نگرش معنوی به ارزشهای دنیوی
واژه «ارزش» بیانگر دو معنی است: ارزش ذاتی هر چیز و ارزشی که انسان به طور ذهنی برای آن قائل است. درک ارزشهای واقعی مستلزم زدودن ارزشهای تصوری است. یعنی انسان با تغییر نگرش خود نسبت به مسائل دنیوی میتواند به شناخت حقایق و در نتیجه آرامشی واقعی نائل شود. ارزشی که برای چیزها قائلیم و تمایلی که به آنها داریم، تعیین کننده اعمال ماست. بنابراین نگرش ما نسبت به زندگی و علت حضورمان بر کره خاکی تعیین کننده ارزشی است که برای زندگی از نظر مادی و معنوی قائلیم.
ارزش این دنیا چیست؟
استاد الهی ارزش دنیا را از دیدگاه معنوی چنین توضیح میدهد: «در این دنیا، ملاحظه میکنیم و بهرأیالعین میبینیم هر کس به دنیا آمد، اعم از شاه و گدا، ثروتمند و فقیر، خوشگل و بدگل، چه در ظلم و ستم زندگی کرده یا مرفه زندگیکرده باشد، غیر ممکن است اگر در خوشی باشد، مطلقاً در خوشی باشد و یا اگر در ذلت باشد مطلقاً در ذلت باشد. هر کس در یک موضوع خوشبخت است و در یک موضوع دیگر بدبخت. بنا بر این، نتیجه این دنیا شش چیز است: دریغ، حسرت، ندامت، ملامت، خاطرات تلخ، کابوس مرگ… و اما کسی که برای آخرت کار میکند: از اول که به دنیا آمد و خودش را مشغول معنویت کرد، تمام ناملایمات و خاطرات تلخ بیتأثیر میمانند، حسرت از ذهنش خطور نمیکند، ندامت برایش پیش نمیآید، موضوعی برای دریغ خوردن ندارد، ترس از مرگ ندارد. پس تا در این دنیا هست خوش و خرم، به عقبا هم که برود باز هم خوش و خرم.»۱
به خاطر سپردن این شش نکته به عنوان یک « تمرین معنوی» ما را هشیار میکند که این دنیا جایگاه ابدی ما نیست: «ما از اصل خود فرود آمدهایم تا سیر کمال معنوی کنیم».۲ درک این اصل؛ سبب میشود فشار ارزشهای کاذب که بیوقفه توسط اجتماع به ما تحمیل میشود و فکرمان را چنان به خود مشغول میکند که آنها را هدف اصلی زندگی خود قرار دهیم در ما کمتر شود و هر چیز را در جایگاه واقعی آن قرار دهیم و کمتر تحت تآثیر اتفاقات زندگی روزمره قرار بگیریم و آنها را جزئی از یک واحد بزرگتر در نظر بگیریم، نه به عنوان آنچه که به نظرمان خوشایند یا ناخوشایند است. همچنین به چیزهایی که به آنها کشش و دلبستگی داریم مانند مقام، ثروت، احترام با واقعگرایی نگاه کنیم و آنها را بیشتر از جنبه سود و زیان معنوی در نظر بگیریم.
دکتر بهرام الهی میگوید: «در جهانهای معنوی، ارزشهای خاصی دارای اهمیت هستند، چیزهایی که در این دنیا نسبت به آنها اشتیاق فراوان نشان میدهیم و به دنبالشان هستیم مانند قدرت، ثروت، احترام، لذت و غیره در جهان معنوی هیچ ارزشی ندارند، و ذرهای نمیارزند، حتی ممکن است باری بر دوش انسان محسوب شوند. وقتی به عالم برزخ وارد میشویم، اولین چیزی که در مورد ما بررسی میشود و از هر چیز دیگری بیشتر اهمیت دارد درجه ایمان صادقانه ما به یک خدای حقیقی و نیکی به خلق است.»۳
روش ابداعی استاد؛ نادیده گرفتن ارزشهای دنیوی و ترک دنیا (خانواده، اجتماع) را توصیه نمیکند، بلکه فرد میتواند با میل و علاقه به امور دنیوی بپردازد ولی هشیار باشد کشش به جاذبههای دنیوی مانعی برای سیر کمال روحیاش ایجاد نکند: «عشقهای لیمبیک قانونی که از اید برمیآیند و در محدوده قانونیاش قرار میگیرند ( ازجمله عشق والدین به فرزند، عشق به همسر، عشق و علاقه متعادل به زندگی این دنیا، عشق به هنر، عشق به زیبایی، عشق به طبیعت و…) تا زمانیکه از حد مجازشان خارج و منحرف نشوند، یعنی تبدیل به وسواس فکری یا بار علّی نگردند، برای روح و روان انسان مفید و لازماند».۴ ما وظیفه داریم با درک واقعیت عینی دنیای مادی و عدم وابستگی به ارزشهایی غیر واقعی، از این دنیا به عنوان محیطی مساعد برای سیر کمال روحیمان بهره ببریم. «علت اصلی آمدن ما به زمین در یک جسم انسانی، گذراندن مقطع پایه سیر کمال روحیمان است؛ این مقطع را نمیتوان جز در زندگی زمینی و در تماس با دیگران طی کرد. مطمئنترین راه برای به انجام رساندن سیر کمال روحیمان، وارد شدن به فرایند پرورش فکر صحیح است که توسط هدایت الهی ارائه میشود. پرورش فکر صحیح ، نتیجه عمل اینویو به این حقایق است، تا در روان و از آنجا در روح جذب شوند. عمل اینویو عملی است که در بطن اجتماع و در تماس با دیگران اجرا شود. »۵
استاد همچنین تأکید میکند که دانشجوی معنوی نباید هرگز تحت تأثیر اتفاقات خوب یا بدی که با آن مواجه میشود، قرار گیرد، چون هر چیزی علتی دارد و مسیر حرکت دنیا به نفع مخلوق است، اگر انسان وقایع را از جنبه اثری که برای سیر کمال روحیاش دارند بررسی کند، تجارب زندگی روزمره به او ثابت میکنند که «مؤثردر همه چیز یکتا است و بدون تأیید او، هیچکس نه میتواند به او کمک کند و نه میتواند به او صدمه بزند. اگر اتفاق ناگواری هم برایش پیش بیاید میداند که نتیجه حتما به سودش خواهد شد و اینگونه پیشامدها را به عنوان دروس معنوی از طرف او یا دارویی برای درمان روان و روحش و یا پیشگیری از یک حادثه مهمتری تلقی میکند».۶ با چنین دیدی نتیجه معنوی وقایع و نه نتیجه ظاهری و فوری آنها برایش اهمیت پیدا میکنند و درک معنای عمیقی که در پشت هر اتفاق است حالت شکرگزاری در او ایجاد میکند. رسیدن به چنین مرحلهای در اثر پیشرفت روحی حاصل میشود.
۱ – برگزیده، گفتار ۱۶۱
۲ – دکتر بهرام الهی سخنرانی سوربن
۳ – راه کمال، فصل ۱۰
۴ – راهنمای عملی ص ۵۷
۵ – راه کمال، ف ۱۷
۶ – راهنمای عملی ص ۲۰۵
با سلام و تشکر از متیس عزیز
با توجه به شرایطی که در اطرافمان هست، این گونه مقالات باعث دلگرمی زیاد و در خود فرورفتن میشود.
ضمنا این جمله مقاله “مسیر حرکت دنیا به نفع مخلوق است” برایم بسیار تاثیر گذار بود.
مسیر حرکت دنیا به نفع مخلوق است… براى من هم بسیار تاثیر گذار بود…. ممنون
سپاس قلبی و عمیق برای این سایت و مطالب سراسر خیر و آگاهی
سپاس از همه عزیزانی که برای نشر و آگاهی بخشی در این حوزه زمان و انرژی میگذارند . بینهایت قدردانم
.ba salam , va tashkor faravan az metis aziz va maghaleh jadid besyar mofid .
با سلام و قدردانی از متیس عزیز و همه دست اندرکارن
خواندن مقالات متیس باعث دلگرمی و مطمئن شدن از نظر خداوند برماست . اکنون در برهه ای از زمان به سر میبریم که همه اجتماع در سردی ، تنش و…غوطه ور است. گرم کردن و آرام کردن روح و روان خود وظیفه ماست. واین کار با مطالعه متون معنوی من جمله خواندن این مقالات و به اجرا درآوردن راهکارهای آنها در زندگی روزمره میسر است. همان طور که خواندن آیه الا بذکرالله تطمئن القلوب باعث گرمی قلبم می شود
خواندن این مقالات هم باعث اطمینان قلبم میشود. خدایا شکرت. که همیشه حاضری و دستگیر مخلوقات ناتوانت هستی.
با سلام وتشکر از مقالات پر بار این بلاگ
هر بار که به اتفاقات ناگوار زندگی ام می نگرم در میابم که در تک تک موارد یکتا چقدر مرا دوست داشته چطور مرا حمایت کرده است وچطور آن گرفتاری ناراحتی ورنج خیر مطلق در زندگی ام بوده است شکر هزار باره ازاین نعمت های بیشمار .
با سلام
متشکرم از شما متیس عزیز این مقاله شرح حال زندگی خیلی از ما هست
روز قبل با شخصی صحبت میکردم و بسیار نگران بعضی از موضوعات مادی فرزندانش بود
یاد شرایط خودم افتادم و با ایشون همدردی میکردم. اما میدونستم که حالشون خوب نیست. فقط در خلوتم براشون دعا کردم
با تمام فشارها خدارو شکر میکنم که یکتا حواسشان بمن هست و او را دارم و مطمینم که هر شرایطی پیش بیاد به نفع من هست موثر در همه چیز را او میدانم. متوجه شدم این طرز فکر و برخورد با موضوعات زندگی زمینی باعث میشوند که آرام و قرار داشته باشم و ناشکری نکنم. ورابطه بده بستانی با خدا برقرار نکنم ازتون ممنونم متیس عزیز. این مقاله خیلی بموقع آمد و انرژی و دلگرمی زیادی همراه خودش اورد
با سلام و تشکر و شکر گذاری واقعا احتیاج بود به این درس که از فراموشی نجات پیدا کنیم و با توجه و عمل این ویوو کمتر فشار دنیا و مسائل حاشیه ای را بگذاریم و بگذریم .و به دنبال هدفمان باشیم .
کلی درس گرفتم … خیلی نیاز داشتم به این مباحث … خدا را شکر که این مقالات ما را از این لجن زار دنیایی … بالا می کشد …
سالم و موفق باشید …
در ارتباط با ارزش واقعی اتفاقات روزمره چندین مورد گفتار های نقل شده در منابع موثق دانشگاه سیر کمال وجود دارد که در برخورد اولیه با آنها و مقایسه با توان و ظرفیت وجودی انسان امروزی و شرایط اجتماعی “بلندگوهای علی” که بطور مداوم افراد را بسوی موفقیت و شرای اجتماعی برتر! تشویق می کنند به چشم میخورد که تجزیه و تحلیل آنها مستلزم همفکری گروهی بر اساس تجارب عملی و عینی است.
بدلیل عدم وقت کافی امکان جمع آوری تمامی گفتار ها از منابع و آدرس دهی دقیق به آنها وجود ندارد و ناچارم نقل به مضمون کنم که قطعا در صورت مطالعه و پیگیری مستمر شخصی، متوجه منبع هرکدام خواهید شد :
– شاگرد باید در کوره امتحانات مانند آهن گداخته ، صیقلی شود “آثار الحق”
– شاگرد نباید از هیچکدام از اتفاقات خوب و یا بد روزمره متاثر شود
– نه از اتفاقات خوب باید خوشحال شود و نه از اتفاقات بد ناراحت “ملک جان”
– نباید به شرایط خوب زندگی دل ببند و نه از شرایط بد رنجیده شود
– نرسیدن به موفقیت مورد مطلوب شخص بطور کامل “راهنمای عملی”
– اینقدر که در مواقع اضطرار خدا را شکر میکنم در مواقع خوشی نمیکنم…. “آثار الحق”
– ما باید پایه را “او” قرار دهیم “ملک جان”
– امتحان شدن لیاقت می خواهد ” آثارالحق”
– گفتار های تجارب روزانه در آثارالحق که با صراحت موضوع وقایع ناخوشایند روزانه مخصوصا در محل کار و یا در محیط اجتماعی را نشان می دهد و بیانگر این موضوع بوده که حتی “مامور هدایت” نیز خودش را مستثنی از این وقایع و قواعد نکرده هرچند که مقایسه زندگی روزمره افراد عادی با ایشان مقایسه خارج از موضوع باشد.
سوال این است که آیا انسان امروزی توانایی عدم عکس العمل نسبت به این وقایع روزانه را دارد و یا از نظر روانشناختی این موضوع چگونه قابل دستیابی است ؟
آیا “روشنی قلبی” کلید و مفتاح این نوع رویکرد است ؟
»»» متیس بلاگ : چند توصیه جهت روشنی قلب
– دنیا و رویداد های ان چیزی جز یک بازی موقت نیست
تنها چیزی که باقی می ماند واکنش درونی و بیرونی ماست نسبت به ان اخبار و رخدادها و موفقیت ها و شکست ها.
تنها اهمیت این وقایع دروس معنوی ناشی از انهاست
١- تعمق در جزییات زندگی روزانه
٢- کوشش در شناخت خود در مواجهه با وقایع
٣- او را موثر واقعی دانستن در همه چیز
۴- درس – پیام- خاصیت هر واقعه از نظر معنوی
۵- شناخت نقطه ضعف ها
برگرفته از
Osatdelahi-indepth.com
معنویت و روزمرگی
دنیا محلی است برای سیر تکامل موجودات نه محلی برای بستن علاقه.
با این همه بابت مسایل جسمی که برایم پیش آمد، دیدم که بسیار هراسان و نگرانم.
واقعیت این که خواندن تئوری تا عمل invivo فاصله زیادی داشت
کمک خواستم …پناه بردم
با سلام به دوستان ، فقط میتوانم بگویم هزاران مرتبه شکر که این مطالب کاربردی را در اجتماع امروز در اختیار ما قرار میدهید .مطالبی که خیلی به آنها نیاز داریم و همواره باید به خود یادآوری کنیم و برای عمل به آنها با برنامه پیش رویم . به یاری خداوند
Thank you so very much for the new article
خدا رو شکر از این مقاله زیبا … با وجود اینکه کمتر ناملایمات زندگی باعث آزارم میشوند امروز صبح به طرز عجیبی به دلیل موقعیت فرزندم غم عجیبی در وجودم افتاد در حدی که اشک از چشمانم ناخودآگاه جاری شد ولی همون موقع همش این جمله رو تکرار میکردم که “خدایا میدونم تو بد من رو نمیخوای و هر چیز علت و سببی داره فقط من نمیدونم چرا الان قدرت کنترل ندارم خودت کمک کن و من رو ببخش که تحت تاثیر احساسات منفی قرار نگیرم “ … این مقاله باز هم همه اون چیز های رو که بارها به ما گفتن به ما یاد آوری میکنه ! اینجا هستیم برای گذراندن مقطع پایه سیر کمال روحی !!! مدام باید این مطلب رو به خودم یاد آوری کنم تا تحت تاثیر اتفاقات خوب و بد زندگی نشوم و زندگی خودم رو با دیگران مقایسه نکنم … باید از تلقین شروع کنیم
این پاسخ شما خیلی برایم موثر بود واقعا یادآوری و تلقین که ما برای چی این جا هستیم خیلی مهم است. وقتی نفس کار خودش را انجام می دهد و من اکثر توجه ام به امور دنیوی میرود، خیلی غم، غضب و بد بینی من را می گیرد… یاد آوری که این جا فانی است، موسیقی استاد، کمک خواستن از مبدا، شکر گذار بودن و مقایسه نکردن با دیگران، خیلی بهم کمک کرد.
استاد همچنین تأکید میکند که دانشجوی معنوی نباید هرگز تحت تأثیر اتفاقات خوب یا بدی که با آن مواجه میشود، قرار گیرد، چون هر چیزی علتی دارد و مسیر حرکت دنیا به نفع مخلوق است، اگر انسان وقایع را از جنبه اثری که برای سیر کمال روحیاش دارند بررسی کند،
با تشکر از متیس عزیز برای مقاله پر از نور و انرژی
خدارو هزار مرتبه شکر که هنوز تحت نظر و توجه او هستیم
واقعا چقدر به موقع بود من امروز صبح خیلی خیلی غمگین بودم از مشکلی که دیشب برام پیش اومد با چند نفر از نزدیکانم همش به خودم میگفتم این همه زحمت کشیدی برای آدم هایی که نه تنها هیچوقت قدرتو ندونستن بلکه همش دنبال این بودن که چطور و از کجا دوباره ضربه به روح و روان و زندگیت بزنن اخه پس خدا کجاست و…..ولی واقعا آبی رو آتش شد با این مقاله ،شکر شکر ای خدا مهربان واقعا هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
سلام متیس عزیز، بسیار بسیار متشکرم برای ارسال این مقاله مفید و بجا.
دیشب دلم گرفته بود، با او درد دل کردم،( بشرم دیگه، هرچقدر درس میگیرم و عمل میکنم و میدانم که هر چیزی که اتفاق میفتد
دلیلی دارد ولی بازهم دلم از این دنیا میگیرد ، از اتفاقهایی که میفتد…)، و امروز این مقاله به دستم رسید، و یاد آوری درسهایم شد و به
من آرامش داد و من را به خودم آورد. بشر موجود عجیبیست. خدارا هزاران بار شکر میکنم که با استاد و تعالیمشان آشنا شدم .
۰ دوست عزیز با سلام راجع به سوالتون
البته مطمینم خودتون به جواب آگاه هستید
سوال این است که آیا انسان امروزی توانایی عدم عکس العمل نسبت به این وقایع روزانه را دارد و یا از نظر روانشناختی این موضوع چگونه قابل دستیابی است ؟
من از نظر روان شناختی واقعا هیچی نمیدونم که جواب بدم راستش خیلی هم اعتقاد ندارم اما
اینکه انسان امروزی توانایی عدم عکس العمل به وقایع روزانه آش را دارد؟
روی کرد من نسبت به اشخاصی هست که مورد تعالیم دانشگاه سیر کمال هستند
از نظر تعالیمی که سالیان هست من میگیرم متوجه شدم که بتدریج عمل به این پندها میتواند عکس العمل بهتری از ما سر بزند
مثلا همین کامنت دوستمون ناشناس که فرمودن بخاطر موقعیت فرزندم غمگین بودم
ولی بلافاصله شروع به راز و نیاز با یکتا کرده اند و جلوگیری کردند از پیشروی افکار منفی خودشان
مثلا خودم. از جریانی بشدت دلم گرفت. چون تمام نیت و احساسم خدمت به خلق بود و اینکه طرفهای مقابلم رو خوشحال ببینم
اما نمیدونم به چه دلیلی مورد بی مهری قرار گرفتم
دلم شکست. اشک ریختم و…
هر چه مرور کردم راستش چیزی نفهمیدم
فقط گفتم شاید این کار های بظاهر خوب من. مورد پسند یکتا نبوده
قانع شدم
. خدا رو شکر کردم ، بجای اینکه نفرین کنم. کینه پیدا کنم و در فکرم افکار منفی ایجاد کنم یا خدای نا کرده بخدا واگذار کنم و. …..
بخدا پناه بردم. دعا کردم و از خدا خواستم کمکم بکنند منبعد هر کاری میخوام بکنم با احتیاط و با مشورت عقل سلیمم بکنم و سعی کنم دنبال رضایت خدا باشم
وقتی این روند رو ادامه دادم کم کم در اون زمینه قلبم آروم شد و احساس شعف کردم و نوری از یکتا در قلبم روشن شد و این الارمی بود از نفس مطمینه ام ، که اگر یاری مبدا نبود ، کارم بجای باریک میکشید
این تعالیم چون دارای اثر الهی هستن بما کمک میکنند که عکس العمل هایمان نسبت به وقایع زندگیمان بهتر و پخته تر باشد و کمتر دچار ناراحتی و بیقراری باشیم
البته در آخر هم باید بگویم که متوسل به کمک یکتا باشیم که در مواجه شدن با این مسایل، کمتر آسیب روحی و روانی ببینیم انشالا
معمولا تثبیت یک فضیلت اخلاقی با رفتارهای کاملا متناقض صورت می گیرد ، بدی در برابر خوبی.
اینکه برای آسیب ندیدن به یکتا پناه ببریم با اصل ” خواستن او برای خودش و بخاطر خودش” جور در نمی آید.
یکتا بادی گارد من نیست !
شاید لازم باشد آسیب هم ببینم برای همین استاد گفته اند اگر زدند سرش را هم شکستند بازهم بیاید …
با سپاس فراوان از متیس عزیز برای مقاله بسیار بسیار بجا و مهم در این دوره…
با سلام
این مقاله درست در زمانی که خیلی از ماها بین خودمان می گوییم دیگر بدتر از این هم مگر ممکن است بشود، مرحمی بر روی دل ها گذاشت. چیزی که این روزها به من کمک می کند بتوانم از دالان سرد و تاریک و پوچ دنیا عبور کنم این مطلب است که همه چیز این دنیا یک بازی است و بردن و باختن ما اصلا اهمیتی ندارد. مهم آن است که واکنش ما در این بازی چگونه است. این به من دلگرمی می دهد. هر پیش آمدی می کند با خودم می گویم: واکنشت مهم است و دیگر هیچ. ناخودآگاه تغییر دید و رفتار می دهم. در این مقاله هم جمله ای بود مبنی بر این که: هر چیزی علتی دارد و مسیر حرکت دنیا به نفع مخلوق است. از خواندن این جمله احساس کردم قلبم گرم شد.
سپاس بی پایان از زحماتتان
زندگی دائماً در جهت هدف تغییر میکند. جایگاه امروزی ما در جهان هستی با وضعیت فردایمان تفاوت میکند. باید بیاموزیم که چگونه خود را با صحنههای مختلف زندگی تطبیق دهیم. انجام این کار در حقیقت قسمتی از فرایند رشد محسوب میشود و به ما امکان میدهد خود واقعیمان را از پوستۀ بیرونیاش فراتر ببریم و به چیزهایی که در ذهن روحی وجود دارد دست یابیم. برای رسیدن به شناخت واقعی لازم است شرایط ناخوشایند و اشتباهات گذشته را ببینیم، اما اجازه ندهیم مانع پیشرفتمان شوند. زندگی مملو از تضاد و کشمکش است، رنج و خوشیهایی که تجربه میکنیم بخشی از طرح کلی حضور ما در این جاست و هر روز هم آغازی تازه است
مقاله مسیر معنوی ما ۲۰۱۴
مایکل نیوتن
در دنیایی که ثروت، قدرت، شهرت و شاخص های مادی مطق، ملاک ارزش گذاری بشر است و بشر برای دستیابی به این شاخصها خود را دچار زحمت و محنت میکند، سعادت به معنی مطلق کلمه برخورداری از هدایت الهی و راهنمایی مبداء است. بابت این لطف و عنایت بی نظیر بسیار شاکرم.
با سلام به متیس عزیز
بسیار خدا رو شکر میکنم از این مقاله به موقع و بجا،زیرا که سالهاست موضوع احترام در موارد مختلف و صحنه سازی های متفاوت مرا رنج میداد،که قطعاً این صحنه سازی ها،نقطه ضعفی در من را نشانه گرفته است . با خود می گفتم خدایا درست است پیامد نوع دوستی حق ناشناسی ست ولی دیگر در این حد بی احترامی برای چیست و روانم آزرده میشه تا اینکه این جملات را دیدم و در خود غور کردم که دکتر بهرام الهی میگوید: «در جهانهای معنوی، ارزشهای خاصی دارای اهمیت هستند، چیزهایی که در این دنیا نسبت به آنها اشتیاق فراوان نشان میدهیم و به دنبالشان هستیم مانند قدرت، ثروت، احترام، لذت و غیره در جهان معنوی هیچ ارزشی ندارند، و ذرهای نمیارزند، حتی ممکن است باری بر دوش انسان محسوب شوند. وقتی به عالم برزخ وارد میشویم، اولین چیزی که در مورد ما بررسی میشود و از هر چیز دیگری بیشتر اهمیت دارد درجه ایمان صادقانه ما به یک خدای حقیقی و نیکی به خلق است.»۳
آبی بود بر روی آتش که من خدمت بخلق خود را در راستای جلب رضایت یکتا بکنم و اینکه در آن دنیا احترام و … به کارمان نمی آید .
بسیار سپاسگزارم و خدا رو شکر که مورد توجه یکتا هستیم .
با سلام در مورد آن شش مورد گاهی خودم را ملامت می کنم زیرا دروس معنوی را فرا نمی گیرم مثلا مریض بودم شخصی پرسید چرا گفتم استرس دارم شروع کرد به نصیحت واطرافیان را به زیر سوال بردن ،البته من خوشم نیامد چیزی نگفتم امروز پس از بارها بررسی این سناریو دریافتم درسش را بلدم که ناراحتی خودم را فقط به یکتا باز گفت کنم ولی عملا به تمرین نگذاشتم یعنی عمل این ویو انجام ندادن خودم را سخت ملامت کردم که کی یاد می گیری حیف این تعلیمات .
I needed this beautiful reminder.
Last week I heard that 1. my son wasn’t accepted in Graduate school, 2. There was a budget cut at the job so the project I was working on for 3 years was shut down and I need to work on a very boring project instead. 3. my mother in law was diagnosed with a terminal brain cancer which gave her only a couple of months.
After I read the article, I thanked god for all of them …
با سلام و احترام و تشکر از کمکهای بموقع
وقتی داشتم گفتار ۴۶ کتاب برگزیده را می خوندم و فکر میکردم، گفته شده ؛ راه کمال سه خاصیت دارد که همه بهره مند میشوند ؛
_ترس از وجود انسان میرود .
—مصائب دنیا برایش مشکل نمیشود و …..
فکر کردم چرا هنوز ترس دارم ؟!
چرا مشکلاتی که دارم اینقدر آزارم میدهد و ….
و به فکر این مقاله که حتی چند بار خوندم افتادم که جواب این سؤالاتم را داده (اما) باید یاد بگیرم و عمل کنم تا این دو مورد با خواست «او» برطرف شود انشالله .
با سلام و درود خدمت متیس عزیز و کاربران گرامی.
از دوستان عزیزی که زحمت میکشید و نظرات و پیشنهادهاو مخصوصا تجربیاتتون رو به اشتراک میگذارید بی نهایت متشکرم. واقعا اثر گذار بود. با آرزوی موفقیت
با عرض سلام
ممنون از مقاله تاثیرگذارتان و همچنین نظرات دوستان که هر کدام ،تکرار مطالب های مختلف است، و باعث یاد اوری مطالبی که فراموش کردیم می شود.
هر چیزی علتی دارد و مسیر حرکت دنیا به نفع مخلوق است.
این جمله باعث انرژی مضاعفی در من می شود ، در مواجه با اتفاقاتی که به نظر نفس پسند نمی اید باعث دلگرمی بیشتر میشود و
به دنبال ان که( زندگی این دنیامثل یک بازی است )که درانتها از این بازی چیزی نمی ماند جز عکس العمل و واکنش ما و درسی هایی که باید از انها بگیریم.
سلام و تشکر از همگی دوستان
دوستان من سوالی داشتم راجع به میزان رسیدن به خود ( از لحاظ تیپ و چهره ). من به دلیل مسائلی دچار تنهایی و گوشه گیری شدم و احتمالا افسردگی و دلیل همه ی اینها گم کردن خودم بود که یکدفعه اتفاق افتاد، خودمو پیدا نمیکردم و نمیتونستم خودمو ببینم یا دوست داشته باشم که ( البته نمیدانم که باید خودمان را دوست داشته باشیم یا این یک نوع غرور هست!!!!)
مدت زیادی از اجتماع دور بودم چون اجتماع نه تنها کمکی بهم نمیکرد بلکه بیشتر حس حقارت و عدم ارزشمندی به من میداد به دلیل نگاه از بالا به پایین اجتماع به من که من حس میکردم به خاطر ظاهرم و پوشش ساده ام و یا بی سلیقگی و یا چهره ی نازیبا این نگاه به من میشد، هرچند من نظر اجتماع اهمیتی برایم نداشت ولی تا زمانی که شغل و یا ازدواج و یا … تحت تاثیر قرار گرفت و من بیشتر خودمو گم کردم به جایی رسیدم که حس اضافه بودن و بی ارزش بودن حس واقعی ام شده و این افکار که باید به خودم برسم منو دچار وسواس فکری بابت انتخاب هایم کرده و همه زندگیمو تحت تاثیر قرار داده است ، من حد به خود رسیدن رو نمیدانم . آیا براساس اجتماع باید رفتار کرد که مورد پس زدن واقع نشی رضایت خدا در چی هست ؟ چه درسی رو باید من یاد بگیرم ؟شاید قبل تر غروری داشتم و از بالا به همه نگاه کردم و دارم عکس العمل میبینم یا شاید باید واقعا با اجتماع هماهنگ شم و بیشتر به خودم و ظاهرم اهمیت بدهم،
ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
با سلام چون من هم مدتی به این درد درگیر بودم تجربه شخصی خودم را باز گو می کنم ؛ موسیقی استاددر بالانس کردن ذهن بسیار ماثر هست همین طور که کارهای خانه را انجام می دهید موسیقی استاد را بگذارید روشن باشد یا در ماشین ، خود را درگیر معنویت کنید به خدا حرف بزنید و درک کنید که (( او )) در جریان همه مسایل زندگیتان هست در موقعیتی که اکنون سالهاست در آن هستم اصلا موقعیت دلخواه من نیست ولی هر بار که سرخورده می شوم می گویم (( مطمئن هستم که می دانی در چه موقعیتی هستم و مطمئن هستم خودت من را در آن قرار دادی تا امتحان شوم ، یا لیاقت من در این موقعیت هست برای خدا که فرق نمی کند من را در موقعیت A قرار دهد یا B ولی قطعا بزای من فرق می داشت و شکر گزار خدا هستم ( از دست و زبان که برایت کز عهده شکرش به در اید ) نفسم قبول دار نیست ولی به زور تحمیلش می کنم تا انشالا روزی برسد از صمیم قلب شکرگزار شوم اگر ما روی خودمان کار نکنیم سرمای معنوی، افکار منفی و…… ما را از پا در میاورد حتما حتما باید از (( او )) کمک و مدد خواست با فکر و ذکر با موسیقی های معنوی – مطالعه و هر طور که تمرکزتان به سوی او جذب می شود
زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی. مدد به غیر تو ننگ است مددی
گشود کار دو عالم به یک اشاره توست به کار ما چه درنگ است یا علی مددی
عرض سلام و ادب
اینطور که من فهمیدم، خود رو دوست داشتن به معنی عزت نفس است یعنی احساس ارزشمند بودن داشتن. کسی که احساس ارزشمندی کند از آنچه که به ضررش هست دوری می کند و همیشه سعی میکند در مسیر رشد و ترقی خودش باشه. ولی غرور نظر مبالغه آمیزی هست که فرد نسبت به خودش داره که با واقعیت تطابق نداره. پس با هم فرق دارند.
در مورد رسیدن به خود و حد و حدودش، به نظرم آدم باید سعی کنه بهترین حالتی که میتونه از خودش ارائه کند را داشته باشد. وقتی من لباس یا مدل موی مناسبی میتونم داشته باشم، بی تفاوت بودن به رنگ و مدل موهایم یا سر و وضعم کار صحیحی نیست. شما وقتی ظاهر برازنده ای دارید احساس اعتماد به نفس بیشتری هم می کنید.
آن چیزی که این وسط به نظرم درست نیست درگیرش بشویم رسیدگی وسواس گونه به خودمان و ظاهرمان یا درگیر خرید اجناس با مارک خاصی که هزینه زیادی به آدم تحمیل کند و امثالهم هست. من فکر میکنم … خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، به نظرم اینکه تلاش کنیم زیبا و برازنده باشیم کار درستی است ولی نه وسواس گونه، نه برای فخرفروشی و نه برای خودنمایی.
… رسیدگی به افسردگی و رفع آن هم که از ضروریات و رعایت حق روان است. تفریط قوه شهویه باعث افسردگی میشود. اگر لازم است با پزشک می توان مشورت کرد و در بازه ای دارو مصرف کرد تا درمان حاصل شود.
در مورد هماهنگ شدن با اجتماع هم، من این مورد به خود رسیدن و داشتن وضع و ظاهر مرتب و برازنده بودن را به معنی همسو شدن با اجتماع نمی دانم چون اصولا کار اشتباهی نیست که بخواهیم آن را بد تعبیر کنیم. به استنباط من هماهنگ شدن با اجتماع زمانی غلط است که یک ضد ارزش را به عنوان ارزش معرفی و تبلیغ کنند که باید آگاه باشیم و پیروی نکنیم.
امیدوارم موفق و خوشحال باشید
خیلی ممنون از پاسخ آموزنده شما. من هم خیلی استفاده کردم. وقتی پاسخ شما رو خوندم یاد نمایشگاهی که به مناسبت صدمین سال تولد استاد برگزار شد افتادم که در آن برخی از وسایل استاد رو قرار داده بودن، من همیشه با خودم فکر می کردم چقدر استاد با سلیقه و به روز لباس ها شون رو انتخاب می کردن و چه ظاهر شیک و فوق العاده ای داشتن. استاد سبک زندگی یک انسان کامل و متعادل رو به ما نشون دادن دور از هر افراط و تفریطی، وقتی وارد کار اداری و قضایی شدن از نظر ظاهر هم مطابق همون زمان در اجتماع حضور داشتن. همون طور که در آثارلحق فرمودن هر روز هم برنامه ورزشی داشتن و حق جسم رو رعایت می کردن. ما هم باید سعی کنیم از زندگی استاد درس بگیریم و عمل کنیم.
در جواب ن عزیز؛
آیا ورزش را امتحان کرده اید؟ یا آیا امکان ورزش از هر نوع آن، (از پیاده روی تند تا رفتن به باشگاه) دارید؟
حس نشاط خوبی که پس از ورزش به انسان دست می دهد شاید خیلی راحت این وسواس فکری را از شما دور کند.
اعتماد بنفس یک ورزشکار را داشتن، شادابی و ذهن فعال و … از اثرات ورزش مداوم که همراه با ایجاد خستگی باشد، است.
ضمن اینکه مبارزه با تنبلی برای ورزش کردن خودش مبارزه با نفس است و به انسان حس خوشایندی می دهد.
آرزوی موفقیت برای حضرت عالی
منم این مشکل را دارم …ولی فکر کنم جوابش تعادل است …یعنی بین دنیا و آخرت و ظاهر و باطن تعادل را برقرار کنیم … البته من سعی می کنم فقط …نمی گویم موفق هستم
با عرض سلام:
(اینگونه پیشامدها را به عنوان دروس معنوی از طرف او یا دارویی برای درمان روان و روحش و یا پیشگیری از یک حادثه مهمتری تلقی میکند».۶ با چنین دیدی نتیجه معنوی وقایع و نه نتیجه ظاهری و فوری آنها برایش اهمیت پیدا میکنند و درک معنای عمیقی که در پشت هر اتفاق است حالت شکرگزاری در او ایجاد میکند. رسیدن به چنین مرحلهای در اثر پیشرفت روحی حاصل میشود.)
روز گذشته با چند نفر از دوستان به مسافرتی یک روزه رفته بودیم در راه برگشت گرم صحبت بودیم در مورد مسایل مختلف صحبت می کردیم ، نمی دانیم چطور شد که صحبتمان راجع به زندگی یکی از نزدیکان مشترکتان کشیده شد که البته به ظاهر نمی خواستیم قضاوت کنیم ،. ولی خوب هر کداممان نظری می دادیم بعد از مدتی وقتی که به جئ پی اس نگاه کردیم متوجه شدیم زمان و مسافتمان از حد عادی خیلی بیشتر شده و فکر می کردیم کدام جاده را باید درست انتخاب می کردیم که اشتباه شد ، بلاخره مجبور شدیم مسافت وزمان بیشتری را سپری کنیم یعنی راه شش یا هفت ساعت را با یک ساعت بیشتر ادامه دادیم. اولین چیزی که به نظرمان امد این بود که حتما خیرییتی در ان بود و خدا را شکر کردیم ، و بعد یکی از دوستان اشاره کرد زمانی که داشتیم راجع به ان فرد نظر می دادیم و حتما قضاوت هم در ان بوده از همان جا جاده را اشتباه رفتیم و گفتیم که نباید این کار را می کردیم ، مگر ما از همه چیز اگاهی داریم که بخواهیم نظری بدهیم و در واقع این درسی شد که به لطف و کرمش توانستیم انرا بفهمیم ، وامیدوارم که در ذهنمان بماند. که البته لطف کردند و پرداخت ان را فورا دیدیم. که امیدوارم درس انرا گرفته باشیم.
«ما از اصل خود فرود آمدهایم تا سیر کمال معنوی کنیم».
با سلام و تشکر از متیس عزیز بخاطر یادآوری این اصل مهم که هدف را مادیات قرار ندهیم و نگذاریم فشار مادیات ما را از هدف اصلی دور کند.
سلام ممنون از همگی
سوال دیگر که شاید ادامه سوال قبل هستش راجع به غرور هست مدتی روی غرورم کار کردم نمیدانم درست کار کردم یا اشتباه ، شاید به جای غرورم ارزشم رو پایین آوردم
سعی کردم آدمها رو دوست داشته باشم و تا جایی که عقل و توانم
بهم اجازه داده متواضع برخورد کنم و باعث ناراحتی دیگران نشوم الان نمیدانم با افرادی که گستاخ هستن و یا افرادی که تورو ناراحت میکنن یا افرادی که غرور باعث افتخارشان است باید چطور برخورد کرد حس میکنم قدرت و جسارتم را از دست دادم حس میکنم اصلا من اشتباه کردم شاید بقیه غرور ندارن خوددوستی دارن و منم که خودمو دوست ندارم و فکر میکنم گذشتن از حق کار درستیه در این اجتماع، آیا باید درست آینه ی رفتار دیگران شد (هست باش برای هستان ، نیست باش برای نیستان )یا نه برعکس ؟؟ این ادم ها سر راه من هستن که بیشتر و بیشتر غرورم شکسته شود یا باید عرضه و جسارتم رو بالا ببرم ؟
وقتی سکوت میکنم واکنش نشان نمیدهم احساس بی عرضه بودن و ناتوانی بهم دست میدهد ،بیشتر حس سرکوب شدن دارم تا حس گذشت ، شاید چون بیش از اندازه اینکارو انجام دادم شاید گذشت هم حدی داره شاید بعضی مواقع باید واکنش نشان داد حتی نسبت به مسایلی کم اهمیت که به خودم ثابت شه میتونم ، جامعه پر از غرور و خوددوستی و فخر و خودخواهیه و بدخواهی ، و درست وقتی کلی سعی کردم نوع دوست و خیرخواه باشم و معمولی باشم معمولی رفتار کنم معمولی صحبت کنم با جامعه ایی روبرو شدم که همه میخواهند خوددوست باشن برتر باشن خاص باشن روز به روز قدرت مندتر و بی ملاحظه تر و با اعتماد بنفس تر، مات و مبهوتم.
میترسم رفتارم اشتباه و ساده لوحانه باشد و عقب بمانم از جامعه ،واقعا نمیدانم چه کاری درست هست چه کاری غلط،
در مورد مبارزه با غرور، روش این ویویی که من متوجه شده ام یکی انجام ندادن عمل مطابق میل نفس و در خلاف جهت ارضای غرور (اشاره به سوال و جواب مربوط به غرور در کتاب برهان الحق) و دیگری محبت کردن به دیگران است. راه های دیگر تلقین عجز و ناتوانی خود، در نظر داشتن عیوب خود و حقیر و ناچیز تلقی کردن اعمال خود هست که فکر میکنم این سه تای آخر این ویترو باشند. (اگر اشتباه میکنم خواهش میکنم دوستان راهنمایی فرمایند)
در مورد برخورد با افراد گستاخ و غیره، مثل تمام رفتارهای دیگر اجتهاد میخواهد. ولی به طور کلی خداوند قوه غضبیه را داده تا با آن بتوانیم از خود دفاع کنیم. حد تعادل آن دفاع از خود و حفظ حد و حریم خود است. تجاوز به حقوق دیگران، پرخاشگری یا دفاع نکردن از حق خود و ترسو بودن دو حالت افراط و تفریط این قوه هست. (در کتاب مبانی ۱ فکر کنم فصل ششم می توانید مطالعه کنید)
تواضع هم کاملا یک “حس درونی” هست. به رفتار بیرونی و خود را جلوی دیگران کوچک نشان دادن نیست. شما می توانید در رفتار با دیگران قاطع و محکم برخورد کنید ولی درونا متواضع باشید و رفتارتان عاری از غرور باشد.
یاد مثال میله بندبازی در کتاب طب روح بیفتید. فرمودند هدایت او میله بندبازی است. در حین قدم برداشتن گاهی به راست و چپ متمایل میشویم با هدایت اوست که تعادل را می توانیم بیابیم.
بنابراین با این نیت که خدایا میخواهم رفتار صحیح و مطابق رضایت شما را بفهمم و عمل کنم، برای نمونه یک بار یا چند بار در برخورد با دیگران ضد ترس رفتار کنید و در برابر رفتار غیرمحترمانه دیگران عکس العمل قاطعانه بروز دهید.
در هر حال سیرسلوک یک نوع درس خواندن معنویست. وقتی درس بگیریم پیشرفت میکنیم. با یاری “او” و آزمون و خطا می توان انشالله نقطه تعادل را پیدا کرد.
خیلی ممنون از توضیحی که دادید
با سلام در مورد غرور چون من هم آدم مغروری هستم و بودم و بسیار کار کردن روی صفت غرور مشکل دارم فقط متوجه شدم هر موقع مغرور بودم ( البته نفسم بهانه های می آورد ….. نه اینکه می گفت مغرور باش توجیه های می آورد در مورد رفتارم با دیگران که اگر دقیق رفتارم را بررسی می کردم نشانه های از غرور در آن پیدا می کردم ) لذا زمانی که به نفسم اصلا گوش نمیدادم و فقط می گفتم باید در مقابل دیگران متواضع و با احترام باشم بسیار بسیار و شاید اصلا در مقابل رفتار مغرورانه دیگران قرار نمی گرفتم ولی زمانی که گوش به نفسم می دادم در طول روز با افراد مغرور بسیاری برخورد می کردم . همان طور که حضرت مولا فرمودند ادب و تواضع محبت میاورد .
سلام علیکم
ضمن تشکر از متیس عزیز.
با تجربیات متعددی که برام پیش اومده به کرات بهم ثابت شده که موثر در همه چیز خداست. موقعی که برام مشکل یا پیش امد بدی اتفاق میفته به یاد سرانجام کارهای قبلی میفتم که نهایتا به نفعم بوده خیلی زود قلبم اروم میشه، البته نمیشه کتمان کرد که در لحظه اول نفس بیکار نمیمونه و مدام به طرق مختلف میخواد حواست رو از موثر پرت کنه.
مورد دیگه ای که خیلی کمک میکنه (فکر و ذکر) هستش.
و در آخر در طی روز همش از خدا میخوام که امتحانم نکنه.
با تشکر فراوان از مقاله بسیار مفید
روزهایی از زندگی هستند که وقتی به آن ها نگاه میکنم هیچ کار مفیدی انجام نداده ام دلیل این بی انگیزگی همان عذابی است که بدلیل فشار تمایلات نفسانی حس میکنم که وقتی همه چیز خوب نمیشود دیگر خودت را خسته نکن این هم درست کنی مشکل از جایی دیگر سبز میشود نفس زیرکانه به افکارم رسوخ کرده و با تلقین این حس که بالاخره یک جای کار باید بلنگد پس زیادی تلاش نکن اراده را فلج کرده غافل از اینکه همه این احوالات از دنیا پرستی ناشی میشود وگرنه وقتی آن دنیا را در نظر داشته باشیم و به دید وظیفه در اینجا تلاش کنیم نتیجه خیلی اهمیتی ندارد
روایتی در آثارالحق جلد یک نقل شده در خصوص فردی که ظاهرا گاوی داشته برای بزرگی سر می برد و جریانی باعث می شود فکر کند که مورد قبول واقع نشده گوساله آن گاو را نیز سر می برد و بعدا مورد لطف بزرگی قرار می گیرد.
از آنجا که استاد گفته اند قصدم از روایت اینها داستان سرایی نیست بلکه پند و اندرز است نتیجه می توان گرفت که
…. برای رسیدن به “او” باید از بهترین داشته هایت بگذری.
اینکه استاد گفته فقط من میدانم کف نفس در جوانی چقدر ارزش دارد ، شاید یک روی آن به همین موضوع اشاره داشته است.
آنچه در روانشناسی به آن “کمپلکس رفتاری” گفته می شود که به لطف منابع بروز دانشگاه سیرکمال منشا آنها را بهتر می دانیم یگانه داشته های ناب ما و ذخیره های درحال اتمام ما (مانند کپسول اکسیژن غواصی) می مانند که فرصت محدودی داریم واحد های عقلانی لازم را از آنها استخراج کرده و جهت رشد عقل سلیم به مصرف برسانیم.
شاید از این دیدگاه بتوان فهمید که فرصت ما برای استخراج این واحد عقلانی چقدر محدود است و شاید حتی تعداد واحد های عقلانی اصلی برای رسیدن به سطح مطلوب و گرفتن قبولی ماندن در برزخ (ارفاق بزرگ) نیز بسیار محدود باشد.
ممنون از نظرات دوستان،بسیار کمک کننده بود
انشالله با مدد خدا بتوانیم قدمی در شناختن خود برداریم
با سلام خدمت متیس عزیز که مثل همیشه و به موقع مقاله با ارزش را در اختیار ما گذاشتن .
جهت دنیا همیشه به نفع مخلوق است ،جمله که آرامش این روزا همه ماست با یادآوری جمله موثر در همه چیز یکتاست ،دوباره آرامش به قلب و ذهنم برگشت ،واینکه وقتی به برزخ وارد وارد میشیم ،اول چیزی در مورد ما بیشتر اهمیت دارد ،درجه ایمان صادقانه ما به یک خدا حقیقی و نیکی به خلق است ،باعث میشود به پوچ بودن این دنیا بیشتر پی ببریم و تلاش برا اهداف معنوی و پرورش فکر صحیح و خدمت به خلق را در خود بیشتر کنیم .
وحسرت و افکار پوچ را از خود دور کنیم و رضایت یکتا را جهت کار قرار دهیم ،ممنونم از شما به خاطر تلنگر که به من وارد شد و دوباره فهمیدم خودم درگیر مسائل دنیوی نکنم .
با سلام خدمت متیس عزیز
زندگانی استاد حاوی نمونه هایی از وقایع مادی است، نشانگر این که چگونه می توانست در مقام یک ناظر بیرونی، از جنبه های مادی فاصله بگیرد. شرح وقایعی چون جنگ،قحطی،بیماری،مشکلات خانوادگی،بی عدالتی های اجتماعی،آزارها،تهدیدها و دیگرها، حکایت از این دارد که یگانه اهمیت این وقایع برای او، دروس معنوی ناشی از آنها بوده. لازمه ی چنین رویکردی، تعمق در جزئیات زندگی روزانه است و کوشش در شناخت بیشتر خود در مواجهه با وقایع ناگوار، و به موازات آن ، «او را موثر واقعی در همه چیز دانستن». با چنین رویکردی، توجه انسان معطوف به علل وقایع روزانه میشود (و نه الزاما خود آنها ) و این که چنین وقایعی از معنوی چه درس و پیام و خاصیتی برای او دارد. ( برگزیده، گفتار ۴۱۸)
اگر بشود که از حالت از خود بی خبری معنوی تا حدی کناره بگیریم، می توانیم دنیای خارج از خود را از نگاه یک ناظر بیرونی ارزیابی کنیم.
با سلام در این دنیای امروز علیالخصوص محل زندگی ما چه دلمان بخواهد وچه دلمان نخواهد تحت تاثیراخبار خوب وبد اقتصادی مروبط به شغل کسب وکار خودمان هستیم بخاطر اینکه از مسیر معنوی که استاد برایمان هموار کرده خارج نشویم.بهترین کاراینه خودمان را متصل به مفاهیمی که متیس منتشر میکند کنیم که بدون شک همه می دانیم منشاآن هدایت الهی است.دراین ایام کرونا متیس با انتشارات مقالات مارا رها نکردوبا خود همراهمان کرد.ماهم وظیفه داریم کمی وقت بگذاریم ورها نکنیم .
باعرض ادب وسلامت
خدمت میتیس عزیز
دست اندرکاران محترم
و ممنون از این مقاله خوب وباارزش
ومرسی از دوستان که تجربیاتشان رابه اشتراک
میگذارند
انشاالله بتوانیم به یاری و کمک او
خودشناسی کنیم
بسیار عالی
رود فراوان به دست اندرکاران عزیز
هرچه بیشتر با دروس نظری موسیقی استادالهی آشنا میشوم وبه عمق وعظمت هماهنگی انها توجه میکنم بیشتر به تعادل روانی وروحی ام کمک میشود . هرگاه از آستانه تعادل خارج میشوم نکات عملی این علم به دادم میرسد که یاد اورم رابطه اش را با یک زندگی معنوی : ضرب آهنگها ، شدت ،نیرو و چگونگی هماهنگی ورابطه اش ، مقدمه ، اوج وبرگشتش به آستانه تعادل . سعی میکنم مواظب ضرب آهنگها ، وفراز و فرودهای حالتهایم باشم . شیخ امیری را گوش کرده بودم اما
الان بیشتر متوجه تاثیرش میشوم . به محض اینکه مغزم با سرعت در حال نشخوار افکار منفی است با یادآوری ضرب آهنگ های شیخ امیری ، آرام میگیرد هوای تازه میگیرد و
سریع تر به آستانه کنترل میرساندم
ممنونم از شما
سلام خدمت متیس عزیز و دوستان،
در این روزهای سخت ، و در همه دوران ، با شنیدن همه موسیقی استاد ( بابا سرهنگی و بابا نااوسی، تاثیر خاصی بر من دارد که نگفتنی است) و تجسم حضورشون آرامش میگیرم و تعادلم را بدست میگیرم . بیاد میاورم که موثر در همه چیز اوست ، توکل وامیدم به اوست ، که اگر اتفاق ناگواری هم پیش بیاید میدانم که نتیجه اش حتما سودی دارد.
مؤثردر همه چیز یکتا است و بدون تأیید او، هیچکس نه میتواند به او کمک کند و نه میتواند به او صدمه بزند. اگر اتفاق ناگواری هم برایش پیش بیاید میداند که نتیجه حتما به سودش خواهد شد و اینگونه پیشامدها را به عنوان دروس معنوی از طرف او یا دارویی برای درمان روان و روحش و یا پیشگیری از یک حادثه مهمتری تلقی میکند