دانشجوی معنوی کیست؟

15 سپتامبر, 2013
 
استاد الهی معنویت را شاخه‌ای از علم می‌داند و معتقد است کسی که خواهان تحصیل در این زمینه است باید عطش کافی برای درک حقیقت داشته باشد و خواهان پرورش فکر صحیح و رشد عقل سلیم باشد نه رسیدن به حالات فراطبیعی.

در مقالۀ زیر که برگرفته از کتاب راه کمال است. دکتر بهرام الهی با زبانی ساده و صریح به این موضوع پرداخته است.



ویژگی دانشجوی معنوی چیست؟

« دانشجوی معنوی کسی است که تشنه حقیقت باشد»

هر کس، همان طور که هست، با همان ادراک، به دنیای دیگر می‌رود. اگر در اینجا درکی از حقایق معنوی نداشته باشد، در آن دنیا نیز ندارد، آن‌گاه خود را غمگین، سرگردان و گم‌گشته می‌یابد. واقع آنکه در عالم معنا، معلوماتی که صرفاً جنبه فیزیکی و مادی داشته باشد کاربردی ندارد. معلومات شبه الهی هم فاقد ارزش‌ است و بر سردرگمی شخص می‌افزاید. معلومات ضد الهی نیز بارهایی هستند سنگین که از وسعت میدان ادراک شخص می‌کاهند، به سردرگمی‌اش شدت می‌بخشند و تولید غم و رنج اضافی می‌کنند. به طور کلی، در عالم معنا هر کس محصور در میدان ادراک خویش است.

از میان معلوماتی که در دوران زندگی زمینی کسب می‌شود، تنها شناخت حقایق الهی است که میدان ادراک معنوی شخص را گسترش می‌دهد و به او امکان می‌دهد که در عالم دیگر از یک آگاهی روشن و بسیار فرحناک برخوردار شود. هدف معنویت الهی شناساندن خدا و به کمال رساندن انسان است که در اثر فرایند پختگی روح ملکوتی حاصل می‌شود. برای ورود به این فرایند، لازم است که شخص روحیه دانشجویی داشته باشد، یعنی همواره تشنه حقیقت باشد. چنین روحیه‌ای باعث می‌شود که انسان نه به هر معنویتی، بلکه فقط به معنویتی که الهی است دست اندازد. اگر در اینجا سخن از معنویت الهی به میان آورده می‌شود، از آن‌رو است که هر معنویتی، الهی نیست. از سوی دیگر، هر معنویت الهی‌ای هم مناسب دانشجوی معنوی نیست.

معنویتی مناسب اوست که فکر او را در جهت سیر کمال پرورش دهد، همخوان با زمان باشد، عقلایی و قابل انجام باشد، به طوری که بتوان در زندگی عادی روزمره، در محیط خانواده و اجتماع بدان عمل کرد. معنویتی که در تضاد با جوهر ادیان یکتاپرست نباشد.

برای اینکه بتوان میدان ادراک معنوی خود را گسترش داد، معنویت را می‌باید به مثابه یک علم در نظر گرفت. به طور کلی، هر موضوعی که از طریق روش‌های لازم آن موضوع مورد بررسی قرار نگیرد، دریچه‌ای که شخص را به جهان یا حوزه فعالیت درونی آن موضوع هدایت می‌کند، بر او بسته می‌ماند، درست به این می‌ماند که محتوای آن موضوع برای او وجود خارجی ندارد. به همین ترتیب، اگر معنویت را به مثابه یک علم در نظر نگیریم و با روش‌های ویژه آن، به آن عمل نکنیم، جهان یا حوزه فعالیت آن را از حوزه ادراک خود پنهان کرده‌ایم و پیش خود تصور می‌کنیم که از اصل، چنین پدیده‌ای وجود ندارد. پس واضح است که اگر غفلت کنیم و به عمد معنویت الهی را نادیده بگیریم، آن نیز مثل هر علم دیگر، در خود را به خودی خود به روی ما نخواهد گشود. در این صورت، وقتی بعد از ترک دنیا وارد عالم معنا می‌شویم، چه می‌توان کرد؟

به طور خلاصه، برای درک حقیقت و به تبع آن گسترش میدان ادراک معنوی خود، باید معنویت الهی را یک علم دانست و با روحیه دانشجویی به آن عمل کرد. اگر میدان ادراک گسترش یابد، شخص بعد از ترک این دنیا با هشیاری، روشنی و فرح وارد عالم معنا می‌شود، احساس غربت نمی‌کند، بلکه احساسش این است که به خانه اصلی خود بازگشته است.


دانشجوی معنوی کیست؟

کسی که استعداد دانشجوی معنوی شدن داشته باشد، خود‌به‌خود میل به آموختن و درک حقیقت (آنچه حقیقی و واقعی است) دارد، در درونش اعتقاد به وجودی برتر نهفته است؛ احساس می‌کند که زندگی معنای عمیق‌تری دارد و باید در آن جهت کاری کند. در درون خود احساس می‌کند که زندگی مادی، حتی موفق‌ترین آن، نمی‌تواند فی نفسه هدف اصلی انسان باشد و مرگ نمی‌تواند پایان همه چیز باشد. چنین کسی طبعا به اخلاقیات پایبند است و فطرتا تمایل به عدالت و انصاف دارد، آداب ظاهری و سطحی مذاهب راضی‌اش نمی‌کند و گاهی در مقابل آن حساسیت هم دارد، به خصوص اگر در کودکی او را به انجام آن اجبار کرده باشند. در مواجهه با حقایق معنوی احساس شادی آرامش بخشی به او دست می‌دهد؛ اگر ندانسته به یک راه معنوی انحرافی وارد شده باشد، این پیوند معمولا موقتی خواهد بود، به محض اینکه معنویت حقیقی را بیابد، دلش آرام می‌گیرد، به وجد می‌آید و به یک دانشجوی معنوی واقعی تبدیل می‌شود که تشنه درک حقیقت است. در او یک احساس نگرانی مثبت در مورد سرنوشت معنوی‌اش وجود دارد. این نگرانی، به همراه عشق و ذوقی که برای درک حقیقت دارد، نیروی محرکه اصلی درونی او می‌شود تا همواره در صدد کوشش برای رسیدن به مقصود باشد. این انگیزه طبیعی باعث می‌شود که در اعتقاد معنوی‌اش به راهی که به سوی حقیقت یافته است، پایدار بماند. با گذشت زمان، علایمی که حاکی از پختگی روحی است در او ظاهر می‌شود: آرامشی با ثبات در عمق وجود او می‌نشیند، ناملایمات زندگی فشار روانی کمتری بر او می‌آورد، آسوده‌تر است؛ قلبش آکنده از امید به آینده است؛ از مرگ هراسی ندارد، زیرا می‌داند که زندگی بهتری در عالم دیگر به انتظارش است.

دانشجوی معنوی برای حفظ خود از گزند انحرافات احتمالی لازم است این چند قاعده عملی را مد نظر نگاه دارد:

    – توجه داشته باشد که هرگز تنها نیست و« خدا» همواره در کنار اوست تا یاری‌اش دهد.
    – لحظه‌ای از نفس اماره خود غافل نشود.
    – در حد توانش بکوشد حق و وظیفه را رعایت کند و در همه حال آماده کمک به خلق باشد.
    – در تصمیماتش، قبل از هر چیز، رضایت خدا را بخواهد و در اجرای آن شعورش را به کار گیرد.

رعایت این قواعد سبب می‌شود که دانشجوی معنوی بتواند عقل رحمانی خود را رشد دهد، لذا درک بهتری از زندگی مادی و معنوی به دست آورد. در این صورت روحا پخته‌تر می‌شود و خود را بهتر می‌شناسد، آن گاه، شناخت بهتر خدا برایش به ارمغان می‌آید. اگر موفق شود خدای زمان را بشناسد، وارد« شاهراه» شده است. از آن به بعد می‌تواند بدون خطر انحراف و با اطمینان، امنیت و سرعت بیشتر به سیر کمال معنوی خود تا رسیدن به مقصود ادامه دهد.

به طور خلاصه، دانشجوی معنوی تشنه حقیقت است،« خدا» را همیشه بر خود حاضر و ناظر می‌داند و سعی دارد یک آن از مبارزه با نفس اماره خود غفلت نورزد. در تصمیماتش جویای رضای خداست، و در زندگی اجتماعی کوشش می‌کند – با رعایت حق و وظیفه – همیشه فعال و برای جامعه مفید باشد و عمل به معنویت را یک نوع وظیفه برای پختگی روحش تلقی می‌کند.