اهمیت امروزی کتاب معرفت الروح (قسمت سوم)
پروفسور جیمز موریس متخصص در فلسفهی اسلامی است و در دانشگاه بوستون تدریس میکند. او شهرتی جهانی دارد و تحقیقات ارزندهای دربارهی متون متافیزیکی ابن عربی و ملا صدرا انجام داده است.
آخرین اثر منتشر شدهی او ترجمهی کتاب معرفتالروح ( انتشارات سانی۱ ۲۰۰۶) تألیف استاد الهی به همراه مقدمه و یادداشتهایی بر کتاب میباشد.
در قسمت سوم این مصاحبه که توسط سایت OstadElahi-INDEPTH منتشر شده است، جیمز موریس به بررسی فصولی از کتاب معرفتالروح، به خصوص فصل هفتم میپردازد که مربوط به سیرکمال و انحای مختلف زندگیهای متوالی است.
۱ – SUNY – The State University of New York
arze adab va ehteram besiyar ziba va porbar bud merci
با سلام به متیس عزیز،از آقای موریس واقعا ممنونم.از صحبتهای ایشان خیلی از مسائل برایم آشکار شد که قبلا متوجه آنها نبودم.از زحمات ایشان تشکر میکنم.
حقیقتا ممنونم نمی دانم شاید ترجمه شدن این سمینارها ومصاحبه ها و مقاله ها را در خواب هم نمی دیدم، مطالب ِ خیلی عمیق و تاثیر گذاری مطرح شد هنوز با سمینار جناب پروفسور الهی مشغول بودم که مطلب دیگری ارائه شد مطالب با سرعت ِ خیلی زیادی مطرح میشوند که واقعا جای سپاس است.
متن مصاحبه با پروفسور جیمز موریس ( قسمت سوم)
سوال: همانطور که قبلا گفتید خیلی از عقاید ارائه شده در این کتاب بر مبنای عقاید فلاسفهی قبل از استاد الهی پایه ریزی شده است. چرا از اکثریت آنها نام برده نمیشود یا به آنها اشاره ای نمیشود؟
جواب : در واقع فکر میکنم برای مخاطبان اصلی خود، استاد الهی مرتبأ به آنها اشاره و استناد میکند
همانطور که قبلاً توضیح دادم این کتاب شباهت زیادی با کتاب فیلسوف معروف ایرانی قرن ۱۷، ملاصدرا، صدرالدین شیرازی، دربارۀ همان موضوع، به خصوص سیرکمال روح و برزخ و غیره دارد. استاد الهی در این کتاب همان روش را به کار برده است. در واقع، این کتاب را برای مخاطبانی که تحصیلات بسیار بالایی دارند نوشته است.
این کتاب به فارسی نگاشته شده، البته فارسیای که در آن مفاهیم عربی بسیاری به کار رفته، از این رو فقط برای محققانی که تحصیلات طولانی در فلسفه و الهیات در متون عربی دارند قابل فهم است. این افراد میدانند که این دلیل از دلایل ارسطو است و آن دلیل از دلایل ابن سینا است و دلیل دیگر از «کلام» برگرفته شده است. بنابراین بیان این مطلب حاصلی جز طولانی شدن متن نداشت. بنابراین در کتاب ـ آنها را در قسمت مستندات کتاب قرار دادیم- و در چاپهای مجدد آن به فارسی، ناشر آنها را به قسمت مستندات منتقل کرد.
در کتاب استنادات بسیاری از ملا هادی سبزواری (قرن ۱۹)، متخصص و مفسر سرشناس در عقاید ملا صدرا ذکر شده است و از تألیفاتش در پانویسها و مستندات چاپ اخیر و ترجمه کتاب نام برده شده است. او چیزی را پنهان نکرده است!
جالب این است که در متن از یک نفر نام برده شده که برای کسانی که شناخت کاملی از فلسفه و فقه اسلامی سنی و شیعه دارند، جلب توجه میکند. از او در انتهای مبحث اول نام برده شده. او شاعر معروف و از بزرگان مسلک اهل حق است و شعری از او در ارتباط با تصویری از بافتن روح آمده است. این شخصیت، این تعلیمات و این متن که اصل آن به زبان کردی است، برای کسانی که وابسته به این مکتب نیستند کاملاً ناشناخته است.
ولی باید در نظر داشت که بسیاری از مخاطبان استاد الهی با تعلیمات این مرام کاملاً آشنا بودند، و وقتی از این شخصیت کردزبان نام برده شد مخاطبین میدانستند که او درباره این شعر معنوی که « کلام» نامیده میشود و از اشعار این مرام است صحبت میکند.
کتابی که به نوعی منجر به نگارش معرفت الروح شد برهانالحق میباشد که به معنی « دلیل حقیقت» یا «بیان حقیقت» است و استاد الهی در این کتاب وقت بیشتری را صرف تعلیمات و آداب این مسلک کرده است که مربوط به خاستگاه معنوی پدرش است که تألیفات معروف و تأثیرگذار بسیاری در مورد این مسلک به تحریر درآورده است.
بنابراین باز هم تأکید میکنم که هیچ چیزی پنهان نیست در واقع، دلیلی برای پنهان کردن وجود ندارد فقط موضوع، بیان مطالب به اختصار است. اکنون میدانیم که این کتاب برای استفاده خوانندگان بیشتری نوشته شده و در کنار هم گذاشتن تمام نامهای فنی و مکاتب فکری ممکن بود خوانندگان را از خواندن آن بازدارد.
در حالی که او میخواست – چنانکه در مقدمه کتاب مینویسد- جوهر عقاید متافیریکیاش را بر پایه اختصار و قابل فهم برای عموم ارائه دهد.
سوال: در مبحث هفتم، استاد الهی مفهوم تفصیلی «سیرکمال معنوی» و « زندگی های متوالی» را ارائه می دهد. تفسیر او از این مفاهیم با تفسیر سایر فلاسفه چه تفاوتی دارد و نکات عملی آن چیست؟
جواب: در مبحث هفتم کتاب یکی از نکاتی که استاد الهی را کاملاً از ملا صدرا و سایر فلاسفه که تا آن مرحله شیوه بیان آنها را استفاده میکرد، جدا می کند، این است که به طور وضوح نشان میدهد که روح می تواند از یک زندگی انسانی- یا بنا به اسمی که به کار میبرد، روح بشری(که این روح به نوعی متشکل از عناصر بسیار و تأثیرات مختلف است) – جدا شود و با جسم دیگری با خصوصیتهای خاص خودش دوباره به زندگی برگردد یا از آن دنیا با آن اتصال برقرار کند.
در فلسفه اسلامی این یک بینش نوین و انقلابی است ولی او اصلاً به این نکته جلوهی انقلابی نمیبخشد. او بدون شک دلایل خوبی دارد که به این موضوع جنبه انقلابی نمیدهد. ولی این بینش انقلابی است، زیرا واقعاً تحولی ایجاد میکند… باید این را زودتر می گفتم، اما سوال عمیقتری که هر کس در رویارویی با ناملایمات زندگی میپرسد این است که اگر ما روح هستیم، اگر ما حقیقتاً از ابتدا روح بودهایم پس چرا در این جهنم زندگی خاکی هستیم؟ یا حداقل در جایی هستیم که بیشتر اوقات مشابه جهنم است چرا؟
به نظر میرسد که یا مورد امتحان قرار گرفته ایم یا تنبیه شدهایم. من از این دو مورد نام بردم زیرا اینها دو بینش فقهی و فلسفی متفاوت هستند. اما ظاهراً این سوال همیشه مطرح بوده است. ما چه زمانی که بچه بودهایم، چه در بزرگسالی همیشه این سوال را در رویارویی با ناملایمات بزرگ که برای خودمان یا دیگری پیش میآید از خود پرسیدهایم. و این مفهوم که در واقع ما در مدرسه ای هستیم و فقط میتوانیم از طریق برخورد این روح خالص و پاک با ابعاد مختلف روح های حیوانی، نباتی و سایر ابعاد طبیعت بیاموزیم و اینکه در مدرسه ای هستیم که این فرایند آموزش در آن اجرا میشود… این دیدگاه افلاطون بود: دنیا محلی برای یادگیری است که در آن می توانیم رشد معنوی خود را شروع کنیم.
تمام سنتها واژه «روح» را به کار میبرند، ولی تفکر استاد به مفهوم عدالت معنی میبخشد. دوباره برمیگردیم به این سوال که همواره توسط دانشجویان و کودکان مطرح میشود: خوب، چرا ما بر انسان و زندگی اخلاقیاش و غیره تمرکز میکنیم و در عین حال میگذاریم تمام این بیعدالتیها، این بیعدالتیهای آشکار نسبت به حیوانات و دیگر ابعاد طبیعت صورت گیرد؟ در این مورد هم، این کتاب بنحو کاملاً عاقبت اندیش و منحصر بفرد، در این دنیای مدرن به ما کمک میکند مسئولیتهای اخلاقی خود را در مقابل سایر مخلوقات احساس و درک کنیم.
در این جا بعدی جهانشمول وجود دارد که شاید قبلاً در بیان آن غفلت کرده باشم اما میخواستم واقعاً به آن اشاره و روی آن تأکید کنم که استاد الهی از جهاتی از فیلسوفان اسلامی که همانند ارسطو، بر هوش به عنوان مفهوم نهایی انسان تأکید میکنند، جداست. آنها فرار از دنیا را شکلی از رهایی تصور میکردند و به نوعی هدف غایی را رفتن و ترک این چرخ می دانستند. از نظر او نیز ما از این دنیا به سوی آن جهان پیش میرویم، اما این فرار نیست، بلکه فارغالتحصیل شدن است. باید زندگی در این جهان را که مدرسه است سپری کنیم تا در مرحلهی بعدی که در فضای معنوی دیگری است پذیرفته شویم، در مکان آموزشی دیگری.
سلام
از سحر عزیز برای تایپ متن بسیار ممنون اجرشما با خدا .
در واقع، این کتاب را برای مخاطبانی که تحصیلات بسیار بالایی دارند نوشته است.
با خواندن این جمله سؤالی برام پیش آمده و اون اینکه تحصیلات بسیار بالا منظور جه تحصیلاتی است، تحصیلات ظاهری؟ تحصیلات فلسفی؟ واینکه من که تحصیلات بالا ندارم چگونه میتونم از این مطالب استفاده کنم؟
لطفاً راهنمایی کنید.
با سلام خدمت متیس عزیز و همکاران ، اول خواستم از شماها تشکر کنم و دوم اینکه از سحر گرامی که زحمت کشیدند و متن فارسی را برایمان در سایت قرار دادند .
با توجه به مطالعه ای که من کردم ، کتاب معرفت الروح یک کتاب بسیار سنگین فلسفی است و برای درک بهتر آن می باید مطالعاتی در زمینه فلسفه داشت و همچنین بهتر است قبلاً هم اندکی آثار فلاسفه بزرگ و عرفا را مطالعه نمود تا بتوان بخشهای مختلف کتاب معرفت الروح را راحتتر درک کرد . اما وقتی مطالب این کتاب برای انسان جا افتاد متوجه می شود که چقدر احساس آرامش می کند.
اما خواستم به علی جان بگویم : عزیزم من فکر نکنم که منظور پروفسور موریس از تحصیلات بالا ، تحصیلات کلاسیک علوم تجربی مثل شیمی و فیزیک و …. باشد بلکه تحصیلات بالا ، همان داشتن مطالعه کافی و آموزش دیدن معنویات است که انسان می تواند با داستن استاد و تحت تعلیم او بودن و عمل کردن به مقاماتی برسد که دانشمندان بنام هم نتوانستند به آنجا برسند و کمااینکه پروفسور الهی می فرماید : ” عقل عادی می تواند مشکلات زندگی مادی را کاملا درک کند و در زمینه های گوناگون مانند فیزیک ، شیمی یا ریاضیات عالِم شود و حتی جایزه نوبل بگیرد ، اما وقتی به بعد معنوی مربوط میشود ، چیزی از آن نمی فهمد. عقل عادی برای درک این بُعد نیست و نمی فهمد “. علی جان اگر تحصیلات کلاسیک بالا نداری مهم نیست ( کمااینکه داشتن تحصیلات کلاسیک می تواند کمک باشد ) اگر بتوانی آثار استاد الهی و پروفسور الهی را مطالعه کنی و به آنها که در توان تو است عمل کنی ، به تو قول می دهم که بتوانی به آنجائی برسی که هر جوینده حقیقت آرزویش را دارد .
آثارالحق ۱ گفتار ۲۰۷۶
در معرفت الروح اسرار زیادی هست.حتی به شما فرزندانم که از همه به من نزدیکترید نگفتهام.معرفت الروح،برهان الحق و کتابهای دیگری که من نوشته ام،بعد از خودم میفهمند چیست؛ هر چه سطح معلو ماتشان بالا برود بیشتر پی میبرند.هر چه قرن بیشتر بگذارد ارزش آنها بالاتر میرود.خودم میدانم چقدر تحقیقات کرده ام.دربارهٔ هر موضوع آنقدر تحقیق میکنم تا به بًن بست برسد و چیزی نباشد که دربارهٔ آن ندانم.روش تحقیق من چنین است.
با سلام،فکر میکنم منظور از تحصیلات بالا ، تحصیلات معنوی میباشد. تا حدی که عقل عادی به عقل سلیم (و بالاتر)تبدیل شود .آقای دکتر هم در کنفرانس قبلی فرمودند که عقل عادی می تواند مشکلات زندگی مادی را کاملا درک کند و در زمینه های گوناگون مانند فیزیک، شیمی یا ریاضیات عالِم شود و حتی جایزه نوبل بگیرد، اما وقتی به بعد معنوی مربوط میشود، چیزی از آن نمی فهمد. عقل عادی برای درک این بُعد نیست و نمی فهمد.
عقل شامل سه مرحله ی اساسی است:
مرحله ی اول: عقل عادی است، عقلی که همه داریم.
عقل سلیم: عقلی است که رشد بیشتری کرده و می تواند بعد معنوی را درک کند.
و عقل الهی، کمال عقل است. در این مرحله، شما ذره ای از خدا یا الوهیت هستید و شناختی بی واسطه و مستقیم از تمام حقایق دارید، آزادی مطلق دارید و مطابق ظرفیت تان قدرت تام دارید.
با کمال تشکر از متیس عزیز و ترجمه سحر عزیز در جواب علی عزیز من هم فکر می کنم که تحصیلات بالایی ندارم . ولی با توجه به مصاحبه های قبلی جناب جیمز موریس این کتاب به صورتی نوشته شده که استاد الهی دوست داشتند که به دفعات خوانده شود . ومعانی آن پس از هر بار خواندن برای خواننده مکشوف می شود . در من که پس از هر بار خواندن ایجاد شعف می کند .
علی عزیز،
تعلیمات استاد برای کل مخلوق آمده، در گفتارهای آثارالحق با زبان بسیار ساده هیچ ناگفته ای را باقی نگذاشته اند و در معرفت روح هم برای کسانی که سطح سواد ظاهری شان بالاتر است، به سبک و سیاق فلاسفه.
شما اگر زبان آثارالحق را می فهمید، به همان عمل کنید که راهِ جادهء آسفالت قسمت تان شده است. .
در مورد کامنت ۶ خواستم بگویم که کتاب معرفت الروح همانطور که آقای موریس گفته اند پیچیده است و درک آن مستلزم آشنایی با اصطلاحات فلسفی و فقهی و … است حتی برای خواندن کتاب و فهمیدن معانی لغات به کار برده شده هم گاهی نیاز به استفاده از فرهنگ لغت است و برای کسی که شناختی در این زمینه ها ندارد درک کتاب در مجموع مشکل است. البته خوشبختانه استاد الهی در کتاب آثارالحق خیلی از این مفاهیم را به زبان بسیار ساده و قابل فهم توضیح دادهاند که با مطالعه آنها بهتر میتوان مطالب کتاب معرفتالروح را درک کرد در ضمن برای هموار کردن راه خواندن کتاب برای عموم ، دربلاگ «معرفت آنلاین» متن کتاب خوانده شده و معانی لغات آمده است که با دیدن آن متوجه شدم که حتی بعضی از کلمات را هم درست تلفظ نمیکرده ام. اما این دلیلی نمیشود که از خواندن کتاب دلسرد شویم بلکه باید سعی کنیم آن را به دفعات بیشتر و با بررسی دقیق تر بخوانیم و می بینیم که در هر بار خواندن مطالب را بهتر میفهمیم و خواندن کتاب آثارالحق هم در درک بهتر معرفتالروح بسیار موثر است.
با سلام من هم مثل بسیاری از دوستان معتقدم که کتب استاد الهی برای بشریت نوشته شده است ؛ اما باید صادقانه بگویم اعتقاد ما ، نمیتواند بیانگر و مبین منظور آقای موریس باشد؛ بدین ترتیب که آقای جیمز موریس به روشنی بیان میدارد که فکر میکند که استاد کتاب معرفت الروح را برای کسانی نوشته اند که تحصیلات بسیار دارند! و این دقیقا یعنی کسانیکه با افکار و آراء فلاسفه آشنایی کامل دارند و میدانند هر قسمتی از افکار آن اشخاص دارای چه ویژگیهایی هست. لذا باید ببینیم مفهوم این سخن چیست ؟ بگذارید یک سوال مطرح کنم و بر اساس آن پاسخ خود را بگویم :”فرض کنید این کتاب را استاد برای افرادی با سطح تحصیلات کتب دوره ابتدایی تحصیلی نوشته بودند!آیا در آن صورت این کتاب میتوانست سایر افراد را هم در بر گیرد؟” جواب ساده است : “خیر” شما وقتی میتوانید کتابی بنویسید که مورد توجه همه افراد جامعه قرار گیرد که بتوانید در آن به مطالب مورد علاقه همه آن جامعه اعم از کم سواد ؛ با تحصیلات متوسط و دانشمند؛ بپردازید!
پس بگذارید یک بار دیگر نتیجه و مقصود خودم را با روشنی و با کمال صداقت بگویم :” نگذاریم و نگذاریم و نگذاریم ؛ احساسات و آنچه مورد دلخواه ماست معیار قضاوت و پاسخگویی مابشود! خود این مساله که استاد الهی چنین خردمندانه نکات عمیق عرفانی و فلسفی را در کنار یکدیگر قرار داده اند ؛ بی آنکه رنگ خاصی به آن بزنند و آنرا به مرام یا گروه خاصی محدود کنند یا محدوده فکری عده ای را برای آن کافی بدانند نشان از عمق بینهایت خرد و تفکر ایشان دارد ؛ بینهایت از آن جهت که در کوتاه ترین و گزیده ترین متن ممکن تمام مسائل بشری پاسخ میدهند بدون هیچ مدعایی ! و این یعنی حقیقت .
با سلام به متیس عزیز و خانم سحر که زحمت تایپ متن کنفرانس رو کشیدند. gh لطف کردند و جان کلام رو از آثارالحق بیان کردند، دیگر دوستان هم خیلی دقیق و خوب اشاره کردند، من هم به اندازه درکم از حقایق جمله ای رو اضافه می کنم. معنویت یه امر طبیعی است که استاد الهی برای بشریت پایه گذاری کردند، برای درک معنویت گفته شده که سواد به اندازه خواندن و نوشتن کافی است. سوال اینجاست پس کسانی که حتی سواد خواندن و نوشتن رو هم ندارند چه می شود؟ همیشه توصیه به عمل و درک دقیق آن می شود، گفته نشده که چند کلاس درس خوندی فقط به نوع عمل اشاره شده، به هر زبانی، به هر رنگی، به هر فرهنگی، زن، مرد، و… مهم درک درست از عمل به اصول الهی است، چون روح همه اینها را در خود ثبت و ضبط می کند چه در این دنیا بفهمد و چه درک نکند، کافی است که این مطالب به گوشمان برسد تا آنجا که بضاعت فکری داریم عمل کنیم و اجازه دهیم جوانه بزند، بقیه، روح در عالم برزخ می فهمد.در طول تاریخ شواهد زیادی وجود دارد که افرادی با سطح سواد بالا حتی یک صدم هم از معنویات درک نکرده اند، در حالی که عرفا شاید سواد خواندن و نوشتن را هم نداشته اند. در ضمن به بحث سیرکمال خوب دقت کنیم چون اصل زندگیهای متوالی جواب این سوال را دقیقا می دهد. من در این جامه سواد بالایی ندارم شاید در جامه های گذشته و یا آینده از سواد بالایی نیز برخوردار باشم، پس باید دید چقدر برای درک مفاهیم اصیل الهی زحمت کشیده ایم و در روح ثبت و ضبط شده و الان می توانم از آن اثرات (ذخایر) معنوی که در روح وجود دارد استفاده کنم.
علی عزیز
من هم فکر می کنم برای درک “معرفت الروح” باید دارای
عقل سلیم بشویم و راه رسیدن به آن همانا عمل به اصول
حقیقی منبعث از مبدا الهی می باشد.
علی عزیز با توجه به متن مصاحبه: «این کتاب به فارسی نگاشته شده، البته فارسیای که در آن مفاهیم عربی بسیاری به کار رفته، از این رو فقط برای محققانی که “تحصیلات طولانی در فلسفه و الهیات در متون عربی” دارند قابل فهم است. این افراد میدانند که این دلیل از دلایل ارسطو است و آن دلیل از دلایل ابن سینا است و دلیل دیگر از «کلام» برگرفته شده است.»
میتوان دریافت که چه نوع تحصیلاتی منظور ِ پرفسور موریس بوده است. اگر ما به اندازهء آنها علم نداریم، در عوض از تعالیم استادی پیروی می کنیم که هم علم ظاهر و هم باطنی مربوط به آن رشته را در نهایت خود دارا بوده است.
یکی از نکاتی که در این مصاحبه از زبانِ بدنِ ِ پروفسور به چشم ِ من خورد ،خِرَد و آرامش و عمق ِبررسی ِ زمینه ی کاری ایی که ایشان در آن مشغول به فعالیتند بود و صفا و صمیمیتی که در او به چشم می آمد که ،بیانگر خصوصیات ِ اخلاقی خوبی است که برایم جالب بود.//نکته دیگر در مورد ِ رفرنس دادنهای ِ بسیار زیاد ِ استاد ،در کتاب معرفت الروح به مطالبیست که متقدمان به نوعی به آنها اشاره کرده اند میباشد جالبست کل ِ کتاب ،درکمتر از ۱۵۰ صفحه خلاصه و فشرده شده است در حالیکه ارجاعات آن در آخر ِ کتاب ۲۸ صفحه ، است که نسبت به حجم ِ فشرده ی ِ خودِ کتاب ،بنظرم رقمِ قابل ِ توجهی می باشد.که شاید نشانگر اهمیت دادن ِ استاد ،به ذکر ِ منبع و مستدل نویسی برای ِ ناآشنایان با او و ذکر ِ زحمات ِ متقدمان و… بوده است .البته کتاب برای ِ حقیر هم بسیار سنگین و پیچیده است . که شاید مقداری اش با وجود ِ تسهیلات ِ جدید ،از جمله سایت ِ معرفت آنلاین و استفاده نکردنم ،قدری به تنبلی کردن ِ خودم برگردد.
از سایت متیس، پروفسور جیمز موریس و سحر عزیز متشکرم.
متشکرم، از همه ی عزیزان برای جواب های منطقی که به سؤالم دادند، همه ی تلاش خود را جهت عمل کردن به تعالیم اصیل الهی واخلاقی خواهم کرد تا با رشد عقل سلیم آنجه که روحمان باید درک کند را درک کند.
در این چرخ گردون هر کسی وظیفه خودش را انجام می دهد. ما اعتقاد به سیر کمال داریم، یعنی سیری طبیعی و تدریجی که وارد بحث این مقوله نمی شوم چون دوستان اطلاعات کافی دارند.( انفراتم، جماد، نبات، حیوان، بشر)و در سیر معنوی ( شریعت، طریقت، معرفت، حقیقت). توجه کنید که استاد الهی معنویت یا طب روح را برای بشریت آوردند، در این قرن که علم و فکر بشر نسبت به بشرهای پیشین از پیشرفت چشم گیری برخوردار بوده. سوال اینجاست که اگر استاد الهی معنویت را اینطور که الان می بینیم دقیق، و موشکافانه، و قابل درک برای بشریت این زمان نمی آوردند، آیا معنویت رنگ و بو تازه و آپدیت می شد؟ آیا اگر پروفسور جیمز موریس و امثالهم در مورد کتاب معرفت الروح تحقیق نکنند و نظر ندهند پس چه کسی باید تلاش کند و مفاهیم این کتاب را روشن کند. اصل واقع بینی همین است که ما درست را از نادرست تشخیص بدیم. مخاطبین استاد تمام سطوح فکری، فرهنگی، و… جامعه بشری است، ( هر کس به اندزه فهمش، فهمیده مدعا را) همین است که در صده استاد اگر درست گفته باشم پروفسور جیمز موریس گفتند که تعلیمات استاد الهی پل بین ادیان است. در نتیجه هر کس از طریق پرورش فکری که دارد سیر کمال می کند، و من نوعی با این سواد کم به اندازه عمل صادقانه به اصول الهی مفاهیم را با کمک همین کنفرانسها و بررسی مفاهیم استاد الهی سیر کمال می کنم، انشاءالله خدا توفیق دهد که عقل عادی را پرورش دهیم به عقل سلیم و تلاش کنیم برای درک صحیح طب روح. وقتی رفتیم برزخ می بینیم که تنها چیزی که به دردمان می خورد تلاش و کوشش برای درک و عمل بهتر طب روح است، نه اینکه چند کلاس سواد داشتیم، چه ماشینی سوار شدیم، منزلمان کجا بود، و… بسیار سپاس گذارم از پروفسور موریس برای این تلاش جدی و دقیق کتاب معرفت الروح، به نظر من ما هنوز از این کتاب چیزی درک نکرده ایم حالا حالا ها بشریت باید تلاش کند تا گوشه ای از افکار استاد را درک کند. در آخر منم با نظر iliashid موافقم که احساسات و اعتقاد درونی هر کسی برای خودش خیلی محترم است چون این یک ارتباط درونی با خالق است، ولی ما باید دانشجو باشیم و با دیدگاه یک پژوهشگر مطالب را مطالعه کنیم و خودمان را با زمان وقف بدیم، خدای زمان از ما می خواهد درس بخوانیم تلاش کنیم و پرورش فکر پیدا کنیم تا در آنجا حاشیه نشین جامعه منعوی نباشیم.
بسیار عالی بود ممنون
دوستان عزیز و بزرگوارم،
اصلاً قصدم این نیست که روی برداشت خودم پافشاری کنم. ولی از طرفی هم عادت فرار از بحث ندارم. به همین دلیل فکر می کنم که اگر جواب برداشتهای شخصی شما را که در هر قالبی تکرار می کنید را ننویسم، نوعی بی صداقتی به حساب آید. این نوع معنویتی که ما شناخته ایم، همهء قشرهای جوامع بشری را در بر میگیرد. در کنفرانس پرفسور الهی “عقل سلیم” «این اصول همیشه توسط هدایت “او” دراختیارمان قرار داده شده اند. ……… هر کجا زندگی کند و هر فرهنگی داشته باشد»
اعم از باسواد، پُرسواد و حتی بی سواد را نیز در بر می گیرد. سواد روح چیزی نیست که با چهار سطر مطالعه و یا تحصیلات دانشگاهی ظاهری بیاید یا برود. همانطور که در کنفرانس پرفسور الهی “عقل سلیم” می فرماید: «عقل عادی می تواند مشکلات زندگی مادی را کاملا درک کند …….. عقل عادی برای درک این بُعد نیست و نمی فهمد.»
مطمئناً ما در روزگاری زندگی می کنیم که دوران علم و دانش است و اگر کسی بیشتر مطالعه کند، میدان وسیعتری برای درک بیشتر در برابرش قرار می گیرد. ولی از طرف دیگر بنده بارها با کسانی که شاید به اندازهء خیلی ها مطالعه و درک ظاهری هم نداشته اند، برخورد کرده و دیده ام که در مواقع حساس چنان برداشت های پخته ای ارائه می کنند که به فکر هزاران دانشمند هم نمی رسد. لذا اگر شما برداشت عقلی و علمی دارید و امثال بنده احساسی و عشقی به آنها هم گوش فرا دهید. شاید خدا از آن زبانها هم میخواهد ابعاد دیگری را به ما بیاموزد. ما چه دانشجو باشیم، چه پژوهشگر یا پرفسور، مگر علمی را که می آموزیم، از کجا می آوریم؟ مگر نه اینکه “او” علم اول و آخر است. مگر نه اینکه باید از او آموخت؟…
ادامه گفته های وی در اهمیت امروزی کتاب معرفت الروح (قسمت دوم) «در این جا بعدی جهانشمول وجود دارد که شاید قبلاً در بیان آن “غفلت کرده باشم”، اما میخواستم واقعاً به آن اشاره و روی آن تأکید کنم که استاد الهی از جهاتی از فیلسوفان اسلامی که همانند ارسطو، بر هوش به عنوان مفهوم نهایی انسان تأکید میکنند، جداست.»
این پاراگراف از گفته های پرفسور موریس ترجمهء همان شعر معروف است:
میان ماه ما تا ماه گردون،
تفاوت از زمین تا آسمان است.
ممنون از نظرات دوستان در این اتاق فکر پربار.به نظر من فارغ از جدل و بحث آرا و نظرات دوستان به خود من در فهم این مبحث کمک شایانی کرد.وقتی کتاب گرانسنگ معرفت الروح را مطالعه میکنیم با نویسنده ی چیره دستی روبرو میشویم که علاوه بر قدرت نگارش فوق العاده بالا و آسان نویسی قابل درک و لمس برای هر سن و مقام علمی و کم سواد تحیر حکما و فلاسفه و مراجع معتبر علمی را از قدرت استدلالی خود برانگیخته است و با کمی تفکر و دقت میتوان به سادگی از متن کتاب استفاده ی لازم را نمود.مجددا از نظرات دوستان سپاسگذاری میکنم
آذرمهر عزیز ، بدون ِ تعارف ،من شخصا از مطالب شما که بیانگر عمل و ایمان و عشق ِ خالصانه تر ِ شما به مبداء ،نسبت به من است واقعا استفاده می برم و اینکه فرموده اید :” اگر شما برداشت عقلی و علمی دارید و امثال بنده احساسی و عشقی به آنها هم گوش فرا دهید.” البته نمی دانم روی ِ سخنِ شما بزرگوار، دقیقا معطوف به چه عزیزی است ،ولی واقعا باز بدون ِ تعارف عرض میکنم ، شخصا متاسفانه نه خِرَد و دانشی خاص دارم و نه «متاسفانه و صد حیف » احساس و عشق و ایمان ِ چندانی دارم … ، ولی مطمئنم همگیمان در راه ِ او در حال ِ رشد و پیشرفت ِ تدریجی با سرعتی بیشتر از حد ِ نرمال هستیم . متشکرم.
آثارالحق جلد یک گفتار ۶۶۴ :
“برای پی بردن به اصل هر دینی باید با دیدۀ تحقیق و بدون حب و بغض ، آنهم با کمک سلوک و عرفان عمل کرد، تا بشود چیزی فهمید.هرچه دانش و معلومات زیاد بشود،تعصب کم می شود،زیرا تعصب از جهالت است.وقتی معلومات زیاد شد،شخص به رشتۀ تحقیق میافتد……”
واقعا از آقای موریس برای اینهمه زحمت تشکر می کنم، مرحبا
۵۳ عزیز،
– فکر می کنم که گ ۶۶۴ از چاپهای قبل از چاپ پنجم منظور شماست، زیرا وقتی جلد یک نوشته می شود، چاپ پنجم مورد نظر است. در اینصورت دوستان خواهند توانست که خود نیز ریفرنس را مطالعه نمایند.
بنده آنچه را که باید از اصل دین بفهمم، فهمیده ام. تحقیق را هم قبل از آشنایی با استاد کرده ام، نه اینکه تحقیق برای شباهت دروس استاد با ارسطو و غیره.
قصد ما پیش رفتن در علم سلوک است، نه در فلسفه!
اگر کسی در پس تحقیقاتش به جایی رسید که همهء فرمایشات استاد از دیگران بوده و چیز تازه ای ندارد، مفت چنگش، ادامه بدهد و کیفش را ببرد. تعصب هم نداشته باشد.
ولی میرسیم به استفادهء ابزاری از گفتار استاد. اینگونه برداشت کردن از گفتارهای استاد، اگر بدون حب و بغض باشد، اشکالی ندارد. ولی اگر مقصود به کرسی نشاندن حرف خودمان باشد، نمی دانم؟ البته اگر بقیهء همان گفتار را هم می نوشتید، بنده دیگر نیازی به جواب نمی دیدم. زیرا ادامهء گفتار بیانگر اینست که منظور استاد چه دسته و گروهی هستند و چه نوع دانش و معلومات و تعصبی مد نظر ایشان بوده است. بنده با اجازهء شما بقیهء گفتار را می نویسم و قضاوت را به عهدهء خواننده های بعدی مطلب می گذارم.
«برای پی بردن به اصل هر دینی باید با دیدۀ تحقیق و بدون حب و بغض، آنهم با کمک سلوک و عرفان عمل کرد، تا بشود چیزی فهمید. هرچه دانش و معلومات زیاد بشود، تعصب کم می شود، زیرا تعصب از جهالت است. وقتی معلومات زیاد شد، شخص به رشتۀ تحقیق میافتد.
انسان، شمشیر ناراحتش نمی کند، دشمنی علنی ناراحتش نمی کند، اما سروکار با جاهل داشتن از همه بدتر است. امان از جاهل، زیرا هر چه میخواهید به او بگوئید، نمی فهمد.»
پیشنهاد می کنم پیشگفتار چاپ سوم آثارالحق جلد یک را مطالعه فرمائید.
در سطر پایانی آن آمده که: «جدا کردن گفتارهای روحانی از یکدیگر، حقیقت را بکلی معکوس جلوه میدهد» ممنونم
از آذر مهر عزیز واقعا تشکر می کنم ، زیرا نکاتی را به بنده گوشزد کردند که همیشه از ارتکاب به آنها ،بر وجودم لرزه می افتاد.به دیدۀ منت می گذارم و در آینده بیشتر توجه خواهم کرد.
اما دلیل اینکه چرا این گفتار را نوشتم داخل شدن به هیچ بحث ویا گوشزد کردن به هیچ شخص نبود، بلکه بنده هر وقت که این گفتار را مطالعه می کردم با خود می گفتم مگر می شود آثار استاد را بدون حب بررسی کرد؟ حد ناچیز فکر من از تجسم آن عاجز بود.تا اینکه آقای موریس این ترجمه را به انجام رساند،از اولین روز ، زمانی که هنوز هیچ کامنتی به متن اضافه نشده بود می خواستم این گفتار را بنویسم، ولی بعد از کامنتها متوجه شدم که فعلا صبر کنم.
تا اینکه دیروز فکر کردم موقعیت مناسب است و انجام دادم.
حرف دلم را می خواستم آقای موریس بشنود.
باز در آخر از صمیم قلب آرزوی موفقیت و سلامت دارم.
در مورد ِ تعصب و عشق و ایمان به خداوند (مظهریت) دیده ام که چقدر این فاکتورها در رشد ِمعنوی ِ اطرافیانم که در این زمینه ها از من قویتر بودند موثر بوده است ، صداقت با خداوند که در آخرین سمینار پروفسور الهی و در کتب آنقدر به آن تاکید شده است واقعا چیست ؟ خودشان بدون ِ فلسفه بافی و پیچیده کردن ِ مطلب آنرا به سادگی توضیح داده اند البته قطعا صداقت با خداوند ابعاد ِ بسیار گسترده ی دیگری هم دارد که در آثار به آنها اشاره شده است و البته آنها هم بسیار با تعریفی که در مبانی معنویت فطری از صداقت با خداوند فرموده اند بنظرم در ارتباطی تنگاتنگند که اشرف ِ عزیز در صفحه ۴ در موضوع ِِ صداقت با خداوند ،در متیس فروم ، آنها را جمع آوری کرده اند . در مبانی معنویت فطری فرموده اند :” صداقت با خدا یعنی چه؟ ج: شما بچه دارید؟ بله ، ج: آنها را «دوست »دارید؟بله ، ج: شما آنها را «صادقانه دوست »دارید. هر خوبی ای را ،برای بچه های خود می خواهید و حاضرید برایشان فداکاری کنید, خدا را هم همانطور «دوست» بدارید, ««صداقت این است»» “. که چیزی که حقیر میفهمم (بدون ِ تاویل و تفسیر ِ کلام )صداقت با خداوند یعنی دوست داشتن ِ او از ته ِ قلب و با تمامی وجود ،این حس با بیتفاوتی و بی تعصبی و برخورد ِ بیطرفانه داشتن با قضیه ، در یک قالب نمیگنجد ، چون شما وقتی حب یا بغض ِ شدیدی نسبت به موضوعی دارید دیگر نمی توانید آنرا بیطرفانه ، قضاوت کنید ، البته هر چقدر بیشتر به موضوعی علاقه داشته باشیم بیشتر هم به آن فکر کرده و بیشتر هم به آن خواهیم پرداخت (که از مزایای ِ علاقه به موارد ِ مثبتست) . و گاهی هم برای پذیرش ِ سخنتان توسط ِ افراد ِ ناآشنا و عدم ِ محکوم شدن به تعصب و حب و بغض ، ممکنست مجبور شوید به بیطرفی تظاهر کنید ، چون متاسفانه امروزه به اشتباه ، بسیاری ازافراد ِ بی ایمان ، علاقه ی شدید به معنویت را مغایر با دیدِ علمی و دارا بودن ِ ذهنی باز نسبت به قضیه میدانند ./همگی میدانیم که اغلب ِ افراد فرزندانشان را از همه چیز در دنیا بیشتر دوست دارند و حاضرند حتی گاهی جانشان را برای ِ آنها فدا کنند ، این صداقت با او که به حس ِ دوست داشتن ِ مسئولیت پذیرانه ی والدین نسبت به فرزندانشان (دوست داشتن ِ صادقانه ) تعبیر میشود ،تا زمانیکه ما را به ترکِ زندگی و اجتماع و احوالاتی چون عرفان سنتی و گوشه نشینی و …نکشاند به نظر ِ حقیر در تعریف ِ پرفسور الهی ، همان صداقت با خدا و بسیار مثبت تلقی شده است و مابقی چیزها از آن منشا می گیرد چون در این صورت ، احتمالِ انجام کار نیک هم ، با نیت ِ خالصانه تر (فقط برای رضای او) بیشتر فراهم می شود ، چون تنها در زمانی کاری را فقط برای ِ رضایت ِ خاطر کسی انجام میدهیم که او را خیلی دوست داشته باشیم. البته میتوانیم برای رسیدن به کمال قبل از انجام کارهایمان به خود بالاجبار فورث کنیم که واژه ی “برای رضای خداوند اینکار را انجام می دهم ” را بگوییم ولی این کجا و انجام ِ یک عمل ِ مثبت ، از روی ِ عشق به او و فقط برای ِ لبخند ِ او ، از ته ِ قلب ، بدلیل ِ دوست داشتن ِ او بدون ِ هیچ توقعی، کجا، میزان ِ پارامتر ِ صداقت با خداوند در این دو حالت بنظرم قابل ِ مقایسه نیست.
۵۳ عزیز،
بنده از شما عذر می خواهم اگر باعث ناراحتی تان شدم. من هم بخاطر بحث هایی که مدتی است بین بنده و برخی از دوستان عزیز در گرفته، نسبت به این موضوع حساس شده ام. از طرفی آموزش های خدا همیشه همراه با صحنه سازی هایی است. خوب یک تعدادی هم بازیگر این صحنه ها می شوند. خدا با نیت افراد کار دارد و شما هم که نیت بدی نداشتید. بعبارتی هیچ کس نیت بد ندارد. فقط گاهی اوقات ممکن است که امثال من با یک بی توجهی، تعدادی را به اشتباه بیندازیم که این خوب نیست. مهم اینست که از هر صحنه ای نکته ای بیاموزیم و بسوی مقصد در پیشرفت باشیم.
بنده هم برای شما و دیگر دوستانی که سری به متیس می زنند و با بهره بری از بحث هایی پیرامون اندیشهء استاد الهی تکیه ای به معنویت می زنند، آرزوی موفقیت دارم.
همچنین سپاس از پرفسور موریس برای زحماتش.
با تشکر از و سپاس از آنکس که ما را در هر راهی راهنماست.
بنده در نهایت تنها میتوانم یک مطلب را عرض کنم که به گفته استاد الهی این راه راه عمل است. و همانطور که پرفسور الهی میفرمایند برای رشد عقل سلیم باید عمل کرد. بنده در مدتی که با کتابهای ایشان آشنا شدم همیشه یک سخنران خوب بودم و از خود بسیار راضی تا اینکه بعد از اولین باری که واقعا قصد کردم که عمل کنم تا حدودی متوجه شدم این راه راه عمل است یعنی چه. و حالا میتوانم به جرات بگویم تنها در عمل به اخلاقیات است که میشود خود را شناخت و در کنارش روزنه بسته ی وجود را دیدهمان هائیکه مانع از دید درست مبشود.حرف زدن بسبار آسان است و میشود حرفهای زیبائی زد.اما هیچ نگرش زیبائی نداشت اما به محض اینکه به لطف خداوند شروع به عمل میشود. لایه های روح همانطور که استاد الهی فرموده اند مثل پیاز یکی یکی کنار میرود و واقعیات گفته شده توسط بزرگان دین با برداشت هر لایه از وجود آشکار میگردد.
با سپاس از تمام انسانهائی که در هر گوشه از این جهان سعی در درک مفاهیم انسانی دارند.
حرکت
با تشکر از مقاله های زیباو امیدوارم همه انسانها با درک این مفاهیم که در کتابهای استاد میتوان دستیافت به تکاملی که ایشان انتظار از ما دارند برسند.و در این زمان تنها با عمل کردن و یادآوری این اصول است که در رها شدن از این دور را آسان میکند.
نکته ایی که از ارائه ی آقای پروفسور موریس برایم جالب بود این بود که ایشان چقدر عاشقانه مطلبشان را با ذوق بیان میکردند این نشان میداد که از بررسی و کندوکاو معنویت ِ استاد و فکر کردن پیرامون ِ حقیقت تا چه حدّ لذت میبرند این حس ِ غرق ِ لذت شدن از معنویت ، خیلی حال خوبیست که بنظرم ناشی از عشق و خوگرفتن با حقیقت میباشد و به انسان کمک میکند که مطالعه و تلاش ِ معنوی اش را با لذت و عمق و پشتکار ِ خیلی بیشتری انجام دهد ، و عشقش به تحقیق در کلامهای حقیقت باعث میشود از زمانش در کره ی زمین برای آشنایی و درونی کردن مفاهیم ،بطور ناخودآگاه خیلی بیشتر استفاده نماید شاید به تعبیری دردِ دین داشتن ،شاید همین باشد ./ مطلب دیگر توفیقی بود که امسال داشتم ،هرگز از کتاب معرفت الروح لذت نبرده بود م و حتی آنرا بجز چند صفحه ی ابتدایی اش هرگز نخوانده بودم زیرا پیش خودم می گفتم وقتی مطالب ِ سنگین ِ آن بطور ِ خیلی ساده ایی در آثار و برگزیده و کتب جناب پروفسور الهی به زیبایی و روانی شرح داده شده است پس چرا خودم را با چنین نثر ِ فلسفی و سنگینی به اینهمه مشقت بیندازم ، ولی امسال فصول آنرا به کمک سایت زیبای معرفت آنلاین و ترجمه ی لغات و اصطلاحاتشان تا حدِ توانم ، مطالعه کردم و شکر خداوند ، علاقه و انس ِ زیادی به این کتاب توفیق یافتم که پیدا کنم و مطالبِ بسیار گهربار و معارف ِ زیادی در نوشته های مستقیم استاد و شیوه ی برخورد آنها با اندیشه های دیگر و… یافتم مثلا در مورد معاد من آنقدر غرق در جزئیات ِ این مراحل و تفاوتها بودم که بعضی دیذگاهها و تفکراتشان را کاملا باطل ، دور از واقعیت و منحرف شده و بدرد نخور و منسوخ میدانستم ! و واقعا احساس آرامش و اطمینان به معاد که تلویحا در سخنرانی جناب پروفسور موریس بیان شد را توانستم تجربه نمایم مرسی.
با عرض سلام خدمت همگی دوستان
بعد از گذشت پنج سال از گذشت تاریخ این مقاله ، وقتی امروز دوباره به ان برخوردم دوباره ان زمان برایم زنده شد. (چون نمی توانم تمام مسایل را در حافظه نگه دارم) امروز با گوش دادن به این کنفرانس دیدم که من هم این کتاب را سال ها داشتم ولی هر وقت می خواستم انرا بخوانم به چند صفحه اول بیشتر نمی کشید. وقتی دوباره شروع به خواندن ان کردم چنان انرژی در ان یافتم که باورم نمی شد فکر نمی کردم بتوانم مطالب انرا اینقدر راحت بفهمم. ومثل این بود که مطالب انرا در وجودم حس می کردم واز انجا بود که روح وزندگی های متوالی برایم حل شد.
با سلام وتشکر :
همان طور که گفته اند راه استاد الهی ، راه کمال برای کل مخلوق است خارج از هر دین وایین وفرهنگ ونژاد و،،،،،،،، کتاب معرفت الروح ویا برهان الحق هر چند که در ان جملات عربی وإلهی و،،،،،، وجود دارد وگاهی بعضی قسمتها در فهم ظاهر من یکی کمی سنگین است ، روزی می رسد که جهانیان ارزش انرا خواهند فهمید. ولی با وجود این روح از خواندن ان لذت می برد وان را جذب می کند هر چند که فهم ظاهری ان شاید کمی مشکل باشد. وبا هیچ لذت دنیای فابل قیاس نیست. چرا که لذایذ دنیای مادی فنا پذیر . ولی لذت روح که عشق به یکتا و حقیقت است زایل نمی شود.