علل عصبانیت : نظر شما چیست؟
سناریو
ژروم در اجرای یک پروژه مهم و فوری از دوست و همکارش پیتر درخواست کمک میکند. پیتر برای آنکه کار بهموقع تمام شود برای مدتی تا دیروقت در اداره میماند و حتی مجبور میشود چند قرار شخصی را که از مدتها قبل گذاشته بههم بزند. اما هنگام تشکیل جلسه اداری هفتگی، ژروم هیچ صحبتی از کمکهای با ارزش پیتر به میان نمیآورد. بعد هم وقتی پیتر در مورد یک پروژۀ دیگر صحبت میکند و دیگران درباره آن نظر می دهند ژروم در چند مورد از کار او انتقاد میکند. پیتر خیلی تعجب میکند که چطور دوستش با او چنین رفتاری کرده است. دورناً منقلب و پریشان میشود ولی در جلسه جلوی خود را میگیرد و حرفی نمیزند.
بعد از خاتمه جلسه به اتاق ژروم میرود و میگوید: « از تمام زحماتی که در این ده روز برای تو کشیدم اینطور تشکر میکنی؟ من تمام کوشش خودم را کردم که پروژه تو به موقع تمام شود، هر شب تا دیر وقت کار کردم حتی چند تا از قرارهای شخصیام را برای جلو بردن کار به هم زدم! از این به بعد انتظار هیچ کمکی از من نداشته باش!» بعد هم با عصبانیت در را محکم به هم میکوبد و میرود. پیتر به خوبی میداند که ژروم بازهم به کمک او احتیاج خواهد داشت.
نظر شما چیست؟
١- واضح است که پیتر عصبانی است، بر چه پایهای میتوانید این نتیجه گیری را بکنید؟
ایگوی او جریحه دار شده. (459 رای، %25)
قادر به تسلط بر طبیعت خود نیست. (343 رای، %19)
قوۀ تشخیصاش تار شده است. (163 رای، %9)
عکسالعملش خشونت آمیز است. (249 رای، %14)
احساس سرخوردگی شدیدی از خود نشان میدهد. (200 رای، %11)
از حق خود با پرخاش دفاع می كند. (355 رای، %19)
نکات دیگر (75 رای، %4)
Loading ...
٢- فكر می كنید پیتر حق دارد نارضایتی خود را ابراز كند؟
خیر (138 رای، %15)
ترجیحاً خیر (241 رای، %26)
تا حدودی (314 رای، %34)
بله (243 رای، %26)
Loading ...
۳- پیتر ماجرا را برای شما تعریف میکند و از شما میپرسد اگر به جای او بودید چه عکسالعملی نشان میدادید؟ به نظر شما عکسالعمل صحیح چیست؟
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
با سلام
قبل از هر چیز از اینکه چنین سناریوهایی که بر خورد این ویوو ما را در شرایط عمل می سنجد را در سایت قرار دادید کمال تشکر را دارم .
البته شاید بتوان بر خورد ایده ال را متصور شد ، مثلا توجه به اینکه انجام وظیفه کنیم و انتظار و توقع قدر شناسی نداشته باشیم
ولی من هم به دلیل تسلط نداشتن به طبیعت بشری و عصبانیت های آنی خود ، همین بر خورد را می کردم و شاید هم بدتر. در ضمن از قدر نشناسی و فراموش کردن خوبی دیگران خوشم نمی آید .
البته به دلیل اینکه سریعا از رفتار خودم بشیمان می شدم سعی در جبران رفتارم می کردم که ممکن بود طرف مقابل را متوقع تر می نمود و دفعه ی بعد بدتر رفتار می کرد ، زیرا به این نتیجه و عادت می رسید که من سریع رفتار اشتباه او را خواهم بخشید
باید صادقانه بگویم که اگر من هم جای پیتر بودم خیلی ناراحت می شدم، ولی به همکارم عکس العمل نشان نمی دادم، نه به خاطر مبارزه باعصبانیت بلکه احتمالا به این دلیل که نمی خواستم برایم در محیط کار مشکلی به وجود بیاید. تجربه به من نشان داده که اگر چیزی که مرا رنجانده را با عصبانیت ابراز کنم نه تنها هیچ چیز بهتر نمی شود بلکه در نهایت همه من را مقصر خواهند دانست. اما احتمالا چون به ژروم چیزی نگفته بودم حتما بعد از خارج شدن از جلسه به دوستان نزدیکم زنگ می زدم و تمام حرف هایی را که می خواستم به خود او بزنم را پشت سرش می زدم. ولی کار من کاملا از روی نا پختگی و بسیار اشتباه است.
اگر سناریو فوق را صحنه ای در نظر بگیریم که دستگاه الهی ترتیب داده است تا مبارزه با نفس انجام دهیم، نحوه نگرش ما به داستان و در پی آن نحوه عملکردمان کاملا تغییر خواهد کرد، به این ترتیب که:
از ابتدا کمک به پیتر را از روی انجام وظیفه انسانی و رضایت خدا انجام می دهیم و به دنبال تعریف و تمجید اطرافیان نخواهیم بود. نتیجه آن که از رفتار پیتر ناراحت نمی شویم تا بخواهیم به او عکس العمل نشان دهیم. یا اگر هم ناراحت شدیم در جهت مبارزه آن را بروز نمی دهیم.
پاسخnaبه این سناریوبسیار صادقانه بود
ضمن سلام و تشکر از طرح این سناریوی آموزنده, به نظر من پیتر میبایست تا حد ممکن در آرامش و با استدلالهای منطقی از حق خود دفاع کرده و موضوع را (که شاید از دید ژروم پنهان مانده و یا به آن توجه نداشته است) را برایش توضیح داده و دست آخر بخواهد که ضمن عذر خواهی دیگر چنین رفتاری را تکرار نکند. فهمیدن اینکه ژروم کار اشتباهی کرده برای خودش هم درس خوبی خواهد بود.
این عکس العملها را نشان نمی دادم . سعی می کردم چنانچه از من تقاضای کمک می کرد با در نظر گرفتن رضایت خدا در حد لازم کمک کنم.ووقتی در جهت رضای خدا و سنجیده عمل کنم انقدر توقع در من ایجاد نمی شود. باید گمگ با انگیزه معنوی باشد.
به نظر من اگر برای رضای خدا کمک به دیگران بکنیم دیگر عکس العمل طرف مقابل ما را اذیت نمی کند. یا کمتر اذیت می کند و حرکت طرف مقابل باعث می شه که من بیشتر به رفتار و أفکار خودم توجه کنم که چرا توقع داشتم برای کمکی که کردم انتظار تشکر داشته باشم. ضمنا شاید نکاتی که ژوروم گفته درست باشه نباید از کوره در برم..
سلام
البته فکر میکنم من هم عکسالعمل پیتر را از خود نشان میدادم. ولی شاید بهتر بود پیتر به روی خودش نمیآورد شاید بعدا دلیل کار دوستش را متوجه میشد.
با تشکر
چنانچه بخواهیم درست و طبق دروسى که گرفته ایم فکر کنیم نباید عکس العمل تندى نشان دهیم اگر نیتمان از ابتدا براى رضایت خدا بوده باشد نباید طبق اصول توقع داشته باشیم و منتظر باشیم که براى کمک کردن به دیگران از ما قدردانى شود بنابر این براى انجام هرکارى اگر از ابتدا نیتمان را چک کنیم و و انجام آن کار را در راستاى رضایت خدا قرار دهیم عکس العملهایمان سنجیده تر و صحیح تر خواهد بود.
سلام.خسته نباشید ممنون از زحمات شما. من اگر جای پییتر بودم هیچ عکس العمل انجام نمیدادم و انتظار و توقع از همکارم هم نداشتم که قدر دانی از من بکند،مخصوصا نسبت به کمکی که به او کردم.چون پیامد نوع دوستی قدر نشناسی است.اگر کمکی که بهش کردم برای رضای خدا بوده باشد و نیتم جلب رضای خدا بوده پس عصبانی نسبت به عمل دوستم نباید بشوم .پس خیلی راحت از کنار این مسئله رد میشوم.
عکس العمل صحیح از آنجا که همکاری در جهت کمک بوده با توجه به اینکه خدمت به خلق محسوب میشده نباید توقع داشته باشد یا به انتظار مزد باشد و باید سعی در کنترل طبیعت خود کند… ولی اگر جای پیتر بودم حتما ناراحت میشدم اگر عصبانیت رو کنترل میکردم.
اگر کاری بوده که خودش هم راضی بوده کمک کند و از نتیجه کارش راضی بوده به نظر من خودش یک نوع تشکر است. من اگر جای او بودم ناراحت نمیشدم چون برای تشویق آن کار را انجام نداده بودم و خوشحال بودم که دوستم کارش جلو رفته.
پیتر حق جویاشدن دلیل برخورد نامناسب ژروم با او پس از آنهمه تلاش و گذشت از طرف خود را مسلماًداشت. تنها نوع برخورد وى با ژروم، نه تنها به او کمکى در جهت پى بردن به دلیل این رفتار(به نظر پیتر) نامناسب و حق نشناسانه ژروم نکرد، بلکه باعث ایجاد دیوارى بین آن دو نمود که برداشتن آن احتمالاً نیاز به تلاش زیادى خواهد داشت. اگر پس از مطرح کردن نارضایتیش از رفتار همکارش، به وى فرصت میداد در آن مورد توضیح دهد، نه تنها از دلیل مطرح نشدن نام و تلاشش در آن جلسه مطلع و چه بسا قانع میشد. بلکه از انتقادات احتمالاً بجاى وى از پروژه خودش نیز آگاهتر و حتى شاید قدر دان هم میشد.
احتمالا ژروم دو علت میتواند داشته باشد که این عمل را کرده است ۱- اینکه اصلا متوجه نشده است که باید از شما تشکر کند و تمامی تمرکزش روی گزارش کار خودش بوده است ۲- اینکه فکر کرده است اگر از ایشان و کمکش تشکر کند کمی از اعتبار خودش کم میشود در هر دو حال میشود با او با آرامش صحبت کرد و ابعاد مختلف کارش را برایش باز کرد و او را متوجه موضوع کرد.
پیتر با توجه به شناختی که از ژروم پیدا کرده باید در اینده اگر کمکی به ژروم می کند بدون انتظار باشد
با سلام
بعد از هر حادثه ی ناخوشایند , آدم باید ریشه یابی کند و علت را کشف کند تا به نتیجه برسد .
و این که خودش در این ماجرا چقدر مقصر بوده… و کجای کارش اشکال داشته .در واقع خودش خودشرامورد انتقاد قرار دهد.
با سلام و تشکر –
گفتارهایی از آثارالحق جلد ۱ چاپ پنجم درباره عصبانیت
گ ۱۷۷: سوال شد: عصبانیت چیست و طرز مبارزه با آن چگونه است
ج: عصبانیت آن است که انسان در ته قلبش کنترل خود را از دست بدهد.
عصبانیت نتیجه ی زبونی در عقل و در قدرت است. کسی که عقل، فهم و دراکه اش قوی باشد می فهمد بد است، خود را کنترل می کند و عصبانی نمی شود. از بدیهیات است که عصبانیت از هر حیث به ضرر خود شخص است.
عصبانیت مرض خیلی بدی است هم ضرر روحی دارد، هم ضرر جسمی، حتی قوه ی عقلانی را هم ضعیف می کند.
گ ۱۷۸: گله مندی و عصبانیت بعضی ها بیشتر به علت انتظاراتی است که از دیگران دارند و آنطور که خودشان را آماده کرده اند و انتضار دارند، دیگران یا جامعه آن طور پاسخ گو نیست.
ناملایمات حاصله باعث می شود که شخص ناراحت شود و فکر کند که من این طور کردم، چرا آن ها آن طور کردند. در اینجا نباید ناراحت شود، بلکه باید توقعش را کم کند و آنچه را که دستور انسانیت و دینی اش است شعار خود قرار دهد و رفتار کند. ………
گ ۱۷۹: خشم برای عالم روحی و قوه ی مغناطیسی انسان مثل سم است. هر چقدر کم تر شود نیروی مغناطیسی مثبت زیادتر می شود.
من هم می گفتم حق با شماست ولی اول باید علل ان رفتار را می پرسیدید بعد درمورد انتقادهای که إز او شده بود أیا درست بوده یا نه اگر بی مورد انتقاد کرده بودباید علت را می پرسیدومورد بررسی قرار می داد بعد هم اگرکاری برأی کسی انجام دادیم نباید خیلی انتظار داشته باشیم
با سلام ؛ کاری را پذیرفته و انجام داده و فکرا و درونا باید به خودش تحمیل میکرد که نباید توقع متقابل داشته باشد ؛ این به اش قدرت و توانایی میداد که ناراحت نشود؛ یعنی وجودش باعث خیری بشود بدون اینکه انتظار داشته باشد دیگران هم همین کار را بکنند
با سلام و تشکر از زحمات متیس عزیز، با خواندن مقاله در ابتدا از عمل ژرورم بسیار ناراحت شدم و حق را به پیتر دادم (عکس العمل فوری،ایگو) بعد که کمی فکر کردم وبیاد آوردم که همه چی در این دنیایک سناریوست برای خودشناسی و عمل اینویو به اصول صحیح این سناریو برایم شکل دیگری پیدا کرد که فکرمیکنم اگر با آن دید نگاه کنیم همگی عکس العملمان جور دیگری خواهد بود. درنتیجه بنظر میرسه بهترین عمل در زمان عصبانیت هرچقدر هم که ظاهرا حق با ماست نشان ندادن عکس العمله و کمی صبر کنیم و مهلت بدیم تاصدای هادی درون را بشنویم البته با لطف و مدد یکتا
با سلام وتشکر فراوان از این تست اموزشی
من در حالت طبیعی فکر کنم به احتمال قوی مثل پیتر رفتار می کردم ، ولی فکر می کنم باید اول سعی می کردم برخود مسلط شوم،سپس نزد او می رفتم و از او سوال می کردم از پروزه ای که برایت اماده کردم ناراضی هستی ؟ اگر می گفت بله ، از او خواهش می کردم برایم توضیح دهد که چرا ناراضی است ؟شاید بدون اینکه خودم متوجه شده باشم کار اشتباهی انجام دادم که موجب این رفتار او شده است و اگر می گفت راضی هست ، از او می پرسیدم پس چرا هیچ رفتاری که نشاندهنده رضایتت از کار من باشد نکردی ؟ شاید با توضیحات او قانع می شدم و به او حق می دادم .واگر توضیح قانع کننده ای نداشت با ارامش او ترک می کردم و در روابط بعدیم این شناخت از او را در نظر میگرفتم و سعی می کردم با مشورت با عقل سلیم با او روابط برقرار کنم .
میتوانست تمام حرفهاى دلش را باز گو کند و مانع عصبانیت خود بشود ،خیلى ارامتر خداحافظى کند و در را ارام ببند
بهتر است کمی صبر کنی تا به اندازه کافی آرام شوی و بتوانی خداپسندانه رفتار کنی، واضح است که در حال حاضر هر تصمیمی بگیری و هر عکس العملی نشان دهی برگرفته از یک ایگوی جراحت دیده و انتقامجوست.
ممکن است این صبر تا یکی دو هفته طول بکشد. در این مدت به سوالات زیر فکر کن:
١- اگر باز هم در شرایطی قرار بگیری که او به کمکت احتیاج داشته باشد، خدا دوست دارد به او کمک کنی یا نه؟
٢- به نظرت چه حسی باعث شده که او با تو چنین رفتاری کند؟ آیا این حس برایت آشنا نیست؟ آیا خودت با کسی قبلا چنین رفتاری را نداشتی؟
٣- اگر او رفتار صحیح را بلد نیوده یا دچار نفس بوده یا در شرایطی بوده که تصمیم گرفته آن طور رفتار کند، آیا باز هم میخواهی از او انتقام بگیری ؟
۴- از عکس العمل منفی نشان دادن چه چیزی عایدت میشود؟
۵- …..
با وجودی که صحبتهایش به ضررم تموم میشد . ولی طبق اصول اخلاق اصیل میبایست خودم را کنترل کنم و هیچ عکس العملی نشان ندهم
با سلام.
پیتر بپرسد دلیل رفتار ژروم چه بوده؟
بعد إز عمل پیتر ژروم عذر خواهی کند و اگر دلیلی غیر إز خود خواهی داشته اراءه دهد
با تشکر
سلام
بستگی دارد که پیتر با چه نیتی این کار را انجام داده اگر با نیت رضایه خدا با شد دیگر عصبانی نخواهد شد و ابراز هم نخواهد کرد، ولی اگر نیت او جلب منفعت و بدست آوردن اعتبار در دوستی یا در کار باشد حتما ناراحت شده و بطور شدیدی ابراز میکند چون احساس خطر میکند و نفع شخصی او محقق نشده است..
سعی میکردم با تعمق در خودم بفهمم چه نقاط ضعفی باعث این احساس خشم شده، مثلا توقع تشکر یا غرور. بعد از اون سعی میکردم طرز فکرم را عوض کنم و روی نقاط ضعف مربوطه کار کنم.
مطمئناقلبا ناراحت می شدم اما با توجه به گفتار استاد که اگر محبتی به کسی می کنید کریمانه باشد وحتی این دست از آن دست باخبر نشود اصلا به روی آن شخص نمی آوردم واگر باز کمکی از من می خواست با میل ورغبت وکمک او انجام می دادم
بدون هیچ توقع برای رضای خدا
با سلام وعرض ادب.
سپاسگزارم از ارسال مقاله اموزندهای شما وهمگی دست اندرکاران.
عکس العمل / در ارزش گذاری نتیجه عمل .نیت را تقدم میشماریم.
با احترام
آدمی تا در موقعیت و شرایط یکسان قرارنگیرد ، نمیتواند نظر دهد.
برای خود من چند باری اتفاق افتاده که به کسی کمک کرده ام اما اسمی از من برده نشده ، در بعضی مواقع ناراحت شده ام در بعضی مواقع نه.
این به نوع و اندازه کمک و به نیتم بر میگشت .در واقع در پس هر کاری اول نیت باید برای خود فرد مشخص شود دوم اندازه نگه داشتن در کار.چنانچه این دو فاکتور رعایت شود دلخوری و عصبانیت پیش نمی آید.
به نظر بنده با علم به این که پیامد نوع دوستی قدر نشناسی است نباید از ژروم عصبانی شود زیرا این موضوع تقریباً عکس العملی عادی در سطح عمومی است. اما برای این که ژروم نسبت به او و کارش احترام بیشتری قائل باشد کمی اظهار ناخرسندی از اعمال او، البته به صورت کنترل شده، لازم است. در نهایت اگر باز هم به کمک او احتیاج داشت می تواند از خود گذشتگی کرده و نیکی اش را برای رضای خدا تکرار کند ولی این بار ژروم قدردان تر خواهد بود.
سلام،سعی می کردم ظاهرا واکنش تندی انجام ندهم.وسعی میکنم برای کمک های بعدی به اوتوجه به نیتم هم داشتهباشم، که چرا قبول می کنم به او کمک کنم.
ممنون
با عرض سلام. بنظرم اگر موقعیت کمک دوباره برای پیتر فراهم شد کمکش کند ولی در حد ساعت کار اداری و از کارها و قرارهای از پیش گذاشته و اورژانسش نگذرد. فقط در حدی که بعنوان همکار و دوست است مایه بگذارد. چه بسا که این گونه کمکها سایر حقوق را هم از بین ببرد. ولی چون خدمت به خلق خوب است من اگر بودم با کینه توزی توفیق انجام کار خیر را از دست نمیدادم ولی چون بصورت عادی کمک میکردم در ازای آن دیگر توقعی هم پیش نمیامد. چون پیتر از وقتهای خصوصی خودش زده این انتظار را دارد که هیچگونه ایرادی از کارش گرفته نشود بخصوص که آن شخص ایرادگیر همان کسی بوده که بهش خدمت کرده است. در ضمن همیشه بصورت امتحان وقتی خدمتی انجام میدهیم اینگونه قدرناشناسی ها هم هست. پس از قبل بدانیم که برای آن شخص نیست که انجام میدهیم بخاطر رضای اوست.
با تشکر و احترام
هاله
اگر کارى انجام میدهیم باید با نیت پاک و بقصد رضایت خدا و بعنوان انجام وظیفه باشد. دلیل عصبانیت پیتر بیشتر قدر دان نبودن ژروم مى باشد چونکه تمامى تلاش خود را کرده که رضایت أو را بدست بیاورد ، که بارى من به أو لطف کردام ، حال أو نتنها قدر دان و ممنون نیست بلکه إز من انتقاد هم مکند. حتى یک دوصد هم نیت خدا پسندانه و وظیفه کمک به همنوع را در نظر نگرفته وَیَا حتى به ان فکر کرده است.
اگر من بودم در همان جلسه به نوعی به همه میفهماندم که بخش اعظم کار حاصل دسترنج بنده بوده! ولی به نظرم کار درست، صبر کردن تا دیدن واکنش پیتر، سپس تصمیم برای دفاع از حق یا گزینه های دیگر خواهد بود با حفظ نیت. مثلا کمک نکردن در اینده یا حق دادن به او پس از شنیدن دلایلش
از حقم دفاع میکردم اما با دلیل و منطق
با سلام،
چون مشابه چنین اتفاقی برای خودم رخ داده، من به روی خودم نیاوردم ولی با خودم بسیار کلنجار رفتم تا درونا بتوانم خودم را آرام کنم. بغض این اتفاق هنوز با من هست و از یادم نرفته و حالا نتیجه می گیرم که کار درستی نکردم چون هنوز آن حس ناخوشایند با من هست. شاید اگر تا حدودی ابراز نارضایتی می کردم بهتر بود.
سعی میکردم به رویش نیاورم و درون خودم تلاش میکردم اگر من بعد کمکی به کسی میکنم با نیت رضایت خدا باشد و با خودم این قانون را تکرار میکردم : «بشر عموما قدر ناشناس است » و اگر کمک به دیگران را به نیت رضای خدا انجام دهیم نه برای رضایت آدم ها آنگاه اگر قدر نشناسی از کسی ببینیم توقع مان از او کمتر و کمتر میشود در نتیجه کمتر عصبانی میشویم . چرا که اکثر عصبانیت ما از روی توقعمان از دیگران است
همه چیز به نیت پیتر بستگی دارد، اگر برای رضای خدا به ژروم کمک کرده است، نباید انتظار پاداش داشته باشد، پس نباید از انتقاد ژروم ناراحت شود (حداقل تلقین کند ناراحت نشود) و در مورد انتقاد ژروم هم فکر کند شاید انتقادش به جا باشد.
فکر میکنم هرکس اول باید شناخت روی خود و توانایهایش داشته باشد همانطور که میدانیم رشد روح و پرورش فکر یک امر تدریجی ومداوم و خستگی ناپذیر است اگر در هر عمل نیک و خدمت بخلق در حد وظیفه و توانایی جسمی و روحی خود عمل کنیم عکس العمل امان نیز در برابر قدر ناشناسی منطقی تر خواهد بود.
با سلام و تشکر از این مقاله آموزنده. در طی هفته اخیر شبیه این موقعیت برایم پیش آمد و یکی از همکارانم ایدهای را که من پیشنهاد داده بودم و در مورد آن تحقیق میکردم را در جلسه هفتگی به تیم کاری گزارش داد، و این کار او به شدت مرا عصبانی کرد. بعد از جلسه با او صحبت کردم و به او یاد آوری کردم که این کار او مثال یک رفتار غیر حرفهای است و در آینده در پروژههای گروهی که باهم انجام خواهیم داد تاثیر خواهد گذاشت. الان به یاد گفتاری از استاد افتادم که میفرماید گله کردن را کلا چیز خوبی نمیدانم. نه ژروم و نه همکار من رفتار خود را با گلایه عوض نخواهند کرد و این عکسالعمل تنها باعث ایجاد کدورت و دلخوری میشود. ولی پیتر میتواند با سنجیدن این رفتار ژروم و بدون هیچ گله و شکایتی در آینده در میزان کمک کردن با او تعدیل کند.
با سلام خدمت متیس عزیز به طبع اگر خودمان را جای پیتر بگذاریم ما هم به احتمال زیاد همین کار را میکردیم چون توقع نمیگذارد نیت ما صد در صد مافوق علی باشد عکس العمل هر شخص بر میگردد به پرورش فکرش واینکه تا چه حد روی تعالیمی که گرفته است کار کرده و عمل میکتد برای مبارزه با عصبانیت باید عصبانیت خود را بروز نداد وآنرا کنترل کرد این خودش خیلی مبارزه میخواهد و باید تمرین زیادی کنیم تا موفق شویم اینها نظر شخصی من بود ،واقعا از مقالات با محتوایتان تشکر میکنم امیدوارم توفیق عمل به آنها را هم داشته باشیم
در جایگاه او قرار ندارم ،
اما ، از حقم دفاع میکردم ، باز نمیدانم ،شاید نتوانم جلوی خشمم را بگیرم ،
دفاع از حق یک امر طبیعی است، اگر با آرامش باشد بهتر است
اما من هنوز در مورد خشم ضعیف هستم،
دوستان خواهشمندم نظرخودتان را درباره شرایط من بدهید. شخصی از من دعوت کرد ه بودکه در کاری با وی همکاری کنم. من هم مدت زیادی حدود یکسال برایش وقت گذاشتم اما چون یکی دیگر از همکاران وی از سلیقه من خوشش نمی آمد و شخص دعوت کننده هم به آن شخص به دلایلی مدیون بود، بین من و او ، او را انتخاب کرد و نتایج زحمت یکساله من را کنار گذاشت و عملا وقت یکسال من تلف شد.
من آن موقع هیچ عکس عملی نشان ندادم. شاید نه به دلیل اخلاقی بلکه بیشتر به این خاطر که من زن هستم و ایشان مرد و من نمی خواستم توی محیط کاری پرخاشگر به نظر برسم و به این دلیل که ایشان بازیگر اصلی محدوده کاری من هستند و من نمی دانستم قطع کامل رابطه کاری باایشان چه چیزی برای من پیش می آورد. فقط تصمیم گرفتم که دیگر تحت هیچ شرایطی با ایشان همکاری نکنم.
متاسفانه هر چه فکر می کنم می بینم اگر با این جور افراد همکاری نکنم ، اصولا باید کار م کنار بگذارم این است که با عصبانیت و خشم فرو خورده حداقل همکاری را با این فرد به صورت اجبار ادامه می دهم و نمی دانم وظیفه اخلاقی من در این جا چیست؟
تسلط بر نفس ،بر تراز کردار(عمل نیک) است ،وقتی تسلط بر نفس نباشد ، کردار بر باد می رود (استاد الهی)
باسلام
درابتدا بسیار سخت است که انسان بتواند خودش رآ کنترل کند اما اگر بتواند به فشارهای نفس غلبه کند وبه خود تلقین کند تنها دلیل کارهای که برای دوستم انجام دادم رضایت خدا بود و خدمت به خلق به نیت رضایت او وبداند که پیامد نوعدوستی قدرنشناسی است شاید بتواند خودش راقانع کند که با ملایمت بیشتری رفتار کند وبهتر از هر چیزی این است که بدانیم او چقدر از من راضی است
اگر انتقادات به جا نبودند ، از خودم دفاع میکردم و بعد از جلسه فکر می کردم که درسی که پشت این ماجرا بوده چیست؟
آیا قبلا هم ژروم با من یا بقیه چنین رفتاری کرده یا خیر؟
و دلایل رفتار او چه میتواند باشد.
ولی واکنش سریع و آنی نشان نمیدادم.
نهایتا اگر به این نتیجه میرسیدم که دارد از محبتم سو استفاده میشود دیگر آن عمل را تکرار نمیکردم
اگر کارى انجام میدهیم باید با نیت پاک و بقصد رضایت خدا و بعنوان انجام وظیفه باشد. دلیل عصبانیت پیتر بیشتر قدر دان نبودم ژروم مى باشد چونکه تمامى تلاش خود را کرده که رضایت أو را بدست بیاورد ، که بارى من به أو لطف کردام ، حال أو نتنها قدر دان و ممنون نیست بلکه إز من انتقاد هم مکند. حتى یک دوصد هم نیت خدا پسندانه و وظیفه کمک به همنوع را در نظر نگرفته وَیَا حتى به ان فکر کرده است.
من همین الان درگیر این مسئله هستم برای اون شخص خیلی کارها انجام دادم و ایشون فقظ و فقظ خودشو میبینه و برای خودش همهچیو میخواد اما کارهای که من انجام دادم نفع همه رو در نظر گرفتم. نتیجه بهعکس داد در این مورد دارم ازش دوری میکنم هم سکوت می کنم و هم بهش گفتم. بیشتر سکوت میکنم و با رفتار نشون میدم که خیلی خیلی ازش ناراحتم و مثل قبل دیگه بهش احترام نمیدازم و کاری به کارش ندارم. یعنی دیگه برام ارزش نداره و سعی میکنم که باهاش برخورد نکنم. نمیدونم تا چه حد درست رفتار میکنم اما تاثیر بدی روی روانم گذاشته و تصمیم گرفتم که ازشون جدا بشم. البته پیتر ۱۰ روز وقت گذاشته تفاوت مسئله من با پیتر اینجاست که من ۲۳ سال تمام جوانی و نیرو و زندگی ام گذاشتم و الان در سن ۴۸ سالگی اینطور رفتار میکنن. واقعا خیلی سخته و سعی کنی رضایت خدا رو در نطر بگیری رفتار کنی.
صادقانه عرض کنم.حتی اگر مدام به خودم تلقین می کردم نیت من رضای خدا بود و معمولا مردم قدر نشناس هستند، باز هم درونا خیلی ناراحت
می شدم.واقعاچیزی نمی گفتم، اما تماسی هم نمی گرفتم جواب تلفن اش هم نمی دادم. تا این که واقعا درونا تلقین های مثبت معنوی اثر کنند.
باز هم کمک می کردم اما در پایان به او می گفتم حتما خودش باید چک کند تا اشکال هایش را برطرف کند، یادآوری می کردم چون خیلی با عجله انجام دادم صددرصد خودش هم باید یک مرور داشته باشد تا اشکال احتمالی را ببیند و برطرف کندو حتی می نوشتم تا یادش باشد….
اگر یادمان باشد عکس العمل نوعدوستی حق ناشناسیست شاید کمک کند که ناراحت نشیم. ولی أکر دوباره از من تقاضای کمک می کرد با علم منتظر نبودن تشکر بهش کمک می کردم . اگر هم از خودم شناخت کامل داشته باشم گاهی اوقات انجام ندادن یک تقاضا ضررش کمتر از انجام دادن أن تقاضا و ناراحتیها و توقعات بعدش می باشد.
اگه من جائ پیتر بودم امیدوارم با درس هایی که إز تعلیمات إستاد اموخته ام گله و شکایت نمی کردم و خدا را شکر توانستم به کسی خدمتی کرده باشم و اگر ان شخص حق ناشناسی کرده حتی بیشتر شکر گزار باشم ، فقط بدانم توقعی در ازای محبت نداشته ولی در ضمن إز ژوروم هم شناخت بهتری پیدا کردهام و در دفعات اینده با اگاهی به خصوصیات اخلاقی اش به او محبت و إز خود گذشتگی می کنم.
به نظر من پیتر باید بداند که حق نشناسی از اثرات نوعدوستی است. اگر این را بدانیم با حق ناشناسی ناراحت نمیشویم. پس پیتر نباید ناراحت میشد. ولی ضمنا برای تنبه خودش نباید کار دوستش را فراموش کند تا اگر بار دیگر شرایط مشابه پیش آمد ناراحت نشود و با آمادگی جلو برود
درگیر شدن در این طور سناریو ها اغلب چنان توفانی اتفاق می افتد که من اختیار منطقم را از دست می دهم و فوری به فکر حل موضوع در اسرع وقت وبا کمک قوه ی غضبیه می افتم.ولی چند باری این تجربه را داشتم که توانستم با کمک خدا و استفاده از عقل در پی چاره جویی برایم، و اتفاقا نتیجه اش هم عالی بوده، و هر بار از یاد آوری اش غرق خنده شده ام و از ته قلب خوشحال ،چون با تجربه ی شخصی یکی از فرمول های معنویت فطری را عملا لمس کرده ام.
“طب روح صفحه ی ۴۲
۱۶-می گویید پیامد نوعدوستی، قدر ناشناسی است.منظورتان چیست؟
عمل به اصول اخلاقی اصیل غالبا بازتابی در پی دارد که برای شخص نوعی امتحان محسوب می شود، مثل قدر ناشناسی در مقابل عمل به نوعدوستی. مردم معمولا قدر ناشناسند، بنا براین در بعضی موارد، عکس العملشان در مقابل فرد نوعدوست، قدر ناشناسی است.اگر شخص این مکانیزم را بشناسد، از قدر ناشناسی افراد دل آزرده نمی شود، زیرا نوعدوستی را وظیفه ی انسانی خود می داند و از کسی توقع پاداش ندارد؛ به این ترتیب امتیاز معنوی عملش صد در صد در وجودش ثبت خواهد شد.”
با سلام وعرض ادب خدمت همه دوستان
استاد فرموده اند گله کردن را کار خوبی نمی دانم
بنده اگر در این موقعیت قرار می گرفتم ، مطلقا گله نمی کردم . برای مدت کوتاهی ناراحت بودم ، در این مدت بخودم تلقین می کردم من بخاطر رضایت خدا اینکار کرده ام ، پس چرا ناراحت باشم
دوستی در بالا یاد اوری کردند که عکس العمل نوع دوستی حق ناشناسی ست و از طرفی استاد فرموده اند که انسان واقعی ، کسی است که نفع دیگران را بر نفع خود ترجیح دهد ، یاد اوری همه این مطالب کمک می کند که دفعه بعد اگر همین شخص کمک دیگری خواست ، اگر تصمیم به کمک گرفتیم با چشم باز وبدون توقع باشد تا باعث سرخوردگی ما نشود .
با سلام به همه دوستان، ضمن تایید نظرات همه عزیزان به نظر من:
در این جور مواقع شوک اولیه و فشار نفس بسیار قوی و سنگین است طوری که به قول دوستان خویشتنداری را خیلی سخت می کند.
من معمولا قبل از هر عکس العملی اول از خودم این سوال را می پرسم که چرا این صحنه برای من چیده شد. بعد برای پاسخ به دنبال رفتارهای مشابه در خودم می گردم. نه لزوما در محیط کار. چون من از استادم آموخته ام که بر روی زمین هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد و تمام افرادی که در اطراف من هستند ابزارهای خودشناسی و سیر کمال من می باشند. پس عملکرد ژروم بدون تردید علتی در خود من دارد. شک ندارم که در این جستجو شخص به پاسخ های مناسبی می رسد که بخش بزرگی از فشار واقعه و نفس را خنثی می کند.
در نهایت اگر در بررسی اولیه به پاسخ قانع کننده ای برای ورود به هادی درون نرسیدم که علت یا حکمت ماجرا را نشانم بدهد. احتمال سوابق زندگیهای گذشته را در نظر می گیرم.
اینها همه به کنترل عصبانیت و خویشتنداری در من بسیار کمک می کند و آن حس مورد ظلم واقع شدن و حقارت را بسیار تعدیل می نماید.
قطعا جستجوی علت در خود منجر به کشف بسیاری از مسائل و عملکرد بهتر در جریانات مشابه خواهد شد. طبیعتا این نحوه عملکرد انرژی بسیار زیادی را می طلبد که طی بررسی های فوق با آویزان شدن به دامن مبدا بدست می آید.
می توانست به اناق پیتر برود و احساس سرخوردگی اش رابا او در میان بگذارد.
با سلام
همینطور که همه اشاره کردند پیامد نوع دوستی قدرنشناسی است ولی نمیشود قضاوت کرد! شاید ژروم میخواسته بعدا تشکر کند یا جبران کند. بنابراین باید صبور بود. شاید در جلسه فکرش مشغول بوده و تشکر نکرده ولی پیتر نباید توقع داشته باشد که حتما در جمع از او تشکر شود. رضایت خدا میبایست در بدو شروع کار در نظر گرفته شود ولی حالا که کار از کار گذشته میتواند دلایل مادی را هم درنظر بگیرد تا آرامتر شود مثلا درست است که ژروم تشکر نکرد ولی در عوض تجربه پیتر در آن پروژه بیشتر شد. یا تجربه شد که دیگر برای ژروم وقت اضافی نذارد و حقوق خود را هم در نظر بگیرد!از نظر معنوی به خودش یاداوری کند که اگر دقعه بعد نیتم را مافوق علی کنم خدا نمیگذارد نتیجه به ضررم شود و حقوقم پایمال نمیشود یعنی اگر مادی نفعی نداشته باشد حتما از لحاظ معنوی به نفع روح است. در ضمن استاد و حضرت شیخ خیلی روی خدمت به خلق تاکید داشتند.
بنظرم کسی که عزمش راجزم میکند تادرحق کسی خوبی کند باید مرتبا عواقبش را بخود یادآوری کند تا کمی پخته تر رفتارکند برای ناراحت نشدن ازطرف مقابل ازکارهای کوچک شروع کند نیتش رامرتب چک کندبیشتر با خدامشورت کند ارتباط صمیمی باخدا برقرار کند تابعدها بتواند درست عمل کند البته بعد هرضربه ای که میخوریم رشدمی کنیم منتها حواسمان باشد بازهم اگر کمکی خواست درجانزنیم ومعقول تررفتارکنیم.
باسلام وخسته نباشید من فکرمی کنم هرشخص براساس ومیزان اموزه هاوتجربیات شخصی خودش به تدریج می توانددراینگونه شرایط یامشابه ان عکس العمل های بهترومناسبتر ونزدیکتربه اصول صحیح الهی ویا اصول اخلاقی وجدانی نشان دهند .
اکنون عکس العمل های منهم برهمین منوال می باشد ا= سعی می کنم فوری واکنش نشان ندهم ۲-حتی یک لحظه هم شده ازاوکمک بگیرم۳= سپس واکنشی فقط نیت رضای خدا نشان دهم البته چقدر موفق می شوم یا نه که این را با تلاش تمرین تکرار تجربه کنم. باتشکر
۸
با سلام،
مواردی که دراین مقالات مطرح میشود بیشتر روی ضعفهای اخلاقی من است ، تازگی فکرم در جریانی مشابه درگیر است که کسی پشت سرم حرفهای خوبی نزده ولی من در جوابش فقط دوری کردم وهیج عکس عملی نشان نداده ام ومورد انتقاد
اطرافیان قرار گرفته ام،ناراحت و دلخور هستم ،رفتم سخنرانی دکتر الهی را در ارشیو خواندم،در مورد پرگماتیسم و…… که چگونه کینه را إز دل بیرون کنیم ،،ولی در گیر هستم ،وپیشرفت عملی نداشته ام.
باسلام و تشکر
تا زمانی که انسان بر طبیعت خود مسلط نشود، بی شک از رفتارهایی شبیه رفتار ژروم ناراحت خواهد شد،از طرفی فقط در آستانه کمال است که میتوان به این تسلط دست یافت.در مراحل قبل از آن، تنها باتفکر،تلقین، صبر و خویشتنداری میتوان آموخته های معنوی را در جهت اتخاذ رفتاری صحیح به کار بست.در مثال فوق هم پیتر بعد از رنجش از دوستش ابتدا اراده کند که هیچ عکس العملی نشان ندهد، بعد با خود فکر کند و جوانب را با بیطرفی کامل بسنجد، مثلا به خود بگویدوقتی ژروم از من تقاضای کمک کردشرطی نگذاشت یا وعدهای نداد که مشارکت و کمک های مرا مطرح خواهد کرد، و من هم چنین چیزی از او نخواستم، پس توقع من در این مورد بیجاست. در مورد انتقادهایی هم که از پروژه دیگر او کرد، باید کلاهش را قاضی کند ببیند شاید انتقادها به جا بودهاند که این نه تنها بی مهری و قدرنشناسی از جانب ژروم محسوب نمیشود بلکه کمکی خواهد بود برای پیتر که پروژهاش را اصلاح کند.و سرآخر خود را متقاعد کند که او در هر حال یک کار انسانی انجام داده و پاداش خود را از وجدانش میگیرد.اگر پیتر به چنین نتایجی برسد، رنجش و خشمش فروکش میکند، آن وقت میتواند عاقلانه تصمیم بگیردو با درنظر گرفتن شرایط و جوانبی که عمومیت ندارد و خاص روابط او و ژروم است عمل کند، اینکه آیا لازم است مطلبی را دوستانه در این مورد به او بگوید یا نه و یا آیا بعد از این باز به او کمک خواهد کرد یا نه و…..زیرا شرایط گوناگون، بسیار متفاوت هستند و نمیتوان یک حکم کلی در مورد همه داد.
از همه اینها گذشته اگر موفق شود لحظاتی خود را به جای ژروم بگذارد شاید به این نتیجه برسد که او به هیچ وجه قصدش آزردن وناسپاسی کردن از وی نبوده بلکه رفتاری عادی داشته.
با تشکر
با سلام و تشکر از شما عزیزان ،به دلیل اینکه ایگوی ما همیشه دوست داره اگر کاری انجام داد ازش قدر شناسی بشه ،ناراحت میشویم ولی ما با وجود نعمت تعالیم استاد باید از اول نیتمان را رضای خدا قرار دهیم و درس پیامد نوعدوستی ،قدرناشناسیست را مد نظر داشته باشیم.آنوقت ناراحت نمیشویم و اگر ناراحت هم شدیم به روی خود نمیاوریم و از خدای مهربان میخواهیم که کمکمان کند تا در مقابل قدرناشناسی دیگران، ناراحت نشویم.
سلام، ممنون از تمام زحماتى که میکشید.
به نظر من اگر نیتمان رضاى خدا باشد ،وقتى کارى براى شخصى انجام میدهیم نباید انتظارى در قبالش داشته باشیم ،ان عمل براى رضاى خدا و شادى دل خودمان است و اینکه انجام عمل نیک یک این ویوو است. اگر بقول استاد
بپذیریم که پیامد نوعدوستى قدر نشناسى است دیگر ناراحت نمیشویم. من بار ها با این موارد روبرو شده ام ، اوایل ازرده میشدم ولى با یاد اورى پیامدش دیگر اهمییت نمیدهم لذت بعدش برایم مهم است.
یک انسان واقعى باید تا آنجا که میتواند نیکى کند، حتى چنانچه از آن نیکى بدى هم ببیند باید دست بر ندارد، زیرا در هر حال به نفع اوست و ثمره ى آنرا خواهد دید.( برگزیده انتهاى گفتار ۵).
شعار دینى ام این است که:
نسبت به همه مهربان باشم،
در حق تمام مردم خیر خواه باشم،
هرگز در صدد انتقام بر نیایم و بد کسى را نخواهم،
همیشه در صدد خدمت باشم، مخصوصا نسبت به اشخاصى که به من بدى میکنند، حتى نمیگذارم قلبا رنجش کسى هم از دلم بگذرد.
در مقابل انجام وظیفه بى اندازه سختگیر هستم، نسبت به خودم بیشتر سختگیر هستم و یادم نمیاید براى امور شخصى از کسى خواهش کرده باشم یا از قدرت خود استفاده کرده باشم.(برگزیده گفتار ١٠)
و از طرفى هم میگویند عقل سلیم حکم میکند :زمانیکه خدمت به شخصى که به ما بدى میکند باعث تشویق او به تکرار عمل بدش میشود ،، خدمت نکنیم.
به پیتر میگفتم که اول نیت خود را چک کند که به چه علت به او کمک کرده؟؟ دوم به او میگفتم بیش از حد تعادل محبت کرده است ، یعنی کمک باید تا جایی می بود که قرار های خودش راکنسل نشوند چون ژروم از او چنین درخواستی نداشته که قرارهایش را کنسل کند، در هر حال بیش از حد تعادل هر کاری را انجام دهیم احتمالاً در خود توقعی بیجا ایجاد میکنیم مخصوصاً اگر نیتمان رضای خداوند نباشد
به نظر من کمک با نیت رضای خدا باید باشد مثلا وقتی ما نوزادی را نگاه می داریم نوزاد شاید ما را گاز بگیرد و یا خود را کثیف کند ما به خاطر والدین آن بچه را نگه داشته ایم .کمک نباید صدمه ای به وقت کاری ادم وارد آورد .مثلا پیتر باید زمان بیشتری برای پروژه خود نیز می گذاشت و یا از انتقاد دوستش قبل از جلسه استقبال می کرد و از دوستش نیز همفکری می خواست .پیتر بعد از جلسه باید دلش را ارام می کرد و بعد پیش دوست می رفت و خشمش را کنترل می کرد .هرچند که من نیز بعضی موقع ها انقدر از حقم می گذرم که یکهو متاسفانه خشمگین می شوم و انسانیت را برای مدتی فراموش می کنم ولی بعدش خیلی پشیمان می شوم
با سلام و عرض تشکر، همکاری کردن در کاری بستگی به نیت، رابطه و موقعیت اجتماعی و کاری اشخاص دارد. اگر واقعا نیت کمک کردن برای رضای خدا باشد نباید توقع جبران داشت مثل کمک هایی که احتمالا در خیابان یا محل های اجتماعی به افراد ناشناس میکنیم و انتظاری هم نداریم. اما وقتی تصمیم میگیریم با کسی همکاری کنیم باید موضوع کار، زمانی که صرف انجام ان کار میشود، نفع و نیت هر دو طرف مشخص باشد. البته در این سناریو رابطه کاری، دوستی یا نفع بین ان دو نفر و قصد پیتر از همکاری با ژروم مشخص نیست. به نظر میرسد پیتر در همکاری و ژروم هم در حق ناشناسی و انتقاد افراط کرده. پیتر می توانست بدون عصبانیت از طرز رفتار ژروم سوال کند( موضوع مطرح کرده و توضیح بخواهد).
اولا، پیترباید کمی فکرمیکرد،اواحتیاج بیشتربه ژروم دارداین حالت باعث میشود که از عصبانیت اش کاسته شوددرنتیجه برخوردش یاآرام تر میشدویااینکه اصلا برویش نمی آورد،که در اینصورت شأنیت روحش رانگهداشته واحترام بیشری درمقابل دوستش بوجودمیاورد.
دوم اینکه، اگرباردیگرچنین موردی پیش آمدحتمأ ازاین تجربه اسفاده خواهدبرد،کاری راکه بعنوان کمک برای دیگری انجام میدهد بی توقع باشدواگردر ظاهر امر نتیجه مطلوبی نداشت دلگیری برایش پیش نمیاید.
البته، گفتنش اسان است، اما بکاربستنش دشوار.
براى من تجربه به این شکل زیاد پیش آمده وبعد از عکس العملهاى مختلف، من جمله عکس العمل شبیه پیتر، الان تقریبأ به این صورت شده که، در شرایط مشابه کمک میکنم ولى درحد انجام وظیفه. یعنى آن قدر با تمام وجودم خودم را درگیر نمیکنم. مگر اینکه نیتم از انجام آن کار رضاى خدا باشد. در آن صورت هر چه در توان داشته باشم انجام میدهم و سعى مى کنم با یادآورى گفتارهایى که در این رابطه هست خودم را آرام کنم.
اگر بجای پیتر بودم چیزی نمیگفتم و به آرامی خودم را کنار میکشیدم و سعی میکردم تا آنجایی که ممکن است احتیاجم به این شخص نیفتد. بنظر من اشخاص ناسپاس قابل اطمینان نیستند. اما اگر همین شخص ناسپاس در مشکلی بیفتد که راه بجایی نداشته باشد باز هم کمک میکنم . چون هر وقت کسی را میبینم که در مشکلی دست و پا میزند و کلافه هست خودم را بجای او میگذارم و بهتر میتوانم کمکش کنم. مشابه این سناریو بارها برایم پیش آمده.
باسلام و تشکر ار متیس عزیز
بنده هم اگر جای پیتر بودم بی گمان در مرحله اول ناراحت می شدم و شاید با عصبانیت باژروم برخورد می کردم ولی اگر از دید دیگری به موضوع نگاه کنیم متوجه می شویم کار درست این است که ابتدا سعی در فرو نشاندن ناراحتی و حفظ آرامش در خود کنیم سپس با آرامش از ژروم در مورد کارش سوال کنیم چون تجربه نشان داده حرفها و تصمیماتی که در موقع ناراحتی ابراز می شود بعد از کمی تامل پشیمانی دست می دهد . در کل اول باید با تلقیین به خود تسکین دهیم و نیتمان را چک کنیم مطمنن اگر نیت رضای خدا باشد سعی خواهیم کرد با کمک خواستن از یکتا بر ناراحتی غلبه کنیم و در مورد همکاری با ژروم در آینده شاید تصمیم درستتری در جهت رضای خدا بگیریم و این بار خود را از قبل برای قدر ناشناسی های احتمالی آماده کنیم.
عصبانیت نشانه زبونی در عقل و منطقه، بهتره که این دو مساله مجزا بررسی بشه چون ربطی بهم نداره ژروم به دلیل قدر ناشناسی و پیتزا بخاطر انتقاد ناپذیری
با سلام و تشکر
به نظر من، آنچه پیتر را رنجانده در واقع قدرناشناسی ای بوده که در برابر محبتی که انجام داده، دیده است. بنابراین اگر می پذیرفت که پیامد محبت قدرناشناسی است ، عصبانی نمیشد، زیرا می دانست که این رفتار از دوستش، امتحانی است برای پیشرفت در واحدی دیگر ( محبت بدون توقع ). اگر چه چنین رفتاری در لحظه سخت به نظر می رسد ولی وقتی به اصول اصیل به حالت اینویوو عمل کنیم، در اثر تکرار قواعد اش را به حالت ملموس تجربه کرده و در شرایط مختلف اجرایش آسانتر می شود.
پیتر نباید از کمکى که به دوستت کرده انتظار داشته باشد که در مقابل همه از او قدردانى بشود بخصوص که این کار به ژروم محول شده بود و او طبیعتا نمیخواسته دیگران بدانندکه خودش نتوانسته پروژه را به پایان برساند .
از ایرادى هم که از او گرفته اکر منطقى بوده جاى شکایتی نیست
اولا باید تلاش کنیم نیت مان از کمک رضایت یکتا باشد تا از کسی توقع نداشته باشیم. ولی در مورد مثال مقاله میتوانست بدون عصبانیت و دور از پرخاش همان مطالب را میگفت به استثنای توقع کمک نداشته باش. تا در مورد بعدی در زمان خودش تصمیم بگیرد که اگر تا آن موقع به این نتیجه رسیده بود که او حرف غلطی نگفته کمک میکرد و اگر غیر از آن بوده به موقع عذرخواهی میکرد.
نعمت بزرگیه که توان کمک داشته باشیم. شخصا ما یل نیستم کسی ازم نامی ببرد اگر کمک کردم.
.
با سلام و تشکر از این که چنین سناریو و سنجشی را مطرح نمودید
در مورد بر خورد صحیح فکر می کنم به پیتر پیشنهاد می دادم با همکار خود صحبت کند ، ولی در نهایت ارامش
یعنی ابتدا متوجه شود ، ایراد اصلی کار کجا بوده ، مثلا واقعا کارش ایراد داشته ؟ همکارش در زمینه ای برایش سوء تفاهم شده یا اینکه همه چیز خوب بوده ولی همکارش دلیلی به تشکر نمیدیده .
در مقابل این سه امکان سه راهکار متفاوت ارائه می دادم زیرا هر کدام از این موارد عملکرد و پاسخی جدا دارد
اگر اشتباهی از خودش بوده ، سعی در جبران خطا کرده و تجربه کاری ام را بالا می بردم
اگر اشتباهی از من نبوده و سوء تفاهمی رخ داده ، در مورد آن توضیح می دادم و سعی در شفاف سازی عمل می نمودم
و در نهایت اگر نقصان و اشتباهی نبود ، سعی می کردم ناراحت نشوم ولی دفعه ی بعد طور دیکر عمل نمایم ، یعنی در عین در پی انتقام نبودن و کمک مجدد ، آینه وار عمل کنم به نحوی که متوجه رفتار خود شود .
در اینجا دو مسئله مطرح است. آنچه طبق اخلاقیات صحیح مشخص است این است که پیتر باید عصبانی نمی شد یا لااقل به روی طرف مقابل نمی آورد و سعی می کرد پیامدهای نوعدوستی را به خودش یادآوری کند. ولی از طرفی آیا دفعه ی دیگر که همین شخص از پیتر کمک خواست، باید به همان ترتیب مایه بگذارد؟
من دیدم در شرایط مشابه، ممکن است که به روی طرف نیاورم که ناراحت شده ام ولی دفعه ی آینده به همان اندازه مایه نخواهم گذاشت. از اینجا می شود آدم مچ نفسش را بگیرد و بفهمد که نیتش از ابتدا درست نبوده و عکس العمل و پیامدهای رفتار دیگران، رفتار او را عوض کرده است.
آیا به نظر دوستان در این مثال، دفاع از حقی وجود دارد؟ که اگر پیتر دفاع نکند، کوتاهی کرده است؟
عزیزم پیامد نوع دوستی قدر نشناسی است وقتی در مقابل یک عمل نوع دوستانه که انجام می دهی قدر نشناسی میبینی نشانه این است که کار خود را درست انجام داده ای پس با خوشحالی از آن استقبال کن .
به نظرم کار هردو ایراد دارد.پیتر بهتر بود ابتدا خوب در مورد کارش فکر میکرد وقصد وهدفش را رضای خدا قرار میداد یعنی به عنوان یک کار انسان دوستانه به قضیه نگاه میکرد در نتیجه دیگرناراحت نمیشد.
به نظر من
ژروم رفتار غیر دوستانه و ناراحت کننده ای داشته است.
پیتر نباید این قضیه را به کاری که برای ژروم کرده ربط دهد!
یعنی اگر انتظار تشکر و قدرانی هم نداشته باشد نباید اینگونه برخوردی را کاملا نادیده بگیرد،
بلکه در ارتباطات بعدی با ژروم محتاط تر باشد و او را مورد اعتماد کامل قرار ندهد.
حتی ببیند کمکی که در آینده به ژروم میکند اصلا ضروری است یا باعث سو استفاده و ساده لوحی شده است؟
طبق فررمایشات استاد محبت به کسی بایدکرد که لایق ان محبت باشد.
آثارالحق جلد اول چاپ پنجم گفتار ۱۷۸
گله مندی و عصبانیت بعضی ها بیش تر به علت انتظاراتی است که از دیگران دارند و آن طور که خودشان را آماده کرده اند و انتظار دارند، دیگران یا جامعه آن طور پاسخ گو نیست. ناملایمات حاصله باعث میشود که شخص ناراحت شود و فکر کند که من این طور کردم، چرا آنها آن طور کردند.در اینجا نباید ناراحت شود، بلکه باید توقعش را کم کند و آنچه را که دستور انسانیت و دینی اش است شعار خود قرار دهد و رفتار کند، اعم از این که دیگران از او قدردانی بکنند یا نکنند. وقتی بی نظر شد، دیگر ناراحت نمیشود وگله نمی کند.
به نظر بنده ‘ بهتر است در این مواقع صبور باشیم و خیلی زود عکس العمل نشان ندهیم . ما نمی توانیم صد در صد برای خدا و بدون توقع کار کنیم ولی توان فکر کردن در رابطه با مسایلی که در زندگی با ان مواجه می شویم را داریم . اکثر مواقع بعد از کنترل خشم و توجه کردن به یکتا ‘ حالتمان تغییر می کند و شاید بتوانیم تصمیم بهتری بگیریم .
به نظرم در وقتی که توانست آرام بگیرد و بر ایگویش در این مورد مسلط شد و به آرامی و در خلوت این موضوع را با دوستش مطرح کند و ببیند ماجرا چه بوده و اجازه دهد او هم توضیحات را در آرامش ابراز کند.این شروع خوبی است که پیتر کمی با نفسش آشنا شود و حرکات ایگو رت منبعد بیشتر رصد کند.
این داستان بسیار نزدیک به زندگی هر روز من است
من بیشتر به خاطر توقع هایم از بقیه عصبانی میشوم
توقع داشتن برای من یعنی حقی که به من تعلق دارد نادیده گرفته شود
ویا چیزی که بسیار بدیهی است اتفاق نیفتد یا نادیده گرفته شود
مثلا تشویقی که باید بشوم نشوم ویا حرفم را مخاطب نفهمد یا اهمیت ندهد
در توجیه این که عصبانی بشوم از خودم سوال می پرسم این حقوق و یا بدیهیات را چگونه تعریف کرده ام که به خودم اجازه می دهم عصبانی شوم
ایا وظیفه مرتبط به ان حق را انجام داده ام و یا اصلا ان حق را باید انتظارش را می کشیدم
مثلا آیا من واضح وبا منطق حرف میزنم و یا اصلا باید حتما حرفم تایید شود
این تجزیه و تحلیل ها زمان بر است و در فاصله کوتاه بین اتفاق و عکس العمل من اصولا عصبانیت غالب می شود
بنابراین به تازگی برای حفظ تعادل میگویم در آن لحظه اصلا عصبانی نباید بشوم باید بروم فکر کنم و اگر عکس العمل باید نشان بدهم آن وقت بر گردم و اعمال کنم و جالب است که وقتی به فکر کردن میرسد اغلب میگویم حالا خیلی هم مهم نبود ونمی خواهد عکس العملی نشان بدهم
با سلام
مطمئنا عکس العمل بنده نیز بهتر از پیتر نمیشود چرا که به هر حال بشر فراموش کار و جایز الخطاست . در ضمن این سناریو خیلی مختصر و فاقد جزییات میباشد.
ولی اگر به تعالیم دانشگاه سیرکمال توجه بیشتری داشته باشم بایادآوری گفتارهای زیر میتوانم به توفیق او ، بهتر بیاندیشم و در نتیجه بهتر رفتار نمایم :
۱ – هیچ حقی از بین نمی رود ، ضامن آن خداست .
۲ – دانشجوی راه کمال ، تشنه حقیقت میباشد .
در مورد گزینه اول ، مفهوم آن پرواضح است و با ایمان به اینکه مصدریت الهی محیط بر همه چیز میباشد ، دیگر جای نگرانی نیست .
در مورد مفهوم گزینه دوم ، که میدان کار وسیعی رو در بر میگیرد ، بهتر است طرز فکر خود رو از این دیدگاه بررسی کنیم :
الف – آیا کمک کردن به دیگران دارای شرایطی هست یا نه ؟
ب – آیا توانایی کمک کردن به دیگران ، توفیقی است که او کرم کرده و بر بنده منت گذاشته یا اینکه نه بنده خودم العیاذبالله قادر مطلقم و هر وقت که بخواهم میتوانم این امر رو به انجام برسانم ؟
ج – آیا کمک کردن به دیگری به نفع روح خودم میباشد یا نه به نفع دیگری و به ضرر روح خودم میباشد ؟
د – آیا رفتار دیگران با بنده همیشه و صددرصد از روی این قانون که معمولا پاسخ نیکی در عمل حق نشناسی هست میباشد و یا اینکه چه بسا عکس العمل رفتار خودم در برخورد با سایر ین از جمله هم خانواده و یا همکاران زیر دست و … هم میتواند باشد؟
ه – و در آخر چه بسا این موضوعات باعث افزایش بار معنوی وجودی شخص خودم باشد و صفات صبوری و محبت و خویشتن داری رو افزایش دهد که با وجود این فضیلتهای الهی دسترسی به رضایت او ممکن خواهد شد انشاله .
با تشکر از نظرات خیلی خوب سایر دوستان
Agar kar ra be doone tavago va antazar anjam atefagate badi pazirish oon rahatar hast..
به نام خدا
با سلام
اگر من می خواستم به پیتر کمک فکری بدهم ،همین کاری رو می کردم که این نظر سنجی با فکر ما می کند.یعنی به دوستم می گویم که خودش را به جای فرد سوم قرار بدهد و در مورد اتفاقی که افتاده نظر بدهد . به این ترتیب عامل “من” از قضاوت حذف می شود.در اینصورت شاید بتوان قضیه را همه جانبه تر و شفاف تر دید و عکس العمل مناسبتری داشت .
در مورد قدرنشناسی ژروم ،
به پیتر خواهم گفت ،همکاری او خیلی باارزش بوده و مطرح شدن یا نشدن آن از طرف ژروم از ارزش معنوی کارش چیزی کم نمی کند ولی اگر فکر می کند ،سکوت ژروم در مورد همکاری دیگران در پروژه ،باعث بی انگیزگی و عدم تعامل بین همکاران و در نهایت باعث تضعیف یا اختلال در سیستم اداری می شود ،باید این موضوع را( بدون اینکه شخصیش کند) به او تذکر بدهد .
ولی اگر مطمئن شد که شیوه او سوئ استفاده از کار دیگران ( بالا رفتن از شانه و سر دیگران )است ،به پیتر خواهم گفت :”اگر من باشم دیگه به این شخص کمک کاری نمی دهم”.
در مورد انتقادها ،
خواهم گفت ،باید دقت کنیم که “قدر نشناسی ژروم”باعث نشده باشد که فکر کنیم ،انتقادها از سر بد خواهی است .
در این مورد حتی اگر به این نتیجه برسیم که ژروم با ایراد گرفتن ،سعی در نشان دادن عدم خلاقیت و توانایی دیگری (پیتر)داشته است ،با به رو آوردن این موضوع ،مسئله ای حل نمی شود ،حالا باید مواظب باشیم عمل بد دیگران باعث بدبینی ما نشود .مثلا فکر کنیم همه خودمحورند ،همه قصد سوئ استفاده از ما را دارند،پس ما هیچوقت به کسی کمک نکنیم و از خودمان مایه نگذاریم .در رابطه با ژروم هم این ضعف اخلاقیش را به کل شخصیتش تعمیم ندهیم ،یعنی نگوییم چون این شخص این ضعف (مثلا جاه طلبی )
را دارد ،پس بطور کلی آدم بدی است و قابل معاشرت ودر هیچ موردی قابل کمک ومحبت نیست .
در مورد عصبانیت ،
خواهم گفت ،شخصا هر وقت نسبت به جریانی با عصبانیت بر خورد کردم حتی اگر واقعا حق با من بوده ،احساس بازندگی داشته ام .احساس کردم آدم بی عرضه و ناتوانی هستم که نمی توانم با متانت حق مطلب را ادا کنم (این احساس حتی در برخورد با مخاطب هایی که درک بسیار پایینی دارند ،هم در من بوجود می آید چون به هرحال حالت تهاجمی و درنده خویی حس بدی به ام می دهد .)
به دوستم خواهم گفت از اینجایی که هستیم تا جایی که کاملا بتوانیم بر خودمان مسلط باشیم مسیری است که حتی یک قدم پیشروی در آن بااهمیت است .من برای اینکه یادم نرود در چه مسیری باید حرکت کنم ،در جایی که جلوی چشمم هست ،بزرگ نوشته ام :
اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
و در موقعیتهایی که پیش بینی می کنم کنترلم را از دست بدهم ,مفهوم شعر مذکور را مرتب به خود یاد آوری می کنم .
شاید پیتردر قضاوت کمى عجله کرده باشد وشاید ژروم درفرصتى دیگرازاوقدردانى میکرد،ضمن اینکه ژروم چنین وظیفه اى ندارد بواسطه خدمات قبلى اوازطرحى که بنظرش مناسب نیست حمایت کند،بهرحال اگرپیتربادید معنوى به این اتفاق نگاه میکرد به احتمال زیاد به گونه اى دیگررفتارمینمود.
با سلام و خسته نباشید
همیشه در فضای کار ایراداتی در پروژه یا…هست و اگر انتقادها به جا بوده باشه عصبانیت اشتباه است اما حتی اگر هم ایراداتی باشد باید در ان جمع از خود دفاع کرد اما اگر ایراداتی به شخصیت طرف داشته باشیم طبعا حق دلخوری از دوستمان داریم.
در ضمن نباید انتظار تشکر و…داشته باشیم چون که به یک دوست صمیمی کمک کرده ایم و برای خود کردار کرده ایم.
با سلام وبا تشکر از مقالات پر محتوای متیس عزیز، در کتاب ملک جان صفحه ۱۵۱فرموده اند :عصبانیت باید در وجود بشرباشد و گرنه نمی تواند از حق خود دفاع کند، ولی باید بجا باشد.وجود بشر مثل تابلوی نقاشی است و باید همه چیز بجای خود باشد.عصبانیت و امثالهم همه از طبع حیوانی است.کامل، کسی است که هر چیزی را به جای خود بشناسد.
با عرض سلام و ادب
در درجه اول پیتر کار درستی انجام داد که در جلسه بر خود مسلط بود و حرفی نزد. و تنها با خود ژروم مطلب را عنوان کرد اما پیتر چند اشتباه داشت که یکی کنسل کردن قرار هایی که داشت ، کار کردن در غیر وقت اداری چون اینها توقع او را از ژروم بالا برده بود و در نتیجه از رفتار او ناراحت شد، مطلب دیگر اینکه آیا ژروم این اجازه را داشته که از شخص دیگر در انجام پروژه کمک بخواهد ، وشاید به همین دلیل نتوانسته از پیتر در جمع تشکر کند. و تا زمانی که ما از دلایل ژروم در این جریان اطلاع نداشته باشیم نمیتوانیم نظر درستی ارایه کنیم.من کار پیتر را از این نظر که خشم خود را در حضور جمع بروز نداده تایید میکنم و اینکه حق داشته که دلیل رفتار ژروم را بداند تا بار دیگر مرتکب اشتباه نشود و به حد و حدود خود آشنا باشد.اما محکم بستن در رفتار درستی نیست و اینکه انتظار داشته باشه که ژروم نظر او را در انجام پروژه بعدی تایید کند .
با سلام و تشکر از دست اندرکاران و کامنتهای پر بار دوستان عزیز.
در این مورد من به پیتر خواهم گفت، فکر کن شخصی را که نمیشناسی با تو این موضوع را در میان میگذارد و از تو نظرمیخواهد. به او چه پیشنهادی میدهی؟
بنظر من اشخاص در مواقعی که بیطرف به دیگران پیشنهاد میدن و نصیحت میکنن خیلی نکات با ارزشی در آن هست که میتوان از آن برای خود استفاده کرد.
ظمنا در تجربیاتم، بارها پیش امده که کمکی به شخصی کردم که بطور منفی یا قدرناشناسی جواب گرفتم، همیشه بیادمیارم که اونموقعی که باطرف با تندی رفتار کردم همیشه بعدش از عمل خودم شرمند بودم خودم رو مثل شخصی میدیدم که از یک صحنه یاامتهانی که برای پیشرفتش پیش آمده بود درست استفاده نکرده و هدر داده ولی در مواردی که جلوی نفس رو با کمک خدا گرفته بودم و حتی رفتار بد طرف رو برخش نکشیدم و حتی براش دعای خیر کردم و در شانسهای بعدی به طرف کمک کردم، احساس بینهایت خوبی داشته و دارم. البته در صورت کمک سعی میکنم که در حد توان بسنجم که یکموقع کمک من باعث خرابشدن زندگی آن شخص یا دیگران نشود. به نظر من خیلی سخت است که در اینچنین مواردی شخص عصبانی نشود ولی باید اینقدر درموقعییت آزمایش قرار بگیریم و از خدا کمک بخواهیم که بتوانیم این واحد راپاس کنیم . من فکر میکنم بابخشیدن بی قید و شرط و عمل برای رضای یکتا، خداوند عظیمترین نعمتها را به انسان اعطا میفرمایند که یکی از آنها آشنایی با تعلیمات راه کمال است، یاد آوری این موضوع به من خیلی نیرو میدهد. ممنون
من سوالی دارم… مطلبی که در مورد پیامد نوع دوستی حق ناشناسی است کاملا صحیح است.. سوال و مشکل من اینجاست که متاسفانه با یادآوری این مساله درد درونیم و شدت ناراحتیم کم نمیشود.. یعنی اگر هم بشود خیلی کم، موقتی و گذراست و این دردها دوباره برمیگردند. دیده ام که این ناراحتی ها و ناراحتی های مشابه روی هم جمع میشوند و بعد به کینه تبدیل می شوند و یا به “خاطرات تلخ” که استاد الهی فرمودند “خاطرات تلخ” یکی از ۶ ثمره دنیا است. نمیدانم چرا این زخم ها ترمیم نمی شوند! آیا مشکل از ارتباطم با یکتاست؟؟ آیا انرژی کامل و کافی نمیگیرم که این زخمها درمان شوند؟؟ چرا بعد از مدتی دوباره دردشان زنده می شود؟؟
میدانم که کریم کسی است که گذشتش زیاد است.. انتقام نمیگیرد… (نقل از آثارالحق) من هم خیلی دلم می خواهد این صفت خدا را تقلید کنم ولی نمیدانم چرا نمیشود! برای پاک کردن کینه و کدورت از دل، سعی کرده ام به طرف نزدیک شوم و محبت بکنم ولی نتیجه ای نگرفته ام، زخمی تر هم برگشته ام. حساب و کتاب را هم به خودم یادآوری میکنم که حتما سزاوار این درد و زخم ها هستم وباید حسابم پاک شود ولی باز فکرم را به طرف مثبت نمی کند.
مگر خدا خودش کمک کند…
با عرض سلام:
چند روزی است که نظر دوستان را می خوانم ونتایج جالبی از انها گرفته ام ونکات عملی داشتن نیت رضایت خدا را از نظر دوستان (چیز هایی راکه همیشه در نظریات إستاد به انها اشاره شده است )گفته اند وباید سعی کنیم به صورت تلقین به خود یاد اوری کنیم را یاداشت کردم. تا دوباره مروی برایم شود. ولی چون این مسئله به این شکل برایم پیش نیامده بود نتوانستم از تجربه خودم چیزی بنویسم. ومن هم با دوستان در رابطه با تعمق در این ماجرا تا حدودی زیادی همین نظرات را دارم.
تا اینکه دیشب هنگام برداشتن یک کار عملی که در ان به این اشاره داشت که،( در طول روز یک عمل خوبی که انجام می دهید را انالیز کنید)
اول فکر کردم کار خوب کردن که انالیز ندارد وقتی کاری که خوب است را انجام می دهی انجام دادی. ولی الان فهمیدم که اگر در ان نییت رضایت او در ان نباشد ان وقت است که مسائل پیش می اید.
البته در من حالت أعتراض کردن به دیگران کمتر است. وبیشتر در درون خودم در جنگ هستم واین هم خطر ناک است. چون گاهی دیگران را بدون اینکه انها خودشان بدانند کنار می گذارم ویا رابطه ام را کم می کنم. وحالا می فهمم چون ممکن بود اصلا برداشت من از واقعه اشتباه بوده.
«… در انجام نیکویی افراد و شخص را نباید در نظر گرفت، خدا و وظیفه را باید در نظر گرفت. …» برگزیده- گفتار۸
به نظر من اگر انتقادهای ژروم درست بوده که پیتر باید بپذیرد و اگر نبوده در جلسه باید پاسخ میداده. مرتبط کردن انتقادهای ژروم به کمک های پیتر با توجه به گفتار ۸ کتاب برگزیده صحیح نیست. چراکه اگر پیتر نیتش «انجام وظیفه» و «قرب به خدا» در قبال کمک هایش نباید از خلق خدا انتظار تقدیر داشته باشد.(منظور از انجام وظیفه، وظیفه در قبال هم نوع است نه وظایف کاری)
الان که داستان را خوانده ام و و کلی درباره ی آن فکر کرده ام ، شاید سخت نباشد که بتوانم عکس العمل درست را بگویم .چرا که
اولاً در این داستان حمله ی نفس تا حدودی واضح و قابل شناسایی می باشد
دوماً ما ها ایده های رفتاری ناب را که تا به حال آموخته ایم را برای دیگران به کار می بریم ولی اگر برای خودما ن اتفاق بیافتد ، معمولا ٩٩ در صد بازنده ایم
سوما درحین آزمون ها معمولا زمان زیادی برای فکر کردن نداریم مگر این که بعداز آن ، موضوع را بررسی کنیم و متوجه ی اشتباهات خود بشویم
به عقیده ی من عکس العمل افراد در این مورد کاملا متفاوت می باشد ، چرا که بنا به حساسیت شخص ، نیت او ، پیشرفت روحی او ، نقطه ضعف او ( آیا عصبی بودن نقطه ضعف او می باشد یا خیر و اگر بله درجه ی آن تا کجاست؟ ) ، شرایط تغییر می کند و عکس العمل ها متفاوت است.
من اگر به جای او بودم با این که خیلی آدم عصبی مزاجی نیستم ولی می دانم که ناراحت می شدم و بالاخره یه جورهایی به بقیه اطلاع رسانی می کردم که من در آن کار خوبه سهم بزرگی داشتم ، و هم به دوستم می فهماندم که از او ناراحتم ، و هم از او پیش بقیه بد گویی می کردم و مطمئن نیستم که بعدها هم به او کمک می کردم یا نه .
نا گفته نماند که رفتار درست و خدا پسندانه را ١٠٠٪ بلد هستم ولی به کار بردن آنها و پیاده کردن آن ها در زندگی روزمره و آزمو ن های آن ، کاری است فوق العاده دشوارووپختگی خاصی می خواهد . که اگر کمک خدا نباشد کسی ادعایی نمی تواند بکند .
بارها شده که راه حل های عالی و به جایی برای رفع مشکلات و ضعف های دوستانم داده ام ولی نوبت خودم که شده ، با خته ام و قدرت عمل کردن ایده های خوبم را نداشته ام .
چیزی که خیلی کمک می کند :
از خدا خالصانه و عاجزانه بخواهیم که کمک مان کند تا رضایتش را جلب کنیم
روی رفتار هایمان فکر کنیم. مطمئنم که می توانیم رفتار درست را از نا درست تشخیص دهیم . و تا حدی رفتارهای نادرست را جبران کنیم
در ضمن صحبت کردن در مورد مسائل ، خیلی می تواند کارگشا باشد منظورم این است که اگر پیتر احساسات درونی خود را برای دوستش بازگو می کرد ، ( اعم از ناراحتی ، توقع ، عصبانیت و … ) حتما دوستش هم توضیحاتی برای رفتارش می داد و شاید نتیجه ی کار بهتر از آنی که شد ، می شد .
من اگر به جای او بودم چند روز بعد از اینکه عصبانیتم کمتر شد پیش پیتتر می رفتم و به او می گفتم که کار او مرا ناراحت و عصبانی کرده و باعث شده که آن روز عکس العمل شدیدی از خودم نشان بدهم . مطمئنم که او هم برای رفتارش دلایلی دارد . بعد از شنیدن آن ها ، می توانم تصمیم بهتری در رابطه با رفتارهای آینده ام در قبال او داشته باشم . در صورت لزوم از رفتار پرخاشگرانه ام معذرت خواهی می کردم
به پیتر می گفتم که عمیقا درکش می کنم چون ضعف خودم هم عصبانیت است. ولی (کامنت ۳۶ : طب روح ص ۴۲) عکس العمل نوع دوستی قدر ناشناسی است و باید از این موضوعات استفاده کنیم نیتمان را درست کنیم و امتحان را قبول شویم. این سعادتی هست که آدم توی موقعیتی باشد که به کمکش احتیاج داشته باشند بتواند کمک بکند.
در متن نوشته که ژروم از پروژه انتقاد کرده. به نظر من اتفاق مهمی نیافتاده. رفتار حرفه ای این است که موضوع همان موضوع پروژه بماند. قرار نیست که وقتی آدم با کسی دوست هست یا کسی را کمک کرده طرف در مورد کارش فقط نظر مثبت بدهد یا در یک جلسه کاری موضوع گرفتن تایید گروه باشد و خلاصه همه چیز غیر از خود کار. نکات انتقاد را باید چک کند و سعی کند اگر درست هست تصحیح کند و اینقدر شخصی نگیرد.
ولی خودم حداقل از طرف می رنجیدم با این احساس رنجش و کینه نمی دانم چه کار کنم.
سلام
من به پیتر خواهم گفت ماجرا را از دو دیدگاه نگاه کند ، یکی موقعیت اجتماعی و کاری خودش و دیگری درسی که درونا برایش داشته است و دارد ، اما پایه را معنویت و اخلاقیات قرار دهد و با تاثیر گذارترین وبهترین روش صفت قدر شناسی را به دوستش یادآور شود.
میتواند خود را ناراحت نشان دهد و به آن فرد اگر تنها راه پرخاش است ، پرخاش هم بکند اما قلبا آرام باشد .
یاد داستان استاد وآن کبک افتادم که هر روز برای استاد آوار می خواند.
موجوداتی که اطراف ما هستند که همه انسان کامل نیستند که انتظار رفتار انسانی از آنها داشته باشیم،همانطور که خود ماهم نیستیم.
در نظر بگیریم که گربه ای دست ما را چنگ میزند ، سریع از گربه دوری میکنیم و اگر گربه زبان بداند به او خواهیم گفت که این کارش عواقب بدی در صورت تکرار خواهد داشت اما اگر چند روز دیگر صدای گربه را در سرما شنیدیم به او غذا خواهیم داد.
فکر کنیم چقدر خنده دار است که بعد از چنگ زدن گربه شدیدا عصبانی بشویم و با خود بگوییم من باشم که دیگر نگاه گربه کنم.
به همین قیاس باید از خطر آسیب دیگران خود را حفظ کنیم اما دیده نیک بین و خیر اندیش خود را هم داشته باشیم.
با سلام
مطمئناً دروناً بهم ریخته و عصبانی میشدم، دچار دیالوگ درونی با ژورم میشدم و در مواجهه با او سعی می کردم با بی محلی ونشان دادن رفتاری خشن ،ژورم رو متوجه عصبانیتم بکنم … ولی در واقع این رفتار درست نیست … کمی صبر و تامل برای اینکه تسلط ایگو رو کنار بزنم و برخودم مسلط بشم لازم هستش و با کمک از یکتا به دنبال درس این رفتار و عکس العمل می گشتم، و در کمک های بعدی به هر کس دیگری بدون توقع رفتار می کردم و توجهم رو در جلب رضایت خدا قرار می دادم … نه جلب افتخار از جانب شخص خاصی، در این مثال مبنا قرار دادن رضایت یکتا در هر عملی بسیار مهم و ضروری است و قبل انجام هر عملی باید پرسید آیا این عمل در جهت رضایت یکتاست ؟ آیا او از این عمل راضی است؟
سپاس فراوان از دوستان گرامی
به قولی آدم وقتی دچار عصبانیت میشه خیلی به نفع اش ، حتی اگر محق هم باشه نیست . من زیاد عصبی میشم و خیلی در این موقعیت از سناریو قرار میگیرم . ولی این رو یاد گرفتم(هر چند هموز نتونستم کنترل کنم ) که در درجه اول نباید عصبی شد حتی اگر حق با شماست ، با عصبانیت در واقع تمام ظرف عمل تو که به سختی پر کرده بودی خالی میکنی ، وقتی هم که ظرفت خالی بشه ،نه پیش خدا ارامش داری(توجه به مبدا ) نه پیش خودت (باعدم اخلاق صحیح ، به خاطر اینکه عصبانیت در اصل جزء اخلاق صحیح نیست و تو انجام دادی )، از چند جهت فقط و فقط به خودت اسیب میرسونی . پس وقتی من تو این شرایط اسیب میبینم لزوم برای تشویق و توجه افراد به کارم نمی اید و به قولی اگر من فقط و فقط به اخلاق و رفتار پسندیده خودم تمرکز کنم که درست باشه یعنی بر پایه اصول اخلاقی صحیح باشه( که لطف کردن و بهمون تعلیم دادن ) و اخلاق و بازتاب دیگران برام مهم نباشه(نه خودپسندی و خودخواهی ) میتونم ارامش برای توجه وتمرکز که منجر به ارامش خودم هم میشه بدست بیارم و من در آرامش هست که میتونم مجددا به دیگران و حتی خود فرد ناسپاس کمک کنم .اگر عصبی باشم هیچ چیز و هیچ کس رو نمیبینم ، شاید در همون لحظه که من عصبانی میشم قرار هست از طرف خداوند لطفی به من بشه که منشاء اثر خیر باشم و من به راحتی از دست میدم .
سلام بر متیس عزیز و سپاس از مطلب بسیار مفید
من کاملا با ۱۲۳ موافق هستم بسیار برای خودم نکاتی مفید باز شد.
با سلام
پیتر با این کار خود را کوچک کرده و نتیجه کمک کردن خود را هم از بین برده است،البته در چنین موقعیتی رفتار درست کردن واقعا کار مشکلی است ،من اگر میبودم حداقل عکس العمل نشان نمیدادم ولی درونا هم نمیتوانستم گذشت کنم مگر به مرور ایام اما بهترین کار اگر انسانی بتواند بکند این است که برود به طرف مقابل حتی بیشتر کمک و محبت کند ،به این گفتار از استاد الهی توجه کنید:
چقدر عالی است کسی به کسی خوبی کند،ان طرف بدی جوابش را بدهد،و این گذشت کند.
با سلام
الان که زمان فکر کردن دارم درسها را بطور نظری راحت بیاد می اورم . میدانم که عصبانی شدن زبونی در عقل است و یا نیت اگر برای رضای خدا باشد نباید متوقع بود و یا بخود بگویم دست خداست چون هیچ چیزی اتفاقی نیست و ……. کلی مطالبی که آموختیم . حقیقت این است که در آن لحظه حتما ناراحت میشدم چون میدانم تا در این دنیا هستیم نیتمان لله نیست واینکه بنظر من نسخه هر کسی فرق میکند من شخصا چون هیچوقت بلد نبودم احقاق حق کنم لذا سکوت میکردم و به حساب گذشت خود میگذاشتم! ! و لی این حرف نزدنم و سواستفاده دیگران باعث شده که یاد بگیرم فکر کنم بسنجم و حرفم را بزنم البته با کمک خدا تا آن جا که میتوانم بدون حب و بغض
برای دفعه بعد هم سعی میکنم آگاهانه تر عمل کنم یعنی با کمک خدا بدون حس کینه ولی عکس العمل احتمالی پیتر را هم فراموش نکنم .انشاالله ….
با تشکر
با سلام
اگر من جای پیتر بودم همان لحظه عکس العمل نشان نمیدادم چون در زمان عصبانیت مسلما واکنش درستی انجام نمیدهم. کمی فکر میکردم و به خودم فرصت آرام شدن میدادم. بعد قضیه را با دید یک شخص ثالث نگاه میکردم و نیت و فکرم را تحلیل میکردم. مسلما در این شرایط بهتر تصمیم میگرفتم.
اینجا نوشتن چقدر راحت است و وقتی آدم توی شرایط باشد چقدر مشکل. اتفاقا چند هفته ای بود اشکال مختلف خشم را در رفتار و گفتار و افکارم می دیدم که بدترینش وقتی است که به حالت عصبانیت و حمله های عصبی تبدیل می شود. در من یک ترکیبی از بی صبر و تحملی و پرتوقعی و بدبینی یا گاهی زیادی متوهم و رویایی بودن باعث بروز این حمله ها می شود. خوشبختانه یک شخصی در کنارم هست که خیلی کمتر عصبانی می شود از اون که رمز و رازش را پرسیدم گفت همون لحظه اولی که احساس خشم دارد توی تو جمع می شود باید پس اش بزنی و هر بار و هر بار دوباره از اول پس اش بزنی و بهش از اول اجازه وارد شدن ندی چون وقتی جمع شد کنترلش غیر ممکن می شود. چند باری امتحان کردم و جواب داد. تمام این مسایل را استاد معنوی خودمان هم گفته اند.
در موقعیت پیتر هم که قبل از بر مسند قضاوت نیت دیگران نشستن و طبقه بندی کردن که رفتار ژروم از جاه طلبی بوده یا … بهتر است به نیت خودمان نگاه کنیم : از چه من اینقدر عصبانی ام؟ چرا برایم اینقدر مهم است که دیگران در مورد کار من چه فکر می کنند؟ مگر من به خاطر رضایت خدا نمی خواهم به وظایف کاری ام عمل کنم؟ و اگر موقعیت کمک دوباره پیش اومد واقعا سعادتی است باید خیلی فکر کرد و راحت به بهانه اینکه از نظر من طرف لیاقت ندارد نمی شود همچین فرصتی را از دست داد. یک بار برای من پیش آمد که فکر می کردم کسی لیاقت ندارد و می خواستم محبت نکنم ولی به خاطر احتیاط کردم و بعدا هم دیدم که چقدر نرم شد و تغییر کرد. ما در مورد افکار و نیات خودمان نمی توانیم دقیق نظر بدیم در مورد بقیه که اصلا نمی شه.
با سلام ،
در این سناریو چند نقطه ضعف صفاتی که در سطح خود اگاه آقای پیتر بروز نموده مشاهده میشود :
١- توقع : چون تشکری صورت نگرفته
٢- نیت علی : در صورتیکه نیت ما فوق علی میبود و بعبارتی برای رضای خدا ، پیامد نوع دوستی که قدر ناشناسی میباشد او را آزرده خاطر و رنجیده نمینمود که بصورت عصبانیت حاد بروز نماید.
٣- عدم واقع بینی : انتقاد صورت گرفته کاملا مربوط به موضوع” پروژه دیگری “بوده نه در خصوص کار پر زحمتی که پیتر برای ژروم انجام داده بود .
۴- عدم روحیه انتقاد پذیری : در صورتی که انتقادی از کار پیتر در پروژه دیگری صورت گرفته ، در صورت صحت انتقاد ، تصحیح لازم بوده که خود یک نوع کمک است و بلعکس میبایست قدر دانی و تشکر مینمود از آقای ژروم .
در صورت عدم صحت انتقاد اولا ناراحتی معنی ندارد و ثانیا اعتماد نفس در انجام پروژه در اقای پیتر بیشتر خواهد شد .
۵- خود بینی و خود خواهی : با اشاره به گفتار ٢٧ کتاب برگزیده ، زمانی که فعل توقع در ذهن آقای پیتر برجسته شد، بعبارتی طیفی از خودخواهی نمایان میباشد . و هنگام بروز عصبانیت حاد ، طیفی از غرور را نمایان میکند که ایشان تصور مینماید کار ایشان بی نقص و بی عیب است . که هر دو این صفت در عدم خودشناسی از خود خلاصه میگردد .
” کلید رمز خود شناسی در خود فرو رفتن است ”
برگزیده گفتار ٢٧
سلام.
طبق فرموده الهی،عصبانیت (نقل از مضمون)چیزی جز زبونی در عقل نیست.ابته تصور می کنم منظورشان وقتی است که عصبانیت عقل و اراده انسان را در اختیار میگیرد.ولیکن در اینجور مواقع ممکن است به ما انسانها بر اساس وجود قوه غضبیه وحکمت صیانت نفس،عصبانیت به ما فشار بیاورد که باید آن را کنترل کنیم.بله بسیاری دوستان فرموده اند کار برای رضایت خدا و نجام وظیفه؛بنده هم معتقدم با این دیدگاه عصبانیت چندان مجالی نخواهد یافت.در نگاهی دیگر و با قدری بیشتر عمیق شدن؛شاید ژروم مشکلات و عدم تمرکز لحظه ای داشته و تعمدی نداشته و بروی او آوردن هم چندان صحیح به نظر نمی رسد.شاید به مشکلات دامن بزند و او را شرمنده کند.
از سوی دیگر در کتب راه ذکر شده عکس العمل کار خیر معمولا ناسپاسی است(مضمون).و ممکن است این یک آزمایش الهی باشد.فکر می کنم پیتر می تواند تجربه کند که در مواقع اینچنینی،خاصه با ژروم؛دقت و رعایت اندازه بیشتری از حقوق بین طرفین داشته باشد تا همه چیز کنترل شده و مطابق عقل سلیم باشد.هر چند از خیر و خدمت به خلق اصلا رویگردان نشود.
باسلام وتشکر ازمتیس عزیز ودوستان گرامی
به نظر من وقتی به چنین سناریویی بر خورد کردم اول تحت تاثیر ایگوی سطحی قرار میگرم
وبه فکر انتقام ومقابله مثل می افتم ولی با یاد اوری گفتارهای استاد به هادی درون مراجعه میکنم واو راه درست را نشان میدهد مثل یاداوری گ۵۱۳اثار جلد یک که نوشته اولین شرط لازم نیت خوب است یعنی قطع نظر از این که طرف خوب باشد یا بد باشد ما باید نیکی کنیم….
به نام خدا
با سلام
۵ گرامی،کامنت ( ۹۵)
احساس ،فکر و عملکردتون را خیلی کامل و دقیق توضیح دادید ،بطوریکه اگر من می خواستم احساس و فکرم را در شرایط مشابه شما توضیح بدهم (در صورتیکه قلم شما را داشتم ) باید به همین نکات اشاره می کردم .چیزی که در این موقعیتها به من کمک کرده این است که فکر می کنم ,یک عمر زندگی کرده ام و حالا می خواهم فیلم زندگیم را ببینم . چه چیزی خواهم دید ؟(در مورد خودم می گویم )آدمی را می بینم که تو خودش پیچیده و یک دادگاه تشکیل داده چند تا پرونده هم رو کرده و چند نفر را محکوم می کند که من چه کردم و آنها چه کردند ،چقدر ناسپاسی دیدم چقدر بی عدالتی و بی انصافی دیدم و… ودوباره در صحنه بعدی همین نقش را بازی می کنم و صحنه های بعدی به همین منوال ،خلاصه خودم را درنقش یک آدم گله مند ،شاکی و نا راضی می بینم که تو مرداب غر زدن گیر افتاده ،سر آخر می بینم این نقش رو دوست ندارم. دوست دارم نقش اون آدم نابغه ای را داشته باشم که هر شکستی که براش پیش می اد ،پشت سر می گذارد (برگزیده گفتار ۲۴۶).باید برای به چنگ آوردن این نقش تلاش کرد :ما بین دو نقطه مقابل هم قرار داریم یکی “نفس اماره” که فرمان می دهد روی زخمهات را بخارونی (وانقدر بیشعوره که بعد از اینکه دید این کار هیچ فایده ای جز باز شدن زخم و جاری شدن خون نداره باز هم دستور را تکرار می کند )و دیگری “عقل کل” که می گوید نفخه من درون توست و در شان تو نابغه شدن است .حالا ما به هر کدام از این نقطه هانزدیک شویم ،از دیگری دور می شویم .
یک نویسنده در مقدمه یکی از کتابهایش می نویسد (نقل به مضمون ) ،من قهرمان های داستان هایم را از خودم بیشتر دوست دارم چون آنها از من فرا تر می روند .ما اگر می خواهیم قهرمان زندگیمون شویم و از خودمان فراتر برویم در وهله اول باید نقش هایی را که نفس اماره به امان پیشنهاد می دهد ،قبول نکنیم .مثلا وقتی خاطرات تلخ به ذهنمون می آید ،آن را مثل یک مگس مزاحم از خودمان دور کنیم .این راهکار ساده که استاد در یکی از گفتارهایشون فرموده اند ،اگر با تکرارو توجه عمل شود ،دگرگونی قابل توجهی را بوجود می اورد .
گفتار ۲۴۶ برگزیده :راز موفقیت اشخاص بزرگ در این است که ناملایمات را ندیده می گیرند .هر شکستی برایش پیش بیاید ,ندیده می گیرد و همین طور تدریجا بر اراده و قدرت روحی اش اضافه می شود تا بالاخره نابغه بشود . چون در زندگانی هر ذی روحی غیر ممکن است که در عالم خودش ناملایمات برایش پیش نیاید,پس کاری بکند که ناملایمات را اسیر خود بکند نه این که او اسیر ناملایمات بشود.
اول فکر کندچرا این کار را کرده بعد هدف کمک به او چه بوده است (نیت )
اگر نیت رضایت خدا باشدجواب ممکن است نا سپاسی باشد.
اگر مورد سو استفاده قرار گرفته ، دیگر ان کار رانکند .اگرخدمت به خلق کند که اصلا عصبانی نمیشود اگر قدر دانی نشود .
با سلام وتشکراز متیس عزیزو دست اندرکاران
به نظر من در اون لحظه سعی میکنم خودمو کنترل کنم و إز خدا کمک بگیرم وعکسلعملی نشون ندم هر چند که خیلی سخته بعد برمیگردم ونیتم رو مرور میکنم که اصلا چرا اینکار رو کردم اگه برا رضایت خدا و خدمت به خلق بوده که پاداش کارم محفوظ خواهد بودوممنون اون شخص هم هستم که این شانس رو بهم داده تا اینجا با گفتگو با خود کمی بهم زمان زاده شد که إز شدت عصبانیتم کم بشه بد با حرف زدن علت رو جویا میشدم شاید به نظر من کارم کامل وعالی بود ولی درحقیقت اینطور نبوده علت که برام روشن شد اگر حق با من بود حتما اون شخص مجاب میشه اگر نه بار دیگر باز هم کمک میکنم ولی اگاهانه که مورد سوءاستفاده قرار نگیرم .به نظر من ،
علت واکنش فوری عصبانیت برخوردن به ایگوی إز خود راضیمونه پس أین فرصت رو نباید بهش داد با کمک خواستن إز یکتا
ممنون إز نظرات خوب دوستان
با سلام و سپاس
به عقیده من پیتر بیش از حد لازم برای کمک به دوستش وقت گذاشته است و همین مسئله باعث شده تا برایش توقع ایجاد شود. کمک باید با در نظر گرفتن شرایطی باشد . نباید طوری باشد که حق جسم و روح خود شخص ضایع گردد. مثلا شاید درست نبود که قرارهای مهم خودش را کنسل کند. از طرفی دفاع از حق هم وظیفه است و می توان این کار را با ارامش و محبت انجام داد.
با سلام .
کامنت گرامی ۱۲۳٫
من از متن شما بسیار درس گرفتم .
با احترام
رعایت حق جسم و انجام کارهای خود مقدم بر دیگران است
حال که قصد کمک به دوستش داشته توقع تشکر نباید داشته
باشد وباعصبانیت درب را بهم کوبیدن نیز کار درستی نبوده
با تشکر فراوان از زحمات متیس . اگر من جاى پیتر بودم در ظاهر همان کار رامیکردم در حالیکه قلبا از او گله و شکایتى نداشتم . یعنى اداى براشفتگى را در می أوردم . این ژست ناراحت شدن را دراوردن خیلى در زندگی به من کمک کرده است . با این ترفند هم از حق خودم در زندگی خانوادگی و در اجتماع دفاع میکنم و هم به درسهایى که اموخته ام در حد توانایى عمل مىکنم .
سلام
به نظر من نحوه انتقاد یا اعتراض یا،،، که پیتر از خود نشان داد نه صحیح است و نه کمکی کرده که حق خود را به ژورم یادآوری کند. بدلیل این که این سناریو در یک محیط کاری و حرفه ای اتفاق افتاده است و نه در یک محیط غیر کاری، حق پیتر بود که در جلسه ارائه پروژه ، از او هم نامی برده شود. حال که این اتفاق نیفتاده، پیتر باید با آرامش و در زمان مناسب، با ژروم صحبت می کرد و به او یادآوری می کرد که با تکرار این کار ممکن است از کمک دیگر همکارانش محروم شود و لطمه به کار خودش وارد شود.
البته کنترل خشم در این سناریو و یا سناریوی مشابه می تواند سخت باشد
من شخصا ممکن بود با تندی با ژروم صحبت نمی کردم ولی حتما با او در این خصوص صحبت می کردم و دلخوری خود را به او می گفتم
مطلب مفیدی را منتشر نمودید.
بسیار ممنون
با عرض سلام
۱۲۳ گرامی شما هم دقیقا حس و حال من را با مثال خاروندن زخم توضیح دادید.
از اینکه برای پاسخ و راهنمایی به حقیر وقت گذاشتید بسیار سپاسگزارم. باید سعیم را بکنم تا انشالله بتوانم مثل گفتار ۲۴۷ عمل کنم.
ممنون
با سلام و تشکر از متیس عزیز به نظر من در این مورد یا موارد دیگر نشان دادن هرگونه عکس العمل درستی بستگی به پختگی روح طرف دارد و نمیشود فورمول خاصی برای ان آرائه داد زیرا هر کسی در هر مرتبه روحى که هست عکس العمل متفاوتى از خود نشان خواهد داد و عکس العمل ما نشان دهنده وضعیت درونى و روحى ما مىباشد. البته بقول دوستان پیاده و عمل کردن به أموخته هایمان در لحظه توجه خاصى میخواهد که در اثر تکرار و تمرین و کمک او متفاوت تر خواهد بود. انشاالله
.
با سلام
چیزی که برایم در این سناریو جالب است اینه که طوری ملموس و مطابق با زندگی روزمره ی همه ما نوشته شده که به محض خواندن آن ، سریع خود را جای پیتر میبینیم
کامنت بیشتر دوستان هم این رانشان می دهد که ما به دلیل نرسیدن به آن نقطه ی ایده آل تسلط بر خود ،ابتدا روانمان جراحت می بیند ، من هر دفعه که این سناریو را می خوانم در ایتدا عصبانی می شوم
زیرا ما به دلیل تمایل به خدمت به خلق و اهمیت آن در زندگی تلاش بر این موضوع می کنیم ولی چون حد کمال خدمت به خلق را نداریم معمولا منتظر دیدن عکس العملی خوب از کائنات یا طرف مقابل یا حتی پاسخی از طرف خدای خود هستیم ، هر چند که ممکن است خود از این حال درونی غافل باشیم .
در حالی که حد کمال خدمت به خلق این است که حتی خادم مشخص نباشد . کاری که خدا هر لحظه با ما می کند همین است ، یعنی ما هر لحظه در لطف او غوطه ور هستیم بی آنکه بدانیم .
در گفتار های استاد الهی می بینیم که در برخی جاها ایشان سعی در دفاع از حق داشتند و در جایی گذشت را پیشه کردند ، این بستگی دارد که نفس چه عملی را القا کند و مبارزه با نفس چه باشد . ولی در مورد بنده که هنوز به آن پختگی نرسیدم جایی که باید گذشت کنم ، دفاع و جایی که باید دفاع کنم گذشت را پیشه می سازم
در این سناریو ها خوب است افکار و نیات و شرایط را تجزیه تحلیل کنیم و سعی کنیم صداهای درونمان را تفکیک نماییم
مهم تسلط بر خود و فکر قبل از عمل است . اگر بتوانیم فاصله ی بین تفکر درست و عمل دقیق را کم نماییم ، عکس العملمان به تدریج در چنین سناریوهایی هر لحظه مناسب تر و نزدیک تر به ایده آل خواهد شد
سلام :sh
به نظر من قبل اینکه به دوستش کمک کند به خود یاداوری میکرد برای رضایت خدا کار میکند
اگر قبل از کاری که برای دیگران انجام میدهیم این جمله به خاطر بسپاریم حمله نفس اماره بهتر تحمل میکنیم
پیتر به خوبی میداند که ژروم بازهم به کمک او احتیاج خواهد داشت.
?in che chiz ra miresanad
با سلام و تشکر بسیار از متیس گرانقدر و کاربران عزیز
چندین بار مطلب و تجربه های دوستان رو خوندم عالی بود وخیلی استفاده کردم و بسیار نکته برداری کردم که بتونم برای این نقطه ضعفم ازشون استفاده کنم
تمرین فکرو و ذکر بسیار بسیار بمن امروز کمک کرده .صادقانه میگم من امروز بسیار مراقب این نقطه ضعفم بودم و روز شلوغی هم داشتم .از خدا خیلی کمک خواستم .میخوام مدتی روی این ایتم کار کنم
با سلام
در این موقعیت ،من باپیتر همدردی میکردم. به این معنی که میگفتم تا حدی حق با اوست.وقطعا رویه و رفتار ژروم قابل دفاع نیست.اما از طرفی ناراحت شدن و” دلحور شدن و بر خوردن پیتر”منشائ ش از توقع داشتن خود اوست. بر آورده نشدن این توقع و انتظار در قبال کاری که صمیمانه برای ژروم انجام و کم لطفی او -آنهم در جمعی که میتوانست احساسات افتخار طلبی را در او قلقلک بدهد-، برایش ضربه سخت درد اوری ایجاد کرده است. خوب مگر ما چقدر بر اساس وظیفه شناسی رفتار و اعمالمان را انجام میدهیم. نیتهای ما که مافوق علی نیست ، پس باعث میشود که توقعاتی در برابر کارهایی که برای دیگران انجام میدهیم ، در ما ایجاد میشود.انشاالله هر چقدر در وظیفه شناسی پیشرفت داشته باشیم کمتر درما توقع ایجاد میشود وضمنا قاعده قدر ناشناسی را بهتر درک میکنیم.
به نام خدا
با سلام
sh ,5 گرامی
از اینکه در مقابل تمام استفاده هایی که از نظرات همه دوستان برده ام , توفیق جلب توجه اتان را علیرغم بضاعت ناچیزم داشته ام ,خدا را شاکرم .
باسلام،من با نظر ۱۱۱موافقم به ویژه که در تعالیم استاد همیشه به ما می گویند هر چیزی که برای شما پیش می آید علتش درون خودتان است بنابراین اگر پیترحدودخودرامی شناخت شاید بعد توقع وانتظار برایش پیش نمی آمددر واقع دانشجوی معنوی مثل یک بند باز است که باید میله بند بازی رادردست داشته باشدکه به طرف راست یا چپ منحرف نشودودرنظر داشته باشد که حق های دیگر رازایل نکند واگر برای یک کاری زیاد مایه می گذارد حواسش باشد که بعد برایش توقع ایجاد نشود واگر خدمت به خلق میکند باید به خودش تلقین کند که پیامد نوع دوستی قدر ناشناسی است.
بنام خدا با تشکر از متیس بلاگ و با تشکر از دوستان با این نظرات خیلی خوب
تمام جوابها را دوستان گفتند و دیگر ظاهرا مطلبی ناگفته باقی نمانده است …..استاد الهی هم میفرمایند تا چیزی را خودم عمل نکرده باشم به کسی نمیگویم.اگر کسی بتواند چنین کمک زیادی را بکند و دم نزند و مخصوصا رنجش قلبی هم پیدا نکند معلوم است که چه مبارزه با نفسی کرده است .معمولا هرچه پرورش فکر بالاتر و نیت مافوق علی خالصتر باشد تسلط به نفس بیشتر است و باز کمک کردن را ادامه میدهد و منتظر تشکر و تمجید باقی نمیماند
در رابطه با کنترل خشم چند روزی است که به این مطلب فکر میکنم چون خود من بسیار پیش آمده و می آید که دچار چنین حالتی میشوم و متاسفانه این یکی از نقاط ضعف من است ، و این روز ها برای کنترل آن مدام به خود یاد آوری میکنم که من نیامده ام تا دیگری را تغییر دهم بلکه خود باید یاد بگیریم که چگونه باشم و این مطلب کمک میکند تا زود آرامشم را بدست بیاورم و چاره بهتری پیدا کنم و به عبارتی خشم را فرو دهم .من همانطور که قبلا اشاره کردم کار پیتر را تا حدی طبیعی میدانم و تنها حالت خشم و عصبانیت را مردود میدانم و پیتر تمام این نکات را میتوانست در آرامش به ژروم متذکر شود و از حق خود دفاع کند .کاری که من مشغول انجامش هستم تا بتوانم خشمم را کنترل کنم.
یکی از دوستان به مورد خوبی اشاره کرد و آن اینکه در پاراگراف آخر عنوان شده که پیتر خوب میداند که ژروم به کمک او ا باز احتیاج خواهد داشت، ( صحنه های تکراری زندگی )و اینکه تصمیم درست چه خواهد بود؟؟؟؟
با سلام و تشکر از متیس عزیز و دوستان مخصوصا تجربه کامنت ۵ و راهنمایی ۱۲۳ مرا بفکر واداشت و بررسی عملکردهایم بتوانم رفتارم را اصلاح کنم و بازیگری باشم نه خودم ناراحت کنم نه دیگران را . متشکرم
با سلام و تشکر از متیس عزیز و دوستان گرامی
F عزیز کامنت ۱۲۰
به نطر من به این دلیل پیتر با علم به اینکه ژروم باز هم به کمک او احتیاج خواهد داشت،به او گفته دفعه دیگر روی کمک او حساب نکند که با این تهدید خواسته نوعی انتقام از او بگیرد!
در این ماجرا پیتر به علت انتظار و توقع، مغلوب نفس میشود، و به دنبال آن چند حالت نفسانی دیگر یکی پس از دیگری بر او مستولی میگردد،ابتدا کنترل خود را از دست میدهد و عصبانی میشود، بعد رنجش، بعد گله گزاری، منت گذاشتن، تلافی و انتقام به وسیله تهدید، و در آخر با کوبیدن در، هتاکی و بی حرمتی. میبینیم وقتی تسلیم نفس میشویم چه بسا گرفتار سلسله ای به هم پیوسته از حالات و رفتارهای نفسانی دور از شأن روح شویم.
با سلام در مورد کامنت دوست عزیز سایه کامنت ۷۶، فکر میکنم اگر قبول کنیم خدمت به خلق برای دانشجوی سیرکمال یک وظیفه است که اگر انجام دهیم حق برخورداری از فضیلت نوعدوستی نصیبمان میشود ودرطول انجام این وظیفه همیشه اتفاقاتی برای درک و رشد ما میفته که باعث پرورش فکر و استحقاق برخورداری از این فضیلت میشه با این دید شاید کل سناریو طور دیگری بنظر برسه چون اخیرا متوجه شدم بیشترناراحتیهای ما از طرز نگرشمان به مسئله هست که اگر کمی زاویه دیدمان را تغییر بدیم کل سناریو تغییر میکنه. متاسفانه زمانی که کسی ازمن کمک میخواد ایگو جلوتر برای عرض اندام اقدام میکنه درصورتیکه همان اول اگر به خودمون یادآوری کنیم که باید انجام وظیفه کنیم عکس العمل آدمها برایمان کمرنگتر میشه.
اگر به جای پیتر بودم مطمئناً توی دلم حسابی عصبانی میشدم و جا می خوردم ولی عکس العمل نشون نمی دادم. وقتی تنها می شدم، با خودم می گفتم که این حتماً یه درسی برای من داره:
١. شاید به هم زدن قرارهای شخصی که از مدت ها پیش گذاشته بودم کار درستی نبوده و حق خانواده و اطرافین دیگرم رو ضایع کردم؛ شاید از تعادل خارج شده بودم و حالت خودشیرینی به خودم گرفته بودم. بعضی از اوقات کارهایی می کنیم که شاید اصلاً توی طبقه بندی کار خیر نباشه و خارج از وظیفه مان هستن. شاید دوستم می تونست به جای گذاشتن فشار روی من از رئیس بالاتر کمک بخواد و کار به همون خوبی می تونست پیش بره و من لازم نبود اونقدر برنامه زندگی ام رو بهم بزنم. من خودم به شخصه خیلی از اوقات به دیگران جواب “نه” نمیدم، چون می خوام منو دوست داشته باشن و تو دلشون عزیز باشم، نه صرفاً برای اینکه کار انسانی دارم انجام میدم. اگر واقعاً اینطور بوده، این قدر نشناسی پیام خدا به من بوده که نیت و عملکردم رو عوض کنم. خدا رو شکر می کنم که اینقدر مواظب منه و گوشم رو یواشی پیچونده تا به خودم بیام.
٢. ولی اگه کار ضروری و جبران ناپذیربوده و واقعاً به کمک من احتیاج داشته (بر حسب شرایط)، در اون حالت باید واقعاً نیتم رو برای رضایت خدا می گذاشتم و اگه نیتم درست بود با اینکه از رفتار همکارم خیلی لذت نمی بردم، اونطور هم جا نمی خوردم. شاید با فکر کردن بهش توی دلم خوشحال هم می شدم که خدا اینقدر مواظبم هست که این صحنه رو پیش آورده تا با دیدن قدرنشناسی، عصاره نوعدوستی تو وجودم ثبت بشه و اجرم با تشکر ها و قدر دانی های دیگران ضایع نشه.
با سلام مجدد به همگی
سعی کردم کمی دیرتر در این موقعییت خودم رو قرار بدم و نظرم رو به پیتر بگویم
چون حتما با شناختی که از خودم دارم تشویقش هم میکردم که کار خوبی کردی
اما بعد چند روزی که دارم روی این موضوع فکر میکنم و روزانه مدام این پند رو بخودم میدم که این صحنه رو خدا پیش اوردن که تو امتحان پس بدی و چقدر این تذکر بمن کمک کرده .حتما به لطف خدا پیتر را ارومتر میکردم
بعد از هر صحنه ای که تونستم اروم باشم متوجه شادی شدم که مطمئن هستم از طرف نفس مطمئنه ام هست .و همه ی این مراقبات رو مدیون تمرین فکر و ذکر هستم
باسلام
از همان ابتدا که این مطلب روی سایت گذاشته شد،خواندمش .ولی برای ارسال نظر سنجی ،صبر کردم.وبالاخره ارسال کردم ولی برای پاسخ به سوال، خیلی فکر کردم وزندگیم را مرور کردم ودیدم بارها این مساله برایم پیش آمده است وهربار هم ناراحت شده ام .گاهی عکس العمل نشان دادم وگاهی هم به جای عکس العمل نشان دادن ،خودم را کنار کشیدم ووقتی تقاضای انجام کار از من می شد به نوعی طفره می رفتم وسربالا جواب می دادم .علتش این بود که توقع داشتم به همه گفته شود که فلان شخص این کار را انجام داده است .همانطور که مشخص است ،ریشه در توقع دارد.ریشه در غرور دارد.ونشان دهنده ی این است که نفس از تعریف وتمجید خوشش می آید.
باتشکراز متیس ودوستان به خاطر نظرات کاربردیشان.
خیلی جالبه موضوع مقاله دقیقا چیزی است که در این چند روز اخیر خودم درگیرش هستم.
از اتفاقاتی که اخیرا برای خودم افتاده و در همشون من درونا عصبانی شدم و حالا درجه ی بروز عصبانیت در هر کدام فرق داشته درسی که گرفتم این بوده که باید یاد بگیرم حرفم رو کاملا خونسرد و آرام و منطقی بزنم یعنی در عین حال که از حقم دفاع میکنم عصبانی و پرخاشگر هم محسوب نمیشم.که این خود احتیاج به تمرین داره تا آدم بتونه مسائلش رو با بیرون منطقی و آرام بدون پرخاش حل کنه.اگر جای این سناریو بودم حرفم را در فرصتی دیگر که آرام شدم خیلی منطقی میزدم و به نتیجه میرسیدم
اگرنیتم رارضای خدا ،کمک وخدمت به خلق قرارمی دادم قاعدتا نباید ناراحتم شوم چون که طرف حسابم خدا بوده است. اگربخاطر خدمت به خلق نبوده قطعا قدرناشناسی اورایادآور می شدم وعلت اینکه چرا صحبتی از خدمات من نشده جویا می شدم چراکه چند پیشنهادکاری خودم رارد کردم لذا متضرر شده ام.
با عرض سلام و تشکر از زحمات شما این درد توقع و انتظارات ما تمامی ندارد هر جای جسم را تیغ بزنی خون میاد از همه جای وجودمون هم نفس توقع بیرون میزنه خودم به این درد مبتلا بودم مدتهاست دارم تلاش میکنم توقعات خود را کم کنم به خودم میگم همه ما ادمها عیب و ایراد داریم و کامل نیستیم ما امده ایم خودمون را تربیت کنیم نه دیگران را پس من چه کنم که عصبانی نشوم و نرنجم و سر خورده نشوم؟ باید انتظاراتم و توقعاتم را از ادمها کم کنم بدون اینکه در انسانیتم اثر بدی بگذارد .
با سلام وتشکر فراوان از تمام توصیه های کاربران عزیز.همانطور که قبلا عرض کردم با اینکه تقریبا راهکارهای صحیح در مقابل چنین صحنه ها را یاد گرفتم،اما به احتمال قوی من در عمل مثل پیتر وحتی شاید بدتر عمل می کردم،ولی اخیرا فکر می کنم درست است ما باید قبل از انجام هر عملی خوب فکر کنیم وسنجیده عمل کنیم،اما به نظر من خیلی مهم است که بعد ازانجام اعمالمان، چه درست چه اشتباه مخصوصا اشتباها،نیتمان، شیوه عملکردمان و شرایط خودمان،طرف مقابل و محیط دقیق تجزیه وتحلیل کنیم،در این صورت است که می توانیم بیشتر به معایب ونقطه ضعف های خودپی ببریم و ازآنها برای آینده درس بگیریم وکمتر دچار همان اشتباهات بشویم.
ضمن عرض سلام و تشکر از متیس و نظرات دوستان عزیز, به این نکته که اگر عمل خیرخواهانه ای انجام میدهیم غالبا باید منتظر حق ناشناسی طرف مقابل هم بوده باشیم (کتاب طب روح) که البته در صورت پذیرفتن ناسپاسی مزبور است که امتیاز کامل آن عمل در وجودمان ثبت خواهد شد. البته کاملا واضح است که این روش چقدر سخت است و به همین جهت بارزش تلقی شده.
اگه واقعا پیتر به خاطر جلب رضای خدا به دوستش کمک کرده بود نباید از انتقاد او عصبانی می شد و از او گله می کرد.به نظر من قدر ناشناسی دیگران یه جور امتحان می باشد که به خالص بودن نیتمان پی ببریم.لذت و آرامشی که بعد از انجام کار خیر با نیت الهی برامون ایجاد میشود اهمیت جلب تحسین و احترام دیگران را از بین می برد. در شرایط موجود وقتی برای کسی کار خیری انجام میدهم دیگه منتظر قدر شناسی نیستم فقط مراقبم تا ضرر و آسیبی برام ایجاد نکند!!!.
سلام باتشکر از رحمت شماو مطالب ومقالات عالی که همچون اینه ای مارا به خودمان نشان میدهد من نیز با خواندن این مقاله درباره ان خیلی فکر کردم وصبر کردم تا نظرات دوستان را دراین باره ببینم نظرات بسیار خوب است دز بیشتر مقالات روی این تاکید شده که اکر کار بخاطر خدا امجام گیرد توقع وپس ار ان دلخوری وناراحتی وعصبانیت پیش نمی اید اما بنظرم دراین سناریو موضوع انجام کار بخاطر رضای خدا نیست موضوع کنترل عصبانیت است انچه دراین سناریو بوضوح نشان داده شده این است نیت کمک پیتر کاملا نیت مادی یا علی بوده برای همین وقتی انچه انتظارش را داشته ندیده عصبانی شده.چنین چیزی در روابط اجتماعی بسیار دیده میشود .از متن داستان چنین استنباط میشود پیتر درقبال کمک خود انتظار رسیدن به چیزی را ذاشته که ار طریق این کمک به ان می رسیده.درروابط انسانها این موضوع فراوان دیده میشود کسی ار کسی میخواهد کاری برایش انجام دهد وشخص کمک کننده باخود فکر میکند باشد این کار برایش انجام میدهم اما در قبالش قلان فلان شود ووقتی طرف کمک شونده انچه مورد توقع است براورده نمی کند کار خراب می شود.این وضع حتی در جایی که قردادرسمی برای انجام کاری بین دونفر بسته میشود پیش میاید وقتی یک طرف به تعهدات خودش عمل نمیکند وکار به مراحل قانونی کشیده میشود.دراین موردعصبانیت پیتر بی جاست چون اوباید از ابتدا تکلیف خود را باژروم وشن میکرد باید به او می گفت رقبال کمکش چه نوقعی دارد واکر باوجود توافق قبلی ژروم نظر او را تامین نمیکرد باز بنظر من حتی نباید ناراحت شد-که البته تسلط برنفس قوی میخواهد- چون درس بزرگی درموردروابط خود بادیگران اموخته است.درموارد اینچنینی شاید متحمل زیانهای مادی گاه بزرگی شویم اما اگر دقت کنیم به لطف خدادرس های خودشناسی بزرگی درانها وجوددارد.ماباید انقدر مارگزیده شویم تا نسبت به ان موضوع واکسینه شویم .دراتفاقات کوچک وبزرگ زندگی است که انسان نقاط ضعف وقوت خود را می شناسد واکر نهایتا نتوانست علتی مناسب ومعقول برای ان پیدا کند باید فکرکند مطمئنا دراین اتفاق درظاهر ناخوشایند چیزی به صلاح او وجود دارد که شایددرهمان لحظه حکمت ان را نفهمد.کلام اخر این که استاد می فرمایند عصانیت زبونی عقل است.
با سلام
من خجالت میکشم به طرف بگویم چرا از من تشکر نکردی مدتی توی خودم هستم کم حرف میزنم بعد از گذشت یک دو روز کم کم به خودم می ایم و عصبانیتم رفع می شود
من قبلی>>>>> تو فکرم که خفه اش میکرد بعد هم همه جا بد میگفت ازش.
من فعلی>>>> این ویترو را تاحدودی میشناسدو میداند که پشیمانی بعد آن کشنده است.(تجربه)بنا بر این…
۱٫ حیوان درونش را آرام میکند(طبیعت بشری)
۲٫ عکس العمل فوری نشان نمیدهد(پشیمانی)
۳٫ یک مدتی به آن خوب فکر میکند(آنالیز)
۴٫ قلبش را صاف میکند.(صداقت با راه)
۵٫ با توجه به دروس دانشکاه(برداشتهای شخصی)
در نهایت یک برخوردی میکرد.(ولی آی سخته)که اگر صداقت باشد همه چیز خوب پیش میرود. و یعدش آنقدر حال خوبی دارد که شکر میکند و احساس نزدیکی به او.
باسلام وتشکر از متیس عزیز ودوستان دیگر
به نظرم در این گونه موارد ،نوع برخورد با قضیه،علاوه بر همکار بودن، باتوجه به نوع دوستی ونیت فرد کمک کننده، میتواند متفاوت باشد.به عنوان مثال اگر نیت پیتر کمک به دوست بود ومن جای او بودم برای بار اول، قضیه را ندید میگرفتم ومیگذشتم وسریعا قضاوت نمیکردم حتی زمان میدادم تا شاید ژروم توضیحی برای آن بدهد واگر چنین نمیشدحتما این عمل او را برای همکاریهای بعدی با او مدنظر قرارمیدادم وجانب احتیاط را نیز نگه داشته وحتی امکان میدادم شاید از من سوءاستفاده هم بکند.اما در مورد انتقادهایش هرچند اول برایم ناخوشایند جلوه میکرد اما در خلوت راجع به صحت ویا غلط بودنش منطقی فکرمیکردم.اما در مورد عمل صحیح، اول نیتمان را چک کنیم وبدون چشم داشت وتوقع وباتلقین عمل برای جلب رضای خدا و یک درجه پایینتر، برای کمک به همنوع و یا کار خیر با توجه به عواقب نوعدوستی عمل میکردم وباز جانب احتیاط را با ژروم همچنان حفظ کرده واعتماد مجدد نمیکردم .
ضمن تشکر بابت مطالب مفید و همچنین کابردی
متاسفانه در چنین مواقعی تسلط بر احساسات کمی دشوار است و رفتارهایی ناشی از دلخوری تا حدودی اجتناب ناپذیر.
عکس العمل صحیح با آنچه که ممکن است تحت فشار انجام گیرد میتواند کاملا متفاوت باشد.
اما در عین حال با اولویت بندی صحیح در زندگی و مرور سناریو و پذیرش اشتباه خود که حتما جزیی از ماجراست میتوان بیشتر به خود مسلط بود
اول اینکه قدرنشناسی پیامد نوعدوستی است، بهتر بود قبل از کمک به این موضوع فکر میکرد که حتی ممکن است کمکش با بازخورد کاملا منفی مواجه شود در آن صورت با به یاد آوردن اینکه استاد فرموده اند از اینکه کار نیکی انجام دهم و با بدی پاسخ دهند لذت میبرم به خود انگیزه واقعی تری میداد.
دوم اینکه باید مراتب اولویت اشخاص در زندگی همیشه رعایت شود (همسر، فرزندان، والدین و …)شاید لزومی نداشت تا او قرار شخصی اش را به هم بزند و از ساعات با خانواده بودنش بزند برای انجام کاری که کاملا اختیاری بود.
بنام یکتای بی همتا
اول :اینکه اگر ما کاملا قصدمان در این عمل رضای خدا باشد ، خداوند چنین عکس العملی برایمان حواله نمیکند پس نیت شخص حتما ناخالصی داشته یا حتی عمل در جهت رضای خدا نبوده .
دوم : اگر هم عکس العملی این چنینی برایمان حواله شده یا در جهت امتحان ما بوده و یا تنبیه مان که باز به نفعمان است .
و سوم اینکه: پیتر باید اول تجزیه تحلیل کند و بعد عکس العمل نشان بدهد .
ولی سالک راه حق باید زرنگ باشد و از فرصتها در جهت اصلاح خود و در جهت جلب رضای حق تعالی استفاده کند.
هر چقدر انس و رابطه قلبی ما با او بیشتر باشه خیلی راحت تر میتونیم در مواجهه با این گونه شرایط خودمون رو کنترل کنیم و طبق رضایت و خواسته خدا عمل کنیم. انشاله
سلام و عرض ادب به همه ی شما عزیزان
خوشبختانه هنوز انگیزه این درس باعث شده که بخاطر رضایت خدا با اطرافیانم و همچنین با *خودم* یعنی درونی در مدارا باشم.البته ناگفته نماند خیلی هم سخت میشه گاها
بهرحال از متیس و تجارب دوستان بسیار ممنونم همچنین شکرگزار یکتای مهربان .
مطالعه دوباره خوانی مقاله نوعدوستی از پرفسور بهرام الهی در سایت متیس هم بسیار کمک دهنده بود.
اخر مقاله از از ایشان سوال شده:
اینطور که بنظر میرسد،ما تحت تسلط ایگوی معامله گر و خودخواه خود هستیم ، در این صورت چگونه میتوانیم بی توقعی را در خود پرورش دهیم؟
جواب:زندگی روزمره ،محیط خانوادگی یا حرفه ای، معدنی از طلا است که به ما امکان میدهد توقع را در خود تضیف کنیم، مثلا وقتی کاری برای دیگران انجام میدهیم ، امادگی اینرا داشته باشیم که ان شخص متوجه کمک ما نشود یا از ما قدر دانی نکند و یا حتی در بعضی موارد از سخاوت ما سواستفاده کند، اینها ازمونهایی است که برای ما پیش میاید تا خلوص نیتمان محک زده شود، هر حرکتی در جهت نیکی، باید بر ضدش غلبه کرد تا به نتیجه رسید.
I would have waited for a day or two to calm down then seat & explain my feelings to him & discuss it further. tell him how I feel & let him explain why he acted that way
با سلام خدمت متیس عزیز و خدمت همه دوستان . ممنون از این مطلب آموزنده .
به نظر من عکس العمل هر کس بسته به میزان آگاهی و رشد عقل سلیمشان دارد هر کس به طریق این ویوو به تعالیم استاد عمل کرده باشد به نظرم عکس العملی مثبت و آقا منش از خود نشان می دهد وحتی دلش به حال طرف می سوزد چون این یک نوع بیماری است که طرف خودش هم متوجه نیست اگر ما یک مریضی را ببینیم دیدمان بهش چطوری است پس باخود بگوییم این هم یه جورایی مریض روحی است وباید با محبت کردن او را متوجه عمل منفی اش قرار بدهیم « تو بکوش بر محو مثلش ماحصل »استاد در آثارشان فرموده اند حضرت امام حسین یزید را بخشید … در مقابل چنین عمل مهمی رفتار آن شخص چیز پیش پا افتاده ای است وهر روز اکثرا با چنین اشخاصی سر کار داریم . یکی هم اینکه دکتر بهرام الهی در کتاب طب روح می فرمایند ، عمل به اصول اخلاقی اصیل غالبا بازتابی در پی دارد که برای شخص نوعی امتحان محسوب می شود ، مثل قدر ناشناسی در مقابل عمل به نوع دوستی . مردم معمولا قدر ناشناسند ، بنابراین در بعضی موارد عکس العملشان در مقابل فرد نوع دوست ، قدر ناشناسی است . اگر شخص این مکانیزم را بشناسد از قدر ناشناسی افراد دل آزرده نمی شود زیرا نوع دوستی را وظیفه ی انسانی خود می داند واز کسی توقع پاداش ندارد به این ترتیب امتیاز معنوی عملش صد در صد در وجودش ثبت خواهد شد .
اگر کسی بطور جدی طبق تعالیم راه پیش برود برایش چنین مواردی چیز مهمی نیست وبراحتی ازش می گذرد ولی برای بعضی ها مثل من که فقط به طربق این ویترو داریم عمل می کنیم اگر به جای پیتر بودیم عکس العملی به مراتب شدیدتر از خود نشان می دادیم که اکثرا هم نشان می دهیم از طرف می رنجیم کینه اش را به دل می گیریم و…
امیدوارم بتوانیم تعالیم را به طریق این ویوو در زندگیمان در برخورد با دیگران بکار گیریم و فقط به هدفمان فکر کنیم ودر راستای آن قدم برداریم . انشاالله .
ضمن سلام وتشکراز زحماتتان
در بدو هر کاری اگر نیت خودراچک کنیم که رضایت اومد نظر باشد دیگر از دیگران توقعی نخواهیم داشت که از ما تشکر کنندتجربه شخصی ام: جهت کمک به یکی از اقوام مدتی در منزل شان سکونت داشتم بعداز اتمام موضوع در جمعی ،از کسانی که کمک کرده بودند تشکروقدردانی شد بعد از مدتی گفتند تو هم خیلی زحمت کشیدی و نام ترا فراموش کردیم ببریم در جواب گفتم من هر کاری کردم برای رضای او بوده بهتر که نامم هم برده نشد.
و اما در مورد انتقادی که از پیتر شد متاسفانه چون برای دوستش زحمت کشیده بود توقع چنین رفتاری نداشت در صورتیکه
شایدانتقاد به جا هم بوده.
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامى
مثالى که جدیدا در عمل نوعدوستى تجربه کردم را مطرح میکنم:
اشتباهات و نیت ما در عمل نوعدوستى را باید درست و حقیقى در نظر گرفت.
گاهى نوعدوستى که ما در نظر داریم در واقع یا کاملا خود دوستى است و یا شدیدا به ضرر دیگران و خودمان تمام میشود و عواقب بسیار بدى براى ما بهمراه دارد . اما از آنجایى که انسان همیشه خود و اعمال خودش را براى خودش بهتر از آنچه که هست میبیند و دلیل عکس العمل بد شخص مقابلش را نمیتواند به حق تعبیر کندو حق را معمولا بخودش میدهد، اشتباه خود را با این جمله توجیه میکند که:
” پیامد نوعدوستى ، قدر ناشناسى است”
به همین علت باید قبل از انجام کارى براى دیگرى جوانب بی شمارى را در نظر بگیریم:
– آیا توانایى چنین کارى در من هست؟
– آیا وقتش را دارم؟
– آیا حق خودم ( روح و جسم) در نظر گرفته میشود؟
– آیا حق خانواده ام در نظر گرفته میشود؟
– آیا نیت من در اضاى این کار واقعا مافوق على است است؟
– …
اگر نمیتوانیم به چنین مسایلى پاسخ صحیح بدهیم و چشم بسته و قهرمانانه به انجام کار براى دیگران بپردازیم، سرخورده و خسته و عاجز و جوابگو خواهیم شد.
من متاسفانه چنین تجربه هایى داشته ام و بدون رعایت و در نظر گرفتن کامل شرایط خودم و اطرافیانم اعما ل به نظر خودم نوعدوستانه انجام داده ام و ضرر و زیان هاى زیادى متحمل شده ام.
با در نظر گرفتن اینکه وقت و عمر با ارزش و موقت میباشد، باید از آن بدرستى و مفید استفاده کرد و عواقب اعمالمان را که وقتمان را برایشان مصرف میکنیم( مثل عمل نوعدوستی)، کاملا در نظر گرفته شوند. حقوق و وظایف را باید رعایت کرد. در غیر اینصورت باید جوابگوى سوالات زیادى باشیم. چه در این دنیا و چه پس از فراغت از جسم…
ممنون
با توجه به اینکه نیت ما از انجام هرکاری باید جلب رضایت خدا و انجام وظیفه انسانی باشد نباید منتظر تشکر و جبران باشیم گله کردن هم خوب نیست و اگر دوباره احتیاج داشت باید در حد توان و شرایط کمک کرد
هر وقت کار خوبى براى کسى انجام دادى منتظر مشتى باش که به دهانت بیاید، آنوقت است که مى فهمى که نتیجهء آن کارت به عالم دیگرى مانده است. (یا ذخیره معنوى شده است)
مخصوصاً درک خودم رو از گفتار استاد نوشتم، فقط براى اینکه در آنزمان این گفتار است که انسان را از عصبانیت دور مى کند.
با سلام به همه ی عزیران
سادیار عزبز گفتید اگر نیتمان مافوق علی باشد خدا چنین عکس العملی حواله مان نمیکند درست متوجه شدم؟
اگر اشتباه نکنم از تعالیم استاد یاد گرفتم وقتی که نوعدوستی بخاطر رضایت خدا انجام میدهیم با چنین عکس العملی مواجه میشویم تا اولا میزان نیتمان مشخص شود دوما لازمه ی پروسه نوعدوستی ناسپاسیست .کامل شدن این پروسه بستگی به واکنش درست ما دارد.اگر اشتباه میکنم لطفا منو راهنمایی کنین دوستان .متشکرم البته شما در بند ۲ گفتین که ممکنه امتحان و یا تنبیه باشه .ولی بهر حال من اینطور فهمیدم که لازمه یه نوعدوستی درست ناسپاسیست
دو طرح این مثال دو دیدگاه وجود دارد
١-اینکه انسان برای انجام هرکاری ابتدا باید رضایت خدا را ببیند،هنگامی که این شخص میخواست این خدمت را انجام دهد ابتدا باید نیت خود را درست میکرد یعنی برای رضایت خدا خدمت به خلق انجام دادن ..
٢-اینکه تا واکنش آن شخصی که برایش کار انجام داده را ندیده نباید زود قضاوت میکرد و عصبی میشد..
عصبانیت شخص در اینجا دو مرحله داشت
مرحله ی اول اینکه در مقابل جمع بود و توانست خود را کنترل کند
اما فشار نفس و قبول نکردن آن رفتار بالاخره باعث شد که حالت عصبی بودن به شخص دست داده ..
راه حل :انسان هنگامی که میخواهد هرکاری انجام دهد باید برای رضای خدا انجام داده ،در اینجا خدمت به خلق هم بوده
خدمت به خلق نیت اول همان رضای خدا،سپس نباید در ازای خدمتی که انجام داده و از خود گذشتگی که کرده در ازای آن منتظر پاداش دنیوی و تشویق باشد یا اینکه اگر به سرانجام دلخواه نرسید و بد هم شد باید بداند که او فقط در راه رضای خدا اینکار را انجام داده و خدمتی کرده که خلقی را کمک کند،
دیدگاه ما باید نسبت به کار هایی که میکنیم عوض شود،باید نیت اول درست شود تا به این مرحله نرسد…
در اینجا از خودگذشتگی شخص،خدمت به خلق و …
با یک واکنش عصبی اجرش خیلی پایین می آید…!
پس باید ابتدا نیت درست شود در این مسئله و اگر خدمت به خلقی هم شد انتظار پاداش یا تشویق یا اینکه انتظار تلافی نداشته باشیم ..
هدف اصلی از انجام هرکار رضایت خداست…
اگر با این دید به این مسئله نگاه میکرد دیگر هیچ عصبانیتی وجود نداشت و میدانست که حتما صلاح بوده یا شاید دلیل محکمی وجود داشته برای اینکه این رفتار با او شده
در مورد عصبانیت بعد از اینکه بارها و بارها خون توی مغزم دویده و منفجر شده ام و چه چیزها را که نابود نکردم با کلماتم الان گاهی وقتی خون دوباره توی مغزم می دود و نفس شدیدا تحت فشار قرارم می دهد و گلویم را فشار می دهد تا کلماتی که می خواهد از دهنم پرتاب کند به کمک او سکوت می کنم. چون می فهمم این نفس است که دارد در و پیکر عقلم را می شکند که وارد شود.
تجزیه بعد از آرامش :
… قضاوت نیات دیگران:
بارها می فهمم که این نیاتی که در دیگران ! قضاوت! می کنم و به آنها نسبت می دهم اصلا ندارند بلکه چون خودم یا قبلا یا الان توی خیلی از موقعیت ها اون نیات بد را داشتم یا دارم در دیگران هم می بینم. ( کتاب نیمه تاریک وجود دبی فورد) کلا آدم هیچ چیزی را نمی تواند بگوید می شناسد اگر در درون خودش تجربه اش نکرده باشد. اگر آن نیات را خودش نداشته نمی تواند در دیگران هم به خیال خودش ببیند.
… غرور:
ما خودمان را مهم و بزرگ می گیریم و همه رفتار و گفتار دیگران را به خودمان ربط می دهیم. اکثرا اصلا به ما فکر هم نمی کردند و مشغولیات خودشان را دارند و واقعا قصد بدی هم نداشتند. این غرور مان است که با علم بر اینکه قصد ضربه زدنی به ما ندارند بلکه فقط ما را نادیده گرفتند باز هم عصبانی می شود. مگر قوه غضبیه برای دفاع از !حقوق! نیست؟ اگر کسی مرا نادیده بگیرد عصبانی می شوم. چرا؟چون فکر می کنم حق مرکز و محور جهان بودن را دارم. در حالیکه شاید همکار من آنقدر استرس کاری داشته و هراس دارد که برای خودش تایید بگیرد و خودش را نشان بدهد در این نشست کاری که اصلا حواسش نیست دارد از پروژه !من! انتقاد می کند.و من حق دارد وقتی اعتراض کند که خودش اینقدر همه جا دنبال تایید و خودنمایی نبوده باشد که هست. پس دیگران را باید ول کنم به خودم بپردازم. اگر به نظرم همکارم جاه طلب و حق ناشناس است و خودنما چرا برای او این چیزها را بد می دانم ولی به خودم حق می دهم؟
… عصبانیت و دفاع از حق:
عصبانیت من از کینه دیگران را با خود سالها و سالها حمل کردن هم می آید. قوه غضبیه برای دفاع از حق است. راستش چون ترسیدم یا بی عرضه و ناتوان بودم در دفاع از حقی که داشتم یا زیاده خواه بودم و حریص به حقی که نداشتم. حالا وقتی عصبانی می شوم سعی می کنم ببینم این توقع یا کینه ناشی از توقع را دارم چون چه حقی برای خودم قایل شدم. بعد بی طرف سعی می کنم بفهمم آیا واقعا آن حق را دارم یا زیاده خواهم و اگر دارم باز هم فکر کنم آیا بهتراست گذشت کنم یا بهتر است دفاع کنم و اگر دفاع چطور که پرخاشگری و فحاشی و … نباشد. و خوب همه اینها نوشتنش خیلی راحت تر است تا در شرایط به عمل گذاشتنش.
من اگر جای پیتر بودم .از ابتدا انتظار و توقع هیچ سپاسگزاری و تشکری از او نداشتم و در نتیجه چنانچه با ناسپاسی او مواجه میشدم عکس العملی همراه با عصبانیت یا خشونت از خود بروز نمیدادم.
به نظر من ناراحت شدن امری طبیعی است ولی اینکه این ناراحتی را به صورت عصبانیت بروز بدهیم درست نیست. عصبانی شدن در هر صورت بد است. کاری که پیتر میتوانست بکند این است که بعد از تمام شدن جلسه بلافاصله شرکت را ترک میکرد تا اولا یک کم زمان به خودش بدهد چون عصبانیت معمولا با گذشت زمان کمتر میشود. چیز دیگری که باید به پیتر گفته شود این است که خدمت به خلق نباید در جهت داشتن توقع مقابل و یا حالت مقابله به مثل باشد. خدمت به خلق باید در جهت رضایت خدا انجام گیرد و اگر به این صورت باشد دیگر از بی چشم و رویی طرف ناراحت نمیشویم و تازه شکرگزار هم میشویم که مورد امتحان واقع شدهایم.
به نظر من باید دلیل هر اتفاقی رو در خود جستجو کنیم
از اول اگر نیت پیتر از کمک به دوستش رضای خدا بوددر مقابل این قدر نشناسی این عکس العمل رو نشان نمیداد
اما به هر حال به نظر من در هر موقعیتی که باعث می شه حس کنیم در حق ما ناعادلانه رفتار شده اگر به جای عصبانیت و برافروخته شدن به خودمان نگاه کنیم که دلیل این اتفاق چیه ، کار صحیح این هست
در ادامه و در برخوردهای بعد با ژروم هم باید با شناخت و آگاهی بیشتری نسبت به اون عمل کند. نه از روی کینه بلکه روی احتیاط و با دید باز طوری که رفتارش به نحوی باشد که حمل بر حماقت نشود و فکر نکند که می شود از او سو, استفاده کرد.
به نظر من این مورد یکی از بروزات غرور هست . چرا که اولین واکنش طبیعی ما اینست که به ما حمله شده و فوراً دفاع از خود را شروع می کنیم و خود را قانع می کنیم که فرد منتقد کننده را بی اعتبار کنیم. واکنش صحیح و متواضعانه به نظر می رسد اینگونه باشد که بر درد نیشی که بر غرور وارد میشود پیروز شویم.
باسلام و خسته نباشید
به نظر بنده اگر پیتر کمک به ژروم را بخاطر رضایت خدا انجام میداد اصلا ناراحت نمیشد . چون از ژورم توقع داشت به همین خاطر ناراحت شد و عکس العمل صحیح نشان نداد.
ما هم باید در کارهای خوبی که انجام میدهیم نیتمان رضایت خداوند باشد . در این حالت اگر از کار خوبی که انجام دادیم بدی هم ببینیم ناراحت نمیشیم و عکس العمل صحیح نشان میدهیم .
بنظرم طبیعی است که ابتدا آدم ناراحت شود چون در هر حال چه بخواهیم چه نخواهیم در پسِ کمکهایی که به دیگران می کنیم نوعی توقع در ناخودآگاه ما وجود داره شاید بخاطر همین هم پیتر ناراحت شده چون دید که از زحماتش طور دیگری یاد میشود.
من اگر جای پیتر باشم دفعه دیگه که ژروم ازم کمک بخواهد تا جایی که به کارهای شخصی خودم لطمه نزند به عنوان یک دوست کمک میکنم ولی هیچوقت خودم را به آب و آتش نمی زنم.
به نام خدا
با سلام
در سخنرانی کوتاهی که توسط یک دکتر روانشناس در مورد علل عصبانیت ارایه شده بود ,علاوه بر مواردی که در کامنتها,توسط دوستان به آنها اشاره شده است , دو نکته دیگر را خاطر نشان می کرد .یکی اینکه ,ما غالبا ظرفیت خود را در مواجه با محرک بیرونی که باعث عصبانیتمان شده کم می بینیم (مثلا می گوییم فلان رفتار از حد تحمل من خارجه )و دیگری اینکه در بدی واقعه ای که رخ داده بزرگنمایی داریم (یعنی احتمالا واقعه ای که برای ما اتفاق افتاده بدترین چیزی نیست که برای کسی در دنیا اتفاق افتاده باشد ).
سلام پیتر برای اینکه دوستش بیشتر اهمیت بده بکارش کمک کرده در صورتی که اگر نیت درستی برای کمک داشت هیچ وقت ناراحت نمیشد پس به نظر من عصبانیتش بی دلیله
من فکر می کنم که فرق است ما بین feeling respectful و showing respect در اولی احساس ما دخیله و بنابرین مشکلی اگر هست ، کاملا شخصیه و به خود ما مربوطه ، دیگران مسئولیتی ندارند ولی در دومی می تونه مشکل از خود و دبگران باشه و قابل پرسشه . این دو فاز به روش مصلحت اندیشانه تفکیک میشه و مشکلات را بهتر حل می کنه…. با سپاس*
با درود و سپاس فراوان
بنده اگر تجربه پیتر را داشتم
کمی فرصت میدادم تا خودش بیاید صحبت کند و اگر نمی آمد حتما این فکر و دلخوری را مطرح میکردم. هر چند اگر نیت کردار باشد و جلب رضای یکتا توقعی نمی بود که پس از آن رنجش و خشمی بیاید
به نظرم همه چیز به این بستگی دارد که با چه معیارهایی موقعیت پیش آمده را بسنجیم اگر پیتر از قبل نیتش را از کمک به همکارش برای خود مشخص میکرد و با نیت خدمت به خلق و انجام رضایت خدا این کار را انجام میداد دیگر توقع تشکر و حمایت انقدر در وجودش پررنگ نمیشد که بخاطر برآورده نشدنش عصبانی بشود همیشه باید علت هر اتفاق را در وجود خود بیابیم در این صورت هر اتفاق به ظاهر ناخوشایند موهبتی برای شناخت صفات و ویژگی های درونمان میشود که همچون نوری درون ما را روشنتر میکند و به خودشناسی بیشتر می انجامد.
به نظر من چون انتقاد ژروم در موردی دیگر و مربوط به پروژه ای دیگر بوده، چنانچه موجه بود و قابل دفاع، پیتر می توانست بدون عصبانیت از کار خود دفاع کند و اگر ناموجه بود، با عصبانیت تنها پیچیدگی موضوع بیشتر می شود. و این موضوع که در مقابل کار خود انتظاری نداشته باشیم تنها با خالص کردن نیاتمان ممکن می شود. البته کمک به دیگران تا زمانی موجه است که فرد مورد سو استفاده قرار نگیرد که این خود موضوع دیگری است.
با سلام
به نظر من اول باید پیتر الویتها رو بشناسد وقتی بخاطر این پروژه از کارهای شخصى مثل وظیفه به همسر و فرزند و …
میگذرم برای کمک به همکارم و اینکه در اول برای انجام وظیفه انسانی نیست و و خواستن رضایت خدا
پس نتیجه ناراحتى و قدرنشناسى که خود این هم درسى است که ما گرفتیم پیامد نوعدوستى معمولاً قدر نشناسى است
تمام کارهایى که پیتر انجام داده من هم انجام میدادم چون فقط در ایگو بودیم نه در این ویو
سلام
اگر شخص دارای نیت درستی نباشد و کمک به دیگران را برای رضای ایگو انجام دهد مطمئنا در این شرایط ناراحت میشود، ولی اگر کمک به دیگران به عنوان وظیفه و رضایت خدا انجام دهد مطمئا انتظار قدر شناسی و تشکر نخواهد داشت