فروتنی۴ – فروتنی توانایی است

9 فوریه, 2013
 
نوشته: ایزابل نجار


هنگامی خود را قلباً سبک احساس می‌کنیم که صادقانه بی‌کفایتی خود را پذیرفته باشیم.
(ویلیام جیمز، اصول روانشناسی)



چرا فروتن باشیم؟

اگر فروتنی را به معنای مقاومت در برابر غرور در نظر بگیریم، غلبه بر آن مستلزم کوشش است و مثل هر کوششی، باید از علت آن آگاه باشیم. به طور کلی، اگر توهمات ایگو را تا زمانی که معقول به نظر می‌رسد، جزیی از طبیعت اولیه‌مان محسوب کنیم، چرا باید برای از میان برداشتن آن – حتی اگر چنین کاری امکان پذیر باشد- تلاش کنیم؟

در اینجا به دو دلیل اشاره می‌کنیم که می‌توانند برای انجام این کار به ما انگیزه بدهند:

اولین دلیل، در رابطه با اخلاق است که می‌توان آن را «عشق به حقیقت» نامید. همانطور که طبیعتاً از جایگاه حقیقی‌مان در دنیا ناآگاهیم، همانطور هم وقتی از واهی بودن چیزی آگاه باشیم، طبیعتاً سعی می‌کنیم از آن پرهیز کنیم. هیچ‌کس نمی‌تواند خود را راضی کند که آگاهانه در اشتباه زندگی کند و تلاشی برای خارج شدن از آن نکند. ما طبیعتاً در جستجوی حقیقت هستیم، حتی اگر این حقیقت برای ایگویمان ناخوشایند باشد. از آنجایی‌که غرور از دروغ و وهمیات ریشه می‌گیرد، وظیفۀ اخلاقی ماست که بکوشیم تا متواضع‌تر باشیم، و خود را از وهم و دروغ رها کنیم و به آنچه که واقعیت‌مان است، نزدیک‌تر شویم.

دومین دلیل در رابطه با روان مان است. اگر درست فکر کنیم می‌بینیم که غالب رنج‌های روانی ناشی از غرور است. غرور باعث می‌شود، تصویری از خود بسازیم که مطابق با واقعیت نیست و بنابراین دائمأ تحت چالش‌های واقعیت قرار می‌گیریم. زندگی به طور مداوم به نحوی دردناک به ما گوشزد می‌کند که ما نه مرکز جهانیم و نه در رأس آن قرار گرفته‌ایم. و ما هم به طور خستگی ناپذیر، در جستجوی تدبیری برای انکار این واقعیت هستیم. ایگوی ما مثل قایق بسیار بزرگی است که از هر طرف آب وارد آن می‌شود، و ما انرژی زیادی صرف می‌کنیم تا از ورود آب جلوگیری کنیم و به هر ترتیبی شده توهماتمان را حفظ کنیم. ویژگی‌های صفاتی زیر مثال‌هایی هستند که به ما نشان می‌دهند در عمل این چیزها چگونه اتفاق می‌افتد:

متقلب: وقتی ایگو با پیامی ناخوشایند مواجه می‌شود، پیام را نادیده می‌گیرد و حامل پیام را محکوم یا سرزنش می‌کند. مثلاً اگر کسی از او انتقاد کند، در صدد یافتن دلایلی است تا با ارائۀ آن، اعتبار انتقاد کننده را زیر سؤال ببرد. («چون از من خوشش نمی‌آید این حرف‌ها را زده است…»). وقتی با مشکلی روبرو می‌شود یا در کاری شکست می‌خورد، به جای اینکه رفتار خود را بررسی کند، با روشی سیستماتیک تقصیر را به گردن دیگری می‌اندازد.

حسود: موفقیت یا شادی دیگری را تهدیدی برای ایگوی خود تلقی می‌کند و از این موضوع رنج می‌برد و گاهی به مرحله‌ای می‌رسد که برای از بین بردن مشکل خود سعی می‌کند به دیگران ضربه بزند.. («من مرکز و رأس جهانم ولی دیگران جای مرا گرفته‌اند»).

پز دهنده: او نگرانی ناشی از ضربه‌ای که به ایگویش وارد شده را با ایجاد تصویری ساختگی از خود و به نمایش گذاشتن آن جبران می‌کند. برای فراموش کردن واقعیتی که برایش ناخوشایند است، سعی می‌کند، در مقابل دیگران واقعیتی ساختگی از خود نشان دهد. («من واقعاً مرکز جهان هستم، چون همه مرا تحسین می‌کنند»).

خجالتی: او برای حفظ توهمش از این ترفند استفاده می‌کند که خود را کنار بکشد و تا جایی که ممکن است سعی ‌کند از واقعیت دوری کند. او در ترس فلج کننده‌ای زندگی می‌کند و از ترس بیدار کردن واقعیت دردناک، حرکتی انجام نمی دهد.

خود را ناچیز شمردن…:
او طبیعت واهی ایگو را می‌بیند و از ناچیز بودن خود آگاه است. وقتی متوجه می‌شود که در رأس نیست، فکر می‌کند در قعر است و از این واقعیت احساس ناراحتی می‌کند چرا که قلباً فکر می‌کند که شایستگی مقامی بالاتر دارد. بنابراین، توهم همچنان باقی است و او را رها نمی‌کند.

البته مثال‌های بسیار دیگری هم هست که می‌توانیم با هم در قسمت نظرات خوانندگان کاملشان کنیم. هدف از ارائه‌ی مثال‌های بالا، نشان دادن نقش مستقیم غرور در ضعف‌های اخلاق و رنج‌های روانی ماست. نشانه‌های غرور در نمونه‌های بالا به وضوح مشاهده می‌شود: غرور منجر به قضاوت اشتباه دربارۀ خود و دیگران می‌شود.


تمرین فروتنی – چند راهنمایی

فروتنی نقطه مقابل غرور است که به ما امکان می‌دهد با واقعیت همسو شویم و به تحریکات بیهودۀ ایگو پایان دهیم و به ثبات برسیم. وقتی فروتن هستم می‌دانم که تقریباً هیچم ولی این تقریباً هیچ بودن واقع بینانه است. بدین ترتیب برخلاف آنچه که ممکن است تصور کنیم، فروتنی، توانایی است و منشأ اعتماد به نفس و انرژی است.

چگونه این صفت را در خود پرورش دهیم؟ در اینجا فقط به چند مورد اشاره می‌شود.

کار عملی ۱: اولین قدم این است که تشخیص دهم که در توهم هستم. انکار را کنار بگذارم و به یاد بیاورم- ولو به طور انتزاعی- که جایگاه واقعی‌ام در این جهان کجاست. این تلقین منجر به پرورش فکر می‌شود و ما را برای کار روی صفت فروتنی آماده می‌کند: من نه بهترین ، نه زیباترین ، نه باهوش ترین نه با فرهنگ ترین ، نه موفق‌ترین، نه محبوب‌ترین فرد هستم، من دچار اشتباه می‌شوم، اشتباهاتم هم زیاد هستند ولی مهم این است که از آنها بیاموزم و پیشرفت کنم؛ سعی در نشان دادن توانایی‌هایم در تمام امور ضروری نیست و حاصلی هم ندارد. اگر دیگری موقعیت بهتری دارد، نباید از او بدم بیاید یا آن را بی‌عدالتی بدانم. بلکه باید برای او خوشحال باشم و در مورد خودم هم همه‌ی تلاش لازم را بکنم تا پیشرفت کنم. من صفات مثبت و توانایی‌هایی هم دارم ، ولی باید بدانم منشأ این صفات مثبت از کجاست؟ بنابراین، نباید به خاطر داشتن آن صفات برای خود شخصیت قائل شوم در حالیکه ممکن است آنها را به لحظه‌ای از دست بدهم.

کار عملی ۲: نشانه‌های تحقیر یا قضاوت درباره دیگران را در خود بیابم و با اینگونه افکار مبارزه کنم. با خود بگویم من که حتی از خودم هم شناخت صحیحی ندارم، چگونه می‌توانم دیگران را قضاوت کنم؟ لازم است که اشتباهات گذشته‌ام را به یاد بیاورم البته نه به منظور تنبیه خودم بلکه برای اینکه از وضعیتم آگاه باشم: من که خودم دچار اشتباهات زیادی هستم ، چطور می‌توانم دیگران را تحقیر کنم؟ دکتر بهرام الهی می‌گوید:« شخص مغرور به ارزش واقعی خود آگاه نیست؛ برای صفات خود ارزشی برتر از آنچه هست قائل می‌شود و صفات نیک دیگران را ارزشی پایین‌تر می‌گذارد.» (راه کمال)

کار عملی ۳: ساکت شویم. آنجایی که می‌خوا هیم پز دهیم، برتری خود را نشان دهیم، به دیگران درس بدهیم و نشان دهیم که حق با ماست، سکوت کنیم.

کار عملی ۴: انتقادها را بپذیریم. معمولاً وقتی از ما انتقاد می‌شود، احساس می‌کنیم که مورد حمله واقع شده‌ایم و فوراً به دنبال تدبیری برای دفاع یا فرار هستیم. قبل از اینکه درباره آن مشکل فکر کنیم در صدد توجیه خود هستیم؛ سعی می‌کنیم با بی‌اعتبار کردن انتقاد کننده، اثر حرف‌هایش را خنثی کنیم. (از روی حسادتش این را گفت؛ تمام مشکلات را نمی بیند، نمی‌داند موضوع تا چه حد پیچیده است.)؛ با تمرکز کردن روی جزئیات، اصل مطلب را فراموش می‌کنیم (لحن حرف زدنش خوب نبود، چرا جلوی همه از من انتقاد کرد، رفتارش بی‌ادبانه بود.)؛ احساس شکست یا افسردگی نیز نوعی فرار از واقعیت است ( به جای اینکه ببینم چرا از من انتقاد شده،‌ فکرم را روی ناراحتی ناشی از انتقاد متمرکز می‌کنم.)

عکس‌العمل فرد متواضع در رویارویی با انتقاد کاملاً متفاوت است: او ناراحتی خود را کنترل می‌کند و گوش می‌دهد تا ببیند آیا انتقاد بر حق است یا نه و در هر صورت از آن درس اخلاقی می‌گیرد.

کارعملی ۵: فقط بپذیریم. خود را با تمام کمبودها و ناکفایتی‌هایمان بپذیریم و این به طور عجیبی باعث یک احساس خوش آزادی می‌شود. ایگوی متوهم، کاملاً تهی است. وقتی با فروتنی موقعیت خود را پذیرفتیم، ما از آن احساس خالی بودن رها می‌شویم، و در عوض به آن احساس نادر و با ارزش سرشار بودن می‌رسیم.

کار عملی ۶: پیشرفت و ایجاد کردن روحیه‌ای فاتح. چرا که فروتنی، به معنی کنار کشیدن یا منفعل بودن نیست. («من هیچی نیستم، نقطه‌ای در جهان، پس چه فایده‌ای دارد که کاری بکنم …») برعکس، فروتنی انسان را به فعالیت و حرکت به سوی رشد و پیشرفت سوق می‌دهد.



برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr