پاد زهری برای عصبانیت (٢) : محبت
مرحلۀ دوم، یافتن علت عصبانیت، الویت دادن به ارتباط با دیگران، محبت بهعنوان مادۀ موثر مبارزه.
١ – شروع یک تغییر کلی
مروری در تعلیم و تربیت: چندی پیش درکتابهای روانشناسی کودک مطالبی در مورد عصبانیت خواندم. در ابتدا دنبال راه حلی برای علل عصبانیت در والدین بودم ولی نکاتی در مورد علل عصبانیت در بچهها پیدا کردم که مرا با خیلی مسائل آشنا کرد. به اعتقاد روانشناسان عصبانیت یک عکسالعمل طبیعی است که از احساس عجز در مقابل اتفاقات و از سرخوردگی اصل لذت جویی منشأ میگیرد. چون فکر بچه هنوز به پختگی نرسیده نمیتواند مشکلات و محدودیتها را بفهمد و توجیه کند، و هر چه مطابق خواستۀ او نباشد برایش احساس سرخوردگی به بار میآورد. وقتی بچه با بحرانهای عصبی مواجه میشود، والدین باید برای او دلایل منطقی آورده و به آرامی و با صراحت، حد مناسب هر چیز را به او نشان دهند. بعد از تفکر در مورد این نکته که واضح به نظر میرسد متوجه شدم بهجای آنکه مثل یک فرد بالغ رفتار کنم، عکسالعملهایم مانند یک بچه است و عدم موفقیتمهایم به جای آنکه از طریق عقل و منطق توجیه شود، به صورت عصبانیت بروز میکند. به جای این که مسائل را برای بچههایم توضیح دهم به آنها پرخاش میکنم و این باعث خشم بیشتر شده و در نتیجه کار به جای باریک میکشد. این مشکل چندین سال است ادامه دارد و من سر در گم شده ام. باید اعتراف کنم که برای بچههایم سرمشق خوبی نیستم و هر بار به جای در پیش گرفتن روشی عقلانی، عکس العمل های شدید از خود نشان میدهم.
تجربه: خواهرم چند روز با بچه ٣ سالهاش مهمان من بود. از آرامش و صبر و حوصلهای که از خود نشان میداد، خیلی تعجب کردم. او با بردباری توجه بچهها را از کارهایی که نباید بکنند، منحرف میکرد. این طرز تربیت او خیلی هم موثر بود چون بچهاش بیشتر مواقع به حرفهایش گوش میداد و آرام بود. ولی نفس اماره من که هیچوقت آرام نمینشیند وارد میدان میشد و میگفت: «بله ولی او فقط یک بچه دارد، فقط همین یک کار را دارد. در ضمن لازم است بچه را گاهی بدون توضیح دادن هر چیز وادار به اطاعت کرد.» اتفاقأ همان روز سر ناهار در حالی که با آرامش غذا می خوردیم یک دفعه بین بچههایم دعوا شد و کار چنان بالا گرفت که یکی شان از جا پرید، و شروع کرد به فریاد زدن و بعد هم در را بهم کوبید و به اتاقش رفت. در سکوت با خواهرم نگاهی رد و بدل کردیم. خواهرم بعد از چند لحظه گفت: «معذرت میخوام ولی فکر می کنم رفتار بچه هایت و عصبانیتشان از طرز رفتار تو و عصبانیتی که از خود نشان میدهی ناشی می شود…»از حرف او بسیار دلگیر شدم و با خودم گفتم: « ای کاش مثل من چند تا بچه داشت و کمک هم نداشت…» ولی با تمام وجودم می دانستم حق با اوست. اگر می خواهم چیزی تغییر کند باید اول خودم را تغییر دهم. این الفبای تربیت و تعلیم به معنای واقعی کلمه است. چطور میتوانم از آنها توقع خیرخواهی، نرمش، محبت و آرامش داشته باشم ولی خودم عکس آن عمل کنم؟»»
بازنگری برنامۀ عمل: وقتی نتیجه گرفتم که عصبانیت به احتمال زیاد ناشی از استرس، فشار، خستگی و عجلۀ ناشی از کمبود وقت است به خود گفتم شاید بهتر است سعی کنم کمتر خسته شوم تا بهانهای به دست نفس ندهم. البته زنانی هستند که هم کار میکنند، هم بچه دارند و در عین حال آرامش خود را حفظ میکنند. با این طرز فکر سعی کردم برنامۀ زندگیام را طوری ترتیب بدهم که عقلائیتر باشد و بتوانم وقتی را فقط به بچههایم اختصاص دهم. بنابراین برنامهریزی بهتری کردم و کارهایی را که واقعا ضروری نبودند از برنامهام حذف کردم.
تغییر دید: چیزی که در مرحله بررسی متوجه شدم این بود که عصبانیت یکی از بروزات مشکل دیگری در زندگیام است: زندگی آنگونه که انتظار دارم مطابق میل من پیش نمیرود و این به خاطر این است که اولاً آنقدر غرور دارم که می خواهم همه چیز تحت اختیارم باشد و دیگر این که اساساً دیدم نسبت به اتفاقات و پیش آمدها معنوی نیست. مثلا تحمل ندارم که رفتار بچههایم خلاف انتظارم باشد. چون بچههای من هستند پس باید رفتارشان کاملا دلخواه باشد و آنطور که من میخواهم باشند. مثلا پسرم از نظر درسی مشکلاتی دارد و این موضوع را نمیتوانم تحمل کنم و بیشتر مواقع از این موضوع ناراحت میشوم. در حالی که عکسالعمل من نه تنها اثری ندارد بلکه مضر هم هست. متوجه شدم ناراحتی من به خاطر این است که کارنامۀ تحصیلی پسرم با تصویری که از او در ذهنم ساختهام تطبیق نمیکند و شکست او در شاگرد نمونه بودن را شکست خودم تلقی میکنم.
بنابراین تصمیم گرفتم فکرم را روی تربیت بچهها و ایجاد ارتباط صحیح با همسرم متمرکز کنم و سعی کنم هر روز نتایج معنوی این روش را به خودم یاد آوری کنم. هر وقت عصبانی میشدم موقع بیلان شبانه به خودم میگفتم : «آیا فراموش کردهای چرا و برای چه هدفی بچههایت را تربیت میکنی؟ آیا فراموش کردهای که داری روی نقاط ضعف خودت کار میکنی؟» اگر هدفت از انجام وظایف جلب رضایت خدا نباشد، به محض رویارویی با مشکلات کنترل خود را از دست خواهی داد. اما اگر رضایت خدا را در نظر بگیری موانع راه دیگر نه تنها عوامل مهاجم محسوب نمیشوند، بلکه ابزاری برای انجام عمل معنوی به حساب میآیند. واقعا سعی کردم با ایدۀ «رضایت خدا» عملکرد خود را تغییر دهم. زیرا در نظر گرفتن رضایت خدا در انجام وظایف مانند مرهمی است بر همه مشکلات.
تجربه: یکی از اعضای فامیل میخواست به فرودگاه برود برای اینکه خدمتی کرده باشم تصمیم گرفتم او را به فرودگاه ببرم. انجام این کار برایم خیلی سخت بود، چون اخیرا از من خیلی انتقاد میکرد. به طرف منزل او رفتم تا او را به فرودگاه ببرم. اتفاقا بیشتر مسیرها بسته بودند. با آنکه خیلی ناراحت شدم به خود گفتم وقتی تصمیم میگیری به دیگری کمک کنی باید مشکلات آن را هم قبول کنی. وقتی به خانهاش رسیدم. چند چمدان خیلی سنگین داشت. کمی به او ایراد گرفتم که این همه چیز را برای چه با خود می برد تا بالاخره راه افتادیم. اول خیلی با محبت با هم حرف میزدیم تا اینکه یک دفعه با یک لحن نیشدار به من گفت: تو واقعأ غیر قابل تحمل شدهای چون دائم تلخ و عصبی هستی. خونم به جوش آمد و میخواستم جواب دندانشکنی بدهم. خوشبختانه زنگ خطر به موقع در گوشم صدا کرد : « این خدمت را به خاطر رضایت خدا میکنی. عصبانی نشو و گرنه اجرت را به باد میدهی.» هر لحظه وسوسه میشدم عکسالعمل تندی نشان بدهم ولی به خدا پناه میبردم و میگفتم: «خدایا شکرت که به من توجه داری، برایم امتحان میفرستی، این انتقادات علامت رحمت تو هستند.»
در دنبال این حالات که تحملش برای ایگو بسیار سخت بود اجبارا پذیرفتم که عصبانیت، چه به صورت پرخاشگری ظاهری و چه بصورت شکوه و شکایت و خشونت درونی نشانه نقص معنوی بسیار بزرگی است: ناشکری، بیتوکلی و بد بینی. در این مبارزه متوجه شدم، عصبانیت من بیشتر به این سبب است که از موقعیت خود راضی نیستم و انتقام سرخوردگیهای خود را با پرخاش کردن به دیگران میگیرم. مثلا وقتی حتی دورنا از همسرم شکایت میکنم که چرا این کار یا آن کار را نمیکند در حقیقت مرتکب ناشکری بزرگی میشوم چون با این ترتیب چشم خود را روی صفات خوبی که دارد میبندم و روی قسمت منفی تمرکز میدهم و بهجای دیدن نعمت هایی که خدا به من داده افکار منفی تولید می کنم.
٢ – عمل
بعد از چند هفته تفکر مداوم برای تغییر اساسیِ روند فکری خود، شروع کردم به یافتن راهحلهایی برای استفادۀ روزمره. برای این منظور دو راه به نظرم رسید:
١- پیدا کردن روشهای مناسب برای فرو دادن عصبانیت بستگی به موقعیتهای مختلف.
٢- برنامۀ محبت.
برای قسمت ١ چندین تکنیک پیدا کردم تا بتوانم عصبانیتم را کنترل کنم.
«همان طور که هر مرض جسمی دارویش در خود جسم است، مرض های روحی هم دارویشان در خودشان است. مثلا اگر کسی در هنگام عصبانیت خودش را کنترل کند و عصبانیتش را بروز ندهد، همین روش بالاخره مداوای عصبانیت را می کند.»( برگزیده، گفتار ١۴٩)
• وقتی می بینم صدایم در حال بلند شدن است سعی میکنم صدایم را پایین بیاورم به این صورت که لحن حرف زدنم را ثابت نگه دارم
• اگر بچهها از انجام کاری خودداری میکنند و به حرفهایم گوش نمیدهند. علت را برایشان توضیح میدهم. و سعی میکنم به صورت پیشنهاد موضوع را مطرح کنم: اگر کارها را سریعتر انجام دهیم بعد میتوانیم با هم یک کتاب بخوانیم. با دیگران هم همینطور عمل میکنم: مثلا به جای اینکه به همسرم بگویم عاجز شدم از بس بستههای سنگین خرید را حمل کردم… اگر خرید نکنی چیزی برای خوردن نیست… به او میگویم: امروز با هم برویم خرید. هم فرصتی میشود که کمی با هم باشیم و هم برای حمل چیزهای سنگین میتوانی بهمن کمک کنی.
تجربه: باید گفت در ابتدا کار «فرو دادن عصبانیت» برایم قابل هضم نبود. بعد از چند روز که به خاطر کارائی، امتیازات خوبی در بیلان شبانه گرفته بودم و همۀ اعضای خانواده آرامش بیشتری پیدا کرده بودند، حالت بی تفاوتی شدید تمام وجودم را فرا گرفت. طولی نکشید احساس کردم رابطه ای بین این حالت و مبارزۀ من وجود دارد، اما چه رابطهای؟ به نظرم میرسید که ترفندهای نفس اماره مرا از افراط به تفریط کشانده است. ولی بعد از تعمق در این مورد متوجه شدم که در این ترفندها علت و هدف نهایی از انجام این کارها را از یاد برده بودم در اینجا به یاد مطلب زیر از کتاب طب روح افتادم:
“اگر درمان بدون نیت مافوق علی باشد، از آنجا که انرژی بمقدار کافی جذب نمی شود، یا نتیجه ای از آن نخواهیم گرفت و یا نتیجۀ آن موقتی و نا متعادل خواهد بود.” ( طب روح، ص ٣٩)
برای قسمت دوم، به دفترچه عمل خود برگشتم و کار عملی جدیدی انتخاب کردم: روزی یک کار مثبت برای همسرم بکنم. خودم متوجه شده بودم که در بعضی موارد خشم که در طی روز برایم پیش آمده بود (بویژه مواردی که متوجه همسرم بود) نوشتن و فکر کردن روی آن عصبانیت مرا تشدید میکرد چون به نحوی روی کاغذ با اشاره به عیوب او انتقام خودم را میگرفتم. بنابر این تصمیم گرفتم دیگر چیزهای منفی ننویسم و به جای آن کار مثبت و خوشایندی برای همسرم بکنم، ولو کار کوچکی مثل درست کردن قهوه برای او. البته میبایست کاری باشد که قبلا نمی کردم و به آن عادت نداشتم و قرار گذاشتم آن کار را هر روز انجام دهم، حتی اگر به دلایلی از او دلخور بودم.
در اینجا هم جمله ای از کتاب طب روح مرا در انتخاب خود تأیید کرد :
«یکی از روش های درمانی برای مبارزه با افراط یا تفریط آن است که به ضد آن عمل شود و با پشتکار آن قدر تکرار گردد تا افراط یا تفریط از میان برود و تعادل دائمی که همان فضیلت الهی است، جای آن را بگیرد.» ( طب روح)
اما هر چه در این کار و در افکار و تصمیمات خود پیش رفتم، بیشتر متوجه شدم که نقطۀ مقابل عصبانیت خیرخواهی و محبت است. بهمان اندازه که خشم در دیگران ایجاد جراحت میکند، محبت سبب برقراری روابط خوشایند میشود.
تجربه: به عنوان کار عملی یک روز تصمیم گرفتم کمد لباس های همسرم را مرتب کنم، یعنی کاری که مدتها انجام نداده بودم زیرا میخواستم به او بفهمانم این کار من نیست. چند روز بعد به خودم گفتم : «او حتی از من یک تشکر هم نکرد! شاید حتی متوجه این کار نشده!» بعد بلافاصله صدای عقل به گوشم رسید : «تو این کار را برای تشکر او کردی یا برای رضایت خدا؟ اگر به خاطر رضایت خدا کردی هیچ مهم نیست که او متوجه شود یا نه.» بعد از مدتی که این دلائل را آوردم (که دقیقا ده روز طول کشید)، به یک حالت تسلیم واقعی رسیدم، و به خود گفتم مهم این بود که کمد لباس مرتب شود. و درست بعد از ده روز، یک شب همسرم گفت : « راستی، هنوز از تو برای مرتب کردن کمد لباسم تشکر نکرده ام. چقدر خوب و خوشایند است! واقعا مرسی!» در آن لحظه احساس کردم فرشته ای بمن لبخند میزند…
بیلان
هنگام نوشتن این مطالب، به این نتیجه رسیدم که با آنکه بیلان جزء لاینفک کار عملی من است، برایم بیلان گرفتن آسان نیست چون به هیچوجه احساس نمیکنم که این روش به سطح مطلوب رسیده باشد. این کار من هنوز در حال تغییر و تحول بوده و می دانم که هنوز دور، حتی خیلی دور از دریافت جوابی قطعی برای حل این موضوع هستم و با تمام اوصافی که گذشت خود را در ابتدای این کار می بینم. با این حال سه ماه اخیر برای من تجربیات بسیار گرانبهایی به ارمغان آورد که سعی میکنم در چند سطر خلاصه کنم.
با آنکه میدانستم این عیب در من وجود دارد، کار فکری که انتخاب کرده بودم به من امکان داد تا دقیقا تشخیص دهم در چه شرایطی، با چه کسی و چرا عصبانی میشوم. نکتۀ مهمی که دریافتم این بود که عصبانیت یک عیب مستقل از عیوب دیگر نیست تا آن را با خستگی و فشار روانی و استرس توجیه کنیم بلکه نمایانگر مجموعهای از ضعفهای جسمی، روانی و معنوی است که در ابتدای کار عملی من در تصور نمیآمد. مهم ترین یافتۀ من این بود که تمام تمرکز را روی خودم، برداشتهایم، تصمیمهایم و مسائل خودم داده بودم بی آنکه سعی کنم خود را جای دیگران بگذارم و به جای متهم کردن آنها که سبب ناراحتیام میشوند، آنها را درک کنم. برخلاف تصورم که فکر میکردم در صدد خدمت به دیگران هستم، عصبانیت در مقابل حق ناشناسی دیگران، به من نشان میداد که حتی وقتی به طرف آنها می روم بیشتر به خاطر ارضای ایگوی خودم است و نه بخاطر رضایت خدا. پس هنوز مبارزۀ بزرگی در پیش دارم که در کنار مبارزه با عصبانیت باید انجام شود و آن تصحیح نیت خودم در تمام کارهایم است و رضایت خدا را بر رضایت خود ترجیح دادن است. من واقعا در این سه ماه مشاهده کردم که این موضوع راه گشایشی برای هر نوع عمل معنوی است. آنچه به برکت این تجربه یافتم این بود که اگر اعمال ما واقعا و صادقانه در جهت رضایت خدا باشد دیگر دلیلی برای عصبانیت نداریم چون نه احساس ضعف و ناتوانی میکنیم و نه به نتیجه کار داریم. بلکه وظایفمان را بدون انتظار در یک حالت خوشی معنوی حقیقی انجام دهیم و منتظر قدرشناسی دیگران نیز نیستیم.
در برنامه های آیندهام، نکته ای را در مورد محبت و خیر خواهی گرفته و آن را توسعه خواهم داد، چون به همان اندازه که کار روی عصبانیت مشکل بود، بعد از کوشش های اول، عمل به محبت زندگی و دید مرا تغییر داد. حتی امروز می توانم بگویم که زندگی زناشوئی و خانوادگی مرا از یک وضع بحرانی و یک تشنج فوق العاده نجات داد. این موهبتی است که عواقب مثبت آن را پیش بینی نمیکردم. دیگر بار آموختم که کار های خوب را از روی محبت و عشق انجام دهم، بدون انتظار تشکر. این برنامه برای من یک گرمی، و یک نور درونی به ارمغان آورد و الان میبینم در من و اطرافیانم تاثیر چشمگیری داشته است. استاد الهی در این مورد می گوید:
« انسان باید وجودش مانند انگبین شیرین باشد تا همیشه خیرش به دیگران برسد. همان طور که انگبین از شیرینی اشباع شده است، انسان هم باید آنقدر خوبی و نیکی در خودش حل کند تا وجودش مانند انگبین از نیکی اشباع شود. اصولا اگر انسان خوب باشد و خیرش به دیگران برسد، یعنی نیک بین، نیک گو و نیک کردار باشد، اول خیرش به خودش می رسد، یعنی همیشه خوش حال است. بعدا، فایده اش به مردم سرایت می کند»
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
با سلام وتشکر از این دو مقاله بسیار بسیار مفید و عملى.
خیلى خوبه که آدم کارهاشو تجزیه و تحیل کنه. به قول این دوستمون بعضى وقتها بیلانى از رفتارمون بدست نمیاریم اما مرور چند بارشون بهتر و دقیق تر میتونه نقاط ضعفمونو آشکار کنه.
زندگى الان من هم مثل این دوستمونه قبل از شروع مبارزه با عصبانیت و تا وقتى آدم براش تلاشى نکنه امکان نداره خودبه خود از بین بره. ممکنه مدتى به علت پر انرژى تر بودن آدم ، کمتر رخ بده اما بمحض اینکه زندگى روى تلخشو نشون بده باز ضعف عصبانیت بدتر از قبل بروز میکنه.
و تنها راه کار عملیش هم اینکه مثل این دوست ،بطور مستمر به نیت رضاى خدا بدون داشتن توقع و سعى در بروز ندادن خشمش ،مهر ورزیدن رو جاىگزین کنه و این به مرور تغییرى اساسى ایجاد میکنه .
باسلام
ضمن تشکر بابت مقاله زیبا. هر درسی که گذاشته میشود بدون شک به این معنی است که باید روی این نقطه ضعف کار کنیم. کتاب طب روح در نشان دادن روش های مبارزه با نفس بسیار مفید است. ممنون از درس کاربردی و زیبا
با سلام و تشکر از این مقاله زیبا
هر عکس العمل و کاری که در هنگام عصبانیت انجام می دهم اشتباه است و عواقب آن گریبان گیر زندگیم می شود پس باید درهنگام عصبانیت موضوع را به خلوتم ببرم و در مورد آن حسابی فکر کنم و با کمک گرفتن از یکتا نیتم را مافوق علی کنم
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامى
واقعا از خواندن این دو مقاله، بخصوص تجربیات و سناریو هاى مقاله ى دوم، بسیار لذت بردم.
به من خیلى کمک خواهد کرد.
گفتار۴۱۵ در کتاب برگزیده نیز بسیار در این مورد کمک حالم بود.
ممنون
با سلام و خسته نباشی . سپاسگزارم از مقاله اموزنده.
Thank you so much for this article
با سلام و تشکر از متیس عزیز با خواندن این مقاله یاد گرفتم که چطور باید نقطه ضعف را پیدا کرد و چطور باید با ان مرحله به مرحله مبارزه کرد باز هم متشکرم.
واقعا سپاسگزارم بخاطر این همه زحمت بیدریغ که دراین راه می کشید.خیلی خوب مطالب جمع بندی شده بود درک موضوع عصبانیت وراهکارهایش مرابفکرفرو برد که میتوان با تک تک ضعف هاوعیوبم به همین ترتیب که اشاره کرده اید مبارزه کنم روش مبارزه مرحله به مرحله آموزش داده ایدم امیدوارم با پشتکار ومهترازهمه توفیق یکتا موفق شویم با ضعف ها وعیوبمان مبارزه کنیم .
با سلام و تشکر از این مقاله بسیار مفید ، یکی از از دلایل عصبانیت که من در خودم پیدا کردم این است که زیادی خود خواه هستم و انتظار و توقعم از دیگران مخصوصا خانواده ام بسیار زیاد است و وقتی خلاف انتظارم عمل میکنند عصبانی میشوم .
راه حلی که برای اینکار دارم این است که در اینگونه موارد خودم را بجای طرفم بگذارم و ببینم که که خودم جای او بودم ، توقعم از او بجا بود و مسلما اکثر متوجه خواهم شد که انتظارم بیمورد است و انوقت کم کم ارام خواهم شد.
با سپاس از شما
Excellent analysis of identifying triggers of anger in our daily life. It helped pinpoint weak points I face and has armed me with a blueprint to help me overcome them. Very well written article. Thanks.
با سلام و تشکر از این مقاله اموزنده
با سلام وتشکر فراوان از قسمت دوم مقاله
انقدر مقاله پر مطلب وپرکاربرداست که به نظرم باید ابتدا چندین بار آن با دقت بخوانم.
دو راه که مرا در مبارزه با فرو نشاندن خشمم کمک کرده است :
۱- توقعاتم را از دیگران کم کنم، هر کاری یا محبتی که برای هر کس چه خانواده چه دیگران می کنم، سعی کنم در مقابل از انها انتظاری نداشته باشم. برای اینکه بتوانم این حالت را در خود ایجاد کنم باید سعی کنم هر کاری می کنم به خاطر رضایت خدا که یعنی همان رشد روح خودم است انجام دهم نه به خاطر دیگران.
۲- سعی کنم شرایط دیگران (فرزند، همسر بقیه خانواده و اطرافیان را درک کنم و خودم را در شرایط انها قرار دهم؛ مثلا هرگز نمی توانم از یک بچه همان انتظاری را داشته باشم که از یک ادم بزرگ توقع دارم، چون شرایط سنی و عقلی و درکی و احساسی بچه با یک ادم بزرگ خیلی فرق دارد ، سعی کنم شرایط را از دنیای او ببینم، انوقت از خیلی ازاشتباهاتش ،بی نظمی هایش ،حرف نشنوی هایش از کوره در نمی روم. باید سعی کنم با زبان ساده و متناسب با درک وسنش با او حرف بزنم و با استفاده از روشهای حذاب متناسب با سنش اموزشش بدهم؛ مثلا اگر اتاقش همیشه ریخت وپاش است، اصلا لازم نیست داد بزنم یا تنبیهش کنم ، کافی است مثلا به او پیشنهاد بدم بیا با هم کارهای اتاق را تقسیم کنیم،ابتدا به او حق انتخاب بدهم، بقیه کارها را که در ابتدا ممکن است تعدادش از انهایی که او قرار است انجام دهد بیشتر باشد، خودم در کنار هیکدیگر انجام دهیم .ضمن انجام کارها به طور غیر مستقیمو هدفمند سعی کنم به او با بیان تعداد کارهایی که در محل کارم انجام دادم بفهامانم که خسته هستم، به او بگویم چه خوبه وقتی مامان می اید خونه اتاق تو هم مرتب باشه تا وقت بکنه مثلا برات سیب زمینی سرخ کرده درست کنه با برات کتاب قصه بخونه یا ترا ببره پارک و… به نظرم با صبر و حوصله و ارامش و وقت گذاشتن و تشویق کردن بچه ها می توان خیلی مطالب را بدون داد و بیداد به انها یا د داد.
باتشکر بسیار ویاد اوری به خود نگری مجدد، مطالب این مبحث مانند یک آینه خودم رادر آن دیدم و راهکارها وتجربیات آموزنده را بصورت یک کار عملی دراورده ام. با امید موفقیت برای متیس عزیزو همکاران وبقیه دوستان.
با سلام و ممنون خیلی مفید بود
انشاالله توفیق عمل هم داشته باشیم
با تشکر
با سپاس و تشکر از متیس عزیز بخاطر قست دوم این مقاله زیبا
اصولا ما انسان ها دوست داریم خیلی زود نتیجه بگیریم،برای مثال دوست داریم خیلی زود از ما تشکر کنند ، خیلی زود بچه مان تربیت شود یا خیلی زود یک دانشمند تمام و کمال در همه امور باشیم و همین عدم صبر و نرسیدن به این خیلی زودها ما را عصبی می کند و درنتیجه ادامه راه را برایمان سخت می کند.در این حالت شخص نا امید شده و به راه حل های منفی و اشتباه بسنده می کند.در صورتی که اگر بتوانیم با صبر و حوصله و بردباری در این مسیر گام برداریم و وقت مان را هدر ندهیم به یک انسان پخته و آگاه تبدیل خواهیم شد.
با سلام و تشکر
در این دو مقاله متوجه اهمیت و نحوه عمل این ویترو هم شدم یعنی قبل از حرکت باید عملمان با طراحی و برنامه ریزی و بررسی همه جوانب هم باشد و در واقع با داشتن برنامه و آگاهی است که میتوانیم قدم به قدم یعنی به تدریج پیش برویم به امید خدا
به دنبال یک مثال بودم . یک مثال عملی از برخورد و تجزیه تحلیل با یک نقطه ضعف صفاتی و مخصوصا نوع کار عملی بیلان و اینکه این کار عملی کی چطور باید تصحیح بشود یا تغییر داده شود و تطبیق داده شود با تجربیات و اتفاقات. خدا که این مقاله را ترجمه کردید.
سلام . فقط میتوانم بگویم متشکرم . عالی و بسیار اموزنده
با سلام و خسته نباشید خدمت شما،به امید موفقیت همه ما در راه مبارزه با این نفس اماره و به تعادل رساندن آن.
با سلام و تشکر
محو این مقاله زیبا شدم و متوجه شدم که چقدر از این راهکارهای دوست عزیزمون بدور هستم
اما نا امید نمیشوم چون خدایی دارم که مثل پدری مهربان مراقبم هست.
“”خدایا شکرت که بمن توجه داری، برایم امتحان میفرستی، این انتقادات علامت رحمت تو هستند””
در طی روز این جمله را با خودم تکرار خواهم کرد .
با سلام خدمت دوستان. من نیز در مبارزه با عصبانیت تجاربی داشتم که شاید بتواند در کنار این مقاله ارزشمند، مفید باشد.
۱- ابتدا من سعی کردم بفهمم چگونه عصبانیتم نشانه زبونی در عقل و نداشتن قدرت است. با کمال تعجب با ضعف خودم بصورت عملی آشنا شدم. هر زمان که درونا در موضع ضعف بودم و آرامش کافی نداشتم و قادر به کرسی نشاندن حرفم یا تفهیم طرف مقابل نبودم خشم بر من مسلط می شد.
۲- متوجه شدم همواره بعد از عصبانیت شرمنده و پشیمان می شوم و در مقابل کسی که به او عصبانی شده ام در موضع ضعف قرار می گیرم و اکثرا مجبور به عذر خواهی هم می شوم.
۳- به تجربه متوجه شدم که چون حافظه ضعیفی دارم نتایج بدست آمده را در زمان عصبانیت فراموش می کنم در نتیجه باز عصبانی می شوم. کار عملی برای خودم مشخص کردم. درس هایی که در مورد اثر مضر عصبانیت آموخته بودم را در دفتر یادداشتم نوشتم و روزانه حداقل یک بار به صورت این ویترو روی اثرات منفی عصبایت فکر کردم یا با خواندن آن مطالب از دفتر، نتایج منفی عصبانیت را به خودم یادآور شدم.
درسهایی که یاداشت کردم عبارت بود از:
– اکثر ناراحتی های من به علت توقع بیش از اندازه است.
– خود بزرگ بینی ایجاد توقع می کند. پس برای رفتار دیگران که من آن را نا مناسب می بینم، علتی وجود دارد که من از آن بی خبرم. من هم جای آنها بودم شاید رفتار مشابهی داشتم. به عبارتی فقط شرایط خودم را در نظر می گیرم که عصبانی می شوم.
– اگر کاری برای کسی انجام می دهم سعی کنم با نیت رضایت خدا باشد و توقع قدردانی نداشته باشم.
– برای جلوگیری از خشم، باید به یاد داشته باشم سالک باید نفع دیگری را بر نفع خود ترجیح دهد.
– به یاد داشته باشم پس از عصبانیت پشیمانی قطعی است.
– عصبانیت مرض بدی است، هم ضرر روحی دارد و هم ضرر جسمی، حتی قوه عقلایی را هم ضعیف می کند.
– خشم برای عالم روحی و قوه مغناطیسی انسان سم است، هر چقدر کمتر، قوه مغناطیسی زیاد تر می شود.
– کسی که عقل، فهم و دراکه اش قوی باشد می فهمد بد است خود را کنترل می کند.
– تسلط بر نفس برتر از کردار است. تسلط بر نفس نباشد کردار بر باد می رود.
۴- در مورد عصبانیت به فرزند به خودم یاد آوری می کنم رفتار پرخاشگرانه من همچون تصویری در ناخود آگاه فرزندم حک می شود و این رفتار زشت را به او نیز یاد داده ام.
۵- اگر فرزندم رفتار غلطی دارد که موجب عصبانیت من می شود احتمالا موردی را به درستی به آموزش نداده ام سعی کنم مورد را پیدا کرده و به شکل درست به او آموزش دهم. شاید رفتار غلط فرزندم در اثر مشکلی است که در مواجهه با دوستان، مدرسه و یا …… داشته و من در آن شرایط به عنوان والدین نه تنها وقت نگداشته ام که شرایط روحی او را بفهمم و به او کمک کنم، بلکه انتظار من مشکلی به مشکلات او اضافه کرده است .
۶- به تجربه دیده ام در مواردی که فرزندم در مقابل انتظارات تربیتی من پذیرش نداشته با تغییر شرایط و دعوت به بازی و مهربانی به راحتی تغییر موضع داده و دوستانه از مشکلاتش نیز با من صحبت می کند که این کار فرصت مشورتی و تربیتی بیشتری هم برایم فراهم می کند.
با سلام و عرض ادب وتشکر از این دو مقاله کاربردی این دو مطلب( عصبانیت یک عیب مستقل از عیوب دیگر نیست تا آن را با خستگی و فشار روانی و استرس توجیه کنیم بلکه نمایانگر مجموعهای از ضعفهای جسمی، روانی و معنوی است که در ابتدای کار عملی من در تصور نمیآمد)
(عصبانیت در مقابل حق ناشناسی دیگران، به من نشان میداد که حتی وقتی به طرف آنها می روم بیشتر به خاطر ارضای ایگوی خودم است و نه بخاطر رضایت خدا.)توجه من را بسیار جلب کرد.
همیشه مبارزه با عصبانیت یکی از کارهای عملی من بوده که متاسفانه هیچوقت موفق به کنترل ان نشده بودم و پس از مدتی باز دچار ان میشدم درست وقتی که فکر میکردم قادر به کنترل ان شده ام.
با خواندن این مقاله تازه متوجه نقایص کارم و نحوه برخورد درست با ان شدم. امیدوارم که به یاری خدا بتوانم این بار درست عمل کنم.با تشکر از متیس و کلیه دوستان
با سپاس و تشکر از متیس عزیز, مطلب بسیار کاربردی و مهمی است که شاید بتوان گفت غالبا” به انحاء طریق درگیر آن هستیم.انشاالله خداوند یاری مان فرمایند که بتوانیم در رفع این نقطه ضعفی که از بسیاری معایب صفاتی تشکیل شده و مرتبا” شدت می یابد کمک بشویم. البته در این جریان اراده خودمان نیز نقش اساسی دارد و باید سعی کنیم تا حد امکان گول نفس اماره را نخوریم.
با سلام وتشکر بینهایت.
در برنامه عملی خودم تصمیم به عمل این ویو برای جلوگیری از عصبانیت گرفته بودم که اتفاقا امروز چند صحنه پیش اومد که شکر خدا و کمک یاری یکتا جلوی عصبانی شدن گرفته شد و بعد از جلوگیری از عصبانیت احساس بسیار بسیار خوبی بهم دست داد. باید بگم که قبلا هم از این موارد برام پیش اومده بود و جلوی عصبانیت رو گرفته بودم ولی چون بدون برنامه ریزی و هدفمندی (رضایت خدا) انجام داده بودم، احساس سرخوردگی میکردم. نتیجه گرفتم که عملی مشابه با نیت و هدف متفاوت اثر مشابهی نداره. با تشکر و آرزوی موفقیت
بسیار مقاله زیبایی بود.
با خواندن این مطلب هر چه بیشتر متوجه اهمیت عمل سیستماتیک و منظم شدم.
با تشکر از کامنت ۲۱ که بسیار نوشته شان مفید بود. عصبانیت من از بدبینی و بی صبر وتحملی هم تاثیر زیادی می گیرد. مثلا تصور اینکه زندگیم به پایان رسیده با بچه ام و تا عمر دارم باید حال و احوال کسل و نق نقهایش را تحمل کنم. وقتی فکر می کنم که این روزها خیلی سریعتر از چیزی که فکر می کنم خواهد گذشت ولی تاثیرو بازتاب معنوی عصبانیت من خیلی بیشتر از چیزی است که تصورش را بتوانم بکنم دامنه تحملم کمی بالاتر می رود. .
با سلام و سپاس فراوان
فکر میکردم عصبانیت برایم تا حد زیادی قابل کنترل است اما متاسفانه وقتی دروغی بسیار زیان آور از یکی ازآشنایانم برملا شد …. از عصبانیت نتوانستم جلوگیری کنم…
این مرا متوجه زبونی و خاری خویشم میکند!!! و اینکه هنوز نتوانسته ام ارزش معنوی افکار و اعمالم را بدانم.
دررابطه باعصبانیت فقط خدا به انسان رحم کند که آن لحظه تصمیم اشتباه نگیرد من که درموقع عصبانیت فکرم کار نمی کند ولحظه است که زبونی وعاجزبودن خودم رااحساس میکنم این مسأله بارها برایم پیش آمده ونتوانستم مبارزه کنم خصوصا دررابطه با فرزندانم.چنان حکمرانی میکنم وتوقع بیش ازحد از آنها دارم که خدا میداند ودرآن لحظه کنترل زبان برایم مشکل میباشد اگردوست عزیزی تجربه ای دراین رابطه دارد خواهشا راهنمایی فرمایید .
کامنت ۲۸ عزیز ! واقعا خدا به ما رحم کند. چیزی که شاید شما هم امتحان کنید این است که بلند بشوم بروم فعلا یک اتاق دیگر یا بهتر توی بالکن جایی که هوای آزاد باشد و محیط کلا عوض بشود. از آن اتاق بیرون رفتن. وقتی که می بینم عصبانی دارم می شم یا حتی در حینش به محض اینکه آدم متوجه شد باز از آن موقعیت هاست.
سپاسگزارم ازراهنمایی کامنت ۲۹٫حقیقتش به این نتیجه رسیده
ام که مانورهای خدابسیارزیاداست وباید حواسمان راجمع کنیم دایما درحال امتحان پس دادن هستیم ویکی ازواحدهای امتحانی که هرلحظه باماست وباید پاس کنیم کنترل واحدعصبانیت میباشد وبرای این کار باید بخداپناه برد وهرلحظه عاجزانه ازاو درخواست کمک کنیم تانفس عصبانیت را درخود مهارکنیم واینکارتنهاباتوجه به او میسر میشود .همانطور که حضرت شیخ عزیز درگفتارشان فرموده اند:توجه -تلقین -مبارزه بانفس وبخداپناه بردن تک تک اینها کمک می کند ومبارزه آسانتر شود.البته راهکارهای کامنت ۲۹ نیز بی تاثیر نمیباشد.
چقدر قشنگ این مقاله توضیح میده که چطور روی خودمون کار کنیم و صفاتمون رو به معنی دقیق کلمه بررسی کنیم الان که راجع به خودم فکر کردم دیدم هیچ وقت با این جدیت و پشتکار روی نقطه ضعفی کار نکردم.ممنونم بابت این مقاله ی آموزنده.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما عزیزان
بسیار بسیار عالی بود خیلی حظ وافر بردم از این
مقاله با ارزش و زیبای شما
از زحمات پرفسور بهرام الهی عزیز که اینقدر وقت و
عمر گرانمایه شان برای هدایت بشریت میگذارند ،بسیار سپاسگزارم
سلام و تشکر از متیس بلاگ عزیز
جقدر خوب و عالی توضیح داده ، چگونه صفاتمان را با پشتکار مهندسی کنیم ( به حال خودم و اعمالم گریه ام گرفت ) انشاالله بیشتر تمرین کنم خدا را بیشتر شکر کنم که زنگ خطر به موقع در گوش ام صدا کند و تمرین کنم به اجر و مزد ، کاری که برای رضایت خدا میکنم فکر نکنم تا انشاالله یکتا در این دنیای پر ستیز و پر فریب و پر ازمون خودش کمک کند
سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیزی که تجربه هاشون رو در اختیار ما قرار دادن بسیار عالی و روشن بود و کلی به من کمک کرد ،چقدر آروم شدم به راستی که اینجا شده مرکز ارامشم و راهی برای فرار کردن از دست ایگو و انرژی هایش
امیدوارم همگی مان با کمک او بتوانیم این راه را به نحو احسنت به پایان برسانیم و به سرای جاودانه خویش برسیم
سلام و سپاس فراوان برای ارسال این مقاله های مفید و کاربردی. و تشکر از دوستان که تجربه های خوب خودشون رو لطف میکنند و به اشتراک میگذارند.
برای آدم عصبانی الاحوالی مثل من گوش دادن به موسیقی روحانی استاد بسیار تاثیر گذار است. هر بار وجودم با افکار منفی سیاه میشود و میروم به سمتی که با بدخلقی حق دیگران مخصوصا خانواده ام را پایمال کنم، گوش سپردن به موسیقی معنوی مثل آبی ست بر روی آتش… افکار خیرخواهانه جایگزین کینه و خشم میشود.
درود و عرض ادب
قبلاً این دو مقاله در باره عصبانیت را خوانده بودم
و فکر میکردم مطالب را به یاد دارم…
برنامه سفری با تعدادی از دوستان صمیمی ام پیش رو دارم
دائما در ذهنم سناریوهایی شکل میگرفت از اینکه آنها ایرادات من را به من گوشزد میکنند و یا شرایط سخت زندگی من را درک نمیکنند و در جواب درد و دلهای من واکنشی که دلخواه من هست را ،، ندارند.
طی چند روز اخیر با این افکار ، عصبانیت در ذهن من شکل میگرفت و در ظاهر هم بروزاتی داشت که دخترم متوجه شده بود و میگفت ، چیزی شده؟ از چیزی ناراحتی؟!!
گیج و شرمنده میشدم و نمیدانستم چه جوابی بدهم و در نهایت مجبور شدم داروی آرامبخش بخورم !!
منتظر بودم سفر شروع بشه و انتقام خودم رو از دوستانم بگیرم !!!! چون نفسم از قبل داستان را پیش بینی کرده بود …
مواردی که با خواندن این دو مقاله و تجربیات ارزشمند دوستان در خودم تشخیص دادم:
_قضاوت و پیش داوری.
_عدم رضایت از شرایط زندگی ام در نتیجه گله و شکایت که اسمش را میگذارم درد و دل و منتهی به غیبت میشود.
_توقع ,,, دیگران شرایط من را درک کنند و من را تایید کنند.
_خود را در موقعیت قربانی فرض کردن ، همه کم وکاستیها را گردن دیگران انداختن و توجیه خود ،، با این روشِ نفس ، دنبال راهکار نمیگردم بلکه دنبال مقصر میگردم.
_ ناشکری ، در مقایسه با دوستانم که شرایط مالی خیلی بهتری از من دارند ، فراموش میکنم که چه نعمتی از طریق عمل به معنویت من حقیر داده شده و بیشتر در موقعیت قربانی فرو میروم.
_ اینکه حد خستگی جسمی و روانی خودم را در نظر نمیگیرم و دایما در حال افراط و تفریط هستم ،، نتیجتا عصبانیت حاصل از این وضع به دیگران منتقل میشود.
و ….
امروز ««بر حسب اتفاق »»با این دو مقاله برخورد کردم ، حقالناس در افکارم بود و به احتمال زیاد به عمل در میامد که به امید خدا پیشگیری میکنم.
آیا این کمک معنوی یا معجزه محسوب نمیشود؟