اختیار خود را به دست چه کسی بسپاریم ؟
انسان دارای اختیار است و این امتیاز استثنائی او را قادر به رسیدن به هدفی میکند که برای آن خلق شده است، یعنی کمال. ولی برای رسیدن به این هدف، شخص باید در موقعیتهای مختلفِ زندگی روزمره؛ مثلاً محیط خانوادگی، حرفه ای و غیره به نحو صحیح از اختیار خود استفاده کند و در راستای هدف معنوی خود، در هر موقعیتی، از خود بپرسد: «چطور و برای چه باید از قوۀ اختیار استفاده کنم؟»
• آیا کاربرد قوۀ اختیار این است که با روشی کاملاً خودخواهانه منافع شخصیام را حفظ کنم؟ چنین روشی مثل این است که اختیار خود را به دست ایگو سپردهام و تصمیماتم بدون در نظر گرفتن ارزش معنوی آن موقعیت و هدف واقعیام است.
• یا برعکس، میخواهم از اختیار خود برای انجام وظایف معنویام، یعنی عمل به اخلاقیات بر حسب وظیفۀ انسانی و جلب رضایت خدا و به منظور تغذیۀ روح خود و پیشرفت در مسیر کمال معنوی بهره ببرم؟ در این صورت، بر انتخابهایی که میکنم مسلط هستم، چون در لحظۀ تصمیمگیری، احتیاجات منِ حقیقیام را در نظر میگیرم و از عواقب مادی و معنوی آن موقعیت آگاهم.
به طور کلی، از آنجا که میزان آگاهیای که از خودم دارم، از طریق ایگو هدایت و کنترل میشود، اگر در لحظۀ انتخاب تلاشی برای خارج شدن از ایگو نکنم او تصمیماتی خواهد گرفت که به ضرر پیشرفت روحیام خواهد بود. تجربۀ زیر نشان دهندۀ موقعیتی است که توسط ایگو تجزیه و تحلیل شده است.
هنگام تعطیلات، چند روزی به خانۀ خواهرم رفتم، درست موقع ترک آنجا موقعیت زیر پیش آمد: راه درازی در پیش داشتم و فقط در این فکر بودم که هر چه زودتر به خانه برگردم. در آن زمان، شوهر خواهرم در مطبی که به تازگی گرفته بود و نزدیک خانهشان بود مشغول کار بود. خواهرم به من گفت همسرش خیلی خوشحال خواهد شد اگر قبل از رفتن سری به مطب جدیدش بزنم و با او خداحافظی کنم.
اولین تصمیم هنگام رویارویی با یک انتخاب
در اینجا من در مقابل دو انتخاب قرار گرفتم: سر راه توقف کنم و به شوهر خواهرم به خاطر موفقیت حرفهایاش تبریک بگویم؟ (انتخاب اخلاقی)، یا بدون توقف راهم را ادامه دهم و هر چه زودتر به خانه برسم؟ (انتخاب ایگو).
چون انتخاب دوم فکرم را به خود مشغول کرده بود – و کاملاً زیر سلطۀ ایگو بودم – بلافاصله تصمیم گرفتم که بدون توقف به راهم ادامه دهم و بعداً از طریق پیامک به او تبریک بگویم.
دومین تصمیم هنگام رویارویی با یک انتخاب
به راه افتادم، درست موقعی که در مسیرم از نزدیکی مطب میگذشتم شوهر خواهرم تلفن زد و از من خواست که قبل از رفتن به او سر بزنم. در اینجا برای بار دوم، موضوع رفتن به مطب مطرح شد: این بار دیگر نمیتوانستم خواهش او را رد کنم چون به عنوان یک برادر زن آبرویم در میان بود. تصمیم گرفتم به دیدنش بروم ولی این بار تصمیمام کاملاً بر اساس استدلال ایگو بود.
دیدار ما بیش از ده دقیقه طول نکشید و او واقعا خوشحال شد. بعد هم با گرمی از هم جدا شدیم.
بررسی اجمالی تصمیم های من
آنشب وقتی رفتار آن روزم را بررسی میکردم از اینکه با خوشحال کردن شوهر خواهرم یک عمل اخلاقی انجام داده بودم، خوشحال و راضی بودم. ولی وقتی نیتم را بررسی کردم خوشحالیام از بین رفت: در واقع من این کار را از روی اجبار و برای حفظ آبرو و نشان دادن تصویر خوبی از خودم انجام داده بودم. بنابراین کارم در جهت حفظ منافع شخصی و جلب رضایت ایگو بود. در حالی که میدانم انجام یک عمل اخلاقی با چنین نیتی تأثیری در تغذیۀ روح ندارد. چون همانطور که دکتر بهرام الهی میگوید: برای اینکه عملی روح را به طور متعادل تغذیه کند لازم است با نیت رضایت خدا و از روی انجام وظیفۀ انسانی انجام شود.
پس به این نتیجه رسیدم که در انتخابم، دو بار تحت تاثیر ایگو قرار گرفته بودم و حتی خودم هم متوجه نشده بودم که تصمیم گیرندۀ اصلی ایگو بوده است. در واقع، به طور ناخودآگاه، اختیارم را به دست ایگو سپرده بودم.
این بررسی نشان میدهد که ایگو فیالبداهه بر فکر ما مسلط است و در این هنگام است که ما به طور اتوماتیک تصمیم میگیریم و منافع معنویمان در درجۀ دوم اهمیت قرار می گیرد. برای اینکه به این موضوع واقف شویم، باید از ایگو خارج شویم و به یاد بیاوریم که حقیقت ما چیست و در این موجودیتمان، در پی جلب رضایت چه کسی هستیم؟ در آن شب هنگام بررسی رفتار آن روزم، از ایگویم خارج شدم، و در آن لحظه بود که متوجه شدم چند موقعیت مناسب برای پیشرفت روحیام را از دست دادهام.
اگر اختیارم تحت کنترلم بود
اگر موقعی که خواهرم به من آن پیشنهاد را کرد متوجه میشدم که ایگو فکرم را در اختیار خودش گرفته، میتوانستم محتوای فکرم را بررسی کنم. مثلا با یادآوری وظیفه و هدف معنویام میتوانستم به خود بگویم که فقط یک عمل اخلاقی صحیح قادر به تغذیۀ روحم میباشد و میتواند او را در راه کمال پیش ببرد. در این صورت در برخورد با پیشنهاد خواهرم بیشتر به بُعد معنوی آن توجه میکردم و از آن موقعیت برای عمل به یک اصل اخلاقی صحیح استفاده میکردم.
به همین ترتیب، هنگامی که با انتخاب دومی مواجه شدم، اگر توجه به مبدأ داشتم، این موضوع میتوانست نیت مرا طوری تغییر دهد که آن عمل را آگاهانه فقط برای رضایت «او» انجام دهم.
بنابراین، هنگامی که در مقابل تصمیمی قرار میگیریم، برای اینکه این تصمیم برای معنویت ما مفید باشد باید «از ایگوی خود خارج شویم» و این مستلزم کوششی برای ایجاد توجه (توجه به مبدأ، احساس حضور او…) و یاد آوری وظایف و هدف معنوی میباشد. چنین روشی به ما امکان میدهد پیشامدها وموقعیتهای ظاهراً پیش پا افتادۀ زندگی روزمره را «ببینیم» و از آنها به عنوان موقعیت های مناسبی برای عمل استفاده کنیم.
ما غالباً مجبور به تصمیمگیری و انتخاب هستیم، و این در حالی است که فکر ما فیالبداهه تحت کنترل ایگو است. بنابراین، لازم است کوششی در جهت برقراری توجه انجام دهیم. تکرار و پافشاری در مبارزه با ایگو و غلبۀ بر او به ما امکان می دهد به تدریج اختیارمان را به دست منِ حقیقیمان بسپاریم.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
با سلام
یک تجربه ای داشتم شاید برای دوستان مفید باشد . در یک مهمانی شرکت داشتیم که خیلی خوشایند من نبود با خیلی ها رو درواسی داشتم و اصلا به من خوش نمی کذشت و بسیار معذب بودم و لحظه شماری می کردم که مهمانی تمام شود و مهمانی را ترک کنیم (ولی مجبور بودم به خاطر پسرم که در تاتر مهمانی شرکت داشت آنجا باشم و شاید یکی از علتهاش هم چون همه با فامیل و دوستاشون امده بودن و من کسی را نمی شناختم خوش نمی گذشت )در یک لحظه کنترل از ابگو را منتقل کردم به عقل اعلا به خودم گفتم به من خوش نمی گذره ولی به همسر و فرزندم که داره خوش می گذره پس به خاطره اونها من صبر می کنم کار خاصی هم که ندارم به خاطر اونها می مونم و عجله ای برای رفتن نمی کنم . از قضا یکی از دوستانمون شماره میزشون با ما یکی یود از راه رسیدن از آن لحظه به بعد نمی دانید شاید یکی از گرم ترین میزها میز ما شد و کسانی که در آن مجلس خیلی ها را می شناختند زود مجلس را ترک کردند( و غبطه میز ما رو می خوردن) و ما تا اتمام مجلس آنجا بودیم ویکی از خاطره انگیز و بهترین مهمانی برای من شد که هیج فامیل و آشنایی تو آن جشن و میهمانی نداشتم.
بسیار عالی و آموزنده انشاا… سعی می کنم قبل از عمل به نیتم توجه کنم ممنون از متیس عزیز.
البته دقیق شدن در این مطلب کار بسیار سختی است، چون قبل از هر عملی باید توجه به مبدا داشت و خدا رو در انجام اعمال، افکار، نیات، و …. دخالت داد که این برای من بسیار بسیار سخت است. ولی میشه از اختیار جزئی که خدا به ما داده در روز مثلا دو مورد یا سه مورد را بررسی کرد و نیت را قبل از انجام عمل تجزیه و تحلیل کرد و مشخص کنیم که نیتمان برای آن عمل چی بوده، البته توجه داشته باشیم که ما بشریم و گرفتار پوست و استخوان معمولا نیت ما علی مافوق علی است ولی میشه تلاش کرد که نیت مافوق علی را بیشتر کنیم که نیت علی را کم رنگ تر کرد، من اینجوری هستم شاید دوستانی باشند که در نیتشان رضای خدا را بتونن صد در صد انجام دهند. بیشتر افراد سعی و تلاش می کنن و به خود تلقین می کنن که در جهت رضای خدا باشد و این همان چیزی است که خدای زمان از ما می خواد. مبانی معنویت فطری فصل حقوق و وظایف کمک بسیاری می کند برای درک قوه اختیاری که ما داده شده مطالعه اش خالی از لطف نیست.
با سلام
مشکل اینجاست که ایگوی من کلی دلیل برای انجام ندادن یا دادن کاری که خودخواهی ام را ارضا میکند می اورد. مثلا در مثال بالا میگوید:۱- باید زودتر برگردی خونه و شب زود بخوابی و حق جسم را رعایت کنی تا فردا سر کار پرانرژی باشی ۲- خواهرم همیشه پرتوقع است و رعایت خستگی من را نمیکند ۳- شوهرخواهرم اصلا برایش مهم نیست که من بروم…
کلا میگوید حق جسم مهمتر است!یعنی دلیل میاورد که اگر این را انجام دهی وظایف بعدی و مهمتر رانمیتوانی انجام دهی!
سلام و تشکر إز متیس بلاگ
نکته بز رگ وأساسی که مرا به خود اگاه کرد اینکه بخاطر اختیاری که داریم به طور اتوما تیک عمل نکنیم چون با این روش تحت تا ثیر ایگو خود هستم. در اعمال روزانه خود باید تو جه اول به خدای مهربانم دوم رضایت او سوم روی إنجام وظیفه بأشد مرسی
با سلام و تشکر إز متیس بلاک,
فکر ما فیالبداهه تحت کنترل ایگو است. بنابراین، لازم است کوششی در جهت برقراری توجه انجام دهیم. تکرار و پافشاری در مبارزه با ایگو و غلبۀ بر او به ما امکان می دهد به تدریج اختیارمان را به دست منِ حقیقیمان بسپاریم.
به خودم گفتم نه فقط فکرم، وای که چکارا نمیکنم و بعد خجالت زده, شرمنده, آه و ناله.
با سلام
امروز مثل همیشه که به متیس عزیز سر زدم و مشغول خوندن بودم تلفن زنگ زد و خواهرم که منزلشون از من دورتره خواهش کرد برای انجام کاری به منزلش برم داشتم میگفتم که نمیتونم بیام چون کار دارم یاد درس و تذکر خدا افتادم گفتم سعی میکنم که بیام. کمی فکر کردم( مشورت با خدا) و با اینکه دیدم الان خودم کار دارم ولی خیلی ضروری هم نیست میتونم از فرد دیگری در منزل خواهش کنم که انجام بده لباس پوشیدم و نیتم رو رضایت خدا قرار دادم و گفتم خدایا با اینکه مسیر نزدیک نیست ولی چون دوست دارم غذای خوب به روحم بدم بخاطر شما خدمت به خلق میکنم و این کارو انجام دادم و احساس کردم که نیتم جلب رضایت خدا بوده و نه جلب رضایت ایگو
با سلام وتشکر متیس عزیز با خواندن این مقاله خدا توجه ای به حقیر انداخت که خواسته ایگو را تشخیص بدم و به لطف خودش بر ضدش عمل کنم . مدتی بودکه با یکی از فامیل کدورت داشتم هر بارکه می خواستم بهش زنگ بزنم به ندای ایگو گوش می کردم که می گفت به خاطر اینکه فامیله بهش زنگ بزن تااینکه با خواندن این مقاله که ” برای اینکه عملی روح را به طور متعادل تقذیه کند لازم است با نیت رضای خدا و از روی انجام وظیفه انسانی انجام شود ” تصیم گرفتم بااین نیت وارد عمل شوم .
سلام و سپاس بیکران از متیس عزیز و همکارانشان به خاطر زحماتی که در ارایه مطالب سایت متحمل می شوند.
مقاله خیلی دقیق و زیبا بود.
از نویسنده محترم مقاله نیز ممنون که به نکات اساسی در
انتخاب هایمان اشاره نموده اند.
با سلام و سپاس از شما،
«از ایگوی خود خارج شویم» و این مستلزم کوششی برای ایجاد توجه…است…
این جمله مرا مرتبا ، به خصوص، در حال فکر و ذکر به خود مشغول میکند. در حالیکه میدانم، امکان این هست که در لحظه ای که فکر میکنم در هادی درونم هستم، کاملا در ایگو به سر میبرم؟؟؟ این موضوع مرا بارها به این فکر واداشته که چطور تشخیص دهم که در کدام قسمت از حباب روحی ام هستم؟ ایگو یا هادی درون ؟ ایا کارهای به اصطلاح معنوی من که فکر میکنم با نیتی مافوق علی مرتبط هستند، منشا یی کامل از ایگو در پشت پرده ندارند؟ آیا من در ایگو عبادت نمیکنم ؟ در ایگو خدمت به خلق نمیکنم ؟این نفس من نیست که لباس عقل به تن کرده، مرا توجیه میکند ؟ آیا نفسم عقل مرا به این کار و به درستی آن اجبار نکرده ؟
مثالی که در این مقاله ذکر شده، تا حدود زیادی جهت یابی در آنالیز ها را به من میدهد. به من یاد میدهد که کارهای به ظاهر ساده، تا چه حد در رشد روحی من تاثیر گذار هستند. تا چه حد تصمیماتی که با بی توجهی گرفتم، موثرند. با توجه به سناریو یی که مطرح شده، باید اعتراف کنم، بیشتر مواقع از این نوع تشخیص بی بهره ام…
با سلام،
طبق سخنرانی دکتر بهرام الهی در مورد خودشناسی و کمال ، -برای تشخیص درست و درک و آگاهی، باید روح و روان خود را بشناسیم .-ایشان خودشناسی را به این صورت تعریف میکنند:
– خود شناسی ، یعنی شناخت از طریق عملکردی درونی در تماس با قوایی که در ما وجود دارند.-
همچنین در فصل بیستم کتاب -طب روح- به اصول و وظایف چنین اشاره میفرمایند:
-برای آنکه زندگی اجتماعی و مادی انسان از لحاظ معنوی مفید باشد، اصولی وجود دارد که باید بر آنها تکیه کرد و وظایفی نیز هستند که لازم است به آنها عمل نمود…در ادامه ی این بحث به طور عملی و بی نهایت مفید به نقش مهم این دو و استفاده از آنها در زندگی انسان امروز اشاره می شود.
با سلام وعرض ادب !
بسیار سپاسگزارم از متیس عزیز و همکاران بزگوار
جهت ارسال مقاله بسیار ارزنده . با احترام
با سلام،
آقای دکتر الهی در مبحث سوم کتاب طب روح در مورد نقش نیت در فرایند تحلیل اصول اخلاقی مفصلا توضیح میفرمایند. اینکه برای جذب انرژی مافوق علی ، نیت مافوق علی ضروری است و حتی تعیین کننده ی ارزش معنوی عمل میباشد. تا جاییکه نیت میتواند معادل عمل به حساب بیاید…
– نیت وقتی ما فوق علی محسوب میشود که عمل به اصول اخلاقی، تنها به قصد رضای خدا و به عنوان انجام وظیفه ی انسانی باشد…اگر نیت ، مافوق علی باشد، نور الهی که در بر گیرنده ی هدایت ، ایمان، انرژی مافوق علی و… است را جلب میکند…نور الهی (علاوه بر مواردی که ذکر شده) قوه ی تشخیص حقیقت و باور به خدا را تقویت میکند و به خصوص احساس نوعی اتصال قلبی با مبدا ایجاد میکند که نمیگذارد انسان خدا را رها کند. (ص ۵۶ همین کتاب)
به نکته ای اشاره شده که تا حال بآن فکر نمیکردم موضوعی بسیار ساده و در عین حال حساس و دقیق یک طرف به خواسته ایگو توجه کردن و یک طرف توجه به بُعد معنوی و جلب رضایت خدا دادن امید وارم این نکته های حساس را درک و اختیار را به من واقعی بسپاریم — با سپاس و تشکر از متیس
با سلام خدمت متیس عزیز و دوستان
این کشمکش درونی دقت و توجه زیادی رو میطلبه ولی با کمک گرفتن از یکتا موفق تر خواهیم بود من هم تجربیات مشابه زیادی دز این راستا دارم که البته ایگو کمی متفاوت تر عمل میکنه و گاهی میگه تو که نمیتونی نیتت رو کاملا مافوق علی کنی پس انجام این کار حتی نسبتا درست فقط باعث خود بزرگ بینی معنویت میشه ولی از انجا که استاد الهی راه کار بسیار مفید درست و کار امدی رو در گفتار هاش به ما داده با کمی توجه بیشتر میشه به این حرف ایگو هم غلبه کرد هر چند نیت کملا مافوق علی نباشه ولی انجام کار درست و تلقین نیت صحیح رفته رفته کنترل بر ایگو رو بیشتر میکنه گفتاری که به من خیلی تو این زمینه کمک کرده :گفتار ۹۲از کتاب برگزیده است که استاد فرمودند:…اما اگر مشاور خود را نفس لوامه (وجدان) قرار دهیم ببینیم کاری که می کنیم ایا وجدان ما هم راضی است از خود می پرسیم ایا فلان کار خوب است یا نه؟بعد از ان انچه را که با نفس لوامه مشورت کرده ایم می بریم نزد نفس ملهمه که همیشه رابط است بین ما و خدا جواب می دهد بروم سوال کنم . می رود از مقام اعلا سوال می کندو می اید به ما الهام می کند که بله فلان کار صحیح است یا نه؟ وقتی با نفس لوامه مشورت کردیم و از نفس ملهمه کمک گرفتیم ان وقت است که نفس مطمئنه می اید و به ما مژده می دهد که رستگار و نزد خدا سر افراز شده اید.
(من وقتی به این روش عمل می کنم احساس می کنم فرصت را از ایگو و دلیل اوردن هایش میگیرم و خود را در معرض نور یکتا قرار می دهم و هم صحبت و مشاورم را وجدان قرار داده ام و این یعنی ارتباط با مبدا(با ارزوی موفقیت )
باسلام و تشکر
دریک گفتار که الان نمیدانم دقیقا خاطرم نیست استاد الهی فرموده اند اگر بین دو کار یا دو عمل قرار گرفتید و نتوانستین تصمیم بگیرید چکار کنید .اول سراغ ان کاری بروید که اگر انجامش ندهید برایتان جبران ناپذیر است .
با سلام
با خواندن این مقاله متوجه مطلبی از استاد الهی شدم به شرح زیر:
موضوع علم معرفت به نفس این است که چرا خلق شده ایم، چرا به این دنیا آمده ایم، چه باید بکنیم، چرا می رویم و به کجا می رویم.( آثارالحق جلد دو گفتار ۴۶۹)
در حقیقت تلقین این موضوع انسان را به حقیقت خود آشنا می کند
با سپاس
با سلام و سپاس
خیلی اوقات این تنها یک فکر نیست که با آن درگیر باشیم. بعضی اوقات که صادقانه خودمو ارزیابی میکنم میبینم که حتی ” نوع نگاه کردن من ” به ” اطرافم ” ( خانواده، محل کار، دوستان، کائنات ) از روی خودخواهی ( با قدرت مکش بسیار بالا و فعال )است و این فکر حتی در حرکت بدن من ( نوع نگاه ، استیل ایستادن {متکبرانه}، نگاه تند تیز به اطراف و اطرافیان و ….) تاثیر دارد.
تجربه
با همکارم در یک اتاق در ارتباط هستیم. خیلی اوقات در اتاق رو باز میکنم و یک سلام یا یک نگاه از روی محبت و دوستی میکنم (نوع نگاه من آمیخته به دوست داشتن خودم است نه به جای آوردن رضایت ” او “) و پشت میزم میشینم و با خودم فکر میکنم که با خودم مبارزه کردم و پیش قدم شدم همکارم هم به من سلام گرم میکند.ایگو دائما می گوید تو وظیفه خودت را انجام دادی و با این فکر جوری به خودم تلقین میکنم که کار بزرگی انجام دادم( پیش قدم شدن در سلام یا محبت کردن ) .
نتیجه
۱ – وقتی که کار خوبی که انجام میدهیم را “به یاد داریم” باید بدانیم که در واقع در ایگو قرار داریم زیرا ایگو دائما کارهای خوبمان را بزرگ جلوه میدهد و آنها را برای یادآوری تکرار میکند .
۲ – حتی اگر بهترین کارها و تصمیمات را انجام می دهیم باید به نفس خود تلقین کنیم که بنده ی خداوندی هستیم که همه عالم از آن اوست. و اثر او در تمام موجودات است و حتی اثر او هم از ” منیت ” ( شامل شادی کردن و به خود بالیدن از انجام کار نیک )خوشش نمی آید. پس اگر عاشقانه او را دوست داریم برای “او” کار کنیم .
Thank you so much for sharing your experience. It is very meaningful . I have also been in many situations as others – and have truly struggled with making sure that my intentions are ethical .
However, one thing that puts me back in line with doing things for the right reason – is by reminding my self of the simple fact that certain things are simply my DUTY to do so , e.g. I get paid to teach / so I owe it – to the pupils that I work with to try and make sure that I produce the best lesson and not an average lesson . I also don’t on many occasions fancy calling certain people, however I just do it because I see it as a duty and to also please God/ Him.
سلام
علی عزیز شما درست میگید بیشتر نیتهای ما علی
مافوق علی است استاالهی هم همین موضوع رو فرمودند . خود من بیشتر کارهایی که در طی روز انجام میدم خودم رو مجبور به این کار میکنم (گاها حتی یه کلمه حرف زدن با کسی )ولی فرقی که با گذشته داره اینه که قبلا کمتر سعی میکردم که کاری رو با فشار و زور انجام بدم که اگر هم میدادم در پس ان توقع و غر غر و….. و مهمتر اینکه چون انرزی کسب نکرده بودم میکرد فشارهای حاصل ان روانم را درگیر و تا مدتها اعصابم رو خراب میکرد. خدا رو شکر الان بخاطر پرورش فکر خودم رو مجبور میکنم ولی نیتم رو جلب رضایت “او” قرار میدم حالا چقدر علی و چقدر مافوق علی خدا میدونه؟ همینکه داریم سعی میکنیم که بخاطر خدا کاری رو انجام بدیم مهمه محاسب خودش میدونه که چطور حساب کنه از ما فقط و فقط تلاش و کوشش میخوان کاری به نتیجه نداشته باشیم . اگر نه من که خودم میدونم که کجا میتونم که رضایت “یکتا” رو جلب کنم؟
باسلام به متیس عزیز و مرسى فراوان
راستش من هرروزبا این موضوع درگیرم وهرکارى روکه میخوام انجام بدم بطور خودکار
اول به فکراینم بعدأدر عوض چکارى او میتواند برایم انجام بده
واغلب دیگه دوست ندارم براى کسى کارى بکنم چون میدونم نیتم چیه
خلاصه کلى ناامیدم ازخودم چکار میتونم کنم که خسته نشم ؟
کامنت ۱۹ مرسی که توضیح رو کامل کردید منظور حقیر هم همین بود که به لطف خدا و توفیق او با سعی و کوشش و تلقین، کم کم این تلقین اولیه رو که با فشار زیاد انجام میدیم،که در بعضی اوقات از سرخی صورت نمایان هست، فکر را پرورش میدهد و یاد میگیریم که تلقین رضای خدا رو با خشنودی و انگیزه حضورش در قلبمان انجام دهیم و نگران بودن سرنوشت معنویمان انگیزه بسیار بالایی رو در روحمان ایجاد می کند که نه خسته می شویم از مبارزه و نه دلگیر، برعکس انرژی برای عمل به اصول صحیح الهی و منبعث از مبدا رو بیشتر رو بیشتر میکنه و ما رو تشنه تر میکنه برای انجام اعمال، افکار، نیات، … مثبت. به نظر من در هر عملی، فکری، یا… دو نوع انرژی نهفته است( انرژی مثبت و انرژی منفی ) حال به ما اختیار داده شده که تصمیم بگیریم کدام انرژی را از انفعال به فعل در بیاریم، نقش نیت و اصول اخلاقی منبعث از مبدا و حضور خدای زمان و میزان تلاش و کوشش فردی ما در پرورش صحیح فکر اینجاست که تشخیص دهد و رضایتش را در تمام اعمال و افکار و …. دخالت دهیم و زنجیره اعمال مثبت و یا منفی رو ایجاد کنیم. وقتی عملی را در جهت رضایتش انجام می دهیم انرزی مثبت نهفته در آن عمل آزاد میشود و ما قلبا خشنود و پر انرژی می شویم و یا برعکس عمل منفی همین حالت رو داره. ما بارها و بارها تجربه کرده ایم که وقتی عملی انجام میدیم که رضایتش در اون بیشتر هست چه حالتی داریم و یا وقتی نیتمان کرم خوردگی دارد چه حالتی داریم. چنانچه در مقاله هم اومده: آنشب وقتی رفتار آن روزم را بررسی میکردم از اینکه با خوشحال کردن شوهر خواهرم یک عمل اخلاقی انجام داده بودم، خوشحال و راضی بودم. ولی وقتی نیتم را بررسی کردم خوشحالیام از بین رفت: در واقع من این کار را از روی اجبار و برای حفظ آبرو و نشان دادن تصویر خوبی از خودم انجام داده بودم. بنابراین کارم در جهت حفظ منافع شخصی و جلب رضایت ایگو بود. در حالی که میدانم انجام یک عمل اخلاقی با چنین نیتی تأثیری در تغذیۀ روح ندارد. چون همانطور که دکتر بهرام الهی میگوید: برای اینکه عملی روح را به طور متعادل تغذیه کند لازم است با نیت رضایت خدا و از روی انجام وظیفۀ انسانی انجام شود. نتیجه اینکه ما هر لحظه میان دو تصمیم هستیم و اختیار داریم که کدوم انرژی را به فعل در بیاریم،
با سلام وخسته نباشید .
با تشکر از متیس عزیز وهمه ی دوستانی که در این زمینه تجربیات وراهکارهای مفیدشان را در اختیار همگان قرار می دهند . خدا خودش کمکمان کند که بتوانیم درست عمل کنیم وتوجه داشته باشیم درامورروزمره سکانمان را بدست ایگو نسپاریم .
با تشکر وممنون
ﺑﺎ ﺳﻼﻡ و ﺗﺸﻜﺮ
اﻣﺮﻭﺯ ﺑﻌﺪ اﺯ ﺧﻮاﻧﺪﻥ اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺩاﺷﺘﻢ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﻪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺘﻮﻧﻢ ﺗﻮﻱ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺗﺼﻤﻴﻤﺎﺗﻢ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺧﺪا ﺭﻭ ﺩﺭ ﻧﻆﺮ ﺑﮕﻴﺮﻡ و ﺗﺤﺖ ﻛﻨﺘﺮﻝ اﻳﮕﻮ ﻧﺒﺎﺷﻢ. ﭼﺮا ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ اﻧﻮاﻉ و اﻗﺴﺎﻡ ﺗﺼﻤﻴﻤﺎﺕ و اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻫﺎ ﺩﺭ ﮔﻴﺮ ﻫﺴﺘﻢ. ﺳﻮاﺭ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺷﺪﻡ, ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻧﺪاﻳﻲ اﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﻓﻴﻖ اﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﻭ اﺯ ﺧﺪا ﺑﺨﻮاﻫﻲ, ﻫﻤﻴﻨﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﺩاﺷﺘﻢ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ اﺯ اﻭ ﺧﻮاﺳﺘﻢ ﻛﻪ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻋﻂﺎ ﺑﻔﺮﻣﺎﻳﻨﺪ, ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﻮﻧﻤﻮﻗﻊ ﻗﻮﻃﻴﻪ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ ﺧﺎﻟﻲﺭﻭ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪﺗﻮﻱ ﭘﻴﺎﺩﻫﺮﻭ اﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ , ﺑﺮﺩاﺷﺘﻢ ﮔﺬاﺷﺘﻢ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻗﻮﻃﻴﻬﺎﻱ ﺧﺎﻟﻲﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮاﻱ ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩن. ﺑﻌﺪ ﻧﺘﻴﺠﻪ اﻱ ﻛﻪ اﺯ اﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻛﻮﭼﻚ ﮔﺮﻓﺘﻢ اﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ اﻭﻝ اﺯ ﻫﻤﻪ اﺯ اﻭ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺏ ﺭﻭ ﺑﺨﻮاﻡ و ضمنا ﺑﺪﻭﻧﻢ ﻛﻪ ﺧﻮﺑﻲ اﺯ اﻭﺳﺖ و ﻓﻘﻄ ﻣﻦ ﺭﻭ اﻣﺎﻧﺖ ﺩاﺭ اﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﭘﺲ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻏﺮﻩ ﺑﺸﻢ و ﺩﺭ ﺣﺪ ﺗﻮاﻥ ﺳﻌﻲ ﻛﻨﻢ ﻫﻤﻴﺸﻪ اﻭ ﺭا ﺣﺎضر و ﻧﺎﻇﺮ ﺑﺪﻭﻧﻢ.
در رابطه با عاشقانه کار کردن برای ” او ”
شاید این جمله در وحله ی اول خیلی احساسی و عاطفی به نظر بیاد.اما میخوام یک قیاس ساده با یک کارخانه بگیرم.
هر روز که بیدار میشم به عشق اینکه یک روز دیگه میتونم سرکار باشم و برای شرکت، همکاران، مدیرعامل، مشتری، کارگران خط مفید هستم بسیار خوشحالم. در واقع به این فکر میکنم که من به عنوان ” یک واحد” از این مجموعه ( کارخانه) هرچند کوچک باشم یا هرچند بزرگ میتونم مفید باشم و “ارزش افزوده” یا همون پول یا سود برای همه به ارمغان بیارم.
در قیاس معنوی کارخانه همان شاهراهی است که انسانها ( واحدهای کوچک و بزرگ بسته به انتخاباشون) در آن کار می کنند تا ارزش افزوده ” مبارزه با نیروی منفی و ایجاد فکر مثبت الهی ” ایجاد کنند.
حال اگر صاحب این کارخانه ( خدای زمان ) رو بشناسیم و بدونیم که هدف و نیت او چیست خودمون رو بیشتر مسئول میدونیم تا ” عاشقانه” برای او کار کنیم.
در حال حاضر اقتصاد در کشور من دچار بحران شده. درست مثل جو کره ی زمین … پس ما در حال بحران قرار داریم و باید بدونیم که هرچه در جهت رضایت “او” بیشتر کار کنیم و به خود بیشتر توجه داشته باشیم(هر چند توانا یا ناتوان) صاحب این کارخانه ( خدای زمان) را به هدف ارزنده اش نزدیک می کنیم. ” او ” دانای کل است و این را فراموش نکنیم. تنها کافیست که با عشق به “او” کار کنیم و مبارزه با ایگو را ادامه دهیم.
با سلام.
حضرت شیخ میفرمایند: “نفس را با توسری محکوم کن. دلیل و برهان به درد نفس نمی خورد. رو بهش نده. به او بگو ، ای نفس ،من گوش به حرف تو نمیدهم. … ” (کتاب ملک جان نعمتی – ص ۱۵۰)
صادقانه بگم! من از گفتن این جملات زمانیکه در چنین دو راهی هایی گیر می افتم لذت میبرم. البته اکثراً در چنین موقعیتی هم خدا یادم میره و هم جملات … !!! انشاء ا… با تمرین هممون نفسمونو با تو سری محکوم میکنیم.
با سلام به همه دوستان وضمن تشکر از متیس عزیز به خاطر مطالبی که قرارمیدهند.
من بسیاری از اوقات زمانیکه پیش می آید یک کارخوبی را برای کسی انجام دهم مرددمیشوم .متاسفانه فکرمیکنم که اگراینکارراانجام دهم باعث میشود تااز من سواستفاده شود ومواقعی نیزهمسرم میگوید نیت ما انجام کارخیراست و نباید به صحبت های نفس گوش فرا دهیم.ولی من بعضی از اوقات قدرت تصمیم گیری درست را ندارم،ومتاسفانه جلب رضایت اورا فراموش میکنم واین برای من بسیار ناراحت کننده است.
از دوستان میخواهم در این مورد به من راه کارهایی را ارایه دهند.
با تشکر
سلام واقعا ممنون ازمتیس عزیزو دوستان با خواندن این مطالب تازه فهمیدم سالها به خیال خودم دست به خیر بودم وکمک به خلق میکردم بی رویه بدون اینکه رضایت خدارا در نظر بگیرم همش بجای روح به ایگو تغذیه دادم.باید تمرین کنم در هر کاری اول بگیم اگر تو راضی هستی برای رضای تو تاعادت کنم برای شناخت اگاهی درون. فصل سوم طب روح خیلی کمکم کرد .باز هم ممنون
با تشکر از متیس عزیز
پس من همیشه اشتباه میکردم ! به این خاطر که وقتی برای بار دوم مجبور به انجام عمل درست میشدم با خودم فکر میکردم که به خاطر پروردگارم است و در نهایت پایان روز از خودم راضی هم بودم … واقعا حسی که با مطالعه این مطلب پیدا کردم قابل وصف نیست . از طرفی خوشحالم که با راه درست آشنا شدم و از طرفی ناراحت که به تفکری اشتباه بارها و بارها عمل و برای خودم موفقیت منظور کردم …
باسلام
من متوجه نمیشوم چرا اینقدر نسبت به ایگو بد گفته میشود؟ تا انجا که من میدانم پیروی کردن از اید بد و فاجعه بار است .ایگو که سمبل عفل و اراده است . ممکن است به زبان خیلی ساده یا با مثال. انتخاب ایگو و انتخاب اید و انتخاب اخلاقی را باهمین مثال درس برایم بزنید واقعا سپاسگزارم .
ز اله عزیز
مثال شما بسیار دلنشین و زنده است کار خانه اى که صاحبش خداى زمان است
خیلى خوب است که در جنین کارخانه اى به کار و فعالیت مشغول بود و همیشه حضور او را احساس کرد و او را مواطب و مراقب کارى که میکند احساس کرد در این صورت ایگو کمتر موفق میشود اختیار را بدست بکیرد
سلام و ممنون از زحمتهای بی ریای متیس عزیز و دوستان.
در معنویت نیت حرف اول را میزند .امروز کتاب بر گزیده گ۲۰۳ را میخواندم:امان از نمامی(سخن چینی)،غمازی(سخن چینی با اشاره ی چشم و ابرو)و عیب جویی کردن و بخصوص عیب اشخاص را در رویشان گفتن.
در این باره بسیار فکر کردم و نیتم را در اتفاقات روز مره مرور و تجزیه و تحلیل کردم
(البته که با کمک خدای عزیزم و حضور مبارکش )افکارم گفتارم و رفتارم را در دو ستون قرار دادم
ستون اول نیت علی و ستون دوم نیت مافوق علی.
مثلا اگر طرز نشستنم یا راه رفتنم یا حرف زدنم یا…..جلب توجه میکرده و باعث قضاوت دیگران میشد ه بر چه نیتی بوده،صادقانه و بدون اغراق.
مثلاگاهی صاف راه رفته ام ایا از روی غرور بوده یا برای حفظ الصحه،یا اگر بد نشسته ام از تربیت غلطم بوده یا از غرور یعنی اهمیت ندادن به دیگران ویا اگر با تندی با کسی صحبت کرده ام چون خودم را بالا گرفته ام یعنی غرور یا تربیت محیط رویم تاثیر داشته یا از جایی ناراحت بوده ام که به خودم اجازه داده ام پا را از گلیم دراز تر کنم .
یا اگر پیشنهادی داده ام از روی دلسوزی بوده یا دخالت و…… خلاصه بگویم هر نیتی که داشته ام حتی نیت خوب و خالصانه این را متوجه شده ام که من به هیچ وجه اجازه هیچگونه کاری که خلاف رضایتش باشد را ندارم مثل دخالت یا انتقاد کردن یا دل ازردن یا چوب در چرخ طرف کردن یا……. زیرا هر کاری که در ایگو انجام شود حرف نفس است و باید دایما در حال معاینه فکرم باشم که این نفس از هر دری وارد نشود ،اگر فکرم را دایم معاینه کنم هر وقت بخواهد تجاوز به حق دیگران کند ،( چه فکرا و چه رفتارا) میتوانم تجزیه تحلیل و جلویش را بگیرم مثلا تبش بالا رفته یعنی فکر منفی داشته ام با جایگزین کردن فکر مثبت یعنی داروی زد تب به او بدهم یا اگر رفتار نادرستی داشتم بدانم درد بالا رفته و از ایگو خارج شده ام و مانع ان درد شوم و جلوی نفسم را بگیرم زیرا خرابی به بار میاورد . متا سفانه تا به حال هزاران بار به حق دیگران تجاوز کرده ام و هر دفعه از پشیمانی حاضر بودم بمیرم یا اب شوم و به زمین بروم ،….اما چه فایده ایا حق طرف مقابلم جبران میشود،گیرم طرف ببخشد چگونه روبروی خدای عزیزم بنشینم ،و باز سرم را بالا بگیرم و قربان صدقه اش شوم چگونه دوباره بگویم تمام زحمتهایت را به باد دادم. ….به باد ….. اخر چگونه …یاد این گ استاد میافتم و دگرگون میشوم،باغبان برای گلهایش زحمت میکشد،انها را اب میدهد،از افت مصون نگاه میدارد و میخواهد که به ثمر برسند.بعد میبیند یکی خشک شد،یکی ریشه اش را کرم زد و یکی را افت زد.ایا جای تاثر نیست.ج۲ گ۲۲۸ ………….،همیشه این شعر پر معنا را با التماس و خواری و زاری به خدای عزیز میگویم.
بارلها گر مرا دور افکنی خوار و ذلیل
پس کجا اخر امید ارم،شفیع ارم کرا
بارلها گر کنی خوارم و گر رانی ز در
چاره ای کو بهر من ،یارب چه سازم در بلا
با سلام و و تشکرفروان،
این تجربه چندین بار برام پیش آمده:
وقتی کاری برام خیلی سخت بود(البته از روی نفسم) اما خودم را وادار کردم رضای خدا را بجا بیارم و آن کار را انجام بدم؛ خدواوند طوری جریان را رهبری کرد که دیگر نیازی نبود آن کار را انجام بدم و جریان منتفی میشد. بعدش شکر میکردم که به لطف و کرم خودش به نفسم گوش نکردم و شرمنده نشدم.
موردی هم که در مقاله توجهام را جلب کرد این بود که سعی کنم از کارهای به ظاهر کوچک شروع کنم چه شخصی و چه برای دیگران. تمرین کنم که از خودم بپرسم نیتت چیه؟ مثلاً میخوام برای مهمانی که در منزل دارم غذا بپزم وقتی نیتم را چک میکنم منو عوض میشود و یا وقتی میخوام لباس بخرم رجوع به نیتم که میکنم میبینم اصلا نیازی نیست بخرم و از روی پز و هوس بوده… منظورم این است که خودم را تربیت کنم که اتوماتیک کاری نکنم و جزئی نگاه کنم به نظرم وقتی جزئی نگاه میکنم در کلیات زندگیم هم اثر میگذارد.
در گفتار ۱۷۶۰ جلد یک میفرمایند:…. آنقدر نفسم را ترساندهام که حتی وقتی میخواهم نان هم بخورم، فوراً فکر میکنم آیا نان خوردن برخلاف رضای او نیست؟…
ممنون ازشما بخاطر مطالب مفیدی که میگذارید و مثالهای ملموس و قابل درک برای همه امیدوارم همگی بتونیم به این اصل عمل کنیم .
ژاله جان در کامنت ۲۴ بسیار عمیق فرموده اید دست شما درد نکنه.بخصوص در این مورد که همیشه تمام تلاشم و هم و غمم این بوده و هر عملی که انجام میدهم اکثرا به این نیت است منتها نمیدانستم چگونه بیان کنم ،شما به بهترین و شیرین ترین وجه بیان کرده اید به نوبه خودم هزاران بار از شما تشکر میکنم.
Anonymous عزیز
با سلام
وقتی کاری برای کسی انجام میدهیم در واقع کاری برای خودمان انجام داده ایم.خداوند توسط سایر افراد فرصت هایی برای ما ایجاد میکند تا ما با وجود انها درس مهربانی گذشت نوعدوستی و غیره را تمرین کنیم.
تصور کنید در سیاره ای به تنهایی زندگی میکردیم در اینصورت فرصت هدیه دادن حتی یک شاخه گل به دیگری امکان پذیر نبود.
وقتی اینگونه فکر کنم که بعدأدر عوض چه کارى ان شخص میتواند برایم انجام بدهد همواره در اینده ای مبهم زندگی خواهم کرد وزمان حال را که هر لحظه فرصتی بینظیر جهت جلب رضایت اوست را براحتی از دست خواهم داد.
وقتی این امکان برایمان ایجاد شد که کاری برای کسی انجام دهیم خود توفیقی است که “او”برای ما ایجاد کرده بلکه کرداری بنام ما ثبت شود.منشا همه نیکی ها از اوست.
با سلام و تشکر از متیس مهربان، موردی را که “ستا” مطرح کردن سؤال من هم میباشد، لطفا راهنمای بفرماید.
دوستان که بهتر متوجه شدند لطف می کنند جواب دوست عزیز ستا را اینجا از دیدگاه و با زبان خودشون بنویسند؟ (۲۹) سوال جالبی کردند و حیف هست که بین مطالب دیگه فراموش بشه.
طب روح سوال”چگونه میتوان نیتهای علی خود را به نیتهای مافوق علی تبدیل کرد؟
در ابتدا ،شخص باید به خود بقبولاند که خواستن رضای خدا مطمئن ترین و سریع ترین راه است. بر اثر تداوم در این کار ،بتدریج متوجه نتایج امیدوار کننده آن میشود و این خود ایجاد انگیزه برای پشتکار میکند .
در مراحل اولیه، رسیدن به حالت “فقط رضای خدا را خواستن” مشکل بلکه غیر ممکن است. مهم این است تا انجا که توان داریم نیتمان را خالص کنیم تا روی زمین هستیم طبیعت ما اجازه نمیدهد که نیتی صد در صد مافوق علی داشته باشیم .اگر در باره نیت مافوق علی صحبت شد منظور نیت مافوق علی ::تلقینی::است یعنی انسان نیت خود مافوق علی را به خود تلقین یا تحمیل میکند . کتاب طب روح فصل نیت سوال و جواب ۲۸ و ۲۷
شیما عزیز
با سلام
بطور کلی با توصیهای که همسر گرامیتان کرده موافقم.
اما در هر انتخاب مبنی بر کار خوب برای افراد دیگر باید دقت عمل را بکار برد.
چنانکه فرموده اند “عمل به اصول اخلاقی اصیل در صورتی بر ارگانیزم معنوی اثر مثبت میگذارد که مطابق بر معیارهای زیر مطابق باشد:
۱-مکرر باشد.
۲-تمام وکمال باشد.
۳-متنوع باشد.
۴-مناسب وبجا باشد.
۵-متعادل باشد.(طب روح ص۳۶)
بسته به مورد خاص هر موقعیت باید در ان تصمیم گیری کنیم.
با سلام،
گاها این تجربه را داشتم که در حالیکه سر گرم انجام کارهای روزانه ام بودم، ناگهان در مدت تقریبا یک لحظه ، به طور کاملا غیر ارادی، به یاد خدا افتادم. به طوری که خودم رو انگار یکباره پیدا میکنم در حالیکه به طرف او نگاه کرده و ارتباطی مستقیم با او برقرار میکنم . .. در این مدت کوتاه مطمئنم که خدا در ان لحظه ی خاص به من نگاه میکند.
جالب این که این حس را با تمرکز و یا توجه به خصوصی به دست نمی آورم، بلکه در حالی پیش میاید که اصلا انتظارش را ندارم. شاید این نعمت احساس حضور او، من را در زمان بی خبری ام قصد دارد که به خود اصلی و واقعی ام متوجه کند ؟ انگار صدایی به من نهیب میزند: به خودت بیا. دقت کن…
زندگی من و همسرم بی نهایت پر مشغله است و گاهی حتی گذشت زمان را احساس نمیکنیم اما هر دو ی ما سعی میکنیم زمان های توجه مان را از یاد نبریم و به هم هشدار بدهیم، حتی در حین سختی ها و مشکلات زندگی مادی مان…
با توجه به این مقاله و همچنین مقاله ی قبلی، در زندگی ام به دنبال ارزش های واقعی زندگی گشتم.
حضرت شیخ جانی فرموده اند:
-عمر بشر کوتاه نیست، ولی وقت بشر موقت است؛ مثل گل میماند، باید به طوری آن وقت را بگذرانی که لذت ات آن برده باشی.-
با چنین دیدی اگر به زندگی نگاه کنم و به ارزش این زندگی زمینی، این فرصت، این موهبت ، واقعا پی ببرم، دیگر ناراحتی هایش ، شکستهایش، ناکامی اش، سختی اش و… باعث رنجش من نخواهند شد. خوشی ها و پیروزی هایش مرا به خود عادت نخواهند داد. چقدر عاشق زندگی ام میشوم وقتی کتاب ملک جان نعمتی را میخوانم. عاشق همه ی گوشه و کنار ها و پایین و بالا یش.
ژاله ی عزیز کامنت ۲۴ شما خیلی به دلم نشست… ممنون.
در جواب ستای عزیز :
ایگو حاکم و سلطان (بالقوه) وجود است ولی اگر از خود ضعف نشان دهد و نتواند بر اید مسلط شود , آن گاه اید حاکم مطلق العنان وجود انسان خواهد شد . (صفحه ۲۳۷ راه کمال)
ایگو خاستگاه عقل است ولی بر اثر رشد عقل رحمانی , افزایش نیروی اراده و کمک مستقیم مبدا میتواند انگیزش های نفس اماره(بروزات انگیزش های بدخیم اید) را مهار کند . در حالی که اید به طور فطری وجود دارد , ایگو به تدریج و در مواجهه با واقعیات شکل میگیرد .
نتیجه ای که من به شخصه گرفتم این است که اید و ایگو هر کدام دو چهره دارند . ما با آن چهره شان کار داریم و باید تقویتش کنیم که برای رشد روح مان مفید است .
مثلاً من به شخصی بدهکار هستم . در موقعیتی قرار میگیرم که برای خودم خریدی غیرضروری انجام دهم و از طرفی پرداخت بدهی ام به تعویق افتاده . نفس اماره دلیل میآورد که باید به نیازهای جسم خودت هم توجه کنی , تو که قصد نداری قرضت رو برنگردونی , … اینجا اگر من اراده ام قوی باشد با کمک طلبیدن از یکتا و به کمک ایگو توی دهن نفس میزنم و با چشم پوشی از خرید پولم را برای پرداخت هر چه سریع تر بدهی ام پس انداز میکنم و اینگونه ایگو بالفعل حاکم وجودم میشود که البته گامی هم جهت تقویت اراده برداشته ام تا برای حملات بعدی نفس آماده تر باشم . اما اگر اراده ام سست باشد خرید میکنم و نفس را تقویت , اراده را ضعیف تر میکنم و و و …
حقیقتاً فقط با عمل میتوان پیشرفت کرد …
میخواستم از روش تنبیه نفس خودم بگم
از اونجایی که وقت ما محدود است و کار ما در روی زمین کار روی خودمان است نه دیگران،یعنی ما میخواهیم با کار روی خودمان به کمال برسیم و نه اینکه دیگران را به کمال برسانیم با در نظر گرفتن این مطلب هر بر وقتی خدا لطفی میکند و خودش شرایطی برای کاری مهیا میکند به خودم میگم این آدم که میخوام من به ظاهر براش کاری کنم مثل تخت چوبی در اقیانوس است که باید بگیرمش وگرنه غرق میشوم.باید این فرصت را برای تمرین انسانیت غنیمت بشمارم.پس به خودم تلقین میکنم که من به او احتیاج دارم نه او به من.که واقعیت هم همین است .
و دیگر به خودم میگم مثل این حیوانات دست آموز سیرک نباشم که تا یک حرکتی میکند منتظر است قند یا یک چیز خوردنی در دهانش بگذارند،بلافاصله وقتی کاری میکنم به خودم میگم خوب حالا منتظر قندی؟
و واقعا این جمله انقدر نفس مرا از رو میبرد که اصلا شرمند میشم و به یاد میارم که خدا اینهمه برای تربیت ما لطف میکند ولی من خودم اصلا متوجه نیستم.
یک کسی برای من از شخصی تعریف کرد و گفت که انقدر این آدم برای همه خوبی و نیکی کرده که حد نداره.و خیلی وقتها ادامها قدر ندونستند و با ناسپاسی جوابشو دادند.ولی او هیچوقت ناامید نشده و همینطور کار نیک خود را ادامه میده.من از شنیدن حرفهایش خیلی تعجب کردم به خودم گفتم آخه چرا؟مگه این چه قصدی داشته که با اینهمه بدی که بهش شده بازم دست برنداشته.مدتها بعد که آن شخص را شناختم از فکر آن روز خودم خیلی شرمند شدم. متوجه شدم او تمام آن کارها را چون برای رضایت خدا انجام میدهد نه از تشویق مردم دلگرم میشه و نه از ناسپاسی آنها ناامید.چون هدفش فقط رضایت خداست.واقعا چه درس بزرگی گرفتم.
فکر کردن به مسئله اختیار و اینکه حدود آن چیست می تواند در ارزیابی های روزانه ام کمکم کند، که بتوانم احساسات و عملکردم را از هم جدا کنم. مثلا اتفاقی می افند و احساس حسادت می کنم. آمدن این حس در اختیار و کنترل من نیست. اراده نمی کنم که این حس بیاید و توانایی هم ندارم که جلوی آمدنش را بگیرم. پس نمی توانم خودم را به خاطرش سرزنش کنم. گمان می کنم که خدا هم مرا به خاطر آمدن این حس سرزنش و قضاوت نمی کند. آنچه به خاطرش قضاوت خواهم شد عملکردی است که بعد از آمدن این حس دارم. آیا (با توجه به اختیارم) به آن میدان می دهم یا با آن مبارزه می کنم؟
در واژه نامه صفحۀ ۲۶۳ کتاب راه کمال در تعریف ایگو آورده شده:
«ایگو (من) EGO :منشا عقل و مبدا فکر است. نقش او رسیدگی به تنش های درونی و منازعات میان اوامر انگیزش های اید از یک سو و نواهی سوپر ایگو از سوی دیگر است. شکل گیری و رشد ایگو تدریجی است، از دوران کودکی شروع می شود و در مواجهه با واقعیات زندگی حاصل می شود. اصل حاکم بر ایگو ، واقع بینی است که انسان را به ارزیابی اعمال وامی دارد. از دیدگاه ما ، ایگو تنها به ایگوی روانی زندگی کنونی انسان محدود نمی شود، بلکه شامل ایگوهای زندگی های گذشتۀ او نیز می شود که در حوزۀ ناخودآگاه باقی اند، در این صورت است که آن را ایگوی تام (من تام) می نامیم.»
بنظر من اگر ایگویمان را سرزنش می کنیم ، منظور آن ایگویی است که هنوز عقل سلیم بر آن حاکم نیست .مواقعی که اعمال و افکارش بر مبنای اصول اخلاقی -الهی صحیح قرار ندارد.
پرورش فکرصحیح در کارکرد ایگویمان نقش بسیار مهمی دارد.که در نبود آن اعمال و افکار ایگو می تواند مورد سرزنش قرار گیرد.
و باز اگر مبارزه با نفس اماره نباشد ، نفس کنترل ایگو را در دست می گیرد که نتیجه برای همه امان روشن است.
@ستا۲۹-
ر.ا۳۷
ایگو خاستگاه عقل و مبدا فکر است .ولی ما در ایگو ی سطحی خود زندگی میکنیم که ادراکات ما و تفکرات و نیت و استدلالات ما از آن ناشی میشود .
از طرفی اید مدام انگیزشهای خود را در سطح روان به ایگوِ سطحی تحمیل میکند و محیط هم مه شناختی ایگو را غلیظتر میسازد به طوری که آگاهی ما از (من حقیقی)محدود به ایگو سطحی یا (من تصوری) میشود
یعنی مقدار آگاهی واقعی از کلِّ حقیقی محدود به ایگو در سطح روان میشود.
آگاهی ما از واقعیت خواه مادی یا معنوی محدود میشود در ایگو سطحی. از طرفی غلظت نفس (اید) یا بهتر بگوئیم انرژی روانی منفی روح که توسط ناخوداگاه روانی ایجاد میشود به سمت آگاهی پیش میرود و با مه شناختی ایگو حجابِ غلیظی میسازد که محدود میشویم در سطح ادراک حقیقت
در جواب ستا
ایگو( من آگاه سطحی) هر وقت سعی کردم که از من آگاه سطحی قدمی بردارم و به مرز یا جایگاه هادی درون( من آگاه عمقی) بروم ایگو ( عقل، اراده) ابزاری مفید برای من خواهد بود و بر عکس
تجربه: موقع نهار در محل کار غرق در افکار منفی و نفسانیات دنیوی، تصمیم گرفتم بروم و نان بگیرم وبرگردم( جدا شدن از افکار منفی) تصمیمم را کمی تغییر دادم با خودم گفتم جهت انجام وظیفه و همدلی با همسرم تعداد بیشتری نان می خرم و به منزل میبرم( انجام وطیفه، همدلی) به سمت نانوایی حرکت کردم( فکر، چک کردن نیت، تصمیم، اراده، حرکت)یعنی ایگو تصمیم می گیرد که از من آگاه سطحی به سمت من آگاه عمقی حرکت کند.
رسیدم نانوایی صف یکی هیچکس نبود و صف چند تایی واویلا، رفتم صف یک تایی ایستادم( کشمکش درونی یو یو گونه ایگو موفق شده بود، استدلال میکرد، شلوغ است، وقتت تلف می شود، حالا فردا برای خانه نان می خری و……) تصمیم گرفتم در صف شلوغ به ایستم و کار درست را انجام دهم، به نظر میرسد در این تجربه ایگو تلاش کرده به مرز یا درون من آگاه عمقی برود.
تجربه ای که بار ها و بارها برای من تکرار شده است و به نظر می رسد حد اقل برای من کلید است این است که کارهایی که دوست دارم انجام دهم( خوشایند ایگو تحت تسلط اید است و کارهایی که حالت تکلیف دارد و انجام دادن آن برایم سخت و ناخوشایند است مورد رضایت اوست و از من آگاه عمقی بر میخیزد.)
سعی میکنم در موارد بسیار جزئی که در زندگی روزمره برایم اتفاق می افتد تصمیماتم را از حوزه من آگاه سطحی به سمت حوزه من آکاه عمقی حرکت دهم.
تجربه
درون مترو ایستاده ام، درون میدان ادراکم مشغول افکار نامناسبی هستیم الان کجایم، در من آگاه سطحی، تحت سلطه ی اید. فکر میکنم و سعی میکنم یکتا را کنار خود تجسم دهم، با توجه به آموخته هایم و حاضر دانستن او تصمیم میگیرم و با کمک عقل واراده جلوی این کار را بگیرم( حرکت به سمت من آگاه عمقی) حال چقدر موفق می شوم( لحظه ای و یا بیشتر و شاید بتوانم افکار یو یو گونه جلویش را بگیرم یا خیر)
تجربه: همسرم برای انجام کاری از من کمک خواست پذیرفتم، خوشحال هم بودم که کار خدا پسندانه انجام میدهم( حرکت از من آگاه سطحی به سمت من آگاه عمقی) در فکرم داشتم حال می کردم و کلی خودم را تحویل میگرفتم. همسرم راجع به انجام کار و چگونگی آن مرتباً سؤال میکرد . من با بی حوصلگی جواب میدادم، بعضی مواقع هم جواب نمی دادم. ناگهان همسرم به من گفت چقدر رفتارت تحقیر آمیز است این چه کمکی است که به من میکنی فکر میکنی اگر یکتا الان اینجا بود هم باز همین رفتار را داشتی؟ خیس عرق شدم، در این تجربه من مراقبت نکردم که عمل خدا پسندانه را درست انجام دهم( مراقب افکار واعمال یو یو گونه ایگوی تحت تسلط اید نبودم)نتیجه آنکه نه تنها عملی ارادی که از من آگاه عمقی می توانست باشد را در حد عملی در سطح من آگاه سطحی تنزل داده بلکه حقی ( شکسته شدن دل همسر) را هم بر دوش خودم اضافه کرده ام.
زندگی روزمره ما پر است از تصمیماتی که می تواند در بستر من آگاه سطحی باشد و یا من آگاه عمقی.
گارهای به ظاهر کوچک و جزئی می تواند بستر مناسب برای عمل باشد.
@ستا مینا و را : فکر میکنم منظور از ایگو اینجا “آگاهی سطحی” است و این نمای جدیدی از ساختار روان است . مقاله “گردش در من آگاه عمقی” و مقالات و کنفرانسهای مربوطه اطلاعات بیشنری میدهد.
با سلام و با تشکر از متیس عزیز،
“برای اینکه عملی روح را به طور متعادل تغذیه کند لازم است با نیت رضایت خدا و از روی انجام وظیفۀ انسانی انجام شود.”
فکر میکنم در مورد اثر نیّت بر اعمالمان به اندازه کافی مطلب خونده باشیم، معذلک بد نیست یک بار دیگه گفتارهای ۲۵۶ و ۱۳ آثارالحق (داستان نجات گربه در سرمای زمستان و ارزش نذری یک کارگر و یک میلیونر) رو مرور کنیم. این داستانها به من شهامت میدن، که از کوچیک بودن کاری که به نیت رضای خدا میکنم، نگران نباشم و همیشه میزان تلاشم رو با میزان توان خودم مقایسه کنم نه با توانایی و امکانات دیگران.
یک توصیه دیگهای که سعی میکنم همیشه مدّ نظر داشته باشم، استفاده از موقعیتهای استثنائیه. به عنوان مثال وقتی توصیه میشه در ماه محرم فلان عبادت یا فلان کردار را انجام دهید، یا حتی عمل به توصیههای استاد در مورد محترم شمردن و اهمّیت دادن به لحظه تحویل سال، یا شب یلدا، یا روزههای مرنوی یا ….، هشیار باشم و بدونم که حتما در این زمانهای به خصوص، درهای رحمت خدا بیشتر به روی بندگانش بازه؛ پس از این فرصت به نحو احسن استفاده کنم.
البته تاکید میکنم که خوشا به سعادت کسانی که به تمام لحظات زندگی به عنوان فرصت مناسب برای پرداختن به معنویت نگاه میکنن. معذلک امید دارم که با استفاده از فرصتهای طلایی و نیز انجام اعمال حتی به ظاهر کوچک معنوی، بتدریج به سمت هوشیاری دائمی و توجه بیشتر به اعمال و نیاتم متمایل بشم.
با سلام و تشکر از متیس عزیز و نظرات و مثالهای زیبای دوستان که حتی مطالعه اش هم لذتبخش است.
در جواب ستا عزیز،آنطور که متوجه شده ا م: در الگویی که پرفسور الهی در کنفرانسها در مورد آگاهی انسان ارائه فرموده اند، آگاهی انسان به دو قسمت تقسیم میشود. ۱- خود آگاه ۲- ناخودآگاه
قسمت خودآگاه شامل ۱- ایگو (یا من آگاه سطحی) و ۲- هادی درون ( یا من آگاه عمقی) می باشد.
ایگو خودش هم بروزات نفس کارگر (یا همان اید) را شامل می شود و هم نفس اماره را. یعنی هم تمام آن بروزاتی که برای ادامه حیات و زندگی عادی مان لازم و ضروری است و هم تمام آنچه که غیراخلاقی و انسانی و غیرالهی است و نفس اماره به ما تلقین و تحمیل می کند.
هادی درون یا من آگاه عمقی زمانی بر آگاهی ما فعال است که در هر کاری که انجام می دهیم نیتمان جلب رضایت خدا باشد. در واقع هر زمان، در فکرمان، نیت رضایت خدا و انجام وظیفه را داشته باشیم در هادی درون هستیم. سعی ما باید بر این باشد که بیشتر در هادی درون باشیم. خودمان را از ایگو خارج کنیم و وارد هادی درون باشیم و این هم زمانی است که عقربه قطب نمای فکر و نیتمان را در جهت جلب رضایت خدا بگذاریم.
بنابراین در این مثال به نظرم، اگر براساس این نیت که به خاطر رضایت خدا (که خیرخواهی و انساندوستی را می پسندد) به دیدار این آشنا میروم و به او تبریک می گویم و یا اینکه خوشحال شدن از خوشحالی و شادی دیگران جزء وظیفه انسانی ام هست و من باید به او تبریک بگویم، پیش او رفته بود نیت صحیحی بود.
ولی اگر به این نیت به دیدارش بروم که: اگر نروم آبرویم میرود و زشت است که بفهمند اینقدر حسادت می کنم که حتی نتوانستم به مطبش که در راهم بوده برای تبریک بروم و خب برای شخصیتم بد است باید بروم، یا اینکه مثلا، حالا بروم ببینم مطبش چطور هست تا خودم اگر خواستم مطبی یا دفتری بزنم از او شیک تر و قشنگ تر درست کنم، یا اینکه حالا بروم ببینم این مطبش اینقدر که خوشحالی می کنند ارزش خوشحالی کردن را دارد یا نه، یا دخمه ای هست که تبدیل به مطبش کرده اند و اینقدر خوشحالند!! ، یا بروم تا بفهمند چه آدم مبادی آدابی هستم یا…. خلاصه همه این نیت هایی که یا از بدجنسی و بدخواهی و حسادت و خیرخواه دیگران نبودنِ من و گاهی حتی از رذالت من ناشی میشوند ، که از نفس اماره هستند، از ایگو می آیند.
برای درک بهتر ایگو و هادی درون به ویدئوهای کنفرانسهای آقای دکتر الهی که در سایت هست و همچنین کامنتهای دوستان که به نظرم خیلی مطلب ر ا باز می کند می توانیم مراجعه کنیم.
در ضمن من هم مثل شما منتظر نظرات دوستان هستم. ممنون
۲۲۰ عزیز
از راهنمایی شماممنونم تا حدود نسبتازیادی برایم واضح شدند باور کنید این موضوع برایم بسیار دردناک بودند.
اگر برایتان مقدور است برای هر مورد مثالی را بزنید.متشکرم
ستای گرامی در کامنت ۲۹ و مینا و ر.ا عزیز ، در مورد ایگو خوب یا بد بودن ایگو سوال بسیار خوبی را مطرح کردید.
پاسخی که به ذهن من می رسد این است که درست است که ایگو (یا همان من آگاه سطحی) منشا تفکر و اراده در ماست. اما به دلیل اینکه ایگو بیشتر در تملک و تحت تاثیر قوای روانی ناشی از ناخودآگاه روانی و اید به سر می برد؛ به شرطی می تواند این وظیفه مهم و خطیرش را درست به انجام برساند که :
۱- بتواند به درستی تنش ها و منازعات بین اید و سوپرایگو را مدیریت کند.جریانات فکری و قوایی که هم در اید و هم در سوپر ایگو وچود دارد، هر دو وارد ایگو می شوند و بنابراین ایگو بر اساس این جریانات و تماس با محیط اطرافمان، دائما در حال شکل گیری است. پس این شکل گیری می تواند مثبت و معنوی یا غریزی و مادی باشد. به همین دلیل است که به ما توصیه می شود از من آگاه سطحی(ایگو) خودمان را خارج کنیم، وارد هادی درون (من آگاه عمقی) که ماهیتی معنوی تر دارد بشویم تا بتوانیم درست تر و واقع بینانه تر فکر کنیم.
۲- از دیگر شروط تربیت درست ایگو، این است که مرجع (اصول اخلاقی) و الگو( اولیای خداوند) را به درستی در اختیار داشته باشد.
۳- ایگو باید سوپراید و انگیزش های معنوی آن و همچنین مشاوره های سوپر ایگو را نیز به کار گیرد.
ستای عزیز گفتید که: « انتخاب ایگو و انتخاب اید و انتخاب اخلاقی را باهمین مثال درس برایم بزنید »
به نظر من (نمی دانم تا چه حد درست باشد و دوستان اصلاح کنند، ممنون می شوم) می شود مثال بالا را اینطور هم بررسی کرد:
۱- انتخاب اید: به مطب شوهر خواهرت نمی روی چون کار داری، سرت شلوغ است، وقتت تلف می شود، او هم دفعه پیش جایی که تو خواستی با تو نیامد.
۲- انتخاب اخلاقی: فرصت خوبی را خدا پیش آورده که خدمت به خلق بکنی و به نیت رضایت او به دیدن شوهرخواهرت می روی.
۳- انتخاب ایگو: به نظر من انتخاب ایگو می تواند یا شماره ۱ و یا شماره ۲ باشد. این دیگر بستگی دارد که شخص تصمیم گیرنده در لحظه انتخاب و تصمیم، آیا با خدا مشورت بکند یا خیر، چقدر عقل سلیمش را رشد داده باشد که از فرصت های معنوی به سادگی نگذرد، آیا چقدر روی صفات محبت و گذشتش کار کرده باشد و ….
با سلام
من دوباره و دوباره که تجربیات دوستان رو خوندم کامنت ۱ m عزیز توجه منو جلب کرد
در یک لحظه کنترل از ایگو را منتقل کردم به عقل اعلا به خودم گفتم به من خوش نمی گذره ولی به همسر و فرزندم که داره خوش می گذره پس به خاطره اونها من صبر می کنم کار خاصی هم که ندارم به خاطر اونها من صبر میکنم.خوب این یک انتخاب خوب و درست، ولی چیزی که من متوجه شدم از درس ما وقتی انرژی مافوق علی دریافت میکنیم که توجه به مبدا و حضور او را حس کنیم یعنی بخاطر “او” من به اطرافیانم سرویس بدم البته این یک سوال هست دوستان لطفا منو راهنمایی کنند
یادم می آید روزی در جمعی تعریف می کردم که چقدر همسرم را دوست دارم، چقدر به او بی دریغ محبت می کنم و به خاطرش در خیلی چیزها (از جمله معاشرت ها) صبر می کنم. خانمی با تجربه بهم گفتند خیلی کار خوبی می کنی ولی هر بار که می خواهی به او محبت کنی با خودت بگو خدایا این کار را می کنم چون می دانم تو همدلی را دوست داری …
پیشنهاد آن خانم به راستی کیفیت زندگی ام را تغییر داد. آین پیشنهاد را امروز به خیلی کارهای دیگرم هم تعمیم داده ام (سر کار می روم چون تو دوست داری فعال باشم، خانه را تمیز می کنم چون تو پاکیزگی را دوست داری، …) و هر بار که وظیفه ای را انجام می دهم و خدا را یاد می کنم.
با سلام به دوستان عزیز برای تلاش در شکافتن ایگو و کاربرد واقعی ان. حالا برمی گردیم به مضمون درس که با توجه به پاسخ دوستان به ان برخورده ام در اوایل مطلب بالا یک چنین جمله ای امده
جمله مطلب = چنین روشی مثل این است که اختیار خود را به دست ایگو سپرده ام .
باتوجه به اینکه ایگو مرکزی است برای تصمیم گیری اید و سوپر ایگو ایا درست تر نیست که جمله اینگونه باشد؟
چنین روشی مثل این است که اختیار خود را به دست ایدی سپرده ام که منتظر تصمیم گیری ایگو میباشد ؟
در ضمن از دوستان عزیز و فرهیخته خودم تقاضا میکنم اگر ممکن است با توجه به حساسیت مطلب ایگو و تقریبا ثقیل بودن فهم ان حداقل برای خودم دوباره سه باره همگی این مطلب را با دقت یک دانشجوی معنوی چند بار بخوانیم و ببینیم ایا کاربرد ایگو در کل مطلب بجاست یا اینکه باید با یک موشکافی های منطقی بکار رود؟ چون قصد ما اجرای یک معنویت صحیح است و مسلما برای افراد ضعیفی مثل من از نظر درک میتواند بسیار مفید بوده و در عین حال تسهیل کننده دروس اینده باشد .بنده در بکار بردن کلمه ایگو دربعضی قسمتهای این درس دچار مشکل هستم و تصورم این است بجا اورده نشده و باید به نوعی ملموس تر که به گفته های راه کمال منطبق باشد همخوانی داشته باشد البته این نظر من است منتظر جوابهای شما عزیزان و متیس عزیز میباشم
خانم دریا .گ عزیز کامنت ۵۵ در باره کامنت ۱ عزیز.در فکر من این کامنت اینطور گنجانده شد.
مهمانی خوشایندم نبود و رودرواسی داشتم تا حدی که ثا نیه شماری میکردند برای رفتن.در اینجا اگر خودم را جای ایشان بگذارم بر میگردم ،اما ایشان در ان لحظه خود را از ایگو خارج کرده و به وجود اصلی خود که من اگاه عمقی بوده مراجعه کردند.اینجا مبارزه شروع شده،رعایت حق همسر و فرزند یعنی مبارزه با خود خواهی ،گفتند ،کار خواصی هم ندارم یعنی نفس را قانع کردن ،چیزی که شیخ جانی فرمودند حرف خودش روی خودش اثر بگذارد این خود مرتبه ایست.جمله بعدی،از قضا یکی از دوستانمون شماره میزش با ما یکی بود….. ( دخالت خدا)از ان لحظه به بعد بهشون خوش گذ شت …… ،یعنی چون حرف نفس را گوش نکردن پس یک قدم برای مبارزه برداشته اند و نتیجه این که خدا برای همان یک قدم مهمانی را خوشایندشان کرده.البته در درس هم امده که نیت مهمترین چیز در تصمیم گیریهاست و این را م عزیز خودشان میدانند که دقیقا منظورشان چه بوده امیدوارم گناه روی گناهان دیگرم انبار نکرده باشم کامنت ۱ عزیز، اما بنده این نتیجه از این کامنت عایدم شد و در باره خودم متوجه شدم که کامنتهایم را تمام و کمال توضیح نمیدهم و این شاید سوال پیش بیاورد مثل الان شما. دریا جان خیلی خوب شد که سوال کردید و من به این کوتاهی کردنهادر کامنتهای خودم متوجه شدم که باید دقیق تر توضیح بدهم و البته که هیچ چیز اتفاقی نیست .گ استاد ،سوال کردن را دوست دارم چون هم رفع اشکال خود شخص میشود و هم دیگران استفاده میکنند (البته دقیقش را ننوشتم).به امید موفقیت.
با سلام
دوستان عزیزم ستا مینا ور.ا
فصل ۵ راه کمال شکل صفحه ۴۴رو که مطالعه کردم متوجه شدم درسته که ایگو منشا عقل و مبدا فکر و اگر درست تربیت بشه داور خوبی برایمان بین کشمکشهای اید و منهیات سوپر ایگو(وجدان اخلاقی ) میشه اما این رو هم فهمیدم که فقط قسمت کوچکی از ایگو در خوداگاه ما قرار داره (خوداگاه هم جایی است که ما را بسوی توجه به خدا فرا میخواند) اما حجم وسیعتر ان در ناخوداگاه قرار دارد (ناخوداگاه هم قسمتی از وجود ماست که به ان دسترسی نداریم ومدام موجب قطع توجه ما به مبدا میشود)چرا؟چون اید در ان محیط جولان میدهد و همین باعث میشود که ما مغلوب این قسمت از وجود خودمان میشویم .پس ما از ایگوهای گذشته خودمان بیخبری و نمیدونیم که چقدر تربیت شده یا نه؟ حالا در این زندگی خدا رو شکر داریم یاد میگیریم که ایگو خود را تربیت کنیم و بکن و نکنهارو بتدریج یادش میدیم و براش حدود میگذاریم . درسته که ایگو مبدا فکر و شعور … است ولی باید با پرورش فکر و در محیط یاد بگیره که چطور فیلتر بین روح بشری و روح ملکوتی قرار بده هر چقدر بتونه مدیریت خوبی بکنه روح پخته تر میشه و کمتر پی خواسته های نفس میره. دوستان دیگر هم مثالهای ملموس خوبی زدند که من هم خیلی استفاده کردم خوندن فصل ۵ و ۳۸ راه کمال خیلی میتونه کمکتون بکنه .
شیما عزیز
با سلام
بهترین مثال ها را اقای دکتر الهی در هر مورد عنوان فرموده اند.ص۳۶ و۳۷و۳۸ طب روح.
در واقع اگر از ما بپرسندایا فداکاری-گذشت-صداقت و….
خوب است یانه پاسخ ما مثبت خواهد بود.اما پاسخ دقیقتر اینست که بگوییم تحت شرایطی مفیدخواهدبود.یعنی تحت شرایطی عمل به اصول اخلاقی میتواند منجربه تغذیه و رشد ارگانیزم معنویمان بشودوچه بسا اگر انها را مد نظر قرار ندهیم به لحاظ مادی و معنوی متضرر شویم.مثلا همانطور که فرموده اند صداقت با فرد شیاد وریا کار مغایر اخلاق است.
دراینجا باید توجه کنیم که مثلا ما در دعاها بر حسب وظیفه دینی برای “کل مخلوقات” طلب مغفرت و رحمت و خیر وبرکت میکنیم این مغایرتی با عمل به اصول اخلاقی ندارد.بعبارت دیگر بطور مثال با ان فرد مورد نظر نمیتوانیم صادق باشیم اما بد آن شخص را هم دردل نمیخواهیم.اما در ارتباطمان با اوملاحظه و احتیاط میکنیم. با در نظر گرفتن اینکه حتما توجیهات نفس در این موضوع مانع نشده شما قصد کمک داشتید اما کمک شونده شرایط انرا نداشت.اگر نیتمان رضایت خدا است ان حالت دردناکی به ارامش و صلح درونی با خود تغییر ماهیت میدهد.
با سلام،
یک تجربه:
دیروز که روز یکشنبه بود، با همسرم به صرف غذا دعوت بودیم، همسرم به من پیشنهاد کرد که بعد از آن، به دیدن اقوامی برویم. من که انجام چندین کار عقب افتاده ام را به زمان بعد از این میهمانی موکول کرده بودم با خود اینطور فکر کردم:
– وای. در این صورت به هیچ کاری نخواهم رسید، چون دیگر دیر میشود و من تمرکز و زمان لازم برای انجام کارهایم را نخواهم داشت. بهتر اینست که همسرم به تنهایی برود و من تلفنی جویای حالشان میشوم .
– میروم و منتی هم سر همسرم خواهم گذاشت. تازه اگر من نروم، آنها ناراحت میشوند …مجبورم…
تصمیم درست با توجه به مقاله: با توجه به یادگرفته هایم، از روی انجام وظیفه و با کمال میل و رغبت به دیدنشان میروم، چون دوستشان دارم و میدانم با این کار خوشحالشان خواهم کرد…چون آنها هم برای خوشحال کردن ما از کاری فروگذار نیستند…
در جواب کامنت ۲۹
۱- آنشب وقتی رفتار آن روزم را بررسی میکردم از اینکه با خوشحال کردن شوهر خواهرم یک عمل اخلاقی انجام داده بودم، خوشحال و راضی بودم.( اینجا ایگو داره کار میکنه و از عملی که در ظاهر اخلاقی است لذت میبره)
۲- ولی وقتی نیتم را بررسی کردم خوشحالیام از بین رفت.( اینجا عقل سلیم یا وجدان یا پرورش فکر صحیح یا نفس ملهمه شروع بکار می کند و نیتش را بررسی می کند میبیند وای بر من که نیت کرم خوردگی دارد و آن شعفی که بعد از انجام عمل نیک به انسان میده از بین میبره، در واقع همان پیامهای الهی صحیح است که نفس ملهمه با نفس مطمئنه انجام میده و بعد از مشورت جواب میاد که چرا؟ چون: “در واقع من این کار را از روی اجبار و برای حفظ آبرو و نشان دادن تصویر خوبی از خودم انجام داده بودم”. طبق تعالیم استاد این عمل اگه متوجه اشتباه خود نمی شد و نیتش را بررسی نمی کرد باعث پرورش فکرش نمی شد فقط به اندازه ای که زحمت کشیده حفظ آبرو و تصویر خوبی از خودش نشون بده اثر داشته و ایجاد ذخیره معنوی نمی کرد.( بنابراین کارم در جهت حفظ منافع شخصی و جلب رضایت ایگو بود.)
۳- در حالی که میدانم انجام یک عمل اخلاقی با چنین نیتی تأثیری در تغذیۀ روح ندارد. چون همانطور که دکتر بهرام الهی میگوید: برای اینکه عملی روح را به طور متعادل تغذیه کند لازم است با نیت رضایت خدا و از روی انجام وظیفۀ انسانی انجام شود. حالا با این طرز فکر و رفتن به هادی درون و بیاد آوردن دروس فکر پرورش پیدا می کند که چه اشتباهی کرده و این نصب العین خود کنیم که سعی و تلاش ما در انجام عمل را تا آنجایی که می تونم در جهت رضایت خدا و انجام وظیفه انسانی باشد. انشاا… تونسته باشم این پاراگراف را درست فهمیده باشم و قابل استفاده دوست عزیزم ستا باشد.ممنونم از دقتتون و سوالی که کردید.
با عرض سلام و سپاسگزاری فراوان از متیس عزیز برای این مقاله بسیار زیبا و با تشکر از همه دوستان عزیز . به نظرم کنفرانس آقای دکتر الهی در رابطه با عقل سلیم خیلی میتواند به درک بهتر این مقاله به ما کمک کند . ممنون از شما .
هاله عزیز
با سلام وتشکر
نمونه خوبی از پرورش فکر صحیح در کامنت۵۶٫
Ba salam
Be nazare man manzoor ego e hast ke tahte tasalot id gharar dare
با سلام به جمیع دوستان
به نظر من ایگو یک واحد آگاهی کاملا ملموس و قابل لمس است ایگو خود ما هستیم ( قسمت روان ) یعنی وجودی که فکر میکند( ایگو ی خودآگاه) نفس میکشد ( اید ناخودآگاه ) ، به خالق عشق می ورزد و احتیاج به پرستش موجودی برتر و قویتر مانند خالق دارد ( ایگوی ناخودآگاه در قسمت سوپراید )، که بروزات همه ی این قسمت ها از ما در ایگو به صورت فکر به تصویر کشیده میشود. در حالی که ایگو بیشتر تحت کانال اید کنترل می شود و این ما هستیم که با اعمال انرژی و نیرو باید کانال فکری خودمان را عوض کرده و اجازه ی ورود تصاویر اید یا هر عدم تعادلی را به ایگو ندهیم. به نظر من این شناخت کاملا واضح و عینی است. اگر می گوییم صحبت های ایگو به این دلیل است که غشای فکری در این قسمت اسمزی است. یعنی اید در ایگو فعال است ۹۹٫۹% در حالی که اگر بخواهیم ایگو از این حالت خارج شود نیاز به صرف انرزی زیادی داریم. صرف انرژی زیاد = پتانسیل بالا، از آنجایی که برای به اختیار در آوردن ایگو تحت نظر هادی درون ( عقل رحمانی ایگو )نیاز به صرف انرژی بالایی داریم پس اید پتانسیل خود را در قسمت ایگو قرار داده است. به طوری که دیگر لازم نیست از کلمه اید استفاده کنیم چون به طور کامل ( و به صورت بسته های انرزی فعال ) ایگو را فراگرفته است.
با سلام .
ذره ای از “او” درون همه چیز و همه کس هست زمانی که کسی را خوشحال کنی غیر مستقیم “او” را خوشحال می کنی .
بعد از اینکه نظر یکی از دوستان در مورد توجه به طرز نگاه و حتی نشستن و … را خواندم در فکر فرو رفتم و دیدم رفتار من با یک همکارم که از او خوشم نمیآید ولی مدتی بود سعی میکردم بهش محبت کنم – نه تنها فکر و احساس من را نسبت به او عوض نکرده بلکه هنوز با دیدنش و از کارهایش حالم بد میشود و بیشتر سعی میکردم اصلا نبینمش که کمتر حرص بخورم.
بعد از خواندن دوباره این مقاله و نظرات دوستان به این فکر افتادم بیایم فعلا از این قسمت شروع کنم که نگاهم را به آن شخص درست کنم. اول صبح که وارد میشوم طور دیگری به او سلام کنم. با حداقل یک نگاه محبت آمیز به او سلام کنم. این هم نه برای اینکه آن شخص خوشحال شود برای اینکه (او) اینطور دوست دارد. و برای رضای (او) به عواقب این کار فکر نکنم. یعنی اینکه با این طور سلام کردن باز این همکار پر رو میشود و از حدش جلوتر میاید و آزارهای دیگر میدهد.
با سلام به همگی
صدف عزیز کامنت ۵۸ چقدر عالی و قشنگ توضیح دادید بخصوص پند حضرت شیخ چقدر به دل من اثر کذار شد و دیگه اینکه تجربیات خودم رو کاملتر بنویسم و دیگه اینکه که هیچ چیزی اتفاقی نیست بهر حال من نکات مهم این درس رو از این سوال و جواب گرفتم ممنونم
با سلام
با تشکر از یکا یک دوستان عزیز که تجربه هایشان مرا به هدف معنویم نزدیکتر می کند.و متیس عزیز برای انتخاب مقاله های کار بردیش ،بسیار سپاسگزارم.
از کامنت ۶۰ خیلی خیلی ممنونم.خیلی برایم عالی بود.
با سلام وتشکر خدمت همگی دوستان
« ایگو بخشی از من آگاه سطحی است که می خواهد مورد تحسین قرار بگیرد» یعنی عین خودبینی وخودخواهی ودریک کلمه( خودیت). هروقت عملی مشابه مثال مقاله را براساس اصول الهی انجام می دهیم، خوبست در من آگاه عمقی فرو رویم ودرهادی درون ومقابل ندای وجدان آنرا بررسی کنیم، آیا برای تحسین شدن آن کار را انجام دادم یا صرفا” جهت خوشحال کردن کسی وجلب رضایت خدا؟
با سلام،
از این مقاله و نظریات همه ی دوستان خیلی استفاده کردم. بسیار ممنونم.
در مورد ایگو باید دقت کرد که حتی عبادت، خدمت به خلق، حس صداقت ووو میتواند از ایگو سرچشمه بگیرد. به همین دلیل باید خیلی مراقب حقه بازی هایش باشیم. طبق فرمایشات آقای دکتر الهی در کتاب طب روح، نیت صحیح و صداقت در اعمال و تصمیمات ، بی نهایت در تتیجه ی کارهای مان میتوانند تاثیر گذار باشند . این جاست که باید مراقب بود و مرتب از خود پرسید : من الان در کدام قسمت خود آگاهی ام هستم؟ آیا در ایگو به سر میبرم و زیر نظارت مستقیم نفس اماره ، کار به اصطلاح معنوی میکنم؟ یا به راستی زیر نظر هادی درون هدایت میشوم؟
باید اعتراف کنم این مرز بیشتر مواقع بی نهایت نادیدنی است و باید طبق فرمولی که در این مقاله پیشنهاد شده، کارهایمان را آنالیز کنیم و خود مان را زیر ذره بین ببریم تا موفق شویم .
مثال:
شخصی باعث رنجش من میشود و من اولین کاری که میکنم این است که از دیدن او طفره بروم. بعد گله گزاری و شکایت . بد گویی و… بعد رابطه ها قطع میشود و مدتی سکوت و بی خبری ای یکدیگر…
بعد از مدتی تفکر روی اعمالم به این نتیجه میرسم که فلان رفتار من باعث این رفتار متقابل او شده. بالاخره به دلیلی میرسم و تصمیم میگیرم با او به اصطلاح آشتی کنم.
بعد از مدتها او را میبینم و با خوشحالی به ِطرفش میروم و به گرمی سلامش میکنم. با این رفتار توقع دارم او در جا همه چیز را فراموش کند و همه چیز به حال عادی اش برگردد. در صورتیکه او کاملا متعجب و خشک و به اجبار جواب سلام من را میدهد و میرود. و این کارش من را بیشتر عصبانی میکند …
اشکال در اینجاست که من همیشه از طرف خودم به جای دیگران فکر و تصمیم گیری میکنم و رفتار متقابل دیگران را از پیش برنامه ریزی میکنم و این مسلما اشتباه است. شاید رفتار ناگهان خوب و سلام گرم من برای این شخص حالتی تحقیر آمیز داشته باشه. یا شاید او فکر کنه کارش (که به نظرم کاملا اشتباه بوده) کاملا درست بوده و من دارم منت کشی میکنم. یا شاید فکر کنه من او را دست انداخته ام و و و…
اجتهاد کردن در رفتار کاری است بسیار سخت و زیرکانه یا بهتر بگویم عاقلانه . مرز ها را شناختن، رعایت اصول و وظایف ، صداقت ، محبت ، خیر خواهی و دیگر فضایل اخلاقی باید در زمانی طولانی تکرار شوند تا دیگران آنها را از ما بپذیرند و باورش کنند. تا حقیقی به نظر بیایند. در غیر این صورت رفتار مثبت من بد برداشت خواهد شد و شاید کاملا وارونه جلوه کنند.
مرسی از این درس.. که باعث شد کمی به خود بیایم.. این روزها با تغییر فرم زندگی و مهاجرت به شهر دیگر هستم که ایگویم دائما با فشارهای فکری و بد بینانه اذیتم میکند اما با کمک حق از اکنون او را رد میکنم و به دلیل همراهی با شوهرم با رضایت قلبی این تغییر را میپذیرم.. زیرا خدای زمان هم این را از این حقیر میخواهد.. باید پشتکار داشته باشیم…
با سلام وتشکرازمتیس عزیز و همچنین دوستان که کامنتهایشان کمتر از مطالب متیس اموزنده و کمک کارنیست. خواندن مقاله و کامنتها تاثیرخیلی مثبتی برایم داشت وباعث شد که اتفاقات دیروز راهی برای خودشناسیم باشدتجربه ام اینطور بود که دیروز باوجودیکه روزرا با توجه واستمدادکمک از یکتا شروع کردم ولی با دوستم جایی باید میرفتیم وتمام روز کارعملی (چک کردن نییت) بکلی یادم رفت شب که کارهای روزم را مرور کردم دیدم خرابکاری کردم تمام روز اگر عملی مثبت هم انجام دادم برای جلب رضایت و محبت دوستم بوده تازه براحتی راجع به شخصی باکنایه مطلبی گفتم که واقعا شرمنده شدم و دیدم تمام روزبجای هادی درون بقول کامنت دوستمان ش-گ در من آگاه سطحی بودم که میخواهد مورد تحسین قرار بگیرد ولی خداراشکر که این تجربه را داشتم انشااله باعث میشود بیشتر در طول روز توجه کنم که اینقدر شرمسارنشوم.
درمورد تجربه ایکه داشتم نکته کلیدی این بود که با وجودیکه روز را با یاد خدا و استمداد از او شروع کرده بودم ولی چون توجه نداشتم درحقیقت خودم عملی انجام ندادم استحقاق کمک را ایجاد نکردم.
بار سلام روز و شب همگی بخیر و در پناه خدای مهربان باشید
صفات و غرایز ،جزء طبیعت انسان است خدا انها را خلق کرده و در حد استفاده متعادل از انها خوب و مفیدند . مثلا وقار و متانت از فضائل روح ملکوتی است که در حد افراط تبدیل به کبر و غرور و در حد تفریط تبدیل به عدم اعتماد به نفس میشود. یا میان تهور بی رویه و ترس صفت قشنگ شجاعت قرار دارد که صفتی است لازم برای حفظ حیات. هر گاه ایگو بتواند میان این دو جزء تعادل برقرار کند و مواظب باشد بیشتر از حد نگذارد مواد زائد از فیلتر وجودیمان عبور کند انوقت میشود گفت طرف ایگوی پخته ای دارد و میتواند خوب مدیریت روح و جمسش را کنترل کند .تمام این بد و خوبها را هم خود ما بتدریج یاد ایگو میدهیم . درست مثل بچه ای که از همان کودکی سعی میکنیم او را تربیت کنیم یا اینکه به امان خدا ولش کنیم .پس این بچه اگر در اینده نتونه ادم درست و خوبی باشه تقصیر تربیتی است که مادر و پدرو محیطش بتدریج در موردش انجام دادن از روز اول بد نبوده بطور بالفعل دارای اموختن کسب تمام فضائل بوده. مثلا از حرف شخصی ناراحت شدم چون داشت ناحق از شخصی گله میکرد من در اون لحظه بخاطر خدا دفاع کردم و گفتم اینطور که تو میگی نیست و صحبت ما تموم شد تا اینجا من داشتم از ایگوی درست پیروی میکردم . مشغول کار شدم متوجه شدم که در حین کار دارم افکار منفی در مورد اون شخص میکنم و کمی هم باهاش کم محلی میکنم .گفتگوی درونی ام شروع شد که اون حقشه و…. ولی خدا رو شکر نگذاشتم بیشتر از چند دقیقه طول بکشه و با مهربونی شروع کردم که با او حرف زدن . وقتی این داستان رو ارزیابی کردم دیدم چون توجه داشتم اروم از حق اون شخص که خودش هم نبود من دفاع کردم یعنی ایگو درست به من الارم میداد تا اینجا درست راه رو رفتم ولی از جایی که افکار منفی (نفس) داشت به موضوع خیلی پر و بال میداد و ایگوی خام هم تصدیق میکرد دیدم کارم اشتباه و افراط است خدا رو شکر بلافاصه از ایگوی ناپخته فاصله گرفتم و به توفیق خدا انتخاب خوب کردم . پس با هر انتخابی که ما در روز میکنیم میتوانیم به ایگوی خودمون غذا ی خوب یا بد بدیم . الویت این انتخابها هم بستگی تام به تعالیم و پرورش فکری دارد که ما از راهنمای حقیقی میگیریم.
با سلام
مدتها بود که از شخصی بخاطر مسائلی دلگیر بودم و همچنین بیخبر از او .بارها و بارها سعی کردم و نیتم رو هم که فکر میکردم رضایت اوست سعی در برطرف کردن اون دلگیری میکردم اما وقتی پای عمل در میون میومد یک انرژِی پر فشاری همراه با دلایل بسیار مرا از انجامش وا میداشت . روزهای زیادی عذاب وجدان روح و روان مرا ازار میداد و “ایگوی خودبینم “اجازه این کارو به من نمیداد . تا اینکه در هفته ای که گذشت با خودم خیلی حرف زدم و بسیار فکر کردم اخر سر گفتم من نه بخاطر اینکه او ممکنه دلش شکسته بشه ، یا تحت تاثیر اطرافیانش قرار گرفته باشه،یا چون اقوام هست ، یا غرورم شکسته بشه ، یا اصلا تقصیر من بوده یا نه و…… من پا پیش میگذارم چون “خدای من” شمااینگونه دوست داری و من اصلا منتظر عکس العمل مادی نیستم واقعا از ته قلبم اینو گفتم .یاد درس حضرت شیخ افتادم که بمن یاد دادن بگویم خدایا از ترس من نه چیزی درست میشود و نه خراب من خودم رو به خودت میسپارم و این پند و تلقین مثل ابی بود در اتش درون من و کاری رو که خدا دوست داشت انجام دادم . خدا رو شکر خدا هم کمک کرد و باز خورد خوبی هم داشت بعد از لحظاتی من شوق و شادی نفس ملهمه و مطمئنه خودم رو بخوبی حس کردم و خدا رو هم بسیار شکر کردم که تونستم طبق پرورش فکری که از “اوست “من انتخاب خوبی بکنم .بعد از اینکه راجع به موضوع فکردم از خودم پرسیدم اگر در این تجربه بازخورد خوبی با تو نمیشد عکس العمل تو چگونه میشد؟ چون عینی ندیدم نمیتونم قاطعانه ازش حرف بزنم چون عکس العمل طرف مقابل میتونست موجی از احساست منفی رو در من ایجاد کنه و امدن اون موج منفی هم از دست من خارج بود اما عکس المل بعدیش بستگی به انتخاب من داشت ولی چون قبل از اینکه بخوام پیش قدم بشم اینو با خودم گفتم که اگر برخورد خوبی ندیدی بخاطر خدا سکوت کن و همه چیز رو از طرف خدا ببین و دیگه اینکه تو پیش وجدانت و پیش خدا شرمنده نیستی کاری رو که خدا دوست داره انجام بده . تا اخر شب بارها بارها خدا رو شکر کردم که چطوری منو مورد رحمت و تربیتشون قرار دادن
باسلام به همه دوستان چه کسانی که تجربیاتشون رو میگذارن و چه کسانی که این سایت را اداره میکنن.
از همگی ممنونم و تشکر میکنم چون این تجربیات با ارزش هر کدومش مثل یک کلیدیه که یک قفل رو باز میکنه . برای همه آرزوی سلامت و توفیق دارم و امیدوارم تا توفیق اینو رو پیدا کنم که از این تجربیات استفاده مثبت و به جا ببرم.
با سلام
صوفی عزیز کامنت۷۳ کاملاٌ با نظرتان موافقم وممنون از اینکه اینقدر خوب این موضوع را نگارش کردید مدتها بود که من نیز به این دیدگاه رسیده بودم ولی به خوبی شما نمیتونستم نگارشش کنم یا انتقال دهم مخصوصاٌ قسمتی که اشاره به اینکه حس تحقیر در شخص به وجود می آوریم مرسی
خیلی وقتها فکر میکنیم پا پیش گذاشته ایم ولی طرف مقابل ما را نپذیرفته چون غافل از اینم که طبق سلیقه خودم عمل کرده ام ونیاز شخص مقابل چیز دیگری است که قطعاٌ باز هم نفس خودش را جایی پنهان کرده زیرا نیت خوب وعمل درست اینقدر عطر وبوی خوبی دارد که خیلی راحت به مشام میرسد وبالعکس
BA TASHAKOR AZ METIS VA IN MAGHALEH ZIBA BA KHUNDAN NAZARAT DOOSTAN MOTEVAJEH SHODODAM KE BAAZI KAR NIK ANJAM MIDAHAND BARYE IN KE AZ KHUDAVAND POAN BEGIRAND, BE NOII ENGAR MIKHAHAND KHUDA RA SHARANDEH KONAND, BKE AMAL NIK ANJAM DADEH AND, BESYAR MAVARED KHUNDAM KE DOOSTAN FAGHAT BANIYAT JAVAB KHUB AZ TARAF KHUDA AMAL NIK ANJAM MIDAHAND, BEHTAR IN AZT KE BIDARIGH ENSAN BASHIM, BIDARIGH DAR KHEDMAT DIGARAN VA NATIJEASH RA BE KHUDAVAND VAGOZAR KONIM AGAR ESHTEBAH MIKONAM LOTFFAN MARA TS TASISH EFARMAIID.
کامنت ٧۶ به نکته ی خیلی خوبی اشاره کردند. ممنون . اگر می خواهیم در انتخابهایمان کمک شویم خیلی مهم است که با توجه کردن قدم اول را برداریم، چون انتخاب ما حتما تحت تاثیر ایگوی خود خواه و علاقمند به تحسین و … است. لحظاتی که کمک شویم، یک انتخاب درست تر خواهیم داشت ولی بلافاصله به همان حالت یو یو گونه، می خواهیم برگردیم به آگاهی سطحی و به نفع آن تصمیم گرفتن. شاید اگر با توجه و گفتگوی درونی در ابتدای روز و قبل از مواجه شدن با صحنه های اموزشی ، صادقانه درخواست هدایت کنیم، حقی ایجاد کنیم که خدا روی رفتار ما نظارت بیشتری داشته باشد و زمان خرابکاری مان را به تعویق بیاندازد و به ما کمک کند بر خواسته ی ایگو تسلط پیدا کنیم.
با سلام، نیلوفر عزیز کامنت ۸۱، تا آنجا که من نظرات دوستان را خوانده ام، غالبا” عنوان شده به نیت « جلب رضایت خداوند» کار مثبتی را انجام داده اند. جلب رضایت خداوند به معنای پوئن گرفتن از خدا یا به تعبیر شما شرمنده کردن او نیست ، بلکه کمترین «وظیفه» یک بنده است، بی شک خدا هیچ نیازی به انجام کار نیک از جانب ما ندارد که خود را موظف بداند در مقابل امتیازی بدهد، یا از این بابت شرمنده شود، بلکه این ما هستیم که شدیدا” به او نیاز مندیم وتنها کاری که از دستمان بر می آید کوشش در جلب رضایت اوست.بی دریغ انسان بودن، یعنی عمل نیک انجام دادن آن چنانکه که او توصیه کرده ، فرمانبرداری محض از او وفقط او. نتیجه محتوم چنین روشی ، خواه ناخواه پاداش بزرگ رضایت اوست.
با سلام و خسته نباشید به تمام دوستان عزیز که اینقدر برای بنده قبول زحمت فرمودید و چقدر کارا بود
من دوباره با مطالعه بسیار بسیار دقیق و موشکافانه فصل ششم طب روح و فصل پنجم راه کمال انقدر متوجه شدم که حیرت انگیز بود البته من قبلا فقط از اصطلاح روان استفاده میکردم و الان متوجه شده ام ایگو نیز همان روان این زندگی ماست و در واقع بنده نمیدانستم که کلمه ایگو نام علمی و کاربردی همان روان است که البته به تبع سطح بالای راه که باید همه چیز در معنویت علمی باشد بهرحال بایستی از کلمه امروزی انهم استفاده شود که همان ایگو میباشد و با توجه به همان عینکی که اقای دکتر فرموده اند که روی چشم ماست و فقط دو سوراخ ریز برای مشاهده حقایق دارد در مقابل یک اقیانوس از اگاهی ها که در ناخوداگاه ما است و الان برایمان مخفی میباشد پس فعلا باید به همین روزن کوچک که ایگو یا روان یا ذهن نامبرده میشود بسنده کرد تا انشالله توانست به مرور به قول طب روح مانند اولیا و برگزیدگانی که سخت روی خودشان کار کرده اند به مرور ناخوداگاه ما از شر غبار ایگو که رویش پراکنده است صاف و صاف تر شود و بتوان انشالله تا در همین جسم هستیم ضمیر ناخوداگاه شفاف تری هم داشته باشیم و انگار که در ان دنیا هستیم و میتوانیم ببینیم و حس کنیم ارزش اگاهی چقدر عظیم است و از دست ندهیم با تشکر فراوان از همه دوستان ارزوی بهترین ها را برایتان دارم . خیلی خوشحالم که به این اگاهی عظیم رسیدم انگار لذت یک جهان گردی رایگان برایم فراوان شد .
سلام دوست عزیز نیلوفر راستش من دقیقا متوجه متن شما نشدم اما انچه که از نیت ذکر کردید برای ما افرادی که امید داریم اعمالمان روز به روز شفاف تر و گزیده تر انجام شود تا خدا ازما راضی شود باید پذیرفت که هر کدام ما در مرحله ای متفاوت از همدیگر هستیم و در گیر یک نفس بسیار قوی که مرتب به ما تلقینهای نا متعارفی را الغا میکنددر نتیجه من فکر میکنم ما همگی مثل یک کوهنورد میخواهیم بالا برویم اما با مشکلات خاص خودمان در گیر هستیم مثلا برای کوه پیمایی یکی قدمش بلند است یکی کوتاه یکی تجربه بیشتری دارد یکی کمتر یکی کند تر راه میرود یکی تند تر .ولی چیزی که مهم است در راه بودن . از بالا رفتن نترسیدن . اعتراض نکردن .تلاش برای ادامه راه با توجه به تمام سختیها .و خیلی نکات دیگر…… نیاز است .
در مورد نیت هم همین گونه است ما باید اول بفهمیم اصلا چرا نیت برای خدا اینقدر با ارزش است ؟ زیرا اصل وجود ما الهی و ملکوتی است و ما اصلا چیزی یا کسی نیستیم که بخواهیم برای خودمان چیزی بخواهیم باید قبول کنیم همه چیز موقت است و متعلق به ما نیست که بخواهیم برای نگهداریش چیزی بخواهیم بچه داریم؟ چون خدا میخواهد ارواحش سیر کمال کنند به هر حال با صحنه سازی و یک مقدار عشق و گفتاری مانند اینکه بهشت زیر پای مادران است انگیزه نگهداری چند تا ارواح خود را در دل شخص می اندازد. یا مثلا برای گذران زندگی باید کار کنیم تا معیشت زندگی امان تامین شود یا مریض میشویم. پس تمام اینها سرمایه گذاری روی مخلوقش است که خودش شناخته تر و شفاف تر شود و موجودات هم به فیض برسند .پس هر چقدر اگاه تر شویم و فهمیده تر عمل کنیم می بینیم درست ترین گزینه و عاقلانه ترین و خداپسندانه ترین عمل همان نیت رضای اوست منتها ما ضعیفیم و همینطور در گیر غرور و منیت و دلبستگی هستیم که در نیت ما خلل ایجاد میکند که انهم فکر میکنم طبیعی است زیرا برای بدست اوردن هر چیزی باید زحمت کشید و رنج کشید وبرای نیت خالصانه و مخلصانه هم باید افتان وخیزان و اهسته اهسته بطرف شفافیت قدم برداریم زیرا هرچیزی که رایگان بدست بیاید اسان هم از دست میرود . مثلا چند در صد اشخاصی که دکترای افتخاری میگیرند میتوانند موفق و با تجربه باشند؟
نیت یکی از سخترین ایتم های معنویت است که بتوان ادعا داشت که انجامش اسان است .من از خودم میدانم وقتی میخواهم برای رضای خدا کاری کنم چقدر ضعیف و ناتوان هستم باید همه اش با خودم در جدال باشم تا بتوانم بلکه یک سر سوزن نیتم خدایی باشد . باید مثل موجودی که برای خفه نشدن تقلا میکند چقدر دست و پا بزنم تا بتوانم قدری نیتم خالص باشد . البته مطمئنا دوستان قوی تری هستند اما بنده اذعان میکنم برای هر نیت رضای خدا چقدر باید مطالعه کنم .چقدر ضربه بخورم . چقدر خودم را مجاب کنم .تا فرضا بتوانم در یک فرایند نیت رضای خدا پیشرفت کنم . موفق باشید فقط نظر شخصی خودم بود .
با سلام،
– فکر بشر، حالت آب روان دارد، سکون ندارد. همه جور فکر هم به ذهن می آید، اگر شخص وارسته باشد، فکر غلط به ذهنش نمی آید و اگر هم بیاید، از خود دور میکند…کلا انسان باید فکرش را کنترل کند… کتاب ملک جان نعمتی ص ۱۵۳
– فرق بین فکر و هوس این است که آدم وقتی هوس کرد، دیگر فکرش قسمت منفی آن کار را بررسی نمی کند و فقط به خود میگوید این کار را کنم و … آن کار را کنم. همین کتاب ص ۱۵۴
– فکری که با اصول معنوی صحیح پرورش یافته باشد، میتواند خود را از تاثیرات منفی اکوسیستم معنوی محیط حفظ کند (وظیفه ی ایمنی). و نیز توسط فکر است که عمل انتخاب و تحلیل اصول معنوی صحیح یا سموم صورت میگیرد (وظیفه ی تغذیه). به علاوه از طریق فکر است که میتوان، هوای معنوی پاکیزه و پر اکسیژن استنشاق کرد و یا
با العکس …(وظیفه ی تنفسی). کتاب طب روح مبحث چهارم
– تمرکز ، یعنی دقیق شدن روی هدفی که میدان ادراک ما قرار دارد. انسان با نیروی اراده اش میتواند جریان فکر را به سوی هدف حرکت دهد. برای آنکه شعاع نیرومند جریان فکر پخش نشود، باید تمامی افکار زائد را که باعث پراکندگی شعاع فکر می شود دور راند. کتاب طب روح ص ۷۸
– مثلا میخواهید پیامی را به کسی که از شما دور است انتقال دهید، پیام را در فکرتان ایجاد می کنید؛ جریان فکر شما در میدان ادراکتان گردش میکند و به میدان ادراک او میرسد. اگر گیرنده ی شخص مورد نظر درست کار کند، پیام را دریافت میکند. کتاب طب روح ص ۸۰
من طی مطالعه ی این مطالب به اهمیت بی اندازه ی فکر تا حدود زیادی پی بردم. به اینکه چطور میتوان فکر را لمس درک کرد و تشخیص داد، اینکه چگونه باید هدفمند فکر کرد و حتی در فکر کردن اسراف نکرد ( به هدر دادن آن ). فکر درست که قادر به انجام وظایفش باشد، مرا در مقابل حملات درونی و بیرونی حمایت خواهد کرد. انتخاب صحیح من از طریق فکر و پرورش و آموزش آن است.من با فکرم حتی میتوانم با خدا ( واقعی و نه تخیلی ) ارتباط برقرار کنم. پس اولین کار را روی فکرم گذاشتم. راستش بعد از خواندن این مطالب به این موضوع رسیدم که تا فعالانه به افکارم جهت ندهم، انتخاب و تجزیه و بررسی آن برای من محال است. مثالی که به ذهنم میرسد سواد است. تا من سواد نداشته باشم و از خواندن عاجز، قادر به درک علم ( در هر موردی استثنا وجود دارد ) نخواهم بود. هر چه کتاب خریداری کنم، هر چه آنها را ورق بزنم ، به من چیزی اضافه نمی شود…
با سلام به همه دوستان
ستا عزیز
ضمن اینکه مطالعه تان حتما پر فایده بوده:
ایگو به معنای روان نیست.ایگو قسمتی از روان ماست.
روان از ۴ جز تشکیل شده:
۱-اید
۲-ایگو
۳-سوپر ایگو
۴-سوپر اید
بسیار مهم است که این ۴جز را بشناسیم و مهمتر اینکه برهم کنش این اجزا روان را در خود تشخیص دهیم.
ایگو دراینجادر واقع همان من اگاه سطحی است.همان جایی که اغلب اوقات در ان بسر میبریم.وقتی اشاره میشود ازایگو خارج شویم یعنی وارد هادی درون یا در واقع همان من اگاه عمقی شویم.پس در مقاله نویسنده محترم وقتی اول قصد نداشت به مطب برود و بعد هم وقتی رفت که اتفاقا تصور میکرد کار اخلاقی انجام داده همچنان در ایگو بسر میبرد.فقط وقتی عمیق تر شد تازه متوجه شد برای حفظ ابرو به مطب رفته نه برای رضایت خدا.
بنابراین این مقاله از ان جهت حائز اهمیت است که میخواهد توجه ما را به این نکته جلب کند که بسیاری مواقع اعمال ظاهرا نیک واخلاقی ما چنانچه از روی وظایف انسانی و نیت رضای خدا نباشد به احتمال زیاد انگیزه های دیگری دارد که هر کس باید کوشش کند در خود عمیق شود که چرا فلان کار نیک را انجام داده است ایا برای کسب اعتبار اجتماعی یا جذب طرف مقابل یا مثل مثال درس برای حفظ ابرو و…بوده؟
که چون همه این موارد نفسانی هستند موجب تغذیه ارگانیزم روحی ما نمیشود.
با سلام.
سوالی دارم در مورد به کار گبری قانون توجه، دوستان نظرات یا تجربه هاشون جهت مشورت مزید امتنان خواهد یود
من در محیط کار و در رایطه با اطرافیان مشکل دارم به این صورت:
توی بیمارستان کار می کنم و تعطیلات آخر هفته با توجه به کمبود نیرو …ملزم یه ویزیت های جدبد هستیم . جایی که با حدو ۶۰ تا ۸۰ نفر بیمار و همراهان نگرانشون ناچار به برخورد نرم هستیم و با توجه به هدف واقعی که طی مقاله مورد بررسی قرار گرفت ،
من توی روز ۱۵ و ۱۶ ساعت کاری پیوسته با بهانه ی خستگی علی رغم ابنکه توجه رو به یاد می آرم ولی نمی تونم تمرکز کنم و متاسفانه در برخورد بخصوص با در خواست های نا متعارف ، خیلی زود برخورد تند نشون می دم . به بهانه ی خستگی ، یه جورایی توی میدان ادراکم احساس زندانی بودن می کنم . در مورد مبارزه با نفس توی شرایطی که ذهن خسته است و امکان استراحت ذهنی نیست دوستان تجربه ای دارن؟
نظارات قبلی سرشار از انگیزه و جدیت توی مسیر سیر کمال هستن . بین پیدا کردن مسیر تعادل توی این شرایط نیاز به همفکری دارم .
ممنون
با سلام به همه عزیزان
دوستان دقت کنیم در مثال درس عمل نویسنده محترم تا اندازه ای مثبت است.( و او واقعا خوشحال شد. بعد هم با گرمی از هم جدا شدیم)این واقعا خوشحال کردن کسی هم اهمیت دارد.تا همین جا هم عمل نویسنده تا جایی که مربوط به شوهر خواهر میشود مثبت وقابل اهمیت است.لیکن چون نیت حفظ ابرو بوده ونه رضای خدا منجر به تغذیه ارگانیزم معنوی خودش نمیشود.-خوشحال کردن فردی البته با رعایت حقوق دیگران مجاز است-اگر راوی بدون توجه براه خود ادامه میداد پروسه تجزیه وتحلیل عملکرد خود را از کف میداد.از طرفی اگر از ابتدا با نیت رضای خدا وارد عمل میشد اما در بین راه چیزی خارج از اراده اش مانع از رفتن به مطب میشد اثر مثبت را دریافت میکرد چون نیت بر عمل تقدم دارد.
بنابراین تجربه نویسنده دارای اهمیت است که وارد عرصه عمل شد.چنانکه اگر به راه خود ادامه میداد هرگز به کشف روابط بین قوای درونی خود -رفتن به مطب از یکطرف وزود رسیدن به خانه از طرفی دیگر-وبعد انچه که او را واداربه رفتن به مطب کرد(حفظ ابرو)و در نهایت متوجه اینکه ارزش عملش که در رضایت به خدا نهفته است نمیشد.
با سلام
درکامنت ۸۷به صورت زیر باید میامد :
ارگانیزم روحی روانی از ۴ جز تشکیل شده و…
وبر همکنش این اجزا روحی روانی رادر خود تشخیص دهیم.
با تشکر از ستا عزیز.
EE عزیز
محیط کاری شما محل مناسبی برای کسب امتیازات معنوی است.این خود میتواند انگیزه خیلی خوبی باشه.
بطور کلی مبارزه با نفس کار مشکلی است.امادست کم در مورد خودم به این نتیجه رسیدم که در محیط ایده ال که در ان مثلا از این دست مشکلاتی که شما اوردین وجود نداشته باشه مبارزه با نفسی هم نیست.
کسب انرژی فراعلی خیلی خیلی موثره.باز تجریه در مورد خودم اینه که بدون این انرژی تقریبا محاله بشه با نفس مبارزه کرد.
تمرین روزانه فکر وذکر(هر روز حداقل یکبار) وتوجه در طول روزو انجام کارها با نیت رضای او در همه کارها چه در بیمارستان چه خارج از بیمارستان این انرژی رو فراهم میکنه.
خیلی ممنون از همه دوستان با کامنت هایشان واز متیس عزیز که این امکان آموزش و هدایت را برای ما قرار دادند
مطالبی که مطرح میشود واقعا خیلی آموزنده و کمک کننده است. اگر امکان داشته باشد و بتوانید ویدئوهای آقای دکتر الهی را هم بیشتر برایمان بگذارید خیلی خیلی ممنون میشویم.
سلام به دوست عزیز ۲۲۰ گرامی
متشکرم که جواب بنده را دادید منتها تصور میکنم شما فصل ششم (طب روح) را مطالعه نفرموده اید و فقط به استناد فصل پنجم ( راه کمال ) پاسخ فرموده اید
ص ۱۱۰ طب روح = ارگانیزم معنوی یا ( خود )را میتوان به یک کوه شناوری تشبیه کرد که قسمت اعظم ان ناپیدا ودر اقیانوس (معنوی)غوطه ور است وتنها قسمت کوچکی از ان (روان)در سطح اگاهی عادی انسان پدیدار میشود.
همین صفحه و در ادامه مطلب =قسمت کوچک پیدای (خود)که معمولا در اگاهی عادی ظاهر میشودهمان چیزی است که بر حسب معمول (روان)یا(ذهن)و غیره نامیده میشود ص ۱۱۵ طب روح
روان انسان از زمان انعقاد نطفه تا سن تشخیص و تمیز هنوز به پختگی کافی نرسیده است (شکل۷)
ص۱۱۶سطر هفتم =بدین ترتیب که در انتخاب غشای(روانی اش)به طور …………
فصل پنجم راه کمال ص ۴۳
ایگو تنها به ایگوی (روان)کنونی محدود نمی شود …….
درضمن (ایگو)یا (روان) همان میدان(میدان ادراک ) نیز هست .۰(جهت اطلاع کسانی که نمیدانند میدان ادراک از کجا ناشی میشود.)
ص۱۲۱ طب روح =کسانی هم هستند که قطب ملکوتی انها زندانی قطب بشری یعنی (زندانی میدان ادراکشان) است
دوست عزیز۲۲۰و همینطور دوستان عزیز دیگری که مایل به شکافتن (روان)میباشیم اگرممکن است فصل(ششم) طب روح و(۵)و (۳۸)راه کمال را مطالعه دقیق فرموده بنده راهم مطلع بفرمایید . با تشکر فراوان .
با سلام ۲۲۰ عزیز در کامنت ۸۹ .
نکته خوبی را در اینجا عنوان فرمودید،بنده هم نتایجی را که در فکر و روانم متوجه شدم را مینویسم.راوی در اینجا نتیجه ی خوبی گرفته (نیت رضای خدا)امااگر راهش را ادامه میداد شاید هنگام باز یابی به نکته های بیشتری میتوانست توجه کند،از جمله،دیدار ما بیش از ده دقیقه طول نکشید و او واقعا خوشحال شد.بعد هم با گرمی از هم جداشدیم. میتوانست بعد از عبوراز در مطب یا شب وجدان درد و پشیمانی شروع شود وبه این نتیجه برسد،که ای دل غافل مگر ده دقیقه بیشتر طول میکشید چرا کوتاهی کردم ،جز اینکه یک دل را شاد میکردم و یک عمل انسانی انجام میدادم که هم شوهر خواهرم را خوشحال میکردم و هم خواهرم پیش همسرش سر بلند میشد که به گفته ی استاد صله ی ارحام را بجا اورده بودم و یک وظیفه ی کوچکی انجام داده بودم که هم خدا راضی شود و هم وجدانم راحت بود .و باز بر میگردیم به مقاله،بعد هم با گرمی از هم جدا شدیم، اما الان با بی ادبی و حق نشناسی که چند روز به انها زحمت داده بودم از انها با بی توجهی و بی احترامی محض از انها جدا شدم ،حال من فردا چطور روم بشه که به خواهرم و همسرش زنگ بزنم ،حالا اگر برای من هم چنین موفقیتی پیش امد یادم باشد که توقعی نداشته باشم همونطوری که در شادی انها شریک نشدم و خودخواهی و نفع خودم را در نظر گرفتم و در ضمن شاید بین خواهرم و همسرش با این خودخواهیم اختلاف انداخته باشم و شاید انها را مخصوصا شوهر خواهرم رابه قضاوت وا داشته باشم، پیش خودش بگوید نکند حسادت میکند یا از من خوشش نمیاید یا بهش خوش نگذشته است یا…یا … وگر نه ده دقیقه که چیزی نبود انهم زحمتی نداشت میخواست از اینجا رد شود پس منظورش چه بوده.نتیجه اینکه:راوی انقدر این پشیمانی را در وجودش پر رنگ میکرد که دیگر هرگز این اشتباه را تکرار نکندو فورابه انها زنگ میزد و عذر خواهی قلبی و لفظی میکرد و از خدا کمک میخواست که بخشیده شود زیرا استاد فرمودندقلب خانه خداست نباید قلب کسی را بشکنیم و تمام این کارها را هم با نیت رضای خدا میکرد چرا که او با این پرورش فکر حتما از ایگو خارج شده و با هادی درون سخن گفته که توانسته با صداقت به خدا پناه ببرد و اشکال خودش را قبول و با خدا در میان بگذارد و به راحتی از انها عذر خواهی کند و حق الناس را تشخیص دهد و قدر شناسی و ادب را رعایت کند و ……حال من به این نتیجه رسیدم که اگر هر موضوعی پیش میاید صحنه سازی های خودش است که ما متوجه ضعفها و مخصوصا وظایفمان بشویم امیدوارم توانسته باشم منظورم را برسانم وگر نه دوستان جاهای خالی را پر و اشتباهاتم را درست کنند که برای دیگر عزیزان خوب جا بیفتد.مرسی
با سلام
کامنت ۸۸
در مورد خستگی ذهن در شرایط مختلف کاری یا ارتباط با مردم تجربه ای داشتم شاید مفید باشد.
محیط کار من شامل افرادی بسیار نامتعادل و بعضی اوقات شاید خیلی نامهربان است.
به خودم که فکر میکنم می تونم کارم رو عوض کنم و به جایی بهتر برم یا نسبت به برخوردهایی که با من انجام میدن عکس العمل نشون بدم یا به اصطلاح جواب کارشونو بدم . ولی کمی عمیق تر فکر میکنم . به شرایط محیط و آدما
من کامل نیستم و دائما دارم مبارزه می کنم که بهتر بشم ولی برای بهتر شدن و رفتن به مرحله بالاتر شرایط سخت تر میشه و ما اصلا به این نکته توجه نمی کنیم . ذهنم خسته میشه به خودم نگاه میکنم که دارم مبارزه می کنم و زحمت میکشم شاید واقعا هم اینطور باشه و شاید نه . ولی اگر قرار به بهتر شدن است باید دائما به خودم یادآوری کنم که شرایط پیچیده تر و سخت تر میشه نه آسون تر .
ذهن خسته میشه چون نفس به طور نامحسوس داره میگه که این همه زحمت کشیدی خسته ای وقت استراحت ، مردم اینجورین و هزاران راه عملی نفس برای وارد شدن خستگی به ذهن ،فکر ،توان ….
من این جور افکار رو داخل ویترین نگه میدارم یعنی این افکار اجازه نمایش در ذهن من رو دارند ولی من خریدار اونا نیستم و به تلاش در جهت بهتر شدن فکر می کنم. عمل من فکر منو دنبال میکنه . یعنی وقتی این فکر رو تلقین میکنم اعصاب جسمم به کنترل فکرم در میاد و آنچه که به اعصابم دیکته میشه به آن عمل میکنه.
صدف عزیز در کامنت ۹۴
باسلام
نگاه شما جالب و بسیار مثبت و برای من تازگی داشت.
شخصا از این زاویه به مقاله نگاه نکردم.
با تشکر فراوان.
با سلام و عرض ادب کامنت سوفی عزیز ۷۳ و ۸۶ تآثیر خیلی مثبتی برایم داشت. متشکرم
در مورد کامنت ۸۸، من هم دچار چنین مشکلی هستم . اما از نظر تئوری می دانم که برای روح و ذهن یا جسم خستگی دو معنای متفاوت دارد. برای روح ، خستگی به معنای عدم کار کردن و جلو رفتن است . در حالیکه برای جسم خستگی یعنی کار کردن زیاد. بارها دیده ام اگر خودم را به کار معنوی وادارم و از لحظه ها استفاده کنم و بیشتر یاد بگیرم، روحم آنچنان شاداب است که کار معمولی ام که هیچ، دو برابر آنهم کار بکنم ، اصلا خستگی جسمم را احساس نمی کنم. بنابراین وقتی خسته ام اول چک می کنم که این خستگی ناشی از عدم یادگیری روح است و یا کار زیاد جسم. در بیشتر مواقع مورد اولی است اما چون در استاندارد اجتماعی، کار اداری ام هم زیاد است ، از نظر نفس اماره بهانه خوبی برای پوشاندن کارنکردن روحی ام است.
با سلام و خسته نباشید خدمت همه دوستان لطفا راهنمایی کنید . دیروز که با یکی از دوستانم در ماشین نشسته بودم سر صحبت باز شد که یکی از آشنایان آن طور که من …با او به خوبی رفتار میکنم او نمیکند. بعد با خودم میگم خوب خدا دوست نداره توهم جوابشو بدی و انتقام بگیری و از سمت دیگه اگه هم چیزی نگم منو ساده فرض میکنه اینجا من موندم اگه از دستوارات خدا پیروی کنم به ضررمه اگه از ایگو به روحم لطمه میزنه و نمیشه باهاش قطع ارتباط کرد به نظر دوستان این دوست ما باید چکار کنه ؟
با سلام خدمت دوست عزیز فخری
فصل ششم طب روح به راحتی پاسخ شمارا داده
وجود همگی ما از دو بعد بشری و ملکوتی بنام خود تشکیل شده که به ان ارگانیزم معنوی یا خود گفته میشود
قطب بشری ما کاملا تکامل یافته وقوی میباشد و مدام هم مارا به معایب منفی دعوت میکند
برعکس ان بعد ملکوتی ماست که کاملا خام و ساده و بی تجربه است که خود ما وظیفه داریم انرا رهبری و هدایت کنیم که بتواند با رذیلت های بشری بجنگد
دوست شما اگر میخواهد واقعا روی خود کار کند و تعادل در ارگانیزم معنوی خود ایجاد کند و دست خالی از این دنیا نرود باید حتما حتما نیت خود را چک کند که برای چه باید با این شخص به خوبی رفتار کند ؟ اصلا معنی خوب رفتار کردن از نظر ایشان چیست ؟…
۱-ما بایدرفتارمان با دیگران آینه وار باشد نمیشود از دم با همه یک جور رفتار کرد.
۲- باید تا جاییکه میشود از مسئله رودروایسی و خجالت و اون بدش میاد وبه من بر میخوره دوری کرد /.
۳- نیت باید چک شود
اگر میتوانید فصل ششم را با دقت بخوانید ا. با تشکر .
به نام خدا
با سلام
فخری گرامی (کامنت ۹۹ )
اگر بخواهیم مطابق شانی که استاد برای سالکین قائل شده اند عمل کنیم (…توصییه ام این است که با تمام عالم با صلح و صفا و یک رنگی و محبت رفتار کنید ,اعم از اینکه آن ها خوب باشند یا نه . زیرا مرام ما حق جویی ,حق گویی و خیر خواهی است -گفتار ۲۳۰ آثارالحق چاپ پنجم -)به نظر می رسد حداقل باید با سکوت از کنار رفتار نا مناسب افرادی که امکان فاصله گرفتن از آن ها نیست ,گذشت .در تجربه ای که من در این مورد داشتم ,سالها طول کشید تا طرف مقابل کم کم متوجه شد که سکوت من از ضعف نیست و در حال حاضر رفتار ایشان با من بسیار تغییر کرده است .
با سلام؛مقاله بسیار راهگشایی است و نکات عالی از آن آموختم. از جمله در خصوص دامنه اختیاری که به ما داده شده آنجاکه آمده است:” از خود بپرسد: «چطور و برای چه باید از قوۀ اختیار استفاده کنم؟»” این نکته برایم حل شد که ” دامنه و محدوده اختیاراتِ من ” چیزی بین منفعتِ خویشتن خودِ من است و نفع معنوی حاصل از توجه به پیام در هر انتخاب!
اما در خصوص سوال مطرح شده در کامنت : همانطور که در مورد مقاله قبلی هم در کامنت ۱۱۹ اشاره کردم در این موارد که برای ما پیش میآیدنکته هایی هست : بعضی اوقات برایم خیلی سهل تر است که در جمله <> معنای “خود” را معادل محدوده “جسم و روان و روحِ خودم ” در نظر بگیرم در حالیکه بر طبق تعریف “خود” عبارتست از “جسم محیط + روح و روان”
مسئله اصلی اینجاست :”من هم مثل خیلی از دوستان که تا مدتهای مدیدی کلمه “ایگو” را معادل عقل رحمانی ومنافع معنوی را معادل منفعت طلبی “ایگو” قرار داده بودیم! کلمه “خود” را معادل “محدوده رفتار و اعمال خصوصی خودم و رفتار خودم نسبت به دیگران، فقط!” قرارداده بودم و از معنای اصلی آن به مفهوم “جسم+ محیط + روح و روان) غافل شده بودم. درست مثل اینکه بخواهم گیاهِ خودم را در گلدان خودم نگهداری کنم اما برای “تغذیه آن” از “آب آلوده ای ” که از بالای رودخانه میآید استفاده کنم! و یا برای “نور” آنرا در جایی بگذارم که “یکی از هم آپارتمانی هایم با توپ فوتبالش میتواند آنرا بشکند” گیاه من به (جسم – محیط) مناسب نیاز دارد و من مسئول هستم تا (جسم-محیط) مناسب را برایش آماده کنم؛ عقل سلیم قبول نمیکند و نمی پذیرد که جوانه ای را که با هزاران رنج و زحمت بوجود آمده برای رشد و شکوفایی اش در مکانی تاریک حبس کنم و یا برای درامان ماندنش از گزندهای محیطی ، مسئولیت پذیر نباشم.
در خصوص مساله ای که برای نویسنده این کامنت پیش آمده است نیز بنظر من علاوه بر پیام فردیی که برای ایشان هست و میتواند یک نقطه ضعفی باشد که آن شخص مخاطب به آن عکس العمل نشان داده است! یک پیام اجتماعی هم هست و آن اشاره به احساس مسئولیت اجتماعیی است که هر یک از ما و از جمله ایشان دارند؛ ما نمیتوانیم به صرف اینکه خودمان مشکل داریم نسبت به اطرافمان بی تفاوت باشیم. ممکن است واقعا شما هیچ نقطه ضعفی در این رابطه نداشته باشید اما باز هم آنطور که انتظار دارید با شما برخورد نکنند و به قول استاد الهی :” بیشتر عصبانیت بعضی ها هم همین است که آنطوریکه انتظار دارند با آنها برخورد نمیشود!” لذا بهتر است در این مورد این تحلیل را در نظر بگیریم که گاهی اوقات هم آن «انتظارما» محک زده می شود! ولی اگر این هم نباشد چطور؟ آیا باز هم باید اجازه دهیم با ما آنطوری رفتار شود که مورد پسند هیچ کس نیست؟! بی تفاوت شدن نسبت به مفاهیم اجتماعی نتیجه نوعی بی غیرتی درونی است! چطور ما دوست نداریم در منزل خود زباله بریزیم؟ آیا دوست داریم در منزل دیگران زباله بریزیم؟ آیا اگر دیگران در محل سکونت ما زباله بریزند، باید خودمان را درست کنیم؟ ایا اگر ما خودمان را درست کنیم ، آیا زباله ریختن دیگران برطرف می شود؟ عقل سلیم نمیپذیرد :” چیزی را که برایش زحمت میکشیم و بدست می آوریم ؛ به راحتی بگذاریم با سهل انگاری و اهمال خود و دیگران ؛ از دست برود و ضایع شود!”
باتشکر از متیس عزیز و نظرات دوستان تجربه ای در مورد من اگاه سطحی و هادی درون داشتم . میخواستم کاری در جهت رضایت خداوند انجام دهم و گفتم همکارم که صبحها نیست من برایش جنسهایش را بفروشم . مشتری امد و به خیال خودم برای رضایت خداوند برای همکارم جنسی فروختم و خیلی هم خوشحال بودم . بعد از گذشت زمانی که در هادی درونم بودم فهمیدم که نیت من علی بوده . یعنی من اینکار کردم برای اینکه زمانی که من هم نبودم او هم جنس من را بفروشد . اولش خیلی ناراحت شدم ولی با خود گفتم از فردا برایش میفروشم حتی اگر برای من هم قدمی برندارد . یعنی فقط برای رضایت خداوند که خدا رو شکر موفق هم بودم .
باتشکر از متیس و همه دوستان که تجربیاتشان را به اشتراک نهادند
به نام خدا
با سلام ستا گرامی (کامنت۹۳)و۲۲۰ گرامی(کامنت ۹۶)
دکتر الهی، بخش خودآگاه روان («من آگاه») را به دو ناحیۀ سطحی و عمقی – به ترتیب ایگو و هادی درون –تقسیم میکند. از دید او، ایگو بیشترین اثر را از اید (طبیعت بشری و غرایز حیوانی) و نفس اماره (انرژی منفی و مضر ناشی از فعالیت عدم تعادل صفاتی اید) دریافت کرده و توسط عقل عادی (مرتبۀ اول رشد عقل که قادر به درک امور معنوی نیست) مدیریت میشود. اید و نفس اماره، منشأ صفات نفسانی- حیوانی مانند غضب، شهوت و … در انسان است. هادی درون هم بیشترین اثر را از سوپرایگو (منشأ صفات روحانی – انسانی، مانند عقل، اراده، ندای وجدان، ایمان و …) دریافت میکند و توسط عقل سلیم مدیریت میشود. «خودآگاهی عادی» انسان معمولاً در ایگو جای میگیرد و لذا مدام تحت تسلط افکار و انگیزشهای نفسانی (اید و نفس اماره) است.
بر گرفته از ostadelahi-indepth.com واحد درسی کاوش در “خود”
دو بعدی ,مبحث تجسمی از بی نهایت :ارتباط انسان با الوهیت آرشیو سوال ۱۴
سلام و تشکر إز زحمات متیس بلاگ
وقتی مقاله ای را مطالعه می کنم تشویق می شوم به کتاب های پر معناو عملی پر وفسور بهرام الهی رجوع نماییم تا به شناخت وتعالیم درست اشنا شوم وبهره ببرم
طب روح را در مورد فکر صفحه ۶٧ خواندم تا کمی بفهمم مرا به مطالعه مبانی فطری که در مورد مبحث هفتم در مورد اکو سیستم معنوی سوق داد وووو کتابها ی پر ارزش ایشان مثل یک ز نجیر به هم ربط دارد مرسی
سلام
اگر بخواهیم از نعمت هدایت الهی به نحو احسن استفاده کنیم باید توجه داشته باشیم که داریم چیکار میکنیم.
مثلا ما اگر بخواهیم در گوشیمان یک اپلیکیشن نصب کنیم.طبق قانون حقوق کاربر از ما اجاز میخواهد که آیا به نرم افزاراجازه ورود ودسترسی به عکسها وفیلم ها را می دهیم یا نه وقتی اجازه دادیم یعنی با اختیار خودمان جهت مقاصد خود اجازه ورود داده ایم.
حالا در معنویت چگونه است.
وقتی من قلبا به خدای حقیقی اعتقاد دارم (ایمان)واقعی من به منزله اینست به او اجازه داده ام تا در سرنوشت مادی ومعنویم حق دخالت داشته باشدد واجازه دسترسی در زندگی معنویم را دارد پس اگر هر اتفاقی برایم پیش بیاید اطمینان دارم او خیر خواه من است…..نباید دیگر نگران باشم فقط باید سعی کنم خودم را با طول موج معشوقم میزان کنم..خودش راهنما میشه وهدایت میکنه
با سلام و شکر به درگاهش
از این مقاله فوق العاده، بسیار استفاده بردم
مدیریت زمان
مدیریت احساسات