دربارۀ خالق: برهانالحق
س: آیا میتوان هر دین و مسلکی را حق و طریق الیالله دانست؟
ج: هر مذهب و مسلکی که تحت قواعد دینی، و پایهاش روی پایۀ توحید و یکتاپرستی و خدمت به خلق باشد، از طرفی هم مغایر و مخالف با اصول عقاید کتب آسمانی نباشد، البته پیروان آن طریق به سوی خدا هدایت خواهند یافت.
س: آیا درک ذات حق برای مخلوق امکانپذیر است؟
ج: درک ذاتِ حق که خالق کل مخلوق است برای مخلوق امکانپذیر نیست، و الا خالق هم مخلوق محسوب میگردد. زیرا به قاعدۀ علمی و عقلی هم وقتی فکر شود، مسلم میدارد که هیچ مصنوعی پی به کنه ذات صانعش نخواهد برد. مثلاً یک قاب ساعت و یا یک دستگاه مخابراتی هر چقدر هم منظم کار کند، ولی غیر ممکن است که درک ماهیت صانع خود نماید.
س: آیا خداوند دیده میشود یا خیر؟
ج: خداوند هیچ وقت پوشیده و پنهان نیست و همیشه هویدا و آشکار است، ولی دیدۀ مخلوق قدرت دیدن آن را ندارد. چنانکه در قرآن میفرماید: یعنی « و هنگامی که آمد موسی به وعدهگاه ما و سخن گفت با او پروردگارش گفت: پروردگارا مرا بنمایان که بنگرم به سوی تو، گفت: هرگز نخواهی مرا دید ولیکن بنگر به سوی کوه تا اگر آرام گرفت بر جای خود به زودی مرا بینی پس آن زمان که تابید نور پروردگار او به کوه گردانیدش هموار و موسی بیهوش بیفتاد و هنگامی که به هوش آمد گفت: منزهی تو بازگشتم به سوی تو و منم نخستین ایمان آورندگان. » (سورۀ ۷ ، آیۀ ۱۴۳)
به عبارت واضحتر هوا که یکی از مخلوقات است و با اینکه هر موجودی از آن بهره میبرد و هر ذیحیاتی آن را استنشاق مینماید معالوصف نمیتواند آن را ببیند، مضافاً هر شخص زنده با اینکه میداند جان دارد اما دیدن جان بر او میسر نیست، و قسعلیهذا.
س: اولاً تجسم حق تعالی جایز است یا خیر؟ ثانیاً چگونه میتوان خدا را شناخت؟
ج: حق تعالی جسم ندارد تا امکان تجسم داشته باشد، فقط در دو حالت است که اشخاص میتوانند حقبین شوند:
اول آنکه، از آنجایی که جلوۀ نور ذات حق بر جمیع اشیا احاطه دارد، یعنی خدا بر مخلوق محیط و مخلوق در مقابل خدا محاط هستند، پس هرگاه کسی با حضور قلب و از خود بیخود شدن به حالت و کیفیتی رسید که به جز خدا نبیند، در این صورت به هر چه بنگرد خدا بیند. چنانکه در قرآن مجید میفرماید: یعنی «مر خدا را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، و خداوند است به همه چیز فرا گیرنده. » (سورۀ ۴ ، آیۀ ۱۲۶)
دوم آنکه، اگر کسی در نتیجۀ حقجویی و حقپرستی و حقگویی به مرحلۀ حقشناسی و حقبینی رسید، آنگاه جلوۀ نور ذات حق به هر مظهری ظاهر شود، آن را خواهد شناخت.
بنام خدا
واقعا نمیدونم با چه زبانى از متیس عزیزم تشکر کنم ،
دیده ای خواهم که باشد حق شناس
شناسد شه را در هر لباس
بنده از جوابهای مطالب فوق چنین برداشت میکنم که از اثر پی به موثرمی برند و در هر زمانی ذات پروردگار عالمیان برای هدایت بشر ویا جلوه ای ذات حق همیشه و در همه وقت هست همانطوری در پاراگراف آخر فرموده اند:
دوم آنکه، اگر کسی در نتیجۀ حقجویی و حقپرستی و حقگویی به مرحلۀ حقشناسی و حقبینی رسید، آنگاه جلوۀ نور ذات حق به هر مظهری ظاهر شود، آن را خواهد شناخت.
در خود فرو رو تا خدا یابی چون خدا یابی هرچه خواهی یابی.
بتاریخ شانزدهم
اردیبهشت یکهزاروسیصدوپنجاه ویک شمسی نور علی الهی.
با سلام
حقیقت وسادگی کلام استاد همیشه مرا شگفت زده می کند
!!!!
با سلام > ظهور جلوۀ نور ذات حق در مظهر
گفتارهایی از استاد الهی
* باید به خدا توجه داشت. توجه، تمرکز ذهن میخواهد، تمرکز ذهن هم وقتی پیدا میشود که نقطهای باشد روی آن تمرکز کند. پس، مظهر را مورد تمرکز قرار بده، او خود میداند با ذات چکار کند.
* تا خدا را در مرکز قلب خود مجسم نکنم نمیتوانم عبادت کنم. جلوۀ ”او“ پرتوی است با قدرت وصف ناشدنی، در عین حال بسیار لطیف و دلپذیر و عمیقاً اطمینان بخش که انسان را کاملاً در بر میگیرد. هستی ”او“ را در همه جا و همه چیز احساس میکند، در خود و بیرون از خود.
به گفته شیخ جانی خدارا می شود دید با چشم روح نه با چشم جسم
با سلام > ملکجان نعمتی، ص ۱۴۰
فلسفۀ ”شناخت ذات در بشر“:
تا انسان چیزی را دوست نداشته باشد، نمیتواند از آن خوب استفاده کند. دوست داشتن هم با احساس ظاهر است. خدا که دیدنی نیست، پس چطور دوستش بداریم؟ … پس خدا در چیزی جلوه میکند تا آن شیء را ببینیم و دوست بداریم. بعد کمکم آن ”شیء“ از نظر میرود و خود خدا میماند.
….رب الناس ( خداوندی که پرورش دهنده مردمان است ) به اقتضای زمان و همراه با تغییر تمدن ؛ اصول بنیادینی را که در طول زمان از یاد رفته یا دچار تحریف شده دوباره یادآور می شود و علاوه براین ؛ قواعد تکمیلی تازه ای را به انسان می آموزد که لازمه سیر کمال و متناسب با ضروریات عصر اوست . معنویت یک علم است صفحه ۱۸
آثارالحق جلد دو جیبی صفحه ۳۳۸.
حضرت رسول اکرم در با ره ء مسیب می فرماید:اگر از خدا هم نترسد کاربد نمی کند.برخلاف امر خدا رفتار نمی کند .
می پرسند اگر از خدا نترسید کافر می شود . می فرماید:او
کارش به جایی رسیده که دیگر هرکاری بکند طبق رضایت وامر خداست واگر از خدا هم نترسد کار بد نمی کند.
وقتی این مرتبه برای انسان حاصل می شود که مقام روحانیتش مقام ملکوتی پیدا کند.
با تشکر فراوان از متیس عزیز
وسیله درک یا شناخت خدا حقیقی در نظر او و عملکرد ما نهفته است.
والا اگر خدا را به ما بشناسانند و نشان دهند و یا حتی از کنارمان هم بکذرد؛ تاثیری در بهرمندی از او نخواهد داشت.
«چه چیزی در معنویت از همه مهمتر است؟ هستی خدا را در وجودت حل کن، از همهچیز مهمتر است. چگونه؟ از تلقین شروع کن.» (ملکجان نعمتی، ص ۱۵۴)
ملکجان همچنین میگوید: «در میدان حق، هر چه آدم بیشتر نیستی کند و دائم به خود بگوید هیچ نیست بهتر است. آدم نباید اصلاً از خودش تعریف کند که اینم یا آنم. آخر چه تعریفی داریم؟ …» (همان منبع، ص۱۵۹)
از استاد هم در این ارتباط نقل است: «بدترین صفت برای سالک کبر و غرور است که همان صفات عزازیل بود. اولین عارضۀ غرور این است که مغرور نمیتواند عیب خود را ببیند، در نتیجه خود را میپسندد و از خود تعریف و تمجید میکند. چنین شخصی باید فاتحهاش را خواند.» (آثارالحق ج۱، گ۱۴۴)
دل اگر خدا شناسی همه دررخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
باتشکر از متیس عزیز واقعا عالی بود
این مطالب این نکته را بما یاد آور می شود که خدا را باید بمظهریت شناخت و مظهریت را مرکز توجه قرار داد شناخت مظهریت چنگ زدن بریسمان الهی است اطاعت از مظهریت هدایت را ممکن می سازد. شناخت ذات بشر است که تعلیمات معنوی و طریقه سیر سلوک را بما مینمایاند خوشا آنانکه او را شناختند و پرورش فکر صحیح آموختند تا کمال دروصال میسر گردد.
…خدارب العالمین است وفقط به اوست که می توان لفظ استاداطلاق کرد.(راه کمال صفحه۲۱۷ )
خداوند هیج وقت بوشیده و بنهان نیست و همیشه هو یدا و اشکار است وقتى در کشتى. شکسته اى روى أمواج خروشان به هر سو در حرکت هستیم و راه. به جایى نداریم انوقت. او. اشکار میشود
باسلام
مرسی از متیس عزیز برای درسهای به روز
کامنت ۵ ممنون
آیا خداوند دیده میشود یا خیر؟
بله جلو ذات او همیشه در درون ماست، ما در خدا راه میرویم، در خدا فکر می کنیم، ولی متاسفانه من توجه ندارم و با هادی درون کمی غریبه شدم و ارتباطم با خالق کم شده، از این جهت نفس از فرصت استفاده می کنه.
باسلام وتشکر
باتوجه به فرموده های استاد،ازانجا که خدا جسمیت وزمان ومکان ندارد،این بنده حقیر طبق درک محدود وفهم نارسایم اورا برای خود اینگونه معنی می کنم:« خداوندبه اعتباری عبارت است ازمجموعه صفات عالی درحدفراکمال، یا به عبارتی مجموعه اسماءالحسنی» چنانکه درقرآن مجید هم سوره۲۰ آیه۸ می فرماید:«الله لاالله الا هوله الاسماءالحسنی» حال اگرانسان کاملی یافت شود که دارای همان مجموعه صفات عالی باشد می شود مظهر خدا وآینه تمام نمای او.
سلام
جوابهای استاد به سوالات به قدری استادانه و عالمانه و متفکرانه و جامع است که واقعاً کسی که مطالب رو میخونه ناخوداگاه به عظمت و … پی میبره.
شکسته استخوان داند بهای مومیایی را…
با سلام > برگرفته از کتاب راه کمال
ص ۲۸: حضور الهی
هر کس که جلوه ای از خدا را ببیند یا حضورش را احساس کند،
نمی تواند در برابر جاذبه عشق او مقاومت کند، ….. جلوه او پرتویی است با قدرت وصف ناشدنی، در عین حال بسیار لطیف و دلپذیر و عمیقا اطمینان بخش که انسان را کاملا در بر می گیرد. هستی او را در همه جا و همه چیز احساس می کند، در خود و بیرون از خود، هر جا نظر کند اوست. ….
ص ۱۷۷: روح کل
در آغاز کار، خدا » روح کل» یا » ماهیت » را آفرید ……. …….. او را می توان هییتی دانست که خدا در او جلوه می کند تا خود را به مخلوفات عالم هستی، از جمله انسان بشناساند. ذات خدا، نا شناختنی است حتی برای کمال یافتگان. تنها حود او و روح کل که خارج از او نیست، از این امر آگاهند. ….. ….. روح کل از فکر خداوند به وجود آمده است، بنابراین، بر سراسر عالم هستی محیط است و منعکس کننده فکر و قدرت خداست.
گاه به گاه رویدادی استثنایی به وقوع می پیوندد، و آن ظهور روح کل در جامه بشری است. …….
با تشکر از شما مهربانان
شکر که یکتا را داریم و به لطف او بتوانیم او را با چشم دل ببینیم
با سلام و تشکر از مقاله جدید
سوالی که من دارم این است که:
ما برای توجه درست داشتن و انرژی از مبدا گرفتن و انس گرفتن با خدا, باید از خالق و یا مظهریت شناخت درستی داشته باشیم نه اینکه شناخت درستی نداشته باشیم و او را بر اساس ذهنیت خودمان به غلط و نادرست بسازیم و یا دراثر جهل و نادانی و غفلت خودم با بدبینی به او نگاه کنم. شناخت او هم مساله ای است که در اثر در خود فرورفتن و پیشرفت حاصل میشود. در واقع احساس می کنم برای پیشرفت به چیزی نیاز دارم که خود آن مساله در اثر پیشرفت و به مرور به دست می آید و این مساله مقداری مرا سردرگم می کند. در واقع سوال شخصی که در کتاب مبانی میپرسد وقتی خدا را نمیشناسیم چطور می توانیم برای رضایت او و به این نیت کارها را انجام دهیم به نظرم سوال به جایی است.
برای حل این مشکل چه میشود کرد؟ خیلی ممنون میشوم بنده را راهنمایی بفرمائید.
سلام
ممنون متیس.
بسیار عالی بود
با سلام و تشکر بسیار از چنین کلام روشنی ؛ بنظرم هرچیزی و صفتی همانطور که استادالهی هم در آثارالحق اشاره میکنند مراتب دارد «دیدن آخرین مرحله است» به تجربه خودم هم رجوع میکنم هردانش آموزی و هر دانشجویی در ابتدا نمیتواند آنچه را در متون درسی میخواند بفهمد و آنچه را دراثر مطالعه و تحقیق و تمرین میفهمد در دنیای واقعی ببیند و بقول معروف آزموده باید شد فقط شخص آزموده است که میتواند با نگاه به یک سنگ ؛قیمتی بودن یا نبودن آنرا بفهمد و آنچه برای چنین شخصی قیمتی بنظر میرسد برای سایرین تفاوتی با سایر سنگها ندارد! خداوند برای درک هر نعمتی حسی بماداده که نیاز به پرورش داردو تنها پس از پرورش آن میتوانیم به وجود آن پی ببریم ؛ دیدن و بینایی معنوی هم همین است
با سلام و تشکر از شما عزیزان،
در کتاب ملک جان نعمتی ص ۱۴۱ آمده:
انسان با توجه به آثار و محبت و قدرت خدا به وجود او پی میبرد، همچنین با گوش دادن، با دقت کردن، با علاقه بستن و دیده ی معنوی. شناخت ذات در بشر یک کیفیت است، قلب گواهی میدهد، تا ان جا که دیگر نمیتوان چیزی گفت، یک کیفیت است.
ّغبار نفس است که نمیگذارد خدا را بشناسیم.
با سلام،
هستی خدا را در وجودت حل کن، از همهچیز مهمتر است. چگونه؟ از تلقین شروع کن.» (ملکجان نعمتی، ص ۱۵۴)
آیا ممکنه من را راهنمایی کنین این در عمل یعنی چه؟ منظورم حل کردن هستی خدا در وجود است.
آیا منظور همان عمل به اخلاق اصیل و تحلیل آنها در خود است ؟ یا عبادت و توجه دائم به مبدا و یا مجموعه ای از اینها؟
ممنون میشم
با سلام
در پاسخ کامنت شماره ۲۲ : “وقتی خدا را نمیشناسیم چطور می توانیم برای رضایت او و به این نیت کارها را انجام دهیم به نظرم سوال به جایی است.برای حل این مشکل چه میشود کرد؟”
پاسخ این سوال در خودش مخفی است و در واقع نفس ما برای سردرگم کردن ما گاهی اوقات اینطورعمل میکند. ما وقتی برای رضایت الهی قدمی برمیداریم حاصل این عمل خودش راه را برایمان روشن میکند! استادالهی هم در جایی از آثارالحق فرموده اند « اگر با نیت لله و بدون حب و بغض عمل کند خودش چراغ راه میشود…» (نقل به مضمون) اینکه چطور میتوانیم عمل کنیم هم برای ما البته بسیار روشنتر است زیرا ما راهی را داریم و به صحت آنهم مطمئنیم ؛ کافی است با توجه به یکی از اصول بنیادین عمل کنیم ؛مثلا این اصل حضورالهی بسیار راهگشا است ،اینکه خدا همیشه و در همه جا حاضر و ناظر است و مارا احاطه کرده مراقب ماست بنابراین در هرکاری یا موقعیتی به اوتوجه کنیم و مطابق رضایت او عمل کنیم و نه رضایت نفس ؛ آنوقت نتیجه میگیریم
با سلام در پاسخ به کامنت شماره ۲۶ :
هستی خدا را در وجودت حل کن، از همهچیز مهمتر است. چگونه؟ از تلقین شروع کن.» (ملکجان نعمتی، ص ۱۵۴)
البته من تجربه زیادی ندارم اما تا آنجا که فهمیده ام ؛الگوی عمل من در این زمینه «استاد الهی » است. ایشان در آثارشان هرگز بجز رضایت الهی و آنچه مورد پسند خداست ؛ندارند! کلامشان امیدبخش و الهام دهنده است. در مورد اینکه راه و روش چیست؟ مقصد کجاست؟هدف چه باید باشد؟ بی اهمیت بودن سختی های راه و فانی بودن همه اینها و لذت رسیدن به حقیقت…؛ هرگز در هیچ یک از آثار ایشان ندیده ام ، چیزی بجز رضایت الهی اهمیت و اولویت پیدا کند! «همه فکر و ذکرشان» یک چیز است «او» ؛ گویی هرجایی را نگاه میکردند حضور «او»را میدیدند!
مرسی از کامنت ۲۴ و ۲۵ و ۲۶
منم اضافه می کنم از کتاب ملک جان
لطفا صفحه ۱۳۸ و ۱۵۶ رو مطالعه بفرمایید.
ما نباید توقع داشته باشیم که بعد چند بار یا چند سال عبادت، تا با درون خود خلوت کنیم و عبادت کنیم معبود حقیقی رو ببینیم، چون هر چقدر روح یا هادی درون قوی شود، نفس هم متقابلا قوی تر وارد میشود. ما نباید پر توقع باشیم، معبود حقیقی به اندازه ظرفیتمان و درکمان از معنا از ما انتظار دارد و فراموش نکنیم که ما تا در این دنیای خاکی هستیم اسیر نفسیم.
حالا که بحث در مورد مظهریت هست و با توجه به تجسم یکتای ملموس . میخواهم سوالی را که مدتهاست مغزم را مشغول کرده بپرسم آیا به نظر شما شرط ملموس بودن نقش بزرگی را ایفا نمی کند ؟ چون کاملأ جهت دید ما را عوض می کند. خیلی دلم میخواهد نظر دوستان را در این باره بدونم. « لطفأ»
منهم مثل همه دوستان از همه افرادی که دست اندر کار این سایت پر محتوا هستند ممنون هستم۰
با سلام > برگرفته از کتاب مبانی معنویت فطری – مبحث اول: وجود خدا – در جواب کامنت ۲۶: هستی خدا را در وجودت حل کن
ص ۴۲: خدا در همه چیز و ودر همه جا و با همه هست. در خواب یا بیداری، مستقیم یا غیر مستقیم، از طریق مامورین خود یا نزدیکان ما، یا به هر ترتیب دیگری، حتی توسط عابری در خیابان، خداوند با هر یک از ما رابطه برقرار می کند. ………..
ص ۴۳: در وجود هر کس اراده برتر و ندای وجدان، نشان حضور خداست……
کلیه سوالات این فصل:
ص ۴۵: چگونه می توان اعتقاد عقلی را به اعتقاد قلبی تبدیل کرد؟ از طریق عمل کردن به اعتقادی که مبتنی بر اصول حقیقی باشد.
اثبات صانع تعالی« ص ۲۱ » معرفت الروح
****************************************
ازحضرت امیرالمؤمنین علی «ع»
به صُنع خداوند استدلال کرده می شود بر وجود خداوند ، و
به عقول اعتقاد کرده می شود معرفت خداوند ، وبه تفکر نمودن ثابت می شود حجت خداوند . معروف است خداوند به
دلالات واضحه ومشهور است به شواهد ظاهره»
برای شاهد فرمایش حضرت علی «ع» که از جمله صنع خدا هیکل عُلوی و مرکزسُفلی را یاد آور شده اند،در قرآن مجید هم اشارات عدیده وجود دارد.(سوره ۸۸ آیه های ۱۷ الی ۲۲ )
با تشکر فراوان از شما عزیزان زحمتکش ا.بیشتر از هر زمان وجود خدا را احساس مى کنم .
ممنون از جواب دوست گرامی iliashid
دوست محترم – سوفی . از ( هستی خدا را در وجودت حل کن ) سئوال نموده اید .
حقیر این طور این موضوع را درک کرده ام صحت و سقمش هم نمیدانم ولی از روی آثار باین نتیجه رسیده ام میفرماید ( خدائی هست -آخرتی هست و حساب و کتابی ) حال حضرت شیخ میفرماید هستی (وجود) خدا را در خودت حل کن . راه کارش هم می دهد از تلقین شروع کن ؛ از تلقین بعمل میرسی و از عمل بتجربه – تجربه هم اطمینان می آورد . حالا وقتی اطمینان پیدا کردی که خدا و معاد و حساب و کتابی هست سعی می کنی اصول الهی صحیح را مبنا قرار داده و طبق آن عمل کنی . در طب روح میفرماید در زمینه پرورش فکر انسان باید در پی یافتن مقام هدایت حاضر باشد مقامی که قادر است اصول حقیقی الهی را به او بیاموزد
با سلام
از همگی شما برای راهنمایی ها و تجربیاتتون ممنونم. خیلی استفاده بردم. خیلی بهم کمک کرد.
به نظرم میاد که تحلیل بردن هستی خدا در وجود خود ، از طریق صفات اوست که سعی کنم در خودم پرورش بدهم که این امری تدریجی است ونیاز به تداوم، مقاومت و تکرار و از همه مهمتر انرژی و یاری خدا داره. باید خودم را برای توفیق در این کار در معرض نور الهی قرار بدهم و شرایطی فراهم کنم که توانایی بهره گیری از این نور در من ایجاد شه.
با تشکر از کامنتهای مفید شما
ممنون از متیس عزیز
با سلام > از کتاب مبانی معنویت فطری
ص ۵۳: چه بسا مشخصات کسی را ، ساعت ها باذکر جرئیات ، برای ما تشریح کنند اما تا خودما اورا نبینیم ، چیزی جز یک تصور خیالی از او در ذهن نخواهیم داشت و هرگز چیزی جایگزین شناخت او نخواهد شد . شناخت خداوندنیز بر همین منوال است.
ص ۴۲: هرکه بخواهد قوه شناخت خالق را در خود رشد و پرورش دهد باید در خانه اورا بکوبد . در این حال خداوند خودرا موظف می داند که در را بر او بگشاید و دست به سوی او دراز کند. وظیفه مانیز گرفتن این دست است.
ص۴۳: در واقع ، هیچکس از خدا حقیقتا” غافل نیست ، چون هیچکس از ندای وجدان غافل نیست.
با سلام،
در کتاب ملک جان نعمتی ص ۱۴۶:
من ایمانم را این طور قرار داده ام که خدا هست و اینقدر نشانه از او در وجود خودم دیده ام …
باید پایه را روی هستی او گذاشت و مثبت بود تا به یقین رسید.
باید آن قدر روی هستی خدا ثابت بایستی و مجسم کنی که هست، تا کم کم در وجودت او را پیدا کنی و بعد…لذت ها میبری.
توجه، تلقین، مبارزه با نفس و به خدا پناه بردن، همه ی این ها کمک میکند.
ممنون
فرموده اند:
یک بزرگی وقتی با بچه ای صحبت میکند خم میشود…..خداوند
یعنی آن ذات بشر برای تربیت و راهنمائی در بزرگواری که به مقام بعد از ذات مطلق قرار دارد میتابد تا برای مخلوق نقطه تمرکز باشد یعنی در حیطه احساسات بشر و مخلوق
قرار گیرد و او خود میداند با ذات چکند…. همه شکر کنیم
که در این زمان استثنائی استثنائی استثنائی این سعادت را بما و مخلوق این زمان اعطا فرموده باشد که توفیق استفاده را هم عطا فرماید… الله و اعلم
سلام واقعا از میتس بلاگ تشکر وقدردانی میکنم
باسلام برای توجه بیستر سعی کنیم قدرت خدارا در نظر بگیریم و پوچی خودمان ممنونم
Thank you so much metisblog.
با سلام و تشکر بسیار از چاپ این مقاله اموزنده
و هم چنین نظرات دوستان
دوست عزیز ۶۲۴ شاید در اون زمان کسی نتونست جواب سوال زیبای شمارو بده
ولی خدا رو شکر جواب سوالتون در کتاب راهنمای عملی نوشته پرفسور بهرام الهی داده شد
،،یکتای ملموس،،
با سلام و تشکر دوست عزیز ۶۲۴ منم داشتم به این موضوع فکر میکردم که خدا را شکر الان جواب شما داده شد یکتای ملموس