نگرشی عملی به نوعدوستی (۱)
چندی پیش که مصاحبه دکتر بهرام الهی دربارۀ نوعدوستی را خواندم، جملۀ زیر به خصوص توجهم را جلب کرد: «کسی که خواهان سیرکمال معنوی است باید نوعدوستی را عملاً در برنامۀ معنوی خود قرار دهد».
از سالها پیش که به پیشرفت معنوی خود علاقهمند شده بودم احساس میکردم که سعی در کمک به دیگران عملی مطابق با رضایت مبدأ و اخلاقیات است. اما تازه متوجه شدهام که اهمیت این کار را در حد «باید» و «برنامه معنوی» درک نکردهام.
بنابراین تصمیم گرفتم با دقت بیشتری روی این موضوع تمرکز کنم و به همین دلیل دو سؤال برایم پیش آمد: چرا؟ و چگونه؟
ـ چرا برای کسی که میخواهد در معنویت پیشرفت کند عمل به نوعدوستی تا این حد مهم است؟ و به طور کلی نقش نوعدوستی در عمل به اخلاقیات چیست؟
ـ چگونه نوعدوستی را در برنامۀ خود قرار دهیم و در زندگی روزمره به آن عمل کنیم؟
برای پاسخ به این سؤالات باید مفهوم نوعدوستی را به طور اساسی بررسی میکردم و رسیدن به این منظور فقط با عمل به نوعدوستی امکان پذیر بود. اگر میخواستم مفهوم واقعی نوعدوستی را درک کنم باید خودم به آن عمل میکردم و باید اقرار کنم که این کار همراه بود با تلاش و اشتباهاتی که مرتکب میشدم.
حال بعد از چند ماه کار در این زمینه، تجربهام را در دو مقاله بیان میکنم.
هدف از مقالۀ اول درک بهتر معنای نوعدوستی و نحوۀ عمل به آن در زندگی روزمره است و هدف از مقالۀ دوم بررسی اهمیت عمل به نوعدستی برای کسانی است که به پیشرفت معنوی خود اهمیت میدهند.
تعریف نوعدوستی
در آغاز، عمل به نوعدوستی، برایم کاری غیرممکن به نظر میرسید. فکر میکردم چنین کاری مختص پزشکان یا دواطلبانی است که به کشور های دورافتاده میروند و زندگی خود را وقف رسیدگی به مردمی میکنند که از دردهای بیشماری در رنج اند. نوعدوستی از نظر من کاری قهرمانانه بود: نوعدوست کسی بود که حتی لباسی که به تن داشت را نیز به دیگران ببخشد و فداکاری خارقالعادهای کند. با این حال اگر در معنویات، نوعدوستی اهمیتی اساسی دارد، عمل به آن در زندگی روزمره باید برای هر کسی و در هر شرایطی امکان پذیر باشد و فقط مختص پزشکان داوطلب یا مادر ترزا ۱ نباشد.
ابتدا تصمیم گرفتم معنی لغوی نوعدوستی را در فرهنگ لغت پیدا کنم. نوعدوستی به این معانی آمده است: علاقه به دیگران و کمک به آنها، محبت و خیرخواهی بیریا و بیتوقع، آرزوی خوشبختی و سعادت برای دیگران بدون انتظار پاداش.
با دقت به این معانی متوجه شدم که برداشتم از نوعدوستی تاکنون سطحی و غیر واقعی بوده و به این نتیجه رسیدم که برای عمل به نوعدوستی باید سه مرحله را در نظر بگیرم:
مرحله اول: توجه به دیگران و به دردل آنها گوش دادن
برای آنکه بتوانیم به کسی کمک کنیم باید نیازهایش را بشناسیم. این حرف به نظر کاملاً منطقی میآید ولی انجام آن آسان نیست. برای این کار باید توجهمان را از نیازهای خود برداریم تا بتوانیم نیازهای دیگران را ببینیم.
برای شروع، برنامۀ روزمرهای را در نظر گرفتم. بعد از مدتی متوجه شدم که در انتهای روز کار چندانی برای دیگران نکردهام و به خصوص در طی روز به ندرت به نیازهای اطرافیانم فکر کردهام.
سادهتر بگویم، به این نتیجه رسیدم که حتی جویای احوال دیگران هم نمیشوم. البته منظورم احوالپرسیای که روزانه بر حسب عادت انجام میدهیم نیست. چون معمولاً در این گونه مواقع منتظر جواب نیستیم. مقصودم این است که واقعاً بخواهیم از احوال نزدیکانمان (خانواده، همکار یا دوست) با خبر شویم و علیرغم مشغولیتهای روزمرهمان زمانی را صرف شنیدن پاسخشان بکنیم.
بهر حال چند هفته مشاهده کافی بود تا بفهمم که در زندگیام، در فکرم و در اوقات فراغتم، زمان کوتاهی را به دیگران اختصاص میدهم.
به نظرم رسید برای کمک به دیگران، اولین قدم این است که در زندگیام جایگاه بیشتری برای آنها قائل شوم و وقت بیشتری را با آنها بگذارم. این کار را با گوش کردن به حرفهایشان شروع کردم، کارهای سادهای مانند، قطع نکردن صحبتشان و توجه کامل به آنچه میگویند.
مقصود از دیگران چه کسانی هستند؟
بهترین حالت این است که نسبت به همه نوعدوست باشیم اما این مرحله از نوعدوستی شامل کسانی است که این کار طبیعت ثانویهشان شده است. اگر با واقع نگری نگاه کنم در مرحلۀ من، وقف کردن تمام زندگیام برای نوع بشر و تبدیل شدن به مادر ترزا کاری دور از تصور است.
متوجه شدهام، خلاف آنچه به نظر میرسد کمک به کسانی که با آنها ارتباط نزدیکی نداریم مثلاً کمک به انجمن های خیریه، افراد پیر، یا کمک به آشنایی هنگام اسباب کشی، معمولاً برایمان آسانتر است. این افراد قسمتی از زندگی روزمرهمان را تشکیل میدهند و میخواهیم در نظرشان خوب جلوه کنیم. با انجام این گونه کارها احساس میکنیم که واقعاً به دیگران کمک میکنیم و آنها هم از تلاش و فداکاری ما قدردانی میکنند. اما چنین موقعیتهایی به طور مداوم پیش نمیآیند و ما نمیتوانیم با انجام اینگونه کارها برنامۀ عملی دائمی برای نوعدوستی تهیه کنیم.
هر چند ممکن است تعجب آور به نظر برسد ولی کمک به نزدیکان از جمله همسر، فرزند، والدین و کسانی که بیشتر اوقات خود را با آنها میگذرانیم، چالشی واقعی در پرورش فضیلت محبت به دیگران است. این حرف ممکن است ضدو نقیض به نظر برسد زیرا علاقه و پیوند محکمتری با آنها داریم و طبیعتاً باید تمایل بیشتری به خوشحال کردن آنها داشته باشیم. ولی در عمل میبینیم انجام این کار دشوارتر از آن است که تصور میکنیم ولی این مزیت را نیز دارد که برای تقویت اراده و پرورش صفت نوعدوستی پربارتر است، بهخصوص اگر به نیازهایشان توجه کنیم و خود را به انجام کارهای کوچکی وادار کنیم که میدانیم باعث خوشحالیشان خواهد شد. حال باید دید چرا این کار تا این حد برایمان دشوار است.
مرحله دوم: خیرخواهی برای دیگران
خیرخواهی برای دیگران: این کار نیز مستلزم درون نگری صادقانه برای ارزیابی افکاری است که درباره دیگران داریم. شاید این یک خصوصیت سنتی باشد، زیرا متوجه شدهام که اغلب غُر میزنم و تمرکزم بیشتر بر صفات منفی دیگران است تا صفات مثبتشان. این کار را حتی نسبت به افراد خانوادهام، همسرم، والدینم یا همکارانم انجام میدهم. وقتی عمل به نوعدوستی را در برنامه عملیمان قرار میدهیم، باید زمانی را به ارزیابی افکاری که درباره دیگران داریم بپردازیم تا در مرحله بعد بتوانیم آنها را به تدریج تغییر دهیم. از آنجایی که نوعدوستی صفتی روحی برای دوست داشتن دیگران و خیر خواستن برای آنهاست، تقویت افکار مثبت درباره دیگران ضروری است. از طرفی خیرخواهی برای کسانی که تحملشان برایمان سخت است و درباره شان افکار منفی داریم، کار بسیار دشواری است.
پس اولین قدم این بود که سعی کنم مردم را خوب ببینم و به جای تمرکز بر عیوب آنها بیشتر صفات مثبتشان را ببینم. همین تمرین ساده، روشی نوعدوستانه است زیرا نوعدوستی نیتی خیرخواهانه است قبل از اینکه حتی به عمل دربیاید.
ممکن است بگوییم که ما نمیتوانیم همه را دوست داشته باشیم و خود را به این کار مجبور کردن هم کار درستی نیست. ولی همانطور که قبلاً گفتم، اعمال نوعدوستانه را باید ابتدا نسبت به نزدیکانمان که عبارتاند از همسر، فرزند، والدین، دوستان، بعد همکاران، همسایگان و غیره شروع کنیم. در مورد خودم به این نتیجه رسیدم که متأسفانه حتی به نزدیکانم که دوستشان هم دارم خیلی خوش بین نیستم. از این رو یک تغییر درونی ضروری است. منظورم این است که افکار منفیای که در طول روز در ذهنمان تقویت میکنیم و حتی گاهی متوجه آنها نیستیم را پس بزنیم و افکار مثبت را جایگزین آنها کنیم.
یکی از راههای موفقیت در این کار، همانطور که در مقاله نوعدوستی ۳ (دفاع از حقوق دیگران) به آن اشاره شده، این است که خود را جای دیگران بگذاریم و آنچه را برای خود میپسندیم برای دیگران هم همان را بپسندیم. من به این نتیجه رسیدهام که این قانون طلایی در مورد اعمال و افکارمان هر دو کاربرد دارد. آیا دوست دارم دیگران درباره ام افکار منفی داشته باشند؟ معلوم است که نه. پس باید از خودم شروع کنم و به پالایش افکار و رفتار خودم بپردازم، چنین کاری مستلزم دو ابزار است.
ـ هر وقت از رفتار کسی ناراحت و آزرده میشدم و میدیدم افکار منفی تمام ذهنم را اشغال کرده است، این گفتار استاد الهی که هیچ موجودی خلقتاً بد نیست، اعمال شخص بد است نه خود شخص را به خودم تلقین میکردم. این تلقین درونی بیشتر اوقات سبب میشد در برابر احساس بدی که داشتم ایستادگی کنم و حتی در مواردی افکارم در جهت مثبت تغییر کند و صفات مثبت آنها به ذهنم بیاید.
ـ عامل دیگری که در این کار کمکم کرد، یادآوری و تجسم این نکته بود که همان طور که خدا مرا دوست دارد، دیگران را نیز دوست دارد و هر انسانی حامل ذره ای از خداست. این نکته را حتی در اتوبوس که با افراد ناشناس مختلفی مواجه میشدم به خود یادآوری میکردم و همه را با این طرز فکر نگاه میکردم و صادقانه بگویم با این تمرین احساس میکردم چهره افراد تغییر میکند و در نظرم انسان هایی با شأنیت و قابل احترام میشوند. هر کس باید این موضوع را شخصاً تجربه کند تا اثر آن را احساس کند.
مرحله سوم: نیکی بی ریا
عمل نوعدوستانه باید بی ریا و بدون انتظار پاداش باشد. نیکی معاملۀ پایاپای نیست بلکه هدیه ای است که به دیگری می دهیم. نوع دوست صرفاً بر حسب وظیفه انسانی و انسانیت عمل میکند و کسی که ایمان دارد، در عمل به نوعدوستی رضایت مبدأ را در نظر میگیرد. اگر در ازای کمک به دیگران در انتظار جبران باشیم دیگر نوعدوستی محسوب نمیشود.
به طور خلاصه برای کمک به دیگران، باید نظر را از خود برداشته متوجه دیگران و نیازهایشان کنیم. در چنین شرایطی میتوانیم خود را جای دیگری بگذاریم و با نیت خیرخواهی ببینیم به چه چیزی احتیاج دارد. در اینجاست که متوجه میشویم نوعدوستی تمایل درونی به خیرخواهی است که محبت به همنوع را در ما پرورش میدهد.
این چند هفته تجربه و تفکر میدان عمل مرا گسترش داد. به این نتیجه رسیدم که اعمال مهم و برجسته، یا اعمالی که به وضوح مشاهده می شوند و حاکی از فداکاری هستند فقط هنگامی نوعدوستی محسوب میشوند که بدون توقع باشند. اما باید گفت که عمل به نوعدوستی از این فراتر میرود. یعنی قبل از همه به نیت و فکر بستگی دارد. نوعدوستی احساس درونی خیرخواهی است و میتواند در حد نیت خیر خواهی برای دیگران باقی بماند یا به هزاران صورت دیگر از جمله عمل یا فکر توأم با خیرخواهی، کمک مالی، پشتیبانی از افراد، دلداری، سنگ صبور بودن، یا حتی دفاع از حقوق دیگران و غیره بروز کند.
رسیدن به چنین هدفی و تغییری اساسی در خود، مستلزم ایجاد انگیزه است.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
*************************************************************
۱-اگنس گونجا بویاجیو ( ۱۹۱۰- ۱۹۹۷) ملقب به مادر ترزا، راهبۀ کاتولیک آلبانیایی و مؤسس امور خیریه در هند.
با تشکر و سپاس از متیس عزیز برای ترجمه این مقاله زیبا مرسی.
با سلام و تشکراز زحمات بی دریغ متیس عزیز و دست اندرکاران.در درس امده نیکی معامله پایاپای نیست بلکه هدیه ای است که به دیگری میدهیم.روزهایی که به یاد خدا باشیم و به یاد ان ذره الهی انگیزه بیشتری داریم و دلمان می خواهد هر لحظه هدیه به دیگران بدهیم این لحظات را خیلی دوست دارم و از خدا میخواهم توفیق چنین لحظاتی را به همگیمان عطا فرماید که زیباتر و خوشتر از این لحظات نیست….
سلام خدمت متیس عزیز وهمچنین کارکنان گرام!
ممنون از این درس پر نکته ومحتوا.نوعدوستی .
با سلام من تازگی بیشتر متوجه خودخواهی و زرنگی اطرافیانم می شوم .و این کارم را سختر کرده. ایا این واقع بینی است . یا مشکل از نفسم است . حتی بعضی وقتها مرا از محبت کرن باز میدارد. ممنون میشوم اگر کمکم کنید.
به نام خدا
با سلام خدمت همه عزیزان حقیقت اینست که وقتی بخاطر رضایت خدا کاری را انجام میدهی همه چیز را یکجا بدست می آوری فرق نمی کند این کار برای وجود خودت باشد یا غیر از خودت
در دنیایی که کسی به حرف کسی گوش نمیکند وهمه به فکر خود هستند غیر ازاین بودن برجسته میگردد در تجربه ای که کرده ام دیده ام که چقدر در دیگران تاثیر میگذارد .
این نیت رضای خداست که باعث میگردد هم هوی برمان ندارد هم تاثیر گذار باشد
با عرض سلام و تشکر از متیس عزیز در جواب دوست عزیز t به نظر میرسد مقوله نوعدوستی و خیر خواهی جدای از خودخواهی و زرنگی باشد اصلا به هم ربطی ندارد .
باسلام
باتشکر از متیس عزیز به خاطر ترجمه مقاله
ممنون
با سلام
گفتاری از حضرت شیخ از کتاب ملک جان نعمتی:
هر مکتبی چه ظاهری و چه باطنی، یک نوع ابزار دفاعی دارد. ابزار دفاعی ما نیکی کردن به مردم است. حتی اگر مردم ناسزا هم بگویند مهم نیست. ما چیزی غیر از این نداریم. خدا نیکی در اختیارمان گذاشته، نباید هم به خاطر مردم بکنیم
http://www.saintejanie.fr/fa/personnalite.htm
والدین ملکجان همه ساله، بهخصوص در مواقع خشکسالی، بخشی از درآمد زمینهایشان را میان نیازمندان تقسیم میکردند. این شیوهای بود که ملکجان آن را زنده نگه داشت. خودش به سادگی زندگی میکرد، و با درآمد مختصر از چند جریب زمین موروثیِ باقی مانده، میتوانست به نیازمندان کمک کند. درِ خانهاش به روی همه باز بود، و بخششاش انواع مختلف داشت. خانهی روستاییاش کانونی بود که اشخاص مختلف از آنجا کمکهای گوناگون دریافت میکردند: بعضی خوراک، بعضی پوشاک، بعضی دلداری، بعضی نصیحت، بعضی امید و … .
نذورات را در صندوق مخصوص میریخت، و از آن وامهای کوچک بیبهره در اختیار افراد نیازمند میگذاشت، تا به کمک آن انواع احتیاجات ضروری خود را برطرف کنند، مثلاً ماشین کشاورزی بخرند، یا در خانه، کار تولید صنایع دستی ترتیب دهند، یا صرف نیازهای درمانی کنند.
با سلام
http://www.hadjnemat.com
حاج نعمتالله از تبار کسانی است که در میانشان خدمت به خلق جایگاهی والا دارد. از دیدگاه او، روح به این دنیا میآید تا برای زندگانی جاویدش در آن دنیا آماده شود. توشهراه روح در عالم بعد، خدمت به خلق و کار خیر در این دنیاست. اعمال نیک بر پایهی ایمان به مبدأ الهی، عمده ثروتی است که برای روح باقی میماند و با آن سرنوشت نهایی او رقم میخورد. تحول بینش حاج نعمتالله بعد از تجلی سبب شد که از زندگی مرفهاش چشم بپوشد و عمدهی درآمد املاکش را به نیازمندان اختصاص دهد. چه در وقت فراوانی و چه در ایام سختی و قحطی، کسان بسیاری نزدش به نیاز میآمدند. جز در لحظههای خلوت خاص، آمادهی پذیرفتن همه بود، چه نیازمندان شفای جسمانی و چه نیازمندان درمان روحی، تا به احوالاتشان برسد و به رفع نیازشان همت بگمارد. معتقد به نیکی و خدمت بود، به هر شکل و صورتی، و در حق هر فردی.
Perhaps it would be helpful to investigate and discuss the reason behind our lack of eager or interest in helping our loved ones or those close to us. I have observed and believe the reason behind this lack of motivation is due to family members expectations from one another and unwillingness to observe or respect each other’s right. While we would never set any expectation .from a non family member. It would be great if you would elaborate on this if you agree with me.and further discuss and make clarifications.
. Thank you very much.
در جواب دوست خوبمt
حتی ان شخص خودخواه و ….. هم حتما نیازهایی دارد که مامی توانیم برطرف کنیم ما میتوانیم نوعدوست باشیم اماساده لوح نباشیم به او خدمت میکنیم اما با او معامله نمیکنیم از صفات و رفتار خوبش الگو برمیداریم اما سعی میکنیم کارهای بدش را انجام ندهیم ما باید کم کم یاد بگیریم که واقع بینی در نوعدوستی ما اثر منفی نگذارد
سلام
با تشکر از مقاله ی زیبایتان
آیا نوع دوستی حد و مرز دارد؟ بعضی وقت ها آنقدر در محبت افراط می کنم که نمی توانم تشخیص بدهم این برای ارضای نفسم است یا واقعا از نوع دوستی است. دلم برای اکثر آدمها می سوزد. وقتی آنها را می بینم احساس می کنم باید به آنها کمک کنم و این موضوع اکثر وقت ها باعث می شود که ناراحت باشم و به یاد دیگران باشم. حتی کسانی که در خیابان میبینم. برای مثال اگر در خیابان زنی که سن بالایی دارد را ببینم که دارد راه می رود و کمی خسته به نظر می رسد ، یاد مادرم می افتم و دلم می خواهد به او کمک کنم یا او را به منزلش برسانم. آیا این جور رفتارم صحیح و معنوی است؟ یا از خوددوستی است؟
با سلام خدمت همه دوستان و همه ی دست اندر کاران متیس بلاگ .
به نظر من ما هر عملی یا هر رفتار وبرخوردی با دیگران بکنیم دیر یا زود به خودمان برمی گردد . پس چه بهتر که همیشه نیکی کنیم آنهم برای رضای خدا . با این طرز فکر می توانیم به همه حتی به آنهایی که به دلایلی از آنها رنجیده ایم نیکی کنیم .
ممنون
با سلام
ممنون از اینکه این مبحث را باز کردید . در انتها نوشته بودیدرسیدن به چنین هدفی و تغییر اساسی در خود/ مستلزم ایجاد انگیزه است .
آیا دوستان نظری درباره چگونگی ایجاد انگیزه دارند ؟
با تشکر
سلام به دوست عزیز ۱ انگیزه همیشه از دانستن و اگاهی و فهمیدن نشات میگیرد . هر چفدر با علم و دانش شویم شوق انجام عمل مربوط به ان موضوع در ما قوت میگیرد . مثلا وقتی در نواختن یک ساز کمی متبحر میشویم میخواهیم شبانه روز بزنیم . یا وقتی می فهمیم محبت و از خود گذشتگی چقدر به نفع دنیا و اخرت و دون های دیگر ماست تلاش میکنیم هر جور شده از خود گذشته باشیم . مثلا وقتی بفهمیم داشتن پس انداز چقدر مفید است صد در صد یک برنامه اساسی برای ان انجام میدهیم .چرا استاد انقدر تاکید دارند تا اگاهی کامل به درون خود پیدا نکرده ایم عشق به مبدا خطرناک است.؟ البته انشالله دوستان پر بار تر تجربه دارند . با تشکر
بیدل عزیز تشکر برای توضیحاتتان
با سلام نوع دوستی خالصانه از عشق به خدا و متعاقب آن علاقه به همنوع صادر میشود در پیروکامنت دوست عزیز شیفته در کتاب طب روح از پروفسور بهرام الهی در ص ۶۴ امده که انجام کاری با نیت رضایت خدا *همه چیز* و *همه را* میدهد که در توضیح همه چیز وهمه را میفرمایند یعنی هرچیز که شخص برای زندگی مادی اش لازم است وهم از لحاظ معنوی همه را بدست میاورد یعنی کمال.
باسلام صبح در پارک نشسته بودم که خانمی با سبد خریدش انطرفتر نشست تا خستگی در کند, دو تا کارگر مشغول چمن زدن ونظافت بودند لحظه ای بعد دیدم خانم چند لقمه نان تازه با پنیر درست کردوبه انهاتعارف کردکارگران گرفتند وخیلی تشکر کردند خانم هم بلند شد وبه راهش ادامه داد, آنهابا چنان ولعی نان وپنیررا میخوردند که اشک به چشمانم آمد به خودم گفتم نوع دوستی وخدمت به خلق به همین سادگیست , نه دور است ونه سخت وپیچیده ونه شاق !! کافیست از خدا توفیق عمل نیک ونوعدوستانه را بخواهیم وضمنا خودمان راعادت دهیم که به دیگران اهمیت دهیم و مشکلات دیگران را هم ببینیم وخود را جای دیگران بگذاریم . البته در همه مراحل باید ساده لوحانه عمل نکنیم وقوانین عرف واخلاق و..را هم در نظر بگیریم
خیلی ممنون ومتشکر
(چند تا سوال از دوستان عزیزم دارم با توجه به گفتار زیر)
آثارالحق جلد ۱ چاپ پنجم
گفتار ۱۶۶۱
«خدا از ما صداقت می خواهد و ایمان؛ هر کاری می کنیم بی ریا و به قصد خدا باشد، و هیچ عبادتی بالاتر از این نیست.
زمانی در نجف مشغول یک چله ریاضت بودم، شبی در حال دعا دیدم کسی در می زند و معلوم بود خیلی هم عجله دارد. همه در خواب بودند و کسی صدای در را نمی شنید، دعایم را ترک کردم و در را باز کردم. شخصی بود که در نهایت عجله سراغ مستراح را می گرفت، نشانش دادم، و حتی آفتابه را هم برایش پر کردم. وقتی هم بیرون آمد راه را به او نشان دادم و همراهی اش کردم. آن شب دیگر نشد دنباله ی کارم را بگیرم. به عقل رجوع کردم ببینم این کار بهتر بود یا عبادتم، دیدم به اندازه ده شب عبادت ارزش داشت. بعد در خواب به من گفتند: یک چله ریاضتی که کشیدی و دعایی که خواندی به اندازه این کارت ارزش نداشت.
من هم به شما نصیحت می کنم تا می تاونید خدمت به خلق بی ریا و برای خدا انجام دهید، و محبت، محبت، محبت کنید. اگر قلب ها را به دست بیاورید، خدا را به دست آورده اید. چون تا ذره ای از خدا در ذی روحی نباشد، جان ندارد و زنده نیست. مثلاٌ وقتی کسی قلب صد نفر را به دست آورد، توجه صد ذره از خدا را به خود جلب کرده است، بالعکس وقتی قلب صد نفر را رنجاند، غضب صد ذره از خدا را به خود جلب کرده است.»
۱-آیا در عمل نوعدوستانه می شه گفت چه کاری بزرگ و یا کوچیک به حساب می آد؟
۲-اگر دقت شود استاد یک الگوی فکری بیان فرمودن «… به عقل رجوع کردم …» که احتمالا منظور عقل سلیم (حالت من آگاه عمیق است) آیا چنین عقلی برای تشخیص بزرگی و کوچکی عمل لازمه؟
۳-آیا بهتره مثل استاد اول عمل کنیم بعد از خودمون سوال کنیم؟
۴-چقدر از توصیه های استاد به گوشمون مثل داستان و لالائیه و چقدرشو به خودمون می خریم که عمل کنیم و خودسازی؟ و چرا اینطوره؟
۵-رابطه خدمت به خلق بی ریا و محبت و نوعدوستی چیه؟
۶-چطور میشه تو یه برنامه ارزیابی طولانی مدت این روش استاد رو بهنر در خودمون تحلیل ببریم؟
از توجه و پاسخهاتون ممنونم
شخصا وقت زیادی صرف استدلال و توجیه می کنم, و از اصل مطلب عقب مانده و در تئوری گیر می کنم و بالاخره اش به دفعات به نتیجه می رسم که افکارم برای ایجاد انگیزه عمل خوبن ولی اگر وقت شناسی نکنم فرصت عملش را از دست می دهم و باید بکوشم و با این مسئله ی زیادی فکر کردن خودم مبارزه کنم.
دوست عزیز yaser که سئوالات جالبی کردند, در مورد سئوال اول به نظرم وقتی عمل نوعدوستی باید بی ریا باشد دیگر بزرگی و یا کوچکی کار مهم نیست. باید عمیقا قبول کنیم بزرگترین کاری که به نظرمان بیاید و برای دیگری انجام دهیم هم هیچ است و فقط اوست که ارزش تعیین می کند.
با سلام فقط تجربه خودم را بیان میکنم.دوست عزیز یاسر
۱- هیچکس جز خود خداوند نمیتواند قضاوت کند چه کاری از نظر او بزرگ است یا کوچک احتمالا در بیان این مطلب هم خواسته به ما بفهماند که حتی عملی به این سادگی میتواند به نوبه خود و در جای خود به یک رضایت درگاه خداوند منجر شود .
۲- در انجام عمل نیک و خدمت به دیگران مهم نیست در چه درجه عقلی باشیم مهم این است که اگر در مقابل نیاز دیگران قرار گرفتیم حداقل بی تفاوت و خنثی نباشیم یک روز یک تاکسی متوقف شد و یک خانم پیر خواست پیاده شود ناگهان سرش گیج رفت و نزدیک بود داخل جوی اب بیافتد ناگهان یک عابر اورا بغل کرد و از یک سقوط نجات یافت ایا به نظر شما شخص کمک کننده حتما میبایست در مرحله کمال عقلی می بود ؟
۳-همیشه تز مردان خدا در این بوده که تا توانی به جهان خدمت مخلوق نما به دمی یا درمی قلمی یا قدمی
۴- هر کلام و گفتار استاد را که میخوانیم با دفعه قبل فرق دارد ؟ فکر کردید چرا ؟ برای اینکه خود ما عوض میشویم و همان گفتار استاد بنظرمان متفاوت میایدپس ممکن است در برهه ای از زمان لالایی باشد ولی بر اثر کار کردن روی نفس های متفاوت ناگهان دریچه ای از فهم صحیح ان مطلب برایمان حاصل شود .
۵-رابطه خدمت به خلق با نوع دوستی این است که حس محبت و نوع دوستی مثل یک علم است که اگر در وجود ما جوانه بزند حاصلش به صورت اتو ماتیک بصورت خدمت به خلق بی ریا بروز میکند همانطور که یک مهندس با تجربه و درس خوانده بازده ای کار بالایی دارد یا یک خیاط با تجربه و اگاه به کار خود از او اثار قابل تحسینی در رابطه با لباس بروز میکند
۶-همیشه برای رفتن به طولانی ترین مسافرت ها باید از قدم اول شروع کرد مثلا اول تاکسی میگیریم میریم فرودگاه یا راه اهن بعد از انجا با عوض کردن وسایل حمل و نقل به مقصد میرسیم مسلما در مورد نوع دوستی هم حداقل اش این است نسبت به دیگران بی تفاوت نباشیم .حضرت شیخ هم خیلی روی صفت رحم دلی برای موفقیت در راه سلوک تاکید نموده اند . با تشکر فقط تجربیات خودم بود .
نوعدوستی فقط با یک لبخند:
هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخندی نیاز نداشته باشد
با عرض سلام
در جواب t عزیز می خواستم نکته ای را بگویم. راستش من هر وقت در دیگران صفت منفی را بارز دیده ام یا
در مقطعی زمانی از بعضی آدمها دائما بروزات منفی دیده ام، خوب که فکر کرده ام دیده ام آن صفت منفی نفس خود من است. یعنی آن نفس در این مقطع زمانی در خودم شدت پیدا کرده است. این خیلی هم طبیعی است. تصور کنید کسی که مثلا چاقی و لاغری آدمها را می بیند قطعاً خودش با این دو مقوله دست به گریبان است.
آنکس که میبیند کسی زشت است مطمئناً خودش زیبا نیست. مشکلی با مقوله زشتی و زیبایی دارد.
آنکسی که دروغ زیاد می گوید، دیگران را دروغ گو می بیند. این را می گویم چون خودم مدتهاست با مسئله خودخواهی در جدالم. هر بار صفت خودخواهی را به دیگران نسبت می دهم خوب که فکر می کنم می بینم از بس خودم خودخواهم آن را به این وضوح در دیگران می بینم.
اگر برداشتم اشتباه است تصحیحم بفرمایید.
ممنون
ممنونم از همه دوستان مخصوصا کامنتهای بسیار زیبای ۲۰ و ۲۲ ،گفتاری که یاسر عزیز تایپ نموده اند به بنده مطالبی را گوشزد نمود و در قلبم نشاند که کاملا ارزش والایشان را فراموش کرده بودم و قطعا حداقل در چند روز آینده ،تا وقتی این موضوع را فراموش نکرده ام رفتارم در زمینه ی خدمت به خلق و بدست آوردن قلوب خیلی فرق خواهد کرد ، واقعا چقدر خدمت به دیگران ارزش دارد که چنان کار بظاهر کوچک و ساده ایی از یک چله عبادت و ریاضت استاد (نه عبادتِ کوتاه حقیر که فکرم هم همیشه به چیزهای دیگر در حین آن ،متاسفانه پرت می شود )، ارزشش بیشتر بوده است ،پس این مطلب بما سریعترین راه پیشرفت معنوی را نشان می دهد ،عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست،در ضمن در آن گفتار به محبت کردن و بدست آوردن قلوب به عنوان یکی از بهترین خدمات به طور ویژه ،اشاره فرموده اند .محبت کردن و جلب قلوب ارزانترین و زیباترین عمل است ،که باعث ایجاد محبوبیت فرد نیز می گردد ولی همانطور که در گفتار نیز آمده نباید نیتمان کسب محبوبیت باشد بلکه باید بی ریا و برای رضای خدا به دیگران محبت نماییم و انتظاری نداشته باشیم کاری که بنده سالها از آن فاصله داشته و در آگاهی عادی ام ارزش کمی برای آن قائل بودم، مرسی.
اینکه اول انجام بدهیم ، بعد سوال کنیم…. بنظر میرسه فرموده استاد جنبه استخباری دارد.
مثل اینکه خدا در تورات فرموده … را خلق کرد و دید نیکوست. در مورد فرمایش استاد ❊عقل❊ ایشان فرمودند از عقل سوال کردم. در فلسفه ابوعلی سینا اینطور است که اولین خلقت یا صادره اول عقل اول بوده وشاید اشاره به این بوده
از متیس عزیز و این درسهایی که در اختیارمان قرار میدهند و تمام دوستانی که ما را در تجربیاتشان شریک و مستفیض مان می کنند خیلی ممنونم.
با سلام در مورد سوال چهارم یاسر عزیز، فکر میکنم یکی از دلایلش برای من ،سختیِ رعایت کردن ِ قوانین اخلاقی و اهمال در مبارزه کردن با نفس اماره است یعنی اهمیت موضوع را نمی دانم حقیر متاسفانه بسیاری از اوقات از زیر بارِ مبارزه با نفس اماره شانه خالی میکنم ،از دست نفس اماره واقعا باید به خدای زمان پناه ببریم گفتارهایی که در موردِ “نفس اماره” از کتاب آثار ج ۱ چاپ ۵ ، سرچ نمودهام که خواندنشان برایم خیلی ،برای مبارزه ،انگیزه بخش بوده است که تایپ می گردد .گفتار۴ – گ۹-گ۴۸- گ۵۲ پاراگراف اولش- گ۵۹ پاراگراف آخرش – گ۶۳ پاراگراف اولش- گ۸۶ پاراگراف اولش-گ۹۱ پاراگراف ۳ تعریف رضای اعم – گ۹۲ بغیر از پاراگراف آخرش-گ ۹۷ پاراگراف اول-گ۱۲۳ پاراگراف اولش-گ۱۲۵ -گ۱۴۳و۱۴۴ -گ۱۵۴و۱۵۵و۱۵۶- گ۱۶۳ پاراگراف اول-گ۱۷۰ پاراگراف آخرش-گ۲۷۸ -گ۲۹۶ -گ۳۳۹ -صفحه ۱۲۷ پاورقی- گ۳۹۰-گ۴۴۸ -گ۵۱۰ پاراگراف دوم-گ۵۶۷ -گ۵۸۴ جهاد اکبر-ص۱۸۸ آخرصفحه ذکر جلی-ص۱۸۹ دو خط آخر-گ۶۰۲ -گ۶۲۲-صفحه ی ۲۱۳ –
بعد از خواندن این گفتارها خودم حال معنوی ام بسیار بهتر شد با تشکر از گردانندگان محترم سایت .
با تشکر از همه دوستان که دانسته ها و تجربیات خود را بدون چشمداشت در اختیار دیگران قرار دادید.سپاسگزارم.
در پاسخ به سوال اول یاسر عزیز، به نظر می رسد که بزرگی یا کوچکی کارها، به میزان خلوص نیت (رضای خدا) ارتباط داشته باشد نه اینکه دریافت کننده خدمت چه کسی باشد یا خدمت ارائه شده چقدر از دیدگاه جامعه با اهمیت باشد. طبیعتا وقتی کسی دارای عقل سلیم باشد، تصمیماتش با استفاده از همین عقل سلیم خواهد بود و به نظر می رسد کافی است که تصمیمات بر اساس مبنای عقلی باشد نه احساسی.
در مناجات استاد الهی آمده: … طلب مغفرت و رحمت و خیر و برکت برای روح والدینم و جمیع مومنین و مومنات بلکه جمیع مخلوقات می نمایم.
شخصادعای خیر و طلب برکت و رحمت در حق والدین و نزدیکان و آماده بودن برای کمک و خدمت کردن به آنها برای من در اکثر موارد کار ساده ای است. ولی داشتن این احساس در حق افراد دیگر برای من چندان ساده نیست. تصمیم گرفتم خیرخواهی رااز محیط های کوچک شروع کنم. مثلا وقتی سوار اتوبوس یا مترو یا محیط های مشابه هستم به افراد نگاه کوتاهی می کنم واز خدا برایش طلب روزی خوب، هفته ای خوب، سلامت و …می کنم. با این روش احساس می کنم این قسمت از مناجات استاد شکل ملموس تری برایم دارد.
با سلام دوست عزیزk1 محال است کسی بتواند نسبت به تمام موجودات احساس تعهدی نماید که در مورد نزدیکان خودش انجام میدهد زیرا ما بسیار محدود و کوچک هستیم واگر اینگونه باشد از همان کار معمولی خودمان هم باز میمانیم حداکثر کاری که میتوانیم انجام دهیم پخش انرژی خیر خواهی و نوع دوستی و حقوق دیگران را محترم شمردن است و یکی هم اینکه تا جایی که از دستمان بر میاید و به دیگران صدمه نمیزند در حق دیگران خوبی کنیم .
واقعا از همه دوستان عزیز متشکرم!
حالا یک مشکل دیگه:
از وقتی که مقاله «اولین کار عملی، تعیین برنامه ای برای عمل » در سایت آمد ، سعی کردم شروع به عمل در مورد نقاط ضعف اساسی و لنگی های مشخص روح خودم کرده و نکات مورد اشاره مقاله را هم رعایت کنم، البته خیلی از موارد کار عملی هایم بطور مستقیم یا من غیر مستقیم با نوعدوستی در ارتباط بوده .
در چند هفته اول حس می کردم خیلی موفق بودم ، حتی چندین کارعملی مکمل هم از روی مطالعات معنوی ، اضافه کردم و سعی ام هم بر این بوده که سادگی و قابل انجام و ارزیابی بودن و … را رعایت کنم . اما الان تقریبا قریب به دو هفته است که به شدت در جا می زنم و راندمان کاری ام خیلی پایین آمده.
از دوستان کمک می خواهم . آیا باید به عقب برگردم و کار عملی ها را تعدیل کنم؟ یا کار دیگری لازمست؟
باتوجه به وظیفه ای که دارم سعی میکنم تا حد توان منشا اثر خیر باشم امروزه وقتی در بیرون از خانه هم که هستم فکر انسانهای اطرافم مرا به توجه وادار میکند تجربه خوبی برایم بوده طی سالها از پیامد ها متوجه شدم این گفتار استاد در مناجات شماره ۹ در اثارلحق جلد ۲ چه اندازه در من اثر داشته که سعی کنم غیر از خود به دیگران هم فکر کنم و هر کاری از دستم بر میاید انجام دهم
خدایا مستدعی ام برای عموم مخلوق اعم از جنس بشر و غیره تا هستم همیشه منشا اثر خیر باشم و همیشه نفع و خیرم به همه برسد و شر و ضرروزحمتم به هیچکس نرسد.
اثارلحق جلد ۲ صفحه ۵۴۶
با سلام
در تایید صحبتهای دوستمان ۹ ، من هم شدیدا به این قانون رسیده ام که وقتی عیبی در کسی می بینم ، آن صفت حتما در من وجود دارد، یا به صورت بارز یا نهفته.
استاد الهی فرموده اند اگر بدی دیگران را بگویید آن بدی به شما سرایت می کند . من به این نتیجه رسیده ام که وقتی عیب دیگران را می بینیم وبه آن فکر می کنیم و عاقبت بر زبان می آوریم ، آن بدی در ما بروز می کند و از حالت نهفته به بارز تبدیل می شود. مدتهاست این مسئله فکرم را مشغول کرده و در تلاشم که بدی کسی را بازگو نکنم و به تدریج انشالله افکارم را هم در این زمینه هدایت کنم .
با تشکر
در جواب کامنت ۳۳ می خواستم بگویم من هم این مشکل را داشتم ودارم اولاً نفس که بیکار نیست، همینجوری شما را نظاره کند که شما شش اسبه بروید و او هم کاری نکند، یا از در تنبلی وارد میشود، یا غفلت ویا …………….
من خودم کاری که کردم تغییراتی تو کارام بوجود آوردم و کم کم دوباره کارای عملی اولی را اضافه کردم، همینظور مطالعه ی معنوی مرتب روزانه، با خودم هم عهد بستم که انجام دهم، بهتر شدم، یک چیز دیگه از نقطه ضعف حسادتم هم استفاده کردم و دائم با خودم تکرار میکنم که بقیه جلوترند و….. بجنب که عقب هستی( شاید اینجوری حسادت تبدیل به رقابت بشه) نمی دانم اگه غلط هست راهنمایی کنیذ. متشکرم
علی ۱ عزیز با شما کاملا موافقم در مورد کامنت یاسر عزیز چون کارعملیهایمان یا مطالعاتمان حکم غذا و دارو برای روحمان را دارد همانطور که در کتاب طب روح نیز فرموده اند مانند غذا، بهتر است متنوع باشند ،شخصا در مورد حسادت ،ایمان ،غرور ،نفس اماره ، نیت ، و… بسیاری از نقطه ضعفهایم گفتارهای متناظر را سرچ کرده ام و بر حسب نیاز روحی ام ،یک یا چندتای آنها را بر حسبِ فرصتم گوش می دهم ،و بهتر شدنم را در آن زمینه ها حس میکنم و تصمیماتی برای عمل کردن گرفته و در مورد عمل کردن به آنها مصممتر و قاطع تر و با انگیزه تر می شوم ،اینگونه نیست که بگویم در معنویت در حال دویدن سریع هستم ولی با این کارها رشد تدریجی و حرکت ِکردن ِ خود را حس میکنم ،کمک خواستن و راز و نیاز با خدای زمان که از ته قلبمان از او بخواهیم که در مبارزه با نفسمان یا مثلا فلان صفتِ خاص کمکمان کنند بسیار عالیست ولی نباید نتیجه گرا باشیم و همواره باید در عین ِ تلاش ، راضی به رضای او باشیم ،در واقع سیر کمال را همین مبارزه ها و زحماتی که میکشیم ، تشکیل می دهند، مبارزه با نفس و کمک خواستن است که امتیاز آور است نه حل شدن آن نقطه ضعفمان ، مهم اینست که به لطف خدا داریم با نقاط ضعفمان مبارزه می کنیم ،شخصا با هر نقطه ضعفی مبارزه کرده ام ،شکر او،در آن ضعف ، بهتر شده ام ،ولی این به معنای حذف کامل آن نقطه ضعف از روحم تا آخر عمرم یا کمال گرفتن در همین زندگی ام نخواهد بود. برای مبارزه با غرور هم شخصا سعی میکنم همواره به خودم تلقین نمایم که از همه پایینترم و همینگونه هم واقعا هست ولی سرعتِ رشد و حرکتم را حس و لمس میکنم. متشکرم.
با سلام و تشکر از متیس و دوستان عزیز با تجربیات خوب و کاربردیشان.
تجربه ای که مدتی پیش در رابطه با این بیت از اصول عقاید که می فرمایند ” گر عمل بد شد کسی بد آن عمل تو بکوش بر محو مثلش ما حصل ” عایدم شد این بود که وقتی از کسی ناراحت می شوم سعی می کنم آن “عمل شخص ” را بد بدانم نه خود شخص، و این باعث می شود که از روی دلسوزی و حتی ترحم به شخص نگاه کنم و او را بد ندانم و عامل دیگری ( نفس ) را موثر در این امر بدانم.بنابر این خصومت و ناراحتی از خود شخص به آن شدت به چشمم نمی آید و می گویم او تقصیر ندارد .
با سلام ممنونم از k1 عزیز تجربه تان باعث شد منهم تا حدودی بتوانم اینکار را شروع کنم حس خیرخواهی و دعاو آرزوی خیر برای دیگران، خدمت به خلق رایگانیست که همیشه میتوان آنرا انجام داد فقط نیاز به کمی حسن نیت و خیرخواهی برای دیگران در درونمان دارد و باعث تقویت نیکخواهی و رقت قلب در خودمان نیز می شود که صفات مثبت مهمی اند ، در گفتار ۲۳۰ استاد می فرمایند : “…توصیه ام اینست که با تمام عالم با صلح و صفا و یکرنگی ومحبت رفتار کنید ،««اعم از اینکه آنها خوب باشند یا نه»».زیرا مرام ما حق جویی ،حق گویی و خیرخواهی است.”.
مرسی إز تمام عا ملها یی که به من کمک میکنند تا من تا این درسها را خوب بفهمم و به عمل بگذا رم روی این درس خیلی فکر کرده و میکنم واز خدای مهر بان هم کمک میگیرم یک تجر به کردم اینکه یک روز إز خدا صا دقا نه خواستم کمکم کند تا کمی بفهمم به تک تک افرادی که بطر یقی إز دست شان نا راحت بودم و یا ا نها إز دستم دلگیر شد ند بیاد أوردم و در کار روز انهام به این سه جمله فکر کردم که خدا انها را هم دوست دارد و اعمال شخص بد بود نه خود شخص چون ذره الهی دارد و سومی اینکه رضایت مبدا را جو یا باشم مدت یک هفته است که هر روز به خودم یاد أوری می کنم حال درونی خوبی دارم و روا بط خوبی با این افراد برقرار کردم و اصلا إز اینکه به سمتشان رفتم خوشحا لم و دیگر دنبال اعمال انها نیستم وقضاوتی در فکرم نمی اید و از خودم بدم می اید که ان طوری بؤدم و این طرز فکر را داشتم باز م هزار ان مرسی
از شما متشکر هستم
ممنون از شما چون این مطلب را دقیقا زمانی مطالعه کردم که شدیدا با این مشکل دست به گریبان بودم و بنظرم رسید که این مطلب فقط برای استفاده ی من نوشته شده است. کمک زیادی در جهت عمل به این اصل اخلاقی به من کرد . با تشکر
با تشکر از همه دوستان و متیس عزیز ، وقتی موقعیت نوعدوستی از هر نوعش که پیش میاد باید از اون استقبال کنیم و این توفیق رو هدیه ای از طرف خدا بدونیم حالا اگر اون رو با نیت رضای خداباز کنیم و به انجام برسونیم همیشه برامون میمونه ، سعی میکنم وقتی موقعیتش پیش میاددر هر شرایطی خودم رو وادار به نوعدوستی کنم هدیه رو دو دستی بچسبم ، اما امان از غفلت و بی توجهی که باعث میشه دیر متوجه این توفیق گرفتن هدایا بشم.
سلام متیس عزیز
ممنونم براى ارسال مقالات ونظرات ارزشمندتان، در مورد نوعدوستى اگر ما هر کارى را با نیت رضاى خدا انجام دهیم ومنتظر جواب نباشیم آن عمل خیر خواهانه است.این جمله ى استاد الهى که فرمودند پیام نوعدوستى قدر نشناسى است ، همیشه براى من انگیزه ى خوبى بوده که توقعى نداشته باشم و اینکه در هر شرایطى خودمونو جاى طرف مقابل بگذاریم که اگر کسى در حق ما محبت وتوجه بکند چقدر خوشحال میشویم .
با سلام به همه کاربران عزیز ومتیس عزیزمان.
هیچ وقت از این نگاه به عمل نوعدوستی نگاه نکرده بودم
عمل نوعدوستانه باید بی ریا و بدون انتظار پاداش باشد. نیکی معاملۀ پایاپای نیست بلکه هدیه ای است که به دیگری می دهیم.
به یاد هدیه تولد افتادم که به دیگران می دهیم ، که اگر واقعا با صفا وصمیمیت و محبت می دهیم ، هم خودمان خوشحال هستیم و هم گیرنده کادو ، که می توانیم این حس را در او ببینیم.
با سلام وعرض ادب بنظرمن همانطورکه درتعالیم استاد الهی اشاره شده عکسل العمل هرکاری اعم ازخوب یا بد بخودمابازمیگردد.باتوکل بخدا باید دراین راه(کمال) قدم گذاشت مرتب بخودمان یاداوری کنیم برای چه به این دنیا امده ایم.درکتاب ملک جان اشاره به این موضوع دارند که توجه .تلقین .مبارزه بانفس وبخداپناه بردن کمک میکند انسان هوشیارتر باشد وترفندهای نفس رابشناسد وبیشتر خودشناسی کند.