بهترین روش رفتاری
در واقع، برای این سوال، به تعداد مهمانان پاسخ هست. اما یک سوال جالب توجه میتواند این باشد که از نقطه نظر «کاربُرد اخلاقیات» چگونه میتوان این موضوع را بررسی کرد. به خصوص اگر بخواهیم جنبههای مختلف را در نظر بگیریم: به مهمانان خوش بگذرد ، اعتقادات اخلاقی خود را مدّ نظر داشته باشیم و گاهی نیز حق کسانی را مراعات کنیم که در مهمانی حاضر نیستند و از آنها صحبت به میان میآید. در ماجرایی که در زیر خواهد آمد ژولیت میبایست هر سه جنبه را مراعات میکرد، این ماجرا در دو مقاله منتشر خواهد شد.
مقاله اول به توصیف مشکلاتی که در یک مهمانی شام پیش آمده میپردازد و از شما می خواهد نظرات خود را در این زمینه بنویسید: چه طرز برخوردی غیبت محسوب میشود؟ چه طرز برخوردی غیبت محسوب نمیشود؟ بهترین روش برخورد چیست و چرا؟ خود را به جای این میزبان گذاشته و نظرات و تجربیات شخصیتان را با پاسخ به نظرخواهی زیر، با دیگران در میان بگذارید.
مقاله دوم پایان داستان را، آنطور که اتفاق افتاده مطرح میکند. توجه داشته باشید که ژولیت، هنگام مواجهه با این موقعیت، مثل شما چند هفته فرصت تفکر برای انتخاب نداشته است. ولی شما از این امکان برخوردار هستید که ماجرا را از جوانب مختلف بسنجید و درباره آن فکر کنید که در رویارویی با چنین شرایطی بهترین روش رفتاری چیست؟
چندی پیش من چند نفر را به مهمانی شام دعوت کردم، این افراد هم از لحاظ موقعیت کاری برایم اهمیت داشتند و هم اینکه شخصاً ارتباط دوستی خوبی با آنها برقرار کرده بودم. مدتی بود که میخواستم این مهمانی را برگزار کنم ولی به خاطر مشغولیت کاری آنها، موقعیت مناسب فراهم نمیشد…
هنگام صرف شام، بعضی از مهمانان تحت تأثیر یکی از مهمانان که نفوذ زیادی هم بر سایرین دارد، پشت سر یکی از دوستان قدیمیام شروع به بدگویی کردند. در ضمن این دوست قدیمی کسی است که اولین موقعیت کاری را برایم فراهم کرده بود. هرکدام شروع کردند داستانی جالب و بامزه درمورد او تعریف کنند که البته پر از انتقادهای شدید بود و با خنده و تمسخر دنبال میشد. باید اضافه کنم که این اواخر، پروژههای کاری این دوست قدیمیام چندان خوب نبودند و همه از این موضوع خبر داشتند. ابتدا، با اینکه از این حرکت آنها متعجب شدم، ولی به دو دلیل ساکت ماندم، اولین دلیل که به نظرم کاملا مطابق اخلاقیات بود، این بود که : «اگر با آنها همصدا نشوم، آنها متوجه میشوند که با حرفهایشان موافق نیستم. بنابراین، لازم نیست که مخالفتم را حتماً با صدای بلند اعلام کنم. » با این طرز فکر عذاب وجدان هم نداشتم.
دلیل دیگر که در واقع از خودخواهی ناشی میشد این بود که : «اگر نظرم را بدهم، حال و هوای مهمانی به هم می خورد… و اگر مهمانان با حرفهایم موافق نباشند، از من دلخور می شوند و اعتبارم را از دست خواهم داد ….»
با خودم گفتم آنها بالاخره موضوع صحبت را عوض خواهند کرد. ولی اصلا اینطور نشد، به نظر میرسید که این موضوع تمام شدنی نیست. صدای خفیفی در درونم میگفت : «مراقب باش ! سکوت علامت رضایت است …»، اما همچنان از اینکه در بحث دخالت کنم، دچار تردید بودم. بالاخره به بهانهای از سر میز شام بلند شدم و گفتم : «زود برمیگردم، بروم دسر را بیاورم.»
سر فرصت و با علاقه دسر را آماده کردم و دوباره سر میز برگشتم، مطمئن بودم با دیدن دسر موضوع صحبت را عوض خواهند کرد.
دوباره حدسم غلط بود. آنها مرتباً به همان موضوع برمیگشتند و هیچ چیز نمیتوانست متوقفشان کند.
بنابراین کوشیدم، با طنز و شوخی و پیش کشیدن موضوع دسر و اینکه چطور آن را تهیه کردم و اینکه سعی کردم مطابق دلخواه همه باشد و…. جهت صحبت را عوض کنم. نتیجه اینکه فقط یک لحظه درباره دسر صحبت کردند و بعد دوباره به همان موضوع مورد علاقهشان برگشتند.
بنابراین اولین قدم را برای پایان دادن به این صحبتها برداشتم: «خوب دوستان عزیز، چطور است راجع به موضوع دیگری صحبت کنیم، خیلی از این موضوع حرف زدیم!» همگی به طرف من برگشتند و کسی که بحث را شروع کرده بود به من گفت: «راستی، بگو ببینم، تو مدت زیادی با این خانم کار میکردی، حتماً کار کردن با او خیلی سخت بوده، تعریف کن !»
با این حرف مرا هم به دام انداختند….
۱. آیا به نظر شما موضوع صحبت، غیبت محسوب میشود؟ (میتوانید بیش از یک پاسخ را انتخاب کنید)
بله، چون صحبتها در غیاب شخص مورد بحث صورت گرفته است (550 رای، %23)
بله، چون مطالبی که در غیاب شخص گفته میشده، منفی بودند (726 رای، %30)
بله، چون صحبتها به منظور آسیب زدن به شخصیت آن فرد بوده است (553 رای، %23)
بله، چون نکاتی که مطرح می شوند بیانگر نقاط ضعف شخص مورد نظر است (563 رای، %23)
خیر، چون صحبتها عمداً به طرز اغراقآمیزی بیان میشدند (6 رای، %0)
خیر، چون تمام حرفها یک گفتگوی عادی در مهمانی بوده است (6 رای، %0)
خیر، برای آنکه همه در جریان این مطالب بودهاند و ممکن بود حتی در حضور شخص هم مطرح شود (8 رای، %0)
خیر، برای آنکه صحبت ها به نیت ضرر زدن به آن فرد نبوده است (7 رای، %0)
Loading ...
۲. اکنون میزبان، با این طرز فکر که «سکوت علامت رضاست است» آشفته شده. در مقابله با چنین بدگوییهایی :
سکوت کافی است؟ (83 رای، %9)
سکوت کافی نیست؟ (586 رای، %65)
همانقدر که سکوت کنیم، عالی است؟ (62 رای، %7)
سکوت، خطاست؟ (170 رای، %19)
Loading ...
۳. من میزبانم، بعضی از مهمانانم ، پشت سر یکی از آشنایان قدیمیام که اولین موقعیت کاری را برایم فراهم کرد، شروع به بدگویی میکنند. به نظر شما دفاع از چنین شخصی، وظیفۀ من (میزبان ) است؟
بله (470 رای، %52)
تا حدودی لازم بوده است (393 رای، %44)
چندان لازم نبوده است (15 رای، %2)
خیر (21 رای، %2)
Loading ...
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
با درود فراوان
موضوع خیلى جالبى بود، مخصوصا اینکه ما را هم به فکر و عمل وا مى داشت. ممنون از همهء دست اندرکاران
بلی حرفی یا بحثی که نتوانی در حضور شخص مقابل بیان کنی غیبت محسوب میشود و باید در مرحله بعد از نقطه نظرات مثبت رفتار شخص مقابل صحبت به میان آورد تا جمع را بدین ترتیب کمی تغییر جهت داد و از گرمای غیبت کاست
سلام،ممنونم ،خیلی ،خیلی جالب بود و عالی،مرسی متیس عزیز.
با تشکر و سلام
راجع به غیبت یرگرفته از اثارالحق ۱
گ ۳۶: نیک بینی: مثلا اگر از کسی بدی گفتند قضاوت نکند, اگر خوبی گفتند تایید کند.
گ ۵۹۴: هر کسی, اقلا روزی یک بار با شخصی دورو مواجه می شود, پس اگر پشت سر او غیبت کردند, نباید ناراحت بشود.
گ ۷۲۰: هیچکس را ناسزا نگویید و نفرین و غیبت نکنید که واکنش آن به خودتان برمی گردد.
گ ۱۹۰۵: اگر نصیحت هم می کنید باید طوری نباشد که نام اعمال دیگران را ببرید تا جنبه غیبت پیدا کند.
نظیر این صحنه برایم پیش آمده متاسفانه خوب نتوانستم ازش الستفاده. وامتیازمو بگیرم دیر متوجه شدم صحنه صحنه امتحانه اما وضعیت ا ین شخص مشخص است به نظر من یکی از نکات مهم حس حق شناس بودن بخاطر اینکه اولین فرصت شغلی را این دوست غایب برایش فراهم کرده بوده بر و واجب بوده ساکت نباشد ا ولا درمرحله بعد با زور بیشتری صحبت را عوض میکرد شاید ته دلش زید ناراحت نبوده برای همین کلامش بی اثر. بوده شاید اگر. من بودم کمک میگرفتم تا راهکار بهتری تو ذهنم الهام میشد’
سلام .ممنون از مقاله کاربردیتون بعد از مطالعه تصمیم گرفتم در این چند هفته عملا روی این موضوع کار کنم و بطور اینویو روی این نقطه ضعفم کار کنم تا بتونم جواب واقعی رو بدم
با عرض سلام و خسته نباشید به متیس عزیز
ممنون از ارسال این مقاله ى آموزنده ، مثل همیشه به موقع و کارساز است.
با سلام و تشکر من هم به این نتیجه رسیدم گاهی نباید سکوت کرد و دفاع کرد . ولی خوشایند اطرافیان نیست. مثلا خودم وقتی از نزدیکان آزرده میشوم فامیل دوستان میپرسند چه خبر خوبند متاسفانه گاهی از سوزش دلم یادم میرود واقعه را میگوییم . بعد حالم بد می شود . به خودم می گویم کی می خواهی تغییر رویه بدهی و خلاف تعالیم عمل نکنی .راهنمایی فرمایید.
ضمن تشکر از متیس عزیز، به نظر من چنیین چرایتی که توصیف شده میتواند موقعیت های متفاوتی را در بر داشته باشد. بنا براین یک فرمول ثابت برای تمام موارد نمیتوان داد و چگونگی کار تا حد زیادی بستگی پیدا میکند به تجربه و آآگاهی شخص که چگونه با شرایط پیش آمده برخورد نماید.
قضاوت کردن جایگاه میزبان خیلى سخته و چه بسا اگر من بودم نمیتونستم شرایط رو مدیریت کنم ولى سعى میکردم از خوبیهاش بگم و این نکنه رو قید کنم که گل بی عیب خداست و شاید پشت هر کدوم از موارد منفی ذکر شده دلیلی وجود داره که ما از اون بی خبریم پس نمیتونیم قضاوت کنیم.
بی نهایت ممنون ، واقعا دست اندر کاران عزیز متیس خسته نباشید که انقدر زحمت می کشید وبه ما چنین اموزش های عملی وسودمند می دهید .
چنانچه امکان داشته باشد در پایان دو مقاله ،جواب های صحیح تقریبی را به ما اموزش دهید تا متوجه اشتباهات خود بشویم ، بی نهایت سپاسگزار خواهم شد .گفتم جواب های صحیح تقریبی زیرا شرایط با شرایط و ادم با ادم فرق دارد ولی با این حال به احتمال قوی جوابهایی که کلا در چارچوب اخلاقیات کاربردی باشد می تواند برای ما الگوی رفتاری باشد که انوقت خودمان باید سعی کنیم با توجه به شرایطمان خودمان ومهمانانمان انها را پیاده کنیم ؟
با تشکر مجدد
اگر نیت بر پایه رضای خدا باشد حرفمان روی دیگران اثر میکند
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامی
بسیار مقاله ی مفید و قابل لمسی است و میتونم تصور کنم که هر کدوم از ما شاید حداقل یک بار چنین موقعیت هایی رو تجربه کرده باشیم.
از یک طرف احترام به میهمانان به عنوان میزبان و از طرف دیگر دفاع از کسی که به او به دلایلی مدیون هستیم موقعیت سختی رو ایجاد میکنه برای انتخاب تصمیم درست.
البته باید اعتراف کنم برای من همکاری نکردن در غیبت های دسته جمعی خیلی سخته.
البته بجز در مواردی که شخصی که در موردش غیبت میشه به من خوبی کرده و یا حقی به گردنم داره.
در این مقاله عمل میزبان هم تا حدی درست بوده چون او در ابتدا سکوت کرده. بعد محل رو ترک کرده و در اخر حتی سعی کرده که موضوع صحبت رو هم عوض کنه. وقتی در مورد اون شخص غایب از او پرسیدن باید خوبی رو که اون شخص مورد غیبت در حقش کرده رو تعریف کنه و خیلی مودبانه و ماهرانه موضوع غیبت رو به بحث دیگری بکشونه مثلا اینکه چطور از طریق اون موقعیتی که او ن شخص مورد غیبت براش بوجود اورده ، شرایط براش بهتر شده .
با در نظر گرفتن اینکه در مقاله گفته شده رابطه ی میزبان با مهمانانش خوبه، میشه ماهرانه این کارو کرد بدون اینکه کسی ناراحت شه .
خیلی دلم میخواد نظر بقیه ی کاربران رو هم بدونم.
سلام و خسته نباشید،این روش ارائه بسیار خوب است،تشکر از متیس و دست اندر کاران.
در مورد این بحث اول باید سکوت کرد ولى بعد که ادامه پیدا کرد باید سعى در تغییر تاپیک نمود و اگر موفق نشد باید سعى کند نقاط مثبت طرف مورد بحث را باز گو کند تا جو را تغییر دهد
باسلام به دوستان ،در گفتار ۲۵۷آثارالحق ج ۲ گفته شده “هرآنچه که نتوانید جلوی خودشخص بگویید،غیبت محسوب می شود “.به نظرمن چون در این جمع ،صحبت ها همراه باانتقاد وتمسخر وخنده بوده واحتمالا هم در جلوی شخص نمی توانستند این کا ررا بکنند بدگویی وغیبت محسوب میشود. شاید یک روش برخورد با قضیه این باشدکه میزبان می تواند به نقاط قوت فردبه عنوان مثال همان کارمثبتی که برای اوانجام داده بوده(ایجاداولین موقعیت کاری برای میزبان )اشاره نموده وعنوان نماید که ماانسان ها همه نقاط ضعف وقوت را باهم داریم ومن خودم را جای او میزنم وخوشحال میشوم اگر همکارم مشکلی بامن دارد آن را باخودم درمیان بگذارد.ودر صورت امکان سعی کنیم مشکل را رودررو و دوستانه وهمراه بانیت درست (بهتر کردن اوضاع )بااودرمیان بگذاریم چون انسانیت حکم میکند تا آنجا که میشود روابطمان را با دیگران بهتر کنیم نه بدتر وحسن اخلاق داشتن در این گونه موارد تشویقی برای دیگران خواهد بود که در شرایط مشابه آنها نیز متقابلا همانگونه برخورد کنند.
لطفا جوابهای درست را ارسال نمایید با تشکر
چگونه از دست غیبت فرار کنیم?
برای فرار از غیبت و ترک آن میتوان فکر کرد که چرا؟ : ۱٫ غیبت میکنیم؛ ۲٫ غیبت چه آثاری دارد؟
چرا غیبت میکنیم؟ اگر با خودمان خلوت کنیم و رفتارهایمان را مرور کنیم و ببینیم با چه انگیزههایی سراغ غیبت میرویم و بعد سعی کنیم آن انگیزهها را ضعیف کرده یا از بین ببریم، هر کس خودش بهتر میداند با چه انگیزه ای غیبت میکند. ممکن است با کسی که از او غیبت میکنیم دشمنی داریم و همین دشمنی سبب میشود از او غیبت کنیم و او را در نزد دیگران کوچک و خوار کنیم. اگر این چنین است باید اولا دشمنی رابا تمرین و القا افکار مثبت و در نظر گرفتن صفات مثبتی که هر انسانی بلا استثنا از ان برخوردار است از بین برده و با خود بگوییم مخلوق خدا بالأخص إنسانها نباید دشمن باشند نباید بد هم را بخواهند و …. .
ضمنا نباید فراموش کردکه با غیبت او در واقع به خودمان بدی میکنیم نه به دشمنمان.
ممکن است از روی حسادت غیبت کنیم در این صورت باید حسادتی که در ما هست درمان شود باید با خودمان بیندیشیم که چرا ما باید از بین رفتن نعمتی را که خدا به او داده طلب و آرزو کنیم. خداوند شاید خیر و مصلحت او میدانسته که به او نعمت داده و به ما نداده است.خداوند میتواند در عین این که به او ـ غیبت شونده ـ نعمت داده به ما نیز بدهد. لازم نیست که آرزو کنیم که نعمت او را بگیرد تا به ما برسد.
از سوی دیگر غیبت میتواند از روی دلسوزی باشد یعنی ما گاهی مشکل و گرفتاری یک فرد را که به نوعی عیب حساب میشود از روی دلسوزی در میان جمع مطرح میکنیم در حالی که او اگر بشنود ناراحت میشود و دوست ندارد که دیگران از مشکل و عیب او باخبر شوند. در این جا باید بیندیشیم که این راه دلسوزی نیست اگر مشکل او قابل حل است و خودمان میتوانیم حل کنیم باید در رفع آن بکوشیم نه آن که آن را هر جا میرویم بیان کنیم و یا اینکه اجازه بیان ان رأ به دیگران با سکوتمان بدهیم.
ممکن است به خاطر هیچ یک از این انگیزهها نباشد، بلکه صرفاً برای خوشگذارنی و دور هم نشستن و با گفتن سخن از این و آن لحظاتی را به خنده برگزار کردن. در این صورت بایدفکر کرد که آیا نمیتوان غیبت نکرد و خوش بود ؟آیا نمیتوان به سرگرمیها مفید تَر پرداخت ؟
salm. mersi az in hame lotf, ajab ghaabele lams, va aamoozandeh ast, ey kaash javaabe kheyli sahih raa ham midaanestim.
motshakeram
خیلی عالی و کابردی است. ممنون
به نظر من باید اینطوری فکر کنیم: من میزبانم, آیا اجازه میدهم پشت سر عزیزان خودم بدگویی و مسخره بازی راه بیندازند؟
اگر کسی به نظر و علاقه من احترام نگذارد و با تمام ملایمتی که تا این نقطه به خرج داده ام بخواهد باز هم این نمایش ناخوشایند را ادامه بدهد برخورد قاطع تر را میپسندم. مثلا اینکه بگویم: این شخص فلان کار را برایم انجام داده و یکی دو تا حسنش را بگویم. من به این فرد علاقه دارم و از دوستان من است. شما هم از دوستان من هستید و نمیخواهم شما را هم ناراحت کنم. انتظار دارم به علاقه ام به این فرد احترام بگذارید. دیگر در این مورد صحبت نکنیم.
ضمن اینکه به فکر می افتم پشت سر من هم همینطور بدگویی میکنید!؟
مساله این است که احساسم بعد از مهمانی چه خواهد بود؟ میدانم که اگر از این فرد دفاع نکنم بعد از مهمانی ناراحت و مکدر خواهم بود. ولی اگر از این فرد دفاع کنم حتی اگر یکی دو نفر از این افراد از برخوردم خوششان نیاید پیش وجدان خودم احساس بهتری دارم.
مشابه این رفتار را با همکارم داشتم که در مورد یکی بدگویی میکرد. من هم با او همینطوری قاطع برخورد کردم و دیگه باهاش صحبت هم نمیکردم..نگاهش هم نمیکردم. اون هم فهمید رفتارش درست نبوده. رفت شیرینی خرید تا آشتی کنیم. من هم پذیرفتم و اون دیگه با من یا جلوی من از این صحبت ها نمیکرد.
در آثارالحق هم آمده اگر از کسی بدگویی میکنند و علم دارید غلط است از او دفاع کنید و اگر علم ندارید سکوت کنید.
با تشکر و سلام
راجع به غیبت یرگرفته از برگزیده:
گ۵۵: اگر از دیگران نیکی بگوییم, نیکی آن به خودمان بر می گردد. اگر از دیگران بدی بگوییم ممکن است بدی شان به ما سرایت کند و نتوانیم جبران کنیم. پس ما همیشه جنبه ی احتیاط را می گیریم و از دیگران جز خوبی شان نمی گوییم.
گ۲۳۴: اگر کسی از دیگران نزد ما بد گفت, اگر صحیح بود ما سکوت می کنیم و اگر صحیح نبود دفاع می کنیم و از خوب ها تعریف می کنیم.
گ۲۹۷:اگر در نزد شما از کسی تعریف کردند, فبها, اگر تکذیب کردند, چنانچه علم دارید دروغ است دفاع کنید و اگر علم ندارید ساکت بنشینید
سلام
متوجه شده ام که هر وقت واقعا و قلبا دلم نمی خواسته از شخصی بدگویی کنم، با حرکات و صحبتهایم، این را نشان داده ام و بعد از آن کسی هم جرئت نکرده که جلوی من راجع به آن شخص، غیبت کند. ولی زمانهایی که خودم هم بدم نمی آمده و یا اهمیت نداده ام، دیگران راحت جلوی من غیبت کرده اند.
با احترام
آن خانم هم سکوت کردند وهم بلند شدند ودر بحث شرکت نکردند.وهم خواستند موضوع را تغییر دهند.ولی در نهایت اگر مخالف صحبتهایشان بودند باید نظرشان را در مورد دوستشان اعلام میکردند.اینطور فکر میکنم…
سلام با تشکر فراوان .
موضوع بسیار حساس و قابل تعمق است و این کار عملی خوبی هم است .
شماره ٣ عزیز
من هرگز به این موضوع توجه نکرده بودم. (اگر هم نصیحت میکنید باید طورى نباشد که نام اعمال دیگران را ببرید
تا جنبه غیبت داشته باشد
البته زیاد اسان نیست بر خلاف جریان أب شنا کردن .با کمک گرفتن از خدا براى اثر کلام و رد موضوع غیبت انشاءالله موفق میشویم
من موظفم مهمانانم با رضایت از خونه من خارج بشوند من باید آخر مهمانی را در نظر بگیرم
باسلام, تشکر از متیس عزیز, بنظرم میزبان طبق تعالیم واصول عمل کرده, اما عملش تمام و کمال نبوده به این دلیل که می بایستی در مرحله بالاتر از نقاط مثبت دوستش که حضور نداشت تعریف و تمجید میکرد, و برای جبران محبت دوستش که برای میزبان کار پیدا کرده بود می بایستی از حقش دفاع میکرد و خنثی نباشد.
با سلام و تشکر از زحماتتون؛
البته دوستان به راهکارهای خوبی اشاره کردند که در زندگی روزانه بسیار قابل عمل هست. ولی موردی که
به نظر من رسید، در یه همچین مواقعی میشه بدون اینکه سکوت کنیم از صفات خوبه شخص تعریف کنیم. مثلا از این شخص خیلی ممنون هستم که باعث شد وارد این کار بشم و با دوستان و همکاران خوبی مثل شما آشنا بشم که برای من خیلی با اهمیته و از این موارد که اشخاص غیبت کننده هم زیاد خجالت نکشن و ناراحت نشن.
ممنون میشم اگر دوستان راهنمایی بفرمایید.
بإسلام و تشکر از متیس بلاگ
به این قسمت از درس پر فسور الهی خیلی توجه میکنم چون در زندگی روزمره خودم تمام مدت با نفس أماره زندگی میکنم مگر در مواقعی که به یاد او می افتم واز او یا ری می جو یم
این اصول صحیح را کجا باید یافت؟ این مشخص شده است، این اصول همیشه توسط هدایت “او” دراختیارمان قرار داده شده اند. هدایت “او” همیشه روی زمین حاضر است و هر کسی که با صداقت، “حقیقت” را جستجو کند، هر کجا زندگی کند و هر فرهنگی داشته باشد، اگر صادقانه مطابق اعتقادش در جستجوی حقیقت باشد آگاهانه یا ناآگاهانه به این هدایت وصل خواهد شد و بدون اینکه بداند به سوی این اصول هدایت خواهد شد و به آنها عمل خواهد کرد.
اما وقتی می خواهید به این اصول عمل کنید، مانع بزرگی در هر قدم وجود دارد که راه را بر شما می بندد و نمی گذارد عمل کنید. این نفس اماره تان است. پس برای اینکه بتوانید عمل کنید، باید این مانع را که نفس اماره تان است کنار بزنید. اما، همین که می خواهید آن را کنار بزنید میبینید که نمی توانید. او بسیار قوی است، نمی توانیم آن را کنار بزنیم. چه باید کرد؟
حمایت انرژی فراعلی را جستجو کنید. بدون حمایت انرژی فراعلی این کار غیر ممکن است. هیچکس نمی تواند. هیچکس! هیچکس! هیچکس! غیر ممکن است.انرژی فراعلی را از کجا دریافت کنیم؟ از مبدا. توجه خود را به سوی مبدا بگردانید، انرژی فراعلی را جذب خواهید کرد. وقتی انرژی فراعلی را جذب می کنید میبینید که می توانید.
با تشکر از أیشان
با سلام و خسته نباشی متیس عزیز و کابران گرامی
دقیقا برای من چنین اتفاقی افتاد همین شخص و همین مهمانی. من دفاع کردم چون حقیقتا ایشون خیلی نقاط مثبت هم داره نه بخاطر خدمتی که به من کرد واقعا در کناز نقاط ضعفی که بیان شد خیلی نقاط قوی و مثبت هم داره و با کمال خوش رویی از ایشون دفاع کردم و سعی کردم اینو عنوان کنم که ما خودمان هم نقاط ضعفی داریم که از اون اطلاع نداریم و دیگران خیلی خوب اینو حس میکنن با نگاه با لحن صحبت و … که باعث اذیت و آزار دیگران هستیم. امیدوارم خدا توفیق بده که بتونیم دوربین رو برگردونیم روی وجود خودمان و عیب خودمان رو ببینیم. در اون جمع من از عیب خودم گفتم که این معایب رو دارم( زود از کوره در میرم و عصبانی میشوم، خودخواهم، برای خودم خیلی شخصیت قائل میشم، عصبانی بشم حرفهای زشت بزبان میاورم، و …)آیا در مورد من هم پشت سرم غبیت می کنید؟
بالاخره ما خالی از عیب و نقص نیستیم با این صحبت به لطف خدا جو غیبت عوض شد و باعث شد که اونها هم نقاط مثبتی از شخصیت ایشون رو بیان کنن.
با تشکر از متیس عزیز
همچنین ممنون از کامنت ٢٧. بنظرم راهکار خیلى خوبى میتونه باشه.
با سلام،در مهمانی شرکت کرده بودم که در مورد کسانی غیبت شد من سعی کردم بعلت عذاب وجدانی که میگرفتم جلوی ان را بگیرم ،ولی باعث دلخوری شد من هم اخر اعلام کردم اگر نمی توانیم سر گرمی دیگری پیدا کنیم ،که در موردش حرف بزنیم من شرکت نمیکنم،البته به نظرخودم راهای زیادی را امتحان کردم،ومن کسی بودم که قبلا همیشه سکوت اختیار میکردم،،،
کامنت ۲۱ به نکته مهمی اشاره کردید. واقعا همینطور است. ممنون
به نظر من میزبان وظایفی دارد…این درست.ولی مهمان هم وظایفی دارد. فکر نمیکنید مهمان هم باید سلایق و علاقه میزبان و خانه ای که به آن دعوت شده را نگه دارد؟
یک مهمانی خوب نتیجه تعامل درست بین میزبان و مهمان هردوست. یکطرفه نمیشه کاری کرد. ممکن است الان به مهمانها خوش بگذرد ولی میزبان در نهایت خوشحال نیست.
با تشکر مجدد
دراین دو روز سعی کردم خودم را جای میزبان بگذارم وبسنجم اگر من بودم چه می کردم ؟ متوجه شدم اگر بخواهم با خودم وخدای خودم صادق باشم باید بگویم : متوجه شدم اگر دفاع از ان شخص یا همراهی نکردن با انها به منافع مادی من مثلا خانواده ام ، شغلم ، مقامم ، ابرویم ، وضعیت مالیم اسیب نرساند ،حتما به نحوی متناسب با شرایط مهمان ها وجو جلسه موضوع را عوض می کردم و نهایتا اگر زورم نمی رسید با خنده وشوخی می گفتم ما دور هم جمع شدیم راجع به خودمان صحبت کنیم نه دیگران مخصوصا فلانی که من تا حالا ازش بدی ندیم وخلاصه قطعا صحبت را عوض می کردم .ولی متاسفانه متوجه شدم غالبا اگر سکوت من وهمراه نشدن با انها به منافع خودم اسیب برساند یا همراهی میکنم یا حداکثر فقط سکوت می کنم.البته ناگفته نماند بیشتر اوقات که می خواهم دم به دم انها بدهم وسطش تلقین انچه برخود می پسندی بر دیگران هم بپسند به کمکم می اید و ادامه نمی دهم ،ولی شجاعت دفاع از ان شخص ندارم چون می ترسم به ضررم مادیم تمام شود مخصوصا در محیطهای کاری.
به طور کلی هم معتقدم ما اگر خودمان قلبا مایل به غیبت کردن از شخصی نباشیم ، مسلما طوری رفتار می کنیم که فرد یا افراد مقابل متوجه می شوند وخودشان از ادامه دادن سرد می شوند ، به قول معروف مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق اورد.
با سلام و ضمن تشکر از متیس عزیز از مطالب عنوان شده توسط دوستان استفاده فراوان بردم اما مطلب قابل تامل این است که هر کدام از ما شاید بارها در این شرایط قرار گرفته ایم و متاسفانه خود من گاهى با بقیه در ابتدا همراهى کرده ام و زمانى که متوجه عمل اشتباه خود شدم بلافاصله صریحاً ازدوستان خواسته ام که بحث را عوض کنند و این کلام را عنوان میکنم که با هم بخندیم نه بهم،و اینکه حیف نیست وقتمون رو با این حرفا ى نا مربوط تلف کنیم .بنابر این به نظر من تنها سکوت و همراهى نکردن مشکل را بر طرف نمیکنه و باید جو را عوض کرد و بحث دیگرى را پیش کشید
تشکر فراوان از زارع عزیز مطالب کاربردى خوبى ارایه دادید شاید بیشتر غیبت ها به واسطه حسادت هایمان باشد
با سلام و تشکر از متیس گرامی
معمولا پسندیده دیده شدن در میان اطرافیان ما را از بسیاری از برنامه هایمان عقب می اندازد.این پست بسیار آموزنده بود . بارها با موارد مشابه برخورد داشته ایم.
معمولا نوعی گرایش به مورد تایید قرار گرفتن از طرف عامه مردم انسان را وادار به تسلیم میکند. پیش بینی رفتار خودم در چنین وضعی کار سختی برای من است ولی سعی میکنم به این موضوع فکر کنم و همچنین مشتاقانه منتظر ادامه ماجرا خواهم ماند
هم چنین از همه دوستانی که از مستندات استفاده کردند و من را به یاد گفتارهایی در این موضوع انداختند، سپاسگزارم
با سلام و تشکر از متیس و دوستان و زارع عزیز که غیبت رادستبندی کردند و راهنمایی کردند.
باسلام خدمت متیس عزیز و همکاران گرام.
بسیار سپاسگزارم .
با احترام
سلام . ممنون که یکی از رایج ترین اتفاقات امروز ما رو مطرح کردین . به عقیده بنده کمترین ، باید از قانون طلایی (آنچه در حق خود می پسندی در حق دیگران بپسند) کمک گرفت . اگر جایی از ما بدگویی و به تمسخر یاد شود دوست داریم شخصی که مخالف اظهارات است چه عکس العملی نشان دهد . من به شخصه می پسندم که طرف مقابلم چه میزبان باشد چه میهمان از من دفاع کند و خیلی دوستانه نظر دیگران را به خوبی های من معطوف کند . در ضمن اینکه بارها برای من پیش آمده که همرنگ جماعت شدم فقط به این خاطر که مهمانم نرنجد یا دوستم از من آزرده نشود یا تنها نمانم و … در حالیکه در جاهایی دیدم که افراد پخته ای بدون در نظر داشتن شرایط و فقط به خاطر خداوند ، محکم ایستادند و با بهترین لحن ممکن رضایت خدا را با نشان دادن رفتار درست جلب کردند هر چند به مذاق عده ای خوش نیاید . به نظرم توجه و رضایت پروردگارم از توجه و رضایت افرادی که به اشتباه اخلاقیات را زیر پا میگذارند اهمیت خیلی خیلی بیشتری دارد . در ضمن اینکه افرادی که غیبت نمی کنند و در هنگام غیبت کردن سایرین ، رفتار های شایسته از خود بروز میدهند انسان های قابل اعتمادی هستند که به مرور اجتماع را تحت تاثیر منش خود قرار میدهند .
با سلام و تشکر از این مقاله که به نکته عملی توجه کرده که برخورد با ان زیاد و مبارزه خصوصا وقتی از ان شخص دلخوری هم وجود داشته باشد بسیار مشکل است. من هر بار توانسته ام از شخص مورد بحث نکات مثبتی بگویم صحبت عوض شده وهمه شروع به خوبی گفتن از او کرده اند . این کار علاوه بر اینکه مبارزه با نفس است باعث میشود جو مهمانی هم مثبت شود.ولی صادقانه بگویم خیلی مواقع شکست میخورم گاهی هم موفق میشوم.
با عرض سلام و ادب به همه عزیزان
ما در راهی قرار گرفته ایم که تعارف و رودربایسی بر نمیدارد . یک شخص سالک باید خیلی خیلی در مقابل وظایفی که جلوی پایش می افتد هشیارانه عمل کند . اولا هیچ اتفاقی برای کسی رخ نمیدهد مگر اینکه خدا بخواهد مارا با ان محک بزند و ببیند چند درجه کم رنگ تر یا پر رنگ تر شده ایم .پس اولین قدم هشیاری سالکانه است که بدانیم خدایی که رب الناس ویا اموزنده است چرا همچون سناریویی را برایمان تدارک دیده است ؟دوما به وظیفه خود باید عمل کنیم بدون خجالت ویا اینکه نکند فلانی از من بدش بیاید .خوب بدش بیاید چه میشود ؟ چرا باید بترسیم ترس منفور است و مارا از خدا دور میکند و باعث میشود غفلتا در دام نفس بیفتیم .سوما باید قدر شناس باشیم در هر شرایطی که میخواهد باشد. قدر شناسی یکی از شاخه های صداقت است و صداقت هم ضد خیانت است .بالاتر از همه یک شاگرد که تعلمیات استاد را دنبال میکند باید مثل یک سرباز اماده به فرمان استادش باشد که چکار کند او خوشش بیاید نه مردمی …. مسلما این افراد که اینقدر مصرانه نمیخواهند کوتاه بیایند وهمینطور میخواهند جو را الوده معنوی کنند دست کمی از بشرهای زهر اگین و ساپروفیت ندارند .من اگر باشم اول با خدا درونا مشورت میکنم که کمکم کن تواین ازمون رد نشم خودت به دادم برس چون من با تمام تک تک سلولهام میخوام تو از عمل من راضی باشی اینها به چه درد من میخورند. نه میتونند به درد دنیای من بخورند نه اخرت ..بعد منتظر میشم از مبدا الهام بگیرم چون خیلی برام پیش اومده.بعد با کمک خدا سعی میکنم عین واقعیت درست را که برای کمک به من اجرا کرده بیان کنم و خواستار ادای احترام انها به شخص مذکور باشم و با حالتی مودبانه ابراز کنم که شاید در اینده ذکر خیر بنده هم از مجالس شما بگوش بنده برسد و باعث کمی نگرانی است که یک عده اشخاص با شخصیت و لیاقت که دست بر قضا در این محفل گرد هم امده اند باعث ترور شخصیت دیگران شوند .همین . بعد هم با ولووم ارامتری تقاضا میکنم تا در اینجا قرار دارید لطفا این بحث را به درازا نکشانید و اگر ممکن است در مهمانی های دیگران ادامه دهید . همین بعد مسلما افتخار دوستی نیمی از انها را از دست میدهم ولی حداقل با خجالت خودم مبارزه کردم و پیش خدا شرمنده نیستم . درضمن ما در این دنیا هستیم که از معاشرت با مردم فقط در حد یک کاتالیزور انتظار داشته باشیم نه اینکه نگران باشیم مارا تایید کنند یا تکذیب .اینهم عقیده و تجربه من بود .
با تشکر فراون از زحمت هاى متیس عزیز و یکتاى مهربون
راستش تمام موارد رو من هـمیشه برعکس وهمیشه با در نظر گرفتن خوش امد
دیگران ونه خوش امد خدا انجام دادم. ولى با این داستان جالب. خیلى چیزها
موضوع. باز تر شد که درواقع. کجا قرار دارم. مرسى
بنظر من باید وارد بحث شد و با سناریویی فکر شده این مضمون را گفت که ممکن است گفته های شما درست باشه ولی این ها نقاط قوت و کارهای درست این شخص را نمیتونه نقض کنه. و در ضمن ما هر کدوم مون خطاهایی کرده ایم که شاید خودمون هم متوجه اش شده باشیم ولی راهی برای اصلاحش پیدا نکرده باشیم. طبیعتا دلمون نمیخواد در موردمون این طور قضاوت بشه. و در ادامه چند مورد از خطاهای خود شخص و نقاط مثبت فرد مورد غیبت ارایه کنه و چندتا شوخی و طنز هم چاشنیش کنه که فضای میهمانیش به جدل کشیده نشه. البته مطمینم خیلی وقت ها جواب نمی ده. طبیعتا این کار رو باید با در نظر گرفتن رضایت خدا انجام داد نه با هدف این که میهمانی من خوب پیش بره یعنی رضایت میهمانان!
خاتمى سوار ماشین ما شد تا او را به منزلش برسانیم از لحظه اول شروع به بدگویى از دوستان ما کرد هیچ راه فرأرى نبود زیاد با این خانم صمیمى نبودیم شوهرم کاملا ساکت بود و من نمیخواستم توى ذوقش بزنم شنیدن ان حرفها نیز إزارم میداد تکرار میکردم که این چیزها اهمیت ندارد فراموش کن ولى او مرتب ادامه میداد
واقعا نمیدانستم چکنم
حالا متوجه شدم که کمک از خدا را فراموش کردم.
ایا به نظر دوستان راه هاى دیگری میرسد
با سلام. به نظر میرسد همواره یک قانون طلایی، پاسخگوی پرسشهای ماست: «در هر شرایطی خودت را به جای دیگران بگذار». مسلماً کار بسیار سختی است اما گویا از این کار، گریزی نیست. صاحبخانه، خوب است تلاش کند هم خود را به جای دوست غایبش بگذارد، و هم به جای مهمانان حاضرش. به علاوه چه اشکالی دارد که همین مطلب را به مهمانان هم منتقل کند: «اگر دوست نداریم پشت سرمان بدگویی کنند، خوب است ما هم پشت سر دیگران بدگویی نکنیم». به این ترتیب موضع خود را مشخص میکند؛ به این معنا که نشان میدهد خودش از زمرهی کسانی است که دلش نمیخواهد پشت سرش صحبت کنند، پس پشت سر دیگران هم صحبت نخواهد کرد. از سوی دیگر، حضار را هم به تفکری هر چند کوتاه، واخواهد داشت: هیچ کس دوست ندارد از او بدگویی شود، اما حالا دارند پشت سر کسی دیگر، همان کار را میکنند.
حقیقت این است که ما موظفیم «خودمان» را وادار به عمل به رعایت اخلاقیات بکنیم نه «دیگران» را.
باسلام و تشکر از متیس عزیز و کاربران عزیز,در مورد غیبت برگرفته ازآثارالحق جلد ۲ ص ۴۳۴ استاد فرمودند : باید نگاه به عیب دیگران نکنیم بلکه عیب خودمان را همیشه ببینیم, عیبجویی از کسی نکنیم,عیبجویی از خودمان بکنیم,ببینیم ماچه دوست داریم ومردم با ما چطور رفتارکنند خوشحال میشویم,همان کار را بامردم بکنیم. مثلا خوشمان نمی آید کسی جزییات ما را در نظر بگیرد و پشت سر ما بد بگوید یا ما یا مارا عیبجویی کند.
قرآن میفرماید: “وای بر هر عیبجوی طعنه زن ” اگر از کسی پیش شما تعریف کردند اشکالی ندارد, تصدیق کنید. اگر تکذیب کردند, چنانچه علم دارید تکذیب غلط است دفاع کنید و اگر علم ندارید ساکت بنشینید.
با سلام مجدد، در انتهای مطلب به این جمله برمیخوریم که:
با این حرف مرا هم به دام انداختند….
در چنین شرایطی بخصوص وقتی که در وضع مشکلی قرار بگیریم چه باید کرد
برای مثال با عده ای از همکاران که ادامه کار و شغلمان به تصمیم آنها بستگی دارد یا فامیل نزدیک و بزرگتر از ما که احترامشان بر ما واجب است. . …
البته به فرموده؛ در انجام کار درست نباید از فقر و بیکاری و مریضی و … بترسیم و خدای ناکرده عمل بر خلافی انجام دهیم و لی بهر حال در این گونه موارد به راستی چاره چیست آنهم برای همچون مایی که در ابتدای راه هستیم؟
این مورد غیبت همه روزه برایمان اتفاق می افتد . در محیط کار با برخورد با دوستان با معاشرت ودر زندگی عادی با همسر و فرزند. جقدر عالی بود به محض شروع چنین محاوره ای می توانستیم بگوییم برایم جالب نیست ویا با افراد نزدیک تر بگوییم غیبت نکن. ولی متاسفانه نفس لذت می برد با غیبت ویا شرکت در ان مرتبا تاکید می شود من بهترم من جنین صفتی را ندارم یا قابل ترم یا بیشتر می دانم ومی فهمم …. خلاصه خدا به من کمک کند جون ضعیفم خوبی های دیگران را نمی بینم و فکر می کنم خودم ان نقاط ضعف را ندارم.
باسلام, همیشه اطرافیانم می گفتند فلان فرد در خانواده اصلا “پای غیبت خوبی” نیست, وقتی ما رغبت و اشتیاق نشان ندهیم به شنیدن غیبت, طرف صحبتش را ادامه نخواهد داد.این تجربه شخصی خودم است.
به نام خدا
با سلام
تجربه شخصی من در شرایط مشابه مورد بحث مقاله یا کلا در هر تعاملی با دیگران این است که افراد از اینکه نظری مخالف بشنوند ناراحت نمی شوند ,انها وقتی ناراحت می شوند که :
۱-احساس کنند شخص مخالف می خواهد به انها درس بدهد.
۲-احساس کنند شخص مخالف می خواهد خودش را مبری از عیب نشان بدهد.
۳-احساس کنند که مورد قضاوت (منفی ) شخص مخالف قرارگرفته اند.
من فکر می کنم اگر در نیت ,رفتار وگفتارمان القای برتری نباشد ,بتوانیم بدون داشتن دغدغه از رنجش کسی (علی الخصوص مهمان که استاد سفارش فرموده اند باید راضی و خوشحال از منزل میزبان برود)نظرمان را بیان کنیم و از حق فرد غایب دفاع کنیم .
در مواجهه با موقعیتهایی شبیه سناریو مقاله ,شاید به خاطر اینکه ناخودآگاهم دوست ندارد ادم ها (از جمله خودم )همدیگر را تخطئه کنند ,فرض را بر این می گذارم که نیت دیگران تخریب شخصیت دوست من نیست و قصد انها فقط بیان تعریفی از یک جریان است .با این رویکرد با انها وارد یک گفتگو منصفانه می شوم در پاسخ به این سوال که ” «راستی، بگو ببینم، تو مدت زیادی با این خانم کار میکردی، حتماً کار کردن با او خیلی سخت بوده، تعریف کن !» حتما از اینکه این خانم اولین موقعیت کاری را برای من فراهم کرده اند واین چه ارزشی برای من داشته و هر چیز دیگه ای که فکر کنم با گفتنش امکان دیدن دوستم از منظر من برای انها ایجاد خواهد شد را خواهم گفت .
با سلام
امروز که داشتم دوباره خوانی میکردم این مطلب مفید رو یاد مهمونی که ماه قبل منزل خانم جوانی دعوت شدیم افتادم. وقتی وارد منزل ایشان شدیم یکی از دوستان این خانم … زودتر از ما اونجا بودن .از بدو ورود متوجه خندیدن زیاد میزبان و مهمونای دیگر شدم .کمی بعد همکار میزبان منظور خانم مسن به من گفت ببینید میزبان چطوری لباس تن من کرده .وقتی نگاه دقیق کردم متوجه شدم طرز ارایش و لباس خانم کمی غیر عادیست .یک ان من هم خنده ام گرفت ولی بلافاصله متوجه شدم که خدا داره منو نگاه میکنه و دوربینها هم دارن فیلمبرداری میکنن .یادم افتاد که خدا چقدر از تمسخر کردن دیگران متنفره وخیلی تعالیم دیگر. خلاصه این داستان تا اخر شب بین میزبان و بقیه ادامه داشت . وقتی برگشتم با خودم فکر کردم چه میزبان مهربون و خوشرویی بود چقدر بمن خوش گذشت ولی حیف که میزبان بخاطر اینکه به مهموناش خوش بگذره کسی رو سوزه کرده بود بخاطر اینکه مهمونیش گرمتر بشه.اما خدا رو شکر من نزد خدا شرمنده نبودم چون خدا رو کنار خودم حاضر دیدم و کاری نکردم که عذاب وجدان بگیرم.ولی با خوندن این مطلب متوجهشدم که نباید سکوت میکردم و خیال خودمو راحت میکردم که من دارم برخلاف اینا رفتار میکنم و اتفاقا با این خانم خیلی هم مهربون صمیمی بودم .باید با مهربونی بهشون میگفتم که کارشون درست نیست حتی اگر از این حرف من خوششونم نمیومد .من طبق تعالیم رفتار کردم اما کامل نبود
با این حرف مرا هم به دام انداختند به نظر من در این هنگام شخص میز بان میتواند تمام خصوصیات خوبی که از فرد مورد نظر میداند را عنوان کند و در انتها بحث را هم عوض کند .به این ترتیب دیگران هم رنجشی نخواهند داشت.
از راهنمایی های کلیه دوستان سپاسگزارم
مساله دیگری که به نظر من مهمه میزان ایمان و توکل ماست. ادلمه کار و شغل ما مادامیکه من به وظایفم عمل کنم دست خداست نه دیگران . اگر فکر کنیم کار من دست انسانهاست و اگر با این افراد بد رفتار روزی من قطع میشود خودبخود ضعیف برخورد میکنیم. ولی اگر بدانیم که دیگران خودشان هم کسی نیستند و ممکنه در عرض یک روز موقعیتشان را از دست یدهند شجاعانه تر میتوانیم عمل کنیم. کسی که چنین طرز فکری دارد با تملق و چاپلوسی فاصله دارد.
با سلام .
با تشکر از مطلب زیبا یتان .
من اگر در چنین موقعیتی قرار بگیرم سعی می کنم عکس العملی از خود نشان دهم که خدا ازم راضی باشد . تقریبا چنین موقعیتی برایم پیش آمده بود که یکی راکه در آن محل نبود مسخره می کردند ومی خندیدند خیلی از رفتارشان ناراحت شدم واز طرف دفاع کردم بعد حاضرین از من ناراحت شدند وحالا حدودا دو ماه است به خاطر همین موضوع با من حرف نمیزنند . از کارم ناراحت پشیمان نیستم .چون من به خاطر رضایت خدا آن کار را کردم . با تشکر
From my point of view ,we need to defend and bring up the good quality of the person people are talking about. But the challenge is we should not fight and force people or our friends to follow what we say and make them believe to do what we say ,it might get into uncomfortable situation and go out of control. Just twisting the conversation with a new subject would be helpful. Recently when my friends are trying to get me in the conversion which requires speaking ill of people ,I openly would let them know that I am thinking and practicing,And they let go off me and don’t push. To be honest they like it too since nobody wants to be judged and its working.
با تشکر از متیس عزیز،
در مواجهه با چنین شرایطی، به عمل درآوردن اخلاق صحیح کاری است بسیار دشوار…
در این شرایط اگر بحث را با جملاتی خنثی که نه جنبه تأیید و نه تکذیب داشته باشد، شروع کنم، به من این فرصت را میدهد که با ملایمت نقاط مثبت فرد غایب را متذکر شوم. اگر نظرم را با مخالفت مستقیم شروع کنم باعث میشود که شنوندگان حالت دفاعی به خود بگیرند و به آنها القا شود که از موضع بالاتر مورد عتاب و خطاب قرار گرفته اند. ضمن اینکه ممکن است در مواردی من نیز دست به چنین کاری زده باشم که این را به ذهن می آورد که در حال شعار دادن و خودنمایی هستم. اما اگر جمله ام را با الفاظی مثل اینکه : شاید اینطور به نظر برسد… یا ممکن است این مورد به ذهن بیاید… اما…، یا اما باید این را هم در نظر داشت که… و در اینجا به شکلی منطقی در مورد نقاط مثبت فرد غایب صحبت به میان بیاورم، عکس العمل منفی کمتری را برای من به دنبال داشته است. البته باید به یاد بیاورم در مواردی که در ناخودآگاهم از این نظر که من بهتر از سایرین به اخلاقیات عمل میکنم، احساس برتری نسبت به کسانی داشته ام که در حال غیبت کردن بوده اند با عکس العملی منفی مواجه شده ام اما در مواردی که از سر ناتوانی، از صمیم قلب از مبدأ کمک گرفته ام، نتیجه معمولأ مثبت بوده است.
با تشکر از متیس و دوستان بسیار عالی بود و من رو واداشت که در مورد بعضی از برخودهای نا عادلانه در مورد افراد غایب و یا حتی حاضردر جمع به فکر برم
در بعضی از موارد مشابه که برای من پیش آمده گاهی می ترسم که دل مهمان هارو بشکنم و یا بی احترامی بشه و بجای اینکه اوضاع رو خوب کنم جو بد تری رو درست کنم گاهی که در لحظه از خدا کمک می خواهم برای انجام برخورد صحیح و نیت ام رو پاک می کنم موفق تر هستم
البته در موضع کاری انتقاد پیش می آید و گاهی لازم است ،اگه به توهین یا هر بحث منفی کشیده نشه
به نظر من هر شخصی در مورد اشتباهی که در اطرافش اتفاق می افته نباید ساکت بشینه بلکه باید در حد امکان برخورد صحیح از خوداش بروز بده
با تشکر فراوان از متیس وتوصیه ها
من فکر می کنم چنانچه بتوانم بر میل غیبت کردن درچنین جمعی از پس خودبر بیایم،لازم است به نحوی که اوقات مهمانانم هم بد نشود و کلا جو مهمانی به هم نریزد از فرد غایب دفاع کنم،یعنی هم عمل خوب غیبت نکردن رارعایت کنم هم رعایت حال مهمانان خود را بکنم طوری که به انها هم بد نگذرد.
با سلام و تشکر ،
یکى از صفات بارز مردان حق ، داشتن شجاعت است . همه مى دانیم لازمه داشتن شجاعت عمل به حقایق الهى و رام کردن
نقاط ضعف صفاتیمان است . در سناریو هاى زندکى هر کدام کم و بیش متوجه شده ایم که چطور عمل
مى کنیم ( مقالاتى از این دست اتفاقات و صحنه هاى قبلى را پر رنک میکند) . من حتى با خواندن این مقاله
ضربان قلبم تند شد . بارها جلوى رویم از من انتقاد شده که أبدا صحت نداشته ولى در ان لحظه آنقدر
خودم را دست کم و ناتوان حس کرده ام که از خودم دفاع نکردهام . بعدش به شدت از خودم از طرف مقابل
و زمین و زمان دلخور شدهام . براى خوش أیند دیکران از همه چیزم مایه گذاشته ام . با این ضعف شدید
اخلاقى چطور از حق دیگران دفاع کنم ؟ مى دانم رَآه بسیار طولانی در پیش دارم و هر بار هم یک حرکت
کوچک با نیت مبارزه با نفس برداشته ام یکتاى بى همتا پاداشهاى بسیار گرانبها داده و نشان داده
که کارم درست بوده و با اینهمه ضعف مرا رها نکرده و تنها نگذاشته ، همین باعث شده که نا امید نشوم ،
البته نا گفته نماند که عیب هاى دیگرم هم شدید هستند و دایم در طى روز به یک نحوى با انها در گیر
هستم و تنها با امید به او و انجام ذکر و فکر و تعلمیات معنوی استاد جلو میروم .
اکر کسى رَآه کارى براى مشکل من سراغ دارد بسیار سپاسگزار مى شؤم .
باسلام و تشکر از متیس عز یز و راهکارهای دوستان و عطار عزیز برای عمل صحیح باید هوشیارانه و جدیت و کمک از مبدا بدون ترس و یا تایید و تکذیب رضایت یکتا را جلب کنیم. همیشه بخاطر داشنه باشم.
با سلام و تشکر از زحمات شما همیشه سعی میکردم در مجلسی که غیبت هست سکوت کنم ولی مدتهاست که گفتار استاد الهی که فرمودند اگر علمی دارید دفاع کنید دفاع میکنم
در پاسخ به مشکل شهلا ، خیلی نمی توانم نظر دهم زیرا من برعکس ایشان شدت دفاع از حقم زیاد است ، یعنی اگر قدرت داشته باشم دوست ندارم از کسی بخورم طوری که اخیرا گاهی فکر می کنم به این شدت دفاع ازحق می تواند نشانه ضعفی در من باشد ونهایتا به این نتیجه رسیدم که می تواند از غرور زیادم باشد که انقدر درصورت امکان از حقم دفاع می کنم .با این توضیحات من وقتی ازخودم دفاع نمی کنم که یا قدرت نداشته باشم یا فکر کنم این کار به ضررم ( مالی ، محبویتم ،ابرو یم، به خطر افتادن منافع افرادی که دوستشان دارم و…)،تمام خواهد شد .به نظرم شهلا باید ابتدا بگردد ببیند ریشه این ضعف از چیست ؟انوقت روی ریشه کار کند ، غالبا ما خیلی علاقه داریم محبوب القلوب باشیم یعنی دیگران ما را دوست داشته باشند ، مرتب از ما تعریف کنند ، به همین دلیل خیلی وقتها کوتاه می اییم یا سکوت می کنیم یا بیش از حد مایه می گذاریم ،چون نمی خواهیم ازچشم دیگران بیفتیم ، درصورت داشتن چنین اشکالی باید نگران باشیم با ادامه این ضعف ممکن است از چشم دیگران نیفتم اما خیلی احتمال دارد از چشم خدا بیفتم ، لذا درمرحله باید اول به خودمان تلقین کنیم ، من باید ازچشم خدا نیفتم ،باید ببینم رضایت او چیست ؟ حال اگر رضایت او را به جا اوردم اما دیگران ناراحت شدند چاره ای نیست ، البته اغلب می شود با هنر تدبیر کاری کرد که هم خدا راضی باشد هم خلق خدا ازار نبینند، ولی اگر هم ناراحت شدند رضایت خدا بر رضایت مردم صد درصد ترجیح دارد .
با سلام وتشکر فراوان از متیس عزیز ودوستان گرامی
من اگر به جای خانم میزبان بودم، وقتی مهمان ها شروع به غیبت کردن همکار غایب می کردند، با لحنی دوستانه می گفتم:
« کاش اوراهم دعوت کرده بودم، درآن صورت الان جمع دوستانه تری داشتیم، بخصوص که او نقاط مثبت زیادی هم دارد که می توانست در این جمع دوستانه بیشتر به چشم بیاید.» منظورم این است که در این مواقع، بسته به شرایط ، باید ترفنداستفاده از کلمات مناسب ومؤثررا به کار برد که هم جو عوض شود وهم رنجشی پیش نیایدوغیبت کنندگان هم چه مهمان باشند وچه غیرآن ،بطور ضمنی حد خود را بشناسند.
با توجه به دروس استاد دو نکته به نظرم میرسد؛ به نقل مضمون
١-اگر جلوی ما از کسی غیبت میکنند و ما میتوانیم بر صدددفاع برایم میبایست اینکار رو بکنیم
٢-سالک باید در جامعه باشد در ارتباط با اجتماع سیرکمالش را طی کند و باعث شود دیگران اگر از او درس نمیگیرند، عبرت بگیرند.
نتیجه گیری من این بود که ما میبایست در رفتارمان تعادل بین این دو گفتار رو رعایت کنیم. یعنی:
١-بطور مودبانه، مهربانانه در جواب سوال مهمانانمان بگویم علیرغم تجربه ای که شما داشتید، این فرد خیلی به من خوبی کرد و…. ( یعنی اینکه ما وظیفه شرعی، عرفی و اخلاقی خودمان را مقابل این فرد انجام بدیم و در این راه از خدا کمک بخواهیم و نتیجه را نیز به او واگذار کنیم)
کامنت ۴٩ راهکاری بسیار خوب و عملی رو بیان کرد که من واقعا بشخصه لذت بردم و در آینده استفاده خواهم کرد. (این راهکار جزو روش نوین مذاکره در کتاب های اصول و فنون مذاکره ی امروزی مطرح میشه – “برای حل مشکلات با آدمها باید به مشکلات حمله کنیم نه به آدمها”
Separate the people from the problem- Attack the problem without blaming the people.
٢-بواسطه اینکه آنها دارند غیبت میکنن و کار غیر اخلاقی میکنند نمیباست با آنها رفتار تند بکنیم و پیش خود بگویم از دست دادان چند تا دوست یا همکار و حتی مهمتر مهمان که “چون غیبت میکنند آدمهای خوبی نیستند” برای من مهم نیست.
اگر همیشه بخواهیم در مواجهه با دروسی که خدا در پیش روی ما قرار میده تا ما به کمال برسیم، با اجتماع اطراف خودمان تند برخورد بکنیم و همه را از دست بدیم، پس دیگه اجتماعی دور و بر ما نمیمونه که در کنارش سلوک کنیم! سیر سلوک کنار چند نفر با اخلاق که هنر نیست ( چون میدونیم اکثریت زیاد جامعه در حال حاضر خلاف اصول اخلاقی شرعی و عرفی رفتار میکنند)
البته ناگفته نماند که استاد در جایی مطلبی فرمودند که به طور دقیق یادم نیست ولی برداشتم این بوده که از دست دادان چند تا آدم و رابطه نا مفید و بی ارزش اهمیتی نداره – پس مسلما مواردی نیز شاید لازم باشد که بعضی از رابطه های مضر را با اطرافیانمان قطع کنیم اگر باعث باشد که همرنگ آنها شویم و یا آنها در ما تاثیر بد بگذارند . ولی در مورد اینکه در هر جمعی که توش غیبت شد ما بخوایم برخوردی تند بکنیم که دیگران را برنجونیم و به قیمت از بین بردن آن رابطه تمام شود- مانند مثالی که در داستان زده شد ، من بعید میدونم لازم باشه.
به نظر من باید تعادل را باید رعایت کنیم. خیر الامور اوسطها
با سلام وتشکر از متیس و همه دوستان خیلى استفاده کردم
چند نکته به ذهنم رسید خدمتتون مطرح کنم
١-مدعوین مثل صاحبخانه روى مطالبى مثل غیبت کار نکرده اند پس صد در صد قضاوت کارشان را نمى شود کرد.
٢-نمیشه خیلى متعصبانه برخورد کرد چون امکان داره جان کلام رو نتونیم ادا کنیم و باعث رنجش دیگران بشیم ولى با خوشرویى و رندى و توجه درلحظه براى طلب کمک مبدا،که کمکان کند آن رفتار متعادل و شایسته سلوک را براى پاس کردن امتحان داشته باشیم بسیار کارآمد است.
٢-اگر خودمان را مثال بزنیم غالبا حساسیت در دیگران برطرف میشه و به دیدگاه یک موضوع فکرى عملى بهش نگاه میکنند مثلا بیان این موضوع که من وقتى بد دیگران رو میگم احساس سنگینى وناراحتى وضعف میکنم و وقتى خوب دیگران رو میگم احساس سبکى و خوشى و آمادگى براى پیشرفت وبخشش میکنم میتونه براى دیگران قابل درک باشه.
٣-نباید فکر کنیم این امتحان ساده است و ازش بگذریم چون شاید این موضوع ،الان از نظر خداوند خیلى مهم است .
۴-در متن گفته شد مدعوین از نظر کارى برایم مهم بودند نباید دچار شرک خفى شد زیرا خداوند صاحب زندگى ماست پس باید شجاعت اخلاقى داشت وصحبت کرد اما شجاعت مى تواند با اتکا به بزرگى خدا حتى با حفظ آرامش باشد.
با عرض سلام و خسته نباشید , ممنون از همه زحماتی که میکشید و این مطالب مفید را در اختیار ما میگذارید , بسیار مطلب آموزنده و قابل تفکری بود , چون
کم و بیش برای همه ما پیش میاید و گاهی اوقات در مواجه با این مسائل ناتوان میشویم و نمیدانیم که چه واکنشی بهتر است . به هر حال باز هم سپاسگزارم .
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامی
متاسفانه غیبت ابعاد و پیامدها و عکس العمل های زنجیرواری در خودش داره.
از یک طرف چطور در غیبت های دستجمعی که این روزها بسیار محبوب هستند شرکت نکنیم.
از طرفی چطور با این غیبت کننده ها رفتار کنیم بطوریکه حق کسی ضایع نشه.
از طرف دیگر در مقابل کسی که در موردش غیبت میشه چه حقوق و وظایفی داریم.
درست مثل یک دستور پخت برای تهیه ی غذایی خوشمزه که ریز و بم ها و فوت و فن هایی داره که یک اشپزماهر باید اونهارو بلد باشه.
اجتهاد در امور اخلاقی و رفتار صحیح در اجتماع لازم به سرمایه گزاری از قبل داره.
مثال:
اگر من به عنوان شخصی که به غیبت کردن معروفه، در چنین جمعی شروع کنم به دفاع از کسی که در موردش غیبت میشه، میتونم باعث عصبانیت میهمانانم بشم. در صورتیکه اگر به درستی و صداقت و نوع دوستی معروف باشیم ، طرفداری از شخص مورد غیبت بسیار مورد پسند میهمانانم میشه . کما اینکه شاید اونها اصلا در منزل من با توجه به روحیاتم اصلا در غیبت ر و باز نکنن.
پس برای رفتار صحیح در اجتماع شعار دادن و دفاع نا بجا و سرد و خشن ویا راهنمایی دیگران نه تنها درست نیست، بلکه میتونه دیگران رو حساس کنه و حتی باعث بشه ما رو دیگه به جمع خودشون راه ندن…
به نظرم رفتار صحیح با دیگران یک هنره و لازم به دانش داره که همگی اون در دروس استاد الهی هستند.
من شخصا به هیچ وجه به درستکاری و یا صداقت معروف نیستم و در این کیس به خصوص خیلی فکر کردم که از اون شخص دفاع میکردم ووو. اما این دفاع من به چه لحنی باشه و با چه زمینه سازی و برنامه ریزی صورت بگیره. دل میهمان هام رو بشکنم و خودم رو به عنوان کسی که فقط بلده شعار بده جا بزنم و یا اینکه به حقوق و وظایفم عمل کنم و همه ی جوانب رو در نظر بگیرم.
استاد الهی نمونه ی محبت و افتادگی و معروف به نوع دوستی و خیرخواهی بودند و هستند ولی در هیچ کجا به کسی نهیب نزدند و یا شعار ندادند . ما فقط با رفتارمون میتونیم دیگران رو متوجه کنیم که چه رفتاری را دوست داریم و بسیاری از برخورد های دیگران نتیجه ی اعمال خودمون هستند.
ممنون
با تشکر از م ف ، توضیح شما در رابطه با نقطه ضعف بزدلى کار امد بود. البته همانطور که فرمودید ریشه اکثر
عیوب از غرور و افراط و تفریط نقطه ضعف کمبود اعتماد به نفس مى اید . حرفهایتان مؤثر و عملى بود .
یاد اورى اینکه رضایت کى مهم تَر است !!!!!
Dear Maryam,
With thanks for your suggestion,
it is a very good idea, but you may have had
kind of experience during gathering with people or friends
in which such encounters cannot work properly. I mean it depends on situation/people
and other factors. By the way, as you recommended, it would be our obligation to do the same as much as we could.
با سلام و تشکر از متیس عزیز
با خواندن قسمت اول مطلب که، مهمانها ازنظر کاری برای میزبان اهمیت خاصی داشتند ،برایم خیلی پر رنگ شد یعنی متوجه این نکته شدم که معمولا با تمام عقیده و ایمانی که ممکن است داشته باشیم باز وقتی منافع مادی مطرح میشود منافع اخروی را به نوعی فراموش میکنیم یا با حیله های نفس توجیه میکنیم فکر میکنم اگر در آن لحظه یاد خداکنیم و از او بخواهیم که کار درست و حرف درست چیه یعنی منافع اخروی را سرخظ ذهن بگذاربم حتما از مبدا کمک میشویم .
با سلام و خسته نباشید به متیس عزیز و سپاس فراوان از تهیه کنندگان مقاله حاضر نکاتی بنظر حقیر رسید که شاید لازم باشد بخصوص به تهیه کنندگان مقاله منتقل شود و بنظرمیرسد بد نباشد در خصوص آنها نظرات خوانندگان مقاله را نیز بدانم بدین شرح :
۱- در خصوص سوال اول : اول اینکه موافق نیستم صحبتهایی که دریک میهمانی میشود با نیّت غیبت باشد! و بنابر این پاسخهای من به سوال اول عبارت بودند از :الف)خیر، چون تمام حرفها یک گفتگوی عادی در مهمانی بوده است . ب)خیر، برای آنکه همه در جریان این مطالب بودهاند و ممکن بود حتی در حضور شخص هم مطرح شود. ج)خیر، برای آنکه صحبت ها به نیت ضرر زدن به آن فرد نبوده است . بعلاوه دال)بله، چون نکاتی که مطرح می شوند بیانگر نقاط ضعف شخص مورد نظر است! در اصل انگیزه های انسانها و بخصوص در این میهمانی همواره ترکیبی هستند از منفی و مثبت! « بنظرم هر واقعه ای در لحظه ای که رخ میدهد جوانب متفاوتی میتواند داشته باشد؛ ظرف ذهنی مان ممکن است یک نکته کاملا مثبت را منفی تلقی کند و بالعکس!» با این توضیح که ” هرچند اشخاصی که در میهمانی حاضر بودند؛ نکات اخلاقی یا ضعفهای اخلاقی یک نفر غایب در میهمانی را آنالیز میکردند؛ اما، اولین انگیزۀ حاضرین در هر میهمانی «شادی» جمعی است! و بر همین اساس سعی جمع حاضر در میهمانی ارائه نکات شادی آمیز و آگاهی بخش است! حال فرض کنیم همین شخص ِ غایب نیز در میهمانی حاضر بود! واضح است که آن میهمانان جمع و شادی خویش را تباه نمیکردند بلکه همگی به شادی ادامه میدادند و احتمالا همان نکات منفی اخلاقی را در مورد سوم شخص دیگری که در جمع حاضر نیست مطرح میکردند! در واقع نکته اینجاست : ” در میهمانی ها میهمانان با نَقل کردنِ مطالبی در خصوص “اشخاصِ ناشناس” یا ” اشخاصی که در جمعمان حاضر نیستند” سعی در ارائه نظراتشان در خصوص نکات منفی ای دارند که با آنها مواجه هستند! و با خندیدن به آنها ؛ سعی در ردّ آن صفات و شخصیتهای منفی دارند! ———————— نتیجه : اول اینکه : به همان اندازه که لازم است در جمع میهمانی هایمان اصول اخلاقی را رعایت کنیم؛ به همان اندازه هم لازم است « بدی » را به عنوان یک عارضۀ ناشی از سوء استفاده اشخاص از اختیارشان « بد» بدانیم و با طرفداری یا دفاعِ بی حاصل از کسانیکه در میان یک «جامعه» هرچند کوچک به «بَدی» مشهورهستند! خود را « طرفدارِ “بدی” » معرفی نکنیم! دوم اینکه : با پذیرفتنِ این حقیقت که « بَدی» میتواند برای هرکسی عارض شود و یا به هرکسی میتواند سرایت کند؛ سعی کنیم بپذیریم که شخصی خارق العادّه و تافته ای جدا بافته نیستیم؛ اما ضمنا؛ با لحنی محبت آمیز و به نحوی قلبی و درونی، ایمان خود را به اینکه هر کسی ممکن است اشتباهاتی داشته باشد و اینکه ممکن است همین خطاهارا « خودِ من » هم داشته باشم اعلام کنیم ( سوم اینکه ) : این را بدانیم وظیفه ما مبارزه با نفس اماره خویش است و این وظیفه گاهی ابعادی اجتماعی هم دارد از قبیل ِ : تایید نکردن اشخاصِ منفی! تطهیر نکردنِ خطاهای دیگران ! کتمان نکردنِ حقایق! دفاع از حق در هر مقامی به میزانِ وسع به این معنی که « همانقدر که آن شخص غایب محق است؛ اشخاص حاضر در میهمانی هم ممکن است محق باشند! چهارم اینکه : یکی ازتفاوتهایِ یک دانشجو با یک غیر دانشجو ! در همین است که درک کند بُعد اجتماعی و فردی ِ « روح » با همدیگر « هم ارزش » هستند! به عبارت دیگر موازنۀ چهار رکنِ « جسم-روح-دنیا( جامعه مادی و اجتماع هم جزئی از دنیاست)- عقبی» را لازم است کوشش کنیم تا رعایت کنیم! و حق نداریم به بهانۀ رعایت اخلاق و بُعد روحی خویش ، حق اجتماع خویش را نادیده بگیریم. یکی از حقّه های نفس اماره هم همین است که : همه حق را به « خود » میدهد و خودرا بیش از سایرین محقّ میداند!!!
با سلام و خسته نباشد.
به نظرم ما باید در هر موقعیتی اول به این فکر کنیم که الان یکتا از من چه رفتاری میخواهد
و تا به حال چه چیزهایی درس گرفته ام و رفتار و گفتاری که میخواهم انجام دهم را تطبیق دهم با درسها ،اگر هر رفتاری که به یاد او و حاضر بودن وجودش انجام دهم مطمئنن هم جرات پیدا میکنم و هم متعادل حرف میزنم و حتما کمک از مبدا دارم ،ضمن اینکه از قبل اگر رفتار خودمان با دیگران همیشه با یاد یکتا بوده باشد اشخاص مقابلمان ما را میشناسند و به خودشان اجازه غیبت کردن در میهمانیه ما که هیچ بلکه هر کجا که ما باشیم رفتاری را از خودشان بروز میدهند که اکثرا از ما دیده اند،یعنی با احترام رفتار میکنند حتی اگر عادت به غیبت و شوخی و مسخره کردن داشته باشند.یک مورد مهم هم از قبل توجه به نیت خودمان و با عشق به یکتا و بندگانش و جو صمیمی درست کردن میهمانی میتواند جلوی این رفتارهای ناخوشایند را بگیرد.با تشکر از زحمات متیس بلاگ و دست اندر کاران.
سلام به همگی دوستان.
به نظرم برای جلوگیری از این رفتار ،دفاع از حق غایب ،نه آنکه حق بگردنمان دارد که حتی اگر هیچ حقی هم ندارد یا حتی به ما بدی هم کرده باشد وظیفه ماست،ه به شرطی که بتوانیم در حد تعادل دفاع کنیم نه یک حق دیگر هم بگردن خودمان بیاوریم.با نرمی و ارام اما قاطع میتوانیم دفاع کنیم وگرنه اگر مطمئن نیستیم بهتر است سکوت کنیم،سکوتی که در درون با صداقت به یکتا بگوییم شما میدانید که دلم میخواهد دفاع کنم اما توانو قدرتش را ندارم،آنوقت است که ناراحتی وجدان نداریم،که در درس آمدز میزبان از سکوت خودشان عذاب وجدان داشتند.
سلام.
در جواب دوست گرامی کامنت ۷۰
چون درخواست فرمودید خوانندگان نظرشان را بدهند مینویسم:
به نظر من این طرز نگاه حیله نفس است. پس شما غیبت را چگونه تعریف میکنید؟
شادی جمعی یعنی چه؟ شادی باید مشروع و خداپسند باشد نه به این صورت با بدگویی از فرد غایب. حتی اگر این فرد در این جمع میبود و این صحبت ها را میشنید و خودش هم میخندید تا حدی این شادی صحیح است که دلش نشکند.
اینگونه شادی ها به نظر من تا حدی درست است که قاعده ‘با هم’ خندیدن در آن رعایت شود نه ‘به هم’ خندیدن.
ممنون
با سلام وتشکر از همه دوستان وزحمات دست اندر کاران
Iliashid عزیز، با عرض ادب واحترام، فرموده اید:«اولین انگیزۀ حاضرین در هر میهمانی «شادی» جمعی است!» درست است ، ولی به نظر من تأمین این شادی از طریق تمسخر دیگری وخندیدن به او خدا پسندانه نیست. یکی ازمفاهیم (غیبت)، طبق تعلیمات استاد الهی، جلب نظر منفی دیگران نسبت به شخص غیبت شونده است ، بنا براین اگر هم اصرار داریم شادی جمعمان را بر مبنای اشاره به نقطه ضعف های دیگران وخندیدن به آنها قرار دهیم، مثلا شایدبتوانیم بگوییم:« دوستی داشتم که چنین خصوصیات عجیبی داشت ، یا یکی از آشنایان ما….»ولی فکرنمیکنم حق داشته باشیم در مورد شخصی خاص وآشناکه افراد حاضر درجمع اورا می شناسند،ولو اینکه محبوب دیگران نیست،این کار رابکنیم، یعنی او واعمالش را سوژه خندیدن خود قرار دهیم.
با تشکر از مطالبتان که غالبا مفید وحاکی از نکته سنجی است.
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامی
ایلیاشیدعزیز از کامنت ۷۰ شما ممنونم. به نکات خوبی اشاره میکنید.
ممنون
در مورد کامنت ٧٠
من هم وقتى خودم رو در قانون طلایى قرار میدم یعنى خودم رو به جاى شخصى که مهمانى نبوده ولى رابطه همکارى و دوستى با مدعوین داشته فرض میکنم میبینم ناراحت میشدم که پشت سرم با حالت تضعیف و تمسخر من نقاط ضعفم را صرفا براى اوقات خوش و به بهانه آگاه سازى بیان کنند .
اتفاقا چون براى خودم نمى پسندم باید با این موضوع مبارزه کنم.
ازنویسنده کامنت ۷۰ خیلی ممنون می شوم اگر بفرمایند از نظر ایشان غیبت یعنی چه ؟ چون خیلی دقیق متوجه تعریف ایشان از غیبت نشدم . تعریفی که من در ذهن خود دارم یعنی صحبت درباره فردی که در جمع حاضر نیست حال چه به نیت مسخره کردن او باشد چه به نیت تحقیر وخراب کردن او باشد چه …، حتی در کتب اخلاقی اسلامی خوانده ام که تعریف از شخص غایب هم جایز نیست زیرا شاید او راضی نباشد درباره فلان صفت خوب او مثلا سخاوتمندی ، دست خیر داشتن او و… دیگران بدانند؛ چه برسد به اینکه عیوب شخص غایبی را برای سرگرمی جمع وخوش گذشتن به انها مطرح شود !
با مطالعه مقاله فوق در بدو امر نکات و مطالبی به ذهن متبادر میشود که ظرف ذهنی ما بوسیله آنها شکل گرفته است از قبیل :
۱) تعریف غیبت ، ۲) میهمان نوازی ،۳)خدمت به خلق ،۴) پرورش فکر صحیح و غیره.
و قطعاً چنین مفاهیمی با مراجعه به منابع گوناگون قابل دسترس هستند . بطور مثال غیبت از نظر مفاهیم دینی و فلسفه استاد الهی دارای مضمونی این چنین است : ” « اشاره ، بازگویی یا افشاء نقاط ضعف یامنفی شخصی که حضور ندارد ،در یک جمعی که اورا میشناسند به نحوی که وجهه اش خراب شود!یا موجب سوء برداشت درباره آن شخص غایب شود! البته ممکن هم هست چیز بدی را در خصوص شخص نگوییم اما آن شخص راضی به فاش شدن آن مطلب در نزد دیگران نباشد! ویا اشاره به زوایایی از شخصیت شخصی غایب به نحوی که موجبِ برداشت غلطی از او در یک جمع شود ! و البته همۀ اینها به نیّتِ شخصِ گوینده و رابطه افراد حاضر در جمع با او و شنونده دارد!در اغلب موارد گوینده غیبت هدفش( نه الزاماً نیتش) اینست که در یک جمعی به اصطلاح گُل کند! یا اینکه میخواهد کسی را پایین تر از خودش نشان دهد یا اینکه با اشاره به ضعفهای آن شخص غایب خودش را به حد او برساند یا بهتر از او نشان دهد!!!» ”
ویا دوست عزیز « ش.گ » فرمودند : ” یکی ازمفاهیم (غیبت)، طبق تعلیمات استاد الهی، جلب نظر منفی دیگران نسبت به شخص غیبت شونده است “،و بنظرم معیار سنجش چنین چیزی «خیلی خصوصی» میشود یعنی بستگی زیادی به نیّت درونی شخصِ گوینده و سپس به «نیّت شنونده » دارد!زیرا اینکه نظر اشخاص به یک نکته منفی جلب شود خیلی بستگی به : “طرزفکریا همان پرورش فکری” و ” دیدگاه” و ” نحوۀ عملکرد ذهنی ” ما دارد؛ چه بسا یک رویدادِ ظاهراً منفی اتفاق بیافتد اما با یک دیدگاه مثبت برداشتی مثبت از آن بکنیم! در حالیکه وقتی دیدِ ما نسبت به موضوعی منفی باشد جز نتایج منفی برداشتی عایدمان نمی گردد.
با سلام و سپاس فراوان از متیس عزیز و همه کسانیکه درارائه مفاهیم معنوی چنین با جدّیت و همتی عالی فعالانه قدم بر میدارند .
در پاسخ به نظرات و سوالات مطرح شده درخصوص کامنت ۷۰ از همه دوستان ارجمند سپاسگزارم و شاید لازم باشد نکات زیر در توضیح کامنت ۷۰ بطور خلاصه مورد نظر قرارگیرد :
۱)در ذیل مقاله ” جزئیاتی که همه چیز را دگرگون می کنند” که در تاریخ «Saturday, August 1st, 2015:شنبه ۱۵ مرداد ۹۴» در سایت متیس منتشر شد نکاتی در خصوص نحوۀ نگاهمان به وقایعی از این قبیل به ذهن حقیر رسید که ارائه شد بخصوص توجه دوستان را به کامنتهایی که در پاسخ به کامنت ۲ ارائه شده است(کامنتهای ۲۶ و ۴۲)جلب میکنم! نکاتی از قبیل ” تلاش برای یافتنِ عیبی که در دیگران می بینیم؛ دردرون خودمان!” ویا ” قضاوت نکردن ” ویا ” توجه به پیامهای الهی که در هر لحظه برای ما ارسال میشود” و از همه مهمتر ” عواقب یا عکس العمل کاری که میکنیم و از اجتماع به ما بر میگردد!”
۲- در واقع بطور خلاصه میتوان گفت قانون طلاییِ ” رفتار در اجتماع ” در شرایط یک میهمانی که در آن ممکن است برخی موضوعات بصورتی ظاهرا منفی در خصوص ِ جامعه یا حتی یک فرد مشخص عنوان شود « ۳ وجهی » هستند!!!( خودمان! میهمانانِ حاضر در جمع یا میهمانی!! و شخصی که غیاب است و در موردش صحبت میشود!!!) حال آنکه ما در قانون طلایی فوراً « ۲ وجه» را در نظر میگیریم ( خودمان و شخص مقابل یا جامعه ای که در موردش فکر میکنیم).همانقدر که شخص غایب در جمع “حقوقی” دارد!( حقِ احترام و حفظ حُرمت-حق به نیکی قضاوت شدن- حق دفاع)؛ اشخاص حاضر در میهمانی هم “حقوقی دارند!! (حقِ احترام به شخصیّتشان – حق به نیکی قضاوت شدن در موردشان و با نیکی ازآنها استقبال کردن و پذیرایی کردن- حق دفاع- حق شنیده شدن نظراتشان)سوالی که در اینجا مطرح است اینست : ” اکر شخصی غایب در جمع یا یک میهمانی حق دارد از خودش دفاع کند و حق دارد که به او احترام گذاشته شود؛ آیا میهمانان از حق احترام برخوردار نیستند!؟” و ” آیا ما با قضاوت در این باره که سخنانِ میهمانان «غیبت» معنا میدهد و به روی آنها آوردن و عنوان کردن اینکه « اینکار آنها « غیبت » است؛ آنها را به عمل غیبت نیانداخته ایم؟” ویا اینکه ” اگر به نحوی مسئولانه تر با بیان برداشتی مثبت از نظرات میهمانان ؛ بتوانیم برای خودنتیجه بگیریم که « آنها قصدی مثبت دارند » ویا اینکه « در این رویداد نکته یا پیامی مثبت از مبداء الهی برایمان ارسال شده است » تا از اینطریق هم آنهارا ناخواسته قضاوت نکرده باشیم و هم به آنها فرصت تغییر یا اصلاح نیّت شان رابدهیم! و بدین ترتیب حقوق میهمانان خودرا نیز رعایت وحفظ کرده باشیم!
۳- در اصل بنظر میرسد رفتارِ یک دانشجوی معنوی لازم است با یک شخص متعصب متمایز باشد، لذا شاید بهتر باشد بجای رفتاری تحکّم آمیز یا همراه باتهدید وغیره؛ رفتاری همراه با محبّت و احترام برانگیز داشته باشیم تا دراطرافیان ما نوعی احساس نیاز و جاذبه همراه با پرسش درونی در مسائلی که ممکن است سهو و اشتباهی فکری درآن داشته باشند بوجود بیاید! درست مانند دانشجویی که منشِ تحقیق و پرسشگری اش برای فهم و درک خودش آنقدر زیاد است که ناخودآگاهانه جمع اطرافش را به فراگیری و مطالعه جلب میکند! بجای اینکه جنبه انتقادی اطرافیانش را برانگیزد!
دوست گرامی
چطور میتوان بدگویی داشت ولی نیت مثبت باشد!؟ به نظر من مانعه الجمعند. مثل اینکه در آن واحد آب هم گرم باشد و هم سرد!
به نظر من نیت “گل کردن” نیت خوبی محسوب نمیشود. یعنی من حاضرم به خاطر “افتخارطلبی” و ارضای غرور خودم دیگران را له کنم و این نیتی مثبت و یا حتی خنثی هم نیست.
ضمن اینکه نیت بد نداشتن به تنهایی کافی نیست. اگر خداوند چنین مقرر فرموده است که عکس العمل کارهایی که با نیت خوب و رضای او، منجر به عمل بد و اشتباه میشود را محو کنند از لطف شان است ولی این بدین معنی نیست که مساله “نیت-عمل” مهم نیست. اگر دقت کنیم در فصل ۱۷ راه کمال آمده است “دو عامل، سرنوشت انسان را تعیین می کند:نیت-عمل و مشیت الهی”. در واقع به نظرم تنها با “نیت خوب” به کمال نخواهیم رسید. عمل هم باید درست شود.
ضمن اینکه مساله حق و وظیفه با هم جفت هستند. از حقی برخوردارم درصورتیکه وظایف مربوط به آن را انجام دهم.
“برای برخورداری از حق احترام، انسان موظف است که به حقوق دیگران احترام بگذارد و این صفت را تا آنجا پرورش دهد که طبیعت ثانوی او شود.” مبانی معنویت فطری ص ۲۸
بنابراین برای برخورداری ازحق احترام، چه مهمان باشیم چه میزبان، باید به حقوق دیگران از جمله افراد غایب احترام بگذاریم. در غیر اینصورت باید پذیرای عکس العمل، عواقب و پیامد آن باشیم. ممکن است میزبان از باب بزرگواری و قاعده مهمان نوازی نرمش به خرج دهد ولی این رفتار غلط و نادرست من مهمان را نفی نمی کند.
در هر حال فکر میکنم نفس در تجزیه و تحلیل ها بسیار زیرکانه عمل میکند. باید مواظب بود.
موفق باشید
با شناخت ناقصی که از خودم دارم: خیلی مهمان نواز نیستم گاهی متعصب هستم با تحکم معتقدم خوششان از من نیاید که نیاید چه اهمیتی دارد. زبان تندی دارم و اکثرا کاسه داغتر از آش می شوم در دفاع از دیگران . حتما در چنین شرایطی ! فی البداهه! دل مهمانها را با بد زبانی می رنجاندم. مخصوصا که خیلی عصبانی می شوم در چنین شرایطی که مدام هم برایم در محیط کار تکرار می شد. گاهی حتی توی ذوق رییس ام هم می زدم وقتی پشت کسی در میتینگ حرف می زد. نتیجه اینکه الان در این سن و سال بی کار و بدون دوست تشریف دارم و دلهای زیادی ناخواسته شکسته ام. منظور اینکه آدم می تواند از آن ور بوم هم بیافتد.
حالا ولی اگر فی البداهه نبود و باتفکر می خواستیم و !می توانستیم! عمل بکنیم برای خودم هنوز از نظر تئوری:
بارها در چنین شرایط متضادی قرار می گیریم و همیشه فکر می کنیم که مثلا دفاع از شخص در تناقض با خوش گذشتن به مهمانان است. معمولا جواب این است که باید یک راهی بیابیم که در عین اینکه نهایتا همه خوشحال خانه مان را ترک می کنند؛ کسی را خجالت نداده ایم از حقوق آن دوست هم دفاع کنیم. شاید مثلا جواب بدهیم: نه کار کردن با این خانم خیلی هم سخت نبوده. ایشون نکات مثبت این و آن رو هم دارن و هر چه باشد من براشون احترام قایل هستم که باعث شدند این کار را داشته باشم. کما اینکه به هر حال همه ما الان داریم شوخی های بامزه می کنیم وگر نه نهایتا تو هم می دانی که هر کسی نقاط ضعفی دارد ومن خودم هم نقاط ضعف زیادی دارم و قصدمان اینجا مطرح کردن نقاط ضعف کسی نیست. و بعد با لحنی خیلی شوخ :اگر هم قرار بود در مورد خودت صحبت شود من باز یک دسر دیگر می آوردم و بعد از اینکه همه خندیدند یک موضوع جالب بهتر پیدا کردن و آنرا مطرح کردن. مهم این است که چطور گفته می شود.
متوجه شدم که حتی سکوت هم هزار شکل مختلف می تواند داشته باشد لحن و زبان بدن را نباید دست کم گرفت. حتما مجبور نیستیم چیزی را بگوییم تا منتقل شود. یک کلمه بله عادی می تواند به ۷۰ نوع مختلف بیان شود ۷۰ معنی بدهد.
ولی از همه مهمتر اینکه : باید همیشه علت را در خودمان جستجو کنیم. طبیعتا تا وقتی خودمان درونمان صاف نیست نه تاثیری دارد حرفمان و نه بی دلیل همچین سناریویی برایمان چیده شده.
خیلى خوشحالم که نظریات مختلف و حتى مخالف را مى شنوم چون باعث پیشرفت فکرى و متد عملى من میشود واقعا رضایت خدا برتر از رضایت خلق است اما تعادل رفتارى و نیت و فکر در invivo با خلق خدا کلید رضایت اوست و چون من تعادل ندارم معیار اصلى متون هستند و تلاش میکنم ولى واقعا نتیجه با خداست.
ایلیا شید عزیز از مطالب عنوان شده توسط شما سپاسگزارم بسیار دقیق و مو شکافانه و تامل برانگیز نکاتی که من توجه چندانی به آنها نداشتم.
با سلام خدمت همه بزرگواران و دوستان مهربان و بخصوص متیس عزیز، راهنماییهای عزیزان را بارها مرورکردم و همینطور مطلب اصلی مقاله را و میخواستم بازهم علاوه بر ذکر نکته ای که در عنوان مقاله حاضر به ایهام و اشاره آمده است؛ از همگی تشکر کنم .قلبا چنین سایت پُر انرژی و پر مفهومی را محلی برای بازیابی خود یافته ام.
اما نکته: « بهترین روش رفتاری » ؛
شاید در بدو امرراهها و روشهای گوناگونی به ذهن متبادر شود:
۱) با یادآوریِ مضرات غیبت مانعِ ادامه صحبتهای میهمانان شویم؛ آنها ممکن است ناراحت هم نشوند! ممکن هم هست جو بدی بعد از آن بوجود بیاید.
۲) با اعلام اینکه غیبت کردن حرام است؛ و گناه کبیره است؛ جمع را ترک کنیم!!
۳) جلوگیری از صحبتهای میهمانان کنیم! و تذکر جدی بدهیم!!و به شدت اعتراض میمانان را پاسخ بدهیم؛ شایدهم میهمانی را برهم بزنیم!
۴)سکوت کنیم اما بحث را عوض کنیم؛ ممکن هم هست میهمانان متوجه شوند و نگذارند بحث عوض شود.
۵) خودمان را جای میهمانان بگذاریم! ببینیم اگر خودمان داشتیم درخصوص نقاط ضعف کسی که همه جمع او را به «بدی» میشناسند صحبت میکردیم؛ دوست داشتیم چگونه با ما صحبت کنند؟ چه چیزی مارا ناراحت میکرد؟ آیا “خودِ ما” اصلا غیبت نمیکنیم؟؟؟!!
۶) آیا «بدی را دیدن» به معنایِ “بد بینی” است؟ آیا «بدی را گفتن» به معنای “بدگویی” است؟ پس ما چطور میتوانیم « بدون دیدن و شناختنِ » “بدی” با مظاهر آن در درون خودمان ( یا جامعه!)مبارزه کنیم!؟ البته وظیفه هر کسی رفع نقایص و نقاط ضعف روحی – روانی خویش است، اما آیا در بین یک جمعیتِ بیمار؛ که اتفاقا بیماریِ مسری هم دارند( مثل سرماخوردگی یا آنفولانزا) هر قدر سعی کنیم میتوانیم خودرا از مبتلا شدن درامان نگهداریم؟؟ ” عقل سلیم” و منطق میگوید«خیر!» لذا بنظر میرسد بهترین روش « برخورد محبت آمیز » است. یک پزشک بدونِ شناختن و دیدنِ «بدی» و « بیماری» در وجود بیمار نمیتواند آنرا معالجه کند! البته بیماران هم خودشان باید بخواهند! تا دستورات پزشک نهایتا به نتیجه برسند. به همین قیاس در هر جمعی حتی آنقدر کوچک که در یک میهمانی میبینیم ؛ موظفیم خودرا با « دیدن و تشخیصِ بدی» نه به نیتِ بدبینی! بلکه به نیت مبارزه با نفس ؛ انجام وظیفه فردی و اجتماعی ، آماده نگهداریم. سپس برخی مواقع با “بد” را گفتن! نه به نیت بد بینی؛ بلکه برای مبارزه با نفس و…! از ابتلا به مشابه و مانند آن مصون نگهداریم!” آیا ما مصون از خطا و اشتباه هستیم؟
۳)
در مورد کامنت ۸۰.
من گزینه بله، چون صحبتها به منظور آسیب زدن به شخصیت آن فرد بوده است را انتخاب نکردم چون فکر کردم حق قضاوت و بدبینی در مورد دیگران را ندارم. آن هم درونشان را که نمی توانم بخوانم. ممکن است واقعا فقط خواسته باشند یک شب خوب و خوشی برای دیگران بسازند. ممکن است فقط از نادانی شان باشد که به شخصیت آن فرد توجه نکردند. تمام نکاتی که در کامنت ۸۰ ذکر شده اند درست هستند. ولی ما نمی دانیم این فرد الان در زندگی چندمش است آیا اصلا در حال حاضر قصد رسیدن به کمال دارد؟ تازه خدا می داند وقتی ما همسن ایشان بودیم از نظر روحی چه فجایعی می کردیم یا نمی کردیم… گیرم که وظایف مهمان بودنش را هم اصلا به جا نیاورده آیا وظیفه ماست که دیگران را تادیب کنیم؟
دوست عزیز کامنت ۸۱ جناب ر-ا متنی بسیار تاثیر گذار نوشتید. همواره گفتارهایی که از تجارب شخصی و بعد از تعمق درباره آن نوشته می شود اثرگذاری بسیار بیشتری دارد. ممنون که منشاء اثر خیر شدید و راهی که رفتید را با چراغ برای ما روشن کردید
با سلام خدمت متیس عزیز ایا امکان دارد در پایان هر مبحثی که به رفراندوم ونظر سنجی گذاشته میشود مثل همین مطلب کنونی که دوستان تلاش کرده اند انرا از دیدگاههای مختلف بشکافند در اخر سر ترتیبی بدهید که جواب های درست یا تقریبا درست و تقریبا مستند ان گفته شود که ما با یک سبکی و بار نسبتا قانع شده ای عنوان را ترک کنیم مثل سئوالاتی که در امتحانات استاد ایندپت گفته میشود ودر پایان درست ان بصورت مدلل گفته میشود ….مدتهاست به این موضوع فکر میکنم البته ایجاب میکند که دست اندر کاران متیس قبل از انتشار این مطالب مفید خودشان کمی مطالعات از پیش تعیین شده داشته باشند . در هر صورت میشود با بقیه دوستان نظر سنجی شود شاید اینهم بدعت جدید و اثر گذاری در متیس باشد که قطعا مفید است . با تشکر درنهایت تا نظر دوستان چه باشد .
ممنون از همه دوستان و دست اندر کاران که امکان استفاده از مطالب را در اختیار ما قرار داده اند.
در ارتباط با کامنت ۸۵ ر.ا. باید عرض کنم به گونه ای استنباط کردم که گویی ما حتما سن روحی و مرتبه روحی بالاتری از میهمانان داریم. بنظر من این که توجه ما را به این صفت جلب کرده اند دلیلی بر بالاتر بودن مرتبه روحی ما ندارد و چه بسا برای این است که مثلا من نوعی تصور میکنم در حال عمل به تعالیم استاد الهی هستم ولی در واقعیت تنها نامی از این گونه عمل باقی گذاشته ام. در هر حال در همین چند هفته ای که از ارایه مقاله گذشته من در خودم متوجه شدم که بسیار نسبت به غیبت کردن بی توجه هستم. یعنی وقتی پای منفعتم وسط باشد غیبت کردن موضوعی است که حتی وقتی متوجه میشوم در حال انجامش هستم باز هم نمیتوانم انرا متوقف کنم.
خلاصه آن که من به هیچ عنوان نمی توانم خودم را برتر از میهمانان بدانم نه در زمینه غیبت و نه در ارتباط با سایر نقاط ضعف صفاتی.
دوست عزیز کامنت ۸۶ اثری اگر بوده از تجربه و تعمق من نبوده. از جهت تئوری نوشتم مگر نه در عمل یکی از درگیری های جدی الان بنده این است که وقتی به کسی حسادت دارم یا حس انتقام جویی مجرم اصلی غیبت خودم هستم و بقیه باید فکر کنند چطور عکس العمل نشان بدهند.
از سایت محترم متیس، مقاله و کامنتهای دوستان که باعث شناخت بیشتر برایم می شود خیلی ممنونم.
به نظرم چند مطلب است:
• آیا وظیفه تادیب دیگران و مهمانان را داریم؟ قطعا خیر و فرمایش شما کاملا درست است.
• ” آیا «بدی را دیدن» به معنایِ “بد بینی” است؟ آیا «بدی را گفتن» به معنای “بدگویی” است؟”، باز هم قطعا خیر. هر بدی را دیدن بدبینی نیست و هر بدی را گفتن بدگویی نیست.
اگر درست تر بخواهم بگویم، شاید چون من خودم صفت بدبینی را دارم ممکن است فکر کنم هر کس بدی را می بیند بدبین است و جور دیگری فکر نکنم.
در مورد بدی را گفتن هم نکته همین است. فکر نمیکنم تا به حال موردی بوده باشد که توانسته باشم “بدی” را بگویم و به بدگویی (یا موارد مشابه: اعتراض، ناشکری، غرغر و گله وشکایت) کشیده نشده باشد. یعنی واقعا در کمتر از یک دقیقه، نفس به وجد آمده ام از موقعیت پیش آمده، سریعا وارد عمل شده و صحبت ساده من را به سمت مثلا اشاره کردن یا مثال زدن از فردی که دل خوشی از او ندارم کشانده و یا اگر اسم شخصی را نبرده ام به نحوی، اشاره ای کرده ام که حاضرین متوجه شده اند از چه کسی صحبت میکنم. ولی…. این ضعف و اشکال من است. طبق قاعده “کافر همه را به کیش خود پندارد”، فکر میکردم (و البته هنوز هم تا حدی فکر میکنم) همه افراد و خلقت های عادی مثل من و در سطح من، اینگونه، هستند (به خاطر ساختار خلقتی و نفس اماره با کارکرد مشابه در ما) ولی… شاید هم ممکن باشد فرد عادی ای مثل من، بدون اینکه نیت وقصد بدگویی داشته باشد بتواند با نیت درست “بدی” را فقط بگوید و به بدگویی کشیده نشود.( البته میدانیم که در اینجا منظورمان بحث در بررسی های علمی – پژوهشی و غیره نیست. مساله همین صحبت های عادی مان در جمع دوستان و فامیل و غیره است.)
• اشاره به سه وجهی بودن حقوق – میزبان، مهمان و شخص غایب- هم خیلی عالی بود. باز مساله این است که من در ذهنم، به دلیل اینکه فرد سوم غایب هست و نیست که از خودش و حقش دفاع کند، برایش، ذهنا، حق بیشتری قائل میشوم برای همین مثل اینکه دفاع از او را واجبتر میدانم. البته همه اینها در تئوری ذهنی ام است و گرنه در عمل ممکن است خراب کنم و هم کلام بقیه یا شنونده شان باشم. ولی در هر حال فکر میکنم تئوری درست را باید داشت تا بتوان عمل درست را برمبنای آن گذاشت.
• مطلب دیگر که به ذهنم رسید ، ( و کامنت ۸۴ هم به آن اشاره فرمودند) این بود که خداوند آنقدر مخلوقاتش را دوست دارد و آنقدر همه شان برایش عزیز هستند که دل مهربانش نمی پذیرد به خاطر عمل به اصول الهی، طوری رفتار کنیم که چند نفر از این مخلوقاتش را رنجانده و دل شکسته کنیم .هم دل خانه خداست و شکستن دل افراد گناه دارد و هم مهمان عزیز خداست و هر کس مهمان را عزیز بدارد خدواند هم او را عزیز میدارد…
• دیگر اینکه –کامنت ۸۵ اشاره فرمودند- مثل خداوند ناظر بر دلها و نیت ها و درون افراد نیستیم و نمیدانیم به چه نیتی حرفی را میزنند و یا کاری انجام میدهند. پس…. واقعا نمیدانم عمل صحیح دفاع از شخص غایب و عمل ناصحیح شکاندن دل افراد و مهمانها، چه برآیندی ایجاد میکند و در نهایت عمل مثبت محسوب میشود یا منفی و آیا اصلا برآیند گرفته میشود یا هر کدام مجزا سنجیده میشوند!!
خلاصه با توجه به تمامی این پیش فرضها، به این نتیجه رسیدم بهتر این است طوری رفتار کنم که دلشان نشکند ولی اگر بپرسید چگونه؟ باید بگویم نمیدانم! و این فقط در مورد این داستان نیست. به تازگی برایم زیاد پیش می آید که- با وجود دانستن مقداری تئوری- بهترین روش رفتاری را نمیدانم!
شاید بهترین– بنا به اشاره سایر دوستان- این باشد که “در لحظه” از “او” کمک بگیریم، با نیت پاک و خالص جهت به جای آوردن رضای خدا، که در آنصورت قطعا کمک میشویم.
انشاءالله راهنمایی های این مقاله و مقاله بعد برایم راهبر و راهگشا باشد.
طولانی شد… عذرخواهی میکنم و ممنون
با سلام و تشکر از متیس و دوستان بابت این مقاله و نظرات دوستان که باعث تفکر و تعمق بیشتری میشود به نظر من هر کاری که خلاف اصول الهی صحیح باشد نباید انجام داد مابقی دلیل تراشی های نفس هست هر کس میزبان یا مهمان فرقی نمیکنه و این نکته که مهمان عزیز خدا وقتی خواهد بود که کار خلاف انسانیت انجام ندهد یا اگر قرار باشه ما چیزی نگیم چون دلی را میشکنیم باز میتونه حرف نفس باشه اما با مهربانی ، ملایمت و پرسیدن این سوال از خود الان خداوند چه توقعی از من دارد ، او دوست داره من چطور حرف بزنم راهنمایی میشویم که انشاالله حقی به گردن ما نیافتد . موفق باشید.
در سایت http://www.e-ostadelahi.com/eoe-en/backbiting-as-a-main-dish-what-do-you-think/
هم این مقاله آمده. ۷۳ نظر بسیار جالب دادن که اگر مسلط به انگلیسی باشید سریع تر از من می توانید بخوانید. خیلی چیزها به ذهنم اصلا نرسیده بود مثلا ژولیت چون میزبان هست توانایی هایی هم دارد:
– اگر به شخص غیبت کننده نزدیک است همان اوایل که این موضوع مطرح شد و قبل از بالا گرفتن موضوع او را به بهانه اینکه به من کمک می کنی به آشپزخانه دعوت کند. اینطوری خود به خود با حذف آن شخصیت کاریزماتیک که مشغول یک کار منفی هست احتمال عوض شدن بحث را بیشتر کرده.
– یا میزبان می تواند واقعا به مهمانی جهت بدهد و در جواب سوال با لحنی قاطع ولی مهربان و نرم که تهاجمی نیست بگوید من واقعا بیشتر احساس راحتی دارم اگر این موضوع بحث را عوض کنیم که مهم نیست که چی من به این آدم احترام مدیون هستم به عنوان اولین فردی که برام یک فرصت کاری به وجود آورده. بعد در مورد دسر حرف بزنه. …
کلا نظرات آدمهایی با فرهنگ متفاوت در محیط متفاوت در مورد همین شرایط خیلی جالب بودند برای من.
با سلام ممنون از کامنتای خوب دوستان خیلی استفاده میکنم
چند شب قبل با عده ای صحبت میکردیم .صحبتمان راجع به شخصییت معروفی بود هر کسی یه چیزی در موردش میگفت . من بی محابا نکته ای منفی از ایشون بیان کردم.دوست عزیزی که کنار من بود با نگاهش بمن گفت چی میگی؟؟ بعد هم کلامی گفت این حرف رو نزن. من بدون توجه به پیام الهی دوباره تکرار کردم و گفتم من سرگذشت این شخص رو توی کتاب خوندم و این موضوع توی کتاب امده هر چند که من ایشونو خیلی دوست دارم. بعد از چند روز که به این صحنه برگشتم و راجع بهش فکر کردم دیدم مطلب متیس برایم دوباره تکرار شد و من چقدر هنوز کار دارم.نفس چقدر راحت برایم دلیل اورد که این توی کتاب اورده شده .اگر یکم حواسم جمع بود کلام خدا رو از زبان دوستم میشنیدم
با سلام و سپاس از متیس عزیز؛ راهنمایی های دوستان؛ بخصوص دوست گرامی عطار که مثل همیشه توجه به صحّت مطالب را سرلوحه کار قرارمیدهند. همینطور “سپیدار عزیز” که به “توجه به مبداء در لحظه” اشاره کرده اند و نیز به دوستان دیگری که نقدهای خوبی از نظرات حقیر داشتند و موجب شدند پاسخهای خوبی در مورد پرسشهای مطرح شده در کامنتها بخصوص در پاسخ به مشکلاتی که شخصا با آنها برخورد داشته ام ؛ دریافت کنم. ش.گ گرامی بسیار خالص و صمیمی اشاره به توجه به مبداء جهت دریافت “پیامِ هر رویداد” و نیز نحوۀ برخوردمان داشتند که بنظرم بهترین راهکاریست که اغلب دوستان هم همین را فرموده اند. برخی دوستان محبت داشتند و برخی قسمتهای کامنت مرا حاوی نکات خوبی دانسته اند؛ که نظر لطف دوستان است و حقیر لایق این «نکات خوب» نبوده و کمترینم. بلکه بهتر است اینطور بنظر بیاید که تحقیق و تفکر در نحوۀ عمل و درس گرفتن از تجارب قبلی و اشتباهاتم برایم بسیار اهمیت دارد و چه بسیار مواقعی که در جمع میهمانان خویش ؛ یا در یک میهمانی نظراتی را با صراحت به عنوان تجاربم و مشورت کردن برای فهم بهتر و درک نکات عملی بیشتر عنوان کرده ام و دوستان با با گذشتهایشان همیشه مرا عفو کرده اند و از تجارب خویش بهر مند ساخته اند. یادآوری این نکته که “چیزی” نیستم به من همواره امکان آموختن از تجارب دیگران و ناراحت نشدن از صراحت لهجۀ دوستان را « نعمت» داده است. امیدوارم نور هدایت الهی به لطفش شامل حال همۀ ما گردد و در مقاله آینده آنچه حقیقت درخشان است بر دیدگان حقیقت جویان تابان شود و تاریکیهایی که در ذهن ممکن است پدید آید به رحمتش بزداید. .
از کامنت ۹۱,N گرامی خیلی متشکرم.خیلی فرمایشتان به دلم نشست.
البته من منظورم این بود که چطور رفتار کنم که هم از شخص غایب دفاع کرده باشم و هم ترجیحا دل نشکنم که ممنون از راهنمایی شما, به چاشنی ملایمت و مهربانی در کنار کمک گرفتن از مبدأ نیاز دارم.چون رفتار من از حیث قاطعیت به نظرم کم ندارد, به ملایمت و مهربانی در این زمینه نیاز دارد.
ضمن اینکه باز
هم فکر کردم.. دیدم به عنوان میزبان همانطور که دوست ندارم عده ای در منزلم جمع شوند و مواد اعتیاد آور استفاده کنند !- هر چقدر هم که این کار باعث شادی آنها شود و باعث چندش من – دوست هم ندارم از این صحبت ها در منزل بشود و جو معنوی و مادی با این صحبت ها یا کارها آلوده شود و به خاطر نشکستن دلشان مانع کار غیراخلاقی نشوم!
خیلی ممنونم
با سلام خدمت دوستان گرامی
از معرفی لینک در کامنت ۹۲ متشکرم.
در سایت ostadelahi-inpractice.com یک واحد مبارزه با بدگویی گذاشته شده که جهت شناخت بیشتر وعمل، تشویق شدم آن را شروع کنم. اطلاعاتی که از سوال و جوابهای این سایت برایم جالب بود را به طور خلاصه – آنطور که خودم فهمیدم- در زیر آوردهام. امیدوارم برای شما هم مفید واقع شود.
غیبت کردن منشاش فعالیت یک نقطه ضعف صفاتی است. انگیزه غیبت ممکن است تمایل به آسیب زدن به فردی باشد ولی همیشه اینگونه نیست. میل پشت پرده دیگری ممکن است در بین باشد مثل:
• حسادت
• رنجش
• بدخواهی
• خشم
• جلب توجه دیگران
• دیگران را تحت تاثیر خود قرار دادن
• احساس بی عدالتی
• میل به قضاوت کردن دیگران
• میل به بدبینی
• تمایل به سرگرم کردن دیگران
• دنباله روی کردن افراد یا سرایت کردن این حس و حال بدگویی از گروهی از افراد که مشغول غیبت هستند
• قدرت طلبی
• توجیه کردن خود با جلب توجه دیگران به نقاط ضعف فردی دیگر تا نقاط ضعف خودمان
– اگر از دیگران بدی بگوئیم ممکن است بدی شان به ما سرایت کند و نتوانیم جبران کنیم پس باید جانب احتیاط را رعایت کنیم و از دیگران جز خوبی شان نگوئیم. (نقل به مضمون از آثارالحق)
– تمرین عملی و این ویووی غیبت در تماس با دیگران روی میدهد، کسانی که حضورشان میل ما به بدگویی را فعال میکند. اگر فقط به حال خودمان باشیم موقعیتی که بدگویی پرورش پیدا کند پیش نمی آید ولی خودمان را هم از موقعیت غلبه بر این نقطه ضعف محروم کرده ایم.(در مورد اینکه فرار کردن و دور شدن از جمعی که بدگویی میکنند بهترین راه حل و گزینه نیست.)
– اگر کسی از ما بدگویی کرد و به گوش ما رسید استاد الهی پیشنهاد می کنند که با آن شخص و یا شخص دیگری در این مورد صحبت نکنیم بلکه بگردیم ببینیم چه چیزی باعث شده است که اینگونه در مورد ما صحبت کند و با از بین بدن علت آن سعی کنیم تکرار نشود.
مقاله ای هم تحت عنوان “اثرات بدگویی” روی سایت است که این نکات برایم جلب توجه کرد:
کسانی که آبروی مردم را حفظ میکنند خداوند هم در مواقع حساس به دادشان می رسد.(نقل به مضمون از آثارالحق). این مورد به عنوان عکس العمل خودداری از غیبت، میتواند باشد.
– غیبت تجاوز به حقوق دیگران است از جهات مختلفی مثل:
۱٫ نقض عهد کرده ایم نسبت به این وظیفه مان که به حق هر موجودی باید احترام بگذاریم.
۲٫ یک “خیانت” محسوب میشود.
۳٫ بیشتر مواقع بر مبنای قضاوتی است که نه تنها منفی است بلکه غلط هم هست.
ضمن اینکه حلقه ای ایجاد می کند که هر چه بیشتر غیبت کنیم بیشتر نقاط ضعف شخص را می بینیم و هر چه بیشتر نقاط ضعف افراد را ببینیم بیشتر بدگویی می کنیم و این مساله بدبینی را در ما رشد می دهد.
با آرزوی توفیق برای همه مان
با سلام به همه دوستان گرامی
من با نظر دوست۱۲۳ کاملا موافقم، و از anonymous متشکرم بخاطر یاداوری این نکته که بدون کمک انرژی فراعلی نمیتوانیم نفس را کنار بزنیم.
انشآلله همیشه این نکته را در نظر داشته باشیم و تعلیمات استاد در گوشمان باشد.
با مطالعه چندین بار مقاله حاضر و نکاتی که دوستان مطرح کرده اند سوالی به ذهنم رسید که البته بنظرم شاید نیاز به همفکری داشته باشد : ” ( درصورتیکه بپذیریم یا این قضاوت را قبول کنیم که میهمانان درحال غیبت هستند) محیط هایی که مانند محیط این میهمانی « بنظر » دچارِ نوعی مشکل یا ویروس فکری هستند و در اصطلاح آلودگی محیطی وجود دارند؛ آیا بودن در آنها موجب سرایت بیماری روحی – روانی موجود در آن به ما نمیشود؟ و آیا اصولا چنین محیطهایی برای سلوک منفی محسوب میشوند یا مثبت؟ “
امیدوارم توفیق استفاده از کامنت ۹۵ را داشته باشم.
سوال بسیار جالبی هست که آیا باید محیط را ترک کنیم یا خیر؟
(کامنت ۹۷) فکر کنم جواب برای افراد مختلف متفاوت باشد. حتی شاید برای یک فرد هم در شرایط و موقعیت های متفاوت فرق کند. برای ساختن آنتی ویروس هم همینطور است. اگر به مقدار کم از ویروسی وارد بدنمان بشود آنتی ویروس ساخته می شود و مصونیت داریم. اگر وقتی از نظر بدنی به دلیل خستگی گرسنگی فشار یا غیره .. ضعیف هستیم همان مقدار کم ویروس برایمان شاید زیاد باشد و مریضی سختی دچار شویم. یعنی همان بدن در شرایطی که ضعیف است با همان مقدار ویروس از پا در می آید. حالا هر کسی باید مطابق شرایط خودش و شناختی که از خودش دارد با توکل بماند یا برود. من به عنوان مثال اگر فرد کسی باشد که برایم معمولی یا عزیز باشد و در موردش غیبت می شود شاید بتوانم بمانم اما اگر کسی که از او غیبت می شود فردی است که کینه اش را به دل گرفته ام چون بدی ای به من کرده یا به او حسادت می کنم باید بروم. همین رفتن هم برای نفسم سخت است. حالا اگر ماند و اشتباه کرد و دچار شد فکر می کنم بهتر باشد از صورت مسله را پاک کردن. طبق ص ۵۷ ملک جان نعمتی اگر درست فهمیده باشم (( ..اگر بشر گناه نکند ترقی ندارد باید گناه کند توبه کند تا ترقی کند.)) لطفا دوستان با تجربه راهنمایی کنند.
مرسی از مقاله مفید و. با ارزشی که انتخاب کردید. نکته مهمی. برای من بود همینطور که دوست عزیز. ١٢٣ گفتتن با کمک. انرژی فرا علی موفق بشیم
در رابطه با مطلبی که iliashid عنوان کردند:
سخنی از استاد( آثارالحق) بخاطرم می آید اگر دقیق بیان نشده عفو بفرمایید:
ما باید در این اجتماع کثیف زندگی کنیم و مردم را تحت تاثیر خود قرار دهیم، نه اینکه تاثیر بگیریم!
از جامعه و محیط فرار کردن هنر نیست، جامعه و محیط را با خود همراه کردن هنر است،
در اثر مبارزه با اثرات آنهاست که انسان در معنویت پیشرفت میکند و به کمال خود میرسد.
با توجه به دروس استاد نتیجه میگیریم که بله، جمعهای دوستانه خیلی اوقات تاثیرات منفی با خود دارند، اما با مقابله در برابر همین تاثیرات است که ما رشد میکنیم.
البته در زمانهٔ الان ما، بخاطر همین آلودگیهای زیاد، پیشرفت در معنویت بسیار مشکل است، اما اگر با اراده راسخ و جدیت عمل کنیم، بهترین زمان برای رسیدن به کمال میباشد. چون امکان مبارزه و چالش بیشتر است.
به نام خدا
با سلام
anonymousگرامی از کامنت ۹۷شما خیلی ممنونم .خیلی آموزنده است .زحمت کشیدید ،متشکرم .
خواهش میکنم. وظیفه بود.
سلام دوستان! همه ی نظرات را نخواندم. ولی نظیر همین مسئله برای من هم پیش آمد. با این تفاوت که بنده در جمعی مهمان بودم و در یک جمع خیلی نزدیک خانوادگی، از یکی از نزدیکان من بدگویی شد که هم خیلی دوستش دارم و هم (به خاطر این که هر جا بهش احتیاج داشته ام، به کمکم آمده است)… خیلی مهربان و خوش برخورد است. هر کاری هم که احساس می کند نفعی برای خودش دارد، به دیگران هم پیشنهاد می کند.این اخلاقش را من خیلی می پسندم …
متاسفانه؛ در جمعی مهمان بودم، و خیلی پشت سرش حرف زدند. حتی میزبان مجلس، هم به من و هم به برادر غایبم، به نوعی فحاشی کرد (که چرا او چنان است و من چرا در چنین جمعی، از او جانبداری کرده ام؟)
… من، مجبور شدم حتی در اولین فرصت، آن مجلس را به حالت قهر ترک کنم. ولی دلایلم را به طور واقعی برای میزبانان شرح دادم و این که چرا دلخورم.
البته کینه ای هم به دل نگرفتم و در برخوردهای بعدی با کسی که فحاشی کرده بود، بسیار هم دوستانه برخورد کردم. حتی در انجام کاری هم کمکش کردم که برای ایشان اهمیت داشت.
جالب این که هنوز، این دلخوری ها ادامه دارد و روابطمان کمی سرد شده… از حق نگذرم من هم، از این طرز برخوردشان کمی دلگیر هستم. اما همیشه بعد از آن ماجرا، اعتراف کرده ام که: (این عمل، بهترین کاری بوده که در دفاع از یک شخص غایب که به گردنم حق داشته، انجام داده ام.)
این کار، باعث شد که افرادی که در آن مجلس بودند، احترام بیشتری برای خط قرمزهای من و خانواده ام، قائل شوند …. خوشبختانه؛ یک شجاعتی به من و خانواده ام القا کرد که هم صمیمت بین خودمان بیشتر شود وهم تعارف را در گفتن حرف حق کنار بگذاریم. به نظرم، این اتفاق، در طول ماه های اخیر، بسیار، راه را برای من روشن کرده است. چون به لحاظ ادب و احترام به افراد غیر از خودمان، همواره از الگوهای سنتی جامعه پیروی می کردیم. الان می فهمم که می شود: حق را گفت، از حق دفاع کرد و غذاب وجدان هم نداشت. ما باید، بهترین نوع ادب و کلام را در این مواقع رعایت کنیم. تحت هیچ شرایطی نباید بی ادب بود، اما این هم با طرف مقابل است که برخورد ما را با توجه به پرورش فکر خودش، بی احترامی و گستاخی تصور کند یا خیر؟ … کافی است خدا راضی باشند.
در تجربه ی خودم، احساس می کنم: خدا، راضی بود…
من هم در موقعیت ژولیت قرار گرفتم ولی در آن میهمانی میزبان نبودم. متاسفانه شکست خوردم. حال فکر میکنم فهمیده باشم چه برخوردی کنم.
اگر بجای ژولیت بودم به میهمانان میگفتم:
دوستان فلان خانم از دوستان من است و اولین موقعیت کاری را برای من فراهم کرده و من خودا مدیون او میدانم. این صحبتها مرا ناراحت میکند.
موضوع یسیار عالی یود مرسی
راه کمال، صفحه۲۳۲
میکند. این آزمونها که دستگاه علییت الهی آنها را تنظیم میکند،
ماهیتهای مختلف دارند، اما در همه حال نقاط ضعف شخص را نشانه
…
میگیرند. بدین ترتیب، اکثر اتفاقاتی که در زندگی روزمره روی میدهد،
حتی اتفاقات کوچک، در واقع صحنهسازیهایی است برای آزمودن و
…
خالص کردن شخص و اینکه هر بار گوشه تازهای از وجود خود را کشف
کند و خود را بهتر بشناسد. آزمونها ممکن است درونی باشد – مثلا نیت
بدی که باید با آن مبارزه کند – و یا به صورت خواب ظاهر شود – مثلا
…
شخص خواب میبیند که در معرض وسوسهای قرار گرفته و به این ترتیب
عکسالعملش در مقابل این وسوسه مورد آزمایش قرار میگیرد.
باتشکر فراوان.. بامطالعه مقاله گویااز سناریو زندگی خود باخبرمیشویم که دایما دراین موقعیت ها فرصت رشد روحی رو ازدست میدهیم
با سلام و عرض ادب باید همچین موقعهای سریع بحث را عوض کرد
ممنون از مطالب ارایه شده
سلام ممنونم از مقاله بسیار کاربردی ای که در اختیار ما قرار دادین . این شرایط در بسیاری از مواقع برای ما فراهم میشود امیدوارم و از صمیم قلب و دلم از خداوند برای خودم و تمامی عزیزانم میخواهم که به ما کمک کنند همان طور که اکنون فرصت داشتیم فکر کنیم و از بین موارد داده شده بهترین را برگزینیم در چنین شرایطی نیز با اگاهی و در نظر گرفتن حضور مبدا و نفس اماره نیز عمل کنیم .
با سلام و عرض ادب، بیاد داشته باشیم در جمع غیبت کنندگان ممکن است سوژه بعدى خودمان باشیم
با احترام و تشکر از اینکه من رو آگاه میکنید .به نظر من هم غیبت بود هم بدگویی که در چنین موقعی نمیتوان با خودش جلو خودش همین بحثها را کرد ،این بر خلاف عمل نیک بینی و نیک دیدن است و به نظر من وقتی این خانم با همه ترفندها نتونست جلو مهمانان را بگیرد بهترین کار سکوت او بود
درودخدمت متیس عزیزمن بارهاتصمیم میگیرم که غیبت نکنم ولی متاسفانه موفق نشدم باکسانی که راحتم بیشترغیبت میکنم فقط یک با در دوران عبادت برای خودم گذاشته بودم هریک بارکه غیبت کنم به جایش ۵ صفحه مطالعه داشته باشم روزانه چون سخت بودرعایت میکردم وبنطرم تاحدی موفق بودم