استاد الهی، انسانیت و اندیشۀ آزاد
امانوئل کنت
در شأن یک انسان واقعی فکر و عمل کردن چگونه است؟ این مفهوم بنیادینی است که در طب جدید روح مطرح میشود. استاد در شرح و تفسیر تجربیات زندگی شخصی خود، به این سؤال پاسخ میدهد. در این مقاله به شرح معنویتی میپردازیم که مبتنی بر آزادی تفکر است و تحمیل عقیدتی در آن جایگاهی ندارد.
در تعلیمات استاد الهی، آنچه در ابتدا جلب توجه میکند، روشی است که در آن دو عامل به ظاهر متغایر با یکدیگر – سختگیری و آزادی عمل – با هم تلفیق شدهاند:
دقت و سختگیری در ارائۀ اصول بنیادین و نحوۀ عمل به آنها، آزادی عمل، در روش اجرای جنبههای بیرونی آنها که بر حسب محیط اجتماعی، فرهنگی و شرایط فردی تغییر میکند.
در معنویت فطری تلفیق این دو عامل به معنی سهل انگاری در رعایت اصول نیست. راهی که استاد ترسیم کرده نمایانگر یک روش کاملاً دقیق و روشن است که هیچ گاه حالت تحمیلی به خود نمیگیرد و هرگز یک الگوی ظاهری خاص را القا نمیکند. توصیههای او هیچگاه در قالب حکم و دستور ارائه نشده است. حتی در عمل به مرحله آیینی که در چارچوب قوانین مشخص بیان شده است، تفکر استاد، علیرغم زمینۀ فرهنگی آن دوران، حاکی از مدارا، اغماض و آزادی اندیشه است:
«دشمن دین خدا کسی است که با ایجاد قیودات بی فایده حواس اشخاص را پرت کند و توجهشان را به هم بزند. مثلاً به او بگوید چون قرائتت صحیح نبود یا فلان طور نایستادی، دعایت باطل است و امثال ذلک.»١
«در عبادت هم ترتیب شرط نیست، وقتی انسان توجه به خدا پیدا کرد، به هر زبان و کیفیتی ذکر او را بگوید همان کافی است.»۲ اصل آزادی اندیشه در مشی فکری استاد به جنبۀ آیینی محدود نمیشود و تمام ابعاد عمل معنوی را دربرمیگیرد. آموزههای او هیچگاه به صورت فهرستی از نسخههای از پیش تعیین شده بیان نشده است. در طب جدید روح به طریقی که استاد بدان عمل میکرد، به این معنی نیست که دانشجوی معنوی به مجموعهای از ضوابط یا روشهای رفتاری خاص و از پیش تعیین شده عمل کند. در طب جدید روح چنین ضوابطی وجود ندارد و نباید به در پی آن بود. علم پزشکی را نمیتوان صرفاً با حفظ کردن فهرستی از روشهای درمانی فراگرفت؛ بلکه دانشجو باید مفاهیم این علم را بفهمد، جذب کند و آنها را تجربه کند تا بتواند پزشک شود. دانشجوی طب جدید روح نیز باید همین روش را در معنویت در پیش بگیرد.
استاد هرگز تعلیمات خود را در قالب بایدها و نبایدها بیان نمیکند، بلکه با ارائه یک چارچوب دقیق، شرایط عینی (شرایط علّی) سیر کمال معنوی را شرح میدهد. هر کس آزاد است طبق آن شرایط عمل کند یا نکند. عواقب و مسئولیت این کار به عهده خود فرد است.
انسان واقعی
کسی که در مسیر سیر کمال روحی قدم برمیدارد باید تلاش کند کیفیت وجود خود را بهتر کند. برای این منظور لازم است ویژگیهای یک انسان حقیقی را در خود پرورش دهد. این نکته، موضوع اصلی در اندیشه استاد الهی است:
«فرق است بین بشر و انسان. همه بشر هستیم، اما انسان واقعی شدن دشوار است. انسان واقعی کسی است که از خوشی دیگران خوشحال شود و لذت ببرد، و در ناراحتی دیگران غم خوارشان باشد.»۳
تا زمانی که کار درونی را شروع نکنیم، به طبیعت حیوانی- بشریمان واگذار میشویم، یعنی در حد حیواناتی باهوش، و گاهی مفید برای دیگران باقی میمانیم. پذیرفتن این مطلب ممکن است سخت باشد، اما برای درک بهتر آن بد نیست هر یک از ما این سوال ساده را از خود بپرسیم: در طیف بین انسان واقعی و بَشَر، جایگاه من کجاست؟
همه ما تصور میکنیم که انسانهای خوبی هستیم و در اجرای قوانین اجتماعی جدیت داریم. اما اگر کنترل اجتماع کم شود آیا باز هم رفتار درستی خواهیم داشت؟ مثلاً در محیط کار خود را ملزم میدانیم که احترام دیگران را حفظ کنیم و رفتاری مناسب داشته باشیم. آیا در محیط خانواده هم همان احترام و توجه را نسبت به نزدیکانمان داریم؟ بسیار دیده شده فردی از نظر اجتماعی رفتاری مناسب دارد ولی در محیط خانواده رفتارش برعکس است.
داشتن رفتاری مطابق با انسانیت، یک تصمیمگیری شخصی است. هیچ کس و هیچ چیز ما را وادار به انسان شدن نمیکند، و هیچکس نمیتواند بهجای ما و برای ما این کار را انجام دهد. این به عهده خود ماست که اینویو به اصول انسانیت عمل کنیم.
در معنویت فطری، اجبار جایگاهی ندارد؛ بلکه فقط شرایط مؤثر ارائه میشود. البته به این معنی نیست که معنویت فطری یک روش آسان و خوشایند ایگو در اختیار ما میگذارد که مستلزم دیسپلین نیست. بلکه جدیت، پشتکار و سختگیری در تعیین برنامههایی برای عمل به شرایط مؤثر، لازمه پیشرفت معنوی است؛ اما این کار از بیرون به ما تحمیل نمیشود بلکه این خود ما هستیم که بایدها و نبایدهایی را مطابق با اصول معنوی صحیح بر خود تحمیل میکنیم. نبودن دستورهای از پیش تعیین شده در معنویت فطری ناشی از طبیعت خود چیزهاست که به کمک چهار اصل زیر توضیح داده میشود.
معنویت غیر تحمیلی
بنا بر اصول زیر، در مشی فکری استاد، معنویت تحمیلی جایگاهی ندارد:
١- اصل علیت
اصل علیت در معنویت فطری جایگاهی بنیادین دارد. اصول اخلاقی- الهی صحیحی که استاد بیان کردهاند، چارچوبی محسوب میشوند که شرایط سیر کمال روحی را معرفی میکنند. این شرایط تابع اصل علیت هستند. به این معنی که با در نظر گرفتن محیطی که در آن پرورش مییابیم، در هر موقعیت برای رسیدن به نتیجه مورد نظر باید روش مناسب با آن موقعیت خاص را به کار ببریم در غیر اینصورت به نتیجه نمیرسیم.
مثلا برای پرورش نوعدوستی یا مبارزه با حسادت، باید روش دقیق و مناسب با آن را در پیش بگیریم، در غیراینصورت ممکن است به نتیجه نرسیم و یا حتی شرایط را دشوارتر کنیم. البته کسی ما را به دنبال کردن این روش مجبور نمیکند، این کار باید با تصمیمگیری شخصی انجام شود که از ویژگیهای معنویت فطری است.
۲- عقل سلیم
در معنویت فطری، پرورش عقل سلیم اهمیت زیادی دارد. عقل سلیم حالت قوام یافتۀ عقل عادی است که علاوه بر درک ابعاد مادی چیزها قادر به درک صحیح ابعاد معنوی آنها نیز هست.
کسی که وارد مرحله معنوی میشود، عقل سلیمش جوانه زده است و مواد آموزشی دوره ابتدایی در او حل شده است. مثلاً زشتی اعمالی مانند دزدی و امثال آن برایش واضح است. هدف او در اینجا تنها ترک منهیات نیست بلکه هدف رسیدن به مرحلۀ انسان واقعی است.
روش کار هم با روش مرحلۀ آیینی فرق دارد. در این جا هدف اطاعت محض نیست بلکه رشد دادن قوه دراکه و به خصوص رسیدن به خودشناسی است. در اینجا یک فرایند شناختی آغاز میشود. حال آنکه دستورالعملهای از پیش تعیین شده تفکر، درک درونی و دروننگری را تشویق نمیکنند. در نتیجه فرایند شناختی برای تشخیص قوای حاکم بر وجود ما و درک علیت که زمینهساز مبارزه با نفس است ایجاد نمیشود.
٣- عمل به معنویت یک انتخاب شخصی است
شروع فرایند سیر کمال معنوی بر اساس تصمیمگیری شخصی است. در حالی که دستورات آیینی حالت آمرانه دارند و به صورت دستورات کلی و مطلق بیان شدهاند. لازمۀ عمل به آنها تحقیق و درک شخصی نیست. پیروی کورکورانۀ این معیارهای تغییرناپذیر سبب میشود که ما به تدریج خودمان و به خصوص دیگران را بر اساس آنها قضاوت میکنیم. اگر دین و معنویات فقط فروعات ودستورات از پیش تعیین شده در نظر گرفته شود، بطور قطع به جزمگرایی و تحملناپذیری منجر میشود، که نمونههای فراوانی از آن را در تاریخ ادیان مشاهده میکنیم.
۴ – معنویت تحول مییابد
بطور کلی دستورات دینی، اگر به جزییات پیشپا افتاده بپردازند مشکلاتی را در برخواهد داشت. برخلاف اصول بنیادین که مربوط به ارتباط مخلوق با خالق است و طبیعت انسان را در نظر میگیرد و در همه حال تغییرناپذیرند، دستورات آیینی (فروعات) در زمانهای گوناگون و بنا بر نیازهای مردم هر دوران تعیین میگردند و به مرور زمان ناکارآمد میشوند. از آنجا که معنویت با زمان تحول میباید، باید دستورات آن نیز با زمان تجدید و تمدید شوند. حال آنکه مردم معنویت را در زمره دستوراتی تغییرناپذیر پذیرفته و بین اصول و فروع تفاوتی قائل نمیشوند.
استاد در توضیح «اصول عقاید» این موضوع را به خوبی روشن میکند. او توجه ما را به اصول بنیادین که فارغ از فرهنگ و زمان برای همه قابل اجراست جلب میکند، بیانکه دستورالعمل خاصی را برای اجرای آن تحمیل نماید. مثال دیگر تمرین فکر و ذکر است. تمرین فکر و ذکر یک دستور آیینی نیست بلکه نوعی عبادت است که مانع از تنبلی و غفلت روح میشود. هر کس با هر فرهنگ و اعتقادی میتواند به آن عمل کند و نتایج ملموسی از آن بگیرد.
ادامه مقاله در پست بعدی
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
۱ – برگزیده، گفتار۶١
۲ – برگزیده، گفتار١۶
۳ – برگزیده گفتار٢٧٧
ممنون متیس عزیز برای مقاله بسیار مفید و کاربردی که ارائه کردید خیلی به ان نیاز داشتم و به موقع دریافت کردم
با عرض سلام خدمت همگی دوستان :
راهی که استاد ترسیم کرده نمایانگر یک روش کاملاً دقیق و روشن است که هیچ گاه حالت تحمیلی به خود نمیگیرد و هرگز یک الگوی ظاهری خاص را القا نمیکند.
به نظر من چرا استاد این روش را ارایه می دهند، چون با زور نمی توان چیزی را به کسی تحمیل کرد و از انجایی که هر دانش وشناختی با پرورش عقل سلیم به نتیجه می رسد به همین خاطر یکی از اصول اساسی استاد الهی ;پرورش عقل سلیم است.
وقتی به این مورد بر خورد کردم (بد نیست هر یک از ما این سوال ساده را از خود بپرسیم: در طیف بین انسان واقعی و بَشَر، جایگاه من کجاست؟) این سوالی است که باید به ان بیشتر فکر کنم ، ایا می خواهم مثل بقیه یک بشر باشم واز طبیعت حیوانی ام استفاده کنم (یعنی در حد حیواناتی باهوش، و گاهی مفید برای دیگران باقی بمانم ) یا واقعا به مرحله ای برسم که از خوشی دیگران خوشحال و یا در ناراحتی انها غمخوارشان باشم، یعنی بتوانم یک انسان واقعی شوم.
\
خودشون گفتن “در هر قدمی در تحقیق هستم” قطعا هیچ پژوهش و پژوهشگری با فشار بیرونی به اثرات پایدار و قابل اعتمادی نمیرسه
سلام ، با تشکر از متیس عزیز برای انتشار این مقاله
با سلام .
استاد الهی می فرمایند : انسان واقعی کسی هست که بتواند در همه حال خود را جای دیگران بگذارد وعمل کند .
حال می توانیم در رفتار و … خود دقت کنیم وخود را بسنجیم ببینیم چقدر به انسانیت نزدیک هستیم وچقدر از انسانیت دور هستیم .
با تشکر از متیس
بسیار ممنؤن
هردم این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تر تازه تری می رسد
خدایا ترا سپاس که از این نعمت مرا بهره مند می سازی . بسیار متشکرم که دراین محیط سرد ویخبندان که حاصل
اعمال ما آدم هاست برای لحظه ای بیدارم نمودی .پناه به خدا می برم از دست ایگو مگر امان به من می دهد .
آری راه استاد راه عمل است کسی ما را امر ونهی نمی کند ولی به فرموده ی خودشان دو چشم بینا ودو گوش
دائم مارا زیر نظر دارند. لذا باید آموخته ها راهمیشه با مواردی که در زندگی رخ می دهد تطبیق دهیم وبه آن اصولی که فرا گرفته ایم عمل نماییم . انشالله .
باسلام وتشکر فراوان از این مقاله اموزنده امید دارم که باعمل به این اصول در حد توان بتوانم ذره ای شکر این نعمت عظیم را بجا بیاورم.
Ba salam va sepase faravan az metisblog,
va tashakor baraie maghaleie jadid ke be zabani sade va dar ein hal amuzande va por mohtava va ghabele dark mibashad . sepase faravan .
با تشکر و دست مریزاد.
(در این مقاله به شرح معنویتی میپردازیم که مبتنی بر آزادی تفکر است و تحمیل عقیدتی در آن جایگاهی ندارد.)
برای من این جمله بسیار حیرت انگیز بود در پاراگراف اول!
بدین معنی که آزادی فکر را تا چه حد استاد تحقیق فرموده و به ان اهمیت داده اند، و با یک راهنمایی قابل تفهیم و عمل ساده میتوان تأثیر عملکرد آنرا در این معقوله مشاهده کرد.
(تفکر استاد، علیرغم زمینۀ فرهنگی آن دوران، حاکی از مدارا، اغماض و آزادی اندیشه است:
در معنویت فطری تلفیق این دو عامل به معنی سهل انگاری در رعایت اصول نیست. راهی که استاد ترسیم کرده نمایانگر یک روش کاملاً دقیق و روشن است که هیچ گاه حالت تحمیلی به خود نمیگیرد و هرگز یک الگوی ظاهری خاص را القا نمیکند. توصیههای او هیچگاه در قالب حکم و دستور ارائه نشده است. )
با سلام وتشکر
در مورد فکر و ذکر قبل از اینکه کتاب راهنمای عملی را بخوانم فقط در سه نوبت اخرین مناجات استاد را میخوانم وخوشحال از اینکه عبادتم را انجام میدم . با وجودی که در تمام کتابهای دیگر در مورد فکر وذکر و راه کارهایش نوشته شده بود در اثر بی اراده گی یا بی دقتی خودم درست عمل نمی کردم در کتاب راه عملی توصیه شده پیش از برسی متن کتاب تصاویر پیشنهادی را با دقت بر رسی کنید وبه ذهن بسپارید ودر خاطر زنده نگه دارید ، این شد که با دقت تصاویر را برسی کردم بهتر هادی درون ، ایگو ،من اگاه ، روان وسایر اجزا ی روحی ام را شناختم خدا کمکم کرد اراده ام را قوی کنم وهنگام فکر وذکر با کار عملی که در کتاب ارائه شده تمرکزم را بیشتر کنم . راه کار ها ۱- پرورش دادن توجه دائم در خود تا طبیعت ثانوی گرددو تبدیل ان به توجه کامل ۲- تمرین روزانه ی فکر و ذکر چند دقیقه یا بیشتر ۳- عمل کردن به حقایق واقعی زنده ،از جمله اصول اخلاقی صحیح به روش این ویو در جریان زندگی روز مره ،۴- مبارزه بی وقفه با نفس اماره ، با سعی وکمک خدا به عمل کردن به این موارد توانسته ام از قبل بیشتر در هادی درونم باشم و سیاله الهی را محیط بر خود ببینم تا چقدر مور دقبول واقع گردد
سلام سرکار خانم دنیا
امکانش هست بطور دقیق و حتی المقدور با جزئیات بفرمائید که در تمرین فکر و ذکر چگونه عمل میکنید
باتشکر
با سلام و تشکر از متیس عزیز برای مقاله جدید انسانیت و اندیشه ازاد .
با سلام و خسته نباشید خدمت متیس عزیز.
از خدای تبارک و تعالی عاجزانه طلب میکنم که نیروی فراعلی پر انرژی خود را دائما بر ما بتاباند تا بتوانیم عقل سلیم خود را با انتخاب ها و تصمیمات درستی که میگیریم رشد دهیم و به بلوغ خود برسانیم. در این زمانه که حال جالبی ندارد و در عصر یخبندان معنویت به سر میبرد کمک کن که دل هایمان هیچگاه سرد نشود و از امید به تو دست نکشد .
با تشکر و قدردانی از زحمات فراوان شما عزیزان
با سلام و تشکر بی پایان از متیس عزیز که این مقاله بسیار آموزنده را در اختیار ما قرار داد.
« بد نیست هر یک از ما این سوال ساده را از خود بپرسیم: در طیف بین انسان واقعی و بَشَر، جایگاه من کجاست؟ »
برای سنجیدن جایگاه خود در طیف بین انسان واقعی وبشر میتوانیم از اصل زیر استفاده کنیم و خود را محک بزنیم:
« انسان واقعی کسی است که از خوشی دیگران خوشحال شود و لذت ببرد، و در ناراحتی دیگران غم خوارشان باشد.»۳»
با استفاده از اصل فوق مدت هاست که متوجه شدم کیلو مترها باانسانیت فاصله دارم و برای بیرون کشیدن خود از بشر بودن وحرکت کردن به سمت انسانیت باید واقعا برنامه ریزی کنم و زحمت بکشم ،در غیر این صورت با اینکه از نظر تئوری دانش بسیار خوبی از طریق آموزش های استاد الهی کسب کردم ، در جا خواهم زد.
ابتدا فکر میکردم من که از خوشی دیگران خوشحال میشوم و لذت میبرم و در ناراحتی دیگران غم خوارشان هستم ، اما بعد از اینکه سعی کردم تا حدودی منشأ و ریشهٔ افکار ، احساسات ، گفتار و رفتار خود را زیر ذره بین بگذارم و آنها را تجزیه و تحلیل کنم متوجه کیلومتر ها فاصله با انسانیت در خود شدم.
با عرض سلام و ادب
همیشه با خود فکر میکردم چرا استاد روش سنتى مراد و مریدى را تایید نکردند و راه مرید پرورى را مردود دانستند؟؟؟؟هرچه بیشتر با اموزه هاى استاد اشناتر میشوم و هرچه زمان میگذرد بیشتر و بیشتر به معنویت فطرى و طب روح علاقه مند تر میشوم زیرا این فرصت براى هرکس به وجود مى اید که تجربه جدید کسب کند و راهى مطابق با عوامل و محیطى که در ان قرار میگیرد پیدا کنه تا عقل خودش رو تربیت کنه و پرورش بده.ما در شرایط یکسان زندگى مادى و معنوى قرار نداریم پس هرکدام با توجه به دانشى که کسب میکنیم و افرادى که در زندگى روزمره باهاشون برخورد میکنیم ازمایشات متفاوتى رو انجام میدیم و همین جذابیت راه را بیشتر میکنه.
هدف واحد اما راه رسیدن بسیار.
. از آنجا که معنویت با زمان تحول میباید، باید دستورات آن نیز با زمان تجدید و تمدید شوند.
یاد اورى این کلام ضرورت مبحث انسانیت و اندیشه ازاد را بیش از پیش نمایان میکند
با سلام به متیس عزیز و همه دوستان،
ممنون از مقاله پر محتوا و عملی، و همینطور نظرات مفید و تجربیات دوستان.
تجربه اخیرم این بوده که نفس به راحتی وظیفه اش رو انجام میدهد بعضی اوقات به آرامی و بی سر و صدا درست زمانی که فکر میکنی خیلی خوب در حال طی مسیری.
ما مثل راننده اتومبیلی هستیم که دائم باید توجه به جاده، شرایط اطراف از همه نظر داشته باشیم و طبق اون شرایط تصمیم بگیریم چگونه پیش بریم. حتی یک لحظه غفلت ممکنه وضعیت سخت و حتی جبران ناپذیری رو ایجاد کنه.
حتا اگر در آزاد راهی بدون ترافیک و مانع رانندگی کنیم و به نظر خودمان داریم با سرعت به سمت مقصد پیش میریم با کم کردن فشار گاز، در اثر شرایط محیطی سرعت کم و چه بسا متوقف میشیم. برای منم همینطور بوده. اگر با توکل به یکتا، فشار اراده و سعی تلاش مداوم به سمت انسانیت حرکت نکنیم در حد بشر میمانیم.
امیدوارم توفیق پیشرفت و رسیدن به انسان واقعی رو داشته باشیم.
من واقعا کرم و بزرگواری و لطفی بزرگتر از این برای خود نمیبینم.
انشالله که فقط شعار نباشم
با عرض سلام و تشکر از این مقاله آموزنده مطلبی جلب نظر کرد (. همه ما فکر می کنیم که انسان های خوبی هستیم )
من خیلی راجع به این جمله فکر کردم ایا دیگران هم فکر می کنند من آدم خوبی هستم ایا در خانواده ودر اجتماع اصول اخلاقی را کاملا رعایت می کنم ، دیدم نه اگر انسانیت را در خودم پرورانده بودم حتما کمتر دچار اختلاف با اطرافیانم میشدم . پس بیشتر بایستی با روش این ویو روی صفاتم کار کنم .
مقطع پایه شامل تصحیح ایمان، تکمیل انسانیت و رشد عقل سلیم است
ایندپت در مقطع فعلی به عقل سلیم پرداخته
متیس نیز در این مقاله به تکمیل انسانیت همت گمارده است.
باشد که رهرو در تصحیح ایمان و دو مقوله دیگر بکوشد.
با عرض سلام،ادب و احترام
مقاله بسیار ارزنده و آموزنده بود از همه دست اندرکاران این سایت وزین سپاسگزارم.
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز ومتیس گرامی:
(مثلاً در محیط کار خود را ملزم میدانیم که احترام دیگران را حفظ کنیم و رفتاری مناسب داشته باشیم. آیا در محیط خانواده هم همان احترام و توجه را نسبت به نزدیکانمان داریم؟ بسیار دیده شده فردی از نظر اجتماعی رفتاری مناسب دارد ولی در محیط خانواده رفتارش برعکس است.)
امروز که داشتم این مقاله را مجدا می خواندم موضوع بالا توجه مرا بیشتر به خود جالب کرد وخودم را در عرض چند دقیقه داشتم انالیز می کردم. چیزهایی که در نظرم امدم واقعا وحشتناک بود واز خودم خجالت کشیدم.
اول دیدم که ،کسی هستم که تا انجایی که عقلم اجازه می دهد به تعلیمات استاد الهی عمل میکنم ،فکر می کنم دارم و می خواهم به ان عمل کنم ومرتب خود را در مسیر جریان قرار می دهم . ولی وقتی که مطلب بالا را خواندم گفتم ایا این من هستم که فکر و عملم یکی است ؟ایا وقتی می خواهم به کسی محبت کنم چقدر نفع مادی ومعنوی خودم را اول در نظر می گیرم؟ ممکن است در بیرون از منزل بتوانم خودم را کنترل کنم وبه ظاهر کارهای درست را انجام دهم که مورد پسند وخوشایند دیگران باشد ولی وقتی در خانواده هستم ایا به همسرم ،فرزندانم (چه سن پایین وچه بعد از سن رشد ) .پدر ومادرم.و،،،،،،،،،،،،،،چقدر اجازه می دهم نظر خودشان را بیان کنند، از حق خودشان دفاع کنند، و با زور نظر خودم را به انها تحمیل نکنم ایا حق وحقوق انساتی انها را رعایت می کنم و،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،اینجا بود که واقعا از خودم شرم سار شدم که اسم خود را …………..می گذارم.
وحالا می بینم که سالها ویا دون ها فاصله است بین بشر وانسان شدن واگر هر لحظه ،وهردم از نفس خود غافل شوم و حضور او را بطور دایم در قسمت اگاه ام حاضر نداشته باشم همان گل گندیده ای که بودم، هستم. مگر خودت کرت کنی.
با سلام و تشکر از متیس عزیز بخاطر این مقاله آموزنده
با توجه به اینکه میدانم تعالیم استاد الهی جوهرکشی تمام ادیان است ولی با نیروی عظیمی مثل نفس اماره مواجه هستم که از طریق مادیات مانع عملکرد صحیح روان و روح ما میشود و در نتیجه سعی میکنم خود را از واقعیات دور کرده و رفتار خود را موجه جلوه دهم و به همین سطحی که هستم اکتفا کنم .مثلا در هنگام توجه توقع برایم ایجاد میشود که من چون دارم مناجات یا اصول عقاید را میخوانم نباید به فلان مریضی دچار شوم.در صورتی که تمرین فکر و ذکر به ما یادآور میشود انسان عبادت را صرفا از روی انجام وظیفه و بالا بردن آمادگی روحی جهت درک حقایق معنوی انجام میدهدیا در موقع توجه به مبدا یاد قسط های عقب افتاده وام ماشین یا خانه ام می افتم وهمین مانع از توجه کافی و ورود به هادی درون میشود ودر عمل نیز مانع اتخاذ تصمیم درست میگردد.این موضوع مرا متوجه میکند که من به جمله کارساز ما به فکر کارما وفکر ما در کارما آزارما ایمان ندارم .امیدوارم خداوند به همه سعادت و توفیق درک صحیح و عمل به اصول الهی را بدهد.
با سلام
دوست عزیز مدتی بود که منم درگیر همین مسئله ای که فرمودید بودم. توجه و تمرکزم در عبادت به علت اقساط و بدهی کم شده بود و گاها فکر و خیال مادیات آنقدر انرژیم را میگرفت که دیگر علارغم میلم حوصله و انرژی برای معنویت را نداشتم. بعد از مدتها به این نتیجه رسیدم که، درسته وام گرفتن ظاهراً آدمو تو مادیات جلو میاندازه ولی از نظر معنوی خیلی به ضررش هست. با این طرز فکر تلاش کردم به هر نحوی بدهی هایم را تسویه کنم و دیگر وام نگیرم. الان حدود یک ماهی است که آرامش گم کرده ام را دوباره پیدا کرده ام و وقتی به عبادت مینشینم میدانم که چه میگویم و کتاب خواندن برایم خیلی لذت بخش شده و از این بابت خدا را شاکرم. «کار ما روی فکر ماست» بنابراین بیایید تلاش کنیم تا جاییکه میتوانیم نگذاریم فرمان درگیر پوچیات شود.
با سلام خدمت دوستان و تشکر از متیس عزیز
در خصوص سنجیدن جایگاه انسان در طیف بین بشر و انسان واقعی ، باید بگم در محل کارم شخصی که همواره با استفاده از قدرتش سعی می کرد حق کارکنان زیر مجموعه اش را ضایع کند و به هر طریق مانع رسیدن خیر به کارکنان میشد و توی این موضوع با توجه به قدرتی که دارد در تضییع حق کارکنان کوتاهی نمی کرد و همه به این موضوع واقف بودند و البته منم از این موضوع مستثنا نبودم و تجربه بسیار بدی از عملکرد ایشان داشتم ، مطلع شدیم که اتفاق ناگواری برایش افتاده ، ابتدا در دلم خوشحال شدم و بعد ناگهان متوجه این نفس پلید شدم و بسیار شرمنده شدم
که انسان واقعی باید در خوشحالی دیگران خوشحال و در ناراحتی دیگران غمخوارشان باشد و برای عمل به این موضوع به نظر من فرقی نمی کند دیگران چگونه باشند
با سلام و تشکر از متیس گرامی
شاید به اعتباری بتوان چکیدهی مقالهی پربار فوق را در مبحث ” مقطع پایهی طب جدید روح ” از ص۱۶۱ راهنمای عملی یافت.
در واقع از زمانی که شخص دریافت هدفش از زندگی زمینی چیست ناگزیر است که خود به کمک عقل و اختیاری که به او اعطا شده وارد این مقطع شود، یعنی ابتدا تحقیق کند تا با استفاده از معیارهای صحیح که توسط هدایت الهی ارائه شده، از درستی ایمان خود مطمئن شود، و بعد با تکیه بر این ایمان و عمل به حقایق الهی واقعی، عقل سلیماش را به تدریج رشد دهد و نهایتا” به کمک این دو عامل حیاتی بتواند انسانیت را در خود تکمیل کند و ….
بدیهی است در هیچ یک از مراحل فوق نه کسی او را مجبور به انجام آنها میکند و نه باز میدارد و نه به او تجمیل میشود زیرا روشن است انجام دادن یا ندادن انها سود یا زیانی را متوجه هیچ کس جز خود او نمیکند. به این ترتیب روح پیوسته در حال جنبش و حرکت است تا مسیر سیر کمال را طی کند، در حالی که در روش های تحمیلی و تقلیدی که چارچوبی مشخص و از پیش تعیین شده را ارائه میدهند، روح بیشتر در حالت سکون و خمودگی و خالی از ابتکار عمل راهی را طی میکند که برایش تعیین شده و معلوم نیست به کجا ختم شود.
با سلام ، خدمت دوستان
مدتی است برای خودم برنامه گذاشته ام که بر اساس اصل انسانیت ، از خوشی دیگران خوشحال و از غم دیگران ناراحت شوم. اما در هر مورد، در مبارزه با نفس اماره هنگام عمل به این اصل الهی-اخلاقی من شکست خورده ام . بخصوص زمانی که نمی دانم باید از حق خودم بگذرم و یا نباید بگذرم بسیار بسیار مشکل است. چون همیشه با فشار احساسات و عواطف مانند غرور، حسادت ، و از طرف دیگر ترس روبرو هستم. به این ترتیب عملا به این نتیجه رسیده ام که آنچه من دنبالش هستم همان رکن رداء است و به آن نمی توان دست یافت مگر اینکه سه رکن اساسی دیگر دانشگاه معنوی ، یعنی پاکی ، راستی، نیستی را مورد توجه قرار دهم. یعنی به صورت رفت و برگشتی مرتب بین این چهار رکن در هر صحنه سازیِ خدا باید در حرکت باشم. بدون این چهار رکن عملی نمی توان به انسانیت دست یافت.
سلام و احترام به همگی
به دوست عزیز mery
حال شما رو با تمام وجودم لمس کردم
من هم گاهی این حس متعفن رو در درونم میفهمم
حتی به نزدیکترین فرد خانواده یا دوست و یا…
و میفهمم که این بوی مشمئز از حس حسادتم برمیخیزد
راستش توی این چند روزه که دارم این مقاله بسیار مثبت و اموزنده رو میخونم از یکتا شرمنده میشوم و بلافاصله تغییر فکر میدهم
و شروع میکنم برای طرف مقابلم دعا و انرژی مثبت میفرستم. ولی گاهی هم مبشود که تمام وجودم محض خیر میشود و چنین احساسات منفی رو در خود نمیبینم
اوایل نا امید و شرمنده میشدم و خجالت میکشیدم که به یکتا نگاه کنم.
که متوجه شدم این شگرد نفس اماره هست
الان وقتی مشغول فکر و ذکر میشوم در مکالماتم خیلی از خدا برای خودم و دیگران طلب کمک میکنم . که خدایا کمکمان کنید بتوانیم این حس حسادت رو در خودمون بتدریج کمتر و کمتر کنیم و بجایش رقابت و همدلی و خیر خواهی را جایگزین کنیم
از این موردهای منفور زیاد در خودم شناختم
ولیکن امیدم به یکتا هست . میداند که عاجزم
و پر از خطا .میداند که دلم میخواهد که درست بشوم . اما ناتوانم .
و من هم میدانم که چقدر خدا مهربان و رب العالمین است .
با سلام و تشکر از زحمات شما متیس عزیز
باسلام خدمت متیس و دوستان عزیزم . در طیف بین انسان واقعی وبشر جایگاه من کجاست ؟ همه ی ما فکر میکنیم انسان خوبی هستیم ولی ایا اگر کنترل اجتماع کم شود ، در اجتماع رفتار مناسبی داریم یا خیر ؟ همچنین ممکنه در اجتماع رفتار خوبی داشته ولی در خانواده خیر ؟ لازمه ی پیشرفت معنوی جدیت ، پشتکار وسختگیری در تعیین برنامه هایی برای عمل به شرایط موثر است . در کتاب راهنمای عملی فصل ۱۲ اشاره شده به این موضوع که برای اینکه مبارزه با نفس اماره به نتیجه مطلوب برسد باید خود را به هدایت الهی اتصال دهیم وبه خصوص با مطالعه نوشتارهای معنوی مثبت خود را معنا دلگرم وشارژ کنیم وبهتر از ان اگر امکان داشت به طور مرتب با افرادی که با او همفکرند مبادله ی فکری کند . طبق اصول زیر در مشی فکری استاد معنویت تحمیلی جایگاهی ندارد . ۱- اصل علیت ( برای رسیدن به شرایط مناسب باید روش مناسب را به کار ببریم ) قانون توکل به خدا در شرایط فعلی روحی وروانی اکثر افراد با مطالعه فضیلت توکل در مقاله متیس و همچنین یاد اوری اینکه موثر در همه چیز خداست بقیه علت وسبب هستن که باید از انها گذر کرد و… و مطالعه ویاداوری عجز مخلوق دلیلی بر اثبات خدا . با یاداوری به خود ،ارامش زیادی در زندگی خانوادگی واطرافیانم به وجود میاد . خدا رو شکر میکنم که با داشتن مطالب زیبا و سازگار با روح وروانمون میتونیم شرایط زندگی رو با کمک خودش مفید تر و بهتر سپری کنیم به امید خدا. ۲_ عقل سلیم و رشد ان، هر چیز را با دید معنوی ببینیم خصوصا در شرایط قرنطینه و این ویروس، درسهایی که باید یاد بگیریم رو دائما به خود یاد اور شویم ، شاید خیلی وقتها دلیل کم مطالعه کردنمون رو
نداشتن زمان کافی میدونستیم ، در این شرایط بهترین زمان رو در اختیار داریم به امید اینکه از ان بهره لازم رو ببریم . و…. ۳- عمل به معنویت یک انتخاب شخصی است ۴- معنویت تحول می یابد .
سلام مجدد
یاس و شک که امد ، سالک عقب میرود و ممکن است به کلی شکست بخورد. سالک باید متوجه باشد تغییر مهمی که درراو پیدا میشود در اشراق و روشن شدن نیست بلکه در این است که در مقابل بدی ها نفرت پیدا میکند . یعنی نه تنها به بدی ها میل پیدا نمیکند بلکه ذاتا از انها بیزار است
تغییر دیگر سالک این است که دیگر هیچگاه خود را تنها حس نمیکند بلکه خدارا حاضر و ناظر میداند
هر چه این دو تغییر بیشتر شود بیشتر پیشرفت کرده است
البته بنده فاصله زیادی با این گفتار ۲۵۴ کتاب برگزیده دارم
ولیکن به تعالیمم و حقایق الهی واقعی زنده قلبا ایمان و اطمینان دارم
و سعی میکنم که نا امیدی وارد فکرم نشود
مهم اینکه به کرمش امیدوار باشیم
و رینگ مسابقه رو ترک نکنیم
با عرض سلام :
دوست عزیزمان فریده مطلب خوبی را مطرح کردند که جای بسیار تعمق و باز نگری دارد. دیدم که ،ما خیلی چیز ها یاد گرفته ایم و کم وبیش ممکن است به ان ها بتوانیم عمل کنیم ولی اینکه انها را در موقعییت های مختلف بتوانیم با هم ترکیب کنیم وعمل کنینم فقط به یک یا چندر مورد اکتفا نمی کند واینها مثل زنجیر به هم وصل هستند . مثل موردی که دوستمان به ان اشار کردند برای به انجام رساندن (انسانیت ) درست ردا ، باید ان سه مورد یعنی همان پاکی ،راستی ، نیستی ،را با ردا ، با ید با هم انجام داد تا بتوانیم به نتیجه دقیق تر برسیم.
شکر از خد ای کریم که در رحمت خود را از این طریق برای ما باز گذاشته که با کمک( او )و تشریک نظر وهم فکری دیگر دوستان بتوایم از تجربیات دوستان هم استفاده کنیم.
بنابراین اگر سالک در مقابل یک امری در خود میلی احساس کرد نباید مایوس شود، زیرا اینگونه میل را در او گذاشته شده که با ان مبارزه کند و به کمال برسد
و ادامه گفتار
برگزیده گ ۲۵۴
با سلام، احترام و تشکر فراوان از ارائه مقاله جدید
در مورد انسان واقعی صحبت شده بود و من هم فکر میکردم که بین صفر تا ۱۰۰ ( از بشر تا انسان واقعی) کجا هستم و چه عددی به خودم میدهم. دیده ام در مواردی که فرد غریبه باشد و اصلا او را نشناسم وقتی متوجه سختی یا ناراحتی او میشوم دلم میسوزد و ناراحت میشوم ولی در مورد کسانی که نسبت به آنها حسادت یا رقابت دارم و یا در موقعیتی که فرد رفتار نادرستی با من داشته احساسم فرق می کند و متاسفانه آنگونه احساس دلسوزی و غمخواری نیست و یا خیلی کمرنگ است.
اخیرا صحنه ای پیش آمد. متوجه شدم فردی که می شناختم و رفتار درستی نداشته برایش گرفتاری پیش آمده. نمی توانم بگویم که آن لحظه ته دلم خوشحال شدم –که حقیقتا دلم نمی خواهد اینطور بوده باشم- ولی این فکر از سرم گذشت که بالاخره عکس العمل وجود دارد. و بعد از آن شاید در بهترین حالت، بتوانم بگویم حالت “بی تفاوتی” داشتم.
شب که خواستم بخوابم فکر میکردم و ناراحت شدم که چرا آن فکر و احساس بی تفاوتی در من بود. مگر من عکس العمل همه گناهها و خطاهای زندگی های گذشته و حال خودم را می توانم و یا توانسته ام بپذیرم که حالا در مورد دیگری چنین فکر می کنم و با توجه به اینکه این مقاله هم در ذهنم بود از اینکه با شنیدن ناراحتی اش، دلتنگ نشدم و نتوانستم قلبا غمخوارش باشم ناراحت شدم.
بعد یاد گفتار استاد الهی افتادم که می فرمایند رقت قلب نسبت به دشمن نشانه بزرگی و کمال روحی است. چنانچه حضرت مولا بر جسد کشته شده طلحه گریست ( نقل به مضمون) و بعد از آن یاد مطلبی از کتاب معنویت یک علم است (ص ۹۸) که فرمودند “از روی عشق با دیگران همدرد بودن از فضایل روحهای پیشرفته است که هر جا بنگرند خدا بینند. آنها چون خدا را در همه چیز و همه جا می بینند، به خودی خود همه کس را دوست دارند. اما در مرحله ای که ما هستیم، عشق ما لزوما دلیلی دارد پس باید از روی وظیفه با دیگران همدردی کرد.” در ادامه همان مطلب آمده است که این احساس همدردی بدون دلیل که گاهی با افراد داریم را باید به حساب رقت قلب گذاشت و فرمودند که “اگرنسبت به همه مخلوقات بدون استثنا و در همه شرایط چنین محبتی احساس می کنید، به آن مرحله رسیده اید. در غیر این صورت اگر محبت شما شامل همه نمیشود، باید برای خود دلیل بیاورید تا این احساس فراگیر شود.بنابراین اینطور متوجه شدم آن احساس دلسوزی که گاهی نسبت به دیگران دارم رقت قلب است ولی برای حرکت به سوی انسان شدن، وقتی با چنین احساسات نادرستی – از خوشحال شدن از ناراحتی دیگران و عدم موفقیتشان گرفته تا احساس بی تفاوتی نسبت به آن- باید برای خودم دلیل بیاورم و سعی کنم خودم را در قالب آنها تجسم دهم تا این احساس انسانیت به وجود بیاید.
ممنون میشوم تصحیح و راهنمایی فرمایید.
با سلام .
دوست عزیز ناشناس ، همه ی ما اکثرا حالات شما را داریم وجرات ابراز نداریم چون خیلی خجالت آوراست که کسی نسبت به عزیزانش اینطوری باشد . همین که جرات کردی و نقطه ضعفت را به زبان آوردی همین نشان دهنده ی این است که دوست داری تغییر یابی . خدا کمکمان کند کارهایی که هادی درون دیکته می کند را عمل کنیم نه حرف های ایگومان را .
ممنونم از پاسخ تون.
ممنون بخاطر نکته ظریفی که یادآوری کردید
بر “جسد” طلحه گریستن شاید نشون میده رقت قلب درونی رو در هر زمانی نشه با ترحم نشون داد شاید طرف مقابل ظرفیتش رو در اون لحظه نداشته باشه ولی شما همچنان بخاطر حفظ شرایط خودش ترحمت رو نشون نمیدی ، ولی نکته مهم همون احساس قلبی و نیت قلبی و همونطور که استاد گفته خدا با قلب کار داره و این قسمت مرحله سخت همدردی و نوعدوستیست.
مورد دیگه اینکه تو این موارد باید حواسمون به حقوق اشخاص دیگه و مخصوصا حق اجتماع باشه چون ترحم کردن با بعضی اشخاص ظلم به اجتماع محسوب میشه : مورد تصادف کسی با ماشین که طرف مقابل بی ادبی هم کرده بود و گفتم به اینها نباید رحم کرد چون ظلم به اجتماع محسوب میشه.
در جای دیگه هم گفتن که برخورد تند و درشت در بعضی موارد شاید لازم باشه و بسته به مورد باید تصمیم گرفت.
اینجاست که ظرافتهای اخلاقیات واقعا در مرحله عمل در اجتماع خودش رو نشون میده که امکان نداره بدون عبور از اجتماع به این نکته ها کسی دست پیدا کنه ، البته و قطعا با کمک “او”.
با سلام و نهایت قدردانی اززحمات بیمانند و باارزش متیس بلاگ;
استاد عزیز با لطف بیکران خود در این مقاله بما میاموزند در هر جای این دنیا هستیم، با زبانهای گوناگون و فرهنگهای متفاوت، اثر محبت انسانی و صداقت عمل، موانع نفس را به تدریج ازبین میبرند- هم در عمق درون ما و هم در اعمال بیرونی مان.
لحظه ای شک نمیکنم که وقتی عملکردمان انسانی و اینویوو باشد، رضایت او انشاالله نصیبمان خواهد شد.
سلام . مطلب دوست عزیزمون ناشناس نظرم رو جلب کرد واشاره زیبایی که به مطلب معنویت یک علم هست کردید ، ممنونم از حضور ذهن شما ، یک سوال داشتم خدمت دوستا ن عزیزم ، برای اینکه مطالب به روش این ویترو در ذهنمان مرور شود تا در شرایط واتفاقات بتوانیم به مطالب رجوع کنیم چه پیشنهادی دارید ؟ بعضی از دوستان هنگام امدن یک مقاله خیلی زیبا مطالب رو در کتابهای مختلف یاد اوری میکنند و خیلی دوست دارم که این توانایی رو داشته باشم ، ممنون میشم راهنمایی بفرمایید . در این مقاله در مورد خودشناسی که بیان شده در کتاب اثارالحق ۱ فصل ۷ گفتار ۶۲۹ در مورد قدم اول در راه خودشناسی اشاره شده به این مطلب که اولین قدم در خودشناسی مبارزه با خودخواهی وخودبینی است و….. فکر میکنم بسیار نیاز دارم به کار روی این نقاط ضعف واقعا من چقدر ادم خودخواه و خودبینی هستم ؟ واقعا چقدر در روز منافع خودم رو ترجیح میدهم و عیوب خودم رو نمیبینم ودر ناراحتی هایم تقصیر را به گردن این وان می اندازم ؟و در گیر نقاط ضعف دیگران حتی نزدیکترین افراد خانواده ام که بچه ها وهمسرم هستن میشوم ؟ وبعد دوستان واطرافیانم ؟….
با سلام و امتنان
این مطلب برایم خیلی خیلی جذاب و آموزنده است
پایه این مقاله حول توجه به “احساسات” دیگری است
بویژه افراد خانواده
احساسات آنجا وجود دارند مثل مبل و اثاث منزل
و دایما دارند عمل می کنند
دارم داخل نتبجه اثر اعمالم بر احساسات دیگران زندگی می کنم
که ساختمان ارتباطی مرا با دیگران ساخته یا تخریب کرده
در آثارالحق میفرمایند هر چه انسان خود را به عوالم انسانیت و عاطفه نزدیکتر کند، کاملتر است
فلسفه استاد الهی راهی میان بر است که در پی سالیان درازی تجربه ، در طی حیاتی استثنایی ، هموار شده است. قضیه رسیدن قطره به دریاست که سالهاست وصف آنرا شنیده ایم، و اینک از درون DNAی سلول ها به ژن ها منتقل شده و به من و تو رسیده که عمرها در طلبش بوده ایم ، بی آنکه بدانیم چگونه بدان دست یابیم ، حل معما چنان به سادگی و سهولت صورت گرفته که برخی از آن در حیرتند، و برخی آنرا باور ندارند و شایدقدر نمی دانند.( پیشگفتار مبانی معنویت علمی)
استاد هرگز تعلیمات خود را در قالب بایدها و نبایدها بیان نمیکند، بلکه با ارائه یک چارچوب دقیق، شرایط عینی (شرایط علّی) سیر کمال معنوی را شرح میدهد. هر کس آزاد است طبق آن شرایط عمل کند یا نکند. عواقب و مسئولیت این کار به عهده خود فرد است،
سلام و عرض ادب خدمت همگی و تشکر فراوان دارم از متیس عزیز و کوشا بابت مقاله پرمحتوا ،
وقتی که داشتم مقاله رو میخوندم و رسیدم به این موضوع که (عواقب و مسئولیت این کار به عهده خود فرد است)من رو به شدت به تفکر کشاند و عجیب نگران شده بودم و ترس تمام وجودم رو گرفته بود اما بعد از کلی فکر کردن آرام شدم و متوجه شدم که باید تلاشم را بیشتر کنم و نگران هم نباشم زیرا پدر معنوی من درست است که کسی را اجبار نمیکند ولی به شدت مراقب من است و به من انرژی میدهد برای مبارزه با ایگو ،برای گرفتن انرژی هم فقط کافی است با تمرین فکر و ذکر از او بخواهیم که کمکمان کند ،من به شخصه هروقت از مصمم و با اراده از یکتا انرژی خواستم او کمک کرده ،الان حالم خوبه و خوشحالم که تا این حد به فکر ما هستن و دورادور برا ما نظارت کامل دارن اما مثل یک بچه دوساله مدام ما را سرزنش نمیکنن و این نشان دهنده اهمیت ویژه ای هست که برای تربیت روح ما قائل هستن،تشکر از یکتا بابت محبت و آموزه هایش در این سرمای معنوی در قالب کلام نمیگنجد ،امیدوارم که همگی کره زمین در پرتو نور و محبت و انرژی و عشق الهی باشیم آمین.
با سلام
برای یافتن جایگاه خود در طیف انسان واقعی و بشر، شخصا” به این نتیجه رسیدهام که بهترین ملاک همان است که استاد به دفعات و به اشکال گوناگون در گفتارهایشان فرمودهاند: « سالک باید نیک گو، نیک بین، نیک جو، و نیک خواه باشد.» از جمله گفتار ۲۲۷ آثار ۱
حتی اگر همان مورد اول یعنی ” نیک گویی” را بتوانیم به نحو اکمل انجام دهیم و رعایت کنیم خواهیم توانست گام های بزرگی به سمت انسانیت برداریم، چرا که نیک گویی مستلزم رعایت خیلی از نکات تربیتی و انسانی است، مثلا” باید خشم خود را کنترل کنیم مبادا کلامی غیر انسانی از قبیل ناسزا، دشنام، نفرین، تمسخر و…. از دهانمان خارج شود. خودخواهی را از خود دور کنیم تا بر اثر رنجش، وادار به شکوه و شکایت کردن،گله گزاری، و صفت غیر انسانی انتقام جویی نشویم. خود برتربینی را رها کنیم تا عیبت کردن، قضاوت کردن، عیبجویی کردن را انجام ندهیم. و…….
اگر دقت کنیم نیک گویی دامنهی بسیار وسیعی دارد که حتی میتواند صفات عالی نیک بینی و نیک جویی و نیک خواهی را هم در بر داشته باشد. پس بی جهت نیست که نیک گویی به عنوان یک کار عملی مادامالعمر توصیه شده.
با تشکر
دوست عزیز، FR، آنالیز و تحلیل شما در مورد صفت نیکبینی بسیار برایم مفید واقع شد و یک لایه به درک من از این موضوع اضافه کرد. وقتی بیشتر در خود فرو رفتم دیدم عدم نیکبینی بروز بیرونی صفت خود برتربینی (نشات گرفته از غرور و تکبر) است. اگر ریشه را درست نکنم، اجرای نیکبینی و نیکگویی فقط تلقینی و ظاهری و طوطی-وار (بدون فهم و درک از موضوع) میشود که البته آن هم برای شروع بهتر از هیچ است، ولی زمانی که ریشه را درست کنم نیک بینی و نیکگویی نیز اوتوماتیک میشود.
مثلا:
اگر تفکر کنم میبینم آن موجود یا آن موضوع که به نظر من خوب و خوش نمیآید (تازه فرض کنیم که قضاوت ظاهری من درست باشد که خیلی وقتها آنهم درست نیست) آن هم مخلوق همان یکتاست و سیرکمالی دارد مثل من. آن هم در این زنجیرهی بلند علت معلول با نظر یکتاست که جایگاهی دارد، که اگر نظر یکتا نبود آن موجود یا موضوع آنأ نیست میشد. من خودم در این زنجیرهی طولانی علت و معلول، با این همه فاصله با علتالعلل اصلیام، چقدر خود را برتر دیدهام که به خودم اجازه دهم برچسب خوبی یا بدی بزنم؟ منی که به فرمودهی استاد مصداق: «…کسی که طاقت سرما و گرما و گرسنگی و زحمات را ندارد و در مقابل مختصر کسالتی از پا در میآید، معلوم میشود یک عضو ضعیف و بیچاره بیش نیست…حتی هفتن و هفتوان و دیگر باطنداران حقیقی اگر دربارهشان تحقیق شود خود را کمتر از هرچیزی دانستهاند، اگر غیر از این بود آنها هم مثل ما نابینا و گمراه میشدند…چه فرقی است بین فلان آقا که طمع به ناموس یا مال دیگران میکند، یا در اثر هوای نفس یکی را قتل میکند؟ با آن کسی که خود را مغرور بداند؛ در جواب خواهیم گفت هیچ فرقی ندارد! هر دو فرمایش نفس است و هوی و هوس او است.» ب-ح ص۳۷۶
پس تا زمانی که نفساماره در من هست (یعنی تا قبل از تسلط کامل هادیدرون بر ایگو – کمال روح) فرقی بین بدی که از نفس اماره من تولید میشود و دیگر بدیهای ظاهری که به چشم تحقیر به آنها نگاه می کنم نیست. با این نگاه، اگر خودم را برتر نبینم، همه چیز را در جای خود خوب و نیک میبینم و درنتیجه لازم نیست بهزور جلوی زبانم را بگیرم که بد نگویم، پس نیک بینی و نیک گوییام اتوماتیک میشود.
تا جاییکه متوجه شدم اتوماتیک شدن مثل یک ربات هدف طب روح نیست بلکه منفی و بدی همیشه هست و باید در جای خودش تبدیل به مثبتش کرد و همونطور هم که ملک جان گفتند منفی همیشه هست و ما باید با مبارزه با این منفی خود را رشد بدیم که اگر مبارزه نکنیم “له می شویم”
اساسا تفکر خودکار شدن یا اتوماتیک شدن بنظر میاد زیاد هدف عینی و ملموسی نیست چون همونطور هم که گفتند “تا به کمال نرسد رهایی ندارد و همیشه امکان سقوط هست.”
سلام
و عرض ادب
و تشکر از متیس عزیز بخاطر تلاش مستمر و موثرتون در ارسال مقالات
همراه عزیز ر.ح.
به نظر حقیر ، این خودبینی و خودخواهی که باید با اون مبارزه کنیم فی نفسه چیزهای بدی نیستند شاید منشاء آنا از خودیت و حس جلب منفعت و دفع ضرر ما باشد . ولی ابزارهای بسیار بدی در دست ایگو هستند و باید رامشون کرد . استنباطی که دوستان از مطالب استاد داشتند : ما خودی داریم ، کاری نداره که خودی رو خودی ترش بکنیم و جلب منفعت خودی رو هم به خودمون بشناسانیم. تجربه خودم این بوده با کمک انرژی حاصل از توجه و فکر و ذکر ، فکر خودم رو در طول روز (علی الخصوص تایمی که خونه هستم ) متمرکز تر نگه دارم که خودبینی و خودخواهی و فرافکنی و مقصر دانستن دیگران چطور در فکر من بروز میکنه و چطور باعث عمل منفی میشه ، ضمن مبارزه ، حتی گاهی (در مواجهه با خودبینی و خودخواهی) سعی کنم به خودم یادآوری کنم که این فرصت استثنایی هست و جلب منفعت واقعی برای من این هست که از این فرصتها برای خودشناسی و اندکی نزدیک تر شدن به توجه کامل نهایت استفاده رو بکنم . لازم به ذکر هست که هر جا توجه و فکر و ذکر و توکل در من کم رنگ تر شده ، مبارزه با نفس و توجه کامل هم دچار نقص و فراموشی شده …
ممنون از مطلب و کارعملی مفیدتون
با سلام و تشکر فراوان خدمت متیس عزیز،
در جواب دوست عزیز ر.ح که پرسیدند: برای اینکه مطالب به روش این ویترو در ذهنمان مرور شود تا در شرایط و اتفاقات بتوانیم به مطالب رجوع کنیم ، چه پیشنهادی دارید؟ من دفترچه قطوری تهیه کردم وتقریبا از تمام مواردی را که تا کنون آموخته ام فهرستی تهیه کرده ام با ذکر منبع وصفحات .بطور مثال عقل سلیم، هر چه منبع دارم در قسمت عقل سلیم، در مورد ایمان، نفس اماره، ایگو ، خودشناسی و،و،و،دردفترچه ام نوشته ام وخیلی سریع پیدا میکنم و مرور میکنم، در واقع چون بارها مرور میشود با تکرارش در ذهنم هم ثبت میشود و در عمل به دادم میرسد( البته اگر نفس غالب نشود) . این روش بسیار برای من مفید بوده وبه شما هم پیشنهاد میکنم .بطور مرتب ومنظم تمام موارد را از منابع در این دفترچه نوشته ام و خیلی سریع وراحت به مطالب دسترسی پیدا میکنم. در مورد خود خواهی وخود بینی که گفتید ، در کتاب راه کمال، ص۱۳۳ در مورد قانون طلایی گفته شده که از ارکان اخلاق عملی ونظری به شمار میرود ودر نظر گرفتن آن ، کار را آسان میکند : در هر موقعیتی خود را جای دیگران بگذار . این قانون در عمل بدان معناست که انسان خود را وادار کند تا نسبت به دیگران همانقدر خیر خواه باشد که نسبت به خود است. به عبارت دیگر، هر خیری برای خود میخواهد برای دیگران هم بخواهد و هر شری را که بر خود نمی پسند بر دیگران هم نپسندد.( این قانون طلایی بسیار برای من کارساز بوده است.) ببینید اگر آنها با شما همان کار را بکنند آیا شما خوشتان میاید؟و اینکه من از نزدیکانم خواسته ام که اگر موردی در اخلاق من میبینند که باعث ناراحتی آنها میشود به من بگویند .
به امید موفقیت
با سلام وتشکر فراوان خدمت دست اندرکاران متیس پایدار باشید.
باعرض سلام وادب
خدمت متیس عزیز وهمه زحمتکشان این سایت
و همچنین از دوستان عزیز که نظراتشون را در اختیار ما
قرار میدهند وما استفاده میبریم
و ممنون ازاین مقاله پربار وارزشمند
متشکرم خدا جان
که هردم ازاین باغ بری میرسد تازه تر از تازه تر تازه تری میرسد
با سلام و با سپاس از زحمات شما:
در مقاله اخیر ، این جمله آمده * نبودن دستورهای از پیش تعیین شده در معنویت فطری ، ناشی از طبیعت خود چیزهاست *
سوال: منظور از طبیعت خود چیزهاست ، را متوجه نمی شوم . لطفا راهنمایی فرمائید.
سپاسگزارم
سلام
فکر میکم منظور این است که سناریوهای معنوی همیشه یک جواب ندارند. مثلا گاهی باید روش گذشت را پیش گرفت، گاهی لازم است احقاق حق کرد و.. در واقع همان که استاد فرموده اند فرد باید مجتهد شود تا تشخیص دهد در آن شرایط و مورد چگونه عمل کند.
با سلام و سپاس فراوان
“در هر موقعیت برای رسیدن به نتیجه مورد نظر باید روش مناسب با آن موقعیت خاص را به کار ببریم در غیر اینصورت به نتیجه نمیرسیم.مثلا برای پرورش نوعدوستی یا مبارزه با حسادت، باید روش دقیق و مناسب با آن را در پیش بگیریم، در غیراینصورت ممکن است به نتیجه نرسیم و یا حتی شرایط را دشوارتر کنیم.”
در مورد این بخش از مقاله نکته ای که مرا دچار تردید و ترس کرد این که، زمانی که از مبارزه با یک نقطه ضعف نتیجه مطلوب نمیگیرم آیا باید شک کنم که آیا روش مناسب با موقعیت خاص را درست انتخاب کرده ام یا نه ؟ و یا فقط صبر داشته باشم و مبارزه را ادامه دهم و از شکست هایم ناامید نشوم. چون خیلی اوقات نفس با فریب کار عملی روبه من تحمیل می کنه که ساده تر است و به خیال خودم در حال مبارزه با نفس هستم اما در واقع روش دقیق و مناسب را انتخاب نکرده ام. پی بردن به این که چه موقع باید در انتخاب روش مبارزه با نفسم شک کنم و چه موقع باید بی توجه به نتیجه به مبارزه ام ادامه دهم برایم دشوار است . ممنون میشم اگر در این مورد راهنمایی بفرمایید.
با سلام . به نظر حقیر خوشبختانه روش های مبارزه با نفس خیلی پیچیده نیست و بسیار شفاف است ولی بایستی در بستر و شرایط مناسب و با توجه انجام شود که جواب مطلوب حاصل شود یا اثر بخشی خود را داشته باشد والا مثمر ثمر نخواهد بود یا نتیجه ای نخواهد داشت هر چند در فکر قصد مبارزه داشته باشید اجر می برید ولی آن نتیجه مطلوب عابد نمی شود برای روشن شدن موضع ، مثالی از خودم می زنم . بسیار فرد عصبانی مزاج هستم از خدا خواسته ام و مبارزه هم می کنم و متوجه هم هستم که عصبانی نشوم . ولی زمانی که خوابم کم می شود . زیاد کار می کنم و به خود و جسم و روح ام نمی رسم . نمی توانم با اعصبانیت ام مبارزه کنم در نتیجه ، نتیجه مطلوب را نمی گیرم . یکی از راه کار ها این است که از مواردی که باعث تحریک می شود بپرهیزم ولی زمانی که به جای یک فیلم اموزنده . یک فیلم نامناسب را انتخاب می کنم نتیجه مطلوب عایدم نمی شود پس روش مبارزه یک بحث است و اجرا کردن و یا درست کردن آن بحثی دیگر .
اگراز روش های زنده مبارزه با نفس آماره ( مطابق با زمان ) استفاده کنید ونیت شما جلب رضایت خدا باشد چنانچه مشکلی حاد در مقابل نقطه ضعف تان داشتید خدا کمک می کند و چنانچه در روش اجرا مشکل داشتید یک پیغامی ( alarm ) توسط وجدان تان ارسال می شود ولیکن به این پیغام گوش دهید یا آن را نادیده بگیرید به خودتان بستگی دارد .
با عرض سلام و تشکر خدمت متیس عزیز و کاربران گرامی
دوست عزیز س ممنون از سوالتون که مشکل من نیز هست. امروز در کتاب فصل هفده راهنمای عملی دکتر بهرام الهی به متنی برخورد کردم که تا حدودی شاید جواب در آن باشد؛ چون هدف نهایی مان کمال است هر بار توجه کنیم ،«حضور » را در کنارمان تجسم می دهیم اما تا زمانی که توجه خود را بر آن حضور تمرکز ندهیم و با فروتنی و صادقانه از او کمک نخواهیم ، عدالت یکتایی ایجاب نمی کند که آن حضور ، تنها به شخص ما کمک کند. یکتا ، سرنوشت تمام موجودات غیر عاقل را جبری می کند ، یعنی خودش سرنوشت آن ها را می گرداند ، ولی برای این که سرنوشت موجودات صاحب عقل و اختیار را جبری نکند ، نیروی اراده ی خود را تقلیل می دهد تا آن را با نیروی اراده ی آنها همسان گرداند. پس به نظر من اگر شک داشتیم که کدوم انتخاب درسته باید از یکتا کمک بخواهیم و از راههایی صلاح باشه، یکتا هدایتمون میکنن. گاهی هم وسواس زیاد هست که اون هم میتونه از نفس باشه که افکار ما رو مشغول این میکنه که چه انتخابی بهتره و ما رو از اصل مطلب دور میکنه. در هر صورت فکر میکنم ما باید در حد توان تلاش کنیم و نتیجه رو به یکتا بسپریم. با آرزوی موفقیت
با سلام و تشکر
دوست عزیز ف-ک
آنچه به فکر این حقیر در مورد جملهی مورد بحث میرسد این است: بنا یر ۴ اصلی که عنوان شده، اولا” بنا بر اصل علیت باید با معیار قرار دادن اصول اخلاقی الهی صحیح، تمام موارد منفی و مثبت اعمال و رفتارمان را در خود جستجو کنیم، ثانیا” به ما عقلی داده شده که با پرورش دادن آن و تبدیلاش به عقل سلیم می توانیم اعمال خوب و بد را تشخیص داده و همچنین راه مبارزه با آنچه بدی میدانیم را توسط همین عقل سلیم به کار گیریم، ثالثا” با فرق نهادن بین فروع واصول دین، میتوانیم انتخاب درستی بر پایهی اصل دین داشته باشیم، و بالاخره رابعا” با توجه و آگاهی به اینکه معنویت تحول مییابد و منطقی نیست همواره یک مشی کهن و تحریف یافته را به صورت تقلیدی و کورکورانه دنبال کرد، میتوانیم معنویت صحیح را آزادانه و بی هیچ تحمیلی انتخاب کنیم.
نتیجه: علیت، عقل سلیم، انتخاب شخصی، تحول یافتن معنویت، همه مفاهیمی هستند که به طور فطری و طبیعی، در انتخاب یک راه صحیح معنوی غیر تحمیلی نهادینه شدهاند.
باسلاموتشکر از دوستان عزیزم ومتیس عزیز . لی لی عزیز ممنونم از راهنمایی شما انشالله این کار رو انجام میدم .
باعرض سلام خدمت دوستان وتشکر از متیس عزیز:
در جواب سوال دوست عزیزمان (س ) فکر می کنم اگر بتوانند به ایندپت ،ازمایشگاه درون ،دوره٢، پرسش های روزانه ٢ ، بخش ۴،سوال ٩ مراجعه کنند شاید بتواند تا حدی جواب گوی سوالتان باشد.
که به دو مورد اشاره شده ١ ، اعتقاد با عمق وجود به این که بدون خواست یکتا هیچ اتفاق یا پدیده ای رخ نمی دهد
٢.که شناخت باید از طریق تجربه باشد تنها از طریق مشاهده حاصل نمی شود
که با خواندن تمام مطالب ممکن است جواب سوالتان را بگیرید.
merdy عزیز، ممنون از یادآوری و توضیحاتتون .
عرض سلام و ادب
ممنون از متیس عزیز برای مقاله راه گشا خیلی از مسائل رو در ذهن و فکرم اصلاح شد و چه عالی که مقاله کمک زیادی کرد برای توضیح ایندپت ….
سپاسگزارم
با سلام و تشکر
دوست عزیز ف – ک به نکته جالبی اشاره کردید
این جمله خود را به بهترین وجه تشریح می کند که بنظر من یک معجزه است
در این فکر بودم و داشتم کتاب راهنمای عملی مطالعه میکردم ص ۱۷۶ تعریف معنویت فطری و حق فطری جسم و حق فطری روح، دوبعدی بودن از کتاب طب روح را به ذهنم آورد. طبیعت خود چیزها، فطرتی که بر آن خلق شده، دو بعدی است. بعد حیوانی بحد ماکزیمم، بالفعل شده و بعد انسانی که بالقوه است
اگر تک بعدی باشم، طبیعتا بنابر فطرت حیوانی بطور اتوماتیک، کل وجودم، حیوانی می شود حتی قبل از اینکه بخوام فکر کنم الان توش هستم ناشی از طبیعت حیوانی من طبیعت میمون وار. خودبخود حداکثر فعالیت را دارد پس دارد رشد می کند و مثل سرطان همه جا را میگیرد و این خاصیت جبرا قطعی است
اما در فطرت من خلقت های دیگری هم هستند مثلا اختیار یک خلقت است، اراده یک خلقت است که داوطلبانه البته اگر رحم خدا شامل حال شود، این خلقت ها را فعال کنم، می توانم بر جبر طبیعت حیوانی ام عمل نکنم و دو بعدی شوم
در این مقاله در اصل علیت اشاره شده. ؛ مثلا برای مبارزه برحسادت باید روش دقیق و مناسب آن را در پیش بگیریم۰
من با مطالعه مبحث حسادت از تعالیم استاد چنین برداشت کردم که یک سالک نه تنها نباید به کسی حسادت کند بلکه نباید موجب حسادت دیگران هم بشود۰ ابتدا از این جمله به سادگی گذشتم ولی بتدریج متوجه شدم؛
اکثر ما چون بر اساس خواست ایگوی مان صحبت می کنم نمی توانیم حال درونی شنونده مان را درک کنیم ، مثلا گاهی از نعمتی صحبت می کنیم که شنونده ما از آن محروم است و با این کارموجب رنج و حسادت او می شویم و یا هر گونه رفتاری که داشته هایمان را به رخ طرف مقابل مان بکشاند (حتی ناخواسته ). ، در اینگونه موارد ما ندانسته خودمان موجب حسادت طرف مقابل مان می شویم و در نتیجه با پیامد های آن هم مواجه خواهیم شد .که گاهی محرومیت ما از آن نعمت است .
من خودم چنین تجربه ای را داشته ام ، وقتی روی بعضی از رفتار های گذشته خودم دقیق شدم ، دیدم این من بودم که نداسته موجب رنج وحسادت طرف مقابلم شدم و رنج پیامدهایش را هم برده ام . ولی شاکرم برای آگاهی که از طریق تعالیم استاد پیدا کردم که سنجیده تر سخن بگویم و عاقلانه تر عمل کنم ، بنظرم سنجیده سخن گفتن انرژی بسیار بالایی می خواهد.
رعایت این نکته که “نباید موجب حسادت دیگران بشود” چقدر تو این دوره زمونه حتی موقع خرید های روزانه سخت شده !!
سپاس ازلطفتون…یکی ازاثرگذارترین مقالاتی بود که ارائه شده بود .
با عرض سلام :
ممنون از دوست عزیز yan توضیحات شما دو مورد نیک بینی اینقدر برای من واضح ، روشن وقابل حس بود که که فکر می کنم برایم روشن شد که یکی از دلایلی که باعث عدم نیک بیبنی می شود غرور و خود برتربینی است ،که کمک زیادی می کند که بتوام خودم را إنالیز کنم وقتی که نمی توانم این صفت نیک بینی را در خود تشخیص دهم.
ممنون از زحمات متیس عزیز وشما دوستان.
اگر پیتر اون کارو برای رضای خدا انجام میداد واز قبل با خودش کنار میامد که قصدش تنها انجام وظیفه است راحت تر با عکس العمل دوستش مواجه میشد و برایش اون حرکات تحریک کننده نمیشد یا لااقل کمتر ناراحتش میکرد
چون نیت ما صرفا رضایت خدانیست ودر اون خلل هایی هست اینطور میشود
با عرض سلام
این آزادی اندیشه را در کتاب معرفت الروح نوشته استاد الهی به وضوح می توان حس کرد.
بطور مثال اندیشه های مختلف را در خصوص انواع معاد آورده اند و در آخر ذکر کرده اند:
«بنابراین با مراجعه به شرح و تفصیلی بیانات طرفداران تلفیق بین معاد روحانی و جسمان در کتب معاد، یقین است هرگاه از روی انصاف و خالی از نظر حب و بغض قضاوت شود، جای اختلافی برای هیچ یک از فرق مذکوره راجع به تلفیق بین معادین باقی نخواهد ماند.والله اعلم بالصواب» معرفت الروح ص ۸۷
یعنی قضاوت نکرده اند و به سایر عقاید هم احترام گذاشته اند و در عین حال ذهن خواننده را وادار به تفکر نموده اند.
استاد در سایر نوشته ها در برهان الحق و هم در اصول عقاید همواره به احترام به عقاید دیگران و آزادی اندیشه اعتقاد داشتند. نمونه سوال ۳ ص ۲۵۰ برهان الحق که شخصی از برهان الحق بدگویی کرده بود و یکی از دوستان گله کرده بودند، که آنجا می فرمایند:
«بر او ایرادی نیست زیرا «در آینه هر کس نگرد صورت خویش ببیند» ولی آیا شما هم خدای نخواسته به حالت سیر قهقرایی هستید که حس انتقامجویی و مقابله به مثل را در قلب خود جای داده اید، و حال اینکه قلب پاکان جای محت و نورافروزی است نه جای ظلمت و کینه توزی. عزیزم مگر فراموش فرموده ایت، مکتب ما یکتا پرستی و طی مرتبه سیر کمال است. مضافا یکی از شرایط مهم سالکین این راه این است: زشتی زشت خویان هم نیک تلقی نماید، تا صفت بدبینی که سرمایه بدگویی و بدرفتاریاست، مانند مرض مسری در او سرایت نکند، چون که بدبین از حق بینی محروم خواهد بود.»
اینجاست که حتی هدف هم رنگ می بازد و هدف یک معنی آبستره و کلی است که همان رسیدن به کمال است که سالک نباید فکرش را زیاد معطوف آن کند و شیخ جانی می فرمایند:
«سالک بهتر است هدف معنوی برای خود قرا ندهد. به عقیده من هدف قراردادن یک نوع سرگرمی است… شما به «به خدا رسیدن» کار نداشته باشید، خدا در وجود ماست خدا از ما دور نیست، هدف برای خود تعیین نکنید. آنچه وظیفه است انحام دهید و نتیجه را به خدا بسپارید.» کتاب ملک جان نعمتی ص ۱۴۴
و یک سالک راه حق باید عقل سلیم را در خود پرورش و به تدریج رشد دهد ودر برخورد با شرایط مختلف و با کمک انرژی مافوق الهی در هر مورد عمل صحیح را باید اجتهاد کند که بستگی به شرایط و محیط و درجه پیشرفت روحی شخص می تواند بسیار متفاوت باشد و یک عملی ممکن است برای شخصی بسیار خوب باشد ولی برای درجات بالاتر حتی ایراد هم محسوب شود.
این نوع عمل کردن نیاز به اندیشه ی آزاد و توجه دائم و تمرکز زیاد دارد و شخص باید دائم در برخورد با هر موقعیتی سوال های متعددی بپرسد که آیا این عمل مطابق با رضای خدا و انتظار خدا از سطح روحی من هست یا خیر؟
با سلام
درسته استاد فرمودن در معنویت جدید یکی از شرایط دینداری تحمیل نکردن است وفرمودن نتیجه عکس دارد.اما باید در لابلای این درسها نکاتی ظریف هم جستجو کرد ودر پرورش عقل سلیم بکار برد.
در اصول عقاید هست:
بعد از آن هر مذهبی کردی قبول آنکه نبود بر خلاف این اصول
هر مذهبی یعنی در انتخاب آزادی هستی.
آنکه نبود برخلاف این اصول یعنی محدود به حدودی هستی .
اما این انتخاب شرط و شروطی داره باید دانسته شود وکلمه(باید تحکم مثبت وخیر خواهی است )که باعقید به آن عمل کنیم
کسی تازمانیکه وارد سازمان یا اداره ای نشده هیچ مکلف به اجرای قوانین آن موسسه نیست اما همینکه وارد شدی باید قوانینش را مرعی بداری.
آزادیعنی ….حق انتخاب
اجبار یعنی….خیر محض
حافظ فرمایند.
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند توام آزادم