دربارۀ کتاب راهنمای عملی *
مطلب زیر از مؤلف کتاب ارزشمند راهنمای عملی به روشنی نگرش او را خلاصه میکند: « انسانها امکان انتخاب دارند و میتوانند … فکرشان را تنها متوجه جهان مادی کنند، عقلشان را با حقایق مادی صرف بپرورانند و به درجات بالای علمی نیز برسند، اما خود را از درک صحیح ابعاد معنوی بیبهره گذارند، تا جایی که واقعیت خدا و روح و آن دنیا و حساب آخرت و … را کلاً انکار کنند.»
تمام دستورالعمل این «راهنمای عملی سیر کمال» در چند سطر بالا خلاصه شده که نمایانگر فشردگی مطالب آن است.
باید بگویم که در ابتدا با دیدن عنوان کتاب، کمی نسبت به آن بدگمان بودم، اما همین که شروع به خواندن کردم، مجذوب آن شدم. در حالیکه من همیشه موضوع روح را از حوزۀ منطق تفکیک میکنم.
در این کتاب با یک درس زیبا از فلسفۀ اخلاق، سر و کار داریم، اخلاقی نوعدوستانه، متکی بر فضیلت که نقطۀ مرکزی آن تزکیۀ روح است.
اما آنچه در این کتاب بیشتر مرا تحت تأثیر قرار داد، جهانی بودن مطالب آن است، خصوصیت کاملاً مشترک هر روح انسانی، با احساس دغدغۀ پیشرفت خود، برای یافتن پاسخی معقول به تمام سؤالات مربوط به هستی: از کجا میآیم؟ به کجا میروم؟
حال، وجود انسان در چه چیز خلاصه میشود؟ سوالاتی که پدر مؤلف، استاد الهی که شخصیتی شناخته شده است، مطرح کرده و به آنها پاسخ داده است و دکتر الهی، امانتدار مشی فکری پدر، آنها را بسط داده و تفسیر کرده است.
نکتۀ قابل توجه اینست که مؤلف کتاب، پزشک ( فارغالتحصیل دانشکدۀ پزشکی مون پلیه) و استاد بازنشستۀ دانشگاه تهران است و هماکنون در فرانسه زندگی میکند. او خود را در مقابل پدری که همواره حضور دارد، ناچیز میشمارد و با قدرشناسی و فروتنی میگوید کتاب حاضر معرفی مشی فکری و معنویت پدرش است.
از قبل تا حدودی با مشی فکری این قاضی محترم شیعه آشنایی داشتهام، شخصیت برجستهای که سالهاست به سبب تحقیقاتش در معنویت شناخته شده است.
مطالعۀ این راهنمای عملی، مطالب زیادی را در مورد فرهنگها و معنویتهای دیگر در ذهنم تداعی کرد. آنها نیز همین موضوعات و واژگان را به گونهای کمی متفاوت ارائه دادهاند. این خود نشان دهندۀ این واقعیت است که معنویت واقعی نه به باوری خاص تعلق دارد و نه به محیط فرهنگی خاصی محدود میشود.
در این کتاب بر وجود روح تأکید شده و اینکه باید آن را بر نفس و تمام هیجانات، ایگو، امیال و نگرانیهایش الویت داد. علت این تأکید اینست که ما در حالتی به سر میبریم که مؤلف آن را «از خودبیخبری معنوی» نامیده است. به نظر من این اصطلاح بسیار مناسب انتخاب شده است. متأسفانه در این مطلب کوتاه نمیتوان بیشتر به این موضوع پرداخت.
هر چند معنویتی که استاد الهی بسط داده، از درون یک زمینۀ فرهنگی خاص سرچشمه گرفته است، اما جوهر این معنویت، از دین یا باوری که در بطن آن وجود دارد، فراتر میرود. دو فصل «و اما خدا» و «جوهر ادیان» با بیانی شیوا نمایانگر این موضوع است.
در واقع، در درون هر دینی بین بهترین نمایندگان یا پیروانش معنویتی ایجاد شده است: بخش روحانی روح میخواهد تا حد ممکن از وابستگیهای مادی که مانع صعودش به سوی جهان ملکوتی میشود، فاصله بگیرد. مؤلف با دنبال کردن مسیر پدر، این پیوند بسیار ظریف بین دنیای مادی و جهان روح را برقرار میکند و از ما دعوت میکند قید و بندهایی که ما را به دنیای مادی گره زده و زندانی خود کرده، باز کنیم.
تمام فرهنگهای دینی بزرگ، مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام تلاش کردهاند گسترۀ زندگی مادی را به منظور پایهگذاری جهان مربوط به روح محدود کنند.
شکیبایی و پشتکار در این صعود، به کمال منتهی میشود (مولف، کمال را در معنای خاص خود به کار میبرد). جالب این است که این خرد با نشانههایی از اخلاق رواقی، در منابع یهودیت کهن، به خصوص در ادبیات کهن میدراش۲و تلمود۳نیز آمده است.
بهخصوص درپیرکی آوت (خطابۀ پدران)۴سوالاتی مطرح میشود که مربوط به زندگی و هستی انسان است. در آنجا «آدم » مورد خطاب واقع شده است نه فرزندان اسرائیل یا یهودیان.
در مورد روح که موضوع مرکزی و محور حقیقی این کتاب برجسته است، در معنویتهایی که در بالا به آنها اشاره شد نیز اهمیت خاصی داده شده است. همه با این گفتار دِلفی۵ آشنا هستند: خودت را بشناس. این گفتار در زبان عبری و عربی اقتباسهایی داشته است. در زبان عبری گفته شده به قلب خود بازگرد و خدای ازلیات به تو بازخواهد گشت و در زبان عربی آمده: روحت را بشناس و خدایت را خواهی شناخت.
در هر سه سنت، روح انسان با عالم ملکوتی متصل باقی میماند. و این روح است که جوهر هستی انسان را تشکیل میدهد: «خود» من چیزی جز روح من نیست. در این برداشت، مانند برداشتهای دیگر، نوعی نفوذ افلاطونی که نمایانگر دوگانگی بین ماده و روح است، مشاهده میشود. اما در این کتاب، به واقع چنین دوگانگیای احساس نمیشود، زیرا انسان به عنوان یک کُل در نظر گرفته شده است.
در سنت فلسفی یونان و از آن پس، در سنت فلسفی عرب و یهودیت قرون وسطا، اشتیاق قوی به دست یافتن به این سطح والای کمال در معنای خاص آن حضور داشته است.
یونانیها، عربها و یهودیها نیز از آن سخن گفتهاند. البته در کتاب حاضر صحبتی از این سنتها به میان نیامده، با این وجود در پینویسها به آنها اشاره شده است. چیزی که به خوبی نشان میدهد جستجوی حقیقت نتایج مشابهی را در بردارد.
اِبن طفیل، پزشک و فیلسوف، در رساله حَیّ بن یقظان موضوعاتی را که مبهم هستند، و بین ادیان عمومی و معنویت خالص فاصله ایجاد کردهاند به خوبی نشان میدهد: در این کتاب، همین قیاس را با استفاده از آینههای معروف که بر آنها شعاعهای خِرَد الهی منعکس میشود، مشاهده میکنیم.
مؤلف کتاب استادانه از یکی از مهلکههای این نوع ادبیات دوری کرده است؛ خدا یا یکتایی که روبهروی ماست الوهیتی است که همه او را میشناسند؛ او سرچشمه خیرخواهی است زیرا بزرگترین صفت او سخاوت نسبت به مخلوقاتش است. او نه کسی را تهدید میکند و نه نفرین. او عشق مطلق است.
تئودور موندو داستانی در مورد یکی از سفرهایش در بیابان تِنِره اشاره میکند. او میگوید یک شب که در یک روستای کوچک توقف کرده، رهبر دینی آنجا او را به شام دعوت میکند. هنگام شام در بین گفتگویشان رهبر دینی مسلمان میگوید: آقای موندو، شما مرد حق هستید، بنابراین مرد خدا هستید. اسلام تنها دین حقیقی است، چرا به این دین ایمان نمیآورید؟ موندو پاسخ میدهد: دوست عزیز، در بالا رفتن، هر شیبی را که انتخاب کنیم، نهایتا به هم میرسیم… . در واقع، خودداری از انحصارگرایی دینی امری ضروری است.
باید به نکته مهمی در کتاب ( البته اگر درست متوجه شده باشم) اشاره کنم، و آن اینست که تقریبا هیچگاه از روشنفکری و جنبۀ روشنفکرانه سخنی به میان نمیآید، بلکه همیشه روح و معنویت مطرح است. چندی پیش، یکی از اعضای آکادمی فرانسه به نام آقای فرانسوا شِنگ کتاب مختصر و زیبایی در مورد روح منتشر کرد. او در کتابش توضیح داد که موضوع روح که نقشی اساسی در زندگی انسان دارد، در محصولات فلسفی دچار کمبود رشد میباشد و او با مهارت راهکارهایی برای کاهش این مشکل ارائه داده است.
با آشنایی با آنچه که مؤلف آن را مبدأ مینامد، مراتب مختلف آفرینش مصدریتهای والایی که سِفیروتهای۶ کابالا۷ هستند در ذهنم تداعی شد: هرکدام جوهر خود را از مصدریت معنوی ماقبل میگیرند و انسانها را به یکدیگر پیوند میدهند و به این طریق میتوانند سطح کمالشان را ارزیابی کنند.
مثلاً رسیدن به شناخت نبوی بالاترین سطح است، آخرین سفیروت، یعنی دهمین سفیروت، ملکوت است که نزدیکترین به دنیای زمینی است.
در اینجا میخواهم چارچوب تفکر مؤلف کتاب را که به ذاتداران بلندپایه اشاره میکند بسط بدهم و اینکه وقتی به دنیای خاکی میآیند نمونههای کمرنگی از آن هستند. پس، این امکان وجود دارد که بتوان پیشرفت کرد و سطح خود را بالا برد.
و اما در امور معنوی، « در آینده دیگر لازم نیست به سبک پیشینیان به دنبال یک فرد، به عنوان هادی و راهنمای معنوی گشت و کورکورانه از او اطاعت کرد، کافی است هدایت الهی را جستجو کند. » رع، ص ۴۴
مؤلف از سیالۀ الهی صحبت میکند و به طور گذرا به موضوع وحدت و کثرت اشاره میکند و تبادلات متقابل بین خدای ازلی و موجودات را شرح میدهد که به برکت آن موجودیتشان برقرار میماند. با خواندن این مطلب احساس میکنم کتاب کابال را ورق میزنم که به شِفا۸ ،جریان الهی، اشاره شده که هدفش حفظ جان در وجود است.
شاید خود مؤلف کتاب نیز از این موضوع متعجب شود: با مطالعۀ دقیق کتاب متوجه شدم تعریفی که از راستی و صداقت ارائه میدهد همان است که ابنمیمون در فصل پنجاهم، بخش اول کتابش به نام دلالهالحائرین از ایمان واقعی یا اعتقاد ارائه داده است: راستی، ضد دروغ و دورویی است، یعنی قلب و زبانش یک چیز بگویند… .
در پایان، این کتاب، بسیاری از اعتقادات معنوی دیگر را نیز تداعی میکند، از جمله آثار سورن کییر کگور، مارتین بوبر بهخصوص کتاب «من و تو»ی او(۱۹۲۳) و تعداد زیادی از شاهکارهای ادبیات حکمت.
همانند ابراهام هشل، فقیه یهودی امریکایی، از دوستان پاستور مارتین لوترکینگ، میتوان گفت که استاد الهی به وسیلۀ پسرش، به شایستگی در میان این شخصیتهای صاحبنام شناخته شده است.
* – پایههای سیر کمال روحی: راهنمای عملی، دکتر بهرام الهی، این کتاب ترجمۀ فارسی کتاب
Fondamentaux du perfectionnement spirituel : le Guide pratique است.
۱ – Maurice- Ruben Hayoun، فیلسوف، منتقد و مورخ فرانسوی، تخصص وی در فلسفه یهودیت میباشد.
۲ – از کتابهای دینی یهودیان که شامل داستان های پندآموز میباشد.
۳ – از کتابهای اصلی دین یهود.
۴ – گفتارها و تعالیم اخلاقی دین یهود.
۵ – شامل ۱۴۷ گفتار می باشد.
۶ – عارفان یهودی، ده سفیروت را شناختهاند که دارای مراتبی هستند.
۷ – کابالا یا کبالا، عرفان یهودیت است.
۸ – واژه ای اساسی در کابالا، سنت عرفانی یهودیت است.
با سپاس از متیس بخاطر مطالب مولف کتاب راهنمای عملی
با مطالعه مطالب بالا به یاد این گفتار از کتاب آثارالحق تالیف دکتر بهرام الهی افتادم که استاد الهی میفرمایند:((من آنچه که بدرد دین میخوردو اسمش دین است از تمام ادیان جوهرکشی کرده و گفته ام وآنچه را از دستورات و احکام و سیاست و غیره که بدرد دین نمیخورد حذف کرده ام)).
امیدوارم خداوند به ما توفیق عمل دهد تا بتوانیم از این کلام های گوهر بار استفاده کنیم.
انچه از مطالعه این متن به دستم آمد، شبیه این است که کسی بخواهد ، کتابی در زمینه پزشکی مدرن ( در اینجا کتاب راهنمای عملی )را نه از منظر علوم تجربی بلکه با نگاه فیلسوفانه عهد قدیم بررسی کند.
طب جدید روح، همانگونه که از نامش مشخص است، علمی «تجربی» و «جدید» است. اگرچه هر علمی در گذشتگان خود ریشه دارد، اما علم طب جدید روح، تحولی در علم معنویت ایجاد کرده است که شاید بتوان لقب رنسانس معنوی به او داد و شاید بیشباهت با اقدامات فروید در علم روانشناسی نباشد.
اگر نپذیریم که کتاب راهنمای عملی، راه و روش جدیدی در سیرکمال روح باز نموده، ناگزیر باید از اصطلاحات قدیمی عرفان، ادیان جهت بازگشایی مفاهیم آن بهره برد و ندانسته سطح این کتاب تالیفی استثنایی را به ترجمهی به روز شده ادیان و عرفان تقلیل میدهیم.
یکی از تحولات اساسی که طب جدید روح پایهگذار آن است، همانا خارج کردن علم معنویت از حوزه علوم انسانی است که سابقاً و عادتاً معنویت را در کنار فلسفه و حکمت قرار میدهیم.
باید بدانیم، معنویتی که طب جدید روح از آن سخن میگوید، در حوزه علوم تجربی است. همانطور که امروزه قوانین رشد، تکامل و سلامت بدن و روان انسان در حوزه علوم تجربی برسی میشود، روح انسان نیز باید با نگاه علوم تجربی شناخته شود. دیدگاه روشنفکر مآبانه و فیلسوفگرایانه و نگاه رایج ادیان به معنویت نه تنها راهی در مسیر سیرکمال روحی به روش طب جدید روح ندارند بلکه سد راه محسوب میشوند.
گذشتهنگری و پسنگری از اصول نانوشته فلسفه و عرفان است که طب جدید روح قویاً از آن مبراست و متاسفانه در این پست از متیس به چشم میخورد.
امید است، در آیندهای نزدیک، نظر صاحبنظران علوم تجربی را درباره این اثر گرانقدر مطالعه کنیم.
با سلام
دوست عزیز، کتاب راهنمای عملی طیف وسیعی را در برگرفته است، و شاید بهتر باشد آن را به چارچوب فکریای که برای خود ساختهایم محدود نکنیم، مطالب این کتاب برای همه است: هم عالم ،هم فیلسوف، هم عامی و …. میتوانند از آن بهره ببرند. اگر کسی از مطالعه این کتاب حتی یک نکته هم دریافت کند و معنای حقیقی آن را بفهمد، کاری بزرگی انجام شده است. خودم را میگویم امیدوارم در گردونه علمی بودن و فراموش کردن نکات انسانی آن که همه را در بر میگیرد نیفتم و نیمه پر لیوان را بیینم نه نیمه خالی را و دیگران را از اظهار نظرشان نترسانم.
درک صحیح مفاهیم کتاب راهنمای عملی، مستلزم سالها فراگیری و آموزش است. آنچه مهم است اینست که در این دوران که معنویت فقط به جنبه حال و کسب قدرت معنوی محدود شده، افرادی با خواندن کتابی که معنویت را به روشی کاملا متفاوت با دیدگاه رایج بررسی کرده، «مجذوب» آن میشوند.
در این مقاله نویسنده به مفاهیمی «از جمله از خود بیخبری معنوی»، « برقراری پیوند بین دنیای مادی و جهان روح و … رهایی از قید وبندهای مادی» « سخاوت و خیرخواهی یکتا » « منع پیروی کورکورانه .. و جستجوی هدایت الهی» اشاره کرده است که مفاهیم کلیدی در تشخیص معنویت حقیقی است. این کار نه تنها علمی بودن کتاب را زیر سوال نمیبرد، بلکه راه را برای بحثهای بیشتر و آشنایی جامعه با مفاهیم کتاب باز میکند.
یک برداشت من از مقاله این نویسنده که یک فلسفه دان و منتقد و مورخ شناخته شدهای است این بود که حقیقت واقعی را به صورت واضح و کامل در کتاب راهنمای عملی پیدا کرده. نویسنده به کتابهای مقدس گذشته که از جنبه عرفانی، هر یک شامل یک یا چند نکته از حقیقت میباشند، با ارائه مثالهایی اشاره میکند. ولی انسجام کامل و قابل درک آنها را مجموعا و به طور علمی و منطقی در کتاب راهنمای عملی مشاهده کرده.
در اوایل مقاله مینویسد “….مجذوب آن شدم. در حالیکه من همیشه موضوع روح را از حوزۀ منطق تفکیک میکنم.”
با تشکر از متیس بلاگ برای انتشار این مقاله که ما را هم در جریان میگذارید.
«چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.»
اشکان جان با شما کاملا موافقم، و در تایید شما که اشاره کردید: «نویسنده به کتابهای مقدس گذشته که از جنبه عرفانی، هر یک شامل یک یا چند نکته از حقیقت میباشند، با ارائه مثالهایی اشاره میکند. ولی انسجام کامل و قابل درک آنها را مجموعا و به طور علمی و منطقی در کتاب راهنمای عملی مشاهده کرده.»
من ازقضای روزگار، مدتها قبل، یکی از کتب اشاره شده در این مقاله را مطالعه کرده بودم. کتاب «من و تو» مارتین بوبر. برداشت کلی من از این کتاب عمیق این بود: «نویسنده تلاش می کند از طریق فلسفی و عرفانی نشان دهد که خدا در همه چیز و همه جا وجود دارد حتی در جمادات و … بنا براین اگر ما بتوانیم با دید درست به خلقت نگاه کنیم و با خلقت در واکنش دو جانبه – رفت و برگشت – باشیم گویی که با خدا گفتگو می کنیم و خدا را در همه جا میبیبنم و او را بیشتر می شناسیم و «حقیقت» را که امری پیچیده هست بهتر درک می کنیم». به نظر می رسد این کم و بیش به مفهوم سیاله الهی نزدیک است (گرچه مفهوم سیاله الهی بسیار کاملتر است، ولی این موضوع را هم در بر می گیرد) بنابر این میبینیم تناقضی بین این مقاله، و علمی بودن کتاب راهنمای عملی وجود ندارد، بلکه همه در تایید و ارج نهادن کتاب راهنمای عملی با تکیه بر دیدگاه های دیگر فلسفی و عرفانی است. «هر کسی از ظن خود شد یار من».
از مطلب عرض شده در بالا می توان این نتیجه را گرفت: اگر در مطالعه ابتدایی و سطحی مطلبی یا مقاله ای، تناقض یا ایرادی ظاهری به نظر ما می رسد که نگاه منتقدانه ما را (برای انتقاد منفی) بر می انگیزد، ابتدا به این فکر کنیم شاید اطلاعات ما در این زمینه محدود است. بنابراین به خود زمان دهیم، ابتدا با مطالعه و تحقیق سعی کنیم اطلاعات کافی در مورد آن مطلب، مثلا در این مورد خاص، طرز فکر و شخصیت نویسند و همچنین کتبی که در این مقاله به آن اشاره شده بدست آوریم. مهم تر از آن کتاب راهنمایی عملی را کامل، با دقت دقت و تعمق، چندین بار مطالعه کنیم. سپس اگر ایراد و تناقضی به نظر آمد، می توانیم آن را زیر سوال ببریم. در غیر این صورت انتقاد ما بیشتر جنبه حب و بغض خواهد داشت تا جنبه تحقیقاتی.
« هرچه پایه ی علمی ترقی بیشتری بکند حب و بغض کنار می رود و کار بر پایه تحقیقات قرار می گیرد و بلنتیجه اختلافات از بین می رود.» آ ح ۲ – ص ۲۳۴
من از این اتفاق کوچک این درس کلی را گرفتم که گاهی تناقض ظاهری از اطلاعات و درک محدود من است. پس بنا را بر صحت بگذارم، در عین حال سعی کنم با تلاش و تحقیق ابعاد مختلف آن مطلب را بسنجم و در آن تعمق کنم.
«هرکس در زندگانی، اگر از چیزهای جزئی نتیجه کلی گرفت همیشه موفق است. برعکس ، کسی که بخواهد از کلی نتیجه جزئی بگیرد در زندگانی موفق نخواهد شد.» برگزیده گ ۷۳
در پایان با تشکر از متیس بلاگ برای به اشتراک گذاشتن این گونه مقالات متنوع و مفید که باعث گسترش میدان ادراک خواننده در ابعاد مختلف یک موضوع می شود. در طول سالیان متمادی، از ابتدای آشنایی با این سایت تا کنون، در عمل به این حقیر اثبات شده، تمامی مطالب ارائه شده در این سایت با دقت، ظرافت و وسواسی خاص انتخاب و به اشتراک گذاشته می شوند و هیچگونه تناقضی در آن با مشی فکر استادالهی، از هرنوعی، به چشم نمی خورد.
با سلام
یان عزیز به مطالب قابل توجهی در کامنتتان اشاره کردید، بسیاری از مشکلات ما ناشی از کمبود اطلاعات لازم و بینیاز دانستن خود از یادگیری بیشتر میباشد و اتفاقا همان انحصارگرایی دینی که نویسنده مقاله مطرح کرده است نیز از همین اشکال ناشی میشود.
شبهه در مورد کامنت بهزاد و امثالهم. نوشته است «کتاب راهنمای عملی، راه و روش جدیدی در سیرکمال روح باز نموده». این گفته به جای خود صحیح است ولی در جای دیگر آن را «تحولی در علم معنویت» و «رنسانس معنوی» خوانده و با «اقدامات فروید در علم روانشناسی» مقایسه کرده است. اشکال این جاست که این تحول و به اصطلاح «رنسانس معنوی» در زمان استاد الهی انجام گرفت که بنابر مؤلفِ کتابِ راهنمای عملی، «بنیانگذارِ سیرِکمال روحی از طریقِ طبِ جدیدِ روح است». نادیده گرفتن این حقیقت به این میماند که امتیازِ تحولات عظیم علم روانشناسی را بجای فروید، به محققان و دانشمندان کنونی علم روانشناسی نسبت بدهیم. دکتر بهرام الهی نوشتههای خود را در امتداد و برگرفته از تعالیم استاد الهی در نظر میگیرد و نه «نسخۀ بهتر» یا «به روز شده» و جایگزینِ تعالیمی که دیگر در این دوران کارآیی ندارند. اگر تفکرات استاد الهی را اقیانوسی پویا از شگفتیهای ادراکی با وسعت و افقهای بالقوه بینهایت در نظر بگیریم، جای تعجب هم نیست که هر ثمرهای از این اقیانوس، خود یک شگفتی در حد بینهایت باشد. کهنه و قدیمی و از دورانگذشته دانستن آن تفکرات، به دلیل شگفتزده شدن از یکی از ثمرات طب جدید روح (یعنی کتاب راهنمای عملی) نوعی سطحینگری است و حاصل آن محدود کردن آن «اقیانوس» در حد «دریاچهای» راکد و فصلی است. اگر کامنت بهزاد را درست متوجه نشدهام، حداقل باعث شد آنچه در دل و فکر داشتم را به شراکت بگذارم، بنابر این از متیس برای سایت و از بهزاد برای کامنتش ممنونم!
سفیر عزیز واقعا از کامتتان استفاده کردم. مرسی از اینکه چنین نکات مهمی را یادآوری کردید.
دیدگاه سفیر عزیز خیلی کمک به فهم بیشتر مقاله کرد. با کامنت های خود بهتر است این مقاله را بیشتر برای کاربرانی مانند من بازتر کند.
«دکتر بهرام الهی نوشتههای خود را در امتداد و برگرفته از تعالیم استاد الهی در نظر میگیرد و نه «نسخۀ بهتر» یا «به روز شده» و جایگزینِ تعالیمی که دیگر در این دوران کارآیی ندارند. » این نکته که سفیر در کامنت خود به آن اشاره کرده است واقعا بسیار مهم است . امیدوارم با دیدی باز درباره این نکته فکر کنیم تا دچار «نوعی سطحینگری» نشویم که «حاصل آن محدود کردن آن اقیانوس در حد دریاچهای راکد و فصلی شود».
دربارۀ مقالۀ دکتر روین هایون که توصیف اش دربارۀ کتاب راهنمای عملی خیلی مسایل را در حوزۀ دین از تعصبات بیهوده دور میکند.
باید بگویم که علم به معنای دانستن خداست و معرفت به معنای رسیدن به خدا. و دانستن و رسیدن با هم فرق دارد.
انسان خوبست خدا را به عبارت قلبی خود و نه در عبارات قالبی اش کشف کند.
طب جدید روح، معنویت را به هیچ عنوان از دایره علوم انسانی خارج نکرده بلکه بعد جدیدی در حوزه علوم تجربی به اون اضافه کرده و معیارهای ملموس برای شناخت بهتر و صحیح تری با توجه به مفاهیم تعریف شده در حوزه علوم تجربی بر اساس تجارب عملی محقق و پژوهشگر این طب به اون ضمیمه کرده.
همانطور که در آثارالحق هم اشاره شده علاقه به علوم مستظرفه در معنویت مشابه شخصی هست که مسیر رو با هواپیما طی میکنه
چقدر کامل و جامع توضیح دادند ، واقعا با چه دید محققانه ای کتب معنوی را مطالعه کردند .!
با سلام و تشکر خدمت متیس عزیز؛ (تنها چیزی که به واقع ارزشی دارد، به روح راه بیداری نمایاندن است و میدان آگاهی او را گشودن و اورا به فطرت حقیقی خود راهنمایی کردن، در دنیا به سیر کمال پرداختن و برای بازگشت آماده شدن.) استاد الهی
mahnaz
My dear GOD, thank you for helping me to know the truths…i feel so blessed for knowing you, Thank you.
با سلام وتشکر از این کتاب پر محتوی که هرروز سعی می کنم مقداری از آن را بخوانم و تفکر کنم .مطالب بسیار زیادی در این کتاب آمده که این حقیر از درک مفاهیم آن عاجزم ولی سعی خودم را می کنم . پرفسور الهی از شما تشکر می کنم که در ارتقا روح تشنگان معنویت اهتمام فرمودید و دست آنها را در عبور از این گذر پر پیچ وخم گرفتید .
سلام ، هرچند کتاب راهنمای معنوی بسیار پیچیده و عمیق است وبا دیدگاهی جهانی و واقعا”تمام موجودات ، اعم از هوشمند غیره را مخاطب قرار داده، امید است ماهم به نوبه ی خود تاروپود وجود خود را ازگردو غبار نفس برهانیم وشاکراین همه نعمات باشیم .وازتشریح جالب موریس رابن هایون که به فراگیر بودن کتاب اشاره کرده ایجاد انگیزه ی بیشترشد.باشد که آغازی باشد برای آگاهی و اتحاد انسان.
سلام
استاد می فرمایند حقیقت احتیاج به دلیل و برهان ندارد،خودش دلیل خودش است.
به نظر بنده آثار و گفتارهای استاد الهی که توسط آقای دکتر بهرام الهی به روز رسانی و متناسب با سطح فکر و نیاز انسانهای امروزه عرضه شده است ؛ حقیقت محض می باشد.
امیدواریم توفیق یابیم در مرحله اول این تعلیمات را از طریق این ویترو به ذهن سپرده و در مرحله اساسی تر بصورت این ویو عمل کنیم.
با تشکر از متیس از عزیز به خاطر انتشار اینگونه مقالات
این فیلسوف فرانسوی خیلی خوب به عمق موضوعات کتاب راهنمای عملی توجه کرده است. با خواندن این مقاله ارزش زحمتی که پروفسور الهی کشیده است را بیشتر درک کردم. درک مقاله چندان ساده نیست و مستلزم این است که چندین بار به دقت مطالعه شوداگر بهزاد مکرر بخواند شاید در قضاوتش تجدید نظر کند و همین طور کاربران دیگر
در پاسخ به کامنت بهزاد،
چنانکه: تا فضل و عقل بینى، بىمعرفت نشینى یک نکتهات بگویم، خود را مبین که رَستى
همچنین: در آستان جانان از آسمان میندیش کز اوجِ سربلندى افتى به خاکِ پستى
حافظ
بیت اول، حجاب بودنِ علم و عقل را گوشزد مىکند و بیت دوم، حجاب بودنِ عرفان را
تشکر از مقالات مفیدتان
با سلام ، یکی از نکاتی که در این مقاله برای من جالب بود اینست که نویسنده به جهانی بودن مطالب کتاب اشاره کرده است. این نکته کلیدی و پر اهمیتی است.
تشکر و قدر دانی از متیس عزیز بابت مقاله مفید و ارزنده
یکی از نخستین معیارهای “علم“ این است که بشود آن را اندازه گرفت. هرگاه شما توانستید فرضا صداقت یا حسادت یا میزان شعور خود را اندازه گیری کنید، بدانید که آن موضوع در دامن علم است. علم زدگی بر وزن غرب زدگی جزو دردهای ذهنی عالمان واقعی است.
مقالۀ این فیلسوف یهودی اشکالی نداشت که به آن خرده گیری شود. کاش از این قبیل مقالات بیشتر نوشته میشد.
قابل توجه بهزاد گرامی.
با سلام
در صفحه ۲۱۷ کتاب راهنمای عملی فرموده اند :
دخالت یکتا همواره مثبت و نجات بخش است ٫ هرچه نیکویی بما می رسد از اوست ، هرچقدر بیشتر افکار ورفتارمان را با ندای وجدانمان ورضایت او همسو کنیم ، بیشتر از اثر مثبت او در زندگیمان برخوردار می شویم وبا سرعت بیشتری و خطر کمتری به سوی مبدا اصلی مان پیش می رویم . هربار هم که نفس آماره مارا از مسیر کمال روحی مان منحرف می کند که دفعات آن بیشمار است او مارا به مسیر مستقیم باز می گرداند .
این جمله “ اومارا به مسیر مستقیم باز می گرداند” چند بار برای من تجربه شده است . در یک تجربه در زندگی خودم در یک جاده خاکی وسراشیبی مهیبی افتاده بودم و چنان با سرعت پیش می رفتم که بدون کمک او سقوطم حتمی بود
خداراشکر که دستی مانع شد و نجات پیدا کردم
این کتاب و تمام مطالب آن برای من حقیقت محض است و بنده تا روز که هستم سپاسگزار و قدر دانم
از دست زبان که براید که عهده شکرش به در اید
و
بنده همان به که ز تقصیر خویش. عذر به درگاه خدا اورد
در ره منزل لیلى که خطر هاست در ان
شرط اول قدم ان است که مجنون باشى
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ورنه چون بنگرى از دایره بیرون باش
خدایا ترا شاکرم که مرا در این مسیر قرار دادى و ارزو میکنم که دانشجوى پر تلاش این راه باشم
این توهم که علم تجربی حلال همه مشکلات است توهمی بیش نیست. عالمان بزرگ هیچ جدائی بین علم شان و دین شان نمی دیدند و کارعلمی را یک عبادت تلقی میکردند. ”راهنمای عملی“ کتابی بر پایۀعلم تجربی نیست ولی ارزش خود را به عنوان نگرشی دیگر به دستآوردهای استاد الهی میتواند دارا باشد.
”معنویت واقعی نه به باوری خاص تعلق دارد و نه به محیط فرهنگی خاصی محدود میشود.“
این تعریف موریس رابین،شامل معنویت استاد میشود. اکنون از خود بپرسیم چرا باید فقط در چهارچوب علم تجربی زمان حال آن را محدود کنیم و متوجۀ ابعاد شگرف آن نشویم؟
با سلام خد مت متیس بلاگ .
بسیار سپاسگزارم از ارسال این مقاله ارزشمند.
در کتاب راهنمای عملی آمده: «موضوع این علم [طب جدید روح]، انسان و مواد درسی آن، اصولی برآمده از مبدأ است که در تمامی ادیان یکسان است، …. این علم مانند هر علم تجربی دیگری، متعلق به فرد یا گروه خاصی نیست، هیچ فرد یا گروهی نیز نمیتواند خود را صاحب یا مالک آن بداند و آن را در انحصار خود بگیرد. ..]
این قسمت از کتاب راهنمای عملی نمایانگر این مطلب میباشد که هر جمله از کتاب راهنمای عملی میتوانند موضوعی برای محققان و تحقیقات گستردهتر باشد، هر کس بنا بر تخصص خود دینشناس،محقق ، پزشک میتواند از هر پاراگراف این کتاب مطلبی بگیرد و آن را موضوع بحثهای گسترده در آن زمینه قرار دهد.
باتشکر فراوان از متیس عزیز برای به اشتراک گذاشتن این مقاله.
با سلام و تشکر خدمت متیس گرامی و همه دوستان
با مطالعه مقاله و نظرات دوستان، یک نکته به نظرم رسید که شاید با توجه به آن، تضادی بین ارزش والای علم “طب جدید روح” از یک سو و ابراز عقاید نویسنده مقاله از سوی دیگر احساس نشود و آن اینکه: بی شک استاد الهی پایه گذار “طب جدید روح” و پروفسور بهرام الهی ادامه دهندهی تحقیق و بررسی نظری و عملی این علم، تحولی شگرف و عظیم و بدیع در حوزه شناخت حقیقت واقعی انسان و هدف غایی او به وجود آوردهاند. و باز بی شک این علمی نوین است اما “اصول اخلاقی الهی صحیح” که پایه های این علم را در ابعاد مختلف تشکیل میدهد، نه جدید است و نه ابداعی. مثلا مفهوم« راستی ضد دروغ و دورویی است»، عبارنی که نویسنده مقاله به عنوان شاهد مثال ذکر کرده، از دوران کهن تا کنون بی هیچ تغییری یکسان مانده، مفاهیمی مانند: صداقت، سخاوت، جوانمردی، گذشت، شکیبایی، نوعدوستی،خدمت به خلق، و …..هرگز در طی اعصار تغییر معنی ندادهاند. اصل مطلب این است که نحوه به کارگیری این اصول ازلی و جاودانی، امروز به لطف زحمات استاد الهی و متعاقب آن پروفسور بهرام الهی با روشی جدید و مطابق نیاز زمانه در چارچوب علمی تجربی با نام “طب روح” جهت درمان و پرورش روح انسان نیازمند، به او اعطا شده. علم، جدید است ولی اصول، ازلی و ابدی.
با تشکر
مقالۀ اخیر متیس خیلی تاثیرگزار است. این فیلسوف فرانسوی به نکات دقیق و ظریفی از عقاید استاد الهی توجه کرده است.
از متیس بابت ترجمۀ این مقاله تشکر میکنم.
با درود و سپاس فراوان ، زیباى کتاب راهنماى عملى حاکى از آن است که پرفسور الهى با بهره گیرى از عمل کرد خود به تفکرات استاد الهى ملموسانه به این نتایج رسیده اند ، باشد که در چهارچوب ظرفیت و تلاش خود ما نیز بهره مند شویم
مقالۀ این فیلسوف فرانسوی خیلی اثر گذار بود. از متیس بابت انتخاب و ترجمۀ این مقاله تشکر میکنم.
با سلام و عرض ادب به دست اندرکاران محترم متیس بلاگ
از انتشار مقاله با محتوی و آموزنده آقای دکتر روبین هایون ممنونم
در صفحه ۲۱۸ کتاب راه کمال آمده است !《امروزه برای هدایت شدن نباید عقل و اختیار را کنار گذاشت و با اطاعت کور کورانه مطالب را بطور جزمی،بدون درک و فهم پذیرفت. در روزگار ما، تعالیم معنوی باید آزادیهای فکری را محترم بدارد، قابل فهم و عقلانی باشد و کمک کند تا هر فرد خود قوه تشخیص و تمیز معنویش را رشد دهد.》
با مطالعه این چند سطر، به نظر من نویسنده مقاله توانسته است درک جامعی از دیدگاه برخی از مذاهب و فلاسفه را با بخش کوچکی از کتاب راهنمای عملی تطبیق و ارائه دهد تا پیروان آن مذاهب به راحتی موضوع را درک و تحلیل نمایند.
با تشکر از متیس عزیز بد نیست اشاره ای کنم به قسمتی از مقدمه معنویت یک علم است که فرموده اند : باید بپرهیزیم از پیش داوری هایی که گاه سبب می شود معنویت را خارج از حوزه علم و یا حتی عقل قرار دهیم ، چنانکه گویی به نقطه کشف و شهود قرار دارد و خاص معدودی از برگزیدگان است و بس، و گاه ما را بر آن می دارد که معنویت را به کلی بخشی از مقوله ای دیگر بپنداریم و آن را به خودی خود یک علم پایه ای و کامل به حساب نیاوریم. در معنویت نیز باید تحولی شبیه به آنچه که گالیله در علم پدید آورد ،ایجاد شود.
به جد می توان قضیه ی علمی بودن معنویت و آن تحولی که اشاره کردند را در کتاب راهنمای عملی پرفسور بهرام الهی مشاهده کرد.
با سلام و تشکر
پس از خواندن مقاله متوجه شدم چقدر کار دارم! چقدر دور هستم!
روحم نیاز به رسیدگی دارد. نقایصی دارم که در اثر بی توجهی به خدا بوجود آمده است به خدای مهربان پناه آوردم بلکه رحم کنند و نجاتم دهند.
از اینکه نویسنده محترم مقاله به معنویت علاقمنداند و زحمت کشیدند تحقیق کردند، قلبم سرشار از قدردانی شد. چقدر خوشحال و شاکر شدم استاد معنویت را در دو کلمه خلاص کردند و بما دادند، فرمودند: من هندوانه رسیده به شما می دهم جای دیگر باید تخم بکارید آیا ببار بنشیند یا خیر. از صمیم قلب خدا را شکر کردم که راه میانبر مستقیم به سمت موفقیت را نشان داده اند و در ازای اینهمه بزرگواری و لطف، قلبا مصمم شدم بخود نهیب بزنم باید جدیت بیشتری بخرج دهم و بیشتر به فکرها و رفتارهایم توجه کنم و متوجه نقطه ضعف ام باشم که همان آزار رساندن است.
پس از خواندن چند کامنت اول متوجه دیدگاه های متنوع شدم. مثال حضرت مولانا به خاطرم آمد سپس مطلب میدان ادراک کتاب طب روح و اینکه هر فرد در میدان ادراک خود زندگی می کند و افکار، تصورات، برداشت ها و احساساتش منحصر به خود اوست و کتاب نیک بینی: هر فردی با دیدگاه خود با مسایل برخورد می کند. دو نفر حتی یک تصویر را به دو صورت متفاوت می بینند. مثلا یک نفر تصویر را به شکل اسکلت سر می بیند دیگری همان تصویر را به شکل دو نفر می بیند سرمیز نشسته اند. اشاره به این داشت که اختلافات عمدتا بدلیل تفاوت و تنوع برداشت اشخاص از مسایل است نه خصومت و دشمنی. تشویق کردند اگر خود را متوجه این موضوع کنیم که از دیدگاه دیگری مطلب را بررسی کنیم، قابلیت دیدن ابعاد جدیدی که حتی تصورش هم نمی کردیم در ما بوجود خواهد آمد و اینکه متوجه تفاوت توانایی های ذهنی افراد می شویم و بهتر می توانیم سرعت حرکت خود را از سرعت حرکت دیگران مجزا کنیم، توقعات مان را با توان فرد مقابل مان تنظیم کنیم، صبوری کنیم و سازگارتر باشیم …قانون طلایی استاد و پروفسور الهی: خود را جای دیگران قرار دادن اساس انسانیت است، به ذهنم آمد. باید خیلی سعی کنم تا جوانه درک شرایط دیگری، احساساتش و ظرفیت دیدن از دریچه فکر دیگران، تحمل شنیدن نظرات مخالف یا حتی نادرست و منقلب کننده را در خود ایجاد کنم.
نوشتۀ روبن هایون با استانداردهای امروزی دربارۀ این گونه مقالات، علمی تلقی میشود. این شخص فرد معقول و واردی است و اهل گزافه گوئی و جمله پردازی نیست. احتمالا کسانی که مقالۀ او را دور از علم! میدانند نه به گنجینۀ سنت فکری خویش دسترسی دارند و نه به آفریده های عظیم فرهنگ غربی.
با سلام
چیزی که از خواندن این مقاله متوجه میشوم اینست که نویسنده در این دوران که معنویت واقعی به کلی فراموش شده و چیزی جز خرافات و جدایی عرضه نمیشود با استفاده از جملاتی از کتاب راهنمای حقیقی به نکات مهمی اشاره کرده است: معنویت حقیقی مربوط به محیط خاص یا باور خاص نیست و جهانی است و اینکه در این دوران باید هوشیار بود و از پیروی کورکورانه پرهیز کرد. امیدوارم باز هم مقالاتی از این دست در متیس منتشر شود.
با عرض سلام خدمت همگی :
با خواندن کامنت دوست عزیزمان s من هم با نظر ایشان موافق هستم واین را درک کرده ام که با دیدن ویا شنیدن یک موضوع مشابه برداشتها به همان دلایلی که ذکر شده وحتی بیشتر از اینها با هم فرق می کند.
در جایی خواندم که اشاره به این موضوع کرده اند. (یکی از ویژه گی های انسان ،توانی منحصر به فرد او در تفسیر وقایع ، بر اساس مفاهیم انتزاعی است. مثلا یک رویدا بخصوص می تواند در یک زمینه تفسیری ، نوعی شکنجه جسمی و روانی تلقی شود در حالی که در زمینه دیگر ، مشاهده می شود که افراد زیادی با میل ،خود را داوطلب شرکت در ان ها میکنند.
پس چه باید بکنیم تا تصور مان نسبت مسایل ، به واقعیت نزدیک تر باشد. باید دیدگاه ونظر مان را به طرف خدا ومعنویت بگردانیم تا دید به واقعیت نزدیک تری داشته باشیم. واین هم در صورتی امکان دارد که پرورش فکرمان را با اصول اخلاقی الهی درست و صحیح پرورش دهیم.
با سلام خدمت دوستان عزیز
ص۳۵ کتاب راهنمای عملی
اصل اضداد:
بنا بر اصل اضداد ، هر چیزی به ضدش شناخته می شودو…
آیا دوستان عزیز میتوانند تجارب این ویوی خویش در خصوص این اصل معنوی را بصورت مبسوط و همراه با مثالهای روشن( مادی یا معنوی) بیان کنند
با تشکر
ناصر جان برای مثال تجربی در مورد اصل اضداد که پرسیده بودید، مورد زیر در تجارب شخصی، نظرم رو جلب کرد:
برای رفع مشکلی دنیوی تمام تلاشم را از طریق کانالهای علی مربوطه انجام داده بودم ولی آن مشکل، که ظاهرا هم خیلی پیچیده نبود، حل نمی شد و مرا کلافه کرده بود. تا اینکه بعد از مدتی تلاش و چنگ زدن به هر گونه کانال علی، این نکته به نظرم رسید که می بایست «او» را «موثر» ببینم و «مابقی را اسباب و سبب علیت» بدانم. من فراموش کرده بودم که اگر مهر تایید «او» نباشد «هیچ شدی نشد و هیچ نشدی شد، یا هیچ بودی نبود و هیچ نبودی بود نمی شود» و طوری زور می زدم و برخورد می کردم که انگار موثر را آن دیگران می دیدم نه «او»! ناگفته نماند این کشمکش (خدا را موثر ندیدن و دیگران را موثر دیدن) درونی بود وگرنه از لحاظ انجام وظیفه ظاهری تا جایی که می دانم اهمالی نکرده بودم. مدتی پس از پی بردن به این طرز نگاه اشتباه، آن مشکل هم حل شد.
این تضاد (یعنی بصورت ناخودآگاه دیگران را موثر دیدن – که نوعی شرک است) و سپس متوجه شدن به اشتباه خود و «او» را موثر دیدن، باعث شناخت صحیح تری از این اصل شد که «موثر در همه چیز اوست و مابقی اسباب و سبب علیت هستند». یعنی اگر اتفاقات مذکور نمی افتاد من نمی توانستم این نکته را به این نحو درک کنم. گرچه می دانم که باز یادم می رود و با اولین امتحان که در پیش رویم قرار می گیرد، روز از نو روزی از نو! ولی باز از هیچ بهتر است!
موارد کلی دیگر در مورد اصل اضداد که به نظرم میرسد: تا نعمتی را (سلامت، کار، نزدیکان، تعلیمات صحیح) از دست ندهیم یا خود را به طور جدی در معرض از دست دادن آن ها نبینیم، اهمیت آن موضوع برایمان خیلی روشن نمیشود.
هر از گاهی که می خواهم راجع به نعمتی شکرگزاری کنم، به صورت ذهنی لحظه ای از دست دادن آن را تصور می کنم و این احساس تضاد باعث می شود کمی بیشتر بصورت این ویترو قدر آن نعمت را بفهمم، بعد به خود می گویم، شکرگذاری این-ویو هم یعنی که بتوانی از آن نعمت به طور صحیح استفاده کنی، و به اصطلاح حقش را رعایت کنی.
خدا توفیق فهم این تعلیمات هدایت الهی را خودش به من عطا فرماید …
باسلام از مقاله بالا یاد یکی از گفتارهای استاد افتادم که اشاره دارد بر اینکه جملگی مکاتب دانه را به پیروانشان میدهند که خود بکارند وبا ان همه زحمت ودور از افتها وبلایا شاید ثمردهد یا ندهد ولی استاد ان میوه اماده( تشبیه به هندوانه کرده) حتی در دهانمان قرار داده که ما استفاده کنیم امید است که زحمات استاد را هدر ندهیم در این راه به سرمنزل حقیقی خود برسیم ،باتشکر از زحمات شما متیس
با سلام و خسته نباشید خدمت متیس عزیز ،سال همگی دوستان مبارک و سرشار از موفقیت های معنوی ،پیرو صحبت های این فلسفه دان محترم که اینچنین کتاب راهنمای عملی را درک کرده اند باید بگویم که فقط برای خودم متاسفم این همه سال تعالیم و درس های اصیل و زنده الهی در دسترسم بوده اما هنوز اشتباهاتم را دارم و این جز شرمندگی برای من چیزی ندارد ،امید دارم که یکتا کمک کند و مرا از کرمش که خود دکتر بهرام الهی در کتاب فرمودند اگر تنها یک صفت از صفات یکتا را می باید در ذهن خود تثبیت کنیم آن کرم اوست،همیشه باید به کرم او امیدوار باشیم
با سلام و درود
با توجه به اینکه نویسنده ی کتاب مذکور خود از نظر تمامی جهات کامل بوده ولی همیشه نتیجه ی تمامی تالیفات و دگرگونی های خود را از پدر می داند . پس بهتر آنست که حداقل کتاب فوق الذکر چندین بار مطالعه شود چراکه بنده ی حقیر احساس می کنم نظر دادن کار آسانی نیست چرا که یا باید در حد آن بود و یا آنقدر با عمل این ویو و پرورش عقل سلیم به درجه ای از پختگی رسید که بتوان مقایسه و یا … انجام داد.حکایت درک قطره از دریاست .بنابر این براحتی نمی توان مدعی شد که کتاب در چه نقطه ای قرار دارد .
همه چیز از یک جنس و یک رنگ و یک بو است استاد الهی به اقیانوس بیکرانی می مانند که نمی توان حد و مرزی برای مشی فکری ایشان قرار داد حال که پسر در واقع مولف کتاب بی نظیر راهنمای عملی نیز از همان جا نشآت گرفته که پدر فرموده اند.پس به واقع می توان گفت آن یکتای بی همتا کجا و …
همه چیز از جنس الماس ناب است و چون از خصوصیات دین زنده به روز بودن آن است متناسب با سطح فکری و رفتاری بشر در هر زمان به زبان بشر امروز گفته شده است و هدف فکر می کنم از نام کتاب کاملا پر واضح است.فقط تلاش و اراده می خواهد و بس وگرنه در هیچ جایی از کتاب در مورد قدیم و یا نو بودن اصول حقیقت گفته نشده فقط درک صحیح می خواهد و بس . آن هم به جز با حضور در اجتماع و عمل و توجه دائم میسر نخواهد شد۰
با سلام
به نظر من کتاب راهنمای عملی کتابیست که همراه با پیشرفت علم و فکر بشر بیشتر پرده از نکات ظریف عملی که در گفتارهای استاد الهی نهفته است بر میدارد نکاتی که پروفسور بهرام الهی با دقت فراوان سعی در توضیح و باز کردن هر چه بیشتر آن مطالب را دارد. و این کتاب برای دانشمندان و محققان آینده چراغ هدایت و راه گشای تحقیقات آنها خواهد بود.
حقیقت یکی است و ۲ تا نیست.
منتهی درطی زمان هر نظریه ای توانسته وجهی از انرا درک و انتقال دهد.
صرف شباهت تفسیر وبیان از یک” حقیقت” و ندیدن تفاوت در کل “حقایق واقعی الهی زنده ” کمی کوته نگری و ایده الیست گرایی در خود دارد .