فروتنی ۳ ـ تشخیص غرور در خود
تشخیص غرور هم مانند خصوصیات دیگری که در ما حضور دارند و وجودمان را مورد حمله قرار میدهند کار دشواری است. البته با توجه به بعضی علایم میتوان آن را در خود تشخیص داد. این علایم در اشخاص مختلف به صورتهای کم و بیش متفاوت بروز میکند ولی هیچکس عاری از آن نیست. کافی است در خود فرو رویم تا بتوانیم تمایلات شدیدی را در خود تشخیص دهیم که بنا بر شرایط به صورتهای مختلف گاه پنهان و گاه مبهم بروز میکنند.
خودبینی
یکی از خصوصیات خودبینی یا خود را مهم دیدن این است که در این حالت اهمیتی بیش از حد برای خود قائل میشویم. از لحاظ تئوری میدانم که من یکی از هفت میلیارد انسان روی کرۀ زمین هستم که خود کرۀ بسیار کوچکی در کل کائنات است. ولی در عمل، رفتار و احساسم به گونهای است که گویی مرکز عالم هستم و همه چیز در اطراف من دور می زند. چند مثال از زندگی روزمره نمایانگر این طرز تفکر است.
مثال ۱: وارد سالن کنفرانس میشوم. به محض اینکه در را باز میکنم صدای قهقهۀ دو نفر به گوشم میرسد. از بین بینهایت علتی که منجر به این همزمانی شده، کدامیک به ذهنم میآید؟ حتی اگر اعتماد به نفس کامل هم داشته باشم باز هم این فکر لحظهای به ذهنم میآید که آنها به من میخندند. اگر روان سالمی داشته باشم فوراً منطقیتر فکر میکنم و با خود میگویم :«دلیلی ندارد که به تو بخندند» با این حال گرایش طبیعی من این است که همه کس و همه چیز را چه موافق وچه مخالف به خودم ارتباط دهم.
مثال ۲: برای هر کسی در زندگی این تجربۀ ناخوشایند پیش آمده که به دلیلی جلوی دیگران کار مضحکی انجام دهد. حال بیاییم و این احساس خجالت را با احساس خود در آن لحظهای که میشنویم در کشوری دور افتاده زلزلۀ وحشتناکی آمده، مقایسه کنیم. زلزلهای که در آن هزاران نفر جان خود را از دست داده یا در شرایط دشوار در انتظار رسیدن کمک و بیرون آمدن از زیر آوار هستند ولی کمکی هم دریافت نمیکنند. اگر صادقانه فکر کنیم کدامیک از این دو حالت دردناکتر است؟
البته این حالت کاملاً طبیعی است و برای حفاظت از خود لازم است. با این حال بررسی آن به ما امکان میدهد تا از علاقۀ شدیدی که به خود داریم و تأثیر آن در ایجاد نگرشی نادرست نسبت به اطرافمان آگاه شویم.
خود برتربینی
موضوع جالبی که غالباً در زندگی روزمره به چشم میخورد این است که وقتی کسی دربارۀ خودش میگوید: «من هیچم!» از این حرف ناراحت و دلخور نمیشود در حالی که اگر فرد دیگری به او بگوید: «تو هیچ هستی!». این حرف باعث ناراحتی و دلخوریاش میشود.
تئوتیم همیشه با طنز به آبا لئونیدس پیر فکر میکند به خصوص به این تکیه کلامش که میگفت : «من کودن و نادان و ناچیز و گناهکارم» و با لبخند دلسوزانهای خود را سرزنش میکرد. ولی تنها چیزی که آبا لئونیدس بههیچوجه دوست نداشت این بود که دیگران اشکالاتش را به او گوشزد کنند و اشتباه یا غفلتش را به او تذکر دهند تا حدی که از شدت عصبانیت گوشهایش سرخ میشد. او ادعا میکرد که میخواهد خودش به تنهایی روی فروتنی کار کند.۱
چرا در مقابل انتقادات دیگران چنین عکس العمل شدیدی نشان میدهیم، در حالی که خودمان اولین کسی هستیم که از خودمان انتقاد میکنیم و حتی اشکالاتمان را جلوی دیگران به زبان میآوریم. پس، آنچه باعث ناراحتیمان میشود محتوای انتقاد نیست، ( ولو محتوای آن تأثیر مهمی هم داشته باشد) بلکه شنیدن آن از زبان دیگران است که برایمان ناراحت کننده است.
وقتی کسی از ما انتقاد میکند رنجیده میشویم زیرا شخصیت ما را پایین میآورد و حس خود برتربینی ما را که پایه ارتباطمان با دنیاست را به چالش میکشد. ما نه تنها احساس میکنیم که مرکز دنیا هستیم، بلکه خود را در اوج آن میبینیم و همین سبب میشود از نظرات و انتقادات دیگران برنجیم یا احساس کنیم که در اجتماع شکست خوردهایم.
البته منظور این نیست که همه مبتلا به خود پسندی هستیم. مسلماً در عمل موضوع پیچیده تر از این است. مثلاً نمیتوانیم منکر این شویم که گاهی افرادی را تحسین میکنیم که از جایگاهی بالاتر از ما برخوردارند، ولی وقتی درست نگاه می کنیم متوجه میشویم که ایگوی ما شگرد زیرکانهای به کار می برد تا چنین موقعیت هایی را به آسانی بپذیریم.
افراد مورد تحسین ما چه از لحاظ فیزیکی چه از لحاظ جایگاهشان در اجتماع، غالباً با ما فاصله زیادی دارند، از این رو ایگوی ما در معرض مقایسه با آنها قرار نمیگیرد. مثلاً افراد مشهور یا کسانی که از لحاظ سن، میزان تجربه، یا موقعیت اجتماعی با ما متفاوتاند. حتی قبول برتری کسی که زمینۀ حرفهای متفاوتی دارد و رقابتی با او نداریم کار سختی نیست. اگر با موسیقی آشنایی نداشته باشم، به راحتی میتوانم کسی که در این زمینه مهارت زیادی دارد را تحسین کنم. ولی اگر در یک ارکستر ویولون بنوازم، قبول توانایی و برتری ویولونیست دیگر برایم آسان نیست.
مثال دیگر اینکه نزدیکانم را نیز میتوانم تحسین کنم به شرط اینکه موفقیتشان باعث درخشش من هم بشود و ایگویم را خوشحال کند. اگر یکی از دوستان دوران کودکیام ناگهان فرد معروفی بشود، به دو نحو میتوانم عکسالعمل نشان دهم یا حسادت کنم و از او فاصله بگیرم یا او را تحسین کنم و به ایگویم این امکان را بدهم که با در نظر گرفتن اینکه من از نزدیکان فرد معروفی هستم به شهرت او افتخار کنم. درست است که خود او در رتبهای به مراتب بالاتر از من قرار میگیرد ولی در قیاس با دیگران من به سبب این آشنایی در مقام بالاتری قرار دارم. البته ممکن هم هست که فقط او را صادقانه دوست داشته باشم. ولی به طور کلی طبیعتاً این طور نیست و در پیش گرفتن چنین رفتاری مستلزم دروننگری و تلاش در کنترل ایگو است.
به نظر من خودخواهی و خود برتر بینی برجستهترین مشخصات غرور هستند، دو تمایل پنهان که اثراتشان را در غالب اعمال و افکارمان مشاهده میکنیم. توصیف این حالات بسیار دشوار است چون با آنکه همیشه در ما حاضرند ولی واضح نیستند. به طوری که اگر یکی از بروزات آن را تشخیص دهیم، بروزات دیگر با ظاهری متفاوت و اغراقآمیز نمایان میشود که برایمان قابل تشخیص نیست. ما همیشه به خود میگوییم هیچکس جز افراد ابله و خودبین، خود را مرکز عالم نمیبیند. اما اعمال و احساسات مختلفی که در وجود ما جای گرفتهاند حاکی از ریشه گرفتن این تمایلات در هر یک از ماست.
با توجه به آنچه گفته شد، میبینیم که غرور در وجود ما نیرویی دائمی و فعال است که هدف آن تقویت ایگو است. در مقابل آن، فروتنی نیرویی است که به ما امکان میدهد در مقابل فشارهای غرور مقاومت کنیم و دیدمان را نسبت به واقعیت خود و جایگاه واقعیمان در این دنیا باز میکند.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
*************************************************************
۱- برگرفته از کتاب تئوتیم، خاطرات زندگی در دیر مسیحی نوشته برادر روحانی دنیس هوبرت، پاریس، ناشر کارتالا، ۱۹۹۸
نقل قول از کریستف آندره «تمرین عزت نفس»، پاریس، اودیل ژاکوب، ۲۰۰۰، ص ۴۲۰ـ ۴۲۱
با تشکر از متیس عزیز، این مقاله چه به موقغ در اولین روزهای سال نو بود.
متاسفانه من هم بههیچوجه دوست ندارم که دیگران اشکالاتم را به من گوشزد کنند و اشتباه یا غفلتم را به من تذکر دهند و به شدت عصبانی میشوم. و ادعا میکنم که انسان فروتنی هستم و باز هم متاسفانه این خصیصه را در فرزندان خودم هم به شدت می بینم و مرتب از خداوند بزرگ در جهت کمک برای رفع ای نقص کمک می خواهم.
با سپاس از متیس عزیز و همکاران محترمش،
این مطالب و مقالات مثل اینست که کسی نسبت به ما لطف داشته باشد و هروقت که به ما می رسد، به ما کمکی برساند و آینهء وجودمان را پاک کند تا خود را بهتر ببینیم و از اشکالاتمان با خبر شویم. آنجا که ما را نمی شناسند، به راحتی معایب خود را عنوان می کنیم (نمونهء آن همین سایت متیس است که خود را با نام نا شناس و گمنام و غیره معرفی می کنیم) ولی در حضور آنهایی که ما را می شناسند، خود را از بهترینهای زمانه احساس می کنیم. حتی اگر لازم باشد، نمرهء نقاشی خودمان با نمرهء ریاضی دیگران مقایسه کرده، خود را بزرگتر از آنها می بینیم.
باسلام به متیس عزیز و همه همکاران
دیگر بار باید از شما تشکر کنم که هرازگاهی با مطلب جدید و آموزنده من و ما را در راه مبارزه با نفس اماره یاری می دهید ، که با علم و آگاهی بیشتر با ترفندهای نفس آشنا بشیم و بهتر بتوانیم این ترفند ها را خنثی کنیم که شاید تجربه ای جدید به دست آوریم .
این مطلب منو به یاد فرمایش بزرگی انداخت که عنوان کرده بود :
غرور همانند کوه است ، تا زمانی که به کوه تکیه داری ، بزرگی کوه را نمی بینی ، اما وقتی از کوه فاصله می گیری ، پی به عظمتش خواهی برد
دقیقا همین است ، وقتی به خودمان تلقین می کنیم که غرور نداریم ، از درک قوّۀ مخرب غرور عاجزیم ، ولی با اندکی مبارزه با خود و ابراز فروتنی خواهیم دید که با چه نیروی مخرب و وحشتناکی روبرو هستیم و در زمانهای مختلف چه ضرباتی میتوانیم از این نیروی خطرناک ولی به موقع مفید ، بخوریم .
مـا می توانیم برای مبارزه با غرور از کار کوچک ( ولی مشکل ) شروع کنیم ، به این معنی که ، بیائیم هرروز بدی های خود را با خوبیهای دیگران مقایسه کنیم و سعی کنیم با تمرین مداوم این عمل را به مبارزه روزانه تبدیل و با تقویت فروتنی بتوانیم اندکی از غرور خود بکاهیم . تداوم این عمل می تواند از ما شخصی متواضع و فروتن بسازد .
با سلام و تشکر از متیس عزیز مثل همیشه در حیرتم و واقعا” کم کم متوجه وجوه بسیار زیاد خودشناسی میشوم من همیشه نگاهم به مقوله غرور طور دیگری بود والان با خواندن این مطلب پی به ریشه اصلی غرور بردم در خودم، انشالله خدا کمک کند و من همت. خیلی ممنون
با تشکر فراوان از متیس عزیز.لطفا اگر دوستان تجربه یا راهکار عملی در پرورش صفت فروتنی دارند بنویسند تا انشالله مطلب را بهتر متوجه شوم و بتوانم عمل کنم.ممنونم
با سلام و تشکر خدمت مسؤلان سایت وهمگى دوستان
خواندن هریک از این مقالات به شناخت بیشتر از خودم بسیار کمکم کرده بطورى که تفکر در مورد خودم را کلاً عوض کردمچون قبلاً بعنوان یک انسان خوب کلى به خودم افتخار مى کردم ولى با خواندن هر مقاله ى شما بسیارى از عیوب خودم را کشف مى کنم وبه هیچ بودن خودم مى رسم
در حال حاضر با تمرین فکر وذکر وخواندن این مقلات متوجه شده ام حتى خدمت به خلق را با ایگو انجام مى دادم وغرور وخود بینى خودم در انها کاملاً نمایان است
امروز جمله ى حضرت شىیخ را با گوشت وپوستم حس مى کنم که فرمودند : عمر بشر کوتاه نیست وقت بشر موقت است
از روشنگریهاىتان در مورد خودم ممنونم
با سلام و تشگراز مقاله زیباى شما
متاسفانه این احساس غرور رو در دیگران میدیدم ولى بقول شما هروقت از کسى
ناراحت میشدم ازش دورى میگردم گه بهـش حسادت نکنم البته حالا فهمیدم که
این إز غرور من بوده ولى ازطرفى جلوى حسادتم رو دراون لحظه میگرفت
حالا کدام راه بهـتر است ؟
ولى بعد ازخواندن این مطلب چرخى تو میدان ادراکم زدم ویادمواقعى افتادم که
وارد مجلسى شدم وچه احساسى داشتم اونو حس میکردم ولى نمى دانستم که
اسمش غرور .. مرسى
ممنون از این متن روشنگرانه.
غرور با بروزات متفاوتش دائما در فکرمان جولان می دهد و به واسطه آن یک حجاب روانی در مقابل روح ایجاد میکند؛ علت آن است که وقتی به غرورمان خدشه وارد می شود برای جبران این کم بود یعنی عدم جلب تحسین و توجه دیگران، نفس در صدد انتقام بر می آید و…. اگر آن ذره الهی را در هر انسانی ببینیم و به اثر خدا در تمام موجودات توجه کنیم همه را از خدا می بینیم نه از عوامل جسم-محیط مان، به این ترتیب توجه مان به درونمان معطوف می شود و به علت اصلی آن بروزات پی می بریم. متاسفانه پیشرفت غرور آنقدر سریع و خطرناک است که حتی می تواند به جایی برسد که در مقابل خدا هم کوتاه نیاید، همچون عزازیل و فرعون.
با سلام
درس فوق العاده مهم و واجبی است . من به نوبه خود به شنیدن آن خیلی احتیاج داشتم . لطفا در موردش اگر کسی میداند و تجربه کرده است کار عملی یعنی نحوه چگونگی مبارزه با این احساسات کاذب را بیان نماید . قبلا از همگی سپاسگزارم.
با تشکر فراوان از ترجمه و انتشار این مقاله،
بعد از خواندن متن فوق متوجه شدم که خود خواهی و خود برتربینی ریشه عمیقی در اکثر تصمیم گیری ها ی من داشته و دارد.از تعریف از خود و موفقیت های بدست آورده، اشتیاق به مورد توجه بودن، افتخار طلبی، اشتیاق برای برترین و بهترین بودن که از نشانه های بارز غرور است گرفته تا نمونه هایی مانند مثال های اشاره شده در مقاله فوق که احتیاج به نگاه مو شکافانه دارد، همگی از جمله افکار و نیاتی است که در طی روز با آنها در گیر هستم. متوجه شدم، تلاش من برای این که همه اطرافیان مرا دوست داشته باشند و ناراحتی از این که کسی با من رفتار سرد داشته باشد و یا رفتاری که انتظار دارم را از اطرافیان نبینم از حس خود خواهی من نشات می گیرد. به این ترتیب با نگاهی اجمالی، خودم را احاطه شده دراعمال، افکار و نیات خودخواهانه ای دیدم که اگر نگویم تا الان از وجود آن ها بی اطلاع بودم، حداقل توجه چندانی به آنها نداشتم.
در مورد مبارزه با خودخواهی ناگهان یاد،مصاحبه با پروفسور بهرام الهی درباره نوعدوستی، که در همین سایت مطالعه کرده بودم، افتادم دو باره آن را مطالعه کردم:
((بشر طبیعتاً خودخواه است، ولی در عین حال حس نوعدوستی که تمایلی اخلاقی است، نیز در او وجود دارد.
منشأ تمایلات اخلاقی سوپر اید است که ما را به سمت نیکی سوق میدهد، مثلاً ما را وامیدارد که نسبت به دیگران نیکخواه باشیم و برایشان مفید واقع شویم. بعضی این تمایل را در خود پرورش میدهند و برعکس بعضی آن را پس میزنند یا آن را در خود خاموش میکنند)).
بنابر این، یکی از راه های مبارزه با خود خواهی پرورش حس نوع دوستی در خود است.
با سلام و تشکر فراوان
خیلی مطالب این درس برایم ملموس بود یه جاهایی درست واقعیت من بود ولی یه جاهایی دیگه از اینکه انقدر واضح منو به خودم میشناسونن خندم میگرفت ،مثلا اون پاراگرافی که گفته شد بود البته منظور این نیست که همه مبتلا به خود پسندی هستیم. مسلماً در عمل موضوع پیچیده تر از این است. مثلاً نمیتوانیم منکر این شویم که گاهی افرادی را تحسین میکنیم که از جایگاهی بالاتر از ما برخوردارند، ولی وقتی درست نگاه می کنیم متوجه میشویم که ایگوی ما شگرد زیرکانهای به کار می برد تا چنین موقعیت هایی را به آسانی بپذیریم.افراد مورد تحسین ما چه از لحاظ فیزیکی چه از لحاظ جایگاهشان در اجتماع، غالباً با ما فاصله زیادی دارند، از این رو ایگوی ما در معرض مقایسه با آنها قرار نمیگیرد.متوجه شدم یه جاهایی هم که دارم به اصطلاح فروتنی میکنم باز هم حقه نفسم هست که از این در وارد شده واقعا از دست این نفس فقط و فقط باید پناه به خدا برد
وقتی کسی از ما انتقاد میکند رنجیده میشویم زیرا شخصیت ما را پایین میآورد و حس خود برتربینی ما را که پایه ارطباتمان با دنیاست را به چالش میکشد. ما نه تنها احساس میکنیم که مرکز دنیا هستیم، بلکه خود را در اوج آن میبینیم و همین سبب میشود از نظرات و انتقادات دیگران برنجیم یا احساس کنیم که در اجتماع شکست خوردهایم.چیز دیگری که موقع انتقاد از من بروز میکند ،بلافاصله این فکر منفی است که ، لجم میگیره که طرف خودش چقدر اشتباه داره یا اقلا در این زمینه. حالا داره منو نصیحت میکنه و چون دارم روی این موضوع کار میکنم و مجبورم که سکوت کنم(البته موفق هم نمیشوم)یه حس ناخوشایندی تمام وجودم رو میگیره
که الان فهمیدم که چون ایگو شخصیتش به چالش کشیده شده.ولی اینو درک کردم که اگر همیشه با “دید”تخریبی و بد به انتقاد نگاه نکنم حتما از اون جریان من درس مخصوص خودم رو میگیرم در واقع اگر خدا نخواهد مگر کسی میتواند از من انتقاد کند؟؟ پس خدا خواسته که از این طریق چیزی رو به من بفهمونه باید روی این نقطه ضعفم بیشتر کار کنم و به انتقاد با چشم یه کادو که از طرف خدا برایم فرستاده شده نگاه کنم.دید معنوی داشتن باعث میشود که برخوردمان بیشتر از عقل سلیممان دستور بگیره نه زود جبهه بگیریم و با خدا و اطرافیانمون قهر کنیم.
یه حس ناخوشایندی به من دست میده که اگر با تلقین به خودم سعی در برطرف کردنش نکنم از درون منو میکشه.اما واقعا به این موضوع اعتقاد پیدا کردم که همیشه به انتقاد به “دید” بد و تخریبی نگاه نکنیم به “دید” یه کادو از طرف خدا نگاه کنیم .اگر دیدمون رو معنوی کنیم بتدریج حتما حتما توی اون چندین درس و نکته پیدا میکنیم. چون اینو فهمیدم که اگر خدا نخواهد مگر طرف مقابل من میتواند اینچنین انتقادی از من بکند؟؟فقط موضوع مهم اینه که ما همیشه با کمک انرزی فرا علی اماده باشیم و یادمون باشه که این خداست که دارد با من حرف میزنداما با زبان اطرافیانمون .بیاد داشتن این “ایتم”باعث میشود که برخوردی مطابق با عقل سلیممان داشته باشیم
با سلام
دقیقا چند ساعت قبل از خواندن این مقاله با خودم داشتم فکرمیکردم خدایا چقدرنقاضعف دروجودم هست که هنوزخودم خبر ندارم ویا شاید حتی انها را نقاط قوت خودم بدانم دردرون با خودم کلنجارمیرفتم که برای پیداکردنشان چکارباید بکنم وقتی مقاله را خواندم انگار انرژی لازم را گرفتم وابزار مناسب را خدادراختیارم قرار دادحداقل میدانم که ازکجا وچطورباید شروع کنم اما یک سوال
چطور باید شگردهای زیرکانه ایگو را بشناسیم؟؟
ایاانجام کارها فقط برای انجام وظیفه ورضایت خدا(البته تا حد توان)کافی است؟؟؟
موضوع جالبی که غالباً در زندگی روزمره به چشم میخورد این است که وقتی کسی دربارۀ خودش میگوید: «من هیچم!» از این حرف ناراحت و دلخور نمیشود در حالی که اگر فرد دیگری به او بگوید: «تو هیچ هستی!». این حرف باعث ناراحتی و دلخوریاش میشود.
…….وقتی کسی از ما انتقاد میکند رنجیده میشویم زیرا شخصیت ما را پایین میآورد و حس خود برتربینی ما را که پایه اتباطمان با دنیاست را به چالش میکشد. ما نه تنها احساس میکنیم که مرکز دنیا هستیم، بلکه خود را در اوج آن میبینیم و همین سبب میشود از نظرات و انتقادات دیگران برنجیم یا احساس کنیم که در اجتماع شکست خوردهایم.
مثلا من وقتی از من انتقاد میکنند فکر میکنم تو زندگی شانس نداشتم و شکست خوردم
با سلام و تشکر،
چرا در مقابل انتقادات دیگران چنین عکس العمل شدیدی نشان میدهیم.
به فردی آنچه در توانم بود خدمت بزرگی به نظر خودم کردم. و آن فرد با من رفتاری بسیار غیره اخلاقی داشت.
و من از این رفتار بسیار رنجیده شدم.
حالا که مدتی گذشته، میفهمم که ریشه این رنجیدگی انتظاره نفسه من بوده. تشکر تمجید.
در صورتی که اگه افکارم و رفتارم و انگیزه ام رضایت خدا میبود. اونطور به قولی خرد نمیشدم. زیرا رفتارم اخلاقی بود بدون پاداش تمجید و تشکر دیگران از من.
با سلام به متیس عزیز
میخواستم در درجه اول سئوال کنم ایا در این درس منظور از ایگو بروزات نفس اماره است یا طبق گفتار ص ۴۶ راه کمال ایگو یعنی خاستکاه شعور عقل تفکر قوه تشخیص و تمیز اراده خلاقیت و دیگر مشاعر انسان است .چون ما باید مثل یک دانشجوی طب روح باشیم میخواستم بدانم در این درس غرض از ایگو چیست ؟زیرا ظاهرا با مفهوم درس مغایر است شاید هم منظور اید میباشد ممنون میشوم جوابم را بدهید .
درس خیلی جالبی من یکی از ان کسانی هستم ‘که فکر می کردم انتقاد باید باشد و به خودم اجازه می دادم که راحت از دیکران انتقاد کنم. و خودم هم انتقاد را قبول میکنم
اما امروز با خواندنه این مقاله جالب متوجه این موضوع که این نفس اماره به این طریق هم ادم را فریب می دهد .
فهمیدم خیلی بیشتر از ان که فکر می کردم غرور دارم.
ولی میدانم بدون کمک این عزیز ( یکنا ‘توانا) قدمی نمی توانم برد ارم .
با تشکر از این مطلب زیبا و مفید.
با سلام و تشکر از این مقاله مهم
درباره مبارزه جایی استاد الهی می فرمایند اگر در جمعی یا جایی می بینی حرفی بزنی دیگران تشویقت می کنند آن حرف را نزن و جلوی خودت را بگیر.
روشی دیگر اعتراف به اشتباه و به گردن گرفتن تقصیر است بدون شریک کردن دیگران و به کار بردن کلمه «من» نه «ما»، «من اشتباه کردم ببخشید»
مورد بعدی اگر چیزی را بلد نیستم صراحتا بگویم بلد نیستم و توجیه نکنم و توضیح بی مورد ندهم
با سلام و تشکر از مقالاتی که در اختیارمان قرار میدهید, سوالی که برایم مطرح شده: ارتباط نفس اماره و اید و ایگو در بروز تمایلات منفی (غرور, خودخواهی ….) جیست؟
با سلام خدمت دوستان ومتیس عزیز
خیلی ممنون مقاله ی بسیار پر مفهوم و زیبایی بود
یکی از بارزترین نقاط ضعف بنده هم غرور هست به طوری که اگر از یکی از دوستانم کمترین کم توجهی یا بی محلی بنا به هر دلایلی ببینم فورا عکس العمل نشان می دهم و من بیشتر به او کم محلی میکنم و حتی شاید به جایی برسد که بی هیچ دلیل منطقی قطع رابطه کنم با مطالعه ی این مقاله متوجه شدم که بیش از حد مغرور هستم و باید هرچه زودتر به امید خدا دست به کار شوم.
سلام
متاسفانه اکثرا دوست داریم که دیگران از ما تعریف کنند و در ذهنمان هیچ آمادگی برای شنیدن انتقاد به وجود نیاورده ایم . تداوم این مسئله در ذهنمان موجب می شود شنیدن ضعف های اخلاقی که داریم عذاب آور شود . اگر بتوانیم ذهن خود را آماده شنیدن نقاط ضعف مان بکنیم و به خیریت این کار بیشتر فکر کنیم ، کم کم آماده می شویم که بیشتر از کمک دیگران استفاده کنیم و این مسئله به طور اتومکاتیک روی غرورمان تاثیر می گذارد .
البته این کار برای من خیلی سخت است ولی تصمیم گرفته ام که سعی و تلاش بکنم و امیدوارم که خدا کمکم کند .
یا سلام
مقالات متیس بلاگ خیلی به من کمک کرده و درست زمانی که مشکلی برایم پیش می اید در ایمیلم میبینم که مقاله ای از متیس بلاگ دارم و بینهایت ممنونم . لطفا راه کارهای عملی برای پرورش فروتنی بدهید . ایا وقتی غرورمان له میشود در ان زمان اگر سکوت کنیم و عکس العملی نشان ندهیم باعث تقویت فروتنی است لطفا فروتنی را بیشنر باز کنید . با تشکر
با سلام
شیدا عزیز منم مثل شما مدتی بود که در مورد کارکرد ایگو گیج شده بودم .خوشبختانه مطلبی که راجع به گردش در من اگاه عمقی در سایت گذاشته شده بود دوباره دوباره مطالعه کردم و موضوع بیشتر برایم جا افتاد ببخشید منو، پیشنهاد میکنم شما هم اگر این کارو بکنید مطلب بخوبی برایتان باز میشود اگر بعد از مطالعه هنوز نامفهوم بود از دوستان کمک خواهیم گرفت با تشکر
مرز عزت نفس با غرور را جطور تشخیص دهیم که تا در عین فروتنی تو سری خور محسوب نشویم؟
چند مورد ازغرور و خود خواهی که در خود کشف کرده ام
همیشه چند دقیقه دیرتر از دیگران ازاطاقم بیرون میرفتم و کارت ساعت پایان کارم را هیچ زمان همراه دیگر کارکنان وارد ماشین نمی کردم.فکر میکردم وقتی از پله ها سرازیر می شوم همه مرا نگاه می کنند.تا اینکه فهمیدم این در خیال من است .هیچ کسی و حال و حوصله اینکار را نداشت و اصلا و ابدا وجود من برای کسی مهم نبود.۱۶ سال در آنجا کار میکردم خیلی دیر این را فهمیدم.بعد ها فهمیدم در مهمانی ها هم دچار همین خیالات می شده ام.تفاوت و فرق زیادی در ذهن در مورد لباس پوشیدن و آراستن خانه و چیدن سفره با دیگران حس می کردم وناخوداگاه همیشه در قید و بند حفظ این تفاوت بودم.
اگر کسی بامن در موردی مشورت می کرد و خلاف پیشنهادم عمل میکرد خیلی به من بر می خورد.
گاهی فکر می کردم که عزیز کرده خدا هستم و این رابطه خاص مرا با خدا کمتر کسی دارد بعد ها فهمیدم چه دلها و چه عشق ها و چه خلوصی دیگران با خدا دارند .آنها کجا و ما کجا…….
بنابراین، غرور از جهالت ناشی میشود و ریشه در کمبود شناخت از خود دارد و باعث میشود تصویری نادرست از خود را در ذهن بسازیم که به آن ایگوی تصوری میگوییم. این فرد مغرور هر یک از ماییم. زیرا غروری که دربارۀ آن صحبت میکنیم منظور خصوصیتی روانی نیست که فقط در بعضی از ما وجود دارد و برخی دیگر درگیر آن نیستند (مثلاً به همان صورتی که بعضی ها عصبانی یا تنبلاند و بعضی دیگر آرام یا سختکارند…) این را نباید با خودخواهی و تکبر اشتباه کرد. زیرا اینها بروزات بیرونی و واضح حالتی درونیاند که غالباً پنهان هستند. غروری که درباره آن صحبت میکنیم شامل تمام خصوصیات روانی ماست و چنان ما را در خود جذب کرده که از آن آگاه نیستیم. این غرور با هستی ما همماهیت است و غالباً در ارتباط نزدیک با احساس وجودی است که در هر یک از ما وجود دارد.
این احساس شامل تمام افراد میشود از جمله افراد مهربان، خجالتی، رازدار یا حتی کسانی که اعتماد به نفس ندارند و خود را دست کم میگیرند.فروتنی ۲ اکتبر ۲۰۱۲ متیس بلاگ
در جواب دوستان عزیز شیدا و م ف در مورد ایگو و نفس اماره باید بگم ایگو خواستگاه عقل و شعور هست ولی هم نفس میتونه تمایلاتش رو دیکته کنه هم روح. در واقع محل بروزات خواسته های دوگانه وجود هر انسانی هست. در واقع ایگو عقل بشری ماست و باید تحت تدبیر عقل سلیم قرار بگیره. حالا هرچقدر نیروی عقل سلیم بیشتر باشه ایگو رو تحت حاکمیت خودش قرار میده. نفس هم بیکار نمی شینه و دستورات و دلایل خودش رو از طریق ایگو بروز میده به همین دلیله که میگن ایگو ناراحت میشه در مقاله بالا هم همیشه از لفظ بروزات استفاده شده. در مورد سوال م ف باید عرض کنم اید درواقع شامل نفس کارگر و غرایض حیوانی است که باعث کنترل و رشد فیزیکی انسان میشن. ایگو هم که دوست عزیز شیدا در موردش توضیح دادند. و نفس اماره هم عدم تعادل کارکردی صفات در وجود ماست. در صورتی که شخص انسان نتونه اید و نفس اماره وجودش رو تحت کنترل ایگوی مدبر(عقل سلیم) قرار بده انسان به یک پستاندار از رده پستانداران عالی قرار می گیره. ولی اگه عقل سلیم کنترل اونها رو بدست بگیره انسان به اشرف مخلوقات تبدیل میشه. ( کلیه گفته های مذکور تنها تفکرات و برداشتهای اینجانب با عقل ناقص و درک کوتاه خود است بنابراین خواهش میکنم اگه در جایی اشتباهی هست دوستان عنایت فرموده بنده رو اصلاح فرمایند.)
من از اشخاصی بودم که اگه کسی از من انتقاد می کرد خیلی ناراحت میشدم و فکر میکردم هیچ اشتباه و مشکلی ندارم و کسی حق نداره از من انتقاد کنه. ولی پس از شنیدن موضوع سمفونی الهی و راهنمایی دوستان فهمیدم که این انتقادها جنبه یادآوری و گوشزد نقاط ضعف ما رو دارند و اگه انسان واقعاً با خودش صادق باشه و به دنبال سیر کمال و پرورش عقل سلیمش باشه اونوقت میفهمه که هر انتقادی چقدر میتونه به انسان در اصلاحش کمک کنه.
با تشکر از متیس، وقتی مطلب نوشته شده را میخوندم متوجه شدم که متاسفانه من هیچ غروری ندارم و شاید این یک عیب بزرگ باشد، پس چرا من خودم را از دیگران بهتر نمیدونم، فکر میکنم که من کاملا در جهت دیگر این بحث جا میگیرم، و شاید یک نفر باید به من بیاموزد که کمی غرور داشته باشم شاید خیلی خوب نیست که آدم همش اظهار فروتنی کنه، خیلی مواقع دیدم که آدمها فکر میکنند من احمق و نادان هستم، در شرایطی که من فقط میخواستم انسانها را در برخوردشون راحت بذارم، و این موجب شده که خیلی از دوستان احترام من رو به حساب نادانی گذاشتند، من میبایست یاد بگیرم که همیشه نسبت به خودم احترام داشته باشم تا دیگران هم به من احترام بگذارند. اگر راهی به نظرتون میرسه بگید، چطور میتونم حد را نگه دارم؟
با سلام
من جزء ان دسته افراد ساکت و خجالتی هستم که أصلا اهل بحث و جدل نیستند و همیشه سعی در رعایت حال دیکران را دارند و اعتماد به نفس بالایی هم ندارم، أصلا فکر نمیکردم ادم مغروری باشم تنها موردی که مرا بسیار عصبانی میکرد بی احترامی نسبت به خودم یا یکی از أعضاء خانواده أم بود که موجب میشد عکس العمل شدید نشان بدههم و از کوره بدر بروم فکر میکردم کاملا حق با من است
با این درس متوجه خودبینی و غرور در خود شدم که جه زود بهم برمیخورد و سر کوجکترین مسئله ای رفت و امدم را با دیکران قطع میکنم اکر بحث و جدل نمیکنم برای این بوده که یا نمیخواستم با مخالفت کردن محبت دیکران را از دست بدهم یا از ترس شکست در مباحثه ترجیح دادم سکوت کنم و در مواردی که مسئله أی ناراحتم میکند بدون توضیحی فقط بی محلی میکنم
با سلام و قدردانی از متیس عزیز که لحظه به لحظه خیر میرساند همچنین دوستان عزیز که دانسته ها و تجربیاتشان را بی منت و برای رضای او در اختیار ما محتاجان میگذارند..
گفتار ۶۲۹ آثارالحق جلد ۱ چاپ ۵:
… قدم اول خودشناسی، مبارزه با خودخواهی و خود بینی است. انسان تا خودخواهی و خود بینی را در خود از بین نبرد نمی تواند خدا را بشناسد.
خود خواه، یعنی جز خود چیزی نخواهد، همه چیز را برای خود بخواهد و به فکر دیگران نباشد.
خود بین، مغرور و متکبر است، معایب خود را نمی بیند. وقتی عیب خود را ندید آن عیب مثل سرطان، روحش را مریض می کند. اما وقتی خود بین نبود چیز های بد را می شناسد و از خود دور می کند و چیزهای خوب را هم می شناسد پیشه خود می کند. آن وقت این چیزها جمع
می شوند، دست به دست هم می دهند و او را به خداشناسی می رسانند.
نظر شماره ۱۰ خیلی کاربردی است. واقعا راه اصلی مبارزه با غرور نوع دوستی است. تجربه کرده ام که از بروز غرور نمی توانم جلوگیری کنم چون به وفور در وجودم است. مهم این است که بعد از بروز آن را به سرعت متوقف کنم. مثلا کسی ازم انتقاد می کند، ناراحت می شوم، دست خودم نیست، مغرور هستم و از انتقاد ناراحت می شوم. اما بعد از ناراحت شدن مختار هستم که در مقابل انتقاد کننده جبهه بگیرم، در موردش فکر منفی کنم و پشت سرش صحبت کنم، یا اینکه آن انتقاد را پیامی از طرف خدا بدانم، علت آن را پیدا کنم و به جای فکر منفی هر لحظه از خودم بپرسم برای خاطر خدا چه کمکی به دیگران می توانم بکنم. تمرکز لحظه به لحظه روی نوع دوستی کمک می کند از غرور کمی فاصله بگیرم.
با سلام و تشکر بی نهایت فراوان
دوستان عزیزهمان گونه که شیدای عزیزگفته اند تعریف ایگو که تا به حال در ذهن من بوده طبق کتاب راه کمال این بوده که ایگو از ابزار روح ملکوتی است اما حالا در این مقاله یا همان طور که در مقاله من عمقی گفته شده ایگو دیگر مربوط به روح ملکوتی نیست لطفا برایم توضیح دهید که کجا این مفهوم عوض شده است ؟ با تشکر فراوان
با سلام
با تشکر از دست اندرکاران سایت، جرقه ای در وجودم زده شد و فهمیدم که حسادتم به برخی از افراد که موقعیت ظاهری بالاتری نسبت به من کسب کرده اند،ناشی از غرور در من است.
با سلام
از این مقاله بسیار ممنونم. مشکل بسیار بزرگ من غرور ه به طوری که حتی خودم هم متوجهش شدم. بارها سعی به مبارزه باهاش داشتم ولی این صفت اونقدر خوب خودش رو پنهان میکنه که ازش غافل میشم. این مطلب که بی توجهی دیگران و یا ناراحتی من از اشتباهاتم در مقابل بقیه، از غرور م ناشی میشه خیلی توجه من رو به خودش جلب کرده. اصلا به این دقت نکرده بودم که شخصی برداشت کردن مطالب ناشی از غروره . با توجه به اینکه غرور به طور ذاتی در من هست، مبارزه با اون راهی طولانی خواهد بود و باید صبور و مقاوم باشم و بی توقع ادامه بدم.
تشکر متیس عزیز و دوستان برای همه تجربه ها و توضیحات، دقیقا مطلب بموقعی بود و درونم را کاملا تجزیه و تحلیل کرد.
کامنت ۱۶ و ۱۹: ایگو یا “من آگاه سطحی” جایگاه عقل و شعور و… دقیقا درست است. ما می تونیم با عمل به اصول صحیح الهی “که کنفرانس آقای دکتر الهی هم همین بود” ایگو خود را پرورش دهیم، یعنی اصول را از بایگانی بیرون بکشیم و به عمل آوریم.
به طور کلی نفس شامل دو قوه است، یکی خلقتی است بنام”اید” ( نفس کارگر) و دیگری نفس اماره. اگر ما با اعمال، افکار، نیات، و … اید (نفس کارگر) را در کنترل روح ملکوتی قرار دهیم ایگو یا “من آگاه سطحی” پرورش پیدا می کند و خودشو به عقل سلیم نزدیک می کند. و برعکس اگر کاری کنیم که غرایظ حیوانی و امیال نفسانی و … ایگو( من آگاه سطحی) رو تحت کنترل خود در بیارد اینجا ما خودمان با دست خودمان و با اراده خودمان “نفس اماره” رو ایجاد کرده ایم. انشاا… تفاوت ها و یا ارتباطها رو تونسته باشم برسونم.
و اما یه تجربه برای غرور: منم در حد خودم همیشه تلاش می کنم آنچه که هستم باشم نه بیخودی برای خودم ارزش و مقام و … که فاقد آنها هستم قائل باشم، البته سعی و تلاش می کنم که اونها رو بدست بیارم، اینو در تمام مراحل زندگیم می گنجانم و تقریبا به بچه هایم انتقال داده ام که همیشه واقع بین باشن و بی خودی برای خودشون خیال بافی نکنن. مرسی .
سلام به همه دوستان و متیس عزیز من هنوز با اطمینان بر سر حرف خود هستم که در این مقاله باید هرکجا که کلمه ایگو) استفاده شده باید از کلمه (اید )استفاده شود زیرا خودم هرچقدر با( مفهوم درست ایگو) که در کتابهای اقای دکتر بکار رفته مقاله را میخوانم اصلا جور در نمی اید اما عبارت (اید) و مفهومش را که در متن میگذارم متن برایم قابل قبول تر میشود از دوستان هم تقاضا دارم هرطور ممکن است این مسئله بسیار مهم را پشت گوش نیندازیم چون( بدعت گذاری غلط) در مسائل معنوی بسیار عواقب وخیمی دارد و همینطور غلط رفتن به جلو در پرورش فکر صحیح ما اختلال ایجاد میکند چه بسا خیلی از داده های غلطی که در( طول تاریخ) بدست مارسیده از همین اشکالات به ظاهر کوچک باشد با تشکر
سلام
تجربه شخصی خودم را برای مبارزه با غرور بیان میکنم
با مطالعه کتب تعلیمات استاد الهی از ابعاد مختلف و مهم بودن مقوله غرور که به کرات گوشزد شده بنده هم در طی این سالها به این تجربه عملی رسیده م که بهترین راهکار وکوتاهترین راه
مقابله با غرور به خصوص فروتن شدن( مهربانی) است .
زیرا محبت کردن و مهربانی و مخلوفات خدا را بی ریا دوست داشتن حالا به شکلی که مقدور هر کسی است ( قاتل غرور) است حتی فرموده اند محبت محبت محبت کنید ممکن است برای بعضی ها سئوال پیش بیاید که دیگران از ما سوءاستفاده میکنند انهم مقوله اش جداست که هرکس چگونه خودرا مصون کند اما محبت کردن یا خدمت به خلق بی بازگفت یا انجام قاعده طلایی یا از خودگذشتگی یارحم کردن به موجودات ضعیف یا دل رحمی یا شفقت یا همدردی یا خیرخواهی باتوجه به توان صادقانه ای که داریم حالا مالی و مادی یا معنوی یعنی (محبت)یعنی(مهربانی) در مبارزه با غرور معجزه میکند خودم همیشه با این صلاح البته با حد رعایت اعتدال ودر حد توانم و اینکه مواظب بودم سرم کلاه نرود بینهایت به فروتنی ام کمک شده بازهم تاکید میکنم باید محبت کردن بسیار ظریف اجرا شود که در چاله جدیدی نیافتیم
تکتم عزیز توضیحات شماره ۲۷ توسط جناب پناه ، نکات جالبی را در ارتباط با ایگو و تفاوت آن با اید بیان می کند . که با بررسی مو شکافانه آن می توانید به درک بهتری از کارکرد ایگو دست یابید.
به کامنت ١۶ و ١٩ و ٢٣ و ٢٧ و ٣۴ در رابطه با مفهوم لغت EGO
ریشه این لغت زبان ” نیو لاتین ” و از اواخر قرن ١٧ استفاده شده
ego در لغت نامه ها دارای معانی مختلفی از جمله : خود- عزت نفس – خود برتر بینی و غرور می بأشد .در اصطلاح علم روانکاوی یا Psychoanalysis و تئوری فروید شخصیت انسان شامل SUPEREGO , EGO , ID و EGO را خاستکاه عقل دانسته ونقشش را رسیدکی به تنش ها و منازعات ID و SUPEREGO ……
صفحه ۴٣ تا ۴٨ رآه کمال ضمن آرائه شخصیت انسان إز دید علم ” روانکاوی” ان را با شخصیت انسان بر اساس مفهوم “من تام” مقاییسه و تعریف جامعتری إز “EGO” آرائه میدهند. بنا بر این هر دو مطلب در معنی و کانتکس مربوطه صحیح میباشد.
در لینک زیر هم معانی EGO را میتوان دید.
http://www.thefreedictionary.com/ego
با سلام،
در کتاب راه کامل بخش خود شناسی ،صفحهٔ ۲۳۷ ،تعریف ایگو میشود و نکته یی هم که خیلی جالب است،اینکه میگوید:ایگو حاکم و سلطان بالقوه وجود است.اگر از خود ضعف نشان دهد و نتواند بر اید مسلط شود آن گاه اید حاکم مطلق العنان وجود انسان خواهد شد.
لطفا به کلمه بالقوه توجه شود.و اینکه ایگو از ساختارهای روح ملکوتی است به این معنی نیست که از ابتدا ملکوتی رفتار میکند بلکه در برخورد با نیروی منفی(اید) رشد میکند و از بالقوه بودن به بالفعل درمیاید.
با تشکر
به نام خدا
با سلام
تکتم گرامی کامنت ۳۴ ،شاید با مرور فصل ۵و ۸ کتاب راه کمال بتوان به این جمع بندی رسید :
ایگو،از ساختارهای روح ملکوتی (روح ملکوتی در ابتدای خلقتش با وجود استعداد رشد بسیار ،نابالغ و ناپخته است …ص ۴۵ )است ص۴۶،تحت تاثیر انگیزش های اید است ص۴۲ ،رشدش تدریجی است ص ۴۲ ،قابلیت تبدیل شدن به ایگو مدبر دارد ص ۴۸(در این قسمت از ایگوی مدبر نام برده شده است ) و تنها در صورت تبدیل شدن عقل اعلی به عقل رحمانی می تواند وظیفه اش را که مدیریت منازعات درونی است را انجام دهد ص ۵۷ (میزان تحول عقل اعلی به عقل رحمانی را می توان بر اساس شدت گرایش شخص به فضایل اخلاقی و الهی و همچنین بر حسب میزان تبدیل واحدهای صفاتی روح ملکوتی اش به فضایل الهی سنجید ص ۵۹)
حقیقتا بعضی از کامنتها بسیار زیبا و عالیست مرسی از عزیزانی که تجربه های زیبایشان را در اینجا مینگارند واقعا ازشان ممنونم
با تشکر از همه دوستان تحربه ای که من در غرور دارم بصورت خودخوری می باشد به این صورت که وقتی کار اشتباهی انجام می دهم بسیار ناراحت می شوم وخودخوری می کنم تا حدی که نمی توانم هیچ کار مثبت معنوی تا چند روز انجام بدهم تا اینکه بخودم می گویم تو کی هستی که توقع داری اشتباه نکنی اینجوری تا حدی ارام میشم ودر مواقعی که نفسم برعکس از راه بزرگ نمایی کارهای خوبم در من بروز می کند که تو این کار را کردی اون کار را کردی انوقت اشتباهات خود را بخودم یاد اوری می کنم تا با غرورم مبارزه کنم
به نظر من استفاده از کلمه ایگو در درس بسیار بجا و صحیح است همانطور که می دانید در کتاب راه کمال هم فرمودند که ایگو معادل من است ومی تواند تحت تأثیر نفس اماره قرار گیرد و حتی می تواند بر آن مسلط شود. با تشکر
من غرور رو تو خودم به این صورت دیدم که تو برخوردم با آدم ها قبلش یه چیزی تو من میگه خوب این آدم اون چیزایی رو که تو بلدی رو که بلد نیست در نتیجه این حس باعث میشه که من نتونم به رفتار خودم توجه کنم و حواسم به این باشه که به نحوی بخوام دائم دیگران رو نصیحت کنم که احساس میکنم این کاملاً از خودپسندی من ناشی میشه
چند نشانه از غرور :
وقتی تعریف و تمجید ما رو از خود بی خود میکنه.
وقتی بیشتر در غالب نصیحت کننده هستیم تا نصیحت شونده.
وقتی نظر میدهیم و پذیرفته نمی شود.
وقتی قبول اشتباه خیلی برامون سخته.
و وقتی رفتار عادی دیگران را توهین تلقی می کنیم.
خدمت کامنت ۳۸ شیدا:
قوای غریزی اید و نفس اماره، یا همان جنبه ی حیوانیت در انسان، که عمدا از طریق ایگو( من آگاه سطحی) بروز می کنند. به طور غریزی، همیشه ضد قوای ملکونی روان ( سوپرایگو)، یعنی جنبه ی انسانیت او عمل می کنند.
قوای ملکوتی سوپرایگو یا جنبه انسانیت روان عمدتا از طریف هادی درون (من آگاه عمفی) بروز می کنند. چون مدیریت هادی درون با عقل سلیم است بر عهده ی اوست که با کوشش و تکیه بر اراده قوی و انرژی فراعلی قوای غریزی اید را کنترل و نفس اماره را مهار کند.
پس نتیجه می گیریم که سخنگوی اید و نفس اماره عقل عادی “ایگو” است و سخنگوی سوپرایگو عقل سلیم توسط هادی درون صورت میگیرد.
لطفا کمی توجه کنیم که ایگو خاستگاه شعور، عقل، تفکر، قوه تشخیص و تمیز، اراده خلاقیت و دیگر مشاعر انسان است، اما فراموش نکنیم که ایگو می تواند تحت تاثیر امیال و نفسانیات حیوانی قرار گیرد و شعور منفی داشته باشد مثلا فریبکار باشدو … یا کسی ایگویش را در تجارت و یا علوم ظاهر پرورش داده و از معنویت بهره ای ندارد، و یا به عکس تحت تعلیم عقل سلیم قرار بگیره و همان چیزی باشد که شما اسم می برید. جهت دادن ایگو دست خود انسان است که شب تا صبح امیال نفسانی داشته باشد و یا با خدا راز و نیاز کند.
ما در اطرافمان هم می بینیم که اشخاصی هستند که ایگوی سالمی دارند و در اجتماع هم تحصیل کرده و یا حتی دانشمند هستند ولی فقط ایگوی سالمی دارند و در جهت عقل سلیم که سخنگوی سوپرایگو است تلاشی نکرده و شاید خدا را هم قبول ندارند.
پس تفاوت بین اید(نفس اماره) که تولید انرژی منفی قوای نفسانی را از طریق ایگو بروز می کند غریزی و خودبخودی است و تولید انرژی مثبت قوای روحانی یا سوپر ایگو از طریق هادی درون و با اراده و پرورش فکر صحیح باید انجام شود.
با سلام و تشکر،
منهم از آن دسته از افراد هستم که همیشه از نزدیکانم میخواهم که عیوب من را گوشزد کنند، بعد از خواندن این مقاله متوجه شدم که تقریبا همیشه وقتی که انتقادات را می شنوم ضمن اینکه ظاهرا تشکر می کنم لجم هم میگیرد ودر دلمم می گویم خودش هزار تا عیبت داره حالا به من انتقاد می کند. با خواندن این مقاله فهمیدم که همان فروتنی ظاهری من هم از غرور سرشارم است. منهم مثل آن دوست عزیز نمیدانم که چطور رفتار کنم که ضمن اینکه عزت نفس داشته باشم با غرورم هم مبارزه کنم. سالهاست که گرفتارش هستم.
با سلام به همه عزیزان
از کامنت ۴۷ برای نشانه های عملی غرور ممنون.به نظر م زمانیکه تظاهر به فروتنی میکنیم هم باز به نوعی از غرورمان است .زمانیکه نظر مثبت دیگران برایمان مهم است.اصلا فکر میکنم تمام این مبارزات با نفس باید درونی باشد .لازم نیست دائم از دیکران بخواهیم معایب ما را بگویند در عوض وقتی انتقادی شد تحمل شنیدنش را داشته باشیم یا انقدر اظهار معلومات نکنیم که دیگران جرات انتقاد کردن از ما را نداشته باشند.بعلاوه بنظرم نکشتن نفس یعنی قبول کنیم که بروز کند ولی ما به دنبالش نرویم.ما باید از انتقاد ناراحت شویم تا انگیزه لازم برای تغییر خود داشته باشیم.البته عقل سلیم انتقاد ها را هم میسنجد اگر اطراف ما کسی است که دائم گله مندست باید کمی روی انتقاد فکر کرد.
با سلام
شیدا جان .دوستان خیلی قشنگ توضیح دادن.من مثل اونها بلد نیستم ،ولی شما درست میگید ایگو تا جایی که ما فهمیدیم از ابزار مهم روح ملکوتی مان است اما این رو هم فهمیدیم که از بدو خلقتش خام وزلال هست تمام استعدادهای ذره الهی را داراست ولی بطور بالقوه،همانطور که روح بشریمان از اغاز خلقت کامل و قوام یافته هست ، ایگو همان میراث ژنتیکی ماست که در هر رفت و امد بیشتر و بهتر رشد میکند یا اینکه ممکن است پسرفت کند .اگر خوب رشد کند میتواند زمام امور ارگانیزم روحی روانی ما را در دست بگیرد اگر نه چطور از یه ایگویی که خوب تربیت نشده توقع داریم که تصمیمیاتش درست و بجا باشد؟ حال اگر این مفاهیم رو به بعد مادی تعمیم بدهیم ،فکر کنیم مدیر یک مدرسه رو ایگو فرض کنیم، این شخص در واقع ابزار اموزشی یک کشور هست برای همین اانتخاب شده تا یک سازمان و عده ای دانش اموز رو تحت کنترل خودش بگیره،در واقع بخاطر تحصیلاتی که دیده صلاح دیده شده که ریاست کنه، حال اگر ایشون از خودش کفایت و جربزه نشون نده و درست مدیریت نکنه چه اتفاقی ، چه هرج و مرجی در اون سیستم ایجاد میشه ؟ پس مدیر نتونسته که قانون گذار و مجری خوبی باشه ، از مدیریت فقط اسمش رودنبال خودش داره. ایگو هم همینطوره کارش رسیدگی به کشمکشهاو منازعاتی است که هر لحظه از طرف نفس و روح بهش وارد میشه حالا چقدر بتونه اتش این هرج و مرج رو در دست بگیره همش برمیگرده به تربیتی که در ارشیو ژنتیکیش بایگانی کرده . خداوند در کنار این عقل و شعور .. بهش اختیار داده ، از طفولیت با مواجه شدن با واقعیتهای زندگی های گوناگونش شکل میگیرد و در هر زندگی تحت تاثیر ایگوهای زندگیهای دیگرش هم قرار میگیرد . او با تربیتی که میشود میتواند انگیزش های اید یا نفس را نپذیرد یا اینکه انها را به تعویق بیندازد یا اینکه تحت تاثیر خواسته های اید قرار گیرد انوقت است که بجای او (ایگو) اید حاکم مطلق العنان وجود انسان میشود. ببخشید زیاد حرف زدم
با سلام مجدد
از اقای دکتر در طب روح سوال شده ص ۴۳ سوال شده،خودخواهی _ خود برتر بینی چیست؟ ج احساسی است که باعث میشود شخص حقوق و محسنات خود را بیش از انچه که هست تصور کند و خود را از دیگران شایسته تر بپندارد.اگر شخص محاسن دیگران را هم ببیند ،این قدر در ارزیابی خود اشتباه نمیکند و متوجه میشود که هر کس هر چه دارد،در حد استحقاقش دارد ،نه بیشتر و نه کمتر.
در کتاب دیگرشان مبانی معنویت فطری ص ۶۱ ازاقای دکتر الهی سوال شده : چطور میتوان دانست که خدا از ما راضی هست؟ می فرمایند: در ابتدا مشکل است با امکانات خود چنین امری را تشخیص دهیم . کوچکترین قدم در راه خدا، بنظرمان مهم جلوه میکندو انقدر دچار غرور میشویم که در قضاوتمان اثر میگذارد. اگر توفیق دیدار یک راهنمای تایید شده خدا را داشته باشیم ،خدا از طریق او به ما می فهماند از ما خشنود است یا خیر . بر حسب پیشرفت در راه کمال، بتدریج یاد میگیریم که چطور حیله های نفس اماره را ، از جمله غرور را ، خنثی کنیم و از قضاوتی صححیح تر و قابل اعتماد تر برخوردار شویم.
با عرض سلام و تشکر از متیس عزیز
ایده اصلی که من از آن برای مقابله با غرور استفاده می کنم این است که غرور بی جا باعث افزایش انتظارات اطرافیان می شود.این افزایش انتظار در ابتدا خوشایند می نماید ولی بالاخره از ماسکی که برای خود ساخته ایم خسته می شویم.این است که نهایتا ماسک را کنار می زنیم و باعث خجالتمان میشود.
با تشکر از متن زیبا که مرا متوجه غرور بی انتهایم کرد که همیشه هم فکر میکنم که اصلا مغرور نیستم ولی هر وقت کسی به عناوین مختلف از من انتقادی کرده حتما ناراحت شدم!
امیدوارم با شناخت از این عیب و با کمک حق بتوانم کمی فروتن باشم.
خیلی ممنون از این مقاله و تجربیات غرور که دوستان می گذارند و به شناخت خود کمک می کنند.
من هم تجربه ای که دارم این است که بعد از مهمانی یا رفت و آمد با کسانی که باهاشون رودربایستی دارم خیلی رفتارو گفتار خودم را چک می کنم و دائم خودم را سرزنش می کنم که فلان جا فلان حرف یا رفتارت صحیح نبود و کاملا بهم می ریزم. این در حالی است که متاسفانه عادت ندارم هر شب محاسبه و مراقبه انجام دهم و فقط بعد از مهمانی های رودربایستی دار این کار را می کنم!
دیگر اینکه می بینم که به علت غرور زیادم حاضر به پذیرش محبت یا سخاوت اطرافیانی که سعی می کنند این صفت را درخود پرورش دهند نیستم..
با تشکر از مقاله ودوستان:در موقع غرور باید بزرگترین نقطه ضعف خود را بیاد بیاوریم .غرور باعث می شود ما به نواقص خود پی نبریم تا بتوانیم آنرا رفع کنیم .غرور حسادت می اورد با صلاح محبت حساد ت و غرور را خنثی کنیم .اگر خود شناسی بدانیم می توانیم غرور را در وجود خود شناسائی وروی آن کار کنیم .باید به خود بیائیم تا اهمیت هر صفت بد را در خود درک کنیم با تلاش و کوشش وتوفیق از خودش بتوانیم با آن مبارزه کنیم .اگر کسی از ما انتغاد کرد باید در وجودمان جستجو کنیم اگر دروست با شد انرا رفع کنیم و خوشحال باشیم ا گر از ما انتقادی شد ناراحت نشدیم وقبول انتقاد کردیم وپذیرفتیم که راست میگوید توانسته ایم کمی با غرور مبارزه کنیم .در زمان غرور بایدفکر کنیم مگر من کی هستم وچی هستم یک بنده گناهکار خدااز خودم چیزی ندارم ثروت زیبائی وهر چیز دیگر همه رااو داده پس غرور برای چی .سعی کنیم فروتن با شیم با محبت ومهربانی با همه بر خورد کنیم.
عرض ادب و سلام خدمت متیس گرام وهمکاران بزرگوار .
متشکرم از ارسال مقاله و تجربیاتی که دوستان در اختیار
میگذارند .
با احترام
با عرض سلام ادب و احترام
بسیار سپاسگذارم از همه عزیزان در تهیه این مطالب
به نظر من بحث مهم مبارزه با نفس رو فراموش نکنیم، پناه ببریم به او و تا می تونیم عمل کنیم،عمل عمل، تلاش کنیم در حد توانمون ونتیجه رو بخدا بسپاریم،پرورش فکر صحیح ما رو می بره به سوی درست تلاش کردن و فهمیدن، احساسم بر اینه که الان فصل مبارزه با نفس امارست،
با سلام.
من هم تشکر میکنم از مقاله ای که نوشته اید. خیلی زیبا به گوشه ها و اتاقکهای وجودمان که از آن غافلیم نور می افکند و نشان می دهد که کجا را باید تمیز کرد که از آن غافل بوده ایم. این مقالات دنیایی ارزش دارند. متشکرم.
با سلام به متیس عزیزوخسته نباشید به کارکنان محترم
وقتی این مقاله را خواندم ودر موردش فکر کردم دیدم مطالبش چقدربرایم ملموس است هیچ
نکته ای در آن نیست که متوجه آن نشده باشم.
از آن جایی که می دا نستم منشا غرور جهل ونادانی است همیشه سعی می کردم از بروزاتش جلوگیری کنم که مبادا شخصی جاهل ونادان شناخته شوم.(پنهان کاری غرور)
این قسمت از مقاله(به نظر من خود خواهی وخود برتر بینی برجسته ترین مشخصات غرور هستند،دو تمایل پنهان که اثراتشان را در غالب اعمال و افکارمان مشاهده می کنیم.توصیف این حالات بسیار دشوار است چون با آن که همیشه در ما حاضرند ولی واضح نیستند) را کاملا درک می کنم.
هیچ کس به من وامثال من این حق را نداده که از (همسر،پدر،مادر،فرزند……….)امتیاز بالاتری برخورداریم ومی توانیم هر وقت خواستیم از آنها انتقاد کنیم،عیبجویی کنیم،ایراد بگیریم توقع بی جا داشته باشیم……..
ترفند نفس اماره است با بسته کادویی زیبا غرور را به ما اهداء کرده که سدی برای خود شناسی است.
طی [knطی چندین دهه زندگی مشترک مواردی بوده که گذشت کرده بودم اما به محض بروز اختلاف نظر به گذشته رجوع می کردم و تمامی گذشت هایم را سر همسرم منت می گذاشتم،انتقاد از او…….بعضی اوقات هم حمله های غرور را پس می زدم تا رفتاری خوب داشته باشم فکر می کردم مبارزه با نفس می کنم، اما بی نتیجه بود بعد از مدتی کوتاه دوباره نقطه ضعفم تکرار می شد.
بعد از چند بار خواندن مقاله ونظرات دوستان تصمیم گرفتم این بار کاری اساسی وبرخوردی جدی روی غرورم انجام دهم.
با رفتن به هادی درون وکمک از خدای زمان ،مانند همیشه راهنمایی شدم وخدا را شکر به نتیجه رسیدم.با مطالعه فهرست مقاله های متیس (مقاله سرکوب نفس بدون تفکر برای روح مضر است نوامبر۲۰۱۰متیس بلاگ) نظرم راجلب کرد با مطا لعه این مقاله نسخه درمان نقطه ضعفم را دریافت وعمیقا قبول کردم و برای مبارزه باید صفت گذشت وصبر را در خود پرورش دهم خدا را شکر چند روزی است روی فضیلت ها کار می کنم خدا را شکر با کمک او پیشر فتم خوب بوده.
در ضمن برای دوستانی که برای مبارزه با غرور جویای کارهای عملی می باشند پیشنهاد می کنم این مقاله را مطالعه بفرمایند. باتشکر
با سلام – چند گفتار از آثارالحق: عوارض تکبر و غرور
گ ۱۸۹۵: …. غرور است که انسان را گرفتار رنگ حق می کند
گ ۳۴۶: …. مغرور از اعمال خودمان نشویم. سعی کنید در هر حال از تکبر و غرور بگریزید. فرعون تکبر کرد و گمراه شد و وقتی آیات خدا را دید ایمان نیاورد.
گ ۸۶۲ / ۸۴۸ / ۸۳۶: شیطان نفس، وقتی نتوانست از راه هوی و هوس شما را گمراه کند، از راه کبر و غرور وارد می شود. مثلامی گوید ببین چه هستی و چه شده ای / منم که فلان عبادت را کردم، منم که فلان کف نفس را کردم / منم که شب و روز رو به خدا می روم.
با سلام – در مورد انتقاد پذیری:
مبحثی از متیس فروم تحت عنوان: چگونه می توان انتقاد پذیری را در خود تقویت کرد؟
که در آن دوستان نظرات و تجارب خود را داده اند
> آینه چون عیب تو بنمود راست – خود شکن، آینه شکستن خطاست
با سلام > برگرفته از متیس
سخنرانی دکتر بهرام الهی
خود برتر بینی معنوی:
بنابراین، خوب است که اصول را برایتان می گویم و اگر کنفرانس هایی تشکیل می دهید و اصول را به خاطر میسپارید، عالی است! ولی اگر به آنها عمل نکنید آنچه در خود پرورش می دهید، خودبرتربینی معنوی است. همه می دانید که خودبینی معنای منفی دارد شکلی از خودبینی معنوی که آن را خودبرتربینی معنوی نامیده ام فکر می کنید که می دانید، ولی چیزی نمی دانید. پس، با خودبرتربینی معنوی مبارزه کنیم. از بایگانی اصول در حافظه مان خودداری کنیم و سعی کنیم به آنها عمل کنیم.
سلام -به متیس عزیز ومتشکر إز زحمات شما .
با تشکر إز کامنت ۶١. که یاد أوری إز مبحث ( مقاله سرکوب نفس بدونه تفکر برای روح مضر است) را دوباره مطالعه
کردم خیلی کمک خوبی بود .البته قبلا مطالعه کرده بودم ولی متاًسفانه فراموش شده بود . در هر صورت مطالعه دوباره
أن ضرر ندا رد .بخصوص در رابطه با انتقاد. من إز خودم بعد إز اینکه مقاله را خواندم خیلی خجالت کشیدم که
اینقدر به خودم أجازه انتقاد کردن میدهم در صورتی که زیاد إز این کار خوشم نمی اید .ولی سعی میکنم إز أمروز
با این غرورم بی جا مبارزه کنم. ( در حد توانم و با کمک خداوند. یکتا. ) با تشکر.
باسلام وتشکرازهمه عزیزانم
زمانی درعین سادگی انچنان در غرور غوطه وربودم که تمام موفقیت های اجتماعی را به باد دادم زمانی که به نقطه
زیر صفر رسیدم یعنی احساس پوچی در صورتیکه فکرمیکردم من که سعی میکردم خوب باشم و رابطه ام با خدا هم خوب بود (نمازمیخواندم)پس چه شد؟ زمانی نگذشت با تعالیم استادالهی اشنا شدم وانچه راکه بایددرک میکردم اموختم
اینکه صفات خودبرتربینی و خودخواهی وغرورویرانگر اصلی
زندگی ام بود.حق را سپاس میگویم دستگیرام کردتاباقی عمر رابدون هیچگونه احساس حسرت یا … از تجارب استفاده کنم درجهت مبارزه با نفس اماره در جهت رضایت حق انشالله
همانطور که در کنفرانس هم عنوان شده بود ” وقتی ما درس میگیریم ولی عمل نمیکنیم و آنرا در ارشیو خودبایگانی میکنیم ؛ نوعی خودبرتربینی را در خودمان رشد میدهیم”
کسی که خودبرتربین است ؛ یعنی خود را بهتر از بقیه و بالاتر میبیند در نتیجه خود را دارای حق بیشتری میداند و در نتیجه خودخواه هم میشود. آدم خودبین یا خودبرتر بین در عمل با آنچه می گوید متفاوت است! مثلا در مورد حق گویی دادسخن میدهد! اما در زمان عمل ، اما هنگام عمل به حق و رعایت حق دیگران ، نه تنها درست عمل نمیکند و خود را محق میداند بلکه برای محق بودن خودش از اشاره به اصول معنوی هم استفاده میکند و خود را با ظاهری معنوی جلوه میدهد تا بتواند خود را دارای حق معرفی کند. این در حالیست که بسادگی از رفتار توام با تظاهرش همه پی به باطن کارش میبرند. همه میدانند /ادم متظاهر درپی چیست! این ها که نوشتم و برای شما شرح دادم گوشه ای از تجارب شخصی من است و امیدوارم با این درس ؛ توفیق پیداکنم تا با این نقطه ضعفم مبارزه کنم .
یکی ازبروزات غرور درقالب فروتنی مواقعی است که دیگران به هردلیلی ازما تعریف وتمجید میکنند ومادرواکنش به آن بیش ازحدشکسته نفسی میکنیم وظاهرا نظر مثبت طرف نسبت به خودمانرانفی میکنیم.چراکه درعمل این شکسته نفسی باعث تاکید آن شخص برنظرمثبتش وتکرارتعریف وتمجیدش ازمامی شود وبدین ترتیب احساس خوش آیندناشی ازغرورمان تشدید شده ودرمواقعی هم که افرادبیشتری ناظر این تعریف ها هستندوتاییدهم میکنند این حس شادی بخش وغرورآفرین به اوج خودمیرسد.وهمین لذت نفسانی مارابرای استقبال ازموقعیتهایی که امکان شکسته نفسی رافراهم است،تشویق میکند.البته برای فردیکه هنوزدرحال تمرینهای اولیه خدمت واحترام به سایرین است شایداین حالت خوب هم باشد ولی برای کسیکه تصمیم به مبارزه باخودبرتربینی وغرورداردجای تامل دارد.
ضمن سپاس ازبذل محبت سایت متیس ودوستانی که نظر میدهند می خواستم بپرسم چگونه درعمل می توانم دریچه انتقادازخودم را برای همه بازنگه دارم؟
کامنت ۶۹
آیادریچه انتقاد باید برای همه باز باشد یافقط کسانیکه
بدون قصدوقرض ورزی انتقاد میکنند باز نگاه داشت ؟
فکر میکنم باید نسبت به انتقادات بدون واکنش (سکوت کردن)
به آن موضوع فکر کنیم وبا خود صادق باشیم اگر در خود آن
نقطه ضعف را دیدیم ابتدا دردرون از او سپاس گذارباشیم زیرا
با شروع مبارزه توسط آن فرد یک گام به خدا نزدیک میشویم
و اگر توان انرا داشتیم (جهت تربیت نفس بادر نظر گرفتن
شرایط)از آن فردتشکر کنیم.
م ج عزیز:
باسلام وسپاس ازبذل محبت وارائه راهکارخوب تان،منظورم ازکلمه “همه” احتراز ازمفهوم مخالف آن بود.چون دراکثر موارد من به محض شنیدن یک انتقاد،درقدم اول شخصیت گوینده وموقعیت اجتماعی اوراارزیابی می کنم نه خودانتقادرا وبدین ترتیب دراکثر موارد بدلیل اینکه خودشخص دروناموردتاییدم نیست انتقادش راهم نشنیده میگیرم وهمین مسئله باعث شده که خیلی ازموقعیتهایی راکه می توانستم عیوب خودرابموقع تشخیص ودررفع آنهااقدام کنم ازدست داده ام.باامتنان مجدد
ممنونم- تابه حال تابه حال اینگونه به خودبینی و خود برتربینی در وجودم نگاه نکرده بودم-بسیار جالب بود
با سلام و خسته نباشىد فراوان
من مدتى نزدیک به ۷ماه با یکى از دوستانم که میخواست ىک شوخى ساده بکند قطع رابطه کردم وهرچه دنبال علت آن مىگشتم چیزى جز افکار منفى نسبت به او را در خود نمیدیدم و فقط میگفتم کار خدا بود که من با او دوست نباشم و خودم را توجیه میکردم تا الان که اىن مقاله را خواندم و متوجه شدم غرور من باعث این بود ازتون خیلی متشکرم
با سلام.جالب بود یاد امروز افتادم که چقدر خود بین بودم و احساس خوبی داشتم.تازه فهمیدم ایگو روقوی کردم.واقعا ممنون که یاداوری خوبی بود.متشکرم
باسلام.ممنون ازمقاله بسیارآموزنده.من به حدی دچاراین غرور هستم که باعث شده از عالم وادم انتظار داشت باشم وهمیشه نقاط ضعف دیگرانو با نقاط قوت خودم مقایسه میکنم و در مواردی که احساس میکنم توانایی دارم اگر کسی از من پیشی بگیرد ناراحت میشوم و…به امید یاری خدا در جهت مبارزه با غرور
غرور یک نوع عکس العمل احساسی است که با تند خوی و عصبانیت از ما در مقابل دیگری شکل میگیرد و باعث پشیمانی خواهد شد اگر به روی آن تعمق بکنیم .نقطه مقابل احساسی رفتار نمودن سنجیده شده عمل کردن است. که مارا وادار میکند در هر مورد به عقل خود مراجعه کنیم و تصمیم درست را بگیریم. کار عملی چون هر پیشرفتی در نتیجه سالها آزمایش و تحقیق و مقایسه بدست می آید. هر روز به نکاتی که باعث رنجشمان شده است فکر کنیم ،جواب مناسب یا عکس العمل صحیح را در آرامش خاطرتجزیه و تحلیل نمایم. فکراَ صحنه سازی کنیم و مثال یک کارگردان سناریو را طوری بنویسیم که در این موقعیت یک انسان خوب و با قدرت که نقش اول فیلم را داردچگونه با این ناملایمت برخورد می کند تا در زمانی دیگر بتوانیم منطقی با آن موارد برخورد کنیم.
متیس عزیز :با تشکر فراوان،حقیقت همینست که شما تحریر نمودید،در حقیقت شما آن آیینهْ بودید که ما چهرهْ خودرا دران مشاهده کردیم انسان چقدرخودراخوشبخت احساس میکندکه مضامین صفحه شمارامیخواند.به امیدمضامین دیکر تان.مولوی میکوید:—ظاهرسستی ماراتو مبین—درشکست نفس خویشمردانه ایم.
هر کس به ریسمان تو چنگ زند به لطف تو رستگار میشود , و
برداشت این حقیر از چنگ زدن به ریسمان الهی , عمل کردن به دستورات و راهکارهای توصیه شده از جانب مقام حق و حقیقت است جایی که با یک مورد عملی مواجه میگردیم و نمیدانیم چکونه عمل کنیم, همانند موردی که من تجربه اش کردم , و آن چنین بود: موردی واقعی برایم پیش آمده بود که به گوش خودشنیدم که راجع به من قضاوتی توام با تمسخر شده بود, و من مترصد این بودم که با یک گفتگوی تلفنی , طرف را به باد شماتت و اعتراض و انتقاد بگیرم , و در انجام ان هم جدی بودم و دائم آن دسته از افکار که هی به من میگفت چنین و چنان کن , این و آن را بگو و… از جلوی ذهنم رژه میرفت, خیلی بمن بر خورده بود و میبایست که از خودم دفاع میگردم و حق طرف را کف دستش میگذاشتم ( تا اینجا غرور من بود که بهش بر خورده بود و دنبال اعاده احترام و شان خود بود) ولی در پس این افکار یک ندای ضعیفی هم به من میگفت , توجه نکن,با متانت بگذر و بی تفاوت باش شاید تو خود مسبب این بوده ای که چنین بگویند دلیل را درخودت جستجو کن , ( ولی مگر میشنیدم حرفش را) .مصمم بودم که آن کار را انجام دهم.
(اگر نبودند این تعالیم که در مواقع حساس به دادمان برسد , واقعا” خسرالدنیا والاخره میشدیم ) , درست لحظات کوتاه نگذشته بود که موقع دعا و تمرین فکر و ذکر من بود , جایی که رسیدم به جمله ” و چنان نگهداریم نمایید مطلقا” در دنیا و عقبا از من راضی باشید و هر چیزهم که خلاف رضایتت است هرگز نگذارید به هیچ علت و سببی مرتکب یا راغب شوم یا با آن مواجه گردم ” فکری مثل جرقه از ذهنم گذشت , و آن اینکه عمل من مورد رضایت خدا نخواهد بود چون ممکن بود باعث شرمساری طرف مقابل میشدم , بنابر این از انجامش منصرف شدم , و جالبتر از همه این است تمامی آن افکار منفی که مثل یک خوره به فکر و ذهن و جانم افتاده بود به کثری از ثانیه از فکرو جانم محو شد چون ا به لطف “او” توانستم امواج فکرم را با امواج “او ” هماهنگ کنم و بسیار آرامش پیدا کرده بودم و راه خودم را پیداکردم که چه باید بکنم. این است مقام رب العالمین بودن او که مرا از شر غرورم نجات داد.
متیس عزیز سلام , به لطف خداوند و زحمات شما , تجربه ای راکه در بالا اورده ام , درست پس از مطالعه درس سوم غرور بود که برایم پیش امد و آن چیزی نبود جز صحنه سازی دستگاه الهی , من از شما بسیار بسیار سپاسگزارم به دلیل ارائه دادن این مقالات و سخنرانیهای ناب آقای دکتر بهرام الهی که رهنمود و چراغ راه زندگی ما شده اند و با دیدن و شنیدن و خواندن مطالب آمده در این سایت هر روز آگاه تر و پر انرژی تر میگردم.
با تشکر فراوان از متیس و توصیه های بسیار کاربردی دوستان محترم
تا جایی که من متوجه غرور صفت بسیار اب زیر کاهی است ، یعنی همیشه خود را زیر دلایل محکمه پسند و غالبا خوب قایم می کند ، به همین دلیل تشخیص و قبول ان خیلی سخت است .مثلا من اخیرا متوجه شدم بعد از خواندن یا شنیدن هر مطلب مفیدی انا در ذهنم دارم ان را به دیگران یاد می دهم ،ظاهر قضیه به نظر فایده رساندن به دیگران است ، اما وقتی ازخودم سوال کردم و عمیقا فکر کردم :چرا هرچیزی یاد می گیری ،اول در ذهنت می خواهی ان را به دیگران یاد دهی ؟ متوجه شدم از غرورم است زیرا به این ترتیب احساس مطرح ومهم بودن می کنم ،درصورتی که همیشه فکر می کردم خوب خوبه این مطلب را به فلانی بگویم تا او هم بداند . اخیرا سعی می کنم بعد از یادگیری هر مطلبی به خودم تلقین کنم اول خودت یاد بگیر چون خودت از همه وضعت خرابتره و نیاز شدید به ان داری ، اگر خودت یاد بگیری وعمل کنی،قطعا روی دیگران هم اثر مثبت می گذارد ومتناسب با شرایط ووضعیت خودشان از ان استفاده می برند ؛ البته منظورم این نیست که به دیگران چیزی یاد ندهیم ، ولی خوب است نیات کارهایی را که می خواهیم برای دیگران انجام دهیم بررسی کنیم ، منکه غالبا وقتی نیاتم را بررسی کردم پی به یک نفس گردن کلف غالبا غرور از انجام ان کار برای دیگران بردم.
با سلام . بسیار عالی مثل همیشه.
مثل آبی که در بیابان برای شخص ارزش مند است اگر با دقت نگاه کنیم این مطالب هم دقیقا همان حکم را ایفا میکند.البته اگر متوجه باشیم . اگر در خانه کس است یک حرف بس است .
با تشکر
از شما برای این مقاله پر محتوا سپاسگزارم. من با خواندن این مقاله متوجه شدم که چقدر خودبین و خود برتربین هستم. و اینکه چقدر این صفات من باعث رنجش اطرافیانم میشود.