سخنرانی پروفسور بهرام الهی در مورد «پراگماتیک» و «ایدهآلیست»
اصولِ پرورش فکر صحیح، مبحثی برای نظرپردازیهای روشنفکرانه نیست. این اصول در صورتی مفید خواهند بود که آنها را به عمل درآوریم. منظور از به عمل درآوردن اصول چیست؟ دکتر بهرام الهی با اشاره به خطرات بینش صرفاً ذهنی، در عمل به معنویت به این سوال پاسخ میدهد. از نظر او یادگیری اصول و تلقین مداوم آنها، به تنهایی کارساز نیست، بلکه باید آنها را در موقعیتهای گوناگون زندگی به عمل در آورد. عدم تمایل به انجام این کار، ریشۀ عمیقی در گرایشهای روانیمان دارد که دکتر بهرام الهی آن را صورتی از ایدهآلیسم (واقعگریزی) توصیف میکند و در ادامه توضیح میدهد که این روش چگونه برخلاف روش پراگماتیسم (واقعگرایی) میباشد که از ویژگیهای معنویت فطری است.
این موضوع در دو گزیده زیر، برگرفته از کنفرانس فوریه ۲۰۱۴ در سوربن، بررسی شده است.
این موضوع در دو گزیده زیر، برگرفته از کنفرانس فوریه ۲۰۱۴ در سوربن، بررسی شده است.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
سلام و بسیار سپاسگزاریم از یکتای بی همتا برای این همه امکانات .
سلام
از پاسخ ها فهمیدم که سخنرانی بسیار خوبی را به علت سرعت بسیار کم اینترنت از دست داده ام. کجا می شود متن این سخنرانی ها را مطالعه کرد؟
بسیار بسیار ممنون از این ویدیوی عالی. بعد از مدت ها مفهوم این ویوو و این ویترو برام روشنتر و قابل فهم تر شد. و این که در عمل چه تفاوتی با هم دارند، و هر کدوم از این دو روش برخورد چه اثراتی داره. متاسفانه من خودم رو خیلی به ایده آلیست نزدیک میبینم. بخصوص شرایط کاریم که تحقیق در علوم انسانی هست، این خصوصیت رو در من قویتر کرده، و فکر میکنم نیاز به تمرین زیادی دارم که از این حالت فاصله بگیرم. سعی میکنم از قذم های کوچک و واقعی شروع کنم. مثلا با همین مثالی که زدند. محبت کردن واقعی به کسی که ازش دلخوری دارم.
با تشکر از مسئولان سایت
نکاتی که اقای دکتر بهرام الهی در سخنرانی شان فرمودند ، حقیقتی غیر قابل انکار است و به جان هر کسی که در زندگی از تعالیم استاد بهره برده است چون شهد وشکر می نشیند .
ممنون از شما که این تعالیم گرانبها را به رایگان وبدون هیچ چشمداشتی ، در اختیار جویندگان حقیقت می گذارید .
با تشکر
باتشکر ازمقاله پرازنکته عملی واخلاقی دکترالهی.درابتدانهایت تشکروقدردانی راازمتیس وهمکاران پرتلاششان دارم.باتوجه به این کنفرانس ارزشمند باید عرض کنم واقعا متاسفم برای خودم که نمیتوانم خوب کارکنم دایما خودراغرق معلومات ظاهری کرده وخودرا برتر ازدیگران تصورمیکنم …
عالی بود ،ممنون ،هیچگاه تا أین اندازه فرق بین ایده الیست و پراگماتیست رأ در عمل درک نکرده بودم .بهترین توضیح و مثالها ، باز هم ممنون .
واقعا ممنون و سپاسگزار از این ویدیو
به نام خدا
با سلام
به خاطر همه چیز ممنون .خدا را شکر .
با تشکر بینهایت از متیس عزیز
عشق به حقیقت…….
در این ویدیو فیاضیت رو هم میشه لمس کرد.
با سلام و تشکر فراوان به تمام عزیزانی که با تلاش خود این امکان را در بهترین زمان ممکن فراهم نمودند.
با سلام و تشکر
هیچ لذتی بالا تر از درک حقیقت نیست امید وارم همه برای درک حقیقت عمل کنیم و به این شکل زندگی چقدر جذاب و دلچسب می شه ….
با سلام نمیدانم چطور از شما به خاطر ترجمه این ویدیو های ارزشمند تشکر کنم. اقای دکتر با تعالیم شان هر باردریچه تازه ای در جهت خود شناسی به روی ما باز می کنند . فکر میکنم تنها با عمل تشکر قلبی از ایشان کرده ام
بنام خدا
باتشکر از این متیس بلاگ
تازه حالا معنی عمل کردن را فهمیدم وآن را با تمام وجود حس کردم و به دلم نشست .تازه معنی بخشیدن را متوجه شدم و فهمیدم بخشیدن چه لذتهایی دارد و چه نتایجی دارد.
امیدوارم خدا هم توفیق عمل را بدهد
سپاس و درود فراوان بر فعالان عزیز متیس بلاگ، که در فرصت کوتاهی پس از پخش این دو ویدئو در سایت e-ostadelahi.com
متن فارسی فرمایشات آقای دکتر را تهیه و در اختیارمون قرار دادند.
این درس همچنین من رو به یاد درس “خود بزرگ بینی معنوی” میندازه. در واقع یکی از خطرات ایده آلیسم، میتونه دچار خود بزرگ بینی معنوی شدن هم باشه. در این حالت دیگه نه تنها خود فرد از پراگماتیسم بیشتر فاصله میگیره و دیگه خودشو نیازمند به انجام عمل این ویو احساس نمیکنه، بلکه فکر میکنه که میتونه معلّم معنوی دیگران هم بشه!
با سلام و سپاس بی نهایت از زحمات
با تشکر فراوان
درصورت امکان لطفا متن فیلم را هم بگذارید چون ممکن است برخی مانند من به دلیل پایین بودن سرعت اینترنت نتوانند فیلم را کامل ببینند .
بی نهایت ممنون
با سلام خدمت شما بزرگواران
فوق العاده بود . ممنون از شما. منشا اثر خیر بودن همین کار شمااست
با سلام وبا نهایت تشکر از این کنفرانس بسیار عالی
با گوش کردبه این ویدیو متوجه شدم که تا کنون هیچ تلاشی در زمینه عمل این ویوو نکرده ام و همه در سطح این ویترو وذهنی بوده است و به فرموده آقای دکتر بهرام الهی خوشحال از اینکه فرد مورد نظر را بخشیده ام در حالیکه نبخشیده بودم، و همیشه به خودم می گتم: من که او را بخشیده ام ، پس چرا با مواجهه با او آشفته می شوم و حاضر نیستم، با او مواجهه شوم، این هم از فریب ایگو بوده که مرا راضی کند که تو آدم خوبی هستی و او را بخشیده ای در حالیکه او بتو بدی کرده است،ولی واقعیت غیر از تصورمن بوده است . این ویدئو یک الگوی عملی بسیار عالی به ما داده است و جای بسی تعمق و عمل دارد به توفیق خدا عالمیان
با سلام و تشکر
گزینه ۱: درباره تفاوت بین پراگماتیک ها و ایدهآلیست ها
در جریان زندگی, نمی دانیم به چه علت؟ آیا ژنتیک است یا …, به تدریج بعضی از بچه ها و بزرگسالان طبیعتا به عینیت و عمل گرایش دارند, ولی بعضی دیگر بیشتر به تصورات و حدس و نظرپردازی های روشنفکرانه.
فردی که دارای ذهنیت پراگماتیک (واقع گرا) است, به دنبال تجربیات ملموس است. بعضی وقتی می خواهد کاری انجام دهد, یا با موقعیتی مواجه می شود, احساس می کند که اگر آن را به طور ملموس به عمل در نیاورد, نمی تواند حقیقت آن چیز یا مسئله را دریابد. در حالی که دیگری که او را ایده الیست (واقع گریز) می نامیم, احساس نمی کند که لازم است موضوع را به عمل درآورد. این تفاوت بین آنها است. این یک احساس درونی است: پراگماتیک احساس می کند باید عمل کند تا معنای عمیق یا حقیقت یک چیز را درک کند. و ایده آلیست فکر می کند که صرفا از طریق ذهن می تواند آن را درک کند.
مثلا وقتی فرد پراگماتیک می خواهد معنی چیزی را به دیگران بفهماند, خود را در تماس با واقعیت قرار می دهد, آن را به عمل می گذارد و از تجربیاتش نتیجه گیری می کند و به این ترتیب ذهنش را پرورش می دهد. پراگماتیک چون خودش را با شرایط ملموس مواجه می کند, الزاما متوجه محدودیت ها و به خصوص ضعف هایش می شود. در نتیجه متواضع تر می شود. زیرا وقتی از ضعف های خود آگاه شویم, متواضع تر می شویم.
در حالی که ایده آلیست با موقعیت های ملموس مواجه نمی شود. بنابراین با موانعی برخورد نمی کند و به طور ملموس متوجه محدودیت ها و ضعف هایش نمی شود. طبیعتا وقتی این چنین باشیم, خودبینی را در خود پرورش می دهیم. و نمی خواهم بگویم مغرور, اما کم و بیش مغرور می شویم.
نمی دانم که آیا شما پراگماتیک هستید یا ایده آلیست؟ اما ایده آلیست ها تصور می کنند که هیچ کس بهتر از آنها درک نمی کند. آنها از همه بهتر می فهمند. هرچه بگویند همیشه حق با آنهاست. در حالی که پراگماتیک قبول می کند که ممکن است اشتباه بکند. او فروتنی بیشتری دارد.
مثال هایی که زدم گویای دو حد افراط هستند. در واقع, نمی خواهم بگویم همه, اما اکثریت ما, بین این دو حالت واقع شده ایم. یعنی بعضی افراد به پراگماتیسم گرایش دارند و بعضی دیگر به ایده آلیسم.
از آنجایی که روان یا ذهن انعطاف پذیر است, بنابراین هر فرد ایده آلیست اگر مطابق یک برنامه و در رویارویی با واقعیت به طور ملموس شروع به عمل کند, به تدریج پراگماتیک خواهد شد.
با سلام و تشکر انشاله که بتونم به گروه عملگرا خودم رو نزدیک کنم.
با سلام وخسته نباشید خدمت شما عزیزان،
این ویدیو مثل همه درسهای آقای دکتر الهی فوق العادست و ما به این درسها احتیاج داریم تا در موقعیتهای زندگی که نمیدانیم چگونه عمل کنیم با بکار گرفتن روشهایی که در این درسها مطرح میشود و با کمک از مبدا، قدمی درست در راه معنوی برداریم انشالا
کنفرانس
پرفسور بهرام الهی
سوربن فوریه ۲۰۱۴
گزیده ۲
پراگماتیسم و ایده آلیسم: پیامدهای آن بر عمل معنوی
فرض کنیم کسی می خواهد انسانیت را در خود پرورش دهد، شخصی او را ناراحت می کند،آزار زیادی به او می رساند، اما او چون می خواهد انسانیت را در خود پرورش دهد، نمی خواهد کینه به دل بگیرد. می خواهد کینه را از ذهنش پاک کند. اگر این فرد ایده آلیست باشد چه رویه ای در پیش می گیرد؟ او دوباره وارد فضای ذهنی اش می شود و با کمک تلقین سعی می کند خودش را متقاعد کند که باید آن شخص را ببخشد، او را دوست داشته باشد و غیره. سپس، درذهنش در اثر تلقین موفق می شود آن شخص را ببخشد و خوشحال است و تصور می کند که توانسته او را ببخشد. اما به محض روبرو شدن با آن شخص، متوجه می شود که در واقع او را اصلاً نبخشیده و هنوز نسبت به او کینه دارد. بنابراین، این فردِ ایده آلیست به طور این ویترو عمل کرده است. یعنی واقعیتی را که با آن مواجه شده، به طور ملموس به آزمایش نگذاشته است. حال، اگر او یک فرد پراگماتیک باشد چگونه رفتار میکند؟ در چنین موقعیتی به طرف آن شخص می رود و در صورت امکان با او رابطه بر قرار می کند با او معاشرت میکند و به تدریج و در اثر این معاشرت ممکن است با او دوست بشود. این فرد، به طور ملموس در شرایط واقعی عمل کرده است. آن شخص را بخشیده و حتی با او دوست شده است. معنویت این چنین است. باید در مورد واقعیت چیزها تعمق کنیدو به طور ملموس، این ویو، به آنها عمل کنید. منظور چیست؟ منظور این است که بر اثر رویارویی با واقعیت ها، از [ افکار ] خودتان بیرون می آیید، با واقعیت مواجه می شوید و در شرایط واقعی و ملموس عمل می کنید، نه اینکه همه چیز در افکارتان روی بدهد. بنابراین، تجربهٔ این ویترو، بَد نیست ولی تأثیر چندانی ندارد. همه ما تا حدودی این ضعف را داریم: اصول را خوب یاد می گیریم ، آنها را به ذهن میسپاریم و فکر می کنیم که این کار به معنی عمل کردن است. آنها را به خودمان تلقین میکنیم. در اثر این تلقین، فکر می کنیم که آنها را کاملاً یاد گرفته ایم، حقیقت شان را به طور ملموس لمس کرده ایم، اما در واقع آنها را لمس نکرده ایم. حقیقت را باید به طور ملموس لمس کنیم تا بدانیم چیست؟ وقتی آن را لمس کردیم، عقل سلیم رشد می کند و از عقل سلیم رشد یافته، عشق ناشی می شود. عشق به چه چیزی؟ عشق به حقیقت. دیگر احتیاجی به جذبه یا حرکات [خاص] یا مدیتیشن کردن نداریم. به این چیزها نیازی نداریم. یک دانشمند، یک محقق که به علمش علاقه دارد، که به علمش عشق دارد، دائماً روی آن کار می کند، احتیاج ندارد که او را تشویق کنیم. او همیشه مشوق خودش است و خسته نمی شود. احتیاج ندارد کسی به او انگیزه بدهد، او همیشه انگیزه دارد. بنابراین، می خواهم که ما هم به این مرحله برسیم که عقل سلیم مان به اندازه کافی رشد کند و این عقل سلیم در شما- در ما- عشق به حقیقت را ایجاد کند. وقتی این عشق جای بگیرد دیگر از بین نمی رود، احساس آرامش می کنیم، امید به آینده داریم، احساس خوبی می کنیم!
با سلام به متیس عزیز و کاربرای گرامی
این درس انرژی عجیبی داره و من مثال عملی رو که در ویدیوی دوم گفته شده در مورد بخشش در عمل رو به تجربه گذاشتم.
اصلا نمیتونم با کلمه بیان کنم که این تجربه و عمل بی مقدار و کم ارزش من به این درس، چه احساس فرح و خوشی در من ، و چه اثر شیرین و مثبتی در محیطی که بهش عمل کردم داشت. چنین تجربه ای تا حالا نداشتم و به خاطرش بسیار بسیار ممنونم و شکر گزارم.
با سلام و تشکر فراوان ،
خدارو شکر میکنم براى داشتن اینهمه نعمت . همیشه به موقع خداوند به دادم میرسد ،وقتى خودتو
دربست بهش میسپرى غیر از اینهم انتظارى نخواهى داشت.داشتم اسیر نفسم میشدم یعنى در واقع گلاویز شده بودم
که امروز صبح دریافت این پیام من را دراین نبرد پیروز کرد خداراشکر،ولى دریافتم که هنوز شاید کسى را که سالها
مرا ازرده بود و من با چه اراده و کوششى اورا بخشیده بودم و حال او را هم با خود خوب کرده بودم کاملا نبخشیده ام و داشتم نسبت
به کارى که با من کرد عکس العمل نشان میدادم که از من بعید بود بعد از گذشت سالیان ، پس هنوز هم کار دارم ، اراده ،تمرین ،تمرین. خیلى به موقع پیام رسید، به خودم آمدم ،
با سپاس فراوان از آقاى دکتر الهى و شما متیس عزیز……
از اشرف و anonymouse که زحمت کشیدند و متن فارسی فیلم را گذاشتند بی نهایت سپاسگزارم واز همه بیشتر از متیس عزیز که این شرایط را فراهم اورده است تشکر می کنم . واقعا زبانم قاصر است .
باسلام وتشکر
همان طوری که فرمودند با فهمیدن موضوعی نمیتوانیم عاشق او شویم، باید بعشق عمل کرد!
عجبا، عاشق شدن چه مشگل.
آیابهتر نیست کسی که به من آزار رسانیده را فراموش کنم؟
من هر وقت او رابیادمیاورم هنوزافکارم را مخدوش مینماید!
حال چطور بایدخودرا باونزدیک نمایم وبااودوست شوم؟؟؟
متیس عزیز از شما واقعا ممنون هستم.
خیلی خوشحال هستم و سراسر وجودم پر از امید شده.
با سلام وبسیار از لطفتون ممنونم و بسیار از پرفسور بهرام الهی سپاسگزار و قدر دان
خدایا شکرت که ما را با این تعالیم آشنا کردی توفیق داشته باشیم بتوانیم با رشد عقل سلیم …از ایده آلیست به براگماتیسم برسیم. با تشکراز متیس عزیز و دوستان که لطف کردند متن دو کنفرانس را گذاشتند . انگیزه گرفتم .
با سلام وتشکر از شما عزیزان که این امکانات خیلی با ارزش را باز هم در اختیار ما گذاشتید ،وهمینطور از پخش ویدیو ممنونم . امیدوارم که با کمک مبدأ بتونم من ایدیالیست تعییری در خودم بدهم .
با سلام و خسته نباشید
باتشکر از ویدیو و مقاله بسیار گرانبهایی که در اختیار ما قرار داده اید.
سلام به متیس عزیز و تمام دوستان
متیس عزیز این عمل شما یک نوع خدمت به خلق است . بى نهایت متشکر از زحمات شما
یک محقق که به علمش علاقه دارد که به علمش عشق دارد دائماً روى ان کار میکنداحتیاج ندارد که او را تشویق کنند او همیشه مشوق خودش است و خسته نمیشود احتیاج ندارد کسى به او انگیزه بدهد
و این درست جواب مشکل من است با تشکر فراوان از آقاى دکتر بهرام الهى
با سلام و تشکر فراوان از در اختیار گذاشتن سخنرانی پرفسور الهی.
“بنابراین، می خواهم که ما هم به این مرحله برسیم که عقل سلیم مان به اندازه کافی رشد کند و این عقل سلیم در شما- در ما- عشق به حقیقت را ایجاد کند.”
امیدواریم با رحمت یکتای بی همتا بتوانیم عمل کنیم و عقل سلیم مان را پرورش دهیم تا با اصل قابل و قبول بتوانیم قابلیت درک عالی مقامات معنوی را در خود پرورش داده و نور حقیقت و حقایق الهی واقعی موجود در اقیانوس بیانتهای حقیقت را جذب کنیم و عشق واقعی به حقیقت را در خود تحلیل نماییم.(برگرفته از مقاله قابل و قبول)
من، خودم خیلی راه دارم که به عمل برسم. مگر خودبینی و خودبرتر بینی می گذارد که نقطه ضعف هایم رو ببینم.
فقط یکتای بی همتا کمک کند که کمی اراده کنم تا عمل کنم.
سلام،بسیار عالیست.
در متن آمده،اصول پرورش فکر صحیح ، مبحثی برای نظر پردازی های روشنفکرانه نیست.
این اصول در صورتی مفید خواهد بود که آنها را به عمل در آوریم.
بارها دیده و شنیده شده که طرف نظرهای خوب و منطقی میدهد اما متاسفانه در عمل صفر.
یعنی با پرورش فکر صحیح و مشی فکری استاد همخوانی دارد اما …….
بسیار بسیار ممنون.
در مورد من متاسفانه باید بگم که بین تئوری هایی که انبار کردم در ذهنم و عملم دنیایی فاصله است. در دنیای عمل مشکل شدید کم ارادگی دارم. برنامه هام خیلی ناقص هستن. برنامه هام یا برای نفسم خیلی کم هست و نفسم واقعا اکثرا کنار می کشه و یکباره دچار حملات نفس شدید می شم. هنوز نفهمیدم برنامه عملی یعنی چه و .. خلاصه خیلی کار دارم. سالیان درازی است که درگیر بخشیدن یک نفر آدم هستم. و هر بار که می بینمش داره دوباره همون کارها رو با من یا با دیگری می کنه به حالت روز اولم برمی گردم. واقعا نمی دونم چه کار کنم.
با سلام و تشکر از متیس گرامی و دوستانی که زحمت کشیدند و متن سخنرانی را تایپ کردند ، فقط میتونم بگم خیلی سخته انشالله یکتا بهمه کمک کنند .
باسلام وتشکراز همه عزیزان اگر کسى مقدارى از عشق به حقیقت رالمس کرده تجربه اش را درمیان بگذاره ممنون میشوم
I apprreciated your hard and great work, for my better understanding of the INVIVO importance, even though I have watched in E-ostadelahi site, yet I loved and benefited your translation in Farsi. God bless you dear Metis.
سلام خدمت متیس عزیز وهمکاران گرام .
بسیار سپاسگزارم.
با احترام
بنام خدا و سلام و تشکر از دست اندر کاران متیس.دوست عزیز؟؟؟؟ فرمایش شما کاملا صحیح و برای عمل کردن به درسها هم هستند کسانی که واقعا حرف و عملشان یکیست،بارها برایمان پیش آمده که کسی حرف از نوعدوستی و بخشش میزند و اینکه حتی نباید رنجش کسی از دلمان بگذرد درست امتحانش برایش فرستاده شده و شخص واقعا قبول و برنده شده و بخشش و انسان دوستی خود را ثابت کرده ،و ما نیز شاهد ان بودیم .و این است عمل به درسها و کمک مبدا ،به اینطور اشخاص غبطه نمیخورم بلکه انرژی گرفته و خود را اماده برای عمل به درسها میکنم.با تشکر فراوان از پروفسور الهی.
باسلام
دوستان ایا میتوان رشد عقل سلیم را با شاخص مقدار ارامش وامید به اینده سنجید؟
با تشکر فراوان از اینکه این سخنرانی گرانبها را در اختیارمان قرار دادید. مثل همیشه گفته هایشان: بی اندازه مشوق، دلگرم کننده و بی مانند است. نشان دادن قدر دانی واقعی تنها با عمل میسر است، امیدوارم بتوانم درست عمل کنم.
واقعا روزبه عزیز چه زیبا اشاره کرد: منشا اثر خیر بودن همین کار شماست. متیس عزیز باز هم تشکر می کنم.
ممنونیم برای این درسهای مفید انشالله بتوانیم عمل کنیم .
سلام و خسته نباشید متیس عزیز.
قلب پاکان جای محبتو نورافروزیست
نه جای ظلمتو کینه توزی
سلام .با قطع ووصل زیاد توانستم از درس استفاده کنم .کلاسهای پرفسور الهی حیاتی است.این سعادت است توفیق شنیدن وبکاربستن در این جهان پر تنش ویخبندان معنوی.
سپاسگزارم.
سلام ،متشکرم از این ویدئو،خیلی تاثیر گذار است.
راه کمال یک قدم بیش نیست و آن از کام گذشتن است.
با سلام
چند سال پیش با دیدن یکی از ویدیوهای ایشان و کمک صد درصد یکتا از تمام کسانی که حس کردم از من ناراحتی دارند حلال واری گرفتم و الان با همه شان چنان صمیمی و همدل شده ایم که به وصف نمیاید و الان هم همین کار را خواهم کرد بکمک یکتای عزیز،البته همانطور که فرمودند در صورت امکان،البته باید مطمئن شوم نفس نقشی درش نداشته باشد و بعد اقدام کنم
زیرا نتیجه چنین رفتارها را بوضوح دیده ام وبلطف معبود احساس ارامشوخوشیوامید دارم،و عشق به حقیقت را حس کرده ام.
سلام و خسته نباشید.
کامنت ۴۰ sofi عزیز کاملا با فرمایش شما موافق هستم.
من هم دوست دارم همیشه برخورد با چنین افرادی داشته باشم چون باعث انگیزه شخص میشوند و برایشان احترام خاصی قائلم ،تشکر میکنم از یادآوری شما .
با سلام حضور همگی متیس عزیز دوستان . …دوست عزیز m…عشق به حقیقت یک حس بسیار قوی است توام با اینکه یکباره در یک ملکوت عظیم سهیم میشوی که همه اطرافت پر میشود از محبت خالصانه و بی غل و غش .انگار از همه چیز لبریزی …انگار مرتفع ترین برج ها برایت قوطی کبریت میشود. پرواز برایت مثل راه رفتن عادی میشود. یک حس غرور و سرمستی داری که انگار با تمام عالم عجین شدی .همه چیز را جزیی از خالق می بینی .فرقی بین این موجود و ان موجود نیست .همه چیز جلوه ای از عدالت است .از همه چیز اشیا. حیوان. نبات. تاریکی. روشنی. فقط نورو پاکیزگی میبارد. همه چیز انقدر به انسان محبت و عشق میورزد که باور کردنی نیست .ادم تاسف میخورد چرا زودتر نتوانسته به این حالت برسد. این بکن و نکن های فعلی که با انها در گیریم مثل پریدن یک پروانه از این شاخه به ان شاخه است. وادم خجل میشود که چرا دیگران را دور از خود میدیده. چون همه چیز یک افریده مشترک از مبداهستند که در زندگی های متعدد مجبورند نقش هایشان عوض شود. تمام کسانی که نمیتوانیم ببخشیم در اصل جگر گوشه های خودمان هستند .همه کسانی که در موردشان قضاوت میکنیم سخت در تلاشند که ایتم دنیایی خودشان را بازی کنند. غیبت شونده ها. مسخره شده ها. فریب خورده ها. همگی از خود ما هستند. یا ما روزی مثل انها بودیم. یا انها مثل ما مشغول اجرای نقش خودشان هستند …مبارزه با نفس شاید ظاهرا سخت باشد اما بدانیم با انجام کوچکترین مبارزه ولو به اندازه توانایی یک موریانه. یک دریچه از روشنایی و نور خدوند بسوی ما گشوده میشود .اگر انسان کمی چشم حقیقت بینش باز شود از همه چیزش در راه او میگذرد .و دوست دارد تند تند کارهایش را به نفع پیروزی خدا بدست بیاورد. استاد میفرمایند در اینجا من هندوانه قاچ شده شیرین را برایتان اماده کرده ام. هر کجا بروید تخم هندوانه را به شما میدهند که بکارید. انهم ایا این هندوانه بشود یا نشود؟ و متاسفانه ما اینجا هنوز اندر خم یک کوچه ایم که ایا در روبرو شدن با یک مسئله غیبتی کوچک انقدر خجالت بکشیم و اخر سر هم نادم بشویم. راه حق یکی است و انهم از خود گذشتکی بسیار میخواهد . .
با عرض سلام و تشکر .
گاهی ما از موقعیتهای از دست رفته مینالیم،غافل از اینکه همین لحظه هایی که میتوانیم گذشت کنیم اما بخاطر غرور خودخواهی و نفسمان پا پس میکشیم در واقع موقعیتها را داریم از دست میدهیم ،امیدواریم لااقل این بار بتوانیم موفق شویم زیرا نمیدانیم تا کی وقت داریم.
تا به طور ملموس و با صداقت درون خودمان نرویم و حضور خدا را به واقع حس نکنیم محال است متوجه ضعفهایمان شویم در این صورت است که خودمان را محق میدانیم حتی دلسوزی و خوبی طرف را آزار تلقی میکنیم،اما اگر رابطه با خدا را واقعی برقرار کنیم محال است موفق نشویم،چون موقع فکروذکر بدرستی نتوانسته ایم افکار منفی را کنار بزنیم و افکار مثبت را جای گزین کنیم بنابر این هنوز در افکار منفی و یک کوه غرور گیر کرده ایم.کافیست خود را به زور از آن نفسی که گیر کرده ایم بیرون بکشیم و دوان دوان بطرف شخص مورد نظرمان برویم آنوقت بقیه کار را خودش چنان آسان میکند که حتی سالها در آن ماتو مبهوت میمانیم،اینچنین است کمک معبود و رشد عقل سلیم به دنبالش عشق به او واطمینان به کارهای خودمان مانند آن دانشمند و دیگر احتیاج به تشویق و یاد دادن کسی نداریم و مستقیم روی ریل قرار گرفته ایم بدون اینکه به این طرفو آنطرف نگاه کنیم راهمان را تا پایان ادامه میدهیم،فراموش نکنیم تقصیر را به گردن دیگران نیندازیم و کمی منصفانه تر به موضوع ها بنگریم.
thank you so much dear metis for translation in farsi god bless you all.
سلام خیلی ممنون از این نعمتهای عظیم
تا فکر خودمونو درست نکنیم نمیتونیم هیچ کاری رو از پیش ببریم،فکرمون باید بره رو عیبهای خودمون و قضاوتها وبدبینیها و بد رفتاریهامون که باعث حق الناس میشه رو باید درست کنیم تا بتونیم کم،کم حقایق رو بشناسیم و پا جلو بگداریم وگرنه وقت رفتن میرسه و اونوقته که دیگه پشیمونی سودی نداره.خداوندا از تو فقط رضایتت را میخواهیم،فرمایش استاد.
با سلام وسپاس از زحمات متیس
بعد از دیدن این دروس گرانبها در سایت استاد الهى ، نوهام را به سالن ژیمناستیک برده بودم .
باتفاق مادر و پدرهاى دیگر در سالن نشسته بودیم و بچه ها هم مشغول تمرین با مربى بودند که دخترک پنج یا چهار ساله اى با گریه و داد و فریاد از دستشویی سالن که بچه ها براى تعویض لباس هم از ان استفاده میکنند خارج شد .دخترک اشگ به پهناى صورت سر به این سو و انسو مى چرخاند و به دنبال مادرش میگشت وقتى مادر را نیافت گریه اشک شدیدتر شد . من که از دیگران به او نزدیکتر بودم از روى صندلى خود به طرف او نیم خیز شدم و با قربان صدقه اورا أرام مى کردم که حتما مادرت رفته در ماشین و در پارکینک است .
دخترک همچنان گریه میکرد که مادر جوانى از ردیف دورتر از ما از جاى برخاست و دست دخترک را گرفت و به داخل
دستشویی برد. چند دقیقه بعد انها بیرون إمدند و دخترک به سالن تمرین برگشت.
در همان موقع که من کودک را زبانی تسلى میدادم طفلک احتیاج داشت به دستشویی برود و لباس یکسره تنگ و چسبان ژیمناستیک را هم نمى توانست با دستهاى کوچکش از تن آش در أورد . ان خانم عمل کرد و من شرمنده از ان که فقط حرف زدم .
سلام عرض میکنم و تشکر بابت این وئدئو با ارزش .
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامی
حس میکنم این ویدو یک موج مهربانی با خودش به همراه اورده.
من خودم شاهد هستم، اشخاصی که به هر دلیلی از هم دلخور بودند، سعی در برقراری ارتباط و محبت کردن به هم میکنند و این همون اثر ی است که در دروس استاد الهی نهفته است. محبت در عمل و کاری بر خلاف میل و رغبت نفس که البته با عقل سلیم و به طریق صحیح اون. امیدوارم من هم بتونم در این محبت و همدلی سهمی ببرم و به روش پراگماتیسم (واقعگرایی/عملگرایی) که در این درس توضیح داده شده.
هر درسی که میاد انرژی عظیمی به همراه خودش میاره …
” رشد ادراک معنوی که به آن فرایند پرورشفکر گفته میشود، یک فرایند آموزشی است و در طی آن روح به نحو صحیح تغذیه میشود. از منظر دکتر الهی، تغذیۀ روح از طریق جریان فکر امکان دارد، لذا با وارد کردن اصول اخلاقی-الهی صحیح به جریان فکر و عمل به آنها، روح با مواد غذایی مناسب فطرت و طبیعتش تغذیه میشود، عقل سلیم رشد میکند، و در نتیجه ادراک شخص از خود و حقایق معنوی بیشتر میشود (طب روح ص ۹۰ و راه کمال، ص ۷۶ – پاورقی، ص ۲۲۷) .”
ممنون
با سلام و تشکر فراوان بابت ویدئوها..
ای کاش سعادت و توان عمل به این درسها را داشته باشم.چرا اینقدر سخت شد!!؟ واقعا افسرده شدم! چطور به کسی که بدی کرده محبت کنم!
مگر نه اینکه بدی را از لحاظ انتقام باید فراموش کرد ولی هیچوقت هم آن فرد را مورد اعتماد قرار نداد و دوست خود نپنداشت و فریبش را نخورد!؟
مگر نه اینکه اگر کینه توزی و انتقام جویی نقطه ضعف است، حماقت و ساده لوحی و فریب خوردن دوباره از کسی که بدی کرده هم نقطه ضعف است!؟
مگر نه اینکه این درس جدید است و با تقویم جدید باید پیش رفت!
واقعا نمیدانم جطور میتوانم به این درس عمل کنم!!
تمام تلاشی که میکردم این بود که آن فرد را که میبینم رفتار دوستانه داشته باشم و برخورد بدی نکنم.. یا اگر جایی او را دیدم، برخلاف میل درونی ام به دوری از او، سعی کنم دور و برش بروم و از او تعریف و تمجیدی بکنم … ولی اینکه جلو بروم… معاشرت کنم که شاید با هم دوست هم بشویم!!! … چطور میتوانم!
چطور میتوانم در نزدیک شدن به این فرد احساس خطر نکنم و به او اعتماد کنم! .
ممنون
دوست عزیز سلوک سخت هست و فشار بسیار زیاد
است از نظر من شما تمام مراحل عمل اینویو را بدرستی انجام میدهین و دارید تلاشتان را میکنید که کینه نداشته باشید و حتی قهر و فاصله هم نداشته باشید
ولی تصور نمیکنم که اگر شما واقعا از این آدم که برایتان ثابت شده خطرناک بوده
یکتا بخواهند که دوباره طرح دوستی بریزید. همینکه از او کینه ندارید قهر نیستید بدش را نمیخواهید وو خودش مراحل بالاییست
فقط شاید خداوند شما را در موقعیتی قرار بدهند که لازم باشد به او «محبتی » هم بکنید که اگر موفق شوید نورا علی نور میشود
بهترین روش را خودتان دارید انجام میدهید موفق باشید
با سلام و شکر
برای منهم بینهایت مشکل بود ولی بتدریج و با مطالعه گفتارهای حضرت شیخ فرمودند بدی کردن به بد هنر است، نه اینکه ساده لوح باشیم و گول بخوریم بلکه با آکاهی محبت کنیم
من اینطور فهمیدم که داشتن دفاع و گارد در مقابل بدی یک چیز است و محبت کردن به فردی که بمن بدی کرده یک چیز
البته بمرور فعمیدم بدیهای بزرگ لاینحلی که در حق من شده، قبل خودم درحق دیگری انجام داده ام
فکر نمی کنم هیچ وقت بتوانیم تشکر به جایی بکنیم از این ویدیو.
یک دانشمند، یک محقق که به علمش علاقه دارد، که به علمش عشق دارد، دائماً روی آن کار می کند، احتیاج ندارد که او را تشویق کنیم. او همیشه مشوق خودش است و خسته نمی شود. احتیاج ندارد کسی به او انگیزه بدهد، او همیشه انگیزه دارد.
از کامنت ۵۲ خیلی متشکرم.
با سلام و تشکر ازمتیس عزیز وتمامی دوستان که کامنتهاشون واقعا نیروی و انرژیه زیادی به من داد. مخصوصا از عطار عزیز وسوفی گرامی. با آرزوی موفقیت و پیروزی
با سلام
نمیدانم سایر خوانندگان متیس چه تجربه ای در خصوص “این ویوو عمل کردن” داشته اند؛ و یا چه احساسی را قطعا میتوانند به این روش عمل گرایانه منتصب کنند اما، در همین چند هفته گذشته بخصوص در مورد دو مقاله قبلی سعی کردم با همین روش، مساله مهمی را در خودم بکوشم حلّ کنم! بدین شرح:
مساله ام این بود: ” تضادی بین “روش عمل کردن در مبارزه با «بَدی هایی که در محیط می بینیم» و لازم است در خودمان آنرا بیابیم و مبارزه کنیم تا حل شوند” از یک سو ، و اینکه “در اثر حضور در محیط آلوده و اجتماعی که برخی صفاتِ بَدِ روحی در آنها اپیدمی میشوند، مبارزۀدرونی ما دراصل بنظر بیهوده می آید و این موارد دوباره و دوباره به ما سرایت میکنند” برایم این نگرانی و شُبه را بوجودآورده بود که « شاید در مواردی روش عملِ مکمّلی لازم است! تا ما در مقابل محیط خود نیز، به مسئولیّت خود عمل کنیم » امّا همواره به این فکر شکّ داشتم!!! و به خود میگفتم «دیدنِ عیب در جامعه و سعی در برخورد با آن ، نهایتاً موجب بروز و سرایت بدبینی در خودم خواهد شد و من نباید کارِ دیگری بکنم»
—> تا اینکه۲ مقاله اخیر در متیس آمدند.
۱) صادقانه نوع نگاهم را بیان کردم و سعی کردم با تذکرات دیگران روش “عیب یابی در خودم” را تکمیل کنم!
۲) با جمع بندی دیگران فهمیدم « چیزی را درست نفهمیده ام» و لازم است یک نکته ای را در مفاهیم پایه ای بیاموزم و تغییر دهم!
۳) مقاله دومی که آمد و نحوه مقابله میزبان با «غیبت» در ذهنم این “نکته” را روشن کرد: ” برای جلوگیری از سرایتِ “بَدی” در جامعه ؛هرچند کوچک مثل میهمانی!، این نقاط ضعف را مانند بیماری ببین! « نکته ای که بارها در مقالات و درسهای متعدد به من داده شده بود! » اما همواره آنرا بصورت تئوری آموخته بودم و در ذهن تکرار میکردم!
۴) در نتیجۀ عمل “این ویوو” و مبارزه با یک ضعف درونی مثلِ غیبت (که آنراتقریباً معادلِ”بدبینی و بدگویی+عامل سوم”میدانم!) در عمل متوجه شدم؛البته”به لطف هدایت الهی و راهنمایی دوستان”!، که بیماریهایی نظیرِ این مورد در جایی مثل همین اجتماع کوچک ِ میهمانیهایِ دوستانه یا خانوادگی، توسطِ “خودم و از خودم” به خانواده،نزدیکان،دوستان و سپس اجتماع منتقل شده است!
۵) در واقع « یک قیاس بینِ بیماریی نظیرِ “سرماخوردگی، که بارها با شکلهای مختلف بین هر کسی و محیط اطرافش دست به دست میشود” و “بیماریی مثل غیبت” موجب شد احساس بَدم از ” بدبینی نسبت به غیبت دیگران” و وجودش در خودم یعنی ضعفِ خودم در غیبت کردن تغییر کند .
۶) در نتیجه فهم و درکِ موضوع از زاویه ای متفاوت؛ نگاهم نسبت به غیبت کنندگان،بدگوییهایِ چنین مجالسی و خودِ نقطه ضعفِ غیبت؛ تغییر کرد! دیگر آنرا یک « پلیدی؛کثیفی؛یا امثال آن» ندیدم و بلکه متوجه شدم این یک بیماریی است که در خیلی موارد از خودِمن! به دیگران منتقل شده است!!!
۷) در واقع آن حسی که در این سخنرانیها؛ پروفسورالهی، از آن به عنوان عقل سلیمِ رشد یافته یاد میکنند و اثرِ بوجودآمدنِ “احساس ِعشق” را در خودم به عینه تجربه کرده ودیدم
——-» درکِ این حس که : ” میتوانم با رعایتِ نکات «بهداشتِ روانی-اجتماعی» در بهبودِ جوّمعنوی اجتماعی هرچند کوچک مانند یک میهمانیِ دوستانه،موثر باشم” وبه دوستان،خانواده و عزیزانم عشق بورزَم احساس آرامشی وصف ناپذیر در من بوجود آورده است!وبه لطفِ راهنمایی های پروفسور الهی و محبتش، همچنین همه خوانندگان سایت متیس در خود تغییر عمیقی احساس میکنم. احساسِ درمان شده ای را دارم که دوران نقاهتش را میگذراند. امیدوارم نورهدایت الهی به همه ما کمک کند تا چنین حسی را عمق بخشیم و در جهت رشد عقل سلیم قدمی برداریم.
با سلام و درود و عرض ادب و تشکر به قول دوست عزیز اقای عطار چه انرژی عظیمی در درس معنوی حقیقی هست که چون اب زلالی همه کثافت های که در افکارمان جمع شده پاک می کند… از زمانی که این درس رو دریافت کردم باعث حرکتی در من شده که انشاالله می خوام از کسی که ازش دلگیرم به روش براگماتیسم عمل کنم. ممنونم
بنام خدا ، با سلام به همگی دوستان و متیس گرانقدر اینطور بنظر میرسه هر موقع روی یک اصل اخلاقی تاکید میشه ( درسی میاد) امتحانش هم برامون گذاشته میشه ، و همانطور که در درسهای قبل گفته شده باید در مرحله اول وقتی از کسی ناراحت شدیم در فکر بوسیله دعا کردن ابتدا کمی از خشم و … خودمون بکاهیم تا بتونیم به او نزدیک شویم ، بخصوص اگر به او دسترسی نداریم ( از او دور هستیم ) و در موردی که برام پبش اومد ، حرف یکی از دوستان که گفته بودند اینطور فکر کنیم که او هم مثل من اسیر نفسش هست خیلی کمکم کرد . البته اگر اشتباه متوجه شدم لطفا دوستان راهنمایی بفرمایند.
باسلام
ازآقای پرفسور الهی بی نهایت ممنون و سپاسگزاریم که با این سخنرانی شان مثل همیشه درس بزرگی به تمام مردم دنیا دادند .اخیرا احساس میکردم به چیزی نیاز دارم که مرا از این حالت بیرون بیاورد تا بتوانم تلاش لازم را کنم .اقای پرفسور الهی با این درسشان نفس تازه در
جانمان دمید . تا بتوانیم بطریق این ویو با بزرگترین دشمن بشریت با نفس اماره مان با تلاش بیشتری مبارزه کنیم وعقل سلیم مان رارشد دهیم تا بتوانیم عشق به حقیقت را در خودمان روز بروز باور کنیم
با تشکر فراوان از گروه متیس که این امکان را به همه داده اند تا بتوانند از این درسها استفاده کنند .
سلام
در خود که مروز میکنم متوجه میشوم نگاهم به این درس از روی نظر پردازی روشنفکر مأآبانه است. زیرا ابتدا این بُعد درس توجه مرا جلب کرد که با آن تعالیم میتوانم شرایط محیط بیرونی را تفسیر کنم و در جمع صحبتهای نقادانه و روشنفکرانه از آن استفاده کنم و بنحوی گُل کنم و توجه دیگران را معطوف تحلیل و اندیشۀ خود کنم. حتی با اینکار تخم تنفر و کینه را در دیگران و خودم بیشتر پرورش دهم.
درحالیکه بُعد عملی-معنوی درس “عمل in vivo ” در درجه ای ضعیفتر برایم جلوه کرد. امان از نفس امّاره. و با تشکر از دوستانی که راهنمایی ها و صحبتهایشان بُعد عملی درس را بیشتر جلوه داد. امیدوارم اینبار با بهره گیری از کمک مبدأ در تنظیم برنامۀ عملی و عمل به آن برنامه، این تعالیم فقط در حد تلقین برایمان نماند.
با سلام و تشکر فراوان
این مقاله در زمانی که واقعا از دست خودم به تنگ آمده بودم و فشار روانی زیادی را متحمل می شدم مانند جرقه نوری که به من بتابد افکارم را دگرگون کرد مانند پتکی از خواب بیدارم کرد صبح که از خواب بیدار شدم احساس سستی و سنگینی می کردم و اصلا دوست نداشتم به کارهای روزمره ام بپردازم مجددا به رختخواب رفتم با خودم و خدای خودم خلوت کردم این حالت من به خاطر مشکلی که روز قبل با یک نفر پیدا کرده بودم ناشی می شد و چون هر روز این مورد تکرار می شد و واقعا نمی توانستم با این شخص و مشکلاتی که برایم فراهم می کرد کنار بیایم و روز به روز سرد تر و کلافه تر می شدم و هر کاری هم (در نظر خودم) می کردم بی فایده بود از خداوند کمک خواستم تا بتوانم قدم درستی بردارم در جهت رضایتش .
باور نمی کنید ناخواسته دنبال مطلب دیگری می گشتم که با این ویدئو مواجه شدم مثل آبی که بر سرم بریزند زنده ام کرد شادابتر شدم و اصلا حالت سستی صبح را نداشتم مشکلم را فهمیدم من درسته که روشهای زیادی را امتحان کرده بودم ولی غافل از اینکه همه اش این ویترو بود و تأثیر چندانی نداشت احساس کردم انرژیی بهم تزریق شده و می توانم دوباره سرپا بایستم .
خدایا شکر ، کمک مان کن واقعا بتوانیم عمل کنیم خیلی سخت است … ولی اگر تو پشتمان باشی هر چیز غیر ممکنی ممکن می شود .
با تشکر
داشتم سورۀ مبارکۀ انشراح سورۀ ۹۴ قرآن را میخواندم ؛ دیدم معنایش خیلی برایم تغییر کرده است ! دیدم چقدر آشناست ! چقدر دقیق و چقدر کامل بخصوص آنجا که میفرماید: “فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا” چقدر با آن روش عملی این ویوُ مطابقت دارد! و آن قسمت که آمده است : “أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ” چقدر با “می خواهم که ما هم به این مرحله برسیم که عقل سلیم مان به اندازه کافی رشد کند و این عقل سلیم در شما- در ما- عشق به حقیقت را ایجاد کند. وقتی این عشق جای بگیرد دیگر از بین نمی رود، احساس آرامش می کنیم، امید به آینده داریم، احساس خوبی می کنیم!” هم معنا است! آن احساس خوبی و آن احساس آرامش و باز شدن سینه!
خدایا ممنون از این همه لطف بی حد و مرز.
با سلام و خدا قوت و تشکر بى نهایت از همه و همه
على رغم انچه که میدانیم و هستیم على رغم ان که چند کتاب خوانده باشیم و چه استعدادهایى داشته باشیم – تنها عمل است که به زندگیمان قوام میبخشد . صحبت از تعهدات ، از شهامت و ازعشق اسان است ولى عمل است که موجب درک واقعى میشود ، و معرفت با تمرین پرورش مى یابد .با سپاس فراوان
با سلام و درود خدمت همه عزیزان بویژه دوستانی که در ارائه متن دو ویدئو همکاری نمودند و دیگر عزیزانی که با راهنمایی های خودشان موجب توجه بیشتر ما به این موضوع بسیار مهم شدند، حقیقتا” باید گفت آنچه را که میشده بفرمایند؛ ما را بی نصیب نگذاشته اند و حالا این وظیفه سنگنین بر دوش ماست (البته بنده خودم را عرض میکنم) که بتوانیم تا حد ممکن استفاده کنیم چرا که بعد ها “که همه کم و بیش میدانیم چگونه خواهد بود” دیگر نمیتوانیم بگوییم “من نمیدانستم یا نفهمیده بودم” همانطور که استاد فرموده اند(این راه راه حرف نیست …) باید با عمل جلو برویم. البته از خدا میخواهیم که توفیقش را هم به ما بدهند، ولی بهرحال این ما هستیم که باید انشاالله قدم پیش بگذاریم.
با آرزوی توفیق الهی
باسلام وتشکرفراوان از اینهمه زحمات واین مقاله که خودش باعث پرورش فکر برایم شد جزو کدام گروه هستم. امیدوارم که بتوانیم بااستفاده صحیح از این همه نعمات به معنویت فطرئ عمل کنیم.
با سلام و بسیار از خدا و متیس گرامی تشکر میکنم
چند سال پیش از شخصی که خیلی دوستش نداشتم اما حفظ ظاهر میکردم شدیدا دل ازرده و مورد توهین قرار گرفتم .قبل از اینکه واکنشی نشون بدم یاد خدا افتادم و سکوت کردم و از صحنه دور شدم.بسیار دلشکسته شدم و پناه بخدا بردم .روزها گذشت و من همینطور پر از کینه بودم.تا اینکه بخاطر خدا تلقینی شروع به دعای خیر برای او کردم البته بسیار برایم سخت بود.مدت زیادی گذشت تا اینکه شخص مورد نظرم رو دیدم و بخاطر پند و تلقینات قبلی و بخاطر خدا برخورد خوبی هم با او داشتم .که فشار روانیش بسیار برایم زیاد بود .بهرحال از اون زمان تا الان بین ما مشکلی نبوده امااگر الان میخواستم که قدم بردارم برای گذشت و بخشیدن او. با تمام وجودم او را در اغوش میگرفتم و بیشتر از همیشه مهربان میبودم زیرا این درس چنان حال روحی مرا زیر رو کرده که در حال حاضر چیزی که در من نیست .واقعا این درس موجی از مهربونی رو در فضا پخش کرده و بسیار پر انرزیست .در این چند روز سعی کردم که مطابق رضایت خدا با دیگران برخورد کنم .امیدوارم که این حال و حس خوب رو بتونم در خودم فعال نگهدارم .
با تشکر از آقای دکتر الهی برای ارائه این کنفرانسها .امیدواریم با کمک یکتا با عمل این ویوو به این تعالیم تشکر عملی کرده باشیم . انشالله
خیلی خیلی عالی بود . مرسی …
در عمل دچار مشکلات زیادی شدم که مرتبا برایم تکرار می شوند و درسی که باید بگیرم را متوجه نمی شوم.
این سالهای اخیر ماجراهای اینطوری مدام برایم تکرار می شوند و من بیشتر احساس حقارت می کنم و غرورم جریحه دارتر می شود.از مردم اینجا این انرژی را می گیرم که خودشان را خیلی بهتر از من می بینند. ولی چون بدبین هم هستم مطمین نیستم توهم ام نباشد. گاهی فکر می کنم شاید من خیلی حساسم و مدل فرهنگ اینجا اینطوری است بعد یک چیزی که به نظرم آزاردهنده بود رو برای کسی که فرهنگ را می شناسد می گویم که ببینم او چطور می بیند و تعجب می کند و می گوید چطور یک همچین جسارتی کرد !!گاهی فکر می کنم محبت و احترام زیادی به مردم باعث شده اینطور با من رفتار کنند. کسی صادقانه و رک به من گفت ساده لوحی. خلاصه نمی فهمم رفتار درست این است که به نفس تو دهنی بزنم و به نیکی ادامه بدهم یا اینکه برعکس خدای زمان از من می خواهد در حد حفظ شخصیت غرور داشته باشم؟
یک مورد:
کسی یکبار که منزلم دعوت بود نه آمد و نه خبر داد. تماس که گرفتم فهمیدم یادش رفته. غرورم بود و مطمین بودم واقعا یادش رفته. دفعات بعد متوجه شدم که این شخص وقتی با من قرار می گذارد یا سرزده به دیدنم می آید که با فرد دیگر خانوادهام باشد. حتی یکبار در طول ۲ ساعتی که آنجا هستیم از من هم نمی پرسد که مثلا من کدام نوشیدنی را می خوام… چند روزی به شدت عصبانی بودم…بعد متوجه شدم که مشکلاتی دارد… به دیدنش رفتم که مثلا اینویوو به سمتش رفته باشم. نفس فوران می کشید و بدون استدلال فقط رفتم. نتیجه اینکه کمی خوشحال شد و بقیه زمان کاملا بی محلیام کرد. . و این مورد چندین بار با همین فرد تکرار شده .واقعا کینه شدیدی اخیرا در این موارد به دلم می گیرم و نمیدانم رفتار صحیح چیست؟ .
با عرض سلام وتشکر امشب این ویدیو را دیدم. اخیرا با رییسم اختلاف نظری پیدا کرده بودم وامشب داشتم برای کریسمس کادو کارمندان را جا به جا میکردم با خودم گفته بودم به ایشان به علت بد رفتاری اش کادو نمی دهم بعد گفتم این ایام مبارک است باید گذشت کنم کادوی اورا هم کنار کذاشتم. وگفتم فردا به او می دهم . بعد با دیدن این مقاله پر در اوردم که اقلا یک بار تصمیم درست گرفتم . از زحماتی که برای ما میکشید بسیار سپاسگزارم.
امشب توانستم راحت از درسی که برایم بسیار مهم بود بدون قطع شدن استفاده ببرم.این درس واقعیت وجودم را آشکار ترساخت.رسیدن به آرامش وعشق حقیقی دلی بی کینه میخواهد.وپذیرفتن عیوب بانگاه مهربان آرامش درون را هموار میسازد.سپاسگزارم از مهربانترین مدرس حقیقی پرفسور بهرام الهی که برای رسیدن به معبود حقیقی راهی روشن وبدون کینه را اصل قرار دادند.فتحیه
با سلام و خسته نباشید خدمت همه عزیزان،
چند روز پیش با کس یا اشخاصی که کمی ازشون دلخور بودم یا بهتر بگم می خواستم دوری کنم، به روشی که دکتر الهی در این ویدیو فرمودند به نوعی اگر نه کامل به عمل در آوردم. واقعا قدم اول خیلی سخت بود که برم جلوی شخص و باهاش ارتباط برقرار کنم و با روی خوش باهاش صحبت کنم، خیلی از او کمک خواستم، باور کنید حدود نیم ساعت یا بیشتر به خودم میپیچیدم که بالاخره پا جلوگذاشتم و با شخص موردنظر ارتباط برقرار کردم، (واقعا این قدم اول خیلی برام سخت بود و به خردی و ناچیزیه خودم بیشتر پی بردم ). چند لحظه (دو یا سه ثانیه) بعد احساس کردم که حتی اون شخص هم انگار تحت کنترل خداست و با خوشرویی با من برخورد کرد. حال نتیجه ای که برای من داشت این بود که، البته من اینطور فکر میکنم؛ ما باید جهت رضای یکتا قدم اول رو برداریم و بقیه کارها رو ایشون درست میکنن، حتی اگر نتیجه اونطوری که ما میخواهیم هم نباشه، برای پیشرفتمون خوبه. بعضی موقعها فکر میکنم که تمامی این عالم به ریاست و رهبریه یکتا دارن همدیگر رو برای رسیدن به کمال کمک میکنن. با تشکر
سلام
مگر میشه رابطه مون با معبود خوب باشه اما نتونیم ببخشیم،بنظرم میاد اگر فکر کردیم از کسی ناراحتیم و بعد از این درس هم نتونستیم ببخشیم مشکلمون از رابطمون با خداست چون معمولا
عشق به معبود دیگه بدیها رو نمیبینه چه بسا دائم منتظر که یک بهانه ای پیدا کنه که رضایت اورو بدست بیاره،البته اشکالی نداره به هر حال هر کدوم رو یه چیز قوی و رو یه چیز ضعیف هستیم و من پیشنهادم به دوستان عزیز اینه اگر میخوایم بتونیم ببخشیم بیشتر رو رابطمون با خدا کار کنیم و برای خودمون وقت بگذاریم بعداز مدتی میبینیم غرور بسرعت پایین اومده و بخشش برامون خیلی راحت تر میشه.نباید نا امید بشیم و افسرده یا خودمونو ببازیم هر چیزی نیاز به زمان داره اگر مطمئنیم طرف مقابل جنبه داره بد نیست با خودش این ناراحتیمونو درمیون بذاریم و بگیم مثلا من دوست ندارم از من انتقاد کنی و یا مثلا تو حرفات فکر میکنم برای کوچکترین کارت منت میزاری و این اخلاقات منو آزار میده …
میتونیم بهش بگیم،بنظرم اگر دوستی با من اینطور در میون بزاره حتما درکش میکنم و سعی میکنم این راهو براش هموار و راحت تر کنم،این امیدو دارم که بتونم در این رابطه کاری بکنم مثل همین بخشش که در کنفرانس اومده،بخشش یک مثال بود که آقای دکتر الهی عنوان فرمودند و راه
دادن به اشخاصی که میخوان درددل کنن هم یک مثال دیگست،اگر ما در هر موقعیتی خودمونو بجای تک تک افراد بگذاریم والبته خیلی عمیق باید رو این موضوع فکر و عمل کنیم اونوقت میتونیم تمام مردمو درک کنیم حالا چه دور باشن چه نزدیک وظیفه خودمون میدونیم که این شخص هم حقی داره و ما باید به حقش برسونیمش چراکه دلهره و نگرانی و افسردگیش باعثش ما هستیم چی از نظر خودمون تقصیر داشته باشیم چه نداشته باشیم در هر حال طرف مقابلمونو راضی کنیم چون از نظر اون ما مقصریم،با کمال میل خانه قلبمونو براش آماده کنیم تا بتونه راحت تر به حقش برسه.دوست عزیزم منتظرتم و بدون که سیر کمال تو به اندازه سیر کمال خودم برام اهمیت داره و چه رابطه بر قرار کنی یا به هر دلیلی نکنی من دوستت دارم و خوشی و ناراحتیت خوشی و ناراحتیه خودمه،ممنونم.
با سلام؛ نکته ای را میخواستم خیلی خلاصه یادآوری کنم!
در اینجا هدفِ اصلیِ این دو سخنرانی بنظرم ” ایجادِ تغییر پایداری در خود است” ؛ یا ” درمانِ احساسِ بَدِ احتمالی خودمان نسبت به «”عمل کردن” به وظیفۀ دانشجوی معنوی بودن» ؛ خستگی؛ بی انگیزگی؛ رفع عیوبِ خودمان یا …!
و در نتیجه درک و فهمش ویا ” تبدیلش به” :” این حقیقت که «با پیداکردن شیوۀ عمل صحیح یا عمل کردن صحیح در مقابل هر بیماری یا ضعف روحی_روانیِ خود” درک عمیقتر و بهتر و کاملتری از خود و محیط اطرافِ خود بدست میآوریم ”
و آنگاه: “با نیروی قویتری از سوی مبداءجاذبه مافوق علی جذب میشویم”»
و در یک کلام : محبّت حقیقیِ “هدیه دادنِ عشقِ حقیقی!”
« هدیه ای که در این سخنرانیها به ما داده شد »
باسلام به متیس عزیز و کاربران گرامی
سپاسگزارم از یکتای عزیز برای این مقاله زیبا و گرانبها
از شرایط تمرین فکر و ذکر, فروتنی و نداشتن غرور است.
لطفا اگر کسی در زمینه فروتنی یا اینکه در مقابل خدا هستی نداشته باشیم تجربه دارد, مرا راهنمایی کنید.متشکرم.
با سلام,
آقای دکتر الهی در کتاب راه کمال صفحه ۱۸۳ فصل ۲۹ فرمودند: هدف از عبادت جلوگیری از این فراموشی و حفظ ارتباط با خداست. انرژی الهی اکسیری است برای شفای تمام دردها, بخصوص دردهای روح. این انرژی, روح ملکوتی را سرزنده نگاه میدارد و آن را تصفیه میکند, بر درخشش آن می افزاید, و از همه مهم تر, مانع از غفلت و بی خبری او میشود.
یکی از مشکلات عمده من فراموشی وغفلت است معنویت در اولویت زندگیم, مرحله ایده آلیست و به توفیق یکتا,تصمیم قطعی گرفتم امسال با انگیزه به “پیشرفت روحم” اهمیت بدهم و با جدیت و پشتکار “برنامه عملی ” که برای خودم مشخص میکنم و به مرحله اجرابگذارم.
ولی وقتی میخواهم عمل کنم, فراموش میکنم توجه کامل به مبدا داشته باشم تا بتوانم از “او” کمک و یاری بخواهم, یا اصلا فراموش میکنم یکی از کارهای عملیم و انجام بدم, شب موقع خواب, وقتی که کار روزانه ام رو ارزیابی میکنم و تو نمودار میبرم, میبینم یک یا دو کار رو اصلا فراموش کردم, همیشه بعد از مطالعه معنوی ودر تمرین فکر و ذکر عاجزانه از “او” کمک و یاری میخوام ولی باز دچار فراموشی میشم, لطفا مرا راهنمایی کنید. با تشکر
با تشکر فراوان از متیس ونطرات تمام دوستان که برای درک مطلب و تا حدودی شناخت بیشتر خودم بسیار مفید بوده است .
از بس که حرف زدم و عمل نکردم ،روی کامنت گذاشتن ندارم، واقعا از دست غفلت (بی توجهی ) در طی روز به تنگ امده ام . این همه نعمت و من این همه بی همت ،
با سلام و تشکر دوباره از متیس عزیز : همینطور که در ویدیو اول فرمودند اگر فرد أیده الیست مطابق یک برنامه و در رویارویی با واقعیت به طور ملموس شروع به عمل کند به تدریج پراگماتیک خواهی شد ،در فکر این بودم که برنامه ای برای خودم بگذارم و با کمک مبدأ شروع کنم نظر دوست عزیز کامنت ۶١ بسیار جالب بود واقعا این ضعفها یک بیماری است. که باید انها را مداوا کرد ممنونم .
عرض سلام
وقتی رفتارهایم را مرور کردم دیدم که چه ایده آلیست دو آتشه ای هستم! در موقع رانندگی همیشه حق با من است. در امور اجتماعی بهترین تحلیل ها و ریشه یابی ها را انجام می دهم! هیچ وقت احتیاج ندارم چیزی از دیگران بیاموزم یا نظرشان را قبول کنم چون خودم عقل کل هستم. در واقع پیله ذهنی که برای خودم بافتم و فاصله ای که بین خود و دیگران ایجاد کرده ام باعث شده ارتباط با شرایط واقعی به حداقل برسد و هر اتفاقی را از چشم یک ناظر ببینم نه از دید کسی که درگیر آن است و وقتی مبارزه با نفس یا انجام کار درست در سطح فکر باقی بماند معلوم است که برنده می شوم! این طرز فکر همچنین باعث می شود ضعف ها و اشتباهاتم را یا نبینم ویا خیلی کوچک و بی اهمیت فرض کنم بالاخره کسی که این همه کمالات دارد یکی دو عیب کوچک به جایی بر نمی خورد!!!
با عرض سلام
واقعا نمی دانم با چه کلماتی ار دست اندر کاران این سایت تشکر و قدر دانی کنم قبل ازاینکه ویدئو ی سخنرانی ها در سایت متیس پخش شود در زمان بازدید از سایر سایت هادر سایت
e- Ostadelahiویدئو هارا دیده و با شور و هیجان برای دیدن آن ها و آموزش جدیدی در راستای عمل به اصول اخلاقی – الهی اقدام کردم ، اما از آنجا که به زبان انگلیسی خیلی مسلط نیستم نتوانستم بیشترین استفاده را ببرم پس از چند روز که سخنرانی ها را با زیر نویس فارسی دیدم بی نهایت خوشحال شده و از صمیم قلب ار تمامی کسانی که زحمت می کشند و اینگونه ، مطالب ارزشمند را در اختیار ما قرار می دهند قدر دانی کرده و امیدوارم همیشه در انجام این امور موفق باشند .
با تشکر از زحمات شما
سلام بسیار ممنونم از این ویدیوی عالی
متیس عزیز متشکر و همینطور همه دوستان
دوباره خون تازه در رگ هایم حس میکنم خستگى و افسردگى رفت و انگیزه عملى تمام وجودم را گرفت
۵۸ عزیز
فرمودند ( در صورت امکان ) با او رابطه بر قرار میکند با او معاشرت میکند و( به تدریج ) در اثر این معاشرت ممکن است با او دوست بشود
در رابطه با کامنت ۵۸ دوست anonimous
فکر میکنم باید حس تشخیصمان را بالا ببریم ، مثلا در رابطه با شخصی که به ما بدی کرده باید ببینیم آن شخص کیست؟ بدی او به چه دلیلی بوده و ما در مقابل چه وظیفه ای داریم؟
آیا در شرایط حاضر همین که ان شخص را دیگر مورد اعتماد خود قرار ندهیم و گولش را نخوریم کافیست یا اینکه باید از در دوستی جلو برویم و شاید در اینده به اعتماد مجدد برسیم.
وقتی کسی حضورا مشکلش را با استاد در میان گذارد، استاد شرایط خاص او را تشخیص داده دستوری میدهند،
من مطمئنم ما هم اگر کمک مبدا را طلب کنیم، او خودش ما را در تشخیص وظایفمان یاری میکند.
اشاره ای کامنت ۸۸ دوستمان آذر هم کاملا صحیح است: در صورت امکان- به تدریج- ممکن است.
مدتها قبل مورد مشابهی برای خودم پیش امده بود:
شخصی به من بدی کرده بود که از لحاظ روحی بسیار به این شخص نزدیک بودم، تصمیم گرفتم او را ببخشم اما دیگر ارتباط صمیمانه با او نداشته باشم و او را مورد اعتماد قرار نداده و دوست خود نپندارم، اما درست بعد از این تصمیم آشفته بودم…!!!
مشکلم را با شخص قابل اعتمادی در میان گذاشتم و او گفت: این بدی که در حقت شده تقصیر خودت است! چون به او توجه نکرده بودی و او به شدت به کمک تو نیاز داشته است و حالا بجای این کارها برو جبران کن، او را درک کن و بهش کمک کن!
جوابم را گرفتم، و دوستی و اعتمادم را نجات دادم . از زمانی که این درس را گرفتم زندگی ام دگرگون شد.
درس بزرگی بود و حالا با دیدن این کنفرانس انگار در وجودم تثبیت شد.
۵۸ عزیز
خیلی سخته، مگر نگفته اند که اگر کسی بتواند در این دوره که راستی را حماقت میدانند راه کمال را طی کند چه مبارزه ای کرده.
کسی که توانست، معلوم است که در مقابل طبیعت چه مبارزهای کرده است.» (گ ۱۲۵)برگزیده
حضرت حاجی فرموده اند که راه شیشه بنان معنی اش هر باشد به نظر من باز گو کننده این استکه خیلی سخته مثل اینکه در زمستان پای برهنه روی یخبندان از سربالایی کوهی باید رد شد. ولی اگر نیت رظایت خدا باشد، او یاری میدهد که ما هم کمی ازبخشایش او ثمری برده وتأثیری درعمل مان بگذارند.
با عرض معذرت چون خودم در این عمل مدتهاست که نا کام هستم خواستم باشما هم زبانی کرده باشم.
ولی این فرمایش ایشان بمن
امید زیادی داده است .
سلام.
هرچقدر بیشتر پای درس می نشینم
بهتر میتوانم خود شناسی کنم.
شکرگزارم از توفیقی که خداوند نصیبم کرد. ما بهتر میتوانیم با عیوبمان آشنا شویم.
با سلام.
هستیم کسایی که بجای حرف شنوی و مبارزه با نفس و دل بدست اوردن حرفهای نیش دار
میزنیم بعد هم فکر میکنیم قدم برداشته ایم،تا کی اسیر نفس بودن و تا کی خودخواهی و اسیر غرور بودن، و تا کی حاضر جوابی و زبان درازی ،یعنی حتی این درس به این عظیمی را درک
نکردم و هیچ منادیی مرا بیدار نکرد.متاسفم برای خودم که در حصار بی خبری گیر کرده ام.راه کمال یک قدم بیش نیست و آن از کام گدشتن است.تشکر.
سلام
بنظرم اگر نمیتوانیم چیزی را درست کنیم مواظب باشیم لااقل خراب نکنیم و خوددار باشیم.
هر چه دیگران میخواهند بمن کمک کنند به دلیل ناراحتیهای روانی خودم دلها را ازرده تر نکنم دست نگه دارم و کمی با خودم و خدا خلوت کنم،مثل اینکه رها شده ام به دلیل عکس العملهایی که برای خودم درست میکنم با زبان تلخ و بی خبریهایم ،بگذارم کمی هم دست خدا برای کمک به من باز باشد و بهانه ای به او بدهم که بقیه مخلوق اعتراض نکنند.
از راهنمایی ها و کمک های دوستان خیلی متشکرم. انشالله همیشه در مبارزه با نفس موفق باشید.
اذر عزیز، (در صورت امکان) را متوجه شده بودم ولی به نظرم رسید که آن برایم باید آخرین راه باشد. نه اینکه از ابتدا با خودم بگویم فرمودند در صورت امکان، و این هم که ممکن نیست پس خلاص!
ولی فرمایش شما درست است.انشالله سعی میکنم اگر شرایطش باشد برای رضایت “او” به درس عمل کنم.. و (به تدریج) را هم باید در نظر گرفت.
فعلا با دعا کردن شروع کنم. ببینم چطور راه باز میشود… بقیه اش با خدا…
ممنون از همگی دوستان
باسلام
برای مبارزه با افکار منفی, ما در ذهنمان و با کمک تلقین,باید تلاش کنیم کینه و نفرت و حس انتقام جویی رو در درونمان کاهش دهیم, ما آموزش گرفتیم علتها رو در خود جستجو کنیم, عیوب خودمان را ببینیم, برای دیگران دعا کنیم ,وبا توجه به مبدا, و کمک ویاری از “او ” نسبت به افکار منفی بی اعتنا باشیم ,به افکار منفی اجازه ورود ندهیم و درابتدا با دعا و ذکر و جایگزینی افکار مثبت ,وبالیست کردن نقاط مثبت طرف,به نظرم به ۵۰ در صد اصول عمل کردیم , به طوری ذهن و قلبتان از کینه و نفرت دور شده, ولی همین تلقین ذهنی آنقدر تأثیر گزار بوده که احساس بدی که ازآن طرف داشتی به مقدار زیادی کاهش پیدا کرده.
شخصی از نزدیکانم رو به منزلم دعوت کردم,حرفی زد که خیلی مرا ناراحت کرد و باعث رنجشم شد,اما اصلا به رویش نیاوردم, صبح که برای مطالعه و عبادت بیدار شدم متوجه شدم ذهنم شدیدا درگیر کارها و رفتار ایشان است, به طوری که اصلا تمرکز در مطالعه نداشتم با همان روش تلقین و مبارزه با افکار منفی احساس بد به توفیق یکتا خیلی کم شد در طول روز سعی کردم,توجه و محبت نسبت به آن فرد داشته باشم, طوری که این فرد بخاطر رفتار روز قبلش از من معذرت خواهی کرد و من و بیشتر شرمنده کرد.
من فکر میکنم اول باید با تلقین و مبارزه با افکار منفی ذهن خود را پاک کنیم, تا عمل این ویوو صورت بگیرد, باور کنید وجودم از محبت و دوست داشتن به شخص لبریز شده بود, واحساس آرامش و خوشی داشتم.
با سلام و خسته نباشید .
خواستم از کامنت ۱۸ و کامنت ۲۱ نهایت تشکر را بکنم . آفرین . منشاء اثر خیر همینه .
با سلام و تشکر از یکایک دوستان بابت راهنمایی ها ؟ موردی که میخواهم در میان بگذارم این است که هر وقت در شرایط بدی قرار میگیرم و نمیدونم چه بکنم در وحله اول از خدا کمک میخواهم که یاری ام کند تا بهترین تصمیم را بگیرم و بعد در نظر می آورم که من نیامده ام که دیگران را درست کنم بلکه باید خود را تغییر دهم و اینکه واقعا خدا میخواد که من چه چیزی رو بفهمم و عمل کنم یعنی نگاهم رو از دیگری بردارم و به خودم بر میگردم و اینجاست که به لطف خدا میتونیم تصمیم و عمل بهتری داشته باشم . من از این درس اینطور نتیجه گرفتم که رفتاری رو داشته باشم که دوست دارم دیگران با من داشته باشند به طور یقین اگر دل کسی رو شکستم دلم نمیخواد که او هم با من همین کار رو بکنه و امیدوارم که مورد بخشش قرار بگیرم پس خودم همین کار رو انجام بدم .البته بخشش قلبی نه زبانی .به نظر من آنچه که در ابتدای هر عملی باید در نظر داشته باشیم نیت جلب رضای خداست و او همواره کمک میکند تا بهترین راه رو انتخاب و عمل کنیم هرچند به سختی.
کارهایی که عمل به آنها برایم مشکل است را با در نظرگرفتن تعلیمات استاد انجام میدادم و به خود میگفتم باید این کار را بکنى و انجام مى دادم امروز فهمیدم چطور این اتفاق مى افتد!ممنونم
با سلام وبا تشکر فراوان از متیس گرامی وهمه دوستان
موردی را که در این کنفرانس عالی بیان فرموده اند فقط یک مثال است برای تفهیم تفاوت بین پراگماتیسم وایده آلیسم در عمل. آیا دوستان می توانند مثال های دیگری را در این راستا مطرح کنند؟ بسیار ممنون خواهم شد.
با سلام
۵۸ عزیزم شما تنها ترین فرد نیستید که با اینجور افراد سروکار دارید همه در زندگیشان با چنین اشخاصی روبرو هستند حتی بعضیها همیشه مجبورا با چنین افرادی باشند . من خودم هم در بین اطرافیان با این چنین اشخاصی سرو کار دارم و همیشه آن گفتار استاد را اول به خود تلقین می کنم بعد با هاشون روبرو می شوم استاد الهی در گفتار ۱۹۷ آثارالحق جلد ۱ چاپ ۵ ، می فرمایند انسان نیکویی را باید به قصد وظیفه وقرب به خدا بکند . در انجام نیکویی ، افراد و شخص را نباید در نظر گرفت ، خدا و وظیفه را باید در نظر گرفت . با یادآوری این فرمایش گرانبهای استاد حتی می توانم به دشمن خونی ام هم محبت کنم . همانطور که دوستان عزیز گفتند اول باید کمک از خدا بخواهیم بعد با کمک تعالیم معنوی اول تلقین بعد اجرا ، یعنی عمل این ویوو . یکتا از مان می خواهد به همه محبت کنیم از هیچ کس کینه به دل نداشته باشیم و.. آیا رضایت یکتا برایمان مهمه یا حرف ها یا رفتارهای یک فرد معمولی . این فرد معمولی که دلمان را شکسته چند صباحی با ماست ولی اگر ما بر طبق رضایت یکتا عمل کنیم همیشه با او خواهیم بود وتا ابد . حالا خودت انتخاب کن که چه باید بکنی . با تشکر
با سلا و عرض ادب واحترام
وقتی متیس بلاگ را دیدم شادی وصف ناپذیری تمام وجودم را فرا گرفت از صمیم قلب از شما سپاسگزارم و همچنین از دکتر الهی سپاسگزارم
من هم اکثر اوقات در ذهن عمل میکنم چند وقتی است تلاش می کنم به دیگران خدمت کنم ابتدا نیت کنم از یکتای بی همتا کمک بخواهم که بتوانم خدمتی برای رضایتش به بندگانش کنم چشم می چرخانم ببینم کسی در سرما در راه مانده یا بار سنگینی دارد یا..
هر وقت پیدا میکنم شکر می کنم و مثل شکارچی سعی می کنم از فرصت استفاده کنم از خدمت به خلق انرژی فراوانی دریافت کرده ام
با سلام و خداقوت به کسی که آگاهی امان را بالا می برد و نور و گرما را در ما تزریق می نماید
و تشکر از متیس عزیز و تمامی همراهان عزیز
فکر می کنم کار و عمل ما این باید باشد:
“از آنجایی که روان یا ذهن انعطاف پذیر است, بنابراین هر فرد ایده آلیست اگر مطابق یک برنامه و در رویارویی با واقعیت به طور ملموس شروع به عمل کند, به تدریج پراگماتیک خواهد شد.”
باسلام و تشکراززحمات متیس و دوستان که کامنت میگذارند.امروز بهترازهرروزه، به کامنت دوستان توجه کردم، تمام کامنتهای شما را خواندم. بالاخره راه نجات را پیدا کردم از همه تان متشکرم. با لاخره تصمیم گرفتم برای کسی که خیلی مرا آزار داده بودکارت کریسمس بفرستم شایدخوشحال شودو بتوانم بااو رابطه قوی دوستی قبلی رابرقرارکنم .
با سپاس فراوان
در پاسخ به سوال شماره ۱۰۰ . اتفاقا من هم در طی روزهای گذشته به سوال شماخیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم : این شیوه می تواند شامل هر موردی که دارد به ما فشار می اورد بشود؛ مثلا فکر کنیم در محیط کار یا فامیل یا دوستان ما به شخصی حسادت داریم ، در ذهن خود یاد گرفتیم به خود تلقین کنیم هرکس هر چه دارد حتمااستحقاق ان را دارد،تو وظیفه داری برای موفقیت او دعا کنی و درصورت امکان برای موفقیت بیشتر او در صورت لزوم کمک کنی ؛ یا اگر تو فلان موقعیت را که فکر می کنی شرایط ان را داری ولی به تو داده نشده ، حتما صلاح تو نبوده که فلان پارتی را نداری و او دارد ونهایتا در ذهنم برای او دعا کنم ، تمام این تلقینات را در ذهنم انجام می دهم و فکر می کنم با حسادتم مبارزه کردم ، درصورتیکه این فرایند فقط به صورت این ویترو ست یعنی فقط در ذهن من اعمال شده ، چرا ؟ چون غالبا به محض اینکه کسی از شخص مورد حسادت من شروع به تعریف کند ، به اشکال مختلف مخالفت خود را نشان می دهم یا مثلا وقتی با او مواجه شوم نمی توانم قلبا بااو مهربان باشم و به او کمک کنم، یا به محض دیدن او برایش قیافه میگیرم ؛ یا این طرف و ان طرف می نشینم و به نحو مستقیم وغیر مستقیم خرابش می کنم.اینگونه موارد می تواند در مورد تمام نفسهای اماره ما مثلا عصبانیت ، قضاوت ، تنبلی ، اسراف ،پرحرفی ، خجالتی بودن ، پز دادن / خودنمایی کردن ، غیبت کردن ، خوش قول نبودن ، بی نظمی و… مصداق داشته باشد.
البته این نتیجه ای است که من گرفتم،از شنیدن نظرات دوستان در این مورد خوشحال می شوم و انشالله استفاده خواهم کرد .
خیلی از کامنت های دوستان متشکرم. مشکل اصلیم این است که کاملا درگیر نفس هستم. آنقدر که کار عملی می گذارم برای خودم گاهی ۲۰ روز یا ماهها کنار می کشد و بعد می زند گیجم کرده و وقتی تصمیم می گیرم کینه نداشته باشم استدلالهای زیادی برایم می آورد. مثلا می گوید پس تکلیف حفظ شخصیت چه می شود؟ چون عذاب وجدان می گیرم می دانم که باید تو دهنی زد. ولی تو دهنی زدنم هم حتی خام و نپخته است به یک حالت زور و ناپخته می روم به سمت کسی که از آن دلخور هستم و حتما از چهره و درون من می خواند که دارم ادا در می آورم. اعتماد به نفس خودم پایین است و توقع ام بالا بعد هر کسی آنطور که من توقع دارم با من رفتار نکند فکر می کنم الان شخصیت ام حفظ نشد… می روم عذاب وجدان دارم نمی روم عذاب وجدان دارم خیلی گیج هستم.
با سلام و تشکر از میس و عزیزانى که با تجربیتشان خدمت به خلق مى کنند،
بعد از دیدن این ودیوى بى نظیر ، فهمیدم که من یک ایدالیست صد در صدى هستم ، یعنى در حد افراط کامل
واقعا یک رَآه طولانى در بیش رو دارم که فقط به یمن توکل و کمک از معبود حقیقى مى توانم هنوز أز نظر
معنوى زنده باشم و نفس بکشم ،. تازه متوجه شدم چرا مىگویند تعلیمات إستاد طب جدید روح است . فهمیدن و درک همین هم با عمل میسر میشه . عمل مطابق رضاى خدا .
من فقط براى روبرو نشدن و درگیری با شخصى که سر کار خیلى مرا أذیت و آزار مى رساند ، بعد از
٢٣ سال استعفا دادم ، انهم به علت اینکه چرا قادر نیستم کارى کنم که مرا دوست داشته باشد و با من
خوب رفتار کند ، یعنى انرا از ضعف خودم مى دانستم ، ولى در فکرم ، نه در واقعیت عملى .
بیدا کردن شعور معنوى و رشد عقل سلیم با فکر تنها میسر نیست و باید با روبرو شدن و جنگیدن با نفس
و عادتهاى اتوماتیک و انتخابهاى اسان بر علیه نفس وارد عمل شد ، به گفتن اسان ولى در عمل بسیار مشکل .
سلام
من از شخصی ناراحت بودم با هدیه و روی باز به دیدنش رفتم, مشتاقانه در آغوشش کشیدم, با یاد آوری قانون طلایی, آنچه بر خود می پسندی برای دیگران بپسند , باعث شادی طرف شدم, فقط به نیت عمل به این مقاله و جلب رضایت یکتا, اصلا برایم مهم نبود با چه واکنشی مواجه میشوم, فقط این برایم اصل بود که کینه و رنجش شخص در وجودم کم شود.تا ساعتی که با هم بودیم رابطه دوستانه بینمان بود و مطمئنم باعث خوشحالی ایشان شدم.
من فکر میکنم کینه وحس انتقام جویی هم مانند هر صفت دیگری در شخص کم و زیاد دارد, برای بعضیها عمل به محبت به دیگران خیلی راحت انجام میگیرد. شاید فقط با دور کردن افکار منفی بتوانند کینه و نفرت را از خود دور کند..
من به این نتیجه رسیدم, واکنش دیگران از این رفتارم نباید مهم باشد, , فقط برام این مهم که با عمل به این درس در وجودم عشق و دوستی را جایگزین کینه و نفرت کنم..
با سلام
متشکرم که با این دروس معنوی قصد پاکسازی و تصفیه روحمان را دارند از کینه و نفرت و سایر ناپاکی ها…
و همچنین از دوستان عزیز که با مطالب و نوشته هایشان یار و یاورمان هستند در مبارزه با نفس…
من با این درس و ویدئو، تجربه کردم که چگونه پس از هر درس، انرژی خاص و مخصوص آن فرستاده میشود. حقیقتا فکر نمیکردم پیشرفتی در این مسیر برایم حاصل شود… و الان خوشحال از تغییراتی که حاصل شده… شرمنده ام از ضعف درونی ام و اینکه نق نق کنان، شجاعت و قدرت مبارزه و عمل به این درس را در خودم نمی دیدم… زمان میبرد تا بفهمم که با یاری او هر کاری ممکن است…
با سلام
من از طریق همسرم با شخصی آشنا شدم, بعد از مدت کمی معاشرت به سبب سوتفاهمهایی تصمیم گرفتم ارتباطم رابا او قطع کنم,, ولی همیشه در ذهنم برایش دعا میکردم و سعی میکردم ببینم در این رابطه چقد خودم اشتباه کردم و از این تجربه استفاده کنم تا در صحنه ی که یکتا میخواد امتحانم کند, به توفیق خودش رفتار سنجیده تری داشته باشم. و همیشه از خدا میخواستم حق الناسم به گردنش نباشد و او را ببخشم ولی همه این اتفاقات فقط در ذهنم بود.
این شخص چند وقت پیش با من تماس گرفت, من خیلی سرد با ایشان برخورد کردم بطوری که متوجه بشه که نمیخواهم این ارتباط دوباره برقرارشود.
ولی با آمدن این مقاله نگاهم و بینشم به قضایا فرق کرد, شاید می بایستی به اقتضاء هر موقعیت عکس العمل درستی داشته باشم, ولی متوجه شدم خدا از من فقط توقع داره کینه و نفرت رو از قلب و وجودم نه با تلقین بلکه با عمل این ویوو دور کنم,
تصمیم گرفتم بعد این مقاله تماس بگیرم, با ایشان صحبت کنم, گغتم من از شما هیچ ناراحتی و رنجشی ندارم خیلی هم دوستتان دارم, و در مورد موضوعی که باعث سوءتفاهم ما شده بود صحبت کردیم, و لی متأسفانه او فکر کرد که میخواهم ارتباط خانوادگی داشته باشیم, در صورتی که من فقط نیتم این بود که با عمل به مقاله کینه و نفرت رو از خودم دور کنم,
موقعی هم هست که شما صلاح میدانید هر کسی رو وارد زندگی و خانواده ات نکنی.
با سلام
نکته هایی در قیاسی که در بخش پایانی وانتهای فایل دو سخنرانی مابین محققین در علوم تجربی و نحوۀ انگیزش خویش ؛از یک سوی و دانشجوی معنوی توسط پرفسور الهی انجام شده است نکاتی ارزشمند هست که شاید توجه به آنها راهگشای بسیاری از ما باشد :
قیاس «تحقیقِ یک دانشمند» و « روش پرورش عقل سلیم»
۱- یک محقق بخصوص در علوم تجربی، همواره در پیِ یافتنِ مجهولات و کامل کردن آگاهی خویش است
۲-برای رشد دادن «آگاهی» در حوزه علوم تجربی، سوالات یا نیازهایی مطرح میشوند و یا اینکه نیازهای بشر مورد پژوهش قرار می گیرد.
۳- محقق (یک مساله خاص را مطرح و سپس در جهت یافتنِ جواب یا پاسخهای احتمالی روش یا روشهایی عملی را انتخاب میکند)
۴-هر پاسخ=یک نظریه؛ در صورتیکه در محیط واقعی و در عمل راه حلی برای آن “پرسش یا نیاز باشد” و سپس”علت یا علل بروز آن نیاز و روش کنترل و رفع آنرا فراهم کند” ؛ آگاهی محققین را در آن موضوع یا حوزه علم کاملتر میکند؛
حال در قیاس با علو معنویت اصیل:
۱- دانشجوی معنوی در مشاهده و مواجهه با (یک ضعف ؛ محدودیت ویا اشتباه ) خویش، از خود میپرسد:”علت این مشکلم چیست؟”
۲- وارد عمل میشود و عللِ بروزِ آن مشکل یا اشتباه یا محدودیت یا ضعف را بررسی میکند.
– ضعفِ جسمی: خستگی یا عدم توان کافی برای انجام کارها.
– ضعف ذهنی: فراموش کردن یا به یاد نیاوردنِ پاسخ و راه حل مناسب در زمان عمل(مثلا در لحظه مواجهه با یک رویداد محیطی ذهنش خسته است).
– ضعف اطلاعات و آگاهی: که نتیجه ضعف در عمل است و ضعف در تجربه( نمیدانیم برای بدست آوردنِ پاسخ یا راه حل مناسب چکاری باید بکنیم یا کدام راه حل را انتخاب کنیم؟ ).
– ضعف معیار: مقیاس یا مرجع مناسبی برای سنجش و انتخاب در دست ندارد!
این ضعف ها ممکن است محدودیت بوجود آورند!
۳- آگاهی از ضعفهای فوق تنها در مواجهه عملی بدست میآید؟ در واقع “شناساییِ هر ضعفی؛ میتواند مارا به «علّتی» برای بوجود آمدنِ یا بروز مساله و مجهول موردنظر هدایت کند! سپس:
۴- یافتن اینکه چطور آن ضعف یا علت را میتوانیم کنترل یا رفع کنیم= آگاهی و رشد عقل و تجربه است.آنگاه احساس ضعف مان از بین میرود و احساس سلامتی و «خوبی» بما میدهد!متوجه میشویم که با همین روش یا روشهای مشابه میتوانیم به خودمان و اطرافیانمان کمک کنیم! وقتی « علّت یا عللِ مشکل مان» رامیفهمیم، از “فهمیدنِ حقیقت” لذّت میبریم و “رنجِ مان” کاسته می شود و از بین میرود و احساس میکنیم “فهمیدن و درکِ حقیقت” مارا از قیدها و محدودیتهای درونی “رها و آزاد” کرده و حس عجیبی شبیه «پرواز و سبکی و عشق» در خویش احساس میکنیم.احساس درمان شدن؛ احساس سلامتی و ایمان؛ حسّ درک عمیقتر خود و اطرافیان! هدیه ای که “تحقیق ِحقیقت” به ما میدهد “رشد عقل سلیم” وحاصلش”عشق به حقیقت” است.
به نام خدا.
درس خیلی خوبیه خیلی ممنون، بخشش و دل نرمی کار خیلی سختیه لااقل برای من و واقعا
فعلا نمیتونم هضم کنم و هنوز احتیاج به زمان دارم،باید هنوز مبارزه کنم ،از خداهم کمک میخوام اما نمیتونم از ته دل بخوام چون هنوز خودم نتونستم قبول کنم.
با سلام
م.ف عزیز ممنون از توضیح مفیدتون در مرحله تلقین دوری از حسادت یا این ویترو .لطفا برای مرحله این ویو هم برای حسادت یه مثال عملی بفرمایید .ممنونم
با سلام وتشکر
از م.ف کامنت ۱۰۵ بینهایت ممنونم، راهنماییتان مفید وکارساز میباشد.
سلام و متشکرم از این ویدئوی خیلی با ارزش.
خیلی عالی بود ممنونیم.
با سلام و تشکر از متیس عزیز و آقای پروفسور الهی. همینطور تشکر از دوستان عزیز که با درمیان گذاشتن تجربیات و بسط و تحلیل مطالب کنفرانس در فهم آن کمک می کنند.
من با دیدن این کنفرانس ها تصمیم گرفتم به عنوان عمل این ویوو با یکی که مدتیه ارتباطم قطع شده، به طریقی ارتباط برقرار کنم. واقعیت این بود که این کار اصلا برام سخت نبود و به راحتی این کار را کردم. ولی سختی از اون موقعی شروع شد که پاسخی از اون طرف نگرفتم. این موضوع تا اندازه ای ناراحتم کرد با این فکر که نباید اصلا پا پیش می گذاشتی و …
بعد به یاد شرایط عمل به اصول اخلاقی در مبحث دوم کتاب طب روح (صفحه ۳۶-۳۷) افتادم که شرط دوم عمل به اصول اخلاقی رو تمام و کمال بودن تعیین کرده اند:
طب روح، صفحه۳۷
… مثلاً در مورد نوعدوستی، باید آن را به طور تمام و کمال در خود تحلیل ببریم، یعنی پیامد آن( قدرناشناسی) را نیز بپذیریم، وگرنه ممکن است کار نوعدوستی به تلخی بیانجامد…
این مطلب مثل آب روی آتش آرامم کرد و به لطف خدا اصلا از کاری که کردم پشیمان نیستم و منتظر فرصت بعدی برای انجام کاری دیگر خواهم ماند.
۵٨ عزیز
نمیدانم چقدر درست فکر میکنم بنظر من نوع ازارها هم تفاوت دارند مثلا با نزدیک شدن به کسى که به ما خیانت کرده . میتوانیم او را ببخشیم ولى دوست شدن با او. نگهداشتن مار در استین است چون او عِوَض نمیشود
دوستان خوب و عزیز. ۵٨. و. ١١١
با تشکر فراوان از شما
از نوشته هاى دلنشین شما بسیار یاد گرفتم و احساس سبکى و راحتى دارم
در جواب دوست گرامی m، کامنت ۴۱
فکر کنم رشد عقل سلیم را میشود با همین میزان ایجاد عشق به حقیقت سنجید ولی امید به آینده و آرامش از اثرات آن هستند.
با سلام وعرض ادب مجدد
به نظر بنده، هدف از این کنفرانس متعالی ، این نبوده که حالا هرکس با شخصی مشکلی داشته، تحت هرشرایطی برود با او ارتباط ودوستی برقرار کند. فکر میکنم هدف اصلی ، تأکید بیشتر بر عمل این ویوو وباز کردن مقهوم آن است که گاهی ممکن است شامل مثال مذکور در کنفرانس هم بشود، ولی در اصل شامل تمام نقطه ضعف هاست ، همان طور که دوست عزیز م.ف درکامنت ۱۰۵ اشاره کردند. در ارتباط با دیگران شرایط برای همه، بسیار گوناگون ومتفاوت است، هرکس خودش باید شرایط را بسنجدواجتهاد کندورفتار صحیح را تشخیص دهد.یک نمونه اش در کامنت ۱۱۸ بیان شده. چطور میشود با کسی که خیانت کرده دوستی کرد؟ مگر نه اینکه فرموده اند:« …بدی را از لحاظ انتقام فراموش کنید اما هیچ وقت هم آن شخص را مورد اعتماد قرار ندهیدو گولش را نخورید ودوست خود نپندارید.» ونیز:«…محبت وگذشت تا حدی جایز است که سالک مورد سوءاستفاده قرار نگیرد،والا ضرر به اجتماع محسوب میشود.»
به هرحال برداشت من از این درس این است که با توجه به مثال مطرح شده، در مبارزه بانفس اماره و مواجهه با نقطه ضعف ها، عملا بایدواردگود شد وبا لمس وتجربه تلخی وسختی مبارزه ، هم به شناخت بهتر خود رسید وهم با فاصله گرفتن از ذهنیات وابسته به ایگو، عقل سلیم را پرورش داد. نه اینکه همه توجه خودرا صرفا روی موارد مشابه مثال فوق متمرکز کرد. تا نطر دوستان چه باشد.
اذر عزیز خیلی از شما ممنونم.
با تشکر بسیار از کامنت های مفید تمام دوستان
در مورد پرسش دریا -گ در ارتباط با حسادت ، به نظرم اول باید برای خودمان مشخص کنیم دقیقا به چه چیزی در ان شخص حسادت میکنیم مثلا به پولش ، دانش وتخصصش ، مقامش ،شخصیتش و…سپس با توجه به تشخیص خودمان در ان راستا شروع به اقدام عملی یعنی این ویو می کنیم ، مثلا وقتی اورا می بینیم شروع می کنیم از آن مورد (مثلا شخصیتش ، یا قابلیتهای او در کارش یا بیان این مطلب که واقعا استحاق ثروتیش را دارد،…) تعریف کردن یا وقتی نیست پیش دیگران از او تعریف می کنیم ویا سعی می کنیم درصورتی که نیازی داشته باشد به او کمک کنیم،به هیچ وجه از او بد نمی گوییم؛ ضمنا به نظرم از دعا کردن برای ان شخص نباید به هیچ وجه غافل شویم یعنی مرتب در دعا های خود برای موفقیتش ، سلامتیش و… باید دعا کنیم، وقتی این کار را ادامه دهیم می بینیم به تدریج راحت تر می توانیم از او تعریف کنیم ، به او محبت کنیم واز اوغیبت نکنیم و انشالله رفته رفته حسادتمان به او کمتر کمتر می شود .
با سلام، تا آنجا که من فهمیدم در مبارزه با نقاط ضعف صفاتی ، مادامی که شخص به میدان عمل نیاید، نفس اماره می تواند اورا فریب دهد و اینطور وانمود کند که تلفیق و مبارزه ذهنی برای رفع آن نقاط ضعف مثلا حسادت کافی است. بدین ترتیب شخص هم تلاش خودرا در سطح این ویترو محدود می کند و از خودش راضی است که چفدر آسان یک نقطه ضعف را به تعادل رسانیده است.
اما نفس اماره شخصی که برای رفع نقطه ضعف خود وارد عمل می شود دیگر نمی تواند کنار بشیند و به جای فریب از حربه تحکم استفاده می کند و در نتیجه خودرا عیان می کند. در اینجا شخص اگر با کمک انرژی الهی به او نهیب بزند، عملا اورا مقهور کرده و نقطه ضعف خودرا پس از تمرین مداوم به تعادل رسانیده است.
با سلام مجدد و تشکر زیاد از متیس گرامی.
دوستان عزیز اگر تجربه ای در باره چگونه بخشیدن دیگران و اینکه چه مراحلی را باید طی کرد تا به بخشش رسید توصیح دهید ،برای بخشش به نحوه های مختلف قدم جلو گداشتم در این مدت اما با خودم که خلوت میکنم میبینم اصلا این اون عملی نیست که دکتر بهرام الهی در این وئدیو
فرموده اند و روز بروز دارم کارو خرابتر میکنم و بدتر به اون اشخاص بی ارزشی خودمو ثابت
میکنم .فعلا استوپ کردم تا با کمک دوستان بتونم یه کاری کنم،منتظر نظر دوستان هستم.
ضمن عرض سلام خدمت همه دوستان بویزه Zasa ی عزیز که میخواستم به ایشان بگویم اگر قرار بود شرح حال خودم را در این ارتباط بگویم کامل تر از این که ایشان نوشتند نمیشد تنها تفاوت در این است که شهامت ایشان بیشتر بود.
با سلام در خصوص سوال کامنت ۴۱ در خصوص عقل سلیم نکته ای بنظرم رسید که ممکن است کمک کننده باشد : شاخص های سنجش عقل « آگاهی ؛ دانش و سپس کاربرد صحیح ِ آنهاست » بدین شرح که در قیاس بایک ماشین که به آن مواد اولیه بدهیم به ما یک محصولی را (طی یک فرآیندی ) میدهد، عقل هم همینطور است یعنی آگاهی و دانش خاصی را به عقل بدهیم محصولش « بکاربردنِ آن آگاهی در جهتِ صحیحی است» از همینجاست که میتوان گفت : ” اگر عقل سالم باشد ( یعنی فرآیند داخلی صحیح را انجام دهد=تشخیص صحیح از غلط و بکاربردن در جهت صحیح) و آگاهی صحیحی به آن داده شود؛ محصولش همیشه صحیح و سالم است. لذا یک عقل سلیم ؛ هرگاه حاصل کارش اشتباه شد؛ ابتدا مواد اولیه اش را کنترل میکند و سپس فرآیند تولید محصولش را!
با سلام و تشکراز متیس عزیز و راهنمایی های دوستان ، این پیام های الهی سبب انگیزه عمل میشود . من هم سعی می کنم به در سها عمل کنم ولی مواردی هست که بایدسنجیده شود که ساده لوحی تلقی نشود. بعد از چندین بار خواندن درس و نظرات دوستان از خدا خواستم با عزیزانی که مشگل پیش آمده آماده انجام وظیفه هستم اگر او راضی هست شرایطش پیش آید دررفع کدورت عمل کنم با اینکه همه حق را به من می دهند می خواهم عمل این ویوو انجام دهم . با اینکه به من میگویند سرش باید به سنگ بخوره،البته طاقت سر شکستنش را هم ندارم . ولی برایم عمل به تعلیمات استاد مهم است.البته در گذشته می خواستم برای رضایت آنها عمل کنم که بدتر بدتر شد.در صورت امکان دوستان راهنمایی فرمایید.
دوست عزیز۱۱۱؛ازمطالبی که در موردضعفها انسان در کامنت خود«۱۱۱»نوشتید بسیار متشکرم،مرابفکر واداشت وبیاد فرمایشات استادالهی در کتاب برگزیده وسایت استادایندپت افتادم ومطالبی د ر ارتباط با سؤالات زیر بنظرم آمدتا باشمادرمیان بگذارم وباامیداینکه ازراهنمایی شماهمچنین دوستان بیشتربرخوردارشوم.متشکرم ازشما وخداراشکرگذارم وباسپاس فراوان ازمتیس عزیز.
– دانشجوی معنوی در مشاهده و مواجهه با
(یک ضعف ؛ محدودیت ویا اشتباه ) خویش،
ضعفِ جسمی: خستگی یا عدم توان کافی برای انجام کارها.
– ضعف ذهنی: فراموش کردن یا به یاد نیاوردنِ پاسخ و راه حل مناسب در زمان عمل
(مثلا در لحظه مواجهه با یک رویداد محیطی ذهنش خسته است).
– ضعف اطلاعات و آگاهی: که نتیجه ضعف در عمل است و ضعف در تجربه( نمیدانیم برای بدست آوردنِ پاسخ یا راه حل مناسب چکاری باید بکنیم یا کدام راه حل را انتخاب کنیم؟ )
– ضعف معیار: مقیاس یا مرجع مناسبی برای سنجش و انتخاب در دست ندارد!
این ضعف ها ممکن است محدودیت بوجود آورند!
.گ۱۴۰برگزیده: ج،در مواردی که ترجیح و مرجحات معلوم نباشدوانسان دریک دوراهه قرارگیردباید طرف احتیاط رارعایت کند.تا انجا که قدرت داردبکوشدکه ازاورفع تکلیف بشود،اگر نشد براوحرجی نیست.
به طور کلی در هر کاری، یک جنبه دنیوی داریم ویک جنبه اخروی،دراموردنیوی،انسان آنچه وظیفه ی یک بشراست، یعنی وظیفه دینی درمقابل دنیا،باید انجام دهدونبایدتنبل ومساحمه کارولاابالی باشد.اگر به مانع برخوردونتوانست جلو برود، رها میکند.دراموراخروی،اگر مانع آمدوازاموردرجه دوم بود جلوی آن مقاومت میکند،اگرنشد رها میکند.
ولی اگر اموری بود که از نظر معنوی از نوع اساسی و حیاتی بود، نباید عقب بنشیند و رها کند. (برگرفته از آ۲، ص ۳۱۱)
اینکه چه موقع شخص باید رها کند و چه موقع خیر، بستگی به عوامل مختلفی دارد که خود شخص باید تشخیص دهد.توضیح سؤال روز ۷نوامبراستادایدپت.
ش-گ عزیز به نظرم فرمایش شما کاملا درست است.
خیلی ممنون از روشنگری شما و سایر عزیزان
در ادتباط با سوال sofi عزیز در کامنت ۱۲۵ تجربه شخصی من این است که پیش نیاز عمل این ویوو عمل این ویترو هست. یعنی ابتدا با تلقین نکات مثبت و نه خوشایند اتفاق رو بررسی میکنم. بعد سعی میکنم تمام حق را در ذهنم به طرف مقابل بدهم و ببینم چه نکاتی از من میتوانسته دلیل فرد مقابل برای آن رفتار باشد حتی بصورت اغراق امیز. بعد با داشتن دلایلی بر پایه اصل “گر عمل بد شد کسی بد آن عمل …” در ذهنم فرد مقابل را از عملش جدا کنم. بعد آرام آرام آماده مواجهه با فرد میشم و با مواجه شدن با ایشان مطابق برنامه و با نیت رضتیت خدا سعی میکنم رفتار منطقی داشته باشم. البته توجه به این که فرد را مورد اعتماد خودم قرار ندهم دارم و فقط در جهت بخشش عمل میکنم. همین مقدمات گاهی ماهها بطول می انجامد، بسیار دشوار است و بنظرم ضروری است.
سلام به همگی
م.ف عزیز ممنونم ازتون بخاطر راهنماییتون .جالبه جایی دیگر همین سوال رو مطرح کردم و همین جواب رو گرفتم و از همین امروز سعی در عمل اینویو برای خاطر خدا میکنم .متشکرم از شما
با سلام
من این درس رو به تجربه گذاشتم و با دو عکس العمل کاملا متفاوت مواجه شدم.
مورد اول مربوط به شخصی بود که مدتها باهاش مشکل داشتم بطوری که در موارد مختلف به من با رفتارش ثابت کرده بود که به هیچ وجه خیر خواه من نیست و همیشه به طریقی باعث ناراحتی من شده بود. با شنیدن این درس کاملا مطمئن بودم که با برقرار کردن رابطه ای دوستانه با او میتونم به این درس عمل کنم چون موارد درس کاملا با این شخص مشابه بود و من تصمیم خودم را گرفتم با وجود سختی این کار با او ارتباط برقرار کنم. با نوشتن پیام شروع کردم و باهاش تماس گرفتم و دعوتش کردم. نیتم هم واقعا به خاطر رضای خدا و مبارزه با غرورم و گذشت بود. متاسفانه با سردی و بی اعتنایی او مواجه شدم و فکر کنم حتی دلم ازشبیشتر گرفت. انگار توقع داشتم او به اولین تلاش من جواب مثبت بده و این کاملا بر عکس شد. فکر نمیکنم مشتاق به دوستی با من باشه!
تجربه ی دومم در مورد دوست صمیمی و همکارم بود که در موردی با من بی انصافی کرده بود و به نظر خودم بهم بدی کرده و قادر به بخشش او نبودم ولی این موضوع من رو اٍذیت میکرد. با خواندن این درس موقعیتی پیدا کردم که خودم رو مجبور به این کار کنم. براشپیام نوشتم و ازش احوال پرسی کردم. باعث تعجبش شد ولی خیلی استقبال کرد و چندین پیام برام نوشت و حتی برام نوشت که در حال اسباب کشی . من بهش گفتم در صورت لزوم میتونه روی کمک من حساب کنه. او بعد از شنیدن این پیام من شروع به عذر خواهی و دلیل آوردن کارش(که باعث ناراحتی من شده بود) کرد. حس کردم با این کارم باعث عذاب وجدان و شرمندگی او شدم و این اصلا قصد و نیت من نبود.
پس از دیدن این درس ارزشمند، تصمیم گرفتم تا بیش از پیش وا با جدیت بیشتری بصورت این ویو کارهای عملی خودم را طراحی و انجام دهم .
طوری که من از این درس برداشت کردم محتوی درس در مورد پراگمتیک بودن در مورد پرورش تمام صفات بود نه الزاما فقط در مورد صفت بخشش؛ بلکه آقای دکتر الهی از این مثال ( بخشش و کینه توزی ) استفاده کردند تا مطلب را ملموس تر به ما تفهیم کنند ( قبل از ارایه این مثال مفرمایند “فرض کنیم” ) پس من میبایست تمام صفت های مورد نظر را بتوانم در خودم به صورت این ویترو پرورش دهم. ولی چالشی که برای من پیش آمد این بود که من هنوز نتوانستم راه این ویو عمل کردن خیلی از این کارهی عملی رو پیدا کنم.
برای مثال من میخواهم با افکار منفی مبارزه کنم، در طول روز افکاری مانند ناامیدی، ترس از آینده و غیره.. هجوم می آورند. تا کنون کار عملی من این بود که هنگام مواجه با این افکار به یاد خدا باشم و از او کمک بخواهم و بگم “تا تورا دارم از چه بترسم” ولی پس از دیدن این درس این برداشت برای من پیش اومد که این روش برخورد من شاید همان این ویترو باشد، چون من فقط در ذهنم دارم این مساله تلقین میکنم.
به نظر شما چگونه میشه به صورت این ویو با افکار منفی مبارزه کرد؟!
با سلام و تشکر بسیار از این همه مطلب خوب و مفید
ف .عزیز.شما خودتون بهترین راه کارو در نظر گرفتید یعنی مشورت با خدا و رضایت او .همین روش مطمئنن به شما بهترین الهام و بهترین راه کارو نشون میده.ولی من فکر میکنم اگر خدای ناکرده مورد اختلاف با یکی از نزدیکانمون باشه با در نظر گرفتن تمام شئونات و حفظ شخصیت سعی کنیم که ناراحتی و کدورت رو بخاطر خدا از بین ببریم . و گاها خودمون رو بجای طرف مقابلمون بگذاریم و این فکرو بکنیم که حتما او هم در شرایط سخت و تحت فشار بوده . چون بقول خودتون طاقت سر شکستنشم ندارید .پس باز هم بخاطر خدا سعی کنیم ناراحتیهارو از بین ببریم. البته بنظر من باید گشت مشکل اصلی رو پیدا کرد . ولی گاهی ممکنه که سوژه مورد نظر ما خیلی هم بما نزدیک نباشه در اون مورد هم بخاطر خدا سعی کنیم کینه و مشکل رو از قلبمون دور کنیم و در حد سلام و علیک و تعادل ارتباط رو داشته باشیم.
بسیار درس به زبان ساده وگیرا بود
.
عرض سلام
پراگماتیسم یا کنش گرائی، نیز انجامگرایی یا انجامپذیرگرایی و یا کاربردگرایی، (به انگلیسی:pragmatism)، به معنی فلسفه اصالت عمل است؛
پراگماتیسم در فلسفه به این نحو و شکل است که با اعتراف به غیرممکن بودن اثبات قطعی و عینی بعضی از مسائل در دامنه ذهن و اندیشه، آنها را با توجّه به کارکرد و کاربردشان در زندگی عملی و تجربی انسان میپذیرند.
پیروان این شیوه، خود را “عملگرا” می دانند و معتقدند حقیقت هر چیزی در دامنه محدود فهم هر کس فقط و فقط از طریقه عمل و تجربه شخصی و در طول زمان و سیر قابل توجهی از این تجارب ممکنست و این فهم با اصل حقیقت و حقیقت مطلق همیشه و مادام فاصله ای فاحش و بسیار دارد.
از دیدگاه پراگماتیسم، کلیه ذهنیات: تصورات، مفاهیم، برداشت ها و نظرات ما… قواعد و چهارچوبهایی خودساخته برای «رفتار و عملکرد» (پراگمای) ما هستند، اما «حقیقت» واقعی و قابل فهم آنها تنها در سودمندی عملی و تجربی آنها برای زندگی ما نهفته است و بس.
از دیدگاه پراگماتیسم، معیار حقیقت، عبارت است از سودمندی، فایده، و نتیجه کاربردی و کارکردی آن و نه انطباق آن با واقعیت عینی ای جامع و مانع.
در عمل حقیقت هر چیز بوسیله نتیجه نهائی تجربی آن در سیر تکرارهای بی انتهای عمل به آن اثبات میشود.
به لحاظ تاریخی این فلسفه اول بار در آمریکا پدید آمد و در تفکر و حیات عقلی این سرزمین تاثیر زیادی بر جای گذاشت. پراگماتیسم انقلاب فکری ای بود علیه ایدهآلیسم (آرمانگرایی) و کاوشهای عقلی و ذهنی محض و نظری مطلق که هیچ نفع و فایدهای برای انسان ندارد، در حالی که فلسفه پراگماتیسم، روشی است درحل مسائل عقلی و ذهنی که با بکار انداختن اندیشه و تبدیل آن به فعل و عمل، میتواند در سیر ترقی انسان بسیار سودمند باشد.
مثلاً دین یا معنویت از نظر فلسفه مدرن تا در چهارچوب علمی مورد تاییدشان قرار نگیرد جای بحث ندارد چون از دید و نگاه آنها دارای اتیکت مثلا “علمی” نیست! ولی پراگماتیسم آن را با توجه به کارکرد و کاربردش که فواید و نتایج مفید و سرنوشت ساز بسیاری هم برای بشر دارد، میپذیرد.
پراگماتیسم مشتق از لفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است.
این واژه اول بار توسط چارلز سندرز پرس (Charles sanders pierce)، منطق دان آمریکائی به کار برده شد.
مقصود او از به کاربردن این واژه، روشی برای حل کردن و ارزشیابی مسائل نظری و عقلی و ذهنی محض بود.
اکنون، پراگماتیسم به نظریهای مبدل شده که میگوید: حقیقت، چیزی است که در زندگی انسان، دارای فایده و کارکرد عملی و تجربی باشد.
به عبارت دیگر، پراگماتیسم یعنی اینکه درباره هر نظریه یا آموزهای باید بر پایه نتایجی که از آن به دست میآید، برداشت نمود، فهمید و داوری کرد.
به نظر پراگماتیستها، اگر عقیدهای در اثر تکرار و عمل، به نتیجه خوب و کار آمد برای انسان بیانجامد، باید آن را حقیقی قلمداد کرد.
حقیقت مفید و به درد خور برای انسان چیزی نیست که مستقل و مجرد از انسان و عملکرد و تجربه او وجود داشته باشد.
حقیقت به عمل است.
…
با سلام
ضمن تشکر از مطالب بسیار مفید دوستان بخصوص پیام اخیر MOE با شماره ۱۲۹ که راهکارها و معیارهای سنجش و انتخاب را جهت مقابله با ضعف های معیارهایمان از اندیشه و فلسفه استاد الهی به درستی یادآور شده اند؛ ابتدا لازم است یادآوری شود مطالب کامنت ۱۱۱، تنها «قیاسی که در بخش پایانی وانتهای فایلهای دو سخنرانی “مابین محققین در علوم تجربی” و نحوۀ انگیزش خویش ؛از یک سوی و “دانشجوی معنوی” توسط پرفسور الهی انجام شده است» را متذکر شد!
۱-اینکه در عمل بصورت “این ویوو” چطور بتوانیم در جهت یافتنِ حقیقت و علتِ این ضعفها گام برداریم!موفق بشویم یا نه!
۲-اینکه بصورت “این ویترو” بتوانیم این راهکارها را بکارببریم یا نه! و…!
۳-اینکه هدفمان رضای الهی باشد یا نتیجه گرفتن یا موفقیت و غلبه بر نفس!و…!
مواردیست که ممکن است برای مان اتفاق افتند! امّا در اصل لازم است «توجه داشته باشیم!» که برای رشدِ عقل سلیم و (عشق به درک حقیقت) ؛ لازم است تا در جهتِ «شناخت این ضعفها آگاهانه عمل کنیم و سپس برای آنها علت یا علل و اسباب بروزشان را بیابیم و درک کنیم که محدودیتها و ضعفهایمان ناشی از چه «علتها و اسبابی» است.
واضح است که در هر بار عمل فارغ از اینکه “این ویوو” یا “این ویترو” باشد؛ ممکن ست بلافاصله به ضعفهاو محدودیتهای خود در آن زمینه واقف نشویم و لازم باشد رها کرده یا ادامه دهیم!
اما با ثبتِ هر مورد و مراجعه به آنها در دفعات بعدی و نیز از کنارهم قراردادن موارد مشابه و مرور تجارب خود در زمینه های مشابه؛ به یک جمع بندی نزدیک به واقعیت خواهیم رسید! بعد از جمع بندی و تشخیص هر مورد آنها را در موارد بعدی می آزماییم !و در صورت یافتن جواب آن نظریه در مورد آن محدودیت یا ضعفمان یک مرحله به اثبات نزدیکتر میگردد.
«هدف مان : ۱- شناسایی محدودیتها و ضعفهایمان ۲-شناختن علت آن ضعف ها و محدودیتهاست ۳- سعی در یافتن راه مبارزه»
با سلام
می خواستم از عطار عزیز برای کامنتشان تشکر کنم. چقدر زیبا بیان کردید، متشکرم.
با تشکر از کامنت های بسیار عالی دوستان
در موقعیتی قرار گرفتم که می توانستم به گفتار ۴۷۲ آثار الحق جلد ۲، صفحه ۱۵۶،آنجا که میفرمایند یک سالک واقعی همیشه نفع دیگران را بر نفع خود ترجیح میدهد، in vivo عمل نمایم. ولی عقل عادی و نفس بر من غلبه کرده بود و چند روز با خودم کلنجار میرفتم تا توانستم بر آن غلبه کنم و از نفع خودم بگذرم یعنی درست بر خلاف غریزه صیانت ذات قدم بردارم. درست دو روز بعد شرایطی را خدا حواله کرد که به همان اندازه در موقعیت بهتری نفع من تامین شد . از این موضوع چند درس گرفتم ۱- در عمل به دستورات تا ایمان نداشته باشیم که او با ما است و همیشه در دامان او هستیم قادر به انجام آنها نخواهیم بود. ۲- عمل به معنویت واقعی در ارزیابی با عقل عادی سخت بنظر میرسد ولی با کمک او و بهره گیری از عقل سلیم آسان میشود ۳- احساس آرامش از توفیق عمل به تعلیمات استاد و آزادی از فریادهای ندای وجدان که فریاد میزند بالاترین هدیه ای است که انسان میگیرد ۴- لذتی که از یک تجربه واقعی معنوی و ملموس شدن تعالیم بدست می آید وصف ناشدنی است .
بسیار سپاسگزارم.
با سلام وتشکر خدمت متیس عزیز وهمه دوستان
اولا از دوست گرامی ( کمینه) برای توضیحات مفیدی که در مورد مکتب اصالت عمل دادهاند بسیار سپاسگزارم.
وبعد، دوست گرامی ( yan)در پاسخ به سئوال شما، آنچه به نظر بنده میرسد این است که بیشتر نقطه ضعف ها در تعامل با دیگران خود را نشان می دهند، لاجرم مبارزه با آنها هم از طریق ارتباط با آنها میسر میشود، ولی در مورد افکار منفی، گاه درونی ودر ارتباط با(خود) است، مانند مثال هایی که آورده اید: « ناامیدی، ترس ازآینده وغیره» فکر می کنم دراین مورد خاص، تا زمانی که در ذهن خود از این افکار رنج می بریم و به زیان آنها معترفیم واز خدا برای مبارزه کمک می خواهیم ، وگفتارهای این زمینه رادرذهن مرور می کنیم ، در مرحله این ویترو هستیم، اما زمانی که با اراده راسخ آن افکار را کات کردیم ، یابرای موفقیت در این امر، برنامه ای برای خود درنظر گرفتیم تا فکرمان را به جهت دیگر سوق دهیم، مثلا دربحبوحه افکار منفی ، خود را مشغول مطالعه کنیم، یا یک برنامه تفریحی برای خود بگذاریم، یا به هر نحوی ذهن را از آن افکار به سمت دیگر سوق دهیم، اینجا وارد عمل این ویوو شده ایم. امیدوارم این نظرشخصی، زیاد با واقعیت فاصله نداشته باشد.
سلام و تشکر از دوستمون بابت پاسخ به سوالم.
به نام خدا
با سلام
Yan گرامی ،کامنت ۱۳۴
برگرفته از سایت ostadelahi-indepth.comخودآزمون درس ملک جان نعمتی ،صفحات ۷۳ – آخر کتاب (بخش اول):
«واژۀ ”ترس“ معرف احساس درونی و پاسخهای رفتاری و فیزیولوژیکی است که در واکنش به موقعیتهای تهدید کنندۀ بیرونی در شخص ایجاد میشود.»
ترس دارای مؤلفههای شناختی (دشواری در استدلال، انسداد فکری)، عاطفی ( اضطراب، احساس تنش)، فیزیولوژیک (تپش قلب، عرق کردن) و رفتاری (فرار از خطر، لکنت زبان) است.
ترس سامانهای شناختی است که موقعیتهای محیطی، ماهیت تهدید و امکانات موجود برای مقابله را میسنجد و سازوکارهای احساسی، روانی و رفتاری را به حرکت در میآورد.
از طریق همین مؤلفهها است که میتوان ترس را به واقعبینانه یا غیر واقع بینانه، و عقلانی یا غیرعقلانی تقسیم کرد، زیرا هیجانات و احساسات خالص را معمولاً نمیتوان موصوف به این نوع صفات دانست.
دکتر بهرام الهی میگوید، عقل عادی عبارتست از قدرت تشخیص در امور مادی، که اگر به طرز صحیح تغذیه شود، به حالتی قوام یافته میرسد که آن را عقل سلیم میگوییم. عقل سلیم قادر است حقایق معنوی را تشخیص دهد.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که با رشد عقل سلیم، مؤلفۀ شناختی ترس (و در نتیجه، مؤلفههای عاطفی، فیزیولوژیکی و رفتاری آن) به سوی حالت قوام یافتۀ معنوی تغییر مییابند. از دید استاد الهی با پیشرفت در فرایند سیرکمال، ترسهای مادی در وجود شخص کاهش پیدا میکند.
در فرایند رشد معنوی، برخی از انواع ترس میتواند باعث کند شدن پیشرفت شود، در حالی که انواع دیگر ترس نه تنها باعث کندی حرکت نمیشود، بلکه وجودشان واجب است. استاد الهی در این باره میگوید که شاگرد (دانشجوی) معنوی باید ترس از مبدأ داشته باشد: «تا ترس از خدا نباشد انسی نمیآید، وقتی انسی نباشد کمال نمیآید.»
با این حال، ترس در ابتدا ممکن است به صورت ترس از تنبیه الهی باشد، که اگر این ترس مانع از ارتکاب اعمال خطا گردد، وجودش مفید است.
با پیشرفت شخص، ترس از خدا در او تقویت میشود
و معنای آن هم تغییر میکند. به مرور شخص متوجه میشود که تمامی افکار، اعمال و نیاتش دائماً ثبت میشود و خداوند همیشه ناظر بر اوست.
ترس در این مرحله به معنای ترس از انجام عملی بر خلاف رضایت اوست. ترس از خدا همچنین میتواند به صورت ترس از شکست در مقابل نفس اماره بروز کند که شامل ترس از ازدیاد خطاهایمان
و یا ترس از ارتکاب حقالناس باشد.
دکتر بهرام الهی، آن ترسی که برای دانشجوی معنوی مفید است را چنین شرح میدهد: «… اما آنچه برای روح ترس محسوب میشود، ترس دوری از خداست. با این احساس نباید مبارزه کرد چون بسیار مثبت است»
این نوع ترس در اثر رشد عقل سلیم به وجود میآید.
ترس از خدا میتواند به صورت ترس از امتحانات معنوی – که وجودشان اجتنابناپذیر و برای پیشرفت معنوی ضروری است – نیز بروز کند.
با این حال، ترس از امتحان، با ترس بیمارگونه از امتحان یا تنبیه ارتباطی ندارد، بلکه بیشتر نشانۀ آگاهی شاگرد از قدرت وسوسههای نفس اماره است. چنین دانشجویی با حالت فروتنی، به ضعف خود در مبارزه با نفس اماره واقف است و در نتیجه از موقعیتهایی که ممکن است مورد امتحان قرار گیرد، واهمه دارد. نتیجتاً، همان طور که استاد الهی میگوید، ترس مانع میشود که غرور بر انسان غلبه کند.
…
با تشکر مجدد
در پاسخ به سوال صوفی درمورد فرایند بخشش دیگران، به نظر من اولین قدم دید معنوی داشتن است ، یعنی وقتی ظاهرا( به قضاوت خودمان ) بدی در حق ما می شود، ان فرد یا افراد را نبینیم ، با خود بگوییم مگر نه این است که تا خدا نخواهد برگ از درخت نمی افتد ؟ پس حتما دلیلی دارد که این فرد الان به من این بی محبتی یا این پرخاش یا … کرده ، قطعا او حامل یک پیام معنوی برای من است که اگر به جای کینه وعناد سعی کنم ان پیام را بگیرم حتما در شناخت و پرورش خودم به من کمک می کند و در ادامه تمام تلاش خود را بگذاریم در جهت کشف علت این مسئله در خودمان . من خودم وقتی توانستم در طی ناراحتی ها ودلخوری از دیگران ، دید معنوی را در خودم فعال کنم ان فرد درنظرم بسیار کمرنگ شده،در نتیجه توانستم درصورت لزوم با او ارتباط برقرار کنم یا درصورت نیاز به او محبت کنم و… چرا ؟ چون درونا قانع شدم او ندانسته حامل پیامی از خداست برای من . این بینش در عمل برای من بسیار مفید بوده تا نظر دوستان دیگر چه باشد ؟
در مورد موضوعی که yan مطرح کردند، من مرتبا در طی روز ترس ها و افکار ناامیدکننده زیادی دارم. نمی دانم از کجاست از ناخوشی جسمی است، از عدم کارکرد قوه وهمیه است یا غیره. نکته ای که برایم در این مدت جالب بوده است این است که اغلب این ترس ها یا نگرانی ها اتفاق نمی افتند. و بیشتر اوقات اتفاقات ساده علت ناراحتی هایم می شوند.
در نتیجه، گفتم شاید بهتر باشد تا فقط به نفسم اجازه ندهم تا به بهانه این افکار و تصورات من را منفعل کند. مثلا، نگذارد در مورد موضوعی عقلانی تصمیم بگیرم یا آنکه از موقعیتی خودم را دور کنم.
همچنین، یادآوری اینکه یکتا با من است (همان جمله ای که شما گفتید) برایم خیلی مفید بوده است.
با تشکر فراوان از کامنت های همه دوستان به ویژه توضیحات بسیار منسجم ودسته بندی شده وکاربردی illiashid .
از کسی که به یک فرد سومی خیانت کرده بدم می یاد ولی به من بدی ای نکرده. با ریا و کلک به مقام و مالی برای خودش رسیده … دارم سعی می کنم چون عمل بد شد کسی بدآن عمل .. اون آدم را از عملش جدا ببینم و ریشه های آن عمل را در خودم پیدا کنم که دیدم اولا حسادت هم دارم بهش چون دوست داشتم من هم اون موفقیت را داشته باشم و ثانیا که خیلی بدتر هم هست فهمیدم که من در ناخودآگاهم عصبانیم که چرا اعتقاداتم بهم اجازه چنین کارهایی را نمی دن. به عبارتی اگر من این کارها رو نکردم به خاطر تنفر ذاتی نبوده که دارم خودم رو مجبور می کنم و ناراحتم چرا نتوانستم بکنم! حالا سعیم اینه بهش نزدیک بشم و بهش محبت بکنم ….
رفتارم غیرقابل کنترل شده ،افکارم آزارم میدهد دائما درفکر کنجکاوی کردن،حسادت کردن،بخود بالیدن و…………هزاران عیب وایراددیگر که درخود میبینم..آیا دراین رابطه تجربه ای دارید ؟ممنون میشوم
با سلام
دوست عزیز ر.ا ”
فرمودهاید با یک حالت زور و ناپخته میروم به سمت کسی که از آن دلخورم … میروم عذاب وجدان دارم . نمیروم عذاب وجدان دارم
اولا شما یک امتیاز ویژه دارید : به محض شنیدن یک اصل اخلاقی اصیل خود را مجبور به انجام می کنید. ناپختگی هم در اثر تجربه حل می شود .به نظرم اگر قبل از جلو رفتن ازخدا بخواهید که : عاجزم – نابلدم . خودت راهنمایم باش و…زودتر پخته می شوید.وانعکاس منفی کمتر می شود
باتشکر
طبق فرمایشات استاد؛ هرگاه بدی در کسی دیدید، ببینید در شما هست یا نه؟ اگر بود رفعش کنید و اگر نبود سعی کنید هیچوقت آن عیب را پیدا نکنید.
دوست عزیز ۹۶ کامنت ۱۴۹
ما نباید اینقدر به افکاری که میدانیم منبعشان از نفس اماره است پر و بال بدهیم و بگذاریم آزارمان بدهند،
باید هر موقع فکر نفسانی آمد آن را دنبال نکنیم و افکار مثبت را جایگزین کنیم، و در عمل هم عکس خواسته نفس را اجرا میکنیم انشآلله.
هر وقت دیدیم رفتارمان دارد غیر قابل کنترل میشود و زورمان به نفس نمیرسد، قبل از هرگونه عکسالعملی حمایت انرژی مافوق علی را طلب کنیم و از خداوند کمک بگیریم، آنوقت میبینیم میتوانیم.
باید توجه داشته باشیم در هر شرایطی هدفمان رضایت خدا باشد، خود را تنها حس نکنیم، خداوند همیشه در کنار ماست تا یاریمان دهد.
خیلی از دوستانی که کامنت ها را می خوانند و کمک حال می شوند و تجربیات خودشان را بی مضایقه در اختیارما می گذارند صمیمانه متشکرم.
با تشکر از متیس و تنظیم کنندگان این مطالب مفید و ارزشمند که باعث رشد عقل سلیم و ایجاد عشق به حقیقت
می شود
با سلام و تشکر از پروفسور الهی، ممنونم ازهمه شما عزیزان باکامنت های زیبا وعملی ودلنشینتان
با سلام و تشکر از پرروفسور الهی و تمام مسئولین متیس
باتشکر ازراهنمایی های دوستان عزیزم که خالصانه تجربیاتشان رادراختیارمن وامثال من قرارمیدهند تااستفاده کنیم بی نهایت سپاسگزار.درکتاب مبانی معنویت فطری ص۱۲۶پاراگراف دوم آمده:نفس ملهمه که ازقوای عقل اعلی میباشداگر چنانچه مخدوش نباشد خیریاحقیقت وشروباطل رابه ما الهام می کند .یعنی مارا متوجه می کندکه چه اعمالی برطبق رضای خداوچه کارهایی مغایرآنست .این قوه به مجرد آنکه ازخود سوال کنیم که چه کاری شروچه کاری خیراست به کار می افتد .سوالی دارم آیا بکارگرفتن نفس ملهمه وپرسش ازاو درمراحل بالای معنویت است یا برای ماهم میتواند اتفاق بیفتد ؟
با سلام و عرض ادب خدمت همه عزیزان.
۹۶عزیز، فکر میکنم جواب سوالتان در فصل نهم کتاب آثارلحق جلد اول باشد. با آرزوی موفقیت
با سلام و تشکر
امروز با دوباره خوانی این ویدئو حالم وصف نشدنیست .و اینکه بیشتر عاشق خدا شدم .امیدوارم بتونم بنده خوب و حرف شنویی برای او باشم
چقدر ملموستر بنظر میرسد وقتیکه مرور مجدد میشود ،جالب اینکه در فرصتهاى گذشته که با دقت مطالعه کردهایم باور داریم که مطلب را گرفته ایم ، این بار مطلب دیگرى را درمیابیم ، و این از زیبایهاى زحمات دکتر الهى است
با سلام و تشکر از پرروفسور الهی و تمام مسئولین متیس ودوستان عزیز خیلى عالیه
با عرض سلام
از صمیم قلب از یکتا ممنونم که اینهمه اگاهی رو رایگان در اختیارمون گذاشته .
امیدوارم نکاتی رو که یاد می گیرم رو بتونم به مرحله عمل در بیارم
به نام خدای مهربان و تشکر از لطف بیکرانتان
و تشکر از نظرات عزیزان
Moe عزیز آنطور که بقدر فهمم دریافتم، ما میتوانیم تلاش کنیم که توانایی خوبی کردن را در شرایطی که به ما خیلی بدی شده، از دست ندهیم.
نکته جالب در سخنرانی پروفسور الهی برای من این بود که به کند و کاو در مورد علت بدی که به ما شده، نفرمودند بلکه فرمودند افراد پراگماتیک، محبت میکنند.
در کتاب “آرام و بی قرار” یادی از دکتر داریوش صفوت صفحه ۱۶ یک مثال این ویوو مطرح شده است.
حضرت شیخ میفرمایند اگر کسی از ما دلخور است، بیینیم ما چکار کردیم چون اینطور میتوانیم پیشرفت کنیم.
کتاب حضرت شیخ صفحه ۱۵۸ میفرمایند هنر آن است که با بدان خوب باشی وگرنه با خوب هر کسی خوب است. فقط در اینجا اشتباه نشود حماقت غیر از راستس و درستی است. احمق بدون شناخت، راستی و درستی پیشه میکند و از همه فریب میخورد ولی عاقل طرف را میشناسد ولی چون در وجودش میخواهد راستی قرار بدهد با آن طرف طوری رفتار میکند هم درستکار باشد هم فریب نخورد. اینها قانون روحی شماست. وقتی آن را در خودت شناختی و تعلیم دادی، …
کتاب حضرت شیخ صفحه ۱۴۸ می فرمایند: هر سالکی که قساوت قلب نداشته باشد، زود به مقصود میرسد. هر کس بی رحم باشد هر چند زحمت بکشد آن بی رحمی نمیگذارد به جایی برسد. شاگردان نباید قساوت قلب داشته باشند. باید خودشان را تربیت کنند حتی به دشمن هم رحم کنند.
و صفحه ۱۵۸ می فرمایند: آن جهش آخر موقعی ممکن میشود که روح پخته بر طبیعت تسلط پیدا کند. چگونه؟ در “اثر” سختی کشیدن پیدا میشود. علامتش این است که وقتی سختی آمد، از آن سختی شاداب میشود. از آن سختی قلبا باید شاداب بشود واگر خودش را مجبور کند، درست نیست. وقتی از آن سختی خوشش آمد، تمام شد رفت پی کارش. به خوشبختی میرسد که نگو. سالک در سختی پیش میرود در خوشی هیچ کاری برایش نمیشود.
و صفحه ۱۴۷ برای کسی که در معنویان فعال است، همیشه منفی درست میشود. اگر انسان محبت نکند “اثر” منفی انسان را تکه تکه میکند. همیشه باید قوه منفی در برابر سالک باشد و باید بواسطه این منفی خود را تصفیه کند.
یک مورد برخورد این ویوو هم در کتاب حضرت شیخ توضیح داده شده است.
یک مورد این ویوو حضرت علی در جنگ که …
آنچه من به اندازه فهمم متوجه شدم، این است که اگر شخصی خیلی بدی کرد، این بدی نباید نور و گرمای عشق به خدا و خیرخواهی نسبت به مردم را در قلبم خاموش و سرد کند. انشاا… محبت میکنم و در عین حال رفتاری نمیکنم که طرف مقابل را تحریک کنم به بدی کردن و قسمت منفی وجودش را تحریک نمی کنم. در عین حال اجازه نمیدهم تصور شود بدلیل خوبی من، راه سوء استفاده از من هم باز است.
یک تجربه داشتم، بدون اینکه قصد ناراحت کردن عزیزی را داشته باشم فقط احساس درونی ام را از یک کارشان را بطور خیلی رک گفتم و این حرف برای او در حضور چند نفر دیگر خیلی خیلی خیلی ناراحت کننده بود.آنموقع نفهمیدم ولی هر چه زمان میگذرد، می فهمم چقدر آن بزرگوار را که در نهایت محبت و خیرخواهی بما آموزش میدادند، ناراحت کردم. برای خودم باید موقع صحبت کردن ملاحظه آبرو و رعایت ادب و حق شناسی را در مقابل دیگران داشته باشم. حتی یک جمله کوچک من ممکن است چند سال دیگری را برنجاند و تبعات آن به خودم برمیگردد… خدایا چطور جبران کنم؟
با عرض سلام خدمت همگی دوستان ومتیس عزیز:
معمولا این کنفرانس را نسبت به کنفراس های دیگر کمتر می بینم، چون فکر می کردم انسان ایدالیست نیستم.
امروز که داشتم این کنفرانس را مجدا می دیدم، (فکر می کردم که من هم کسی هستم که فکر می کنم در اجتماع عمل می کنم ). مدتی است که حال روحی ام خوب نیست حوصله نه کسی ونه چیزی را دارم ، وقتی داشتم روی سایت ostadelahiin practice کار می کردم روی پانزدهیم گفتار کتاب برگزیده (از گفتارهای نورعلی الهی )قرار گرفتم
که در انتهای این گفتار به این جمله اشاره کردند (روی همین أصل می گویم در اجتماع باش شکم را سیر کن و تقویت مزاج بده ولی روح را ان قدر قوی کن و تقویت بده که هیچ بادی او را نلزاند مثل درخت کهن قوی باش).
پس دیدم که من همان انسان ایدالیست هستم وهمه چیز در فکرم است وحالا که زمان عمل است کم اورده ام ،. وشاید هم این از ناشکری می اید که به زبان می گویم شکر ، ولی به عمل نمی گذارم.
باسلام به همه ی دوستان .
آیا کنفرانسهای جدیدتری هم از آقای پرفسور بهرام الهی میگذارین؟
باتشکر فراوان از زحمات همیشگی عزیزان.
باسلام
بسیار ممنون اززحمات بیکران متیس
ازخدا براتون آرزوی سلامتی دارم
خیلی عالی بود اتفاقی که برای من افتاد به محض روشن شدن نیمه تاریک ذهنم در مورد اینکه چقدر با وارد شدن به فضای ذهنی و تلاش برای حل مسائلم بصورت غیر واقعی همیشه درجا و گاهی پسرفت کرده بودم به محض دریافت این مطالب آزمایشگاه زندگی مرا در مواجهه با یکی از این رویدادها قرار داد و به عینه متوجه اثر شگرف آن شدم
تصمیم گرفتم در مورد شرایط بحرانی خیلی سناریو چینی در ذهنم انجام ندهم و مدام قوه وهمیه ام را در آن تداخل ندهم تا مرا انقدر دچار اشتباه نکند
با عرض سلام :
ابر وباد ومه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف اری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سر گشته فرمان بردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری. (سعدی)
امروز صبح سوار ماشین بودم و سر چراغ قرمز ایستاده بودم ومنتظر چراغ سبز. یک عابر داشت عبور می کرد ونا گهان توجه من به پاهای او جلب شد ودیدم چطور قدم بر می دارد در عر ض نمی دانم چند صدم ثانیه این تصویر در مغزم شکل گرفت ..حرکات به ظاهر به این اسانی چطور از مغز کنترل می شود و فرمان می دهد بعد پرواز پرنده ها در نظرم امدم و ووووو ،دیدم که همه اینها از طرف کی بر نامه ریزی شده بعد عظمت وبزرگی او در نظرم امد وقدرت او را که بدون اراده او هیچ چیزی صورت نمی گیرد ،،،،،،،،،،این حس چنان در من شکل گرفته با وجودی که ساعتها گذشته ولی انرا حس می کنم.
و با خواندن ومرور دوباره این کنفرانس، تنها راه چاره و رهایی از این گردش دونادون ، عمل این ویو به این اصول اساسی الهی وصحیح و زنده است که بتوانیم با پرورش عقل سلیم مان به ان عشق الهی واقعی (عشق به حقیقت ) برسیم.
و الان که این شعر شاعر بزرگوار سعدی در نظرم امد .(او )sهمه را برای ما گذاشته تا بتوانیم از این خان نعمت بهره ببریم تا بتوانیم از فیض کرم او نصیبی داشته باشیم.
با سلام و احترام از متیس بلاگ عزیز بابت ارائه کنفرانس پروفسور دکتر الهی بزرگوار بسیار ممنون هستم.
و ممنون از تمامی دوستان بابت مطالب زیبا و مفید
با سلام
خداوند عزیز رو شاکرم بخاطر داشتن نعمت متیس عزیز در این شرایط سخت کرونا
بسیار لذت بردم از بازخوانی مجدد کنفرانس آقای دکتر
به امید موفقیت تمام عزیزان
با عرض سلام و شکر از کرم خان نعمتش وتشکر از متیس عزیز :
هرچقدر مطالب را بیشتر این ویترو فرابگیریم و انرا در اجتماع بیشتر به عمل بگزاریم تازه متوجه نقاط ضعف خود می شویم و نفس را بیشتر می بینیم که به ما چسبیده و چهره واقعی او را تشخیص می دهیم که تازه گی ها بیشتر چهره او را می بینم که جز مبارزه بصورت این ویترو چاره دیگری نداریم ان وقت است که می توانیم به مرحله پراگماتیک برسیم که می فهمییم هیچ ایم و اگر حق توفیق دهد می توانیم کمی فروتن شویم.
… چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
آح۱گ۹۳۰:… هر چقدر بتواند عمل کند٬ در انسانیت کامل شده است. باید ۲۴ ساعته خودش را کنترل کند و قاضی خودش باشد.
تعالیم بینهایت ارزشمندی که در این زندگی قسمتمان شد٬ انشاء الله به توفیق و حول و قوه الهی هم بتوانیم در زندگی همیشه نصب العین داشته باشیم و صادقانه و عاشقانه عمل کنیم و مراقبت کنیم که از آفات به دور باشد تا دانه ی درخت حقیقت در ما رشد کند٬ ریشه و شاخه فراوان بگستراند و گل و میوه بدهد.
از خدا جوییم توفیق ادب…
با عرض سلام :
امروز که این کنفرانس را مجددا گوش میدادم این جمله که ؛ وقتی اینویترو عمل می کنیم به تدریج عقل سلیم مان رشد می کند باید به طور ملموس لمس کنیم تا بدانیم چیست؟ وقتی آن را لمس کردیم، عقل سلیم رشد می کند و از عقل سلیم رشد یافته، عشق ناشی می شود. عشق به چه چیزی؟ عشق به حقیقت. دیگر احتیاجی به جذبه یا حرکات [خاص] یا مدیتیشن کردن نداریم. به این چیزها نیازی نداریم بنابراین، می خواهم که ما هم به این مرحله برسیم که عقل سلیم مان به اندازه کافی رشد کند و این عقل سلیم در شما- در ما- عشق به حقیقت را ایجاد کند. وقتی این عشق جای بگیرد دیگر از بین نمی رود، احساس آرامش می کنیم، امید به آینده داریم، احساس خوبی می کنیم!
الان که دارم تقریبا بعضی وقتها به انها عمل می کنم واقعا متوجه می شوم , خستگی نه تنها که ندارد بلکه وجود این انرژی فراعلی را بیشتر حس می کنم وشکر گذار می شوم و وقتی در موضوعی موفق می شوم به یاری خودش ، انگیزه بیشتری دارم برای عمل بیشتر چون وجود او را بیشتر حس می کنم و اینکه می گویند خستگی ندارد واقعا انرا لمس می کنم و این احساس ارامش را حس می کنم.
با أرزونی موفقیت برای همگی.
با سلام به همگی
امروز که مجددا این ویدیوها را دیدم ، احساساتم با احساس سالهای قبل فرق داشت
وقتی برای اولین بار این مطلب را دیدم تمام وجودم پر از شور و هیجان و علاقه و عشق به خدا بود اما امروز نگاهم و احساسم به برکت کرم استثنایی یکتا عمیقتر شده. تمام موردهایی که ذکر کرده اند را حس میکردم متوجه شدم در این سالها چقدر برایم زحمت کشیده اند فقط یک جراح حاذق میتواند غده های سرطانی را تشخیص بدهد ، جراحی بکند و بعد هم آنها را بتدریج شیمی درمانی بکند به کمک هدایت الهی و پرورش فکر صحیح که از طریق تعالیم الهی کسب میکنیم
روحمان همیشه پر از انرژی فراعلی یکتایی میشود و همین امر باعث میشود بیشتر عملگرا باشیم
سلام و خسته نباشید
مرسی بابت سایت خوبتون
چقد صحبت های تاثیرگذار و عالی بودن خداروشکر