نمودار «من» و اثر آن در عمل به معنویت
نویسنده: اس سی آر
بررسی این نمودار مرا ترغیب کرد تا آن را در موقعیتهای گوناگون زندگی روزمره به کار بگیرم. در واقع هر فرد فقط در صورتی میتواند حقیقت آن را به طور ملموس تجربه کند که قوای مختلف ارگانیزم روحی روانی خود را در شرایط گوناگون زندگی روزمره به آزمون در آورد. در این مقاله به دو تجربه اشاره میشود که به طور وضوح این مطلب را نشان میدهند.
در محیط کار
در محیط کار رئیسام با بیاعتنایی با من رفتار میکند. چنین برخوردی نه تنها مرا نسبت به کارم دلسرد میکند، بلکه احساس سرخوردگی و تلخی هم در من به وجود میآورد. در لحظهای که دچار چنین احساسی میشوم، یعنی این حالت تمام وجودم را فرامیگیرد، حالت خاصی در من ایجاد میشود که با مواقعی که به خودم فرصت فکر کردن میدهم کاملاً متفاوت است. در ابتدا، این سرخوردگی و تلخی به صورت یک نیروی منفی و مستقل و خارج از ارادهام بروز میکرد به طوری که کارهایم را از روی بیمیلی انجام میدادم. اگر رئیسام اشتباهاتم را تذکر میداد، آن را نمیپذیرفتم و غرضورزی محسوب میکردم. این حالت در من به قدری قوی شده بود که بر رفتارم با سایرین هم تأثیر گذاشته بود. افکار منفی تمام ذهنم را به خود مشغول کرده بود. مواقعی در روز سعی میکردم این افکار را از ذهن بیرون کنم ولی دوباره با شدت بیشتری حمله میکردند.
بررسی نمودار ساختار کارکردی روان به وضوح نشان میدهد که این نیروی منفی، از ایگو ناشی میشود. با در نظر گرفتن این مطلب سعی کردم به تدریج افکارم را از ایگو بیرون بکشم و در هادی درون فرود آیم. برای این کار شروع به تجزیه و تحلیل رفتارم کردم. روند کار به این ترتیب بود که ابتدا فکر کردم چرا رفتار این شخص تا این حد مرا آزار میدهد. یافتن علت آن در ابتدا کار آسانی نبود. چون ایگو با توجیحات خوشایند سعی در متقاعد کردن من میکرد: « تو با دلسوزی کار میکنی ولی ارزش کارت نادیده گرفته میشود، طبیعی است که انگیزهات را از دست بدهی؟»
ولی چیزی در درون من میگفت که موضوع عمیقتر از این است. واقعیت این بود که در اولین برخوردی که با رئیسم داشتم، تمام امیدم را به او بسته بودم و تصور میکردم آینده شغلی من در دست اوست و اگر نتوانم رابطه صمیمانهای با او برقرار کنم راه پیشرفتم بسته خواهد شد و حتی ممکن است کارم را از دست بدهم. در واقع منشأ سرخوردگیام انتظارات و توقعات مادی بود و این که امید زیادی داشتم به ایجاد رابطه با آن شخص که رئیسام محسوب میشد.
آگاهی به این موضوع قدم بزرگی در تغییر مسیر فکریام بود. در این مرحله بود که به خود گفتم، اگر میخواهم نیتام را بر رضایت خدا قرار دهم لازم است در طرز فکرم تجدید نظر کنم. بنابراین باید با فشارها و انرژی افکار منفی که به من القا میکنند آیندۀ شغلیام در دست این شخص است مبارزه کنم. درست است که میل به پیشرفت و برقراری ارتباط صحیح با رئیسام، خواستی منطقی و حتی لازم است. ولی او نیست که آینده مرا رقم میزند. در واقع، اهداف مادی نباید مرا از شاخصهای معنویام غافل کنند.
اگر خواستۀ من جلب رضایت یکتاست، باید کارکرد تربیتی این موقعیت را در نظر بگیرم و از آن استقبال کنم. چیزی که در این فرایند به من کمک میکند، تمرین توجه دائم است. یعنی هر بار که افکار منفی به ذهنم خطور میکنند به خود یادآوری میکنم که سیاله الهی برای کمک به ما همیشه حاضر است، هیچگاه مرا تنها به حال خود رها نمیکند. برای اینکه این یادآوری اثر درازمدت در ذهنم باقی بگذارد، تمرین فکر و ذکر را با جدیت انجام میدهم و در طی آن سعی میکنم، بر قدرت یکتا توجه کنم و نعمتهایی را که از آن برخوردارم به خود یادآوری کنم.
این تمرین مداوم، چنان مسیر فکری مرا تغییر داد که سبب شد مفهوم این گفتار را به طور ملموس درک کنم: « نباید جز خدا به کسی دیگری امید بست.» من این گفتار را بارها خوانده بودم ولی هیچگاه به مفهوم عمیق آن توجه نکرده بودم. این تجربه نشان داد که بدون کمک یکتا، به آسانی میتوان در دام نفس گرفتار شد و تمام امید خود را به یک فرد یا حتی یک موقعیت بست!
یکی از دوستانم
یکی از دوستانم از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار است و من به او حسادت میکنم. این موضوع به تدریج سبب شده بود که تمایلی به معاشرت با او نداشته باشم. واضح است که چنین تمایلی از ایگویم ناشی میشد، زیرا احساس حقارت میکرد و سعی میکرد از موقعیتهایی که که ممکن بود او را در این وضعیت قرار دهد فرار کند. علاوه بر این، حسادت سبب میشد از مشکلاتی که برای او پیش میآمد خوشحال شوم. یا نسبت به زندگی او، بیش از حد کنجکاوی نشان دهم. یا حتی برای جزییترین موضوع از او انتقاد کنم… . البته این حالت همیشگی نبود گاهی نیز پیش میآمد که رفتاری کاملاً متفاوت داشته باشم. مثلاً اتفاق افتاده بوده که در مواردی دیگر با همین شخص با خوشرویی و محبت رفتار کنم و احساس حسادت در من تخفیف پیدا کند.
چنین تفاوت رفتاری به نظرم عادی نمیآمد. با خودم فکر کردم چرا رفتار من نسبت به این شخص در مواقعی دوستانه و در مواقعی سرد است. با دقت بیشتر بر رفتارهای روزمرهام متوجه شدم که وقتی برنامه عبادی منظمی را دنبال میکنم توجهام به یکتا بیشتر میشود و حضور او را واضحتر احساس میکنم. در این صورت بهتر و با دید معنویتر میتوانم وضعیت را بررسی کنم و دیگر مشکلی با دوستم ندارم. حتی احساس حسادت و بدخواهیام، بیمورد و کاملاً بچهگانه به نظر میرسد.
البته انرژی ایگو با حملههای بیوقفه سعی میکند ارادهام را در اختیار بگیرد و در بیشتر مواقع موفق هم میشود اما آنچه در این فرایند مهم است پشتکار و استمرار من در مهار کردن آن است. بنابراین هر بار که موفقیتی به دست میآورم، و احساس حسادت در من ضعیف میشود انرژی مثبتی احساس میکنم که مرا در ادامه مبارزه تشویق میکند، چون میدانم صرف مبارزه مرا در مسیر سیر کمال روحیام پیش خواهد برد.
این دو تجربه نشان میدهد برای غلبه بر خواستههای ایگو باید فعالانه عمل کنیم، در این صورت است که میتوانیم از انرژی یکتا برخوردار شویم، تنها انرژیای که میتواند به فکرمان کیفیتی کاملا متفاوت بدهد تا بتوانیم آزمونهای زندگی روزمره را با تلفیق بُعد معنوی، بهتر تجزیه و تحلیل کنیم.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
سلام و عرض ادب
مقاله بسیار جالبى بود و نشان دهنده این موضوع میباشد که چطور ایگو با دلایل منطقى خودش انسان را فلج میکند ایگونه موارد به وفور در زندگى روزمره وجود دارد در تعامل با فامیل همسایگان و ….وزمانیکه فرد توجه خودش رااز مادیات بردارد ورضایت یکتا را مورد توجه قرار دهد و جریانات زندگى را از بالا نگاه کند متوجه خواهد شد که چطور و بدون اینکه بخواهد در دام ایگو گرفتار بوده است
از زحمات شما سپاسگزارم
عرض سلام و تشکر از این مقاله
در مقابل این هدایت حی که چنین حال و احوال درونی ام را زیر نظر دارد سر تعظیم فرود می آورم. چطور نمونه های مطرح شده در مقاله احوالات درونی من بود! اصلا از “او” دور نیستیم… کاملا زیر نظر هستیم و او با ما سخن میگوید.
از یکتای محسوس شکرگزاری میکنم بابت این توجه و نگاه و محبت..
بسیارممنونم بخاطراین مقاله جالب که بعدمدتی بی توجهی به بعدمعنویم مرابیدارکردوبه فکرعمیقی برای عمل فروبرد
ایمان خالص یعنی جز خدا ندیدن و جز او به کسی یا چیزی معتقد نبودن و تکیه نکردن. ایمان صادقانه یعنی خدا را برای خدا خواستن و او را بیش از هر چیز و هر کس دیگر و حتی بیش از خود دوست داشتن (مبانی معنویت فطری ص ۱۸۶ نعریف ایمان صادقانه)
در حین گفتگو با مبدأ (به هر طریقی که توجه برقرار شود) همیشه به خود یادآور شویم که موثر در همه چیز اوست و بقیه اسباب و سبب هستند که باید از آنها گذر کرد. پرورش چنین طرز فکری در مرحلۀ اول به صورت این ویترو صورت میگیرد. چنین تلقینی در موقعیتهای گوناگون، همراه با توجه به حضور سیالۀ الهی، حالت هشیاری را در انسان تقویت کرده و او را برای عمل اینویو به مفهوم «اثرات خدا» در واقعیات زندگی آماده میکند.
حضور سیاله الهی به این معنی است که در خاطر داشته باشیم که در هیچ موقعیتی تنها نیستیم و او همیشه حاضر است. بدین ترتیب است که افکار، گفتار و اعمالمان حالت عبادت پیدا میکنند و فکر، جذب شعلههای روح میشود. هشیاری نسبت به حضور سیالۀ الهی منشاء همۀ امکانات است. (متیس بلاگ-مقاله نور ایمان)
یک دنیا تشکر – چقدر من از این دو تجربه استفاده مثبت دریافت کردام.
متاسفانه مدتی است از معنویت و توجه به مبدأ دور شده بودام – اما با توجه به دوًمطلب بالا و توکل به او امید دارم توجه ام بیشتر و حواس ام بیشتر به نیت و أهداف ام باشد .
با سلام خدمت متیس عزیز و سپا س از این مقاله بسیار ارزشمند .
با احترام
با تشکر از زحمات متیس
نکته بسپار جالب در این مقاله بنظرم بنده این فرمول است.
برای غلبه بر خواستههای ایگو باید فعالانه عمل کنیم (یعنی) تمرین توجه دائم است.
با سلام و تشکر تجارب بسیار ارزندهای بود .من هم در چنین موقعیتی هستم خداوند وسیله ای در اختیار من گذاشته به دیگران کمک کنم ولی روی حساب مادیات می روم و وقتی بازده نیکی را بدی می بینم گاهی عصبانی می شوم وغرلند می کنم باز سعی می کنم موضوع را معنوی ببینم دوباره به آن ها نیکی می کنم ومی خواهم در مرحله بصلح درونی خودم باشم ولی همیشه موفق نمی شوم و حاضر و ناظر بودن او را فراموش می کنم . با عبادت و توجه دایم وضعم بهتر می شود ولی گاهی از پس ایگو بر نمی آیم وندامت بعدش عذاب آور است .
سلام متیس عزیز،
تشکر میکنم برای ارسال مطالب مفیدی که ارسال میکنید. من همیشه از صبح که بیدار میشوم وتا شب که به خواب میروم با خدا هستم و حرف میزنم، درد دل میکنم،مشورت میکنم و….. جواب میگیرم اگر چه مطابق میلم نباشد. او وکیل من است و صد در صد بهش ایمان و اطمینان دارم . تقریبا توجه دایم دارم و برای خودم برنامه ی روزانه توجه بطور مرتب دارم و سعی میکنم که جای خالی سفید نگذارم ، اگر حواسم پرت شد دوباره، سه باره…. آنقدر مناجات را تکرار میکنم تا کامل تمرکز داشته باشم، آنوقت است که لذتی میبرم که وصف نشدنیست. آنوقت است که جواب میگیرم که اگر خواسته ی من جلب رضایت یکتاست، باید کارکرد تربیتی این موقعیت را در نظر بگیرم و از آن استقبال کنم.
تمرین توجه دایم،
با یادآوری اینکه سیاله ی الهی برای کمک به ما همیشه حاضر است و هیچگاه مارا تنها بحال خود رها نمیکند، با افکار منفی مبارزه کنیم،
با جدیت تمرین فکر وذکر را انجام دهیم ونعمتهای خداوند را که به ما داده یادآور شویم ،قدرت اورا بیاد آوریم وهمیشه بیاد آوریم که موثر در هر چیزی اوست و نباید جز به خدا به کسی دیگر امید بست، فقط او ، فقط او……
با سلام و تشکر از این مقالهها خدا رو شکر انگیزه عمل و مبارزه و توجه دائم و فکر و ذکر و دریافت انرژی یکتا برای رشد انسانیت بتوانیم آزمون های روزانه زندگی را با تلفیق بعد معنوی بهتر تجزیه و تحلیل کنیم.
با عرض سلام خدمت تمامی دوستداران متیس ومتیس عزیز.
این که چطور بطور این ویو سیاله الهی را به عمل بگذاریم در ابتدا سخت وبه ظاهر دور از دسترس است ، ولی هنگامی که با یاری و لطف وکرم ،،،،،او توانستیم به مراحل اولیه ان برسیم بعد از هر موفقیت ،شیرین ودلپذیر می شود، و این کار جز با درخواست از او که همراه با صداقت و فکر و ذکر است میسر نمی شود .
در بیشتر مراحل سخت تصمیم گیری های زندگی ام او همیشه اخرین تصمیم را گرفته ،که همیشه بعد از مدتی و گاهی سالها بعد انرا فهمیده ام، که البته سختی های اموزنده خودش را داشته .این اثر او در زندگی من باعث شده که سعی کنم در طول روز این اثر سیاله الهی را بیشتر حس کنم و سعی کنم در جهت رضایت او قدم بردارم هر چند که بیشتر اوقات اشتباه وخطا هم کرده ام وبعد متوجه شده ام ، و چون می دانم او مثل یک پدر دلسوز ما را ول نمی کند .اگر حضور او را به خود یاد اور باشیم او ن اشتباه وخطا برایمان درس خواهد شد .
با تشکر از متیس بلاک که در زندگى روز مره کمک یزرگى برایم بوده. با توجه هروز سعى کرده ام بتوانم عمل کنم.
سپاسگزارم
با سلام و تشکراز این مقاله ارزشمند
و تجربیات دوستان
تمرین توجه دائم و تمرین فکر و ذکر را سعی میکنم انجام دهم ، اما زیاد موفق نیستم ، دوستان اگر راهکاری برای بهتر انجام دادن تمرین توجه دائم دارند ممنون میشم راهنمایی بفرمایند .
با سلام – برگرفته از ایندپت
* اگر انگیزه برای توجه کردن کم شده، ممکن است عامل نفس اماره باشد:
برای تشخیص اینکه آیا فکر یا انگیزشی از نفس اماره است یا خیر، باید آن را با اصول اخلاقی- الهی صحیح تطابق داد. اگر منافاتی با این اصول داشت، نفس اماره است.
* گاهی «مغز خسته است و احتیاج به استراحت دارد. تشخیص اینکه آیا این نفس است که تنبلی میکند یا خستگی مغز است این است که، وقتی نفس است میگوید ای بابا … مثلاً اینهمه کردی چه شد، به کجا رسیدی، حالا خدا بزرگ است، ولش کن و غیره. اما وقتی ناشی از خستگی مغز است، انسان می بیند دلش میخواهد کاری انجام دهد ولی نمیتواند. آثارالحق ۲ گ ۵۱۳
* ممکن است علل جسمی یا روانی هم دخیل باشند: کم شدن انگیزه اصولاً از نفس اماره است، ولی ممکن است به علت بیماری، ضعف شدید جسمی، استرس و فشار زیاد در زندگی و … انگیزه به طور موقت کم شود ولی با برطرف شدن این عوامل،انگیزه به حالت اصلی خود برگردد. همچنین، گرچه در ابتدا انگیزه تحت تأثیر عوامل محیطی نوسانات دارد، ولی با پیشرفت در معنویت، نوسانات کم شده و انگیزه ثبات بیشتری پیدا میکند
* برای مبارزه در دو جبهه، شخص باید با تلقین فکری، افکار نفس اماره را در خود خنثی کند و سپس با سعی در جهت عکس آن، خود را مجبور به انجام عبادت کند، حتی اگر از نیت یا میزان توجهش مطمئن نیست. سپس به کارخانۀ تولید کنندۀ این نفس اماره رجوع کند و سعی کند نقطه ضعفی که باعث تولید این نفس اماره شده است (مثلاً توقع اینکه هر بار که به عبادت مینشیند، حالی برایش بیاید) را کنترل کند
با سلام و عرض ادب و تشکر از منیس عزیز برای انتشار این مقاله
نکاتی از مقاله برای تفکر بیشتر
– توجه به رفتار : برای این کار شروع به تجزیه وتحلیل رفتارم کردم .
– تمام امیدم را به رئیس ام بسته بودم .
– نباید جز خدا به کس دیگری امید بست .
– اهداف مادی نباید مرا از شاخض های معنوی ام غافل کنند .
– در اتفاقات روزمره باید کارکرد تربیتی آن موقعیت را در نظر گرفت و از آن استقبال کرد .
– چیزی که در این فرایند به انسان کمک می کند توجه دائم است و برای تثبیت آن باید تمرین فکر و ذکر را با جدیت انجام داد .
– بدون کمک یکتا به آسانی می توان گرفتار نفس شد .
– برای غلبه بر خواسته های ایگو باید فعالانه عمل کرد .
–
منظور از کارکرد تربیتی چیست؟
ممکن است در یک جمله توضیح دهید تمرین فکر و ذکر چطور انجام می شود؟
ممنون،
از دوستان عزیز لیلی و A ممنونم
خیلی خیلی تجربیاتشون مفید و اثرگذار هست .
متیس عزیز ممنون بابت زحمات
واقعا جالبه که یکتا اینقدر راههای مختلفی برای نشان دادن راه درست پیش پای ما میگذارد. این تجربه اول دقیقا مشکلی بود که من داشتم اما به جای رییس با یکی از افراد خانوادهام! مدتهاست که به دنبال رفع مشکلات هستم و تا حدودی ریشه انها را هم شناسایی کرده بودم اما هرگز فکر نمیکردم که اولین راه حل توجه دائم و تمرین فکر و ذکر است به همین دلیل هر موردی که برای حل مشکلم برمیداشتم( مانند نیکبینی، قدرشناسی،…) انطور که باید حل مشکل نمیکرد! اکنون متوجه شدم که این موارد باید در امتداد توجه دائم باشند به عبارتی توجه دائم و حاضر و ناظر دانستن یکتا( و تمرین فکر و ذکر) و به دنبال لبخند رضایت او بودن مانند اسکلت یک ساختمان است و در نبود ان خانهای که ساخته میشود ممکن است با کوچکترین باد ( حمله نفس) فرو بریزد. الهی شکرت
مرسی، نکات مهمی برای تفکر و عمل داشت
مرسی برای یادآوری و مقالات خوب ، تجربه ها و سناریو هایی که گاه ، داستان زندگی خود ما است و نقطه ضعف های خودمان است .
با سلام و تشکر از متیس گرامی و همه دوستان
با توجه به مطالب مندرج در صفحات ۴۹-۵۰ کتاب مبانی ۲ ، تنها تجربه و آزمایش است که به یک قانون چه مادی و چه معنوی اعتبار میبخشد. بنابراین برای توجه به مبدآ، یا مبارزه با نفس، یا شناسایی نقاط ضعف خود، یا احترام به حقوق دیگران، و یا هر قانون معنوی دیگر تا وارد گود تجربه و آزمایش نشویم تنیجهای نخواهیم گرفت. مثلا کافی نیست که باور داشته باشم حسادت صفت بدی است و باید از آن اجتناب کنم بلکه در زمان معین، وقتی این حس به سراغم آمد به جای اینکه با فرمانبرداری از ایگو، روی آن سرپوشی دروغین بگذارم یا به نحوی خود را توجیه کنم، با پیروی از عقل سلیم بگذارم این حس خود را به عریانی نشان دهد، با آن روبرو شوم و سپس با استمداد از یکتا، و به کار گیری اندیشه صحیح و منطقی، و ریشه یابی وغیره، با آن به مبارزه بپردازم، نه یک بار و دو بار بلکه بارها و بارها تا زمانی که غلط بودن این حس و غیر اخلاقی بودن این صفت در روح و روانم تحلیل رود. یکی از نکات مهم متن بالا همین است که پس از توجه دائم و یاری خواستن از او، فقط تمرین و تکرار است که میتواند ثمربخش باشد.
با تشکر
با عرض سلام به همگی ومتیس عزیز:
یکی از اثرات توجه دایم که نیاز به تمرین وصرف زمان می خواهد که این زمان در روحها فرق می کند.
در من اینطور بوده، دختری به اصطلاح لوس وقهرو بودم واین را تمام اطرافیانم می دانستند. الان که دهه شصت زندگی ام را گذرانده ام این اثر در من به زیر پنج رسیده ، الان که خود را بررسی می کنم می بینم اگر شناخت به تعلیمات صحیح معنوی نداشتم هنوز همان بودم ولی با مطالبی که از تعلیمات استاد گرفتم می بینم که چطور توانست این انسان لوس را تربیت کند و الان چیزی جز رضایت او نمی خواهم نه اینکه خواسته ای نداشته باشم ولی در عین خواسته داشتن چیزی که اموخته ام وبا کمک از یکتا ، در انتها تصمیمم را بر تصمیم او می گذارم چون تجربه به من اموخته که نظر یکتا برایم بهترین بوده. ودر انتها کمتر از چیزی یا از کسی ناراحت می شوم که تجربه ای طولانی وسخت ولی در انتها دلپذیر است.
به نظرم این جمله بسیار جمله پرباری است که چیزی جز رضای او نمی خواهم. به نظرم در مرحله ای که ما هستیم تنها می توانیم سعی کنیم که چیزی جز رضای او نخواهیم. اگر او امتحان کند نمی توانیم از پس امتحان برآییم.
متیس عزیز سلام
من هم در این زمینه موضوعی رو در حال تجربه هستم
چند روز پیش صاحب خانه تماس گرفت و گفت که قرار است خانه را بفروشد و همین روز ها شخصی برای بازدید از خانه می آید که اگر مورد پسندش واقع شد آن را بخرد، از این جا بود که حمله های بی وقفه ی ایگو (تحت سیطره ی نفس امّاره) شروع شد و مرا مدام مورد هجوم قرار داد. با من صحبت هایی از این قبیل می کرد: این هم بخت تو! امان از اسباب کشی، چرا باید انقدر در سختی باشی؟! تو این شرایط کجا خونه گیر میاد؟! می دونی قیمت ها چقدر بالاست؟! چقدر صاحب خونه های بی رحم هستند؟! یعنی حق تو نیست که تو این دنیا یک خونه ی هر چند کوچیک داشته باشی؟! و…
خلاصه همین جور من رو گوشه ی رینگ گیر انداخته بود و مدام هوک راست و هوک چپ… و من هم مدام با یادآری نعمت هایی که خدا بهم داده بود و لطف های بی شمارش در زندگی از خودم دفاع می کردم. پیش خودم می گفتم این هم یک آزمون دیگه ست برای این که بتونی صفت توکّل و شکر گزاری رو در خودت پرورش بدی و یا حتّی تحمّلت رو از شنیدن طعنه ها و شکایات اطرافیانت بالا ببری که منجر به رشد صفت صبر خواهد شد و… تا این که دیروز بکی از دوستانم رو دیدم که از نظر تمکین مالی و مسکن مشکلی نداشت، وقتی با هم خوش و بش های معمول رو انجام دادیم شروع کرد به نالیدن از مشکلی که من در اون زمینه به لطف یکتا هیچ کمبودی نداشتم و در این خصوص نهایت لطف و کَرَم به من شده بود. پیش خودم گفتم: بفرما! فکر کردی فقط خودت مشکل داری؟! ببین! هر کی به نحوی در حال آزمون دادن هست و فرقی نمیکنه که چه جور آزمونیه، مهم این هست که همه سخت درگیرش هستیم پس بی خودی غر نزن و فکر نکن که دنیا فقط برای این چیزهاست که ما در رفاه باشیم و مشکلی نداشته باشیم…
امروز مشتری خونه زنگ زد، چقدر با محبّت و خوش برخورد! چقدر مهربون و رئوف! بعد از این که قرار گذاشتیم که کِی بیاد برای دیدن خونه در حالی که کمی ناراحت بودم گفتم: ان شاء الله خودتون می خواید در خونه ساکن بشید؟! گفت معلوم نیست! صاحب خونه از شما خیلی تعریف کرده و کی از شما بهتر؟! اگر هم معامله کردیم خودتون تو خونه بمونید…
با سلام و تشکر – بررسی توجهِ دائم: برگرفته از ایندپت
* منظور از توجه دائم: به این معنی است که عادتاً در خاطر زنده نگه داریم که سیالۀ الهی که آغشته به فکر و قدرت یکتایی است، همیشه بر ما محیط است. این عمل معادل حاضر و ناظر دانستن همیشگی خداست
خدا از طریق سیالۀ الهی همیشه حاضر و ناظر است: شرط این است که شخص از طریق توجه دائم خود را متوجه این حضور بکند. حضور خدا را در پیشآگاهش تثبیت کرده است
* منظور از حاضر دانستن خدا: این است که هیچ گفتار یا کردار یا پنداری نداشته باشد که خلاف اراده حق باشد. آح ۲، ص۲۲۳ – توجه، در واقع همان فکر است، یعنی فکر کردن به مبدأ. آثارالحق۲، گ ۲۷۹
* عبادت: آن است که انسان توجه دائمی به خدا داشته باشد، یعنی در کردار و گفتار و پندار همیشه خدا را ناظر و حاضر بداند آثارالحق۱، گ۵۶۵
* حضور قلب: یعنی آماده بودن با اشتیاق و با عقیده برای اطاعت امر خدا و قرب به خدا، بدون هیچ انتظار اجر و مزدی باشد و تا آخر عبادتش جز به او به چیز دیگری فکر نکند. آثارالحق ۲، ص ۲۴۲
حضور قلب یک جنبۀ عقلی دارد که همان توجه به مبدأ است و یک جنبۀ احساسی که همان شوق و اشتیاق و حال مخصوصی است که در عبادت و گفتگو با مبدأ در قلب شخص ایجاد میشود
* پرورش دادن توجهِ دائم در خود: هم با فکر است و هم با رفتار:
از نظرِ فکری، در طولِ زندگیِ روزمره در خاطر نگه داریم که سیالۀ الهی همچون هوایی که ما را احاطه کرده همیشه حضور دارد و بر ما محیط است. این حالت فکری را میتوان همیشه داشت و محدود به زمان عبادت نیست
از نظر رفتاری، در طیِ زندگیِ روزمره سعی کنیم همیشه رفتارمان در راستای ندای وجدانِ خود و همسوی رضایت او باشد. برای اینکار لازم نیست وجودی را به عنوان مبدأ هدایت در همه اوقات تجسم داد، بلکه کافی است سیالۀ الهی را بر خود محیط دانست.
با سلام
و تشکر فراوان از این همه لطف یکتا
خیلی خوشحالم که به این سایت دسترسی دارم و میتونم از طریق مطالعه این مقالات و انشالا عمل به انها تغییری در رفتار و اعمالم بطور مثبت و خدا پسند بدهم
با تشکر از متیس عزیز
وقتی انسان وارد گود تجربه می شود و به اتفاقاتی که در زندگی روزمره می افتد توجه کند متوجه موانع زیادی سر راه خود در عمل به معنویت می شود که در اکثر مواقع ناشی از ایگوست البته اگر توجه کنیم درون هرکدام درس های مهمی نهفته است.
به عنوان نمونه برای من پیش آمده وقتی روزم را با نام و یاد خدا شروع میکنم برعکس همان روز مشکلات مادی من بیشتر میشود و بیشتر با اطرافیانم درگیر می شوم اما روزهایی که اهمیتی نمیدهم مشکلات زیادی هم سر راه من سبز نمیشوند.روزی به خودم گفتم این موضوع چه درسی را می خواهد به من بدهد؟متوجه شدم که توقع عامل بزرگی است که نمی گذارد در معنویت پیشرفت کنم.چون من روزم را با نام و یاد خدا شروع می کردم پس توقع داشتم خداوند نیز آن روز تمام کارهای مادی مرا مطابق میل من پیش ببرد و این ماجرا مرا متوجه ساخت که اگر وظیفه را انجام میدهم باید بدون هیچ گونه توقع و چشمداشت باشد.خداوندخود بهتر صلاح بندگانش را میداند.
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامى،
شکر بخاطر مقالاتی که به اینصورت در اختیار مان قرار داده میشوند.
سوالى در این باره براى من پیش آمده و مدتهاست فکرم را مشغول کرده که میخواهم با شما کاربران مطرح و از نظرات و تجربیات شما استفاده ببرم:
در این دو سناریو شخص به فکر و تصمیم گیرى در مورد رفتارش و نیت و عملش پرداخته. در آخر به تجزیه و تحلیل و نهایتا راهکارى و نتیجه اى عملى میرسد.
چگونه بفهمم تجزیه و تحلیل و نتیجه اى که من به آن رسیده ام صحیح است؟ چه کنم که نتیجه گیرى اشتباهى نکنم و یا از آن نتیجه گیرى اشتباه ضرر نکنم؟ حس میکنم به علت عدم شناخت کافى از خودم و اطرافم و موضوعات، اغلب اوقات نگاهم و نتیجه گیرى ام کاملا اشتباه میباشد.
از راهنمایى شما و نظراتتان ممنونم
با سلام و احترام
در توضیح گفتارها آمده ، اگر (( نیت ))ما در کارها جلب رضایت خدا باشد ، اشتباهاتمان به ضررمان نمیشود .
سوفی عزیز،
در جواب سوال شما چیزی که به ذهن بنده میرسد عمل (به طریق قانون طلایی) ، بیلان گیری، طلب یاری از یکتا و تکرار این سه مورد است به طور کلی.
همچنین، شاید فصل پنج برهان الحق، به خصوص پاسخ استاد به سوال پنجم و مطالعه شرح فصل پنج از طریق لینک زیر راهنمای خوبی باشد. https://www.borhanolhaqq.com/chapter-5-explanation-1/
آنطوری که دکتر الهی گفته اند افکاری که از هادی درون می آید ماهیت اخلاقی- انسانی دارد و افکار ایگو ماهیت بشری – حیوانی دارد.
با عرض سلام خدمت متیس عزیز و دوستان گرامی , این درست که سیاله الهی ما را احاطه کرده و همیشه و همه جا حاضر است و همولره کمک کار ماست, ولی بنده نتوانستم تجربه عملی در این خصوص داشته باشم. چندین سالی است که با مشکلات عدیده (عمدتا” مادی) روبرو هستم و تلاشهایم جهت رفع آن ثمر بخش نبوده , سعی کردم با توجه به این موضوع در خود آرامش ایجاد کنم که: موثر در همه چیز یکتاست و هر آنچه او بخواهد میشود , ضمنا سیاله الهی همواره در کنار ماست و مارا تنها نمیگذارد و کمک کار ماست . ولی هیچ نتیجه ای نگرفتم و بدتر نیز شده است. , هیچ راهکاری هم نمیتوانم پیدا کنم خلاصه فعلا در بد مخمصه ای هستم. اگر دوستان عزیز در این رابطه تجربه ای دارند , خوشحال میشم بشنوم و راهکارشان را بر ای خروج از بحران بدانم.
سپاسگزارم از همه
با سلام به متیس عزیز و گرامی، تشکر فراوان از ارسال مطلب به این زیبایی و حقیقی و قابل ملموس که کم و بیش همه ما در زندگی روزانه مان با آن دست به گریبان هستیم، این مطلب برای من بسیار مفید و درس بسیار آموزنده ای هست چرا که دقیقا در شرایطی میباشم که داشتن این آگاهی برایم ضروریست، خدا را هزاران بار شاکرم که همواره سیاله الهی درکنار ماست و ما را تنها و به حال خود وا نمیگذارد، با آگاهی یافتن و مراقبه های معنوی و کار کردن بر روی خود میتوانیم مسایل روزمره و آن چیزهایی که باعث آزارمان میشود را به یاری او بهتر و آسانتر تجزیه و تحلیل کنیم . سپاس فراوان از شما، حق نگه دارتان
با سلام
(روزی از پدرم سوال کردم چرا به خاطر این مسله خودت را ناراحت می کنی ،گفت چه بگویم گفتنی نیست رسیدنی است. )
وقتی دو کامنت از دوستان گرامی ناصر و سوفی عزیز را خواندم زندگی مشترکمان برایم مجسم شد چون ما هم کم وبیش در گیر همین ماجرا ها هستیم. همسر من با وجودی که چندان جوان نیست هم چون یک جوان سی ساله کار می کند ،اگر بگویم تعطیلی و روز و هفته برایش فرق نمی کند باور کنید به علاوه اگر کسی چیزی از او بخواهد تا جایی که در توان دارد نه نمی گوید. حالا با این خصوصیت اخلاقی واین همه تلاش هر چه بیشتر تلاش می کند چیزی که در حد تلاش او است مثل بیست در مقابل یک است.
وقتی به او می گویم ،این همه تلاش می کنی ولی برایت نتیجه ای ندارد کمتر کن ویا این همه سرویس رایگان نده متوجه نمی شود. اولیل به خاطر این مسله همیشه درگیری با او داشتم ولی بعد از چند سال دیدم این خصوصیت اخلاقی اوست. وهمیشه می گوید هر وقت خدا بخواهد می دهد. حالا با این ایمانی که دارد (منی که فکر می کنم به ظاهر از او بیشتر توکل دارم )خسته نمی شود چون (صبر ،وتوکلش ) بیشتر از من است. ومنتظر نتیجه می ماند. واما در مورد دوستمان که می گوید چگونه بفهمیم که تجزیه وتحلیلمان درست است ،شاید هیچ وقت درست را نفهمیم ولی هر کس در حد رشد عقل سلیمش انرا درک می کند و چون نمی دانیم ،باید تلاشمان را بکنیم و نتیجه را به او بسپاریم. و همان طور که دوست عزیزمان میسم هم به ان اشاره کردند ، توقعمان باعث دلسردی وناراحتی می شود. چون انتظار من از این همه تلاش و به ظاهر توکلم، با عث انتظار و توقع من می شود ودلسرد می شوم ،چون اون نتیجه ای را که می خواستم به ان نرسیدم وبه خدا گله وشکایت می کنم.
واما راجع به خودم بعد از سالها تازه به اندازه یک سر سوزن فهمیده ام که این زندگی واحد من است که باید بگذرانم.
پس اگر توجه مان را به او کنیم وحب وبغض مان را کنار بگذاریم می فهمیم.
( باید به اون مر حله برسیم)
( که رسیدنی است)
اگر شخص بتواند در برابر مشکلاتی که برایش پیش میآیند، سعی کند بدی نکند و از ته قلب تسلیم باشد (یعنی قلباً از خدا گله و شکایت نکند)، اثرات فوقالعادۀ معنوی برای رشد روحیاش خواهد داشت (برگرفته از برگزیده، گ ۳۷۱). منظور این است که وظایف قانونیاش را انجام بدهد، یعنی در ظاهر کوششاش را بر این بگذارد تا از طریق قانونی و از راه علت و معلول ظاهری، خود را از ناراحتی نجات بدهد، ولی در موردِ «چراییِ» پیش آمدن آن از خدا گلهمند نباشد و اگر نتیجۀ تلاشاش مورد انتظارش نبود، به خدا اعتراض نکند و بجایش شکرگزار باشد.
خطرناکترین عارضۀ انتظارِ بیجا داشتن این است که شخص را در معرض فریب و زور نفس اماره قرار میدهد.
سلام خدمت همه ی عزیزان،
دوست عزیز Nasser ، چند سالیست که در خصوص جلب رضایت خداوند کار میکنم وتمرین میکنم که باتمام وجودم سعی میکنم اعمالی را که او دوست دارد انجام دهم ،علیرغم تمام مشکلاتم و دست وپنجه نرم کردن با نفس و جاذبه های دنیوی وغیره ،بالاخره گوش شیطون کر، به کمک درسهایی که در این سالیان از تعلیمات استاد گرفتم و باتمام وجودم سعی کردم که به آنها عمل کنم. بینهایت به خدایم اعتماد دارم ، چه کسی بهتر از او میداند که چه برایمان بهتر است و چه نیست؟ من حالا میدانم که اگر بنده ی خوبی باشم پاداش میگیرم ووقتی خودم را دربست در اختیار او میگذارم نتیجه را میبینم که اگر خوب بود که فبها اگر نه میگویم یا حقم است یا صلاحم در این است ، باز هم خوشحال میشوم چون باتمام وجودم میگویم خدایا هر چه صلاح است، باز هم دوباره دستم را سر زانویم میگذارم وبلند میشومو میگویم، الهی به امید تو، واینبار با دلی خوشتر ، بیشتر سعی در بدست آوردن دل یار میکنم ، با ذوق بیشتر ،چون میدانم وقتی خودم را به او بسپارم وسعی کنم بنده ی خوبی باشم او هم برایم کم نمیگذارد.من سختیهای بسیاری در زندگی ام کشیده ام ولی از بس خدای مهربانم را دوست دارم و میدانم که او هم بنده هایش را دوست دارد دیگر از رنج و سختی آزرده نمیشوم بلکه خوشحالترم میشوم زیرا که میدانم او حواسش به من هست. دوست عزیز، سعی کنید دربست با تمام وجود به او توکل کنید ، چیزی از او نخواهید، فقط بگویید خدایا هرچه صلاح است ، او خودش بهتر میداند چه خوب است و چه بد. گاهی اوقات آن بدست نیاوردن ممکن است که به صلاحمان باشد .نه از بدست آوردن خوشحال شوید ونه از دست دادن ناراحت . شانه هایتان را بالا بیندازید و بگویید من وکیل دارم او خودش بتهر میداند چه کند. چطور که ما وقتی کاری داریم وکیل میگیریم و همه چیز را به او میسپاریم و خیالمان راحت است که او کارمان را انجام میدهد و آنوقت از وکیل اصلیمان غافلیم؟ که فقط او میداند و بس، فقط اوست که میتواند و موثر است . اگر میخواهیم که به او نزدیک شویم و حسش کنیم ، همه جا، باید رضایتش را بجا بیاوریم چگونه؟ کلید طلایی، هر آنچه برای خود میخواهیم ،همان را هم برای دیگران بخواهیم . خودمان را در هر شرایطی جای دیگران بگذاریم . تا در توانمان است با نفس اماره مان با تمام سختیهایش مبارزه کنیم . ..
از مرقومه شما بسیار سپاسگزارم دوست عزیز.
با عرض سلام خدمت همگی دوستان ومتیس عزیز.
در دومرحله از زندگی ام یکی در جوانی ویکی چند سال پیش ، مشکلی که در زندگی داشتم و زندگی را برایم غیر قابل تحمل می کرد که نود درصد با معیار های یک زندگی نرمال فرق داشت. تصمیم به عوض کردن ان گرفتم وقتی به مرحله اخر ان رسیدم که تمام شود در چند ثانیه چنان عوض شد که نمی توانستم باور کنم البته ،که نه بظاهر در جهت بهبود ظاهری ام بود ، ولی مجبور به قبول کردن ان شدم. والان بعد از سالها که به ان فکر می کنم اگر ان تصمیم را عملی می کردم وخدا به دادم نمی رسید همه زندگمی دگرگون می شد البته اولی در جهت زندگی ظاهری که خیلی از چیزهای عاطفی را از دست می دادم و دومی در جهت زندگی معنوی ام.
این دو درس مقدار زیادی باعث شده که سعی کنم هر چه را که نمی دانم برایم خوب است یا نه ، بعد خواسته های نفس، تصمیم گیری اخر را به او بسپارم.
عرض سلام و تشکر از این مقاله مفید
چقدر تجربه ها عالی و مطابق با زندگی روزمره بودند.
ممنون به خاطر این آگاهی..
از کامنتها و نظرات دوستان خیلی متشکرم.خیلی انرژی بخش هستند.سپاس
با عرض سلاصم خدمت همگی دوستان.
سخن که از جان بر اید بر دل نشیند.
با خواندن مطالب دوستمان لی لی عزیز ،اینقدر مطالب را خالصانه وبا تمام وجود بیان کردند که در عمق وجودم نشست.
چنان برایم ارامش بخش و دلنشین بود که انگار خودم نیز تجربه کرده ام.
وقتی به او اتکا می کنیم این احساس را در خود تجربه می کنیم مادیات زندگی چه خوب وچه به ظاهر ناراحت کنده می گذرد چیزی که پایدار ودایمی است و از بین نمی رود و بیشتر هم می شود عشق وتوکل به اوست.
با سلام به متیس عزیز
و کاربران گرامى،
ممنون از در میان گذاشتن راهکارهاى عملى و واهنمایى هاى شما.
ممنون از پاسخ ها و راهنمایى هاى شما در رابطه با سوالم . خیلى استفاده بردم و میبرم
باسلام
خیلی ممنون از متیس بابت این مقاله ، خیلی بموقع بود ، مثل پادزهری است برای حمله های نفس ، این دو مطلبی که عنوان شده به کار تجزیه وتحلیل و ریشه یابی رفتار های ما کمک میکند واینکه نقاط ضعف مان را پیدا کنیم وار طریق فکر وذکر وبیاداشن اینکه در همه چیز موثر خود اوست دریافت انرژی فراعلی برای مبارزه بادشمن قهار ودیرینه انسان اماده شویم وبهتر عمل کنیم . توجه دایم واینکه سیاله الهی را بر خود محیط دانستن واینکه هیچوقت ما تنها نیستیم در واقع مثل بچه ای که دستش محکم تو دست پدرش است ودر خیابانهای شلوغ از گم شدن نمی ترسد ومحکم قدم بر میدارد بنابرین قدرت مقابله بیشتری در مبارزه با نفس اماره را به ما میدهد .
بازهم از متیس ممنون بموقع همه مقالاتش بدستمان میرسد لحظه هایی که نیاز داریم .
باسلام و سپاس از متیس
در این دوران جمود و یخ زدگى مقاله پر محتوا و نجات دهنده اى بود
با سلام خدمت تمامی دوستان.
اوایلی که تعلیمات استاد را شناخته بودم اینقدر برایم جالب و اثر گذار بود که دلم می خواست به همه این را نشان دهم وبگویم. هر چند که خیلی اشتباهات هم کردم. تا هنگامی که فهمیدم تا کسی خود عمل نکند اثر ندارد. و حالا با این شناخت وقتی دوستان از تجربه های خود می گویند که انها را عمل کرده اند می بیبنم اثر گذارتر است.
در ضمن اینرا دیده ام و تجربه کرده ام با یاری از او هرکس به بدنبال تغییری در جهت مثبت زندگی اش باشد او کمک می کند
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامى،
در رابطه با این مقاله امروز تجربه اى داشتم ازین قرار:
در یک کار گروهى با یکى از همگروهى هایم میانه ى خوبى ندارم. به دلا یلى براى خودم موجه ، از او خوشم نمیاید. حتى شاید بتوانم بگویم از دیدن او حال خوشى ندارم.
امروز باز در کار گروهى او را دیدم. به محض دیدن او نا خودآگاه به یاد این مقاله افتادم و فورا به فکر افتادم که چرا ازو اینقدر فرارى هستم؟ دلایل واضح و ناموجه بودند و من کاملا مطمین شدم که بزرگ ترین مورد ، حسادت من نسبت به اوست که تا این حد برایم ناخوشایند است. به دنبال فرصتى گشتم تا به طورى کاملا عادى با او احوالپرسى کنم. فقط خدا میداند این قدم اول چقدر برایم سخت بود. او با اینکه ازین رفتار من کمى متعجب بود، با خوشرویى برخورد کرد و این موضوع ادامه داشت بطورى که با هم گهگاهى حتى وارد صحبت میشدیم و میخندیدیم و غیره.
تفکر به مطلبی که در این مقاله خواندم، انرژى فراعلى و اثرى که در آن به من منتقل شده بود، چنان مرا یارى کرد که این مورد سخت برایم هموار شد. هیجان و خوشحالى که ازین کار به من دست داده بود قابل وصف نیست. این موفقیت براى من بسیار با ارزش و امید دهنده است.
با عرض سلام و تشکر از همه ی عزیزان د رمتیس
بدینوسیله می خواستم کمال تشکر رو از نیکی عزیز بابت معرفی سایت “برهان الحق” بنمایم در حال مطالعه هستم بسیار حال رو حی ام رو عوض کرده و خیلی انگیزه گرفته ام . چنانچه اگر سایتی در باره کتاب ” معرفت الروح” هم می باشد لطفا محبت نمایید و معرفی
کنید با تشکر
خواهش می کنم دوست عزیز. واقعا من یکی که زبانم قاصر است از تشکر و قدردانی بابت سایتها.
در رابطه با کتاب معرفت الروح، قبلا سایت marefatonline موجود بود ولی متاسفانه مدتی است که این سایت از دسترس خارج شده. امیدوارم این سایت هم دوباره بازگشایی شود تا بتوانیم بیشتر از مطالب این دو کتاب مهم استفاده ببریم.
Marefatolruh.com
با سلام و تشکر
دوست عزیز ناصر، شکی نیست که مشکلات مادی بخصوص در شرایط فعلی جامعه که عده زیادی هم درگیر آن هستند بسیار ناراحت کننده و گاه طاقت فرساست و از طرفی باز هم شکی نیست که ما با توکل به خدا و محیط دانستن سیاله الهی بر خود، بهتر و بیشتر میتوانیم خود را به او نزدیک کرده و از فیض حضورش مستفیض شویم، اما به نظر حقیر یک نکته ی ظریف اینجا وجود دارد و آن هم اینکه هرگز نباید انتظار داشته باشم که توکل من به او و حاضر و ناظر دانستن اش و احساس اینکه هیچ وقت تنها نیستم و او همیشه با من است، منتهی به این نتیجه شود که مشکلات مادیام برطرف شود، بلکه در کمال نیازمندی به دامنش چنگ میزنم کمکم کند این شرایط سخت را با شکیبایی تحمل کنم، از رحمتش نومید نشوم، در ایمانم تزلزلی پیش نیاید، فشارهای نفس اماره من را وادار به گله و شکایت کردن نکند، کمکم کند از صمیم قلب راضی به رضای او باشم و بیش از رضایت او چیزی نخواهم، کمکم کند بتوانم همه توانایی های خود را برای رفع مشکلات به کار گیرم، او پدر مهربانی است که تربیت کننده و پرورش دهنده است، پس خود را مستقیما در معرض تربیت و پرورش او قرار دهم، و این تعبیر دیگری است از توکل.
سلام
دوستان عزیز
“مؤثر در همه چیز اوست” را اگه میشه راهنمایی بفرمایید، اگر اینطور فکر کنیم آیا ( جبری) نمیشویم ؟
سلام
خیر. برای چه جبری شویم؟ ما باید تلاشمان را بکنیم و نتیجه را به او بسپاریم. نتیجه را هم دست او ببینیم نه از این و آن..معنی درست ایمان همین است. اگر ایمان داریم و سعی میکنیم که موحد باشیم باید اینطور نگاه کنیم. چنین مفهمومی از گفتارها به خاطر دارم که کسانی کارشان به دست بشر می افتد که خدا را فراموش کره اند. همان دعای زمانه بر سر جنگ است را ببینید.. چقدر استغنا و بی نیازی به آدم می آموزد.. که همه مشکلات و گره ها به یک اشاره او حل است پس دیگر چه نیازی به دیگری است!؟
البته ما به خاطر قدرشناسی اگر دیگری به ما لطف و کمکی کرد تشکر میکنیم و قدردان او خواهیم بود ولی به نظر من در نهایت او را هم خداحواله کرده است.. اگر او نباشد فرد دیگری را حواله میکند.. پس موحد مستاصلانه به دیگران نگاه نمیکتد که اگر اینها نباشند من چه کنم. البته این با غرور بی جا در مقابل دیگران و شرایط و قدرنشناسی و حق نشناسی فرق دارد.
زمانی مشکلی داشتم. نمیخواستم به افرادی که در ظاهر رتبه بالاتری داشتند رو بزنم که کارم را درست کنند. گفتم خدایا همه چیز دست توست اگر بخواهی درست میشود. نامه و درخواست خودم را نوشتم ولی به فکر اینکه دم کسی را ببینم نبودم. یک شب یا چند شب دعای زمانه بر سر جنگ است را خواندم. خدا خواست و مشکلم حل شد.
lili عزیز، برداشت من این است که مؤثر را او بدانیم در مقابل فلان مقام یا ثروت یا …
همچنین مطالب زیر شاید رهگشا باشند:
۱- ایندپت:
«اینکه میگویند ”وسیله“ آن هم حرف است، همه چیز خداست.» (گ ۲۶۹)
سؤال: منظور از این گفتار چیست؟ پاسخ: مؤثر در همه چیز خداست و مابقی وسیله و اسباب علیت است که آن هم توسط سیالۀ الهی برنامهریزی و تنظیم و اجرا میشود. این تنظیم در مورد موجودات صاحبعقل، همراه با میزانی از «اختیار» است.
۲- آثارالحق ۱ – گفتار ۱۱۵۰:
“جبریها فرقهای هستند که میگویند: ما اختیاری از خود نداریم و هر کاری انجام دهیم، اعم از نیک یا بد، خواست خداست. اگر خدا نخواهد ما قدرت نداریم کاری انجام دهیم، و هر کاری هم انجام دهیم خواست خداست. ….
حضرت مولا میفرماید: لا جَبر وَ لا تَفویضَ بَل اَمرٌ بَینَ اَمرَینِ، یعنی هیچ کس نه جبری مطلق است و نه قدری مطلق، بلکه چیزی است بین این دو. امر بین امرین چیست؟ خدا به ما اراده داده و تا حدودی هم که ممکن است، اختیار داده است. آنچه خارج از اختیار ماست بر ما حرجی نیست. تا آنجا که خدا قدرت و اراده به ما داده، باید در امور دنیوی و اخروی کوشا باشیم و آنچه را صلاح عقل سلیم است شعار خود قرار دهیم. اگر از این اختیار سوء استفاده نکنیم، مسلماً بر روی کارهایی که از حیطه اراده ما خارج است اثر خواهد گذاشت و خداوند در آنجا ما را کمک خواهد کرد. …..
قضیه جبر و تفویض به نسبت فهم و رشد بشر تغییر نمیکند، نسبتشان ثابت و هر دو به نسبت متساوی هستند. جبر و اختیار مردم عادی همان لا جبر و لا تفویض… است. اگر با دید وسیعتری بنگریم نسبت جبر و اختیار در مراحل مختلف سیر کمال تغییر میکند:
– در مرحله رضای اعم، لا جبر و لا تفویض است.
– در مرحله تسلیم، جبری صرف میشود و
– در مرحله رضای اخص، اختیاری صرف.”
۳- آثارالحق ۲- دوشنبه ۱۳۴۸/۲/۸:
“…..اصول عقاید دین روی چند پایه است:
۱- موحد باشد، خدا را به یکتایی بشناسد و شریکی برای او قائل نشود آن طوری که خداشناسان واقعی خدا را شناختهاند. خیال نکنید که اگر ما گفتیم خدا و فردا برای کارهایمان، اتکایمان به فلانمقام بود موحدیم؟
اتکا بستن به هر چیزی جز خدا شرک است. درست است که باید در کارمان جدی باشیم و اقدام کنیم ولی باید بدانیم اگر درست شد فلانمقام نکرده بلکه خدا خواسته و آن مقام وسیله شده است. ….”
۴- ایندپت:
«همیشه سعی کنید استحقاق پیدا کنید حقتان را بگیرید، نه این که قابل ترحم بشوید.» (گ ۱۶۷)
پاسخ: برای موجودات صاحب عقل و اختیار، استحقاق اکتسابی است، چه در این دنیا و چه در دنیای دیگر. انسان وظیفه دارد از طریق انجام سیرکمال روحی، استحقاق روحی برای خود ایجاد کند. چون طبق اصل قابل و قبول، تا استحقاقِ رسیدن به مراتب کمال را از طریق تحصیلات معنوی صحیح کسب نکند، مورد قبول آن مراتب قرار نخواهد گرفت و به کمال نخواهد رسید.
۵- برهان الحق – فصل ۵ – ص ۲۴ و ۲۵، سوالات فصل ۵ – ص ۳۸۵ تا ۳۸۸
۶- شرح فصل ۵ برهان الحق: https://www.borhanolhaqq.com/chapter-5-explanation-2
به نظرم این موضوع در گفتن ساده است اما در عمل بسیار مشکل. برای مثال وقتی می گوییم موثر در همه چیز اوست گاهی اتفاقی بسیار تلخ و ناگوار می افتد که فشار آن فراتر از روان من است و بصورت ناخودآگاه واکنش منفی نشان می دهم. در این شرایط با اینکه می دانم او خیرخواه و مهربان است اما با این فشار منفی و احساس خشم و …. چه کنم؟ البته احتمالا سوالی به سوال اضافه کردم.
محمد رضای عزیز، همونطور که اشاره کردید، در مواقع ی که اتفاقات سخت و ناگوار می افتاد، زیر فشار ایگو خم نشدن و نشکستن و همه چیز را بر باد ندادن خیلی سخت و دشواره، ولی تو همون مواقع هم چه بخواهیم چه نخواهیم دو راه بیشتر نداریم، یا باید رومونو به سمت او کنیم، یا رومونو برگردوینم. می بینیم که اگر رومونو برگردونیم نه تنها هیچ منفعتی مادی یا معنوی ای حاصل نمیشه بلکه قلبمان سیاه تر هم خواهد شد و در یک چرخه منفی می افتیم، ولی اگر تو اون شرایط به طرف او برویم آرامش قبلی و اطمینانی می آید که کمک میکند نه تنها بار فشار روانی آن سختی کمتر بشه بلکه او هم از ما راضی تر خواهد بود، چه چیزی قشنگتر از این که او از ما راضی باشه.
حضرت شیخ جانی فرمودند: وقتی درست تلقین کردیم، فورا نشانه در ما پیدا میشود، و شک و ترس و همه چیز از وجود می رود. تازه ناراحت هم بشویم، چه می شود؟ می گذرد.
باید به این مساله واقف باشیم که با اینکه خدا همیشه برای من خیر می خواهد، ولی خیر من همیشه مطابق طبع ایگو نیست.
تلقین مطلب فوق، برگرفته از شرح فصول برهان الحق، در شرایط سخت کمک حال من بوده:
“حکمتِ مطلق، مختصِ ذات یکتاست. تنها اوست که به تمامی حقایق امور احاطهی مطلق دارد، و اوست که با حکمت بالغهی خود (بح، س۶ و س ۱۲، فصل ۹؛ آح۱، گ۷۹۶) حکیمِ علیالاطلاق (مر، فصل ۷) نامیده میشود. هیچ چیزی از او پوشیده نیست، و جز خیر و نیکی از او ساطع نمیشود. خیر و نیکی هم چیزی نیست جز آن که با کمک به مخلوق آسانتر به هدفی که خالق برایش تعیین کرده، یعنی کمال روح، واصل شود. از این رو، تصمیمات و عمل حکیم بر اساس هدف غایی دستگاه خلقت، یعنی کمال روح است، چنان که هر کارش، مبتنی است بر «مصلحت» که چیزی جز خیر از آن ساطع نمیشود”
فشارها بیشتر میشه برای اینکه مطمئن بشیم هر طرف رو بر گردونیم بازهم به سمت او ست
حتی خودش با دست خودش دوباره سمت و سو رو به سمت خودش بر میگردونه
اصولا سمت دیگه ای وجود نداره
چقدر عالی گفتید سمت دیگری وجود ندار چون همه سمت ها متعلق به اوست
با سلام
خیلی ممنون از زحمات شما
معنی سیاله الهی را وقتی از بیست و سه سال پیش تا الان مرور میکنم میفهمم که با وجود مشکلات فراوان و مسئولیت زیاد یک تنه باید مبارزه میکردم ولی این من نبودم که این چند سال را گذراندم بلکه دست خداوند و حضورش را لحظه به لحظه احساس میکنم و از خودم سوال میکنم من با وجود این همه خطا خداوند مرا تنها نگذاشته و همراهیم کرده او را بسیار شاکرم که وقتی قدم کوچکی برایش برمیداریم بلا فاصله پاسخ میدهد ، و من خجالت میکشم که چقدر او مهربان است ومن خطا کار . خداوندا ما را به حال خود وامگذار که بدون تو حتما سقوط خواهیم کرد
در مورد این قسمت :”برای غلبه بر خواستههای ایگو باید فعالانه عمل کنیم،” سوالی برایم هست.
آیا همه خواسته های ایگو نیاز به غلبه دارند؟ آیا این طور نیست که برخی خواسته های ایگو ممکن است مشروع باشند؟
با سلام،
در پاسخ به سوال : آزمون نهایی در
ایندپت / ◄ برگزیده (بخش ۵) / ◄ گفتارهای ۴۰۱-۴۷۲
این جواب را داده اند که:
۱۱) خواستههای اید همیشه برای سیر کمال روحی مضر نیستند و سرکوب خواستههای آن به طور مطلق بر خلاف اصول معنویت فطری است، که حق جسم و روان را محترم میداند.
فکر میکنم منظور از غلبه این است که کنترلشان دست روح باشد. نه اینکه ایگو ما را مطابق میل خودش جا به جا کند و به هر سمتی که میخواهد بکشد.
بله نیازهای مشروع اید مثل تفریح و غیره را باید پاسخ داد ولی اندازه و کنترلش به دست روح باشد و این معنی “غلبه داشتن” هست. ضمن اینکه نیت از انجام آن را هم باید انجام وظیفه و به جا آوردن رضای خدا بدانیم.ممنون
با سلام
این مقاله خیلی برای من جالب و کاربردی بود چون مثالی که از محیط کار آوردند برای من خیلی
ملموس بود من خودم در محیط کارم مدتها بود که هدفم رضایت رییسم بود و پیشرفت کاریم را در گروی
رابطه خوب من با ایشان می دانستم و در نهایت مشکلات زیادی برایم ایجاد شد که مجبور شدم اون
موقعیت کاری را کلا کنار بگذارم و در موقعیت جدید کاری با نیت صحیح کارم را انجام بدم چون از
نیت اشتباهم آگاه نبودم خیلی هم ضربه خوردم و اذیت شدم
الان هم خدارا شکر می کنم که مراقبم بودن و این تجربه بزرگی بود که هیچ کس و هیچ جیز را به جز
یکتا موثر در چیزی نبینم
سلام بر دوستان
با توجه به مطالبی که در مقاله بالا بود من در چند روز گذشته سعی کردم ایرادها و انتقادات
رییسم را حمل بر غرض ورزی نکنم و از انتقاداتش و نحوه برخوردش ناراحت نشم بر خلاف
گذشته که مرتبا از برخوردهای ناخوشایندش دلگیر میشدم
جالب اینجا بود که وقتی سعی کردم از برخورد حاکی از عصبانیت رییسم ناراحت نشم دقایقی بعد منو
صدا کرد و سعی کرد علت رفتارش رو برام توضیح بده و در واقع دلجویی کرد انگار متوجه شده بود
که کمی زیادی عصبانی شده و لزومی نداشته برخوردی اینچنینی داشته باشه
متشکرم به خاطر این مطالب ارزنده
چون من مدتها بابت نوع انتقاداتش رنج می بردم و متقابلا سعی می کردم مقابله کنم و جلوش کم نیارم
و با این مطالب ارزنده متوجه اشتباه خودم شدم
با سلام و تشکر از همه دوستان
دوست عزیز سحر-خ
آنچه به نظر حقیر در مورد سؤال شما میرسد این است:
ایگو محل بروزات اید و نفس اماره است و توسط عقل عادی اداره میشود در حالی که عقل سلیم بر هادی درون حاکم است. در مورد نفس اماره یعنی مجموعه نقاط ضعف صفاتی، شکی نیست باید با تمام قوا با آنها مبارزه کرد. و اما اید هم که شامل نیازهای مشروع روح بشری است باید تحت کنترل باشد تا از حد تعادل خارج نشود. یعنی مثلا با نقطه ضعف هایی مانند غرور، خودخواهی، حسادت، خود برتر بینی، منفی بافی و ……….موظفایم با تمام قوا مبارزه کنیم، و اما در مورد نیازهای مشروعی مثل خورد و خوراک و تنازع بقا و تفریح و عیره هم باید همه سعی و اراده خود را به کار بگیریم که به افراط و تفریط کشیده نشوند. و تمام این مبارزات و کوشش ها میبایست توسط عقل سلیم که هادی درون را مدیریت میکند صورت بگیرد، البته همراه با یاری گرفتن از یکتا. به این معنا به نظرم باید بر کل خواسته های ایگو نظارت داشت و فعالانه آن را مدیریت کرد تا همواره رام باشد.
سلام:متیس عزیز
من هم وضعیتی مشابه دارم،امیداست باتوجه سیاله ی الهی
و انجام دقیق تمرین روزانه فکروذکر. .بر مشکلات فائق آیم.
با سلام
جمله موثر در همه چیز خداوند است خیلی به من کمک میکند وقتی نفس حمله میکند و میخواهد مرا توجیه کند با این جمله توی دهانش میزنم و کم کم عقب نشینی میکند ، مثلا در یک موردی که کاملا حق قانونی من است همه مراحل را پیش گرفته ام ولی نتیجه ای نگرفتم و با گفتن موثر در همه چیز خداوند است ارام میشوم البته همیشه راحت هم نیست و بعضی وقتها شاید زمان ببرد ولی بلاخره نفس عفب نشینی میکند ولی راه بسیار سختی در پیش دارم که بدون کمک خداوند امکان ندارد که بتوانم قدمی پیش ببرم
من هم خیلی دوست دارم از شیوه شما برای عقب زدن نفس اماره Imperious Self استفاده کنم. ممکنه مثالیی بزینید تا روشن تر شود؟
“مثلاً اتفاق افتاده بوده که در مواردی دیگر با همین شخص با خوشرویی و محبت رفتار کنم و احساس حسادت در من تخفیف پیدا کند.”
در مورد این قسمت سوالی دارم. در مورد من بیشتر اوقاتی که خوش رو و با محبت هستم تنها از روی نرم اجتماعی یا نوعی اجبار است. آیا این گونه محبت و خوش رویی هم می تواند منجر به کاهش فشار ایگو شود؟
با سلام و عرض ادب به همگی
بسیار مقاله خوبی هست و همینطور تجارب دوستان عالی هست
دوست خوبم خانم نازنین.
هر انچه تربیت درست و به جایی که در مقابل ایگو انجام بدهیم ، که بتوانیم فشارهای نابجای ان را کمتر و کمتر کنیم فکر میکنم که داریم راه را درست میرویم.ترقی و پیشرفت در سلوک معنوی هم در اثر فشار بخود ایجاد میشود
حضرت شیخ میفرمایند
تلقین به نفس بسیار خوب است، از هر کس برنمی اید به نفس خود تلقین کند ، این خودش مرتبه ای است. باید بجایی برسد که حرف خودش به خودش اثر کند.
همینکه شما بخاطر ..خدا ..خود را مجبور به محبت و خوشرویی میکنید ، خودش مرتبه ای است.
بخاطر خدا خود را مجبور به تعالیم درست کردن، بسیار عالی است.
موفق باشید
خیلی ممنون از مواردی که اشاره کردید.
من باید صادقانه بگویم که حداقل ۸۰ درصد محبت هایی که نشان می دهم برای رضای خدا نیست اگر غیر از این بگویم صحیح نگفته ام و تنها به نفسم بها داده ام.
کمی تعمق کردم دیدم مثلا چون پدر و مادرم رو دوست دارم بیشتر از دیگران به آنها محبت می کنم، اشتباه های آنها رو برای خودم توجیه می کنم و حتی در مواردی بیش از حد به آنها محبت می کنم که این ها به نظرم نمی تواند صحیح باشد.
مثال دیگر چون به بعضی ملیتها علاقه ای مشابه هم نوعان ایرانی ندارم(فکر می کنم تنها به دلیل یک تبعیض فرهنگی غلط باشد) محبت هایی که به آنها می کنم واقعی نیست.
با سلام
دوست گرامی نازنین
به نظر این حقیر خوشرو و با محبت بودن حتی اگر از روی اجبار باشد به مراتب بهتر از عکس این حالات به صورت اختیاری است. در واقع شما با تحمل این اجبار، فشار متقابلی بر ایگو وارد میکنید که سبب خنثی شدن قسمتی از فشار آن میشود، و چه بسا با تکرار و تداوم این روش، به تدریج حالت اجبار جای خود را به تمایل و رغبت ارادی برای خوشرویی و رفتار محبت آمیز بدهد.
مقاله بسیار خوبی بود مرسی
با سلام و تشکر فراوان از متیس به دلیل قرار دادن این مقاله در اختیار ما و توصیه های خوب دوستان
با توجه به رویدادهای زندگیم و تجزیه و تحلیل کردن آنها ،اخیرا متوجه شدم خیلی از مواقع نیتم خیر بوده ولی نحوهٔ عملم درست نبوده طوری که موجب رنجیدگی طرف شده است ، درست است که الاعمال و به نیات اما ما باید به اثر عمل خود روی دیگران هم اهمیت بدهیم .
در پاسخ به سوال نازنین
به نظر من رعایت قوانین اجتماعی که مطابق با اصول اخلاقی الهی صحیح باشد هم لازم است هم بر روی فشار ایگو اثر میگذارد مخصوصا اگر آن کار را به خاطر رضایت خدا انجام دهیم
باسلام
سپاس از یکتای مهربان برای امکان دسترسی به این مطالب…. و تشکر از متیس عزیز و تمام تجارب و نظرات دوستان . . . مطالب و مقاله بی نهایت تاثیر گذار بود .
از خودم خجالت میکشم و از خدا کمک یاری برای
قدم برداشتن میطلبم .
با سلام
نازنین عزیز افرین بشما که انقدر صداقت دارید که میگین ۸۰ درصد محبتاتون بخاطر خدا نیست . خدا ادم با صداقت رو دوست داره و کمک میکنه
شما با همون ۲۰ درصد برای رضایت خدا کار انجام دادن هم میتونید انرژی مافوق علی دریافت کنید و روحتون رو زرنگ تر کنید برای درصد های مابقی
خود من هم در طی روز شاید فراموش کنم که رضایت خدارو در نظر بگیرم
یا اینکه با عزبزانم بدیده اغماض و مهربانی بیشتر برخورد کنم.
مهم مطالعه معنوی است که مدام داشته باشیم تا روح هوشیار و اکتیو باشه .
و بیاد داشته باشه که حتی اب هم که میخوره
گوشه ذهنش رضایت خدا رو در تظر بگیره
سلوک تدریجی است.
و خدای مهربان با قلب کار دارد
خیلی ممنون از متیس غزیز
گفته شده :”بررسی نمودار ساختار کارکردی روان به وضوح نشان میدهد که این نیروی منفی، از ایگو ناشی میشود. با در نظر گرفتن این مطلب سعی کردم به تدریج افکارم را از ایگو بیرون بکشم و در هادی درون فرود آیم. برای این کار شروع به تجزیه و تحلیل رفتارم کردم. ” ممکن است کسی راهنمایی کند چطور رفتارمون رو تجزیه و تحلیل کنیم که دوباره در دام ایگو نیفتیم، چون در مورد من نفس حتی در تجزیه و تحلیل هم من را فریب می دهد.؟
در پاسخ الناز، پیشنهاد می کنم چند ثانیه قبل از تجزیه و تحلیل به تنبور یا موسیقی معنوی گوش دهیم.
با درود وسلام.
در جواب الناز عزیز باید بگویم که من امروز در موردی که داشتم رفتارم را تجزیه و تحلیل میکردم دیدم با رفتاری که با همسرم داشتم به خودم حق میدهم تا وقتی که خودم را در موقعییت مشابه بجای همسرم گذاشتم، آنجا بود که متوجه شدم در دام ایگو افتاده ام. البته موقعییت ها فرق میکند ولی وقتی خودمان را جای دیگران میگذاریم بهتر میتوانیم رفتارمون رو تجزیه و تحلیل کنیم. متشکرم
در این مقاله دو رویداد مرور شده است. به نظمر در رویداد اول روشی که برای رفتن به هادی درون بیان شده این است که عمیق تر فکر کنیم و با پرسیدن چند سوال از خود دلیل اصلی ناراحتی خود رو جستجو کنیم. در رویداد دوم، به نظرم روش رفتن به هادی درون توجه به مبدا و داشتن برنامه عبادی منظم است.
در جایی از مقاله گفته شده :” افکار منفی تمام ذهنم را به خود مشغول کرده بود. مواقعی در روز سعی میکردم این افکار را از ذهن بیرون کنم ولی دوباره با شدت بیشتری حمله میکردند.”. با روش هایی مانند relaxation و meditation گاهی اوقات می شود ، افکار منفی این چنینی رو از ذهن بیرون کرد.
من که با این روش ها موفق نشده ام. درواقع دوباره افکار و احساسات منفی بعد از مدتی باز گشتند. ممکن است دوستان نظر دهند؟
در قسمت اول مقاله اشاره شده است که بار اول با پرسیدن از خود که دلیل اصلی این ناراحتی چه بوده است فرد وارد هادی درون شده است،(شیوه اول) در ادامه گفته شده با انجام تمرین فکر و ذکر و توحه به او تدریجا توانسته جلوی افکار منفی رو بگیرند و این موضوع رو درک کنند که نباید به عوامل مادی وابستگی زیاد داشت. (شیوه دوم)
ایا به صرف تحلیل عمیق افکار (مانند شیوه اول) می توان وارد هادی درون شد؟ یا شیوه دوم(توحه به او) لازمه این کار است؟
در این متن هم به تمرین فکر و ذکر به عنوان راهی برای افزایش ماندگاری یاد یکتا در ذهن اشاره شده و هم در قسمت دوم به برنامه عبادی منظم.
من تازه با این مفاهیم آشنا شده ام. کسی می تواند در پاسخ این سوال ها راهنمایی کند.
تفاوت فکر و ذکر و عبادت چیست؟
ایا هردو سبب رفتن به هادی درون می شود؟
اگر این ها تنها کمکی برای رفتن به هادی درون هستند یا بصورت خودکار بعد از انجام آنها در هادی درون هستیم؟
ممنون از همگی
با عرض سلام حضور همگی :
(در واقع هر فرد فقط در صورتی میتواند حقیقت را به طور ملموس تجربه کند که قوای مختلف ارگانیزم روحی روانی خود را در شرایط گوناگون زندگی روزمره به آزمون در آورد.)
خدا با نیت کار دارد اگر عمل اشتباه باشد مارا راهنمایی می کند.
به همین خاطر چند روز پیش مسله ای برایم پیش امد اگر چه نیتم خیر بوده ولی روشم اشتباه بوده. وقتی مورد انتقاد یکی از اطرافیانم قرار گرفتم ، اول شوکه شدم وشروع به توجیه کردن خودم شدم. ولی هر چه بیشتر زمان می گذشت ،و مسایل را بررسی می کردم نگاهم را از دیگران می گرفتم و دست از محکوم کردن انها در فکرم بر می داشتم ونگاهم را ،به درون خودم می بردم تا جایی که دیدم این لطف وکرم او بوده که این سناریو را تنظیم کرده که اولا به نفع من بوده و در اصل عملم اشتباه بوده ولی چون نییتم بد نبوده کمکم کرده که به ضررم تمام نشود. در ضمن چون خیلی مرا تحت تاثیر هم مثبت (در جهت تربیتم ) وهم منفی (خشم نفس اماره ام ) قرار داده ، هر چه بیشتر می گذرد درسهای بیشتری از ان می گیرم. واز انجایی که سعی می کنم سیاله الهی را بر خودم حاضر وناظر بدانم این طوری کمکم کرده تا بتوانم این افکار را در جهت درست تربیت کنم.
با عرض سلام
هرچند که چند سالی از سوال دوستمان منا می گذرد و شاید تا بحال فرق عبادت وفکر و ذکر را فهمیده باشند من تابحال به تفاوت انها با تجزیه وتحلیل انها فکر نکرده بودم. ولی الان که به تفاوت انها فکر می کنم، با برداشتی که از تفاوت انها در مطالب ارائه شده برایمان می اندیشم ، این است که عبادت می تواند در هر زمانی از روز یا حتی در هنگام خواب هم باشد چون هم در فکر است وهم در عمل مثلا وقتی که نیت ویا فکری در ذهن ما شروع به فعالیت می کند باید ببینیم در ان رضایت خدا است یا نه ، ویا گفته اند عبادت بجز خدمت به خلق نیست به سجاده و تسبیح و دلو نیست. حالا زمانی که یک خدمت ویا محبت ، دلنوازی ووووووو،،،از کسی میکنیم اگر با نیت رضایت او باشد خواسته ویا انتظاری در ان نباشد یک عبادت است. در صورتی که فکر وذکر یک عبادت خصوصی است که در ساعات مشخص از روز و با توجه به سیاله الهی انجام می شودوری شرایط ان در کتاب پایه های سیرکمال معنوی ذکر کرده اند که این تمرین اگر با توجه باشد می تواند ما را به توجه دایم و توجه کامل برساند که در پی ان عبادت خدا را نیز در پی دارد. که خودش باید این توفیق را نسیب ما کند. و گرنه من بنده خطا کار ازعهده ان به تنهایی بر نمی ایم.
البته این مطالب با سطح دانش اندک من است که تا بحال فهمیده ام.