. البته که بعد از کار درست آدم احساس رضایت می کند و همانطور که در مقاله اشاره شد احساس شادی دارد ولی قبل از انجام کار باید به نفسمان فشاری بیاوریم. مثلا اگر برای دوستی که با او به ما خوش می گذرد وقت می گذاریم، فکر نکنیم عمل نوعدوستانه روزمان را انجام داده ایم و ما آدم با محبتی هستیم، ببینیم خدا برای ما چه حواله کرده یا با تفکر و برنامه ریزی آن کاری را که خیلی دوست نداریم هم انجام دهیم. مثلا وقت گذراندن با کسی که حوصله اش را نداریم.
با سلام
با تشکر از زحمات شما عزیزان کمینه مقاله وزین را مطالعه نموده حض وافر برده به شکرانه ی نیت عزیز شمااز اعماق قلب برایتان آرزوی سلامت و سعادت می نماید.دیریست فرحناکم از آشنایی با متیس عزیز اما کمینه مستدعیست بفرمایید آیا مطالب متیس بجز آنچه از آقای دکتر الهی منقول شده است به دید حضرت جنابتان آیا ارزشی به جز وقت تلف کردن هم دارد یعنی آیا حضرات عظام !!!!که چونان آیات عظام معلوم الحالمان خود را وارث بر تاج و تخت پادشاهی پادشاه حقیقت می دانید کاش آنی بیاندیشید آیا متیس عزیز شما جز بذر افشانی تخم کین و نفاق بین شاگردان استادی که خود را به توهمی وارثان راهش میدانید سود دیگری هم داشته است؟ حقیر نیک می دانم هرگز شکوائیه خود را بر تارک تارنمای وزین جنابتان نخواهم دید زیرا آنچه به جایی نرسد فریاد است.کوتاه سخن اینکه چون ندیدید حقیقت ره افسانه زدید.امید است همیشه غرقه در ورطه ی غرور ،غره بر مقامی که برای خود مفروضید ابقاتان ندارد او که او را “او” می خوانید.
خیلی از عزیزانی که راهنماییم کردند متشکرم. توضیحاتتان باعث شد دوباره مقاله مصاحبه با پروفسور الهی در مورد نوعدوستی را بخوانم. متاسفانه در نوعدوستی خیلی ضعیفم و هر وقت مقاله نوعدوستی می آید تا مدتی افسرده میشوم! حالت کسی را دارم که عضله خیلی ضعیفی دارد و می داند که باید آن را به کار بیندازد و قوی کند… امیدوارم خداوند خودش توفیق عمل کردن را عطا کنند.
من قبلا خیلی سعی می کردم به درددل دیگران گوش بدهم ولی بعد از مدتی دیدم که این برای دیگران عادت شده و خیلی توان و انرژی ام را می گرفت. مدتی است که آگاهانه سعی میکنم خودم را درگیر مشکل دیگران نکنم و بگذارم آنها هم سعی کنند مشکلات را به طریقی که صلاح می دانند حل کنند. چون واقعا توان آن را ندارم و احساس کردم حق روان خودم در درجه اول اهمیت است. آیا به نظر شما رفتارم صحیح است یا خیر؟ ممنون میشوم راهنمایی بفرمائید.
ابتدا که کامنت ۴۵ را خواندم به نظرم آمد که جوابی برای چنبن کامنتی نیست
بعد یادم آمد که در تعلیمات استاد قدرشناسی خیلی اهمیت دارد و فکر کردم اگر از متیس برای این مطالب مفید و زحمتی که برای در دسترس قرار دادن مقالات میکشد تشکر نکنم «فقط اصول را در ذهنم بایگانی کرده ام» و فقط تعلیمات استاد را شنیده ولی چیزی از آن درک نکردهام به خصوص که یادم میاید چندین سال پیش وقتی مطلبی به زبانی غیر از فارسی منتشر میشد چقدر آروز داشتم بدانم چه گفته شده ولی امروز مطمئنم که گردانندگان این بلاگ در اسرع وقت آن مطلب را آماده میکنند و در اختیار من و دیگران می گذارند.
در هر صورت از گردانندگان بلاگ و تمامی نظرات کاربران که هدفی جز کمک بدون چشمداشت ندارند متشکرم.
اظهاراتی از این دست(کمینه و امثالهم)هم تا حدی صحیح است و هم غلط. اگر انتظار داشته باشیم که تمام مطالب بلاگ در حد سخنرانی های دکتر الهی باشد، میتوانیم مثل کمینه گله داشته باشیم ولی آیا چنین انتظاری صحیح است؟ قطعا خیر.به ده ها دلیل که احتمالا تمام کاربران میتوانند حدس بزنند. ولی برای خواندن مطلب خوب و مفید و بخصوص عملی، مقالات متیس در حد خیلی خوب و قابل قبولی عرضه میشود و من به نوبۀ خود از تهیه کنندگان آن نهایت تشکر را دارم که بلاگ خود را عرصۀ مطالب پیش پا افتادۀ روز و آماده برای سلیقه های سطحی و آسان پسند و خوش آیند عوام نکرده اند.
امید دارم که این کامنت، طرفداری یا جهت گیری محسوب نشود و فقط به عنوان یک کاربر عقیده خود را بیان کردم زیرا همیشه عقیده دارم که از کار مثبت دیگران باید به حق تشکر کرد تا باعث دلگرمی دست اندرکاران شود.
میخواستم دربارۀ کامنت ۴۵ و ۴۸ و ۴۹ مطلبی بنویسم ولی دیدم واقعا حیف است که فضای مفید متیس پر از این گونه مطالب شود که گرچه ممکن است به دید انتقادی خواننده کمک کندولی چیزی به معنویت او اضافه نمی کند و حتی وقت او را تلف هم می کند و تازه این گونه نقدها با گذشت زمان عوض می شود و نقد کننده دید دیگری به مرور پیدا می کند که امکان دارد بعضا مخالف عقیدۀ قبلی اش باشد. بنابراین به عنوان یک کاربر میخواهم توصیه/خواهش کنم که این کامنت ها را که فایده ای برای عموم ندارد چاپ نکنند و آنها را حواله به سایت های دیگر دهند که دائم مشغول زدوخورد هستند!!!!
با سلام در مورد کامنت۴۴ از سایه گرامی، بنظرم میرسد گاهی اوقات عمل به نوعدوستی بدون تفکر و بلافاصله و بدون وارد آوردن فشار به نفس انجام میشود که آنهم اجر و ارزش دارد و ممکنست بخاطر اتوماتیک شدن نسبی این فضیلت در ما و مبارزات گذشته یا حال معنوی بهترمان در آن پریود زمانی و…باشد،و به نظرم نباید انگیزه ی این خصیصه ی خوب (عمل به نیکی بطور آنی و سریع و اتوماتیک)را با این توجیهی که شما در کامنتتان فرموده اید در خود تضعیف نماییم چنانکه در گفتار ۳۲۶ میفرمایند :”کسی که فطرتا دارای بعضی صفات و ملکات فاضله باشد و به راحتی و به طور طبیعی به آنها عمل کند اجر دارد. مانند این است که قبلا آن ها را کاشته و حالا ثمرش را می برد . مثل کسی که ذاتا به راحتی عبادت می کند ، ذاتا دروغ نمی گوید و یا ذاتاً مردم دوست و مهربان است.” و در گفتار ۶۸۴ فرموده اند :”…کف نفس را نمی توان به طور مطلق دستور برای سالک قرار داد. مثلا مقارن ظهرباید انجام وظیفه ی دینی کرد ، انسی گرفته ام که اگر دعا نخوانم ناراحت می شوم پس نفس انس گرفته است که دعای ظهر را بخواند . یا دلم می خواهد زیارتی بروم ، این هم نفس می خواهد . آیا این گونه خواهش های نفس را روا نکنم ؟ پس نباید بطور مطلق هر چه نفس خواست رد کنیم …”
رویای عزیز کامنت ۴۳، خوب چه اشکالی دارد که بدون هیجان و به سختی به نوعدوستیتان ادامه می دهید که قطعا برایتان چون زحمت بیشتری میکشید اجر بیشتری هم به همراه خواهد داشت. یعنی لزوما نباید همیشه نوعدوستیمان با طیب خاطر و علاقه درونی و با رضایت خاطر و… انجام شود همانطور که در مصاحبه با پروفسور الهی هم آمده خیلی وقتها هم خود را باید بالاجبار وادار به نوعدوستی کنیم که اصلا هم غیر طبیعی و بد نیست و همانطور که باز در مصاحبه نوعدوستی با جناب پروفسور الهی آمده خانواده و نزدیکان برای نوعدوستی ما ،در صف اول اولویت قرار دارند.
در مورد کامنت ۴۷ .r گرامی تا جاییکه من فهمیده ام نوعدوستی نسبت به دیگران خیلی مواقع واقعا فشار روانی و جسمی خیلی زیادی به انسان وارد می کند گاهی اوقات انسانهای والایی بوده اند که در راه خدمت و کمک به دیگران جان و مال و زندگیشان را هم از دست داده اند ،مثلا میرزا بهرام ملقب به بیان بیگ، پدربزرگ استاد که در کوتاه کردن دست اشرار آن منطقه ،جان شریف خود را نیز از دست دادند شاید باید یاد بگیریم که چگونه به درد دل دیگران گوش بدهیم ولی آن مشکل را برایشان ، قلبا مفید دانسته و تحت تاثیر قرار نگیریم یادرسهایی دیگر قرار است یاد بگیریم.
فرق ما با قدیسین همین میزان تحمل مشکلات دیگران بر شانه هایمانست ،البته همانطور که ما نمیتوانیم به یکباره مانند قهرمان وزنه برداری جهان، وزنه ی چند صد کیلویی مادی را بلند نماییم ،نمی توانیم یک باره هم کاملا مانند قدیسین معنوی عمل کنیم نیاز به سالها تمرین برای افزایش ظرفیت تحمل و خدمت بی ریا بخلق در خود داریم ،چنانکه در مصاحبه فرموده اند :” …عمل ما متعادل و منطقی باشد . مثلا وقتی می خواهیم به کسی کمک کنیم ، موقعیت و امکانات خود را هم در نظر بگیریم ، حقوق کسانی را که به ما متکی هستند ، پایمال نکنیم ، مراقب باشیم که اعمال نوعدوستانه ی ما به کسی ضرر نزند و یا به دیگران تحمیل نشود…”.ولی در گفتار ۴۴۴ از آثار ج۱چ۵ این راهم فرموده اند :” همیشه فرد فدای اجتماع می شود . مثلا اگر کسی در راه خدمت به اجتماع به جسم خود ضرری وارد آورد در مقابل جسمش مسئولیتی ندارد ، بلکه مستحسن هم هست…” اگر حق دیگری در این نوعدوستیتان پایمال نمی شود شاید گذشتن از آسایش خودتان، کار معنوی بزرگی برایتان محسوب شود . چنانکه پزشکان بدون مرز ،منزل خود در زیباترین و مدرن ترین شهرهای اروپا را رها کرده و به خطرناکترین، کثیفترین و زشت ترین و سخت ترین مناطق دنیا برای خدمت به مردم نقل مکان می کنند.بهرحال شرایط و انسانها باهم فرق میکنند، و یک جواب همیشه برای همه موارد صادق نیست.
مهردادعزیز کامنت ۵۲ خیلی ممنون ازراهنماییتان خداراشکربه هرطریقی هست بازهم کارخودراادامه میدهم وفکرمیکنم که فروکشی آن هیجان اولیه شاید بخاطرمشکلات وگرفتاریهای فراوان اطرافیان است که باپیش آمدن هرمسیله جدیدی به فکرمیروم که چه کاری ازدستم برمی آیدومسیله قبلی کمرنگترمیشود.
خیلی ممنون از راهنماییتان.. بله. فرمایشاتتان کاملا صحیح است. مشکل من اینه که واقعا مشکل افراد مرا درگیر خود می کند یعنی چون خودم را جای او میگذارم و تصور می کنم تا چند روز کاملا حالم به هم می ریزد. حتی با تماشای فیلم هم این مشکل را دارم..گاهی مشکلات شخصیت داستان و تصور اینکه فردی چنین دردی را باید تحمل کند به مقدار زیادی مرا به هم می ریزد و این حالت باعث شده بود در گذشته حتی تمایل به دیدن فیلم نداشته باشم. به طور کلی در برابر دیدن سختی های مردم ضعیفم و این حالتم باعث شده که سعی کنم از روی مسائل رد شوم و به عمق درد و ناراحتی که دارند فکر نکنم تا بتوانم زندگی روزمره را به طور عادی انجام دهم. همدردی قلبی و دائمی با افراد, دائما برایم درد درونی زیادی می آورد که گاهی در آن غرق میشوم. شاید تاثیر پذیری ام زیاد است. شاید همینطور که می فرمایید باید سعی کنم در دلم به خودم یادآوری کنم که برای فرد این مشکلات خوب است و یاد بگیرم که در سختی و مشکلات و دردی که دارد میکشد غرق نشوم. در هر حال حتما اشکالی دارم وگرنه افراد پیشرفته و قدیسین به نظرم این حالت افراطی من را ندارند.
با سلام در مورد کامنت ۴۱ از دوست عزیز ۶ ،اگر منظورتان از “حب” ،دوست داشتن دیگرانست که بنظرم صفت خیلی خوبیست ،دیگر اینکه نیک بینی فکر نمی کنم به معنی شخصیت پروری یا قدیس و معصوم دانستن دیگران باشد، بلکه تا جاییکه متوجه شده ام یعنی چون اصل ِ ما روح ملکوتیِ ماست پس همه ما ذاتا موجوداتی شریف و نیک و خوب و اخلاقی هستیم ولی چون نفس اماره هم پیدا کرده ایم ممکنست بعضی از افکار یا رفتارمان تحت تاثیر آن ناپسند و ناشایست شده باشد ،پس نیک بینی در مورد افراد و خود ،بنظرم یعنی اینکه اصل و ذاتِ خود و دیگران را خوب بدانیم در عین حال در برخورد با دیگران (بدلیل وجود نفس اماره ) احتیاط را از دست ندهیم.چنانکه در گفتار ۱۷۸۹ فرموده اند :” تمام اصول اخلاق و دین را در همین چند بیت اصول عقاید خلاصه کرده ام . ماحصل تجربه یک عمر من است ….ثانیاً موجود هر چه هر زمان نیک دان چون بد نباشد ز اصل آن ، گر عمل بد شد کسی بد آن عمل ، تو بکوش در رفع مثلش ما حصل…”یعنی باید سعی کنیم با اعمال و افکار بد در خود و دیگران مبارزه کنیم و اعمال را بد بدانیم نه افراد را،چون افراد قابل اصلاح اند و ذات همه خوب و الهی و پاک است ، گفتار ۱۵۹۳ در مورد عمل شنیع فردی است ولی با اینحال استاد در ادامه دعوت به نیک دیدن و قضاوت منفی نکردن در مورد افراد می کنند فرموده اند :”…توصیه می کنم هیچ وقت درباره ی کسی قضاوت نکنید ، زیرا نمی توانید در وقت حساب جواب بدهید . فقط خداست که حاق واقع همه را می شناسد و می تواند قضاوت کند . ما که حتی نفس خودمان را هم نمی شناسیم چگونه می توانیم درباره ی دیگران قضاوت کنیم؟ بنابراین ما باید همیشه حمل بر صحت کنیم و راه احتیاط را در پیش گیریم . بدین معنی که همه را خوب بگیریم ، اگر آدم خوبی بود که راست گفته ایم و اگر آدم بدی بود ، احتیاط کرده ایم…وای به حال آنان که عیب جویی می کنند…”و گفتار ۲۲۷ :”کسی که خود را اهل حقیقت بداند باید این سه شعار را داشته باشد ، اگر این سه را نداشت اهل حق واقعی نیست:…۲- نیک بینی :هیچ کس و هیچ چیز را بد نبیند ، هر چیزی را نیک ببیند . مثلا اگر از کسی بدی گفتند قضاوت نکند ، اگر خوبی گفتند تایید کند.در هر کس و هر چیز و هر پیشامدی بگردد ببیند چه نکته ی نیک و مثبتی می یابد…”.بنظرم اگر توانستیم دیگران را نیک بدانیم که فبه المراد اگر نشد و اعمالشان خیلی بد بود حداقل سعی کنیم قضاوت منفی در موردشان نکنیم و موضعی بیطرف نسبت به آنها داشته باشیم به این صورت به نیک بینی تا حدی شاید عمل کرده ایم.
گاه گاهی به متیس سر می زنم ومی بینم که دوستان با چه صمیمیتی دردهای خودرا بازگو می کنند ودیگران هم بدون هیچ ادعائی ،آنچه دارند رابا دیگران تقسیم می نمایند که شاید کمکی باشد،یاد محیط با صفا وصمیمی برزخ می فتم که دکتر الهی در کتابهایشان از آن یاد می کنند و بسیار لذت می برم و خدارا شکر می کنم وسعی میکنم چیزی ازآن بیاموزم .
با سلام در مصاحبه با پروفسور الهی آمده است «س- فایدهی نوعدوستی چیست؟ج- به طور کلی، هر نوع کمک به دیگران، خواه مادی، خواه روانی یا معنوی، برای خود شخص مفیدتر است تا برای سایرین. کمک به دیگران افکار مثبت را در انسان پرورش میدهد و آرامش خاطر او را فراهم میسازد. ضمناً ایجاد ذخیرهی معنوی میکند که در آن دنیا به همراه خواهیم داشت. ذخیرهی معنوی به اندازهای اهمیت دارد که در برخی موارد، سبب جهش روح به مراحل بالاتر میشود. به طور کلی، نوعدوستی، نقشی تعیینکننده در کیفیت زندگی روح وخوشی او در عالم معنا دارد».
واقعا این مسئله را شخصا تجربه کرده ام به هر کسی کمک کرده ام بعدا در همین دنیا هم چندین برابرش را بعضا خود آن فردِ کمک شده ،برایم جبران کرده است . در حالیکه توقعی هم ازش نداشته ام.و نتیجه اش را در همین هم دیده ام.
با سلام در مصاحبه با پروفسور الهی در مورد نوعدوستی آمده است “ج- برای آنکه عمل نوعدوستانه ما حداکثر اثر را داشته باشد، چند نکته را باید در نظر گرفت:
انسان باید حداکثر تلاش خود را بکند تا نیتش از نوعدوستی کسب هیچگونه سود شخصی و یا انتظار پاداش نباشد. بلکه بدون هر گونه توقع و خودنمایی و در کمال رازداری، طوری عمل کند که فرد مورد کمک ناراحت نشود و خود را مدیون احساس نکند. در هر حال، آنچه مهم است نیتی است که در انجام عمل خیر داریم نه آن کاری که برای دیگری میکنیم.”
این درست کردن نیت بدون انتظار پاداش و بدون توقعِ سپاسگزاری بودن ، چقدر زیباست و رعایت آن چقدر کار ما را ملکوتی تر ، خالص تر و مافوق علی تر میکند .شخصا از زمانیکه این مطلب را خوانده ام خیلی کمتر از دیگران انتظار تشکر و قدردانی و تکریم دارم متاسفانه من در مقابل انجام وظیفه ی اداری ام هم انتظار تعظیم و تکریم و تشکر و احترامات فائقه از ارباب رجوعم را داشتم . غرور چه صفت نفرت انگیزیست.
با سلام،توقع: یکی از نشانه های نیات غیرخدایی و علّی «توقعِ نابجا »از خداوند و از انسانها ، برای پاداش و سپاس ، درمقابل کارهاییست که انجام می دهیم جالب است گاهی کاری هم برای خداوند یا کسی انجام نداده ایم ولی باز هم متوقعیم این توقعِ ، باعث ِ علّی شدن ِ نیتمان و دریافت نکردن نور و انرژی الهیست و توقعِ نابجا، یکی از عللِ سرخوردگی و محرومیت و ناخرسندی و دلسردی ما از معنویت و دیگران و خداوند وهمسر و…است ، در مورد توقع از خداوند گفتار ۹:”…بطور مثال اگر در عبادتش غرور پیدا کرد و گفت منم که شب وروز رو به خدا می روم و روی این اصل توقعاتی پیدا کرد ، هوای نفس است .انسان باید در مقابل خدا همیشه در حال خضوع و خشوع و فروتنی باشد ، یعنی با نظر به اعمال خود همیشه مایوس باشد و با نظر به کرم خدا همیشه امیدوار”.شکرِ واقعی،شکرِ بدون توقعٍ است؛ گفتار ۱۳۱:”…شکر واقعی ، شکری است که نه از روی توقع باشد (مثلا خداوند بیش تر به او بدهد ) و نه از روی اجبار ، بلکه از لحاظ انجام وظیفه و صمیمیت قلبی باشد، یعنی از ته قلب و صمیمیت به خدا باشد .چنین شکری خیلی خیلی موثر است.”/توقع از دیگران عامل اغلب گله مندیها و عصبانیتها و دلسردیهای ماست که در گفتار۱۷۸ آنرا تحلیل و نقد فرموده اند/.در صفحه ۴۲ کتاب طب روح می فرمایند:”…از قدر ناشناسی افراد دل آزرده نمی شود ، زیرا نوعدوستی را وظیفه انسانی خود می داند و از کسی توقع پاداش ندارد ، به این ترتیب امتیاز معنوی عملش صد در صد در وجودش ثبت خواهد شد”و در صفحه ۵۶ همان کتاب :”نیت وقتی مافوق علّی محسوب می شود که عمل به اصول اخلاقی ، تنها به قصد رضای خدا و به عنوان انجام وظیفه ی انسانی باشد . مثلا اگر کسی بدون هیچگونه توقع و تنها به خاطر انجام وظیفه انسانی و رضایت خدا، به همنوع خود کمک کند نیتش مافوق علی است.««برای رسیدن به این حد ، شخص باید نفس خود را چنان پرورش دهد که چیزی جز رضایت خدا نخواهد»» اگر نیت ،مافوق علی باشد ، نور الهی که در برگیرنده هدایت ، ایمان ، انرژی مافوق علّی و… است را جلب می کند” و در مصاحبه نوعدوستی فرموده اند:”انسان باید حداکثر تلاش خود را بکند تا نیتش از نوعدوستی کسب هیچگونه سود شخصی و یا انتظار پاداش نباشد. بلکه بدون هر گونه توقع و خودنمایی و در کمال رازداری، طوری عمل کند که فرد مورد کمک ناراحت نشود و خود را مدیون احساس نکند.”
با سلام و تشکر از مقالات و نظرات.
به نظر من نوع دوستی معنی مهر ورزیدن به هم نوع است و فقط معنی کمک نمی دهد. مهرورزی فرای یاری دادن است. گاهی شما از سر مهرورزی باید با شخصی درشتی کنید. چون اون شخص دقیقا برای تکامل شخصیتی اش این رفتار را لازم دارد. من فکر می کنم که این نکته بسیار ظریفتر از این هست که اینجا در موردش نوشته ایم. گاهی کمک و یاری ما با نیت درست هم که باشد روحیه سو استفاده را در شخص مقابل پرورش میدهد و فرصت فکر کردن در مورد اشتباهاتش را از اون فرد میگیرد. گاهی قصد ما مهرورزی است ولی یک مسولیتی برای خودمان انتخاب می کنیم که از پس انجامش بر نمی یاییم و اعتماد طرف مقابل را از دست میدهیم مورد خانم بانو! این نکته بسیار ظریفی است که دیگران را بشناسیم و بفهمیم چطور باید با این فرد دوستی کرد. خودمان را خوب بشناسیم و بدانیم تا چه حدی می توانیم کمک کنیم بدون اینکه به خودمان آسیب رسانده باشیم یا به قولی لقمه گنده تر از دهانمان برداشته باشیم و از پس اش بر نیاییم. گاهی کمک ما به دیگران فقط اسباب سواستفاده بعضی افراد را فراهم می کندو در بلند مدت نتایج منفی بسیاری دارد مثلا همین رواج تکدی گری در جامعه ما. یا تجربه ای که برای خودم پیش آمد کسی از من چیزی خواست و من با کمال میل بهش دادم ولی وقتی که کارش تمام شد و حتی تشکر هم کرد ولی از حالتش حس کردم که این کارعادی اش است و در حقیقت به جای اینکه از زحمت خودش استفاده کند از احساس نوع دوستی دیگران سو استفاده می کند. در موردی که ما فردی را در خیابان یا اتوبوس می بینم از روی نیک بینی و هم از این جهت که وقت زیادی نداریم من فکر می کنم که باید فقط به خوبی فکر کرد. ولی من کلا کمی گیج شدم و احساس می کنم شاید من چیزی را درست متوجه نشده باشم. جواب بدی دیگران را با خوبی بده آیا گاهی اسباب سواستفاده و ظلم را فراهم نمی کنه؟ دقیقا از کی و تا چه حدی باید جواب بدی دیگران را با خوبی داد ؟ در چه مواردی ؟
با سلام در مورد سوال دوست عزیز ر.ا ،گفتارهایی در اهمیت گذشت از آثار چ۵ آورده می شود ۱۳۶:”چقدر عالی است کسی به کسی خوبی کند ، آن طرف بدی جوابش بدهد ، و این گذشت کند.”/۲۲۸:”برای حسن عقیده خودتان همه را نیک ببینید تا دیده ی بدبینی نداشته باشید و بتوانید محبت و گذشت داشته باشید. ولی بلحاظ احتیاط ،همه را نا امن بدانید یعنی در موقع معامله و اصطکاک با مردم همیشه خیال کنید با یک شر خر و کلاه بردار طرف هستید…همین شما را وادار می کند که تمام جوانب احتیاط را در نظر بگیرید .ولی در موقع احسان و نیکی در راه خدا ، بسیار نیک بین باشید …”/ ۳۵۸:”کریم کسی است که هر کس با او برخورد کند با خوشی از پیشش می رود و هر چقدر بذل کند ، مخصوصا از سفره اش هر چقدر مردم متنعم شوند ، لذت می برد .بخشش و گذشتش زیاد است ، انتقام نمی گیرد و…”/۴۱۶:”وظیفه ی انسانیتی در ما هست که باید انجام بدهیم ، یعنی نسبت به هم نوع خود مهربان باشیم و خدمت بکنیم و گذشت داشته باشیم ، زیرا انتقام هیچ وقت لذت ندارد بلکه پشیمانی می دهد در صورتی که گذشت همیشه لذت دارد…”/۱۳۰۶:”امام از حق خودش گذشت و دو پاداش برد،یکی برای شهادت و دیگری برای کریمی…”/۱۵۹۲:”…دیدم یگانه چاره گذشت است .در مورد املاک هم همین کار را کردم…اگر الان با خوشی و دیانت و محبت به همدیگر و آبرومندانه زندگی میکنیم ،سبب اولیه اش همان گذشتی بود که کردم”/۱۷۸۷:”در زندگی ام فقط از خاطراتی لذت می برم که درباره ی اشخاصی بوده که به من بدی کرده اند و برایم پیش آمده که آنها را خرد کنم ، اما گذشت کرده ام حتی تلافی به خوبی هم کرده ام .این ها جزء شیرین ترین خاطراتم هستند.”
با سلام پروفسور الهی در مصاحبه در مورد نوعدوستی فرموده اند :”…زندگی روزمره، محیط خانوادگی یا حرفهای، معدنی از تجربه است که به ما امکان میدهد توقع را در خود تضعیف کنیم. مثلاً وقتی کاری برای دیگری انجام می دهیم، آمادگی این را داشته باشیم که آن شخص متوجه کمک ما نشود یا از ما قدردانی نکند « و یا حتی در بعضی موارد از سخاوت ما سوءاستفاده کند ». اینها آزمونهایی است که برای ما پیش میآید تا خلوص نیتمان محک زده شود…”البته گذشت هم حدودی دارد مثلا استاد در گفتار۴۸۵ گذشت را در برابر فرد بسیار بی ادب و… که در تصادف رانندگی با شخصی مقصر بوده ولی بسیار هم پرخاش و… کرده بود را جایز ندانستند ،یا در ص ۴۲ از طب روح فرموده اند :”گذشت موقعی مفهوم دارد که شخص از قدرت بیشتر یا مساوی برخوردار باشد و آنهم به خاطر رعایت اخلاقیات باشد ، نه از روی سهل انگاری و بزدلی یا از موضع ضعف” ،در صفحه ۳۳ از مبانی می فرمایند :”از حق خود به نفع دیگران گذشتن خوب است اما برای این کار شرایطی لازم است . اول اینکه این گذشت نباید ضرر جبران ناپذیری به شما وارد کند . دیگر اینکه این گذشت فقط به خود شما مربوط شود یعنی حق شخص ثالث یا اجتماع پایمال نشود و همچنین شخصی که به خاطر او از حق خود می گذرید لایق آن باشد”و اینکه چه کسانی لیاقت گذشت و اغماض ما را ندارند در ص۴۳ از طب روح آمده است:”…ژان والژان فطرتاً دزد و کلاهبردار نبود ، احتیاج او را وادار به دزدی کرد. نیت او سودجویی و یا کلاهبرداری نبود.اگر تاکید شده که نباید با «کلاهبردارها» صادق بود ، مقصود «کلاهبردارهای حرفه ای» است که این کار جزء طبیعت آنها شده و از آن لذت می برند”/بنابراین ،اینکه به کسی خوبی کنیم بعد از قدردانی و تشکر او و…حدس بزنیم که این… فردیست که از نوعدوستی دیگران همیشه می خواهد سوءاستفاده کند و… بعد هم تصمیم به تدریس به او به نوعی بگیریم،… چون ما که از ذات دیگران خبر نداریم و روشِ صحیح ِ اصلاح دیگران را هم بدرستی نمیدانیم …پس شاید زیاد حلاجی و جستجو کردن در مافی الضمیر دیگران و بد دیدن آنها و سپس تصمیم به عدمِ کمک گرفتن برای تدریس ِ معنوی به آنها ،شاید خیلی قشنگ نباشد زیرا هیچکسی نیست که در مافی الضمیرش ایرادات ِ حاد نداشته باشد،بفرض هم که ما بتوانیم درونِ دیگران را صحیح بخوانیم (که البته جای بحث دارد)، در آنصورت به هیچکسی نباید کمک کنیم چون همه، ایراداتِ بسیار حادّی داریم که مستحقّ آن شرایطِ سخت شده ایم…
مطالب خیلی زیبایی در کامنت ر.ا ی عزیز در مورد عمیق بودن ِ مفهوم کمک بدیگران وجود داشت که از آنها خیلی استفاده کرده ، متشکرم.
تصور کنید، وقتی میدونید این کارو از روی وظیفه انجام میدید اصولا ثبت درست و حسابیش همینه! خدا هم خوشش میاد از اینکه ما بدون انتظار پاداش فلان کارو انجام دادیم! و اصلا دوست داشتیم تشکر نکنه! پس ما خودمون باید خوشحال تر باشیم!
البته همه چیز به این راحتیها هم نیست!
مثلا اگه طرف محبّت مارو حمل بر ترس ما بذاره چی؟ خیلیها میگن ادامه بدین! اما من فکر میکنم اونطور که در آثارالحق آماده، احتمالا ادامه نباید داد!
! میشه رفت به کسی دیگه محبت کرد.
شاید دارم اشتباه میگم. اگه دوستان مخالف هستند، لطفا راهنمایی بفرمایید.
ممنون.
سلام
لطفابفرماییدچگونه با نوع دوستی با امیال خودخواهانه مبارزه کنیم
امتشکرم
باسلام وعرض ادب بنظرم باتوجه به تعلیماتی که روزبروز میگیریم اولین عاملی که درپرورش یک صفت نقش اساسی دارد نیت میباشد همانطورکه دوستان عزیز نیز اشاره فرمودند .تجربه ای دارم که خدمتتان عرض میکنم درابتدا فرشته وار نیکی میکردم وواقعا هرکاری ازدستم برمی آمد بی ریا وبدون انتظار انجام میدادم وحقوق خانواده رانادیده میگرفتم وفکرمیکردم کارم درست است ومشکلی ندارم ولی کم کم درطی چندین سال متوجه شدم که مدام باید بخدا پناه ببرم که خوش کمکم کند وراهنماییم کند ولی چون نیتم واقعا خیربود خدانمیگذاشت عکس العمل اشتباهاتم بضررم تمام شود وخودش نظارت میکرد وکارهای اشتباهم راسروسامان میداد کم کم یاد گرفتم استمرار درانجام این صفت خیرخواهی رانیزدروجودم پرورش میدهد وضعف ها وندانم کاریهایم نیز با یاری خدا یکی یکی رفع میشود وهردفعه نکته جدیدی ازصفت خدمت بخلق دستگیرم میشودمن به این نتیجه رسیده ام که هرگز دست ازنیکویی کردن بردارم وتاجان دربدن دارم خالصانه وبی ریا وانشاالله درجهت رضایت خدادرپرورش این صفت درخود گامهای مستحکمتری بردارم … نیکیهای خودراکوچک شمرده وحتی فراموش کنیم .