دورنمای بهشت برین
دکتر الکساندر شرح میدهد که طی سالیان متمادی به جهت حرفهاش گزارشهایی از داستانهای عجیب افراد که مدعی بودند بعد از ایست قلبی به سرزمینهای شگفتانگیز و ناشناختهای سفر کردهاند، شنیده بوده است، اما از نظر او تمام این تجربیات چیزی جز خیالپردازی نبودند. او «قبل از این تجربه نمیتوانست دانش خود درباره مغز و عصبشناسی را با اعتقاد به بهشت، روح و خدا تطبیق دهد، اما امروز معتقد است که سلامت کامل هنگامی است که ما دریابیم خدا و روح واقعیت دارند و مرگ پایان موجودیت ما نیست، بلکه تنها یک انتقال است».
دکتر الکساندر در سال ۲۰۱۴ کتاب دیگری به نام دورنمای بهشت برین منتشر کرده است. او در این کتاب که در همان هفته نخست در رده پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفت توضیح میدهد که بعد از انتشار اولین کتابش هر گاه در کنفرانسی شرکت میکرده یا با مردم عادی تماس داشته، افراد زیادی به او میگفتهاند که مطالب کتابش به آنها کمک زیادی کرده است. زیرا آنها نیز تجربیات مشابهی داشتهاند ولی از ترس پیشداوریهای مردم جرأت نمیکردهاند آنها را ابراز کنند. خواندن این کتاب دری تازه برویشان گشوده است و به این باور رسیدهاند که آنچه در مورد عالم دیگر تجربه کردهاند حقیقتی انکارناپذیر بوده و مرگ پایان زندگی نیست بلکه شروعی است تازه در جهانی سرشار از عشق و محبت. نویسنده میگوید مردم تجربیاتشان را برای من تعریف میکنند چون« من یک پزشک هستم که تجربه ان دی ئی داشتهام، یعنی عضو پروپاقرص “علم متعصب” با تجربهای که سبب شد باورهایم از این رو به آن رو شوند. این تغییر باورها سبب نشد که من از جبههی علم متعصب به جبههی “مذهب متعصب” ملحق شوم. بلکه به جبههی سومی پیوستم که معتقد است، هم علم و هم مذهب مطالب آموختنی زیادی برای ما دارند، اما هیچکدام تمام پاسخها را در اختیار ندارند و هیچگاه هم نخواهند داشت. باور جدید من این است که ما در معرض پدیدهای واقعاً نوین هستیم: پیوند معنویت با علم که سبب خواهد شد دیدگاه و تجربیاتمان برای همیشه دگرگون شود.»
دکتر الکساندر میگوید که در کتابش، چیزهایی که از سایرین فراگرفته را با خوانندگان در میان میگذارد. مطالبی از فلاسفه و عرفای باستانی، دانشمندان امروزی و تعداد زیادی از افراد عادی. او این مطالب را موهبتهای بهشت نامیده است. این موهبتها ثمراتی هستند که نصیب ما میشوند به شرط آنکه بتوانیم بزرگترین واقعیتی که گذشتگان به خوبی میدانستند را بپذیریم: «ورای این جهانی که هر روز در اطرافمان مشاهده میکنیم، جهان بزرگتری وجود دارد. این جهان بزرگتر، آنقدر ما را دوست دارد که در وصف و تصور نمیگنجد. او هر لحظه مراقب ماست و امیدوار است ما در همین دنیا نشانهها و اشاراتی ببینیم که مطمئن شویم آن جهان وجود دارد و واقعی است.»
کتاب دورنمای بهشت برین شامل هفت فصل است. نویسنده هر فصل را موهبتی نامیده است که ما را به سوی شناخت جهان معنوی هدایت میکند. در زیر گزیدهای از فصل دوم، موهبت معنی، و فصل سوم کتاب، موهبت بصیرت، آمده است.
موهبت معنی
«به نظر من، همانطور که همه کمکم متوجه میشوند، ما زمانهای را پیشِ رو داریم که چالشهای ناخوشایندی به همراه خواهد داشت. اما، این احتمال هم وجود دارد که دوباره مفاهیمی از قبیل بهشت و عوالم آسمانی جدی گرفته شوند. اگر این تحول به وجود آید – و آن تعداد افرادی که لازم است قدم جلو بگذارند و تجربیاتی مشابه آنچه در این کتاب آمده است را بازگو کنند – مسیر جریان باورها تغییر واقعی پیدا خواهد کرد. نگرش افلاطونی و ارسطویی، به شیوهی بیسابقهای دستبهدست هم میدهند و بزرگترین تحول در جهانبینیها به وقوع خواهد پیوست.
البته به این معنا نیست که در چنین وضعیتی، تمام رمز و رازهای غیر قابل توصیف عوالم وسیع روحی را میتوان زیر میکروسکوپ گذاشت و مورد بررسی قرار داد. عالم هستی – و به ویژه مرموزترین، شخصیترین و مشکلترین جزء عالم هستی که آگاهی نامیده شده- به این سادگی قابل توضیح نیست. بررسی مقولهی آگاهی و جزئیات عوالم بهشت (یعنی قلمروهای غیر مادی) مستلزم آن است، که به قول مسیح، با فروتنی و امیدواری در را بکوبند و تقاضای پذیرش بنمایند، نه آنکه طلبکار ورود باشند. بنابراین، شاید بتوان گفت که علم باید دوباره نقش نوعی مذهب رمزگونهی مدرن را ایفا نماید و در عین حال، با فروتنی حقایق را دنبال کند. علم باید دوباره یاد بگیرد که درخواستگونه با عالم هستی برخورد نماید و نه طلبکارانه. به عبارت دیگر، علم میبایست در مقابل شواهد و قرائنی که عالم هستی در مورد خودش ارائه میدهد تسلیم شود. واقعیت هم این است که بیش از صد سال است که عالم هستی به علم شواهدی ارائه داده است که نشان میدهد که عالم هستی در مرتبهی اول، کیفیت معنوی دارد و بعد از آن، کیفیت مادی….»
موهبت بصیرت
«ما همواره در جهان واقعی زندگی میکردهایم. این واقعیت هیچگاه تغییر نیافته است. اما این خود ما هستیم که دوباره و دوباره تغییر کردهایم. این ما هستیم که از جهان واقعی فاصله گرفتیم، به آن بازگشتیم و دوباره از آن فاصله گرفتیم. اما در هیچ زمانی به اندازهی همین الان و تا این حد و به این مدت طولانی دور نماندیم. اکنون، همهی ما میدانیم که در نظر گرفتن طبیعت، به عنوان شیئ – چیزی مرده که میتوانیم آن را مطابق میلمان دستکاری کنیم- چه پیامدهایی به همراه دارد. ما به عنوان ساکنان این سیاره میدانیم که برای حل کردن این مشکل باید هم جنبهی معنوی را در نظر گرفت و هم جنبهی مادی. به عبارت دیگر نه تنها باید شیوهی زندگیمان را تغییر دهیم، بلکه لازم است شیوهی برخوردمان با آن سه سوال اصلی[ما کی هستیم؟ از کجا آمدهایم؟ و به کجا خواهیم رفت؟] را نیز دگرگون کنیم. سوالاتی که مردم پیش از ما، آنقدر دانا بودند که هیچگاه آنها را از نظر دور نداشتند. چرا؟ چون تنها با در نظر داشتن نور بهشتی است که میتوانیم روی کرهی زمین با خوشی زندگی کنیم. نادیده گرفتن بهشت به این معنی است که فرد در تمام مدتی که تصور میکند از فرصت او باقی مانده، بردهی خواستههای سرکوب شدهاش باشد. رسیدن به این قوهی تشخیص که چگونه خواستههای سرکوب شده منجر به زیادهرویهای بسیاری شده که عملکرد سیارهی ما را عمیقاً مختل کرده و آن را به جایگاهی خطرناک که امروز شاهد آن هستیم تبدیل کرده کار دشواری نیست. …»
با سلام وخسته نباشید .
ممنون از این مقاله زیبا .
این مطلب «ورای این جهانی که هر روز در اطرافمان مشاهده میکنیم، جهان بزرگتری وجود دارد. این جهان بزرگتر، آنقدر ما را دوست دارد که در وصف و تصور نمیگنجد. او هر لحظه مراقب ماست و امیدوار است ما در همین دنیا نشانهها و اشاراتی ببینیم که مطمئن شویم آن جهان وجود دارد و واقعی است.» برایم خیلی خوشایند بود منی که همیشه این طرز فکر را دارم که در این دنیا غریبم وهیچکس را ندارم . با تشکر
خدا رو شکر میکنم بدون اینکه نیازی به اثبات علمی باشد این حقایق معنوی را قبول و باور دارم. خدایا متشکرم.
انصافا آقای دکتر آلکساندر به نکته بسیار ظریف و دقیقی اشاره کردند: “علم باید دوباره یاد بگیرد که درخواستگونه با عالم هستی برخورد نماید و نه طلبکارانه”. نه تنها حضرت مسیح، بلکه تمامی اولیا و عرفا روش و منش و توصیهشان همواره این بوده که “با فروتنی و امیدواری در را بکوبند و تقاضای پذیرش بنمایند، نه آنکه طلبکار ورود باشند”.
متاسّفانه غرور و تکبری که روح و روان اغلب دانشمندان را احاطه میکند، (که البته به اعتقاد بنده وسایل ارتباط جمعی و نیز انجمنهای علمی، بخصوص در جوامع ناپیشرفته، در فراهم آوردن این زمینه سهم به سزایی دارند)، به آنان کمتر این اجازه و فرصت را میدهد که اندکی از حیطه دانش خود فراتر روند و به درون دنیای دیگری فراتر از این جهان محدود خود نیز نظری بیفکنند، گرچه معیارها و مقیاسهای آن جهان در نظر اول با جهان علمی خودشان هماهنگ نیستند و یا حتی متضاد مینمایانند.
البته این نکته مهم را نیز نمیتوان از نظر دور داشت که پیشرفت علم خود یکی از عوامل اصلی این تفکیک است. چراکه در گذشته (ای نه چندان دور) یک دانشمند همزمان به بسیاری از زمینههای علمی زمان خود (نجوم، ریاضیات، طب، فلسفه، دین،… ) واقف بود و به تنهایی همزمان در بسیاری از این علوم حکیم وقت بود.
در عصر حاضر، زمینههای علم و تحقیق به حدی متنوع و گسترده هستند که تنها – به عنوان مثال – در بخش دانش چشم پزشکی دهها رشته و شاخه گوناگون برای تحصیل و تحقیق وجود دارد و برای دانشمندی که در یکی از این زمینهها فعالیت دارد، فرصت دیگری باقی نمیماند که به سایر مقولههای علمی به همان دقت و ظرافت بنگرد که به زمینه علمی خودش.
معذلک به مصداق “خدا گر ز حکمت ببندد دری – به رحمت گشاید در دیگری”، هر از چند گاهی دکتر نیوتنی یا دکتر الکساندری را از میان همین دانشمندان برمیگزیند و اندکی پرده را کنار میزند، تا گوشهای از حقایق جهان دیگر را تنها برای لحظاتی چند به چشم دل ببینند و پس از آن دیگر جز وقف خود در راه آگاه نمودن مردم عصر خود به این حقایق، چاره دیگری برای گذراندن بقیه عمر خود نمیبینند! خدایشان زیاد کناد!
با سپاس از زحمات شما.اینگونه مقالات در این زمانه آشوب و … مانند آب گوارائی است بر جان خسته
با عرض سلام و درود بسیار به دست اندر کاران متیس عزیز. این مقاله با سمت و سوی علمی که امروزه معنویت حقیقی قطعا” به این شیوه محقق خواهد شد مسیر درستی را در پیش پای رهروان واقعی و تشنگان حقیقت قرار میدهد که بتوانند با درکی علمی و واقعی به هدف اصلی زندگی برسند.
با سلام وتشکر از سردبیرمحترم
بنده خودم به لطف وتعلیمات استاد الهی ، سالهاست که به جهانی دیگر ماورای بعد مادی معتقدم
نکته ای که توجه مرا با اینگونه مقالات جلب می کند ، این است که نویسنده محترم کتاب دورنمای
بهشت برین ( اقای دکتر این الساندر) با تمام مراتب ودرجات علمی که در جهان مادی کسب کرده اند ، پس از تجربه نزدیک به مرگ به این حقیقت پی برده اند، در حالیکه افراد بسیاری همچون شیخ امیر که بهره ای از تحصیلات نبرده بودند ، توانسته اند به بسیاری از حقایق عوالم معنوی دست پیدا کنند؟
ایا برای ما جز در خود فرورفتن وخودشناسی ( از طریق عمل به اصول اخلاقی صحیح ) راهی برای کشف حقایق معنوی وجود دارد ؟
بسیار سپاسگذارم من همیشه منتظر مقالات زیبا از طرف شما هستم مرسی به خاطر زحماتتون. .
با تشکر از متیس گرانمایه
انچه اقای دکتر الکساندر نوید ان را می دهند ،استاد الهی ۱۲۰ سال پیش پی وساختار ان را به طور تئوری وعملی ارایه داده اند . من برای خودم بسیار متاسفم که تا کنون نتوانستم از این شیوه به طور این ویو بهره ببرم وهنوز در بی خبری از وجود خودم و در نتیجه از “او ” به سر می برم ، افسوس و صد افسوس .
انشالله با انتشار چنین مطالبی ودرنتیجه هشیار تر شدن ما بشرها ،بتوانیم با قوه دراکه معنوی خود بفهمیم که : سلامت کامل هنگامی است که ما دریابیم خدا و روح واقعیت دارند و مرگ پایان موجودیت ما نیست، بلکه تنها یک انتقال است .اگر ما واقعا بفهمیم که مرگ پایان موجودیت ما نیست انوقت به طور حقیقی نگران سرنوشت ابدی خود می شویم وبرای جلب منفعت ودفع ضرر از خود مسئله خودشناسی وخودسازی را جدی تر می گیریم .
بسیار زیبا و ارامش بخش بود من به تازگی یکی از عزیزانم را از دست داده ام واین مقاله را انگار خدا برای ارامش دادن به من فرستاد عالی بود .ممنون
با سلام و تشکر
باور وجود جهان دیگر در مشکلات به آدم آرامش می ده و هر چقدر درک درست تری از جهان دیگر داشته باشیم با انگیزه تر ،شکر گزار تر،با گذشت تر،صبور تر و … می شویم
شکر که از این موهبت الهی نسبتا آگهی داریم
با سلام و تشکر از زحماتتون،
هر از گاهی دانشمندانی همچون دکتر آلکساندر و دکتر مایکل نیوتن با کشفیاتی علمی به گوشه هایی از عوالم دیگر اشاره میکنن و حال اینکه استاد الهی این حقایق را برای ما شکافتهاند و بسا خوشبختی و افتخار برای کسانی که در این دانشگاه معنوی سیر کمال میکنن، افتخاری بس عظیم … دکتر بهرام الهی در کتابهاشون بسیار علمی و حتی ملموس در مورد عوالم دیگر توضیح فرمودند.
سلام و خسته نباشید.
مثل همیشه مقاله جالب و پر باریست،تشکر از شما متیس عزیز.
سلام به همگی
ممنونم از خدای مهربان که منو با این حقایق دلچسب بتدریج اشنا کرد و میکند.شهناز دوست عزیز من هم گاهی احساس تنهایی در دنیای مادی میکنم .اما احساس اینکه خدا با من است من از چه بترسم؟ جانی دوباره در من میدمد.یادمان باشد خداپرستان در این دنیا غریب و تنهاهستن چون ..او.. اینطور میخواهد. مگر یک دل جای چقدر عشق و علاقه را دارد؟؟ ..او .. اطراف ما را کم کم خالی میکند تا خودش وارد شود.برای منکه اینگونه بوده .فقط کافیست خودمان را بدست ممهربان خدا بسپاریم..حتی تلقینی.
با سلام خدمت متیس عزیز و همکاران گرام .
سپاسگزارم از ارسال مقاله بسیار ارزشمند.
با احترام
به عقیده بنده مقاله حاضر و نیز نوشتن کتابِ « بهشت برین حقیقت دارد» توسط آقای ایبن الکساندر! هر دو ناظر بر همین سخن معروف است که : « درخت هر چه بارش بیشتر است افتاده تر است !» همان که استاد الهی میفرماید : « هر قدر سالک بیشتر علم و آگاهی و خودشناسی میکند؛ فروتنی و منیّتش کمتر میشود» نقل به مضمون! براستی علم کنونی به حدّی از بلوغ رسیده است که بر نقصها و جهل هایش آگاهتر شده است و از همین روست که دانشمندانِ حقیقی چنین فروتن و ساده سخن میگویند و چنین متواضعانه به لزوم تغییرات در نحوۀ نگرش علم تاکید میکنند! این میتواند معیاری برای سنجش خویشتن به ما بدهد تا بفهمیم در عمل چقدر آگاه هستیم و چقدر تواضع داریم و چطور با غرور خویش مبارزه کنیم و چطور به پرورش «تواضع» در خویش همّت گماریم!!!
Thank you so much for sharing your journey with us . It’s very awakening , realistic and wonderfully exciting . It certainly has encouraged me to priorities my life and not to forget that our life on earth is a temporary one in which we should try and develop our soul to become wiser and kinder.
از این عبارت خیلی خوشم اومد
مرگ پایان زندگی نیست بلکه شروعی است تازه در جهانی سرشار از عشق و محبت
ممنونم خیلی زحمت میکشید بابت مطالب خوبتون خیلی سپاس گزارم
در پناه خدا باشید
با سلام وتشکر فراوان وهمیشگی از متیس عزیز که با مقالات ارزنده ومعرفی کتاب های با ارزش ، پیوسته همراه ما در راه پر فراز ونشیب سلوک معنوی بوده است.
دوست عزیز کامنت ۱۴ ، به چه حقایق زیبایی، بخصوص در پاراگراف آخر، اشاره کرده اید، خیلی ممنونم.
دریای عزیز کامنت ۱۴- جانا سخن از زبان ما میگویی.. پس این روند غریب که در زندگی پیش آمده به این دلیل است. حدس زده بودم ولی چقدر شیرین است یک نفر دیگر ندیده و نشناخته ولی همدل این را به آدم بگوید.
با سلام – برگرفته از ایندپت
وقتی زندگی عوض میکنیم، چه چیزی عوض میشود؟ جسم. ما جسم را در این دنیا میگذاریم. ولی همیشه همان “من” [که از روح ناشی میشود]است که میرود.
«وقتی انسان متوجه شود که “خود” واقعیاش منحصر به این جسم عنصری نیست و پس از ترک جسم به حیات خویش ادامه میدهد، قاعدتاً باید به فکر کسب چیزهایی بیفتد که به کار زندگی آتیاش بیاید» (راه کمال، ص ۹۰)
سلام و بنام او
دوست عزیز کامنت ۱۹ از تعالیم زیبای استاد الهی بتدریج بشناخت خودم واقف میشوم .این شناخت اوایل بسیار سخت بود نفسگیر . مثلا شناخت اینکه من حسودم. مغرورم . عصبانی. خودخواه و …..و مگر غرور میگذاشت که من تصور کنم چنین ادمی هستم؟؟ اما کم کم با راهکارهای استاد من نرمتر .صبورتر شدم و دارم میفهمم که همیشه حق با من نیست . با حقیقت عمل و عکس العمل بخوبی اشنا شدم و هزاران هزار حقایق دلچسب.و مهمترین چیزی که از این تعالیم اموختم اینکه چقدر و چقدر خدا بمن نزدیکه .و همین باعت شد که توکلم به ..او…. بیشتر بیشتر میشود. البته راه زیادی در پیش هست اما همیکنه ..او.. را شناختم و دارمش به من قوت قلب میدهد و این قشنگترین حقیقت کاینات هست.
با سلام خدمت دوستان عزیز و متیس گرانقدر.
ادامه ی پاراگرافت موهبت در کتاب آمده است :واقعیت این است که بیش از صد سال است که عالم هستی به علم، شواهدی ارائه داده که نشان میدهد عالم هستی در مرتبه اول، کیفیت معنوی دارد و بعد از آن،مادی.در واقع، مشکل اصلی، نبودن شواهد نیست، بلکه این است که بسیاری از دانشمندان آن قدر سرسخت و لجوج هستند که به این همه شواهد حتی نگاه هم نمی کنند. این مطلب نشان از آن دارد که آدمها در هر سطحی میتوانند خشکه گرا و متعصب باشند. بقول یکی از دوستان افتادن اشیاء روی زمین همه نشانه ی جاذبه بود فقط نیوتن توانست از شواهد نتیجه بگیرد و جاذبه را کشف کند. پس این همه شواهد تجربیات نزدیک مرگ و شفای غیر عادی بیماران و پدیده هایی که علم نمی تواند توجیه کند آیا برای جلب توجه دانشمندان غیر متعصب کافی نیست، که این گونه مسایل را در صدر تحقیقات خود قرار داده و بشر به دید علمی به مسایل معنوی بنگرد و پرده از این راز سر به مهر بیافتد. وجود نشانه ی کوچکی در طیف اتم یا نور خورشید یا مولکولی، دانشمند زیرک و هوشیار را به کشف جدیدی رهنمون می شود. چرا این همه مسایل معنوی اطراف ما نه فقط تجربه نزدیک مرگ بلکه حتی (خواب دیدن) دانشمندان را به مسایل معنوی کنجکاو نمی کند و هر از گاهی فریاد خدانیست سر می زنند(هاوکینگ). پس بقول دکتر الکساندر فقط از سر سر سختی و لجاجت است که حاضر نیستند اینکار را بکنند البته به شرطی که با فروتنی این در را بکوبند ممکن است پذیرفته شوند والا فلا.
دقیقا مشابه داستان گالیله است که خواست دوربینی که ساخته بود و توانایی آنرا افزایش داده بود و به کشف حقایق نجومی زیادی مانند اقمار مشتری و حلقه های زحل دست یافته بود رابا تشکیل جلساتی با حضور دانشمندان زمانش توضیح دهد.
اما برخلاف انتظارش بعضی از دانشمندان حاضر نشدند به آن نگاه کنند و آنهایی که نگاه کردند از آنچه دیدند چیزی نفهمیدند چون از تعبیر مشاهدات خود عاجز بودند. (معنویت یک علم است)
دقیقا همین داستان است اکثر این دانشمندان از نظر معنوی در مراحل اولیه هستند که وجود روح و دنیای دیگر را انکار می کنندپس مانند افردای هستند که حاضر نشدند در تلسکوپ گالیه نگاه کنند. آنهایی هم که با فروتنی با این علم برخورد نمی کنند پذیرفته نمی شوند که بتوانند یافته های خود را منطقی تجزیه تحلیل کرده و نتایج ملموس حاصل آید.
من اخیرا کتاب دورنمای بهشت را خواندهام واقعا از خواندن آن لذت بردم چون نویسنده به نکات ریزی اشاره کرده است که در این دوران به فراموشی سپرده شده است . و نکته جالب توجه دیگر این است که مطالبش را با استناد به مطالب دانشمندان و فیلسوفان و عارفانی ارائه داده است که در زمینه خود بسیار شناخته شدهاند. دانشمندانی که اطلاعات علمیشان ممکن بود آنها را به این فکر بیندازد که همه چیز منحصر به بعدی مادی و علم است ولی بعد از تحقیقات علمی متوجه شدهاند که عالمی فراتر از این جهان مادی هست.
شعر زیبایی از مولانا در ابتدای یکی از فصول کتاب آمده که حیفم آمد آن را برای دوستان ننویسم.
غیب را ابری و آبی دیگر است آسمان و آفتابی دیگر است
ناید آن الا که بر خاصان پدید باقیان فی لبس من خلق جدید
خیلی ممنونم از متیس عزیز و کامنتهای دوستان.
بسیارجالب
با عرض سلام و سپاس به خدای عزیز متیس گرامی و دوستان گرانمایه. از زمانی که با تعلیمات استاد آشنا شدم در اداره تا جاییکه میتوانستم کار مردم را راه می انداختم به پدر و مادرم انقدر خدمت کردم که فقط برایم دعا میکردند البته از گفتن این حرف منظورم خودستایی نیست زیرا اگر خدا نخواهد یک ذره ان به حساب نمی اید وفقط اسکندر نامه خوانده ایم. در جایی استاد فرموده اند این حالی که فعلا دارید به اندازه یک بال مگس پنجره را برویتان گشوده اند حالا ببینید اگر بیشتر بشکافند چه خواهیددید ؟ امروز که سالها میگذرد و به زندگی خودم نگاه میکنم می بینم خوشبخت ترین انسان روی کره زمین هستم که با ان دنیا اشنا شده ام وهرروز هم که میگذرد بیشتر حس دیدنش را بدست می اورم وچقدر عالم ستودنی و بی نظیری است که انسان هیچگاه نمیخواهد ترکش کند.همین بی نظیر بودنش باعث انگیزه مظاعف ام شده که بیشتر تلاش کنم. …اهسته اهسته دارم خدا را می شناسم و کیف میکنم سالها و زندگیهای متمادی امدم و فقط از خدا ترسانده شدم به من قبولاندند که عدالت ندارد .محبتش را با محبت مخلوقات خدا برایم تشریح کردند هیچگاه از مهر و محبتش برایم نگفتند همیشه در دریای حیرت اواره بودم . اما امروز خوشبختانه با گذر از طوفانهای سهمگین زندگی و رحمت لایزالش گونه ای دیگر می شناسمش ..بهش اعتماد پیدا کردم .دلم برایش تنگ میشود .چه روزها که به پایش می افتم تقاضا میکنم من را در درجه اول از شر خودم حفظ کند چون دیو سهمگین در درون خودم است نه در دیگران ..درست است کار کردن روحی و تحمل ریاضات برای سالک شاید سخت باشد اما ثمر بخش و گواراست امروز برای تمام مخلوقاتش دعا میکنم .امروز دیگر چیزی از او نمیخواهم چون میدانم مقدر ما انقدر دقیق و سودمند نوشته شده که عالی ترین عمل تسلیم بودن در برابر مشیت خودش است ..هر چقدر تسلیم باشیم راحت تریم هرچقدر به دیگران کار نداشته باشیم خوشبخت تریم هر چقدر خدارا صادقانه دوست داشته باشیم برنده تریم در زیباترین عصر و زمانه ای زندگی میکنیم که واقعا سعادت قرار گرفتن در ان شاید قرن ها زمان بخواهد که تکرار شود . در ضمن چون تمام مخلوقات خدا در یک سن روحی ثابت نیستند بالطبع ایجاب میکند برای پاره ای از انها هم بوسیله اشخاصی مانند دکتر الکساندر ها یا نیوتن ها از جانب خدا مامور شوندتا به زمان حال انهارا از احوالات ان دنیا اشنا کنند ..هر چقدر مبارزه با نفس بیشتر و درست ترانجام گیرد چشم برزخ بین باز تر خواهد شد .
با سلام و تشکر برای این مقاله
من کتاب قبلی “بهش برین حقیقت دارد “را مطالعه کرده ام.
نویسنده چقدر از درک و تجربه ی این حقایق لذت برده و با چه ذوق و پشتکاری انها را در اختیار همه قرار میدهد. این موضوع باعث شد از خودم بپرسم ایا خود من تا چه حد درک کردم و دروس را بطور این ویوو در زندگی ام به ازمایش گذاشته ام؟ با مشاهده ی این همه نشانه و دروسی که خداوند به بشر قرن ما هدیه میدهد، وظیفه ی ما چیست؟
ممنون
با سلام به همه و متیس
دوستان یکی دیگه از حقایق الهی که کم کم
متوجه میشویم این است که هر کاری در وقت و زمان خودش باید انجام بشه مگر نه اینکه اگر ..او.. بخواهد تمام دانشمندان که سهل ،تمام دنیا در صفر ثانیه پی به حقایق جهان معنوی خواهند برد .اگر دانشمندی یا فرد عادی در مقابل این حقایق چشم و گوشش بسته هست دلیلش پاس نکردن تحصیلات معنویشان هست و هیچ ایرادی رو هم نمیشه به اونها گرفت .کمااینکه کسانی که با این حقایق آشنا هستند فقط لطف و کرم ..یکتای.. مهربان شامل حالمان شده.همینطور که برای نویسنده این کتاب هم خدای مهربان سنگ تمام گذاشت. پس برای قدردانی از این موهبت الهی باید شکر گزار این دوره استثنایی بود و سعی زیادی کرد.چون زمان مثل برق و باد داره میگذره.کاری کنم که در اون دنیا سرافکنده نباشم …
با سلام و تشکر
امروز پس از روشن نمودن کامپیوترم اولین کاری که انجام دادم بازدیدی داشتم از سایت استاد الهی و به بخش نمایشکاه اخیر در متروپولیتن مراجعه کردم و چنان انرژی در خود احساس نمودم که از صمیم قلب شکر یکتای بی همتا را کردم که این چنین به ما توجه دارد و تشکر از کسانی که این امکانات را برای ما فراهم می آورند تا به گفته ی دکتر الکساندردر زمانهای که شاهد چالشهای ناخوشایندی هستیم بتوانیم هدف اصلی را همیشه مد نظر داشته باشیم و به ناگاه سایت متیس و مقاله های مفیدش همچون حلقه ی فیلم از ذهنم کذشت و وقتی یه سایت مراجعه کردم و این مقاله ی زیبا را دیدم مرا به تفکر وا داشت ، اگر چه با مفاهیمی چون روح ، عالم دیگر و…..مشکلی ندارم اما برای اینکه مصداق این جمله را « اما این خود ما هستیم که دوباره و دوباره تغییر کردهایم.» در خود پیدا کنم خود را آنالیز کرده که این تغییرات در چه جهتی بوده ؟ در جهت خودشناسی و یا در جهت بردهی خواستههای سرکوب شدهنفس !
این مقاله دید عمیق تری در من جهت عملکرد بهتر ایجاد کرد و در من این انگیزه را ایجاد کرد که در زندگی روزمره ی خود تغییراتی مثبت و کارا فراهم نمایم.
بار دیگر قلبا و صمیمانه از تمامی دست اندرکاران تشکر می نمایم که با درج این مقالات و مطالب آموزشی ما را متوجه این سه سوال اصلی [ما کی هستیم؟ از کجا آمدهایم؟ و به کجا خواهیم رفت؟]می کند .
باسلام
نیاز به یادآورى جهانهاى معنوى ،نیاز مبرم هرروز ماست.شکر خدا که به این نیاز از مبدأ درستى پاسخ داده مى شود.
«زندگی معنا دار است وهستی بی هدف نیست ما نه زاییده اتفاقیم ونه به عدم باز میگردیم.وجود انسان تنها به این جسم بیولوژیکی محدود نمیشود وویژیگی ضمیر آگاهش آن گونه است که نمی توان اورا صرفأ حاصل فعل و انفعالات شیمیایی سلول های عصبی دانست هرچند که ارگانیزم بیولوژیکی انسان یا جسم ،خود از شگفتی های خلقت است . اما وجود حقیقی انسان چیزی ورای آن است…»
کتاب راه کمال « پرفسور بهرام الهی »
با سلام و تشکر از متیس و دوستان عزیز با درج مطالب کامنت ها چقدر انگیزه بیشتری برای تسلیم ورضا و پناه بردن به «او» و تلاش عمل این ویو به دروس ومبارزه با شر نهان و شکرگزاری پیدا کردم و دلم آ رام گرفت ..
بنام خدا
این حقیقت که در هر لحظه از زندگی خود در شرایطی زندگی میکنیم که با اراده و انتخابی آگاهانه در گذشته ی نه چندان دور برای خود برگزیده ایم و اکنون حاصل زحمات گذشته خود را زندگی میکنیم خود موید آنست که اکنون نیز درحال انتخاب کانالهای علیِ مناسب برای خلق و ایجاد آینده ای متناسب با پرورش فکری خود هستیم. چنین ساختاری از خلق آیا نمیتواند خود دلیلی بر حقیقت غیر قابل انکارِ بهشت و جهانهای معنوی باشد؟ و آیا آگاهی از این حقیقت مارا در حضور یکتایی بیهمتا قرارنمیدهد؟ حضوری که همیشه بوده و هست اما برای درکش نیاز به پرورش فکر مناسب داریم.بدون درک حقایق بدیهی چنین سیستم دقیق و هماهنگی ؛ مارا دردرک حضور آن « همیشه حاضر » دچار اختلال خواهد نمود.
با تشکر از مطالب زیبای دوستان مخصوصا کامنت ۲۶ واقعا کیف کردم . ممنون
من هم از مطالب دوستان و مخصوصا کامنت ۲۶ متشکرم.خیلی به دلم نشست. یادآوری مساله تسلیم و رضا برایم خیلی مفید بود.
در مورد مطلب سوفی عزیز در کامنت ۲۷ خواستم فقط تجربه ام را بگویم. هر روزی که فکر و ذکرم کیفیت بهتری داشته; ناخودآگاه و به طور اتوماتیک عمل معنوی بهتری داشته ام.
در مورد کارعملی هم هر روز به طور تصادفی یک کارعملی از لیست صفاتی که باید روی آن کار کنم برمیدارم.خیلی برایم مفید است. حتی روی صفاتی هم که ممکن است قبلا کار نکرده باشم و یا اصلا فکر نمیکردم لازم باشد کار کنم; کار میکنم. این کار برایم مثل چشیدن طعم های جدید است.
سعی میکنم هر روز خدمت به خلقی انجام دهم و هر روز محاسبه مراقبه به توفیق «او»انجام میدهم.
اینطوری عذاب وجدان ندارم که در قبال روحم کوتاهی میکنم. احساس خوبی دارم و خوشحالم که شاید به انداره ذره ای وظایفم را انجام میدهم. خوشحالم که شاید با عمل کردن در قبال زحمات استادم و اینهمه درسهای معنوی که به من داده شده حق شناسی کنم.
این مقالات و کتابها هم خوشحالم میکند که خدا رو شکر به این مسائل در این زمانه خاص ایمان دارم..
با سلام به متیس عزیز و کاربران گرامی
از اینکه امکان به اشتراک گذاشتن تجربیات مون در این سایت رو داریم خیلی خوشحالم.
خیلی از کامنت هاتون استفاده میکنم و از کامنت ۳۵ و تجربشون ممنون.
من خودم کارهای عملی که انتخاب میکنم از پیش تعیین شده هستند. بطوریکه مدتهاست تصمیم به کار روی چند مورد صفاتی در خودم گرفتم که به نظرم از دیگر نقاط ضعفم بارز تر هستند و به طور سیستماتیک و روزانه و به مدت از پیش تعیین شده سعی در تمرکز روی اونها دارم. باید اعتراف کنم که من هم درست مثل تجربه ی دوست عزیزمون در کامنت ۳۵ کیفیت و موفقیت در کارهای عملی روزانه ام نسبت تقریبا مستقیم با کیفیت فکر و ذکرم داره.
با سلام و تشکر از همه دوستان بخصوص متیس گرامی برای همه کوششها و تلاشهایی که در جهت ارائه نکات و نظرات و مقالات متعدد و ارائه آگاهی در مورد مطالب بروز دنیا در خصوص معنویت انجام می دهید. بخصوص از دوستانی که کاربردهای عملی نکات معنوی و تجارب ارزشمند خود را در اختیار خواننده های سایت متیس قرارمیدهند. بنظرم یافتن کاربردهای عملی یک نکته یا اصل معنوی به بهتر فهمیدن آن کمک بزرگی میکند. مثلا همین موضوع کتاب ” دورنمای بهشت برین” ویاکتاب ” بهشت برین حقیقت دارد” اشاره به اصلی مهم در معنویت دارد بنام « معاد » . کاربردهای نظری این اصل به ما در فهم بهتر اصل توحید کمک میکند زیرا واقعیت اینست که چگونه ممکن است کسی «توحید» را درک کرده باشد و خدایی که در توحید به یگانگی شناخته است برای برقراری عدالت در عوالم علّی ناتوان باشد. بدون شناخت دقیق اثر معاد به طریقه زندگیهای متوالی ؛ شخص همیشه برای عدالت گستری خدا و مبداء الهی محدوده ای ورای جهانهای علّی قائل است و همواره انسان و سایرمخلوقات عوالم علّی را موجوداتی میداند که در حیطه عدالت الهی نیستند و بلکه بعد از اتمام زندگی شان وارد محدوده عدالت خداوند می شوند! چنین محدود ساختن خداوند و قلمرو فرمانروایی اش ؛ به مفهوم عدم درک صحیح از اصل توحید و یا اصول بنیادینِ « حضور الهی و علّیّت » می باشد زیرا در صورتیکه به این درک نرسیده باشیم که مفهوم زندگیهای متوالی و زندگی در عوالم معنوی مستقیماً با عدالت الهی مرتبط است به این درک صحیح از توحید که تنهاخداوند است که در همه جا حاضر و ناظر برماست و قادر مطلقی است که دامنه عدالتش در همه عوالم علی و… گسترده و محیط بر همه چیز است! « نرسیده ایم» ! آری اینچنین خدای یکتایِ بی همتایی را استاد الهی با تعالیمش به من شناساند و مرا از ورطۀ «شِرک »و«بت پرستی» نجات داد! زیرا یکی از کاربردهای زندگیهای معنوی و زندگی های متوالی همین است که اشخاص مظهری از اراده ذات باری تعالی هستند و در حقیقت اسبابی هستند برای جاری ساختن اراده و پیام های الهی در عوالم علّی و عوالم معنوی و تنها خداست که قادر مطلق است آنگاه مفهوم خودپسندی ؛ غرور و … که همه حاصل از موثر دانستن خویش است؛ رنگ می بازد و «او» ، آن یکتای بی همتا همراه و همنشین و همدم همیشگی ما می گردد.
با سلام وتشکر فراوان از متیس گرامی ودوستان عزیز
با تشکر از سحر عزیز در کامنت ۲۳
اشاره به ایه شریفه ۱۵ در سوره ق:
بل هم فی لبس من خلق جدید
مفهوم خلق جدید(افرینش نو) چه در نزد متفکرین وعارفان
اسلامی نظیر ابن عربی و عین القضات همدانی و چه از منظر
عرفا در شرق دور مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
ممنون از مقاله خوبتون متیس عزیز.
این مقاله خیلی خوب و آرامش دهنده است ،مرسی از شما.
اشرف عزیز کامنت ۲۰ ممنونیم از کامنت بموقع شما.
اگر موفق به دیدن نمایشگاه موسیقى استاد در موزهء متروپولیتن نیویورک شدید که یاد شیرینى است از آن خاطرات وصف ناشدنى اگر هم که موفق به دیدارش نشدید، این ویدیو یکى از جذاب ترین بخش هاى آن بود.
http://ostadelahi.com/gallery/videos/
خوشحالم که توفیق دیدن این ویدیوی زیبا را پیدا کردم. ازمتیس و آذر مهر عزیز و همه دوستان کمال تشکر را دارم.
سلام به همگی
اذر مهر عزیز ممنونم از لطفی که کردید و لینک ویدیو را گذاشتید
با سلام خواستم بگویم که همان ویدیو خوشبختانه با زیرنویس فارسی هم در دسترس است
https://www.youtube.com/watch?v=SmhaQeQOTfs
من تازه ویدئو را دیدم. خیلی خوشحالمون کردید. از متیس عزیز و دوستان که ما رو هم شریک کردند واقعا متشکرم. …
به نظرم ایمان ارزشمندترین هدیه ایست که یکتا میتواند به کسی بدهد در طی روز بارها خدا را شکر میکنم که در قلبم نور ایمان هست و به هدایت الهی متصلم.واقعا سعادتمند کسی است که در این دنیا نور و گرمای ایمان در قلبش باشه.