ارکان اخلاق عملی(۲)
استاد با اشاره به موضوع جبر و اختیار، و تسلیم و رضا، توجه حقیقتجو را به مسئولیتش در سرنوشت اخروی، همچنین توجه او را به رویکردش در رخدادهای زندگانی جلب میکند.
برداشت صحیح و واقعبینانه از جبر و اختیار، انسان را در قبال سرنوشت اخروی خود، مسئولیتپذیر و بههوش میکند. با این که جبریها، ارادۀ خود را در سرنوشت دخیل نمیدانند، و در مقابل، قَدَریها، ارادۀ یکتا را؛ اما رویدادهای زندگی، در عمل، هیچیک از این دو حالت افراطی را به طور مطلق تأیید نمیکند. از این رو، برای قریب به اتفاق مردم، قانون بینِ اَمرین که صورت منطقی از موضوع جبر و اختیار پیش روی میگذارد، صادق است.
قانون بینِ امرین، نقش اصلی را در توضیح سرنوشت اکثر قریب به اتفاق ما انسانها دارد. ما انسانهایی که در مرحلۀ اقتضای طبیعت قرار داریم (ب ح، فصل ۵).
بر اساس این قانون، تا آنجا که فرد قوۀ تشخیص، حق انتخاب، و ارادۀ عمل دارد، خود نقش اصلی و کلیدی در ساختن سرنوشت خود دارد. تنها خارج از آن است که دستگاه الهی، بسته به مقدرات فرد در لوح محفوظ، و مصلحت یکتا کارسازی میکند. بنابراین، آنچه از انسان انتظار میرود کوشش است ( آح۱، گ ۲۶۹، ۷۸۳).
«مصلحت» هم برای همه نیست، « کلمۀ مصلحت برای آنهایی است که خودشان را به خدا واگذار کردهاند، نه برای همه. روایت لاجبر و لاتفویض… مربوط به عموم است» (آح، گ ۹۶۶).
از این رو، هرکس بنا بر انتخابهای خود، سرنوشت اخرویاش را رقم میزند. باید نیک کاشت تا نیک دروید (ب ح، فصل ۴). وقوف به چنین مسئولیتی است که فرد را متوجه خود و اعمال خود میکند، او را به فکر سرنوشت اخروی خود میاندازد و انگیزش لازم برای حرکت به سوی کمال را به او میدهد. چرا که میداند سرنوشت اخرویاش تابع اختیار و انتخابهای خودش است (رک، فصل ۱۷) .
در مرحلۀ اقتضای طبیعت، از نکاتی که رهرو حقیقتجو با آن روبهروست، یافتن رابطهای بین رخدادهای زندگانیاش، و نقش یکتا در آنها، و رویکرد صحیح رهرو با آن است. پرسش در اینجا، این است که چه مقدار از رویدادها، ناشی از عمل خودم است، چه مقدار از یکتا؟ و در برابر رویدادها، خصوصاً رویدادهای ناخوشایند، رویکرد صحیحام چه باید باشد.
قانون امر بین امرین، نقش فرد را در رخدادهای زندگانیاش روشن میکند. اما بازخورد رهرو به این رخدادها که حاصل انتخابهای خود اوست چه باشد، خصوصاً نسبت به نتایج ناخوشایند آن؟ چنین رویکردی را قانون تسلیم و رضا و اصل «خواستن رضای یکتا» روشن میکند (آح ۱، گ ۱۷۶۰، ۱۷۷۶).
از آنجا که انسان در مرحلۀ بین امرین، عمدتاً امیال خودخواهانۀ ایگوی او هدایت فکر و روانش را در دست دارد، ناگزیر انسان باید بتواند بر فشار امیال خودخواهانۀ ایگو مسلط شود و صحیح عمل کند: «در این مقام که هنوز از سالک سلب اراده و شخصیت و خودیت نشده، او با قدرت ایمان و تحمل ریاضات شاقه، ارادۀ حق را بر ارادۀ خود ترجیح میدهد و تحمیل میکند، و عقلاً راضی به رضای او میشود» ( آح۱، گ ۹۱، ۴۸۰). چنین کاری، مستلزم هشیاری و تربیت صحیح ایگو است تا عاقبت بتوان خود را راضی به رضای او کرد. در اینجا، ابزار اصلی، عقل سلیم، ایمان صادقانه، و تلقین صحیح است تا مانع از پیامد هایی مانند گله و شکایت و چون و چرا در فرد شود( آح۱، گ ۲۱۳).
در مراحل بالاتر از قانون تسلیم و رضا که خارج از موضوع این بحث است، فرد در اثر عمل به حقایق اخلاقی-الهی واقعی، و رشد عقل سلیم، خصوصیاتش چنان تغییر میکند که «تحمیل» رضای او بر خود و یا تسلط بر امیال خودخواهانۀ ایگو برای قبولاندن رضای یکتا موضوعیت نمییابد زیرا از او سلب خودیت میشود و ایگو مانند مرکبی مطیع در اختیار راکب است.
باسلام وتشکر از متیس عزیز خیلی امیدوارتر شدم من مدتهاست یاد گرفتم هر چه بسرم آمده. افراط و تفریط در عملکردم و ندانستن بوده . انشاالله با کوشش و عمل به حقایق الهی رشد عقل سلیم را داشته باشیم و ایگو مرکب مطیعی برای راکب باشد.
ma
It is very important article that i always have problem with , i will tray to practice more. thank you so much metisblog.
مدت هاست که در تلاشم تا تعادل و نقطه عطف بین تسلیم بودن و انجام تلاش و کوشش ظاهری (انجام وظیفه از طریق کانال های علی) رو پیدا کنم. ولی نمی دونم تا چه حد باید پیش برم. تا چه حد تلاش لازم هست و در چه نقطه ای باید خودم رو رها کنم و گذارم به او؟
مثالی از اتفاقاتی رو که در زندگی من تکرار می شه و من رو در این دوراهی قرار می ده عرض می کنم:
برای ارتقا در کارم با مدیرم صحبت کردم و گفتم تمایل دارم که برای کسب تجربه به فلان قسمت منتقل بشوم. او گفت باشه، درخواست شما رو مد نظر خواهم داشت، بعد از ۶ ماه اتفاقی نیفتاد. به خودم گفتم «موثر اوست مابقی اسباب علیت هستند» ولی شاید لازم باشد پیگیری ظاهری هم کنی. سوال اینجاست: آیا می بایست پی گیری مجدد می کردم؟ یا می بایست تسلیم خدا می بودم وبه او واگذار می کردم؟ من چندین بار دیگر با مدیرم صحبت کردم، طوری که هروقت مرا می دید می دانست برای چه به او مراجعه کردم. بالاخره بعد از چند وقت، کار موردنظر را گرفتم. سوال اینجاست: آیا من در قسمت استفاده از اختیار (پیگری مسرانه) زیاده روی کردم؟
در این اتفاق و موارد نظیر آن ، که هروز به نوعی جدید و متفاوت در زندگی من تکرار میشود، برایم قابل تشخیص نیست که کی تلاش ظاهری کافیست؟
با سلام و تشکر از زحمات متیس عزیز . شکر و سپاس به درگاه حق تعالی.
دوست عزیز سلام همونطور که مستحضر هستیدما نه جبری کاملیم و نه قدری کامل به نظر بنده ما باید در امورمربوط به خودمون تمام تلاشمون رو انجام بدیم همه راهها رو بریم به خستگی فکر نکنیم اما در قسمت حصول نتیجه هست که باید امور رو به مصلحت خدا واگذار کرد. اینجاست که باید بگیم خدایا همه کار کردم و طبق فرمانت وظیفه خود رو در رابطه با این مسئله انجام دادم حالا نتیجه با خودت . اینجا نباید ناراحت بشیم اگر نتیجه خلاف حواسته قلبی ما شد.اگر قلبا” نرنجیدی یعنی تسلیم شدی.
نسرین جان، متشکرم از نظرتون. به نکته ی کلیدی مهمی اشاره کردید: که این تسلیم یک حالت درونی و قلبیه، نه یک حالت بیرونی که به انجام دادن یا ندادن کارها ختم شه یا نشه. و نکته دیگر که به نظرم رسید اینکه: در هنگام تلاش، نیتم را مدام چک کنم و به خود یاد آور شم و با او گفتگو کنم : که موثر در همه چیز اوست و این کار فقط انجام وظیفه ی ظاهریست.
سلام. ممنون از شما. سوال خیلی خوبی مطرح کردید. این واقعا سوال من هم هست. ممنون میشوم دوستان راهنمایی فرمایند.
تشکر
با سلام
بنظرم با توجه به نکته این مقاله ، همانطور که افراد در دنیای مادی برای رسیدن به اهدافشان تلاش مستمر دارند باید از اختیار و عقل و اسباب علی موجود استفاده کامل کرد و فقط فرق کسی که این مطالب را گرفته در برخورد با نتیجه رویداد است ،که نامیدی و گله و شکایت و چرا چرا کردن در مواجه با شکست را عموما پس از نا کامی بوجود می اید را در خود کنترل کند و راضی به نتیجه عمل شود .وگرنه در روند سعی و تلاش و ارتقا توانایی های مادی ، تمرکز بر اینکه ایا صلاح من هست یا نه که اصرار بورزم یا اقدام به تلاشی بکنم حربه نفس است برای منفعل بودن وتنبلی با استفاده از رنگ و لعاب معنوی دادن به وجه ظاهری کم کاری هایمان
این موضوع در محدودۀ اختیارات است و بستگی به شخصیت مدیر، شخصیت خود شما، میزان تجربه و مهارت شما در کار دارد. بنابرای تصمیم در این مورد از اختیارات خود شماست.
بعضی مواقع چیزهایی به خیر و صلاح ما نیست ولی با اصرار از خدا میخواهیم وقتی موثر را خدا بدانیم گامل اول را برمیداریم مابقی را به خودش میسپاریم که اگر بخواهد درست میشود به نظر من کار شما مصداق اسرار است که در سطح فکر خود شما اگر به این جایگاه دست پیدا کنی عالی هست الله اعلم
شخصی می گفت، دلیل عوض کردن شغلش این بوده که خدا از پیش برایش تصمیم گرفته بوده و او تنها مجری این تصمیم بوده. اکنون که این درس رو خوندم متوجه شدم که با این نگرش نگاه “امر بین امرین” نداشته.
به نظر من این تنها یک حیله نفس است که به ما می گوید تو با دیگران فرق می کنی، تصمیمات زندگیت رو خودت نمی گیری.. اگر از عواقب آن تصمیم بعدها ضرر کنیم چه می توانیم بگوییم؟ باز هم می شود گفت که آن هم خواست خدا بوده …. طبیعتا با این شیوه خود خواهی در ما تقویت می شود، نگاهمون نسبت به حقیقت منفی می شود، دچار خودبرتربینی معنوی می شویم و….
البته منظورم از بیان این موضوع این بود که یادآوری ای باشد که خودم گرفتار این حیله نفس اماره نشوم ، اگر به نظر دوستان تعبیر من اشتباه است،یا نکته ای در این مورد به نظرشان می رسد ممنون میشم در میون بگذارند
با سلام و تشکر از دو مقاله ی پر ارزش و کلیدی تحت عنوان اخلاق عملی (۱)و اخلاق عملی (۲)
با مطالعه ی تقریبا هر روز این دو مقاله دری به روی من باز شد که با دیدی وسیع تر به مطالب درج شده در کتبی چون برهان الحق ، برگزیده………….. نگاه کنم و بتوانم از آن ها جهت عمل این ویوو بهتر بهره ببرم و دقت داشته باشم که فقط حقایق اخلاقی -الهی واقعی، که به تعدادی از مهمترین آن ها در این دو مقاله اشاره شده بود، است که به من کمک می کند تا عقل سلیم خود را رشد داده و از عملکردی بهتر برخوردار شوم.
باتشکر مجدد از زحمات شما، امیدواریم در قالب مقالات آتی هر چه بیشتر با این حقایق اخلاقی-الهی واقعی آشنا و بهره مند شویم.
با سلام و تشکر خدمت متیس عزیز؛واقعا از زحمات شما خیلی ممنونم که آگاهی ما رو با این مقالات بیشتر میکنید من تازه در این دو مقاله فهمیدم که شخصی صادق است که کمتر لب به گله و شکایت میزند و سعی میکنم به این نکته در طول روز توجه بیشتری داشته باشم واز اهمیت عقل سلیم و رشد آن گفته شده و همچنین خود را به خدا واگذار کردن نکات کلیدی و عملی است که میتوانیم در طول روز بیشتر به آنها توجه داشته باشیم
سالهاست که کسی هست که مرتب دلم را با کلام تلخ و سنگین می شکند و تنها و تنها با سعی در عمل به تعالیم «او»ست که سلامت عقل و روانم حفظ شده و حتی گاهی برای این ریاضت فشرده شکر هم کرده ام، ولی جواب این سوالات را هنوز نمی دانم: چرا اینقدر دل من زود می شکند؟ آیا این به خاطر ایگو و بودن در مرحله ی «اقتضای طبیعت» است یا میشود در این مورد روی خود کار کرد که دل آدم اینقدر زود نشکند؟ چگونه؟ آیا وقتی دل شکست، گریه و زاری و درد دل نزد خدا گله و شکایت محسوب می شود؟ البته من هیچ شکایتی از خدا ندارم بلکه از طرف مزبور به خدا شکایت می کنم، و نقش انتخابهای غلط خودم را هم می بینم، با این وصف نمی توانم از شکستن دلم جلوگیری کنم. اگر دوستان نظر یا تجربه مشابهی دارند خیلی ممنون میشم راهنمایی کنید
با سلام
برداشت من از اقتضای طبیعت قوانین جلب منفعت و دفع ضرر و تناضع بقاست.
اگر در موقعیت و شرایط سخت هستیم ،نظر به اینکه مصلحت ماست شاید حربه نفس است برای تضعیف انرژی و ناامیدی برای پیشرفت در مسیر کمال و قبول مسئولیت در قبال رفتارهایمان. وظیفه تغییر شرایط جسم محیط ، در جهت دفع ضرر و محیط ارام و سالم روانی و فکری برای ادامه حیات سالم چه با تغییر محیط مادی چه با تغییر قوای فکری و فیلترهای روانی از طریق اسباب و علل مادی و مطالعه روشهای رفتار شناسی در مقابل اسیبهای اجتماعی ،برای رسیدن به ارامشی که در ان بتوان تمرکز و تسلط بر افکار داشت و مسئولیت رفتار و گفتار مان را قبول کنیم،لازم است
وگرنه دائم این بهانه وجود دارد که” در شرایط اضطرار و نا ارامی چاره دیگری جز رفتاری که انجام دادم نداشتم”.
با سلام و تشکر از متیس
در این مقاله می خوانیم:
برداشت صحیح و واقعبینانه از جبر و اختیار، انسان را در قبال سرنوشت اخروی خود، مسئولیتپذیر و “بههوش” میکند.
چنین کاری ، مستلزم “هشیاری” و تربیت صحیح ایگو است تا عاقبت بتوان خود را راضی به رضای او کرد.
در مقاله نور ایمان آمده است : “هشیاری” نسبت به حضور سیالۀ الهی منشاء همۀ امکانات است.
مترادف هشیاری: احتیاط، حزم، ذکاوت، زیرکی، فراست، فرزانگی، فطانت، هوشمندی
متضاد هشیاری: غفلت
امیدوارم توفیق درک صحیح و عمل به حقایق اخلاقی _ الهی واقعی را داشته باشیم
با عرض سلام :
خدا یا چنان کن سر انجام کار. که تو خوشنود باشی وما رستگار.
همیشه می گفتم خدایا خودت هرچه خیر ومصلحت تواست همان کن. ولی نمی دانستم که این مصلحت برای کسانی است که خود را به او واگذار می کنند.
پس این ما هستیم که باید بر امیال خود خواهانه ایگو مسلط شویم ، با قدرت ایمان خالص ، رضای او رابه رضای ایگو ترجیح دهیم ، که خود کاری سخت ودشوار است. واین ما هستیم که سرنوشت وعاقبت کار خود را رقم می زنیم.
شاید به حرف گفتم اینها راحت باشد ، ولی در عمل ،،،،،،،،،،،
با سلام و تشکر از مقالات پر از نکات عملی و مفید
به شدت گرفتار ایگو هستم و به تدریج بدون آنکه بدانم در اثر فشار مادی دچار نارضایتی از وضع موجود شده ام و آنچنان این حالت نارضایتی فکر و روانم را تسخیر کرده که حتی بر سیستم جسمانیم تأثیر گذاشته … از نظر روانی به حالتی رسیده ام که مدام در استرس و اضطراب هستم …. مدام فکر می کنم که آنقدر بی لیاقت شده ام که حتی یکتا به دعاهای من گوش نمی دهد و کمک کم انگیزه عبادت را از دست داده ام و گاهی با فشار زیاد و بی حال و بی توجه دعایی می خوانم و با خواندن این مقاله متوجه شدم که چقدر زندانی افکار و احساسات ایگویی هستم و چگونه من را بهمرحله ای رسانده که هر چند زبانا اعتراض نمی کنم ولی قلبا بسیار ناراحت و ناراضی ام و اکنون متوجه شدم که گونه با یک امتحان مادی مثل بیکاری دچار افکار منفی و گله و شکایت می شویم وهمه چیز را می بازیم غافل از اینکه باید در هر شرایط راضی به رضای یکتای توانا و مهربان باشیم و عبادتش کنیم چون وظیفه مان عبادت آن خالق یکتاست از او توفیق و انرژی می طلبم که طوری عمل کنم که در دو دنیا شرمنده حضورش نشوم و پشیمان از عملکردم نباشم. با تشکر فراوان از خالق رحمان به دلیل آموزشهای بیکرانش
با سلام خدمت تمامی دوستان:
با خواندن مطالب دوستمان شهرزاد عزیز ،من هم گاهی دچار این تناقض می شوم که اصرار وخواست من بوده یا خاصت خدا. ولی با مطالعه مطالب وکتاب ها ی استاد و اقای دکتر بهرام الهی ، برای بوجود امدن و تحقق هر چیزی عوامل زیادی وجود دارد ، اولین چیز نیت ماست که ببینم ایا پشت نیتمامان رضایت او بوده یا خواست من ، ویا اقدامات متعارف علی مان را کردهایم ، ویا اجحاف به کسی ویا حق کسی را پایمال نکردهایم ، ویا ،،،،،،،،،،،،،،،،،،، پس انجام یک عمل به عوامل مختلفی بستگی دارد و این ما هستیم که قاضی خودمان می شویم.
همان طور که در این موضوع هم به ان اشاره کرده (خودمان را او به بسپاریم وهر چیز که مصلحت است همان می شود) نکته کلیدی است ، که با برسی نیتمان ، انرا متوجه می شویم. حالا نتیجه ان چه خوب باشد وچه به ظاهر خوب نباشد. وامیدوارم که دچار غرور وخوددیت نشویم
سلام و احترام فراوان به همگی و تشکر از متیس گرامی
بسیار مقاله اموزنده ای هست
خدا رو شاکرم بخاطر این روش تربیتی ما انسانها
دوست عزیزYan گرامی
کامنتتون خیلی برایم اموزنده هست
فرمودید
برای ارتقا کاریتان تلاش بسیار کردید .حالا فکر میکنید که ایا
باید تسلیم میبودید و به او واگذار میکردید؟
از نظر من با توجه به تعالیمی که یاد گرفتم و به فرمایش حضرت شیخ به اندازه موریانه ای هم ..نا .. داشته باشیم باید تلاش و کوشش کنیم و نا امید هم نباشیم و به کرم و رحمت خداوند هم امیدوار باشیم و در اخر هر تلاشمان راضی به رضای ..او .. باشیم .احیانا اگر موفق نشدیم . با مشورت با ..او.. دوباره برای رسیدن به اون ایده مان اگر خدا راضی هستند دوباره شروع به تلاش کنیم. و در طی تلاشمان برای رسیدن به اون خواسته نیتمان را هم چک کنیم .
و بدون گله و شکایت تسلیم
خداوند باشیم
خدا از ما تلاش میخواهد و به تلاشمان نمره میدهد
پس بنظر من اگر این ایتم هایی رو که بهمون یاد دادن رعایت کنیم
کار شما درست بوده
یاد گفتاری از اثار الحق چاپ پنجم گفتار ۱۶۲۳ افتادم و مطالعه کردم
استاد الهی تمام این موارد رو عملا تجربه کردند و اثراتشان را روی کره زمین بجاگذاشتند.
خلاصه این گفتار این هست که
دلشان نمیخواست برای کار قضاوت در کرمانشاه بمانند
تصمیم گرفتن به تهران بیایند و خود را منتقل کنند
بمدت نه ماه در تهران ماندند……
البته پافشاریم از روی غفلت نبود ، بلکه این ازمایشها را میکردم برای اینکه نفسم متنبه شود
همیشه دلم میخواست این نوع کارها برایم پیش بیایید تا سبب تنبه نفسم شود تا اگر چیزی دلش خواست و گفت :چرا اقدام نکردی ؟ به او جواب بدهم : دیدی که اقدام کردم و نشد و بداند هر کاری تا خدا نخواهد انجام پذیر نیست
در صورتی که ایشون از اولش هم میدانستند .اخرش چه خواهد شد . ولیکن دست از تلاششان برنداشتند
دریا جان ممنون از پاسخ شما. از نحوه عملکرد پیشنهادی شما بسیار لذت بردم. ایننحوه ی عملکرد، یک رابطه دوجانبه، مدام، همزمان و مستقیم با او را می طلبد (جایی که گفتید: احیانا اگر موفق نشدیم.. با مشورت با ..او.. دوباره برای رسیدن به اون ایده…اگر خدا راضی هستند دوباره شروع به تلاش کنیم)
طوری توجه داشته باشم که گویی مدام مانند یک پدر مهربان در کنارم هستند و با خیر خواهی به حرفهایم گوش می دهند. با او گفتگو کنم و مرحله به مرحله گذارش کارم را با او درمیان بگذارم و نظرشون رو برای مرحله بعد بپرسم.
انشالله که اگر درست توجه کنم، دستورات لازم را برای هر مرحله
در قلبم بگذارند.
به نظرم، این همان توجه دائم – این ویوو – به سیاله الهی است که همیشه محیط
برماست و مصداق «هشیاری نسبت به حضور سیالۀ الهی منشاء همۀ امکانات است.»
بسیار ممنون از طرح این سوال عینی و عملی و پاسخ خوب دوستان در عین حال من هنوز متوجه نشدم مرز تلاش تا کجاست که تبدیل به اصرار نشود
مثلا اگر جنابعالی انقدر پیگیری و تلاش میکردید که بالاخره اون سمت رو دریافت کردید اگر اون سمت باعث ایجاد ایرادات یا مشکلاتی ناخاسته برای شما میشد آیا این تفکر پیش نمیومد که شاید من اصرار و پافشاری زیادی داشتم ؟ و نباید تا این حد ادامه میدادم ؟
منظور این هست که بالاخره میزان تلاش برای اینکه کار ظاهری و علت و معلولی انجام شده باشه باید تا چه مقدار پیش بره؟ (مرز اصرار و تلاش )
سپاسگزارم
سلام آوا جان. به نکته بسیار حساسی اشاره کردید. پیدا کردن مرز تلاش و اصرار هنوز برای من مساله گنگی هست. با شما موافقم: در عمل می بینیم خیلی وقتها به انجام کاری اصرار داریم و علیرغم به اصطلاح «نه آمدن» های متعدد در آن کار باز هم در انجام آن اصرار می ورزیم و انجام می شود، ولی بعد می بینیم که به صلاحمان نبود که انجام شود.
من فکر می کنم در عصر امروز، آنقدر کانالهای علی وسیع و نا محدود و پایان ناپذیرند که هیچ وقت به طور قطع نمی توانم بگویم آیا من تمام تلاش خودم رو کرده ام یا نه؟ جواب این سوال یک عقل سلیم ورزیده می خواهد که من هنوز ندارم.
فرض المثال، در زمان قدیم اکر شخصی بیمار میشد به طبیب یا حکیم مراجعه می کرد و به نظر او در درمان اکتفا می کرد. یا خوب می شد یا نمی شد. ولی امروز هزار و یک جور درمان و قرص و داروی مختلف وجود دارد. مثلا شخصی برای درمان بیماری به پزشک متخصص مراجعه می کند و درمان پیشنهادی او را انجام می دهد، ولی موثر نیست. می تواند بگوید شاید پزشکم خوب نیست، باید پزشکم را عوض کنم. به یک پزشک متخصص دیگر مراجعه می کند، باز هم دارو ها و درمان اثر نمی کند. بعد می تواند به «نرو-ساینتیس» (دکتر اعصاب) مراجعه کند، باز هم تاثیری نمی کند، بعد به طب گیاهی پناه ببرد، بعد طب سوزنی و و… می بینید پایانی ندارد. این پیگیری تا کجا کافی و لازم است و آن شخص می تواند بگوید وظیفه ام را در مقابل جسمم انجام دادم؟
با توجه به راهنمایی دوستان، مطلبی که من متوجه شدم و برایم کاربردی است، اینکه، در هر آن با او گفتگو کنیم و نظر او را بپرسیم. مثلا به او بگوییم، فلان کار و بهمان کار را انجام دادم و نشد، حالا شما چه صلاح می دانید، آیا ادامه دهم یا کافیست و باید تسلیم شما باشم؟ اگر او را محیط بر خود بدانیم و گفتگویمان با توجه باشد، انشالله دستورات درست را در هر مورد در قلبمان بگذارند.
گرچه برای من خیلی کم پیش آمده که بتوانم همچین توجهی داشته باشم که جواب سوالاتم را بگیرم و متوجه شوم، ولی در مواقعی که توجه داشته ام، آنقدر جواب سوال واضح بوده که جای هیچ شبه و تردید باقی نمانده که چه باید بکنم یا نکنم.(فکر کنم معمولا جواب به ما داده می شود، ولی آنقدر گنگ هستیم که متوجه نمی شویم).
در یکی از سوالات ایندپت در توضیح گفتار ۲۵۳ چنین آمده:
– او درخواستهای ما را — اگر با توجه باشند — همیشه میشنود و اگر خواستهای داشته باشیم که واقعاً به سودمان باشد، جوابِ مُساعد میدهد. اشتباه از ما است که انتظار داریم جواب، سریع و بابِ میلِ نفسمان باشد.
– پاسخ همیشه به گونهای نیست که شخص انتظارش را دارد.
– اگر شخص به خدا توجه کند، خدا هم به او نظر میکند و پاسخ میدهد. البته پاسخ همیشه به شکل برآورده کردن نیازهای مادی نیست. خیلی اوقات هم پاسخ روشن و واضح است، ولی شخص متوجه نیست.
اگر دوستان پیشنهاد و راهکار کمکی و تکمیلی دیگری در این مورد دارند، ممنون می شوم در میان بگذارند.
اراده ی یکتا همیشه مثبت و پر برکت است ، سرنوشت موجود را ، چه مادی و چه معنوی در جهت خیر و مصلحت هدایت می کند ،
ولی برای اینکه خدا اراده اش را در زندگی دخالت بدهد داشتن ایمان کافی نیست باید شخص فعالانه سعی کند اعمال و نیات اش را
بر پایه ی ندای وجدان و رضایت او قرار دهد تا نظر یکتا را به خود جذب کند . ” برگرفته از ایندپت”
خاصیت اصلی ” درس خواندن و درس حاضر کردن” این است که ذهن شخص را آماده ی عمل به معنویت می کند . ” برگرفته از ایندپت”
بنده شخصا تجربه کردم مطالعه روزانه و گوش دادن به موسیقی استاد بسیار تاثیر گذار می باشد .
…. راه معنوی حقیقی ، منسجم و عاری از تناقض است و پاسخ سئوالاتی را که بر می انگیزد در خود دارد. (ر ک ص ۱۵۸)
مثلا در همین مقاله می خوانیم برای اینکه دچار گله و شکایت و چون چرا کردن نشویم راهکارش این است :
ابزار اصلی، عقل سلیم، ایمان صادقانه، و تلقین صحیح است تا مانع از پیامد هایی مانند گله و شکایت و چون و چرا در فرد شود( آح۱، گ ۲۱۳).
و یا در گفتار ۴۳۹ کتاب برگزیده آمده است :
چیزی که ما از خدا می خواهیم این است: مارا طوری به قوه ی جبری نگه بدارد که همیشه رضایت او را بخواهیم و نگذارد بر خلاف
رضایتش کاری کنیم .
در باره این گفتار “ایندپت” اینطور توضیح می دهد :
هر چه شخص توجه اش بیشتر و ایمان اش صادقانه تر باشد خدا قوه ی جبری اش را بیشتر در زندگی انسان اعمال می کند. البته
ایمان صادقانه ی تنها کافی نیست ، باید به او توجه هم بکند ، تا او هم به شخص نظر کند .
با سلام
درپاسخ به دوست عزیزYan منهم فکر می کنم ما انسانها تا در دنیا هستیم میتوانیم برای خواسته های مادیمان تلاش کنیم ولی اگر معتقدیم که موثر در همه چیز خداست نتیجه آن نباید حال ما را مشوش کند چه مطابق میلمان باشد و چه نباشد ضمن اینکه وقتی برای اهداف مادی تلاش می کنیم نیت مان را چک کنیم و به هر روشی برای رسیدن به مطلوبمان متوسل نشویم یا حق کسی را ضایع نکنیم
با سلام خدمت متیس
به نظر من هر اتفاقی که برای شخص انسان می افتد تحت تاثیر دو شاخص قرار میگیرد.
۱-قانون علییت
۲-مشیت الهی یا همان تصمیم خداوند
بخاطر همین است که گاهی شخص تمام کانال های علییت را طی میکند ویا به بیانی دیگر شخص تمام تلاش خود را میکند اما به نتیجه ای که دلخواهش هست نمیرسد .اینجاست که نقش مشیت الهی مشخص میشود که ممکن است تمام کانال های علییت را زیر پا بگذارد که البته مشیت الهی همیشه در جهت رحمت است به گونه ای که خیر اشخاص در آن است.چه بسا اتفاقی ظاهرا ناگوار اتفاق ناگوار بزرگتری را که در انتظار شخص بوده تا حدود زیادی تخفیف ویا به کلی رفع کند .اینها همه بسته به علییت(لیاقت و تلاش خود شخص) و تصمیم خداوند است.
با سلام و ارزوی موفقییت همه ی دوستان برای جلب نظر خداوند
“به کمک اختیار می توان بر جبر حاکم بر وجود خود فائق امد”
راه کمال فصل ۱۶
در هر موقعییتی برخورد درست این است که:
۱- عاقلانه از همه ی وسایل مشروعی که در اختیار دارد استفاده کتد.
۲- در ضمن فعالیت ، نسبت به نتیجه ان خونسرد باشد و بداند اوست که به حسب استحقاق شخص، نتیجه کار را رقم میزند. اگر انسان [ با در نظر گرفتن قانون ، عرف و اخلاق ] انچه در توان دارد انجام دهد و با این حال به خواسته مشروع خود نرسد، نباید ازرده خاطر شود، بلکه باید بداند انچه که خواست خداست ، برایش بهترین است. در هر مورد ، انسان باید در حد امکانات خود و در حوزه ی مشروعیت اقدام کند و در همان حال متوجه باشد که بیرون از حوزه ی اختیار او ، عرصه ای است که خداوند در ان به نفعش عمل میکند.
راه کمال ص ۱۰۸
هر چقدر به ان سه فاکتوری که در مقاله آمده بطور این ویوو عمل کنیم.
رشد عقل سلیم، ایمان صادقانه، و تلقین صحیح
روحمان پخته تر میشود .و ارام تر میشویم و راضی به رضای او میشویم.
ممنون از دوست عزیز spar110
به نکته های خیلی خوبی از از ایندپت اشاره کرده اند.
انشالا با مواردی که فرموده اند وقتی عمل کنیم
بقول دوستمان Yan عزیز دستورات لازم در قلبمان گذاشته میشود.
سلام
متاسفانه همیشه بحث “جبر و اختیار” با مبحث “تلاش و کوشش” مخلوط شده و موجب تصورات اشتباهی می شود
خدا از ما فقط سعی و تلاش می خواهد و بس
پس تا آخرین حد امکان و به هر میزان که از دست مان بر میآید، باید سعی و تلاش و کوشش کنیم… اگر ذره ای اهمال داشته باشیم یا نکثی از تلاش کردن دست بکشیم، در آینده ای نه چندان دور خودمان، خودمان را نخواهیم بخشید و گرفتار عذاب وجدان خواهیم بود و حتی چه بسا به مشکلات فکری و اختلالات روانی ای دچار شویم؛ در کنارش مسئول خواهیم بود و باید جوابگو هم باشیم.
در رو در رویی با سرنوشت و آنچه برای مان تقدیر هست و مصلحت شده که واقع شود، بحث و نکته “جبر و قدر” پیش می آید که برای کسی که برای جلب رضایت یکتا تلاش و کوشش می کند و نه پیشامد خوش یا ناخوش! نباید با اصل تلاش و کوشش مخلوط شود
گرچه می توان درباره ارتباط این دو نکاتی را گفت، ولی به نظر من می بایست بدون توجه به ارتباط شان، تمام فکر و تمرکز و توجه را به تلاش و کوشش بی حد و اندازه در جهت کسب رضایت یکتا (سیرکمال) مشغول و معطوف نمود
کتاب معرفت الروح صفحه ۵۷
۳٫ وظیفه هر موجودی در طول زمان موجودیتش آن است …. (علت صوری)
با عرض سلام و تشکر از متیس عزیز بابت این دو مقاله پربار و نظرات گرانبهای دوستان
خیلی از مطرح شدن این سوالات خوشحال شدم. چون مدتی است که در مورد صحت عملکرد خودم فکر میکردم و نیاز به هدایت داشتم.
در کتاب هایشان آقای دکتر الهی فرموده اند باید دائم میله بندبازی را در دست داشته باشیم. در سوالات پرسیده شده که میله بندبازی چیست؟ فرمودند: او و هدایتش. بنابراین ما در تمام مراحل اگر با او صحبت کنیم و از او نظرخواهی کنیم و به قول دوست عزیزYan مانند یک پدر مهربان او را تصور کنیم و به او گزارش دهیم، به ما کمک می کنند و دستورالعمل و عملکردی که برای آن مرحله لازم است را در دلمان می گذارند. در آثارالحق هم آمده است که در هر مرحله ای به نحوی باید مبارزه کرد، اگر توجه داشته باشید، رفتار یا عملی که در هر مرحله لازم است انجام دهید به شما گفته میشود ( که به نظرم یعنی یا در دلتان گذاشته میشود .. یا به شما الهام میشود یا …)
با سلام
دوستان عزیز
مطالعه دوباره
نگاهی بر ارزشهای دنیوی در قسمت مقاله ها
برای جا افتادن مقاله بالا بسیار کمک کننده هست
خیلی ممنون از متن های بسیار خوبی که میذارید
از زحماتتون بسیار قدر دانیم
با سلام و درود خدمت همه عزیزان زحمت کش سایت و کاربران گرامی
دریا.گ عزیز خیلی ممنونم از پشنهادتون برای خواندن نگاهی بر ارزشهای دنیوی در قسمت مقاله ها. خیلی اثر گذار بود
متشکرم
با سلام و توفیق رضایت خدا برای همگی
سه فاکتور یا ابزار اصلی که برای تربیت ایگو در مقاله گفته شده :عقل سلیم . ایمان صادقانه، و تلقین صحیح
با مطالعه کتاب طب روح مبحت چهار” فکر ”
پرفسور بهرام الهی
متوجه شدم رابطه ای مستقیم و تنگاتنگ با پرورش فکر صحیح دارند.
فکر
یکی از اولین وظایف انسان، این موجود صاحب عقل ، این است که به سلوکی درونی متناسب با فطرت اصلی خود دست یابد. در این صورت ، ارامشی طبیعی وجود او را فرا میگیرد که در مقابل ناملایمات زندگی به او توان مقاومت می دهد. وقتی این احساس در وجود کسی پیدا شد، دیگر شداید زندگی او را از پا در نمیاورد. این احساس شبیه به احساس دانشجویی است که در کنکور ورودی یک دانشگاه معتبر قبول شده است. با اینکه نگران امتحانات اتی اش است. اما قلبا ارامش دارد، زیرا میداند که اینده اش تامین است. بهترین راه برای رسیدن به این حالت، بدست اوردن فکر صحیح است. فکر اگر بطور صحیح پرورش یابد، معیارهایی اساسی در اختیار انسان قرار میدهد و به او می اموزد که چگونه سلامت “خود” یا ارگانیزم معنوی اش را حفظ کند و تغذیه ای سالم برای ان فراهم سازد . پرورش فکر ، جهت دهنده نیت است .
خدا رو شکر به لطف یکتا تمام وسائل لازم در اختیار ما انسانها قرار داده شده است . فقط کافی است که تلاش و کوشش کنیم
و بدون اینکه نا امید شویم
نتیجه را به
او
واگذاریم
در این صورت اینده مان انشالا تامین است
با عرض سلام خدمت تمامی دوستان ومتیس عزیز:
بسیار ممنون إز دوستانی که مطالب خود را به اشتراک می گذارند. مخصوصا إز دوست عزیزمان (دریاگ) که با یاداوری مطالب گذشته باعث مروری دوباره شد. که برایم بسیار تاثیر گذار بود چون مطالب اینقدر زیاد وغنی است که متاسفانه با گذشت زمان فرصت دوباره به خودمان نمی دهیم برای مطالعه مجدد. و این بسیار خوب است ،دوستانی که فرصت می کنتد که موضوعها ی مختلف را دوباره مطالعه می کنند و برای دوستان مطرح می کنند. بسیار ممنون.
با سلام وسپاس فراوان ازشما متیس عزیز
بسیار مقاله پر ارزشی بود
ونکات عملی بسیار داشت
انشاالا بتونم با تلاش وکوشش
عمل کنیم
با سلام و تشکر مجدد از این مقالات پربار چندین ماه پیش رخ داد هولناک در زندگی ما پیش آمد ومرا دگر گون کرد ۲۴ ساعت تحت اختیار خودم نبودم و نمی توانستم عملا وزبانا شکر کنم چون ممکن بود وضع بد تر از آن هم اتفاق بیفتد . ناگهان به خودم آمدم چقدر تحت تاثیر طبیعت هستم واز افکار و رفتارم سخت پشیمان شدم .و جلوی شکایت و نارضایتی را زود گرفتم. با دیدن این مقاله آرام تر شدم و فهمیدم که من در مرحله سلب خودیت نیستم .
با تلاش زیاد مشغول فراگیری و اموختن اصول اخلاقی حقیقی و زنده و تلقین و تفکر و تمرین ان در خانه ونزدیکان و محیط کار هستم . به درد ناکترین نحو در بکار گیری ساده ترین اصل اخلاقی یا اصل الهی شکست می خورم و درمانده از رام و کنترل کردن « حیوان بشر » درونم و فاصله ای بسیار دور تا «انسان» شدن .
خانه ای را که زحمات زیادی برای مدرن کردن ان متحمل شده بودم از را ه های علیت صحیح وارد بازار فروش کردم به دلیل فاصله دور و وسعت ان که توانایی نگه داری انرا نداشتم … و تسلیم و ترجیح به رضایت ایگو و غفلت از حضور سیاله الهی در من و بیلانی مایوس کننده از فکر و عمل و کلام. من کجا تا « درخت طیبه»که استاد الهی در گفتار ۴۱۵ برگزیده برایم ترسیم کرده اند.
دوست عزیز..
من هم مثل شما هستم و با آنچه باید باشیم خیلی فاصله دارم … ولی ناامید نباشیم. همین ناامیدی حربه ای دیگر از نفس است. من هم همین امروز با خودم گفتم دوباره شروع کنم. با یک کار کوچک در روز – مثلا روزی ده دقیقه انجام کاری که لازم است جهت تقویت اراده. انشالله که توفیق تلاش و عمل صحیح را به ما عطا فرمایند.
باعرض سلام
هر وقت حرف از صداقت میشد همیشه به این فکر میکردم آیا من با خدا صادق هستم .
مدتی زیادی است با خواسته های مادی درگیر هستم و نارضایتی شدید از اوضاع زندگی خودم وخانواده ام دارم وعلتش را نمیدونم طوریکه باعث شده روز به روز ناشکرتر شده ام ..تا این نوشته که صداقت را می توان نشانه اعتماد به یکتا دانست …….خواندم .
واقعا فهمیدم آدم صادقی نیستم. چون اگه بودم اطمینان داشتم اتفاقات زندگی ام همه برای پی بردن به ضعفهای من درست شده
برای من خوب است .تا بتوانم درست عمل کنم و از هر کدام درس بگیرم .از اون یکتا میخواهم همیشه یاریمان بدهد تا غافل نباشیم..
مدتهاست که سوالی ذهنم را مشغول کرده است : ” چرا کسانی که چنین دیدگاههای اصیل معنوی دارند و داریم، از مسئولیت مان در برابر «اجتماع» با یک کلمۀ «بمن چه؟» شانه خالی میکنیم؟؟؟” خوشبختانه امروز با مطالعۀ این مقاله پاسخ روشن و دقیقی به این سوالم داده شد!!! و آن اینکه :« در امور عمومی همچون آینه ای لازم است رفتارکنیم پس متد ِ «امر بین امرین» را اتخاذ کردن درست است؛ اما در خصوص آنچه عمومی نیست لازم است بطور ویژه و “گزیده تر” عمل و فکر و رفتار کنیم!!
از متیس عزیز بسیار سپاس و پاس
چهار سال است با نقصانی جسمی مواجه ام گرچه تا حدود زیادی بهبود یافته ام، ولی رویکردم در مقابل این پیشامد تابعی از پرورش فکرم بود. در ابتدا گله و شکایت و مقصر جلوه دادن دیگران و سپس از اعمال خود دیدن و مأیوس و نا امید شدن….
تا اینکه در صفحه ۱۱۱ معنویت یک علم است به این پاراگراف توجه ام جلب شد:یک اتفاق ناخوشایند حتی ممکن است پاداش یک عمل مثبت باشد.چیزهایی که به نظر ناخوشایند می آید،گاهی اوقات بسیار مفید است، تا حدی که باید برای آن استحقاق کسب کرده باشیم.
حال هر کدام در مورد من صدق کند (چون ایگو سعی در مقدس جلوه دادن خود دارد) متوجه ام حکیم علی الاطلاق کاری برخلاف مصلحت نمی کند.
با سلام به تمامی دوستان
اوا جان
فکر میکنم وقتی کاری را شروع میکنیم اگر فاکتورهایی که دوستان فرمودند
مثل
نیت رضایت خدا
توجه بخدا
مشورت کردن با خدا
انتخاب کانالهای علی درست
و…..
را بطور صحیح در حد ظرفیت و پرورش فکرمون انجام بدیم .حتما صدای نفسهامون رو بهتر تشخیص میدیم (نفس ملهمه)
خدا بهر طریقی که صلاح بدونند ما رو راهنمایی میکنند . و در فکر ما میدمند .بشرطی که سیم ارتباطی مون رو وصل نگهداریم.
در اثار الحق گفتاری هست ۱۵۴۳
استاد می فرمایند
در جوانی یک ایستادگی کردم
موضوعی بوده که هیچ نقصی هم نداشته
ولی چون پدرشان راضی نبودن به طرق مختلف ایشان را از انجام ان کار منصرف کردند. که البته این تجربیات و اثرات گرانقدر خودشان را برای نوع بشر بجای گذاشتند.
خدا در همه چیز و در همهجا و با همه هست . در خواب یا بیداری مستقیم یا غیر مستقیم ، از طریق مامورین خود یا نزدیکان ما . یا بهر ترتیب دیگری، حتی توسط عابری در خیابان ، خداوند با هر یک از ما ارتباط برقرار میکند.اما برای شنیدن و فهمیدن پیامهای او باید نحوه تشخیص انها را بیاموزیم . مبانی معنویت فطری ص ۴۲
انشالا که ما هم با مشورت . و توجه به یکتا
بتوانیم سیم ارتباطیمان را در طی روز وصل نگه داریم و منتظر صدای خدا باشیم تا بتوانیم انتخابهای درست بکنیم .
که خدای ناکرده تلاشمون به اصرار و پافشاری تبدیل نشه
البته من خودم تا رسیدن به این درجه فهم و اگاهی
بسیار بسیار فاصله دارم.
الله سمیع خداوند گوش می کند به صحبت بندگانش و ما اگر در رشد عقل سلیم خود کوشا باشیم صدای او را در درون خود می شنویم و عمل می کنیم زیرا پاسخ ها از طریق عقل سلیم دریافت می شودوچه بسا تفاوت اشخاص در درک موضوع شنیده شده همگام با عمل آنهااست یعنی اگر دو ساعت خوب گوش کنم و بفهمم ولی تکرار عمل درست نداشته باشم یعنی درست نشنیده ام
در بخش مقاله ها
مطلب هنر گوش کردن
دوست عزیزی بنام
محمد .ف
قسمتی از کامنتشون بود
در جواب
اوا جان
با اجازه کپی کردم
موفق باشید
با سلام خدمت متیس گرام و دست اندرکاران .
خیلی متشکر م وسپا س ازاین مقاله ارزشمند.
سلام و خسته نباشید
مدت دوسال در بدترین وسخترین شرایط بودم مثل یه پرنده ای که تو قفس گیر کرده و چاره ای جز ساختن با این شرایط نداره اوایل خیلی بی قراری می کردم برام اصلا قابل تحمل نبود هیچ دلیل قانع کننده ای برای خودم نمی تونستم پیدا کنم ولی به مرور با حرف زدن با خدا یاد گرفتم که باید وظیفمو انجام بدم خدا من تو این شرایط گذاشته تا بتونم با اون بهتر اشنا بشم به جای گله و شکایت ازش راهکار بخوام کمکم کنه تا بتونم وظایفم در قبال اطرافیان به درستی انجام بدم خیلی موقعه ها ناامید میشدم ولی مدام گفتار استاد الهی را در ذهنم مرور می کردم که وظیفه شناسی یعنی خداشناسی
امیدوارم با توکل و حرف شنوی از او بتونم با سربلندی از امتحانش بیرون بیام
سلام
لطفا میتونید راجع به این جمله که “ مصلحت برای همه نیست “٫ “ کلمه مصلحت برای آنهایی است که خودشان را به خدا واگذار کرده اند٫ نه برای همه •…” توضیح دهید ۰
یعنی اینکه ما همیشه میگوییم حتما مصلحتی در کار یا اتفاقی که برای ما افتاده بوده ٬ تا چه در مورد ما صادق است ؟
ممنون
ممنون از سوالِ خوبتان که باعث شد مقاله را همراه با منابعش یک بار مرور کنم و در رابطه با تصمیم سختی که باید میگرفتم، روش دیگری را در نظر بگیرم که امیدوارم بیشتر به رضایت خدا نزدیک باشد.
متن کامل گفتار ۹۶۶ فکر میکنم تا حدی مساله را روشن میکند:
“کلمه « مصلحت » برای آنهایی است که خودشان را به خدا واگذار کردهاند، نه برای همه. روایت لا جَبر و لا تَفویض… مربوط به عموم است، نه برای کسی که به مرحله رضای اخص رسیده باشد.”
به نظر میرسد که کلمات کلیدی اینجا “مرحله رضای اخص” است.
استاد در گفتار ۴۸۰ میفرمایند:
“…
۱- رضا به معنی اعم، مقامی است که هنوز از سالک سلب اراده و شخصیت و خودیت نشده، النهایه با قدرت ایمان و تحمل ریاضات شاقه، اراده حق را بر اراده خود ترجیح داده، تحمیل میکند و عقلاً راضی به رضای خدا میگردد.
۲- در مقام تسلیم، سالک به مقام نیستی محض رسیده، بدین معنا که اراده و خودیتی در او نیست تا ایجاب یا سلب، موردی پیدا کند. قلباً تسلیم به رضای خداست.
۳- رضا به معنای اخص وقتی است که سالک پس از طی مرحله تسلیم به مقامی میرسد که مظهر فعل و اراده خدا میگردد، هر چه کند رضایت خدا در اوست.
در مقام طریقت یا رضای اعم که مرحله اقتضای طبیعت است، اراده و قدرت نفسانی مدخلیت دارد؛ سالک نه جبری مطلق است و نه اختیاری مطلق، بلکه چیزی است بین آن دو. در مقام معرفت و حقیقت که سالک در مرحله تسلیم و رضای اخص است چون اراده و قدرتی وجود ندارد، جبر یا اختیاری هم ملحوظ نمیشود.
آنهایی که سالک راه حقیقت هستند، باید به مرحله رضای اخص برسند تا تسلیم محض در مقابل رضای خدا باشند، باید قلباً تسلیم و راضی به رضای خدا بشوند.”
همچنین در گفتار ۹۱ در رابطه با خواستن آنچه صلاح هست میفرمایند:
“وقتی رضایت خدا را خواستید، همان رضایت خدا را خواستن یک نوع تقرب است. …
نخواستن جز رضای خدا دو فایده دارد: اول، مرحله رضا و تسلیم را میگذراند. دوم، آنچه که بهترین نعمت خداست برای خود ذخیره میکند، زیرا در این صورت خداوند آنچه نیکویی در دنیا و آخرت باشد برای او فراهم میکند.
در « چیزی نخواستن » نفع ما صد در صد تأمین میشود. پس اگر بگوییم « خدایا آنچه صلاح است »، همهچیزمان تأمین میشود. مثلاً یزید اگر به خلافت نمیرسید مرتکب آن عمل زشت نمیشد. پس خیر و صلاح یزید در این بود که خلافت نداشته باشد. ما خیر و شر واقعی خود را نمیتوانیم درست تشخیص بدهیم، پس صلاح در این است که خود را به او واگذار کنیم تا هم نفع دنیا داشته باشیم و هم نفع آخرت. …”
گفتار ۱۱۲۵: “…وقتی با ایمان محکم و اطمینان قلب، تمام کارهایمان را به خدا واگذار کردیم و تمام اوامر او را به جای آوردیم و از نواهی پرهیز کردیم، هر چه برایمان پیش بیاید خیر و مصلحت است؛ زیرا میدانیم که او خیرخواه و حافظ و نگهدار ماست.”
(تمام گفتارها از آثارالحق جلد ۱ هست)
فکر میکنم یعنی اگر سعی می کنیم که خودمان را به خدا بسپاریم و مسائل را از دید معنوی نگاه کنیم “مصلحت” در موردمان صدق می کند. ولی اگر همه کارها را خودمان ببریم و بدوزیم بدون در نظر گرفتن نظر خدا و او را در امور خود دخیل ندانیم یا وارد نکنیم و نظر او را جلب نکنیم، این واژه معنایی در مورد ما نخواهد داشت.
با سلام وتشکر فراوان از متیس عزیز و تمام پیام های کاربران گرامی .
به نظر من مصلحت کاملا متناسب با میزان آگاه بودن فرد به دانایی ، توانایی و عدالت و رحمانیت یکتا دارد ، هرچه فرد قلبا و فکرا ودرونا به این صفات واقف تر باشد ، در عین حال که تلاش مشروع خود را میکند ،اما نتیجه را درونا نه زبانا به او واگذار میکند مصلحت خدا به همان نسبت شامل حالش میشود .پس باید ببینیم درونا چقدر نتیجه کار را با رضا و رغبت به او میسپاریم به همان اندازه از مصلحت او بهره میبریم
آوا جان به نظر تلاش و اصرار دو مقوله جدا از هم هستند ، در عین حال که برای یک امر مشروع تلاش میکنیم باید درونا هم تلاش کنیم در مورد نتیجه به خدا اصرار نکنیم و به نحوی برای خدا تعیین تکلیف نکنیم، برعکس مرتب به او پناه ببریم بگوییم: من تلاش خودم را می کنم اما آنچه مصلحت است تو برایم پیش بیار و سعی کنیم قلبا از نتیجه راضی وتسلیم باشیم.
من فکر میکنم میتوان مثال خورشید بزنیم اگر خودمون در برابرش قرار دهیم گرما و نور بهمون میده
اگر وظیفه مان درست انجام ندهیم اون یکتا صلاح خودش از ما دور میکند وتو زندگیمان دخالت نمیکند
إنشاالله همیشه نظرش به همه مان باشد.
با سلام و احترام به همگی
افرادی هستند
که صلاح خویش را به مبدا می سپارند و در هر موقعیتی مصلحت الهی را بر خواسته ی خود ترجیح میدهند این قانون شامل چنین افرادی نمیشود
معنویت یک علم است صفحات ۵۶/۵۷
اقای دکتر بهرام الهی
و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
سوره ۲ ایه ۲۱۶
با سلام خدمت متیس عزیز و دوستان
چند صباحی است که با خود میاندیشم که نبایستی به این نفس اماره بیشتر بها داد.بایستی سعی براین داشته باشم تا به او بی اهمیتی کنم. بعنوان مثال: همانطورکه وقتی کسی از کسی علی الظاهر خوشش نمیاد به او بی محلی میکند و در جمع و محیط و غیره طوری رفتار میکند که انگار اون شخص اصلا حضور فیزیکی ندارد, بنظرم باید با نفس اینگونه رفتار کرد. نباید مدام گفت: امان از دست این نفس و … اله کرد و بله کرد. مگر نه اینکه استاد میفرمایند که همه مسیولیتها بعهده روح است و درآن دنیا نفس هم جوابگو نخواهد بود و هیچ مسئولیتی را نخواهد پذیرفت و …., پس چه لزومی دارد من توجهم را به آنی معطوف کنم که مسئولیت پذیر نیست. بهتر است به آنی معطوف کنم که به فکر راهنمایی و هدایت و موفقیت ما است و مدام تعالیم برایمان میفرستد. باصطلاح باید مثبت اندیش بوده و نیمه پر لیوان را دید . در هر پیشامدی بجای اینکه گناه را به گردن نفس بیاندازم , از خدا بخاطر همان پیشامد شاکر باشم که درس جدیدی به من آموخت. پشیمانی و … همه در سایه آموزشهایی است از ناحیه او, اگر او نمیخواست اصلا نفس اماره ای برای آزمودن ما وجود نداشت. چرا به نکته اصلی و مبدأ اصلی نیاندیشم. با هر بار نام بردن نفس و …., خواسته یا ناخواسته توجهمان را به سمت و سوی او سوق داده و هویت و اهمیت بیشتری به او قایل میشویم. مگر نه اینکه در عبادت کلمات و سخنان از اهمیت چندانی برخوردار نیست بلکه مهم توجه است, پس در اینجا هم لعن و نفرین و … نفس زیاد مهم نیست, بلکه مهم توجه است که من نوعی ناآگاهانه معطوف نفس کرده ام. مگر نه اینکه هر پیشامد طبق فرموده استاد یا خیر است یا مصلحت, پس چه لزومی دارد من نام نفس را به زیان بیاورم, بجایش شاکر خدا میشوم. اگر احیانا باصطلاح عامیانه عقلم قد نمیدهد و آگاهی ام در اون حد لازم نیست و از پیشامدی ناراحت شدم, گله از خدا بهتر از لعن نفس است. زیرا باز اون گله مرا متوجه خدا میکند و متوجه قدرتش و این واقعیت حقیقی که همانا: ” موثر در همه چیز یکتاست و مابقی اسباب علیت هستند ” . با عنایت به مطالب فوق الاشعار , در هر بد و خوبی دست خدا را دیده و متوجه او میشوم.
ممنون از نظریات دوستان عزیز