معمای انگیزۀ مفید
نویسنده: امی ورزسنیسکی و باری شوارتز
هنگامی که فعالیتی را شروع میکنیم با دو نوع انگیزه مواجه میشویم: انگیزۀ درونی و انگیزۀ مادی. اگر دانشمندی برای کشف حقایق جهان، تحقیقاتی انجام دهد، انگیزهاش درونی است، چون این کار با فعالیت تحقیق در ارتباط است. ولی اگر هدفش از تحقیق کسب شهرت علمی باشد، انگیزۀ مادی دارد، زیرا بین شهرت و تحقیق ارتباط چندانی وجود ندارد. مردم معمولاً در فعالیتهایشان همزمان از دو انگیزۀ درونی و انگیزۀ مادی برخوردارند.
حال کدامیک از این دو، انگیزه- درونی یا مادی و یا ترکیبی از هر دو –برای رسیدن به موفقیت مفیدتر است؟ شاید به نظر برسد دانشمندی که همزمان از دو انگیزۀ کشف حقایق و رسیدن به شهرت برخوردار است، میتواند کار بهتری ارائه دهد تا دانشمندی که فقط به یکی از این انگیزهها کشش دارد. شکی نیست که برخورداری از دو انگیزه، محرک بهتری است تا یک انگیزه. اما در مقالهای که اخیرا در مجموعه مقالات همایش آکادمی ملی علوم منتشر شده، ما و سایر همکارانمان اظهار کردهایم که انگیزههای مادی همیشه مفید نیستند و چه بسا مانع پیشرفت شوند.
بررسی اطلاعات مربوط به ۱۱۳۲۰ دانشجوی دانشکدۀ افسری در ایالات متحده نشان دادهاند که دو انگیزۀ زیردر تصمیم آنها برای شرکت در دانشکدۀ افسری تأثیر داشته است: پیدا کردن کار خوب در آینده (انگیزۀ مادی) و تعلیم یافتن به عنوان فرماندۀ ارتش امریکا (انگیزۀ درونی).
چندین سال بعد، موقعیت هر یک از این افسران و نقشی که انگیزۀ آنها از شرکت در دانشکدۀ افسری در پیشرفتشان داشته، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این بررسی همان طور که انتظار میرفت نشان داد که هر قدر دلایل درونی دانشجویان برای شرکت در دانشکده افسری قویتر بوده، احتمال فارغالتحصیل شدن و به مقام افسری رسیدنشان بیشتر بوده است. علاوه بر این، دانشجویانی که انگیزههای درونی داشتند، در مقایسه با آنهایی که چنین انگیزهای نداشتند در نیروی نظامی، موفقتر بودند (در مدت زمان کوتاهی به مقام بالاتری ارتقا یافته بودند.). و بعد از اتمام دورۀ ۵ سالۀ خدمت اجباری به خدمت در ارتش ادامه داده بودند، اما دانشجویانی که در کنار انگیزش درونی، انگیزش مادی نیز داشتند، چنین نتیجهای را نشان ندادند و این برای ما بسیار تعجبآور بود.
لازم به گفتن است که دانشجویانی که با انگیزههای درونی و مادی قوی در دانشکدۀ افسری شرکت کرده بودند، در قیاس با کسانی که انگیزۀ درونی قوی و مقدار کمی هم انگیزۀ مادی داشتند، در تمام زمینهها عملکرد بسیار ضعیفی ارائه دادند. در این افراد احتمال فارغالتحصیل شدن، افسر ممتاز شدن و ماندن در ارتش بسیار پایین بود و به ندرت توانستند فارغالتحصیل یا افسر ممتاز شوند و به کار در ارتش ادامه دهند.
بررسیها نشان میدهد که باید کوشش کنیم طوری فعالیتهایمان را تنظیم کنیم که انگیزهمان در انجام کارها فقط رسیدن به نتایج مادی نباشد. اگر به دیگران کمک کنیم بر معنا و اثر کارشان تمرکز کنند و نه منافع مادیای که به همراه دارد، این کار نه فقط کیفیت کارشان را بالا میبرد بلکه ـ هر چند ظاهراً منطقی به نظر نمیرسد- موفقیت مالی بیشتری هم برایشان به همراه خواهد آورد.
وقتی در یک گروه کوچک، کار میکنیم و قرار است پروژهای را جلو ببریم، دو نوع انگیزه در ما ایجاد میشود:
انگیزۀ اول: این فعالیت به نفع درونم است و باعث پیشرفت نیروی روانیام میگردد و به این ترتیب به تعادل بیشتری دست مییابم.
انگیزۀ دوم: در این فعالیت باید خود را از نظر ظاهری بالا بکشم و به بقیه نشان دهم که لیاقت واستعداد بیشتری دارم و میتوانم مسئولیتهای مهمتری به عهده بگیرم.
مسلم است که در انگیزۀ دوم، ایگو فعال است و تمایل شدید شخص به خودنمایی و دست زدن به انواع ترفندها برای به کُرسی نشاندن ایدههای خود، از فعالیت ایگو سرچشمه میگیرد. در حالی که جلو رفتن با انگیزۀ اول؛ باعث پیشرفت ذهنی و روانی فرد میشود و در طولانی مدت، موثرتر و مفیدتر از انگیزۀ دوم، در زندگانیاش خواهد بود.
همین موضوع در روش استفاده از تشویق برای آموزش که توسط معلمان اجرا میشود، نیز صدق میکند. استفاده از روش «تعلیم برای امتحان» نیز نگران کننده است، زیرا ممکن است سطح آموزش فعلیمان را پایین بیاورد. شاید معلمان این کار را انجام میدهند، چون تمرکزشان بیشتر بر انجام دادن مسئولیتی است که برعهدهشان گذاشته شده و این سبب میشود که انگیزهی بیرونی جایگزین نتایج مفید یک آموزش خوب (مانند پاداش گرفتن) بشود.
برگرفته از نیویورک تایمز
بسیار مطلب آموزنده و به روزی هست…
اما در دنیای مادی تا خودتو نشون ندی تا فعال نباشی کسی بهت اهمیت نمیده. مثلا بعضی از مدیران افرادی رو دوس دارن که جلوشون خودتو فعال و … غیره نشون بدی، اگه مرتب و منظم باشی و سعی کنی همه چی رو رعایت کنی، سعی کنی سالم زندگی کنی، حق رو رعایت کنی، احترام بذاری، و… رو انجام بدی به چشم فردی که نمیفهمه یا به زبان ساده تر بگم میگن حالیش نیست… در واقع پیشرفتت عقب می افته و این درونا اذیتت می کنه هر چند به عمل و عکس العمل معتقد باشی، خدا رو در کارهات دخالت بدی، اعتقاد به زندگی های متوالی داشته باشی،و … در هر صورت درونت رو بهم میریزه. من به انگیزه درونی و اهمیت موضوع درونی معتقدم و یقین دارم اما واقعا اذیت میشم خیلی مبارزه می کنم اما به معنای واقعی اذیت میشم.
سلام خدمت متس عزىزوتشکر
با سلام و تشکر > برگرفته از کتاب طب روح – فصل نیت
** نیت مافوق علی:عمل به اصول اخلاقی, تنها به قصد رضای خدا و به عنوان انجام وظیفه انسانی باشد > نور الهی را جذب می کند > ذخیره معنوی افزایش یافته و آماده دریافت هدایت مبدا می گردند تا جایی که به آگاهی برسند ** نیت علی:عمل به اصول اخلاقی, به منظور ارضای نفس و دستیابی به نتایج علی باشد ( کسب قدرت – ثروت – افتخارات مادی – جلب تحسین و احترام/ طلب بهشت ) > انرژی علی و حرارت ارواح منفی را جلب می کند > نتیجه مافوق علی یک نیت علی, صفر است > در دراز مدت کمبود غذای روحی ایجاد می کند > می تواند به ذخیره معنوی اضافه کند, اما طبق قانون علیت سبب ایجاد فضیلت الهی نمی شود ** نیت علی- مافوق علی: نیتی که شخص تصور می کند رضایت خدا را می خواهد ولی آگاهانه یا ناآگاهانه رضایت نفس هم در آن دخیل است > انرژی مافوق علی و حرارت ارواح منفی را جلب می کند > غذای مافوق علی متعادلی برای ارگانیزم معنوی فراهم نمی آورد, فقط بزخی صفات مثبت را به بهای کم رنگ کردن صفات دیگر در گذشته, در او تقویت می کند
% اگر عملی مثبت بدون نیت رضای خدا صورت گیرد, قطب ملکوتی, انرژی مافوق علی کافی جهت تحلیل آن را جذب نخواهد کرد یک عمل منفی که به صورت غیرعمد انجام شود, و نیت پایمال کردن حقوق دیگران در آن نباشد,اثر منفی بر ارگانیزم معنوی (مایه روح) نخواهد داشت * ارزش معنوی یک عمل و میزان تحلیل آن بستگی به نیت دارد * نیت ارزش معنوی عمل و اثراتش را بر ارگانیزم معنوی تعیین می کند * نیت می تواند معادل عمل به حساب آید * داشتن قصد و تصمیم قطعی و اقدام برای انجام عملی مثبت و یا منفی می تواند بر ارگانیزم معنوی اثری معادل با اثر عمل بگذارد
ممنون. مقاله جالبی بود.
با سلام و خسته نباشید خدمت دست اندرکاران متیس عزیز،
اتفاقا متاسفانه ما در زندگی بیشتر به انگیزه بیرونی بها میدهیم و برایمان مهمتر است،مثلا از کار بیکار میشویم، بیشتر نگران این هستیم که به دیگران چه بگویم یا دانشگاه قبول نمیشویم همینطور.اینگونه مقالات کمک میکند تا دیدگاه ما نسبت به انگیزه های ما تغییر کند.
با تشکر فراوان
با سلام و تشکر از مقالات پر معنى و آموزنده متیس،
بعد از خواندن این مقاله به این فکر فرو رفته ام که شاید یکى از دلایل عدم موفقیت و پیشرفت مادى در زندگیم نگرش صرفا مادیم به هر فعالیتى است،چون در انجام هر عملى ابتدا به این موضوع فکر میکنم که این عمل چه سود مادى برایم به همراه دارد بدون اندیشیدن به نفع معنوى آن. و یا اینکه نمى توانستم نفع معنویش را بیابم .
بعد از تولد فرزندم و از دست دادن کار نیمه وقتى هم که داشتم ، احساس میکنم تعادل روانیم را از دست داده ام و چون انگیزه ام از کار کردن تنها به دست آوردن پول بوده( به نوعی فقط دومین انگیزه) ،تا امروز موفقیتی کسب نکرده ام. امروز با خواندن این جمله در مقاله جدید:انگیزه اول: این فعالیت به نفع درونم است و باعث پیشرفت نیروى روانیم مى گردد و به این ترتیب به تعادل بیشتری دست میابم، به این نتیجه رسیدم که این اینگونه تلاشم را شروع کنم و و دید صرفا مادیم را تغییر داده و به این موضوع فکر کنم که کار کردن و از خانه بیرون رفتن میتواند تعادل روانى از دست رفته ام را باز گرداند و به این ترتیب میتوانم بهتر و درست تر وظایف مادى و معنویم را انجام داده و گرمى و محبت بیشترى را به خانه بیاورم . و به عنوان یک مادر که از تعادل روانى بهترى بر خوردار میشود کودکم را تربیت کرده و همسر ایدال ترى شوم.
بنام خالق خوبی ها.
برای شناختن خداوند نیاز است که خودم را بشناسم.یک انگیزۀ درونی
تلاش در شناخت بدی هایم اگر با انگیزۀ رفع یک عیب ونقیصه که بیماری زا هم هست باشد :باعث سلامت روانم می گردد
اگر بهبود را برای این بخواهم که مردم بگویند چه آدم خوبیست ، نتایج حاصله از اقدامات ایگو است نه رضایت خداوند
چون آنوقت مغرور میشوم ودیگر عیب هایم را نخواهم دید. واز تعریف وتمجید دیگران امر بر من مشتبه میگردد که واقعأ خوب هستم .پس تلاش درونی بهتر است با کمک ااو دیگر صفات بد خودرا بشناسم وشفا یابم.البته نیکنامی خوبست بشرطی که ظاهری نباشد.« چون رضایت خلق زمانی ماندگار خواهد بود که هرصفت به مهرو تأئید خداوند رسیده باشد.
به نام خدا
موضوع این مقاله، دغدغه اصلی من در این دو سه سال اخیر بوده است. به عنوان یک استاد دانشگاه هم تدریس و هم تحقیق می کنم و خیلی هم به پیشبرد دانش علاقمندم. اما در کنار آن به خودنمایی و مطرح شدن در جمع هم اهمیت می دهم. هر چه سعی می کردم که به دلایل برونی اهمیت ندهم و فقط عوامل درونی را در نظر بگیرم، امکانپذیر نبود. اما از اول این سال تحصیلی ، فکر می کنم خدا مرا در شرایط قرار داده است که بالاجبار به تدریس و تحقیقی مشغولم که فایده طاهری اش مانند گرفتن امتیاز ارتقا مرتبه ، تشویق مالی و غیره به بقیه می سد و من تنها به دلیل آموزش نیروی انسانی و روشن کردن ذهن دانشجویان ارضای روحی می شوم. این شرایط برای من بسیار سخت است چون من همیشه انتظار پاداش بلافاصله یا پاداش این دنیایی را از تدریس خود داشته ام. اما زمانیکه فکر می کنم اراده خودم به آن حدی نبوده که به نقطه ضعف ه خود نمایی غلبه کنم و همه شرایط طوری آماده شده تا من یاد بگیرم بدون چشم داشت به پاداش این دنیایی به آموزش بپردازم، قوت قلب می گیرم که او مرا تنها نگذاشته است .
با سلام – برگرفته از ایندپت – شناخت من واقعی
مسیر تعادل، راهی است میانه که از مرز بین دو بخش ناخودآگاه روانی (بخش نفسانی- حیوانی و بخش روحانی- انسانی) میگذرد. برای باقی ماندن در این مسیر، لازم است که شخص حقوقِ مشروع و قانونیِ جسم و روحش را به طور برابر رعایت کند و فکر و رفتارش را بر پایۀ رضایتِ یکتا قرار دهد
برای این که در ناخودآگاه روانی عملاً از مسیر تعادل منحرف نشویم، باید عقربۀ قطبنمایِ فکر و رفتارمان را در راستای رضایت یکتا (نکتۀ وحدت) تنظیم کنیم. ادارۀ امور مادیمان را مانند دیگران از طریق قوانین عرفی و اجتماعیِ معمول حل و فصل کنیم و آن را به جبرِ الهی نچسبانیم. این کار باعث میشود که با یکتا رابطۀ سودجویانۀ مادی- معنوی بر قرار نکنیم. به طور کلی در ازای عمل به معنویات از او انتظار پاداشِ دنیوی (موفقیت، ثروت، تندرستی و غیره) یا پاداش فراطبیعی (غیببینی، خلسه، جذبه، کَشف و کرامات و غیره) نداشته باشیم. …….. اینگونه حالات کسی را به خودشناسی نمیرساند، درحالیکه خواستنِ رضایت یکتا باعث میشود ارادۀ او در زندگی شخص بیشتر دخالت کند. با توجه به اینکه ارادۀ یکتا همیشه مثبت است، سرنوشت موجود را، چه مادی و چه معنوی، در جهت درست میبرد
با سلام و تشکر
با اینکه این مقاله را خواندم و مصداقهایش را در خود یافتم، باز تا چند بار مورد امتحان قرار ندهم درک درستی پیدا نمی کنم. در این مسیر مسلما مثالهایی که در مقاله و در نظرات دوستان بود بهتر کمک می کند. ضمنا مراقبم که نادانیهای قبلیم باعث نشود تا انگیزه کسب تجربیات بعدی و بکار بستن تجربیات و اصول صحیح رااز من بگیرد.اینگونه شوق یافتن یک اصل صحیح و اینکه خوب پس اگراز این پس اینطور عمل کنم بهتر است را دارم هم برای روحم بهتر است و هم برای روانم و هم می دانم موفقیت امکان بیشتری دارد.
Thank you soooo much for this article – I truly believe that our intentions will dertermain the outcome. Therefore , the more spiritual our intentions the better outcome we shall have in both worlds- both in our daily material life and in turn our spiritual life.
I have personally experienced this on many occasions – one tangible example that I have is the following : I teach children who have learning difficulty and behaviour problems – and the children I work with every day have on so many occasions been making more progress than other groups of children in my year group ! This is not because I have a magic wond but simply because , I sincerely teach them what I truly believe they will benefit from – teach them not to increase the school data but hands on heart only what I believe will make a difference to their learning and life skills. thus , I believe that the ONLY REASON THESE KIDS ARE MAKING STEADY GOOD PROGRESS IS SIMPLY BECAUSE MY INTENTION IS NOT TO SIMPLY INCREASE THEIR LEVELS AND TO MAKE THE MANAGEMENT HAPPIER , BUT RATHER TO MAKE SURE THAT THESE KIDS SIMPLY LEARN AS MUCH AS I POSSIBLY CAN TEACH
I have experienced this on so many other occasions , during which I have said to my self need to get a job because I simply have take care of my family , and trust me I have done many jobs where I have been soooooo over qualified for , and even felt embarrassed , but because the Beloved , knew of my intentions – HE made the whole journey so easy and gave me so much more in return that I can not even begin to list.
So , let’s , all try and simply put this into a test – lets simply change our intentions more – and we shall all see the difference quicker than we can imagine.
با سلام و تشکر
منظور از نیروی روانی ،در عمل چیست و از کجا نشأت میگیرد؟
با سپاس فراوان
با سلام – برگرفته از آثارالحق
اگر کسی کارهای عام المنفعه بکند نه به خاطر مردم بلکه برای رضایت خاطر خودش کارهایش جزءانسانیت و احسان محسوب می شود و به طور غیر مستقیم هم از آن ها استفاده ی اخروی می برد. مانند کسی که برای زینت اطراف خانه اش درخت می کارد و دیگران هم در فصل گرما از سایه اش استفاده می کنند . اما اگر این گونه کارها را مستقیماً به نیت رضای خدا و برای استفاده ی مردم بکند. بهره ی مستقیم اخروی از کارهایش می برد که اجرش از اولی بیش تر است
salm be metis aziz,
to niki mikono dar dajleh andaaz, ke izad dar biyaabaanat dahad baaz, be har dalil va yaa baa niyaat va yaa bi niyt.kaare mofid mofid ast.
با تشکر از متیس و دوستان ، من هم زمانی که کارم را با نام و یاد خدا و انگیزه درونی شروع میکردم در اخر حس و حال و نتیجه بهتری دریافت میکردم اما زمانی که تنها انگیزه مادی را در نظر گرفتم در انتها نه تنها رضایت درونی حاصل نشدبلکه تاثیر مثبتی که باید در شاگردان میدیدم را ندیدم ، و بعد از مدتی بیشتر شاگردانم رو از دست دادم و این موضوع باعث شد در افکار و نیاتم تجدید نظر کنم و حالا با خواندن این مقاله درک بهتری از تجربه اخیر بدست اوردم و از خدا سپاسگزام .
با سلام و تشکر . انجام کاری با نیت جلب رضای خدا”کار بدون هدف نیست” . به یک معنا هدف همان جلب رضای خداست . اگر رضای او را بدست اوریم همه چیز و همه را به دست اورده ایم … ضمنا “همه چیز و همه را ” یعنی هر چیز که شخص برای زندگی مادی اش لازم است دارد و از لحاظ معنوی هم همه را بدست می اورد :کمال . بر گرفته از طب روح پرفسور بهرام الهی
با سلام و تشکر از مقاله جالب و آموزنده ای که منتشر کردید با خواندن این مقاله مثل کسی که با یک تلنگر باید بیدارش کرد بیدار شدم یعنی بیشتر أین انگیزه دوم که کار میکنه وبه فکر مادیات است فعال بوده .باید بیشتر به اینکه رضایت خدا را در نظر بگیرم نه رضایت بنده خدارا فکر کنم ، اینکه دیگران از من تعریف بکنن ویا موقعیت بهتری به دست بیارم چه سودی برام داره
با سلام
غرض از بدست اوردن رضای خدا صرفا لفظی نیست باید یک مجموعه ای از فعل و انفعالات معنوی در وجود ما کم و زیاد شود که بتوانیم وارد مراحل داشتن حس کسب رضای خدا باشیم وگرنه بصورت تئوری ان چیزی که میخواهیم امکان پذیر نمی شود …..این راه ….راه عمل است …نه حرف …..چرا ؟ باید در سلوک تمام کارهای ما عملی باشد با حرف و فکر کردن و تصور کردن به عمل نمی اید درست مثل اینکه کسی بخواهد با خواندن چند کتاب دوچرخه سواری کند ..
عمل این است که باید مانند یک دلاور جنگی همراه سلاح مورد نیاز خود رفلکس کاربردی از خود نشان دهیم ..
مثلا باید در عمل حس دنیا دوستی را در خود ضعیف کنیم
باید بصورت عملی چشم و هم چشمی نکنیم …اگر به چند جشن دعوت میشویم عملا بدنبال زرق و برق نباشیم و با لباس ساده حضور داشته باشیم کادوی ساده بدهیم از نگاه معنا دار اطرافیان نترسیم باید در عمل از ریخت و پاش پرهیز کنیم و مابه التفاوت انرا صرف تغذیه جانداران خدا را بکنیم
باید در تمیزی شهرمان در عمل کار کنیم حتی یک ادامس خود را درون کوچه و یک نقطه خلوت پرت نکنیم….باید از صمیم قلب و با خشنودی و تشکر غذای مورد علاقه نبودن خود را بخوریم خیلی بایدها و نبایدها را باید با گوشت و پوست خود حس کنیم لمس کنیم عمل کنیم تا بعد کم کم به حالتی برسیم که علاقه ما به دنیا و متعلقاتش کم رنگتر شود بعدا یواش یواش تعلقات ما بسوی خدا میرود بعدا حس میکنیم چقدر برای رضای خدا جنگیدن لذت بخش است بعدا حس جلب رضایت خدا در ما نهادینه میشود لذت بخش میشود از فعل به عمل میرسد …گوشه ای از تجربیات شخصی ام بود
به نام او که در هر لحظه به یاد ماست..به تازگی متوجه شدم ک در هرکاری ک انجام میدم بجای اینکه رضایت خدا را در نظر داشته باشم به این فکر میکردم که خودم ارامش داشته باشم بدون در نظر گرفتن این موضوع که اگر کاری مطابق با نظر الهی نباشه به تدریج شخص خسته میشه.مثلا اگر بخششی در حق کسی میکردم نیتی که داشتم این بود که خودم بیشتر ارامش داشته باشم و یا حتی طرف مقابل یا افراد دیگه در موقعیت مشابه اگر من نیز کار نادرستی انجام دادم در موردم گذشت کنن.واگر این اتفاق نمی افتاد ناراحت میشدم.یعنی همین نیت باعث میشد توقع من از کسانی که به انها محبت میکنم زیاد شود.اما به این توجه نکردم که وقتی کاری را براساس رضایت و میل خدا انجام دهم یعنی مراقب باشم ک ممکنه در نتیجه محبت و گذشتی که برای کسی انجام میدم قدرنشناسی طرف مقابل باشه و من خودمو براش اماده کنم.
با تشکر از زحمت کشان متیس و نویسندگان این مقاله
از مطالب عطار و اشرف بسیار خوشم آمد
با خواندن مطلب ع ع یاد خودم افتادم در محیط کار این احساسات معمولا پیش می اید و این حس را خیلی ها تجربه کرده اند من خودم را این طور آرام می کنم: خدارا شکر که خدا آن بالا هست و کارگردانی می کند … بعد به خودم نهیب میزنم که روزی تو دست کیست؟! شاید با انجام کارهای مورد پسند دیگران و رئیس به پاداش مادی هم برسیم آیا خدا قسمتم میکند از آن استفاده کنم ؟ من با این حرف ها خودم را آرام میکنم شاید برای شما هم کمک باشد
با سلام و خسته نباشید خدمت متیس عزیز،
از کامنت ۲۰ آ.ر بسیار سپاسگذارم
منم مثل شما خودموقانع می کنم و همیشه به خودم میگم وظیفه داری اعمال، افکار، نیات، و …. چیزهای داشته باشی که ایجاد حق کنی اون وقت خودش راه رو باز می کنه، من در معنویت سعی نمی کنم، تلاش نمی کنم، ایجاد حق نمی کنم، چطوره انتظار باید داشته باشم که موفق بشم. در ضمن از ترحم بدم میاد و اصلا دوست ندارم حتی خدای یکتا هم از روی ترحم چیزی بهم بده.
اگه وجودشو داشته باشم عمل می کنم تلاش می کنم که حقی داشته باشم و گرنه ترحم نمیخوام.
از مطالب و کامنتهای آموزنده دوستان خیلی ممنونم
با سلام و عرض ادب خدمت متیس عزیز وهمکاران گرام .
بسیار سپاسگزارم از ارسال مقاله اموزنده وارزنده .
با احترام
با سلام از همه دست اندر کاران و همکاران سپاسگزارم
با مطالعه این مقاله درسهای اقای دکتر الهی در ذهنم بیدار شد که فکر ما میان دو من قرار گرفته من سطحی و من عمیق (هادی درون)وقتی انگیزه مادی وبیرونی را می خواهیم در حقیقت در من سطحی ایگو هستیم وقتی انگیزه درونی می خواهیم در من عمیق هادی درونیم . وظیفه ما در این دنیا به تعادل رساندن ایگو توسط هادی درون هست باید همیشه سعی کنیم کارها را با نیت هادی درون انجام دهیم طوری که یکتا را از خود راضی نگه داریم
ممنون
فکر میکنم برای اینکه بتوانیم کاری را به نیت رضایت خدا انجام دهیم باید او را دوست داشته باشیم. بنابراین لازم است علاقه مان به او را در خودمان پرورش دهیم.فکر میکنم باید از آنچه که داریم برای او مایه بگذاریم تا بتوانیم عشق به او را در خودمان پرورش دهیم.مثلا از وقتمان یا … برای او مایه بگذاریم.
اگر اشتباه است خواهشمندم دوستان اصلاح بفرمایند.
ممنون
من میدانم که هر مبارزه با نفسی هم که می کنیم باید برای رضایت خدا باشد. مثلا اگر گذشتی میخواهم بکنم برای رضای او باشد نه اینکه من هم متقابلا بعدا در شرایط نیاز بخشیده شوم یا شخصیتم نمود بهتری داشته باشد یا…. ولی مساله اینجاست که حتی الان که نیتم رضایت خداست در عمل موفق نمیشوم و نمیتوانم!
قبلا به صورت این ویترو تلاش می کردم و الان هم در عمل سعی کرده ام محبت و گذشت کنم ولی خودم میدانم که قلبم پاک نشده و کینه و انتقام جویی در وجودم هست.حال و احوال خودم را نمی پسندم ولی نمیدانم چه کار باید بکنم!
تنها چیزی که در مبارزه با این سلسله نقاط ضعفی که روبرویم است عایدم شده فهمیدن عجز خودم در انسان بودن است و اینکه چقدر با کیفیت آن یکتایی که باید مانند او بشوم فاصله دارم.
با سلام – برگرفته از ایندپت
عمل کردن طبق رضای خدا: اصل علیت ایجاب میکند، چون عقل و اختیار داریم، بدانیم که این ما هستیم وظیفه داریم با کوششِ خود به سوی یکتا گام برداریم و نظرش را به خود جلب کنیم تا نور بیشتری جذب روحمان کنیم؛ و مهمتر از آن، استحقاق یابیم که در زندگیمان بیشتر دخالت کند. این دخالت اعم از مادی یا معنوی، همیشه به خیر شخص است
به این حالت توجه دائم که رسیدیم، او خودبهخود ما را طوری کمک میکند که خطاهایمان از لحاظ معنوی به ضررمان نباشد. عکسالعملهایمان را تخفیف میدهد و مثلاً آنها را به وسیله زیانهای مادی (بیماریهای کوچک، ضرر مادی رفع میکند راه کمال، ص ۱۸۸ – پاورقی
به طور کلی اگر شخص تنها رضایت یکتا را بخواهد ، او نه تنها شخص را در برابر فریب نفس اماره محافظت میکند، آنچه را هم که به صلاح زندگی دنیوی و اخرویاش باشد، بدون درخواست، به وی میدهد. نخواستن جز رضای خدا دو فایده دارد: اول، مرحلۀ رضا و تسلیم را میگذراند. دوم، آنچه که بهترین نعمت خداست برای خود ذخیره میکند، زیرا در این صورت خداوند آنچه نیکویی در دنیا و آخرت باشد برای او فراهم میکند
با تشکر از مقاله
تجربه ای دارم گفتم شاید مفید واقع شود
به تازگی استخدام شدم ، اغلب همکارا و حتی معاون کل جایی که کار میکنم همه بدون هیچ دلیلی با من که تازه کارم دشمنی دارند و قصد دارند به من چیزی آموزش ندهند. مطمینم که خود خدا بدون هیچ پارتی بازی من رو استخدام کرده است .
در ابتدا خیلی می ترسیدم که نکند که این کارشکنی ها باعث شود اخراج شوم و…
بعد با دیدن چند جمله آرام شدم :
تا خدا یار است به سلطان مپیچ. گر ورق برگشت صد سلطان به هیچ
یا رب نظر تو برنگردد برگشتن روزگار سهل است
بـا خـــدا بـــاش پــادشـاهـی کـــن
بـی خُــدآ بــآش هَــر چـه خوآهــی کُــن
در مورد کامنت زیبای ۲۶ کاملا منهم با شما موافقم که بهترین و موثرترین و شاید تنها راه برای اینکه ما یک عملی را فقط و فقط برای رضایت خداوند یا هر شخص دیگری انجام دهیم اینست که ما او را از ته قلبمان دوست داشته باشیم نیات دیگر یا برای رضایت یا سود شخصی دنیوی یا اخروی خودمانست از نیات شخصی اخروی مثلا موفقیت در سیر و سلوک و عوالم کمال خودمان میتواند باشد نیات دنیوی هم که مشخصند یعنی به نوعی بدنبال نفعه دنیوی یا اخروی خودمانیم نه صرفا رضایت او که البته بازهم همین نیته علی- مافوق علی باز از هیچی خیلی خیلی بهترست .و خلوصه کامل نیت در زمین اغلب شدنی نیست …
ولی در مورد روشهای پرورش محبت نسبت به خداوند ،یک روش را شما گفته اید ،یکی هم بنظرم اینست که ما او را بیشتر بشناسیم چنانچه پروفسور الهی فرموده اند اگر کسی بارقه ایی کمرنگ از او را حس و تجربه کند نمیتواند از ته قلب عاشق او نشود …خواندن دو کتاب ترجمه دکتر محمود دانایی که در مورد تجربه نزدیک به مرگ ۲ نفر است و مقالاتش در همین سایت هم آمده و همچنین سایتی که تجربه های نزدیک به مرگ را بیان و دسته بندی کرده خیلی به من کمک کردند که کمی خدای مهربانمان را بیشتر بشناسم و محبتم به او و امیدم به آینده بسیار بیشتر بشود…
ر گرامی آیا مقصودتان از کتب یاد شده یکی سفر روح می باشد؟ دیگری کدام است و یا کدامند
با سپاس
اثر کلام یعنى این:
خدا درسى هایى رو براى این زمانه به مخلوق میده و اثراتش از آمریکا تا فرانسه و جاهاى دیگه روى فکر متفکران اون دوران اثر مى زاره یکى تو نیویورک تایمز و دیگرى در ……… مى نویسند.
خدا که فقط خداى یه تعداد محدود تو گوشه هاى مختلف دنیا نیست. خدا خداى نیویورک تایمزیها هم هست.
سیمای گرامی کتابهای مورد بحث ” کی ز مردن کم شدم ” و” بهشت برین حقیقت دارد” میباشند که ترجمه دکتر محمود دانایی اند که در مورد تجربه نزدیک به مرگ دو فرد به نگارش در آمده است
در این مورد که نیت ما و هدف ما رضایت الهی را خواستن است شکی نیست . به تجربه دیده ام که با نیت رضایت الهی عمل کردن موجب میشود برخی عناصر دنیایی شروع به فعالیت مینند و سعی در « خود را موثر» جلوه دادن در آینده و زندگی انسان نشان دهند.
در مورد کامنت ۳۳ خواستم اضافه کنم که من هم این دو کتاب را خواندهام و نکات بسیار جالبی در آنهاست در ضمن دکتر ایبن الکساندر اخیرا کتاب دیگری در ادامه کتاب قبلیاش نوشته که آن را هم اخیرا دکتر دانایی با نام دورنمای بهشت برین ترجمه کرده و در دسترس است. میتوانم به جرات بگویم که این کتاب حتی جالبتر از کتاب قبلی اوست زیرا از دانشمندان و عرفای غرب و شرق مطالب بسیار جالبی در اثبات وجود دنیای دیگر ارائه داده است.
در مورد مطلب سپیدار گرامی در کامنت ۲۷ باید عرض کنم که همینقدر که در این عصر یخبندان عیوب خود را میکاویم و میبینیم و با آنها در حد توان ناچیزمان در این یخبندان معنوی مبارزه میکنیم بسیار عالیست بدنبال نتیجه بودن گناهست و ناشکری و عدمه اطاعت ازین مفهومی که بارها به ما گوشزد فرموده اند شاید بزرگترین ضعف و خطا و گناه و چالشه من و شما نتیجه گرایی و یاس مان باشد که باید با آن مبارزه نماییم قطعا قلب ما تا در این جسم هستیم هرگز کاملا پاک و بی آلایش نخواهد شد زیرا این نفس اماره و شیاطین برای اینکه ما بتوانیم مبارزه کرده و ذخیره معنوی جمع کنیم همواره در دل ما کینه و کدورت و حسادت و خشم و دشمنی خواهند دمید تا تا آخر عمر با مبارزه با این صفات بد ذخیره معنوی جمع کنیم و ورزیده تر شویم مبارزه با حریف قدرتمند ما را قدرتمند میکند نه نفس و حریفه ضعیف/،
در ثانی مبارزه با نفس همانطور که شما اشاره کرده اید باید در دو جبهه درونی و بیرونی یا فکری و عملی در کنار هم بهمراه کمک خواستن فروتنانه از مبدا باشد تا بهترین نتیجه عایدمان شود یعنی هم بطور فکری ضعفه شناختیمان در مورد آن نقیصه را بیابیم و تلقینهای مناسبش را پیدا کرده و با تلقینهای مستمر این داروها را به فکر و ارگانیزم روحی روانیمان تزریق نماییم و هم با اعمالی عملی در راستای مرتفع کردن آن عیب ، عاداته مثبت را در خود به تدریج پرورش دهیم
نقص بعدی من کوبیدن بیش از حد خود و دیدن بیش از حد عیوبم و ندیدن بیش از حد نقاط قوت و مثبتم و عدم سپاسگزاری از خداوند و خودم به دلیل نقاط قوته نسبی ام بود که باعثه ایجاد ضعف و ناراحتی و عدم اعتماد به نفس و افسردگی و خستگی روحی و عصبانیت و بی حوصلگی و… در من شده بود همواره نقاط ضعف خودم و زندگیم را با نقاط قوت دیگران و زندگیشان مقایسه میکردم و خود را بی دست و پا ترین فرد جهان میدیدم و بسیار ناشکر و بی اعتماد به نفس بودم با شناخته این فرآیند عینک فکری ام را معکوس کردم… مثال عملی : قبلا من همواره خودم را با افراد بسیار خوش هیکل مقایسه میکردم و به خاطر ۸ کیلو اضافه وزنم انواع توهینها را نثار اراده ی خودم میکردم ولی بعد ( بعنوان یک نمونه در رویکرد جدیدم) خودم را با اطرافیانم که بعضا بیش از ۱۰ کیلو اضافه وزن دارند مقایسه میکنم و به تلاش خودم در حفظ کردن همین وزنم آفرین گفته و خدا را شکر مینمایم که مانند آن عزیزان چاقتر نیستم یا فرد بد اخلاقی در خانواده ی ماست که همواره مرا ناراحت میکرد ولی اکنون به خود تلقین میکنم که خدا را شکر که در راهی افتادم که خداوند اخلاق مرا با تعالیمش از آن فرد مزبور به گفته اطرافیانم خیلی بهتر کرده است و حاله بسیار خوبی با اینگونه نگاه کردن و تشویق کردن خود به من دست میدهد که انرژی لازم برای مبارزه هر چه بیشتر با نفس اماره در ادامه ی راه طولانی سیرکمال در من ایجاد میشود یعنی گاهی باید بخاطر مبارزاتمان با نفس ،خودمان را تشویق و از خودمان و خداوند سپاسگزاری نماییم این رویه ی فرسوده کننده ایست اگر بجای نفس اماره همواره بر سر خودمان بکوبیم اینگونه و با این رویکرد خودمان را از تضعیف مینماییم نه نفس اماره مان را
Esteemed R & dear Sahar: I appreciate the details of the books, thank u very much.
با سلام،
داشتن نیت صحیح واقعا یک هنره که باید با تمرین و استقامت فراوان اون رو پرورش داد. باید هر روز تمرینش کرد و به قول معروف به عنوان تکلیف روزانه باهاش مواجه شد و به عنوان وظیفه دیدش. من گاهی اصلا به نیت هام فکر نمیکنم و تصمیماتم غریزی و در نتیجه کاملا مربوط به جلب منفعت و دفع ضرر هستند. در واقع باید برای داشتن نیت صحیح در اعمال گاهی حتی بر خلاف غریزه عمل کرد و اینه که کارو سخت میکنه. با توجه به روح و ابعاد اون و مهم تر شدن نقش روح در زندگی مون ،که پر از علایق جسمانی است، باعث میشه تا ناخودآگاه پل ارتباطی مون با خدا محکم تر و مستمر تر بشه و وقتی این ارتباط درست برقرار شه، انرژی مافوق علی به ما توان میده که بتونیم در کارهامون که نتیجه ی نیاتمون هستند، بیشتر فکر کنیم. فکر قبل از فکر، فکر قبل از تصمیم، فکر قبل از عمل و فکر بعد از عمل…
ر گرامی خیلی از توضیحاتتون متشکرم. بله باید سعی کنم اینطوری نگاه کنم.
ممنون
ممنونم از سپیدار و سیمای گرامی که مطلب طولانی بنده را خواندید
با سلام مجدد
ببخشید در ادامه مطالب بالا چند سوال دارم که ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید.
یکی اینکه دلیل اینکه سعی میکنم به نقاط قوتم توجه نکنم این هست که میترسم غرور وارد شود و بیچاره ا م کند. مثلا مقایسه خود با سایر افراد را جرات نمیکنم انجام دهم چون میترسم که در اثر این مقایسه کردن خدا مرا در شرایطی بگذارد یا امتحانی بشوم که نتوانم از پس آن بربیایم.یعنی دو دلیل اصلی که به نقاط قوتم نگاه نمی کنم یکی همین غرور است و دیگری ترس از امتحان شدن در صورت دیدن نقاط قوت. نظر شما در این مورد چیست؟
سوال دیگرم در مورد یاس است. به نظر شما یاس از چی ناشی میشود ؟ یعنی چه جور عدم تعادل صفاتی باعث به وجود آمدن یاس میشود؟
مطلب دیگر در مورد مبارزه با صفات منفی که خوب است لیستی از صفات منفی تهیه کرد و یکی یکی مبارزه کنید وبعد از از بین رفتن یکی سراغ دیگری بروید، من دوست داشتم که این چند صفتی که در بالای لیستم هست از بین برود تا بتوانم سراغ بقیه بروم و چون چندین سال است دارم سعی میکنم با این صفات مبارزه کنم و از بین نرفته ناراحت بودم. البته این همان نتیجه گرایی میشود که درست نیست و سعی میکنم به خودم این را یادآوری کنم.
ممنون میشوم اگر باز هم راهنمایی بفرمایید.
سپیدار عزیز سلام
در رابطه با یاس می خواستم یه شما یاد اوری کنم به کتاب اثار لحق مراجعه کنید و این شعر استاد الهی را مرتباً
تکرار کنید و برای خود یک نوع تمرین ذکر قرار بدهید خیلی خیلی موًثر است
استاد الهی می فر ماید
کار ساز ما به فکر کار ماست فکر ما در کار ما ازار ماست
این ذکر را جز کار عملی بگذارید و اثر ان را حس خواهید کرد
موفق باشید
با سلام به همگی در مورد سوال آخر سپیدار عزیز اینجور که متوجه شدهام نباید توقع زیاد از خودمون داشته باشیم در این دنیا این صفات باید جوانه بزنند پس ممکنه از بین نروند و همه اینها تدریجی هست . و سعی شما خیلی ارزشمند هست . موفق باشید.
با سلام سپیدار گرامی ابتدا باید عرض نمایم که حقیر خیلی کوچکتر از آنم که بتوانم راهنمایی داشته باشم و شخصا هر ماه رشد داشته و نظراتم کاملتر میشود لذا آنچه تا الان در این زمینه فهمیده ام و برایم کارا بوده است و قطعا ناقص یا شاید اشتباه باشد را الان بیان مینمایم و جز نادان کسی نمیتواند ادعا بنماید که دانشگاه عظیم سیر کمال استاد الهی را کاملا درک کرده یا هرچه فهمیده از آن صحیح است زیرا مفاهیم معنویت او بسیار گسترده تر از فکر کوچک ماست /۲_نه صحیحست که فقط بر روی نقاط ضعفمان زوم باشیم و نه صرفا زوم بودن بر نقاط قوتمان صحیحست صحیح بنظرم آنست که به نقاط ضعفمان بنگریم که مغرور و متوقف نشویم و به نقاط قوت و پیشرفتمان تا حد امکان اشراف داشته باشیم که مایوس و ناامید و بی انگیزه نشویم و نگاهی خردمندانه و علمی به ضعفها و قوتهایمان باید داشته باشیم که بتوانیم بفهمیم با چه سرعتی به کجا داریم میرویم و حرکتمان را بطور علمی بتوانیم آنالیز و بررسی نماییم./۳- اینکه حقیر خود را بلحاظ خلق خوی از فلان فرد بداخلاق ، بنا به تایید اطرافیان ،و بدلیل تعالیم صحیح معنوی و کمک خداوند و کارعملیهای خودم ، بلحاظ خلق و خو و نه بلحاظ ارزش انسانی، بهتر بدانم اینرا شخصا غرور نمیدانم چون من خود را از او بلحاظ ارزش انسانی در پیشگاه خداوند برتر و بالاتر و پرارزش تر نمیدانم و صرفا بلحاظه پارامترهای خلق و خو و… بالاتر میدانم(کما اینکه تمام اطرافیان هم این موضوع را تصدیق مینمایند) و چه بسا در پارامترهایی از انسانیت او از حقیر بالاتر باشد … چون همگی فرزندان خداییم و او همه مارا بسیار دوست دارد و چه بسا اگر آنفرد به معنویت روی آورد یا حتی در زندگیهای دیگرش اگر کار کند در این زمینه از حقیر بسیار جلو هم بزند در آنصورت هم او از من برتر نیست زیرا صرفا در پارامترهایی از اخلاقیات جلوتر است اصولا انسانها را به لحاظ ارزش انسانی سرند نمیکنم چون همگی در نظر خداوند بسیار عزیزند نگاهم به عیوب و همچنین ویژگیهای مثبت افرادست که از ضعفها و ویژگیهای برترشان برای فهم بیشتر و پیشبرد سریعتر خودم به سمت کمال بهره ببرم …و همچنین بعضی ضعفها را در بعضی افراد میبینم که با آگاهی از نتایج بد آن و آنالیز نتایجش در اجتماع سعی در فهم بیشتر و رفع و اصلاح آن عیوب در خودم مینمایم پس بحث برتر دیدن خود نیست که غروری در این زمینه مدخلیت داشته باشد یا اینکه اگر دستم درد میکند خدا را شکر میکنم که معلول و افلیج نیستم و این به معنای این نیست که خودم را از فرد معلول بالاتر و برتر میدانم …در کامنت بعدی باقی موارد کامنت شما از جمله اهمیت سپاسگزاری و تشکر از زحمات خود و دیدنه زحمات خود در عین نادیده نگرفتن عیوب خود و مبارزه با نفس ، دلایل یاس ، و مبارزه با لیستی از صفات منفی انشاالله در حد دانش اندکم بیان میگردد
با عرض سلام خدمت متیس عزیز و دوست گرامی سپیدار
در مورد نقاط قوت باید گفته شود هیچکدام ما به ان درجه از خودشناسی و خود اگاهی نرسیده ایم که اذعان کنیم چه نقاط قوتی داریم که از دیگران برتریم بلکه با نگاهی به زندگی خود متوجه میشویم که از نظر دنیایی و مادیات ممکن است در شرایطی باشیم که اگر از انها درست استفاده کنیم خیلی به انجام مبارزه با نفس ما کمک کننده هستند مثلا من ممکن است حسود باشم وبخواهم به شخصی هم که حسادت میکنم محبت کنم ودر عین حال اشپز خوبی هم هستم پس برای ابراز محبت کردن به شخص مورد حسادت چون دارویش محبت کردن است در مواقع حساس به او پیشنهاد کنم که چند نوع پختن غذا را بدون منت و صادقانه به او اموزش دهم .ایا این اموزش میتواند در کسی حس خود برتر بینی را تقویت کند ؟ یا فرضا کسی از نظر مالی در وضع بهتری نسبت به کسی باشد که نیاز به کمک دارد ایا اشکالی دارد با در نظر گرفتن تمام جوانب احتیاطی به ان فرد کمک کند که گره کارش باز شود ؟ یامثلا کسی خانه ای اضافه برای اجاره دادن داشته باشد ایا ایرادی دارد انرا در اختیار کسی قرار دهد که احتیاج دارد اما شرایط را برایش کمی اسان تر و دلپسند تر دراورد که هم او اسایشی داشته هم خودش وظیفه انسانی خود را نسبت به همنوع خود براورده سازد ؟یا ممکن است زمانی بنده پست اداری خوبی داشته باشم و دست بر قضا همسایه ام که قبلا مرا ناراحت کرده احتیاجش به من افتاده ایا باهمین نقطه قوت خودم نمیتوانم کینه کدورتهای دیرینه را نسبت به او بزدایم ؟ نقاط قوت خود را دیدن به معنای ان نیست که بگویم من از نظر اخلاقی کامل ام و دیگران ضعیف ….نقاط قوت در این است که گاهی خداوند برای ما تسهیلاتی را قرار داده که میتوانیم از انها در جهت انجام درسهای سلوک راحت تر و سریع تر موفق شویم ..مثل پلنگ و درندگان که خداوند با دادن چنگالهای قوی به انها قدرت دفاع از خود در مواقع حساس راداده است اگر کمی در خود فرو رویم همه بدون استثنا دارای نقاط قوت هستند واینکه نباید از ان استفاده کنی ندای منفی نفس اتان است .
در مورد یاس ریشه یاس و نا امیدی در خود بزرگ بینی است هر زمان که انسان خود را بزرگ تراز خدا ببیند با کوچکترین شکست ریزش میکند و مایوس میشود هر زمان که خدا را بزرگتر از خود ببیند با هر طوفان زندگی قوی تر ادامه میدهد و اصلا مایوس نمیشود و منتظر لحظه های پیروزی میشود .شاید گفته شودمگر ممکن است ما خودمان را بالاتر از خدا ببینیم ؟ بله ممکن است. کمی در خود فرو روید متوجه میشوید . اینهایی که گفته شد نتیجه تجربیات شخصی خودم است که سالها با ان روبرو بودم و برای خودم انجام داده ام .
در ادامه و در تایید سخنان عطار عزیز ،بنظر حقیر هم یاس از عوامل گوناگونی میتواند ناشی شود که یکی از آنها میتواند اهداف غیرواقعی و بلند پروازانه ی ما باشد مثلا اگر هدفمان حل شدن کامل مشکل یک صفت بد در درونمان باشد خوب طبیعیست پس از چندسال تلاش مایوس شویم چون نفس اماره ما تولید کننده ی مداوم این مدل تمایلات بد است مانند مردابی که با چندین سال سرند کردن و جدا کردن کرمهای آن انتظار داشته باشیم دیگر کرم نگذارد بهمین خاطرست که از ما فقط جوانه زدن خواسته شده است چون محو کامل یک صفت بد و تبدیل آن به فضیلت اخلاقی در این دنیا کاری بینهایت سختست دلیل دیگر یاس میتواند عدم حمایت و تشویق خود در زحماتی که در مبارزه با نفس برای آینده معنوی خود میکشیم و منجر به نتیجه ی ماندگار نمیشود باشد این سپاسگزاری از خودمان در مقابل کوششهایی که برای سیرکمال انجام میدهیم خیلی احساس خوبی به ما میدهد خداوند از ما فقط کوشش میخواهند… و باعث میشود با قدرت و قوت قلب خیلی بیشتر و روحیه ایی بسیار با طراوت تر و با نشاط تر به مبارزه مان با نفس اماره ادامه دهیم عزت نفس و اعتماد به نفسمان در دنیای آسیب زننده و خشن امروزی خیلی بالاتر رفته و آسیب پذیریمان نسبت به رفتارهای سرد و زخمی کننده محیط و اطرافیانمان خیلی کمتر میشود حمایت بیشتری در درونمان از خودمان دریافت کرده و نیاز به تقدیر و تشکر و حمایت از اطرافیان در ما به شدت کاهش مییابد و با درون خود به صلح و آرامش خیلی بیشتری میرسیم و جمیع اینها باعث میشود سیر تکاملی سریعتر ،کم دردتر و متعادلتری داشته باشیم و در نهایت زجر کمتری بکشیم . البته اینکار باید کنترل شده و واقع گرایانه و خردمندانه باشد تا با افراط بیش از حد به فردی از خود متشکر تبدیل نشویم البته افراط و تفریط در هر امری مضرست… / ، در مورد لیست نقاط منفی هم که شما اشاره فرمودید این اشکال بر روش ارایه شده شما واردست که ممکنست هرگز کاملا صفت بد اول لیست را تا آخر عمرمان هم نتوانیم به فضیلت اخلاقی تبدیل کنیم در آنصورت مبارزه با سایر صفات بد یا تمایلات یا افکار ناپسندی که روزانه در خود می یابیم و باید با آنها هم مبارزه کنیم اینگونه تعطیل میشود و انعطافی که در مبارزه و تحلیل افکار و رفتار خودمان در عکس العملهای روزانه باید داشته باشیم و فلکسیبیلیتیه برنامه سلوک روزانه و تنوع غذای معنویمان به مشکلات جدی خواهد خورد بهتر است از صفاتی شروع کنیم که بیشترین لطمه عاطفی یا جسمانی یا مادی یا معنوی را اکنون دارند به ما میزنند و مبارزه ی ما باید مشکلات فکری و روانی ایی که نفس اماره و افکار اشتباه و ارواح ساپروفیت با دمیدن در فکر ما، روزانه برای ما ایجاد میکنند را نیز پوشش دهد و هر آنچه بدی در رفتار و افکار خود در هر زمان مییابیم باید با آن بطور آنلاین و در همان لحظه برخورد نماییم و مبارزه را موکول به بعد از تبدیل شدن صفت بد اوله لیست به فضیلت اخلاقی ننماییم .پرحرفی بنده را ببخشید به خلاصه ترین شکل ممکن نوشتم ممنونم.
سلام و ممنون از زحمات متیس عزیزو تجربیات دوستان .
کامنت ۴۴ عطار عزیز ممنونم از اینکه تجربه به این زیبایی را در اختیارمان گذاشتید .
با سلام به متیس عزیز و کاربران،
سپیدار عزیز از سوالات شما لذت بردم. از اینکه چقدر نکته سنج و نگران سرنوشت معنوی هستین شما رو تحسین میکنم. راجع به سوالاتتون فکر کردم.
داشتن نقاط قوت از طرفی جای شکر داره چون نه تنها با تلاش فردی، بلکه با استفاده از درسها و هدایت الهی است که ما میتونیم نقاط قوت رو در خودمون پرورش بدیم. از طرفی هم باید از حیله ی نفس و ایجاد غرور و بالیدن به اونها بر حذر باشیم و همیشه به این موضوع فکر کنیم که نقاط قوت تا زمانی که مهر تایید الهی روشون نخورده، کامل و همیشگی نیستند و باید به حفظ و پرورش اونها به طور بی وقفه پرداخت. وقتی اینطور به اونها نگاه کنیم، شاید اصلا پای غرور به وسط نیاد…
در کتاب ملک جان نعمتی صفحه ی ۱۵۹ گفته ای از ایشان به من یاداوری کرد: در میدان حق، هر چه آدم بیشتر نیستی کند و دایم به خود بگوید هیچی نیست بهتر است…
یاس و ناامیدی یکی از خطرناک ترین بیماری در سیر سلوک هستند و باید به شدت با اونها مبارزه کرد. من شخصا خیلی از خودم و اعمال و نیات اشتباهم ناامید و مایوس میشم. مخصوصا زمانی که با یکی از نقاط ضعفم مدتها مبارزه کردم و در لحظه ای باز شکست میخورم و اون اشتباه رو تکرار میکنم.انگار تمام زحماتم به هدر رفته و باید دوباره از صفر شروع کنم… اما درست در همون لحظه به خدا پناه میبرم و قلبم رو از امید به هدایت و راهنمایی و بخشایش او پر میکنم. در همین لحظه هاست که به ناتوانی خودم در مقابل یکتا بیشتر آگاه میشم و این حس در مقابل یکتای بی همتا حس بسیار شیرینی است. به نظرم اشتباهات خودم رو نباید فراموش کنم، باید ازشون درس بگیریم و مدام تلاش و تکرار کنم در جبران، و فقط از روی انجام وظیفه! من بدون اشتباهاتم یاد نمیگیرم… بزرگترین کرم خدا زمانی است که به ما موقعیت جبران به همراه یاری خودش رو عطا کنه و از طریق هدایتش بهمون نعمت آگاهی بده.
در کتاب ملک جان نعمتی صفحه ی ۵۷ تحت عنوان ٬زنی اهل عمل٬ به من قدرت و توان دوباره میبخشد. وقتی این کتاب رو میخونم، از ایشان، طرز فکرشان و شجاعتشان و دیدشان نسبت به سیر تکامل و رشد روحی، قوت و جرات برای ادامه میگیرم.
کار عملی فکر و ذکر و تمرین عمل این ویوو به طور مرتب و روزانه به من خیلی در مبارزه با یاس(از خودم) کمک میکنه.
در سوال سوم قید کردین که …وبعد از از بین رفتن یکی(از صفات منفی) سراغ دیگری بروید…من به شخصه هیچ موقع فکر نکنم که بتونم زمانی به تنهایی صفتی منفی رو در خودم کاملا از بین ببرم. تلاش و مبارزه است که باعث رشد و تکامل روح میشه. نتیجه ی کار رو باید به او واگذار کنیم.
در کتاب معنویت یک علم است در مبحث دوم شرایط آزمایش و در قسمت سوال و جواب آقای دکتر الهی در پاسخ به سایلی در صفحه ی ۶۲ راهنمایی کردند که …باید از چیزهای ساده شروع کرد…ایشان در مثالی به اصل توکل اشاره میکنند که بسیار قابل فهم است.مطالعه ی این مبحث برای عمل و فراهم کردن شرایط صحیح آن به من خیلی کمک کرد…
ممنون
از دوستان عزیز N، ر، عطار و سوفی خیلی ممنونم که وقت ارزشمندتان را گذاشتید و این مطالب را برایم توضیح دادید و مثال زدید.
قبلا دیده بودم که وقتی خودم را درونا تایید و تشویق میکنم خیلی خوشحال میشوم و به قول شما برای اینکه با روحیه بهتر ادامه بدهم خیلی خوب است.سعی میکنم از این مطلب استفاده کنم.
در مورد افراد و نقاط ضعفشان هم – البته برای درک بهتر مطالب کامنت ها را باید چند بار دیگر بخوانم – احساس کردم شما دوست عزیز (ر و عطار) می توانید رفتار فرد را از خودش جدا کنید و جداگانه هر کدام را ببینید. متاسفانه من رفتار فرد و او را با هم یک پکیج میکنم و این باعث میشود که قضاوت غلط بکنم. و باید یاد بگیرم فرد و رفتارش را از هم جدا کنم تا قضاوت نکنم و غرور بی جا هم پیش نیاید.
در مورد یاس و اینکه از خودبرتربینی ناشی میشود باید فکر کنم تا آنرا بفهمم. ولی دانستن اینکه نقاط ضعف در زمین از بین نمی روند و باید فقط جوانه بزنند( که البته دقیقا نمیدانم جوانه زدن چه حالتی است ولی فکر نکنم مهم هم باشد.. تلاش کنم کافیست) و اینکه بالاخره تغییر تدریجی است خوشحال کننده است.
از شما متیس عزیز هم خیلی متشکرم که این امکان سوال کردن را گذاشته اید.
ﺑﺎﺳﻼﻡ و ﺗﺸﻜﺮ. ﺧﻴﻠﻲ اﺯ ﻛﺎﻣﻨﺘﻬﺎﻱ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻡ و اﻧﺮﮊﻱ ﮔﺮﻓﺘﻢ.
ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻳﺎﺱ و ﻧﺎاﻣﻴﺪﻱ,ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮﺿﻴﺤﺎﺕ ﻛﺎﻣﻠﻲ ﺩاﺩﻧﺪﻭﻟﻲ ﻣﻮﺭﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﻨﻆﺮﻡ ﺭﺳﻴﺪ ,ﺑﺎﻭﺭ و اﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻛﻪ ﻳﻜﺘﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺣﺎﻇﺮ و ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻦ و ﻣﺎ ﺭﻭ ﺗﻨﻬﺎ و ﺑﻲ ﺳﺮ ﭘﻨﺎﻩ ﺭﻫﺎ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ, اﻳﺠﺎﺩ اﻣﻴﺪ و اﻧﺮﮊﻱ ﻣﻴﻜﻨﺪ و اﺯ ﻳﺎﺱ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﻣﻴﻜﻨﺪ.
سلام به همه دوستان
برای دوستم سپیدار ،عطار و ر عزیز
بسیار مطالب آموزنده ایی از شما بزرگواران یاد گرفتم ، ریز بینی و توجه به جزییات و نگرانی از سرنوشت معنویی در کلام سپیدار ، تجربه و کار عملی از نوع اینویترو در کلام عطار عزیز و استدلال در کلام ر بزگوار .
۱- شاید جواب سوالاتتان و نگرانیهایتان سپیدار عزیز در مجموع این صفات و تعادل رفتاری در هریک از این صفات اخلاقی-الهی است که در بالا از شما عزیزان از کلامتان یاد گرفتم باشد .
۲- نکته دیگر توجه به شیوه و روش عملی به زندگی الگوهای معنویی است که برای خود انتخاب کرده ایم. بنده با نگاه به زندگی استاد و موسیقی استاد متوجه شدم که در تمام مکالمات و مناجات ها،و حتی در موسیقیشان ، هنگامی که دارن خالصانه و صادقانه با تمام وجود خودشان را در پایین ترین سطح در مقابل یکتای حی و توانا قرار میدهند ، آیا جایی برای غرور و منیت و هستی کردن برای فرد به واقع حقیری چون من هست ؟ آیا در مکالمه هایمان اینطور رفتار میکنیم؟
در تمام آثار استاد به جایی برخورد نکردم که در مقام مقایسه با دیگران بر بیاییم ، گر عمل بد شد کسی بد آن عمل ، تو بکوش بر محو مثلش ما حصل
استاد به عنوان الگو و راهبرم ، حتی در گفتارهایی یاد آوری میکنند که با نفس چگونه باید صحبت کرد ، به یاد بیاوریم که ایشان در مقابل آینه می ایستادند و با نفس چگونه صحبت میکردند. به قول حضرت شیخ با نفس استدلال نباید کرد باید تو سرش زد .
در نهایت مثل یک نوازنده باید به سر کلاس درس استاد رفت ،آنچه میگوید آن کرد ، چون و چرا نیاوریم ، بحث نکنیم ، فقط با تمرین کردن ، اونهم با ساز خودمان نه اینکه به دیگران نگاه کنیم . اگر میخواهیم نوازنده خوبی بشیم باید حواسمان به ساز زدن خودمان و نگاهمان به استادمان باشد. استادمان خودش عیب و ایرادها را بعد از هر تمرین و جواب درس دادن به ما میگوید . الزاما نگاه به دیگران خیلی هم خوب نیست ، چرا؟
چون باعث میشود شاگرد خام و نپخته دچار انحراف در استیل و شیوه فکر و حتی لهجه نواختن شود .
شاگرد موسیقی اگر میخواهد موسیقی یاد بگیرد باید تمام شش دانگ حواسش فقط و فقط به کلام و رفتار و وجود استادش باشدو تمام تلاشش رو بکنه تا مثل استادش بشه . در موسیقی این مهم به قول آقای دورینگ حداقل ۳۰ سال طول میکشه.
معنویت سمفونی الهی است .
با تشکر
با عرض سلام و تشکر از متیس عزیز و دیگر دوستان
به ویژه تشکر میکنم از دوست عزیز و بزرگوار عطار کامنت ۱۸
برای تجربه بسیار عالی و مفید ایشان
موفق باشید
با سلام و تشکر از همه عزیزان و با سپاس ویژه از ۱۰۰۱ عزیزکه کامنت بنده را مسءولانه به نقد کشیدید پاراگراف و جمله به جمله کامنت شما عزیز را در نهایته اختصار بررسی مینمایم در مورد پاراگراف ۲ ی شما باید عرض کنم ، تمام سالکین معتقد به بدی و ناپسندی صفت غرور میباشند یعنی در ناپسندی این صفت که اختلافی نیست …مشکل اصلی در اینجاست که ما متاسفانه هزاران مورد و تعینات و موارد و شاخ و برگهای غرور را نمیدانیم یا در ضمیرخودمان آنها را عموما نمیتوانیم پیدا نماییم مثلا یکی از بزرگترین موارد غرور ،غرور علمیست آنچنانکه ما خود را چنان برتر و بالاتر و عالم به تمام زوایا و بطون چندین هزار صفحه تعالیم استاد و بطونه بینهایته آن بپنداریم که بدون دقته کافی و درک سخن و مطالب دیگران آنها را رد نموده و به راحتی به آن مطالب ، انگه بر خلاف تعلیمات استاد بودن را میزنیم … عقیده حقیر اینست که ما در بهترین حالت، مولکولی از دریای معارفه کتب استاد الهی را هم ، نفهمیده ایم معتقدم هر آنچه درست و زیبا و نیکو و مثمر ثمر است حتی اگر به لهجه یا استیلی (به قول شما) متفاوت بیان شود اگر مبتنی برحقیقتیست یا کاراست پس از آزمایش آن ، اگر کاراست ،قطعا در ظاهر یا بطون تعالیم استاد به آن اشاره شده است حتی اگر ما با اذهان بشریمان تا الان به گفتار متناظر با آن در کتب مان پی نبرده باشیم و حتی اگر آن سخن از دهان یک روانشناس یا حتی غیرسالک خارج شده باشد اگر منطقی و قابل استفاده باشد باید سود برد … پس نباید هرگز تعالیم استاد را به دانسته های خود تقلیل داده و تا به حد افکار بشریمان محدوده ی آنرا کوچک نماییم و دقیق خواندن کامنت دیگران و تلاش برای درک منظور فرد مقابل هم صفتی بسیار نیکوست که از سوءتفاهم جلوگیری مینماید…مبحث را اگر میتوانیم بطور علمی و منطقی تحلیل و نقد نماییم که اگر بد است چرا بد است و با زدن بر چسب اینکه همچین چیزی در تعالیم حضرت استاد هرگز ندیده ام… موضوع را بایکوت و خارج از محدوده تعالیمه راه،قرار ندهیم چون ما در حدی نیستیم که حدود و صغور تعالیم استاد را بخواهیم تعیین نماییم و آنچه صحیح بنظر میآید را باید در بقعه امکان بگذاریم و چون ما از بطون تعالیم استاد که کاملا باخبر نیستیم …ثانیا در مورد آینه و ناسزا گفتن به خود …همانطور که میدانید نفس ما از نفس کارگر و نفس اماره تشکیل شده است و صحبت در کوبیدن به موقع نفس اماره و تشویق به موقع نفس کارگر و روانمان بود که اصل تعادل هم رعایت شده و عدم تعادل و افراط یا تفریط در این امر میتواند یکی از علل یاس یا از خود متشکر بودن باشد… متشکر
واقعا تشکر میکنم از استاد و متیس عزیز و نظرات دوستان مهربان که باعث میشوند شناخت بهتری پیدا کنم و عمل اینویو به اصول اخلاقی الهی صیحیح پیدا کنم و رفع اشکال بشود. .
با سلام ممنونم به ویژه از سپیدار عزیز چون منهم از شما درس دانشجوی معنوی و نه دانش آموز معنوی بودن و جستجو و پرسشگری را آموختم ،یعنی همین که خود را در مقام سوال و اندیشه بدانید نشان میدهد که آنقدر فروتن و بازاندیش هستید که بتوانید سوال بپرسید و … و این مشکلیست که خودم با آن دست و پنجه نرم میکنم … ((در مورد دیدنه افراد به شکل یک پکیج در کامنت۴۸تان))، منهم بسیار به این معضل دچارم ولی با خواندن آندو کتابه دکتر محمود دانایی در مورد تجربه های نزدیکه مرگ و دیگر تجربیات نزدیک به مرگ که همگی تقریبا همان مفهوم را میرسانند فهمیدم که ما انسانها با تمام کوچکی و گناهکاری و ناآگاهیمان ،در نظر خداوند همگی بسیار عزیز و دوستداشتنی و بزرگ هستیم بنابراین ناخودآگاه کمی باعث شد که از چشم خداوند به انسانهای گناهکار و ضعیفی مانند خودم، نگاه کنم و سعی کنم مانند خداوند دیگران را بی قید و شرط حتی الامکان بپذیرم و دوستشان داشته باشم چون همگیمان بسیار ضعیفیم و از زخمهایی که با اعمال و افکار و سوءتفاهمات و… به همدیگر میزنیم همگیمان نا آگاهیم ولی خداوند آنقدر بزرگوار و مهربانند که ما انسانهای ناقص را انقدر زیاد دوست دارند… پس با کسب این دانش، منهم با خطاهای دیگران با اغماض و سعه ی صدر خیلی بیشتری روبرو شدم و نیز مطمءنم آنچنان که در کامنت ۴۱تان فرموده اید او هرگز به این راحتی امتحانی پیش نمیآورند که از پس آن برنیامده و ذخایر معنویمان بر باد رود … اتفاقا او خود ما را به آزمایش اصول معنوی در بطن اجتماع برای نزدیک شدن به درکه عملی و کاربردیه مفاهیم و باطنه اصول و کشفه حد تعادل آنها تشویق فرموده اند پس انسان پرسشگر و دانشجو و بازاندیش را هم به نظر حقیر بسیار دوست دارند …
Merdy و ۱۰۰۱ عزیز ممنونم.
باسلام و تشکر از متیس عزیز و دوستان واقعا شکر میکنم . تجربیات وتوضیحات برای یادگیری و عمل به اصول اخلاقی الهی برایم موثراست.تشکر.
ر عزیز و گرامی، از توضیحات و لطف شما خیلی متشکرم.
با سلام و تشکر از متیس عزیز و دوستان
Maryam عزیز
به توفیق خدا توصیه شما را انجام خواهم داد.
از راهنمایی تان خیلی متشکرم
با تشکر از متیس
با عرض معذرت لازم است مطلب را چندین بار دیگر بخوانم تا بتوانم با تعلیمات معنوی نشات گرفته از تعالیم استاد الهی که در ذهن دارم ،تطبیق دهم ؛اما انچه فعلا درک کردم با دوستان درمیان می گذارم تا انشالله بتوانم از همفکری انها هم بهره مند شوم :
در مطلب اشاره ای به معنویت و رضایت خدا نشده است ، به نظرم امد تاکید براین است : به طور کلی انسان در کنشهای روزمره خود چه جزیی چه کلی باید علاوه بر نفع مادی ، جنبه یادگیری وشناخت و تقویت بن مایه وجودش را که از انجام ان کار کسب می کند درنظر بگیرد وحتی از نفع مادی ان برایش مهمتر باشد. مثلا باید جنبه یادگیری وشناخت تعالیم نظامی ودر ان زمینه رشد کردن برایش مهمتر از به دست اوردن کار در اینده باشد ، یعنی کیفیت برایش مهمتر از کمیت باشد .
در قیاس شاید بتوانیم اینطور نتیجه بگیریم :شخصی هم که به دنبال سیر کمال است باید در انجام امور روزانه خودکسب رضایت خدا (کیفیت ) مهمتر از جنبه مادی مسئله (کمیت ) برایش باشد ،به نوعی برایش جنبه مادی امور مختلف ابزاری باشد برای کسب رضایت او ،البته چنانچه با نیت رضای خدا وشیوه درست عمل کند . چنانچه اینطور عمل کند هم بن مایه ( روح )خود را رشد داده و هم از نظر مادی بهترین وجه را برای خود رقم زده زیرا کار را به دست کاردان سپرده است .
باتشکر وسپاس
از درس وتجربیات دوستان اگاهی زیادی بدست اوردم به لطف الهی _انگیزه درونی که به ان اشاره شد به نظر بنده حقیر اگر به نقاط قوت مثبتمان بادید معنوی که خالق هستی در وجودمان نهاده وبه قول سوفی عزیز جای شکر دارد مثل این میماند که یکتا این الماس گرانبها رابه من داده وباید از ان نگهداری کنم ودر موقع لزوم استفاده کنم وبه صورت امانت در اختیارم هست بدون اینکه فکر کنم این نعمت از خودم بلکه از اگاهی هایی که یکتا به من داده درنتیجه نه تنها غرور برایم نمیاید. بلکه شاکر نیزخواهم بود ودر حفظش کوشا خواهم بود وخود یکنوع اسلحه وبهتر بگویم انگیزه درونی در مقابل طغیانهای درونی وبیرونی وحتی ناملایمات وهمچنین مبارزات درونی وبیرونی ام خواهد بود. چه بسا اگاهانه وکاملا امیدوار به جای مایوس بودن وباتمام ناتوانی ودرماندگی وحتی خستگی باتلاش مستمر هر چند کوچک وناچیز در جهت پیشبرد رضایت الهی تارسیدن به هدف که برای ماقرار داده شده گام برداریم
سلام الان که این مقاله را خواندم به نظرم امد که من در بخش انگیزه ضعیف شدم یعنی اگر برای کمک و خدمت به خلقی هم کاری انجام میدهم انگیزه مادی درش قوی تره تاانگیزه انجام کاربرای تقویت روح خودم و انگیزه معنوی در ان باید روی این قسم ضعیف شده روحم کار کنم و ان را قوی کنم انشاالله
بسیار سپاسگزارم از زحماتتون