توکل
در این دوران، پدیدهای که ساختهای عظیم نظام معرفتی سیر کمال روحی را بیشتر سامان و شکل میدهد، «توکل»ی است که پایهاش بر ایمان به آن خدای زندهای قرار دارد که هرگز نمیمیرد. برای گذر از بحرانها و رسیدن به استقلال مورد نظر یکتا، چگونه به جریان فطری چنین «توکل»ی نزدیکتر شویم؟
هر چند تمامی امور باید از طریق کانال علّیت مناسب آن انجام شود، ولی هنگام گذر از کانالهای علّی نباید علتالعلل اصلی را از یاد برد. بدین معنا که علّیت را مستقلاً، موثر ندانیم، بلکه آگاه باشیم که استقلال، متعلق به یکتاست که برتر از همه اسباب و علل است. حتی زمانی که توانایی بر انجام کاری هست باز مؤثر اصلی را به یاد آوریم که هر آنچه در اطرافش صورت میگیرد به ذات او ارتباط مییابد.
حقیقت توکل؛ علم و آگاهی به این اصل است که «مؤثردر همه چیز یکتا است و بدون تأیید او، هیچکس نه میتواند به او کمک کند و نه میتواند به او صدمه بزند. اگر اتفاق ناگواری هم برایش پیش بیاید میداند که نتیجه حتمأ به سودش خواهد شد و اینگونه پیشامدها را به عنوان دروس معنوی از طرف او یا دارویی برای درمان روان و روحش یا پیشگیری از یک حادثه مهمتری تلقی میکند.» ( راهنمای عملی، ص ۲۰۵)
توکل همیشه خود را به عنوان واقعیتی کاملاً متفاوت از واقعیتهای طبیعی متجلی میسازد بهخصوص در جامعهای که سنتهای تقدیس یافته ضعیف شده است؛ فرزانگان واقفاند که اصل توکل، هنوز حضوری پررنگ در زندگی دنیوی دارد، زیرا از عمق وجود انسان نشئت میگیرد.
در شرح این مفهوم، استاد با نقل داستانی از زندگانی خود، نشان میدهد که چگونه اتفاقی نامطلوب منجر به نتیجهای مطلوب میشود و با آوردن مثال ساده زیر مصداق روشنی از قانون توکل به خدا را به دست میدهد:
«انسان وقتی او را دوست داشت میداند که او هم دوستش دارد. بنا بر این خود را به او میسپارد و باید بداند که هر چه او میخواهد به صلاحش است. … چون صلاحش است باید تسلیم باشد و نباید طور دیگرش را درخواست کند.» (آح۲، گ ۱۲۹)
«بعد از فوت پدرم با دشمنان قوی و سرسختی روبهرو شدم که کمر نابودیام را بسته بودند و مرتباً برایم پیغام میدادند که تا چند ساعت دیگر زنده نخواهی ماند. در آن تنگنایی با اینکه ظاهراً تک و تنها بودم، مع الوصف هیچ گونه ترس و واهمهای در دلم نبود…. من بودم با مادرم و همسرم و یک بچه شیرخوار و دو خواهرم که آنها هم بچه بودند. سال بعد که ورق برگشت، وراث آن کسی که مرا تهدید به مرگ کرده بود نزدم آمدند و با گریه و زاری کمک خواستند. من هم به آنها کمک کردم. عجیب اینجا بود، چه توکلی خدا به من داده بود، … با اینکه جوان بودم، نه دنیا دیده بودم و نه تجربه زد و خورد داشتم، مع الوصف قلبم اصلاً تکان نمیخورد. (آح۱، گ ۱۵۹۰)
فضیلت توکل:
– موحد نباید جز به خدا به کسی توکل کند. (آح۱، گ ۱۰۸۶)
– گواینکه امور دنیا بر سبب و مسبب است، اما اگر توکل به خدا کنیم، او خود سبب را
فراهم میآورد. (آح۱، گ ۱۰۸۶)
– در زندگی باید فعال باشیم، ولی با توجه و توکل و امید به او. (آح۱، گ ۱۰۸۶)
– وقتی انسان جز به خدا امید و توکلش به کسی نبود، آنوقت در مواقع حساس خدا چنان به انسان میرسد و گرهها را باز میکند که احتمالش هم حدس زده نمیشود. (آح۱، گ ۱۶۶۲)
– سعی شخص باید این باشد: ایمان به او، اطمینان به او، توکل به او داشته باشد و رضایت او را
به جای بیاورد. (آح۱، گ ۱۷۰۷)
– …انسان باید در حال عادی هم اینطور باشد که جز به خدا به کس دیگری دل و امید نبندد. … در هر حال و کیفیتی جز به خدا، به هیچکس و هیچچیز امید ندارد. (آح۱، گ ۱۹۴)
– توکل به خدا یعنی اطمینان خاطر به کمک او. (راهنمای عملی، ص ۱۶۹)
توکل طیف وسیعی را در برمیگیرد. شخص در مراحل اول نمیتواند مطمئن باشد که هدفش از توکل به او چیست؟ آیا رسیدن به مقصود دلخواهش است یا تنظیم عملکرد خود بر اساس یک اصل مهم معنوی. اما میداند که هر چه دیدش را معنویتر کند، به همان اندازه بیشتر در وجود خود احساس دلگرمی و اطمینان خاطر به او مییابد و به جریان فطری توکل نزدیکتر میشود.
۱ – آیه ۵۸، سوره فرقان
سلام
ما با خدای حقیقی بیعت کردیم.امورات مادی ومعنویمان را به او سپردیم .اما وظیفه ماست که خود را با طول موجهای که برایمان میفرستد تنظیم کنیم ابزارعقل وشعور خودرا با تعلیمات او همرا کنیم.زیرا در مناجات شماره نه به ما یاد داده که بگوییم.
(من تورا میپرستم واز تو یاری میجویم)این یعنی موحد بودن یعنی به پارتی پول .جوانی .قدرت .مقام .وغیره متکی نیستم .ترا میپرستم درسته اینها ابزار علت ومعلوم هستن وباید باشند اما تو علت اصلی هستی.
وقتی توکل کردیم یعنی یکتا را وکیل خودمان قرار دادیم.اگر او وکیل است غمی نیست.
وقتی انسان جز به خدا امید و توکلش به کسی نبود، آنوقت در مواقع حساس خدا چنان به انسان میرسد و گرهها را باز میکند که احتمالش هم حدس زده نمیشود. (آح۱، گ ۱۶۶۲)
با سلام بشما که در همه سختی ها پشت و پناه ما بودید
توکل کن بر آن خدای زنده ای که هرگز نمیمیرد
مدتهاست که ذکر این کلام پر از مهر و امید ورد زبان من است
با سلام و تشکر از متیس عزیز
دقیقاً از دیروز به دلیلی بیشتر از پیش به موضوع توکل فکر میکردم و در ذهن تجزیه و تحلیل میکردم .
که امروز دیدم مقاله جدید متیس در مورد همین موضوع است و بسیار کامل و خیلی برای حل مسئله ای که درگیر ان بودم به من کمک کرد . و در حین استفاده از کانالهای علیت سعی کردم با تمام وجود توکل و توجهم را بیشتر کنم وباایمان واطمینان بیشتر پیش بروم و مرتب نیتم را از انجام عمل چک کنم.
سلام چقدر به موقع این مقاله منتشر شد .خدایا ترا میپرستم از تو یاری میجویم ای مهربانترینم از متیس عزیز تشکر میکنم هدفم از توکل پرستش توست و تکیه گاهم فقط تویی …
باسلام و تشکر
کارساز ما به فکر کار ماست، فکر ما در کار ما آزار ماست
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ، ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
خدارو از عمق وجودم شکر میکنم برای داشتنش در قلبم،
انشالله که توفیق این توکل نصیب همه ی ما شود
با سلام و تشکر
به آنانی که در کشتی نشستند که کشتی شان شکست دل بر تو بستند..
کسیکه ایمان درستی داشته باشه به همان نسبت از منبع توکل هم کمتر دور خواهد ماند.
شرط کافی توکل ، توسل به سبب و مسبب زنده و حقیقیست که اکثرا در موقع استفاده از کانالهای علی دچار اشتباه میشویم.
بستن کانال هایی که با دست خودش برایمان باز کرده مصداق همین کشتی شکستن هست و عمدا در مواقع زیادی کانالها بسته و یا شکسته میشوند و بعد همون کانال شکسته تبدیل به پل عبور خواهد شد و یا
حتی کانالی که منشا شر بوده تبدیل به خیر میشود.
این از عجایب توکل به خدای زنده و توسل درست و بجاست.
از نتایج عینی توکل دیدن این موضوع هست : به همون قیاس که برای حرکت به اصطکاک احتیاج داریم ، شر همان خیر مطلق و ابزار تثبیت فضیلتهای کسب شده به پشتوانه ایمان و توکل هست.
با سلام
وقتی وسط دریا رسیدی هر جا تماشا کنی جز آب نمی بینی، ولی شرطش این است که از خشکی دور شوی و به وسط دریا برسی .
باید با فشار و تلقین و پند و تکرار در هر شرایطی چه ظاهرا خوب و بد ، سیاله الهی را کنار خودمون احساس کنیم
و بدانیم و مطمئن باشیم تا او نخواهد هیچ نشدی ، شد و هیچ شدی، نشد نمیشود . توکل کن بر آن خدای زنده ای که هرگز نمیمیرد.
اثارالحق جلد ۲ ص ۳۰۷
با سلام و تشکر
قسمت آخر مقاله به نکته ظریفی اشاره شده «که ما اغلب برای رسیدن به مقصودمان توکل میکنیم یا تنظیم عملکرد خود بر اساس یک اصلی مهم معنوی » .
سخت تربن قسمت توکل همانجایی است که نتایج را به تعویق میاندازد تا صبرمان نیز محک بخورد.
در این وانفسای زمانه بدون توکل و ایمان درست به خدای زنده حقیقی ، جنون حتمیست.
در مورد این جمله با توجه به اینکه قسمت دوم مطلوب و موردنظر قانون توکل هست سوالی که پیش میاد این هست که داشتن مقصود لازمه توکل هست یا همزمان با تمرین این قانون باید روی نداشتن خواسته هم تمرکز داشت؟
چون همزمان این سوال هم مطرح میشه که «متریک» لازم برای اندازه گیری و سنجش توکل صحیح چیه ؟ آیا در ابتدای کار صرفا نتیجه گرفتن در امور جزئی و ایجاد اعتماد اولیه به توکل کافی هست؟
چون بدلیل اینکه در فرآیند رشد معنوی و پیشرفت روحی نفس قویتر نخواهد شد و فقط مکارتر شده و از حیله های بهتری برای نقض قانون توکل استفاده خواهد کرد، معیار شخص برای سنجش توکلش صرفا گرما و تایید نفس ملهمه خواهد بود و یا باید حتما مقصودی رو از توکل دنبال کنه و نتایج اون رو بصورت عینی و اسقرایی مشاهده کنه؟
سلام بلبل عزیز، من فکر می کنم پاسخ سوالات خوب شما در متن مقاله و اشارات قبلی شما نهفته است. در تعالیم دانشگاه راه کمال چیزی نیست که به صورت عمومی حکم داده شود و همه چیز بستگی به سطح پروزش فکر دارد و مورد به مورد خود شخص با توجه به پختگی روح خود تشخیص می دهد.
با عرض سلام و ادب
مقاله بسیار جذابی هست که کاربرد روزانه و دائمی دارد از زحمات دوستان متیس سپاسگزارم
(توکل بخدا یعنی اطمینان خاطر به کمک او)
با سپاس فراوان از متیس گرامی و همکاران ایشان.
امروز بسیار مردد بودم که مسیر شغلی ای که چندین بار رفته ام و به نتیجه نرسیده ، را آیا دوباره باید تکرارکنم یا نه!
با توجه به اینکه نتیجه حاصله در زندگی من ،، در خودباوری و اعتماد به نفسم و یا شاید در پرورش غرورم ،،
و همچنین در کیفیت مادی زندگی من و خانواده ام ،،
میتوانست موثر باشد …
تمام فکر مرا اشغال کرده و به حالت استیصال شدید ، پشیمانی ، حسرت و سرزنش خود،، رسیدم و این وضعیت بصورت دوره ای تکرار میشود.
میدانم که حسرت و ناشکری از وضعیت موجود از فعالیت نفس اماره حاصل میشود…
اما نمیدانم کاری که شرایطش برایم مهیا نیست و با سختی بیش از حد همراه هست ،، را آیا باید با « توکل» انجام دهم و یا اینکه تسلیم باشم و از خیرش بگذرم…
و در نتیجه از عواید آن کار هم بگذرم و به آنها فکر نکنم…
واقعا نمیدانم وظیفه معنوی در این مورد چیست؟؟
اگر دوستان نظری دارند ممنون میشوم راهنمایی بفرمایند.
در آثارالحق جلد یک چاپ پنجم در جایی با این مضمون نوشته شده :
…. چون تمام سعی و تلاشم را کردم میتوانم به کرم خدا هم امیدوار باشم ….
به نوعی هدف غایی از سعی و تلاش را رسیدن به علتالعلل اصلی و امیدواری به «او» و رسیدن به «در کوچکی» است که ما را به «او» متصل میکند.
از حیله های نفس اماره ایجاد سراب در دوردستهای کاذب و تقویت خودباوری با هدف انقیاد اراده شخص به سمت سراب و موهومات است.
ناشناس عزیز ، به علت اینکه شرایط هر کس و هر کار به دیگری متفاوت است، تنها مطلبی که بطور منطقی به ذهنم می رسد آن است که با کسانیکه در این راه و در این کار تجربه دارند ، مشورت کنید. هیچ چیز بهتر از مشورت و احتیاط نیست.
سلام دوستان! از نظر من این متن بسیار متن مشکلی است اما حقیقت بزرگی در آن نهفته است. من مفهومی که می گیرم در معرض قضاوت شما قرار می دهم خواهش می کنم مرا در تصحیح اشتباهاتم یاری کنید.
وقتی متن می گوید: در این دوران، پدیدهای که ساختهای عظیم نظام معرفتی سیر کمال روحی را بیشتر سامان و شکل میدهد، «توکل»ی است که پایهاش بر ایمان به آن خدای زندهای قرار دارد که هرگز نمیمیرد. برای گذر از بحرانها و رسیدن به استقلال مورد نظر یکتا، چگونه به جریان فطری چنین «توکل»ی نزدیکتر شویم؟”
سوال: ساخت های عظیم نظام معرفتی سیر کمال روحی یعنی چه؟
پاسخ: سیر کمال در معنویت فطری یک دوره دانشگاهی است که همه دروس و واحدهای آن همدیگر را تأیید و تکمیل می کنند و به عبارت دیگر هیچگونه تعارضی بین اجزای آن نیست.
سوال: “پدیده ای که این ساخت های عظیم را شکل و سامان می دهد، توکل بر ایمان خدای زنده است. ” یعنی چه؟
پاسخ: متن می گوید که همه ساختهای عظیم یک پایه دارد از چنس ایمان به یکتا و تأکید می کند بر حی و قیوم بودن او ، چون اصول واقعی و حقیقی الهی -اخلاقی دائماً در حال نو شدن هستند. در اینجا شاید متوجه این تعارض ظاهری بشویم که ماهیت همه شاخه های دانشگاه معنوی از جنس معرفت و ادراک است اما می گوید که پایه آن ایمان است که منبع آن نفس شائقه است. ایمان ، “احساس و الهام و انگیزه ای که بر اثر انگیزش پرستش به وجود می اید ” و در واقع رابطه ای است که بین نفس شائقه شخص و یکتا ایجاد می شود. اما این تعارض ظاهری است و در بخش بعد رفع می شود.
سوال : (منظور از بحران چیست و منظور از تفکر چیست؟).
پاسخ: روح چیزی غیر از فکر نیست. بحران تفکر ،یعنی نآآرامی فکر ، یعنی اضطرابی که به نقل از برهان الحق ص.۹۱ ما از نور ایمان ایمن می گردیم و به آرامش و تسکین قلب و اطمینان خواطر می رسیم.
سوال: معنی “رسیدن به استقلال مورد نظر یکتا” چیست؟
پاسخ: به نظر من استقلال از طریق رستن از بندهای علی و جاذبه های علی بدست می آید.
سوال: چگونه به جریان فطری چنین (توکل) نزدیک تر شویم؟
پاسخ: چون توکل از جنس ایمان است، پس مانند آن قطری است. اما به نظر من، نزدیک شدن به حریان فطری توکل، از طریق عمل این ویوو بدست می آید. چون شناخت شناسی استاد ، مبتنی بر اصالت عمل است و شناخت ما در نتیجه تجربه عملی است و در تجربه عملی ما به شکستهای خود پی می بریم. تا به خدای زنده که زیر ساخت اصلی این توکل است توسل نجوییم یعنی به اصول حقیقی و دارنده اثر الهی ان عمل نکنیم ، درک و شناخت ما از خودمان کامل نمی شود و به پرورش فکر دست نمی یابیم در نتیجه خدارا نمی شناسیم و به استقلال مورد نظر یکتا نزدیک نمی شویم..
برای اینکار باید ضمن اینکه از کانالهای علیت عبور می کنیم ، این نکته توجه داشته باشیم که موثر در همه چیز خدا است.و یکتا بر تر از همه اسباب و علل است . بقیه صحنه و وسیله هستند برای اینکه صحنه هایی بوجود بیاورد تا ایمان خودرا تصحیح کنیم. عقل سلیم را پرورش بدهیم و به دیگران نیکویی کنیم.
ما باید توکل را باید در زندگی روزمره و در حوادث طبیعی یک زندگی فعال تجربه کنیم.باید با این صفات در فضای واقعی زندگی مبارزه کنیم. چرا چرا نکنیم. نترسیم . صبر کنیم. حوادث روزمره مارا از کنترل خارج نکند. در زندگی فعال باشیم. به دیگران نیکوئی کنیم چون زمانیکه از چیزی می ترسیم به فکر خودمانیم نه به فکر دیگران .
به عبارت دیگر همه شرایط غیر عادی این روزها ، صحنه سازی است که ما عملا توکل به خدارا با حفظ توجه به کانال علیت تجربه کنیم. درس اصلی ما توکل به خدا است. این درس به صورت تجربه عملی روزمره داده می شود. ما باید با عمل اصول اخلاقی حقیقی و نه تصوری و زنده ، میزان عملی تقید خودمان را به اصل توکل نشان بدهیم.
در این صورت با رشد عقل سلیم و بلوغ ایمان کامل، عشق عقلانی به حقیقت که منشا آن عقل سلیم است، بروز کرده و تناقض ظاهری ایمان و عقل رفع می گردد.
سلام
من متن همه عزیزان را می خوانم واستفاده میبرم .پرسش وپاسخ شما راخواندم .خدارا شکر همه خوب وعالی بودن.
اطراف ما جاذبه زیاده اما یکتای ملموس از همه جذاب تره
.
سلام. از کامنت شما متشکرم.
عالی بود
درود بر آن یکتای بی همتای حیّ و توانا
که بی نشان است و آشنا
میفرماید:”حقیقت توکل؛ علم و آگاهی به این اصل است که «مؤثردر همه چیز یکتا است و بدون تأیید او، هیچکس نه میتواند به او کمک کند و نه میتواند به او صدمه بزند. ”
پس این درس که بنظرم تعریف جدید و بی مانندی از توکل است، یک سوال یا بهترست بگوییم یک نوع تضادّ متناقض گونه ای را که در تعریفهای قبلی از توکل وجود داشت را پاسخ داد و دو مجهول را معلوم کرد.
بنا بر این تعریف جدید:
میفرماید: “توکل»ی است که پایهاش بر ایمان به آن خدای زندهای قرار دارد که هرگز نمیمیرد.”! یعنی توکل اینست که《 بر پایهی ایمان به خدای زندهای قراردارد که “هرگز”نمی میرد》¡!
تا بحال برای توکل کردن به تجربهی خود، آنقدر تلاش می کردم تا به جایی میرسیدم که نمیدانستم آیاهنوز باید ادامه دهم ویا دیگر باید نتیجه را موکول به ارادهی الهی کنم؟ بنابرتعریف جدید؛
بردپایهی ایمان به خدای زندهای که هرگز نمی میرد، آنقدر عمل باید بکنم تا… زنده ام، هدف رسیدن به رضای الهی است و تا زنده ام این تلاشم باید ادامه یابد… زیرا ایمان دارم خدای زنده است و هرگز نمی میرد، پس چراباید تسلیم شوم؟ اگر نتیجهی تلاشم را نمیبینم دست از تلاش برای چه بردارم؟ مگر نه اینست که هدفم رضای الهی است؟ آیا رضای الهی در نرسیدن به نتیجه است؟
این اما و اگر و آیا هایی که نفس می آوردتا شخص تلاش برای انجام کار را متوقف و موکول به چیزی خارج از اراده خود و ارادهی الهی کند، آن استقلال مورد نظر یکتا را خدشه دار میکند.
پس توکل یک رابطهی ۲ جانبه درکارهاست بین خود و خدای زندهای که هرگز نمی میرد.
حالا سوال اینجاست: ما تا آخرین لحظه میدویم تا به خط پایان برسیم آیا حصول این نتیجه موکول به ارادهی خداست یا شخص؟ پس چرا شخص وقتی به خط پایان نمیرسد؛ میگوید توکل کردم و خدا نخواست؟
به همین خاطر استقلال مد نظر یکتا درهر حالتی فقط دست از تلاش برنداشتند است، و به خط پایان رسیدن.
این چنین است که ساختهای عظیم نظام معرفتی سیرکمال روحی ایجاد شده است. این ساختها یا سازه های عظیم دراثر ایمان راسخ مردان خدا و تلاشهای بی وقفه آنها ساخته شده اند.
در همه مواردی که پای توکل بمیان میآید، لازم است با حذف هر پارامتری که خودش تابع قوانین علیّت است برسین به ساده ترین حالت 《خود و خدا》، آنوقت هر فعالیتی نیز جنبهی مسابقهی دو (یی) را پیدا میکند بین خودشخص و رسیدن به خدا!با توکل هیچ چیز دیگری باقی نمیماند بجز تلاش بی وقفه تا حصول به نتیجهی (رضای الهی)
خیلی ممنون متیس عزیز
با توکل توانستم دوران بیماری بسیار سختی را بگذرانم. توکل چیزی است که باید در عمل تجربه اش کرد.
با سلام .
در کتاب مبانی معنویت فطری صفحه ۳۰ وظایف اختیاری انسان نسبت به خالق را توضیح داده است که مهمترین آنها توجه به اوست. و از سایر وظایف اختیاری دیگر نسبت به خالق توکل و شکرگزاری را نام برده است. در حقیقت این ما هستیم که از انجام وظایف خود در برابر خالق بهرهمند میشویم. او مطلقاً به توجه، توکل و شکرگزاری ما احتیاج ندارد. مثلاً با توجه کردن به خدا روح خود را در معرض انوار الهی قرار میدهیم و به رشد طبیعی روح خود کمک میکنیم، با شکرگزاری کردن باعث دوام نعمت و بهرهمندی از نعمات بیشتر در همان زمینه میشویم. با توکل کردن به او، به تدریج به استقلال مورد نظر یکتا نزدیک می شویم، که در مسیر سیرکمال برای ما ضروری است.
سلام دوستان
استقلال مورد نظر یکتا منظور چی هست ؟
ممنون میشم راهنمایی کنید .
با سلام خدمت ناشناس عزیز، تا آنجا که من می فهمم “استقلال مورد نظر یکتا” شاید منظور “رهایی از بار علی” باشد.
شرح فصل دوازدهم از سایت برهان الحق:
…در ادامه این مبحث استاد الهی در باره مقام تحقیق و حقیقت به اصول بنیادین معنویت حقیقی اشاره دارد که سالک برای شناخت آن ها بایستی به هدایت زمان اتصال یافته و با پرورش فکر و اتکا به عقل سلیم، توجه به مبدا، و نیت جلب رضایت خدا به آن ها عمل نماید، به بیان دیگر روی پای خود بایستد و نه این که متکی به فرد دیگری باشد (آج۱، گ۱۴۹۶)،
با سلام
به نظرم، استقلال مورد نظر یکتا یعنی فقط به ” او” تکیه کنیم و نه به دیگران، پول و…. در واقع وارسته از تعلقات مادی و بدون دغدغه دنیوی باشیم.
با سلام خدمت ناشناس عزیز، آنطور که من می فهمم “استقلال مورد نظر یکتا ” رهایی از بار علی است. وقتی متن می گوید: برای رسیدن به استقلال مورد نظر یکتا ، باید به جریان فطری توکل نزدیک شویم، به گمانم یعنی هر چه بیشتر به خدا توکل کنیم ، از بند بارهای علی رها می شویم.
درود بر یکتای بی همتای حیّ توانا
آن ناشناس آشنای همیشه
چه استقلالی بالاتر از اینکه در “انجام امور” هیچ چیزی و هیچ کسی را موثر ندانیم جز یگانه یکتای بی همتایی که خالق کل مخلوقات است و محیط بر همه چیز، آنکه خلاقیتش و اراده اش و کرم و فیاضیتش محیط بر همه چیز است و یک آن از ما جدا نیست!؟
با سلام و تشکر از متیس عزیز بخاطر این مقاله زیبا
انسان در هرزمینه ای میبایست تمام تلاش خود را کرده و بقیه را به خدا واگذار کند.چه بسا در طی روز با مشکلات زیادی روبرو میشویم که دست به دامان مبدا میشویم از اینرو میباست به او توکل داشته باشیم و قلبا از او کمک بخواهیم .
البته توکل و کمک خواستن با خواسته و توقع متفاوت است و باید مراقب باشیم .
با سلام خدمت متیس عزیز و زحمات بی دریغ شما، به نظر من هر صفتی را که میخواهیم در خود پرورش دهیم تا به روش این ویوو به روش عملی در زندگی خود پیاده نکنیم آن صفت نه جوانه میزند و نه رشد میکند،عمل به اخلاقیات است که مثل عوامل رشد گیاه باعث رشد عقل سلیم میشود، من شاید در زندگی توکل کنم اما باز عامل اصلی را بنده خدا در هر چیزی میدانم تا خود خدا را، این یک واقعیت است خدا را در آخر جدول قرار میدهم آن هم چون به بن بست میرسیم و میبینیم که کسی جز او برای ما دلسوزتر و مهربانتر نیست ،پس ای کاش این نتیجه را اول کار بگیرم
بسیار عالی بود
با سلام و تشکر از متیس عزیز این مقاله واقعا به موقع بود در زندگی روز مره واقعا به این صفت عمل کردن خیلی مشکل است بهتر است همیشه در هر کاری و موقعیتی وهر جایی مرتب به خود یادآوری کنیم خدایا موثر در همه چیز تویی بقیه علت واسباب اند که باید از آنها گذر کنیم تا به تو نزدیک شویم علیت به جای خود صحیح است .آن هم در برابر تو هیچ است همه چیز تویی ،همه چیز تویی ، همه چیز تویی
با سلام و خسته نباشید از متیس بلاک و شکر بابت گرفتن این مطالب
تجربه ی که میتونم به اشتراک بگذارم در مورد خودم این است که لطفی که به من شده بود که تا چندی قبل آنقدر محکم و استوار ایمان به دست خدا داشتم که همیشه این گفته ی استاد را تکرار میکردم که وسیله هم حرف است . اما مدتی است که در ارتباط با دیگران که فکر میکنم ممکنه وسیله باشند از طرف او ، وقتی دقت میکنم در نیتم میبینم که نزدیک به تملق و چاپلوسی میشود گهگاهی ،و این متوجهم میکند که از یک حد مبادی آداب بودن بیشتر است و خودم و جمع وجور میکنم . و تجربه ی بعدی این است که در توکل انتظار گرفتن نتیجه ی مطلوب مادی هستم و اگر نتیجه مخالف باشد اعتراض میکنم در حالیکه امروز متوجه شدم از لحاظ معنوی توکل کردن اثر بر روح من و معنویتم دارد و این اصلی ترین بعد ان است که معنی آن را ناقص فهمیده بودم .
اگر امکانش هست و دوستان میتوانند در مورد خدای زنده بیشترصحبت کنند ممنون میشم .
نتیجه مطلوب الزاما نتیجه مورد پسند نیست ، یکتا نتیجه را بر حسب مصلحت همه تنظیم میکند.
با سلام و تشکر از زحمات متیس بلاگ
دنیا غیر قابل پیش بینی است، بجای امید بستن به آن ، نگاهمان به موثر اصلی باشد. برگزیده گفتار ۴۵۹
چشم دل باز کن که آن بینی. هر چه نادیدنیست آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آوری همه عالم تو گلستان بینی
احساس کردم گفتاری که درج شده برایم ناآشناست. گ ۴۵۹: دنیا کارش افراط و تفریط است …
چون به نظرم با استفاده از عقل سلیم بتوان مواردی را پیش بینی کرد.
با سلام
من هربار که هدفی را برای خود تعیین میکنم، سعی دارم با تلاش و دقت از طریق اسباب و علل مربوطه کار را به انتها برسانم ولی مشکلی که در این بین وجود دارد اینست که با فکر کردن به مفهوم «توکل» برایم این توقع ایجاد میشود که با در نظر داشتن توکل ، خداوند باید به من کمک کند تا به هدف مورد نظرم برسم و اگر این موضوع محقق نشود ، ناشکری و ناامیدی و گاهی بدبینی درونم را فرامیگیرد.بنابراین فکر میکنم که باید همراه سعی و تلاش و توکل، موضوع تسلیم بودن را نیز درنظر داشته باشم تا این صفت قدری متعادل تر در روانم جاری شود.
توکل به خدا یعنی اطمینان خاطر به کمک او. (راهنمای عملی، ص ۱۶۹)
کسیکه همه تلاش عقلایی خود را انجام داده باشد میتواند نتیجه را با فراغ خاطر به یکتا واگذار کند، چون میداند که در هر حالت به نفع او خواهد شد.
با سلام و درود و سپاس فراوان
در لحظه هایی که واقعا نیاز به چنین دلگرمی هایی است، یکتای بی همتا دلگرم و واقف ترمان می کند، در همه ی امور و لحظات … توکل کن برآن خدای زنده ای که هرگز نمی میرد. سبحان الله
وقتی دقت میکنم در نیتم میبینم که نزدیک به تملق و چاپلوسی میشود گهگاهی ،و این متوجهم میکند که از یک حد مبادی آداب بودن بیشتر است و خودم را جمع و جور میکنم
دوست عزیز چقدر این جمله شما حرف دل من بود من هم گاهی از این برخوردهای خودم دلگیر میشم و میگم این در شان یک دانشجوی سیر کمال روحی نیست
ولی خوب ادمیزاد است و فراموشکار همینکه متوجه میشوم و خودم را نکوهش میکنم و سعی میکنم که تکرار نکنم بازم هم شکر گزارم
در مورد خدای زنده بنظر من بهترین فکر و احساس و ایمان و اطمینان این است من تا جایی که یادم بماند حضور سیاله الهی را بخودم گوشزد بکنم «او» در همه جا و درون همه چیز جاری است و آگاهانه مرا میبیند و میشنود درست مثل هوایی که باعث میشود ریه های من اکسیژن کسب کند باید با تکرار و تلقین این حضور را مدام بخودمان یاد اوری کنیم
انشالا روزی میرسد که ثبت این حضور زنده در قلب و احساس من
مرا از چاپلوسی و تملق دور میکند
استاد در گ ۱۷۵۶ کتاب آثار الحق فرموده اند از خدا خواسته ام در یک چیز امتحانم نکنی و آن تملق و چاپلوسی …..
که البته ایشان اثرات این تعالیم را برای هدایت انسان بجا گذاشته اند.
با سلام و شکر
برای جهت یابی صحیح و کمک گرفتن صحیح در زندگی باید آثارالحق را خوب بلد باشیم
تکانهای شدیدی خواهیم خورد از سوابق اعمال مان، حق الناسها
گاهی اوقات وجدانمان از دور سو سو میزند و میگوید داریم راه را اشتباه میریم، میپرسیم راه را هم نشان میدهند ولی هم نمیخواهیم کشتی را برگردانیم هم نای رفتن نداریم
حضرت شیخ میفرمایند ” مثلا او چیزی میخواهد که من اصلا دوست ندارم اطاعت می کنم چون هستی را روی پایه اوگذاشته ام”
پس غیر از راهی که او می فرماید برویم، نیست می شویم، آنطرف چیزی نیست
گاهی اوقات یاد گرفتن آماده رفتن بودن و رفتن غیرممکن است. بخواهیم، کمک میکنند
حالا داریم میریم، دایم نگاهمان به پشت است، نمی توانیم دل بکنیم، وقتی دل بستیم، دل کندن مثل جان کندن است، حتی خیلی دردناک تر، باز کمک می خواهیم، کمک میکنند
وقتی خاطرات را مرور می کنیم می بینیم چقدر دقتمان کم است
یادمی گیریم واقع بین باشیم
از رها کردن نترسیم
ووابستگی ها را کنار بگذاریم
پیشگیری همه این زجرها ” دل نبستن” و ” همیشه آماده رفتن بودن” بود
با سلام و تشکر، شاید بتوان گفت که کیفیت توکل بستگی به خضوع وخشوع هم دارد و هر چه بیشتر در خود شناسی کار کنیم و به نیست بودن خود بیشتر واقف بشیم توکل بیشتر و عمیق تر می شود.
با سلام و تشکر از این همه بذل و بخشش
فکر میکنم توکل هم مانند هر فضیلت دیگری یک دفعه به طور کامل هرگز ایجاد نخواهد شد، لذا برای ایجاد و رشد توکل در خود ابتدا باید از مرحله تلقین شروع کنیم یعنی مرتب به خود یاداور شویم ، موثر در همه چیز اوست، و مرتب به خود یادآور شویم موثر در همه چیز خدا را دیدن به این معنی نیست که باید همه چیز مطابق میل من باشد ، بلکه باید بگویم مطمئن هستم توکل دارم هر چه برایم پیش میآید چه تلخ چه شیرین تحت نظارت اوست و صد در صد خیر و پیشرفت من در آن است، لذا باید ضمن تلاش تسلیم نیز باشم.
باسلام و تشکر از متیس عزیزو دست اندر کاران واقعا باور به اصل توکل وتسلیم بودن فضیلت بزرگی است انشاالله باسعی و کوشش و عمل این ویوو بتوانیم رضایت اش بجا آوریم وتسلیم باشیم .
با سلام وتشکر از این مقاله پر بار طبق این درس یا برای پیشرفت در معنویت لازم است یا درمان روح . من در مقابل مصایب شدید اول کمی حالت وحشت وترمز دارم یعنی مغزم نمی کشد بعد از چند دقیقه به خودم می گویم تو شاگردی باید انالایز کنی در مورد بیماری بخصوص لا علاج از دست من خارج است پس تا روی زمینم از این معدن طلا چقدر بر داشت کنم و حداقل به تکمیل انسانیتم بپردازم واین بیت مرا راهنمایی می کند.
این آمدن ورفتنم از بهر چه بود
تکمیل انسانیت وراضی ام به رضای تو یکتای مهربان
“انسان وقتی او را دوست داشت، می داند که او هم دوستش دارد.بنا بر این خود را به او میسپارد و باید بداند که هر چه او میخواهد به صلاحش است. … چون صلاحش است باید تسلیم باشد و نباید طور دیگرش را درخواست کند.” (آح۲، گ ۱۲۹).
اینکه من چرا چرا می کنم و تسلیم حق نیستم و طور دیگری درخواست می کنم. به این خاطر است که ایمانم را تصحیح نکردم و صداقت در ایمان به خرج نداده ام و ایمان را کامل نکرده ام که به عشق عقلانی به حقیقت برسم.
با تشکر از زحمات شما که این مقاله بسیار مورد نیاز را برای ما چاب کردید.
خیلی مفید بود.
از آنجا که گرایش به ایده الییست بودن دارم ، در ذهن همیشه امور را به او میسپارم. ولی متوجه هستم در عمل زمانی که نتیجه مطابق با تصور من نیست, از اینکه به او توکل کردهام به عنوان قرص مسکن که (او خواسته اینطور بشود و اوست که خیر من را میخواهد) تسلی میگیرم. در واقع واکنش من یک مکانیسم دفأع از رنج و ناملایمات هست. در توکل واقعی باید مثل شخص سومی باشم که امور را بررسی میکند و آنرا بخشی از رشد میداند که بر سرِ این واحد انسانی میاید.
با سلام به نغمه ی عزیز. به موضوع خوبی اشاره کردید. من الان در شرایطی هستم که به قول شما می توانم دو راه برای قبول بحرانی که با آن مواجه هستم، در پیش بگیرم:
یا اینکه با توجه به اینکه من در موضوع دخالتی نداشته ام تحت عنوانی که کاری نمی شود کرد،…. خدا خواسته …، از دست من کاری بر نمی آید…….موضوع را ساده بگیرم و با پوجیات زندگی سعی کنم ذهنم را مشغول کنم و بقیه عمر را بگذارانم و دلخوش باشم که به اصطلاح به خدا توکل کرده ام .
یا اینکه کلاهم را قاضی کنم و با توجه به اینکه در عرفان هیج چیزی تصادفی پیش نمی آید، ببینم چرا چنین بحرانی برای من پیش آمده است و من از آن باید چه درسی بگیرم و چه نقطه ضعفی دارم که طبیب روح تشخیص داده چنین تجربه ای را باید در سیر کمال خود بگذرانم.
برای من این جالب است که شما آنرا به دوگانه ایده آلیست -پراگماتیست ربط داده اید. من این ارتباط را نمی فهمم . ممکن است بیشتر توضیح بدهید؟؟
با سلام و تشکر از همه زحمات متیس ، در مورد داشتن توکل ، موردی برایم پیش آمده که خجالت میکشم به یکتا توکل کنم چون دهها بار این مشکل برایم پیش آمده که نتیجه اشتباه خودم میباشد و هر بار پناه به یکتا برده ام و به اشتباهم اذهان کرده ام و قول داده ام اشتباهم رو تکرار نکنم ، یکتای مهربان کمکم کرده اند و مشکل حل شده ولی متاسفانه بعد از مدتی دوباره و ده باره همون اشتباهات رو تکرار کرده ام ، در حال حاضر باز هم مشکلم برگشته ولی نمیتونم توکل به یکتا بکنم چون از اعمال خودم خیلی نا امید هستم، با تشکر
م.ر. گرامی قضاوت در مورد کمی یا زیادی تعداد اشتباهات با خدا است و نه بنده خدا. خودتان را به او بسپارید. نا امیدی کاری است که نفس اماره می خواهد..
سلام دوست عزیز ناامیدی حرف نفس است هزار بار به خدا پناه بردن بهتر از نا امیدی است هیچ کاری نکردن کار نفس است توکل و پناه بردن و مبارزه با نفس را از ما میخواهند
در مورد درست کردن کارها تجربه ای عرض میکنم
حدود ۱۰ سال پیش در اوج مشکلات مالی، حدود ساعت ۱ و ۲ نصف شب دخترم که حدود یکی دوساله بود به شدت تب کرد. پول دکتر بردن که نداشتم هیچ، پول قطره استامینوفن خریدن هم نداشتم. ساعتی هم نبود که بشود به کسی زنگ زد و پول قرض کرد. با ناامیدی از خانه بیرون آمدم و کارت بانکی را با خودم برداشتم به امید اینکه شاید کمی پول برای خرید دارو داشته باشد. البته عصر موجودی را چک کرده بودم و شاید یکی دو هزار تومن پول در کارت بود. موجودی که گرفتم با کمال تعجب دیدم مقدار مناسبی پول در کارت هست! انگار معجزه بود. دارو خریدم و به خانه بازگشتم. فردا دوستی تماس گرفت و گفت بدهی که داشت را آخر شب برایم ریخته بود.
از این معجزات واقعا چندین مورد برایم پیش آمده ولی با کمال تاسف همچنان توکل ضعیفی دارم و انتظار بالا…
با سلام دوست عزیز برای من هم چنین پیش آمد مسافرتی در پیش بود من با تاثرو ناراحتی سراغ بانکم رفتم که شاید قرض کنم وقتی حسابم را چک کردم سرم سوت زد به متصدی گفتم اشتباه می کنید گفت نه شما از بانک ها پولی طلب داشتید امروز به حسابتان ریختند من آن سفر را باشیرینی رفتم وتمام لحظاتش در خاطرم هست آنقدر شکر کردم ودوستانم به من می گفتند معجزه برایت کردند. خدا یا شکرت که آنقدر ما را دوست داری ایکاش لیاقت خوبی های تو را داشته باشم .
« بابا داری عزیزم »
با سلام وتشکر از این مقاله روشن گر من به تجربه دریافتم که خدا گر زحکمت ببندد دری ز رحمت گشاید دری دیگری این راههای علی را چه کسی گداشته خدا وسیله را که فراهم کرده خدا پس ما باید تلاش کنیم و توکل کنیم اما نکته مهمتر آنکه تسلیم به رضای او باشیم ما در دنیا در صحنه نمایشیم هر چه پیش می آید صحنه است که او کار گردان حقیقی برای ما نوشته تا درسی از آن بگیریم
عرض سلام و ادب
ممنون از مقاله گرانقدر و نظرات خوب دوستان
چقدر به این یادآوری نیاز داشتم.
متشکرم از این رابطه مستقیم با خدای زنده و هدایتش
با تشکر از این مقاله بسیار عالی که هر کلمه و جمله ی آن چون در نایاب است
چه توکلی خدا به من داده بود، …
اما میداند که هر چه دیدش را معنویتر کند، به همان اندازه بیشتر در وجود خود احساس دلگرمی و اطمینان خاطر به او مییابد و به جریان فطری توکل نزدیکتر میشود.
فرموده اند باید دیدمان را معنوی کنیم
یعنی با تکرار و تلقین ، سیاله الهی را حاضر و ناظر بر خود بدانیم و دست خدا را در تمامی امورات زندگیمان حس کنیم و مطئین باشیم که از او جز خیر و نیکی چیز دیگر بر نمی تابد، حتی اگر ظاهر امر هم برایمان خوشایند نباشد .
و در انتها دعا کنیم خودشان به ما توکل بدهند.
با سلام و تشکر فراوان از دست اندر کاران متیس عزیز ،
هر وقت دربرخورد با موردی احساس ترس میکنم خوب میفهمم که توکل من به یکتا کم شده است .
با سلام ، من خودم بعد خواندن این متن به مشکلاتی با فراد مختلف برخوردم و خودم را به خدا سپردم ،اوضاع بدتر و بدتر شد نمیدانم این قانون را چطور باید در خود حل کرد که معنی توکل را درک کنم
وز توکل زانوی اشتر ببند
منظور این است کارهایی که به عقلمان ( عقل سلیمان ) میرسد تا جایئکه از دستمان برمیآید باید انجام دهیم ، و بعد به توکل کنیم که چگونه کمکمان میکند ، اگر کاری نکنیم و به او بسپاریم فقط چطور مشکلات میخواهید حل شود ، او به ما عقل و تا حدودی اختیار و در حد خودمان توانایی داده است و صحنه ها را درست میکند و ما در آن صحنه ها چقدر اصول اخلاقی الهی را به یاد داشته باشیم و بصورت این ویس عمل کنیم آنوقت که چقدر سعی کردیم میتونیم شاهد نتایج توکل بر او باشیم ، و شاید هم آنچه انتظار داریم هم پیش نیاید چون ما ظاهر قضایا را میبینیم ، و او هر آنچه برای رشد ما مناسب باشد همان را ایجاد میکند
و تمام این قوانین بهم وصل هستند ، توکل ، توجه ، تسلیم و …
سلام
شاید جواب شما در پاراگراف آخر مقاله باشد:
“شخص در مراحل اول نمیتواند مطمئن باشد که هدفش از توکل به او چیست؟ آیا رسیدن به مقصود دلخواهش است یا تنظیم عملکرد خود بر اساس یک اصل مهم معنوی. اما میداند که هر چه دیدش را معنویتر کند، به همان اندازه بیشتر در وجود خود احساس دلگرمی و اطمینان خاطر به او مییابد و به جریان فطری توکل نزدیکتر میشود.”
دوست عزیز، به نظرم کار ما اینست که با بکار گیری عقل سلیم و رعایت حق خود و دیگران آنچه که لازم است را انجام دهیم. توکل به خدا لزوما نتیجه ی مورد علاقه ی ما را به همراه ندارد ولی باعث می شود که عکس العمل و احساسات ما در برابر نتیجه ی بدست آمده تعدیل شود چرا که با توکل به او در واقع به خودمان قبولانده ایم که نمی دانیم چه نتیجه ای برایمان بهتر است و رضای او را به رضای خودمان ترجیح می دهیم.
با سلام و تشکر بسیار از متیس گرامی
شاید مصداق کامل توکل، برای کسی که ایمان صادقانه و حقیقی به یکتا دارد این عبارت معروف باشد: ” هرچه خیر است پیش می آید”
در واقع وقتی می دانیم ( او) داناترین، تواناترین، و مهربان ترین است و نیز صفت کریمی اش غالب بر سایر صفاتش می باشد، باید قلبمان را مملو از اطمینانی کنیم که در مقابل تمام پیشامدها اعم از آنچه که از دید محدود خودمان نیک جلوه کند یا بد، عمیقاً تسلیم و شکرگزار باشیم.
بی شک در مواردی بسیار سخت ولی تنها راه است.
با سلام
م ر عزیز، توجه شما را به گفتار ٣١١ آ٢ جلب می کنم. به امید موفقیت.
فرزانگان واقفاند که اصل توکل، هنوز حضوری پررنگ در زندگی دنیوی دارد، زیرا از عمق وجود انسان نشئت میگیرد.
چقدر ما خوشبخت هستیم که در این دوران پر هیاهو و ترسناک که قانون توکل در بین مردم کمتر شده در قلب منه کمترین نور توکل را دمیده اند ، گاهی از شتاب و ترس از حوادث های مختلف بخدا پناه میبرم و در خلوت خودم و خدایم پی میبرم که ترسم تبدیل به تسلیم و راضی بودن به دستور و امر خدا میشود
و از این احساس ، قلبم پر از عشق پدر به فرزندش میشود ، که انگاری در گوشش میگوید« بابا داری عزیزم»
البته این احساس امنیت همیشگی نیست
گاهی نفس خیلی فشارش را بیشتر میکند
اما اگر حواسم باشد و مدام پناه بخودش ببرم مسیر فکری ام در کمترین زمان رو به بهبودی میرود
کافی است که خودمان دست بکار شویم و ازش کمک طلب کنیم و او را کنار خودمان قلبا احساس کنیم
تکرار مطالعه درس توکل ، بسیار کمک کننده است در برابر ترسهای مختلف
خدا را شکر بخاطر نعمتهای بی دریغش
با سلام , از راهنمایی دوستان عزیز , F.R و رویا و ثریا ممنونم و بسیار اثرگذار بود.
با عرض سلام
توکل برای من یعنی هر انچه که می خواهم و هر انچه که نمی خواهم فقط به او توکل می کنم چون اینقدر سطح شناختم نسبت به خودم کم است که خوب ویا بد انرا تشحیص نمی دهم ، که البته این زمانی است که توجه ام به اون خدا ی دانا ومهربان باشد در غیر این صورت نفس قدرتش را اعمال می کند.
مطالب دوستان خیلی انگیزه می دهد وکمک می کند که مطالب متن را بهتر درک کنم چون بنا بر شرایط هزکس ، موقعیتهای مختلفی را بیان می کنند که می تواند در زمان ها ی مختلف کمکمان کند.
و چقدر خوشبخت وسعادتمند هستیم که تعلیمات درست را در دست داریم، که به انحای مختلف به لطف اون یکتای بی همتا ما را کمک و یاری می کنند
که وقتی دچار فراموشی شدیم دوباره توجه مان جلب شود.
بله کاملا موافقم. برای من هم نظرات دوستان خیلی کمک کننده،است. از سایت گرانقدر متیس و تمام دوستانی که لطف میکنند مطالب مختلف بیان میکنند خیلی ممنونم.
سلام
حقیقت توکل؛ علم و آگاهی به این اصل است که «مؤثردر همه چیز یکتا است و بدون تأیید او، هیچکس نه میتواند به او کمک کند و نه میتواند به او صدمه بزند.
درک معنای عمیق توکل ، موجب استحکام رشته ایمان ما به یکتا می گردد و در تمام امور روزمره خود حضور یکتا را حس خواهیم کرد ، اصولاًما در پاره ای موارد به وکالت او اعتماد داریم که از ضعف خودمان ناشی می شود در حالیکه شاگرد راه بایستی به یکتای عزیز وکالت بلاعزل ( بی قید و شرط ) دهد تا هم در حیات و هم در ممات ( در تمام امور زندگانی دنیایی و اخروی ) از کرم او برخوردار گردد .
آنگاه پس از انجام وظایف مربوطه، اگر در کارش توفیقی هم حاصل نشد بی تابی اش کمتر و بیشتر با خود درصلح و سازش خواهد بود . و می فهمدکه :
در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست
با سپاس
سلام !
در این لحظات غرق شادی و لذت از درک این نکته هستم که دری به تخته خورده و با توجه به ذلیلی و خواری روح من که هیچ امیدی به رفتار و کردار من وجود ندارد، من سرتا پا تقصیر را شامل کرم و بخشش خودش کرده
دوستان به مدت نزدیک به دوسال به نزدیکترین فرد خانواده ام ظلم می کردم و از سر غرور فکر می کردم جقدر دارم بهش مهربانی می کنم. در این شرایط که درس استاد الهی ایندپت در مورد تمرین حق الناس بود یکباره چشم هایم بازشد و دیدم من به این عضو خانواده چقدر حق الناس بدهکارم. آنجا بود که به خاک افتادم که قبل از اینکه عمرم تمام شود و در این کره خالی خدا به من رحم کرده و فرصتی داده که جبران مافات بکنم. غیر از لطف و مهربانی ، کرم و بخشش یک “بابا “چه چیز دیگری می توانم نام بگذارم که آنچه من سزاوارش نبودم و حقم نبود یعنی فرصت برای جبران کردن را به من بخشید. هر چقدر فکر می کنم اگر این فرصت به من داده نمی شد چقدر در آن دنیا سرشکستی داشتم ، قلبم مملو از شکر از یکتا می شود. و انشائالله این توفیق را هم می دهد که شاید همه اش یا بخشی از آنچه به گردنم است را جبران کنم.
باسلام
توکل کن به ان خدایى که هرگز نمیمیرد من بارها و بارها این مسئله را تجربه کردم وخیلى أین مسئله را با وجودکم حس کردم که فقط ان یکتا است که به دادت میرسه
با تشکر از ( ناشناس) سئوال و جوابها بسیار عالى بود و کمکم کرد وتشکر از متیس عزیز
با عرض سلام و ادب
در مورد توکل، دوستان خیلی مطالب عالی بیان کردند. موردی هم که به نظر من رسید شکرگزاری بود.
چند روز پیش از ذهنم گذشت که مثلا اگر فلان مدل کفش را هم داشتم یا اگر بخرم خوب است ولی بعد اقدامی نکردم. حتی دقیقتر است بگویم گاهی فکر میکنم نیاز نیست حالا هر چیزی که دوست دارم را بخرم یا داشته باشم وقتی که عده زیادی از افراد از خیلی جهات در مضیقه هستند. خلاصه فقط از ذهنم گذاشت ولی اقدامی نکردم. تا اینکه امروز همان کفشی که در ذهنم بود را با قیمت خیلی مناسب که تقریبا مطمئنم جایی نمیتوانستم به این قیمت پیدا کنم را دیدم و از آنجا که احساس کردم لطف خدا بود که این خرید را به طور ظاهرا تصادفی با این قیمت مناسب سر راهم گذاشت که وجدان درد هم از بابت خرید اضافی نگیرم، آن را خریدم.
بعد فکر کردم دیدم آن خداوند عزیز و مهربانی که اینقدر در ذهن من حضور دارند و حتی فکر یا تصور کوچکی که از ذهنم رد شده است را میبینند و لطف و محبت می کنند برایم فراهم می کنند، دیگر چه جایی برای حرف و نگرانی های دیگر وجود دارد!
همانطور که در کتاب راهنمای عملی هم فرمودند فاصله مخلوق با خالق قاصله ادراکی است نه مکانی. من هستم که متوجه حضور هر لحظه و سیال شان نیستم.
بعد از آن یاد جمله “قلیلا تشکرون” افتادم و دیدم که واقعا چقدر کم شکر میکنم. باید دائما به خاطر تمام لطف و محبتهایی که روزانه و حتی لحظه ای به سر و رویم میبارد و شامل حالم میشود، تشکر و سپاسگزاری کنم. فقط باید چشم بینا داشت تا لطف خداوند را در هر لحظه ببینیم.
ممنون
سلام و درود
با تشکر از زحمات متیس گرامی و همکاران
چند ماه پیش مشگل بزرگی برای جابه جایی و اجاره منزل برای من پیش آمد و همه راه ها به روی من بسته بود نمیدانستم چکار بکنم. یک روز در یک لحظه عمیقا به خدا توکل کردم و از ته دل هیچ چیز جز رضایت او برای حل مشگلم نخواستم تسلیم محض شدم و گفتم خدایا توکلم فقط به تو است و فقط آن راهی را میخواهم که تو برای من خیر میدانی، سه روز بعد تمام گره های مشگلم دونه دونه باز شد از راه هایی که فکرش را هم نمیکردم و خانه ای که اصلا امکان نداشت با بودجه من بشود اجاره کرد ، برایم پیدا شد و جابه جا شدم، این بحران به من درس توکل واقعی و فقط خواستن رضای خدا را داد. و چقدر آرامشبخش بود زمانی که توکل به خدا کردم و فقط رضای او را خواستم مطمئن بودم راهی باز خواهد کرد
باعرض سلام و
با تشکر از متیس عزیز و دوستان گرامی
تجربیات و نظرات شما عزیزان ذهن من را درمورد توکل روشن تر کرد حقیقت اینکه کارساز ما به فکر کار ماست فکر ما در کار ما آزار ماست واینکه موًثر درهمه چیز خداست در باورم قویتر از پیش شده ممنون
با عرض سلام وتشکر از ان یکتای بی همتا:
توکل بر ان خدای یکتای بی همتا که از رگ گردن هم به ما نزدیک تر است ، در زندگی روزانه دیده ام وقتی بر او توکل می کنم وحضور اورا در خود می یابم ، و حتی زمانی که توجه هم ندارم ، ولی اون احساس قلبی را در خود سعی می کنم زنده نگه دارم چگونه در ان زمان ها خود را به من می نمایاند. واین جمله از دعا در ذهنم شکل می گیرد موثر در همه چیز تویی بقیه همه علت واسبابند که باید از انها گذر کنم تا بتوانم به تو برسم ، و یا در پس هر دستی که به من یاری میرساند تنها دست تو را ببینم.
این طور می شود زمانی که با مسایلی که برایمان سخت و دشوار است یاد او به ما ارامش می دهد که این دنیا گذرنده است و اصل انجاست.
به عبارت دیگر همه شرایط غیر عادی ، صحنه سازی است که ما عملا توکل به خدارا با حفظ توجه به کانال علیت تجربه کنیم. درس اصلی ما توکل به خدا است. این درس به صورت تجربه عملی روزمره داده می شود. ما باید با عمل اصول اخلاقی حقیقی و نه تصوری و زنده ، میزان عملی تقلید خودمان را به اصل توکل نشان بدهیم.
با عرض سلام
خواندن مجدد این متن در این مرحله از زندگی ام کمک بزرگی در تصمییم گیری ام شد چون مدتی است ،برای انجام پیشنهادی که به من شده در قدرت تصمییم گیری ام دچار مشکل شده ام ، چون با معیارهای ظاهری و اصول اخلاقی و وظیفه ای که بر عهده دارم باید در مورد خاصی تصمیم بگیرم که دچار چالشی شده ام که تصمیم گیری ام سخت شده ، ولی در هر حال به خودم می گویم که موثر اصلی اوست ولی خوب دایم در حال مبارزه با نفس وعقل و اراده ام هستم. تا اینکه با باز خوانی مجدد این متن آبی روی اتش برایم شد که با توکل به او راههای علی را طی کنم ولی نتیجه را به او بسپارم به همین خاطر ممکن است خیلی از اصول را بدانیم ولی خودش در مواقع حساس با یک اشاره (مثل خواندن همین متن ) فکر ما را در بر می گیرد و به ان توکلی که باید می رسیم.
والان ان زمان است که از دانش این ویترو به عمل این ویوو برسم.
با تشکر ازشما عزیزان و شکر
با سلام و احترام و با تشکر از این متن بسیار دلگرم کننده. سؤالی داشتم و آن این که واقعا چطور می توان فهمید عکس العملی که آدم در مقابل یک حادثه ی بد نشان می دهد واقعا توکل است یا امید به این که خدا قضایا را همان طور پیش ببرد که زیاد هم برای آدم بد نباشد و یا حتا به نوعی معامله کردن با خدا؟ از راهنمایی دوستان سپاسگذارم