دنیا و برزخ : الهام یا فرضیهای منطقی؟
این مقاله به دنبال کامنتی در مقالۀ «اندیشۀ استاد الهی در هفت اصل» در قسمت «عوالم و برزخ» نوشته شده است. در این کامنت این سؤال مطرح شده که اگر بخواهیم با بینشی منطقی به موضوع معنویت بپردازیم، برداشت ما از عوالم و برزخ چگونه باید باشد؟ آیا باید بدون چون وچرا آنچه را در مورد این عوالم گفته شده بپذیریم یا اینکه امکان وجود این عوالم را به روشی منطقی بررسی کنیم.
یک روش برای درک «منطقی»عوالم و برزخ، تفکر بر مفهوم«عدالت مطلق الهی» است. موارد زیر را در نظر بگیریم: یا عدالت الهی وجود دارد (خدا عادل است) یا اینها خیالاتی بیش نیست.
۱- فرضیه اول: براساس آنچه میتوانم ببینم و احساس کنم، در جهان اطرافم عدالتی وجود ندارد. پس عدالتی در کار نیست و بحث همین جا خاتمه مییابد.
۲- فرضیه دوم: عدالت مطلق وجود دارد. بنابراین نمیتوانم فقط به آنچه در اطرافم میبینم و احساس میکنم تکیه کنم.
به نظر من تنها روش برای بررسی این موضوع بر اساس منطق و نه برپایۀ احساسات در نظر گرفتن مفهوم چرخۀ زندگی های متوالی است. این مفهوم به شبهات مربوط به عدالت الهی پاسخ میدهد.
• اعمال گذشتهام بر زندگی فعلیام تأثیر گذاشتهاند.
• اعمال فعلیام بر زندگی آیندهام تأثیر خواهند داشت.
اگر زندگی خوبی دارم، شاید در زندگی قبلی کاری کردهام و امروز از مزایای آن استفاده میکنم و اگر زندگیام توأم با رنج است، برای این است که برخی از اشتباهات گذشتهام را جبران کنم. البته باید در نظر داشت که سطوح متفاوتی از خوشی و ناخوشی وجود دارند. این فرضیه منطقی است و در ایدۀ سیرکمال، آن طوری که استاد الهی مطرح میکند، جای میگیرد.
• این سوال مطرح می شود: از آنجایی که در پایان هر زندگی جسم میمیرد، و«من» ما در فواصلی دوباره به زمین باز میگردد، لزوماً باید جایی وجود داشته باشد که روحِ من (یا قالب مثالی یا هر نام دیگری که به این «من» که همیشه باقی است داده شود) بین دو زندگی به آنجا برود.
• سؤال دیگر این است: برای آگاهی از آنچه در زندگی زمینی بعدی در انتظارم است، «حساب و کتاب» اعمال و افکارم ضروری است تا بازگشت من در محیط و جسمی متناسب با عدالت مطلق تحقق پذیرد.
این دوسوال را میتوان به صورت زیر پاسخ داد:
مکان و حساب و کتاب: دین مسیحیت و به طور کلی ادیان ابراهیمی موضوع «سرانجام موجودات» را با در نظر گرفتن بهشت و جهنم یا « حساب و کتاب» در قیامت مطرح میکنند. ولی در این چارچوب، عدالتی وجود ندارد. با در نظر گرفتن این طرز فکر که کودکان و افراد دیوانه بعد از مردن به بهشت میروند چرا در طول زندگی باید خود را به داشتن رفتاری مطابق با اخلاقیات مجبور کنیم؟ چه بهتر که در جوانی بمیریم! چنانکه چیز دقیقی هم راجع به آنچه قبل از آمدنمان به زمین اتفاق افتاده، پیدا نمیکنیم.
بوداییها به وجود روح و سیستم الهی معتقد نیستند. از نظر آنها مرگ مثل شمعی است که به محض خاموش شدن دوباره روشن میشود. و جایگاه نهایی نیروانا است. البته آنها به زندگیهای متعدد و نوعی حساب و کتاب معترفاند .اما چه کسی یا چه چیزی تعیین میکند که در زندگی آیندهام در قالب فردی معروف حلول کنم یا در قالب یک حیوان؟ اگر کسی یا چیزی برای قضاوت کردن وجود نداشته باشد، پس عدالت کجاست؟ اگر همه چیز فقط بر پایۀ اصل عمل وعکس العمل باشد، مفهوم«عدالت» معنایی نخواهد داشت ( به هر صورت لازم است تفاوت واقعی میان«نیروانا» و عوالم ابدی آنطور که درسایر ادیان وفلسفهها مطرح شده را درک کنیم)
به طور خلاصه، اگر بخواهیم به عدالت بیطرفانه و نهایی بیندیشیم، اصل زندگیهای متوالی توأم با مکانی در آن جهان (برزخ) که تا تعیین جسم – محیط بعدی در آنجا اقامت خواهیم کرد، منطقیترین فرضیه به نظر میرسد.
بنابراین برزخ، الهامی ساده که توسط برخی از فقها در قالب یک اصل به ما القا شده نیست. بلکه بخش جداییناپذیر و لازمِ منطقی بر پایۀ فرض وجود عدل الهی است. بنابراین به نظر من یک رویکرد عقلانی معنوی بدون آن غیر ممکن است. مفهوم «عوالم دیگر» هم به همین شیوه تعریف میشود. این میتواند موضوع مقالات بعدی باشد.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
مرسی إز متیس بلاگ بخاطر زحماتش
هر بار با مطاله مقا لات داده شده إحساس میکنم پیچ و مهره های أفکارم کم کم به درستی جا بجا میشود با تشکر فراوان .
بسیار متشکرم
با سپاس فراوان از متیس عزیز
تا جایی که مطالعه کرده ام انچه که استاد الهی در مورد برزخ عنوان کرده اند دقیق ترین مبسوط ترین و واضح ترین بوده است.رجوع شود به کتابهای معرفت الروح ودو بخش اخر کتاب معنویت یک علم است.
درادیان بودایی از این حیث که توانسته درزمان خودش عنوان کند فقط یکبار در روی زمین نخواهیم بودحائزاهمیت
و اینکه هرکس باید تلاش کند تااز این چرخه باز پیدایی یا باصطلاح سامسارارهایی یابد مفید بوده است.لیکن تفاوت زیادی بازندگیهای متوالی و تشریح عالم برزخ انچنان که استاد الهی فرموده دارد.
باید توجه داشت تقریبا برای همه عالم برزخ پیش از هر چیز محیطی است برای اموزش و کمک شدن با امکانات فراوان برای پیشرفت.(راه کمال ص ۷۷)
نکته ای که در اینجا وجود دارد اینست که نفس چندان علاقه ای به درک عالم برزخ بصورتی که استاد الهی شرح داده ندارد چون اساسا پیشرفت در ان عالم منوط به اموزش و امتحان است.ولی باید در نظر داشت روح سالم به کسب دانش و اگاهی میل وافر دارد.بنا بر این چه خوب است فکر کنیم یا در حقیقت ممکن است اینگونه باشد که ما هم اکنون نیز به نوعی در عالم برزخ هستیم پس تا میتوانیم بیاموزیم.
مبانی معنویت فطری – پیشگفتار
در فطرت هر انسانی انگیزه جلب منفعت و دفع ضرر نهاده شده است. اگر خواننده به هنگام گشودن این کتاب از خود بپرسد “مطالعه این کتاب چه فایده ای به من می رساند؟” باید گفت که طرز فکر او مثبت و در راستای فطرتی است که برای او، در هر دو بعد مادی و معنوی امکان پیشرفت فراهم می سازد.
ما متاسفانه توجه نداریم به این جمله، منظور از این جمله خیلی پر معناست، طبق این جمله برای شناخت حقیقت و پی بردن به وجود عوالم دیگر ( برزخ، عوالم معنوی علی و … ) باید خود را از پیش داوری ها، حب و بغض خالی کرد و مثل یک دانشجو با معنویت برخورد کرد. هر ایده، تفکر، و …. را بدون هیچ دلیلی میشود رد کرد چون کسی که نخواهد چیزی را درک کند نمی شود او را راهنمایی کرد. ولی اگه هر کسی پیش خودش فکر کند شاید درست باشد، شاید عالم برزخ هم باشد، شاید علم معنویت هم مثل سایر علوم دیگه قابل درک و تجسس باشد، اون وقت اگر صادقانه و بدون حب و بغض پیگیری کند مطمئنا خدای زمان دستش را میگیرد. و دلیل دیگه اینکه دلایل و شواهد نسبت به وجود عالم برزخ و عوالم دیگه خیلی بیشتر از این است تا نبودنش. تجربه کتاب بهشت برین حقیقت دارد و خیلی از کسانی که برای چند لحظه و چند دقیقه یا بیشتر از زندگی پس از مرگ نشانه وجود این عوالم است. من تا الان نشنیدم که کسی خبر بیاورد و بگوید بعد از مرک چیزی نبود، اتفاقی نیافتاد و غیره همه دال بر وجود نیروی برتر و عوالم دیگر و حساب و کتاب اجمال است. اگر دانشمندان علوم ظاهر فرض نمی گرفتند که ممکنه است فرکانس الکتریکی و …. باشد الان این همه علم پیشرفت نداشت، کامپیوتری نبود، این همه ارتباطات نبود، همانطور که استاد الهی فرمودند علم بشر بجایی میرسد که از عالم برزخ عکس برداری می شود، از فرکانس موجود در فضا زندگی اولیاء و انبیاء و پیامبران را میگیرند و ما به وضوح آن را می بینیم. کافیه هر انسانی صادقانه به وجود خود برگردد و این احتمال را بدهد که ممکنه است همه این حرفها که برزخ هست، عوالم معنوی وجود دارد و حساب و کتاب هست درست باشد و جانب احتیاط رو بگیرد و به کمک خدای زمان خود شخصا تجربه کند.
تجربه ای رو عنوان می کنم انشاا… کمک کند.
دوستی داشتم که تعریف می کرد خودش در راه خدا پرستی بود و سعی و تلاش میکرد که اعمالی انجام دهد که مورد رضایت خدا باشد. ولی یکی از اقوامش همیشه بهش می گفت اگه انسان فلان کار( اعمال بر خلاف رضایت خدا و…)را انجام ندهد مرد نیست و اون دنیا همه اش داستانه و غیره. دوستم گفت همیشه می گفتم: من اطمینان دارم به خدا و آخرت و حساب و کتاب، اگه خدا باشه و آخرت و …. توی این دنیا سعی و تلاش کردم که در جهت رضایتش قدم بردارم و کاری نکردم که در ظاهر هم زیر سوال کسی یا جایی قرار بگیرم و با نیک نامی زندگی کردم پس اون دنیا هم اگه باشه سر بلندم، اما اگه همه چی داستان باشه، بازم هم ضرری نکردم چون اعمالی انجام ندادم که درگیر قانون باشم و یا دیگران نامم را به بدی ببرند، پس بازم هم من روسفیدم و برگ برنده دست من است. ببینید کسی که نخواهد چیزی رو درک کنه نمیشه به او چیزی فهماند. جنبه احتیاط اینه که بپذیریم و صادقانه جستجو کنیم و سعی کنیم خودمان را گول نزنیم چون کسی که ضرر کنه فقط ما خودمان هستیم.
ب سلام ممنون از مطالب ریبایی که ارائه میدین. یک نکته هست که برزخ هر کره ای در جو همان کره میباشد یعنی متوان تصور کرد که ما به نوعی در برزخ هستیم اگر بتوانیم میدان ادراکمان را انقدر پرورش داده باشیم که ان احساس برایمان تداعی شود. یک نکتۀ یگر هم با اجازتون ((اگر زندگی خوبی دارم، شاید در زندگی قبلی کاری کردهام و امروز از مزایای آن استفاده میکنم و اگر زندگیام توأم با رنج است، برای این است که برخی از اشتباهات گذشتهام را جبران کنم. البته باید در نظر داشت که سطوح متفاوتی از خوشی و ناخوشی وجود دارند. این فرضیه منطقی است و در ایدۀ سیرکمال، آن طوری که استاد الهی مطرح میکند، جای میگیرد)).البته باید بدانیم که تعریف ما از خوشی و ناخوشی چیست:چون تفکر ما با انچه میبینیم خیلی فرق میکند شاید دیدن یک زندگی از بیرون ان با دید ما سراسر رنج باشد ولی اون ور قضیه سراسر لذت و بر عکس……..
zmne salam va aurz adab !
bsyar sepas az ersal maghaleh arzeshmand .
با سلام؛ بنظرم مقاله ای کاملا به موقع و مطابق با وجدان و عقل سلیم است بدین ترتیب: ۱- عقل سلیم حکم میکند ما به آنچه انجام میدهیم و نتیجه اعمالمان و افکارمان بیاندیشیم! اینکه چه چیزی مارا به این نقطه از زمان و مکان رسانیده و اینکه آیا با در نظر گرفتن آنچه میگوییم و می اندیشیم باز هم میتوانیم به اعمالمان بدون دخیل کردن منطقی افکار و عقایدمان ادامه دهیم؟ آیا میتوانیم به بقای روح معتقد باشیم ولی بر اساس آن عمل نکنیم و برعکس؟ آیا میتوانیم به بقای روح معتقد نباشیم ولی طوری عمل کنیم که انگاردرظاهر به آن معتقدیم؟چه چیزی باعث میشود درون ما با آنچه از ما صادر میشود؛ در تضادی آشکار قرار گیرد؟ ۲- عقل سلیم به ما میگوید اگر بجز این جهان و منافع زودگذری که برایمان دارد؛ حاصلی ماندگارتر و به مراتب عمیقتر دارد و انگیزش های ایگو تنها چیزی نیست که برای آن زنده ایم! آنگاه؛ آنچیزی که درونا مانع ماست از اینکه جهانرا بر اساس دیدگاه سوپرایگویی ببینیم چیست؟دیدگاه فعلی ما حاصل چه افکارو اعمالی از ماست که اینگونه مارا در اسارت خود نگاهداشته و مانع از عمل کردن به تصمیمات ما میشود تا در حال خود تغییری بسمت وجدان و بهبود درونی قدمی بردایم؟
خلاصه اینکه بتازگی متوجه شده ام در زندگی لحظاتی هست ؛ بتنهایی باید برای آینده خود و دیگرانی که در مورد آنها مسئولیم تصمیماتی بگیریم، فارغ از اینکه نتیجه تصمیمات ما ممکن از زندگی خود و اطرافیانمان را دستخوش تعییراتی ناگهانی و بازگشت ناپذیر کند که ما مسئول آنها هستیم! دراین لحظات خاص و بسیار استثنایی چیزی درونی و کاملا درخشان هست که راهنمایی درونی یا « هادی درون» است و خوب که دقت کنیم در این لحظات سرنوشت ساز مانند مشاوری دلسوز بما پیشنهاداتی میدهد؛ اما نه بیش از یک هدایتگرآگاه؛ و نه مانند یک شخصیت زورگو، بلکه تنها مانند درخشش نورانی راه را برایمان روشن میکند. این بعهده ماست که در آن لحظه به آنچه در نور میبینیم اعتماد کنیم و آنرا برگزینیم و یا اینکه تحت تاثیر فشارهای ایگو ویا حتی ایدِ خود ؛ عملی را انجام دهیم که ظاهرا مطابق نفع خود و اطرافیانمان بنظر میرسد ولی برخلاف عقاید اخلاقی و انسانیت حقیقی است. چنین بنظر میرسد که آن نورهدایتگر همواره در کنارمان و درون مان هست و در مواقع لزوم به نحوی بی نظیر فریادرس ماست اما نیازمند توجهی متفاوت هستیم تا حضورش را آنگونه که هست ببینیم.. .
با عرض سلام
بیاد اوردن اینکه هر چیزی حساب و کتاب دارد تشویق کننده من در جهت درست رفتار کردن و یک ترس از اعمال نادرستم میشود
با سلام
برگرفته از کتاب برگزیده – گ ۱۱
تمام ادیان بزرگ از عالم آخرت خبر می دهند. انسان اگر نتوانست به ماهیت حقیقی آن دنیا پی ببرد باید طرف احتیاط را بگیرد تا اگر صحیح بود، ضرر نکند.
راه کمال فصل دهم (عالم برزخ)
استاد الهی، برزخ کره زمین را با عبارات زیر توصیف می نماید:
برزخ، عالمی است فاصله بین دنیای مادی و سرای جاودانی که عاری از ابعاد مکانی و گردش زمانی می باشد… . فرضا جمیع موجودات اولین و آخرین دفعتاَ واحده در آن مجتمع گردند کوچک ترین خللی به وسعت و حجم نسبی آن وارد نخواهد شد… . و از حیث گردش زمانی هم برای هر فردی از افراد موجودات، بر حسب سرنوشت و استحقاق اعمالش، یک نوع مدت زمانی جریان دارد. چنانکه ممکن است مدت یک سال عالم برزخی از لحاظ تطبیق واقعی با مدت یک سال حساب شمسی کره زمین به اختلاف موارد متفاوت باشد. مثلاَ از یک سال تا حداقل یک ثانیه مدت زمان کره زمین، برابر باشد با یک ثانیه تا حداکثر یک سال عالم برزخ یا بالعکس. مضافاَ تصور نشود که مدت زمان عالم برزخ خواه یک ثانیه آن برابر یک سال شمسی کره زمین به شمار آید یا بالعکس، اثر تخیلات و توهمات می باشد… . آری در آن عالم برزخ که عالم مثالی است مدار زمان و مکان، روی پایه نشاُت معنوی پایدارخواهد بود نه تجسمات حجم و عدت و مدت مادی عالم ناسوتی. به عبارت اخری از آن نشاُت برای هر کس هر چه رخ دهد عین واقع و حقیقت محض است.
با سلام وخسته نباشید خدمت تیم متیس وتمامی دوستان شرکت کننده
باید به کلمه رنج توجه زیادی کرد همانطورکه برای پخته شدن غذا آتش نیاز است برای پخته شدن روح هم رنج نیاز است ما باید کوشش ذهنی وحتی جسمی در راه خدااز خود خرج کنیم سختی اثرات خداگونه بر روح میگذارد واقعا بنیه روح را قوی میکندیکتا هم خیلی امتیاز میدهد این موضوع در جایگاه ما در عالم برزخ سرنوشت ساز است به پیشواز سختی ها برویم یکتا میخواهد که ما اینطور رشد کنیم
امروز داشتم شرح خلقت از دیدگاه استاد رو مطالعه می کردم، نکات بسیار جالب و مهمی دارد که به این موضوع ( دنیا و برزخ ) میخوره برای درک مفهوم این مطلب.
…. آنچه که در سطور بعد خواهد آمد، چه بسا صرفا ساخته تصورات به نظر آید، اما در واقع، مجموعه روشن و دقیقی از اصول “بدیهی” و قضایای قابل اثبات همان علمی است که آنرا”معنویت فطری” نامیده ایم. و الی ….. مثال هندسه اقلیدسی
بعد شرح خلقت را بنام خدا شروع میکنند. بنام خدای ……
آنچه که در بعد از بابت ایجاد شدن جهانیان… ذکر می شود به حقیر منکشف گردید… هر کس قبول کند یا نکند خود داند… .
ببخشید چون طولانی میشد فقط قسمتهای کلیدی رو نوشتم بقیه اش خود دوستان زحمت مطالعه رو بکشن. ببینید قسمت آخر پاراگراف می فرماید شرح خلقت اینه هر کس قبول کند یا نکند خود می داند، این همان چیزی است که ما باید از خود سوال کنیم چرا این کتاب را مطالعه کنم؟ اینجاست که فکر باید پرورش پیدا کند و عقل سلیم رو بکار بگیرد برای تشخیص این امر مهم. هر چیزی رو میشه بدون هیچ دلیل رد کرد ولی واقعیت اینه، حاق واقع خلقت این است، حالا هر کس مختار است که با عقل سلیم جستجو کند و این اوامر بدیهی رو قبول کند یا نه. کسی هیچ ضرری نمی کند جزِء خود شخص. استاد همانطور که خودشون در همین شرح خلقت فرمودند به ایشان امر شد و ماموریت داده شد که اسرار الهی را با زبان روز بیان کنند پس حرجی به ایشان نیست اگه ما هدایت نشویم یا … مقصر اصلی خود ما هستیم که باید تلاش کنیم تا خدای زمان آنچه برای فطرت انسان این زمان مناسب هست رو بهش بفهماند.
با سلام برای بار چهارم است که مقاله را خواندم در قسمتی از آن آمده است :”این سوال مطرح می شود: از آنجایی که در پایان هر زندگی جسم میمیرد، و«من» ما در فواصلی دوباره به زمین باز میگردد، لزوماً باید جایی وجود داشته باشد که روحِ من (یا قالب مثالی یا هر نام دیگری که به این «من» که همیشه باقی است داده شود) بین دو زندگی به آنجا برود.”
شاید بزبان ساده بتوان گفت :«هرکسی از هرکجایی آمده به همانجابازمیگردد!» مثلا در پایان هر روز کاری انسان ناگزیر هر روز به خانه باز می گردد! و این خود ما هستیم که تعیین میکنیم به چه خانه ای باز میگردیم! خانه ای که روز قبل؛ برای کار از آن خارج شده ایم…!
منظورم اینست :« عقل سلیم می گوید ما نمیتوانیم به جایی برویم که به ما تعلق ندارد و به آن تعلق نداریم؛ پس اگر به جایی تعلق داریم برای آن کاری میکنیم»
شاید این سوال را هم بتوانیم مطرح کنیم :” از آنجایی که در پایان هر زندگی جسم میمیرد، و«من» ما در فواصلی دوباره به زمین باز میگردد، لزوماً باید جایی وجود داشته باشد که روحِ من (یا قالب مثالی یا هر نام دیگری که به این «من» که همیشه باقی است داده شود) بین دو زندگی به آنجا برود…آیا این به معنای آن نیست که مرگ زمانی برای من حقیقی ما رخ میدهد که تغییری در بعد فکری مان حاصل میشود؟ تغییری که با وقوع آن به بعد جسمی و زندگی زمینی خود طور دیگری نگاه میکنیم؟…. و منظورم اینست ، مثالی میآورم : از دید دیگرانی که در زندگی زمینی هستند مرگِ من زمانی قابل درک است که جسمم را بی جان می یابند!!! در حالیکه حقیقت وجودی من ؛ روحِ من است! مثل اینکه زمانی به درب منزل کسی می رویم و او را آنجا نمی یابیم؛ خانه خالی است و او رفته است! مطمئنیم به جایی رفته و بازخواهد گشت.پس او تغییری در بعد زمان-مکان خود دارد و ما در آن بعد نیستیم….. به همین ترتیب اوقاتی ههم هست که از منزل خارج میشویم و برای کاری بیرون میرویم و در منزل نیستیم و دوستی را در این بین میبینیم! آن دوست ما هرگز با درک این موضوع درآن زمان برای دیدنمان به خانه ما مراجعه نمیکند….از دید این دو ناظر ؛من حقیقی «من» بخاطر تغییری که یافته است در زمانِ مورد نظر در مکان مادی مورد نظر حضور نداشت”
نتیجه اینکه :مرگِ حقیقی هم مثل منِ حقیقی زمانی اتفاق می افتد که «من حقیقی» متحول میشود آیا نمیتوانیم قبل از اینکه ناچارشویم بدلیل فرسودگی جسممان راترک کنیم؛حقیقت فرسایش پذیربودن مادی راقبول کنیم ودرک خود را تغییر دهیم و بپذیریم در برزخی از جهانهای مادی-معنوی ملموس شناوریم و هربار که یک اصل معنوی را درک میکنیم از قلمروی عبور میکنیم و به مرزهای جدیدی وارد میشویم؟ وآیا همین اصل مارا نمیتواند به این امر متوجه سازد که « اگر اصل معنوی”توجه” را بدرستی درک کنیم ناگزیر لحظه ای را درک خواهیم کرد که در آن حضورِ حقیقت مطلق و آن یکتای بی همتا را در بعدی کاملتر میبینیم در حالیکه در همین بعد بسر میبریم» مانند اینکه از پنجره بیرون را نگاه میکنیم و آفتاب را میبینیم و گرمی روح بخش «او» را بر جان خود حس میکنیم.
گفتار ۸۹۰ آثارالحق جلد ۱ چاپ پنجم :
باید فکر آن دنیا را کرد. این دنیا هرچه رنج یا خوشی باشد، سختی یا آسایش باشد می گذرد و تمام می شود، اصل کار آن دنیاست. باید ببینیم برای آن دنیا چه می بریم، آن دنیا دائم است، این دنیا موقت . دائم ، آنجاست فکر آنجا را بکنید. این دنیایی که ما در آن هستیم یک نوع عالم برزخ حساب می شود، منتها نسبت به آن برزخ مقرری شدت و ضعف دارد، وگرنه یک نوع برزخ حساب می شود.
خدایا ، می شود روزی برسیم به آن کمال، نه خستگی دارد، نه کهنگی دارد، نه مقررات دارد، آن به آن آدم لذت بیش تری می برد و همیشه هم در لذت و نشاط است.
حتی برای گنهکاران هم آن دنیا بهتر است، و آن دنیا را بر این دنیا ترجیح می دهند ولو در این دنیا، شاهی هم بکنند.
ممنون إز متیس ، بسیار مقاله عمیق و قابل أستفادهاى بود.
راه کمال صفحه ۷۰ ” زندگی های متوالی و عدل الهی” به دوستان توصیه می کنم مطالعه بفرمایند: رکن اصلی خلقت، عدالت توام با رحمت است. برای همین است که مخلوقات، فطرتا خواهان عدالتند. و ….
خدا عادل است، قضاوت و هم عادلانه، ما زمانی مورد قضاوت قرار میگیریم که اطلاعات کافی از سرنوشت خود در آن دنیا داشته باشیم و در این رابطه تفهیم شده باشیم، فرستادگان الهی به این خاطر آمده اند که بشر را به این شناخت برسانند.
اصل زندگیهای متوالی به طریق سیر صعودی آنقدر مهم است که در راه کمال از فصل نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم و معرفت الروح و معنویت یک علم است مبحث پنجم و ششم و هفتم و هشتم و بسیاری از گفتار های آثارالحق جلد یک و دو در رابطه با این موضوع صحبت شده و درکش بسیار کمک می کند به آشتی درونی انسان با خدا. تحمل ناملایمات زندگی، تفاوتها و تناقض هایی که در ظاهر دلیلی برایش نیست و انسان را به مراحل سخت و بیماری می اندازد، تنها راه راهایی از این عوامل درک زندگی های متوالی به طریق سیر صعودی و عدل الهی است که انسان را به آرامش می رساند و مطمئن می شود که ضامن حق خداست و هیچ حقی از کسی ضایع نمی شود.
با سلام وتشکرهمیشگی ازمتیس عزیز وهمچنین نویسنده مقاله
همانطور که درمقاله آمده یا به عدالت خدا ایمان داریم یا نداریم، اگر ایمان داریم ، اصل زندگی های متوالی ووجود برزخ وحساب وکتابی برپایه این اصول انصافا” تنها جوابگوی عدالت واقعی است ، اما اگرمنکر عدالت وبه تبع آن منکر این حقایق باشیم، آنوقت معنای هستی و هدف آن اینگونه به نظر می اید: موجوداتی خلق شدند تاایامی رادراین دنیا بگذرانند باتفاوت های بسیار: مدت عمراز یک لحظه تا بیش از صد سال، امکانات حیات ازصفر تا بسیار زیاد، وضعیت جسم ازمعلول ترین تا سالم ترین، شکل ظاهری از زشت ترین تا زیبا ترین،….. وتمام این تفاوت ها و تبعیض هاهم بدون هیچ دلیل وسببی صرفا” ازروی اتفاق یا بهتر بگوییم به صورت سلیقه ای از جانب خالق اعمال شده! بعد هم هرکس مهلتش تمام شد برحسب اعمال ورفتارش درهمان مدتی که برایش تعیین شده وتحت شرایطی که به اوتحمیل شده یکسره به بهشت یا جهنمش می برند که تا ابد درآن بسر ببردو به این ترتیب پرونده زندگیش بسته می شود. چنین دورنمایی ازهدف هستی راهیچ عقل سلیمی نمی تواند بپذیرد.
بااین تفاسیر دیگر نبایدکوکورانه وتقلیدی حرکت کرد!با توجه به رشد فکری بشر لازم است با تکیه بر عقل اعلا واصول واقعی معنویت جهت فکری خود را به سویی سوق داد که ما را به هدف واقعی مان برساند. ضمنا باید از خودمان بپرسیم ایا ایده ای منطقی ومنسجم تر از ایده استاد الهی در مورد برزخ وجود دارد!
با سلام و تشکر از متیس عزیز
“اعمال فعلیام بر زندگی آیندهام تأثیر خواهند داشت”….
وقتی شروع به خواندن مقاله کردم به خودم گفتم من که توضیحات استاد در مورد برزخ را کاملا قبول دارم و نیازی به اثبات نیست تا اینکه به جمله فوق رسیدم. فکر کردم که چقدر واقعا باور دارم که اعمال لحظه به لحظه ام روی زندگی آینده و سرنوشت ابدی ام اثر می گذارد؟؟ چقدر باور دارم و چقدر “توجه” دارم به این مساله!
واقعیت این است که فراموش می کنیم سرنوشت ابدی مان از خوشی حال و زندگی فعلی مهمتر است. اگر این مساله یادمان باشد بیشتر از یکتا می خواهیم که اراده اش را بر ما اعمال کند و آنچه که رضایتش و صلاح واقعی ماست را برایمان پیش بیاورد و در مقابل فشارها و سختی ها با یادآوری همین مساله مقاومت و توکل بیشتری به خرج می دهیم.
اگر بخواهیم آنچه در کتب آسمانی است منصفانه مورد تدقین قرار دهیم و در مورد ایجاد موجودات ؛ و معاد و برزخ مطالعه و نگاهی واقعی داشته باشیم . متوجه خواهیم شد آنچه ما را بهدف غائی میرساند و قابل درک و بزبان روز برای جامعه بشریت مفید است کاملترینش در آثار استاد الهی می توان یافت ۱- برای ایجاد موجودات متجاوز از ۳۰ آیه ص۲۸ حاشیه حق الحقایق ۲- در اثبات معاد۲۲۸ آیه ص ۵۸معرفت الروح در مورد برزخ وسیر تکامل اتحادی ص ۱۰۰ الی ۱۰۹ معرفت الروح که مستند به آیات قرآنی است . حال با این استدلالات مستدل نتجه غائی هر موجود مشخص و در آثار دکتر الهی بطور مشروح تفسیر گردیده تا ابناء بشر راه خود را تشخیص و با تعلیمات معنوی مآمور هدایت زمان بسوی اصل مرجوع گردند ضمنآ اصل زندگیهای متوالی جواب تمام چراها و کلید سیر کمال محسوب است بشرط عمل به درسهای روز
با سلام و تشکر از مقاله های مفید و کارآمدتون.
گفتنی ها را همه بزرگواران فرمودند
این حقیر آنچه به تفهیم مطلب برای خود کمک نموده اضافه میکند
توجه به صفحات ۲۵۹ الی ۲۶۲ از کتاب “رمز گشایی پیامهای معنوی در زندگانی روزمره” و مطالب یکی دو برگ بعد
مطالب موجود در کتابهای “سفر روح” و “سرنوشت روح”…
بعنوان تجربیات مناسب قابل توجه می باشد
دوستان لطفا از مطالب مشابه بی بهره نگذارند
عدالت مطلق خداوند.
ص-۱۰۶)معنویت یک علم است.( زندگی های متوالی )
عدالت ، تنها در صورتی مفهوم پیدا میکند که تمامی موجودات از امکانات مساوی برخوردار باشند و هریک منصفانه مورد قضاوت قرار گیرند.اگر شخصی در یک زندگی موقعیت آشنایی با قوانین الهی را پیدا نکند، عدالت ایجاب می کند که به او امکان بازگشت به زندگی دیگری داده شود وبرای آموختن حقایق الهی ،در شرایطی مشابه دیگران قرار گیرد. عدالت وقتی حاکم است که حقوق هرکس به طور منصفانه حفظ شود ومیزان استحقاق هرکس به دقت سنجیده شود و بر حسب آن پاداش دریافت کند وهیچ کس برای جرم ناکرده تاوان ندهد. این امر ایجاب می کند که گاهی ، ظاهرأبدون دلیل مشخصی ، در زندگی مواهب یا محرومیتهایی نصیبمان گردد. جسم ومحیط اولیۀ رشد که در وقت تولد به ما تخصیص داده می شود از این قبیل است؛ یعنی حاصل اعمال ما در زندگیهای گذشته است. (ص)۱۰۷)اصل زندگی های متوالی توجیهی است منطقی از مسئلۀ عدالت الهی وهمچنین تضمین مطمئنی است برای افراد بشر که به موجب آن هرگز حقوق هیچ کس پایمال نخواهد شد. اما نقش دیگر زندگیهای متوالی ، برخورداری از « کلاسهای جبرانی » است. به اعتقاد استاد الهی زندگیهای متوالی « وقت وفرصتی است که خداوند در اختیار انسان می گذارد تا خودرا تصحیح کند» . اگر در طی یک زندگی ،انسان در اثر اشتباه ویا از روی ضعف دچار انحراف شود ممکن است نتایج حاصل از آن تا آخر عمر ادامه یابد.به همین سبب خداوند در زندگیهای بعد فرصتهای دیگری به او می دهد تا به جبران گذشته بپردازد. از این حیث ، اصل زندگیهای متوالی در چارچوب وسیعتر سیرکمال قرار می گیرد ویکی از پایه های اساسی آن به شمار می رود.
سیر کمال ، مانند هر فرایند آموزشی دیگر تدریجی است. در طول زمان آموزش ، هرکس با کوشش ، باید جمیع صفات الهی را در خود پرورش دهد تا اینکه به تدریج این صفات در اوبه صورت طبیعت ثانویه در آید وبرای چنین کاری عمومأ یک زندگی زمینی کفایت نمی کند. بدین ترتیب دلیل دیگری برای اثبات زندگیهای متوالی این است که رسیدن به کمال ، به زمانی بیش از یک زندگی زمینی نیاز دارد.
”به نظر من تنها روش برای بررسی این موضوع بر اساس منطق و نه برپایۀ احساسات در نظر گرفتن مفهوم چرخۀ زندگی های متوالی است. این مفهوم به شبهات مربوط به عدالت الهی پاسخ میدهد.”
Fekr konam hagh ba shomas chon Ostad Elahi ham farmudan ” doonadoon klide seyre kamale
Shoma in klido dashtin ke tunestin be bahs edame bedin!
با سلام خواهش میکنم به من کمک کنید تا جوابم را پیدا کنم در مورد عبادت فرموده اند بأید با تؤجه خوانده شود گاهی دعایی که میخوانم مثلا قران معنی انرا نمی فهمم در نتیجه توجه هم ندارم با ید چه گونه توجه پیدا کنم با تشکر
برای شهلای عزیز
به مقاله بعدی( شرایط عبادت )وکامنت های دوستان مراجعه کنید.
نمونه ای از یک مقاله ضعیف که مفاهیمی بسیار ابتدایی را در قالبی پیچیده و شاید معنوی! بیان می کند.
باتشکر از مطالب
با سلام
با توجه به اینکه تعلیمات استاد الهی به زبان فارسی برای ارشاد جامعه بشری در کتابها و دستنوشتها از معرفت الروح تا برهان الحق و گفتارهای آثار الحق و دیگر پژوهشهای ایشان ارائه گردیده ،و شاگردان زیادی که در خاک ایران تحت تعلیم آموزش و تربیت تعالیم راه هستند چگونه است که تمام مقالات از ترجمهها و یا مقالات شاگردان خارجی زبان بر روی سایت است. هنوز کیفیت دانشجویی محقق و نگارش مقالات و تجربیات این ویو در ما ایجاد نگردیده است ؟!!!
با سلام در مورد کامنت ۳۰ میخواستم بگویم که استاد الهی همیشه بر تعلق نداشتن حقیقت به فرد، فرهنگ یا گروه خاصی تاکید کردهاند. آموزههای استاد جهانشمول و برای همه افراد از هر خاستگاهی است. بنابراین میتوان این ایده را در همین مورد هم در نظر گرفت. اینکه فردی که مقاله مینویسد از چه فرهنگی و چه زبانی است یا چه نامی داردمطرح نیست، مهم برداشت و درکی است که از تعلیمات استاد داشته و آن را در اختیار سایرین قرار داده است. حال دغدغه ذهنی به اینکه این فرد نامش ایرانی یا فرانسوی یا عربی و یا……… است، شاید ما را از توجه به اصل موضوع بازدارد.