اولین کار عملی: تعیین برنامهای برای عمل
اگر اخلاقیات پایبند بودن به اصول است، عمل به آن مستلزم داشتن روش اجرایی است. در اخلاقیات هر روشی برای عمل مناسب نیست و باید ببینیم مؤثرترین روش برای رسیدن به هدفمان- یعنی پیشرفت در مسیر سیرکمال- چیست؟
در این مقاله، فرض بر این است که خواننده با قوای روانی مختلف که در فرایند سیرکمال نقش دارند و به خصوص با مفهوم نفس اماره آشنا است. نفس اماره هر لحظه رنگ عوض میکند و از طریق رخنههایی که به سبب کمبود توجه، ضعفهای اخلاقی یا غفلتها در ما ایجاد شده، نفوذ میکند. نفس برای هر فرد و در هر شرایطی، به صورتهای مختلف بروز میکند. گاهی با کار معنویمان مخالفت میکند و گاهی چهره عوض کرده و در قالب یک فکر معنوی، عقل را میفریبد.
کسی که خواهان پیشرفت معنوی است باید مانند دانشجو رفتار کند. برای تحصیل در دانشگاه باید واحدهای درسی انتخاب کرد: این کار، جنبۀ تئوری تحصیل کردن است. اما، برای جذب مفاهیم و کسب آمادگی کافی برای گذراندن امتحانات، اولین کار، تعیین برنامه است. اگر روشتان در تعیین برنامه متزلزل یا نامناسب باشد، علیرغم استعداد بسیار، امکان موفقیتتان محدود خواهد شد.
یک برنامۀ مناسب، نه فقط روحیۀ شخص و هدف از اجرای برنامه را در نظر میگیرد، بلکه بر مبنای صداقت و دوراندیشی تنظیم میشود. زیرا این خطر وجود دارد که نفس اماره در مرحلۀ حساسِ انتخاب برنامۀ کار عملی معنوی، دخالت کند. بهترین تدبیر برای نفس اماره این است که پایههای کار عملی را که با اطمینان کامل برای چندین ماه بنا نهادهایم، خراب کند.
پس اولین کار این است که برنامهای مناسب و قابل اجرا تنظیم کنیم. همچنین بمبهایی (دامهایی) را که بدون شک نفس اماره بر سر راهمان قرار خواهد داد شناسایی و خنثی کنیم. هدف از این مقاله فراهم کردن ابزارهایی است که به ما امکان دهد در آغاز کار و در زمانی که دفتر یادداشت خود را باز میکنیم، یک قدم جلوتر باشیم.
الف ـ بمبهای نفس اماره
۱ ـ بالا گرفتن هدف
سادهترین حیلۀ نفس برای خنثی کردن موفقیت ما اینست که ما را به تنظیم برنامهای سنگین تشویق کند. این حالت موقعی پیش میآید که مثلاً به خود بگوییم: «دیگر تحمل این عیب را ندارم و باید با تنظیم برنامهی قاطعانهای این خصوصیت زننده را از وجودم محو کنم».
اشکالات چنین برنامهای چیست؟ با تعیین چنین هدف بالایی (مثلاً با اراده بودن، محبت به دیگران، عصبانی نشدن و سایر صفات مثبت دیگر) خیلی زود متوجه بزرگی نقطه ضعفمان و فاصلۀ میان آنچه هستیم و آن ایدهآلی که در ذهنمان است میشویم، در نتیجه خیلی زود ناامید شده و برنامهمان غیر عملی و بیحاصل خواهد شد.
با وجود این چرا هنوز تسلیم چنین تمایلی میشویم؟ از یک طرف، این کار به نحوی باعث حفظ اعتماد به نفسمان میشود: « این عیب را دارم ولی به آن واقفم» و حتی میگوییم: « و این بار خودم را کاملاً از دست آن خلاص خواهم کرد.» از طرف دیگر، «بالا را نشانه گرفتن»، حالت خوبی در ما ایجاد میکند، در صورتیکه خطر طولانی مدت آن دلسرد شدن و دست از کار کشیدن است، ولی در کوتاه مدت، احساس چالشی هیجان انگیز ایجاد می کند. اگر در یک سالن ورزشی ثبت نام کرده باشید میدانید که در هفتههای اول هیجان و فعالیت زیادی دارید اما کمتر کسانی هستند که در ماههای بعد بتوانند با همان هیجان به فعالیت خود ادامه دهند.
برای اینکه بتوانیم با واقع نگری و برای مدت طولانی به کار خود ادامه دهیم، باید هدفهای کوچک تغییر پذیر را در نظر بگیریم و کم کم اوج بگیریم( از تمرینهای آسان شروع کنیم و کم کم آنها را دشوارتر کنیم.)
ابتدا باید از انتخاب کارهای عملی که انجام آن زمان زیادی میبرد یا کارهایی که انجامشان مستلزم فراهم کردن شرایط و وسایل خاص یا کوشش بیش از اندازه است، بپرهیزیم. مثلاً اگر برای مبارزه با تنبلی، برنامۀ سختی در نظر بگیریم که در آن امکان هیچگونه اهمالی وجود نداشته باشد، بعد از مدتی به علت انجام ناپذیر بودن آن، سرخورده و ناامید می شویم. با دنبال کردن این شرایط از سرخوردگی و ناامیدی حاصل از انتخاب برنامههای بلند پروازانه جلوگیری میکنیم.
۲ ـ انتخاب برنامه دلخواه
وقتی تصمیم میگیریم با برجستهترین نقطه ضعف خود مبارزه کنیم، نفس متقاعدمان میکند که این نقطهضعف اصلی ما نیست و بهتر است روی عیوب دیگرمان(که غالباً هم خیلی مهم نیستند) تمرکز کنیم یا حتی پا را فراتر نهاده، برنامه دلخواهی را پیشنهاد میکند که انجامش برایمان خوشایند است. هدف از این کار خوشحال کردن ایگو و شانه خالی کردن از مبارزه با عیوب اصلی است. البته انتخاب کار عملی نامناسب همیشه ناشی از هوای نفس نیست، گاهی نیز خودشناسی ضعیف یا بیتجربگی ما را به اشتباه میاندازد.
برای روشن شدن مطلب مثال سیلوی را در نظر بگیریم: او دوست دارد ظاهری آراسته داشته باشد، البته اهل غیبت کردن هم هست…حال به جای اینکه مبارزه با غیبت را رأس برنامه خود قرار دهد، تصمیم میگیرد هر روز صبح پنج دقیقه ورزش کند. صدایی در درونش میگوید: « برنامه خوبی انتخاب کردی به خصوص که هیچ وقت به فکر سلامتی خودت نیستی و در محیط کارت اضطراب زیادی داری». صدایی دیگر به او میگوید: « این موقعیت خوبی است که سه کیلو اضافه وزنت را هم از دست بدهی. » بالاخره صدایی قویتری که ندای وجدانش است به او میگوید: «اضافه وزن مشکل اصلی تو نیست و این برنامه باعث میشود، مشکل اصلیات که مبارزه با غیبت کردن است به تعویق بیفتد. »
در اینجا تفاوت اساسی بین پرورش شخصیت ظاهری خود، و پرورش معنوی خود مشخص میشود. در حالت اول، هدف حس رضایت و احساس خوشی و و رسیدن به تعادلی است که با احساسی ذهنی سنجیده میشود. در حالت دوم، هدف، انسان بهتری شدن و رعایت اخلاقیات با مبارزه با نقاط ضعف اخلاقی است که این شامل نادیده گرفتن ایگو یا لذتهای زودگذر است.
حل این مشکل مستلزم صرف وقت و مشورت با اطرافیان است. معمولاُ دوست، همسر، والدین، یا هر کسی که شناخت کافی از ما دارد میتواند، بدون غرضورزی ما را راهنمایی کند تا نقطه ضعفی را در نظر بگیریم که کار روی آن ضروریتر است. شاید از این طریق متوجه شویم که مثلاُ فلان عادت که از نظر خودمان جزیی از شخصیتمان است و آن را مثبت میبینیم، از نظر اخلاقی برای اطرافیانمان ناخوشایند است.
۳ ـ انتخاب موردی کلی یا مبهم
دربارۀ انتخاب کار عملی غیر ممکن و کار عملی دلخواه صحبت کردیم، حالا، مورد دیگر، انتخاب کار عملی مبهم است، مثلاً برنامۀ «جلوگیری از افکار منفی در طی روز» را در نظر بگیریم. این برنامه مبهم است. فکر منفی چیست؟ مگر میتوان فکر منفی نداشت؟ آن هم در تمام روز؟ این مورد آنقدر کلی، مبهم و غیر قابل سنجش است که به سادگی میتوان گفت انجام آن غیر ممکن است.
روش بهتر برای اجرای چنین برنامهای میتواند به این صورت باشد: « وقتی فکر منفی( تنفر، حسادت، رنجش، شکایت) یا فکری بیهوده (آرزوها، افکار واهی، افکار بی حاصل) به ذهنم خطور کرد، آن را با فکری مثبت و سازنده جایگزین کنم یا در آن لحظه دعا بخوانم یا به راز و نیاز بپردازم.
این سه مورد، رایجترین حیلههای نفس امارهاند. اما مسلماً حیلههای دیگری نیز وجود دارد .
با در نظر گرفتن مواردی که در بالا به آنها اشاره کردیم، روشهایی ارائه میشود که میزان موفقیت ما در انجام کار عملی را به نحو قابل توجهی بهبود خواهد داد.
ب ـ برای مبارزه آماده شویم!
۱ ـ تدارک ابزار ارزیابی برای هر یک از کارهای عملی انتخابی
ممکن است کار عملی خود را با نیت خوبی هم انتخاب کرده باشیم ولی موضوع اصلی این است که کار عملی باید دقیق، روشن و با جزییات کامل تعیین شود تا به راحتی قابل ارزیابی باشد و بتوان موفقیت یا شکست در آن کار را به سادگی تشخیص داد. در این مورد بهتر است کار طوری باشد که ارزیابی آن با معیار قابل سنجشی امکانپذیر باشد. مثلاً: « سه مرتبه در روز به دیگران کمک کنم.» یا : « حداقل ده دقیقه در روز را به مطالعه معنوی اختصاص دهم». دربارۀ افکار منفی نیز معیار قابل سنجشی تعیین کنیم، مثلاً: « یک بار در روز فکر منفیای را در خود شناسایی کنیم و حداقل سه دقیقه دربارۀ منشأ آن تفکر کنیم».
۲ ـ تکرار برنامه: برنامۀ مطلوب آن است که به طور روزمره قابل اجرا باشد
عادت کردن به انجام کاری، به آسانی خرید کردن نیست. تکرار و پشتکار عوامل اصلی برای ایجاد تغییر واقعی میباشند. بدون این دو عامل، تغییری عمیق امکان پذیر نیست. حتی در موارد استثنایی هم نمیتوان یک باره یا با انجام یک عمل انسان واقعی شد. چنین تغییری مستلزم کاری دقیق و طولانی، بدون هر گونه خودستایی با قدمهای کوچک مستمر در مسیری متفاوت ولی کاملاً مشخص است.
برای تغییر طبیعت اولیه خود، و رها شدن از عیوب، پرورش صفات مثبت با کمک خدا و تبدیل کردن این صفات به طبیعت ثانویه باید خصلتهایی را در خود رشد دهیم: عادت مشاهده و توجه کردن، مبارزه و ارزیابی. برای رسیدن به این مرحله، عامل زمان، اهمیت اساسی دارد. در یک برنامۀ خوب انتخاب کارهایی که حداقل به طور هفتگی قابل اجرا باشند، ارجحیت دارد.
۳ ـ رمز موفقیت: ارزیابی خود
به نظر من ارزیابی خود، مهمترین نکته است، زیرا فراموشی و غفلت از ابراز مهم نفس امارهاند. در زندگی پرمشغلۀ امروز که بیشترِ اوقات ما به کار و به مسائل مختلف سپری میشود احتمال زیادی وجود دارد که برنامهمان به سبب دنبال نکردن، نقش بر آب شود.
یک برنامۀ خوب یعنی برنامهای که زمانی را برای ارزیابی در نظر بگیرد. این ارزیابی میتواند در چندین مرحله انجام شود: ارزیابی روزانه یا هفتگی یا حتی ماهانه در مورد موفقیتها یا شکستها. این ارزیابی برای برآورد پیشرفت کلی و مشکلاتی که با آنها مواجه شدهایم ضروری است. ارزیابی ماهانه به ما امکان میدهد در صورت لزوم برنامۀ عملی را دوباره تنظیم کرده یا بعضی جنبههای آن را تغییر دهیم.
اولین دژ مستحکم در برابر نفس اماره تنظیم برنامۀ ارزیابی روزانه یا شبانه برای بازنگری تجربیات ۲۴ ساعت گذشته است. این ارزیابی سریع میتواند در یک دقیقه انجام شود و ذهن را برای روز بعد آماده کند. این کار چندین مزیت دارد: تجدید توجه و یاد آوری هدف، ایجاد انگیزه با یادداشت کردن موفقیتها، ایجاد مسئولیت با بازنگری شکستها، و مهم تر از همه ریشخندزدن به نفس اماره که همانطور که گفتیم تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا برنامهمان را فراموش کنیم. تمام اینها ایدههای زیبایی هستند، اما وقتی ارزش پیدا می کنند که به آنها عمل شود.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
in mataleb kamelan be moghe boodan man kheili be in barnamerizi niyaz dashtam ama tanbali mane mishodshayad ham behtar begam nafs amare kheili dar man ghavi shode hala ba in darse va matlabe jadid omidvaram betoonam ye tahavvoli too khodam ijad konam bazam az metise aziz mamnoon babate matalebe amoozande va geranbahatoon.
خیلی خیلی ممنون. فوق العاده بود… به خصوص در شروع سال آگاهی و همچنین انگیزه ی قوی می دهد و مطمئنا عمل آن نتیجه ی فوق العاده ای دار. امیدوارم به کمک خدا بتوانیم این برنامه ی عملی را انجام دهیم.
مدتها بود که به دنبال یک روش سیستماتیک برای برنامه ریزی کار عملی جهت مبارزه با نفس می گشتم. مقاله فوق به خوبی جنبه های مختلف این مقوله را تحلیل کرده است. بالا گرفتن هدف و انتخاب برنامه ای دلخواه حقیقتا دو آفت بزرگ برای هر نوع برنامه ریزی و هدف گذاری بویژه در زمینه مبارزه با نفس است. امیدورام دوستان تجربیات خود در زمینه طراحی یک برنامه کار عملی مناسب و قابل پیگیری در دراز مدت را بیان کنند. سپاسگزارم.
سلام وسپاس از شماکه مشکلات من را خیلی موشکانه مورد بررسی قراردادید چون من همیشه کار عملی برای خود قرار میدهم و هر شب ان رادر ذهن خود ارزیابی می کنم ولی با یاداشت کردن مشکل دارم وهر بار که درمورد یادداشت کردن مطلبی عنوان میشود تصمیم میگیرم این بار یاداشت کنم ولی بعداز مدتی خسته میشوم ومیدانم این هم حیله نفس است ولی این بار یادداشت را جز کار عملی قرارمیدهم به شرط توفیق
عالی. مرسی.
من همیشه چندتا کار انتخاب میکنم یعنی هدف بالاتر و بعد میگویم اگر یکی را هم تونستی امتیاز نصف را بده. مثلا این هفته یکی از کارعملی هام مطالعه متیس بود و دیگری سایت استاد. هرکدام مطالبش متفاوت است و همزمان دو مدل مطالعه دارم. هر شب که وقت کنم هرکدوم را بخوانم به خودم امتیاز میدهم. فکر میکنید این راه درست است یا باید فقط با یک دستورالعمل جلو رفت.
با سلام وعرض ادب !بسیار سپاسگزارم از این مقا له ارزنده .وهمچنین از زحمات متیس عزیز وهمکاران گرامی. با سپاس.
با عرض سلام وادب وتشکر از خداوند عزیز و گرامی که بوسیله بندگان خوبش با ما صحبت میکند پاره ای از تجربیات عملی مبارزه با نفسم را که سالهای زیادی است اجرا میکنم و خیلی اثر دیده ام را باز گو میکنم شاید راه گشا باشد .هر روز که بیدار میشوم بخودم میگویم تو نباید قله اورست را فتح کنی امروز اقلا یک دروغ کمتر بگو یک غیبت و قضاوت کمتر بکن اقلا یکبار تنبلی کمتر انجام بده تا جایی که مقدور باشد عصبانی نمیشوم اگر هم بشوم فوری یکجوری مسئله را رفع میکنم مثل یک سرباز با خودم سختگیرم به خودم رحم نمیکنم محاله بخودم اجازه بدم مزاحم دیگران بشوم یا در زندگی دیگران دخالت کنم محال است یک اشغال توی خیابان بریزم یا در خلوتی خیابان از چراغ قرمز رد شوم خودم پلیس خودم هستم اگر بمیرم غیبت نمیکنم مگر اینکه به طرف بگویم که انهم چون شرم اور است تکرار نمیکنم انگار از خودم تعریف بیخودی کردم شرمنده ام اما همیشه به موقعیت بسیار ممتازی که نصیبم شده افتخار میکنم و دوست ندارم این موقعیت را از دست بدهم همین ریز ریز رعایت کردنها باعث شده مدام تغییر میکنم همینطور هر لحظه و هر کجا باشم به نسبت شرایط تمام تلاشم را در حهت خودسازی با توفیق عنایت خدا و با سختی بسیار انجام میدم از هیچکس توقع ندارم که برای من کاری انجام دهد سالهاست که ادامه میدهم و بسیار خوشحالم که با رهنمودهای استاد هر روز به ارامش تازه تری میرسم و به عینه میبینم که با طی کردن هر عیب چه نوری به درون ادم می تاید چقدر سبک میشویم .من لحظه ای با نفسم مبارزه میکنم چه در اتوبوس چه در سینما چه در مسافرت و خیلی هم اثر خوب دیده ام امیدوارم توفیق عملش را بازهم خداوند به همه ما عطا کند
راستش مدتی است که کارهای عملی روزانه ای را برای خودم انتخاب میکنم و انجام میدهم. دفتر چه ی روزانه ای هم دارم که در اون وقایع روزی را که گذشت و تجربیاتم را یادداشت میکنم. هر شب هم قبل از خواب دعا میکنم و در دعا هام با خدای خودم از تجربیاتم میگم و با اون واقعا صحبت و مشورت میکنم و مسائلم رو باهاش در میون میگذارم و ازش تقاضای کمک و نیرو میکنم.
چقدر این مقاله به جاست و به من کمک میکنه که در انتخاب کار های عملی روزانه ام دچار اشتباه نشم. اینکه ما خودمون رو اونطور که هستیم نمیشناسیم واقعا جالبه. گاهی برداشتمون از خودمون کاملا اشتباه و دور از واقعیته و این موضوع میتونه ما رو از نقاط ضعفمون غافل کنه. موضوع دیگه ای که برام در انتخاب کارهای عملی مهم بود اینه که به دیگران اجازه بدیم نقاط ضعف ما را بهمون بگن. یعنی در واقع غرور را فدای درک و فهم و شناخت بیشتر از خودمون بکنیم و از نزدیکانمون، مثل مثال هایی که در مقاله آمده، نظر خواهی کنیم. برای من شنیدن این موارد خیلی سخت بود، در شروع اصلا قانع نمیشدم که فلان نقطه ی ضعف واقعا در من هست، ولی به مرور که بهش توجه کردم، مچ خودم رو گرفتم و فهمیدم که این مشکل در من به تمام و کمال وجود داره.
مورد بعدی تکرار کار عملی است. همونطور که در این مقاله گفته شده، نقاط ضعف رو نمیشه از امروز تا فردا محو کرد و این کار احتیاج به نیرو، اراده و تصمیم قاطع داره که در تکرار قوت میگیره.
در آخر به مهم ترین تجربه ی خودم اشاره میکنم که دعا و گفتگو با خداست. این کار به من واقعا کمک میکنه و بهم انرژی میده. دعا با برنامه ی مرتب، باعث میشه که محبتش و نزدیکی او رو در زندگیم بیشتر از گذشته حس میکنم ، از اشتباهاتم سر خورده و افسرده نشم و باز هم ادامه بدم.
خیلی مرسی ! بازم مثل همیشه راهنما و کارساز بود .
اما کاش میتونستید یه برنامه عملی رو که احتمالا رو کاغذ بیاد نشون بدید . یا حتی به صورت توصیفی از یه شخصیت …
واقعا ازین مقاله زیبا سپاسگزارم ازین جهت که مطالب را بطور کاملا کاربردی شکافته و در آن ریز شده اند ،مرسی.
دوستان لطفا به من بفرمایید بافکرهای منفی چکنم؟ همه کار برای رهایی از افکار منفی نسبت به کسانی که به من بدرفتاری کرده اند انجام میدهم مثلا دعا میخوانم باخدا حرف میزنم خوبیهای ان افراد را میشمرم, به بدیها وزشتیهای خودم نگاه میکنم وعیوب حودرا میشمرم وخودرا ملامت میکنم , میدانم همین اعمال را درهمین زندگی با انها به نوعی انجام داده ام…. ولی افکار منفی رهایم نمیکند چشم برهم میگذارم میایند وخواب را ازمن میگیرند وصبح زودترازهرکس سراغم میآیند خیلی خسته شده ام حتی یک دعا را چندین بار میخوانم ولی دروسط دعا دوباره افکارم پراکنده میشودوتوجهم معطوف به بدیهای آنهامیشود مدتیست احساس میکنم بین لشکری از دشمن محاصره شده ام ,گاهی خود را به خاطر این افکار منفی تنبیه هم میکنم که موقتا راحت میشوم ولی دوباره برمیگردند . آیا دوستان ۱- برای مبارزه با فکر منفی و۲- برای جلوگی از تفرقه فکر راهکاری دارند که کمکم کند بینهایت ممنون میشوم.
با سلام به همه دوستان
من زمان تنظیم برنامه ها را خوب متوجه نشدم. گفته اند در یک برنامۀ خوب انتخاب کارهایی که حداقل به طور هفتگی قابل اجرا باشند، ارجحیت دارد. در جائی دیگر گفته اند ارزیابی ماهانه به ما امکان میدهد در صورت لزوم برنامۀ عملی را دوباره تنظیم کرده یا بعضی جنبههای آن را تغییر دهیم. آیا منظور از برنامه هفتگی این است که هر هفته آنرا تغییر بدهیم یا آنرا چک کنیم ؟و در مورد برنامه ماهانه هم همینطور یعنی ماهیانه آنرا چک کنیم ؟ متوجه نمیشم …… اگر دوستان نظری دارند با کمال میل شنوا هستم
د.گ.م عزیز این عدم تمرکز و کینه و افکار منفی چیزهاییست که بواسطه ی روح بشری و ارواح ساپروفیت و… نفس اماره و محیط نامناسب و… بنظرم تا آخر عمر کم و بیش با همه ی ما خواهد بود اگر با آنها مبارزه کنیم سیر کمال کرده ایم و ذخیره معنوی ایی اندوخته ایم ،پس با این حساب چیز عجیب و غیر طبیعی ایی بنظر من در شما وجود ندارد ، فکر می کنم ، ۱- باید بیشتر سعی کنید ببخشیدشان و برایشان دعا کنید و نیک ببینیدشان و رویشان زوم نشوید و …که خیلی سخت است ولی اجر زیادی هم بنظرم باید داشته باشد ،۲- باید ببینید مسایل چالش زا بین شما و این افرادِ متخاصم چیست و چگونه می توانید این کشمکشها و اصطکاکها را به حداقل برسانید و رابطه ایی برد-برد ،با آنها ایجاد نمایید یا رابطه تان را محدود کنید یا تنشها را کم کنید …،یعنی عمیقا باید فکر کنید که بیابید مشکلتان با آنها دقیقا در چه مواردیست و با چه ابزارهایی بطور عملی بهبود می یابد منهم در محیط کارم بسیار مشکل داشتم حتی روز شماری برای آمدن بیرون از آنجا می کردم معمولا عمیقا در تعطیلاتم (که از محیط کاری ام دورم ) بر روی مشکلاتم فکر میکنم و همیشه راهکارهای بسیار خوبی برای کمتر شدن چالشهایم با دیگران پیدا میکنم که مخصوص شرایط و مشکلات شخصی منست و باعث رشدم می شود ،این چالش ها را می شود با تفکر و پیدا کردن راهکار بمرور کمتر کرد ،یعنی همیشه مشکلات جدید برایمان پیش می آید و با راهکارهای جدید خوشبختانه اغلبشان حل می شوند .امیدوارم و از صمیم قلب آرزو میکنم مشکل شما نیز کمتر شود. در مورد سوال ۱ عزیز هم چون عمل به اخلاقیات و مبارزه با صفات بد حکم غذا را برای روح ملکوتی دارد چنانکه در طب روح آمده باید متنوع باشند بهمین جهت بنظرم اگر صفات ِ مورد مبارزه ی ما هر چند روز یکبار تغییر کنند تنوع ِ غذایی ارگانیزم معنوی بهتر حفظ شود …
در مورد کامنت ۱۲ از متن اینطور متوجه شدم که ما باید برنامهای را انتخاب کنیم که در روز یا حداقل در طول هفته چندبار امکان انجام آن برایمان باشد مثلا اگر برنامه هان این است که هنگام رانندگی قوانین رانندگی را رعایت کنم خوب این کار در صورتی مناسب است که من حداقل در هفته چندین بار امکان رانندگی داشته باشم ولی اگر اصلا ماشین ندارم و درماه یا حتی در دو ماه فقط یک یا دوبار امکان رانندگی دارم این کار عملی مناسب من نیست. مسئله دیگر ارزیابی است که میتواند روزانه هفتگی یا ماهانه باشد. ارزیابی روزانه یا هفتگی به ما کمک میکند که هر شب یا در انتهای هفته کار خود را بررسی کنیم و موفقیبت ها یا شکست ها را براورد کنیم. و ارزیابی ماهانه برای این است که در انتهای ماه با مرور دو ارزیابی روزانه یا هفتگی ارزیابی کلی تری کنیم و ببینیم آیا آن کار را ادامه دهیم یا تغییراتی در آن انجام دهیم. چون د ربیشتر مواقع یک روز یا یک هفته زمان کافی برای تشخیص اینکه آیا کاری که برداشتهام در پیشرفتم مفید است یا خیر نیست. و ممکن است عجولانه باشد زیرا ما نیاز به زمان داریم تا بتوانیم دید دقیق تری نسبت به کاری که انتخاب کرده ایم پیدا کنیم البته در مواردی ممکن همان هفته اول یا حتی چند روز اول متوجه شویم که کاری که انتخاب کردهایم مناسب نیست یا نیاز به تغییراتی دارد ولی بعضی مواقع یک ماه یا حتی بیشتر نیاز داریم تا به تأثیر کار عملی و یا نیاز به تغییراتی در آن آگاه شویم. برای همین هم شاید در متن هر سه مورد آمده تا هر کس بنا بر موقعیت و نوع کار عملی اش هفتگی یا ماهانه بررسی دقیق بکند. مهم این است که ارزیابی را فراموش نکنیم.
د.گ.م.دوست عزیزم.بنده هم مشکل شما را داشتم ولی به لطف خدا فعلا رفع شده است تقریبا تمام تجربه ها تکراری هستند اما تکرار همیشه اثر دارد با خدا حرف زدن در نیمه شب زیرا که تمام نفسها خوابند و انرزی مثبت بیشتر است و با اشاره به فرمایش حضرت حاج نعمت که نیمه شب میفرمودند خدایا همه خوابند و تو بیداری… خیلی موثر است.بنده هم بعد از سختی و دست و پنجه نرم کردن با نفس بی رحم و بی امان بلاخره نیمه شبی با دل شکسته خدا را صدا کردم و گفتم خودت میبینی که دلم میخواهد رضایتت را جلب کنم اما نمی توانم اگر تو کمکم نکنی جز اینکه بد تر شود چیز دیگری نمیشود ولم نکن….ولم نکن…ولم نکننننننننننننن……تا اینکه احساس کردم ابی روی اتش بریزند قلبم یکباره پر از محبت خدای مهربان شد و نه تنها دیگر از ان اشخاص بدم نیامد بلکه با تمام وجود تقصیر هایشان را بخشیدم و دوستشان داشتم گفتم شاید فقط این چند ساعت چنین شده اما به لطف خدا روز بروز بیشتر دوستشان دارم و حظور خدا را بیشتر از قبل احساس میکنمو امیدوارم خودش شرایط را برای راز و نیاز کردن با خودش را برایمان هموار کندبدون کمک او کاری نمیشود کرد.دوست عزیز امیدوارم این تجربه تکراری برایتان کار ساز باشد.مرسی
ممنون از مقاله مفیدتان
من هم همین مشکل را داشتم چنان کار عملی ام را بی خیال یا فراموش میکردم که انگار چنین کار عملی برای خودم انتخاب نکرده بودم
ممنون از نیما و کاوه عزیز فکر میکنم بهتر متوجه
شدم
با سلام و تشکر فراوان از دوستانی که در مبحث قبل، قبول زحمت فرمودند و به سوال من پاسخ دادند. خلاصهی این فرمایشات را یادداشت کرده و به عنوان درسهائی گرانبهاآنها را می خوانم. باز هم ممنون. در حال حاضر مشغول انجام کار عملی کتاب خامه کیک هستم (قابل توجه M.J عزیز، کتابهای نیک بینی، حسادت نکنیم، قضاوت نکنیم کتابهائی هستند که توسط بنیاد استاد الهی تهیه و چاپ شده اند و کار عملی بسیار جامع و کاملی هم در انتهای هر کتاب هست، ضمنا کتابهای خامه کیک، صد روز صد قدم و نکن برنامه ای برای ۱۰۰ روز در اختیار قرار می دهند). می خواستم همزمان با انجام کارعملی “خامه کیک” کتابی که انجامش را چند بار شروع کرده و نیمه کاره رها کرده ام تمرینات کتاب نبک بینی را هم انجام دهم، با خواندن این مطلب ترجیح دادم انرژی روی یک کار متمرکز شود و بعد نیک بینی را شروع کنم. با آرزوی توفیق برای همه.
یک تجربه برای کامنت ۱۱.با سلام،مدت زیادی در خودم جوشیدم و زجر کشیدم.از اینکه چرا نزدیترین کسانم با من بدرفتاری کردند.در چراهایی که کردم هیچ جوابی پیدا نکردم به جز اینکه وجودم روز به روز تلختر میشد.روزها میگذشتند و من با خودم در جنگ بودم که قدرتم زیاد شود و آنها را ببخشم.ولی نمیتوانستم. چند سال قبل خدا کسی سر راهم گذاشت و به من فهماند که هیچ چیزی بیدلیل نیست.
زندگی متوالی برایم واضح تر شد.و دانستم تمام چیزی که برای من سختی به نظر میامد در واقع یک نوع روش تعلیم و تربیت بود.به گذشته با چشمان بازتر نگاه کردم و دیدم همهٔ سختیها از من آدم دیگری ساخته است.دیدم تمام کسانی
که آنها را در ذهنم محکوم میکردم خودشان از ندانستن در رنج هستند.و خودشان قابل محبت و رقّت قلبند.دیدم چقدر قلبم از محبت خدا خالی بود و چه آسان قلبم پر میشد از زندانی.دیدم که پر از ادعا بودم ،میگفتم خدایا من به تو توکل دارم ،ولی نداشتم،چطور منی که به خدا اعتقاد دارم میتونم با حرف و حرکت یک نفر دیگر اینطور دگرگون شوم.پس این چه قدرتی است که دیگران دارند و من با
داشتن خدا در قلبم ندارم.الان که به آن اشخاص نگاه میکنم در قلبم از آنها ممنونم.چون ناخواسته باعث شدند من رشد کنم و از خیلی از ضعفهای خودم آگاه شوم.(یک مثال:اگر دندان شما خراب باشد و شما آب سرد بخورید دندانتان درد میگیرد ،در صورتی که آب سرد تقصیر ندارد ،مشکل از دندان خراب است.پس آبه سرد دلیلی است که من متوجه دندان خراب خودم شوم.و در رابطه با ادامها هر کس وسیلهی است برای شناخته بهتره ما به خودمان.)
کامنت ۱۱ عزیز حالا من فهمیدهام که هیچ چیز بیدلیل نیست. یا اتفاقی است خارج از توانم ،که برایش دلیلی ندارم،که آنهم بسیار عالی است چون مرا صیقل میدهد.و ناخوداگاهم در حال آموزش است. یا اشتباهی است که با رفتار احساساتی خودم مستوجبش میشوم که آنهم خدا را شکر اینقدر برای اصلاح و تربیت ،مطلب درست هست که باید استفاده کنیم. باید گشت و ضعفها را پیدا کرد،و به خدا توکل داشت و در رابطه با آدمها هم نباید ناشناخته و بیدلیل از احساسات استفاده کرد ،باید از خرد و منطق و عقل تا آنجا که در توانمان است استفاده کنیم.و وقتی نیت خیر باشد خدا هم کمک میکند
Thanks for your great practical strategies. be nazar mirese in moshkele khaili as ma hast. ma ke hamishe ba entekhabe kare amali e dorost va ghabele arzyabi moshkel daram va az oon bad tar ba yaddsasht kardan ! vali fekr nemikardam hamin tanbali dar yaddasht kardan ham mitoone az hilehaye nafe ammare bashe! vaghean be khoda panah mibarim az dast e in nafse makkar! baz ham mamnoon Metis e aziz be khatere maghale haye ziba va mofidi ke barayeman rooye site migzarid…
از دوستان عزیزم نیما , صدف , وla که وقت گذاشتند واز تعالبم معنوی وتجارب خود پاسخم دادند, بسیار ممنونم خیلی استفاده کردم .
salam mamnun az maghaleye ali va rahkar monaseb shoma
besiyar jame va kamel bud man ham shoru kardam ba tavajoh be maghaleye shoma raje be nafs amare va vijegihaye an yek barname dorost kardam
va ruye in barnameha jadvali tahiye kardam va har shab amar migiram barname sabok ast va mitavanam dar payan har ruz amalkard khodamo besanjam
mamnun az maghalehaye khube shoma
با عرض سلام و تشکر از این مقاله
نکته ای که به نظرم خیلی مهم است همین تنوع کارعملی است. من چندین و چند ماه سعی کردم روی صفتی کار کنم .واقعا از آن صفت خسته شده بودم و دلم می خواست درست بشود تا من راحت شوم و به همین دلیل، فکر می کردم این تداوم و پیگیری لازم است تا آن صفت تا حدی در من ایجاد شود.البته خداوند لطف کرد و تغییراتی، شاید، به وجود آمده باشد.. ولی بعد از مدت زیادی کارعملی برداشتن روی آن مطلب، الان احساس کسی را دارم که ماههای متوالی یک غذای یکسان خورده باشد و می توانم بگویم از آن کارعملی زده شده ام.
منظورم این است که وقتی می فرمایند تنوع در اصول اخلاقی که به آن عمل میکنیم لازم است واقعا همینطور است. الان فکر می کنم شاید راهکار بهتر این باشد که چندین صفت را مد نظر داشته باشیم و به طور همزمان روی هر کدام به نوبت کار کنیم. دقیقا به همان نحوی که برنامه غذایی مان در طی روزهای هفته متفاوت است. به نظرم نکته مهم دیسیپلین و برنامه ریزی است. اگر کسی به دیسیپلین عادت کند می تواند در معنویتش هم از آن استفاده کند. متاسفانه من که در این مورد ضعیف هستم.امیدوارم که تغییری بکنم.
دوستان عزیز سلام اگر بدونید داشتن نظم و انظباط در همه امور و داشتن عقل معاش که همان مدیریت صحیح امور مالی است چقدر تاثیر شگرف وبی نظیری در تسهیل عمل کردن مبارزه بانفس دارد که قبل از برنامه ریزی هر طرحی برای مبارزه اول روی این دو تا کار میکنید فقط امتحان کنید و ببینید چه تحولی در زندگی و مبارزه شما ایجاد میشود . درست مثل روغن کاری یک دستگاه خشک شده است که همه چیز را روان و ملایم میکند با ارزوی موفقیت همگی عزیزان .
بنام او که هرچه هست از اوست؛، آنچه در این مقاله آمده است، کوششی در خور توجه است. و بسیار سخاوتمندانه است؛ میتوانم همینطور تا صبح از احساساتی که در این لحظه از مطالعه این متن به من دست داده است بنویسم ! اما شاید بهتر باشد از خود بپرسم :” آیا همه این مراحل را بارها با هم طی نکرده ایم؟ و آیا مشکل حل شد؟ ” ….؛
بهتر بگویم با مطالعه این متن پی بردم سیستم مپارزه با نفس کاملتر از آن است که در حال حواندن آن هستم و همه آنچه میخوانم را بارها در عمل آزموده ام ، و انگار باز هم چیزی داره لنگ میزنه! اینقسمت را ببینید :”به نظر من ارزیابی خود، مهمترین نکته است، زیرا فراموشی و غفلت از ابراز مهم نفس امارهاند. در زندگی پرمشغلۀ امروز که بیشترِ اوقات ما به کار و به مسائل مختلف سپری میشود احتمال زیادی وجود دارد که برنامهمان به سبب دنبال نکردن، نقش بر آب شود.” چند نفر از ما دچار این وضع شده ایم و برای مدتی نه چندان کوتاه و شاید هم طولانی به ارزیابی پرداخته ایم اما بالاخره جایی شیرازه کار از دستمان در آمده؟؛
منظورم از همه اینها این نیست که چیزی را زیر سوال ببرم؛ بلکه میخواهم بگویم ؛ یادمان باشد اصل مبارزه است وقتی اصل را فراموش نکردیم و هدفمان توجه به مبدا بود؛ هر قدر هم که نفس اماره رنگ عوض کند و تغییر مکان بدهد و مثل یک بوکسور ماهر دائم تاکتیکش را عوض کند؛ بازهم ما مبارزه میکنیم و حواسمان به بدست آوردن نتیجه نیست؛ شاید بهتر بود مبارزه با نفس را مبارزه با طبیعت !حیوانی خویش مقایسه میکردیم و تشبیه؛ طبیعت مدام در حال گردش است و چهار فصل دارد شور و نشاط و بهار دارد زمستان و خزان هم دارد!
thanks very much for such a great reminder as to how to practice and plan things.
I have in the past tried to do my practicals in some formats – sometimes i have been successful but most of the time i have not achieved them well.I have marked my practicals and recorded them but never analysed or evaluated them in any serious format.
I will try my best from now to try and evaluate and think about my weakness in more detail. i hope to now be able to evaluate situations and actions more through simply thinking more and evaluating .
once again thanks – your practical steps have been so wonderfully useful for me.
سلام امروز میخواستم مطلبی بنویسم که دیدم عین مطلبم را کامنت ۲۵ گذاشته بودند واقعا همینطور است همیشه باید مبارزه کردصفات حیوانی همیشه هست . تجربه هایی را که در سال ۸۲ (یعنی ۸سال پیش) در دفتری نوشته بودم مرور میکردم دیدم همه اشکالات ۸سال پیش رادارم ,مثلادرست است که در من هنوزحسادت هست هنوز برتری بینی هست ولی الان شناختن آنها سریعتر و شفافتر شده ومثل سابق حق به جانب نیستم وبرای خودم دلسوزی نمیکنم چون میدانم بایک دشمن حیله گر طرف هستم که هرروز به رنگی در می آید .فقط باید از هرشکست درس گرفت ودوباره امیدوار به کار ادامه داد. گذاشتن برنامه منظم مثل انجام دادن دفترچه های کارهای عملی یا …بسیار برای من پرثمر بوده . .
« به حکم عقل سلیم ؛ و بنابراصل علیت هیچ معلولی نمیتواند تحت تسلط قرارگیرد مگر از طریق علت پدید آورنده آن یا بعبارتی هر پدیده ای علتی دارد! بنابر همین قانون ساده علیت ، میتوان نتیجه گرفت :”هیچکسی نمیتواند مورد نفوذ و تحت تاثیر منفی دیگری قرار بگیرد ،زیرا همنوعان او همه مانند او معلول علتی هستند که از آنها بالاتر است و آنها هم مرتبه هستند! حالا میخواهم به یک سند گریز بزنم «طبق نص صریح قرآن» :” هیچکسی نمیتواند تحت تاثیر شیطان قرار بگیرد مگر اینکه ایمان خدا در دلش نباشد و خدا ضامن است که” ای شیطان تو بر مومنان راهی نداری”.
بنابر این میخواهم :«اولا اعتراف کنم» هر کسی هر بلایی سرش بیاید ابتدا بخاطر اینست که ایمانش به خدا خللپذیر شده و وای بحالش شده است!
دوم اینکه نتیجه دیگر این است :” آن کسی که مدام میگوید دیگران در حال توطئه نسبت به من هستند ؛ دیگران میخواهند به من ضربه بزنند؛دیگران….دیگران….دیگران! چنین کسی اولا به خدا ایمان ندارد؛ مهمتر از آن اینکه درصدد نابود کردن ایمان دیگران به خداست و میخواهد مردم را نسبت به خدا کافر کند ؛پس دشمن دین خداست!” چنین کسی برای آسایش خود آسایش دیگران را سلب میکند؛ برای نفع خود راضی به ضرر دیگران است؛ و همه چیز را حق مسلم خود میداند! ونه نعمت خدا برای همه و حق همه.
این عادت بد به نوعی واگیر هم هست و خیلی راحت بصورت بدبینی اساسی درآمده و موجب آلوده شدن دیگران میشود؛
خلاصه اینکه این یک نوع خودعه نفس اماره است و بشرهای زهرآگین از این طریق هم به ایمان افراد نفوذ میکنند.
سلام.نمیدونم چطوری تشکر کنم این مقاله گوشزدی بود تا این چند روز تعطیلات عید نوروز بیاد جولوی چشمام که چطور کار عملیم فراموش کرده بودم و اینکه فهمیدم چه راحت دل به نفس اماره دادم و اصلا متوجه نبودم کار خودش کرده و موفق شده.
سلام به همه
چه راهکار جالبی البته اگر بدرستی بهش عمل کنم!
خوب بدیهیه غذای روح ما همین مبارزه با نفس و عمل به اصول صحیح ولی بصورت متنوعه
من هم مثل دوستان دیگه دارای صفات منفی هستم که سالهاست دارمشون و فقط بهتر از قبل شناسایی شون میکنم
البته تا بحال برنامه طولانی و با ارزیابی جدی براشون نریختم فقط مقطعی و متنوع به هر چیزی که پیش اومده عمل کردم
ولی بنظرم روش موضوع این مقاله آکادمیک تره!
فقط چند تا نکته هستش که باید بدونم
اولا من همیشه تحت تسلط جزء بشری ام چون روانم تو حوزه اختیارات اونه و تغذیه ای هم که از جسم-محیط می گیرم از طریق روان می گیرم
پس باید سعی کنم بعد ناپیدای خودم رو یادم باشه و این یادآوری برام یه عادت و ملکه بشه ، استاد فرمودهاند : در خود فرو رو تا خدا یابی ، چون خدا یابی هرچه خواهی یابی
دوما برای نقاط ضعف اصلی خودم کارهای عملی راحتی که مطمئنم می تونم در طول روز انجام بدم و نتیجه اش بطور واضح قابل ارزیابیه طراحی کنم
سوما برای انجام اون سعی کنم نیت رضای خدا رو نیز درونم ارزیابی کنم که خیلی مهمه و نمیگذاره فراموشی بیاد سراغم
در نهایت برای خودم حتما در روز برنامه مناسبی برای شناخت خدای زمان و صادقانه و خالصانه کردن رابطه ام با او بگذارم که شدیدا برای ادامه عمل و پشتکار برنامه ریزی هام بهش نیاز خواهم داشت
یادم باشه هیچوقت کار گنده و مبهم و غیرممکن و حتی غیر ضروری هم انتخاب نکنم
هر وقت به کارای روزم فکر کردم ، سعی کنم نتیجه ارزیابی رو یادداشت کنم
بعد یادداشتها رو هفتگی و ماهیانه ارزیابی کنم تا بتونم طی مدت برای تنوع بیشتر و با توجه به تغییرات حاصله کار عملی رو بهترش کنم
دوستان عزیزم لطفا برای من از تجربیات ارزشمندشون بنویسن
با سلام و تشکر از این کار عملی و ارزوی موفقیت برای همه دوستان عزیز
سلام و ممنون
ازکامنتهای عطار ویاسر و la عزیز حیلی استفاده بردم و کمک زیادی برام بود تا بتونم برای خودم با جدیت و صداقت بیشتر کار عملی بردارم و شروع به فعالیت دوباره بکنم امیدوارم انرژی فراعلی به همه بندگانش برسه تا بتونن در همه حال رضایت خدای مهربون رو جلب کنند
سلام خدمت متیس عزیز و همه دوستان خوبم
ممنون از این مقاله بسیار ارزشمند .من بیشتر مواقع در قسمت سوم کار که کار عملی است مشکل دارم در واقع مشکله برنامه ریزی و ارزیابی صحیح ازی کاری .ی جورایی گم میشم ،بلد نیستم تعریف درستی از کاری که انجام دادم تحویل بدم چه به خودم چه به دیگری.میخواستم از متیس عزیزم و دوستان کمک بگیرم . ممنون از راهنمایی هایتان.
ر-ف عزیزم (کامنت ۳۳)
سلام
یکی از نکات ارزنده این مقاله همینه که ما رو متوجه میکنه اگه قادر به ارزیابی نتیجه کار عملی نیستیم در واقع دام نفس ماست که یا کار عملی مبهمی برامون در نظر گرفته یا انقدر مشکل که … این مسئله که فرمودین بوجود می آد
البته مشکل من هم بوده و هست . مطمئنا به یکی دو روز هم حل نخواهد شد . اما چیزی که واضحه اینه که اگه طبق راهنمایی این مقاله ، کار عملی های ساده ای برای نقاط ضعف اصلی مون طراحی کنیم ، تا حدی این مسیر هموارتر می شه .
یعنی کار عملی مون باید دارای خصوصیات زیر باشه :
*کار عملی با نیت خوب (رضای خدا) باشد
*دقیق باشد
*روشن باشد
*با جزییات کامل باشد
*قابل ارزیابی باشد
*موفقیت یا شکست در آن کار ، به سادگی تشخیص باشد
برای مثال بیشتر این کار عملی ها رو در نظر گرفتم :
•« حداقل ده دقیقه در روز مطالعه معنوی »
•« یک بار در روز فکر منفیای را در خود شناسایی کنیم و حداقل سه دقیقه دربارۀ منشأ آن تفکر کنیم»
•« یک بار در روز عصبانیت را در خود شناسایی کنیم و حداقل سه دقیقه دربارۀ مبارزه با آن تفکر کنیم»
•« یک بار در روز بی حوصلگی را در خود شناسایی کنیم و حداقل سه دقیقه دربارۀ منشاء و روش مبارزه با آن تفکر کنیم»
•….
و بالاخره هر وقت در طی روز یادم باشه فورا نتیجه هر بار کار عملی رو یادداشت کنم تا شب که میخوام باز بینی کنم . بعدش هم که بازبینی هفتگی و ماهیانه برای اصلاح و یا تغییر و حتی اضافه کردن کار عملی مکمل و … لازمه
البته من هنوز هنوز باید کار کنم تا به انجام این سبک کار عملی عادت کنم اما بلاخره کمک خدا پایه برام بوده و ان شاء الله هست و خواهد بود
در جواب کامنت ۳۳
فکر می کنم قانون و قاعده خاصی وجود ندارد. بستگی به کارعملی دارد.. یک موقع کاری هست که کاملا قابل سنجش است مثلا قرار گذاشته بودم برای حفظ الصحه یا تقویت اراده ۳۰ دقیقه پیاده روی کنم و این کار را انجام داده ام، در ارزیابی یادداشت می کنید که موفق شدید یا تیک می زنید.. یا اگر فکر می کنید موفقیتتان دلیل خاصی داشت آن را هم برای خودتان می نویسید مثلا اینکه اول روز این کار را انجام دادم و به ساعات آخر شب که خسته هستم موکول نشد..نتیجه: سعی کنم کارعملی ام را اول روز انجام دهم و آن را عقب نیندازم.
یک موقع مثلا با فکر منفی مبارزه می کنید به این صورت که کارعملی تان این است که ۳ بار در روز فکر منفی را پس بزنید.. شب یادداشت می کنید که موفق شدید یا نشدید و اگر موفقیت یا عدم موفقیتتان هم دلیل خاصی دارد آن را هم برای خودتان یادداشت می کنید مثلا اینکه فکر منفی را با ذکر گرفتن پس زدم.. یا اینکه خودم را مشغول کاری کردم و به این ترتیب فکر منفی رفت یا دلیل عدم موفقیتتان را یادداشت کنید که مثلا از همان اول جلویش را نگرفتم زورش زیاد شد و دیگر نتوانستم کنترلش کنم.
فکر کنم برای شروع بشود اینطور عمل کرد. به مرور با فکر کردن راههای بهتر هم به ذهنمان میرسد.
در واقع بررسی و تحلیل ماجرا و کارعملی است که این وسط به شناخت بیشتر خودمان و عادتها و صفاتمان منجر میشود
سلام به همه دوستان
بله منم پیرو صحبت یاسر عزیز باید بگم که کار عملی های این دفعه من بخاطر گذاشتن مطلب فوق باعث شده من بهتر بتونم خودم رو ارزیابی کنم و خدارو شکر کمتر فراموش کنم جاهایی هم که فراموشم شده خرابکاری کردم بهتر تونستم خودم رو ارزیابی کنم : مثلا یکی از کارهام این بود که صبوری کنم و عصبانی کمتر بشم ۲ روز قبل تا اخر شب مراقب خودم بودم تا اینکه نفس به انی منو غافلگیر کرد و من عصبانی شدم و خیلی هم از طرف مقابلم دلخور و متوقع شدم البته در اون لحظه متوجه نشدم صبح که بیدار شدم سرم خیلی درد میکرد وقتی در خودم جستجو کردم متوجه شدم که سر دردم دلیلش عصبانی شدن شب قبل بوده خلاصه اینکه بهتر و خیلی زود و بدون اینکه بخودم حقی بدم متوجه اشتباهم شدم بعد که دلیل رو فهمیدم خوشحال شدم و خدارو شکر کردم و ازش عذرخواهی کردم و ازش تقاضا کردم که وقتی منو در صحنه های مختلف قرار میده خودش هم بهم شعور برخورد درست رو هم بده چون بدون کمک او باعث میشه که واکنشی رو داشته باشیم که نفس طراحی کرده
با سلام در انجام کار عملی ها نیت رضای خداوند بسیار مهم است در این زمینه مطالبی از کتاب “طب روح” آورده میشود که برای خودم بسیار راهگشا بودند.ص۵۵:” نیت برای جذب انرژی مافوق علی ضروری است در فرآیند تحلیل اصول اخلاقی ، نیت از چنان اهمیتی برخوردار است که اگر عملی مثبت بدون نیت رضای خدا صورت گیرد ، قطب ملکوتی ،انرژی مافوق علی کافی جهت تحلیل آن را جذب نخواهد کرد ” . یعنی عمل مثبتمان مانند غذایی میشود که خورده و هضم کرده ایم ولی جذب سلولهایمان که هدف اصلی، تغذیه ی آنها بوده است، نمی شود.ص۵۵:”نیت ارزش معنوی عمل را تعیین میکند”.”نیت میتواند معادل عمل به حساب آید”.ص۵۶:”نیت مافوق علی ، نور الهی را جلب میکند…نیت وقتی مافوق علی محسوب می شود که عمل به اصول اخلاقی ، تنها به قصد رضای خدا و به عنوان انجام وظیفه انسانی باشد. مثلا اگر کسی بدون هیچ گونه توقع و تنها به خاطر انجام وظیفه انسانی و رضایت خدا ، به همنوع خود کمک کند ، نیتش مافوق علی است برای رسیدن به این حد ، شخص باید نفس خود را چنان پرورش دهد که چیزی جز رضای خدا نخواهد .اگر نیت ،مافوق علی باشد ،نور الهی به واسطه ی دارا بودن عامل هدایت ، به عقل اعلی یاری می دهد تا ارگانیزم معنوی را به تعادل برساند . از طریق گرمای ایمان ، انگیزه لازم را برای عمل به اخلاق اصیل را ایجاد میکند و به کمک انرژی مافوق علی ، سنتز مولکولهای ملکوتی را ممکن می سازد . علاوه بر آن ، نور الهی تغییرات مثبت دیگری در ضمیر انسان پدید می آورد ، قوه ی تشخیص حقیقت و باور به خدا را تقویت می کند و به خصوص احساس نوعی اتصال قلبی با مبدا ایجاد می کند که نمی گذارد انسان خدا را رها کند.”ص۶۲ : ” اگر نیت ،صادقانه (مافوق علی) باشد هدایت خواهیم شد و اشتباهاتمان اصلاح می گردد و تدریجا بیدار می شویم.” ص۶۳:”…قدرت طلبی در روح ملکوتی جایی ندارد. قدرت طلبی مختص روح بشری است بنابراین ،علّی خالص است .جاذبه قدرت طلبی ، پایه ی تمام انحرافات معنوی است …”به این دلایل همانطور که خود میدانید تلاش برای اصلاح نیت در کارهای عملیمان ، بینهایت مهم است مرسی.
باعرض سلام و ادب به دوست عزیز ر- ف به نظر من مطالعه عمیق و زیاد انقدر تولید انگیزه میکند که ا نگار همیشه مثل یک شیر در مقابل نفس ایستاده ایم همانطور که وقتی یک سریال جذاب را دنبال میکنیم غالب فکر ما دنبالش است که کی زمان پخشش شروع شود .یک زمان گفته شد مابایستی با نقاط قوی خود به جنگ نقاط ضعف خود برویم مثلا یک ببر با چنگال و دندان قوی خود میتواند از خود دفاع کند و هم شکار کند . خداوند ساده است و سادگی را دوست داردو هر راه درازی هم با گام های کوچک برداشته میشود چطور وقتی قرار است برویم حقوق خود را بگیریم هوا هر چقدر هم بد باشد میرویم برای معنویت هم باید انگیزه قوی داشته باشیم .ایا همان واقعیتی که برای انسان کامل شدن انتخاب شده ایم بهترین انگیزه نیست ؟که با چنگ و دندان ولو به اندازه توان یک موریانه تلاش کنیم ؟از همان کارهای کوچک و پیش پا افتاده شروع کنیم کم کم راه میافتیم. همیشه برای کسب برکت باید حرکت کرد.
با سلام
سؤالی داشتم از دوستان که شاید بتوانند راهنماییم کنند.
اخیراً متوجه شده ام که چقدر نفس غرور در من قوی است. قبلاً می دانستم غرور دارم اما انگار تازه متوجه شدت و حدّت آن شده ام. نمی دانم چطور می شود برای مبارزه با غرور برنامه عملی روزانه ای تنظیم کرد. برای اینکه بدانید منظورم از غرور چیست مثال می زنم: مثلاُ اگر کسی به من بگوید بالای چشمت ابروست بهم بر می خورد. نشان نمی دهم اما عمیقاً ناراحت می شوم. مثال دیگر: از آنجایی که تصویری اشتباه از خودم دارم و خودم را بیشتر از آن چیزی که هستم می بینم، می خواهم همه مثل من باشند، مثل من فکر بکنند، سلیقه شان مثل من باشد و … اگر غیر از این باشند شدیداً روی اعصابم می روند و به زور می خواهم آنها را با خودم همسو کنم.
خب این از خودخواهی هم نشأت می گیرد. خودخواهی و غرور هم که در یک راستا هستند. برای مبارزه با خودخواهی دو کار برداشته ام که به صورت فعال باید اجرا شوند منتظر نمی مانم موردی پیش بیاید. خودم به دنبال شکار سوژه می روم. یکی از کارها این است که یکبار در روز در مقابل کسی که با من صحبت می کند سکوت کنم، با دقت به حرفهایش گوش دهم و نخواهم فوری ابراز نظر کنم. کار دیگر آنکه یکبار در روز نخواهم حرفم را به کرسی بنشانم یا توی ذوق کسی بزنم و حرف خودم را ثابت کنم.
برای غرور آیا کسی تجربه ای دارد که از سر لطف من را با آن شریک کند؟ مبارزه ای که موردی نباشد بلکه روزانه بشود به آن ترتیب اثر داد؟
ممنونم
باسلام در مورد غرور مطالبی در آثار ج۱چ۵ بسیار برایم مفید بود که با تلخیص به عرض میرسد گ۹:”… غرور پیدا کرد و گفت منم که شب و روز رو به خدا می روم و روی این اصل توقعاتی پیدا کرد ، هوای نفس است…”/گ۱۱۰ :”… وگرنه شک کند آیا خدا از او راضی است یا خیر اشکال ندارد ، بلکه از غرور هم جلوگیری میکند”/ گ۱۳۹:”در عمل خیر ،اگر احساس لذت ،توام با احساس غرور باشد صحیح نیست .ولی اگر به قصد قربه الی الله و رضایت خدا و انجام وظیفه باشد ، خود به خود لذت آور است.”/گ۱۴۱ : “… ترس به جای خود صحیح است و امید هم به جای خود صحیح است. ترس برای این است که انسان مغرور نشود ، امید برای این است که مایوس نشود…”/گ۱۴۲:”کبر و غرور و تبختر جزء گناهان کبیره اند ، یاس (نومیدی)از کرم خدا هم در ردیف این هاست…”/گ۱۴۳:”شیطان نفس ، وقتی نتوانست از راه هوا و هوس شما را گمراه کند ، از راه کبر و غرور وارد می شود ،مثلا می گوید ببین چه هستی و چه شده ای…”/گ۱۴۴:”…عزازیل یا شیطان را کبر و غرور بیچاره کرد . بدترین صفت برای سالک کبر و غرور است که همان صفات عزازیل بود . اولین عارضه ی غرور این است که مغرور نمی تواند عیب خود را ببیند ،در نتیجه خود را می پسندد و از خود تعریف و تمجید می کند چنین شخصی …” /گ۱۵۷:”… مغرور نشوید بگویید منم همه چیز ،نا امید هم نشوید ، …غرور از بدترین صفات است …کسی که غرور نداشت محال است دستش از دامن حق کوتاه شود و بر عکس کسی که غرور داشت محال است دستش از دامن حق کوتاه نشود … غرور پشتش را شکست…”/گ۱۸۴:”…در قدیم یکی از اولین کارهای سلوک شکستن غرور بود که اکثرا طاقت نمی آوردند و می رفتند …”/گ۲۱۱:”…:”.ا تشکر از این سوال زیبا.
باسلام خدمت متیس عزیز ودوستان گرامی که با ذکر تجربییاتشان راهنماییم کردند. من هم مشکل فراموش کردن کارهای عملی که برای خودم تعیین می کردم را دارم حتی به صورت خیلی حاد به طوری که گاهی بعد از یک هفته یادم می آمد که من فلان کار عملی راکه انتخاب کرده بودم دیگر انجام نمی دهم.بارها و بارها این اتفاق تکرار می شد حتی به این فکر می کردم که شاید یه مشکل جدی دارم که فراموش میکنم و پی چاره بودم که با مطالعه ی این مقاله همه چیز برایم روشن شد و متوجه شدم که یکی از دلایل فراموشی نداشتن برنامه ی ارزیابی بود این مقاله و تجربییات دوستان خیلی خیلی برای من مفید واقع شد از همه تشکر میکنم امیدوارم به کمک خدا بتوانم از این به بعد برنامه دقیقتر-روشنتر و قابل ارزیابی برای خود تهیه وبه یاری خدا با تلاش مکرر به آنها عمل نمایم.
نیمای عزیز ممنون از پاسخت. در این راستا و جهت تکمیل مطالبی که نوشته بودی می خواهم به مبانی معنویت رجوع کنم که در مبحث ششم ص ۱۲۹ آن ذکر شده: «خمیره روح بشری، غرور آمیخته به عشق مادی است.»
یعنی این نفس در همه ما وجود دارد.
سپس آقای دکتر در همان مبحث در پاسخ به سؤال شخصی که می پرسد چه چیز باعث تشخیص بین شخصیت و غرور می شود، می فرماید:
منظور از غرور، نظر برتر و مبالغه آمیزی است که شخص نسبت به ارزش خود دارد. منشأ آن جهل است. آدم مغرور عیوب خود را نمی بیند و صفاتی به خود نسبت می دهد که یا فاقد آنهاست یا آن صفات فاقد ارزش واقعی هستند. در حالی که استغنای طبع و شخصیت، در وجود کسی که دارای عقل و ارزش های اخلاقی است با فروتنی درونی همراه است. شخصیت، بر خلاف غرور که باعث کوری نسبت به خود است، ما را در شناختن ارزش واقعی مان کمک می کند.
با این تفصیل سعی کردم دائم به خودم ایرادها و ضعف هایم را یادآوری کنم. بعد از چند وقت از خودم بدم آمده بود. این حالت هنوز هم در من وجود دارد که از خودم به واسطه ضعف ها و اشتباهاتم بدم می آید. اما همین هم از سر غرور است. اگر بدانم که واقعاً چه هستم و خدا از کجا به کجا مرا سوی خودش کشیده و چه کرم ها که در حقم نکرده، بعد می دانم که نباید توقع داشته باشم ضعیف، حقیر و پر نقص نباشم. به نظرم باید از یک نقطه شروع کرد و هیچ بودن خود را دید و باور کرد. باید از جهل مرکّب خارج شد. اما چطور؟ چه قدمی می تواند قدم نخست من در این مبارزه باشد. تلقین درونی؟ لیست کردن ضعفها و نقصان ها؟ …
با سپاس
با عرض سلام دوست عزیز ۹ تجربه خودم برای مبارزه با غرور تمرین هیچ بودن خودم است من هیچی نیستم فقط اونه که همه چیزه تمام اتفاقات و بر خوردهای روزانه توسط کارگزاران و مامورین خدا انجام میشود ما اصلا کاره ای نیستیم .اگر اون بخواد به یک برگ خشکیده انچنان قدرتی میده که بتونه معجزات عظیمی انجام بده اگر نخواد بهترین دکترهای عالم هم جمع شوند نمیتوانند یک سر درد ساده را معالجه کنند . نمونه اش پشه ای بود که وارد بینی نمرود شد واورا کشت یا رماتیسم استاد که با گنه گنه خوب شد .اگر بتوانیم به صفر بودن خود برسیم تازه امیدی هست که در کنار خدا که رقم اصلی است هویت پیدا میکنیم و رقمی میشویم اصل تمرین لحطه ای صفر شدن و هیچ شدن است . با ارزوی موفقیت انشالله
با سلام ۹ گرامی چنانکه در طب روح فصل ۳ فرموده اند مراحل تحلیل یک اصل اخلاقی از ۴ قسمت تشکیل شده است که برای تمامی صفات صادق است با گردآوری مطالبِ استاد الهی و جناب پروفسور الهی ۳ مرحله از آن که ،توجه ،تفکر و به خاطر سپردن است به راحتی طی می شود سخنان ِآن بزرگان ، از غشای روحی ما به راحتی گذشته و برما تاثیر دائم میگذارد اگر این سخنان بر من نوعی تاثیر نگذارد هیچ سخن دیگری تا این حدّ تاثیر نخواهد گذاشت. حداقل شروع خوبیست ولی متاسفانه امکان بیان آنها بدلیل ضیغ مکان متاسفانه در این سایتِ عزیز ،متاسفانه وجود ندارد و مثلا بیش از نیمی از گفتارهای گلچین شده در مورد غرور یا صفت گذشت یا… در کامنتهای قبل حقیر ،حذف شد، مطالبی که باید منتقل میشد ناقص ماند و شخصا از کامنتهای خودم هیچ نتیجه ی کاملی نمی توانم بگیرم ، جامعیت مطلب متاسفانه از بین میرود ، با این شرایط حداقل شخصا نمی توانم مطلب ِ جدی و بدرد بخور و قابل نتیجه گیری ایی ارائه دهم…،مثلا در مورد غرور که شما فرمودید برای گذراندن آن سه مرحله و رسیدن به مرحله ی چهارم که آنهم نیاز به درک و فهم و انگیزه و انرژی مافوق علی برای انجامش دارد باید ابتدا بفهمیم غرور از نظر اساتید معنوی واقعی یعنی چه؟ ،چه جاهایی چقدرش خوب است اصلا چرا این صفت اینقدر بد است ،اصلا چرا من ِ نوعی باید اینقدر انرژی بگذارم که با آن با آن سختیهایش در کنار این همه مشکلات روزمره ام بجنگم، اصلا درست بصورت تئوری این صفت و بدیهایش و حد و حدودش را از نظر خداوند شناخته ام؟ چه تاثیراتی این صفت بر ارگانیزم روحی روانی من از نظر آفریننده ام دارد (بصورت تئوری)،…چگونه میتوانم نیتم را در مبارزه با این صفت درست کنم و اصلا چرا باید اینقدر زحمت و زجر بکشم که درستش کنم در نهایت چگونه میتوانم آنها را تحلیل برم تمام اینها در فرمایشات آن بزرگواران وجود دارد فقط باید مجالی باشد که بتوان آنها را در کنار هم بیان و بررسی نمود و با هم در نظر گرفت و یکجا مورد مداقه و تحلیل قرار داد در آنصورت هر کس آزادست و میتواند بنابر مشکلش نتیجه گیری خودش را بنماید (۴ مرحله ی تحلیل در صب روح). این سخنان شخص مرا به مرحله ی عمل میرساند در سخنان آن بزرگان هم نور الهیست و هم انرژی مافوق علی برای عمل کردن و بهتر شدن ،به نظر حقیر اصلِ مبارزه کردن با هر صفت، نیاز به رسیدن به جواب سوالهای فوق و مانند آنها و انرژی مبارزه ی با آن صفت دارد که در تحلیل سخنان آن بزرگان و تفکر برای ساختن آن چه که خود در زندگی روزمره مان نیاز داریم از مصالح ِ صد در صد صحیح ِ آنهاست ،گفتن چند تا تکنیک…به تنهایی به نظر حقیر دردی را دوا نمیکند اگر میشد مشکلی به عظمت مثلا غرور را مثلا با تجربه یا سه خط سخن کاملا شناخت و انگیزه ی بر طرف کردنش را پیدا نمود که چندین صفحه آن اساتید معنوی در این زمینه ها مطلب نمی نوشتند، سخنان دوستان بسیار خوبست ولی جای آن تحقیق و مداقه را اصلا بنظر شخصی حقیر نمی گیرد .از این فضایی هم که متیس عزیز برای تبادل اطلاعات ایجاد فرموده اند در همین حد محدودش هم بسیار متشکرم چون قبلا چنین فضایی نبود. در کتب هم تعاریف دقیق مشکلاتست و هم راه حلهای آنها و هم انرژی مبارزه با آنها ،فقط مطالب در کل کتب پراکنده اند که باید در هر زمینه آنها را جمع آوری و در کنار هم مد نظر قرار داد و یکجا تحلیل نمود ،شخصا راهی بهتر از استاد و پروفسور الهی بلد نیستم و سخنان هیچ عزیزی هم انرژی سخنان آنها را ندارد، حداقل به عنوان پایه و مبنا بنظرم شایسته است ابتدا آنها را هم بطور کامل در آن زمینه ،مورد مداقه قرار داد که در این مجال اندک متاسفانه نمی شود.از همه دوستان و متیس عزیز متشکرم.
نیمای عزیز و محترم
سپاس دارم از پاسخ مبسوط و دلسوزانه ات. حتما همین طور است که می گویی. فضایی که این سایتها در اختیار ما قرار می دهند دقیقاُ به این خاطر است که تجربه هایمان را در اختیار دیگران بگذاریم شاید کمکشان کنند و انگیزه عملشان دهند.
ممنونم
تماما” از مشکلات و بی برنامه ریزی من بود و همینطور بزرگ انتخابهای فراموش شدنی که هیچ وقت کوچکترین تغییر عمده و خوبی در من نکرد
نگاه ام به برنامه ریزی تغییر کرده و تقریبا” میشه گفت که نقش اساسی ارزیابی را تا حدودی حس کرده ام و امیدوارم موفقیتهای خوبی بدست آورم و از زحماتتون کمال تشکر را دارم
در مورد ارزیابی ۲۴ ساعته من تجربه کردم و مفبد می باشد و تمامی فوایدی که در انتها مقاله آمده است درست می باشد
تشکر فراوان از زحمات شما
برنامه ریزی و ارزیابی حقیقتا اثر بزرگی برای من داشت
با سلام و عرض ادب
از شما برای این متن بسیار عالی ممنونم.
با سلام خیلی استفاده کردم- مطالب جای تفکر دارد
باتشکر
با تشکر از مقاله بسیار مفید.
تجربه من در انتخاب کار عملى به این صورت بوده که هما نطور که سنکین انتخاب کردن وزنه کار عملى باعث ناامیدى که ناشى از عدم توانایى انجام ان کار است مى شود، سبک انتخاب کردن این وزنه نیز باعث بى انکیزکى ناشى از عدم فشار به عضلات معنوى که منتهى به عدم تغییر در صفت مورد نظر مى شود.
درست مانند بدن انسان که در اثرورزش نکردن سلامتى ، ایمنى و رشد ان به مشکل مى خورد. فشار سنکین در ورزش به عضلات در بهترین مورد عدم توانایى بلند کردن ان وزنه است که ممکن است باعث ناامیدى شود و در بدترین مورد باعث اسیب به عضله مذکور و عدم کارکرد بهینه مجدد ان شود.
فشار کمتر از حد توانایى عضله به ان باعث عدم تغییر در قدرت و افزایش بافت عضلانى میکردد که بس از مدتى باعث سرخوردکی ناشى از عدم تغییر در خود میشود. البته سنکین و سبک بودن کار عملى کاملا نسبى بوده و بستکى به قدرت،استقامت و استعداد روحى دارد و به مرور در اثر عمل و تمرین هر کس حد توانایى خود را حس مى کند ولى همانطور که اشاره شد از سبک شروع کردن، باعث سلامتى و تداوم سیستم شده و استمرار در عمل باعث میشود که متوجه شویم جه زمانى لازم است که وزنه را سنکین کنیم.
هرچه بیشتر در مورد جایگاه محبت خوندم: بیشتر با عیوبم آشنا گشتم .وهرچه راهکارهای عملی مختلف را مرور نمودم : متوجه گشتم که باید برای خودشناسی از راه کار های عملی که درس گذشته بود استفاده کنم. شناختن غرور وخودخواهی وحسادت ،زیادخواهی ، و…..بازنگری به آنچه که مرا به رنج انداخته است. ونفس از آن طریق با من سخن میگوید در جهت خوشایند من.
تصمیم گرفتم از قدر شناسی و شکرگزاری شروع کنم…چون آنچه خشم وغضب را برمن حاکم میکند وناسپاسی ها را بوجود می آورد.بنظرم ناشکری وقدر ناشناسی است که میتواند مرا با جایگاه محبت بیشتر آشنا سازد ودر شکرگزاری در حق همه دعا نمایم بدون هیچ توقعی از اینکه دیگران چطور نسبت بمن محبت خواهند داشت…..برایتان موقیت آرزو میکنم…
سلام از کمکتان بی نهایت ممنونم
سلام.بی نظیر بود.بینهایت ممنون و متشکر.
فقط و فقط میخوام از اقای دکتر الهی و متیس وهمه دوستان خوب تشکر… کنم امیدوارم در مقابل اژدهایی به نام نفس اماره قوی باشیم
دوستان همیشه این ضرب المثل را در ذهن داشته باشیم که سنگ بزرگ علامت نزدن است درمورد کار عملی اهسته و پیوسته باشیم البته با در نظر گرفتن :اول توکل.انشالله که موفق باشیم
با سلام و تشکر از متیس و دوستان که با بیان تجربیاتشان باعث دلگرمی و آموزش صحیح میشوند .
با سلام وتشکر إز متیس بلاگ
إمروز با خواندن این مقاله احساس میکنم نر ونها ی مغزم باز شده و بهتر می فهمم چطوری إز این متد استفاده کنم برای خو د شنا سی
چندین بار.مطا لعه کردم ولی إمروز حس میکنم این روش کار کردن برایم بهترین است مرسی إز زحمات شما
با سلام.
به دوستانی که زبان انگلیسی میدانند پیشنهاد میکنم در آزمونهای عملی سایت
http://www.ostadelahi-inpractice.com
شرکت کنند. برای پی ریزی یک برنامه صحیح و مفید و چگونگی عمل به آن بسیار به من کمک کرده است.
با تشکر
واقعا غفلت و فراموشی بهترین ابزارهای نفس هستند. من برای خودم ساختار منظمی برای حساب و کتاب کارهای معنوی ام درست کرده بودم. امروز دوباره داشتم نگاه میکردم. متاسفانه نفس من را از محاسبه هر روز غافل کرده بود و به همین دلیل نمودارهایم بدون داده اولیه برای نمایش هستند.
محاسبه روزانه عامل مهمی برای محاسبه پیشرفت و عملکرد است.
سلام.هزاران عیب و هزاران درد که در مانش در عمل به تعالیم استاد است.
آیا بی توقع هستم؟
آیا قانع هستم؟
متواضع چطور؟ وهزاران چون وچراهایی که صبح تا شبم را تیره وتار میسازد.وقتی که صادقانه با عیوب خویش روبرو شوم ودر رفع آنها بکوشم وبخودم با هزاران دلیل غیر اصولی حق ندهم
آنوقت خواهم توانست با کوشش وجدیت دردم را درمان کنم.همۀ دردها از غرور است.ونفس هم از همین بیماری وارد میشود.
باتشکرازمتیس عزیزمنم ردپای غروردررفتارم وافکارم زیادمیبینم اینکه حساس وزودرنج هستم میدانم که ازغروراست ولی نمیدانم چگونه بااین صفت مبارزه کنم لطفامراراهنمایی کنیدباتشکر