هنر گوش دادن

4 نوامبر, 2012
 
نویسنده: سوفی لٌوسوار

هنر سخنوری وخوب سخن گفتن به تنهایی کافی نیست، بلکه اگر مایلیم از سخنان کسانی که می‌خواهند دانشی را به ما انتقال دهند، بهره‌مند شویم، باید هنر خوب گوش دادن را هم بیاموزیم. این خلاصه‌‌ای از تز پلوتارک۱دربارۀ «نحوۀ گوش دادن» است و کاملاً با گفتمان امروزه متفاوت است که گوش دادن را شرط اصلی در ایجاد ارتباط واقعی با دیگران می‌داند و آن را عملکردی ساکت محسوب می‌کند که می‌تواند ذهنیت دیگران را برای ما روشن کند تا بتوانیم نیازها، امیال و سرخوردگی‌های آنها را بشناسیم. چیزی که در این رسالۀ کوتاه مورد بررسی قرار گرفته، گوش دادن به عنوان «شرط لازم برای یادگیری است». به عبارت دیگر، منظور اینست که چگونه به آنانی که می‌دانند (یا تظاهر به دانستن می‌کنند) گوش دهیم تا آنچه را که برای پیشرفت ما در شناخت حقیقت لازم است، کسب کنیم.

پلوتارک در چند صفحه به وضوح موانع اصلی بر سر راه گوش دادنی مفید و راه‌های غلبه بر آنها را بررسی می‌کند. خواه این مانع، رقابت تؤام با حسادتی باشد که ما را به بی ‌توجهی به «سخنان برجستۀ » کسانی که به استعدادهایشان حسرت می‌خوریم وادار ‌کند یا توجه‌ اصلی‌مان بیشتر به ظاهر کلام جلب ‌شود تا به محتوای آن، یا تحسین کورکورانه سبب ‌‌شود که بدون تشخیص، هر آنچه گفته می‌شود را بپذیریم. پس مانع اصلی بر سر راه یادگرفتن از دیگران، ضعف‌های اخلاقی‌ خود ماست که ایدۀ اصلیِ این کار تحقیقی است. انتقال دانش و فضیلت صرفاً بر عهدۀ انتقال دهندۀ دانش(مربی) نیست، بلکه گیرنده نیز باید به همان نسبت وظایفش را انجام دهد. آموزش و به خصوص «آموزش فلسفی» شباهت زیادی با فرایند سیرکمال معنوی، به نحوی که استاد الهی آن را مطرح کرده دارد و نمی‌تواند بدون همکاریِ فعالِ یادگیرنده انجام شود.

این همکاری با کار کردن روی کیفیت گوش دادن خود شروع می‌شود و سپس با نحوۀ سؤال کردن از معلم ادامه می‌یابد زیرا گوش دادن صرفاً به معنی ساکت بودن شاگرد نیست. اگر سؤالات «در سطح» موضوع ِاصلی سخنرانی باشند، بسیار پسندیده‌اند. پلوتارک سؤالات بیهوده و بی‌ربط یا سوالاتی که با موضوع مرتبط‌اند ولی سخنران شناختی از آنها ندارد یا آنهایی که فقط برای نفی مطلب پرسیده می‌شوند را محکوم می‌کند. به هر حال، او به کسانی که روی کمال اخلاقی و معنوی خود کار می‌کنند، دربارۀ دو اشکال در نحوۀ گوش دادن هشدار می‌دهد: بی‌اعتنایی به انتقاد دیگران (و به خصوص «مربیان» خود) و جدی نگرفتن آن یا برعکس، حساسیت بیش از حد نشان دادن به انتقاد تا حدی که منجر به پشت کردن به کسانی شود که توصیه‌هایشان می‌توانست ما را در پیشرفت و شناخت بهتر خود کمک کند.

هریک از ما، در زمینه‌ای، به نوبۀ خود، گاه دانش آموز و گاه معلم بوده یا هنوز هستیم. بنابراین، به نفع خود ماست که به آنچه پلوتارک گفته با دقت توجه کنیم. او به ما یادآوری می‌کند که هر یک از ما در مقام معلم‌ باید به درستیِ سخنان‌مان توجه کنیم. سخنان ما دانسته یا ندانسته تأثیر می‌گذارند. آنها کم وبیش بر روح شخص گیرنده اثر دارند، و این خطر وجود دارد که آسیب برسانند، و ضمناً این امکان هم خوشبختانه وجود دارد که اثر خوبی بگذارند. « تعالیم مثبت برای نفوذ در قلب جوانان، هیچ راه ورودی جز عضو شنوایی ندارد». همچنین، این فیلسوف از ما می‌خواهد بهتر گوش دهیم تا نه تنها از آنهایی که حقیقت را می‌گویند، بلکه از آنهایی هم که نادرست می‌گویند بیاموزیم: «وقتی می‌‌بینیم دیگری خطایی می‌کند، این کلام افلاطون را با خود تکرار کنیم: «آیا من مثل او نیستم؟» بدین ترتیب، شاید متوجه شویم که، پرورش گوش دادنی دقیق به حقیقت، و همچنین خیراندیش بودن در برابر کمبودهایی که ممکن است در هر یک از ما نیز وجود داشته باشد، ضروری است.

برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr

*************************************************************

۱- پلوتارک‌ ( حدود ۴۶- ۱۲۷ میلادی)‌تاریخ‌نگار، زندگی نامه‌نویس و مقاله نویس یونان باستان.