نفس اماره (١) : تعریف
هدف از انتشار این مجموعه مقالات، ایجاد انگیزه برای تفکر و تبادل نظر در مورد مفاهیم کلیدی تعالیم استاد الهی و بررسی این مفاهیم از جنبه تئوری و بیرون کشیدن نکات عملی آنها میباشد. چاپ جدید کتاب راه کمال( به زبان فرانسه۱) منبع کاملی برای پیشبرد این هدف در اختیار خواننده قرار میدهد.
نفس اماره به عنوان اولین موضوع از این مجموعه مقالات در نظر گرفته شده است. نفس اماره این انرژی روانی در زندگی معنوی ما از چنان اهمیتی برخوردار است که تمامی فصل ۷ کتاب راه کمال (به زبان فرانسه) به این موضوع اختصاص داده شده است. از این رو، با استفاده از چند مقاله، به مرور به این فصل پرداخته میشود.
به این منظور، هر بار تعدادی سوال برای تفکر بیشتر و ایجاد زمینهای برای تبادل نظر مطرح خواهد شد. پاسخ به این سوالات، درک بهتری از مفاهیم مطرح شده در این مبحث و رسیدن به شناخت بهتری از خود را فراهم میسازد. این سؤالات همچنین زمینه مشترکی برای تبادل تجارب در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
برای درک بهتر این مجموعه مقالات، به تصاویر مربوط به ساختار کارکردی روح انسان، که در دو سخنرانی دکتر بهرام الهی تحت عنوان: روح و من آگاه، واقعیت غایی انسان به آنها اشاره شده است، رجوع کنید. این تصاویر در چاپ جدید کتاب راه کمال (ص ۱۷-۱۸) به زبان فرانسه نیز وجود دارد.
روح رحمانی اگر با دود سیاه هوی و هوس نفسانی پوشیده شود، دیگر تجلی آن ذره خداوندی که در اوست نمایان نمیگردد.
نفس اماره یک انرژی روانی بسیار قوی است که برای روح مضر است. این انرژی بهطور دائم با فعالیت نقاط ضعف صفاتی (عیوب) ما تولید شده و در سطح ایگو به صورت انگیزشها و امیال ضد اخلاقی و ضد الهی بروز میکند. انگیزش فعالیت نقاط ضعف ما ممکن است درونی (افکار خودمان) یا بیرونی (بهویژه انسانهای دیگر) باشد. در من آگاه، نفس اماره غالباً به صورت حملات انگیزشی بروز میکند که بهمنظور تسکین فوری امیال خود روان ما را تحت فشار قرار میدهد. اما نفس از راه دیگری نیز وارد شده و با فریب لباس عقل میپوشد و این بار با در اختیار گرفتن عقل به تسکین امیال خود میپردازد. حملههای انگیزشی نفس آسانتر قابل تشخیص است، اما پی بردن به حملات آن از طریق فریب، مستلزم پرورش بیشتر عقل سلیم است. نفس اماره با ترغیب ما به پایمال کردن حقوق به صورتهای گوناگون، ما را وادار به بدی میکند، چه نسبت به خودمان (روح مان) و چه نسبت به دیگران.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
۱ – LA VOIE DE LA PERFECTION, Dr Bahram Elahi, 2018, Albin Michel
با تشکر از متیس بخاطر مقاله زیبای نفس اماره
امیدوارم با یاری خداوند و توفیق مبدا بتوانیم گام به گام با نفس اماره مبارزه کنیم و در این راه هیچ گاه دلزده و خسته نشویم.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
با سلام
به نظرم این سری مقالات دارند به ما مهارت تفکر و تعمق کردن در بارهٔ کنش ها و واکنش هایمان در برابر مسایل ظاهراً ریز و جزیی را می آموزند، زیرا محل بروزات نقاط ضعف ونفس هایمان در همین چیزهای جزیی است تا بلکه بتوانیم با دقت به این کنش های ریز پی به نقاط ضعف خود ببریم .
با سپاس فراوان
با سلام و تشکر برای ترجمه فصل های جدید راه کمال
به نظرم اقای دکتر الهی در این فصل نوع تازه ای از شناخت از خود و مبارزه با نفس را به ما می اموزند انشااله بتوانم عمل کنم
با سلام و تشکر خیلی زیاد که انقدر بفکر پرورش فکر درست و تعالیم صحیح و بروز برای دیگران هستید .
باسلام وعرض ادب
همانطور که در بالا اشاره شده ، شناخت نقاط ضعف صفاتی و خارج شدن اید از نقطعه تعادل برای من قابل تشخیص وتا حد زیادی قابل کنترل هست . مثلا می توانم با عصبانیت، خودخواهی، غرور، یا غیبت کردن و… مبارزه کنم ، ولی نکته مهم برای مبارزه بانفس اماره ، برای من همان فریب نفس اماره هست که در لباس دوستی ومحبت با دیگران ظاهر می شود
در یک تجربه شخصی را خیلی از اوقات کمک میکنم ( با هیچ کس هم در مورد کمکی که کردم صحبت نمیکنم) زمانی که دیگران شروع به گلایه از این شخص میکنند ، ته دلم خوشحال میشوم و بااینکه من هیچ حرفی نمی زنم ولی خودم اگاهی دارم که این خوشحالی از نفس اماره من هست ، چون شخص مذکور از من نه تشکر میکند و نه قدر دانی( خوب میدانم که خواستن تشکر وقدر دانی از نفس است)
نکته مهم ابن هست که اول که کمک میکنم . نیتم رضابت یکتاست ولی بعد از اینکه قدرناشناسی را می بینم ، دوباره فریب نفس را خورده واز اینکه دیگران از ناسپاسی وبی توجهی این شخص صحبت می کنند خوشحال می شوم
مشکل من این است که نفس بسیار قوی دارم و خیلی از کارهایی را که به نیت رضایت خدا انجام میدهم ، نفسم ان را بی اثر کرده ویا بضرر روحم تغییر میدهد وهمیشه بعد از اتفاق یا درحال انجام ان به موضوع پی می برم . مبارزه با این نوع فریب برایم بسیار سخت هست .
به نظر من همینقدر که متوجه نیت ناخالص می شوید و از آن ناراحت می شوید باز هم خیلی خوب است. شاید مرحله بعدی این باشد که هر وقت از آن شخص غیبت می شود از او دفاع کنید یا صفات مثبت اش را بگویید.
با عرض سلام
اثرات نفس اماره خودم بر خودم و دیگران و اثر نفس اماره دیگران بر خودم، که بصورت رنجیدن است، معیاری است که متوجه ام میکند باید روی کدام قسمت از ایمنی روحم کار کنم ( پروفسور الهی در کتاب راه کمال میفرمایند، نفس اثرش را مثل سم وارد روان می کند و همچنین در کتاب طب روح میفرمایند عدم تعادل صفاتی یصورت ناآرامی درونی دریافت می شود البته عین کلمات را ننوشتم)
مثلا اینکه اگر دیگری به وظایفش عمل نمی کند و آنرا بر دوش ما می اندازد، برایم آزارنده است در حالیکه اگر فیلتر روحی ام قوی باشد و علیه این نفس آنتی بادی و ایمنی داشته باشم، فورا فکرم را شیفت میدهم به فرمایش قرآن، اینکه من مسوول اعمال دیگری نیستم و باید در این شرایط پیش آمده، به وظایف خود عمل کتم و آنرا بر دوش دیگری نیندازم و از راه قانونی و منطقی بدور از تندی و بی ادبی، سعی کتم متوجه شوم چرا او به وظایفش عمل نکرده چون شاید دلیلی برای خود دارد و در صورت لزوم، آن فرد را نیز متوجه وظایفش کنم نه اینکه حالت قهر بخود بگیرم.
هر بار که آزار و رنجی حس می کنم این درد مرا متوجه میکند که موردی پیش آمده که نیاز به بررسی و راه حل دارد. وقتی راه حل را از تعالیم راهگشای الهی ( اصول اخلاقی الهی صحیح) یافتم، آنوقت با تمرین، علیه آن نفس آنتی بادی می سازم و اگر مورد، تکرار شد، حالا سربازان زیاد گارد دارم که روی دیوار روانم مشغول نگهبانی هستند و فورا متوجه می شوم که باید دفاع را بکار ببندم
با سلام و تشکر از متیس عزیز
و تمامی دوستان که تجربیاتشون رو مینویسند، در مورد تجربه دوست گرامی s میخواستم بپرسم اینکه شما نوشتید از راه قانونی و منطقی و… سعی میکنم متوجه شوم چرا او به وظایفش عمل نکرده و… اگر اصلاً راهی نباشه که ما متوجه شویم چرا به وظایفش عمل نکرده چه باید کرد ؟
سلام و تشکر از متیس عزیز و دوستان از این شناخت و آگاهی که بما میدهید . من شخصا با مطالعه این دو مقاله نفس اماره به نقاط ضعف بسیاری در وجودم پی بردم امید وارم با این آگاهی و شناخت با کمک یکتا عمل صحیح را انجام دهیم .
با سلام
در واقع از ما خواسته شده که حملات نفسمان را ریشه یابی کنیم؟
مثلا من روز گذشته از شخصی عصبانی شدم .وقتی راجع به آن موضوع فکر کردم متوجه شدم این عصبانیت من ریشه در غرورم دارد .چون آن شخص مرا در محلی دید اما هیچ واکنشی نشان نداد جوری وانمود کرد که منو ندیده. توی دلم ازش عصبانی و ناراحت شدم . حتی خواستم به یکی از نزدیکانش هم بگم. ولی توی همون دقایق خودم رو اروم کردم بخاطر خدا . وقتی کارم تموم شد دوباره با ان شخص روبرو شدم . او همچنان می خواست مثل صحنه اول برخورد کند . اما من با خوشرویی سلام و احوالپرسی کردم . متوجه شدم حالت چهره او هم بهتر از اولش شد . و صد البته که حال خود من هم خیلی خوب شد . خیلی مشتاقم که از تجارب دوستانم استفاده کنم و یاد بگیرم که چگونه پی به حملات نفسم از طریق فریبش ببرم.
در بعضی موارد می ترسم که این رفتار من ناشی از ترس و مهر طلبی بی مورد باشد.
یعنی شخصی که حجت بر او تمام شده اما من هنوز به خاطر ترس و عدم تمایل به تحمل بی اهمیتی به سمت ایشان روانه میشوم
با سلام بنده فقط برداشت و نظر پر ارزش hn عزیز را دیدم و این مطلب از پرفسور الهی بیادم آمد که عکس العمل نوع دوستی، قدرشناسی است، و ماها باید همواره این موضوع را به عنوان یک الگوی مناسبی برای این منظور به یاد داشته باشیم و برای موفقیت بخصوص در این مورد از خود خدا یاری و کمک به طلبیم انشاالله.
با سلام و تشکر
به تجربه دریافتم یکی از کاری ترین شکل های فریب نفس اماره در من ، حق به جانب جلوه دادن و در ادامه دلسوزی برای خودم است ، لذا تازگی ها هرجا که فکر میکنم حق با من است و خطا کار طرف مقابل است، با خودم میگویم :
۱- خدایا کمکم کن درست فکر و عمل کنم.
۲- در قضاوتم عجله نکنم ،سعی کنم قضیه را از ابعاد مختلف ارزیابی کنم ،مخصوصا خودم را به جای او بگذارم، شاید حق با اوست ؟
با این روش میتوانم بگویم نسبت به قبل موفق تر شدهام
بااحترام و
سلام و سپاس از متیس عزیز و همگی دست اندرکا ران از این مقا له پر ارزش .
سلام و تشکر بابت مقاله فوق العاده
من یکی از مشکلاتم این است که به تازگی بعد از خرابکاری معنوی تازه متوجه میشوم چه کردم مثلا بدگویی میکنم و بعد تازه یادم می افتد و پشیمان میشوم.البته میدانم این از عدم ذهن آگاه معنوی است اگر دایماً متوجه هدف اصلی ام باشم و روابطم و زندگیم را وسیله ای برای رسیدن به رضایت خدا ببینم دیگر به این سادگی فرصت ها را از دست نمیدهم لطفا اگر تجربه ای که به من کمک کند داشتید بفرمایید.
عرض سلام نفس اماره را فعلا هنگام رانندگی میتوانم در خود تشخیص دهم که هم باعث آسیب زدن به خودم (با عصبانیت، حرص خوردن و …) و هم دیگران (حق الناس، ناراحتی و …)میشود. مثلا کافیست که حق تقدم با من باشد و ماشین روبرویی برای رد شدن نوربالا بدهد!! هم نوربالا می زنم و هم با سرعت میروم به سمتش که بفهمد رییس کیه! وای از اینکه کسی از سمت راستم بخواهد سبقت بگیرد و کمی هم به ماشینم نزدیک شود. اول که بوق ممتد بعد هم تا حد امکان راهش را سد میکنم! بعد هم با نگاه خیلی خیلی عاقل اندر سفیه تاسف میخورم به حال این رانندگی و احتمالا یکی دو ناسزا هم خواهم داد. در واقع هنگام رانندگی منتظرم حق با من باشد تا از این واکنش ها نشان دهم بعد هم احساس خیلی کاردرست بودن بکنم. امان از این نفس. کار عملی هم برداشتم ولی بازهم چندان موفق نیستم چون پشتکار مناسبی ندارم….
عرض سلام مجدد
بعد از نوشتن تجربه قبلی متوجه شدم در زندگی مشترک هم این ضعف را دارم. یعنی دوست دارم حق با من باشد و به نحوی توسط دیگران نادیده گرفته شود. معمولا همانجا و بدون هیچ گذشتی واکنش نشان می دهم. ولی اگر چیزی نگفتم حتما واقعه در ذهنم می ماند تا در یک موقعیت مناسب با بدجنسی تمام آن را مطرح کنم و خودم را قربانی و کسی که همیشه حق با اوست ولی مظلوم است و چیزی نمیگوید نشان دهم.
این رفتار می تواند مربوط به چه نقطه ضعفی باشد؟ غرور؟ خودپرستی؟
اگر دوستان در مورد ریشه یابی کمک کنند ممنون میشوم
اگر درست متوجه شدم منظورتون هست: «دوست دارید که شما محق باشید و دیگران آنرا نادیده بگیرند و بعد که شما تلافی کنید»؟ اگر درست فهمیدم، به نظرم میرسد، این از نقطه ضعف ترکیبی است، حداقل ۲ نقط هضعف به نظرم پررنگ می رسه، گرچه ممکنه موارد دیگه هم باشه:
این که دوست دارید حق با شما باشه: غرور
این که دوست دارید نادیده گرفته شود و شما تلافی کنید: انتقام جویی و کینه توزی
من خیلی از نقاط ضعف رو از طریق سوالات پایین مقاله «نفس اماره در منظومۀ شیخ عطار نیشابوری» شناختم. تقریبا هر روز این لیست رو مرور می کنم:
::در حال انجام دادن کار مورد علاقهتان هستید::، همان موقع دوست یا یکی از اعضای خانوادهتان، از شما میخواهد کاری برایش انجام دهید
*خودخواهی*
یک آشنا یا همکار که رابطۀ چندان خوبی با او ندارید، در مقابل سایر آشنایان/::همکاران در مورد موضوعی که برایتان مهم است، با شما مخالفت میکند::
*غرور*
همسر یا هم اتاقیتان، میگوید خسته است و از انجام قسمتی ::از کارهای منزل که برعهده اوست شانه خالی میکند::
*کمبود انسانیت*
یکی از افراد خانواده یا ::د::::وستی مرتباً کاری را انجام میدهد که هر چند به نظر بیاهمیت میرسد، ولی شما را عصبی میکند::
*غرور و خودخواهی*
برای حفظ سلامتیتان ::صمیم می گیرید از خوردن غذایی که دوست دارید خودداری کنید، اتفاقا به یک مهمانی دعوت میشوید:: و صاحبخانه آن غذا را برای شام تهیه کرده است
*بیارادگی*
با سلام در ماجرایی بدون اینکه از عقل سلیم کمک بگیرم .یعنی قبل از فکر کردن .ماجرایی که مربوط به شخصی میشد .از من پرسیده شد و من عین واقعیت رو گفتم .و بنظر خودم چیز مهمی نبود .وقتی که برای همان شخص نزدیکم گفتم که از من سوال شد راجع بشما و من این طوری گفتم . اصلا خوشایندش نشد.وقتی با خودم فکر کردم متوجه شدم این موضوع مستقیم مربوط بمن نمیشد .وقتی از من سوال شده بود. باید بدون آنکه دروغ بگویم با استفاده از عقل سلیم تدبیری می اندیشیدم و جواب طرف مقابل رو می دادم .در این ماجرا فهمیدم نفس بالباس عقل عقل بمن فهمانده بود دروغ بده . و تو باید راستشو بگی. ولی من اگر بیشتر فکر کرده بودم . با خودم می گفتم که آیا شخص مورد نظر من راضیست . ؟در واقع به خدا توجه کرده بودم . نه دروغ می گفتم و نه باعث ناراحتی شخص دیگری میشدم .این ماجرا باعث شد راجع به آن زیاد فکر کنم .اولش نفس با قلدری داشت حق رو بمن میداد که برای چه پنهانکاری؟ چیز مهمی نبوده . واقعیت رو گفتی. اما در اخر که پناه بردم بخدا که نمی دونم کارم بد بوده یا نه؟ در قلبم دمیده شد که کار تو اشتباه بوده .و لازم نیست جزئیات نزدیکترین کس خودت را هم باز گو کنی . پشیمان شدم و عذر خواهی کردم . و انشالا که منبعد یاد بگیرم در همه ی زمینها بدون عجله و احساسی شدن بیشتر از عقل سلیم کمک بگیرم تا هم خدا از من راضی باشد و هم بنده خدا
بنام خدا
با سلام و تشکر
دوست عزیز لی لی فرمودند: اگراصلا راهی نباشد که ما متوجه شویم چرا به وظایف اش عمل نکرده چه باید کرد؟
بنظرحقیر، ارتباط افراد شکل دارد و تابع قوانینی شخصی، پیش می رود و این مسیرها دیده می شوند. (هر چه شناخت از خود بیشتر شود شناخت از اطرافیان هم بیشتر می شود.آثارالحق و کنفرانس پروفسور الهی. هر چه انسان بیشتر سعی کند طول موجش را با طول موج اصول الهی تطبیق دهد، سرنوشت مساعد تری برای خود فراهم می کند. مبانی ۱ و راه کمال فصل پیامد اعمال).
اگر مشکل او با بنده باشد، از فرم نگاه و کلامش موقع سلام و گفتگو می فهمم ( از کلام و نگاه شخص می توان فرد را شناخت آح ج ۱) و باید گذشته را مرور کنم. ابتدا از خود شروع کنم بیینم کجا لحن ناخوشایند داشتم یا به حق آسایش او توجه نکرده ام ( اگر کسی از ما ناراحتی دارد ابتدا ببینیم ما چه کرده ایم. ملک جان نعمتی. البته عین جمله را ننوشتم). شاید مشکل شخصی دارد مثلا وقت کافی ندارد و در واقع نیاز به کمک داشته باشد. گاه حسادتی که فرد نسبت به آنچه خود یا دیگری دارد، علت است مثلا در محیط کار، سمت ریاست یا نعمت مادی و…که آنهم رنگ و بو دارد.
در نهایت اگر نیاز به پیگیری هست، اگر محیط، کاری است، با توجه به ” شرح وظایف” که در اساس نامه هر محیط کاری ثبت است، می توان پیگیری کرد.
در تجربه بنده، بعلت اینکه سلامتی دیگران به خطر می افتاد، بمدت جندین ماه و در تجربه یکی از دوستانم بعلت خطر جانی دیگران و اینکه توان شکایت هم نداشت، بمدت ده سال کل وظایف فرد دیگری را انجام داد. با نیت اینکه خدا قبول کند. پس از گذشت این مدت، شخص مقابل، مزایایش را از دست داد.
با تفکر در مورد سوالی که مطرح فرمودید، بیاد گفتار ۱۶۱۶آح ج۱ افتادم.
بسیار ممنون از وقتی که گذاشتید و جواب دادید
با سلام و تشکر
از اینکه با مقاله هاى اخیر توانستم به بروز نفس اماره در تمام أوقات پى ببرم خوشحالم، حالا مبارزه با این اژدها را در موقع عبادت شروع کردم، اى واى برمن که درثانیه اول وارد میشود، گاهى با افکار پوچ و بى معنى، گاهى با مشکلات روزمره، گاهى با خاطرات بد ، خوب ، ترس…….. بطوریکه طپش قلب میگیرم، براى ایجاد توجهم بإرها و بارها به حضور خدا در کنارم پناه میبرم و دوباره این جانور از راه دیگرى میابد……..با مطالعه بیشتر دروس و مقاله هااموختم که هر یک از راههاى ورود نفس همان نقاط ضعف من هستن، عاجزانه براى توجه بیشتر از یکتا کمک میطلبم و بیشتر مراقب افکارم هستم. دائمأ این گفتار حضرت شخ جانى را با خودم مرور میکنم؛ یک نفس مثل چاه فاضلاب داریم، اخر چه تعریفى از خودمان بکنیم…….
باسلام خدمت دوستان ودست اندرکاران میتس من همیشه فکر میکردم هیچ گونه ضعف صفاتی ندارم خیلی از خودم مطمئن بود با تجربه هایی که دوستان نوشته بوند متوجه شدم که چقدر نفس به من حمله میکند و من متوجهش نیستم در هر صورت خیلی ممنونم از راه کار دوستان وتجربه هایشان انشاالاه خدا کمک کن بتونم روی خودم بیشتر کارکنم و خودم را بیشتر بشناسم
با سلام. Zasa عزیز، من هم تجربه مشابه شما رو دارم. برای من چند بار پیش آمده که در ماشین نشستم (با همسرم) و ماشین پشت سر بوق شدید به من زده، و من در ماشین با عصبانیت تمام داد زدم که چته چرا اینجور بوق میزنی و … . با این کارم هم همسرم را ناراحت کردم، هم روز خودم رو خراب کردم و به مردم بدبین شده ام. این مورد من را اذیت میکرد بخصوص وقتی فکر میکردم که فردا که بچه داشته باشم جلو او هم دوبار اینجوری داد بزنم فردا دیگه با من هیچ جا نمیاد. برای مبارزه سعی کردم ببینم چرا من عصبانی میشم دیدم که در بسیاری مورد حق با ماشین دیگری بود و من باید وقتی ماشینی بوق میزنه قبل از عصبانیت یک لحظه فکر کنم چکار اشتباهی کردم و یاد بگیرم تا رانندگیم را بهتر کنم و حتی دست دوستی برای رانندهای که بوق زده بالا بیارم. و بعد متوجه شدم که وقتی کسی از من ایراد میگیره از غرور و انتقاد ناپذیری من هست که عصبانی میشوم. بعد هم دیدم که منم باید با بقیه رانندهها صبور باشم تا بقیه هم موقع اشتباه من صبور باشند.
مشکل منم در مورد نفس اماره اینه که نفس اماره اکثرا در زمینه دفاع از حق پیداش میشه یعنی همیشه برای دفاع از حقم عجله می کنم و تصور میکنم کار درستی می کنم و بعد متوجه میشم زیاده روی کردم که اگر کمی صبوری می کردم مشکل حل می شد و نیازی نبود اینقدر جلو برم
در حال حاضر دارم تمرین می کنم به محض اینکه احساس می کنم حقم ضایع شده اقدام دفاع از حق را کمی به تعویق بندازم تا بتوانم درست و صحیح و به جا دفاع از حق کنم
با سلام خدمت همگی دوستان:
می گویند :نفس اژدر هاست کی مرده است. از غم بی التی افسرده است.
فکر می کنم این بیشتر مربوط به زمان هایی بوده که در کوه به مبارزه با نفس می پرداختن ولی امروز برای ما.
نفس اژدرهاست از بی توجهی ماست، در کناری به کمین نشسته ،
همان طور که همه دوستان اشاره کردند وسألها است که به ان اشاره می کنند. با همه هست وبا هرکس بسته به نقطه ضعف او حمله می کند.
سالهاست با نقطه ضعف خودخواهی وغرورم مبارزه می کنم. هر بار خود را به یک شکل ولی به فرم های مختلف نشان می دهد وهر دفعه که حمله می کند اینقدر بصورت حق بجانب می اید که بعضی وقتها که برای کسی تعریف می کنم تا حدی حق را به من می دهند ، این دفعه اینقدر درتصمیم مصمم بودم که گفتم باید بتوانم حقم را بگیرم. ولی خوب از انجایی که از دور بصورت یک نقطه کمر رنگ به ان توجه می کردم (ومی گفتم خدا یا می دانم نادان وزیان بارم ولی اگر تو کمک نکنی نابود می شوم. )
بعد از ماهها درگیری بلاخره طوری به من فهماندکه این راه بهترین راه مبارزه تو است.
با یکی از دوستان که تا حدودی به من شناخت داشت بعد از ساعت ها حرف زدن با یک جمله( و این جمله تمام افکار مرا عوض کرد. این بود) (این توجه وعباداتی که تو می کنی مثل یک اعتیاد برای تو شده که به ان عادت کردهای واین تورا ارضا می کند. ولی الان خدا از تو عمل می خواهد و مبارزه). این جمله مرا دگرگون کرد وفکر من صدو و هشتاد درجه عوض شد. البته نه اینکه برایم اسان باشد. خیلی هم سخت است ولی وقتی فکر می کنم که رضایت او در این است ارام می شوم وشکر می کنم که این را برای من گذاشته تا بتوانم بیشتر به او توجه کنم.
یک عامل دیگری که کمک کرد به من که با تمام تلاشم فکرم را به عمل نگذارم ، در اخر را باز گذاشتم وبه او گفتم خودت اون طوری که صلاح میدانی به دل وقلبم اثر بگذار.
باسلام وخسته نباشید ازمتیس عزیز وتشکر ازمقالات خوبتون
سوالی ازخدمت دوستان دارم که اگر راهنماییم کنن خیلی ممنون میشم ..کسانی که دچار بیماریهای روانی مثل افسردگی شدید، اسکیزوفرنی وتوهم و…هستند آیا نفس اماره اشون هست که به صورت بیماری ظاهر شده؟ آیا عدم تعادلهای صفاتیشون هست که باعث بیماری شده؟ یا کلا درمغزشون یاجسمشون آسیبی هست که باعث این بیماریها شده؟وآیا وجود یک چنین مسیرمعنوی مهمی میتونه باعث بشه چنین بیماریهای روانی کنترل بشه؟ بازهم خیلی خیلی ممنون میشم دوستان منو دراین زمینه راهنمایی کنن
با سلام و سپاس فراوان از متیس عزیز.
دیروز مچ نفس اماره را اینجورى گرفتم که چند نفر أز فامیل و دوست و اشنا پیر و مسن را به خانه مان دعوت کرده بودم ؛ ومن در تقسیم غذا ومیوه و شیرینى به شدت احساسات خود را دخیل دیدم . به انها که بیشتر دوستشان دارم سرگل خوردنى ها را و به انان که کمتر علاقمند بودم قسمت بیقواره کیک و میوه هاى کوچکتر را . توجیه نفس اماره در من أین بود که بعضى إزانها بیشتر به خانه ما می ایند و توجیه دیگر بعضى سلیقه ندارند و فرق دوغ ودوشاب را نمیفهمند. شب در سایت استاد الهى درقسمت گفتارها خواندم که إنسان نیکویی رابایدبه قصد وظیفه وقرب به خدابکنددر إنجام نیکویى أفراد و أشخاص را نباید در نظر گرفت خداو وظیفه را باید گرفت . در چنین شرایطى هر چقدر نیکویى کند برایش میماند.
در مورد سوال دوستمان((خ)) صفحه ۹۹ کتاب طب روح را مطالعه فرمایید. دررانتهای صفحه می فرمایند: در مورد اختلالات روانی باید گفت که ممکن است کسی دچار اختلالات روانی باشد، اماروح ملکوتی او سالم باشد. از سوی دیگر، برخی اختلالات روانی ممکن است منشأ دیگری داشته باشد مثلا از. کارکرد ناقص سلولهای مغز ناشی شده باشد این نوع موارد یک تنبیه موقت برای روح است.
با سلام و عرض ادب
در کتاب طب روح صفحات ۹۹/۱۰۰ آقای دکتر بهرام الهی میفرمایند
سوال : تفاوت بین ناهنجاریهای ارگانیزم معنوی و اختلالات روانی چیست
جواب: .در مورد اختلالات روانی باید گفت که ممکن است کسی که دچار اختلالات روانی باشد، اما روح ملکوتی او سالم باشد. از سوی دیگر، برخی اختلالات روانی ممکن است منشا دیگری داشته باشد، مثلا از کارکرد ناقص سلولهای مغز ناشی شده باشد . آین نوع موارد، یک تنبیه موقت برای روح است.اگر منشا این اختلالات معنوی باشد از علم روانشناسی و روانکاوی کاری ساخته نیست . اگر روان سالم باشد شخص بهتر میتواند پرورش فکری درست را کسب کند. روان انسان ضمن اینکه جزیی از روح است و از آن جدایی ناپذیر است .اما فعالیت مستقلی هم از خودش دارد ولی تا زمانیکه در جسم قرار دارد رابط روح با دنیای زمینی است.د وست گرامی . مطالعه فصلهای کتاب طب روح خیلی کمک کننده هستند . و در آخر برای خدا هیچ کاری نشد ندارد . اگر او بخواهد مرده را هم زنده میکند .چون موثر در همه چیز ..اوست..
با سلام مجدد
خ عزیز دنباله مطلب قبلی ام مطالعه فصل ۳۴ از راه کمال بنام دامهای معنوی آقای دکتر در مورد ارواح وسوسه گر هم مطالبی فرموده اند که مربوط به سوال شما میشود .ممنونم باعث شدید بنده هم مطالعه بکنم. و همینطور مطالعه مبحث پنجم اصل زنذگیهای متوالی کتاب معنویت یک علم است در صفحه۱۱۲ سوال شده آیا برخی امراض و اختلالات روانی از زنذگیهای گذشته ناشی میشود؟ جواب.. بله
سوال : میشود بکسانی که دچار این بیماریها هستند کمک کرد؟
جواب: وظیفه انسانیت ایجاب میکند کسانی را که دچار مشکل هستند ، در حد امکان یاری دهیم. انسان تا میتواند باید ثمربخش باشد ، در رفع مشکلات همنوعانش بکوشد و در عین حال درونا تلاش کند این مسائل را ناشی از نقض عدالت الهی نداند.
با سلام به متیس عزیز و تشکر فراوان برای پست مقالات، من فکر میکنم مبارزه با نفس اماره یکی از مهمترین چیزها برای پیشرفت در سلوک است. سپاس فراوان. خدایا ما رو به حال خودمون نگذار. متیس عزیز سوالی داشتم از خدمتتون، در رابطه با چاپ جدید کتاب راه کامل، آیا فقط به زبان فرانسه چاپ شده یا اینکه نسخه فارسی آن هم موجود است. اگر به زبان فارسی هست کجا میتوانیم خریداری کنیم. ممنون میشم اگر به سوالام پاسخ دهید.
با سلام و احترام
رویا جان بمناسبت۱۲۳مین سالگرد تولد استاد ترجمه فصل ۲۵ توجه دائم از کتاب راه کمال در همین سایت ارائه شد. کتاب راه کمال (ادیت جدید) در ژانویه ۲۰۱۸ در فرانسه منتشر شد. انشالا که بلطف پروردگار ترجمه آن به زبان فارسی و انشالا زبان های دیگر هم ترجمه خواهد شد. ولی هزاران بار شکر که بلطف خدا ما هم بی نصیب نمیمانیم
باسلام
ازدوست عزیز ناشناس ودریا.گ نهایت تشکر رادارم حتما این فصول را مطالعه میکنم وممنون از توضیحات.
دوستان به نظر شما راه مبارزه با وسواس چیست؟ (منظورم وسواس در زندگی روزمره است، نه وسواس در مورد معنویت).
من تمام کتب موجود را مطالعه کردم. تنها به این ۲ نکته دست پیدا کردم:
مبانی معنویت فطری: “قوه وهمیه بر خلاف عقل اعلی، که از دید وسیع و فراگیری برخوردار است، نظرش تنگ و محدود به جزییات است. موجد حیله گری، توطئه چینی، دوروئی، وسواس و غیره است.”
برهان الحق: “… همچنین حیات و رشد و اراده و عقل و فضل و دانش و منصب و مقام و تقوی و دیانت، از خداوند نزد انسان امانت است. و غفلت از انجام وظیفه نسبت به هر یک خیانت است، یعنی عدم رعایت حفظ الصخه خیانت بر حیات، بوالهوسی خیانت به رشد، وسواسی خیانت به اراده، کوتاه فکری خیانت به عقل، پست فطرتی خیانت به فضل، جهالت خیانت به دانش، ستمگری خیانت به منصب و مقام، فسق و فجور خیانت به تقوی، کفر و شرک خیانت به دیانت و امثالهم است.”
فکر می کنید چگونه از طریق اینویو می توان با وسواس مبارزه کرد؟
تنها نکته ای که به ذهنم رسید این بود شاید از طریق غیر مستقیم و با تقویت اراده بتوان این کار را کرد؟ آیا راه دیگری هست؟ متاسفانه گفتار و نکته ای بیش در این مورد پیدا نکردم تا حداقل بتوانم از طریق ایویترو به خود تلقین کنم.
تجربۀ من اینطور بود : در دوران کودکی همیشه از اینکه لباسم یا دست و پایم گِلی بشود به شدت رنج میبردم، محیط هم پر بود از گِل، تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم تکلیفم را با آن روشن کنم. کلی خاک تهیه کردم و با آن گل ساختم ، تا میتوانستم با آن بازی کردم بعد از آن وسواسم از بین رفت
سلام و سپاس
امروز دوبار مچ نفس اماره را گرفتم . اول اینکه ازهمسرم براى إنجام کارى همیشه ایراد میگیرم و کارعملى من مبارزه با عصبانیت بودکه یکى از نقاط ضعف صفاتى که چه عرض کنم بزرگترین عیب من است . سعى کردم آرام باشم و زود از کوره در نروم وکمى فکرکنم .یکهو چراغى در ته ذهن من روشن شد و فهمیدم که باتنبلى سالهاست از خواندن دستورالعمل هاى استفاده از وسائل الکترونیک سر بازمى زنم . مورد دوم هم خواندن بروشور داروى جدیدى بود و به من یاد أورى کرد که چقدر در أین موارد تنبل هستم .
توجیه نفس اماره هم أین بود که من همه کارها راانجام میدهم حق دارم ایراد هم بگیرم.
با سلام و عرض ارادت به همگی
دوست گرامی خ عزیز
مقاله نوعدوستی تصوری و خودخواهی واقعی را در همین سایت مطالعه میکردم دوست عزیزی بنام نیکی کامنتشان توجه ام را جلب کرد. که انشالا برای سوال شما هم مفید واقع بشه.من عین مطلب ایشون رو براتون آوردم.
دیشب مطلبی در مورد احساسات و عواطف می خواندم. در این کتاب آمده بود که یکی از موثرترین روش های درمان افسردگی (علاوه بر بازنگری آگاهانه و شناخت و درک صحیح ماجراها) همین کمک به دیگران (نوعدوستی) است فرد افسرده دائم در دنیای خودش یا مسائلی که باعث ناراحتی اش شده سیر میکند.و این نوعدوستی و کمک بدیگران به او کمک میکند که از دنیای خودش بیرون بیاید و وقتی اثر مثبت نوعدوستی ،ان حالت صلح و خوشی درونی درش بوجود می آید کمکش میکند که درمان شود .
وقتی آقای دکتر الهی میفرمایند: هر نوع کمک بدیگران ،خواه مادی ،خواه روانی یا معنوی ،برای خود شخص مفیدتر است تا برای دیگران، واقعا همینطور است
ممنون از شما و نیکی عزیز
این مطلب باعث شد که من مقاله آقای دکتر بهرام الهی که در همین سایت در مورد نوعدوستی بیان فرموده اند را دوباره مطالعه کنم . و یک راه حلی شد برای خودم که وقتی از همه چیز این دنیا خسته و نا امید میشوم بخاطر رضایت خدا شروع به نوعدوستی کنم . حتی یک کار کوچک همراه با مبارزه با نفس .و بدون چشم داشت از طرف مقابل یا خدا.انشالا
دوست عزیز دریا. گ یک دنیا سپاس از توضیحاتتون. ممنونم از توضیحاتتون. انشالا که به زودی بتونیم نسخه ترجمه شده آن را بخوانیم .
با عرض سلام
دوست عزیز Yan تجربه ای دارم. نمی دانم خیلی مرتبط به مطلب شما هست یا خیر.
سالهاست با فکری که بصورت وسواسی دارم، مبارزه می کنم و با توجه به تعالیم استاد، متوجه شدم چندین سال اخیر، اراده ام در آن قسمت کاملا فلج شده است و آن فکر کل میدان ادراکم را اشغال کرده و مثل دیوی بزرگ. علیه انرژی علی آن وسوسه، مقدار خیلی خیلی زیادی انرژی مافوق علی نیاز داشتم تا آن را خنثی کند و مطالعه معنوی لازم داشتم تا ببینم چه فکری رد باید جایگزین آن فکر کنم.
انرژی الهی اکسیری است برای شفای تمام دردها. انرژی الهی انرژی مافوق علی است که ورای علییت است و بر تمام علل و سبب ها محیط است. عبادت دستگاه گیرنده را بسمت خدا برمی گرداند و به او امکان می دهد که از این راه انرژی او را دریافت کند. رک۱۸۴ یعنی در مرحله اول عبادت، عبارات معینی را تکرار می کند و ضمنا می کوشد تا ذهن خود را متوجه خدا کند اثرش این خواهد شد که او را از ارتکاب اعمال زشت برخذر می دارد. مرتبه دوم عبادت از قیود جسمانی وارسته می شود . مرتبه سوم عبادت احساس قدرت خدا در او مجسم می شود رک۱۸۶
اراده نیرویی است که به کمک آن، خود را وادار به انجام کارهایی می کنیم که مغایر با طبیعت و غرایز ماست. اراده نیرویی است که هم می توان آن را در راه صحیح به کار گرفت ( مثلا مبارزه با کشش های منفی نفس- وسواس از عدم تعادل قوه وهمیه است) و هم در راه نا صحیح ( مثلا معارضه با فطرت معنوی). اراده نیرویی است عظیم و به همین حهت باید مراقب بود که در همه حال، تحت کنترل روح مافوق علی باقی بماند و روح علی آن را در اختیار نگیرد معنویت یک علم است۹۹
روح ملکوتی کششی شدید به مصدریت الهی داردو بر عکس روح بشری تحت جاذبه عالم علی قرار دارد. دم به دم به دو طرف کشیده می شویم. روح بشری در پی فرصت است که شعور را تسخیر کند و عقل و اراده را تحت انقیاد خود آورد. اگر روح علی بر اراده ما حاکم باشد، به عالم علی متمایل می شویم. برعکس اگر روح مافوق علی کنترل ارادا را در اختیار نگهدارد، به عالم مافوق علی گرایش خواهیم داشت. پس باید به تدریج قابلیت دریافت نیروی جاذبه مافوق علی را در خود افزایش دهیم. در عمل بدین معنا است که: انسان باید به کمک ارادا از بار علی خود خلاص شود. خلاصی از یک بار علی وقتی است که چنین باری به یک کیفیت مافوق علی تبدیل گرد و بدین ترتیب، قابلیت دریافت نیروی جاذبه الهی در شخص، افزایش یابد.معنویت یک علم است۹۳
گفتاری از آح ج ۱ بیادم آمد در مورد پسر یکی از آشنایان حضرت استاد که بارها غسل می کرد حضرت، یک بار غسل کردند و فرمودند آنهم زیادی بود بخاطر تو کردم
….
به امید توفیق او
S عزیز، سپاس گذارم که وقت گذاشتید و چنین مطالب مفیدی رو در پاسخ به سوال من به اشتراک گذاشتید.
با سپاس از دکتر الهی. اما،همانطور که اشاره شده نفس اماره بیشتر از راه فریب و فراموشی وارد میشود .من خیلی آسیب پذیرشده ام امیدوارم درلابه لای این راه کارها به اصل مطلب پی ببرم و این راه را به خوبی ادامه دهم.
با سلام و درود خدمت همه عزیزان. چیزی که فکر میکنم برای من راهکار خوبی بود برای متوجه شدن حیله های نفس، این بود که در طول روز سعی کنم بیشتر به نفس فکر کنم و از خدا با صداقت کمک بخواهم برای مبارزه با نفس. چون نفس در فراموشکاری بیشتر به من ضربه زده.
چند روز پیش در شرکت و روابط من و اطرافیان مشکلی پیش اومد و از خدا کمک خواستم برای حل مشکل ولی احساس کردم که از خدا کمکی نمیتونم دریافت کنم تا اینکه به نیتم رجوع کردم و دیدم حل مشکل رو برای رضای نفسم میخوام نه رضای خدا، بعد که نیتم رو عوض کردم و رضای خدا رو خواستم دیدم مشکل بهتر از اونی که فکر میکردم حل شد. در این صحنه، ضعیف و ناچیز بودن خودم و انرژی پر زور زیرکی نفس رو دیدم و متوجه شدم حداقل برای من بدون دریافت کمک صادقانه از خدا مبارزه و کنار زدن نفس غیر ممکنه. خدا رو شکر میکنم از تعلیمات استاد و…. با امید پیروزی و موفقیت برای همه عزیزان
باسلام خدمت همه ی دوستان
دوست عزیز دریا.گ واقعا ازشما بابت توضیحات مفیدتون سپاسگزارم حقیقت اینکه به دلایلی درزندگی خیلی درگیر این سوالاتی بودم که مطرح کردم وتاحدود ی بعداز مطالعه ی کتابها متوجه جواب شدم اما فکر میکنم زمان لازم است تاباتجربه ومطالعه به درک عمیقتری نسبت به سوالاتم برسم امیدوارم به درک وآگاهی درستی نسبت به تعالیم استاد برسم ..ممنونم
باتشکر از تمامی دوستان و متیس عزیز خدا رو شکر میکنم بابت این نعمت بزرگ ، من به تازگی متوجه شدم که یکی از حربه های نفسم برای فلج کردن اراده ام منفی گرایی و سوق دادنم بسوی افسردگیه ، از انجا که باید نیک بین و نیک گو باشیم نفس اماره دایم در تلاشه که برعکس اون عمل کنه و هر بار که خودم رو تو چنگالش رها میکنم افسرده میشم ، مبارزه با تنبلی ، تقویت اراده ، مطالعه معنوی ، عبادت و کمک خواستن از مبدا راه کارهای مبارزه با این مشکل بیمارگونه اس که گاهی بسیار سخت میشه ، هر بار که نظرات دوستان رو میخونم انگیزه پیدا میکنم و با خودم عهد میکنم بیشتر تلاش کنم اما باز بعد از مدتی در جنگال افسردگی فرو میرم ، از همه دوستان سپاسگزارم
باسلام مرسی برای کارعملی واین همه زحمت دقیقا تماما نقاط ظعف من بودن که بهم یادآور شدن شکر
با سلام و احترام
از طریق یکی از دوستانم مورد انتقاد یکی از رفتارهای زشتم قرار گرفتم .او گفت مراقب باش که بعضی از رفتارهای تو ممکنه موجب دلخوری و سوظن قرار بگیره. اولش ایگو وارد فکرم شد و خواست دفاع کند و رفع انتقاد بکند . یاد مقاله افتادم و متوجه غرور بیجای خودم شدم . با تمام وجودم پذیرفتم و بسیار هم خدا رو شکر کردم که پیغامش رو بگوشم رسوند و قلبا میدونم اشکال از خود من بوده . از انتقاد دلسوزانه اش تشکر کردم . میدونم انتقاد دردناکه. بخصوص اگر ایگو بما القا کنه که .تو اینچنین نیستی. وقتی از اون صحنه دور شدم .خودم رو چک کردم متوجه شدم اصلا ناراحت نیستم .شاید برای اولین بار با انتقاد ،با کمک خودش این طوری برخورد کردم.و بسیار هم در وقت فکر و ذکر شخص مورد نظرم رو دعا کردم
نفس اماره گاهی خزنده با مرور (خاطرات تلخ گذشته , ندامت, حسرت , دریغ )وارد فکر می شود که اگر سریع متوجه رخنه کردنش نشویم از همان جنس افکار را باز تولید می کند و در سیاهی افکار جایی که یکتا حضور ندارد تورا رها می کند .این سیکل معیوب مانع رشد فکر و تربیت ان است.
با عرض سلام
من هم نفس را به صورت غفلت و فراموشی در خودم میبینم. مثلا برنامه مبارزه یک ماهه گذاشته ام و ۱۲-۱۰ روز اول هم هر روز محاسبه و بازبینی داشته ام ولی دیروز به خودم آمدم دیدم ۱۰ روز است که اصلا شبها چک و تیک نکرده ام و برنامه از دستم خارج شده است. بعد هم نفس آمده میگوید حالا این برنامه به هم خورد یک بار دیگه شروع کن! و با به وجود آوردن این صحنه ها میخواهد اراده ام را هم ضعیف کند و سعی در ناامید کردنم کند. من هم گفتم اشکالی ندارد تمام ده روزی که بازبینی و کنترل نداشته ام را صفر در نظر میگیرم ولی امتیازدهی میکنم و این دوره را هم کامل میکنم تا دور بعد که کارعملی را شروع میکنم بدانم نمره کل قبلی ام چقدر بوده است و سعی کنم بهتر عمل کنم.
سلام وهزاران بار شکر برای این تعالیم که از هر جواهری با ارزشتر است و به ما میرسد .باید بگویم اولین سوال که گفته شده روزی چند بار به نفس اماره فکر میکنید این همه راجع به نفس خوانده بودیم و شنیده بودیم ونفس طوری وانمود میکرد که انگار وجود ندارد وبنده از ان روز که برنامه گذاشتم مثلا روزی ۴ بار به یاد او بیافتم و به ان فکر کنم متوجه شدم من در نفس غوطه ور هستم چقدر حقه باز است و فعال است پشتکار دارد پناه برخدا از حیله های نفس اماره .
عرض سلام
تشکر از دوستانی که راهنمایی فرمودند
برای مبارزه با غرور چه راهکاری میتوان اتخاذ کرد و چه کار عملی میتواند مفید باشد؟
Zaza در مورد کار عملی برای مبارزه با غرور:
۱-اجتناب از مخالفت مستقیم با نظر دیگران (زمانی که صحبت طرف مقابل به نظرم اشتباه می رسد، مثلا وقتی کسی نظر شخصی راجع به مطلبی می دهد، اگر با او مخالف بودم از مخالفت با او اجتناب کنم، اگر با سکوت کار حل می شود و قضیه حساس نیست سکوت کنم. در صورتی که مخالفت لازم بود، یعنی عقل سلیم تشخیص داد که باید اشتباه شخص را گوشزد کنم، مثلا اگر حق الناسی در میان بود، اگر امر فوری نبود، صبر کنم، دیرتر به او بگویم، و قبل از آن نیتم را مرور کنم، تا مطمئن باشم از روی لذت ایگو نمیگویم.)
۲-اجتناب از ابراز نظر با قاطعیت (مثلا اجتناب از گفتن کلماتی چون: بدون شک، قطعا، صد در صد، مسلما… و به جای آن بگویم: اینطور به نظرم می رسد، برداشت من این است، اینطور فکر می کنم، در حال حاضر اینطور به نظرم می رسد) (مطلب ۲ برگرفته از زندگینامه بنجامین فرنکلین که در سایت ای-استاد الهی به زبان انگلیسی موجود می باشد)
دوست بسیار عزیزم غرور چنان عظیم و بزرگ است که ما را کاملا در بر گرفته مانند کوهی که در پای آن ایستاده آیم و میگویم کوه کجاست باید کمی عقب رفت تا متوجه کوه شد . بنابر این برای مبارزه با آن باید روی دیگر صفات بد اخلاقی کار کرد. مثلا نوع دوستی ، توجه به حال دیگران ، سعی در حق الناس نکردن ، غیبت نکردن ، حسادت نداشتن ، دعای خیر برای دیگران …. چون اگر دقت شود غرور از خو د خواهی و خود دوستی شروع می شود و تمامی این کارها روی عدم خود خواهی کار می کند
با سلام . در جواب zasa . در مورد غرور. بهنظر حقیر چند واحد صفاتی هست که اگر رویاونها کار کنید منغیر مستقیم روی غرور تان وهم زمان چند واحد صفاتی دیگرتان کار کردید ؛ ۱) گذشت . بخشیدن دیگران ۲) قضاوت نکردن موارد مادی و معنوی دیگران ۳) ادب . مودب بودن به دیگران . حال برای روی کار هر کدام از این صفات کارهای عملی دارد که باید انتخاب و روی خودتان کار کنید .
باسلام خدمت دوست عزیزzasa در قسمت نکاتی برای عمل (دیگران،اینه هایی برای شناخت خود ٢ ) می تواند کمک کند برایشناخت نفس ها مختلف و (غرور )و راههایی برای مبارزه با ان و دومین کامنت از دوستمان اشرف راه خوبی را بیان کردند برای مبارزه با غرور.
با عرض سلام و تشکر
با تشکر از کامنت Moi عزیز مطلب ادب
Zasa عزیز برای مبارزه با غرور نکاتی از دروس که به بنده کمک کرده، عرض می کنم
با توجه به تعالیم، غرور نظر مبالغه آمیزی است که شخص از خود دارد حال اگر پرونده ام جلوی همه رو شود و نقابم بیفتد موافق خواهم بود؟ ( مبانی ۲) شخصی بمن گفت تو بزرگ نیستی بلکه تو را بزرگ کرده اند. فهمیدم اگر نزد سایرین حرمتی هست، به جهت تعالیم است یا شرایط مناسب خانوادگی برای پیشرفت. در حالی که خود واقعی من پر از ایراد است.
دیدن صفات مثبت دیگران که شخصا فاقد آنها هستم بویژه افرادی که احساس مثبتی نسبت به آنها ندارم، کمکم می کند متوجه ناتوانی ام در داشتن صفات خوب بشوم. پروفسور الهی در کتاب راه کمال مبحث نیک بینی میفرمایند: اگر دقت شود حتی در بدترین ها هم صفات مثبت بسیاری می توان یافت. آقایی را می شناختم به جهت آزار دادن خانواده اش، به او کینه داشتم. سعی کردم صفات مثبت او را بیابم. او بدون محبت مادری بزرگ شده، بدون معلم خصوصی، کمک، تشویق یا کنترل خانواده، از دوره دبستان به شهر دیگری رفته تنها زندگی کرده، در تحصیل موفق شده، افراد فقیر می دانستند اگر نزد او بروند، مشکلشان حل می شود. او بدون اینکه فکر کند در محل کار این افراد باعث کسر شان او می شوند، با حوصله و خوشرویی به کارشان رسیدگی می کرد. در جمع دوستان، مزاح بود. دوستش داشتند و …
در آثارالحق نکته ای هست: کسی که مغرور شد، باید فاتحه اش را خواند. زمانی که می خواهم برتری ام را بر افراد تحمیل کنم، سعی می کنم به این گفتار فکر کنم
با عرض سلام و تشکر
در آغاز سال نو متوجه شده ام که در خطر هستم. از خدا کمک خواستم و با مطالعه معنوی سعی کردم راهی نشانم دهند تا نجات یابم.
نتیجه را خدمتتان عرض می کنم. لطفا اگر اشتباه متوجه شدم، راهنمایی فرمایید.
اگر از روی بی توجهی عیب خود را ندیدیم یا به دلایلی نپذیرفتیم، حداقل حساس باشیم و به پیامهای خدا توجه کنیم. آح۱گ۶۶۰
خداوند از طریق عکس العمل اعمالمان مسیرمان را روشن می کنند. حتی کوچکترین فکری، حداقل یک عکس العمل فوری دارد. راه کمال۱۱۸٫ پس اگر توجه داشته باشیم لحظه به لحظه از ما مراقبت و نگهداری می شود و می توانیم استفاده کنیم و نجات یابیم و بر عکس.
پیامها به نسبت شدت و ضعف عمل یا تیت، درجات دارند. حتی در آخرین مرحله که سقوط حتمی است، خدای مهربان باز هم راهنمایی می فرمایند تا نجات یابیم. مثلا “چند سال” قبل از رحلت، حضرت علی به قاتلشان می فرمایند بدست تو کشته می شوم نه این است که او در هر صورت قاتل حضرت علی باید می شد بلکه حضرت علی هشدار می دهند شاید “کاری” کند که این تقدیر از سرش رفع شود. گوش نکرد و فرمایش حضرت علی را باور نکرد و آن را غیرممکن شمرد.
نکته حیاتی اینکه هر فردی ممکن است در خطر باشد. . مثلا درویشی ک پدر استاد فرمودند روزی را می بینم که داری چایی می خوری و تریاک می کشی. ایشان عرض کردند قربان این غیر ممکن و محال است. شش ماه بیشتر طول نکشید که با دو دست توی سرش می زد که چرا در آنزمان فرمودند، “متوجه” نشده بودند “چاره بخواهند”.
آنچه حقیر از تعالیم متوجه شدم این است که برای مبارزه باغرور
۱٫ طبق همین درس، روزی چند بار به وجود نفس اماره در خود فکر کنیم.
۲٫ کارهایمان را خرد و ریز کنیم تا بتوانیم آسان تر بر نفس اماره ای که در عمل خرد و ریز شده هست، غلبه کنیم و حساب و کتاب در دستمان باشد.
۳٫ در هر تصمیم و عملی، خدا را بیشتر از خودمان دوست داشته باشیم و آنجه خدا می فرمایند را جلوتر از خواسته خود، اجرا کنیم. (عاقلانه ترین رویه این است که در هر عملی نیت نیک داشته باشیم و کوشش کنیم مطابق وجدان خود و رضای خدا عمل کنیم. راه کمال۱۲۳)
۴٫ به هشدار الهی که ممکن است از طریق سوال یک دوست ، عکس العمل عابری در خیابان، انتقاد، نصیحت یا برخوردی خشن تر باشد، توجه کنیم و متوسل شویم. اگر مستقیما آینده را می فرمایند، به هر وسیله که شده سعی کنیم تقدیر از سرمان رفع شود آح۲گ۴۱۶
حالا متوجه می شوم چرا می فرمایند بهترین صفت معنوی این است که سالک همیشه عیب خود را در آینه قلب بیند آح۱گ۶۶۰ چون
سرنوشت نهایی غرور و ندیدن عیب خود این است که محال است دست فرد از دامن حق کوتاه نشود.
امیدواریم خداوند ما را از شر کبر و غرور نگهدارد. آح۱گ۶۶۰
مرسی از بیان این مطالب خیلی اموزنده است
باتشکر از متیس بابت این متن زیبا وآموزنده
باسلام وتشکرازمتیس عزیزودوستان بزرگوار. دررابطه باهرنقطه ضعفی که درخودمان وجود دارد میخواهم مطلبی عرض کنم البته دوستان عزیزم همگی صاحب نظر میباشند چون ازتجربیات مفیدی که به اشتراک میگذارند کاملا روشن است که بخوبی روی خودشان کارمی کنند ولی همانطور که درتعالیم ومنابع ومقالات اشاره شده برعلیه هرنقطه ضعفی چه بصورت مادی یا معنوی سریعا درصدد چاره برآییم وبه محض پیداشدن سعی کنیم آنراازذهنمان بیرون کنیم برایش دلیل نیاوریم چون همیشه شکست میخوریم تلاش کنیم حرفش راگوش نکنیم واگرکافی نبودباتمام قدرت عکس خواسته اش عمل کنیم واگرکافی نبود فروتنانه ازیکتا کمک بخواهیم واین فرآیندراآنقدر تکرارکنیم تاچنین انگیزشهای منفی کاملا خنثی شود اگرباهیجان وصادقانه اورابه کمک بطلبیم فورا یک انرژی فراعلی رهایی بخش ازاو میگیریم تنها انرژی که قادراست نیروی شرور نفس اماره راخنثی کند واین کارراطولانی مدت باید درپیش بگیریم تاموفق شویم . دررابطه باصحبت دوستمان راجع به وسواس باید بگویم خودم هم تامدتی گًریبانگیر چنین صفتی بودم امابایاری خدا خیلی کم شده وروشی که درپیش گرفتم اینبود پذیرفتم چنین بیماریى دارم که هم زندگی خودم را وهم اطرافیانم را فلج کرده شایداطرافیانم بروی خودشان نمی آورند ولی باید بفکرراه نجاتی برای خودباشم ودراین راه باید خودم بخودم کمک کنم اول توجه کنم یعنی باتمرین فکروذکر وملتمسانه ازیکتا کمک بخواهم بعدتلقین کردن بخود خیلی موثراست ودرمرحله بعدی مبارزه بانفس ودرآخرپناه بردن به خدا همه این مراحل کمک می کنندتا انشالله موفق شوی البته این مطالب هم بااستناد به کتاب ملک جان ص١۴۶ میباشد .باتشکرازشما که حوصله بخرج دادید.
با عرض سلام خدمت همگی:
یکی از نقاط ضعفی که در من زیاد است ،خودخواهی وخود را بر تر از دیگران دیدن است (که البته این مورد بیشتر در مورد همسرم است چون او یک نسان صلح جو و با گذشت است و همین طور به ترتیب نسبت به فرزندانم وخانواده پایین تر ام )،و این باعث شده که فکر می کنم بهتر از دیگران فکر می کنم و تجربه دارم ،و دیگران را کمتر قبول دارم البته گاهی نظراتم درست است ،.ولی دیدم چیزی که مهم است این است که چطور نظر خود را به انها بگویم که این باعث خود برتربینی در ما نشود و بتوانیم انرا فقط بعنوان یک نظر مطرح کنیم وقتی به این صورت مطرح می کنم اثر بیشتری دارد و خودم هم احساس بهتری دارم ،و به خودم می گویم همان طور که خدا دست من را می گیرد وکمکم می کند پشتیبان بقیه هم است.