نفس اماره (۱)
نویسنده: ایزابل نژار
«نفس اماره یک انرژی روانی قوی و مُضّر برای روح است. این انرژی بر اثر فعالیتهای نقاط ضعف صفاتیِ ما دائماً تولید میشود و در سطح ایگومان به صورت انگیزشها و امیال ضد اخلاقی و ضد الهی بروز میکند.»١
اِشکالی که در اینجا ممکن است به نظر برسد اینست که وجود نفس اماره علیرغم مقاومت شدید در مقابل تلاشهای اخلاقی ما، شرط لازم برای پیشرفت در سیر کمال روحی معرفی شده است. از این نقطه نظر نفس اماره را میتوان بهترین دشمن به شمار آورد! بنابراین، شناخت نفس اماره اهمیت خاصی پیدا میکند. برای اینکار ابتدا باید با بروزات گوناگون آن آشنا شویم. تجربه نشان میدهد که نفس اماره دائما به شکلهای گوناگونی نمایان میشود. به محض اینکه فکر میکنیم یکی از بروزات آن را شکست دادهایم، دوباره به صورتی دیگر پدیدار میشود. پس چگونه میتوان خصوصیات آن را تشخیص داد؟ چگونه میتوان چهرههای گوناگون آن را شناسایی کرد؟ قبل از پاسخ به این سوال، لازم است معنای اخلاق و رفتار اخلاقی را روشن کنیم.
اخلاق اجتماعی و اخلاق ایستا
اخلاق اجتماعی که میتوان آن را به منزله حداقل رفتار اخلاقی محسوب کرد، در واقع بیشتر در چارچوب مجموعهای از قوانین اجتماعی قرار میگیرد که اگر میخواهیم در جامعه پذیرفته شویم ملزم به رعایت آنها هستیم. در این نوع اخلاق، مادام که این قوانین را رعایت کنیم، تخلف آشکاری در قراردادهای اجتماعی یا آیین معاشرت از جمله اهانت، ناسپاسی، فقدان دلسوزی و همدردی و غیره رخ نمیدهد. از جنبه تعلیم و تربیت رعایت اصول اخلاقی یا به عبارتی جنبه بیرونی اخلاق را میتوان مهارتهای زندگی نامید که همزیستی در جامعه را امکان پذیر میکند. هدف از رعایت مهارتهای زندگی اینست که صرفاً بتوانیم در محیط اجتماعی خود فردی خوشایند و قابل قبول باشیم.
رعایت چنین اخلاقی، بدون شک محاسن خاص خود را دارد ولی بسیار سطحی است. اگر از اصول مهارتهای زندگی فراتر نرویم، مسلماً وجه بیرونی اخلاق را بر حالت درونی ذهن خود اولویت دادهایم. مثلاً کافی است شکسته نفسی کنیم بدون اینکه فروتن باشیم. مبادی آداب باشیم بدون اینکه دلسوزی کنیم. مودب باشیم ولی دروناً اشخاص را تحقیر کنیم. در ظاهر فخرفروشی نکنیم اما قلباً از شکست دیگران خوشحال شویم. .یا جلوی دیگران حفظ ظاهر کنیم، ولی پشت سرشان آنچه در ذهنمان میگذرد را ابراز کنیم.
چنین اخلاقی را که فقط بر وجه بیرونی رفتار و حفظ ظاهر متمرکز است نمیتوان اخلاق محسوب کرد، زیرا ترس از مجازات، یا سرزنش است که ما را از انجام کار نادرست بازمیدارد. و همینطور میل به خوشایند بودن، تحسین شدن یا موفقیت اجتماعی است که به ما انگیزه میدهد رفتار صحیح داشته باشیم. حال آنکه اخلاق در صورتی ارزش واقعی مییابد، که رفتارهای بیرونی بر یک واقعیت درونی پایهگذاری شوند. به همین سبب است که ما صداقت را در دیگران ستایش میکنیم.
در سطح عمیقتر، اخلاقی است که از تربیت اولیه ما ناشی میشود، و باعث میشود به راحتی برخی از اصولی که در دوران کودکی (یا در زندگی گذشته) آموختهایم را رعایت کنیم. به همین سبب است که برخی افراد طبیعتاً از یک یا چندین خصوصیت مثبت (راستگویی، کمک به دیگران) برخوردارند بدون اینکه عمل به آن مستلزم تلاش مداوم باشد. هر چند برخورداری از این خصوصیات اخلاقی ارزشمند است ولی اگر به آنها قانع شویم جلو نمیرویم. خصوصیات اخلاقی ناشی از تربیت اخلاقی اولیه، یا آنهایی که جزو طبیعتمان هستند، قسمتی از اخلاق ایستا میباشند که عمل به آنها مستلزم تلاش مداوم نیست.
ولی در کنار نقاط مثبت، نقاط ضعفی هم داریم مثلاً کسی ممکن است هیچگاه دروغ نگوید، اما خودخواه باشد. اگر برای بهبود آنها تلاش نکنیم و تصور کنیم که ما همانطور که هستیم باقی میمانیم و نمیتوانیم خود راتغییر دهیم، در مقابل هر گونه تلاشی برای تغییر مقاومت خواهیم کرد.
اخلاق در سیر کمال
نوع دیگری از اخلاق وجود دارد که مبتنی بر فرایند سیر کمال است و عمل به آن منجر به تحول درونی میشود، و از رعایت اخلاق اجتماعی و اخلاق ایستا فراتر میرود. هدف از این اخلاق، فقط تضمین نظم اجتماعی که زندگی با دیگران را ممکن میسازد، یا رعایت اصول اخلاقی که جزو عادتمان شده نیست. بلکه اخلاقی است که عمل به آن روح را تغذیه میکند و موجب تحول جوهر وجود میشود. این اخلاق از خود درونی ما برمیخیزد و اخلاق اجتماعی را نیز در بر میگیرد و با آن تضادی ندارد، بلکه به آن بعدی عمیقتر و اصیلتر میدهد. عمل به این اخلاق ابزاری در اختیار ما میگذارد که میتوانیم به کمک آن شناختمان را از خود و جهان اطرافمان گسترش دهیم. بدون عمل به این اخلاق در محدوده آسایش خود (comfort zone) و خودخواهی باقی میمانیم و راه را بر هر پیشرفت درونی میبندیم.
عمل به این اخلاق مستلزم هشیاری (حساسیت) بیشتری است. هر چه هشیاری اخلاقی خود را بیشتر رشد دهیم، آگاهیمان از کاری که در فرایند سیرکمال پیش رو داریم بیشتر میشود. علت آن اینست که میزان توقعی که باید از خود داشته باشیم بالاتر میرود. عمل به اخلاقی که در سیر کمال منظور است، مستلزم شجاعت است. به این معنی که ابتدا باید وجود نقاط ضعفی را در خود بپذیریم که خود را عاری از آنها میدیدیم. در ابتدا، پذیرفتن این موضوع که ما میتوانیم با روشهای نامحسوسی دیگران را آزار دهیم یا چیزی را از آنها سرقت کنیم، یا به عناوین مختلف حقوق آنها را ضایع کنیم بسیار دشوار است. اما به تدریج به جزئیاتی که قبلاً به نظرمان بیاهمیت بودند، توجه بیشتری میکنیم. ولی اگر این شناسایی فقط در حد بررسی باقی بماند، ما را به یک منبع دانش صرف مبدل میکند، در حالی که عمل به اخلاق به معنی مبارزهای فعال و بیوقفه با فشارهای ضد اخلاقی درونی است و همه اینها در صورتی بر ما آشکار میشوند که هشیاری و توجه خود را بیشتر کنیم.
زندگی موقعیتی است برای عمل به اخلاق
برای جلوگیری از هر گونه سوء تفاهم برخی از توضیحات ضروری به نظر میرسند. در واقع دیدگاهی که در اینجا ارائه میشود شاید این فکر را تداعی کند که ما به دنبال اخلاقیاتی هستیم که صرفا هدفش خردهگیری است، یعنی با عنوان کردن مسائل ساختگی سعی میکند عذاب وجدان را در ما تقویت کند. حال آنکه، قوی کردن هشیاری (حساسیت) اخلاقی به این معنی نیست که تمام جنبههای زندگی درونی خود را برای لذت دروننگری با ذرهبین نگاه کنیم، بلکه این کار یک روش زندگی و طرز تفکر است. اخلاق معنوی، مبتنی بر یک فرض بنیادین در مورد انتخاب روش زندگیمان است. لازمه دنبال کردن این اخلاق، کنار گذاشتن یک زندگی اجتماعی طبیعی (تشکیل خانواده، داشتن حرفه، رفاه و موفقیت اجتماعی) نیست. در رعایت این اخلاق تنها چیزی که متفاوت است اینست که فرد به فعالیتهای اجتماعی خود از بُعد دیگری نگاه میکند، یعنی زندگی را موقعیتی برای پیشرفت روح خود در نظر میگیرد. این کار یک سرگرمی یا فعالیتی نیست که آن را به زندگی خود اضافه کنیم. بلکه جزیی از زندگی ماست که نگرشمان به زندگی را مشخص میکند. عمل به اخلاقیات وسیلهای برای داشتن یک زندگی آسانتر نیست. بلکه زندگی، موقعیتی در اختیار ماست تا بتوانیم در اخلاقیات پیشرفت کنیم.
به عبارت دیگر، چنین رویکردی به اخلاق از نگرش معنوی به هستی، جداییناپذیر است: زندگی در صورتی معنا میگیرد که هدفش رسیدن به مرحله کمال روحی باشد. سرنوشت ما این نیست همان که هستیم باقی بمانیم، ما از استعداد به کمال رسیدن و ملحق شدن به اصل خود برخورداریم. زندگی در کره خاک هدف اصلی ما نیست، بلکه فرصت زندگی در آن، مرحله لازم برای طی فرایند تغییر خود و رسیدن به رشد روحی است که ما را به هدف اصلی زندگی میرساند.
از این منظر، عمل به اخلاق معنویت (اصول اخلاقی که منشأ الهی دارند)، وسیلهای است در دست ما تا روح خود را رشد دهیم و آن را از بیماریهای گوناگون که در معرضشان قرار دارد در امان نگهداریم و سلامتش را حفظ کنیم. با پرورش صفات اخلاقی از جمله گذشت، نیکی، سخاوت، رعایت حقوق ( خود، دیگران و سایر موجودات)، صداقت، از خودگذشتگی، … رشد مناسب آن را چه بسا میتوان تأمین کرد. البته اجرای این صفات انسانی مستلزم قوه تشخیص و تمیز است. یعنی باید در حد تعادل و مناسب با شرایط به آنها عمل کرد.
آشنایی با نفس اماره
عمل به اخلاقی که سبب تحول روحی میشود به نوعی به بازی ویدیویی شباهت دارد. وقتی مرحله اول اخلاق (اخلاق اجتماعی) را گذراندیم، وارد مرحله دوم میشویم که نقاط مشترکی با مرحله اول دارد ولی از آن فراتر میرود و فرد با پیچیدگیهای بیشتری (در قیاس با مرحله اول) روبهرو میشود در این مرحله اصول بیشتری را باید رعایت کند. به محض اینکه اخلاقیات را در معنای کمی وسیعتر آن در نظر بگیریم با چهره جدیدی مواجه میشویم که همان نفس اماره است. قبلا اشاره کردیم که وقتی هشیاریمان بیشتر شود، فشارهای ضد اخلاقی را بیشتر احساس میکنیم. این فشار همان نفس اماره است که دشمن اخلاقیات است. نفس اماره به طور مداوم در ما حضور دارد، خواه از وجودش آگاه باشیم خواه نباشیم. او منشأ تمام انگیزشها، اعمال و افکار ضد اخلاقی است. خصوصیت اصلی آن مکار بودن است. نفس اماره در ظاهر چنان ساکت و نامحسوس است که گاه وجودش را فراموش میکنیم و از این طریق است که ما را کنترل میکند. این دشمن درونی، در عین حال برای ما مفید است. او ما را به کارهای نادرست سوق میدهد اما همین میتواند برای ما مفید باشد. زیرا مقاومت در مقابل او منجر به پیشرفت ما میشود. نفس اماره مانند میکروبی است که میتواند سلامتی ما را به خطر بیندازد، ولی در عین حال برای مقاومت سیستم ایمنی بدنمان وجودش ضروری است. یا مانند اصطکاک سطح جاده است که هم مانعی است برای حرکت و هم شرطی لازم برای آن.
هدف از این مجموعه مقالهها این است که تصویری از دشمن درونی خود ( نفس اماره) ارائه دهیم و سپس توصیه و راهکارهایی را برای مبارزه با آن بیان کنیم. به طور کلی شرح تئوری نفس اماره فایده چندانی ندارد. تا زمانی که در مواجهه با موقعیتهای زندگی روزمره به طور جدی با نفس اماره دست و پنجه نرم نکنیم، نمیتوانیم حضورش را به وضوح مشاهده کنیم. ضمنا یادآوری میشود که در این مقالات مفهوم نفس اماره بر اساس مدلی بررسی میشود که استاد الهی ارائه داده است و این مفهوم با آنچه به طور عموم به نفس اماره به عنوان یک شیطان اطلاق میشود، متفاوت است. در واقع، نفس اماره میتواند ابزاری پویا و مفید برای رشد روحی محسوب شود.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
۱ – راه کمال، فصل ۱۴، انتشارات البن میشل ، ۲۰۱۸، فرانسه
با تشکر از سایت متیس بخاطر مقالات بسیار مفید و ارزشمندش.
یکی از ضعفهایی که شخصا دارم این است که عملم به صورت این ویترو میابشد و این باعث درجا زدن میشود حال انکه مبارزه با نفس اماره باید بدون وقفه و فعالانه یعنی به صورت این ویووباشد.گاهن در ذهن خود به این موضوع فکر میکنم که همین که به نقاط ضعف صفاتی خود توجه میکنم و انها را پیدا میکنم کفایت میکند یا به خود می قبولانم که ان ضعف را در وجودم از بین برده ام اما غافل از اینکه این خود از نفس اماره نشئت میگیرد و مانع از انجام عمل این ویوو میگردد.
در همه امور زندگی بروزات نفس اماره رو میبینم ولی گاهی با توجیهاتی ان امر رو عادی و مناسب موقعیت اجتماعی کنونی می انگارمولی بعدش از انجامان کار خشنود نمیشوم وبرعکس احساس بیهوده بودنش رومیکنم ودچار ناراحتی باطنی میشوم
سلام وتشکر از متیس بلاگ
وجود مقالات به موقع شما نجات دهنده ماست مرتب با زحمات شما ما را روی خط مستقیم می گذارد مرسی
با خواندن واموختن فکر و انگیزه روزانه من بیدار میشود به خودم می گویم هرروزی هم یک کمی فکر وعمل کنم کم کم جلو می روم وامیدورانه و با توکل به یکتا روزم را شروع می کنم.
سلام و عرض ادب
مانند همیشه به موقع و قابل تفکر انشالله بتوانیم استفاده کنیم .
با عرض سلام
خیلی ممنون از مقاله جدید. امید است به لطف خدا، با وجود این مجموعه مقالات و نظرات دوستان به شناخت بیشتری از نفس اماره برسیم.
دشمن دانا به از نادان دوست
دشمن دانا بلندت میکند، بر زمینت میزند نادان دوست
فردوسی به رندی خیلی ظریفی به هر دو قسمت دشمن دانا(کنایه از ایگو و متعلقاتش) و دوست نادان (کنایه از فرامغز و متعلقاتش) اشاره کرده.
به نکته خیلی مهمی دز خصوص “مکار بودن” و ” دشمن خاموش” بودن نفس اماره اشاره شده است.
تعبیر خیلی هوشمندانه ای که در کتاب راهنمای عملی از نفس شده از جمله ” افعی تف انداز ” در فصل ۱۴ بار معنایی خیلی دقیقی رو به خواننده گوشرد میکنه که نفس بسیار هوشمندانه عمل میکنه و “من” رو از خودم بهتر میشناسد.
در قرآن هم اشاره شده که “یوسوس فی الصدور ناس” که اولا به “قلوب مومنین” راهی ندارد و دوما در ما دائما “می دمد” (در سینه ها میدمد).
مفهوم “دمیدن” هم به طور کامل در فصل ۱۴ کتاب راهنمای عملی توضیح داده شده است.
بنظر میاید فضای سوشیال این روزها کانال و ابزاری شده برای دمیدن فی الصدور ناس.
با تشکر از ترچمه و ارایه این مقاله
تقسیم بندی بسیار جالبی در حوزه اخلاق اجتماعی و تربیتی و اخلاق سیر کمال بیان شد.
مفهوم منطقه آسایش هم واقعا به درستی بیان شده است. چراکه تا زمانی که با دغدغه پیشرفت در سیرکمال رفتارها و افکارمان را پایش نکنیم، ممکن به اشتباه دچار خود بزرگ بینی شویم.
م.د
با سلام و تشکر بابت تمام زحماتتون ، ای کاش میتونستم با عمل ، هر چند ناچیز قدردانی کنم و به اعتباری ناسپاسی
متاسفانه نفس آماره در من دنبال برآورده شدن خواسته هایه مادیمه و در معنویات بدنبال نتیجه گرفتن از نیت و عمل
خداروشکر میکنم به لطف حق مثه نم باران بر روحم بود
سلام و تشکر از سایت متیس بلاگ عزیز با مقالات بسیار باارزش و کاربردی
با سلام و تشکر فراوان از این مقاله بسیار موثر در شناخت انواع اخلاق : اخلاق سطی یا شاید بتوان گفت اخلاق کاذب ، اخلاق ایستا و اخلاق معنوی و همچنین شناخت نفس اماره و ترفندهای آن .
من متوجه شدم : اخلاق مناسب و موثر ومفید برای فردی که میخواهد سیر کمال کند، اخلاق معنوی یعنی اخلاقی که روح ما را به نحو صحیح تغذیه می کند است .ایجاد این اخلاق در رفتار خود موجب می شود بتوانیم بهتر در مقابل نفس اماره مقاومت و مبارزه کنیم.
با تشکر از متیس عزیز به خاطر مقاله پربار و آموزنده و به موقع امیدوارم بتوانیم عمل کنیم.
از دوست عزیز د.ع خواهش میکنم در مورد دوست نادان که به فرامغر و متعلقاتش تعبیر کرده اند بیشتر توضیح دهند. ممنون میشوم.
با تشکر از متیس که در این اوضاع و احوال پریشان روزگار با مقالات خود ما را گوش بزنگ وضعیتی که در ان هستیم،می کند.بنا بر انچه که در کتابهای استاد الهی و دکتر بهرام الهی بخصوص در کتاب راهنمای عملی امده،اگر هدف انسان در زندگی عمل به اخلاقیات الهی بر طبق تعالیم الهی حقیقی نباشد،خیلی زود خسته و زده می شود و در وادی سرگردانی می افتد.زیرا اگر عمل به اخلاقیات بر طبق اصول اصیل و حقیقی الهی نباشد،منبعی برای تامین انرژی عمل خود نداریم .با استفاده از انرژی مافوق علی است که موفق خواهیم شد کم کم عقل سلیم خود را پرورش دهیم و ملاکها درست را بهتر بشناسیم،حیله های نفس اماره را تشخیص بدهیم و بدانیم چطوره با آن مبارزه کنیم.باید ملاک صحیح داشته باشیم و با کمک انرژی مافوق علی برای کسب رضای خدا بکوشیم،فاکتورهایی که در اخلاقیات سطحی اجتماعی و دیگر اخلاقیات مفقود است.
با سلام وتشکر از متیس بلاگ
خدا را شکر کارو زحمات شما انگیزه بیرونی ما را تبدیل به انگیزه. درونی میکند وانگیزه درونی انرژی حرکتی معنوی را در ما بوجود می آورد اینجاست که مطمئن هستم معنی علیت را درک می کنم
با سپاس
با سلام به شما مطمئن نیستم منظور شما را درست متوجه شده باشم. منظورتون از انگیزه بیرونى چیست؟
گاهی عمل به یک اخلاق صحیح الهی, برای رشد و تغیردرونی, اجتناب از عمل است .
مانند : (جهت کنترل غرور و پرورش تواضع درونی), دفاع نکردن از یک کامنت COMMENT که به اشتراک گذاشته ایم و مقاومت در اثبات نظر شخصی, که چه بسا در طول زمان و کار کردن روی خود ان نظریه “نسبی صحیح ” ما , این بار با تردید نگاه کنیم. چون تجارب معنوی بعدی,( Engaging in an ethics of transformation ) دیدگاه ما را چه بسا عمیق تر و حتی دگرگون کرده باشد و صفت مدارا با دیگران در ما جوانه زده باشد.
Naghme جان به چه نکته خوبی اشاره کردید. بعض وقتها سکوت کردن و هیچ نگفتن (اگر با نیت مبارزه با نفس باشد) خود بهترین و سختترین کار عملی اینویو است برای مبارزه با این سرطان روح (غرور).
«…آنچه هم برای شما غرور میآورد فوراً آن غرور را از طرف نفس بدانید، زیرا چنانکه فوقاً گفته شد روح مطلقا هستی و غرور ندارد … مثلاً اگر در جمع بودید و از آن عملیات خود مغرور شدی و از راه غرور خواستی نمایش بدهید و به مردم بفهمانید که شما دارای مقامی هستید، اگر آن نمایش را ندادی و بالعکس برخلاف میل و غرور نفس رفتار کردی مثل این است که نفس را کشتهاید…» برهانالجق ص ۳۷۹
باتشکر از این مقالات گرانبها امیدوارم یکتای عزیز به ما کمک کندکه اخلاق اجتماعی واخلاق عملیمان یکی شود وبتوانیم باخود صادق تر شویم
با سلام خدمت دست اندر کاران متیس و تشکر مظاعف برای ارسال به موقع در بزنگاه های غفلت
ایا تابحال با کودکی مواجه شده اید، که بی منطق و لجوج برای رسیدن به خواسته و نیازش پا بر زمین میکوبد و در موقعیتهای مکانی و زمانی مختلف با تحت فشار گذاشتن تان شما را مجبور به مخالفت و یا نهایت مدارا میکند؟
در موارد اولیه شما نیرو و دانش ارام کردنش را دارید کم کم در موارد بعدی با خشونت برخورد میکنید و در اخر روز تسلیم میشوید و شروع به توجیه خواسته هایش میکنید .
که میتواند از این افکار سرچشمه بگیرد ؛
-الان دیگه همه بچه هاشون دارن همین کارو میکنن
-چاره ای نیست جبر جامعه اس و اگر قبول نکنم از جامعه طرد میشم
-اگر بخواهم خیلی هم کنترلش کنم فردا در میان این افراد نمیتواند دوام بیاورد.
_اینهمه سختگیری برای روانم ضرر دارد .و باید مثل دیگران اولویت را به شاد بودنم بدهم
.
.
مطمئنا مبارزه با نفس به طریق استاد ملزم به داشتن پتانسیلی برای خلاف جهت اب شنا کردن است .و برای از بین بردن تاثیر منفی این فشار ها بر روان شاید تنهااولویت دادن به رشد عقل سلیم میتواند ما را قانع به تحمل این سختیها نماید
البته ما نفس اماره رو معمولا به شکل خشم، شهوت، حسادت و حیلهگری میبینیم و یادمون میره که تنبلی، پرخوری و خیلی موارد دیگه هم شامل نفس اماره میشن که لحظه به لحظه درگیریم ولی چون ساکتتر و بی سر و صدا تر هستند غافل میشیم، عالی بود متن، ممنون.
دوست عزیز بِه چه نکته عالى اى اشاره کردید. بنده همیشه بِه خیال اینکه اولویت مبارزه با نقطه ضعفهایى است که بیشتر حقوق دیگران را پایمال مى کنند، از خیلى از این موارد مخصوصاً موارد مربوط بِه رعایت حق خودم غافل بودم تا اینکه بعد از تجزیه تحلیلهاى زیاد دیدم من با این غفلتم انرژى از خودم گرفته ام براى کار روى رعایت حق دیگران. تعادل باید بین امور دنیوى و اخروى جسم و روح برقرار کنیم تا عقل را بِه سمت عقل رحمانی رشد دهیم . تنبلى پرخورى که رخوت روانى و جسمى مى آورد ما را از انجام وظایفمان نسبت بِه عزیزانمان باز مى دارد. البته من هر دو مشکل را دارم و متاسفانه خیلى هم موفق نیستم در مبارزه با نفسم.
با سلام و تشکر از متیس عزیز و دوستان که باعث می شن به حال خود گذارده نشویم . خدا رو شکر وسپاس که این تعلیمات را داریم . هر قدر بیش تر از یک پرورش فکر صحیح بر خوردار شویم، به همان نسبت مقاومت غشای روانی مان قوی تر می شود راهنمای عملی ۱۰۵ .
سلام و عرض ادب و احترام
وقتی عمیق فکر میکنم به خودم میگم نمیدونم اگر این کتاب ها و مقاله ها نبود الان کجا بودم و دست به چه کارایی زده بودم ،آخه من اینقدر ضعیف هستم که نفس من رو تحت تاثیر قرار بده اما….این امکانات منو نجات میده و نمیذاره به حرفش گوش بدم ،هر لحظه از روز رو مدام دارم این رو تکرار میکنم .
مثل همیشه عالی وتاثیر گذار…امیدوارم همیشه موفق باشید وباکمک از یکتای عزیز بتونید مقالات جدید و پر فایده تون رو برای استفاده عموم در اختیارمون بذارید.
با عرض سلام و تشکر از این مقاله پر از محتوا منهم هرشب در خودم فرو میروم تا مچ عیوبم را پیدا کنم با خواندن این مقاله بار دیگر دریافتم در زمینه سازش با افراد نزدیکم اشکال دارم مثلا در یک مورد انتظار پاداش و قدر دانی و بیاد آوردن محبت های بی دریغم را از آن شخص داشتم تازه دریافتم که آن ایثار ها و خوبی ها کریمانه نبوده ومن چرتکه می انداختم .
در مورد دیگر با سنجش موقعیت افراد ووضع روحشان نبایست وارد جدال می شدم باز هم یکی دیگر از نقطه ضعف های من که خشم است بیرون زد هرگز چنین چیز را در خودم تجربه نکرده بودم مثل بمب تر کیدم در صورتی که بعد از کندوکاو دیدم بر اثر غرور دلم می خواست تمام وکمال شخص به حرف من گوش کند . همین باعث کدورت وجدایی شد
مورد امتحان پیش آمد با کمک یکتا فهمیدم امتحان است با آن شخص سلام و علیک کردم و ازش معذرت خواستم …
این ها را با دوستان در میان گذاشتم چون عمل به اخلاقیات و این دروس الهی هرروز است و متاسفانه تعطیلی هم ندارد.
فرزانه جان، چقدر مثال های خوبی زده اید. من هم همه اون هارو تو خودم پیدا کردم و سعی دارم با کمک خدا روشون کار کنم. یکی از راه های بهتر شدن در محبت کریمانه کار کردن در دو جبهه است: ١. جبهه این ویترو: تلقین به خودم که باید بیشتر میکردم و کار مهمی نبوده – ٢. جبهه این ویوو: تکرار بیشتر اعمال خوب برای دیگران
هربار با مطالعه مقاله های شما انرژی مثبت جدیدی را در خودم حس میکنم بسیار تشکر میکنم از زحمات شما
ممنونم…اخلاق اجتماعی و اخلاق ایستا مفاهیم تکان دهنده ای دارند. اینکه باید فراتر از آنچه که برایمان آسان است پا بگذاریم و به اخلاق خوبی که بهش عادت داریم اکتفا نکنیم. تازه جالب اینجاست همان اخلاق ایستا هم جای پیشرفت زیادی دارد و بعید نیست تا حدی توهم خودمان باشد.
با سلام و تشکر بیکران از همه عزیزان
نکته ای که جلبم کرد این (محدوده آرامش) بود که در خارج از اون نفس چنگ دندون نشون میده مثل : گرسنگی خستگی رفتن به یک اداره مثل دادگاه، دارایی، و… که از یک هفته قبل فکر آدمو بهم میریزه و کج خلق میشه.
به نظر خروج ازاین محدوده آرامش خیلی کمک به شناخت نفس و جلوگیری از خراب کاریهای اون میکنه.
شکر بسیار از همه این کمکهای ظاهری و باطنی.
بسیار عالی و کامل خداروشکر که تعلیمات استاد الهی در زندگیمون هست و با این مقالات و تعلیم ها مارو هدایت میکنه به راه راست .
با تشکر از نویسنده که از تمامی جهات نفس را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد و ذهن ما رو به دنیای درون باز می کند.
چیزی که توجه من رو خیلی جلب کرد طبقه بندی اخلاق بود و اینکه چقدر از آنچه که به عنوان اخلاق به روحم باید داده بشه و آنچه که من انجام می دهم فاصله هست . در واقع تمام کاری که برای پرورش اخلاقم انجام می دهم محدود به اخلاق اجتماعی و ایستا است و زمانی که بخواهم وارد مرحله بالاتری بشم نفس با بی تفاوتی یا تاییدم که در حال حاضر بهترین هستم از ورودم به مرحله اصلی جلوگیری می کنه و این رو با خوندن این مقاله تازه متوجه شدم .
درود فراوان بر متیس عزیز، بینهایت ممنون بابت تمام زحماتی که متقبل میشوید ومقالات سودمندی که نمیدانید چقدر به موقع بدستم
میرسند.
با سلام بسیار اموزنده و دلنشین هست
در شاهنامه حقیقت حضرت حاجی نعت در صفحه ۳۸۰ از دست نفس اماره می فرمایند
ندارم شکایت ز کس در جهان
جز از نفس خود، نیست بدتر از ان
همین نفس پتیاره بد سرشت
بود رهزن دین از سرنوشت
که کشتی نشینان دریای دهر
نگون کرده در بحر ظلمت به قهر
اگر نفس نبود به دل چون خناس
همه خلق میگشت یزدان شناس
….
اگر حق نباشد نگهدار روح
یقین دان شکسته شود چون سبو
شب و روز مجرم به حق در پناست
شود نقش قلبم به مهر راست
که ان مهر صادق بود عشق حق
فنا میکند نفس در هر ورق
وقتی حضرت حاج نعمت ازنفس اینگونه شکایت میکنند و بخدا پناه میبرند. وای برما
اگر کنار روح ملکوتیمان چنین دشمنی وجود دارد برای این است که خوبان از بدان مشخص شوند ، کافیست با صداقت و ایمان خالص بدرگاه حق پناه ببریم و با کمک از حضور او در حد توانمون با این دشمن درونمان مبارزه کنیم و به نتیجه کاری نداشته باشیم و نا امید هم از عملکرد خودمان و هم از ..کرم.. او نشویم ،
خدا خودش در موقع حملات پی در پی نفس بدادمان میرسد .انشالا
با سلام از گردانندگان عزیز ومحترم این نفس بی کردار چنان بر من مسلط شده که می خواهد افسردگی برمن ایجاد کند همان قوه شهویه است درجوانی به صورت خود برتر بینی وافتخار طلبی مرا مغلوب می کرد .چون اورا آزاد می گذاشتم ونیجه ای از عمل کردش نگرفت حالا غمزده ونگردان حسرت می خورد ونا امید است اما متوکل ومتوسل به یکتا می شوم تا به یاری خود مر ا نجات دهد از ناامیدی او خود معنوی ام را ودار به خوشی می کنم تا اوخجالت بکشد وکمتر مرا آزار دهد. انشأالله
ممنون میشم بیشتر توضیح بدهید این جمله رو :
“چون اورا آزاد می گذاشتم ونتیجه ای از عمل کردش نگرفت”
با عرض سلام :
زندگی را موقعیتی برای پیشرفت روح خود در نظر میگیرد. این کار یک سرگرمی یا فعالیتی نیست که آن را به زندگی خود اضافه کنیم. بلکه جزیی از زندگی ماست که نگرشمان به زندگی را مشخص میکند. عمل به اخلاقیات وسیلهای برای داشتن یک زندگی آسانتر نیست. بلکه زندگی، موقعیتی در اختیار ماست تا بتوانیم در اخلاقیات پیشرفت کنیم.
هر قسمت یا هر پارا گراف این متن برای ساختن زندگی دنیایی ومعنوی مان تاثیر گذار و حیاتی وووو ، است که باید ان را بار ها و بار ها خواند ، تجزیه تحلیل کرد تا وارد عمق وجود مان شود.
در ایندپت٢٠٢٠ متن ٢ که در تاثیرات محیط بر روی ما توضیح داده در قسمتی از ان چنین اشاره کرده هر قدر عقل سلیم بیشتر رشد کند ، دید او در معنویت عمیق تر می شود و می تو اند اراده فراعلی را حتی در معمولی ترین و پیش پا افتاده ترین اتفاقات روزه مشاهده کنیم. این را بارها وبارها خوانده ام وگاهی تاثیرات انرا را در زندگی ام و در اطرافیان دیدی ام ولی با ید طوری شود که در عمق وجود م ریشه کند.
مرسی از متیس عزیز و دوستانی که نظرات خود را به اشتراک می گذارند.
با سلام خدمت متیس عزیز وبا تشکر از زحمات بی دریغ شما ،واقعا یکتا فکر مارا هم میبیند و می شنود مانند نفس کشیدن همیشه با ماست و مراقب ماست ، تمام نکات و در وجود خودم دیدم البته ضعفها و بدیهاش رو، واقعا ممنونم که وقتی میخواد خوابمون ببره بیدارمون میکنه، فقط باید مراقب باشم خودمو بخواب نزنم چون بیدار کردنش سخته واقعا ممنون .
با سلام و تشکر فراوان از مطلب عالى مثل همیشه
اوائل فکر مى کردم نقطه ضعفهاى جدید پیدا کردم از نفسم مثل حسادت مثل خودبرتربینى فخر فروختن کینه ورزى یا لئیم بودن الان یک مدت طولانى اى هست که مورد جدیدى پیدا نمى کنم و فقط تکرار و تکرار و تکرار این حالات هست. و یا فرم جدید همین حالات که در حقیقت روى دیگرى از همین سکه هستن. بلکه مى بینم انگار علت تمام اینها غرور هست و فقط فرم نشون دادنش متفاوت هست. مشکلى که من دارم وقتى کسى بِه من بدى مى کنه یا اونطور که توقع نفس ام هست تحویلم نمى گیره ایگنورم مى کنه یا قبلاً کرده ممکنه تمام این حالات رو بهش داشته باشم. مى توانم بگم حتى از پس مبارزه اینویتروش هم بر نمى یام در حد یک دعاى سطحى براى اون آدم کردن متاسفانه. البته مورد هست که بتوانم محبت کنم. ولى یک جور رباط وار و سطحى دروناً مثل سیر و سرکه مى جوشم و گاهى باید مواظب خودم باشم حتى نفرین نکنم. حالا مثلاً موردى پیش آمده که با کسى طرف شدم که از دید من زورگو و متجاوز است مرا بِه شدت رنجانده هر نوع محبت و احترامى هم که مى خواهم بِه این آدم بکنم منجر بِه یک حرکت ایگنور یا حمله خفیف از جانب این آدم است و هر بار من بِه بار کینه ام افزوده مى شود و تحمل این آدم برایم بیشتر سخت مى شود . طورى که حتى وقتى نیست فشار خونم بالا مى رود وقتى یادش مى افتم. این فرد براى یکی از نزدیکانم بسیار عزیز هست و حق زیادى بِه گردن او دارد و خلاصه حالا حالاها با هم در ارتباط خواهیم بود. خلاصه یک ترکیب کینه توزى به خاطر غرور جریحه دار شده. لطفاً دوستان اگه تجربه دارن لطفاً کمک کنن. مبارزه من اینجا مونده و جلوتر نمى رم.
دوست عزیز متنی در همین متیس هست به نام(دوری و دوستی ) حتماً به شما کمک خواهد کرد.
چون من خودم تجربه مشابهی داشتم که با شخصی مشکلی برطرف نشدنی داشتم. از طرفی هم ایشان فامیل نزدیک من است و قطع رابطه غیر ممکن.
همیشه بخاطر رضایت خدا به ایشان محبت میکردم و هر دفعه به نوعی مرا خورد و داغون میکرد . این زخم هر روز بزرگتر میشد تا اینکه این درس دوری دوستی مرا نجات داد.
منظور ترک شخص و هرگز ندیدن او نیست حتماً مطالعه کنید انشالا جوابتان را میگیرید.
البته هممون اگر در شرایطی بر بیام که خوبی انتظار داشته داشیم و بدی ببینیم ناراحت میشیم ، ولی من باهمین قسمتش کار دارم یعنی *انتظار* من وقتی در فکر خودم طوری خودمو پرورش دادم یا بهتره بگم طوری نفسمو پرورش دادم که برای هر کار خوبی که می کنم انتظار پاداش داشته باشم و نه هیچ بدی یا نادیده گرفتن قطعا برای رضایت خدا نیست چون پیامد هر نوعدوستی قدرنشناسیست حتی این قدر نشناسی ممکنه از طرف نزدیکان در کیس شما دوستی که با شما در ارتباط هست، در کیس من ممکنه همسرم باشه یا نزدیکانم یا حتی از آدمی ناآشنا که براش کاری کردم . به نظر من اینکه اول ما خودمونو چطور تربیت کردیم تا از دنیای بیرون چه دریافت کنیم این رو باید اول بهش پرداخت البته همیشه باید عقل سلیم کنترل کننده باشه که در چه شرایطی چقدر خوبی و … خیلی از معیارهایی که در درسها گرفتیم رو به ما یادآوری کنه . ولی در کل تو نیکی کن و در دجله انداز برای رضایت خدا و نه جلب نظر اطرافیان که ایزد در بیابانت دهد باز
سلام دوست عزیز مرسی از پاسخت
هر فردی لیاقت این رو نداره که با نیت رضایت خدا بهش محبت کنیم. من منظورم از مشاهده بدی این نبود که فقط به من بدی کردن نه. من همیشه سعی میکنم جواب بدی رو با خوبی بدم به نیت رضایت خدا.معمولا از دیدن بدی در برابر محبت ناراحت نمیشم. اگر هم بشم سعی میکنم بازگو نکنم( چون متاسفانه نقطه ضعف دارم که گاهی بازگو میکنم) .اما ‘بعضی افراد’ معدود سمی هستند و پشت پرده متوجه خطر شدید برای خود و همسر و فرزندم میشدم. خیلی درگیر بودم تا این مقاله دوری و دوستی را مطالعه کردم. خیلی کمکم کرد. همه انسانها لیاقت محبت بخاطر رضایت خدا را ندارند و این نکته خیلی مهمی است با در نظر نگرفتن آون، آدم به شخص ساده لوحی تبدیل میشه که همه ازش سوءاستفاده میکنن.
امیدوارم با همچنین انسانهایی روبرو نشوید و.بتوانید محبت و محبت و محبت کنید.
مهسا جان، در مورد اینکه نمیبایست بگذاریم محبتمان مورد سواستفاده قرار بگیرد (ساده لوح نباشیم) با شما موافقم. ولی فکر میکنم قضاوت در مورد «لیاقت داشتن» یا نداشتن دیگران کاری است بسیار سخت بلکه ناممکن. چون قضاوت مخلوق با قضاوت خالق در موارد مختلف میتواند متفاوت باشد.
پاسخ زیر را استاد در جواب سوالی در برهان الحق فرمودهاند:
«سوال ۱۲: در فصل چهارم برهان الحق مرقوم فرمودهاند «… هر شیء را به جای خود نیک باید دید». بعضی مواقع به اشخاصی برخورد میشود که رفتاری ناپسند یا گفتاری زننده دارند، و این چنان است که خودبهخود به چشم میخورد. در این مورد چگونه میتوان آن شخص را نیک دید؟
جواب -… بسا اتفاق افتاده است شخصی دارای چندین صفت زننده بوده ولی یک یا چند صفت ممتازهی بارزه داشته، به همان سبب مقام شامخی در معنی نصیبش شده. روی همین اصل هم هست که ما دستور داریم هیچوقت به کسی بلکه به هیچ اشیاء و موجودی به دیدهی بدبینی و تحقیر ننگریم، «دل هر ذرّه که بشکافی آفتابیش در میان بینی».»
برهانالحق ص۳۱۶
سلام بر دوستان عزیز
دوست عزیز yan این گفته استاد یادآوری بسیار مهمی برای این حقیر بود. بسیار متشکرم
سلام دوست عزیز ….بااشاره کردن شما به صفت قضاوت موافقم چون هرکسی ازدیدگاه خودش به موضوع نگاه میکنه دراصل قاضی خداست هیچوقت دیگران را قضاوت نکنیم
با سلام . تجربه ای که من دارم که برام مقید بوده اول : باید اون فرد رو بخشید . البته آسان نیست باید مکررا مکررا به خود تکرار کنی و دلیلی برای بخشیدن او پیدا کنی مثلا اکر پدر و یا مادر همسرت هست بگویی اگر اونبود من همسرم را نداشتم و ……یه مورد یا نکته مثبت در اوپیدا کنی
البته زمانی که من به افرادی که خیلی از آنها خوشم نمی اید و مشکل دارم فکر می کنم به خود می گویم اگر من هم در آن شرایط خانوادگی و محیطی بودم قطعا مثل اون می شدم پس تقصیر آن بنده خدا نیست شرایط محیطی و خانوادگی و اجتماعی آن را به این فرد تبدیل کرده دوم اینکه باید به خودت بقبولانی که این شخص از طرف خدا تو زندکی تو آمده که این رفتار ها رو با تو داشته باشه حالا اکر این شخص توسط تو بنا بهر دلیلی ( قهر – رفت و آمد نکردن – تغییر محل کار و …. ) کنار گذاشته شود اکر صفت تو تغییر نکرده باشه خدا شخص دیگری را جلو راه تو قرار خواهد داد ( شاید به شرایط سخت تری ) . تجربه ای که من داشتم ؛ در محل کارم معاون مدیری داشتم که بی خود و بی جهت خیلی مرا اذیت می کرد و خیلی احساس بدی داشتم در محل کار ( چون مستقیما باید با ایشون کار می کردم و من اصلا آدم مشکل داری نیستم ) ولی ایشون مرا خیلی اذیت می کرد . طوری که احساس کردم خدا دارد با چوب خار دار مرا میزند . روزی با خود فکر کردم خدا بوسیله این شخص دارد مرا تنبیه می کند ۱) یا به خاطر عکس العملم هست ( احتمال دادم این ازار ارتباط دارد با شخصی که قبلا من اذیتش می کردم و این عکس العمل آن است ) یا ۲) امتحان است .اگر من اداره ام را تغییر دهم از کجا معلوم که شخص بدتری در جای دیگر در زندگی مواجه نشوم لذا با خودم کار کردم و همانجا ماندم و ادامه دادم . بعدا طوری شد که خود آن شخص با وجودی که مرا خیلی لازم داشت مرا منتقل کرد به اداره ای که ریسش یکی از بهترین دوستان من بود و اصلا قضیه ریس و کارمندی مطرح نبود و برام خیلی بهتر شد. تجربه اندک من در سلوک این است که هر زمان اتفاقی برام می افتاد سریع به لاک خودم فرو می رم و علت را پیدا می کنم و اکر علتی پیدا نکنم می گویم من نتوانستم علت را پیدا کنم نه اینکه علتی نیست چون خدا اینقدر مهربان است که بی دلیل مسله ای را برای من پیش نمی آورد ( مثلا چرا این مشکل برای دوستم یا همکارم ویا …. کسی دیگر پیش نیامد پس مشکل منم ) زمانی که بچه بودم مادرم جمله ای به من گفت همیشه در ذهنم ماند و بر دلم نشست “” که خدا اینقدر مهربان هست که اگر بندگان پی به مهربانی او می بردند از شوق می میردند “” و با شرمندگی طرف (( او )) می روم . شاید این روزها این قدر گرفتار مشکلات و دل مشغولی های زندگی هستیم که با مسله های که برایمان پیش می آورد می خواهد رو به (( او ))کنیم نه اینکه ( او ) احتیاج به ما داشته باشد بلکه هشداریست که اگر همین طور ادامه دهیم ممکن است به بیراه کشیده شویم .
قفل ((اوست ))کلید ((اوست )) .
VAN @
راه کارهایی که VAN عزیز ارایه دادند به نظرم بیشتر یک مکانیسم تلقینی دفاعی و نوعی قرص مسکن درد , برای تحمل رنج روان است. گاهی روابط و تجربه های ناخوشایند ایگو محرکی است تا از ابزارهای علیت و ساز و کارهای دنیا با استفاده از عقل سلیم از انها استفاده کرد۰مثلا اگر معاون مدیر و ازارهای او ر i تنبیه الهی و عکسالعمل ببینم از کجا که خوش شانس نباشم که با اراده او به محل امنی که داستان رییس و کارمندی برقرار نیست منتقل شوم! , شاید با تلاش و کوشش و تهیه رزومه قوی تر و مسولیت پذیری در موقعیت کاری بهتر و با تجربه از کار قبل, پخته تر عمل کنم و همه اینها سکویی برای پرش و مر حله ای دیگر از خود شناسی باشد .”او” مهربان و موثر اصلی در همه امور است ولی « او» کانال های علیت را برای ما گذاشته تا با اراده و انتخاب و اشتباه و تحلیل ان به ابعاد بیشتر ناخود اگاه درون خود برسیم. او بسیار مهربان است ولی راه های ظاهر و باطن را گذاشته است. حرکت از ذهنی گرایی تا پراگماتیسم تدریجی است ,که منجر به رشد عقل سلیم و عشق عملی می شود
با سلام . در مورد نظر مهسا خانم . هر انسان و هر مخلوقی ارزش محبت کردن رو قطعا داره چون اون رو خدا خلق کرده و خدا چیز بیهوده خلق نمی کند ولی ما علت خلقت اون رو نمی دونیم . زمانی که شما قضاوت می کنید که اون ارزش محبت نداره من غیر مستقیم در ضمیر تان این طور تفسیر می شود که خلقتی که خدا آفریده بیهوده است . و ممکن است کینه ای از اون بدل نگه دارید
بحث محبت کردن و کمک کردن به افراد با رفت آمد و نشت و برخواست خانوادگی موضوعی جداگانه است با توجه به تعلیمات استاد و اصول اخلاقی ادیان مختلف باید به دیگران محبت کنیم البته هدایت شده و عقلانی . اگر انسانی که شما فرض می کنید انسان خوبی نیست شاید برای شما انسان خوبی نبوده . ولی شاید پدر خوبی باشد ، شاید برادر خوبی باشدشاید یک مهارت خاص حرفه ای داشته باشد و… بالاخره حتما حتمایک خاصیتی برای این خلقت دارد که شاید بنده و شما نمیدانیم و شاید حتی برای عبرت فردی خاص خلق شده باشد
در مورد افراد ، انسان باید مقداری روانشناسی انسانها را بداند( مردم شناس باشد ) و زمانی که متوجه شد آن فرد روحیه و صفات خاصی دارد ( مثلا سو استفاده گر است ) یا بسیار فرد احساسی است باید رفت و آمد و تماس ها را مدیریت کند چون رفت وامد و تماس های زیاد باعث توقع می شود و توقع باعث دلخوری ، کینه و حسادت ، غیبت و …. می شود . افرادی که به ما اذیت و ازار می رسانند ( روحی ، کلامی و …) ۱) ممکن است عکس العمل باشید ۲) شاید امتحان الهی باشد نسبت به واکنش ما ۳) شاید هم خدا آن فرد را در راه ما قرار داده که با آن فرد محبت کنیم و مشکل روحیش را محرمی باشیم . محبت کردن قاطعا می تواند خدمت به خلق باشد . داستانی هست که به دلیل طولانی بودن امکان درج کامل ان در این پست نیست ولی خلاصه داستان این است که دانش اموری که چندین سال نمره های خوبی نمیاورد و همه معلمان مدرسه با آن بد بودند و ظاهرا دانش اموز بد و بدردنخور در نظرش می گرفتند با ورد معلم جدیدش زندگیش عوض شد ، معلم جدیدش ذهنیت های بدی که معلم های سال های پیش از او گفته بودند( در پرونده اش درج کرده بودند ) در نظر نگرفت به او بها داد محبت کرد و آن دانش اموز بعد ها یکی از موفق ترین افراد کشورش شد ( می تواند اصل داستان واقعی را در اینترنت سرچ کنید ) .
شاید با در نظر نگرفتن نکات منفی افراد بتوانیم با خدمت به خلق کمک کار انان باشیم و هم صفت روحی خودمان را بهبود بخشیم .
با سلام در پاسخ دوست عزیز na چند نکته ظریف در این قضیه نهفته هست . ۱) چنانچه مکانیزم تلقینی دفاعی همراه با توجه به خدا و کمک از او باشد بعید می دانم برای روح و پیشرفت روحی بد و مضرباشد . اگر بدون توجه و از حالت ترس و عدم اعتماد به نفس باشد آن عمل منفی است و حالت مسکن دارد . مثل درد جسم . زمانی که برای یک درد جسمی شما به پزشک مراجعه می کنید اگر آن مشکل جسمی همراه با درد باشد پزشک همراه با تجویز ها و عمل های دیگر قرص مسکن هم به شما می دهد مثل دندان درد ( موقتی ) ولی اگر شما بدون مراجعه به پزشک الهی فقط مسکن های روانشناسی استفاده کنید حالت مقطعی دارد و در بلند مدت نتیجه ای عابد روح تان تمی شود . فکر می کنم در آن زمان از مکانیزم تسلیم و رضا استفاده کردم .
در مورد مطلب دوم که فرمودید باید از کانال های علیت جهت رفتن به اداره ای دیگر اقدام می کردم . نکته اینجاست که نیت ام فرار از دست رییس بوده؟ ( عکس العمل و امتحانم ) یا جهت پیشرفت شغلی و حرفه ای ام؟ . تحربه به من ثابت کرده اکر نیتم فرار از موقعیت فعلی می بود قطعا دچار دردسر جدید و پیش بینی نشده ای می شدم . که می گفتم : ای کاش هم آنجا مانده بودم . هر زمان که می خواهیم تغییری در زندکی دهیم باید از خود سوال کنیم هدف مان چیست ؟ فرار از امتحان / عکس العمل یا ….
دوست عزیز ر.ا،
در مورد تجربه مبارزه با نفس (در مورد شخصی که حالت کینهای به او دارید و هرچه تلاش میکند محبت کنید، شخص مقابل عکسالعمل خوبی ندارد و این به کینه شما اضافه میکند.) با توجه به اینکه جزییات را در همین حد محدود میدانم و ممکن است نظرم کاملا در مورد شما درست صدق نکند، آنچه به ذهنم میرسد را خدمتتان میگویم. کم و کاستیاش را به بزرگی خودتان ببخشید:
۱- ممکن است نیت شما از خوبی کردن صرفا بجا آوردن رضایت یکتا نیست (البته حتما رضایت یکتا را هم در نظر دارید، ولی در نهایت دنبال مهر تایید آن شخص هستید، بجای مهر تایید یکتا). هرچه بیشتر تلاش کنید (هم در عمل هم در تلقین کنید) نیتتان را بیشتر به سمت رضایت یکتا ببرید، عکسالعمل منفی آن شخص کمتر آزارتان نمیدهد، یا شاید انشاالله روزی اصلا آزارتان ندهد (وقتی نیتتان صرفا رضایت خدا شد).
۲- ممکن است در مورد محبت کردن به آن شخص هوشمندانه عمل نمیکنید. این برای من پیش آمده، مثلا در مورد شخصی که رابطهی حسنهای با او نداشتم، عملی را انجام دادم که در فکرم نوعی محبت به طرف حساب میآمده، ولی برای آن شخص محبت اینگونه تعریف نمیشده (چون خود را جای او نگذاشته بودم که ببینم او چه محبتی دوست دارد بهش بشود بجای اینکه من چه محبتی دوست دارم به او بکنم!). همچینین چون در دلم پر از کینه بودم شاید رفتارم مصنوعی به نظر آن شخص میرسیده و متقابلا کینه او را بیشتر میکرده. همچین چون دنبال مهر تایید آن شخص بودم حرفهایم و رفتارم گونهای بوده که مهر تایید او را بگیرم نه اینکه رفتاری انجام دهم که صرفا «انسانی» باشد برای «رضایت یکتا»
۳-پیشنهاد میکنم کتاب «نیک بینی» را مطالعه کنید. در این کتاب تجارب بسیار مشابه به تجربه شما برسی شده. مثالا (نقل به مضمون) گاهی ما صورت مساله را از پایه غلط میگیریم. یعنی اول در ذهنمان یک شخص را «بد» میبینم، بعد میخواهیم سعی کنیم با این آدم «بد» خوب رفتار کنیم. در صورتی مشکل همینجاست که اول او را «بد» کردهایم. هنر نیکبینی به ما کمک میکند بتوانیم تا جایی که امکان دارد حقیقت افراد و شرایط را آنطور که هست ببینم، نه طوری که ایگومان میخواهد.
با سلام و عرض ادب
شرف
صفتی است که همراه با روح ملکوتی انسان می اید و انسان با جذب اصول اخلاقی الهی صحیح ان را رشد میدهد.
شریف کسی است اخلاقیات را در خود (روان خود) پرورش داده و جزو طبیعت ثانوی اش کرده است و رفتاری کاملا انسانی دارد.
اگر انسان واقعا شرف روح اش را در زندگی احساس کند ، یا ان را عمیقا به خود تلقین کند، از کارهای خلاف شان انسانیت طبعا دوری می جوید .
مثلا بعضی ها طبعا نمیتوانند دروغ بگویند یا به حقوق دیگران تجاوز کنند.
راهنمای عملی ص ۹۵
اگر واقعا با فشار و تلقین و گرفتن انرژی فراعلی از مبدا، و همرنگ اجتماع نشدن ، کوشش کنیم، انشالا به نتیجه ای که استاد الهی مد نظرشان ، که همان شرافت روحی مان است میرسانندمان.
با عرض سلام خسته ونباشید، تشکر و شکر گذاری از درگاهش:
ولی در کنار نقاط مثبت، نقاط ضعفی هم داریم مثلاً کسی ممکن است هیچگاه دروغ نگوید، اما خودخواه باشد. اگر برای بهبود آنها تلاش نکنیم و تصور کنیم که ما همانطور که هستیم باقی میمانیم و نمیتوانیم خود راتغییر دهیم، در مقابل هر گونه تلاشی برای تغییر مقاومت خواهیم کرد.
هیچگاه اینطوری فکر نکرده بودم به ان ،و این طور نگاه نکرده بودم ، که داشین یک صفت خوب ، خوب است ولی تا نقاط ضعف دیگرمان را شناسایی نکنیم پیشرفتی نخواهیم کرد. مورد دیگری که به ان توجه کرده ام این است که باید هر چند وقت یکبار خود را انالیز کنیم و ببینیم ایا پیشرفتی کرده ایم یانه ،. چون روز ها برای خودم کار عملی می گذاشتم و سعی می کردم با توجه ان را انجام دهم ، ولی نه با توجه به نقطه ضعفم ،،و بقول معروف هر دمبیل وبدون نتیجه گیری ،فقط بخاطر اینکه کار عملی روزانه انجام داده باشم. والان متوجه می شوم اگر حرف شنوی کنیم اگر اشتباه وخطا هم داشته باشیم کمک و راهنماییمان می کند.
همان طور که برای پرورش عقل ظاهر احتیاج به درس ، عمل ، تجربه ، وگذر زمان دارد برای پرورش عقل سلیمان هم احتیاج به جلب رضایت او ،مطالعه وبه روزرسانی، وعمل و،،،،،،،،،، داریم که کمبود هر کدام از انها پیشرفت چندانی نداریم.
با سلام مجدد در جواب ر،ا
فقط یکتا می تواند به شما کمک کند .از عمل این ویترو به این ویو تبدیلش کنید مثال ص ۸۲ راه نمای عملی
چون من هم در این مرحله بودم چندین شب نخوابیدم افکار منفی به من هجوم می آورد دائم می گفتم خدایا من خوبی کردم چطور این ها با من چنین کردند شب از او کمک خواستم و این گفتار برایم آمد امیدوارم سایه یکتا و دست مهربانش همیشه بر سر ما باشد وفکر انتقام جویی و نفرت را از ما جدا کند .
باتشکر از دست اندرکاران متیس بلاگ
انسان وقتی این درس هارا مطالعه می کنه می بینه چقدر نقاط ضعف در وجودش داره که بایستی تک تک آنها را در وجودش پیدا کنه وبه روش اینویو با آنها مبارزه کنه انشاالله یکتاتوفیق بده همه بتوانند با این نقاط ضعف بصورت مداوم مبارزه کنند
با سلام
نفس آماره بطور مداوم در ما حضور دارد ، خواه از وجودش آگاه باشیم خواه نباشیم ،خصوصیت اصلی آن مکار بودن است ( متیس نفس آماره)
نفس آماره زمانی مکرش به اوج میرسد که لباس عقل می پوشد ، در چنین شرایطی چنان نامحسوس عمل میکند که بندرت میتوان
پی به حیله هایش برد ، درست مثل بیمار سرطانی که هیچ نوع علامت و دردی در بدن ندارد و زمانی متوجه وخامت حال خود میگردد که دیگر خیلی دیراست.
تلاش من در چنین مواردی این است ؛
بعد از اینکه عاجزانه از یکتا کمک گرفتم. ،. توصیه های که برای صفت احتیاط به ما یادآوری کردند هم به خودم
گوشزد می کنم.
۱-آیا نیت و قصدم در انجام این عمل واقعا همان چیزی است که فکر می کنم؟
۲-آیا به عواقب و نتایج این عمل فکر کردم؟
۳-آیا با انجام این عمل حقی از خود یا دیگران ضایع می کنم؟( ایندپت)
نظر به اینکه که نفس مثل هر خلاف کار دیگری همیشه در تصمیماتش عجله دارد ، پس نباید خواسته هایش را بسرعت اطاعت کرد
با تمام نیرو تلاش می کنم خواسته های نفسم را به تاخیر بیندازیم تا فرصت برای مرور این توصیه ها داشته باشم .، گرچه نهایتا اوست که توفیق میدهد.
سلام و عرض ادب
ممنون و متشکر از متیس عزیز و همه دست اندر کاران مهربان که در این دوران سردى ما را یارى مى دهند. مثل همیشه پر محتوا و بسیار اموزنده. بنظر من هر چه بیشتر مطلب را بخوانیم، بیشتر برایمان ملموس تَر و قابل فهم و عمل میشود.
باز هم تشکر
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان
دوست عزیز ر. ا راستش شما رو درک می کنم البته شرایط هرکس با دیگری فرق میکنه من موردی رو خودم سالها باهاش درگیر بودم رو عرض میکنم شاید کمکی بکنه
شخصی توی زندگی من بود که همیشه با حرفهای بسیار تند و تلخ و بعضا دخالت جویانه که به من میزد به شدت آزارم می داد هر چی سعی می کردم بی توجه باشم امکان نداشت و امکان دور موندن ازش هم به دلیل شرایط خانوادگی ممکن نبود . خدا من رو ببخشه اما دلم نسبت بهش تیره بود و به نوعی نسبت به او حس انزجار و تنفر داشتم و هرچی سعی میکردم این حس رو پس بزنم نمیتونستم خودم رو وادار میکردم به او در کلام و رفتار محبت کنم اما باز هم با اون حرفهای تند و تیز تلاشم نقش بر آب می شد و افکار و احساس منفی ام دو چندان می شد.
یک روز نشستم و عاجزانه از یکتا طلب کمک کردم . به خودت گفتم ببین فکر کن رویارویی با این شخص بزرگترین امتحان زندگی تو هست و باید بتونی به بهترین نحو با کمک یکتا از پسش بر بیایی ازش فرار نکن و چرا چرا هم نکن .اون شخص رو از رفتارش جدا کن.
شخص: خوب فکر کردم که اون شخص چه شرایطی داشته و در چه محیطی رشد کرده ،چه عواملی باعث شده چنین رفتاری داشته باشه و از طرف من با چه خطری روبرو شده و من چه کردم که اینطور با من رفتار میکنه؟ دلایل مختلفی پیدا کردم که در تعدادی از اونها رفتار نادرست من کاملا تاثیر گذار بود. خوب اون فرد هم میتونه مثل من اسیر نفس اماره ی خودش باشه و نتونه برش غلبه کنه. اینجا از شدت حس بدم نسبت به او خیلی کاسته شد چون خیلی اون شخص رو بیشتر درک میکردم و از طرفی به سهم خودم در بوجود آمدن این شرایط هم کم و بیش پی برده بودم.
رفتار:بعد با خودم گفتم خوب اصلا چرا چنین رفتارهایی انقدر من رو به هم می ریزه ؟ چه نقاط ضعفی در من وجود داره که باعث این موضوع میشه؟ من به خود برتربینی، خود مرکز عالم پنداری، خودخواهی ، سنگدلی و نداشتن گذشت در خودم پی بردم که برام واقعا وحشتناک بود. خدا رو شکر کردم که این شخص رو یکتا سر راهم گذاشته تا به این نقاط ضعف. وحشتناک بیش از پیش پی ببرم . او آمده بود که غده های متعفن رو در وجودم به من نشون بده تا من به درمانشون بپردازم.
عمیقا از یکتا سپاسگزاری کردم و صمیمانه برای اون شخص دعا کردم که عامل کار به این با ارزشی برای من از سوی یکتای مهربان شده و عاجزانه درخواست کردم تا یکتا به او هم در مقابله با نفس اماره اش کمک کنه.
بعد از مدتی انگار این حس به وجود آمده در من در رفتار و گفتارم جاری شد هنوز هم حرفهای تند از ایشون میشنیدم اما با خوشرویی و آرامش و محبت قلبی باهاشون برخورد میکردم خیلی طول نکشید که روابطم با اون شخص بهتر و بهتر شد و محبت جای کینه و مقابله رو گرفت و قلبم کاملا با اون شخص صاف شد و همینطور فکر کنم قلب او با من و حتی پس از مدتی دیگه از اون لحن و کلام از سوی او اثری نبود. الان چند سالی میگذره که اون فرد به رحمت خدا رفته و من بسیار بسیار از خدا شاکرم که او رو سر راه من قرار داد و همیشه براش دعا و طلب مغفرت می کنم
“در ابتدا، پذیرفتن این موضوع که ما میتوانیم با روشهای نامحسوسی دیگران را آزار دهیم یا چیزی را از آنها سرقت کنیم، با به عناوین مختلف حقوق آنها را ضایع کنیم بسیار دشوار است. اما به تدریج به جزئیاتی که قبلاً به نظرمان بیاهمیت بودند، توجه بیشتری میکنیم.”
چقدر این قسمت به شناخت وجود کمک می کنه . پروژه ای گروهی در دانشگاه داشتیم و همکلاسیهای من به دلایل شخصی و مشکلاتی که داشتند در کارها آن جور که باید تلاش نمی کردند و من به عنوان خدمت به خلق مسولیت بیشتر پروژه رو بر عهده گرفتم و دائما هم به خودم می گفتم خدارو شکر که بالاخره راهی برای خدمت به خلق برام باز شد. و کلا خیلی متوجه نیتم بودم که از مسیر اصلی خارج نشه و برای رضایت خدا باشه ولی الان که فکر می کنم نیتم را تونستم کنترل کنم ولی نارضایتی و رفتاری که از فشار اومدن کارها بهم وارد شد( در واقع موقعیتی برای دیدن زوایای دیگر وجودم) رو نتونستم کنترل کنم ، یعنی نفسم در قسمت رفتار پیروز شد به این صورت که باعث شد که به خودم اجازه بدم که وقتی کارهارو همرو من انجام دادم اجازه دارم پرخاش کنم و یا غرغر کنم و از بقیه به هر دلیلی ایراد بگیرم. در واقع نیتم درست بود ولی در رفتارم به خودم حقی اضافه داده بودم که با نیت سازگاری نداشت. در واقع با ضایع کردن حق دیگران در این تجربه ناموفق بودم . ولی خوشحالم که هر بار مقاله رو می خونم کلی نکته ی عملی ازش میگیرم واقعا خوش به حال ما…..
با عرض سلام
“زندگی مادی برای کسی که بداند چگونه از آن بهره برداری کند یک معدن طلای معنوی است.” ر.ک ص ۱۲۹
این سوال را دارم: بهره برداری از این معدن طلا چگونه است؟ آیا با داشتن “نیت معنوی” در انجام کارهای روزمره- به توفیق خدا- است که از این معدن طلا بهره برداری می کنیم؟
ممنون
دوست عزیز R، در مورد بهرهبرداری از معدن طلای معنوی، این مثال به ذهن من میرسد:
اگر در هر لحظهی زندگی همیشگی و روزمره (که گاهی کاملا عادتمان شده) قبل از هر فکر، هر کار، هر حرف، هر تصمیم و… از خود پرسیدم رضایت یکتا در کدام است؟ (این فکر را بکنم یا نکنم، این کار را انجام بدهم یا ندهم، این حرف را بزنم یا نزنم، این جا بروم یا نروم و …) یعنی وقتی برای هر موردی، حتی در کارها و مسائل عادی و پیشپا افتاده و جزئی زندگی، فهمیدم کدام صدا، صدای ایگو است و کدام صدای هادی درون است، و سپس مطابق با ندای هادی درون رفتار کردم، آنگاه گویی مقداری از آن گنج و طلا (که وعده اش داده شده) از این معدن ناب نصیبم شده. هر چه بیشتر در زندگی سعی کنم به تفکیک این دو صدا (ایگو و هادی درون) بپردازم و نتیجتا مطابق رضایت او عمل کنم (که مسلما مبارزه با نفس میطلبد)، بیشتر طلا جمع کردهام. این معدن ناب بی پایان تا زمانی که روی زمین هستم (و حق انتخاب بین اعمال و افکار و نیاتم دارم) در اختیارم هست. این بسته به من است که چقدر تلاش کنم (به اصطلاح به خودم زحمت بدهم) و ذخیره جمع کنم یا اینکه تنبلی کنم.
“با این که سرچشمه نفس اماره، افراط و تفریط اید است، اما هر افراط و تفریطی، الزاما، نفس اماره نیست. وقتی نفس اماره می شود که در آن، یک حق اخلاقی و/ یا الهی پایمال شود. مثلا اگر نتوانیم در برابر یک بسته شکلات، یا حتا بیشتر تاب بیاوریم، و در همین یک مورد تسلیم شویم، این یک افراط در اید است، نه چیز دیگر. اما اگر بدانیم برای سلامتی مان مضر است، یا در ما نوعی اعتیاد ایجاد می کند، تبدیل به نفس اماره می شود.”
مقاله نفس اماره
باسلام و تشکر فراوان خدمت متیس گرامی و دوستان عزیز
چه بسا مواردی برای هریک از ما در ارتباط با دیگران پیش آمده که مصداق این قسمت از متن مفید و آموزندهی فوق است:
“…..مثلاً کافی است شکسته نفسی کنیم بدون اینکه فروتن باشیم. مبادی آداب باشیم بدون اینکه دلسوزی کنیم. مودب باشیم ولی دروناً اشخاص را تحقیر کنیم. در ظاهر فخرفروشی نکنیم اما قلباً از شکست دیگران خوشحال شویم. .یا جلوی دیگران حفظ ظاهر کنیم، ولی پشت سرشان آنچه در ذهنمان میگذرد را ابراز کنیم.”
در واقع این یکی از ترفندها و مکر های نفس اماره است که باطن نیتمان را از ما مخفی میکند و ما ناآگاهانه و ساده لوحانه، از رفتار خود خشنود و راضی میشویم بی آن که به عمق و ماهیت آن توجه کنیم. شاید بهترین حربهی هادی درون برای مبارزه با این نوع مکر نفس اماره داشتن ایمان صادقانه باشد و ایمان صادقانه به وجود نمیآید مگر با توجه دائم و کامل. یعنی اگر از طرفی پیوسته توجه به حاضر و ناظر بودن ” او “داشته باشیم و از طرف دیگر، حضور دائمی نفس را هم به خود یادآوری کنیم، اولا در حضور یکتای بی همتا به خود اجازه نخواهیم داد و خجالت خواهیم کشید که عمل شرم آور یکی نبودن قلب و زبان را انجام دهیم و ثانیا با یادآوری حضور نفس، بهتر میتوانیم او را زیر نظر داشته و افسارش را به دست بگیریم و آگاهانه تر، برای تسلط بر آن از یکتای حی و حاضر یاری بطلبیم.
با سلام وسپاس از تمامیه زحمات متیس بلاگ عزیز.
ازاینکه درشناخت، جستجو و مقابله قلبی و عملی برعلیه نفس اماره، به طریق راهنمای عملی، کمکمان میکنید بینهایت استفاده میکنم.
برای خودم کوشش میکنم:” لذت ترک لذت ”، ”رضایت خدارا بررضایت نفس”خویش ترجیح بدم و با خضوع و خشوع ان نگاه پرمهرالهی را در تمام لحظاتم طلب کنم.
از همه دوستان که وقت گذاشتن همدلانه تجربیات خودشون رو در موارد مشابه نوشتن صمیمانه نهایت تشکر رو دارم. انشالله توفیق استفاده از این مقالات پربار متیس بلاک عزیز و استفاده از تجربیات مشابه دوستان را داشته باشیم.
با سلام
پیرو بحثی که دوستان فرمودند
در اثار الحق جلد ۱ چاپ پنجم گفتار ۱۰۸۶ سرگذشت حضرت یوسف ، استاد فرموده اند.
عبرت چهارم : ان برادران خواستند خودشان انتقام بگیرند، خدا انها را خوار کرد و به پای یوسف افتادند . پس اگر کسی به ما ظلم یا بدی کرد، در صدد انتقام برنیاییم و بجای بدی نیکویی کنیم و سعی کنیم مهر او را جلب کنیم . خداوند به ان کس خجلت و انفعال خواهد داد و به ما هم لطف و رحمت ابدی می دهد.
وقتی این گفتار را خوندم یاد تجربه دوستمون ش پ گرامی افتادم درست مثل این گفتار عمل این ویوو انجام دادن و نتیجه گرفتن
ژاله عزیز مرسی از اینکه با یاد اوری اینکه: فقط یکتا میتواند به شما کمک کند: چه انرژی در قلب من ریختید
من خودم هر وقت عاجزانه به یکتا پناه میبرم و ازش کمک میطلبم چنان قلبم اروم میشه و فکرا؛ یا به هر وسیله ای دست خدا را میبینم ،و از این همه کرمشان شرمنده تر میشوم
البته بیشتر وقتها نفس با عجله ای که بمن تحمیل میکند : این توجه: را فراموش میکنم
من در مورد ضعفهای خودم متوجه شدم ، که عجله و نداشتن احتیاط و تدبیر باعث ،اشتباه رفتن در سیر کمالم میشوم
سلام و درود بله واقعا چنین است به قول فرمایش استاد درست در زمانی که گمان میکنیم بر یک صفت منفی پیروز شده ایم نفس اماره عقب نشینی کرده و اینبار از جایی که گمان نمیکنیم برنقاط ضعف ما یورش میبرد
توجه به مبدا و داشتن برنامه ریزی مناسب و در لحظه های زندگی صبور بودن و تعمق در مسائل روزمره زندگی و توجه ، توجه توجه و توسل بر خدای زمان میتواند کمکمان کند برای غلبه بر نفس اماره. در آخر خدمت متیس عزیز و همه کسانی که در این سایت زحمت میکشید و باعث میشوید که ما به رشد معنوی خود بپردازیم تشکر و خدا قوت میگویم .
دوست گرامی ر.ا عزیز، فکر کنم جواب سوالتون رو توی بخش کنفرانسها، پراگماتیک و ایده الیست و هم در فصل ۷ راهنمای عملی عمل گرایی و عمل گریزی پیدا کنید.
فردی که دارای ذهنیت پراگماتیک (واقع گرا) است, به دنبال تجربیات ملموس است. بعضی وقتی می خواهد کاری انجام دهد, یا با موقعیتی مواجه می شود, احساس می کند که اگر آن را به طور ملموس به عمل در نیاورد, نمی تواند حقیقت آن چیز یا مسئله را دریابد. در حالی که دیگری که او را ایده الیست (واقع گریز) می نامیم, احساس نمی کند که لازم است موضوع را به عمل درآورد. این تفاوت بین آنها است. این یک احساس درونی است: پراگماتیک احساس می کند باید عمل کند تا معنای عمیق یا حقیقت یک چیز را درک کند. و ایده آلیست فکر می کند که صرفا از طریق ذهن می تواند آن را درک کند.
کنفرانس پراگماتیک و ایده الیست
با سلام وتشکر از مقالات مفیدتون.از دیدگاه استاد الهی همان توجه کامل است که منجر به پیشرفت روحی میگردد.باید در تمام احوال مراقبش بود مثل یک مرکب رامش کرد که به مقصد برسیم نباید ضعیف باشد ،وقتی تمام اوقات منتظر حملات نا جوانمردانه اش بودیم ومبارزه کردیم بهتر ضربه میزنیم با ایمان صادقانه وعشق عقلانی به حقیقت .اگر انرژی یکتایی نباشد یک لحظه هم در مقابل نفس دوام نمیاوریم چه برسد اینکه او را بشناسیم.امیدوارم بتوانیم از شر ش به خدا پناه ببریم
چند روزی بود که در شهری که زندگی می کنم هوا به شدت آلوده و آسمان سیاه و دود آلود بود، بالاخره کم کم باد وزید و آسمان آبی و ابرهای سفید از زیر سیاهی ها نمایان شدند . فکر کردم آسمان خدا همیشه آبی و زیباست و این ما انسانها هستیم که با بی فکری و ندانم کاری اون رو آلوده و تیره می کنیم. با توجه به قیاس بعد مادی و معنوی یاد مطلب زیر ازکتاب مبانی معنویت فطری ص ۱۴۸افتادم و به آن رجوع کردم:
“اکسیژن معنوی نیز مانند اکسیژن مادی همه جا یافت می شود، اما آلودگی در اتمسفر معنوی گاهی چنان شدید است که می تواند متابولیسم خود معنوی را یکسره مختل کند. در واقع هر فردی به واسطه ی تنفس معنوی، نوعی گاز در در اتمسفر معنوی می دمد که ماهیت آن بستگی به وجود او دارد.” …”آلودگی اتمسفر معنوی تنها به علت بازدم انسان ها نیست، بلکه اعمال زشت و به خصوص افکار منفی اشخاص نیز مانند دود سیاهی اتمسفررا غلیظ و سنگین و تاریک می کند.”
مطلبی نیز درفصل نفس اماره کتاب راه کمال چاپ جدید آورده شده است:
“روحِ ملکوتی اگر با دود ه ی سیاهِ ناشی از نفس اماره پوشیده شود، دیگر تجلی آن ذره ی الهی که در اوست نمایان نمی گردد”….”فکر هر انسان بالغی آغشته به نفس اماره است. ازاین رو، برای کاهش بدی در زمین، هر کس وظیفه دارد با نفس اماره ی خود مبارزه کند.”
فکر کردم به خود بیا ، اگر بی وقفه با نفس اماره خودت مبارزه نکنی علاوه بر نابودی و مسموم کردن روح خودت ، در آلودگی محیط معنوی هم موثر هستی و اعمال و افکار زشت و منفی ات اتمسفر معنوی را غلیظ و تاریک می کنه و بر بدی روی زمین اضافه می کنی .
“مبارزه با نفس اماره یک کار درازمدت است؛ مانند نفَس کشیدن، نباید هیچ وقفه ای در آن بیفتد تا نفس اماره که دائماً متصاعد میشوند نتوانند به تدریج روحمان را مسموم کنند. مهم این است که مبارز و با پشتکار باشیم. حتا اگر غالباً، به خصوص در ابتدا، شکست میخوریم، ولو یک بار هم موفق به خنثا کردن نفس اماره مان شویم، قطعاً در روحمان حک میشود. در واقع، صِرفِ مبارزه است که ما را پیش میبرد، که در نهایت، نتیجه ای که از آن به دست می آوریم فراتر از انتظارمان خواهد شد.” فصل مبارزه با نفس اماره کتاب (بخش اول) راه کمال چاپ جدید
ba salam va tashakore faravan az metis va hameie azizani ke be noei dar in rabete zahmat mikeshan. dar rabete ba ruyarueiie daron va afkar va khastehaie dariniie khodeman in maghale vaghaan kheili chiz ha ra barayam roshantar kard,,,fekr mikonam bayad chandin bar khande shavad ta be dorosti lams va jazbe roh shavad inshaallah. sepasgozaram.
همینطور که یک دانشجو برای رسیدن به هدفش واحدهای مختلفی رو باید با نمره ای که مورد نظر دانشگاه است،پاس کنه تا به درجه ای از تشخیص و تمیز برسه و بعد از چند سال مدرکش رو بگیره همین سیستم در واقع از نظر معنوی برقرار است. من فکر می کنم ما با قرار گرفتن در موقعیت های مختلف در واقع آنچه را که به عنوان تئوری از کتابها و درس ها یاد گرفتیم به عمل می گذاریم تا به تشخیص و تمیز مورد نظر برسیم . و البته این توفیق خداوند هست که راه درست و نیت درست و به مطالبی که پایه و حقیقی هستند(شاید انسانی سالها به دنبالش باشه)دسترسی داریم ولی به نظر من تنها با تکیه به همین دانسته ها به درجه ای که مد نظر دانشگاه و استاد است، نمیرسیم . مثلا در زندگی روزمره اگر من منتظر باشم تا موقعیتی پیش بیاد تا من عکس العمل انجام بدم و خودم رو ارزیابی کنم و بعدش شکست بخورم تا تجربه ی بعدی ، زمان رو از دست می دهم (در قیاس با زمان یک ترم که وقتی گذشت برگشت به آن امکان پذیر نیست و در نهایت زمان دریافت مدرک طولانی تر میشود) در واقع به نظرم معنی معدن طلا در همین جاست . به این معنی که من خودم باید برای خودم هم برنامه ریزی برای تشخیص ، عمل کردن ، از یکتا کمک خواستن ، دوباره تمرین کردن، تمرین کردن، زمین خوردن ،باختن ، شناختن،توکل کردن ، دوباره بلند شدن ، تمرین کردن کمک خواستن تمرین کردن …داشته باشم و این چرخه رو دایما تکرار کنم . این که من منتظر باشم تا برنامه ای از بیرون من رو دارای تشخیص و تمیز کنه مثل دانشجوی کامپیوتری میمونم که به خودش میگه من با خواندن کتاب زبان برنامه نویسی برنامه نویس هستم، بدون اینکه حتی در عمل یک برنامه کوچک خودش به تنهایی نوشته باشه. در قیاس با زندگی روزمره میتونیم اینجوری بگیم که نه تنها در اتفاقاتی که برامون پیش میاد (تجزیه و تحلیل نکات مثبت و درسی که از اتفاقات یاد میگیریم … را می توانیم بیاموزیم، بلکه اگر اتفاقی پیش نیومد خودمون به دنبال موقعیتهای مختلف برای شناخت وجودمون و نفسمون با کمک از مبدا برای راهنماییمون باشیم.خودمون باید برنامه ریزیه معنوی داشته باشیم و در نهایت این استاد هست که نمره میده (به هر دانشجو نمره ای که شایسته او هست ) . پس با امید به او و توکل و پناه بردن به او سعی هر چه بیشتر در تطبیق عملی و درونی خود با آموخته ها (دروس استاد الهی) کنیم.
با عرض سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت برای همه عزیزان زحمت کش سایت و کاربران گرامی
R عزیز، اگر در طول زندگی روزمره سعی کنیم و بیاد بیاوریم که باید طبق ندای وجدان و رضایت یکتا نیتمون رو تنظیم کنیم و در تعامل با مخلوق بتونیم در حد توانمون عمل کنیم و با تشخیص دادن حملات نفس که همیشه سد راهمونه از یکتا عاجزانه بخواهیم که کمکمون بفرمایند که بتونیم با نفس اماه مون مبارزه کنیم، بندرت عقل سلیممون رشد میکنه که بنظر بنده این میتونه فرصتی بزرگی باشه برای بهره برداری از این معدن طلا. ممنون میشم اگر دوستان راهنمایی بفرمایید. با تشکر
با سلام و تشکر از متیس عزیز
از تجربه دوستان عزیز ش پ تشکر می کنم
چون منم در وضعیتی مشابه دوستمان ر.ا قرار دارم و گاهی خیلی بهم می ریزم و نفس به من غالب میشه ولی از همان درس دوری و دوستی استفاده می کنم و مقطعی فاصله می گیرم تا خودم را پیدا کنم
ضمنا تجربه شما برای من خیلی موثر بود .
عرض سلام مجدد
از دوستان عزیز ژاله و merdy بابت پاسخ تان متشکرم.
می دونید یک زمان هست مثلا به آدم گفته میشه ببسشتر کتاب بخون یا فیلم ببین. این وضعیت مشخصه. ولی در مورد درگیر کردن خود در صحنه های مختلف نمیفهمم کار درست چی هست که اتلاف و هدر دادن وقت و انرژی هم محسوب نشه!
ممنون میشم اگر شما عزیزان یا سایر دوستان مثالی بزنید و بیشتر راهنمایی بفرمایید.
با سلام خدمت دست اندکاران محترم سایت متیس و تشکر فراوان از آنها.
بنظر بنده باید همیشه در اجتماع بود و در هر کاری و در مواجهه با هر موضوعی، چه مثبت و یا منفی، در عین رعایت قانون طلایی آن سه نکته اساسی که فکر، گفتار و عمل مان مخالف شرع، عرف و اخلاق نباشد را در نظر بگیریم. در خیلی از مواردی که برخورد میکنیم تشخیص اینکه آیا مخالف حداقل یکی از این سه نکته هست یا خیر، خیلی مشکل است اما قانون طلایی خیلی در تشخیص کمک میکند. البته نفس اماره با انواع دلایل و توجیهات سعی در موافق بودن فکر، گفتار و یا عمل مان با این سه نکته دارد.
جهت پرورش و تقویت عقل سلیم مان که بتوانیم قوه تشخیص دقیقتری داشته باشیم بخصوص در این زمانه که رسانه های قوی برای ارضای نفس فراوان و بشدت فعال هستند، مطالعه کتابهای معرفی شده، مقالات این سایت و سایتهای معتبر و گوش دادن به موسیقی استاد و همچنین عمل به توصیه ها و نکاتی که تذکر می دهند می تواند راه گشا باشد. خود استاد فرموده اند ” هیچ موضوعی را ناگفته نگذاشته ام، فقط درک مطلب و اراده لازم دارد.”
ای که از طبع فرومایهٔ خویش میزنی گام پی وایهٔ خویش!
خاطر از وایهٔ خود خالی کن! زین هنر پایهٔ خود عالی کن!
بهر خود، گرمی جز سردی نیست سردی آیین جوانمردی نیست
چند روزی ز قویدینان باش! در پی حاجت مسکینان باش!
شمع شو! شمع، که خود را سوزی تا به آن بزم کسان افروزی
با بد و نیک ، نکوکاری ورز! شیوهٔ یاری و غمخواری ورز!
ابر شو! تا که چو باران ریزی، بر گل و خس همه یکسان ریزی
چشم بر لغزش یاران مفکن! به ملامت دل یاران مشکن!
درگذر از گنه و از دگران! چو ببینی گنهی، درگذران!
باش چون بحر ز آلایش پاک! ببر آلایش از آلایشناک!
همچو دیده به سوی خویش مبین! خویش را از دگران بیش مبین!
بس عمارت که بود خانهٔ رنج بس خرابی که بود پردهٔ گنج
بت خود را بشکن خوار و ذلیل! نامور شو به فتوت چو خلیل!
بت تو نفس هواپرور توست که به صد گونه خطا رهبر توست
…
جامی
سلام به همه دوستان و تشکر فراوان از متیس عزیز بخاطر این مقاله ارزنده
چیزی که نظر من رو تو این مقاله خیلی به خودش جلب کرد، صرفنظر از تعاریف و تقسیم بندی اخلاق به سه گروه “اخلاق اجتماعی” ، “اخلاق ایستا” و “اخلاق در سیر کمال” که در نوع خودش تقسیم بندی بدیع و قابل تعمقی بود، جمله ذکر شده در رابطه با خروج از محدوده آسایش (comfort zone) بود:
” بدون عمل به این اخلاق در محدوده آسایش خود (comfort zone) و خودخواهی باقی میمانیم و راه را بر هر پیشرفت درونی میبندیم.”
شخصا عبارت خارج شدن از محدوده آسایش رو بیشتر برای رسیدن به پیشرفتهای مادی و ایجاد تحول در کار شنیده بودم. با خوندنش تو این مقاله، دیدم این مطلب چقدر جالب میتونه در سیر کمال معنوی هم موثر باشه.
برای من دلیل اینکه خیلی از موارد از محدوده آسایش خودم خارج نمیشیم تو تعریف خود عبارت نهفته است: فکر میکنم اینجایی که هستم جام راحته و بهش عادت کردم. در تئوری میدونم که برای پیشرفت باید پا رو از محدوده آسایش فراتر بذارم، ولی محافظه کاری و راحت طلبی خیلی وقتها مانع می شند.
ایجاد این باور در خودمون که برای پیشرفت “باید از محدوده آسایشمون خارج بشیم” مستلزم تلاش و توجه زیادیه و به نظرم میرسه برای اون هم نیاز به انرژی داریم تا “باطری روحمون” رو بصورت مداوم شارژ نگهداریم. با توجه به این موضوع هر چه جلوتر میریم اهمیت تمرین فکر و ذکر با کیفیت روزانه برام پر رنگ تر میشه.
با سلام
البته من کسی نیستم که بتونم راهنمایی کنم و البته این موضوع هم یک امر بدیهی است. جایی که این همه مقاله که گروه عزیز متیس و … برای راهنمایی ما ارائه میدن، بهترین راه ، عمل به آنچه که گفته شده است. ولی در ادامه برای روشن تر شدن موضوعی که صحبت شد تجربه و نظر شخصیه خودم رو میگم. خوب هر کس روحیاتش با کس دیگر فرق می کنه و هرکس از خودش باید به خودشناسی برسه تا به خداشناسی نزدیک بشه(در خود فرو رو تا خدا یابی ) ممکنه نظر من البته مفید هم نباشه ولی منظور از تمرین و تاکید در واقع خودمون رو در سناریوهای مختلف قرار دادن است تا با تمرین در واقع برای امتحان اصلی آماده بشیم البته بشر قابل امتحان نیست ولی منظور با تکرار موضوع قوی شدن برای مبارزه با نفس و رشد عقل سلیم منظورم هست. به نظر من از انجایی که هر اتفاقی برامون میوفته باید علت رو در خودمون جست و جو کنیم، پس اگر من نیت کنم که نخواهم در محدوده ی conform zone خودم باقی بمونم و از یکتا برای رشد عقل سلیم کمک بخواهم قطعا سناریویی برایم درست میشه که این موضوع رو برام باز کنه و البته از دید من میتونه خوشایند باشه یا نه از دید من میتونه وقت تلف کردن باشه یا هزار دلیل دیگه بیارم که نه هر آنچه که فکر و نیت کردم وهم و خیال بوده و یا صلاح نمیدونم انرژیمو الان رو این موضوع بذارم و یا هزاران علت دیگه ولی من اگر فکر کنم که خلاف جهت آب باید حرکت کنم و این یعنی انرژی گذاشتن و خسته شدن و شاید هم اصلا حرکتی خلاف جهت آب نکنم و اتفاقی نیوفته ولی وقتی فکر می کنم که حداقل تلاش کردم خودم خودم رو تمرین بدم ، احساس بهتری دارم . مثال من با خواندن مقاله به خودم گفتم فرض کن آدم حسودی هستی برخلاف آنچه که فکر می کردم که نیستم . شروع کردم و در ذهنم به اطرافیانم (کسانی که فکر میکردم حتی یک درصد حسادتی بهشون ندارم) آن چیزی که خودم برای بدست آوردنش دایما تلاش می کنم و ندارم به آنها دادم و از خودم سوال کردم رفتار من چگونه است اگر دوستم فلان موقعیت را بدست بیاورد؟! قلبم مچاله شد از حسادت مچاله شد . این یک تجربه ذهنی خیلی ساده بود که اینویوو هم نبود . پس واقعا درونا قبول کردم که چرا من هم میتونم حسود باشم حالا راه درمانش حسادت چیه و از او کمک می خواهم و اتفاقا سناریو های جدیدی باز میشه که بقیه معایب متصل به حسادت هم کم کم یکی پس از دیگری رو میشه و این چرخه واقعا خوشایند هم نیست چون قبول کردن این همه نقطه ضعف و این همه معایب و آنچه که در ذهن از خودم تصور کردم واقعا دردناکه ….. ولی امید به یکتا همیشه آنچنان انرژی به قلبم میزاره که دوست ندارم حتی دست از تلاش برای پیدا کردن معایبم بردارم . من سر تا به پا باید خودم رو درست کنم و از نفسم چشم بر ندارم و این اصلا کار آسونی نیست و اتفاقا بسیار کار پر انرژی و دور از ذهنی میرسه که آدم خودش رو مطابق با رضایت او پرورش بده نه رضایت خودش. ولی تلاش می کنم و امید دارم ….
ژاله جان به چه نکته زیبایی اشاره کردید «…ولی امید به یکتا همیشه آنچنان انرژی به قلبم میزاره که دوست ندارم حتی دست از تلاش برای پیدا کردن معایبم بردارم…».
بعضی وقتها از رفتار خودم حالت انزجار پیدا میکنم، ولی علیرغم این احساس انزجار، و کمی بعد آن یک حال آرامش نسبی هم تجربه میکنم، لذت میبرم که میبینم چقدر ضعیف و حقیرم و در مقابل، او چقدر بزرگ و کریم است. شاید به نوعی به مانند این جمله که در مقاله «عجز مخلوق» آمده: «…در لحظاتی از زندگی که با عجز خود مواجه می شویم، یعنی با تمام وجود احساس ضعف و ناتوانی میکنیم، این ضعف حاکی از حضوری توانا با قدرتی ورای تمام قدرتهاست. به عبارت دیگر این معما رمزش را در خود دارد.»
http://www.metisblog.com/2020/09/عجز-مخلوق/
شاید بتوان گفت به نوعی، یک تجربه ذهنی از «اصل اضداد» است، که آقای دکتر بهرام الهی در فصل ۱ کتاب راهنمای عملی به آن اشاره فرمودند.«…تا انسان ضد چیزی را درک نکند آن چیز را بهطور ملموس درک نمیکند، چه آن چیز مادی باشد چه معنوی…»
نکتهای از صحبت شما که بسیار چشم و گوشم را باز کرد این بود که خود این احساس «انزجار» که متعاقبا منجر به فکر و انشااله عمل برای رفع مشکل مربوطه میشود، این خودش هم کرم و لطف اوست که در ذهن من میگذارد و گرنه، اگر این فکر و احساس از من بود پس چرا قبلا نبود؟
با سلام و تشکر به خاطر مقالات مفید و کاربردی
…..عمل به این اخلاق مستلزم هوشیاری ( حساسیت ) است و این باعث میشود میزان توقعی که از خود داریم بالا برود ….
ممنون از نظرات دوستان
با عرض سلام و تشکر از متیس عزیز و سایر دوستان
اشاره دوست عزیز علی، به مطلب (خروج ا ز محدوده اسایش) که اشاره کردند چشم مر ا تا حدی باز کرد. اولا وقتی مطلبی ارائه می شود ر ا با دقت نمی خوانم واز ان فقط چند مورد را که قبلا در ذهن دارم به یادم می اورم ،،ثانیا ، اشاره به این موضوع (خروج از محدوه اسایش)،،برایم خیلی تاثیر گذار بود ،دیدم که روی این جمله اصلا تعمق نکرده بودم . چون در طول روز بر ای خودم محدوه ای گذاشته بودم ،که زمانی را به مطالعه معنوی، وتمرین فکر وذکر (حالا تا چقدر با توجه بود ) ،و یک کار عملی ، ویا ،،،،،،،،،، بود ولی وقتی خودم را دیدم ، فهمیدم که خودم را در محدده اسایشم گذاشته ام وفکر می کردم کار معنوی می کنم ،چون خودم را در محدوده اسایشم قرار داده بودم و بیشتر نمی خواستم ببینم و بفهمم. ولی الان متوجه شدم که پیشرفت چندانی نمی توانم بکنم.
و وقتی اشاره کرده اند ،قوی کردن هوشیاری(حساسیت) اخلاقی یک روش زندگی و طرز تفکر است ، به ظاهر یک جمله است، ولی وقتی به عمق ان فکر می کنم می ببینم که چقدر عمیق است و درک واقعی ودرست ان برایم ،فهمش و به عمل در اوردن ان خیلی سخت است.
و یا وقتی اشاره کرده اند (سرنوشت ما این نیست همان که هستیم باقی بمانیم ).
این مقاله مطالبش برای من اینقدر وسیع و عمیق ، است که فکر می کنم هر جمله ان احتیاج به روز ها وشایدبهتر بگویم برای من سالها فهم ودرک و عمل می خواهد.
می دانستم و یا شاید تظاهر می کردم که هیچ نمی دانم و هیچم ، ولی الان به هیچ بودنم اگاه شدم البته فقط اگاه ولی هنوز به شاخت این هیچ بودن نرسیده ام.
با سلام مجدد.
R عزیز خیلی ممنونم از سوالتون که موقعیتی برام پیش آورد که بتونم تا حدودی کارامو آنالیز کنم.
به نظر من باید از قبل برای خودمون برنامه ریزی کنیم. مثلا در برنامه عملی برنامه میزارم که فردا جلوی عصبانیت رو بگیرم. برای اینکار سعی میکنم نیتم رضایت یکتا باشه و در از یکتا عاجزانه میخوام که توی این موقعیت کمکم کنند. فردا در خانه یا خارج از خانه موقعیتی پیش میاد که باعث عصبانیت من میشه، از اونجایی که از قبل برنامه ریزی کردم یادم میاد که باید جلوی عصبانیت رو بگیرم ـ در اینجا خواستن کمک از خدا کار آسونی نیست چون نفس تا حدود کم یا زیاد به فکر من حمله کرده و ارادمو قاپیده ـ اینجا سعی میکنم ساکت بمونم یا صحنه رو سریع ترک کنم، اینجاست که یاد یکتا میفتم و عاجزانه به ضعف خودم اقرار میکنم و ازشون میخوام که به من کمک کنن در این موقع اگر نیتم درست و صادقانه باشه کمک یکتا رو احساس میکنم و میتونم جلوی نفس رو کم یا زیاد بگیرم.البته این به این معنی نیست که سریعا همه چیز حل و فصل میشه. بعد از تمام شدن موضوع سعی میکنم ارزیابی کنم که دلایل این صحنه چه بود و چه چیزهایی برای یاد گیری و یا شناخت خودم در اون بود. اصولا در اینجور مواقع من بیشتر ضعفای صفاتیی مثل غرور، بی صبری، بی جنبه گی وووو خیلی چیزهای دیگه ای در خودم پیدا کردم که میتونه واحد هایی باشه برای پاس کردن.
البته این منبع طلا چیزهای دیگه ای مثل کمک به خلق و غیره هم هست که برای که باز اگر مو شکافی بشه مارو به خودمون بهتر میشناسونه و چه منبع طلایی از خودشناسی که به خدا شناسی ختم بشه بالاتر میتونه باشه.
ممنون میشم اگر دوستان عزیز هم راهنمایی بفرمایید. با تشکر و آرزوی موفقیت
با سلام به همه عزیزان
مدتهای زیادی قلبا شخصی را دوست نداشتم البته بسیار هم بهم نزدیک هستیم ، و خودم رو از او منفک میدونستم و بسیار از عملکردهایش ناراحت و به اصطلاح خجالتزده میشدم، سعی میکردم بخاطر به خاطر تعلیمات صحیح صحیح ظاهرا نشون بدم که دوستش دارم و هیچ مشکلی با او ندارم
اما مطمئنم که او احساسات بظاهر مثبت من رو متوجه میشد ولی بروی خودش نمیاورد .همیشه این حق رو بخودم میدادم که با شخص دیگری از رفتارهایش صحبت کنم و به اصطلاح نفس از راه دلسوزی وارد میشد و بمن حق چنین واکنشهایی رو میداد.
مدتی پیش با خودم خلوت کردم ، و خودم رو یکروز بجای او گذاشتم دیدم چقدر سخت میشد ، اگر بجای او بودم ، حتما رفتارو عملکردم صد درصد بدتر از او میشد. بتدریج بجای اینکه درونا از او انتقاد بکنم
دلم برایش سوخت و شروع به دعا کردن برای او شدم
یواش یواش دیدم چقدر برایش دلتنگ هستم و دلم میخواست ببینمش یا بهش تلفن بزنم
این روش خودمان را بجای دیگری گذاشتن خیلی بمن کمک کرد، طوری که در این روزا بدون هیچگونه ناراحتی و توقعی یا احساساتی شدن ، هر کاری که از دستم بر بیاد براش میکنم ،
از برخوردهایش متوجه شدم که انرژی مثبت رو از طرف من گرفته و حالت او هم مهربانتر شده.
واقعا مدیون تعالیم درست و صحیح استاد الهی هستم ، و سپاس فراوان و شکر گزار خدای مهربان هستم
کافیه خودمون بخواهیم که با نفسمون صادقانه و بخاطر خدا مبارزه کنیم،
دیگه متوجه بقیه سختی مسیر نمیشیم
با عرض سلام
از همه عزیزانی که لطف کردند، وقت گذاشتند و به سوالم با مطالب پربارشان کمک کردند تشکر میکنم. همچنین ممنون از بیان شعر زیبای جامی که هر چه باید گفته میشد را گفت.
Merdy عزیز ممنونم از شما و سایر دوستان که سوالاتم را تحمل میکنید.
اتفاقا با توجه به مطالبی که در کامنتها خوانده بودم سعی کردم امتحانی کنم. موردی پیش آمد که به خاطر خستگی زیاد آخرش به صحیح بودن عملم شک کردم. فکر کردم شاید در انتخاب عمل شعور را به کار نگرفته باشم و از روی ساده لوحی و حماقت اون عمل را انتخاب کردم. ولی با توجه به مطالب جدیدتر، شاید هم صحیح بوده. شاید سختی ای که در آخر اون کار حواله شده همان حالتی است که فرموده اند برای ثبت عمل در وجود لازم هست.
در نهایت اگر نیت صحیح باشد باز اثر خوب خود را خواهد داشت.
سپاس مجدد
با عرض سلام خدمت متیس عزیز دوستان:
سوالی دارم در رابطه با مبارزه درونی ، ایا ممکن است این مبارزه درونی علاوه بر نقطه ضعفی مثل حسادت خود خواهی و غرور و،،،،،،، باشد ، بلکه گذراندن یک واحد درسی مثلا،مثل واحد گذراندن یک زندگی مشترک ، یا واحد بچه داری ویا برعکس گذراندن یک زندگی در تنهایی و یا هر چیزی که خارج از یک روش زندگی طبیعی، که مایل به ان نیست باشد. ایا چنین چیزی امکان دارد.
اگر دوستان نظر یا تجربه ای دارند ممنون می شوم.
سلام به همه دوستان و متیس عزیز
معدن طلای شما دوست عزیزحتما همین فرد است.اگرخداوند ایشون رو در کنار شما قرار نمیداد سرکشی های نفس و ضعف های ناشی از اون کجا بروز میکرد و خودِ این شناخت بسیار خوبی از ضعف های نفس تون به شما میده .استفاده و بهره ببرید .بسیار سخته اما نتیجه عملِ درست با این امتحان الهی فوق العاده اس ..فقط بخاطر یکتا و رضایت او عمل کنید حتی یک عمل صحیح بسیار کوچک و نتیجه رو ببینید .من تجربه کردم .
با عرض سلام و تشکر و شکرگذاری از درگاهش :
موثر در همه چیز تویی بقیه همه علت و اسباب اند که باید از انها گذر کنم تا به تو نزدیک شوم ،،،،،،،،
سالهاست که زبانی از خدا می خواهم که ، کمکم کن تا رضایتت را بدست اورم و این دعا را یک سالی است که می خوانم و می دانم که شاید ،قلبا بخواهم ولی نفس اینقدر از راههای مختلف وارد می شود که نتوانی ببینی و تو را منحرف می کند.
سالهاست که در شرایط و موقعییتی قرار گرفته ام که برایم پذیرفتنش به خاطر نفسم سخت است و به هر راه و بهانه ای می خواهم شانه خالی کنم ولی هر بار (به خواست او)درشرایطی قرار می گیرم که گریزی از ان نیست که البته این هم دست خودش است.
تا اینکه مدتی است که از او درخواست کرده ام که لااقل چیزی بگو که دلیل ان را بفهمم. چند روز پیش در حال درخواست واستغاثه دوباره بودم که چیزی در سرم امد (که اینطوری می توانی حضور او را بیشتر در زندگی ات حس کنی حتما نفعی برایت داره ،).
تمام این پر چانگی ها بخاطر این بود که بگویم وقتی از او قلبا بخواهیم جواب می دهد و این هم زمانش بستگی به صلاح خودش دارد ، امروز وقتی داشتیم جوابهای دوستان را می خواندم جواب دوست عزیز ع -ح که اشاره کرده بوداند ،،این برای شما همان ،معدن طلا است. اینقدر قلبم ارام شد ;حس و باور کردم اگر از او بخواهیم کمکمان می کند.
سلام به متیس عزیز و دوستان گرامی،
در پاسخ به سوال دوست عزیز shd ، بله، به نظر من این امکان وجود دارد که مبارزه درونی، گذراندن یک واحد درسی مثلا، واحد یک زندگی مشترک باشد. مثلا زندگی مشترکی که ، نقطه مشترکی در آن وجود نداشته باشد. تصور کنید ، آن زندگی تماما مبارزه است، سخت است، اما درس است. و این می شود که به این جا میرسی به قول دوست عزیز ع-ح معدن طلا میشود این فرد، فرد زندگی مشترک، معدن طلا میشود، این زندگی ، که درآن تماما مبارزه است. و به اینجا میرسی که این زندگی شاید امتحان الهی باشد که بخاطر آن در این راه هستی، که اگر نبودی؟ چگونه میتوانستی خودت را بشناسی، با نقاط ضعف وجودت آشنا شوی و راه مبارزه با آن را بیابی؟ آیا این معدن طلا نیست؟
خدارا شکر هزاران مرتبه ، که ما را با استاد الهی عزیز و تعالیم صحیح ایشان آشنا کرد که با اراده و تمرین فراوان و با یاری خداوند ، بتوانیم صادقانه نیتمان را رضای خدا قرار دهیم و مطابق ندای وجدانمان رفتار کنیم و او را موثر در همه چیز بدانیم.
من همیشه به این درس استاد فکر میکنم که، باید ذره بین را به طرف خودمان بگیریم و عیوب خودمان را ببینیم و با آن مبارزه کنیم و نه دیگران . باید به این فکر کنم با هدف والایی که دارم نباید بگذارم نفس گولم بزند، باید کوشش کنم تمامی هوش و حواسم به اعمالم باشدو دایما در حال مبارزه باشم. توجهم به خدای مهربان باشد و نیتم رضای او . با وقت کمی که داریم ، باید تمامی حواسمان به خودمان باشد که نگذاریم نفس اماره مان پیروز شود، حیف این دو روز عمر نیست که با فکر به رفتار دیگران بگذرانیم ؟
بگذرم از اعمال و رفتار بد دیگران ، خودم را ببینم، شاید عیب از من باشد، خودم را جای او بگذارم که شاید منهم اگر جای او بودم بدتر بودم، ندیده بگیرم ، گه مهربانی گاهی (نه همیشه که طرف مقابل را به رفتار بد تشویق کند) اثر مثبت دارد.
نمیگذارم به شب برسد تا اعمالم را مرور کنم ، تمرین کردم، تلقین کردم ، از خدا کمک خواستم ، توجهم را زیاد وزیادتر کردم ، کاملش کردم، طول کشید ، اما بالاخره ، به لطف خداوند ، فکر و ذکر ، ملکه ذهنم شده، انس گرفتم . از صبح که بیدار میشوم ، تا شب با خودم درگیرم، خودم را می سنجم ، همه اش زیر ذره بینم هستم ، گاهی حواسم نیست ، خودم را بلند بلند محاکمه میکنم ، تنبیه میکنم ، چرا فلان حرفو زدی؟ چرا اونکارو کردی؟ خیلی بد کردی. و از خدا طلب بخشش میکنم…
و گاهی هم شادم که کار بدی نکردم و دلی را شاد کردم ، که در هر دو صورت خدا را شکر میکنم که حواسش به من هست چون در هر دو صورت جوابش را میگیرم، به لطفش.
اگر نفس اماره ام بگذارد، نمیگذارم به شب برسد، همه اش با خدا حرف میزنم و از او طلب کمک و بخشش میکنم، هر کاری میخواهم بکنم
در جا میسنجم، چون بعد ممکن است نفس نگذارد ، ممکن است شب یادم برود، ممکن است که دیگر دیر بشود، پیشگیری بهتر از درمان است.
وقتی نیت خیر باشد ، وقتی با صداقت کامل سعی و کوشش بکنی ، خودرا جای دیگران بگذاری ، بهتر آنهارا درک میکنی، دلت نرمتر میشود، مهربانتر و با گذشت تر میشوی ، همه را دوست خواهی داشت و بجز نیکی و گذشت، آنهم بخاطر خدا ، چیز دیگری در وجود و قلبت راه نمیابد و احساس خوشبختی میکنی . بیاد بیاوریم که هدف والایی داریم ، وقت نداریم.
مرسی از اینکه تجربیات خودتان را با ما به اشتراک گذاشتید، بسیار دلنشین است. موفق باشید.
با سلام و تشکر
از آنجا که هدف اصلی انسان از زندگی بر روی زمین گذراندن مقطع پایه سیر کمال روحی است که شامل: تصحیح ایمان، رشد دادن عقل سلیم، و تکمیل انسانیت در خود است،و هر کدام هم پروسه عظیمی به شمار میآیند، از این منظر هم می توان گفت زندگی دنیوی یک معدن طلاست که باید برای گذراندن این مقطع اساسی از آن استفاده کرد. مهم اینکه یکی از موارد تکمیل انسانیت، نحوه برخورد و رفتار و تعامل با دیگران است بخصوص آنهایی که باعث رنجش ما میشوند.
با سلام وتشکر از متیس عزیز ودوستان عزیزم به خاطر بیان تجربیات زیبا که باعث میشود با مطالعه این تجربیات توجه بیشتری روی رفتار وعملکرد خود داشته باشیم ، من هم تجربه مشابهی رو داشتم . دو روز پیش منزل خودمون اتفاقی افتاد که باعث شد من ناراحت شوم وواکنش تندی داشته باشم ، حدود نیم ساعت بعد که به محل کارم هم رفتم ، مسئله ناراحت کننده ای برام پیش اومد که در مقابل ان هم با لحن تندی پاسخ دادم ، که بعد از فکر کردن به ان دیدم واقعا برای این اتفاقها برای من پیش اومده، که من جلوی غرورم رو بگیرم وبفهمم که هنوز چقدر زود ناراحت وعصبانی میشوم . وبعد از برگشتن به منزل در انتهای روز ، شب هنگام با برخورد وحرف تندی از طرف یکی از اعضا خانواده ام روبرو شدم که یهویی به خودم اومدم دیدم این هم مسئله سوم در این روز و ایندفعه دیگه خودم رو جمع وجور کردم و جلو ی واکنش تند رو گرفتم . وقتی اتفاقات این روز رو بررسی میکردم پی به خیلی از نقاط ضعفم بردم که فکر میکردم که نه دیگه من میتونم روی این نقاط ضعف کنترل داشته باشم . واقعا تمام مسائل روز واتفاقات ان صحنه سازی هایی هستن که ما بتونیم نقاط ضعفمون رو بشناسیم . انشالله بتونیم در همون لحظه از خودش کمک بخواهیم و در مبارزه با نفس سرکش سربلند بیرون بیاییم .
با عرض سلام خدمت همگی :
سوالی داشتم در مورد توضیح دوست عزیز د-ع در باره شعر فردوسی ،( دوست نادان )،در اینجا چرا دوست نادان را کنایه از فرامغز ومتعلقاتش بیان کرده اند. مگر فرامغز را مغز روحی نمی گویند مگر ان قسمت از مغز نیست که در برزخ دانسته های زمینی برای روحمان در ان ضبط است. لطفا اگر امکان دارد در این مورد ، و جه تشبیه اش را با دوست نادان ، کسی می دا ند روشن کنید. ممنون از راهنمایی تان.
با سلام
اولا در مورد توضیحات فرامغز به صفحه ۱۰۶ فصل ۹ کتاب راهنمای عملی مراجعه کنید و توضیحات کامل فرامغز و مخصوصا “چرخه معرفت” در اون فصل بطور کامل تشریح شده.
دوما اونچه که در تمام کامنت ها مطرح میشه صرفا نظرات و برداشت های شخصی بوده و کاملا قابل نقد هستند و آنچه که قابل استناد هست در رفرنس های دانشگاه بطور دقیق توضیح داده شده.با تشکر از دقت نظرتون.
باسلام به متیس عزیز و دوستان و لی لی عزیز ممنون به این نکته ای که اشاره کردیدکه حیف نیست این دو روز عمررا با فکر کردن به رفتار دیگران بگذرانیم ، من متاسفانه با این مسئله روبرو هستم و هر دفعه واقعا انرژی ام را از دست می دهم و حوصله درسهایم را هم از دست می دهم فشارهای ناراحتی بقدری زیاد می شود که به گذشته رجوع می کنم و اعمال بد خودم و دیگران را بررسی می کنم وحالت تهاجمی پیدا می کنم حتی می خواستم پیش روانپزشگ مراجعه کنم که آرامش بگیرم ،حال با این درس مبارزه با نفس اماره و نظر دوستان انشاالله یکتا مهربان کمک کنه ذره بین روی رفتارهای خودم،وطبق و رضایت او رفتارم کنم که عقل سلیم ام رشد کنه و صدا یش را بشنوم .
با سلام به متیس گرامی و دوستان عزیز٫
مممنون از همه نظرات ٫ راهنماییها ٫ به اشتراک گذاشتن تجربیات و سوالات خوبتون !
لی لی عزیز٫ چه یادآوری فوق العاده مفیدی!
« بیاد بیاوریم که هدف والایی داریم ٫ وقت نداریم. »
ممنونم
با تشکر فراوان از همه دوستان و متیس عزیز که هر بار مقالات و نظرات رو میخونم خدا رو شکر میکنم بابت تک تک کلمات نوشته شده که باعث طراوات و نشاط و رشد روح ام میشن
عرض سلام
میخواستم مشورتی با شما دوستان کنم. برای خروج از محدوده آسایش معنوی به نظرم رسید از لیست نقاط ضعف صفاتی که قبلا تهیه شده بود استفاده کنم. به این صورت که هر روز به صورت تصادفی یکی از آن موارد را انتخاب و سعی در پیدا کردن یا توجه به آن نقطه ضعف کنم. به نظر شما این روش خوبی است یا پیشنهاد بهتری دارید؟
دوست عزیز ناشناس، در مورد ایدهی «هر روز به صورت تصادفی روی یکی از نقاط ضعف خود کار کردن»، ایدهی جالبی است. ولی به نظرم به شرطی که به عنوان یک کار «اضافه بر برنامه» در کنار کار کردن روی آن نقاط ضعف خیلی اصلیمان انجام دهیم. چون به مرور و به صورت پایدار که روی یک نقطه ضعف خود کار میکنیم، به واسطهی حیلههای مبدعانه نفس که هر روز یک روش جدید کلاهبرداری پیدا میکند، میتوانیم به خود شناسی بیشتری برسیم (مثل کارآگاهی که تخصص در پیدا کردن کلاهبرداری پیچیده مالی، و هکرهای کامپیوتری دارد، خیلی قویتر از یک پلیس عمومی که هر روز با یک مورد متفاوت سر و کار دارد عمل میکند. یا یک دکتر متخصص در مقایسه با یک دکتر عمومی).
در سایت http://www.ostadelahi-inpractice.com (زبان انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی) دو LAB موجود میباشد، که هروز یک گفتار برای کار عملی (بصورت تصادفی) پیشنهاد میکند:
In Ostad Elahi’s footsteps – 28 days straight
One day, one Maxim – 28 days straight
Yanعزیز، خیلی متشکرم از اختصاص وقت و پاسخ تون.لطف فرمودید
با سلام و تشکر
ممنون از shd عزیز که این سؤال را مطرح کردند، چون من هم زمان خواندن مطلب دوست عزیز د-ع متوجه منظورشان از تشبیه دوست نادان به فرامغز نشده بودم، ممکن است لطفا خودشان یا سایر دوستان توضیحی در این مورد ارائه دهند؟ باعث امتنان خواهد شد.
سلام مهسای عزیز
البته اول باید بگم که کامنت من ریپلای به کامنت ر.ا بود ولی به دلیل ترتیب پست و زمان بارگذاری کامنت ها باهم (کامنتهای زمان مختلف ، باهم پست میشوند اما به ترتیب تاریخ زیر هم قرار می گیرند) جوری به نظر میرسه که ریپلای به کامنت شما بود. اشاره به مقاله دوری و دوستی رو در چند کامنت دیگر هم دیدم ولی خود مقاله رو پیدا نکردم ممنون میشم اگه لینک مقاله هم منشن کنید.
و البته در ادامه بحث خواستم تجربه خودم رو بگم . البته در زندگی خودم هم با انسانهایی که نیت خوب رو به نفع خودشون به کار می گیرن مواجه شدم و اتفاقا پیش خودم هم گفتم که واقعا بعضی از انسانها لیاقت نیت رضای خدا را ندارند ولی الان که کمی بیشتر فکر می کنم و وقایع رو مرور می کنم و از ابعاد دیگر هم میبینم دیگر به این فکر نمی کنم که انسانها لیاقت نیت رضای خدا رو دارند یا نه . این نیت رضای خدا خیلی پر انرژی تر از آنست که یک انسان با فکری منفی یا هر رفتار منفی بتونه تحت تاثیرش بذاره حداقل برای من الان اینطور شده. البته ممکنه به نظر ساده لوحی باشه(که به نظرم خیلی راه های مختلف هم وجود داره که شخص مقابل رو آگاه کنیم که از روی ساده لوحی خوبی نمی کنیم) ولی قطعا بعدا از رفتار من چیزی یاد خواهد گرفت. درست مثل خودم که خیلی وقت ها قدرناشناسانه از کنار اطرافیانم گذشتم و بدی کردم(خواسته یا ناخواسته) و الان فهمیدم که چقدر آدمها میتونن ظرفیت داشته باشن چقدر میتونن بزرگ باشن و این حد اتفاقا قابل اندازه گیریست.هر کس خودش انتخاب می کنه. ولی تاثیری که رفتار مثبت مشتق گرفته از نیت رضایت خدا در زندگی دیگری دارد به مراتب قابل توجه بیشتری است. گاهی اوقات رفتار ما در چندسال دیگه بروی شخصی تاثیر میزاره و چشم و گوشش رو به دنیای درونش به اصطلاح باز می کنه و زندگیشو منقلب می کنه حالا میتونم انتخاب کنم که این تاثیر رو من بذارم یا بزرگی دیگه. گاهی اوقات (نه همیشه) رفتار مثبت زندگی کسی رو نجات میده و فکر منفی رو به مثبت تبدیل می کنه.
“برای او، سلوک معنوی عبارت از این بود که در همه حال بکوشد تا هر گونه منیتی را در خود از میان ببرد، تا آن که سرانجام روحش بتواند، شفاف و سبک، به دریای لطف الهی ملحق شود.” کتاب ملک جان نعمتی عمر بشر کوتاه نیست ولی وقت بشر موقت است.
Yan عزیز
ممنون برای یادآوری عجز مخلوق. بله واقعا لطف اوست…
ممنون از متیس و تجربیات دوستان.
با سلام خدمت دوستان عزیزم
پیرو صحبت دوست عزیزمان سوری ، مطلبی را در مورد خودم میخوام عنوان کنم شاید به کارتان بیاید ، از آنجا که منم درگیر مشکلاتی مشابه شما بودم و ذهنم درگیر دیگران و آزارهایی که از طرفشان به من وارد می شد بود، متوجه شدم که من حقوق خودم را درست نمی دانم و حق خودم را رعایت نمی کنم ، به همین جهت کارم به اینجا کشیده که نیاز به روانپزشک پیدا کنم ، البته علت اصلی عدم رعایت حقوق فردی خودم ، وابستگی شدید به یکی از نزدیکانم بود که به علت این وابستگی ، نمی توانستم تعامل صحیحی با آدمهای سمی زندگیم داشته باشم ، به مرور استقلال شخصیتم را به دست آوردم ، به حقوق انسانی خودم احترام گذاشتم تا بلاخره توانستم کنترل احساسات و عواطفم را به دست بگیرم و حال بهتری را تجربه کنم و در مرحله بعد شروع به بخشش دیگران و از بین بردن کینه ها و انتقام جویی و … از افرادی که از آنها به شدت آزار دیده بودم کردم ، و در حال حاضر ضمن حفظ حقوق خودم سعی می کنم روی صفت محبت و نوع دوستی خودم کار کنم
با عرض سلام ،تشکر و شکر از در گاهش :
ممنون از دوست عزیز د -ع برای رفرانس فرامغز. ،و در جواب دوست عزیز دیگرمان ناشناس ،. ( در این مقاله اشاره شده در مورد خروج از محدوده اسا یش معنوی) ، این مطلب هم برای من تازگی داشت واینطوری به این موضوع نگاه نکرده بودم که فقط عمل تنها به اخلاق اجتماعی و اخلاق ایستا (البته اگر بتوانیم به درستی عمل کنیم ) برای پشرفت روحی کافی نیست من نیز شروع به گشتن نقاط ضعفم و عمل به ان را بیشتر با جدییت کرده ام ، و این همزمان بود با موردی که در زندگی برایم سوالی بود ، که جواب انرا با کمک از یکتا در همین جا به من نشان دادند. که امیدار م بتوانم با کمک از خودش یاری ام کند.
مطالب دیگری که یکی از دوستان به ان اشاره کردند در مورد قضاوت ما و قضاوت یکتا که سعی می کردم تا جایی که نفسم بگذارد و عقلم اجازه بد هد رعایت کنم ولی مطرح شدن ان دوباره در این جا تاثیر عمیق تری برایم گذاشت.
خدا را شکر که دراین دوره سیاهی و تاریکی معنوی منبع دیگری را علاوه بر کتابها و،،،،،،در اختیارانمان قرار داده اند که چراغ راهمان
باشد.
باسلام به متیس و یاران . mery عزیز ممنونم از راهنمایی ات . دلم آرام گرفت . سعی می کنم به این نکات عمل کنم .و بتوانم کنترل داشته باشم .
ژاله عزیز سلام
مقاله دوری و دوستی
در قسمت نکاتی برای عمل امده و در سال
۲۰۱۱ ۲۲ اگوست چاپ شده
نوشته خانم هلن ورهوفن هست
بعد از خواندن این متن، متوجه شدم:
خیلی از رفتارها و برخوردهایی که سالها خودم را بخاطرشون تحسین کرده بودم و فکر میکردم جزئی از وجودم شدن، متاسفانه فقط یک نوع “اخلاق اجتماعی” بوده که برای تحسین شدن و پذیرفته شدن از سمت دیگران انجام میدادم؛ «نه بیشتر از ان»
با عرض سلام ;تشکر وشکرگذاری:
وقتی مقاله ها می خوانیم وبه انها فکر می کنیم و در حافظه می سپاریم خوب است وکاری که سعی می کنم تا حدی انجام دهم و گاهی هم که با چند نفر حرف می زنم ;رفرانس های هم می دهم. فکر می کنم کار معنوی می کنم ، ولی این مبحث مرا که در خواب غفلت بودم کمی بیدارکرد که اگر هوشیار ی(حساسیت )معنوی خود را بالا نبریم نمی توانیم نقاط ضعف پنهان خود را ببینیم. دیروز برای اولین بار، البته نه بلافاصله که بتو انم انها را تشخیص دهم ، اخر شب برای بیلان گرفتن کارهای روزم، دیدم در چند مورد ،نه حتی در یکی دو مورد ،دیگران را قضاوت ویا فکر منفی در باره انها کردم ، که در گذشته اصلا اینها را نمیدیدم و به عنوان یک نظر و عقیده ، که البته در اعماق وجودم فکر می کردم درست گفته ام و بعنوان یک نظر که برای هوشیار کردن طرف مقابل است گفته ام. (این جمله را همیشه به خودم می گویم که قضاوت فقط کار خداست وفکر می کردم انجام می دهم. ) ، البته بعدا که انها را خودم دیدم ، نفس( غرور ) جلو امد و گفت دیدی باختی ، ولی دیدم این هم از نفس است و خدا را شکر کردم که تتوانستم حداقل ببینم ، که قبلا توجه ام را هم جلب نمی کرد.
با عرض سلام و تشکر از همه عزیزانی که نکات ارزنده مقاله را با تجربیاتشان با ما قسمت می کنند و همینطور از میتس که با این مقالات ارزنده غذای سالم به ما میرساند ۰
فرمودند ؛ اخلاق در صورتی ارزش واقعی می یابد ، که رفتارهای بیرونی بر یک واقعیت درونی پایه گذرای شوند ، به همین سپس است که ما صداقت را در دیگران ستایش می کنیم .
این نکته صداقت برای من بسیار قابل تامل بود ، بین تمام صفات گوناگون تنها صداقت است که نمیشود انرا تظاهر کرد زیرا هر دو وجه درونی و بیرونی را شامل میشود . متوجه شدم که حتی صداقت هم می تواند اینوو یا اینترو باشد . در جاییکه من در مقابل حرف نادرست در باره کسی سکوت کنم و عمل این ویترو را با عمل این ویو کامل نکنم صداقت ندارم .
با سلام و شکر به درگاهش
مطلبی که از تجارب دوستان بیادم امد اینست که تصادف و اتفاق وجود ندارد هر چیزی دلیلی دارد و باید پیدا کنم
در اثارالحق میفرمایند هیچ چیزی ناگفته گذاشته نشده فقط درک مطلب و اراده لازم دارم
پس چون مطالب همه گفته شده، اگر موردی پیش بیاید سعی میکنم مشابه را در اثارالحق بیابم و عمل کنم
تجربه ای که به اندازه یک عمر طول کشیده دارم. کسی همیشه پشت سرم بدگویی میکرد آنها هم بمن خبر میدادند و پشت سر او بدگویی می کردند و سوژه خنده شان بود.
در اثارالحق فرمودند اگر کسی سعایتی کرد برویش نیاورید: که من اوردم. اگر کسی با شما مشکلی دارد ببینید از چه جهت پیش امده: که سالها بررسی نکردم. همیشه با تواضع با مردم برخورد کنید: که نکردم. حضرت شیخ میفرمایند اگر کسی با شما ادعا دارد ببینید از طرف خودتان مشکلی هست رفع کنید: که من مشکلم را رفع نکردم. آنچه مشکلساز شد از طرف من این بود که مشکلی داشت که اذیتش میکرد، آن را به رخ کشیدم. سالها اقدام نکردم، پس اختلاف همچنان موجود است. میفرمایند از محبت خارها گل میشود: که محبت نکردم. در راه کمال میفرمایند اعمال ما بر دیگران اثر میگذارد که بصورت بازتاب عمل به ما برمیگردد: که بجای دقت و توجه به رفتار خودم، که چه کردم چنین رفتاری با من میکند، به آن فرد بیشتر و بیشتر بی توجهی کردم.
در مجموع باید طبق راهنمایی این مقاله فوق العاده، خیلی بیشتر هشیار باشم و حساسیتم را بالاتر ببرم باشم: که نکردم. چون موقع رمزگشایی، حق را به خودم میدهم و خودم ( نفس اماره ام) را خیلی زیبا میبینم، خیلی خیلی کند تغییر رویه میدادم.
البته حالا به لطف خدای مهربان و راهنمایی هایش بعد از مدتها تمرین درس این ویوو، کم کم اراده ام بسمت خوبی کردن قوی تر شده است و ملاحظه احوال دیگران بیشتر میکنم
…
معماها همه حل شده فقط انشاا… توفیق دهند اراده را با تمرین فکر و ذکر به حرکت بیندازیم و سرنوشتی روشن و حالی خوش بسازیم
سلام وتشکر از متیس عزیز ودوستان خوبم .صحبتهایی که دوستان در مورد ازار دیدن از اطرافیان داشتن نظرم رو جلب کرد تجربه ای داشتم در این زمینه شاید برای شما هم کارایی داشته باشد ، نمیدونم رفتارم درسته یا نه ؟ ولی هر وقت احساس میکنم به هر دلیلی نمیتونم به خاطر رفتار و طرز فکر طرف مقابلم و یا حرکتی که انجام داده و باعث ناراحتی ام شده باشد ارتباط برقرار کنم ، از طرف مقابل چند وقت یا چند روزی رو فاصله گرفته ام تا اون حالت ناراحتی ام کم رنگ شود وبعد بتونم به سمت اون شخص برم وباهاش ارتباط برقرار کنم ، حتی شاید اگه یک روز درمیان حالش رو میپرسیدم ، چند روزی یا یک هفته ای دیگه تماس نمیگیرم تا کدورت رو بتونم با اصول درستی که یاد میگیریم برطرف کنم مثلا فکر میکنم من چه رفتاری کردم که باید این چنین عکس العملی رو در پی داشته باشه ؟ یا من باید چه درسی رو بگیرم ؟ایا دلخوری من از غرورم هست که بهم برخورده یا نه ؟ چرا از دیگران توقع داری و….. ؟ چون در زمان ناراحتی همیشه از نوع حرفی که می زنم ،پشیمان شدم ودادن فرصت به خودم این پشیمانی رو کمتر کرده ، بعد به سمت اون شخص قدم بر میدارم . زیرا در خلوت وتنهایی و مرور مسائل پیش اومده و خواندن مطالب طی این فرصتی که دارم،باعث میشود بهتر بتونم کدورت رو کنار بگذارم و وقتی حالم خوب شد دوباره ارتباط برقرار میکنم . نمیدونم واقعا رفتارم درست هست یا نه ؟ از دوستان راهنمایی میخواهم ؟
با عرض سلام
دوست عزیز، شاید اگر نیت مان این باشد که عقب نشینی میکنم که بهتر فکر کنم و تجزیه و تحلیل کنم در مقطعی، خیلی غلط نباشد..ولی باید مواظب باشیم نفس این راه را برای فرار و خارج شدن از شرایط انتخاب نکند. مقاله دوری و دوستی هم که دوستان پیشنهاد داده اند مطالعه کنیم کمک میکند.
با سلام
از کامنت دوستان خوبمان ko و Yan که در جواب مهسای عزیز نوشته بودند ، خیلی استفاده کردم.
مهسای عزیز : من هم زمانی برداشت های مشابه شما داشتم ، ولی با کسب تجریبات زیاد که بخشی از آنها هم بسیار تلخ بودند به این نتیجه رسیدم که ، آنهایی که باعث رنجش من شدند ، بدون اینکه خودشان بدانند ، بزرگترین خدمت را به من کرده اند چون من را متوجه یکی از نقاط ضعف پنهانم کرده اند ، گرچه این آگاهی توام با درد و رنج بوده ، و زمان بسیاری هم طول کشیده که من بتونم این ضعف ها را شناسایی کنم ولی با این حال نتایج کاملا مثبت بوده ، چرا که مانع از تکرار آنگونه از اشتباهاتم شده است.
خداوند درست مثل باغبانی عمل می کندکه لازم میداند گیاهان خود را در زمانی از سال هرس کند ، گرچه این مرحله برای گیاه توام با درد و رنج است ولی تغییراتی مثبت به بار می آورد،
من فکر می کنم در هر موضوعی که باعث رنجش ما می شود قبل از قضاوت به خودمان فرصت فکر کردن بدهیم ، مدت ها بدون موضع گیری ، آن مطلب را تجزیه و تحلیل کنیم و از خدا بخواهیم ما را در مسیر فکری صحیح هدایت کند ، بدون شک بتدریج نگاه مان تغییر می کند.
با سلام و احترام به همگی
دوست گرامی ر.ج عزیز
من هم خودم نمیدونم واقعا اینکار درست هست یا نه؟
اما بخودم ثابت شده مواقعی که در موردی با کسی موضع گرفتم و تشنج ایجاد شده بعد از تموم شدن ماجرا وقتی با خودم خلوت کردم
به این نتیجه رسیدم که ایکاش در اون زمان صحنه رو ترک کرده بودم و کار به اینجا نکشیده بود
با خودم میگم اگر عقل سلیمم پخته تر بود حتما واکنش من هم بهتر بود، خلاصه کلی پشیمونی و ندامت برایم پیش میاد
اما گاهی هم شده، وقتی مشکلی برایم با کسی پیش بیاد از چند دقیقه یا بیشتر از صحنه دور شدم ،دلخوری و عصبانیتم کمتر شده، خودم را بجای طرف گذاشتم و دیگه مثل زمان عصبانیت همه حق هارو بخودم نمیدم
تعالیمم رو بیاد میارم ، با خدا حرف میزنم ،مشغول فکر و ذکر میشم
التماس میکنم کمکم کنید ، اروم اروم حالم بهتر میشه ، و بقول شما کدورت رو کنار میگذارم و راحتتر بطرف اون شخص میرم
در زمانی که اینطور برخورد میکنم ، یعنی فاصله میگیرم ، متوجه ضعفهای خودم میشم و درس مربوط به اون مورد رو راحتتر متوجه میشم
انشالا دوستان هم تجربه هاشون رو کامنت کنند
دوست عزیز، بیشترین و بهترین کمک حالی که در هر شرایط سختی بمن رسیده ، اون زمانهایی هست که من صادقانه و عاجزانه با خدا حرف زدم
شرایط طوری عوض شده ، که خودم هم در تعجب ماندم.
با عرض سلام و تشکر :
هر چقدر بیشتر این مقاله را می خوانم نقاط ضعف بیشتری را در خودم تشخیص می دهم و حساسییتم روی نقاط ضعفم بیشتر می شود البته بهتر است بگویم انها را بهتر تشخیص می دهم ولی مبارزه با انها خیلی سخت است.
همان طور که دوستان عزیز راههای مختلفی را ارائه می دهند که کارساز است ، وبرای هرکس متناسب با شرایط زند گی اش و موقعییتی که دارد متفاوت است. ولی با خواندن نظرات دوستان کمکی برای مبارزات است ، که مهمترین واصلی ترین ان کمک از
یکتا ست چون اوست که اگر بخواهد می د اند کی و چطور کمکمان می کند.
همان طور که در خودم می بینم ، سعی می کنم انها را به روش این ویترو به عمل بگذارم (عمل گریزی ) ولی وقتی به مر حله این ویو
می رسم (عمل گرایی )سخت است. ولی از انجایی که اگر دست او را رها نکنیم همیشه با ماست. (همان طور که استاد الهی فرموده اند در مبارزه با نفس فقط کمی اراده لازم است )
باعرض سلام وشکرگزاری ازاین همه نعمت و توجه به ما ،که در این دوران،،،،،،ما را به حال خودمان نگذاشته اند و در این مقطع یاریمان می کنند.
تجربه ای را کسب کرده ام که می خواستم با دوستان در میان بگذرارم. چند سالی است که مسله ای (نفسی )در زندگی ام مرا در گیر کرده واز انجا که خیلی راهها برای مبارزه با ان، ویا قطع کردن و تمام کردن ان رابطه را امتحان کردم ولی موفق نشده ام وچیزی است که بیشتر فکر مرا در گیر خود کرده. ( البته همیشه از او کمک می خواهم). چند روز پیش مطلبی را در یکی از سایتهای استاد الهی می خواندم ، که در قسمتی از ان اشاره کرده بود ( موضوع تعمق در باره ، زندگی خود را در پرداختن به امور مادی ومعنوی چگونه تنظیم کنیم که بهترین استفاده و بهره در جهت رسیدن به هدف معنوی مسیر شود)
دیدم برای رسیدن به هدف معنوی مان باید اول مسله ومشکلمان را بپذیرم و هنگام هجوم افکار منفی و در گیر کردن خود با ان بگویم این مبارزه تو است و ربطی به طرف مقابل ندارد. و به محض شروع حمله های پی در پی ، افکار منفی را خارج کنم ،و به (او ) توسل پیدا کنم و به خودم می گویم و تلقین می کنم که برای رسیدن به هدف معنی ات این مبارزه را برایت گذاشته اند و راه دیگری ندارم.
البته خیلی سخت است مخصوصا برای چند دقیقه اول ، ولی امیدوارم با تمرین و تکرار (مثل ورزش برای قوی کردن عضلات) بتوانم با این نقطه ضعفم در این مرحله موفق شو م. با یاری او
سلام و عرض ادب
یک عمل یا فکر منفی نسبت به دیگران که برای یک شخص در مرحله ای خطا بشمار نمی اید ، در مرحله بالاتر خطا محسوب میشود. مثلا در مراحل اولیه ی سیر کمال روحی ، شخص اگر افکار منفی به تصور اورد و تا زمانی که به ان افکار عمل نکند ، ممکن است این گونه خیالات را برای او خطا به حساب نیاورند ، اما وقتی به مراتب بالاتر برسد ، این گونه خیالات برایش خطا به حساب می ایند
راهنمای عملی، فصل ۱۱ ، ص ۱۲۸
دکتر بهرام الهی
با عرض سلام :
در ابتدا، پذیرفتن این موضوع که ما میتوانیم با روشهای نامحسوسی دیگران را آزار دهیم یا چیزی را از آنها سرقت کنیم، یا به عناوین مختلف حقوق آنها را ضایع کنیم بسیار دشوار است.
مدتی است راجع به این که ما می توانیم با روش های نا محسوسی چیزی را از کسی سرقت کنیم ;نتوانستم موردی را پیدا کنم اگر دوستان نظری دارند لطفا راهنمایی کنید. با تشکر از زحمات متیس گرامی.
سلام و ارادت
من همیشه وقتی میرسم به این ایه مبارکه《 یا ایهاالانسان ما غرک بربک الکریم》 ای بشر چه چیز ترا مغرور کرد از خدا ، عرض میکنم کرم تو.
مغرورم به کرم تو، بله مغرورم و هزاران مرتبه مغرورم ، اما از چه چیز؟
از کرم تو. کرم تو فوق همه چیزهاست و هیچ چیز به کرم تو نمیرسد.
اثارالحق جلد ۲ صفحات ۳۶۲، ۳۶۳
با عرض سلام
به محض اینکه اخلاقیات را در معنای کمی وسیعتر آن در نظر بگیریم با چهره جدیدی مواجه میشویم که همان نفس اماره است. قبلا اشاره کردیم که وقتی هشیاریمان بیشتر شود، فشارهای ضد اخلاقی را بیشتر احساس میکنیم. این فشار همان نفس اماره است که دشمن اخلاقیات است. نفس اماره به طور مداوم در ما حضور دارد، خواه از وجودش آگاه باشیم خواه نباشیم.
در این مدت چله های ریاضتی برای خود چند کار عملی برای خودم گرفتم و با جدولی که برای اعمال روزانه کشیدم سعی کردم هر روز انرا انجام د هم در این مدت کارهایی را که باید انجام می دادم را تقریبا با توفیق خودش کم و بیش انجام می دادم ولی در قسمت انجام ندادن فکر و یا یک عمل منفی در گیری بیشتری داشتم چون فشارهای ان را بیشتر احساس می کردم و در مبارزه سعی می کردم که توجه داشته باشم که در بیشتر مواقع احساس عجز می کرد م و از او در خواست کمک می کردم. چیزی که بعنوان نتیجه دریافت کردم ، دیدم این نفس دایم با من است و جالبتر اینکه دیدم چرا در این در این دوران بیشتر است ، دیدم بیشتر نشده همیشه داشتم ولی نسبت به ان توجه نداشتم ویا حساس نبودم. روز های اخر می دیدم به محض اینکه این نفس می اید یک انرژی با خود به همراه دارد و دیدم که همان انرژی فراعلی است که در اثر توجه در من حاضر است که این من نیستم بلکه کس دیگری است که مرا متوجه می کند . و این تنها دورانی است در زندگی که اینقدر انرا ( او ) را حس می کنم حتی زمانی که نفس حمله می کند ان نفس را حس می کنم با وجود ی که خیلی قوی است و مرتب تکرار می شود ولی در ان زمان ،در خواست از اوست که کمکم می کند و می دانم که بلاخره کمکم می کند ، همین امید باعث تلاش بیشتر و امیدواری ام می شود. امیدوارم که بعد از این دوره چله بتوانم همچنان ادامه دهم و همان طور که گفته اند مبارزه با نفس باید مثل تنفس کشید باشد جز عادتم شود و در خودم پرورش دهم.
بابینهایت قدردانی از متیس بلاگ و راهنماییهای دوستان
متاسفانه شخصاً اندر خم یک کوچه گرفتارم…گرچه زمانی که کوچکترین موفقیتی در مبارزه با ضعفهایم بدست میاید بخوبی درک میکنم محبت خدای واقعی شامل حالم شده و بیداری روحم را درفهم ان مورد خاص حس میکنم – دعا، طلب و تلاشم این است نیتم صادق و کوششم پایدار و ثمربخش باشد- انشاالله
با سلام و شکر از درگاهش ،همچنین ممنون از متیس عزیز :
امروز با خواندن مجدد این مقاله این جمله توجه ام را جلب کرد (اگر مبادی اداب باشیم بدون این که دلسوزی کنیم ).
سعی می کنم در اجتماع تا حدی که شعور می رسد این مبادی اداب بودن را رعایت کنم ; خوب البته به دلایل گوناگون ، ولی چیزی که به ان توجه نکرده بودم قسمت دوم این جمله بود ،(بدون دلسوزی کردن است) و امروز صبح وقتی داشتم به پراتیک عمل روز قبل ام فکر می کردم ، ایا مبادی اداب بودم یا نه ، (البته قبل از خواندن این مقاله بود)،،،،،،،،،،، ، و هنگامی که این مقاله را خواندنم مثل چراغی در فکرم روشن شد ، دیدم این دلسوزی را نداشتم ، وقتی به دلیل ان فکر کردم دیدم به ظاهر مبادی اداب هستم ولی چون جایی از ان نفع من در ان نیست این حالت دلسوزی را ندارم ، و الان متوجه می شوم وقتی باید حساسییت معنوی خود را بالا ببریم به توفیق خودش اینطوری کمکمان می کند که بهتر بفهمیم.
ممنون از راهنمایی تون