دنیا و برزخ : الهام یا فرضیه‌ای منطقی؟

1 جولای, 2013
 
نوشته: بولو


این مقاله به دنبال کامنتی در مقالۀ «اندیشۀ استاد الهی در هفت اصل» در قسمت «عوالم و برزخ» نوشته شده است. در این کامنت این سؤال مطرح شده که اگر بخواهیم با بینشی منطقی به موضوع معنویت بپردازیم، برداشت ما از عوالم و برزخ چگونه باید باشد؟ آیا باید بدون چون وچرا آنچه را در مورد این عوالم گفته شده بپذیریم یا اینکه امکان وجود این عوالم را به روشی منطقی بررسی کنیم.

یک روش‌ برای درک «منطقی»عوالم و برزخ، تفکر بر مفهوم«عدالت مطلق الهی» است. موارد زیر را در نظر بگیریم: یا عدالت الهی وجود دارد (خدا عادل است) یا اینها خیالاتی بیش نیست.

۱- فرضیه اول: براساس آنچه می‌توانم ببینم و احساس کنم، در جهان اطرافم عدالتی وجود ندارد. پس عدالتی در کار نیست و بحث همین جا خاتمه می‌یابد.

۲- فرضیه دوم: عدالت مطلق وجود دارد. بنابراین نمی‌توانم فقط به آنچه در اطرافم می‌بینم و احساس می‌کنم تکیه کنم.

به نظر من تنها روش برای بررسی این موضوع بر اساس منطق و نه برپایۀ احساسات در نظر گرفتن مفهوم چرخۀ زندگی های متوالی است. این مفهوم به شبهات مربوط به عدالت الهی پاسخ می‌دهد.

• اعمال گذشته‌ام بر زندگی فعلی‌ام تأثیر گذاشته‌اند.

• اعمال فعلی‌ام بر زندگی آینده‌ام تأثیر خواهند داشت.

اگر زندگی خوبی دارم، شاید در زندگی قبلی کاری کرده‌ام و امروز از مزایای آن استفاده می‌کنم و اگر زندگی‌ام توأم با رنج است، برای این است که برخی از اشتباهات گذشته‌ام را جبران کنم. البته باید در نظر داشت که سطوح متفاوتی از خوشی و ناخوشی وجود دارند. این فرضیه منطقی است و در ایدۀ سیرکمال، آن طوری که استاد الهی مطرح می‌کند، جای می‌گیرد.

• این سوال مطرح می شود: از آنجایی که در پایان هر زندگی جسم می‌میرد، و«من» ما در فواصلی دوباره به زمین باز می‌گردد، لزوماً باید جایی وجود داشته باشد که روحِ من (یا قالب مثالی یا هر نام دیگری که به این «من» که همیشه باقی است داده شود) بین دو زندگی به آنجا برود.

• سؤال دیگر این است: برای آگاهی از آنچه در زندگی زمینی بعدی در انتظارم است، «حساب و کتاب» اعمال و افکارم ضروری است تا بازگشت من در محیط و جسمی متناسب با عدالت مطلق تحقق پذیرد.

این دوسوال را می‌توان به صورت زیر پاسخ داد:

مکان و حساب و کتاب: دین مسیحیت و به طور کلی ادیان ابراهیمی موضوع «سرانجام موجودات» را با در نظر گرفتن بهشت و جهنم یا « حساب و کتاب» در قیامت مطرح می‌کنند. ولی در این چارچوب، عدالتی وجود ندارد. با در نظر گرفتن این طرز فکر که کودکان و افراد دیوانه بعد از مردن به بهشت می‌روند چرا در طول زندگی باید خود را به داشتن رفتاری مطابق با اخلاقیات مجبور کنیم؟ چه بهتر که در جوانی بمیریم! چنانکه چیز دقیقی هم راجع به آنچه قبل از آمدنمان به زمین‌ اتفاق افتاده، پیدا نمی‌کنیم.

بودایی‌ها به وجود روح و سیستم الهی معتقد نیستند. از نظر آنها مرگ مثل شمعی است که به محض خاموش شدن دوباره روشن می‌شود. و جایگاه نهایی نیروانا است. البته آنها به زندگی‌های متعدد و نوعی حساب و کتاب معترف‌اند .اما چه کسی یا چه چیزی تعیین می‌کند که در زندگی آینده‌ام در قالب فردی معروف حلول کنم یا در قالب یک حیوان؟ اگر کسی یا چیزی برای قضاوت کردن وجود نداشته باشد، پس عدالت کجاست؟ اگر همه چیز فقط بر پایۀ اصل عمل وعکس العمل باشد، مفهوم«عدالت» معنایی نخواهد داشت ( به هر ‌صورت لازم است تفاوت واقعی میان«نیروانا» و عوالم ابدی آن‌طور که درسایر ادیان وفلسفه‌ها مطرح شده را درک کنیم)

به طور خلاصه، اگر بخواهیم به عدالت بی‌طرفانه و نهایی بیندیشیم، اصل زندگی‌های متوالی توأم با مکانی در آن جهان (برزخ) که تا تعیین جسم – محیط بعدی در آنجا اقامت خواهیم کرد، منطقی‌ترین فرضیه به نظر می‌رسد.

بنابراین برزخ، الهامی ساده که توسط برخی از فقها در قالب یک اصل به ما القا شده نیست. بلکه بخش جدایی‌ناپذیر و لازمِ منطقی بر پایۀ فرض وجود عدل الهی است. بنابراین به نظر من یک رویکرد عقلانی معنوی بدون آن غیر ممکن است. مفهوم «عوالم دیگر» هم به همین شیوه تعریف می‌شود. این می‌تواند موضوع مقالات بعدی باشد.



برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr