مشتق و انتگرال در سیرکمال
مقالهی زیر توسط یکی از کاربران متیس بلاگ نوشته شده است.
اکثر ما حوصلهی خواندن ریاضیات را نداریم. قصد ما هم در اینجا تدریس ریاضی نیست، اما دو مفهوم در ریاضیات وجود دارد که در تجزیه و تحلیل و درک مطالب میتواند مفید باشد.
الف) مشتق : مشتق در ریاضی یعنی ریز کردن یا خُرد کردن یک چیز به ذرات بسیار ریز در حد صفر اما نه خود صفر. برای مثال، بدن یک انسان را آنقدر تقسیم کنیم تا به یک سلول برسیم یا اقیانوس آرام را به قطرههای آب یا مولکولهای آب خُرد کنیم. مشاهده میکنیم که در مقابل اقیانوس آرام یک قطره آب در حد صفر است ولی وجود دارد.
ب) انتگرال: عکس مشتق است. یعنی جمع کردن ذرات بسیار کوچک در حد صفر، به طوری که از مجموع این بی نهایت کوچکها یک چیز قابل لمس و شاید خیلی بزرگ پدید آید. برای بزرگی حاصل از انتگرال و کوچکی حاصل از مشتق هیچ حد و مرزی وجود ندارد. آن یکی میتواند بینهایت بزرگ باشد و این یکی بینهایت کوچک. مثل یک الکترون که در ساختار جسم بزرگی مثل خورشید یا هر شیء دیگری وجود دارد.
کاربرد آن در زندگی انسان
بعد از آشنایی با مفهوم انتگرال و مشتق، میتوان متوجه شد که اگر از عمر یک انسان مشتق بگیریم، به روزها ، ساعتها و ثانیههایی میرسیم که شاید در ظاهر بی ارزش به نظر برسد، اما همین لحظههای بسیار ناچیز و در ظاهر بیارزش، در نهایت سعادت یا شقاوت ابدی او را تعیین میکند.
مدت عمر هر یک از ما انسانها محدود است و در نتیجه مشتق عمر، یعنی روزها، ساعات و ثانیهها، نباید بیهوده تلف شود و در نهایت از انتگرال عمر هم باید بهرهی خوبی حاصل کنیم. در هر روز برای ما یک سری برنامه طراحی شده که اگر طبق آن پیش برویم به اهدافی که برای آن روز در نظر گرفته شده است، خواهیم رسید. حال اگر غفلت کنیم و تحت تأثیر اید در انجام آن برنامههای پیش بینی شده اهمال کنیم، یک روز از سرمایهی عمر خود را از دست دادهایم.
در واقع، موقعیت معنوی ما در انتهای هر روز حدودی از وضعیت نهایی ما را تعیین خواهد کرد. به عبارت دیگر، کسی در پایان عمرش به مرحلهی کمال ( یا نزدیک مرحلهی کمال) خواهد رفت که در پایان هر روزحداقل قدمی در مسیر رسیدن به این مرحله برداشته باشد و بالعکس کسی که در پایان هر روز تلاشی در جهت کسب امتیاز قبولی نکرده باشد در پایان عمر نیز نباید انتظار نشأت کمال و یا حتی بهشت را داشته باشد.
رویارویی مستمر با آزمونهای روزمره
ما غالباً زندگی را روالی عادی و یکنواخت در نظر میگیریم و حتی فکر نمیکنیم مسایل کوچکی که در طول روز با آن مواجه میشویم، که میتوان آنها را آزمون نامید، در نهایت نقشی تعیین کننده در سعادت یا شقاوت ابدی ما دارند. استاد الهی راجع به آزمونها و غفلت بشر میفرماید:‹‹ امان از این هزار عالم، دائم از او امتحان میکنند و خودش هم نمیداند. ›› گاهی تصور میکنیم باید قبل از یک آزمون، اتفاقی غیر عادی روی دهد تا متوجه آن بشویم و گاهی فقط اتفاقات خاص و بزرگ را آزمون الهی میپنداریم، غافل از اینکه تمامی امور روزمره موقعیتهایی هستند برای آموزش ما که اگر به آنها توجه نکنیم و آنها را تحلیل نبریم، هیچگاه به سطح قابل قبولی از معنویت نخواهیم رسید.
استاد الهی در بارهی این آزمونها میفرماید: «همشیه و همه وقت برای سالک امتحان هست و باید مراقب باشد.»
ممکن است فکر کنیم تنها در اجتماع و در برهمکنش با سایرین است که ما با آزمونهای مختلف مواجه میشویم. چنین برداشتی صحیح نیست زیرا نفس هیچگاه بیکار نیست حتی در تنهایی و خلوت. افکار منفی، نیات منفی، گذراندن وقت به بطالت، میدان دادن به خیالات و اوهام، غفلت از پرورش فکر و حتی بیتوجهی به جسم و امثالهم نمونههایی از ضررهایی است که نفس در تنهایی هم میتواند بر انسان وارد کند. بنابراین انسان در هر لحظه از زندگی چه در خلوت و چه در اجتماع با حملات نفس اماره مواجه است. و در هر دو صورت اگر وظایفش را در جهت رضای خدا انجام دهد در امتحان قبول شده، در غیر اینصورت خیر.
در هر عمل کوچکی در طول روز چندین مولکول جهت پرورش صفتی در ما ساخته میشود. برای مثال والدینی که در مقابل اصرار بیش از حد فرزندش در انجام کاری صبر و شکیبایی پیشه کند و بر خشم خود غلبه کند، مولکول معنوی برای این صفت را در خود ساخته است.
خلاصه این که از انتگرال همین مسایل روزمره، در نهایت خواهیم توانست در جهت هدف خود در این زندگی حرکت کنیم و برایمان روشن گردد که به کجا میرویم. استاد الهی در مورد آزمونهای کوچک و بی وقفهای که روزمره ممکن است برایمان پیش بیاید میفرماید: «آن قدر نفسم را از امتحان ترساندهام که حتی وقتی میخواهم نان هم بخورم فوراً فکر میکنم آیا نان خوردن بر خلاف نیست.»
با توجه به اینکه این آزمونهای کوچک لازمهی رشد روحی و معنوی ما هستند و بدون کوشش برای غلبه بر این کشمکشهای درونی امکان ساخت مولکولهای معنوی وجود ندارد، میشود گفت که این دو راهیهای کوچک که روزانه سر راه ما قرار میگیرند، در واقع نه آزمون، بلکه محیط و شرایط لازم برای سنتز مولکولهای معنوی هستند. از انتگرال این مولکولها هم واحدهای صفاتی ایجاد میشوند که لازمهی رشد معنوی انسان میباشند.‹‹چیزهایی که ما در سیر سلوک به آن امتحان میگوییم در حقیقت چیزی جز نوسانات راه نیست. هر راهی دارای پیچ و خم و بالا و پایین است، و راه سلوک هم همین طور است. چنانچه این نوسانات نبود، راهی نبود. زیرا هر چیزی که ادامه یابد، برای ادامه داشتن باید دارای نوسانات باشد، مانند جریان برق یا آب و غیره. ما اسم این نوسانات را امتحان میگذاریم ولی در حقیقت جزو طبیعت راه است. بنابراین هیچ سالکی از آنها معاف نیست.››
هدف از آزمونها
دستگاه الهی آزمونهای خود را در زندگی روزمرهی ما میگنجاند، و آزمونهای هر کس نقاط ضعف او را نشانه میگیرند. اینقدر این مسایل پیش میآیند تا فرد، در آن زمینه در اثر مبارزه قوی گردد. به این دلیل، در هر مسئلهای که ضعف داریم آزمونی مستمر برایمان پیش میآید. مثلا اگر نقطه ضعفمان عصبانیت باشد، کسی مقابلمان قرار میگیرد که ما را عصبانی کند. یا اگر مغروریم، از ما انتقاد میشود و غرورمان شکسته میشود و قس علی هذا. باید سعی کنیم در مواجهه با مسایلی که در طول روز برایمان پیش میآید برخود مسلط باشیم و آنها را فرصتهایی جهت رشد معنوی خود بدانیم، زیرا انتگرال این اعمال ساده و بی پیرایه که در حد هیچ هستند اثری قابل توجه بر روی ساختار روحی- روانی ما خواهند داشت.
باربارا دوآنجلیس میگوید: ‹‹ شما هیچ مشکلی ندارید، تنها مشکلی که وجود دارد این است که فراموش کردهاید برای چه به دنیا آمدهاید. قرار نبوده زندگی ساده باشد، قرار نبوده راحت و بی دردسر باشد. زندگی به این منظور طراحی شده است که شما را به چالش رشد و تغییر روبه رو کند تا انسانی خود آگاه تر و مهربانتر و کمال یافتهتر شوید.››
در رویاروی با آزمونها باید در هر موقعیتی و فراتر از آن، حتی در خواب نیز توجه داشته باشیم، زیرا ‹‹آزمونها ممکن است درونی باشد – مثلا نیت بدی که باید با آن مبارزه کند – و یا به صورت خواب ظاهر شود – مثلا شخص خواب میبیند که در معرض وسوسهای قرار گرفته و به این ترتیب عکسالعملش در مقابل این وسوسه مورد ازمایش قرار میگیرد.››
خلاصه:
۱- هر چند خیلی از اعمال کوچک برای ما در خور توجه نیستند اما انتگرال این اعمال کوچک سرنوشت ابدی ما را تعیین میکند. بنابراین باید به هر مسئلهی حتی آنهایی که به نظرمان کوچک و ناچیز میرسند با دقت بنگریم و درست عمل کنیم.
۲- از کلی نگری دست برداشته و به جزییاتی که عمل صحیح به آنها چندان هم مشکل نیست نگاهی درخور ارزش بیندازیم.
۳- هر مسئله مهم و قابل توجهی از اجزای ریزی تشکیل شده که در صورت بی توجهی به این اجزای ریز در امور کلی و مهم هم ممکن است تصمیم نادرستی بگیریم.
۴- در هر موقعیتی، عاقلانه و منطقی، درسی را که لازم است بگیریم پیدا کرده و با این طرز فکر کنترل خود را روی نفس اماره، بیشتر و قویتر کنیم و سعی کنیم در جهت رضای خدا عمل کنیم.
با درود وسپاس
درسی را که باید امروز می گرفتم را از این مقاله کسب کردم با تشکر از خدا که همیشه مراقب من است وسر بزنگاه مرا از غفلت نجات میدهد و همینطور از عزیزانی که ما را نیز در تجربیاتشان سهیم می کنند.
از مقاله بسیار با ارزشتان ممنونم
ما از مشکلات و مسایل زندگی که از نظر خودمان منفی است نباید فرار کنیم زیرا اگر هشیار باشیم در آنها درسهایی است که باعث پیشرفت ما می شود و البته نباید از کمک خالق غافل باشیم زیرا دست خداوند همیشه برای کمک کردن بسوی ما دراز است و این ما هستیم که باید دست او را بگیریم .
خیلی مشکل است که در هر ثانیۀ زندگی بتوان توجه کافی به مبدا داشت و مراقب همه چیز بود. فقط نیروی مافوق علی اگر شامل حال مان شود، شاید بتوان کاری از پیش یرد.
از نوشته های استاد چنین برمیایدکه همیشه توجه به همۀ امورد حتی امورات خرد و کوچک داشته اند. امید است که بتوانیم توصیه ها را به کار ببریم.
باعث خوشحالی بسیار است که فتح باب مقالات خوانندگان، متنی چنین قوی، علمی و آموزنده است. این مقاله بدون اغراق تاثیر عمیقی بر من گذاشت. امیدوارم به زودی شاهد مقالات دیگر خوانندگان که همواره از نظراتشان استفاده می کنم در این مجموعه باشیم و انشالله این مقالات قوی، ترجمه شده و در سایت e-ostadelahi.fr نیز منتشر شود.
واقعا هر دم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد
خیلی جالب است وقتی مقاله را می خواندم فورا به چند اشکال مانند عصبانیت و تنبلی و … خودم فوری پی بردم ولی نکته ای که خیلی توجه ام را به خودش جلب کرد این بود که خدا همیشه از روی کرم به ما علامت هایی می دهد که به اعمال و گفتار و افکار خودمان بیشتر توجه کنیم و این مقاله یکی از آن علامت هاست که مطالب را باز کرده و با چند مثال ساده باعث شد که ما به چیزهاای فکر کنیم که یا قبلا فکر نمی کردیم و یا اگر فکر می کردیم از یادمان رفته بود و عمل نمی دادیم.
از همه دست اندر کاران واقعا کمال تشکر را دارم
بسیار ممنون
با عرض سلام به همه دوستان
با تشکر از نویسنده عزیز و محترم و متیس عزیز و دست اندرکاران
خیلی از خواندن مقاله لذت بردم. اصولا از مقایسه علم با معنویت خیلی لذت می برم و این مقاله هم که خیلی جالب و مفید بود.
اتفاقا چند روز پیش تجربه این مساله “مشتق” را داشتم.
می خواستم به یکی از نزدیکانم مطلبی را بگویم. گفتن این مطلب می توانست باب غیبت را باز کند ولی در عین حال درسی بود که از پیشامدی گرفته بودم. نفسم داشت لگد(!) می زد که هر چه زودتر آنرا بگویم. یک لحظه فکر کردم این همه عجله برای چیست!!؟ من می توانستم آن مطلب را بگویم اما شب نه اول صبح و آن لحظه.. دیدن این عجله در خودم, برایم محرز کرد که کار نفس است و” گفتن درس آن پیشامد” هم بهانه نفس است.
یک لحظه به ذهنم آمد که این همه فشار برای چیست؟؟ مگه یک کار کوچک اینچنینی چقدر در پیشرفت من اثر دارد!!؟؟ خصوصا که شب قبل هم غیبت کرده بودم و دیگراین مبارزه کوچک و ناچیز در مقایسه با آنچه که دیشب انجام داده بودم به نظرم مهم نمی آمد…
خلاصه در را باز کردم و تقریبا خودم را از خانه بیرون کردم و مطلب را نگفتم.
امروز که این مقاله را خواندم جوابم را گرفتم.
باز هم مثل همیشه آن یار مهربان جواب فکرم را داد.
نتیجه لحظات شب قبل خوب نبود ولی امروز و این لحظه؛ جزء دیگری از عمر من است و انتگرال این لظات سرنوشت ابدی را رقم می زند.
انشاءالله که انتگرال عمر همگی بی نهایت بزرگ باشد (:
با سلام و تشگر ازدست اندرکاران این سایت و نظریات سود مند دیگر دوستان که خدای مهربان برای این حقیر پیش اورد تا فیض ببرم و با این درس فوق توانستم به نقطه ضعفی که دارم و باید هر روز با آن مواجه بشوم پی ببرم دعا می کنم که همه بتوانیم با کمک او و با یاد او اننگرال وجودی با ارزش خود را هر لحظه حتی در خواب که خودم با ان در ارتباط هستم را بیشتر کنیم.به امید خدا
عالی بود.
با سلام به دوستان و تشکر از نویسنده محترم به خاطر مقاله پرمحتوا و قیاس زیبایشان
چند نکته که از متن مقاله به نظرم رسید…
– “افکار منفی، نیات منفی، گذراندن وقت به بطالت، میدان دادن به خیالات و اوهام، غفلت از پرورش فکر و حتی بیتوجهی به جسم و امثالهم نمونههایی از ضررهایی است که نفس در تنهایی هم میتواند بر انسان وارد کند”… این مثالها برای من خیلی قشنگ بود چون واقعا در مورد من صدق می کند. پروفسور الهی در یکی از کتابهایشان(فکر کنم کتاب طب روح مبحث فکر و پرورش فکر) به مساله فکر خنثی که جزء بیلان کار منفی است اشاره کرده اند. من برای خودم چنین تعمیم دادم که در بهترین حالت اگر در تنهایی کار منفی ای هم انجام ندهیم وخنثی باشیم, خود خنثی بودن جزء بیلان کار منفی حساب میشود. در واقع هر چیزی که در معنویت ما را جلو نبرد در واقع جزء بیلان کار منفی حساب میشود.
– “در رویاروی با آزمونها باید در هر موقعیتی و فراتر از آن، حتی در خواب نیز توجه داشته باشیم…” در مورد آزمونهایی که در خواب ممکن است پیش بیاید اینطور به نظرم می رسد که عملکرد ما در عالم خواب در برابر یک آزمون, بستگی به میزان مبارزات ما در هشیاری و بیداری دارد. در واقع در عالم خواب همانی هستیم که واقعا در واقعیت هستیم. بنابراین فکر می کنم اگر در هشیاری و در بیداری سعی در صحیح عمل کردن داشته باشیم در آزمونی که در خواب است هم انتخاب درستی خواهیم داشت. (انشاءالله)
– ” گاهی تصور میکنیم باید قبل از یک آزمون، اتفاقی غیر عادی روی دهد تا متوجه آن بشویم و گاهی فقط اتفاقات خاص و بزرگ را آزمون الهی میپنداریم”.استاد الهی فرموده اند اگر به کسی در خواب بگویند که در معرض امتحان است نهایت کرم و لطف است(نقل به مضمون). درواقع گاهی حتی قبل از آزمون به ما آنرا اطلاع میدهد که در اینصورت باید سعی کنیم با متوسل شدن به مبدا و توجه سعی کنیم آن امتحان را نبازیم. در واقع اگر چنین کرم و لطفی در حقمان شد باید سعی کنیم استفاده کنیم. مثلا یکبار من در خواب دیدم که صحنه ای پیش می آید که شدیدا عصبانی میشوم .. حتی فرد مقابلم را در خواب دیدم و نتیجه آن عصبانیت را هم دیدم و از مبدا طلب کمک کردم..آن صحنه و امتحان پیش آمد ولی خدا را شکر به خیر و خوبی گذشت و اتفاق ناجوری نیفتاد.
با تشکر
با سلام به دوستان و تشکر بابت مقاله جدید
در متن خواندم که “در هر روز برای ما یک سری برنامه طراحی شده که اگر طبق آن پیش برویم به اهدافی که برای آن روز در نظر گرفته شده است، خواهیم رسید.” عظمت این مساله برق از سرم پراند! اینکه برای هر روز و هر روز ما برنامه مشخصی تعیین شده است خیلی عظمت سیستم و دستگاه الهی را نشان می دهد. استاد فرموده اند که اگر دقت کنید سرنوشت روزانه تان را به شما می گویند (نقل به مضمون).. حقیقتش درک این مساله برای من مقداری دشوار است… ممکن است خواهش کنم دوستان عزیز کمی توضیح بدهند و راهنمایی بفرمایند.
ممنون
مقاله بسیار کاربردی و فوق العاده ای است و بینهایت به سهم خودم متشکرم.
khyli az in mtlab mofyd msle hamysh lzat bordam
با سلام
شماره ۱۱ اینطور بنظرم آمد که: پدر و مادر تا سالهای زیادی برای فرزندانشان از صبح تا شب برنامه ریزی میکنند و آنها هم اجرا میکنند ( حد اقل تا سن بلوغ) شاید با این قیاس راحتتر بتوانیم جمله برنامه طرح شده خدا را برای خودمان درک کنیم . هم چنین پس از خواندن این مقاله به این جمله بیشتر معتقد شدم که هیچ چیزی اتفاقی نیست . خواندن این مقاله ها هم اتفاقی نیست . واقعا تعمق و عمل به آنها میتواند سرنوشت روزانمان را تغییر دهد
باسلام به دوستان عزیز
من وقتی که درسهای استاد را از طریق مثالهای علمی بیان می شود، و مقایسه می کند و یا تشریح می شود خیلی بیشتر استفاده می کنم. این بحث هم مثل همیشه راه گشای فکریم شد و برای جهت دادن به ریز شدن به اعمالم بسیار مفید بود. از متیس عزیز متشکرم
در پاسخ سوال دوست عزیز s.m
از یک نظر کلیه اعمال,افکار و… که در روز به آنها میپردازیم , یا به قصد قبلی و طبق برنامه هستند(که حاصل و نتیجه تفکر و جمع بندی ما از سلسله رویدادهای قبلی است که برایمان پیش میآید) ویا بدون برنامه و قصد قبلی ماست! یعنی به فراخور احساس نیازی است که برداشتمان است از موقعیت آن زمانکه در آن قرار داریم. پس یا توسط پیامهای الهی که همان اتفاقات روزانه است به این نتیجه رسیده ایم که چنین برنامه ای را انجام دهیم و یا بر اساس پیامی فوری است که اکنون دریافت کرده ایم( البته میدانیم نوع تفسیری که از پیامها میشود مستقیما بر اساس پرورش فکری است که بر اساس اصول معنویت اصیل بدست میآوریم).
بر این اساس هدایتگر و استاد ازلی و ابدی ما؛ پیامهای الهی را بصورتی دائمی و مرتب به ما میرساند.اینجاست که هر وجدان آگاهی از اعماق و ژرفای وجود قلب و روح خویش
سرشار از عشق و ایمان الهی میگردد و درخشش معجزه حاضر را تصدیق میکند.
سوالی دارم امیدوارم بتوانم به پاسخش متنعم شوم به این مضمون :” در امور روزمره و اتفاقات و پیشآمدهایی که برای مان میشود, پیامی هست؛ حال اگر نتوانیم پیام را دریافت کنیم و به آن درسی که در آن است پی بریم, آن ممکن است بارها تکرار شود و یا تا مدتها باقی بماند تا متوجه آن شویم و درسش را بگیریم و به آن عمل کنیم. چطور و با چه مکانیسمی میتوانیم به درستی تشخیص بدهیم که درس ما چیست و پیام را آیا درست متوجه شده ایم یا نه؟ مثال میزنم :مدتی است که دچار انواع سردیهای روزگار و ناملایماتی هستم که از محیط برمن القا میشود؛ در بدو امر هم چنین عنوان میشود که مگر فلان چیز را نمیخواستی ویا …چرا فلان چیز را خواستی یا نمیخواستی و …!
و هربار من بیاد این میافتم که اصلا مگر من چنین چیزی را خواسته ام که آنوقت اینطوری با من برخورد میشود؟!
خلاصه مدتهاست که نمیفهمم و باز هم برایم پیش میاید که چیزی را که اصلا هم دربندش (البته بنظرخودم) نیستم مدام در آن زمینه مورد امتحان یا سوال ویا سرزنش و … قرار میگیرم!
بنظر شما من چه پیامی لازم است از این وقایع بگیرم؟
یا درحالت کلی و عمومی در چنین مواقعی پیام درست را چطور میتوان گرفت؟!
دوستان عزیز:
در اثارالحق امده که سالک باید سعی کند نقطه ضعفی از او نگیرند …….وقتی درخود تعمق می کنم امتحانات وصحنه های روزمره ام بر اساس چیزهایی است که حسرتش را دارم لذا؛سالک برای هر چیزی که حسرتش را دارد باید به حدی به خود تلقین کند که ان موضوع را برای خود بی ارزش کند .وقتی بی ارزش شد قیدش را می زند.حسرت هم یکی دو تا نیست از اول جلویش گرفته شود بهتر است.
(ملک جان نعمتی)
با سلام به دوست عزیز iliashid
هیچ چیزی اتفاقی نیست، هزاران علت دست بدست هم می دهند تا یک معلول بوجود می آید. هرگز نمی توان گفت که این عمل نتیجه آن علت است. ما هر بار که به درونمان نگاه میکنیم علتی از علتها را پیدا می کنیم. و علتش هم این است که فکر پرورش پیدا کرده و دقتش بیشتر شده و ما می توانیم جنبه ای دیگر از آن را پیدا کنیم. این صورت کلی مسئله بود، حال برمی گردیم به مشکل شما، قطعا درسی وجود دارد که باید یاد بگیری، مثلا خویشتنداری، قوی شدن اراده ، اعتمادبنفس، ثبات فکری، دقت کردن به نوع عملی که انجام می دهی. من اینطور برداشت کرده ام که شما اعتماد به نفستان کم است و از این طریق زیر سوال می روید. متشکرم
ما میخواهیم بدونیم چطوری میشه عاشق خدا شد چطوری میشه اینقد درگیر مادیات نباشیم چطوری خودمون رو رها کنیم از دست اینقدر مادیات و این دنیا
این جمله«شما هیچ مشکلی ندارید، تنها مشکلی که وجود دارد این است که فراموش کردهاید برای چه به دنیا آمدهاید. قرار نبوده زندگی ساده باشد…» که در مقاله آمده است یک یادآوری خوبی است بر اینکه ما نباید هدفمان را فراموش کنیم. و یادآوری هدف اصلی سبب میشود با دلگرمی بهتری عمل کنیم چنانکه در زندگی مادی وقتی هدفی داشته باشیم خیلی بهتر عمل می کنیم تا اینکه همینطور بدون منظور مشخصی بخواهیم کاری را انجام دهیم. هر بار که ناملایماتی برایمان پیش میآید یادآوری هدف اصلی مان سبب میشود بهتر با موضوع برخورد کنیم. ودیگر اینکه بدانیم این دنیا چه خوش چه بد موقت و گذار است.
وقتی توجه به چیزی پیدا کنیم کم کم نسبت به آن چیز احساس علاقه و مسئولیت ایجاد میشود. در واقع علاقه را می توان در خود پرورش داد. علاقه واقعی در اثر مرور زمان و توجه و کار حاصل میشودبر خلاف علاقه سطحی که به یک نسیم میآید و به سرعت هم می رود. ما باید علاقه با خالق را با توجه و انجام کارهایی که از ما خواسته کم کم در خود رشد دهیم. هر چه با او صمیمانه تر و نزدیک تر صحبت کنیم علاقه بیشتر تقویت میشود. در ابتدا شاید ارتباط برقرار کردن با مبدا مشکل باشد ولی با تلقین باید شروع کرد ولی بعدا کم کم انسی ایجاد میشود. در مورد مادیات هم باید هدف را به خود یاآوری کرد.
با تشکراز نویسنده مقاله برای مقاله زیبا وعلمی شان ومتیس عزیز
این گونه مقالات به ما در فهم مفاهیم معنوی کمک میکندهمانطور که پروفسور الهی فرموده اند قیاس یک ابزار اموزشی کارسازودرعین حال یک ابزار علمی مناسب برای تحقیق است، می توان با استفاده از ان،چیزهای ناشناخته را از روی چیزهای شناخته شده، توضیح داد یا توجیه کرد
با خواندن مقاله تصمیم گرفتم اگر در طول روزاز تلف شدن یک ساعت یا حتی کمتر ازان هم میتوانم جلوگیری کنم این کار را بکنم وبه جای آن یک کار مفید انجام دهم زیرا اغلب اوقات ناامید می شدم وفکر میکردم وقتی یک روز تلف شده دیگر یک ساعت تاثیری در آن ندارد یا اگر از انجام دادن کار منفی میتوانم جلوگیری کنم این کارهر چند کوچک را انجام دهم ونا امید نشوم چون نفس از این راه وارد میشودکه تو که این همه غیبت کرده ای این را هم بگو
امیدوارم آن یار مهربانم کرم فرماید تا درجهت رضایتش قدمی بردارم چون بدون کمکش هیچ کاری
نمی توان کرد
بسیار ممنون از متیس و نظرات دوستان،مفید بود و استفاده کردم
سلام متیس عزیز ، مدتی بود که به علت مشغله درسی به سایت مذبور مراجعه نکرده بودم که توسط یکی از دوستانم از مقاله اخیر مطلع شدم .این مقاله به حدی براو تاثیر گذار بود که مرا نیز به وجد آورده وبا مراجعه به سایت و مطالعه مطلب جدیددرهای تازه ای از نحوه ی برخورد با اتفاقات روزمره زندگی به رویم گشوده شد .در حالی که رادیو استاد در حال پخش بود و به این موسیقی ملکوتی گوش می دادم مقاله فوق را نیز مطالعه می کردم ، به ازائ هرجمله ای که می خواندم اشک از چشمانم جاری بود و خدا را شکر می کردم که چگونه مشکلی که مدتها زندگی ، فکر و روان مرا به هم ریخته بودبا مطالعه موضوع« مشتق و انتگرال در سیر کمال » حل شده و گویا اصلا مشکلی وجود نداشته.
و این موضوع را مرهون زحمات متیس عزیز می باشم.
با تشکر از شما!
سلام خانم بهاره رضائی
سوال کردید چطوری میشه عاشق خدا شد ؟ در گفتار( ۱۱۹ آ ۱) استاد به این سوالتان جواب داده اند فرموده اند :هر وقت تمام محبت ها را از دل بیرون راندیم آن وقت عاشق خدا خواهیم شد زیرا دل یکی است . نسبت به بقیه باید انجام وظیفه نمائیم . فرزند – همسر – مال – مقام و غیره را دوست بداریم ولی آن ها را تحت الشعاع وظیفه نسبت به خدا قرار بدهیم. تا عشق از خدا نیاید عشقی نیست منتها باید قابلیت تابیدن آن عشق را پیدا کنیم .
با سلام و عرض ادب
در کامنت خانم بهاره عزیزعبارت “رادیو استاد” بسیار نظرم را جلب نمود ممنون می شوم اگر در مورد پیدا کردن این رادیو بنده را راهنمایی فرمایید.
با سپاس فراوان
http://ostadradio.com
در جواب دوست عزیز iliashid
درک و تشخیص پیامهای الهی قوه ای است در ما که با تمرین تقویت میشود. همانطور که می دانیم الهام گرفتن یکی از مسائلی است که در راه استاد الهی مطرح است. باید بتوانیم از طریق فکر الهام بگیریم. درک و تشخیص پیامهای الهی هم همینطوراست. برای شروع سوالی که در ذهن داریم را مطرح می کنیم و از مبدا استمداد می طلبیم تا جواب مساله را بتوانیم بفهمیم. این شروع الهام و یا پیام گرفتن است. بعد از آن باید دقت کنیم. “به آنچه که به گوشمان می رسد “.. “به آنچه که میبینیم” یا “آنچه که حس می کنیم”.
با تمرین در این مساله قوی میشویم. یک موقع می بینیم جوابی که در ذهنمان است را از طریق مطلبی در رادیو و تلویزیون.. مقاله ای که می خوانیم… دوستی که با ما صحبت می کند و بدون اینکه اطلاعی از مساله فکری یا قلبی ما داشته باشد جواب ما را می دهد می گیریم.
در ضمن معمولا در صحنه هایی که پیش می آید و نقظه ضعفی از ما را نشانه گرفته است گاهی اطرافیان صریحا نقظه ضعف مورد نظر را می گویند. این ما هستیم که باید این انتقاد را به چشم پیام از طرف “او” بگیریم. ضمنا باید دقت کنیم که پیام گرفتن با وارد خرافه شدن فرق دارد. پیامهایی که از طرف او می گیریم اثر خاصی روی ما و وجودمان می گذارند و با خرافه پرستی فرق دارند. من شخصا ملاکم گفتارهای استاد الهی است. هر چه را که در کتابهایشان درج شده باشد و تاکید کرده باشند را به عنوان پیام در ذهنم می گذارم. مثلا فرموده اند که پدرم خیلی به صبر و جخد معتقد بود گاهی الهام بزرگیست. شاید من قبلا به این مساله توجه نمی کردم ولی از زمانی که این مساله را خوانده ام برای ان اهمیت قائلم وسعی می کنم دقت کنم..گاهی واقعا الهام بزرگیست.
در تجربه ای که در کامنت قبلی خدمتتان نوشتم من هم “جواب فکری که در سرم گذشت” و هیچ کس از آن اطلاعی نداشت را از طریق این مقاله گرفتم. ظاهرا یک مقاله خواندم ولی جواب فکری که در ذهنم گذشت و پرسید “تلاش کوچک این چنینی واقعا به چه درد می خورد؟” را گرفتم و این یعنی جواب گرفتن از سمت آن یار نازنین.
پس از خواندن کامنت بهاره رضایی عزیز موضوعی توجه مرا نیز جلب کرد. البته دوستان بهتر از بنده میدانند، ولی تکرارش ضرری ندارد. این نشانهء اینست که خالق مواظب تک تک ماست. آنچه را که نیاز داریم از دهان و قلم این و آن به ما میرساند. اینهاست که ایمان را به اطمینان تبدیل می کند. اینهاست که نشان حق ِ حقیقت است و جای شک باقی نمی گذارد.
گمنام عزیز
بسیار از راهنماییتان سپاسگزارم.
همچنین از متیس عزیز بخاطر تمامی زحمات بیدریغش کمال تشکر را دارم.
بسیار عالی
دوست عزیز آوا رادیو استاد
یک رادیو اینترنتی به آدرس زیر است.
http://ostadradio.com
مقاله بسیار مفیدی است و باعث توجه بیشتری به اعمالی که در طول روز انجام میدهم داشته باشد و بدانم هر عملی ولو ظاهرا کم اهمیت میتواند در مجموع نقش مهمی را ایجاد کند.
در جواب دوست عزیز ایلیاشید
مبانی معنویت فطری ص ۴۲
خدا در همه چیز و در همه جا و با همه هست. در خواب یا در بیداری, مستقیم یا غیر مستقیم,از طریق مامورین خود یا نزدیکان ما, یا به هر ترتیب دیگری, حتی توسط عابری در خیابان, خداوند با هر یک از ما رابطه برقرار می کند. اما برای شنیدن و فهمیدن پیام های او باید نحوه تشخیص آنها را بیاموزیم. تصور کنید به یک سمفونی گوش می دهید. می تون گفت که این سمفونی شامل نت ها و ریتم هائی است که نواهاو آکوردها را, هر یک در مقامی نشان می دهد و سازها هر یک به لحنی خاص آن نغمه ها را می نوازند. اما برای تشخیص هر یکی از این اجزاء لازم است گوش از قبل تربیت شده باشد. به همین ترتیب , سمفونی الهی نیز , مدام در هر آنچه که ما رااحاطه کرده نواخته میشود اما برای تشخیص پیام های خالق باید با اصول درست فکر خورد را پرورش دهیم تا به تدریج رشد کند و پخته شود, زیرا که قوه دیدن آثار خدا و شناختن علامات او بسته به میزان پختگی روح و بیداری حواس معنوی است…..
همچنین ص ۴۶ از همان کتاب
س: گفتید خداعلامات واضحی برای ما می فرستد که باید آنها را شناسائی و کشف رمز کنیم. آیا این نوعی خرافه نیست که فرد همه جا به دنبال این گونه علائم بگردد؟
ج: خرافاتی بودن با تشخیص علائم حقیقی تفاوت دارد. خرافات, عقیده به موهومات است ولی اعتقاد داشتن و درصدد تشخیص اثرات الهی برآمدن منجر به مشاهده حقایق بدیهی میشود.
آذرمهر عزیز
بسیار از راهنماییتان سپاسگزارم
پیروز باشید
باسلام مثل همیشه از این مقاله مفیدبسیارلذت بردم واستفاده فراوانی کردم.خیلی ممنون از زحماتتان.
از مقاله مفید و جالبتون خیلی ممنون.
برای من بسیار موثر بود.
خیلی ممنون از مقاله بسیار کاربردی و مفیدتان. واقعا وقتی این مقاله را میخواندم فکر میکردم فقط برای من نوشته شده حتی مثالها هم کاملا با حال و روز من مطابق بود واقعا به گریه افتادم حتی موقع امتحان هم چه به موقع و به طرق مختلف دروس را یادآوری میکنند….
جالب بود. ممنون!
به خاطر مقاله بسیار مفید مشتق و انتگرال در سیرکمال بسیار متشکرم.
سوالی دارم. همیشه سعی می کنم در هر آن و هرجا و هر حال، خدا را حاضر و ناظر بر خودم بدانم. اوایل خیلی موثر بود. اما کم کم، به ویژه در تنهایی، وقتی نفس سراغم می آید، می فهمم که نفس است که دارد تشویق به افکار و اعمال خلاف رضای خدا می کند، حتی «آن دو چشم» را می بینم که حاضر و ناظر بر من است، ولی باز هم انجام می دهم … و بعدش هم که معلوم است دیگر، نفس لوامه چنان ملامتم می کند که می خواهم از خجالت آب شوم.
سوالم دقیقاً این است:
چرا گاهی با وجودی که می دانیم یک کاری بد است؛ و حتی خدا را بر خود حاضر و ناظر هم می دانیم، باز هم آن کار را انجام می دهیم؟ کجای کار اِشکال دارد؟
ضمن تشکر از دوست عزیزمان
ازاین که ایشان مطالب معنوی را با مفاهیم ریاضی ارائه داده اند ،هم به خوبی بیان مطلب شده وهم اینکه به ما یادآوری می شود که معنویت امروز علمی است و می توان دراین زمینه همانند یک دانشجو عمل کرد
ممنون متیس عزیز. مقاله خیلی عملی و در خور فهم بود.
با سلام و قدر دانی از راهنمایی دوستان مهربان و صمیمی؛
در مورد سوالم بازهم اگر دوستان راهنمایی کنند بسیار متشکر خواهم بود. در مورد سوال مهریار عزیز ؛فکر میکنم با مورد سوال من مرتبط باشد!بدین مفهوم من هم به یاد میآورم بسیاری مواقع درسی را یا مفهومی را بصورت انتقاد و … درک میکردم ؛ اما آنچه نباید رادنبال میکردم؛ که یا ناتوان بودم از مقابله با نفس ویا اراده نمیکردم ؛ یا در پی نتیجه بودم ویا در قید عادات عادی، النهایه بی توجهی به علائم و پیامها موجب بی تفاوتی و به مرور ممکن است موجب وضعیت فعلی که من در آن هستم بشود!یعنی عدم توانایی تشخیص مفهوم یا اصل پیام.
برای چاره هم تجربه من اینست: ۱- با تمرین اراده را قوی کردن. ۲- توجه را تقویت کردن ۳- تصمیم های عملی در جهت
مبارزه با نفس گرفتن و اقدام کردن
۴- که از همه مهمتر است “ثبت نتایج است ؛ نه از باب خود نتیجه بلکه از باب تقویت توجه و مطالعه”
در این زمینه خیلی خوشحال خواهم شد دوستان تجارب خود را بیان فرمایند.
مهریار عزیز. طبعا دقیقا نمی توانم نظری بدهم اما مشابه این مطلب برای من پیش آمده. بعد از مدتها دیدم دلیل اینکه درست مبارزه نمی کنم این است که عمیقا اعتقاد ندارم که آن کار واقعا بد است و من را در سیر کمال عقب می اندازد. در واقع پرورش فکرم نیاز به اصلاح داشت. وقتی فکر را درست و صادقانه آنالیز کردم، و سعی کردم پرورش فکرم را اصلاح کنم، آن وقت توجه، نتیجه داد. اما به نظرم همین عذاب وجدانها بیهوده نیست. نیروی عذاب وجدانها بالاخره جمع می شوند و برآیندشان انشاءلله ما را به خودمان می آورند.
در جواب مهریار عزیز..
امروز صبح داشتم شکلات می خوردم. در درونم کسی به من گفت که اول صبح این چی هست که می خوری؟ یک چیز مفیدتر( میوه..لبنیات..) بخوری بهتر نیست؟ من هم برای اینکه حرفش را گوش ندهم سرعت خوردنم رابیشتر کردم تا سریعتر تمام بشود و کار از کار بگذرد! همین که سرعتم را برای خوردن بیشتر کردم همکارم که از روبرو می آمد با شوخی به من گفت “اول صبحی خوراکی های پر کالری می خوری!!” خنده ام گرفت از اینکه هم از درون به من تذکر داده شد.. هم از روبرو کسی آمد و گفت.. هم مطلب شما را که وصف الحالم بود داشتم می خواندم… حالا نمی دانم با این وضعیتی که دارم اصلا شایستگی نوشتن پاسخ دارم یا نه!!
با خودم گفتم خب؟ حالاچه کار کنم؟
به نظرم می رسد اشکال کار اینجاست که قدرت نفسمان زیاد است. با چند حرکت سریع و آنی ما را knockout می کند و همچنین اینکه به “اطمینان” نرسیده ایم که همین مبارزات جزئی سرنوشت ابدیمان را رقم می زند.( همانطور که در این مقاله آمده است)
وقتی نفس ما را مجبور به انجام کاری که می دانیم درست نیست می کند, باید تنبیهش کنیم.اگر بی تفاوت بگذریم بدتر میشود. برای همین من هم تصمیم گرفتم برای این حرکت نفسم تنبیهش کنم و انشاءالله به مدت دو روز شکلات نخورم.
باسلام وبسیار تشکرازاین مقاله زیبا ودرخورتحسین من همیشه درذهنم فکر میکردم که اتفاقات کوچک روزمره قابل چشم پوشی میباشد ولی خواندن این مقاله گویی مرا بیدار کرد امیدوارم بتوانم بر احساساتم که همیشه گریبانگیر من است غالب گردم. فکر کنم باید ابتدا ازفکرم شروع کنم زیرا فکر بیمار عمل بیمار ببار می آورد.خیلی دلم میخواهد بتوانم برفکرم تسلط پیدا کنم ازدوستان راهکارهای عملی میخواهم.ممنون!
فکر می کنم تصحیح فکر بیمار یک مساله است و تسلط بر فکر مساله دیگری است. فکر بیمار را می توان با مطالعه اصول صحیح الهی و جایگزین کردن در فکر و یادآوری آنها اصلاح کرد ولی تسلط بر فکر به این معنی که فکر به اراده خودمان بیاید یا برود مرتبه بالاتری است و نظری ندارم. من هم امیدوارم از نظر دوستان استفاده کنم.
بسیار بسیار استفاده کردم ممنونم از بلاگتون.
babate matalebetoon besyar sepasgozaram rooye man kheili tasir gozasht omidvaram betoonam beheshoon amal konam .
۷٫۴٫۲۰۱۱ ۲۲:۰۹
salam be dustane aziz az in matalebe ziba hkyli estefade bordam mamnon hastam.
با سلام خدمت متیس عزیز وبا تشکر از زحمات ارزنده شان .
در جواب دوست عزیزم بهاره رضایی . کامنت ۲۰ .
به نظر من همه ما به عناوینی در گیر مادیات هستیم من در کتابی می خواندم تبلیغات ورسانه ها هم این نقطه ضعف ما را تقویت می کنند وقتی یک چیزی را می بینیم آنقدر در مورد آن فکر می کنیم که خیال می کنیم واقعا به آن چیز احتیاج داریم وتا آنرا تهیه نکنیم آرام وقرار نداریم . من برای خود این راهکارها را به کار می برم یکی اینکه دیگر به تبلیغاتی که هر روز وهر لحظه از تلویزیون پخش می شود نگاه نمی کنم ودوم اینکه زندگی بزرگان معنوی را به خود یادآوری می کنم که هیچکدام در گیر مادیات نبوده اند وهمیشه زندگی ساده ودور از تجملات داشته اند . با این طرز فکرها نفسم فروکش می کند ودیگر با افکار مادی خودم را مشغول نمی کنم به داشته هایم توجه می کنم واز ته دل خدا را شکر می کنم که به من بی لیاقت این همه نعمت داده است .ضمنا به آنهایی هم که به خاطر چیزهای بیخودی پولهای گزافی هزینه می کنند دلم می سوزد که با چیزهای بیخودی خود را مشغول کرده اند اگر آن پولها را در راه خدا مثلا خدمت به خلق خرج کنند ذخیره ی معنویشان را زیاد می کردند ولی حیف حیف …. باز آخر هر صحبت برمی گردد به پرورش فکر صحیح .نمی دانم به سوالی که کرده بودید ربط داشت یا نه . ممنون
دوستان خوبم ممنون تا میتوانید درباره معنویت در روزمره بنویسید چون ما انسانها نااگاه هستیم ومحتاج اگاهی هستیم درمورد چگونه برخورد کردن با ذیگران چه موقع دفاع کنیم چه موقع گذشت
پارادیس عزیز -راجع به بر خورد با دیگران مطالب زیادی در کتاب اثارالحق درج است از جمله گفتار اول اثارالحق که انتقام نگرفتن یکی از موارد است . واما دفاع از راه و عرض و جان و ناموس لازم شمرده شده است -در هر صورت راجع به رفتار با دیگران می توانید به گفتارهای – ۱-۵-۷-۸-۳۶-۴۲-۷۴-۹۹-۱۸۱-۲۳۸-مراجعه فرمائید.
مهمترین درسی که حقیر گرفتم شناخت و کنترل نفس اماره است .
نفس اماره مدام در کمین است از نقطه ضعفها استفاده نموده
و اختلال در سیر سلوک ایجاد نماید –
برابر گفتار ۲ پایه کار ما مبارزه با نفس و شیطان وجود خودمان است .
حقیر در بعضی موارد یادم میرود خدارا حاضر و ناظر بدانم
وقتی اشکالی در اعمالم می بینم متوجه میشوم از نفس اماره بوده است که از همان یک لحظه غفلت استفاده نموده است .
توجه توجه توجه و حاضر و ناضر دانستن خدا میتواند
کنترل خوبی در نفوذ نفس اماره باشد.
سلام
ممنون از اینکه نظر زیبایتان را به رشته تحریر درارودید .خیلی استفاده کردم
حین خواندن این مقاله به این فکر افتادم برای اینکه کارمان علمی باشد بهتر است جملاتی که در متن می اوریم رفرنس مشخصی داشته و رفرنس انرا در پاورقی متن ذکر کنیم. البته جملات استاد الهی یا دکتر الهی که در کتابها امده را عده ای که این کتابها را خوانده ایم و در خاطرمان است برایمان مشکل ساز نیست اما برای کسانیکه نخوانده اند جای سوال خواهد بود . ضمنا جمله ایکه گفته بودید: هر چیز برای جریان داشتن نیازمند نوسان است ؛ احتمالا یک منبع علمی دارد و اگر این منبع در پاورقی اورده شود از این دیدگاه با اصول علمی منطبق خواهد شد.
با تشکر
هرکس ازمسائل جزئی نتایج کلی بگیرد موفق میشود
با توجه به این گفته(فلسفه استقرایی) دقت به جزئیات در عمل به معنویت باعث می شود که موفقیتهای کلی را کسب کنیم وتا این حد به جزئیات پرداختن فوق العاده است وحتی برای ثانیه های عمر هم برنامه داشتن بی نظیر است از نویسنده این مقاله بسیار سپاسگزارم شخصا این مقاله را بارها وبارها مطالعه کردم وهرباردرسهای بزرگی از ان گرفتم
با تشکر از نویسنده ی مقاله که با بیان مطالبی که در عین سادگی حاوی معانی بسیار عمیقی میباشد,انتگرال اعمال مثبت یا اجماع انرژی های مثبت نه تنها هموار کننده راه کمال بلکه در این جهان مادی باعث سلامت روحی روانی میشود عمل به اصول اخلاقی صحیح ودریافت یک واحد انرژی مثبت باعث ایجاد شادابی روح و روان و حرکت به جلو در مسیر کمال میشود به عنوان مثال بد بینی هر بار بدبین نگاه کردن ما به اطرافمان باعث دریافت سم و مسموم شدن روح میشود هرچند این سم بسیار کوچک باشد ولی در صورت تداوم با انتگرال گیری از انرژی های منفی ان باعث مسمومیت کامل روح میشود چنانچه پروفسور الهی در صفحه ۸۲ کتاب طب روح در جواب سوالی میفرماید:(اگر در درون خود جوانه های افکار وایده های منفی را که زاییده ی ذهن خودمان است و یا از یک منبع خارجی وارد ذهن شده, پرورش دهیم دچار مسمومیت روح میشویم)این همان انتگرال گیری از افکار و نیات منفی میباشد,انشاالله پروردگار به ما توفیق دهد بتوانیم در هر ثانیه ی عمرمان انرژی و افکار مثبت از خود ساطع کنیم که انتگرال گیری از آنها باعث حرکت رو به جلو در مسیر کمال بشود
I read this article in 2011 for the first time, being a Mathematics and Statistics graduate, I thoroughly liked the use of my field of studies in spirituality and everyday life. Having read the views for the third time in the last two days, as well as, of course, the main body of the article, a very strong feeling of wanting to sincerely thank the esteemed author came over me, I appreciate the points made in this writing. However, referring to lines 2-4 of the 5th paragraph, are everyday of our lives, REALLY, planned by the devine system, is it possible to have the reference to this part, please
از تمامی دوستان بخاطر نظرات و احساسات و تجربیاتشان که در اختیارمان می گذارند تشکر و قدر دانی می کنم. مقاله بالا همراه با نظراتتان بسیار رویم تاثیر داشت و باعث شد اگر خدا بخواهد تصمیماتی را باکمک یکتا برای پیشرفت در معنویت بگیرم .
یکی از مهمترین تصمیماتم که کمک می کنه معنویات را در ذهنم مرور کنم این است بجای اینکه صبح که هنوز کار هایم شروع نشده و وقت اضافی دارم بجای هدر دان وقتم ( در محل کارم) مقالات و سخنرانی ها و نظرات دوستان را بررسی کنم که خود این در ذهن ایجاد فعالیت وافکار معنوی می کنه و میتواند نیروی محرکی برای کار های روز مره از جمله حرکت موتور فکر و ذکر و مبارزه با نفس باشد.
از تمامی دست اندر کاران محترم و عزیز بی نهایت تشکر و قدر دانی میکنم
با تشکر از اف ج عزیز با ارایه زیبای مقاله زیبایش ممنون از متیس
ba tashakor
Dear Sima
The reference you are looking for is “the path of
petfection” pages : 107 and 127 ,espcially 232
Best wishes
واقعا از خوندن مقاله و نظرات بارها بارها خسته نمیشم چون هر بار نکته تازه ای برام روشن میشه ، اینکه نمیتونیم جلو انجام کار بد ی که میدونیم اشتباه است رو بگیریم بعلاوه اونچه دوستان گفتن مغرور شدن به کرم خدا هم میتونه باشه یعنی برای من هست .
با سلام
لطف و محبت او شگفت انگیز است . زمانی که خودت را به فراموشی میسپری غرق در روزمره گیهای زندگی میشوی و همه ی زیباییهای زندگی در مقابلت رنگ می بازد، دوستی تو را به خواندن مقاله ای دعوت می کند که میگوید این بی رنگیها را با رنگهای زیبا بیامیز تا تابلوی بی فروغ زندگیت به شاهکار دلنشینی بدل شود که هم خود ازآن لذت ببری و هم چشم و دل نواز دیگران شود .
#عمر انسان مانند گل می ماند باید طوری آن را بگذرانی که از آن لذت برده باشی#
…
تلنگری هوشیار کننده بود ،خدا کمکمان کند همیشه هوشیار باشیم.ممنون
باسلام
ممنونم ازتمامی دوستان که بابیان تجربیات ونظریاتشان مسائلی راروشن میکنندکه شایدبرای خیلیهااهمیتی ندارد.چیزی که این مقاله به من اموخت این بودکه کارهای خیلی کوچک وبه ظاهرکم اهمیت درپیشرفت مابه سوی سیرکمال نقش دارندبه عنوان مثال همیشه ازاینکه دراجتماع نیستم وفرصت عملی کردن اموزه های معنوی راندارم ناامیدبودم وتلاشی دراین جهت نداشتم امامطالعه این مطلب کمک بسیاربزرگی به بنده کرد تابتوانم تغییرمحسوسی درشیوه عملی زندگی ام داشته باشم .معمولاازاوضاع زندگی ام رضایت نداشتم وفکرمیکردم همیشه بایدهمه چیزبروفق مرادم باشدامامطالب این سایت باعث شددیدبهتروواقع بینانه ای نسبت به اتفاقات زندگی ام داشته باشم .درواقع این اتفاقات راازمایشهاوامتحانات زندگی من هستندکه بایدازانهادرجهت رفع نقاط ضعفم بهره برداری کنم.ازهمه دوستان ودست اندرکاران کمال تشکردارم
سلام.زیبا بود و قابل تامل . همه نظرات را خواندم .OK
با سلام و درود
مقاله ای تأثیر گذار و قابل تأمل بود، همچنین بکارگیری این مفاهیم ریاضی در آن باعث بروز هرچه بیشتر عمق مطالب شده است.
بله، واقعاً اگر با این دید به امتحانات کوچک و بزرگ روزمره تماشا کنیم که که آن ها الطافی از سوی خدای بخشنده برای پختگی و رشد هرچه بیشتر ما می باشد با رضایت خاطر به استقبال امتحانات و مبارزات نفس رفته و حتی از جزئی ترینشان کمال استفاده را کرده و در جهت پرورش فکرمان بهره می گیریم و از مبارزه با نفس، حتی اگر در آغاز با اندکی شکست روبرو شوند، به امید خدا نتیجه مثبت می گیریم.
با تشکر از نگارنده و دست اندر کاران
سلام به نویسنده عزیز
بارها مشتق گرفتم و انتگرال
به دانش آموزها و دانشجوها یاد دادم…
اما تا حالا با این نگاه مشتق و انتگرال رو ندیده بودم فقط برام ریاضی محض بود…
قدر لحظه ها بیشتر خواهم دانست.
با سپاس
پاینده باشید
واقعن عالی بود ممنون
ا
در ابتدا سپاس فراون از متیس واین مقاله.
نگاه علمی-معنوی به عناصر ریاضی و دخیل دانستن آن در زندگی ،خود تاییدی است بر اینکه معنویت یک علم است. آنجا که در مقاله مینویسد:” مشتق عمر، یعنی روزها، ساعات و ثانیهها، نباید بیهوده تلف شود و در نهایت از انتگرال عمر هم باید بهرهی خوبی حاصل کنیم ” و تطبیق آن با زندگی روزمره،و همچنین با دیدی معنوی که حاصل مداقه در آثار ستاد الهی است ما را دعوت به توجه و تعمق بیشتر در جزییات زندگی و لحظه لحظه های آن میکند،چرا که بر این باور است زیستن در لحظه و توجه در تمام حالات در کوچکترین واحد زمانی ما، یعنی “ثانیه” است، که ما را به جان جانان میرساند و انتگرال این اعمال کوچک سرنوشت ابدی ما را تعیین میکند.انجا که مینویسد:”در واقع، موقعیت معنوی ما در انتهای هر روز حدودی از وضعیت نهایی ما را تعیین خواهد کرد.” خواهان آن است که ما را متوجه کند ،از ثانیه که کوچکترین عنصر تشکیل واحد زمانی است و جز زمان سیر کمال باید استفاده بهینه کرد . در جای دیگر مبحث آزمون های راه سالک است و آمده :امور روزمره موقعیتهایی هستند برای آموزش ما که اگر به آنها توجه نکنیم و آنها را تحلیل نبریم، هیچگاه به سطح قابل قبولی از معنویت نخواهیم رسید.خلاصه این که از انتگرال همین مسایل روزمره، در نهایت خواهیم توانست در جهت هدف خود در این زندگی حرکت کنیم و برایمان روشن گردد که به کجا میرویم. ،”استاد الهی در بارهی این آزمونها میفرماید: «همشیه و همه وقت برای سالک امتحان هست و باید مراقب باشد.»”.
آنچه برداشت من از مقاله است “۱- استفاده از عناصر و زبان علم در معنویت و زندگی روزمره.۲-توجه کردن و مراقبه روزانه خاصه کوچکترین اعمال که جمع انها و انتگرال آنها منتج به تعیین کیفیت کمالمان میشود.۳-تاکید بر بیداری روحانی بوسیله عدم کلی نگری و مقابله با نفس اماره که هر دم به ترفندی سعی در اغوا و سقوط و انحراف آدمی از راه مستقیم دارد.
۴-با خواندن مقاله بیشتر پی به اشکال خودم بردم و متوجه ضعف در تمام موارد فوق شدم.(کلی نگری و عدم استفاده بهینه از زمانی که در جهت سیر کمال در اختیارم قرار داده اند و همچنین عدم توجه به برخی آزمونها که طول مسیر برایم اتفاق افتاده و درس عبرت نشده اند و همینطور کوبنده ترین مطلب “آزمونهای هر کس نقاط ضعف او را نشانه میگیرند”.
…
.
با سلام خدمت دوستان عزیز
واقعا این مقاله منو خیلی تحت تاثیر خودش قرار داد هیچوقت فکر نمیکردم مشتق و انتگرال تو زندگی انقد ملموس و قابل استفاده بشه
خیلی درس قشنگی بود برامون
ان شاء الله هممون بتونیم اونجوری که باید,عمل کنیم
بازم تشکر میکنم برای این مقاله ی زیبا
با سلام به همه و متیس عزیز.
خدا را شکر ،هزاران بار شکر که این سایت را برای ما گذاشته.
برای من اینطور است وقتی مسله ای مرا اذیت میکند ونفسم نمی گذارد دلیل انرا ببینم ، که چرا این مسله برایم است. ،کمتر با دیگران مطرح می کنم وسعی می کنم از او کمک بخواهم.
مدت زیادی است که این موضوع در زندگی من را اذیت می کند نمی توانم انرا قبول کنم ولی با توسل جستن به او برایم کم رنگ تر می شود. تا اینکه دیشب این مسله برایم به حد نهایت غیر قابل تحمل رسید.
امروز که داشتم روی این سایت در قسمت کامنت های جدید مرور میکردم روی این موضوع (مشتق وانتگرال )افتادم و تا حدی انرا حس کردم ، و ارام تر شدم.
وقتی می گوید در مبارزه با نفس از (او ) کمک بگیر.
چطوری می اید وبه این واضحی برایت توضیح می دهد.
این موضوع برای هشت سال قبل بوده حالا چطور شده که توسط کسی دوباره بیاید وبه روز شود ، و من را تا حدی روشن کند.
.
با سلام به دوست عزیز با نماد shd ببخشید با خواندن کامنت شما این سوال به ذهنم آمد که کامنتهای جدیدی که به مقالات اضافه میشود علامتی دارد که متوجه شویم، که به روز شده یعنی مثلا ایمیل میاید یا روی مقاله نشانه ای ایجاد می شود که بفهمیم به روز شده؟ زیرا بقول خودتان این مقاله قدیمی است و شما چند روز پیش برای آن کامنت نوشته اید
با سلام و تشکر از این مقاله و نظر ات کاربران چقدر دارن اهمیت پرورش فکر و عمل را بما گوشزد می کنن امیدوارم درک لحظات زندگی و عمل صحیح را پیدا کنیم و مبارزه با تنبلی را پیدا کنم .
با سلام :
این مقاله تاثیر زیاد و انگیزه بالایی می تواند در زندگی روزانه برای ما داشته باشد. یعنی اگر بتوانیم وجود سیاله الهی را در قسمت پیش اگاهمان داشته باشیم می توانیم از اتفاقات به ظاهر کوچک و یا به نظر بی اهمیت مثل برداشتن یک اشغال از زمین و یا یک سلام و یا یک لبخند ، حتی در خیابان به کسی که به ما نگاه م کند و ،،،،،،،،،،،،، می توانیم حضور او را در خود زنده داشته باشیم و به مرور این توجه، در افکار و اعمال ورفتارمان تا ثیر می گذارد واز طریق همین مشتق های کوچک به انتگرال دست یابیم که در حقیقت درک درستی از خودمان از امدن در روی کره زمین به دست می اوردیم ، که این ذخایر معنوی و همچنین مبارزه با نقاط ضعفمان می تواند در انتها توجه او را به خودمان جلب کنیم و اثرات مثبت ان را در زندگیمان می بینیم.