مسیر معنوی ما

23 جولای, 2014
 
نویسنده: مایکل نیوتن

درک معنوی مستلزم جستجوی فردی است و از هیچ طریق دیگری امکان پذیر نیست. همۀ ما تحت‌ تأثیر چیزهایی هستیم که آنها را واقعیت می‌نامیم. البته بهتر است در مورد این واقعیت‌ها به تدریج اقدام کنیم. لازم نیست انسان هدف خاصی برای آینده‌اش تعیین کند و بخواهد در زمان معینی به شناخت خاصی برسد. حتی اگر قدم اشتباهی برداریم و راه غلطی در پیش بگیریم، هنوز از این تجربه درس مفیدی خواهیم گرفت. به هریک از ما حق انتخاب داده شده تا بتوانیم روح‌مان را با محیط زیست مادی هماهنگ کنیم. یکی از بروزات این اختیار این است که برای یافتن پاسخ این سؤال که اصلاً چرا به این دنیا آمده‌ایم، راه معنوی مناسبی برای خود انتخاب کنیم. ما باید در زندگی مسئولیت تصمیمات‌مان را به عهده بگیریم و دیگران را مسئول نابسامانی‌های خودمان ندانیم.

برای اینکه بتوانیم در انجام مأموریت‌مان موفق شویم، باید در حد توان، دیگران را نیز در مسیر زندگی‌شان یاری دهیم. در واقع با کمک به دیگران، به خودمان کمک کرده‌ایم. البته باید مراقب باشیم که نیت ما از کمک به دیگران خودنمایی نباشد، در غیر این صورت اثر مطلوب آن خنثی خواهد شد. از طرف دیگر، اگر به دیگران اهمیت ندهیم، موجودیت انسانی خود را از دست خواهیم داد. این جسم بر حسب اتفاق به ما داده نشده است، در واقع جسم ما توسط مشاورین معنوی و ارزیابی امکانات مختلف برای ما در نظر گرفته شده و ما نیز آن را برای زندگی فعلی‌مان پذیرفته‌ایم. بنابراین ما دستخوش شرایط نیستیم و این جسم به ما امانت داده شده تا بتوانیم در زندگی زمینی فعالانه شرکت کنیم، نه اینکه فقط نظاره‌گر وقایع باشیم. به خاطر داشته باشیم که ما پیمان مقدس زندگی را پذیرفته‌ایم و ملزم به انجام تعهدات خود می‌باشیم. لازم است بدانیم که در طول اقامت‌مان در زمین باید نقش مهمی ایفا کنیم.

انرژی روحی ما توسط مقام برتری خلق شده است که در سطح رشد فعلی‌مان قادر به شناخت او نیستیم. بنابراین فقط باید روی این اصل تمرکز کنیم که خود فعلی ما می‌تواند ذرۀ الهی درونش را بیابد. در این میان اگر محدودیتی باشد، همان است که خود برای بینش‌مان قائل شده‌ایم. اگر راه معنوی دیگران هیچ شباهتی به راه شما ندارد، بدین معنی نیست که به بیراهه می‌روید. راه هر کس منطبق با نیازهای درونی‌اش است. یکی از حقایق اصلی زندگی این است که بفهمیم چه کسی هستیم و در زندگی فعلی چرا در درون این جسم قرار گرفته‌ایم. جنبه‌های مختلف این حقیقت برای هر کس به گونه‌ای روشن می‌شود و الزاماً مشابه دیگران نیست.

درست است که ما موجودیت انفرادی خود را داریم، اما کسانی که خود را تنها تصور می‌کنند، هنوز به خود واقعی‌شان پی نبرده‌اند. خودشناسی از وظایف اصلی ماست. یافتن ماهیت فردی و گوهر درونی، مشابه عاشق شدن است. بالاخره در مرحله‌ای از زندگی انگیزه‌ای سبب می‌شود تا احساسی که همواره در درونمان خفته بود، بیدار شود. در ابتدای آشنایی با این جزء درونی، نفس با دلبری ما را وسوسه می‌کند که با رویاهای دست‌نیافتنی‌اش خوش باشیم. اولین جذابیت خود‌شناسی این است که فرد از ذهن ناخودآگاهش باخبر می‌شود. هر قدر شدت و شفافیت خودشناسی بیشتر شود، فرد با درونش ارتباط صمیمانه‌تری برقرار می‌کند. آگاهی ما از وجود روح‌مان، مانند این است که با خود واقعی‌مان پیمانی شبیه زناشویی ببندیم. یکی از جنبه‌های شگفت انگیز خودشناسی آن است که انسان با شنیدن ندای درون، آن را تشخیص می‌دهد. بر اساس تحقیقات و تجربیاتم یقین دارم که هر کس در کرۀ زمین یک راهنمای خاص دارد. روح‌های راهنما از طریق ذهن با ما ارتباط برقرار می‌کنند، به شرط آنکه ما خاصیت گیرندگی را در خود تقویت کنیم. گرچه تماس با بعضی از راهنمایان آسان‌تر است، اما همۀ ما می‌توانیم ندای درون‌مان را به آنها برسانیم، آنها هم صدای ما را می‌شنوند.

باید بدانیم که در زندگی هیچ چیز اتفاقی نیست، اما ممکن است علت وقایع را درک نکنیم و آنها را زاییدۀ تصادف بدانیم. همین برداشت‌های مبهم و غیر واقعی باعث شده‌اند مردم تصور کنند هیچ نظم و تدبیری بر وقایع عالم حاکم نیست. کسی که چنین طرز فکری داشته باشد، به سادگی تصور می‌کند رفتارش هیچ تأثیری بر وقایع زندگی‌اش نمی‌گذارد. اتفاقی دانستن وقایع بر واکنش‌های ما تأثیر منفی خواهد گذاشت و نخواهیم توانست در صحنه‌های مختلف زندگی، برای بهبود موقعیت‌مان تلاش کنیم. کسی که جبری فکر می‌کند و می‌گوید: « خواست خدا چنین بود»، یا «کارما و سرنوشت من این طور ایجاب می‌کرد»، با این طرز تفکر از حرکت سازنده باز می‌ماند و هدف زندگی را فراموش می‌کند.

وقایع بسیار مهم زندگی گاه کم‌کم و به تدریج پیش می‌آیند و گاه همزمان و ناگهانی ظاهر می‌شوند. نتیجۀ خودشناسی آن است که به هدف غائی زندگی پی‌ ببریم. کارما و سرنوشت، ابزارهایی هستند که با استفاده از آنها می‌توانیم شرایط یادگیری‌مان را تسریع کنیم. رسیدن به این تشخیص که یک مبدأ واحد همۀ امور کائنات را تدبیر می‌کند، شناخت ارزنده‌ای است. هدف غائی معنویت آن است که انسان نهایتاً با خالق به وحدت برسد و به اقیانوس یکتا بپیوندد و درونگرایی معنوی آن است که حضور او را در تمام لحظات احساس کنیم.

زندگی دائماً در جهت هدف تغییر می‌کند. جایگاه امروزی ما در جهان هستی با وضعیت فردای‌مان تفاوت می‌‌کند. باید بیاموزیم که چگونه خود را با صحنه‌های مختلف زندگی تطبیق دهیم. انجام این کار در حقیقت قسمتی از فرایند رشد محسوب می‌شود و به ما امکان می‌دهد خود واقعی‌مان را از پوستۀ بیرونی‌اش فراتر ببریم و به چیزهایی که در ذهن روحی وجود دارد دست یابیم. برای رسیدن به شناخت واقعی لازم است شرایط ناخوشایند و اشتباهات گذشته را ببینیم، اما اجازه ندهیم مانع پیشرفتمان شوند. زندگی مملو از تضاد و کشمکش است، رنج و خوشی‌هایی که تجربه می‌کنیم بخشی از طرح کلی حضور ما در این جاست و هر روز هم آغازی تازه است.

از این نویسنده تاکنون دو کتاب سفر روح و سرگذشت روح به فارسی ترجمه و توسط انتشارات جیحون به چاپ رسیده است.