ارکان اخلاق عملی(۱)
شرح فصل پنجم*
استاد، در فصل پنجم کتاب برهانالحق ارکان اخلاق عملی را در چهار فضیلت معرفی کرده است:
پاکی، راستی، نیستی و ردآ. او ایجاد چنین فضایلی را آسان نمیشمارد: « برای هر کدام باید با طبیعت جنگید و در واقع کار ماوراءالطبیعه انجام داد»(آح۲، گ ۱۷۲).
پاکی
صرف نظر از پاکی و نظافت ظاهر، آنچه از نظر اخلاق عملی حائز اهمیت است، پاکی روح و فکر است تا نیات و اعمال و رفتار و کردار انسان را بپالاید. پاک، در لغت به معنی عاری بودن از هر ناپاکی و کثافت و آلودگی و پلیدی است که نشان از سلامتی دارد.
در کلمۀ سادۀ پاکی، یکی از اصول اساسی سیر کمال روحی، یعنی خودشناسی نهفته است. استاد، کسی را پاک میداند که صفات پاکیزگی خدا به او سرایت کرده باشد، یعنی روحش پاکیزه و مبرا از هر عیب و نقص شده باشد ( آح۱، گ۷۱۸ و آح۲، ص ۲۵۹) . در همین راستاست که توصیه میکند: « در حق مردم به نیکی به پاکی و به خوشی رفتار کنیم» . اما پاکی، به منزلۀ کمال نیست (آح۱، گ ۷۱۸).
در نتیجه، پاکی، در معنای وسیع خود، به معنی کنترل و در چارچوب قرار دادن اید است تا به افراط و تفریط یا انحراف کشیده نشود، گام بعدی مهار کردن نقاط ضعف صفاتی و سپس تسلط بر ایگو است: پاک و عاری شدن از هر نقطه ضعف صفاتی.
راستی
راستی، راه راست و مستقیم به سوی خدا. در آموزههای دینی، مهمترین خصوصیتی که میتواند فرد را در راه راست نگهدارد و مانع از انحراف او شود، صداقت است؛ صداقت با یکتا و دستگاه الهی. کسانی هم که در پی یافتن حقیقتاند، تنها وسیلۀ اطمینان بخش در دستشان، صداقت و خلوص است. اگر با صداقت و خلوص بجویند، خواهند یافت.
صداقت، خصوصیت مرکبی است که از تلفیق چند صفت در فرد ایجاد میشود: دوستی(دلبستگی)، راستی، درستی و خلوص (رو راستی). نمونۀ بارز صداقت، رابطۀ مادر با فرزندش است.
صداقت را میتوان نشانۀ اعتماد به یکتا دانست. در تجربه دیده شده افراد صادق، کمتر لب به گله و شکایت میگشایند؛ رابطهشان را بر صمیمیت استوار میکنند تا سوداگری (بدهبستانی)؛ احساس تعلق و اتصال بیشتری دارند و در آخر وفادارترند. « خدا از ما صداقت میخواهد و ایمان؛ هر کاری میکنیم بیریا و به قصد خدا باشد و هیچ عبادتی بالاتر از این نیست» (آح۱، گ ۱۶۶۱).نیستی
نیستی به معنی فروتنی و تواضع درونی است. فضیلتی است که رابطۀ معکوس با غرور دارد: «همیشه در مقابل دیگران با فروتنی و ادب برخورد کنید، نه باتبختر و تکبر و غرور» ( آح۱، گ ۱۶۷۵).
غرور که اساس آن، منیت خودخواهانۀ اولیه است، صفتی است که بروزات مختلف دارد، از جمله خودبرتربینی، خودپسندی، خودبینی، خودستایی و منم کردن، فخرفروشی و افتخارطلبی، احترامطلبی و نیاز به پذیرش توسط دیگران. غفلت و جهل نسبت به خود نیز باعث غرور میگردد(خودنشناسی).
غرور چنان بار منفی به فرد میدهد که استاد آن را بدترین صفت میخواند و رهرو را از آن برحذر میدارد و آن را جزو بیماریهای لاعلاج یا دیرعلاج میشمارد ( آح۱، گ ۱۴۳).
اصلیترین عارضۀ غرور این است که مغرور، عیوب خود را نمیبیند، همین امر مانع بزرگی برای پیشرفت او در سیر کمال روحیاش میگردد.ردآ
ردآ، عمل نوعدوستانه و کمک و خدمت بیریا ( بدون چشمداشت) به دیگران است، در حد تکیه گاه بودن(بح، ص ۳۷۱).
خدمت به خلق، یک وظیفۀ انسانی است که موجب رشد انسانیت در فرد میشود. علاوه بر آن، خدمت به خلق از اعمالیاست که ذخیرۀ اخروی نصیب عامل میکند به شرطی که بدون انتظار پاداش باشد. استاد همواره بر خدمت بیریا تأکید دارد و آن را از اعمالی برای تقویت روح به حساب آورده است.
* – گزیدهای از شرح فصل ۵ کتاب برهانالحق (برگرفته از سایت برهانالحق) در دو مقاله میآید.
مدّت زمانی بود که نوازندگی خود را در حدّی مطلوب یا حتّی در سطحی عالی می دیدم. پیش خود افتخار می کردم که بدون هیچ آموزشی این گونه می نوازم که… در این خصوص هر کس اظهار نظر میکرد سریع در مقابلش جبهه می گرفتم و خود را اهل فن قلم داد می کردم. روزی یکی از دوستان در ادامه ی بحثی به من گفت: بگذار کمی در فلان ساز جلو بروی بعد… حرفش را قطع کردم و گفتم: جایی نمانده که جلو برم، این دیگر آخرش هست، هر چند مزاح بود ولی بنده غافل از این بودم که ممکن است این هم یکی از حربه های نفس باشد (در آن زمان محال بود که متوجه این امر می شدم). الان طوری شده که شرمم می آید که حتّی آن خاطرات را به یاد بیاورم. به عنوان مثال روزی یکی از همکارانم سازی را در دستم دید و با کنجکاوی پرسید: کلاس می روید؟! جوری قیافه ام را در هم کردم که بیچاره فکر کرد کلمه ای را اشتباه بیان کرده. بعد از لحظاتی گفتم: کلاس؟! همکارم گفت: آها پس حرفه ای هستید!!! به او لبخند زدم که یعنی بله!!! وای که چه قدر از روح خود شرمنده ام!!! در حال حاضر از این که دست به ساز هم ببرم خجالت می کشم. پیش خود چنان احساس عجزی می کنم که رویم نمی شود حتّی قطعه ای را بنوازم. اگر “مدد رسان حقیقی” به دادم نرسیده بود محال بود که من از این سیاه چاله بیرون بیایم و به ورطه ای کشیده می شدم که آن سَرَش نا پیدا.
از مطلب شما سپاسگذارم
کمک کردید نقطه ضعفی را در خود ببینم.
۲ Comment
قبلاً سعی می کردم تا وقت هست فرصت را از دست ندهم
چون، شاید و یا حتماً در سابق و در دوران های زندگی ام همچو دورانی ندیده بودم که «در رحمت خدا چنان با خان رنگین اش باز شده باشد» آری فرصت را از دست ندهم و تا وقت هست و این موقعیت را غنیمت بشمارم از این خوان رحمت خدا قسمتی ببرم چون فرموده اند وقت طلاست. و ممکن است هر آنی فرست تمام بشود و همچو یک غواص از بالون اکسیژن، تا اکسیژن ام تمام نشده است گوهرهای گرانبها را جمعآوری کنم و بارسفر خود را ببندم، آماده باشم برای سفر و غافل از اینکه نفس در همین نزدیکیهاست که کمین کرده است تا کینهٔ دیرینه اش را به کار
بگیرد و مرا غافگیر کند، و بقول حضرت خواجه شیرازی: که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها.
و حضرت مولانا هم میفرمایند : نفس اژدرهاست او کی مرده است از غم بی آلتی افسرده است!
ولی غافل از اینکه او(همان نفس اماره) در این میان در حال انجام دادن کار خودش است!
چون داشتم بخودم(نفس اماره) میگفت تو که همهٔ مطالب واقعی و اصول صحیح را یاد گرفتهٔ، و عبادت اش را هم بموقع انجامش میدی و چه… ،
و تو که همهٔ اصولات و اخلاقیات اصیل را یاد گرفته ی تو دیگر یواش یواش داری به عنوان یک الگوی مناسبی برای این آن هستی و میشوی!حالا یک کمی استراحت کن و در این موقعیت ها براتون لازم است که یک سریال تلویزیونی را هم ببینی اشکالی نداره! با همین عنوان و با همین انحراف فکری و قول خوردن از (نفس کاذب) بود که یک وقت دیدم دارم روزانه در سه و یا چهارتا سریالهای تلویزیونی امروزه را دنبال میکنم و به عنوان اینکه من در این زمینه ها از سریالها به نقاط مختلف سلوکی آنها را میبینم! و غالباً غافل از همه و همه نعمات اللهی شده بودم!
و در این میان برای بنده کرمی شد و یک مرتبه دیدم دارم تحت تاثیر نفس اماره قرار گرفته ام و دارم همه رو همه چیز را در حال از دادن هستم!
دست به دامان شدم و از( او) در خواست مدد و کمک کردم، و برنامه ها را جابهجا کردم شکر خدا.
تعریفی که در مورد صداقت در اینجا ارائه شده است خیلی برایم آموزش داشت. “صداقت، خصوصیت مرکبی است که از تلفیق چند صفت در فرد ایجاد میشود: دوستی(دلبستگی)، راستی، درستی و خلوص (رو راستی).
صداقت را میتوان نشانۀ اعتماد به یکتا دانست. در تجربه دیده شده افراد صادق، کمتر لب به گله و شکایت میگشایند؛ رابطهشان را بر صمیمیت استوار میکنند تا سوداگری (بدهبستانی)؛ احساس تعلق و اتصال بیشتری دارند و در آخر وفادارترند.”
شرایطی بوده که روراستی نداشته ام. به دلیل خجالت یا عدم شجاعت یا غرور .
امیدوارم توفیق داشته باشیم تمام پارامترهای صداقت را با او داشته باشیم.
متشکرم
با سلام خدمت متیس عزیز
من قسمتی رو که فرموده بودید …غفلت و جهل نسبت به خود نیز باعث غرور میگردد را متوجه نشدم اگر لطف کنید و راهنمایی کنید ممنون میشم.
با سلام
از نظر بنده ی حقیر، جهل نسبت به خود باعث می شود که نفس امّاره “خودِ” ساختگی را به جای “خودِ” واقعی و حقیقی به ما عرضه کند و مطمعناً “خودی” که او در نظر دارد از هر نظر برتر از دیگران است و مزایایی برای خود قائل می شود که در اصل واقعی نیستند، به همین دلیل رفته رفته از او هیولایی ساخته می شود که خدایی را بنده نیست و فکر می کند که در مرکز عالم ایستاده و دیگران باید فقط از او تعریف و تمجید کنند. در حالی که هر چه بیشتر پِی به خود حقیقی ببریم دانایی ما از نیستی و عیوبمان بیشتر می شود و بیشتر درک میکنیم که ناشکریم، بیشتر درک میکنیم که غافلیم و ببشتر درک می کنیم که گناهکار و خطا کاریم.
با سلام و تشکر از مقالات گرانبها به تازگی دریافتم چقدر لب به گله گشودن صفت بدی است. امتحان جالبی برایم پیش آمد و بین یک سری افراد منفی قرار گرفتم که با هر موقعیتی لب به ناشکری باز می کردند .هرچه به آنها گوش زد می کردم شکر کنید واز هر مسله ای آنقدر شکایت نکنید . گوش ها بدهکار نبود دست به دامن یکتا شدم که به من سرایت نکند واز هر لحظه زندگانی ام استفاده کنم تا برای دیگران مفید باشم وهروز مرا در موقعیتی قرار به دهد که بتوانم کمکی به کسی بکنم .الحمدالله با عمل این ویوو یکتا لایه محافظ دور من کشید ند وبه سلامت از طیف منفی گذر کردم .
سلام به متیس عزیز
این غرور خیلی پیچیده است .هرلحظه من و به شکلی می پیچانه حتی اغلب فرصت پناه بردن به یکتا را ازمن می گیره.
یعنی غرق امتیاز دادن به خود می شوم و…راه کار دراین خصوص چه هست.ممنونم
سلام
به تعبیری، چهار رکن یاد شده در این فصل از کتاب، نموداری از سیر تحول نگرش(فکر) و جهت گیری(نیت) و حرکت(عمل) صاحبان عقل، در مسیر سیروسلوک نیز میتواند تلقی شود
در مرحله پاکی، شخص بیشتر به جزییات و زوایای ساختاری و شکل دهنده آموزه تعلیمی متمرکز شده و تاکید دارد
در مرحله راستی، چنانچه قدری در مرحله قبلی پیش رفته باشد، متوجه نکته راهگشایی در لایه دیگری، که بیشتر به حرف شنوی و صداقت در عملکرد و نیت اشاره دارد شده، سعی می کند در کنار رعایت اصول کلی، صداقت داشته باشد
در مرحله نیستی، به دنبال سعی لازم در صادق بودن، فرد مانع اصلی و سد راه را غرور و منیت خود می یابد و کوشش می کند، عنصر “خود” را از تک تک پارامتر ها پالایش نموده و در عین حال «تسلیم» مقدرات گردد
در مرحله ردآ، پس از کسب پیش نیازها؛ فکر و نیت و عملکرد به جلب رضای یکتا نزدیک شده و کیفیت و ماهیت عمل و عامل تغییر می یابد.
وقتی در مورد رفتار و کردار و پندار روزانه خودم به دقت فکر می کنم از اینکه چقدر با استاندارد ارایه شده (پاکی، راستی، نیستی، ردآ) فاصله دارم غمگین و نگران میشوم. از اینکه فرصت زندگی زمینی محدود و مرگ همواره در کمین است آگاه هستم ولی در خود توانایی تغییر نمی بینم و گویی به مسمومیتی که در آن غوطه ورم خو گرفته ام. آیا دوستان مثالهایی عملی از اجرای این چهار رکن اخلاق عملی در زندگی روزمره می توانند ارایه کنند؟
با سلام و احترام
به نظرم اولین کاری که لازم است انجام دهیم “توجه” به او برای جذب انرژی است. ضمنا باید اراده قوی باشد تا بتوانیم مبارزه کنیم و ضعف اراده جزء مواردی است که بسیار شایع است. بنابراین می توان برای خود برنامه تقویت اراده در نظر گرفت. چون به نظرم خیلی از کمکاریها از ضعف اراده ناشی می شود.
به اندازه درک ناچیز خودم، کارعملی های زیر به نظرم آمد. انشاله که توفیق عمل به آن را داشته باشیم.
• پاکی:
۱٫ روزی … دقیقه در محیط اطرافمان ایجاد نظم کنیم.
۲٫ حداقل .. بار در روز فکر منفی را پس بزنیم.
۳٫ حداقل .. بار در روز نیت مان را از انجام عملی رضای خدا و انجام وظیفه قرار دهیم.
۴٫ حداقل .. بار در روز با نقطه ضعفی مشخص مبارزه کنیم.
• راستی:
۱٫ در طی روز تمرین فکر و ذکر را انجام دهیم.
۲٫ حداقل .. بار در روز شکرگزاری کنیم.
• نیستی:
۱٫ حداقل .. بار در روز به دیگری محبت کنیم.
۲٫ حداقل .. بار در روز وقتی میل به خودنمایی یا فخرفروشی در خود احساس کردیم برخلاف آن عمل کنیم. مثلا موردی که میخواهیم با آن خودنمایی کنیم را مطرح نکنیم. (مطلبی در برهان الحق در بخش سوال و جوابها- فکر کنم سوالات فصل ۵- به طور کامل در مورد روش مبارزه با غرور آورده شده است. آن مطلب را مطالعه کنیم و با توجه به آن برای خودمان کارعملی تعریف کنیم.)
۳٫ “جذب نور، تواضع و فروتنی می آورد”. سعی کنیم در طی روز حداقل… بار نور الهی را جذب کنیم.
• ردآ:
۱٫ حداقل .. بار در روز خدمت به خلق بی ریا انجام دهیم.
۲٫ حداقل .. بار در روز گشاده رویی و خوش خلقی و تاثیر مثبت گذاشتن روی دیگران
۳٫ شنیدن درددل دیگران
۴٫ جویای مشکل دیگران شدن
۵٫ خدمت به شخص مسن
۶٫ راهنمایی دیگران
۷٫ کسی را از تنهایی در آوردن
۸٫ عیادت بیمار
۹٫ ایجاد انگیزه مثبت در دیگران
۱۰٫ دعای خیر برای مخلوق
۱۱٫ مشکل کسی را حل کردن
۱۲٫ نگهداری بچه کسی
۱۳٫ خدمت به خلق از طریق دست
۱۴٫ کمک مالی
۱۵٫ آموزش یا تعلیم
۱۶٫ هدیه دادن
اگر دوستان تصحیح و راهنمایی فرمایند ممنون میشوم.
متشکرم
از اینکه تجربه خودتون رو به اشتراک گذاشتید بی نهایت ممنونم. به خیلی از کارهای عملی که پیشنهاد کردید تا بحال فکر نکرده بودم. انشالله که توفیق اجراشون رو داشته باشم.
درود به شما واقعا سپاسگزارم از این مطالب عالیتون که همگی کاربردی و عملی بود سپاس امیدوارم بتونم به چندی از این مطالب عمل کنم
سلام
سوالی دارم ممنون میشوم راهنمایی بفرمائید:
صداقت، خصوصیت مرکبی است که از تلفیق چند صفت در فرد ایجاد میشود: دوستی(دلبستگی)، راستی، درستی و خلوص (رو راستی).
در این تعریف، وجه تمایز “راستی” با “درستی” را متوجه نمیشوم. ممکن است با مثال توضیح بفرمائید؟ خیلی ممنون
۲ Commentعزیزم علی، از این که در کامنت تون فرموده اید : در مورد رفتار، کردار روزانه خود و… با استاندارد ارایه شده (پاکی، راستی، نیستی، ردآ) فاصله دارم، عزیزم اگر یک کمی دقت داشته باشیم، عدهای زیادی حتی خود بنده در این مورد از همه بیشتر از مواردی که فوقا به آنها اشاره شده است فاصلهدارم متاسفانه! و همانطور که فرمودند « برای هر کدام باید با طبیعت جنگید و در واقع کار ماوراءالطبیعه انجام داد»(آح۲، گ ۱۷۲).
و بنده بنظرم اینچنین میرسد که دراین مورد وظیفه ما این
باشد که و خودتون هم به کلمهٔ «پندار» اشاره فرموده اید، اگر بدرستی برداشت کرده باشم، این در مورد پرورش فکر بیشتر صدق می کند و در کتاب طب روح ص۸۸ آمده است:
واحدهای صفاتی عقل رحمانی یک فرایند خود به خودی نیست، بلکه فرایندی است تعلیمی که به آن پرورش فکر میگویم.
پرورش فکر؛ به خود آمدن، طلب کردن و عزم جازمِ پایدار
میخواهد.
* به خود آمدن، یعنی اهمیت آن را درک کند.
* طلب کردن، یعنی به اختیار خود بجوید و کوشا باشد.
* عزم جازم، یعنی پیوسته در تلاش باشد و پایداری کند. و همچنین در صفحهی بعدش آمده : تاکید می شود که پرورش فکر امری است که باید با اختیار به آن پرداخت و حصول به آن بستگی به اراده و پایداری شخص دارد. در عمل، اگر کسی
فعالانه به پرورش فکر خود نپردازد یا آن را با روش صحیح
انجام ندهد، اختلالات در کارکرد ارگانیزم معنویاش رو به افزایش خواهد گذارد و این خطر وجود دارد که متحمل خسارات جبران ناپذیری شود.
بی نهایت ممنون از راهنمایی و نظرتون دوست عزیز.
با سلام و احترام به دوستان عزیزم و تشکر از متیس عزیز
من خیلی تلاش دارم که به خودم کمک کنم اما غلبه به نفس اماره ام خیلی ضعیف هست و با یک حرکت کوچیک احساس میکنم خودم رو از مسیر دور میکنم لطفا کمکم کنید که این ضعف رو کاهش بدم ممنون میشم
ممنون از نظرات و عملکردهای زیبا خیلی عالی هست واز خداوند سپاسگذارم که با این تعلیمات آشنا شدم و از خداوند جز رضای خودش چیزی دیگه نمیخوام امیدوارم روز به روز بتونم محکمتر و با اراده تر با این نفس اماره مبارزه کنم از شما متیس عزیز واقعا سپاسگذارم.
سلام …اگر منبع جمله ای که در گیومه گذاشته اید را به خاطر دارین ،خیلی ممنون میشوم ذکر بفرمایید…
«در رحمت خدا چنان با خان رنگین اش باز شده….”