فایده رساندن، نوعدوستی(قسمت اول)
«هر چیزی در این دنیا اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان یک فایده میبرد و باید یک فایده برساند و غیر از این درست نیست.» ( استاد الهی)
استاد الهی در بحث «علت وجودی» مخلوقات، هم بُعد مادی زندگی موجودات، یعنی نقش هر یک از آنها را در اکوسفر و تنازع بقا در نظر میگیرد و هم به بُعد معنوی زندگی موجودات توجه دارد که مبتنی است بر شرکت در حرکت سیرکمال در طی زندگی در کرهی خاک. این دو بُعد از زندگی موجودات در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر میباشند تا موجود بتواند در طول زندگیهای متوالی خود سیرکمال کند.
به عنوان مثال، گیاه در اثر فتوسنتز، اکسیژن لازم را برای حیات موجودات تولید میکند و با تبدیل انرژی خورشید به انرژی ارگانیک، در تهیهی عناصر غذایی لازم شرکت میکند و مرحلهی اول زنجیرهی غذایی را تشکیل میدهد. در این فرایند گیاه به مجموعهی اکوسفر «فایده میرساند». از طرفی، ضمن این فرایند از آنچه برای حیاتش لازم است از جمله نور خورشید، مواد معدنی، آب و… استفاده میکند و خود نیز « فایده می برد». از جنبهی معنوی نیز روح نباتی گیاه، با انجام وظایفش در طول زندگی گیاهی، و رسیدن به کمال خود «فایده میبرد» و از طرفی در ایجاد روحی در سطح بالاتر شرکت میکند و به این ترتیب به اکوسفر کلی مادی ـ معنوی «فایده میرساند».
چرا این اولین مقاله از سری مقالات مربوط به نوعدوستی را با این مقدمه شروع کردیم؟ از نظر استاد الهی، نوعدوستی نیز از طریق واکنشی «ارگانیک» انجام میگیرد که قابل قیاس با فتوسنتز میباشد. انسان بیش از سایر موجودات از عناصر و امکانات اکوسفر زمینی بهرهمند میشود. با در نظر گرفتن این موضوع، انسان چه فایدهای میتواند برساند یا به عبارتی دیگر چه فایدهای باید برساند؟ شاید بتوان گفت: « باید با کمتر ضرر رساندن شروع کند!»
جملهی که در ابتدای مقاله نقل شد، تعریفی از نوعدوستی به دست میدهد که مفهوم آن فایده رساندن به دیگران است. منظور از دیگران در ابتدا، انسانهای دیگر است، ولی در واقع شامل تمام مخلوقات میشود. در این تعریف، نوعدوستی برای انسان نوعی ضرورت و وظیفه محسوب میشود، که نادیده گرفتن آن یا به عبارتی خودخواهی نوعی اختلال در روند معنوی دنیا ایجاد میکند، به این معنی که موجودی فایده میبرد بیآنکه فایده برساند و این نمایانگر اختلال درونی در موجود است، یعنی انگیزشهای خودخواهانه یا بهطور کلی نفس اماره بر او مسلط شده است.
مفهوم نوعدوستی به عنوان عملی لازم، موضوع تازهای نیست. این مفهوم از دیرباز در فلسفهی اخلاق وجود داشته است و به طور ساده میتوان آن را تحت عناوین زیر مطرح کرد:
– نوعدوستی به عنوان فضیلتی که باید در خود ایجاد کرد و آن را پرورش داد. این فضیلت انسان را در تحقق بخشیدن انسانیت در خود و رسیدن به رستگاری یاری میدهد.
– نوعدوستی به نحوی شرایط لازم برای حفظ اجتماع را ایجاد میکند (و این نشان می دهد که ما ذاتاً حیواناتی اجتماعی هستیم).
– نوعدوستی ای که برحسب وظیفه انجام میشود و در مقابل نوعدوستی از روی شفقت قرار میگیرد که ناشی از احساس عشق به همنوع است.
– در آخر، برخی روشنفکران، نوعدوستی را توهمی تلقی میکنند که توسط مستمندان به توانگران تلقین و تحمیل شده است، یا ناشی از امیال سرخورده ای است که در ضمیر نا خودآگاه باقی مانده، و یا حتی نوعی خودخواهی ریاکارانه میباشد.
نوآوری تفکر استاد الهی در مورد مفهوم نوعدوستی از این نظر است که با در نظر گرفتن تمامی این نکات از آنها نیز فراتر میرود. بدین معنی که در عمل نوعدوستی، شرایط عملی انجام نوعدوستی و اثرات آن بر روح در نظر گرفته میشود. از اینرو موارد متعددی از نوعدوستی و حالتهای آن بر حسب شرایط و اثرات آن نتیجه میشود:
– شرایطی که ابتدا مبتنی است بر احساس فرد، حالت درونی او، انگیزه های او، و مجموعهی صفات انسانیای که برای به فعل درآوردن نوعدوستی بهکار میگیرد. و در مرحلهی بعد مربوط میشود به بررسی موقعیتهای مختلف و روابط بین افراد مانند دَین های اخلاقی که شخص بر گردن دارد، مواردی که در چارچوب حق و وظیفه قرار میگیرد… .
– از مجموع این شرایط ارزش نوعدوستانهی یک عمل برآورد میشود که تعیین کنندهی میزان اثرات مثبت آن (پختگی روح ، سیر کمال، جذب انرژی الهی، و بهخصوص رشد فضیلت نوعدوستی) بر فردی است که به نوعدوستی اقدام میکند .
برای نتیجه گیری ازسری مقالات در مورد نوعدوستی، دو موضوع مهم زیر را باید در نظر گرفت:
– نوعدوستی یعنی فایده رساندن به دیگران، همانگونه که گیاه عمل فتوسنتز را انجام میدهد. چنین برداشتی از نوعدوستی راههای عملی متعددی را برایمان باز میکند و در هر لحظه از روز می توانیم از خود سؤال کنیم چطور می توانم برای دیگران مفید باشم. این سؤال ساده که صادقانه از خود میپرسیم، امکانات وسیعی را برای عمل به نوعدوستی پیش روی ما قرار میدهد.
– شرایط به انجام رساندن یک عمل، تعیین کنندهی نتیجهی معنویای است که انسان نوعدوست از عملش میگیرد. به طور خلاصه آیا فایده رساندن به دیگران برای کسب فایدهی معنوی ضد و نقیض به نظر نمی رسد؟
در هفتههای آینده در سری مقالات نوعدوستی، مقالهای در مورد داستان «سامریِ نیکوکار» خواهیم داشت که در جامعهی غرب، خود تعریفی از نوعدوستی بوده و همچنان نمونهی نوعدوستی محسوب میشود. در داستان «سامریِ نیکوکار» مفاهیم متعدد نوعدوستی را بررسی خواهیم کرد.
برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr
با سلام خدمت دوستان بسیار عزیز
در مقاله پر محتوای فوق آنچه در نگاه اول نظر اینجانب را به به خود جلب نمود موضوع “ضرر نرساندن” بود که شخصا وقتی در آن تعمق مینمایم به دور از هر گونه اغراق به نظرم میاید که در همین نکته میباید بسیار دقت کنم چرا که در بسیاری از امور بعضا پیش پا افتاده هم غفلت دارم و نتنها استفاده نمیرسانم که هیچ بلکه موجب ضرر هم میشوم. مهمتر اینکه اغلب متوجه هم نمیشوم و خیلی ساده از کنار این موارد میگذرم. مگر او خودش کمک کند که بتوانم به آنچه مقرر است عمل کنم وگر نه!
با تشکر / HSH
به نظر من در مراحل اولیه، اصولاً جنس بشر تا در عملی سودی نباشد، در جهت آن حرکتی را انجام نمی دهد. (غریزهء جلب منفعت و دفع ضرر) وقتی شخص دانست که استفاده رساندن به دیگران برای او فایدهء معنوی دارد، ضد و نقیض نخواهد بود که هیچ، بلکه لازم و ملزوم و منطقی هم میشود. یعنی اگر این را می خواهی آنرا باید انجام دهی. ولی در مراحل بالا سالک به جایی میرسد که فقط به رضای خدا فکر میکند و هر کاری را برای رضای او انجام میدهد. در این مرحله نیز همان اتفاق می افتد. شاگرد برای مزد کار نمیکند، ولی این استاد است که کار او را بی مزد نمیگذارد. در اینجا انگیزه برای بدست آوردن فایدهء معنوی عوض میشود و رضای اوست که به شاگرد انگیزه میدهد. در نهایت، نتیجهء هر دو ایجاد ذخیرهء معنوی و پیشرفت بسوی کمال است.
با تشکر فراوان از ارائه این مقاله
استفاده کردیم
با عرض سلام و تشکر بخاطر زحمات زیاد و بی منت شما.
همانطور که در کتاب طب روح آمده باید برای پرورش دادن هر صفت و تحلیل آن، چندین شرط را در نظر گرفت که یکی از آنها کامل بودن آن صفت است. در مورد نوعدوستی ،مکمل آن قدر ندانستن است. کسی که می خواهد صفت نوعدوستی خود را پرورش دهد، این را در نظر بگیرد که ممکن است با قدر نشناسی از طرف مقابل برخورد کند و این برخورد در روند کارش تاثیر نکند. در کل ما باید نوعدوستی را برای رضای خدا انجام دهیم یا حداقل در این مرحله ، به خود تلقین کنیم که برای رضای خدا انجام می دهیم و توقع از طرف مقابل نداریم.
همیشه موفق باشید.
سلام ممنون از بابت مطلبها
بنظرم اگر نتیجه نوعدوستی که حق ناشناسی است (در دنیای کنونی)را در نظر داشته باشیم راحتر نوعدوستی انجام میدهیم، چون معمولا توقع داشتن از افراد است که نمی گذارد با نیت خیرخواهانه (رضای خدا)کاری را انجام دهیم.
۱- با توجه به مفهوم و تعریف جامع استاد الهی از نوع دوستی، به نظر می رسد دوست داستن و فایده رساندن فقط به نوع بشر نیست، بلکه به کل مخلوق است. لذا شاید واژه «دگردوستی» رساتر باشد.
۲- جالب است دوست داستن و فایده رساندن به دیگران، مهمترین فایده اش برای خود شخص است و اصلاً از رهگذر همین تعامل با دیگران است که شخص در سیر کمال به پیش می برد. لذاست که معنویت فطری عملاً در یک زندگی فعال در بطن اجتماع شکل می گیرد.
۳- «در هر لحظه از روز می توانیم از خود سؤال کنیم چطور می توانم برای دیگران مفید باشم» می تواند یک کار عملی بسیار مفید تلقی شود.
با عرض سلام وتشکر فراوان بابت مقاله بسیار مفیدتان ، سوالی برای بنده پیش آمده:
در مقاله چنین آورده شده است:
(از مجموع این شرایط ارزش نوعدوستانهی یک عمل برآورد میشود که تعیین کنندهی میزان اثرات مثبت آن (پختگی روح ، سیر کمال، جذب انرژی الهی، و بهخصوص رشد فضیلت نوعدوستی) بر فردی است که به نوعدوستی اقدام میکند .)
پس موضوع نیت در اینجا نیز مشخص کننده ارزش عمل نوع دوستانه می باشد، حال این سوال مطرح می شود ، در عمل نوع دوستانه کدام نیت رجحان دارد؟ زیرا در مقاله آورده شده :
(نوعدوستی ای که برحسب وظیفه انجام میشود و در مقابل نوعدوستی از روی شفقت قرار میگیرد که ناشی از احساس عشق به همنوع است.)
نوع دوستی از روی وظیفه برتر است یا از روی عشق به همنوع؟
مثلاً بنده فعلاً نمی توانم بر حسب وظیفه نوع دوستی کنم و متاسفانه فقط به دلیل آنکه برایم همه مخلوقات دوست داشتنی هستند و در درونم واقعاً آن ها را دوست دارم نوع دوستی می کنم و فرسنگ ها با اینکه نیتم انجام وظیفه باشد فاصله دارم. البته دلیلش آن است که وقتی حس می کنم تمام مخلوقات مصنوع دست صانع تعالی می باشند برایم همه دوست داشتنی و زیبا می شوند به حدی که بنده تا بحال حس نکردم کسی بد است یا نا زیبا . ولی نمی توانم انجام وظیفه کنم چون کار بی احساس انجام دادن برایم دشوار است خواهشمندم بنده را یاری بفرمایید؟؟؟؟
به نام خدا
با سلام هر بار که مقاله جدیدی ارائه میگردد افق تازه ای را بر روی افکارم می گشایدتا کنون فکر میکردم نوع دوستی یعنی اینکه دیگران را دوست داشته باشم و به آنها محبت کنم ولی اکنون با ابعاد جدیدی از آن آشنا شدم استفاده میگیریم استفاده برسانیم توجهم به هه چیز جلب شد کفشی که می پوشم پیراهن و… همانطور که فرموده اند از ساده ترین مطلب شروع کنیم یاد مثلی نیز افتادم البته تداعی شد مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان
در کتاب طب روح هم در مبحث نیت مبحث سوم راجع به نوع دوستی فرموده اند که باید عمل به نوع دوستی که در جایی مورد تشویق قرار گرفته ذهن ما را به خود جلب کند وانرا در ذهن نگه داریم به آن توجه کنیم در مرحله بعد محاسن وفواید نوعدوستی و شیوه پرورش این فضیلت را مورد تجزیه وتحلیل عمیق تری قرار دهیم بیاندیشیم که چگونه و نسبت به چه کسی وتا چه حدی و … باید به نوع دوستی عمل کنیم ودر مرحله بعد از آن این مطلب را به خاطر بسپاریم و سعی کنیم که در هر فرصت آن را انجام دهیم وقتی قبول کردیم که داشتن فضیلت نوع دوستی برای رشد معنوی ضروری است و تصمیم قطعی به انجام آن گرفتیم ان اصل را جذب کرده ایم و در تحلیل آن باید تکرار کردتا عصاره آن در وجودمان تحلیل رود چیزی که خیلی مهم است این است که نیت رضای خدا را داشته باشیم حرف اول وآخر را نیت میزند آن هم نیت رضای خدا
انشاالله خدا کمکمان کند بتوانیم درست عمل کنیم ما که جز رضایتش چیزی نمی خواهیم فقط میدونم خدا جون خیلی دوست دارم.
واقعا چطور میتوانیم برای دیگران مفید باشیم؟
با تشکر از همه
با تشکر از مقاله مفید و پربارتان لطفادر مورد مفهوم عملی پاراگرا ف ماقبل آخر کمی توضیح بیشتری داده شود منظور م عبارت (شرایط به انجام رساندن یک عمل….) است
با سلام و آروزی صحت و امان برای شما که این مقالات را ترجمه می کنید و در اختیار ما قرار می دهید انشااله خدا یارتان باشد
در کتاب غلبه بر حسادت آمده « برای هر موفقیتی که خوشحال شویم کمی از آن موفقیت مال ما می شود » بنا براین اگر بدون توقع و تنها در جهت رضای خدا عملی نوع دوستانه را انجام دهیم خواه نا خواه اثر خیر آن به خودمان بر می گردد. به نظرم پرورش صفت نوع دوستی در خود حسادت را در ما به حداقل می رساند.
در پاسخ به دوست مان خانم نازی؛ آقای دکتر در مصاحبه ایی که در مورد نوع دوستی کرده اند و در همین سایت هم آمده فرموده اند: « نوع دوستی یک وظیفه است که هر کسی باید به آن اقدام کنداما نوع دوستی توام با هم دردی و علاقه نسبت به دیگران فضیلتی است که باید آن را کسب کرد»
با احترام
سلام
در پاسخ به پرسش خانم نازی که پرسیده بودند «… ولی نمی توانم انجام وظیفه کنم چون کار بی احساس انجام دادن برایم دشوار است…» باید بگویم که من هم قبلاً همین طور فکر می کردم تا اینکه در کتاب طب روح جوابم را یافتم.
ساده بگویم، اینجوری می توانید خودتان را تست کنید: به کسی که احساس می کنید دوستش دارید، بارها خوبی می کنید، امااو به هر دلیل به شما بدی می کند، توهین می کند، باز خوبی می کنید، باز هم اهانت می کند… آیا باز هم به محبت و اعمال نوعدوستانه خود ادامه می دهید (بدون اینکه کدورتی در دلتان حس کنید)؟ اگر واقعاً پاسخ تان مثبت است، نوعدوستی شما از روی عشق است. ولی اگر تمایل دارید که روند محبت آمیز خود را در مواجهه با او قطع کنید، عشق واقعی در کار نیست. در اینجاست که نوعدوستی از روی انجام وظیفه فقط به خاطر رضای خدا، اهمیت عملی خود را نشان می دهد. بی احساسی یا هر چیز دیگر اسمش را می خواهید بگذارید. من امتحان کرده ام؛ اگر وظیفه را در نظر نگیرید، نه تنها دیگر به او خوبی نمی کنید، بلکه از او کدورت و حتی کینه نیز ممکن است به دل بگیرید. تقریبا همه ما از لحاظ معنوی هنوز به درجه ای که با مرحله عشق واقعی تطبیق کند نرسیده ایم. از اینرو باید با تلقین در عمل به وظایف و رعایت حقوق، رفتار کنیم. البته در این رفتارها، همواره باید تعادل را مد نظر داشته باشیم. مثلاً در اینجا، خوبی کردن باید به گونه ای باشد که شانیت روحمان نیز حفظ شود. مثلث انجام وظایف را در نظر داشته باشیم: وظیفه نسبت به خود، خالق، دیگران.
می دانید امروزه فرصت های نوعدوستی و کلا عمل به آموزه های معنوی بسیار زیاد شده است و برای همین می گویند هر روز از زندگی ما معدنیست از طلا که ما رویش راه می رویم.خیلی هایمان دستمان در جیبمان است و هیچ طلایی جمع نمی کنیم و بعضی ها هم تا جایی که می توانند دارند جمع می کنند.
شما هر روز می توانید با یک کلیک در سایت زیر یک عمل نوعدوستانه انجام دهید:کمک به گرسنگان و رساندن غذا به آنها.شما کلیک می کنید و اسپانسرها در ازای هر کلیک روزانه ی شما برای گرسنه ها غذا می فرستند…
http://www.thehungersite.com
با سلام
آقای دکتر بهرام الهی در مراسم دهمین سالگرد تأسیس بنیاد استاد الهی فرمودند: هر موجود که فایده میبرد، باید فایده برساند
و هر شخص باید این کار را با بهترین امکاناتی که در اختیار دارد انجام دهد
:: دادن جای خود به خانمی سالخورده داخل اتوبوس، لبخند زدن به همسایه و… ( بدون ریا و تظاهر و بدون هیچ چشمداشتی ) حتی این گونه اعمال کوچک اثرات بزرگی بر خلق و خوی من، شخص ذی نفع و حتی فردی که تنها شاهد این عمل بوده است و خلاصه همه افرادی که با آن در ارتباط هستند می گذارد
تجربهای که به تازگی برایم پیش آمد را خدمتتان عرض میکنم:
در محیط قبلی زندگیم معمولاً افراد را دوست داشتم. حداقل خیلی به ندرت از کسی بدم میآمد. در محیط فعلی که محیط جدیدی است بعد از مدتی از اکثر کسانی که دور و برم بودند بدم میآمد و البته دلایل متعددی برای خودم میچیدم و با آن دلایل این احساس را توجیه میکردم… تا اینکه بر اثر صحبت با دوست بسیار دانایی، ناگهان متوجه شدم که دارم پس رفت میکنم. اما باز دوست داشتن این افراد برایم خیلی گران بود. از خداوند کمک گرفتم. باور کنید در فکرم که با احساسات منفی تاریک شده بود یک پرتو نور آمد. و آن این بود که مگر خدا را دوست نداری؟ « خدا گفته» … ناگهان همه چون و چراها رفت. دلایل رفت. بحثها رفت. – خدای مهربانی که دوستش داری- گفتهاند و همین است. باور کنید یک هفتهای بیش نیست که جداً دیگه از آنها بدم نمییاد و تلخی درونم رفت و شیرینی آمد. حتی توانستم که برایشان یک کار خوب هم انجام بدهم.
با سلام و تشکر
دوست عزیز مهیار گرامی با سپاس از راهنمایی خوبتان ، در مورد تستی که فرمودید قسمتی از آن در مورد بنده درست از آب در می آید و قسمتی نه. اینکه کدورتی حس نمی کنم، چرا ، اتفاقاً بنده بسیار حساس و نکته سنج هستم و زود ناراحت می شوم حتی اگر نشان ندهم. اما با دیدن آن رفتار نادرست اتفاقاً ممکن است بیشتر به کارم ادامه دهم … دلیل ادامه دادنم این است که با خود می گویم طرف حساب تو کس دیگری است و اندکی پس از موضوع ناراحتی، خود را به جای طرف مقابل قرار می دهم و به عنوان شخص ثالث نگاه می کنم و نتیجتاً آن شخص را با وجود بدیهایش می بخشم و دوست دارم، ولی اینکه فکر کنید به مرحله ای رسیدم که از کسی ناراحت نمی شوم اصلاً نمی توانم، حداقل برای لحظه ای هم شده غمگین می شوم و دلم در مواردی می شکند.در ضمن به دلیل آنکه دیگران را به واسطه خدا دوست دارم اگر کسی رفتاری با بنده داشته باشد که ناراحت شوم چون فکر می کنم خدا است و نشانه ای از او می بینم بیشتر تحت تاثیر واقع می شوم و ناراحتیم ممکن است از کسی که فقط فکر کند یک شخص عادی در روبرو دارد عمیق تر است و بیشتر در فشار روحی قرار می گیرم.یکی از مشکلات بنده همین است که همه چیز را به خدا ارتباط می دهم……
با سلام
«نیکی در جوانی» عنوان کتابی است که توسط «بنیاد استاد الهی» منتشر شده :: این کتاب یک اثر تحقیقی است و موضوع آن بررسی دید دانش آموزان سال آخر دبیرستان درباره خوبی است
در این جلسات جوانان با صداقت به تجزیه و تحلیل: مزایای خوبی – موانع عمل به اعمال نیک – انواع خوبی کردن – انگیزه برای انجام عمل و … می پردازند
از متیس که با درج این مقاله باعث شد تا یکبار دیگر با دید عمیق تری این کتاب را مطالعه کنم تشکر می کنم
mamnoon az maghalatun
tajrobe shakhsim tu in zamine ineke hamishe vaghti mikham noedost basham ba barkhorde bad ya ghadrnashnasi movajeh misham.un moghe tasmim migiram raftaramo taghir bedam ama be khodam yad avari mikonam ke ostad risheye hame chiz ro dar mohabat mibinan.in mishe ke arom misham o mitunam edame bedam.
age mohabate digaran yani hame makhlughat ro tu delemun ja bedim, mitunim noedoost bashim ,
با درود فراوان، همین قدر این بده حقیر یاد گرفتم که اساسا” نوعدوستی واقعی وخالص زمانی است که با عدم قدر شناسی طرف مقابل مواجه باشد وفاعل نوع دوستی باز هم ادامه دهد دراین حالت است که یک عمل نوع دوستانه کامل شده است .
با سلام به همه دوستان
با خواندن این مقاله بسیار فکرم درگیر شد چون من هیچ فایده ای به هیچ کس نمی رسانم،خیلی وقتها ضرر هم می رسانم هر چند غیر عمدی است…
با سلام
با خواندن این مقاله به یاد گفتاری از آثارالحق افتادم که می فرمایند: ” … انسان باید تسلیم باشد و سعی کند در این دنیا منشاء اثرات خیر باشد. خیر انجام دادن خوب، اما منشا اثر خیر بودن خوب اندر خوب. همه جور وسیله به ما داده است، خودمان هم باید همیشه به فکر باشیم کارهایی بکنیم که منشاء اثر خیر برای دیگران باشد.”
سوال من در مورد پیدا کردن راهکارهای عملی است که می توان به وسیله آنها منشا اثر خیر باشیم که مطابق گفتار بیان شده خوب اندر خوب است.
یک مثال به ذهنم رسید که با طرح آن سعی می کنم سوال خود را واضح تر بیان کنم. اگر مطلب بسیار جالب عنوان شده در مقاله با مفهوم “کمتر ضرر رساندن” را به عنوان یک روش نوعدوستی با آنچه در گفتار فوق آمده است تلفیق کنیم شاید بتوان نتیجه گرفت که به عنوان مثال اگر ما خودمان به روشهای مختلف در مصرف آب صرفه جویی کنیم، کار خیر انجام داده ایم و نوعدوستی کرده ایم ولی اگر این صرفه جویی را به شکلی انجام دهیم (که فعلا نمی دانم چگونه) که علاوه بر خودمان دیگران هم به انجام آن تشویق شوند و این کار از طریق آنها به سایر افراد هم بسط پیدا کند در واقع به شکلی منشا اثر خیر می شویم.
حال در اینجا سوال این است که برای انجام کاری نظیر این چه راهی وجود دارد؟ و یا به طور کلی اینکه چه راهکارها و مثالهای عملی را می توان برای منشا اثر خیر بودن بیان نمود؟
از دوستان عزیز خواهش می کنم اگر تجربه ای در این زمینه دارند مطرح نمایند.
با تشکر
با سلام
موضوع نوعدوستی و خدمت به خلق از جمله مواردی هستند که بنده با آنها خیلی مشکل دارم. با دقتی که در مورد آنها بعمل آوردم متوجه شده ام که به دلیل وجود خودخواهی زیاد در درونم ، نمی توانم به محیط اطرافم دقت و توجه لازم را داشته باشم و به همین دلیل بیشتر در خواسته های خودم دقیق میشوم تا احتیاجات و خواسته هی احتمالی اطرافیان. بنا بر این سعی میکنم کارهایی را در جهت خلاف خود خواهی انجام دهم و لازم به ذکر اینکه سعی کرده ام این کارها را از درون خانواده و در رابطه با همسرم شروع نمایم.دررابطه با عکس العمل خدمت یا نوع دوستی نیز فکر میکنم این عکس العمل برای تثبیت این صفات در وجود هر انسانی لازم است ولی باید توجه داشت که این امتحانات بر سر راه کسانی است که وارد گود عمل شده و مقداری از کار را (حداقلی از کار را) به انجام رسانده باشند.
با سلام
من فکر می کنم اگر سعی کنیم نوعدوست باشیم و فعلا همان اعمال خیری که می توانیم را انجام دهیم انشاءالله خدا ما را در شرایطی می گذارد که بتوانیم منشا اثر خیر باشیم.
یکی از مواردی که به نظرم منشا اثر خیر بودن می رسد هدایت فردی به راه حق و حقیقت و معنویت واقعی است. اثرش برای همیشه می ماند و استاد فرمودند به هر تعداد که افرادی توسط آن فرد هدایت شوند باز اثرش به فرد اول که باعث هدایت شده است میرسد. ولی من هم مثل شما دوست دارم روشهای دیگری که برای منشا اثر خیر بودن است و در توان من هست را یاد بگیرم.
کاش دوستان اگر مثالی دارند بفرمایند.
ممنون
با سلام و تشکر
در ذهنم دنبال رابطه نیت با نوع دوستی می گشتم و اینکه این دو چگونه بر هم اثر می گذارند؟ خواندن مقاله بالا کمک بزرگی بود .آن قسمت که ارزش نوعدوستانه یک عمل صحبت شده است.این جمله خیلی عملی و کاربردی است . این به ذهنم رسید که نیت از فاکتورهای مختلفی تشکیل شده است .فاکتور نوعدوستی هر چه خالص تر باشد آن عمل به رضایت خدا نزدیکتر است.به نوعی نوعدوستی کیفیت یک عمل را رقم می زند .
با سلام ،
یک تجربه برای دوستانم نقل می کنم:
من گاهی که احساس می کنم برای کسی مفید نیستم وشاید مضر هم هستم سعی می کنم برای مخلوقات دعا کنم این کار را ابتدا از نزدیک ترین فرد به خودم شروع می کنم(برایش دعا می کنم) بعد برای خانواده خودم و خانواده او بعد فامیل های دورتر بعد رفتگان خودم و رفتگان او و در انتها برای کل آدمها و مخلوقاتی که نمی شناسم از اعماق قلبم دعای خیر،رحمت،برکت و مغفرت می کنم.احساسی که نفس مطمئنه بعد از این عمل به من می دهد بسیار مطلوب است
با سلام و تشکر
بسیار از دوست خوبم رهرو بابت امیدواری که دادند سپاسگزارم. راستش برای بنده دعای مخلوق از لذت بخش ترین چیز های عالم است ولی خودم به شخصه هیچ وقت خیرم به هیچ کس نمی رسد و هر موقع که می خواهم به دیگران خیری برسانم بدتر موجبات شرو ضرر و زحمت می شود با آنکه از کودکی دائم دنبال این موضوع بودم که بالاخره موفق شوم به کسی کمک کنم ولی توفیق آن نصیبم نمی شد، به حدی که دیگر انگیزه خدمت به خلق را از دست دادم و فکر کردم به کسانی چون من هیچ وقت اجازه کمک نمی دهند ولی با این فرمایش شما کمی امیدوار شدم که لااقل به دعای مخلوق ادامه دهم البته اگر توفیق این هم باز در آینده باشد.
با سلام، در مورد کار خیر کردن مثل اینکه کسی به سایت e-ostadelahi.fr مراجحه کند و آنرا برای کسی تعریف کند، منشاء اثر خیر بودن مثل متیس عزیز که مطالب را ترجمه و منتشر می کند؛ یا کسی که خیریه می دهد نسبت به کسی که انجمن خیریه تاسیس می کند؛ پزشکی که بیماران را در مطب می پذیرد با پزشکی که هیاتی را بسیج می کند تا در روستاها و دهات دور از دسترس به درد مریض ها برسد؛ مخترعین که جایگاهشون مشخصه (اختراعهای مفید)؛ معلمی که صرف شغل معلمی دارد نسبت به معلمی که علاوه بر تدریس تاثیر مثبت بر شاگردانش می گذارد؛ کتاب خوب خریدن و خواندن یا کتابهای خوانده شده را به کتابخانه ای اهدا کردن؛ رساندن بچه خود به مدرسه یا ایجاد یک محفل دوستانه که هر هفته یک نفر بچه های جمع را به مدرسه برساند و هزار کار دیگر که من هیچ کدامشان را انجام ندادم!
اصولا مسائلی که نیاز به نیت خالص دارد را نمیتوان به راحتی دستیافتنی دید…بسته به خلوص نیت متفاوت است.
در مورد مثالهای منشا اثر خیر شدن: مثلاً کسی که فرزندی را به خوبی پرورش میدهد و آن فرزند در زندگی فردی مفید میشود و به دیگران خیرش میرسد، والدین در آن نیکیها شریکند.
یا الان یک امکاناتی هست که میشود برای یک کودک با بضاعت مالی اندک و استعدادهای تحصیلی خوب، با ماهیانه مبالغی نه چندان بالا، امکان تحصیل دائم فراهم کرد. که خب، اگر انشاءا.. فردی مفید بشود خیرش به آن باعث و بانی اولیه هم میرسد.
امروز داستان زندگی هنرمندی را شنیدم که آثار هنری بسیار ارزشمند درست میکند و هر چند که یک کشور خارجی با پیشنهاد مبلغ هنگفتی میخواسته یکی از آنها را بخرد، نمیفروشد و نهایتاً در معرض دید عموم میگذارد و بجای آن فقط یک چیز میخواهد: یک کارگاه که به دیگران نیز آن هنر را بیاموزد و آنها هم به دیگران بیاموزند… که این اتفاق افتاده… پیش خودم فکر کردم عجب منشا اثر خیری… همهاش این جمله که در متن قبلی خواندیم در گوشم زنگ میزند: هر کسی سود میبرد و باید سود برساند، و هر کس میتواند اینکار را با بهترین چیزهایی که در اختیار دارد انجام دهد.
حالا میتواند ترجمه یک کتاب سود مند باشد… و یا روش دیگری از آموختن و افزایش دانش ظاهر و باطن دیگران… به نظرم این موضوع خیلی میتواند برای منشا اثر خیر خوب باشد که بجای ماهی گرفتن برای کسی، ماهیگیری یادش بدهیم…
یا حتی کاشتن یک درخت که هر چه اکسیژن تولید کند و سایه برای مردمان خیرش به باعث اولی هم میرسد … اگر باز هم مثال به ذهن دوستان عزیز میرسد ای کاش بفرمایند که این دنیا معدن طلا برای کسانی است که بتوانند استفاده کنند، انشاءا.. خداوند به همه کسانی که آرزویش را دارند توفیق خیر رساندن و منشا اثر خیر شدن بدهند.
دوست ِعزیز Zari،
در مورد سئوال شما، اگر شمارشم درست باشد، در سه پاراگراف بالاتر اشاره شده که منظور از شرایط چیست. پاراگراف را در زیر ببینید.
– شرایطی که ابتدا مبتنی است بر احساس فرد، حالت درونی او، انگیزه های او، و مجموعهی صفات انسانیای که برای به فعل درآوردن نوعدوستی بهکار میگیرد. و در مرحلهی بعد مربوط میشود به بررسی موقعیتهای مختلف و روابط بین افراد مانند دَین های اخلاقی که شخص بر گردن دارد، مواردی که در چارچوب حق و وظیفه قرار میگیرد… .
– از مجموع این شرایط ارزش نوعدوستانهی یک عمل برآورد میشود که تعیین کنندهی میزان اثرات مثبت آن (پختگی روح ، سیر کمال، جذب انرژی الهی، و بهخصوص رشد فضیلت نوعدوستی) بر فردی است که به نوعدوستی اقدام میکند.
با سلام و تشکر بی پایان از متیس عزیز و دوستان
در مورد مفهوم قدرنشناسی سوالی برای من پیش آمده که خواهش می کنم من رو راهنمایی کنید. من تفاوت قدرنشناسی با مورد سواستفاده قرار گرفتن و ایجاد توقع کردن را متوجه نمی شم. دو مثال می زنم:
۱٫ خاطره ای از مدرسه ام: پاک کن همکلایسم چند بار به زمین افتاد و من برایش برداشتم… بعد از مدتی هر وقت پاک کنش می افتاد منتظر بود من برایش بردارم. (متوقع شده بود)
۲٫ موردی در سر کارم: من و همکارم مسئول انجام دو کار الف و ب هستیم. همکارم هر دفعه می خواهد کار الف که بهتر و راحتتر هست را انجام دهد. اگر من هر بار کار ب را انجام دهم -که البته در اکثر موارد از ترس حرف و حدیث و ایجاد مشکل- می کنم، به نظرم به معنی ساده لوحی و مورد سواستفاده قرار گرفتن است.
اضافه کنم شخصا آدمی هستم که بیشتر به دنبال رضایت دیگران هستم تا رضایت و آسایش خودم وحتی گاهی همسرم. وعلت این امر را از عدم اعتماد به نفس می دونم. به همین دلیل رابطه محبت کردن و پذیرش قدرنشناسی از یک طرف و حفظ شخصیت و کوچک و خوار نبودن از طرف دیگر را درک نمی کنم. خواهش می کنم محبت کنید و من را راهنمایی کنید
دوستان عزیز، موضوعی که در بارهء منشاء اثر خیر بودن مورد بحث قرار گرفته، بنظرم حواس ما را از موضوع اصلی بحث که نوعدوستی است، پرت می کند. چون اگر به مفهوم « منشاء اثر خیر شدن» دقت کنیم. یعنی محل پیدایش اثر خیر، یا محل نشأت گرفتن آن اثر. اینگونه موقعیتها دائم در اختیار همه قرار نمی گیرد. ما اگر به اعمال نوعدوستانه که مثالهای زیادی توسط دوستان زده شده شروع کنیم، ممکن است در میان صدها کار نوعدوستانهء کوچک یکبار هم موقعیت منشاء اثر خیر شدن نیز بدست آید.
مثلاً بجای غذا دادن به کسی به او آشپزی یاد بدهیم، این درست است که برای کار آشپزی ِ آن شخص منشاء اثر خیر شده ایم. ولی اگر شما همین دو کار را قیاس کنید، خواهید دید که یکبار به کسی غذا دادن و شکم او را سیر کردن، خیلی آسانتر از آموزش آشپزی است. برای آشپزی، به وسایل، مواد غذایی، وقت، توان آموزش دادن، پول و غیره نیاز داریم. ولی با بخشیدن ِ مقداری از غذای خود به سرعت و آسانی میشود یکی را از گرسنگی نجات داده و یک عمل نوعدوستانه انجام داد. یا با دعا کردن برای کسی که با مشکلاتی مواجه است، شاید بتوانیم گره از کار او بگشائیم. هر روز صدها مورد کوچک در مقابلمان قرار میگیرد که اگر خود را به دیدن آنها عادت بدهیم، بطور اتوماتیک در معرض اعمالی که منشاء اثر خیر شویم نیز قرار خواهیم گرفت. شاید در تمام طول عمر فقط یکبار شخص منشاء اثر خیر بشود. این مثالهای استاد عزیز برای یک تا صد است. ولی رسیدن به صد تدریجی و مرحله به مرحله است. تا یک پله را بالا نرویم، نمی توانیم به پلهء دوم پا بگذاریم.
Zari عزیز،
مثالی که مفهوم عملی پاراگرا ف را بهتر برساند. را برایتان میزنم. امیدوارم که موضوع را مشکل تر نکنم.
شما یک عمل نوعدوستانه انجام میدهید. شرایط شما در زمان انجام آن عمل:
خودتان گرفتارید و وقتتان هم کم است، در این شرایط به شخصی بر میخورید که به نوعی به شما نیاز دارد. یاد ِ درس نوعدوستی می افتید و برای رضای خدا کار را انجام میدهید. حالا تجزیه و تحلیل شرایط بر اساس درس فوق: احساس فرد، (اگر شما در این حالت احساس مسئولیت و وظیفه کردید و آن عمل را انجام دادید، مطمئناً نتیجهء معنوی عملتان با زمانی که آن عمل را بخاطر اینکه در اجتماع مردم بگویند که فلانی خیلی آدم خوبی است تفاوت خواهد کرد.) حالت درونی او، (اگر در زمان انجام عمل یا اقدام به انجام آن، بیاد آوردید که آن شخص همانی است که در فلان جا، فلان لطمه را به شما زده، با این حال باز هم کار را انجام دادید، حتماً نتیجهء معنوی عملتان با زمانیکه آن کار را برای یکی از عزیزانتان انجام بدهید، تفاوت خواهد کرد.)انگیزه های او، (اگر انگیزهء انجام آن عمل عِلٌی باشد، بطور مثال، من این کار را انجام میدهم که اگر روزی منهم به او نیاز داشتم، او هم به من کمک کند قطعاً نتیجهء معنوی آن با اولی که برای رضای خدا بوده، یکی نخواهد بود.) فکر میکنم، حالا کمی از مجموعهء صفات انسانیای که شخص برای به فعل درآوردن نوعدوستی بهکار میگیرد، برایمان روشن شده باشد.
تمام این شرایط و بسیاری دیگر که شرح اش در این مختصر نمی گنجد، در محاسبهء فوق برای تعیین نتیجهی معنویای که انسان نوعدوست از عملش میگیرد. تأثیر میگذارد. به همین سبب استاد میفرماید که باید نیت رضای خدا باشد. وقتی نیت رضای خدا بود ولی نتیجه آنطور که باید بشود، نشد، میگویند خدا با نیت کار دارد.
تمام اینها برای این است که من ِ نوعی از وجود حساب و کتاب دقیق آن سیتم الهی مطمئن شوم. والا خدا حسابش بر اساس کوشش ماست و کرم و رحمتش هم بیش از عدالتش است.
در مورد قدر نشناسی دیگران در مقابل نیکی ما :
در مورد مطلبی که لیلا خانوم فرمودند که قدر ناشناسی دیگران سو استفاده برداشت می کنیم:
قدر نشناسی که معمولاً افراد در مقابل نیکی ما انجام می دهند معمولاً به یکی از دلایل زیر است:
– توقع داشتن از ما ( به حق یا غلط )
– توجه به منافع شخصی بدون در نظر گرفتن سایر جوانب
– قرار گرفتن در موقعیت هایی که تصمیم گیری سخت است
– توجه نکردن به نیکی هایی که دیگران در حق شخص انجام می دهند به شکلی که گویی اتفاقی عادی در زندگی آنان شده (مثل کارهایی که اعضای خانواده برای ما انجام می دهند . یعنی قدر نشناسی ناشی از فراموشی و عادت و توجه نکردن )
و ……..
در موارد بالا همان طور که ملاحظه می کنید اشخاص معمولاً با قصد قبلی به دنبال سو استفاده کردن از ما نیستند گرچه ممکن است که نتیجه ی کار اینطور به نظر آید و براثر نثاط ضعف یا ایجاب شرایط این کار را می کنند.
در حالی که سو استفاده ای که در نظر ما مذموم است و توصیه شده که اجازه ی آن را ندهیم مواردی است که شخص با قصد قبلی و با برنامه با این دید که دیگران آلت دست او هستند و خود را شخصی زرنگ می پندارد که چون او برتر است و دیگران هم قدرت تشخیص نیت او را ندارند به شکل خودخواهانه ای با دیگران برخورد می کند و عمل قدرناشناسانه را به صورت سو استفاده از دیگران انجام می دهد.
ضمناً توجه شود که در خیلی از موارد که عمل دیگران را قدرنشناسانه می بینیم ناشی از توقعات ما و به دلیل واقع بین نبودن ما است.
-راهکاری که می تواند به ما در چشم پوشی از قدرنشناسی دیگران کمک کند این است که خود را جای آن شخص قرار دهیم . در این حالت می بینیم که این عمل یا در اثر شرایطی است که فرد در آن قرار گرفته یا نتیجه نقاط ضعف ومواردی که در ابتدای متن اشاره شد. آن وقت می بینیم که دیگران هم مثل ما کامل نیستند و آن شخص را بهتر درک می منیم.
پس همان طور که خود خطا می کنیم حق اشتباه و نقص داشتن را به دیگران هم بدهیم .
و همان طور که در شرایط مشابه خودمان توقع بخشش داریم دیگران را نیز ببخشیم.
—-به امید اینکه در قلبمان محبت جاری گردد.—-
با سلام و تشکر از مقالات ِ زیبای دوستان، در مورد منشأ اثر خیر بودن ، مثالی شاید مهندسی ۷۰ ساله ی سوئیسی باشد که عمر خود را به رایگان وقف ِ مطالعه و یافتن آب و حفر چاه برای فقیر ترین و محروم ترین انسانها در دورافتاده ترین نقاط جهان می کند
چقدر میتوانیم بهتر باشیم …
متن کامل را در لینک زیر از روزنامه ی همشهری خواهید یافت
http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=115099
در مورد مطلبی که دوست عزیز لیلا مطرح کردند میخواستم نکتهای را بگویم.البته خودتان هم مطرح کردهاید که بیشتر به دنبال رضایت دیگران هستید که شاید منشاش از عدم اعتماد به نفس است. من چون خودم عمیقا درگیر این موضوع بوده و هستم کاملا این حالت را درک میکنم ولی زمانی تصمیم گرفتم نظر مردم را کمکم در ذهنم حذف کنم (البته نه با نیت بد، برای اینکه خودم را اصلاح کنم) باور کنید که دیگر حتی مورد سؤاستفاده هم در عمل باقی نماند به این ترتیب که فکر کردم اگر آن کار برای من مفید است و به درد روح خودم میخورد، آن را انجام میدهم (و سعی میکنم منتی هم برای آن شخص نداشته باشم) ولی وقتی اولویت دیگری پیش بیاید که انجام آن کار در اولویت بعدی قرار بگیرد، با تفکر، انجام نمیدهم. یعنی سعی میکنم دستخوش هیجانات احساسی نشوم که انجام دهم و بهم فشار بیاید و بعد با طرف بد شوم و هر برخوردی از طرف او را سؤاستفاده تعبیر کنم.اگر تصمیم گرفتیم که به هر دلیلی کاری برای کسی انجام دهیم باید راجع به آن فکر کرده باشیم و به خودمان قبولانده باشیم که نفع این کار برای خود مااست. به این ترتیب عکسالعملهای دیگران و قدرناشناسیهایشان کمرنگ میشود و دیگر رفتارهایشان آدم را آزار نمیدهد. مثلا در مورد همان مثال پاککن که گفتید، اگر من دستم آزاد است و میتوانم خم شوم، ولو هر روز، این کار را میکنم. حالا شاید این در ذهن طرف توقع ایجاد کند، (این مشکل اوست) ولی نفع آن کار برای من است؛ روزی هم که واقعا نتوانم و به دلیلی نخواستم که آن کار را انجام دهم، او نمیتواند من را به زور مجبور به انجام آن کار کند و ۹۰ درصد مردم عملا این کار را نمیکنند. یعنی به زور ما را به انجام خواستههایشان وادار نمیکنند. این ما هستیم که برای خوشایند آنها آن کار را میکنیم و بعد میگوییم از ما سؤ استفاده شد. تجربه من اینطور بوده که در حقیقت هم آنها هم نظرشان در مورد من بد نشد که هیچ، بهتر هم شد. من نتیجه گرفتم که تعبیر سؤاستفاده از رفتار دیگران، بیشتر حاصل ذهن خود ماست. اگر ما خیلی به نظرات مردم اهمیت ندهیم کمتر از دستشان حرص میخوریم و بیشتر دوستشان داریم. در واقع فکر کنم نهایتا آنها کنار میروند و ما میمانیم و نظر خدا. من در موارد اندکی که موفق شدم و اینطور عمل کردم واقعا راحت شدم و روابطم با همان افراد از نظر من سؤاستفادهگر بهتر شد.
آذر مهر عزیز.
به نظرم نوعدوستی و خدمت به خلق با منشا اثر خیر شدن جمع نقیضین نیستند. مثلاً من نمیتوانم بگویم که تا ۴۵ سالگی روی فقط نوعدوستی کار میکنم و از آن به بعد فکر یک منشا اثر خیر هم میافتم. چه بسا هر روز و هر ثانیه موقعیت منشا اثر خیر شدن پیش بیاید.
اگر کسی « فقط» به دنبال منشا اثر خیر شدن باشد فرمایش شما صحیح است. و گرنه منافاتی ندارند که به هر دو به موازات هم فکر کنیم. و همه منشا اثر خیر شدن ها آنقدر دور از دسترس نیستند. مثلاً اسپانسر یک بچه شدن بسیار آسان است. یا همین دوستمان آیدین عزیز در همین صفحه سایتی معرفی فرمودند که منشا اثر خیر است. یا الان یادم آمد به یک دوست عزیزی، که سالها پیش در محل کار من را تشویق کرد که به علاوه تایپ انگلیسی تایپ فارسی هم یاد بگیرم. که آن موقع به دردم نمیخورد. از آن به بعد آنقدر استفاده کردم که حد نداشت… اگر مدام حواسمان نباشد چه بسا موقعیتاش پیش بیاید و از دست برود…
آثارالحق جلد ۱، گفتار ۸۹: … در این دنیا سعی کند منشا اثر خیر باشد. البته انجام خیر خوب است، اما منشا اثر خیر بودن، خوب اندر خوب است. خدا همه جور وسیله به ما داده است، خومان هم باید همیشه به فکر باشیم کارهایی بکنیم که منشا اثر خیر برای دیگران باشد.
با سلام وعرض تشکر
خواهشمند است در صورت امکان مقالات سری دوم و سوم این موضوع را هم که در سایت e-ostadelahi.frوجود دارد را به فارسی ارائه بفرمائید.
با تشکر مجدد از زحماتتان
در مورد منشأ اثر خیر شدن ، به نظر می رسد شاید هر کار مثبتی ، ظاهراً هر چقدر کوچک هم باشد باعث اثر ِ مثبتی در فرد ِکمک شده و ناظران گردیده و آنها را نیز عموماً به تولید رفتاری مثبت و انسانی در مقابل دیگران وا میدارد این اثر مانند موجی که به زودی از بین نمی رود اثرش تا مدتی در جهان توسط افراد به همدیگر منتقل شده و شاید بسته به نیت فرد عمل کننده ی اولیه و پارامترهای دیگر مانند نظر الهی و …، میرایی اش به درازا کشد یا دامنه های اثرش با زمان حتی گسترش یافته و افزایش نیز بیابد! مانند اثر عمل امام حسین در واقعه ی کربلا ، رشد ِ خیره کننده ی آیین مسیح پس از معراج ِاو ، عمل حضرت ابراهیم در ساختن خانه ی کعبه و …
با سلام
ابتدا از شما متیس عزیز برای راه اندازی این سایت پر محتوا و مفید تشکر می کنم.
در مورد مطلب نوعدوستی نظر من اینه که یک شخص وقتی میتونه بیشترین فایده رو برای اجتماع و اطرافیانش داشته باشه که طوری فکر کنه. طوری صحبت کنه. و طوری عمل کنه که برای دیگران سرمشق باشه و دیگران با دیدن گفتار و کردار اون شخص به خودشون بیان. عاشق حق و حقیقت بشن. معنی واقعی نیک گفتن نیک دیدن و نیک خواستن رو درک کنن. معنی واقعی عشق به مبدا داشتن رو احساس کنن.
به نظر من شخصی که با اعمال و رفتار و گفتار نیکش باعث بشه تا حتی یک نفر به راه راست هدایت بشه بیشترین فایده رو به اجتماع رسونده.
کارما ی عزیز، از نکته ای که توضیح دادید، خیلی ممنونم. من هم نظرم دقیقاً همین است که شما در ابتدای سطر چهارم نوشته اید. (اگر کسی « فقط» به دنبال منشا اثر خیر شدن باشد) حالا اگر خوب توضیح ندادم که باعث سوء برداشت شده از شما عذرخواهی می کنم.
از طرفی تمام موضوعات سیر سلوک باهم ارتباط دارند، یکی کوچکتر است، دیگری بزرگتر. در این مورد، منشاء اثر خیر شدن یک نوعدوستی بزرگ وعمیق است که سود آن هم زیاد است. ولی اگر من فقط به منشاء اثر خیر بودن فکر کنم، نوعدوستی در سطح کوچکتر که توان آنرا در هر لحظه دارم را از دست میدهم و شاید هرگز منشاء اثر خیر نشوم. اشارهء من فقط به موضوع اصلی بود. در خود من نفس اینطور عمل می کند. تا می آیم کاری را شروع کنم، فکر مرا بدنبال کارهای بزرگ سوق میدهد و از کارهای سادهء اصلی جا می مانم. خواهش می کنم کمی به پاراگراف زیر از موضوع اصلی بحث فکر کنید.
برای نتیجه گیری ازسری مقالات در مورد نوعدوستی، دو موضوع مهم زیر را باید در نظر گرفت:
– نوعدوستی یعنی فایده رساندن به دیگران، همانگونه که گیاه عمل فتوسنتز را انجام میدهد. چنین برداشتی از نوعدوستی راههای عملی متعددی را برایمان باز میکند و در هر لحظه از روز می توانیم از خود سؤال کنیم چطور می توانم برای دیگران مفید باشم. این سؤال ساده که صادقانه از خود میپرسیم، امکانات وسیعی را برای عمل به نوعدوستی پیش روی ما قرار میدهد.
با سلام و تشکر از تمامی مطالب دوستان عزیزم
مثالهای کوچکی از نوع دوستی را که در زندگی خودم موثر است در اینجا می آورم در ضمن یادآور شوم شاید برخی اوقات کارهای کوچک اثر بزرگ تری داشته باشد تا قضاوت مبدأ چه باشد؟؟…:
۱) جواب تلفن و sms کسی را که با دلخوشی با ما تماس گرفته را بدهیم.در ضمن این کار را با حوصله انجام دهیم نه از سر…
۲) اگر در مهمانی قرار گرفتیم دنبال کسانی باشیم که در جمع تنهایند و احساس گوشه گیری می کنند. این کار را هر وقت بنده امتحان می کنم درست است که شاید برای رضای خدا نیست ولی نمی دانید چه احساس خوبی است وقتی همه با همیم…
۳) سعی کنیم کسانی که اعتماد به نفسشان پایین است را نکاتی مثبت درونشان پیدا کنیم و به آن ها کمک کنیم آن ها را تقویت کنند.
۴) مدتی را صرف خوشحالی حیوانات کنیم. مثلاً من زمانی را صرف موسیقی برای پرندگان خانه مان می کنم و با آن ها صحبت می کنم که از داخل قفس بودن همه در رنجیم و…تشویقشان می کنم تحمل کنند.
۵) گاه طبقات خیلی پایین اجتماع فکر آن دارند که از بقیه مردم جدایند لذا هیچ وقت وارد مباحثه با دیگر افراد نمی شوند شاید بعضی اوقات از آن ها نظر خواستن یا حتی در بحثی آن ها را شرکت دادن به آن ها کمک کند بدانند همه با هم برابریم…
۶) از آنجایی که روح بشری از روح جمادی نباتی حیوانی و…تشکیل شده پس نوع دوستی فقط شامل انسانها نمی شود. برای همین موضوع با در نظر گرفتن وجود روح در اشیاء اطرافمان برای آنها شخصیت قائل شویم و با آن ها طوری برخورد کنیم که اگر جماد بودیم دوست داشتیم با ما برخورد کنند. مثلاً استفاده درست از آن ها می تواند احساس خوبی به آن ها دهد. مثلاً بعضی اوقات من برای سازی که در خانه داریم کتاب معنوی نیز می خوانم یا برایش صحبت کرده، موسیقی استاد الهی می گذارم.
۷) نگران حال دیگران بودن و از آن ها احوال پرسی کردن در عین حالی که آن ها واقعاً متوجه شوند چقدر برایمان سلامت جسم و روحشان مهم است و آن ها چقدر براییمان عزیزند.
○ خلاصه غرور باعث می شود ما درهای کوچک را نبینیم و چشممان به چیزهای کوچکی که منتظر اندکی توجه از طرف ما هستند کور شود.
با سلام
محسن و نگار عزیز ممنون از راهنمایی و مثالهای عملی که نوشتید. فکرم را روشن کرد. امیدوارم همه در عمل هم موفق باشیم.
یک کار عملی کوچک
چندین وقت پیش تصمیم گرفتم برای پرورش صفت محبت در خود یک کار عملی هر چند کوچک انجام بدم. کاری که انتخاب کردم این بود که: فقط “کمی” مهربانتر باشم. مثلا از راننده تاکسی یا اتوبوس تشکر کنم، در برخورد با یک رهگذر لبخند بزنم. برای یک خانم مسن در تاکسی را باز کنم، در اتوبوس جایم را به مادری که با بچه اش ایستاده بدم، اگر با فرد مسنی هم مسیرم در حمل بار کمکش کنم… کارهای واقعا کوچک که می دونستم وقت و انرژیی از من نمی گیرد. فقط کمی مهربانتر… و باور نمی کنین اگه بگم همین نکات به ظاهر کوچک مثل باز شدن دریچه ای به قلب دیگران می مونه
با سلام
نکته ای که در مورد نوعدوستی به نظرم می رسد اینست که با توجه به این مقاله نسبت به همه چیز و همه کس بدهکاریم.چون بیشتر از آنکه استفاده برسانیم ، استفاده می بریم.وقتی صادقانه به درونم مراجعه می کنم می بینم حتی افرادی که فکر می کنم به من بدی کردند یا به نوعی قدر نشناسی کردند این عمل آنها پیامدی بوده نسبت به کاری که خودم خواهان انجام آن بودم.افراد قدر نشناسند فرصت انجام دادن یک عمل نوعدوستانه را در ااختیارما قرار داده اند پس به ما استفاده رسانده اند. یاد کنفرانس پرفسور بهرام الهی افتادم که فرمودند زندگی روزمره، محیط خانوادگی یا حرفهای، معدنی از تجربه است که به ما امکان میدهد توقع را در خود تضعیف کنیم. مثلاً وقتی کاری برای دیگری انجام می دهیم، آمادگی این را داشته باشیم که آن شخص متوجه کمک ما نشود یا از ما قدردانی نکند و یا حتی در بعضی موارد از سخاوت ما سوءاستفاده کند. اینها آزمونهایی است که برای ما پیش میآید تا خلوص نیتمان محک زده شود. برای انجام هر عمل خوبی باید بر ضد آن غلبه کرد تا به هدف رسید.
آذر مهر عزیز. خیلی ممنوم. به آن پاراگراف فکر کردم. و نیز مقاله نوع دوستی مصاحبه با آقای دکتر الهی را مجددا خواندم. مثالهای بسیار کاربردی و واضحی فرموندهاند که مثل چراغ راه برای کسانی است که میخواهند فضیلت نوعدوستی را کسب کنند.
هر کسی بنا به محیط خودش مواردی برایش گذاشته میشود که میتواند این فضیلت را رشد بدهد. که اگر دقیق باشیم میتوانیم پیدا کنیم. و هر چه فکر میکنم میبینم نمیتوانم در ذهنم تفکیکی بین نیکی، خیرخواهی، نوع دوستی، خدمت به خلق و منشا اثر خیر شدن قرار بدهم. به نظرم همین که از هسته خودخواهی و خودمحوری خودم در بیایم و از خودم بپرسم که امروز چطور میتوانم برای دیگری مفید باشم که خدا از من راضی باشند، خوب است. چون اگر تفکیکی قائل بشوم یک رخنه برای نفسم درست میشود و هیچ کدام را انجام نمی دهم. فعلاً چند آیتم در خانه و اجتماع پیدا کردهام که انجام بدهم (یعنی خدا خودشان نشانم دادهاند) و در عمل دیدم که هر چه بیشتر به این موضوع اهمیت بدهیم راههای بیشتری برایمان باز میشود، همانطور که در متن نوشتهاند: امکانات وسیعی…
سلام
یک تجربه:
یک روز یک دوستی با حالت نگرانی و مشوش به محل کارم آمد و از من تقاضای مقداری پول برای کمک به درمان فرزندش و حل مشکلات اقتصادی خانواده اش کرد.چون ان مقدار پول همراهم نبود من با کمی تامل یک چک نوشتم تا از حسابم در بانک پول را برداشت کند و چون آخر هفته بود من پیگیر ماجرا نشدم. ابتدای هفته که به سر کارم آمدم دیدم در همان ساعات اولیه از بانک با من تماس میگیرند و اظهار میکنند که چک امروز شما دارد برگشت میخورد و موجودی ندارد. از طریق اینترنت که حسابم را چک کردم شوکه شدم. متوجه شدم که همان دوست شفیق و نیازمندم چک را دستکاری و جعل کرده و مبلغی نه برابر مبلغ قبلی نوشته و حساب مرا خالی کرده . باورم نمیشد جواب نوع دوستی من واقعا قدرناشناسی بود .. مراحل قانونی را برای رسیدم به حقم طی کردم و از آن ماجرا چند ماهی گذشت. و آن دوست اصلا پیدایش نبود تا اینکه یک روز درمحل کارم بودم(کلینیک شخصی)که تلفن زدند یک بیمار بدحال داری و بنا به تخصصی که من دارم برایم می اورند. باور نمیکنید با آمدن بیمار مشاهده کردم که همان دوست قدیمی است نمی دانستم چی کار باید بکنم . دستپاچه شده بودم. اصلا به رویم نیاوردم تا همراهانش متوجه نشوند. دستور بستری بیمار را دادم و خود بیمار سطح هوشیاری مناسبی نداشت. واقعیت در امر درمان اودر طول مدت بستری کوتاهی نکردم ولی بعد از اتمام دوره درمان نمیتوانستم از حق خودم بگذرم و شهامت ایثار و فداکاری را نداشتم چون ضربه بدی خورده بودم و تا مدتی بدبین شده بودم. گاهی گفتار استاد را مرور میکردم نقل به مضمون بود که ((حتی نمی گذارم رنجش کسی از قلبم بگذرد مخصوصا انها که به من بدی کردند)) و یا میگفتم چه خوب است تو در مقابل بدی او گذشت کنی و به خوبی جوابش را بدهی . مدام این افکار را مرور میکردم ولی نیروئی هم بود که مدام از حق و اینکه حق گرفتنی است و این حق مربوط به خانواده تو نیز میشده به من تلنگر میزد. من در طول چند روز مدت بستری بیمار مدام درگیر این افکار بودم تا اینکه با وکیل حقوقی ام مشورت کردم و او مرا قانع کرد که مراتب قضائی و قانونی را در جریان بگذاریم که شاید این فرد چنین نیرنگی را در قبال دیگران نیز بعدها بکار ببرد و قبول کردم مانع از کار خطای او شدن نوعی نوع دوستی در حق دیگران است. این دلیل نمیشد من دیگر کار خیر انجام ندهم ولی باعث شد که با دقت و ظرافت بیشتری این کاررا انجام دهم .یک تجربه خوبی بود برای من بسیار ضعیف که دارای ایمانی بسیارضعیف تر که صادقانه با شما دوستان درمیان گذاشتم
نمیدانم کار درستی انجام داده ام یا خیر دوست دارم کمکم کنید تا شایدبعدها اگر درچنین موقعیتی قرارگرفتم راهکار صحیح تری انتخاب کنم. خدا را شکر که قدرت شناخت ولی زمان را به ما ارزانی داده تا با تعالیم او رابطه خود را خدای زمان خود قوی تر , منطقی تر و عقلانی تر کنیم. انشاءالله
با سلام
به نظر من که خیلی قشنگ رفتار کردید و این داستانی که بیان کردید در واقع دقیقا مساله نوعدوستی و پیامدش قدرنشناسی را به صورت خیلی شدیدی!! نشان می دهد. اگر برای من همچین امتحانی پیش می امد که فکر کنم با بشریت قطع رابطه می کردم!!! در هر حال به نظرم هم حق اجتماع را رعایت کردید و هم اینکه نگذاشتید ناراحتی شخصی تان مانع عمل صحیح تان در مورد او شود. من به یاد داستانی که استاد الهی می فرمایند که پولی به جوانی میدهند تا برایشان کفشی مناسب برای لباس قضائی تهیه کند و آن پسر هم پول را خرج می کند و بعد هم بی ادبی می کند و.. افتادم.
در هر حال برایتان آرزوی موفقیت بیشتر دارم و صمیمانه آروز می کنم که بعدها دیگر در چنین موقعیتی قرار نگیرید که لازم باشد راهکار صحیح تری هم انتخاب کنید. (:
با تشکر از نازی عزیز .
به موارد ریزی اشاره کردید که خیلی جالب بود و من به آن ها دقت نکرده بودم. مخصوصاً موارد ۱و۲و۳و۵ می تواند تأثیر عیقی بر خود و دیگران بگزارد .
اون پرنده رو هم تو قفس نگه نداری بهتره.حتی اگه فقط در قفس می تونه به زندگیش ادامه بده بهتر تو قفس شما نباشه .(با عرض پوزش از فضولیم).
ما اکثر مواقع نوعدوستیمونی نثار کسانی می کنیم که دوستشون داریم.
آیا این واقعاً نوعدوستیه؟
محسن.س عزیز
فکر می کنم نوعدوستی مفهوم بزرگتری باشه از این که فقط به کسانی که دوستشون داریم ابرازش کنیم.به نظر من اینی که شما می فرمایین هم قسمتی از نوعدوستی حساب میشه و لی نوعدوستی به معنای وسیع تر شامل کسانی می شه که نمی شناسیمشون و یا ندیدیمشون و یا حتی هنوز به دنیا نیامدن!!نوعدوستی رو نمیشه محدودش کرد به یک گروه و فرد خاص.
با سلام و تقدیم احترام
ضمن تشکر از نظر خواهر خوبم نازی عزیزو تایید فرمایشات شماجناب آقای محسن.س در مورد پیشنهادی که لحاظ فرمودید
به نظر بنده با اینکه همواره با نگاه کردن به پرندگان در قفس قلبم میگیرد،اما برای پرندگانی که چاره ای جز در قفس ماندن ندارند و کوچکترین دفاعی از خود نمی توانند داشته باشند و حتی غذایی برای خود پیدا کنند راهی جز این وجود دارد؟… و البته باور دارم حکمت بزرگی پشت این قضیه در نظر گرفته شده و از نظر سیر کمال برایشان لازم بوده حتی اگر ما آن حکمت را ندانیم…
حال که چاره ای جز در قفس بودن وجود ندارد چه خوب است از پشت میله های قفس صدای تنبور را شنیدن و عاشق شدن…تا اینکه در قفس باشی و هرگز نه صدای موسیقی معنوی را بشنوی و نه کسی با تو از امید دیدار حرفی بزند…
ضمناًدر محیط منزل شاید تصمیم گیری فقط با یک نفر نباشد چرا که بنده نیز در مورد مشابهی با اختلاف نظر نزدیکانم مواجه هستم اما نمی توانم نظر خود را بر آنها تحمیل نمایم.
با سپاس
با تشکر از راهنمایی آذر مهر عزیز.وهمچنین متیس خوب.
دوستان دیروزاتفاقی برایم افتادکه کمی ناراحت کننده و دلسرد کننده بود البته نسبت به دنیا و من این نتیجه را گرفتم که هر چه ناملایمات برایم بیشتر پیش می آید از دنیا دلسرد تر می شوم. در حقیقت با این اتفاقات به ظاهر تلخ به ما می فهمانند که دل به دنیا نبندیم اگر دل به دنیا نبندیم و از آن انتظار زیادی نداشته باشیم شاید راحت تر به دیگران نیکی کنیم و همه چیز را از آن خود و صرفا برای خود نخواهیم وتوقعی از دنیا وآدمها نداشته باشیم چون این “خاصیت دنیا”ست
چقدر عالی است کسی به کسی خوبی کند وآنطرف بدی جوابش بدهد واین گذشت کند .آثار الحق
با صفات بد باید به تدریج مبارزه کرد تا صفات نیک عادت شود .
با سلام
در مورد صحبت محسن.س عزیز <>
یادم میاد یه بار مطلبی با این عنوان خوندم که وقتی کسی یک کار نوعدوستانه برای کسی که دوستش داره انجام میده بر اثر اون کار نیک اولیه موقعیت دیگه ای براش پیش میاد. ولی ایندفعه در مورد کسانیکه دوستشون نداره و اگه اینبار هم بتونه خودشو مجبور کنه که کار نیکی برای دیگران انجام بده… موفق شده و کار نیک اولی هم مثبت ثبت میشه
نوعی از نوعدوستی به نظر من به یاد کسانی که دستشان از این دنیا کوتاه است خیرات کردن است. خصوصا پدر و مادر چون انها به گردن ما خیلی حق دارند.به ما فایده رساندند حالا نوبت ما هست که به انها فایده برسانیم.
یه کار عملی
حدود یک ماه پیش بود… داشتم راجع به مفید بودن در اجتماع و نوعدوستی فکر میکردم… فکر میکردم که چطور میتونم با همه خوب باشم. چطور به دیگران کمک کنم… کمی که گذشت دیدم یه مشکل خیلی بزرگ دارم. دیدم وقتی قراره برای یه آدم غریبه یا فامیل حالا نزدیک یا دور کار نیکی انجام بدم یا کمکش کنم خیلی سریع و بدون هیچ منتی میرم و انجام میدم. در صورتی که وقتی پای انجام دادن یه کار مشابه برای پدرم یا مادرم و یا همسرم میفته تمایل کمتری به انجامش دارم … یا حوصله ندارم… یا غرغر میکنم… یا منت سرشون میذارم. مقداری که فکر کردن پیش خودم گفتم بهتره که از این به بعد برای خودم کار عملی بذارم که به افراد خانوادم بیشتر نیکی کنم… و برای خانوادم بیشتر وقت بذارم.
خیلی ها رو دیدم که وقتی به دیگران میرسن کار نیک انجام میدن … خدمت به خلق میکنن … خوب صحبت میکنن … ولی اینکارارو برای همسر و یا پدر مادر خودشون انجام نمیدن.
این بود که تصمیم گرفتم کار عملی نوعدوست بودن و نیک بودن رو از خانوادم شروع کنم.
اول تشکر می کنم از متیس عزیز،
چیزی که باعث شد من بخوام روی نوعدوستی کار کنم، این بود که من آدم خودخواهی بودم و فکر می کردم خیلی اطرافیانمو دوست دارم ولی دیدم که اصلا این طوری نیست و، وقتی پاش می رسه آسایش و راحتی خودمو به همه حتی پدر مادرم ترجیح میدم، ولی کار کردن روی نوعدوستی باعث شد این صفت بدم رو کنار بزارم، در واقع با نوعدوستی، از خود گذشتگی رو هم یاد گرفتم و تمام این ها رو مدیون استاد الهی و تعالیم ایشون هستم.
ضمن سلام خدمت دوستان عزیز و تشکر از نظرات گرانقدرشان
در مورد نظر دوست عزیزمان که فرمودند نسبت به انجام نوع دوستی یا کار خیر به نزدیکانشان چون همسر و پدر و مادر مشکل دارند اینطور به نظرم رسید که شاید برای حل این معضل اول بهتر باشد ریشه این مشکل را پیدا کنیم. چرا که اگر دلیل آن را بدانیم بهتر می توانیم با آن مبارزه کنیم. موارد زیر آنهایی هستند که به نظر من می رسد که البته به همین ها ختم نمی شود.
– اولین دلیلش ممکن است وجود غرور بین فرزند و پدر و مادر باشد. تجربه ای که من در سنین کمتر داشتم بر این شکل بود که هر کار ساده ای را که دیگران می گفتند اگر پدرم می گفت در آن صورت انجامش برایم خیلی سخت می شد زیرا فرزند دوست دارد در مقابل پدر و مادر بایستد و ثابت کند بزرگ شده و دیگر از آنها مستقل است.
– دومین دلیل اینکه هنوز فرزندان توقعات زیاد از پدر و مادرشان دارند که دیگر براورده نمی شود و همین باعث می شود احساس طلب کاری داشته و انجام کار خیر برایشان را سخت کند.
– سومین عامل این است که نا خودآگاه فکر می کنیم که همسر و پدر و مادر همیشه برای ما می مانند و خیرشان هم به ما میرسدو بهتر است که انرژی خود را صرف جلب توجه دیگران بکنیم چرا که اینهارا لازم داریم.
– دلیل دیگر اینکه فکر می کنیم اگر به همسر یا پدر و مادر خدمت به خلق کنیم باعث می شود که توقعشان بالا رفته و دیگر روابط خود را آنطور که می خواهیم نتوانیم کنترل کنیم.
– دلیل دیگری آن می تواند وجود دلخوری ها و کدورت های پنهانی باشد که معمولا بین کسانی که خیلی به هم نزدیک هستند وجود دارد و خود را در ضمیر ناخودآگاه نشان می دهد و نتیجه اش هم این است که نمی گذارد آنطور که باید و شاید به آنها برسیم چرا که ازشان دلخوریم.
البته دلایل بسیار دیگر هم وجود دارد که هرکس باید بگردد ودر خودش آنها را پیدا کند ولی آنچه که به نظر این حقیر میرسد این است که به هرحال نوع دوستی انسان ها به فرزندان خود به صورت عجیبی به طور خودکار و غریزی رخ می دهد چرا که رابطه ما با فرزندان بر اساس محبت غریزی بوده و این خود عاملی است قوی که منجر به نوع دوستی ما به آنها میشود آنهم به شکلی که متاسفانه در مورد همسر و پدر و مادر خود را نشان نمی دهد.
در اینجا است که فرمایش آقای دکتر الهی برای من معنی پیدا می کند که ترجیح است نوع دوستی بر اساس انجام وظیفه باشد.
باتشکر
با سلام به همگی دوستان عزیز
با توجه به تعالیم استاد الهی وتجربه های خودم اولا برای نوعدوستی وخدمت به خلق خداوند باید توفیقش را بدهد وگرنه امکان پذیر نیست .
دوم اینکه برای خدمت به خلق اول از همه میتوانید به نزدیکانتان خدمت کنید همسر.فرزندان.پدر.مادر و……..امثالهم آنها هم مخلوق خداوند هستند منتظر چه هستید..؟
سلام
خسته نباشید
فوق العاده بود … از مطالب دوستان هم استفاده کردم
موفق باشید و سرفراز
بادرود بر همهء عزیزان
در مورد اعمال نوعدوستانه در حق خانواده و نزدیکان، منهم مشکل اغلب دوستان را داشته و دارم. البته کمی روی آن کار کرده ام. ما در اثر تجربیاتی که دیگران تعریف می کنند، متوجه میشویم که کم و بیش ما هم به همین درد مبتلا هستیم. این روش خودشناسی استاد است. وقتی عیبی را در دیگران می بینیم به خود مراجعه کنیم و ببینیم ما هم آنرا عیب داریم یا نه؟! اگر داریم سعی کنیم که آنرا از خود دور کنیم و اگر نداریم دقت کنیم که در آینده به چنین دردی دچار نشویم. حالا من بخشی از معایب بی شمارم را برای شما مینوسم که ببینید چگونه تمام سلوک با هم مرتبط است.
یکی از بزرگترین معایب من داشتن غرور و بستن راههای انتقاد بر خودم بود. هیچ کس در محیط اطرافم به خود اجازه نمی داد که عیب مرا بزبان بیاورد. خدا از زبان دیگران با ما صحبت میکند و اگر ما راه انتقاد را بروی آنها ببندیم، در اصل گوش خود را بروی خدا بسته ایم. بنده مثل اینکه در خانه و میان نزدیکان، خود را دور از سلوک احساس میکردم. البته این عیب خیلی بصورت عمدی آشکار نبود، ولی اعمال و افکارم معنایی غیر از این را تداعی نمی کرد. تا اینکه متأسفانه با قضاوت افرادی که خودشان شاگرد نبودند ولی از راه استاد خبر داشتند، مواجه شدم. دید من به اعمال بد خودم باز شد. تازه متوجه شدم که من در عین حالیکه نوعدوستی را در حق همسر و فرزندانم را رعایت نمی کنم، اطرافیان را هم به قضاوت بد در مورد تعلیات استاد کشیده ام. آنها میگفتند این چه راهی است؟ این آقا که خود را سالک میداند چرا با فرزندان و خانواده اش اینطور رفتار می کند؟ این کار من لطمه ای بزرگتر و حق الناسی گرانتر را برگردنم نهاد. هر حرکتی یک سمت مثبت و یک سمت منفی دارد. از طرف دیگر تکانی خوردم و بخود آمدم. حالا توجه شما را به کرم و رحمانیت خدا جلب میکنم. من به سیستم الهی لطمه میزنم ولی چون ندانسته بوده و او با نیت کار دارد، به من کمک هم میکند و اینطور در جهت مثبت یاری ام هم می کند.
اگر ما تمام اعمال سلوکی ای را که می آموزیم، ابتدا در بین خانواده به اجراء بگذاریم، خود به خود روی یک پله دورتر هم اثر میگذارد. برعکس کار من که صدمه دوجانبه داشت. و این را فهمیدم که از دید مردم هم بدور نیستم. تازه هر چه در بیرون هم نقش یک سالک را بازی کرده بودم، خراب شده بود.
با سلام خدمت دوستان و سروران عزیز.
باز همان دوست دانشمندم که از علم معنوی در عمل بهره میبرد به بنده نکتهای یادآوری کرد که البته شما همه میدانید جهت تکرار برای نفس خودم مینویسم. ایشان به بنده گفت که« تحویلگیرندههای اصلی اینها نیستند که تو به نظرشاناهمیت میدهی و فکر میکنی چکار کنی که تاییدت کنند »
من خدا را نمی بینم ولی خدا که من را میبیند. خدا یک حقیقت حی است نه یک تصور و تخیل. دیدم با به یاد آوردن « او» میتوانم تمرین کنم انسان باشم. چه دیگران بفهمند چه نفهمند. چه خوششان بیاید چه بدشان بیاید. اگر تمرین کنم و انشاءلله یاد بگیرم که طرف حسابم خداست، همه چیزهای دیگر کمرنگ میشود. مدام لازم نیست در مسابقه دنیایی بدوم که جای خودم را باز کنم، که شکل و مثل دیگران بشوم، که مورد تاییدشان بشوم، که درکم کنند، که از من خوششان بیاید،که… که… که… بجای همه اینها که گرههای شخصیتی ایجاد میکنند، فقط کافیست صادقانه از خودم بپرسیم: با امکانات امروزم، چه کار کنم که مورد تایید خدا باشد؟ دیگران قدرنشاختند یا نشناختتد چه اهمیت دارد. اصلاً تحویلم نگیرند. به خودشان مربوط است. من دنیای درونی خودم را دارم و خدا… فقط وظیفه دارم دوربینم را روی خودم حفظ کنم. بیچشم و رو هستند؟ قدرنشناسیشان اذیتم میکند؟ از گربه صفتی ناراحت میشوم؟ سعی کنم خودم اینطوری نباشم و برای آنها هم دعا کنم. گاهی که فکر میکنم حقم دارد پایمال می شود خیلی سخت است، ولی هیچ حقی حقیقتاً پایمال نمیشود… همه ناراحتیها میگذرد…میدانم شما اینها را میدانید باور کنید برای تنبه نفس خودم می گویم که همیشه طلبکار است و زودرنج و لوس است و مغرور است و بهش بر میخورد و سعی میکند به این مسائل فکر نکند… ببخشید اگر پرگویی کردم.
کارما عزیز ممنون که این مطلب قشنگ را نوشتی ،من هم قبلا این حرف ها را با خود می گفتم ولی مدتی بود فراموش کرده بودم و با این مطلب احساس می کنم خدا دارد به یادم می آورد که حقیقتا که هستم و باید چه کنم
دوستان عزیز من تصور نمیکنم نوعدوستی با منشاءاثرخیر بودن منافاتی داشته باشد بخصوص بادر نظر گرفتن مطلب مفیدی که دوست عزیز علی م درباره موج مثبت عمل خیر روی دیگران بیان کردند.حس میکنم صفت نوعدوستی صفت مرکبی است که بسیاری از صفات مثبت دیگر را درخود دارد و صرف وقت برای این صفت انسان را از بقیه صفات باز نمی دارد.
محمد و ایمان عزیز از تجربه ارزنده تان خیلی ممنون. استاد میفرمایند آنچه نیکویش بدانند عاقلان انتظام وحفظ آسایش شود بهر مردم مصدرش از حق بود تو عمل کن برخود و بر دیگران ضد آن را چیست دوری کن از آن .اگر دقت کنیم بسیاری ازمشکلاتی که برای ما پیش می آید را وقتی بایک مشاور حقوقی در میان می گذاریم راه حل های درستی به ما میدهند بنظر من ارجاع شما کار بسیار درستی بوده چون وظیفه شناسی یعنی خدا شناسی . استاد در مورد رقت قلب فرموده اندمجرمین وقتی عجزو لابه می کردند دلم می سوخت و تخفیف می دادم اما همان موقع به یاد خانواده شاکی هم می افتادم و اینکه مجرم چگونه در لحظه ارتکاب جرم به آنها صدمه زده است. ما هم در زمان انجام نوعدوستی اگر جوانب کار را در نظربگیریم این مشکلات کمتر و کمتر می شوداصلا پختگی روح که باید در دنیای خاکی صورت گیرد مگر معنای دیگری دارد.
باسلام به دوستان عزیز.
درموردفایده رساندن به دیگران شخصی هستم که مدام باخودم میگویم خداوند بااین همه رهمانیت وبخشندگی پس چرامن بخشنده نباشم؟.وقتی برنامه ای برای خودم میگذارم که مدام نخورم بلکه به دیگران هم بخورانم بنا به گفته ی گفتار۲۱۶اثارالحق چاپ پنجم که استاد الهی فرموده اند:”سعی باید بکنیم بخورانیم نه بخوریم…”.هنگامی که میخواهم به کسی کمک کنم احساساتی میشوم و دوست دارم هرچه که دم دستم است ببخشم. وقتی که میخواهم چیزی را ببخشم سریع باید رد کنم برود چون اگربماند کم کم از ان بر میدارم وشایدپشیمان شوم و اصلا به ان شخص ندهم واطرافیانم که از اخلاق من با خبراند به من هشدار میدهند که بعدا پشیمان میشوی وزمانی هم که پشیمان میشوم مدام خودم رادلداری میدهم.
لطفا به من راهکاری بدهید که چکار کنم احساساتی نشوم وعاقلانه عمل کنم.
سلام، سها جان ، در مورد سوالی که مطرح نمودید و احساساتی برخورد نکردن در نوع دوستی، راستش بنده نیز خیلی اوقات در این مساله افراط دارم که منجر به خیلی مشکلات برای خودم می شود و حق بسیاری از شرائطم را نمی توانم ادا کنم…چیزی که این چند وقته در موردش فکر می کنم حق و حقوق و ترتیب آنهاست. مثلاً اینکه حق جسم و روح خودم نیز در نظر بگیرم، یا خانواده ام را. مثلاً به تازگی بنده موردی را به واسطه ی این افراط از دست دادم که حق خانواده ام را نیز زیر سوال برد. بعد دیدم اصلاً آن نوع دوستی بدرد بخور هم نبوده و فایده ای هم نداشته ، فقط باعث شد من بسیاری چیزها را از دست بدهم و خانواده ام را دچار ناراحتی کنم. پس رعایت حقوق و در نظر گرفتن آنها به ترتیبی که فرمودند برای ما کارگشا می تواند باشد…
با سلام
از ویژگیهای برجستهی شخصیت حضرت حاج نعمت الئه، انجام بیوقفهی امور خیریه بود که یکی از ارکان تعلیماتش به شمار میآمد. هر بار که قحطی در آن نواحی بیداد میکرد، مدام به اطعام فقرا میپرداخت و به نیازمندان رسیدگی میکرد و به دردشان میرسید. گذشته از آن، مانند اکثر عرفای واقعی، به حال موجودات دیگر نیز توجه داشت. نقل میکنند که در یکی از سالهای قحطی، دستور داد گوسفندی ذبح کنند و لاشهی آن را برای خوراک حیوانات به بیابان بیندازند
با تشکر از همه دوستان که مطالبی بقدر توان ارائه کردند و مفید واقع شد .
گ ۱۷۵ آ – اگر انسان خوب باشد و خیرش به دیگران بدسد، یعنی نیک بین و نیک گو و نیک کرار باشد اول خیرش به خودش می رسد ……. بعدآ فایده اش بمردم سرایت می کند.
بنا بر این اگر انسان از موقعی که از خانه حرکت می کند
نیتش عمل خیر باشد . مثلآ ادرسی با روی گشاده به دیگزان دادن یا در محل کار بکار مراجعین درست رسیدگی کردن ومشگل انها را در حد امکان حل کردن و یا راهنمائی نمودن که به کجا و نزد کی مراجعه کند یا در محل زندگی مزاحمتی برای دیگران فراهم نکردن و با رعایت نزاکت و اخلاق یا حتی احوالپرسی ساده موجبات رضایت انها را فراهم نموا دن و الگو بودن از نظر نظافت یارعایت مصرف اب و برق یا راهنمائی دیگران براه راست در صورت فراهم بودن امکانات و شرایط و متکی بودن به خدا در انجام این امور مسائلی است که میتوان انها را منشاء اثر خیر دانست .
با سلام: امروز من این داستان را جایی خواندم و فکرکردم
یک نمونه از منشا اثر خیر بودن:
با یکی از دوستانم سوار تاکسی شدیم.هنگام پیاده شدن دوستم به راننده تاکسی گفت:
ممنون آقا.. واقعا که رانندگی شما عالی است!
راننده با تعجب گفت: جدی میگویی یا اینکه داری مرا دست می اندازی؟!
دوستم گفت: نه جدی گفتم . خونسردی شما در رانندگی در چنین خیابان های شلوغی قابل تحسین است. شما بسیار خوب رانندگی نموده و قوانین را رعایت میکنید.
راننده لبخند رضایت بخشی زد و دور شد.
از دوستم پرسیدم: موضوع چی بود؟!
گفت سعی دارم «عشق» را به مردم شهر هدیه کنم!
با صحبت های من آن راننده تاکسی روز خوشی را پیش رو خواهد داشت.
رفتار او با مسافرانش خوب تر از قبل خواهد بود، مسافران نیز از رفتار خوب راننده انرژی میگیرند و رفتارشان با زیر دستان، فروشندگان، همکاران و اعضای خانواده خوب خواهد بود.
من هر روز با افراد زیادی روبرو میشم.
اگر بتوانم فقط ۳ نفر را خوشحال کنم، بر رفتار ۳ هزار نفر تاثیر گذاشته ام. خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست ..
پیرو فایده رساندن به دیگران، مطلب زیر را در کتابی از دکتر داریوش صفوت (فلسفه موسیقی ۲) مطالعه کردم که بسیار به دلم نشست و با شما به اشتراک میگذارم:
“…واژه «اثر» و «فایده» را با هم آوردیم، تا اشارهای به فرق بین «فایده» و«منفعت» شده باشد. منظور از «فایده» همان علت اصلی (علت غائی) ِبه وجود آمدن یک پدیده است. ولی «منفعت» آن است که بعد از به وجود آمدن یک پدیده، ممکن است در نتیجه تصادف و عارضهای، به وجود آید. مثلاً این میز را برای این ساختهاند که پشت آن بایستند و سخنرانی کنند، این میشود «فایده» این میز. حال اگر بهعلت بروز حوادث و عوارضی، مثلاً بهعلت احتیاج فوری به نصبِ یک تابلو به دیوار و نبودن نردبان، مجبور شوند روی این میز بروند و از آن بهجای نردبان استفاده کنند، این میشود «منفعتِ» این میز، که هرگز به ذهن سازنده آن خطور نکرده بوده است…” …“…در اینجا به این نکته هم باید اشاره کنیم که در طبیعت تا آنجا که مشهود است، موجودات در مسیر فایده خود به افاده و استفاده میپردازند، مگر عوارضی پیش آید. ولی ابنای بشر همیشه کوشیده و میکوشند برای هر چیز منفعتی بیابند و گاه بهعلت افراط و تفریط (که از خواص نَفْسِ امّاره بشر است)، چنان از «فایده » دور میشوند و چنان «منفعت» را بر «فایده» غلبه میدهند، که دیگر فایده فراموش میشود…”
انشالله که بتوانیم به فایده رساندن نزدیک شویم.
ba salam va tashakor az zahamate metis aziz.
Man hamishe saei mikonam ta jaei ke betunam khedmat be khalgh va noe dusti anjam daham…vali in amal nakhodagah ast va an lahze niiat nemikonam ke be khatere rezayate khoda in khedmat be khalgh ra anjam midaham,,,,aya dar in surat nafei be seire kamalam dard “” LOTFAN KOMAKAM KONID. BA SEPASE FARAVAN.