استاد الهی، انسانیت و اندیشۀ آزاد

31 اکتبر, 2020
 

امانوئل کنت

در شأن یک انسان واقعی فکر و عمل کردن چگونه است؟ این مفهوم بنیادینی است که در طب جدید روح مطرح می‌شود. استاد در شرح و تفسیر تجربیات زندگی‌ شخصی خود، به این سؤال پاسخ می‌دهد. در این مقاله به شرح معنویتی می‌پردازیم که مبتنی بر آزادی تفکر است و تحمیل عقیدتی در آن جایگاهی ندارد.

در تعلیمات استاد الهی، آنچه در ابتدا جلب توجه می‌کند، روشی است که در آن دو عامل به ظاهر متغایر با یکدیگر – سخت‌گیری و آزادی عمل – با هم تلفیق شده‌اند:
دقت و سخت‌گیری در ارائۀ اصول بنیادین و نحوۀ عمل به آنها، آزادی عمل، در روش اجرای جنبه‌های بیرونی آنها که بر حسب محیط اجتماعی، فرهنگی و شرایط فردی تغییر می‌کند.

در معنویت فطری تلفیق این دو عامل به معنی سهل انگاری در رعایت اصول نیست. راهی که استاد ترسیم کرده نمایانگر یک روش کاملاً دقیق و روشن ‌است که هیچ گاه حالت تحمیلی به خود نمی‌گیرد و هرگز یک الگوی ظاهری خاص را القا نمی‌کند. توصیه‌های او هیچ‌گاه در قالب حکم و دستور ارائه نشده است. حتی در عمل به مرحله آیینی که در چارچوب قوانین مشخص بیان شده است، تفکر استاد، علیرغم زمینۀ فرهنگی آن دوران،‌ حاکی از مدارا، اغماض و آزادی اندیشه است:
«دشمن دین خدا کسی است که با ایجاد قیودات بی فایده حواس اشخاص را پرت کند و توجهشان را به هم بزند. مثلاً به او بگوید چون قرائتت صحیح نبود یا فلان طور نایستادی، دعایت باطل است و امثال ذلک.»١

«در عبادت هم ترتیب شرط نیست، وقتی انسان توجه به خدا پیدا کرد، به هر زبان و کیفیتی ذکر او را بگوید همان کافی است.»۲ اصل آزادی اندیشه در مشی فکری استاد به جنبۀ‌ آیینی محدود نمی‌شود و تمام ابعاد عمل معنوی را دربرمی‌گیرد. آموزه‌های او هیچگاه به صورت فهرستی از نسخه‌های از پیش تعیین شده بیان نشده است. در طب جدید روح به طریقی که استاد بدان عمل می‌کرد، به این معنی نیست که دانشجوی معنوی به مجموعه‌ای از ضوابط یا روش‌های رفتاری خاص و از پیش تعیین شده عمل کند. در طب جدید روح چنین ضوابطی وجود ندارد و نباید به در پی آن بود. علم پزشکی را نمی‌توان صرفاً با حفظ کردن فهرستی از روش‌های درمانی فراگرفت؛ بلکه دانشجو باید مفاهیم این علم را بفهمد، جذب کند و آنها را تجربه کند تا بتواند پزشک شود. دانشجوی طب جدید روح نیز باید همین روش را در معنویت در پیش بگیرد.

استاد هرگز تعلیمات خود را در قالب باید‌ها و نبایدها بیان نمی‌کند، بلکه با ارائه‌ یک چارچوب دقیق، شرایط عینی (شرایط علّی) سیر کمال معنوی را شرح می‌دهد. هر کس آزاد است طبق آن شرایط عمل کند یا نکند. عواقب و مسئولیت این کار به عهده خود فرد است.
 
انسان واقعی
کسی که در مسیر سیر کمال روحی قدم برمی‌دارد باید تلاش کند کیفیت وجود خود را بهتر کند. برای این منظور لازم است ویژگی‌های یک انسان حقیقی را در خود پرورش دهد. این نکته، موضوع اصلی در اندیشه استاد الهی است:

«فرق است بین بشر و انسان. همه بشر هستیم، اما انسان واقعی شدن دشوار است. انسان واقعی کسی است که از خوشی دیگران خوشحال شود و لذت ببرد، و در ناراحتی دیگران غم خوارشان باشد.»۳

تا زمانی که کار درونی را شروع نکنیم، به طبیعت حیوانی- بشری‌مان واگذار می‌شویم، یعنی در حد حیواناتی باهوش، و گاهی مفید برای دیگران باقی می‌مانیم. پذیرفتن این مطلب ممکن است سخت باشد، اما برای درک بهتر آن بد نیست هر یک از ما این سوال ساده را از خود بپرسیم: در طیف بین انسان واقعی و بَشَر، جایگاه من کجاست؟

همه ما تصور می‌کنیم که انسان‌های خوبی هستیم و در اجرای قوانین اجتماعی جدیت داریم. اما اگر کنترل اجتماع کم شود آیا باز هم رفتار درستی خواهیم داشت؟ مثلاً در محیط کار خود را ملزم می‌دانیم که احترام دیگران را حفظ کنیم و رفتاری مناسب داشته باشیم. آیا در محیط خانواده هم همان احترام و توجه را نسبت به نزدیکان‌مان داریم؟ بسیار دیده شده فردی از نظر اجتماعی رفتاری مناسب دارد ولی در محیط خانواده رفتارش برعکس است.

داشتن رفتاری مطابق با انسانیت، یک تصمیم‌گیری شخصی است. هیچ کس و هیچ چیز ما را وادار به انسان شدن نمی‌کند، و هیچکس نمی‌تواند به‌جای ما و برای ما این کار را انجام دهد. این به عهده خود ماست که این‌ویو به اصول انسانیت عمل کنیم.

در معنویت فطری، اجبار جایگاهی ندارد؛ بلکه فقط شرایط مؤثر ارائه می‌شود. البته به این معنی نیست که معنویت فطری یک روش آسان و خوشایند ایگو در اختیار ما می‌گذارد که مستلزم دیسپلین نیست. بلکه جدیت، پشتکار و سخت‌گیری در تعیین برنامه‌هایی برای عمل به شرایط مؤثر، لازمه پیشرفت معنوی است؛ اما این کار از بیرون به ما تحمیل نمی‌شود بلکه این خود ما هستیم که بایدها و نبایدهایی را مطابق با اصول معنوی صحیح بر خود تحمیل می‌کنیم. نبودن دستورهای از پیش تعیین شده در معنویت فطری ناشی از طبیعت خود چیزهاست که به کمک چهار اصل زیر توضیح داده می‌شود.
 
معنویت غیر تحمیلی
بنا بر اصول زیر، در مشی فکری استاد، معنویت تحمیلی جایگاهی ندارد:

١- اصل علیت
اصل علیت در معنویت فطری جایگاهی بنیادین دارد. اصول اخلاقی- الهی صحیحی که استاد بیان کرده‌اند، چارچوبی محسوب می‌شوند که شرایط سیر کمال روحی را معرفی می‌کنند. این شرایط تابع اصل علیت هستند. به این معنی که با در نظر گرفتن محیطی که در آن پرورش می‌یابیم، در هر موقعیت برای رسیدن به نتیجه مورد نظر باید روش مناسب با آن موقعیت خاص را به کار ببریم در غیر این‌صورت به نتیجه نمی‌رسیم.

مثلا برای پرورش نوعدوستی یا مبارزه با حسادت، باید روش دقیق و مناسب با آن را در پیش بگیریم، در غیراین‌صورت ممکن است به نتیجه نرسیم و یا حتی شرایط را دشوار‌تر کنیم. البته کسی ما را به دنبال کردن این روش مجبور نمی‌کند، این کار باید با تصمیم‌گیری شخصی انجام شود که از ویژگی‌های معنویت فطری است.
 
۲- عقل سلیم
در معنویت فطری، پرورش عقل سلیم اهمیت زیادی دارد. عقل سلیم حالت قوام یافتۀ عقل عادی است که علاوه بر درک ابعاد مادی چیزها قادر به درک صحیح ابعاد معنوی آنها نیز هست.

کسی که وارد مرحله معنوی می‌شود، عقل سلیمش جوانه زده است و مواد آموزشی دوره ابتدایی در او حل شده است. مثلاً زشتی اعمالی مانند دزدی و امثال آن برایش واضح است. هدف او در اینجا تنها ترک منهیات نیست بلکه هدف رسیدن به مرحلۀ انسان واقعی است.

روش کار هم با روش مرحلۀ آیینی فرق دارد. در این جا هدف اطاعت محض نیست بلکه رشد دادن قوه دراکه و به خصوص رسیدن به خودشناسی است. در اینجا یک فرایند شناختی آغاز می‌شود. حال آنکه دستورالعمل‌های از پیش تعیین شده تفکر، درک درونی و درون‌نگری را تشویق نمی‌کنند. در نتیجه فرایند شناختی برای تشخیص قوای حاکم بر وجود ما و درک علیت که زمینه‌ساز مبارزه با نفس است ایجاد نمی‌شود.
 
٣- عمل به معنویت یک انتخاب شخصی است
شروع فرایند سیر کمال معنوی بر اساس تصمیم‌گیری شخصی است. در حالی که دستورات آیینی حالت آمرانه دارند و به صورت دستورات کلی و مطلق‌ بیان شده‌اند. لازمۀ عمل به آنها تحقیق و درک شخصی نیست. پیروی کورکورانۀ این معیارها‌ی تغییر‌ناپذیر سبب می‌شود که ما به تدریج خودمان و به خصوص دیگران را بر اساس آنها قضاوت می‌کنیم. اگر دین و معنویات فقط فروعات ودستورات از پیش تعیین شده در نظر گرفته شود، بطور قطع به جزم‌گرایی و تحمل‌ناپذیری منجر می‌شود، که نمونه‌های فراوانی از آن را در تاریخ ادیان مشاهده می‌کنیم.
 
۴ – معنویت تحول‌ می‌یابد‌‌‌‌‌
بطور کلی دستورات دینی، اگر به جزییات پیش‌پا افتاده بپردازند مشکلاتی را در برخواهد داشت. برخلاف اصول بنیادین که مربوط به ارتباط مخلوق با خالق است و طبیعت انسان را در نظر می‌گیرد و در همه حال تغییرناپذیرند، دستورات آیینی (فروعات) در زمان‌های گوناگون و بنا بر نیازهای مردم هر دوران تعیین می‌گردند و به مرور زمان ناکارآمد می‌شوند. از آنجا که معنویت با زمان تحول می‌باید، باید دستورات آن نیز با زمان تجدید و تمدید شوند. حال آنکه مردم معنویت را در زمره دستوراتی تغییرناپذیر پذیرفته‌ و بین اصول و فروع تفاوتی قائل نمی‌شوند.

استاد در توضیح «اصول عقاید» این موضوع را به خوبی روشن می‌کند. او توجه ما را به اصول بنیادین که فارغ از فرهنگ و زمان برای همه قابل اجراست جلب می‌کند، بی‌انکه دستور‌العمل خاصی را برای اجرای آن تحمیل نماید. مثال دیگر تمرین فکر و ذکر است. تمرین فکر و ذکر یک دستور آیینی نیست بلکه نوعی عبادت است که مانع از تنبلی و غفلت روح می‌شود. هر کس با هر فرهنگ و اعتقادی می‌تواند به آن عمل کند و نتایج ملموسی از آن بگیرد.


ادامه مقاله در پست بعدی



برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr


*********************************************


۱ – برگزیده، گفتار۶١
۲ – برگزیده، گفتار١۶
۳ – برگزیده گفتار٢٧٧