سخنرانی پروفسور بهرام الهی، بخش چهارم: چند اصل بنیادین
استاد الهی تعلیمات خود را طب جدید روح مینامید: طبی سازگار با طبیعت حقیقی انسان و منطبق با قوانین علّی که زندگی معنوی و مادی او را نظم میدهد. او به معنویت فطری عمل میکرد و فرایند سیرکمال معنوی را مانند یک دورهی تحصیلی در نظر میگرفت.
در ماه مارس ۲۰۱۱، پروفسور بهرام الهی در کنفرانسی در سوربن، که بخشی از آن در اینجا خواهد آمد، به جنبههای مختلف تفکر استاد الهی میپردازد. او مثل همیشه با روشی ساده و صریح، چکیدهای از مفاهیم بنیادین این فلسفه را به طور منسجم شرح میدهد.
پروفسور الهی در این کنفرانس به این موضوع میپردازد که آیا داشتن ایمان و شناخت اصول بنیادینِ معنویت برای تضمین آینده معنوی فرد کافی است؟ او همچنین به معنای کلی زندگی انسان در کره خاک و ارتباط میان پیشرفت معنوی و تلاش فردی اشاره میکند.
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
مفهوم جدیدی از داشتن ایمان بود. ایمان با چه چیزهائی باید همراه باشد تا باعث پیشرفت شود؟ کاش دکتر الهی این گونه سوالات را هم پاسخ میدادند!
با سلام و تشکر فراوان از این مصاحبه آموزنده که مبنای آن بر اساس عملکرد و تلاش فردی به همه آموزه های معنوی میباشد، در صورت امکان متن فارسی مصاحبه هم به اشتراک گذارده شود تا تعداد بیشتری بتوانند از آن بهره ببرند.
با تشکر / HSH
سخنرانی پروفسور بهرام الهی
سوربن مارس ۲۰۱۱
بخش چهارم.چند اصل بنیادین
میدانید که همه آزادند هر طور که بخواهند فکر کنند و هر طور که بخواهند رفتار کنند.و به هر چه بخواهند اعتقاد داشته باشند.اگر تا ابد روی زمین زندگی میکردیم،این برداشت صحیح بود.ولی چون فقط برای مدتی اینجا هستیم و سپس خواهیم رفت،چنانچه معلوم شود عالم دیگری وجود دارد و بعد از مرگ جسم ،زنده میمانیم وقتی به آنجا میرویم پاسخ دادن دشوار خواهد بود.حساب و کتاب را فراموش نکنید.
باور کنید من از آن گروه روشنفکرانی نیستم که فقط اصول را در ذهنشان بایگانی میکنند.آنچه را میگویم مطالعه و تحقیق و در حد توانم عمل کردهام و از آن مطمئنم.
عالم دیگری وجود دارد.ما هرگز نمیمیریم.و آنچه را که درک کرده ایم با خود میبریم و اگر در اینجا کاری برای خودمان نکنیم،در آنجا چیزی نخواهیم داشت.زیرا در آن عالم هیچ کس نمیتواند چیزی به دیگری بدهد.میتوانید درخواست کنید،ولی در آنجا کسی چیزی به شما نخواهد داد.
در اینجا اصل دیگری است که لازم است آگاه باشید:
خالق،خدا،مبدأ،هر طور که میخواهید او را بنامید حقیقت یا هر نام دیگر،کّل خلقت را بر اساس علیت آفریده است و قضاوت او بر پایهٔ علیت است و نتایجی که به دست میآوریم از طریق علیت است.خود را با این حرف قانع نکنید که “خوب؛تا زمانی که ایمان دارم،کافی است”.من تا حدودی با این حرف موافقم.ایمان داشتن به مصدریت حقیقی روح را کمی فعال تر میکند.این ایمان آن را زنده تر میکند.اما به آن ادراک نمیدهد.یعنی شما انگیزه دارید ولی این انگیزه باید به عمل در آید.اگر انگیزه تان را به کار نبرید فقط در حد انگیزه باقی میماند.
هیچ مرد خدایی نمیتواند چیزی به کسی بدهد،مگر اینکه شخص لیاقت آن را کسب کرده باشد زیرا این کار سر پیچی از قانون الهی خواهد بود و هیچ مصدریت معنوی نمیتواند از ارزشهای الهی سرپیچی کند.”یک تا”همیشه “یک تا”بوده است.هیچگاه دو تا نخواهد بود،با شناختی که دارم،هر چند محدود است،میدانم که او همیشه قانون علیت را در نظر میگیرد.او بسیار بخشنده است،این را قبول دارم.اگر قدمی به جلو بر دارید،مثلا از خود گذشتگی کوچکی کنید او مقدار زیادی در ازای آن به شما میدهد.اما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.
با تشکر از پروفسور الهی
با سپاس فراوان…
نکته ای که در پایان این درس گرانقدر نظر حقیررا جلب کرده این است که؛چتداصل بنیادینی که دراین کنفرانس اشاره گشته (با توجه به عنوان کنفرانس)کدامها می باشد وایا بخشش خداوند را می شود به عنوان یک اصل درنظر گرفت؟
با سلام بسیار خوشحال و مسرور شدم از این ویدئوی عالی. نکات بسیار جالب توجهی در آن نهفته است :
برای من این موضوع که ایمان تنها به روح ادراکی نمی دهد بسیار
جای توجه دارد.ممنونم
با تشکر از متیس عزیز براى ترجمه این سمینار. به مفاهیم خیلى عمیقى (حساب وکتاب ،قانون علیّت، عالم دیگرو موقتى بودن زندگى زمینى،ایمان و اعتقاد، آگاهى، مصدریت الهى، بخشندگى خالق ) در این سمیناراشاره شد و مرا به فکر واداشت تا تأثیرهریک را در خود بطور مختصر مورد برر سى قرار دهم.
-ایمان به خالق حىّ (زنده) و بخشنده شوق امیدوارى به آینده اى روشن و پر امید را در دلم زنده کرد که با تلاش ، اراده وعزم راسخ تحقق پذیر است. خالقى که به سبب فیاضیتش سعادتمندى و سیرکمال مخلوقاتش را ایجاد نموده.
-حساب و کتاب مرا نسبت به اعمال، رفتار، گفتار، کردار و نیاتم نگران ساخت که بیشتر مراقب باشم و بخودم نهیب بزنم که هیچ چیز بى دلیل نیست و هر چیز حساب و کتابى دارد. عمل بى ریا هر چند کوچک فقط براى رضاى خدا نزد “او” ارزش دارد و اوست که -با آگاهى تام-اعمال رامورد سنجش قرار میدهد و میتواند ارزشش را ١٠،١٠٠ و یا هزار برابر کند
– اهمیت آگاهى و دانایى و عمل به آن در سیر کمال “توانا بود آنکه دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود”
– اعتقاد به دنیاى دیگر و تأکید بیشتر روى جاودانى روح و حیات ابدى سبب شد که بیشتر به فکر کسب ذخیره معنوى و پرورش فکرم بر اساس اصول صحیح الهى باشم
– در نظرگرفتن اصل علیّت باعث میشود که براى موفقیت و انجام هر کارى از راه علّى و عقلى آن واردشوم
– مصدریت الهى ؛ در نظر داشتن حضور خالق آگاه و مهربان در تمام لحظات باعث میشود که هر لحظه از او مدد جویم و اعمال وشأنیت روحم را آنگونه که شایسته هست حفظ نمایم. آنچه رضاى اوست انجام دهم و از خلاف ان دورى جویم.
احساس سپاسم را در مقابل این دروس نمیتونم با کلمات بیان کنم. فقط میتونم بگم که احساس شوق و انگیزه ای که در من ایجاد میشه، اونقدر برام با ارزشه که هیچ وقت نمی خوام از دست بره.
امیدوارم بتونم این انرژی تولید شده در خودم را همونطور که در این سخنرانی آمده، با تفکر و به عمل در آوردن این دروس به هدفی که در درس اومده برسونم و یا بهتر بگم نزدیک تر کنم.
ممنون
۱- اعتقاد به عالم دیگر، ما هرگز نمیمیریم. ۲-“و آنچه را که درک کرده ایم با خود میبریم و اگر در اینجا کاری برای خودمان نکنیم،در آنجا چیزی نخواهیم داشت” پرورش فکر صحیح.۳- همه چیز بر اساس علیت است “خالق،خدا،مبدأ،هر طور که میخواهید او را بنامید حقیقت یا هر نام دیگر،کّل خلقت را بر اساس علیت آفریده است و قضاوت او بر پایه علیت است و نتایجی که به دست میآوریم از طریق علیت است”
۴- عمل به اصول الهی،
من ایتطور متوجه شدم، لطفاً دوستان راهنمایی کنند.
با تشکر
دوست عزیز ن. الف
پرفسور الهی جواب سئوال شما را در سخنرانی خود داده اند و در اصل جان کلام این درس همین است. «عمل»
«تا زمانی که ایمان دارم،کافی است. من تا حدودی با این حرف موافقم.ایمان داشتن به مصدریت حقیقی روح را کمی فعال تر میکند.این ایمان آن را زنده تر میکند.اما به آن ادراک نمیدهد.یعنی شما انگیزه دارید ولی این انگیزه “باید به عمل در آید.” “اگر انگیزه تان را به کار نبرید،” فقط در حد انگیزه باقی میماند.»
«باور کنید من از آن گروه روشنفکرانی نیستم که فقط اصول را در ذهنشان بایگانی میکنند.آنچه را میگویم مطالعه و تحقیق و “در حد توانم عمل کردهام” و از آن مطمئنم.»
ن ا عزیز
ایمان باید با خدمت به خلق همراه باشد انهم فقط براى رضاى خدا باشد
دوست عزیز ۱۴ شاید همهء موارد زیر از اصول بنیادین باشد.
– وجود عالمی دیگر.
– حساب و کتاب.
– ما هرگز نمی میریم.
– در حد توان عمل کردن.
– آنچه را که درک کرده ایم با خود میبریم.
– اگر در اینجا کاری برای خودمان نکنیم،در آنجا چیزی نخواهیم داشت.
– کّل خلقت را بر اساس علیت آفریده است.
– قضاوت او بر پایهٔ علیت است.
– نتایجی که به دست میآوریم از طریق علیت است.
– ایمان داشتن به مصدریت حقیقی روح را “کمی” فعال تر میکند. اما به آن ادراک نمیدهد.
– انگیزه (ایمان) باید به عمل در آید.
– هیچ مرد خدایی “نمیتواند” چیزی به کسی بدهد،مگر اینکه شخص لیاقت آن را کسب کرده باشد.
– او بسیار بخشنده است، اگر قدمی به جلو بر دارید، او مقدار زیادی در ازای آن به شما میدهد.اما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.
با سلام و تشکر از آقای دکتر الهی
منظور از این جمله که فرموده اند: « اگر انگیزه تان را به کار نبرید فقط در حد انگیزه باقی میماند. » را لطفا با مثالی عملی باز تر کنید.
با تشکر از متیس عزیز
با عرض سلام بنظر بنده حقیر اصول بنیادینی که درک کردم
۱ عالم دیگری وجود دارد
۲ انچه که درک کرده ایم با خود میبریم.
۳ اگر اینجا وقت را به بطالت بگذرانیم باعث نابودی خودمان شد ه ایم .
۴ در انجا قوانینی که دارد نابرده رنج گنج میسر نمیشود.
۵ قانون علیت در جهان حاکم است یعنی هیچ کار و عملی شانسی و خلق الساعه رخ نمیدهد.
۶ مسئله ایمان مطرح میشود که خودش مثل یک سرمایه است اگر درست مصرف کنیم زیاد میشود اگر با ان کار نکنیم راکد میماند مانند عالم بی عمل . مانند کسی که سالها زحمت بکشد دندانپزشکی بخواند اما بعددا کار نکند.
۷ مهمترین اصل بنیادین عمل کردن است حالا هر کس میماند با نقطه ضعفهای خود و عملکرد و پرورش فکر خودش
۸ یک اصل بسیار قابل تاملش این است که هیچ مرد خدایی نمیتواند به ما کمک کند زیرا نمیتواند از مقام الهی بالا سرپیچی کند پس باز هم نا برده رنج گنج میسر نمیشود
۹ باز بر میگردد به قانون علیت یعنی اینکه چقدر فرضا کنترل اعمال خودمان را داریم که مثلا حق الناس گرفتار نشویم مثلا چقدر میتوانیم گذشت و انسانیت داشته باشیم چقدر با صداقت هستیم عقل ناقص من اینطور برداشت میکند مسلما دوستان عزیز هم برداشتهای غنی تری میابند.
متن می گوید که شخص باید لیاقت داشته باشد تا خدا به او چیزی بدهد. مگر خدا تاجر است؟ فرق خدا با ما این است که او میدهد بدون انتظار پاداش یا داشتن لیاقت. تاکنون در همۀ ادیان این طور گفته اند، آیا استنباط من درست است یا شاید مقصود متن چیز دیگری است.
باسلام . معنی (( قضاوت او بر پایهٔ علیت است)) چیست ؟
سخنرانی پروفسور الهی زاویۀ دید جدیدی در مورد مفاهیم قدیم معنوی باز کرده است. تا به حال کسی ایمان داشتن را نقد نکرده است و گمانم اولین بار است که ایمان زیر سوال میرود. بنابراین کاش به درستی میدانستیم که چه مفاهیم دیگری باید ایمان را همراهی کند تا به دردخور باشد؟ ایمان تنها آیا مضر است؟ مثلا شخص را نسبت به پیامد کارهایش کور می کند؟
کاش پروفسور الهی سخنرانی دیگری در بسط مفهوم ایمان کنند.
بی نظیر است میبینیم که پروفسوراصول الهی را به چه زیبایی در نهایت سادگی با کلمات ساده وبی پروا وقابل فهم بیان می کندساده ترین کلمات اما عمیق ترین مفاهیم ….
امیدوارم این کلمات برجانمان بنشیند عمل کنیم
این کنفرانس پر از نکات بسیار گرانبها است اما مهمترین نکته ای که به نظر این حقیر می رسد از این قسمت کنفرانس است:
“او همیشه قانون علیت را در نظر میگیرد.او بسیار بخشنده است،این را قبول دارم.اگر قدمی به جلو بر دارید،مثلا از خود گذشتگی کوچکی کنید او مقدار زیادی در ازای آن به شما میدهد.اما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.”
که محبت، مهربانی، عدالت توام با بخشش خالق را بیان می کند اما همه در گرو استحقاق است. استحقاق چیست؟ تلاش صادقانه در مسیر کامل شدن تا آنجا که می توانیم و از ما بر می آید. هر کس انجام دهد استحقاق پیدا می کند دیگر نتیجه مهم نیست. در واقع نتیجه برای ما تلاش کردن است؛ تلاش کردن در مسیر کمال توام با صداقت با خالق.
دووا ی عزیز،
ایمان ِ به عمل در نیامده فقط حکم را انگیزه دارد.
به پاراگراف توجه بفرمائید،
“ایمان داشتن” به مصدریت حقیقی روح را کمی فعال تر میکند.این “ایمان” آن را زنده تر میکند.اما به آن ادراک نمیدهد. یعنی شما انگیزه “(ایمان)” دارید ولی این انگیزه “(ایمان)” باید به عمل در آید.اگر انگیزه تان “(ایمانتان)” را به کار نبرید، فقط در حد انگیزه باقی میماند.
۱۴عزیز
پایه خلقت روی صفت فیاضیت خداست یعنی او خلق کرده تا فیض دهد بنابراین حتما بخشندگی هم جزء اصول بنیادین است چون استاد بارها فرموده اند وای بحال ما اگر خدا با عدالتش ما را قضاوت کند.
ولی کاملترین جواب این جمله درس است:
“او بسیار بخشنده است،این را قبول دارم.اگر قدمی به جلو بر دارید،مثلا از خود گذشتگی کوچکی کنید او مقدار زیادی در ازای آن به شما میدهد.اما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.”
البته در قرآن و در شاهنامه حقیقت هم به این موضوع اشاره شده که هر کار نیکی ۱۰ یا ۱۰۰ برابر حساب میشود ولی گناه همان اندازه خودش است.
این یعنی بخشایش محض.
با سلام
خیلی خاضعانه از پروفسور الهی به خاطر این تعالیم تشکر میکنم. امیدوارم توفیق برداشتن همان یک قدم را هم داشته باشیم.
از سایت محترم متیس هم متشکرم.
در جواب فرخ عزیز, فکر می کنم نکته این جمله “عدالت” است. فرد باید استحقاق داشته باشد تا چیزی به او داده شود و این عین عدالت است. این استحقاق ممکن است در اثر کار کوچکی باشد ولی در هر حال ایجاد شده است. یاد شعر
“یک دانه به او دادی صد باغ مزید آمد”
افتادم.
از شما بابت زحمتهاتون ممنونم.
با سلام معنی انگیزه یعنی کششی که به ما میل انجام یک سری اعمال را توام با عشق علاقه شوق و ذوق و خوشحالی میدهد مثلا یک کارگری که از صبح با اشتباق و شوق کار میکند در اخر روز که مزدش را میگیرد خوشحال میشود و خستگی کار از وجودش میرود پس انگیزه معنای متفاوت خود را دارد و انجام عمل هم معنای دیگری دارد در معنویت فرضا میخواهم تنبل نباشم و شاید خیلی هم شوق و ذوق داشته باشم اما اگر به منصه عمل نرسانم ان حس و حال در من هست و دائم دعوتم میکند پاشو کاری بر علیه تنبلی خودت بکن اما اگر از من هیچ قدم عملی که بتواند توجیه کند اکتیو هستم صادر نشود فقط من موجودی هستم که انگیزه دارم اما عمل ندارم ودر نتیجه منتظر تغییری هم نباید باشم .واما استحقاق همان چیزی است که باعث میشود یک کودک از کلاس اول به دوم برود بهر حال عملی انجام داده که فرقی با کودک دیگر پیدا کرده که ارتقا بگیرد .سئوالی راجع به علیت بود . علیت یعنی اینکه هیچ چیز بی معنی و بیهوده افریده نشده و همه چیز در این عالم هستی مثل حلقه زنجیر به هم متصل است هیچ کس و هیچ شی ای بر دیگری برتری ندارد مورچه همانقدر محترم و بجا خلق شده که مثلا یک فیل .و هر حادثه و رخداد ی در این هستی در ادامه سلسله مراتب قبلی خود است .حالا من فکر میکنم قضاوت خدا شاید بر این علیت باشد که ما فرضا در چه جسم محیطی متولد شده ایم یا فرضا چه خانواده و تربیتی داشته ایم یا مثلا چقدر تلاش و کوشش و از خود گذشتگی در جهت اصلاح خود نموده ایم که اینها میتواند سبب یا علت درگاه الهی در قضاوت کردنش باشد .در مورد ایمان در جلد اثار الحق یک فرمودند ایمان مثل یک سرمایه است که اگر با ان کار نکنیم زیاد نمیشود .و شاید هم همان شوق انجام اعمال دینی است البته اینها برداشتهای خودم است . با تشکر
در پاسخ به “دووا” :
به نظر من یعنی اعمال و افکارمان را مطابق با اصول اخلاقی صحیح انجام دهیم و نیتمان مطابق با رضای خدا باشد.
در پاسخ به “m. ” :
در انتها فرمودند:
“اگر قدمی به جلو بر دارید،مثلا از خود گذشتگی کوچکی کنید او مقدار زیادی در ازای آن به شما میدهد.اما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.”
اینطور متوجه می شوم که سیر کمال بدون عمل و مبارزه ی فعالانه با نفس میسر نمی گردد.
میم.صاد سوالی مطرح کرده اید که جواب آن را اقای دکتر بهرام الهی در کتاب معنویت یک علم است صفحۀ ۶۰ داده اند.متن سوال و دو جملۀ آن را می نویسم ، میتوانید برای جواب کامل به آن کتاب رجوع کنید.
“جایگاه ایمان در معنویت علمی کجاست؟
اگر ایمان نباشد، انگیزه ای هم وجود ندارد.فکر نکنید که ایمان فقط مختص معنویات است،حتی برای تحصیل یک علم تجربی مادی هم باید اول به آن ایمان داشت و به ارزش آن معتقد بود.”
باسلام.درمورد ایمان مطلبی بنظرم آمدکه فکر میکنم متوحه فرمایش پروفسور الهی شدم .به او ایمان واطمینان صددرصددارم ولی اگر کسی بجه هایم راناراحت کند اصلآ نمیتوانم گذشت وفراموش کنم.این است ایمان بدون عمل.
باسلام در جواب میم صیاد به نظر بنده : این صحبت برای ادیانی مصداق دارد که می گویند چنانچه شما فقط به بزرگ یا پیغبر ماایمان ببندید کافی است ( یعنی حتی عملی هم نکنند باز کاقی است ) در صورتی که ایمان بی عمل همانطور که فرمودند کافی نیست باید عمل کرد .
آقای دکتر می فرمایند:”ایمان داشتن به مصدریت حقیقی روح را کمی فعال تر می کند. این ایمان آن را زنده تر می کند.
اما به آن ادراک نمی دهد.” به نظر من این فرمایش انسان
را به فکر وا می دارد که معنا و مفهوم “ایمان به خدا” و
“شناخت خدا” بسیار متفاوت می باشد . اگر خوب دقت کنیم در
همین جمله قانون علیت رعایت شده یعنی در اثر عمل به ایمان حقیقی “شناخت” و “ادراک” حاصل خواهد شد . .
با سلام و خسته نباشید به تمام دوستان .نظرات دوستان را که میخواندم ذوق و شوقی در من ایجاد شد که نتوانستم با شما عزیزان تقسیم نکنم ذوقم از این بابت بود که دیدم دوستان با چه بی ریایی به خود زحمت میدهند و در کتابها تحقیق میکنند و همچنین تجربه های خودشان را در اختیار بقیه میگذارند بدون اینکه کسی بشناسدشان و چیز ظاهری نصیبشان شود انرزی و انگیزهام چند برابر شد برای عمل کردن زیرا اینها قدم به جلو گذاشته اند ….. بسیار از همگی ممنونم خیلی استفاده میبرم همیشه.
واقعا از ارائه ی این سمینار عالی متشکر و سپاسگزارم فهمیدم که همه چیز بر اساس علت و معلول است باید حرکتی بسمت جلو داشته باشیم تا بخشندگی معبود آنرا ضربدر چند هزار کند به امید اینکه بتوانیم هر چه بیشتر به این تعالیم عمل نماییم. در پاسخ میم صیاد عزیز باید عرض کنم که ایمان در سمینار هرگز کم ارزش جلوه داده نشده است عاملی برای انگیزه بخشی و زنده تر شدن روح نامیده شده است که کارکردی بسیار پر ارزش است ،ولی خوب همانطور که همه می دانیم باید سعی کنیم هر چه بیشتر عمل نماییم یعنی ایمان به تنهایی کافی نیست .همینطور که عمل بدون یک ایمان صحیح لنگ است.
سپاسگذارم از خدا بخاطر این همه لطف بی دریغ.
دیدن این ویدئو هر انسانی رو منقلب می کند، از خودم شرمم میاد چیزی بگم، که خدا از من چه انتظاری دارد و من چکار می کنم. بعد از دیدن چند بار ویدئو به خودم گفتم اسم خودتو چی میزاری، دانشجو که نیستی چون شرایطشو بجا نمیاری، شاگرد هم نیستی چون تکالیف روزانه تو انجام نمی دی، با ایمان هم نیستی که حداقل حرکت رو انجام بدی، صداقت هم نداری چون رفتار و کردار و افکار و اعمال یه فرد صادق این نیست که تو داری، پس چی؟ ضعیف النفس، بی اراده، کسی که اشتباهات رو بی مهابا انجام میده که او بخشنده است، مهربان است، و… وای بحال من اگر عمل نکنم لنگ می زنم، در نتیجه یاد نمی گیرم، ، اینها همه واقعیت وجود منست، آقای دکتر الهی در متن کنفرانس چنین عنوان می کنند: باور کنید من از آن گروه روشنفکرانی نیستم که فقط اصول را در ذهنشان بایگانی میکنند.آنچه را میگویم مطالعه و تحقیق و در حد توانم عمل کردهام و از آن مطمئنم. دقیقا این حاق واقع حقیقت محض است حال من عمل کنم یا نه هیچ کسی جوابگو اعمال من نیست جز خودم. .
با سلام و سپاس فراوان از خدای مهربون بخاطر اینهمه لطف که در حق ما بنده هایش دارد. و تشکر از متیس عزیز و تمامی دوستان مهربان که مثالهایی راجع به ایمان فرمودند.
تمامی قسمتهای این سمینار و سمینار های قبلی پر از نکات مهم و ارزشمند است ( بخصوص این قسمت که فرمودند”هیچ مصدریت معنوی نمیتواند از ارزشهای الهی سر پیچی کند” امیدوارم که خدای مهربون خودشون کمک کنن که اون یه قدم رو هم برداریم چون بدون کمک او امکان حتی همون یک قدم هم نیست .چیزی که فهمیدم ایمان رو اگر تشبیه کنیم به سرمایه ای که یک پدر برای بهتر شدن فرزندش به او میدهد تا اینده خوبی برای خودش درست کند. حالا اگر این فرزند از این سرمایه اندک استفاده بهینه کند اینده خوبی برای خودش رقم خواهد زد که میتواند به تمامی امکاناتی که ارزویش را داشته برسد . اما اگر عقل معاش نداشته باشد و این سرمایه را به باد فنا بدهد حتما در اینده او سختیهای فراوانی در پیش رو خواهد داشت . حالا اگر من با ایمانی که خدای مهربون به من عطا کرده درست استفاده کنم میتواند موتور خوبی باشد تا مرا با سرعت بهتر و متعادلتری به جلو ببرد . اگر نه وای به حالم خواهد شد .”ایمان داشتن به مصدریت حقیقی روح را کمی فعالتر میکند این ایمان ان را زنده تر میکند اما به ان ادراکی نمیدهد ” حال اگر حتی ملائکه هم ما را به طبقات بالا ببرند دوباره برمیگردیم سر جایمان چون از اون بعد ما شناختی نداریم .اگر تمام بزرگان معنوی بیایند شفیع ما هم بشوند خوب است ولی برای ما اگاهی نمیشود. بدون اگاهی و شناخت هم ما در انجا کور و کر خواهیم بود و او را نخواهیم دید پس با کمک “او” با ایمانمان تا میتوانیم به شناخت خودمان برسیم تا در نهایت به او وصل بشویم و این یعنی همه چیز .
با سلام در جواب دووا به نظر حقیر : مثلا شما در اداره ای کار می کنید و مدیر آن اداره چندین برابر شما حقوق ومزایا دارد و شما هم می توانید پست آن مدیر را داشته باشید و از مزایای آن پست برخوردار شوید( حتی یک پست خالی هم برای شما گذاشته اند که مخصوص شماست و به کس دیگر هم واگذار نمی شود ) فقط باید مقداری فعالیت مخصوص جهت احراز آن پست را انجام دهید تا آن پست را به شما واگذار کنند . والا اگر قرار بود بدون فعالیت و هیچ گونه کوششی فقط با داشتن انگیزه بخواهند پست را بدهند باید معیار را بگذارند روی مثلا قیافه ظاهری….
یک مثال دیگر : اگر یک نظر سنجی شود که چه کسانی ماشین آخرین مدل و خانه آن چنانی می خواهند داشته باشند به نظر ینده نزدیک به ۱۰۰ درصد افراد پاسخ می دهند که ما می خواهیم داشته باشیم. ولی در واقع در جامعه چند درصد برای بدست آوردن آن چنان ثروت فعالیت می کنند( آنهای که درس می خوانند ) شب تا صبح جهت درس بیدار می مانند ( یا آنهای که در کار آزاد هستند ) چند درصد رفتار های بد کارفرما را تحمل می کنند یا چند بار ورشکست می شوند ولی پایدار می مانندو دست از تلاش بر نمی دارند . برای به کمال رسیدن همین طور هست اگر یک نظر سنجی بشود چند درصد می خواهند به کمال برسند ولی چند درصد واقعا آن اعمالی را انجام می دهند که به کمال برسد ؟؟
با سلام و احترام؛
اثر گذاری کلام حق را در این ویدئو با تمام وجود احساس کردم. طبق معمول درگیر این فکر بودم که من وظایف خود را انجام داده ام و بقیه کارها متعلق به دیگریست و به من ربطی ندارد. بعد از دیدن این ویدئو با روی خوش و بدون غرغر همه کارها را انجام دادم و از اینکه موردی پیش آمده که بتوانم از خود گذشتگی انجام دهم بسیار شکرگذار بودم. بعد از همان روز دیدم این اثر در من از بین رفت و دیگر چندان به از خود گذشتگی فکر نمی کنم. متوجه شدم اثر دیدن این ویدئو بود که مرا به لحاظ رفتار و کردار و پندار بالاتر از آنچه که هستم برده بود. به این فکر افتادم که چگونه وقتی دست مرا گرفتند و بالاتر بردند خودم را آن بالا نگه دارم؟ مسلما با صرف انرژی که از مبارزه با نفس و توجه حاصل می شود. چون بهتر بودن و بهتر شدن احتیاج به خرج انرژی دارد و برخی اوقات که انسان حق را به جانب خود می داند و طرف مقابل را مستحق غرغر و تنبیه، خوب بودن و درست رفتار کردن خیلی خیلی خیلی سخت می شود!!
آثارالحق جلد یک چاپ پنجم
گفتار ۱۰
سالک راه حق باید درد دین داشته باشد. درد دین، یعنی علاقه مند بودن به دین و انجام دادن احکام آن.
کسانی که به مکتب ما می آیند، اگر برای تفریح، حال، کشف و کرامات، کسب قدرت های معنوی و امثالهم بیایند، زود خسته شده می روند، اما اگر درد دین داشته باشند، می آیند و پایدار می مانند و فیض می برند. فقط درد دین است که سبب می شود انسان هر چه بیش تر تکرار کند، بیش تر پایدار شود و بیش تر انس بگیرد.
در مورد حقیقت گفتار ۱۲
حقیقت چیست؟
حقیقت این است که انسان بداند چه هست، از کجا آمده، اینجا چه وظایفی دارد و به کجا می رود. وقتی این ها را شعار خود قرار داد، عمل کرد و فهمید، به حقیقت رسیده است.
آثار الحق ۲ گفتار ۲۹۹
ابتدا ایمان است و بعد به اطمینان میرسد.در مرحلهٔ ایمان ،سالک همیشه خوف دارد ولی در مرحلهٔ اطمینان این خوف از بین میرود.
راهی را که دارید طی میکنید و در آن ادعای سلوک دارید،راهی است بس دشوار که به طور معمول نه در یک جسم،نه صد تا بلکه در هزار جسم باید طی شود.شما میان بّر میزنید.بنابرین راه کوتاهتر ولی دشوارتر است.هر سالش مطابق هزار سال و هر روزش مطابق هزار روز و هر ساعتش مطابق هزار ساعت حساب میشود.در عرض سال،هر کدامتان حداقل به اندازهٔ چندین سال پیش رفته اید بدون اینکه خودتان بدانید و یا آن زحمت را واقعا کشیده باشید.
بزرگان در این راه فدا شدهاند و نرسیده اند .قدر این مکتب را که به شما اطمینان میدهد اگر چنین کنید میرسید،بدانید.چنین سهل و آسان تا حالا در هیچ مکتبی به سالک چیز نیاموخته اند.آنها باید خودشان با مرارت و رنج،دانه دانه بدست آورند.در حالی که در اینجا مفت و مسلم در اختیارتان گذارده میشود.
با سلام در جواب کامنت ۱۵ ،بنظر حقیر واضحترین چیزی که در کائنات بطور عیان دیده می شود ،علیت و استحقاق (تلاش برای کسب لیاقت) است مثلا آبی که بخار می شود به قدر لازم حرارت دیده است تا استحقاق بخار شدن را یافته است،تمامی موجودات در تلاش برای کسب لیاقت برای تغذیه و زنده ماندن و موقعیت بهتر ،حداقل از نظر خودشانند. تمامی قوانین فیزیکی و شیمیایی و… را بر پایه ی استحقاق میتوان توضیح داد ، جهان دارای قوانین ثابت و مشخصی است که هرچیز برحسب استحقاقِ و لیاقتش اتفاق می افتد و هرج و مرج و پارتی بازی و…در قوانین الهی نیست و امروزه با کشف و استفاده از بخش ناچیزی از این روابط علت و معلولی، بشر به پیشرفتهای عظیمی در سطح زندگی دنیوی خویش رسیده است ،پس چرا تعجب کنیم اگر بر جهان دیگر و رشد معنوی انسان هم قوانینی عینی و دقیق و روابط علت و معلولی و استحقاقی حاکم باشد، مثلا الماس و تمام سنگهای قیمتی در دنیا تحت فشار و حرارت و زمان بسیار زیادی از سنگی عادی تبدیل به گوهر شده اند .بر کائنات قوانینی حاکم است که به هیچ موجودی ظلم نمی شود . همانطور که در آخر کنفرانس فرموده اند بخشندگی هم جزئی جدایی ناپذیر از صفات خداوند است ولی او در عین حال عادل و حکیم هم هست یعنی عدالتشان آمیخته با کرامت و رحمانیت و گذشت است و وجدان هر انسان هم می پذیرد که باید فرقی بین فردی که زحمت میکشد و در حد توانش به اصول اخلاقی با استعانت گرفتن از خداوند عمل میکند با فرد ِ لاابالیِ هواپرست و… باشد،کمترین رحمتشان ایجاد ما از عدم بوده است …،و در تمامی ادیان الهی هم ، با اینحال که در طول زمان پیرایه های بسیار، به آنها بسته اند و بسیاری از مطالبشان نیز مطابقِ شرایطِ امروز نیست ، باز توصیه به عمل کردن و بدست آوردن استحقاق برای رحمتِ الهی بیشتر ،نه غضبِ الهی بیشتر ، به پررنگی دیده می شود (با سرچی ساده در اینترنت میتوان به آن پی برد) و یکی از وظایف مامورین واقعی خداوند، زدودن همین پیرایه ها و بازسازی همان اصول اصلی، متناسب با شرایط بشر امروز، با کلامی هرچه ساده تر و قابل فهم تر بوده است .
با عرض سلام
در وب سایت رسمی استاد الهی اقای دکتر الهی راجع به فواید ایمان فرمودند :
در فرایند کمال ایمان نقش اساسی دارد و انگیزه لازم برای پیشرفت را فراهم میکند ایمان را میتوان به معنای کشش به سوی الوهیت و تعالی در نظر گرفت . در نتیجه هر چه ایمان بیشتر باشد کشش به سوی الوهیت و همچنین میل به پیشرفت بیشتر خواهد شد.ایمان امکان دریافت اموزشهای متناسب با رشد متعادلتر بعد معنوی را فراهم میکند .گر چه خالق همواره رشته ی هدایتش را در زمین قرار داده اما نیروهای وسوسه گر فراوانی هم در حال فعالیتند . در این حال چگونه میتوان هدایت حقیقی را از هدایتهای کاذب تشخیص داد؟
فقط ایمان است که میتواند ما را در تشخیص هدایت به سمت کمال هدایت میکند . ایمان صادقانه حس حقیقت یاب انسان را بیدار میکند. این حس مانع میشودفریب دکانداران دینی را بخورد .انسان برای رشدروحی نیاز به گرمای الهی و نور الهی دارد نور الهی علم معنوی است اصول اخلاق اصیل با منشا الهی که با عمل به ان میتوان به شناخت کافی رسید .گرمای الهی هم همان عشق الهی است عشق به خالق ، این عشق انگیزه و تحرک لازمه را برای عمل به فرد میدهد . ایمان سبب میشود به میزان مناسب گرما و نور الهی جذب وجود شود . در هر مرحله داشتن ایمان ضروری است .
ایمان مانع رخنه ی عناصر بیماری زای روحی میشود که ضعف و بیماری را به همراه دارد و همه در معرض ابتلا به این عوامل بیماری زا قرار دارند.
ایمان فرد را به تسلط بر نقاط ضعف خود هدایت میکند . همچنین توانایی دارد عوارض جانبی ناشی از مبارزه ی نامناسب با نقاط ضعف (مانند عقده)درونی را از بین ببرد یا لااقل ضعیف کند. در کل ایمان علت اصلی جذب انرژی الهی به منظور غلبه بر نقاط ضعف است. بنابراین ایمان صادقانه به خدای حقیقی را میتوان زیر بنای سیر کمال معنوی دانست.
البته دوستان مطلب ،کاملتر در سایت رسمی استاد امده .
در کتاب آثارج۱چ۵ در اغلب جاها ایمان و عمل باهم بررسی شده اند مانند سمینار ،بنظر میرسد ایمان و عمل لازم و ملزومند ، گ۳:”سرمایه ی طی سلوک ، ایمان و «اراده ی توام با کوشش است»”/ گ۲۲ :”…وقتی که من می دانم فلان بت پرست اگر با ایمان «عمل کند» ، خدا اورا نجات می دهد …”/گ۲۳ :”هرکس در هر دینی اگر با توسل به خدا و ایمان کامل روی به حق بیاورد و دستورات دینی اش را «عمل کند» خداوند او را هدایت خواهد کرد…”/گ۳۲ :”…یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید چرا می گویید آنچه را که خود « عمل » نمی کنید گران است ..”/گ۶۳:”…توجه و ایمان کافی آن است که شخص خود را موظف کند آنچه «اوامر خداست انجام دهد و از منهیات پرهیز نماید».”/ گ۹۶ :” دوچیز داشته باشیم برای ما کافی است :ایمان کامل به مبدا ، و آنچه دستور می گیریم «عمل کنیم»…”/گ۱۰۷ :”… ایمان کامل به مبدا یعنی آنچه دستور می گیریم «عمل کنیم»”/ تاثیرات ِ ایمان : گ۱۰۴ :”وقتی ایمان کامل شد ، اراده هم قوی می شود…”/گ۹۹″…از ایمان پاک ، صفای قلب پیدا می شود و از صفای قلب نور توحید ظاهر می گردد.” / و گفتارهایی در مورد تاثیر عمل بر روی کیفیتِ ایمان : گ۹۱ :”…به دوستان توصیه می کنم تا آنجا که قدرت دارید تکالیف و دستورات «اصل دین » را عمل کنید خودش چراغ و رهنما می شود و نمی گذارد دزدهای ایمان به شما رخنه کنند عرض کردم «اصل دین» …”/گ۹۷ : “{سوال شد آیا ایمان بدست خود شخص است؟} :ج:بله به دست خود شخص است که مثلا شب تا صبح لهو و لعب کند و یا این که شب تا صبح عبادت کند …”/گ۱۰۶ : “قلب پاک ایجاب ایمان می کند …وقتی شخص ذاتا رئوف بود ، سبب می شود که به سوی ایمان هدایت شود…”/
dast shoma darad nakond az zir nevis farsi sokhanane professor Elahi.
با سلام خدمت همگی.
دووا عزیز یک مثال مادی میزنم راجع به انگیزه .اگر شما گرسنه باشید و میل و انگیزه به غذا خوردن داشته باشید چه میکنید؟ مطمئنا باید حرکتی بکنید و انرژی و وقت بگذارید و غذایی برای خودتون تهیه کنید تا این میل وانگیزه در شما ارضا شود اگر نه در حد میل به گرسنگی باقی میماند . پس انقدر که ما بتوانیم از نظر روحی زنده و اکتیو باشیم به ما ایمان اعطا شده حالا اگر دوست دارم که میدان ادراکم پرورش پیدا کنه در حقیقت وسیع بشه (سیر بشه)باید انرژی و وقت بگذارم ببینم در این مدرسه خاکی من چه وظایفی دارم؟ ( چه غذاهای مفید و متنوعی باید بخورم؟)اولین قدم با توجه به مبدا و رضایت و کمک از او شروع کنم ببینم که اشکالات و نقطه ضعفهایم چیست ؟ از خودشناسی به خدا شناسی میرسیم و زیر مجموعه این مراحل همان ایمان یا انگیزه هست . البته دوست عزیز من اینطور تصور میکنم اگر دوستان تجربیات پر بارتری بگذارند من هم ممنون میشوم.
ع- علی این مشکل را هم من دارم. شرمساری و شکست در مقابل مبارزه با نفس.
با سلام
قیاسی در زمینه ایمان داشتن و عمل به دستورات:
فرض بفرمائید یکی از آشنایان من که خیلی با محبت است و من مطمئن هستم هر کاری از دستش بر بیاید برایم انجام می دهد و واقعا مرا مثل فرزند خودش دوست دارد، مربی بهترین تیم فوتبال است و به من گفته در زمینه فوتبال پیشرفت کن که وقتی پیش من آمدی جزو بازیکنان باشی، دستور کار هم به من داده. من بیایم به جای تمرین فوتبال، روی کاناپه لم بدهم و مسابقه فوتبال نگاه کنم و چیپس و نوشابه بخورم و اطلاعات از بازیکنان قدیمی و جدید جمع کنم و بازی ها را دنبال کنم. بدون اینکه توجهی به تمرینات و دستوراتی که به من داده شده بکنم.
حالا وقت رفتن شده و من می روم خدمت آشنای عزیزمان، با ۳۰ کیلو اضافه وزن، کمترین آمادگی جسمانی، بدون هیچ مهارت. فقط با این اطمینان که او هر کاری بتواند برای من انجام می دهد چون بسیار مهربان است. با این شرایط آیا امکان این هست به جائی که به من وعده داده بودند برسم؟
در مورد سوال دووای عزیز ،شخصا دوست دارم بهترین باشم انسانی خوب، پاک، مهربان، باگذشت، خیّر، و تا جاییکه می توانم برای رضایت خداوند خدمت به خلقِ بی ریا نمایم و چون تا حدود کمی ایمان دارم،انگیزه ام در این زمینه ها بد نیست و تا حدود کمی فهمیده ام و ایمان پیدا کرده ام که آمده ام این صفاتم را تکمیل نمایم ولی در روز چه قدمهای عملی ایی برای به عمل درآوردن همین ایمانِِ ضعیفم بر می دارم ، تا ایمانم تقویت شده و اراده ام هم به تبعِ آن، برای عمل کردنِ بهتر ، بیشتر شود و این سیکل و چرخه ی فیدبک مثبت به تقویت ایمان و عملم منتهی شده و طبق فرمایشات پرفسور الهی بیشترین استفاده را از رحمت الهی استحقاق پیدا کرده که بتوانم کسب نمایم.اگر تلاش نکنم انگیزه ام برای خوبی در حد انگیزه باقی مانده و اگر باز به عمل نکردنم ادامه دهم قطعا استحقاق داشتن ایمان را هم کم کم از دست خواهم داد.
در مورد استحقاق یافتن و عمل کردن و کرم خداوند که در این سمینار بحث شده است گفتار ۸۸۸ از آثار ج۱چ۵ بینهایت روشن کننده است :”…خداوند هیچ گاه بخشش را هم بدون عدالت نمی کند و الا انتظام دو عالم به هم می خورد ،همان طور که ظلم هم بدون عدالت و استحقاق نمی شود.همیشه سعی کنید استحقاق پیدا کنید که حقتان را بگیرید ، نه این که قابل ترحم بشوید.قابل ترحم کسی است که ذلیل و بیچاره است . اما حق دار ، حقش را با زور می گیرد .نمی دانید چه لذتی دارد که انسان حق داشته باشد و حقش را بگیرد البته امید و انتظار به کرم خدا داریم چون تا آن اندازه که احتمال دارد خدا کریم و رحمان است اما از طرف دیگر عادل هم هست . مثلا یک نفر هیچ حق الناسی بر گردنش نیست مقایسه شود با یک نفر دیگر که در مقابلِ گناهانی که کرده کارهای نیکی هم کرده است.ایجاب میکند که خدا به نفر دوم کرم کند گناهانش را ببخشد اما عدالتش ایجاب می کند نسبت به نفر اول که هیچ حق الناسی بر گردنش نیست کرمِ زیادتری بکند .یا یک نفر پیر است نمی تواند عبادت کند ولی خیلی دلش می خواهد عبادت کند . همان خواستن دل ایجابِ کرمِ خدا را می کند که عبادتِ نکرده را برایش بنویسد .عبادت به ذکر و دعا خواندن نیست ، عملتان باید طوری باشد که همیشه نیک خواه ، نیک بین و نیک گو باشید .کرم خدا برای روح مانند دارویِ تقویتی است، منتهی باید استحقاقِ آن را داشت .یا فرض گیریم کرم خدا گاهی چیز فوق العاده ایی هم به کسی بدهد ، به این می ماند که شخصی در بیابان گنجی پیدا کند .آیا تمام مردم باید دست از کار و کوشش بردارند و منتظر گنج بنشینند گنج بیابند؟ما باید تا می توانیم کوشش کنیم بقیه را به کرمِ او واگذار کنیم . شخصا در دوره ی زندگانی تا آنجا که توانسته ام با نفس مبارزه کنم و بر او غلبه کنم کوتاهی نکرده ام . پس میتوانم منتظر کرم خدا هم باشم . ولی اگر جنبشی به خود نمی دادم ، دیگر چه انتظاری از کرم خدا داشتم.”
دوستان عزیز سلام . من در عرض این سالهای طولانی که خداوند توفیق به من داده و در مبارزه با نفسها و شکستها و احیانا پیروزیها تازه فهمیدم ای بابا وجود ما یا به معنایی وجود خودم عین ساختمان کلنگی میماند تا میایم با یک نفس مبارزه کنم یک جای دیگر خرابیش اشکار میشود از قدیم گفته اند الهی تیشه هیچ بنایی به جایی گیر نکند که خلاصی از ان مشکل است . باور کنید گاهی اوقات انقدر از وضع نا بسامان نفس خودم ناراحت میشوم که میخواهم سرم را به دیوار بکوبم گاهی ارزو میکنم خدا بهتر است مرا با شلاق بزند تا شاید ادب شوم ولی از وقتی خدا به من نشان داد که مثل ساختمان کلنگی هستم قدری با خودم کنار امده ام امیدوارم خداوند بالاخره یک جوری از ما راضی بشود.همیشه در حال اشتباه کردن هستم.
لذتی که بعد شنیدن سخنرانی دست داد واقعا قابل وصف نیست.خیلی ممنون
با تشکر فراوان
خدا را شکر که این مطالب با ارزش و نایاب را به راحتی و بدون هیچ پرداختی در اختیارمان میگذارند.
میدانید خانم فریباچه چیزی منو در عین ناامیدی و غرق گناه و شکستها نگهداری می کند: کتاب ملک جان صفحه ۵۴
امان از« قانون طبیعت ». قبلا سعی کرده بودم که از خبر خوب و بد خوش حال و یا بد حال نشوم و روی این موضوع کار می کردم. زمانی استاد با شکلی نورانی بر من ظاهر شد، خیلی خوشم آمد. گفت دعایی یادت می دهم بخوان و از خدا بخواه تمام گناهانت را ببخشد. من هم همان کار را کردم، خدا گفت:« هر چه گناه کرده ای (دون و غیره) را بخشیدم و جایت پیش خودم است و نمی گذارم دیگر گناه کنی». من هم خیلی باز شدم و خوش حالی کردم. از خوش حالی بین کرات پرواز می کردم و … خلاصه یک شب و یک روز سر حال بودم. بعد دوباره استاد ظاهر شد و گفت دیدی چطور تحت تاثیر طبیعت قرارت دادم! بعد ادامه داد اگر بشر گناه نکند، ترقی ندارد، باید گناه کند، توبه کند، تا ترقی کند.
فلسفه این درس این است: چرا انسان باید با نفس اماره مبارزه کند، چون در اثر مبارزه قوی می شود. این چیزیست که به من توان و قدرت زندگی می دهد، امیدوارم خدا خودش توان مبارزه رو بدهد، چون همانطور که حضرت شیخ فرمودند: بشر باید گناه کند تا به نقاط ضعفش پی ببرد و چاره ای برای مبارزه کردن پیدا کند و توبه کند، با این حرکت روح پرورش پیدا می کند و ترقی می کند. انشاا… با تعمق در گفته های حضرت شیخ نور مبارزه در ما ایجاد شود، و حاق واقع گناه، مبارزه، پرورش فکر، و … رو درک کنیم و بیشتر و بیشتر ایجاد انگیزه برای مبارزه با نفس باشد. نا گفته نماند ایمان صادقانه به خدای زمان کمک شایانی به مبارزه با نفس می کند. به امید روزی که یک کار نیک بی ریا انجام بدیم، فقط بخاطر “او”.
با سلام ،
متیس عزیز و همکاران ، خسته نباشید .
اما:
دوستان زیادی دارم که در داشتن ایمان به خدا و به راه خـدا بی نظـیـر هـسـتـنـد ، در خیلی از مـواقـع از ایمان و عشق آنها در شگرفم که آیا این همه میشود عاشق بود و به « او » ایمان داشت ؟ من هیچگاه نتوانستم مثل این دوستانم با ایمان باشم و همانند آنها عاشق .
خیلی سعی کردم که بتوانم عشق و ایمان آنهارا می داشتم ولی نشد از این رو راه دیگری را در پیش گرفتم و با اندک عشق و ایمان تصمیم گرفتم که وارد عمل شوم .
و این چیزی بود که در این دوران یاد گرفتم ، باید عمل کرد و سعی کردم و می کنم که بتوانم با عمل به عشق و ایمان دوستان برسم زیرا که وقت کم است و دیگر فرصتی نیست ، زیادش رفته و کمش مانده ، چشم به هم بزنیم باید بریم ، وای به روزی که دست خالی از اینجا برویم ، آنوقت فکرنکنم هیچ معجزه ای بتواند به ما کمک کند .
پروفسورالهی می فرماید :
« هیچ مرد خدایی نمیتواند چیزی به کسی بدهد، مگر اینکه شخص لیاقت آن را کسب کرده باشد زیرا این کار سر پیچی از قانون الهی خواهد بود و هیچ مصدریت معنوی نمیتواند از ارزشهای الهی سرپیچی کند ».
پس تا وقت باقی است باید با عمل راهی برای نجات یافت ، راهی که حداقل از بازگشت مجدد به این دنیا جلوگیری کرد .
با سلام و تشکر فراوان از متیس عزیزبرای این کنفرانس زیبا و بیدار کننده .
مدتی بود که مشغولیتهای روزمره دنیایی مرا در خود گرفته بود و هدفه وجودم در این دنیای خاکی را و برنامه ریزی روزانه ام را از یاد برده بودم و جدی برخورد نمیکردم . با گوش داده حرفهای آقای دکتر الهی از خود خجالت کشیدم و به خود آمدم . دوست دارم دوباره به صورت جدی و مستمر برنامه ریزی کنم و به مطالعه درسی معنوی ام بپردازم و عمل کنم . خیلی از خودم ناراحت و شرمندم .خیلی دوست دارم جدی باشم و خوب کار کنم به طرز مستمر .. از شما دوستانه خوبم هم ممنونم به خاطره این همه کامنت های زیبا و قابل لمس .
خدا خلقت را بر اساس علیت افریده است .اگر تعمق کنیم می بینیم تااز طریق کانال علیت پیش نرویم هیچکاری امکان پذیر نیست.مثلا برای باسواد شدن باید درس خواندوفهمید و یاد گرفت تا بتوان از مزایای ان استفاده نمود برای بالا بردن سطح اگاهی باید اصول اخلاق اصیل را که ازمبدااست رعایت کرد. برای قضاوت که بر پایه علیت است باید درس خواند و قاضی شد بدون علیت میدان ادراک وسعت نمی یابد ورشدیصورت نمیگیرد
با سلام و سپاس فراوان از خدای مهربون بخاطر اینهمه لطف که در حق ما بنده هایش دارد. و تشکر از متیس عزیز و تمامی دوستان.
ع- علی جان از پاسخ سپاسگزارم.
بیدل جان دقیقا اینجوره. خدا از دل ما همگی خبر داره چیزی بر ا و پنهان نمیمونه.
نجات از خواب غفلت حجاب روحی روانی تمرین تمرین و باز هم تمرین با کمک انرژی فراعلی
بسیار مفید و کار ساز بود این گفتار طیّ روزهای گذشته من دائماً برگشتم و آنرا مطالعه کردم سخنان عطار بسیار درست است و به دلم نشست، بسیار درست و سنجیده است .
با سلام
سوالی دارم ممنون میشوم راهنمایی بفرمائید :
آیا هر مبارزه با نفسی با نیت رضای خدا و انجام وظیفه، این از خودگذشتگی ای که در اینجا مطرح فرموده اند میشود؟؟
با عرض سلام
دقیقا مبارزه با هر نفسی از خود گذشتگی است زیرا مفهوم مبارزه یعنی رویارویی با افراط و تفریط یا ضد و نقیض های درون ما . چند مثال…
یک شخص خسیس باید از مالش بگذرد تا دست و دلباز شود . یک شخص ولخرج هم باید انقدر تمرین کند تا بجا خرج کند.
شخصی که علاقه به خوردن دارد باید از خودش بگذرد تا بتواند با امساک از خوردن متعادل شود
یک شخص عصبانی باید از خیلی رفتار خشن بگذرد تا بتواند ملایم شود .
شخصی که عاشق غیبت و قضاوت کردن است به مرحله مبارزه که برسد باید چقدر از خودش بگذرد تا بتواند ذره ای این عیوب را کمرنگ کند
یک شخص متظاهر که میخواهد دیگران به او توجه کنند چقدر سخت است که در مبارزه بخواهد باز همان لباس تکراری را در مهمانی بعد بپوشد .
البته مثال فراوان است انشالله دوستان کمک میکنند
زمانهای قدیم برای خواندن نماز بعضی ها نصفه شب زمستان برای وضو گرفتن یخ حوض را میشکستند .
همین حالا برای اینکه دیگران هم محروم نباشند خود ما چقدر باید در مصرف سوخت صرفه جویی کنیم خود بنده گاهی اوقات برایم سخت است یک چراغ زیادی را خاموش کنم اما تا یادم میاید با یک خاموش کردن من چراغ خانه یک بنده خدای دیگر روشن میشود سریع از خواسته خودم میگذرم . با تشکر از سئوال خوبتان .
با سلام در مورد کامنت پرواز عزیز ،پس از جملات بسیاری که بر اهمیت عمل کردن تاکید فرموده اند ،در آخر سمینار فرموده اند : “…اگر قدمی به جلو بر دارید،«مثلا» از خود گذشتگی «کوچکی» کنید او مقدار «زیادی »در ازای آن به شما میدهد.اما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.”،بنظر حقیر هر مبارزه با نفس کوچکی ،همین عمل کردن و قدمی کوچک به جلو محسوب شده و عامل را مستوجب ِ پاداشی بسیار بزرگتر مینماید ،اگر نمی توانیم مبارزه با نفس و از خودگذشتگی بزرگی فقط با نیتِ خالصانه ی رضای خدا و انجام وظیفه، انجام دهیم ،هر عمل مثبت کوچکی طبق فرمایشات بالا ما را مستحق دریافت پاداشی بسیار بزرگتر مینماید .البته از “خود گذشتگی کوچک ” مثالیست که برای یک عمل معنوی مثبت آورده اند ،البته هر مبارزه با نفسی را هم به نوعی از خودگذشتگی بنظرم می توان نامید چون از لذت یا تمایل یا راحتی نفس اماره گذشته ایم تا توانسته ایم آن کار ِ مثبت را انجام دهیم که به نوعی از خودگذشتگی است ،ولی عکسش صادق نیست یعنی مثلاً گاهی اوقات دلمان هم می خواهد کار خوبی را انجام دهیم و انجام ندادنش به نوعی برای مان سخت تر است آن کارها هم بنظرم بسیار ارزشمندند ، مثلا دلمان میخواهد عبادتی را که به آن دلبسته ایم و انس گرفته ایم انجام دهیم یا مسواک بزنیم یا به پیرزنی در حمل بارش کمک کنیم و… در اینجا با این حال که عمل مثبت و قدمی روبه جلو برداشته ایم لکن نیاز به از خودگذشتگی آن چنانی نداریم چون با تمام وجود دوست داریم آنکار را انجام دهیم . زیرا آنکار برایمان تا حدی ملکه ی فاضله شده ، و مانند درخت طیبه ایست که قبلا کاشته ایم و از ثمراتش (عمل اتوماتیک به آن فضیلت) امروزه استفاده مینماییم.در هر حال بنظرم منظور از قدمی به جلو ،در سمینار ،هر عمل مثبتی با نیتی حتی الامکان صحیح می باشد نه صرفا انجام پرنسیپ ِ از خودگذشتگی.
خواهش میکنم من را راهنمای کنید.
فرق بین اصول الهی با اخلاقیات چیست؟
و پرنسیبها در تعلیمات استاد کدامها هستند؟
ممنونم
خیلی از راهنمایی دوستان عزیزم عطار و نیما متشکرم. از مثالها خیلی استفاده کردم و ضمنا نکته را هم اشتباه فهمیده بودم. دقیقا فکرم روی ازخودگذشتگی رفته بود تا به طور کلی قدم برداشتن و عمل کردن. باز هم ممنونم.
از “این قدم کوچک را باید به جلو بردارید” می شود معنای زیادی برداشت کرد. فصل نیت از طب روح رو اگر بیاد بیاریم گفته شد نیت برابر عمل کار میکند. وقتی توجه رو به انجام یک عمل معطوف می کنیم به نظرم همین برداشتن قدم کوچک است، یا وقتی نیت می کنیم کاری رو انجام بدیم در نگاه اول منظور همین قدم کوچک است که به فکر وارد می شود و با در نظر گرفتن پرورش فکر صحیح عمل انجام می شود. شاید انرژی اولیه برای این قدم کوچک همان توجه است که او را حاضر و ناظر بدانیم، و قدرت برداشتن قدم کوچک اول رو از او بگیریم. مثالهای عطار عزیز خیلی زیبا و بجا بود. یک شخص خسیس باید از مالش بگذرد تا دست و دلباز شود. قدم کوچک در این مبارزه فکر می کنم همان خواستن و توجه به اصلاح این صفت باشد، وقتی تصمیم گرفتی که با این صفت مبارزه کنی یعنی کلید استارت رو زدی و قدم کوچک اول رو برداشتی، بعد با تکرار و تلقین و مدارا مبارزه رو بیشتر می کنی و به نتایج قابل لمس می رسی، که این شکست ها و فراز و نشیب ها به کسی که درد دین دارد انگیزه مظاعف می دهد و خسته نمی شود. انشاا… تونسته باشم یکی از معنای قدم کوچک برداشتن رو رسونده باشم.
با سلام اینکه جناب پرفسور الهی اینقدر نقش عمل(مبارزه با نفس اماره )را نسبت به ایمان ،پررنگ تر نموده اند را نباید به دلیل کم ارزشی فاکتور ایمان دانست بلکه عظمت و اهمیت فوق العاده ی عمل کردن و مبارزه با نفس را نشان می دهد . گفتارهای بسیاری در نقش و اهمیت ایمان از پروفسور الهی و استاد چاپ شده است ولی ظاهرا عمل (مبارزه با نفس) بسیار بسیار از نظر معنوی موثرتر است می فرمایند :”… من به همه شما نصیحت میکنم تا می توانید خدمت به خلق بی ریا و برای خدا انجام دهید ،محبت ،محبت ،محبت کنید . اگر قلب ها را بدست بیاورید ، خدا را بدست آورده اید …” شاید به دلیل ارزش بسیار بالای معنوی عمل کردنهای بظاهر خیلی کوچک باشد ،که در سخنرانی جناب پروفسور الهی آنقدر پر رنگ و حیاتی میشود که حتی ایمان را نیز تحت الشعاع خود قرار می دهد .
پی بردن به ضعف ها قدمی رو به جلو است و نه تنها نباید ناامید شویم بلکه باید خوشحال هم بشویم که یکی دیگر از ضعفهایمان را پیدا کردیم. اگر بعد از پیدا کردن ضعف در وجودمان ناراحت شدیم باید بدانیم که این حس ناراحتی نشات گرفته از نفس است نه عقل اعلی.
با سلام مرسی إز زحمات دکتر الهی و متیس بلاک .
z عزیز….طب روح صفحه ۹۷ گفتار ۶ پاسخ شمارا داده است
Thank you very much to showing us this vidio
ممنونم.
با سلام
در جواب Z عزیز, فکر می کنم که (نظر شخصی است و ممکن است اشتباه باشد) اصول الهی جامع تر و کامل تر از اخلاقیات است. یعنی اخلاقیات در دل اصول الهی است. ولی اصولی است که اخلاقیات محسوب نمیشود. اصل است و دانستنش هم کمک می کند که از راه صحیح وارد شویم ویا صحیحتر عمل کنیم. مثلا عمل و عکس العمل یک اصل الهی است. اینکه بدون پرداخت، دریافتی نخواهیم داشت(نابرده رنج گنج میسر نمیشود) هم یک اصل الهی دیگر ا ست. همینطور اینکه برای برخورداری از هر نعمتی باید ازکانالهای علی مربوط به آن وارد شویم و غیره.
به نظر من پرنسیپ ها همیشه وجود داشته اند و چیز جدیدی نیست که استاد الهی آنها را برای اولین بار تعریف کرده باشند. همان صفاتی که در تمام ادیان یکتاپرست همیشه به آنها توصیه میشده است جزء پرنسیپ ها هستند. زیاد هستند. مثلا انصاف؛ شفقت؛ مسئولیت پذیری؛ صداقت؛ سخاوت؛ گذشت؛ محبت؛نوعدوستی و غیره جزء پرنسیپ های الهی هستند.
ممنون میشوم اگر دوستان تصحیح بفرمایند.
با سلام
در جواب z دوست گرامی , بله بین اصوا اخلاق واصول الهی تفاوت هست در طب روح ص۹۷ سوال وجواب ۶ , چنین فرمودند:
*اصول اخلاق اصیل * آن اصول اخلافی است که دارای منشا الهی ( مافوق علی )است وزنده است . * اصول الهی * اصول اخلاقی به اضافه دیگر اصول ودستورات الهی است ( اوامر ونواهی ) که به موضوعات غیر اخلاقی مثل عبادات وغیره نیز مربوط میشود.
– پرنسیپ ها هم خیلی زیادند مثلا تواضع , رعایت حقوق دیگران , رحم , شفقت , نوع دوستی ,گذشت ,شجاعت صداقت , محبت , سخاوت وغیره……و..
اززحمات دلسوزانه ی دکتر بهرام الهی باتمام وجود سپاس گذارم.اماآنقدرحقیرم ونفس وجودم را احاطه کرده نمی توانم کوجکترین قدمی به سمت جلو بردارم مخصوصا درمشکلات با اینکه اطمینان دارم هزار درصد به نفعم است اما خودم را می بازم فوق العاده ناامید میشوم.اگرعزیزان راهکاری یا تجربه ای دارندلطفا راهنمایی کنید.
با سلام
در کامنت ۱۶ سوال شده معنی قضاوت او بر پایه علیت است چیست؟
به نظر میرسد دقت در این قسمت سخنرانی جواب را برایمان روشن میکند
فرموده اند:میدانم که او همیشه قانون علیت را در نظر میگیرد. او بسیار بخشنده است این را قبول دارم ا گر قدمی به جلو برداریدمثلاٌ از خود گذشتگی کوچکی کنید او مقدار زیادی در ازای آن به شما میدهداما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.
جمله اما این قدم کوچک را باید به جلو برداریدمفهوم علیت را مشخص میکندکه بر اساس آن قضاوت میشویم
با سلام
توضیح دیگر در رابطه با سوال علیت در کامنت ۱۶
مصداق آن در کتاب ملک جان نعمتی در شعر لوحه روسیاهی ها است که میفرمایند:
کشته خود را برداشت کن میخواستی خوب بکاری تا خوب برداشت کنی
سلام،کتاب راه کامل فصل ۲۰ (رفتار انسان در این دنیا)اصول الهی را شرح داده و به بسیاری از پرنسیبپ ها اشاره کرده است.
سلام به دوستان عزیز ایا میشود راجع به اینکه ان دنیا کسی نمیتواند چیزی به دیگری بدهد را کمی بشکافیم چرا در انجا ختی نزدیکترین اقوام ما قادر به کمک نیستند؟ با تشکر .
سلام
در پاسخ sh.nتا آنجا که از تجربه های زندگی آموخته ام،راه حل مشکلات ماهمان مشکل هستند.اگرآدم سهل انگارو کم دقتی باشیم،شخص نکته سنج و ایرادگیری را مقابل ما می گذارند تابتدریج این نقطه ضعف خود را بر طرف کنیم.به همین منوال اگر ساده لوح و خوش باور باشیم ،آدم شیادی سر راه ما قرار میگیرد تا احتیاط کردن را بیاموزیم.اگرچشم وهم چشمی میکنیم و تظاهر کردن را دوست داریم،از نظر مالی در شرایطی قرار می گیریم تا نتوانیم به دیگران فخر بفروشیم.اگر غرور داشته باشیم و خود را بی دلیل بهتر از دیگران بدانیم خدا در جایی ما را قرار می دهد که در میان اطرافیان کم بیاوریم .اگر توکل نداریم،اگر ترسو هستیم و…..هر جا که هستیم باید بدانیم اگر زودتر قدمی کوچک در مبارزه با نفس اماره یعنی افراط و تفریط رفتاری خود درهمان مورد بر داریم.استحقاق کمک مافوق علی را نیز کسب خواهیم کرد.
مشکلات راه حل هستند.
با سلام،خیلی از شما دوستان گرامی ممنونم که جواب سوالم را دادید.
با تشکر
باسلام
بخشش خداوندرا نمی توان جز اصل بنیادین معنویت قرار داد. این(بخشش) از صفات باریتعالی هست کرم خدا مانند دریا بی کرانی است اما ما باید کاری کرده باشیم که بخشش خدا شامل ما بشودهر چند کوجک .اما در مورد شناخت مصدریت الهی که شامل خداوند میشود ما برای اینکه بتوانیم به کمال برسیم باید خدای زمان رابشناسیم این شناخت و ایمان به او یکی از اصول است برای رسیدن به کمال
در اهمیت ایمان در گفتار ۱۰۱ از آثارج۱چ۵ فرموده اند :”طوری زندگی کنیم که وقتی به آن دنیا رفتیم و از ما می پرسند چه آورده ای ، عرض کنیم قربان “ایمان” .سرخجلت پایین نیندازیم بگوییم هیچی نیاورده ایم . ایمان همه چیز است ، بخصوص ایمانی که به مرحله ی اطمینان برسد ، دیگر نورعلی نور است .ایمان مثل سکه ی پول رایجی است که هر کجا بخواهند آنرا خرج کنند ، رواج دارد.کسانی هم که مطلبشان(حاجتشان) برآورده می شود ، ایمان خودشان است که به کارخانه ی حق می رسد و مطلبشان داده می شود و الا اشخاص هیچ کاره اند . توصیه ام این است : اگر ایمان را کامل کنید ، همه چیز برایتان درست می شود .”.
بنظر حقیر درست است که برطبق گفتار ۱۰۷ که فرموده اند “…ایمان کامل به مبدا یعنی آنچه دستور می گیریم عمل کنیم…”، ایمان کامل و صادقانه ایمانیست که به مرحله ی عمل درآید و خودِ ایمان هم برحسب گفتار ۹۷ که پرسیده اند آیا ایمان به دست خودِ شخص است؟ که پاسخ داده اند :”بله به دست خود شخص است که مثلا شب تا صبح لهو و لعب کند و یا اینکه شب تا صبح عبادت کند …” یعنی عملِ درست است که ایجابِ ایمان کرده و باعث ِ پایداری ایمان ِ اولیه می گردد ولی خودِ ایمان داشتن به مرد ِ حق یا راه حقیقت یا دینی صحیح و نگه داشتن آنهم ، نیاز به مقداری کوشش و حرکت در جهت مبارزه با شک و تردید و دزدهای ایمان و تمسخر اطرافیان و … دارد و صرفاً خودِ تلاش و تلقین و مطالعه در جهت ِ حفظ ایمان (در مرحله ایی که هنوز به مرحله ی عمل هم نرسیده است)، برحسب گفتار۱۰۱ در بالا،بنظر حقیر قدم مهمی بحساب آمده و ،ایجادِ استحقاق برای کمک شدن در دنیا و آخرت را می نماید.
در پاسخ کامنت ۷۵ گرامی ، اقوام بنده هم همچون خودم ،مطمئنم که جزء فقیران معنوی محسوب میشوند و ذخیره ی معنوی بلااستفاده یا اضافه ایی فکر نمی کنم داشته باشند که بتوانند در آن عالم به بنده کمکی نمایند ،همینجا هم با اینحال که بسیار بعضاً بیش از نیاز مادیمان داریم به سختی، قدری از ظرفیتهای بلااستفاده مان را به محتاجین اختصاص می دهیم یا عموما برای دیگران قدمی برداشته می شود ،چه برسد به ذخایر اندک اخرویمان که به سختی بدست آمده اند و بشدت هم در آنجا به آنها نیاز داریم و بسیار هم با توجه به اعمالمان کم و محدود هستند و سعادت یا شقاوت ابدیمان هم ، به این ذخایر ناچیزمان وابسته است. پس انتظار داشتن از دیگران در این زمینه،همانطور که خود می دانید ، خیلی واقع بینانه بنظر نمی رسد.
درمورد سوال رهای عزیز،اینکه جناب پروفسور الهی فرموده اند :”…خود را با این حرف قانع نکنید که “خوب تا زمانی که ایمان دارم ، کافی است” …هیچ مرد خدایی نمی تواند چیزی به کسی بدهد ، مگر اینکه شخص لیاقت آن را کسب کرده باشد…”بنظر حقیر نباید این برداشت را داشت که بنابراین مرد خدایی که به آن ایمان داریم نمی توانند برایمان کاری انجام دهند ،همه چیز فقط به توانِ ناچیز خودمان بر میگردد ، و توکل و نقش کمک خواستن از او را فراموش کنیم ،زیرا وقتی از او کمک میخواهیم ، این استحقاق را پیدا میکنیم که او توان ِ انجام آن کفّ نفس را تا حدودی بما بدهند ، بنظرم بیشتر منظور شاید این بوده است که خودمان را به دلیل مهربانی او ،به ورطه ی تنبلی و اهمالکاری در عمل کردن نکشانیم زیرا تا وقتی که ما به او ایمان داریم همین ایمان بنظر می آید «تا حدودی» ایجاد ِ استحقاق مینماید ، زیرا در گفتار ۱۴۰۶ از آثار ج۱چ۵ فرموده اند :”مرحوم میرزا “س” تازه فوت شده بود ، او را در عالم معنا دیدم که توی آلاچیقی در باغی گذاشته اند و تحت نظر است . وقتی مرا دید ، گفت :«به واسطه ی ایمانی »که به حق داشتم مجازات و غضبم نکردند ،فقط در اینجا حبسم کردند ، زیرا در املاکی که می فروختم همیشه موشی توی قباله می کشتم که راه دبه برای خودم بگذارم”.
همچنین از این جمله جناب پروفسور الهی نباید به ورطه ی عمل زدگی و غرور و فراموشیِ استغاثه و کمک خواستن از خداوند و امید بستن، صرفاً به عمل وتوان ِ ناچیز خود بیفتیم ،در گفتار ۱۶۶۲ آثار ج۱چ۵ فرموده اند :”به آنانی که در کشتی نشستند -که کشتی شان شکست دل بر تو بستند . یعنی همیشه با خدا مثل کشتی شکسته ای باشید، چاره و مدد و امیدی جز به خدا به چیز دیگری نداشته باشید ،نه فامیل ، نه ثروت ، نه به دوست و آشنا،«« نه به قدرت خود »» و در هر کاری چاره ی منحصر به فرد را خداوند بدانید . وای به حال آنان که غیر از این اند. شرک و کفری بالاتر از این نیست که انسان امید به کس یا چیزی غیر از خدا ببندد…”البته در گفتار۲۱۹ نیز فرموده اند :”…وز توکل زانوی اشتر ببند انسان باید به خدا توکل داشته باشد ولی تا آنجا که قدرت و اختیار ظاهری دارد می باید…” ، یعنی عمل کردن در عین حال توکل و ناچیز دانستن ِ عمل و توان ِ خود و چاره منحصربفرد را او دانستن بشکل ترکیبی باهم باید باشند.
با سلام در پاسخ sh.n عزیز باید بگویم وقتی ایمانم به او و توانایی و قدرتش و مهربانی و لطفش و اینکه همه چیز در دستان پرقدرت و مهربان اوست کم می شود ترس و یاس و شک و… نگرانی با قدرت بیشتری در مشکلات زندگی به من حمله میکند ،مشکلات در زندگی همه هست ولی با قدرت ایمان او ،میتوانیم کمتر در اثر این بادها بلرزیم.متاسفانه شخصا صفات ترس و بی توکلی که از کم ایمانی ام ناشی می شوند خیلی اذیتم مینمایند. در گفتار ۸۲ فرموده اند :”… دو نعمت است که در نزد مردم قدرشان معلوم نیست در حالی که بالاتر از آن دو وجود ندارد ،صحت و امان ،…امان ،یعنی امنیت خاطر .تا ایمان نباشد امان هم نیست.”
رها جان
طبق اصل زندگی های متوالی ما هزار بار روی کره خاکی آمد و رفت داشته ایم بنابراین ۱۰۰۰پدر و مادرو خواهر و برادر داشته ایم.
پس این دلبستگیها در آنجا نیست.
در آنجا نه ما برای آنها مهم هستیم نه آنها برای ما
ضمنا هر کسی هر چیزی دارد کم است و تشنه بیشتر داشتن و بیشتر دانستن خواهد بود.
با سلام در کامنت ۷۹ ، گفتار ۱۰۱ آمده است :”…بخصوص ایمانی که به مرحله اطمینان برسد نورعلی نور است” چگونه ایمانمان به مرحله ی اطمینان میرسد؟ با چه روشی ؟منظور از اطمینان بطور دقیق در این گفتار چیست؟متشکرم.
با سلام و عرض ادب دوست عزیز رها جان بنظر میرسد انچه که ما با خود به ان دنیا میبریم یک مقدار تجربه و احیانا اگاهی است که به درد دیگری نمیخورد چطور در اینجا اگر بخواهیم بدیگران تجربه های خود را بگوییم گوش نمیکنند در انجا هم هر کسی باید با گوشت و پوست و استخوان خود مصائب را لمس کرده باشد مثلا نمیشود دوچرخه سواری را با تئوری به دیگری یاد بدهیم یا جراحی مغز را در یک جلسه بدیگران یاد داد پس با امدن به این جهان خاکی ذره ذره وارد جریانات بسیار ظریف خودشناسی میشویم که وقتی به انجا میرویم فقط خودمان بدرد خودمان میخوریم و کسان دیگر چطور میتوانند به ما القا کنند که مثلا با سرطان چه اموخته اند یا با ولخرجی به چه روزگار سختی دچار شده اند پس نتیجه میگیریم هر کدام ما با کوله باری از تجربه و دانایی و پرورش فکر به انجا میرویم.
با سلام در مورد سوال sh.n عزیز ،یکی از عللی که باعث می شود سختی های زندگی بر من خیلی گران و سنگین بنظر آید اینست که اصل و فرع را قاطی کرده ام آخرتم که باید برایم خیلی خیلی مهم باشد و راحت شدن و راه ِ نجاتِ واقعیست را در ذهنم به حاشیه ایی رانده و دنیا و متعلقات و افتخاراتش و…برایم خیلی حیاتی و اساسی و پررنگ شده است استاد در آثار ج۱چ۵ گفتار ۸۹۰ فرموده اند :” باید فکر آن دنیا را کرد . این دنیا هر چه رنج یا خوشی باشد ، سختی یا آسایش باشد ، می گذرد و تمام می شود ، اصل کار آن دنیاست . باید ببینیم برای آن دنیا چه می بریم ، آن دنیا دائم است ، این دنیا موقت . دائم آنجاست فکر آنجا را بکنید … خدایا می شود روزی برسیم به آن کمال ، نه خستگی دارد ، نه کهنگی دارد ، نه مقررات دارد ، آن به آن آدم لذت بیشتری می برد و همیشه هم در لذت و نشاط است. حتی برای گنهکاران هم آن دنیا بهتر است ،و آن دنیا را بر این دنیا ترجیح می دهند ولو در این دنیا ، شاهی هم بکنند .”
با این گونه فکر کردن، خیلی از مسائل و مشکلاتمان در ذهنمان کوچک تر شده و اهمیت حیاتی خود را از دست میدهند و غصه ی کمتری بخاطر مسائل دنیوی خورده، شاکرتر و قانعتر و صبورتر و باگذشت تر می شویم.و بیشتر به اصل ِ علتِ آمدنمان بر زمین می پردازیم تا استحقاق یافته و در شرایط بهتری بتوانیم ادامه ی زندگی و سیرکمال نماییم.
ضمن تشکر از متیس عزیز برای زیرنویس کردن و فراهم نمودن این موقعیت که کسانیکه فرانسه نمیدانند نیز از سخنرانی های دکتر الهی استفاده نمایند بنده هم نکته ای در مورد این سخنرانی که توجهم را جلب نمود مطرح می کنم
ابتدای سخنرانی پیام مهمی است منطقی و علمی برای افرادی که با افتحار شعار قبول نداشتن مذهب سر مبدهندو معنویت وهمه مسایل معنوی را تحت تاثیر جو یخبندان معنوی کره ی زمین رد میکنند. زیرا دکتر الهی میفرماید شما میتوانید هر طور که میخواهید فکر کنید و رفتار کنیدو به هرچه میخواهید اعتقاد داشته باشید اما این اگر تا ابد روی زمین زندگی میکردیم این درست است و از آنجا که بشر به تجربه دریافته که تا ابد روی زمین زندگی نمی کند و اگر از سرطان و تصادف و غیره سلامت بگذره اونقدر ناتوان میشه که خودش روزی هزار با آرزوی مرگ میکنه و از اینجاست که با حساب و کتاب روبرو میشه و تحت علیت دنیای دیگر در میدان اداراکش که در زمین کاری برای توسعه ی آن نکرده گرفتارمیشود و جالب اینست که طبق همین علیت که در زمین به آن وقعی ننهاده است از کسی هم نمی تونه چیزی بگیره و خواروزار باید بگردد و حسرت بخورد. البته من چون این ویدئو را در میان کسانی که همه مذهب را رد میکردند دیدم بیشتر به این نکته توجه کردم ولی نکته بعدش هم شامل حال خودم میشود که ایمانم را در حد انگیزه نگه داشته و چون عملم ضعیف است ممکن است شرایط فوق شامل حالم شود زیرا فقط به صرف ایمان نمی توان از موقعیت برزخ خود مطمئن بود پس از «او» تقاضامیکنیم همانطور که نوفیق ایمان بهمان اعطا شده توفیق عمل هم بدهد و در مبارزه با نفس کمک کند زیرا او بخشنده است و بدون کمکش هیچی بدست نمی آورم و در آنصورت حسرتم بسیار بیشتر از افراد مذکور است که ایمان ندارند یا حداقل ادعای بی ایمانی می کنند
رهای عزیز. فکر میکنم علتش همان قانون علیت است. مثل همین است که اگر در برزخ دو فرشته بیایند ما را ببرند به طبقات بالاتر ولمان کنند برمیگردیم در سطحی که استحقاق و ادراکش را داریم ولو مادر یا پدر یا همسرمان در همان سطح بالا باشند. از اقوام و دوستان بالاترء مرد حق است. ظاهرا حتی مرد حق هم نمیتواند از این قانون تخطی کند. مثل اینکه پدر من مدیر مدرسه یا از آن بالاتر رپیس آموزش پرورش یا اصلا وزیر باشد. آیا میتواند من را از کلاس پنجم دبستان به سال اول دانشگاه بفرستد؟ تازه بر فرض محال هم که بفرستد آیا من میتوانم در دانشگاه درس بخوانم؟ پس باید کلاسهای میان راه را گذراند تا حقیقتا به آن سطح رسید. پناه بر خدا. عحب حقیقت بزرگی. انشاءا.. همه بتوانیم استحقاق و دراکه کسب کنیم.
با سلام
در پاسخ به کامنت ۷۵ رها عزیز
آیا در این دنیا مگر میتوانیم چیزی از دانش مادی که کسب کرده ایم به کسی ببخشیم وآن شخص را نیزدانشمند کنیم؟ حتی در این دنیا هم هرکس هر میزان زحمتی که برای کسب دانش مادی کشیده توانسته علمی را به دست بیاوردپس طبعاٌ این علت ومعلول در آن دنیا هم صدق میکند.
البته بخشش دانش با آموختن آن به دیگری در این دنیا اشتباه نشود اگر ما میتوانیم دانشمان را به دیگری بیاموزیم وشخص دیگری نیز آن را یاد بگیردمسلماٌ تلاش شخص مقابل برای یادگیری مهم است پس نه در این دنیا ونه در آن دنیا هیچ چیزی مفت به دست نمی آید
به فرض محال اگر کسی هم بتواند در آن دنیا چیزی به ما بدهد مانند مدرک لیسانسی است که در این دنیا به یک بی سواد بدهند آیا کار ایی دارد؟
آنچه که در آن دنیا به کار ما می آید آگاهی است آگاهی هم همان علم معنوی است وداشتن علم هم آموختنی وکسب کردنی است نه بخشیدنی.آیا یک پدر پزشک میتواند علمش را به فرزند دیپلمه اش ببخشد هرچند که بسیار فرزندش را دوست بدارد؟
مرسی
در جواب سوال د عزیز ،اطمینان دو حالت عام و خاص دارد، در مورد اطمینان عام؛اطمینان به چه چیزهایی مد نظر است ؟ ۱- اطمینان به وجود دنیایی دیگر : گفتار۱۱ آثارج۱چ۵:”…«وقتی اطمینان حاصل کردیم که دنیای دیگری هست» ، آن وقت باید کوشش کنیم راه کمال را طی کنیم و خدا را بشناسیم…” ، گفتار۱۷:”هر کس از روی ایمان و اطمینان این سه کلمه را بفهمد برایش کافی است :«۱-خدایی هست ،۲-بقای روح هست،۳-دنیایی دیگر و حساب و کتابی غیر از آنچه در این دنیا می بینیم هست».”/تعریف ایمان و اطمینان : گفتار۹۹ :”ایمان یعنی گرویدن و معتقد شدن به کسی یا موضوعی از روی حسن نیت . اطمینان ،یعنی درک عین واقعیت حقیقت حقیقی…”/ گفتار۹۹:”مثلا کسی که به یک دین بر حق ایمان ببندد در عین الیقین به مرحله ی اطمینان خاص می رسد،اما کسی که به دین باطل گرویده باشد هیچ گاه به مرحله ی اطمینان خاص نمی رسد ، زیرا در پس (بطن)آن دین ، حقیقتی وجود ندارد تا عین الیقینی روی دهد و ایمانش را به مرحله ی اطمینان برساند”/مراحل اطمینان و یقین .
میم۴۳ – تمثیل زیبایی بکار بردید. متشکر
با سلام.من میخواستم متوجه شوم که چرا دکتر الهی در اینجا از یکتا میگویند که هیچگاه دو تا نمیشود.(هیچ مرد خدایی نمیتواند چیزی به کسی بدهد،مگر اینکه شخص لیاقت آن را کسب کرده باشد زیرا این کار سر پیچی از قانون الهی خواهد بود و هیچ مصدریت معنوی نمیتواند از ارزشهای الهی سرپیچی کند.”یک تا”همیشه “یک تا”بوده است.هیچگاه دو تا نخواهد بود،با شناختی که دارم،هر چند محدود است،میدانم که او همیشه قانون علیت را در نظر میگیرد.)
لطفا اگر میدانید کمکم کنید.
دوستان عزیز من میخواهم بدانم از ایمانم چه استفاده ای میتوانم کنم؟
اگر ایمان جزو نقاط قوت من باشد و عملم ضعیف باشد چگونه میتوانم ایمان و عشقم را در جهت مثبت سوق دهم؟
با سلام ،در مورد سوال B عزیز ،فکر میکنم منظور اینست که خداوند مهربان بواسطه ی عدالتشان همیشه با همگان به یک گونه “تا” (رفتار) میکنند.البته استثناهایی بشدت نادر در دنیای فیزیکی و متافیزیکی و همیشه و در هر امری ،بندرت وجود داشته است ؛ در گفتار ۶۰۸ از کتاب آثارالحق جلد ۲ فرموده اند :”هیچکس را به اندازه ی مرحوم سید “ن” دوست ندارم .با اینکه پرهیزکار هم نبود با وجود این از همه حتی از اولادانم بیشتر دوستش دارم و برای «اولین بار» در باطن پارتی بازی کردم و کارهایش را روبراه نمودم”.
در مورد علتِ وجودِ استثناء استاد در گفتارهای ۴۰۶و ۴۰۷ از آثارالحق۱چ۵ توضیح فرموده اند :”درتمام قواعدِ کلی ،چه ظاهری و چه باطنی همیشه مستثنیاتی وجود دارد.حتی خود خدا هم در بعضی اوقات برخلاف مقررات خودش استثنائاتی قائل می شود و یک باره کسی را به عرش اعلا می برد.”
“برای هر چیزی در طبیعت قواعدی است ،اما در بعضی اوقات بعضی چیزهاست که بر خلاف طبیعت است ؛ این خود نشان می دهد که یک گرداننده ای برای طبیعت هست و او مافوق همه چیز است.”
البته عقلاً ؛هرگز استثناء، قاعده کلی نمی شود.
با سلام می خواستم بدین وسیله تشکری از سایت متیس بلاگ گرامی داشته باشم چون سمینار جناب دکتر الهی را در قطعه ایی کوچک ارائه کردید اینگونه بهتر می توانیم بر روی تک تک جملات آن فکر کرده و توسط دوستان بسط داده و حلاجی و فهم نماییم با تشکر .
به نظر من منظورشان این است که یکتا شریک ندارد و هر چه انجام میشود زیر نظر و تایید او انجام میشود. یعنی اینکه هیچ مصدریت معنوی دیگر بدون مجوز از ایشان, کاری را انجام نمی دهند. از گفتارهای آثار الحق به خاطر دارم که شفاعت هم بدون اذن نمیشود. پس اگر بزرگی هم شفاعت ما را بکنند از قبل اجازه و اذن شفاعت برای ما؛ توسط یکتا صادر شده است. در واقع در فکرمان باید موحد واقعی باشیم و فقط یکی را ببینیم.
در مورد سوال B
(من میخواستم متوجه شوم که چرا دکتر الهی در اینجا از یکتا میگویند که هیچگاه دو تا نمیشود.)
این نکته از معرفت الروح به ذهنم رسید. شاید جواب سوالتان را بدهد.
معرفت الروح ص ۱۹ اثبات صانع تعالی.
«همچنین اول و آخری نباید برای او فرض شود تا تصور تقدم و تأخری به ذهن آید، و شریک و همتا نباید بر او قرار داد تا سبب شرک و دوئیت و تضاد و تناقض در تعلق اراده به ادارۀ امور انتظامات کائنات گردد.»
سلامی مجدد
m عزیزلازم به ذکر است توجه شما را به پارگراف آخر کنفرانس معطوف کنم.بسیار جامع وکامل و شفاف فرموده اند..
هیچ مرد خدایی نمیتواند چیزی به کسی بدهد،مگر اینکه شخص لیاقت آن را کسب کرده باشد زیرا این کار سر پیچی از قانون الهی خواهد بود و هیچ مصدریت معنوی نمیتواند از ارزشهای الهی سرپیچی کند.”یک تا”همیشه “یک تا”بوده است.هیچگاه دو تا نخواهد بود،با شناختی که دارم،هر چند محدود است،میدانم که او همیشه قانون علیت را در نظر میگیرد.او بسیار بخشنده است،این را قبول دارم.اگر قدمی به جلو بر دارید،مثلا از خود گذشتگی کوچکی کنید او مقدار زیادی در ازای آن به شما میدهد.اما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.
سلام
الف ح دوست عزیز
تنها چیزی که برای ما حساب می شود حاصل اراده ایست که صرف عمل به ایمانمان می کنیم
با سپاس
با سلام از تمامی دوستان عزیزم در جهت راهنمایی سئوالم سپاسگزارم
دوست عزیز الف .ح با سلام به همه دوستان
هر چه فکر کردم راجع به سئوال شما فقط به انجام عقل سلیم رسیدم امیدوارم با مرور آن درس کمک شوید .
سلام خدمت همهٔ شما دوستان.
تشکر میکنم از جوابهای شما.من جواب سؤالم را گرفتم.با تشکر
در جواب د (کامنت ۸۴)و الف ح(کامنت ۹۳): ص۴۴ کتاب طب روح: ایمان احساسی است که از نور الهی ناشی می شود و گیرنده آن سوپر اید است در وجود. بنابراین می شود ایمان داشت بدون آنکه از یک عقل اعلای رشد یافته برخوردار بود. ص۵۶ همان کتاب: اگر نیت مافوق علی باشد[قصد قطعی برای انجام عملی صرفا برای رضای خدا] نور الهی که دربرگیرنده هدایت، ایمان، انرژی مافوق علی و … است را جلب می کند. نور الهی … از طریق گرمای ایمان انگیزه لازم برای عمل به اخلاق اصیل را ایجاد می کند. ص۲۳۹ کتاب راه کمال: اگر سوپراید سالم بماند و ایگو آن را به درستی اداره کند، در حوزه خودآگاه هود را به صورت ایمان و عشق به خدا، نوع دوستی و غیره می نمایاند و منبع انرژی با ماهیت ملکوتی است که برای مبارزه با نفس اماره ضروری است. ص۲۴۰ همان کتاب: سپس ایگو که با انرژی مثبت سوپر اید به حرکت درآمده باید تلاش کند تا با کمک عقل و اراده برتر خود و همیاری سوپر ایگو انگیزش ها و امیال حیوانی اید (نفس) را مهار کند. ص۲۴۲ همان کتاب: به تدریج که ایگو بر اثر رشد عقل رحمانی و افزایش نیروی اراده موفق به مهار کردن انگیزش های نفس اماره می شود ضمیر ناخودآگاه مان شفاف تر می شود و خود را بهتر می شناسیم…از آن به بعد حس ویژه حقیقت بین روح ملکوتی که تنها از آن طریق می توان خدا را شناخت در شخص از قوه به فعل می رسد ، فعال می شود و مراتب بالاتری از شناختن خدا صورت می گیرد تا به طور کامل محقق گردد.
استنباط خودم رو از جملات بالا به صورت یک مثال توضیح می دم: ایمان مثل بنزینی است که در باک ماشین خود دارید، می تونید با انرژی این بنزین ماشین رو به حرکت بندازید یا اینکه ماشین در جا روشن باشد و این انرژی هدر برود. اگر ماشین رو به حرکت بیاندازید و از این انرژی استفاده کنید تازه اول کار است و باید بسیار مراقب پیچ و خم جاده و خطرات آن باشید. وقتی به جایی رسیدید که مقصد را از دور دیدید(حس ویژه حقیقت بین روح ملکوتی از قوه به فعل رسید) کم کم از وجود مقصد اطمینان حاصل می کنید و نهایتا آن را به عینه می بینید(مرحله اطمینان). در این راه نعمت هدایت تا اندازه ای مثل GPS عمل می کند با تکیه بر آن می تونید راه میان بری بروید در حالی که از پیچ و خم جاده هم تا حدودی از قبل آگاهید ولی در نهایت این خود شمایید که مسئولیت رانندگی را به عهده دارید .
از همه دوستان عزیزی که منو راهنمایی کردید ممنونم .امیدوارم بتونم بفهمم درک کنم وعمل کنم.باز هم ممنون
الف. ح گرامی شخصا نه ایمان درستی دارم و نه عشق و خلوصی، بهمین خاطر باید از نقطه ایی قبل تر از شما کار را شروع کنم یعنی برای حفظ ایمانم از شر دزدان باطنی و نفسم هر روز باید مبارزه نمایم فکر میکنم نقطه ی مشترک همه ما مبارزه است هر کس و با هر شرایطی که دارد، اگر مبارزه بیشتری با نفسش داشته باشد از نظر معنوی پیروزتر است.
با توجه به تعاریف مختلفی که از ایمان در بخش نظرات آمده حیفم آمد این تعریف را از کتاب مبانی معنویت فطری صفحۀ ۱۷۰ نیاورم:
“ایمان است که مانند سد محکمی در مقابل مهاجمین درونی و بیرونی مقاومت می کند.ایمان، برنامه ریز کد ژنتیک مولکول های معنوی است که از نیات واعمال مثبت ما تشکیل شده اند و آنتی بادی معنوی تولید می کنند.ایمان ،گیرندۀانرژی مثبت مورد نیاز روح است و غیره.”
با تشکر بسیار از دوستانی که پاسخم را دادند ممنونم اقناع کننده بود.
باتشکر از کامنتهای دوستان عزیز ،در مورد سوال الف.ح گرامی، در کتب، درباره اهمیت ایمان، سخنان بسیار فرموده شده از جمله، گفتار ۱۰۱ از آثارج۱چ۵ :”…توصیه ام این است :اگر ایمان را کامل کنید ،همه چیز برایتان درست می شود” .بنظرم ایمان و اعتقاد هر چقدر صحیحتر و قویتر ومنطبقتر با نظرات ِ مردان خدا باشد پیشبرنده تر و مفیدتر است و هرچقدر نادرستتر و کاذبتر و سست تر باشد مخربتر و بیفایده تر است مثلا کسی که ایمان دارد که خدا و آخرتی و… وجود ندارد، بر حسب اعتقاداتش روش زندگی اش را انتخاب مینماید ومانند مثال سمینار، کسی هم که معتقد است صرفا ایمان داشتن به حقانیت مردِ خدا، دنیا و آخرت او را بدونِ نیاز به فعالیت و مبارزه ایی ،تامین می نماید ایمان و اعتقادِ ناقصش، او را به بی قیدی و بی عملی خواهد کشاند…انجام هر عملی مستلزمِ داشتنِ انگیزه است و زمینه و دلیلِ شکل گیری عملهایمان، عقایدیست که درست یا غلط ،قلبا به درستیِ آنها ایمان و یقین داریم.اگر اندیشه های مشی استاد را درست فهمیده و به درستی ِ تک تک جملاتشان با تمام وجودمان ایمان داشته باشیم ،دلیل و انگیزه و پیش زمینه ی صحیحتر و قویتری برای اعمالمان تدارک دیده و بیشتر مستعد و مترصد و انگیزه مند برای انجام اعمال ِ نیک و بسطِ ادراکمان ،علی رغم تمام مشکلات موجود در زندگی مان می شویم ،چنانکه در صفحه ۱۴۵ راه کمال میفرمایند :”اخلاقیات بدون خدا مثل درخت کم ریشه است که با اولین وزش قوی باد بر زمین می افتد”.ایمان خود بخود در عمل کردن هایمان اثر خود را نشان می دهد کسی که معتقد است باید برای ساختن آخرتش و برای رضای خدا اعمال نیکی انجام دهد و گرنه در آخرت، خودش دچار مشکل خواهد شد، قطعاً اعمال بهتر و معنوی تری از او صادر خواهد شد.و او بیشتر بدنبال بهتر کردن ِ خویش حرکت خواهد نمود.پس بنظرم مشکل در آن چیزهاییست که قلباً به آنها اعتقاد داریم ،و البته بسیار مهم است که با تلاش و مبارزه ،سعی در عملی کردن اعتقاداتمان هم، که محک و نشانه ی داشتن ِ یک ایمان ِ صادقانه است،و مبارزه ی عملی با نفس اماره است نیز بنماییم.
با سلام جوابها را مطالعه می کردم که به پاسخ ۱۵ رسیدم گفته است:”متن می گوید که شخص باید لیاقت داشته باشد تا خدا به او چیزی بدهد. مگر خدا تاجر است؟ فرق خدا با ما این است که او میدهد بدون انتظار پاداش یا داشتن لیاقت. تاکنون در همۀ ادیان این طور گفته اند”!!!
تا جاییکه بنده مشاهده کرده ام در اغلب جاهای قرآن واژه ” الذین امنوا” بهمراه “و عملوا الصالحات”آمده است مثلا در سوره لقمان آیه ۲۲: و من یسلم وجهه الی الله و هو محسن فقد استمسک بالعروه الوثقی
که معنی اش چنین است “کسی که روی خود را تسلیم خدا کند(ایمان به خدا داشته باشد) در حالی که نیکوکار باشد، به تکیه گاه (دستگیره) محکمی چنگ زده است”.
با تشکر از همه راهنمایی ها
م.ت عزیز
اینکه گفتم ایمانم جزء نقاط قوتم است منظورم پیدا کردن ریسمان الهی است و شناختن مسیر درست, وگرنه اگر ایمان محکمی داشتم یقینا عمل هم پشت سرش می آمد.
ولی آنچیزی که از صحبت دوستان دریافتم این بود که نباید دلخوش به این ایمان بود که ممکن است به قول قشنگ k1 هیچ چیز مثبتی بدست نیاورم(وبنزینم در جا بسوزد) و چه بسا اگر به خوبی هدایتش نکنم از مقصد دور هم بشوم.
سپاس و تشکر از این همه اطمینان و یقین که آقای پروفسور الهی در این سخنرانی به ما میدهند. بخصوص آنجاکه :«او بسیار بخشنده است،این را قبول دارم.اگر قدمی به جلو بر دارید،مثلا از خود گذشتگی کوچکی کنید او مقدار زیادی در ازای آن به شما میدهد.اما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.»
و این جمله آخر دارای عمق و ژرفای بسیاری است. بدین مفهوم :” فرض کنیم که ما در یک اتوبان در حرکت هستیم! و داریم به زعم خود به جلو میرویم اما با توجه به اینکه خروجی درستی را انتخاب نکرده ایم ؛ احتمالا به جایی نمیرسیم!” پس جلو رفتن بنظرم به معنی به سمت هدف رفتن است یعنی رسیدن به منبع جاذبه مافوق علی؛ یا همان رضایت الهی یا همان توجه به مبداء.
در عمل « آن کسی که کارخیریه با نیت علی انجام میدهد این نیات علی عام المضره است بجای به جلو رفتن به عقب رفتن را انتخاب کرده است!»
و این تاییدش در ابتدای سخنرانی به وضوح آمده است :«میدانید که همه آزادند هر طور که بخواهند فکر کنند و هر طور که بخواهند رفتار کنند.و به هر چه بخواهند اعتقاد داشته باشند.اگر تا ابد روی زمین زندگی میکردیم،این برداشت صحیح بود.ولی چون فقط برای مدتی اینجا هستیم و سپس خواهیم رفت،چنانچه معلوم شود عالم دیگری وجود دارد و بعد از مرگ جسم ،زنده میمانیم وقتی به آنجا میرویم پاسخ دادن دشوار خواهد بود.حساب و کتاب را فراموش نکنید.» در واقع بنا بر علیت به علت اینکه آزادی بما داده تا هرجور میخواهیم فکر کنیم ؛ یعنی مسئولیت داریم افکار مختلف را که میآید و مطرح میشود تحقیق کنیم! والا قبلا که این آزادی نبود ؛ چنین مسئولیتی هم نبود و به همین خاطر است که ایشان میفرمایند :”اگر تا ابد روی زمین زندگی میکردیم،این برداشت صحیح بود.”
و همین است که نشان میدهد « به جلو گام برداشتن» امروزه معادل «نیت» است و این همان اصل توجه به مبداء است. اینکه ما انگیزه را به عمل درآوریم هم همین است! کسی که توجه اش به مبداء است؛ فکر و ذکرش مبداء است ، همه چیز را از منظر و دیدگاه ماوراء علی میبیند و نفعی هم اگر بخواهد نفعی ماوراء علی است! و این یعنی به عمل درآمدن.پس چه چیزی مانع از بعمل درآمدن انگیزه میشود؟” درست به این میماند که سیب روی درخت است و تا وقتی انگیزه افتادن ندارد روی درخت میماند. شکر الهی که ژرف ترین مفاهیم معنوی در دو کلمه برایمان بیان میفرمایند و شکر الهی که سره از ناسره متمایز میفرمایند.
پس کسی که میداند و در موقعیتی که باید راهی را انتخاب کند و نمیکند! در آن لحظه انتخاب است که به این خودشناسی میرسیم که آیا انگیزه ما علی بوده یا مافوق علی!!؟.
با سلام
مشکل نفسانی داشتم که سالها به اون مبارزه می کردم ولی همیشه شکست می خوردم بعضی وقت ها نا امید می شدم ولی این اواخر به خودم می گفتم که با کمک ((او )) می تونم تا این درس آمد با توجه به این درس توجه کردم که ببینم قدم کوچک چی هست که من باید بردارم ؟ وقتی دقت کردم دیدیم قدم کوچک خواستن با تضرع و زاری از درگاه ((او)) ست بعد این کار را کردم . نتیجه باور نکردنی بود شبیه یک معجزه شاید یک معجزه .
با سلام در سمینار فرموده اند :”میدانید که همه آزادند هر طور که بخواهند فکر کنند و هر طور که بخواهند رفتار کنند.و به هر چه بخواهند اعتقاد داشته باشند.اگر تا ابد روی زمین زندگی میکردیم،این برداشت صحیح بود.ولی چون فقط برای مدتی اینجا هستیم و سپس خواهیم رفت،چنانچه معلوم شود عالم دیگری وجود دارد و بعد از مرگ جسم ،زنده میمانیم وقتی به آنجا میرویم پاسخ دادن دشوار خواهد بود.حساب و کتاب را فراموش نکنید…”ولی ما متاسفانه درونا باور نکرده ایم که اگر به خوبی عمل نکنیم عذاب و زجر در عوضش خواهیم چشید اگر رنج سیرکمال را به خود ندهیم عذاب و زجر پشیمانی و عکس العمل اعمال بدمان ،که میلیونها بار دردناکتر از عمل به خوبیست در دنیا و آخرت گریبان گیرمان خواهد شد. چنانکه در معنویت یک علم است ص ۱۶۱ فرموده اند :”انسان….به طور طبیعی تمایل دارد آن چیزی را بپذیرد که با آسان طلبی فطریش سازگارتر است . به عبارت دیگر دوست ندارد بشنود که در عالم برزخ باید حساب پس داد ، یا اینکه در زمین باید زحمت کشید تا در آنجا به سعادت رسید .غرض از گفتن این بحثها گفتن آن چیزهایی نیست که دوست داریم بشنویم ، مقصود انتقال دانشی ضروری مبتنی بر تجارب واقعی است . //سوال :این فکر که خدا مارا بعد از یک محاکمه زجر بدهد به نظرم بچگانه می رسد من خدا را اینطور تصور نمی کنم.//پاسخ: مهم نیست ما چه برداشتی داریم ، باید دید واقعیات کدامند . در این دنیا چیزی که بر انسان غلبه دارد و تا عمق روان او رسوخ کرده ، غرور و علاقه مفرط به جاذبه های دنیوی است که اگر ارضا نشوند ، دچار عذاب می شود. اما در عالم برزخ چیزی که از انسان ، از مایه روحی اش تراوش می شود ، شرافت و عشق الهی است.در آنجا وقتی دچار عذاب می شود که اعمالش این مایع را ضایع و کدر کرده باشد. اعمال منفی مانند لکه هایی روی قالب مثالی نمایان است و چیزی که بیشتر باعث رنج می شود احساس شرمندگی و پشیمانی از این اعمال است.”//شخصا در امور مادی بسیار ترسو و بدبین و محتاطم ولی در امور معنوی برعکس ،بسیار خوش بین و ساده گیر و خیالم کاملا جمع و راحت است در حالیکه ۹۹ درصد عذابهایی که الان متحمل می شوم بخاطر عدم اجرای اصول الهی و اخلاقی و انسانی در این زندگی و زندگیهای گذشته ام بوده است و بی توجهم که این عذابها در برزخ هم می تواند بشکلی درونیتر بشدت ادامه یابند.با اینحال در آخر سمینار فرموده اند :”…او بسیار بخشنده است،این را قبول دارم.اگر قدمی به جلو بر دارید،مثلا از خود گذشتگی کوچکی کنید او مقدار زیادی در ازای آن به شما میدهد.اما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.” ایکاش یقین میکردم که سختی برداشتن این قدم کوچک خیلی کمتر از سختی تبعات برنداشتن این قدم های کوچک است.ترس از نتایج اعمال بدمان و امید به کرم و پاداش او در مقابل اعمال نیکمان حقیقتیست که میتواند انگیزه بخش و محرک تلاش باشد و اینکه از ماست که بر ماست.
حقیقتی وجود دارد به عنوان عذاب، که متاسفانه نادیده گرفتن آن، آنرا رفع یا دفع نمی کند ، مانند هر واقعیت تلخ دیگری ،شیوه ی برخورد با آن و حداقل کردنش ،بنظرم بسیار برای کمتر درد کشیدنمان ، حیاتی است. گرایش زیادی در بین ما وجود دارد که حقیقت ِعذاب الهی را که دلیلش اعمال بد خود مانست را نادیده گرفته و فراموش و حتی انکار نماییم چنانکه اینگونه سخنان را مخصوص معنویت سنتی قدیمی وشریعت می پنداریم و کمتر به مقوله ی ناخوشایند ِتبعات و نتایج سخت اعمال بدمان ، پرداخته میشود زیرا مسئله ایی خوشایند برای عموم نیست. واقعیت اینست که متاسفانه نادیده گرفتن ِ حقیقت ِ ناخوشایند ، کمکی به مدیریت و رفع آن نمی کند ،ترس در این مواقع شاید پارامتر خوبیست که ما را از انجام اعمالی که به زجر کشیدن هایمان در دنیا وآخرت دامن می زند دورمان نگه دارد.و اولیا خدا در طول تاریخ همیشه یکی از کارهایشان انذار (هشدار دادن) بوده است.و نادیده انگاران و ناباوران هم همیشه بقدمت ِ تاریخ وجود داشته اند در گفتار ۱۴۰ فرموده اند :”…سعادتمند کسی است که امید و خوف را از خود دور نکند…”.گفتار ۱۴۱:”مرد حق باید ترس از خدا داشته باشد که این خود سرمایه ی بزرگی است . تا ترس از خدا نباشد انسی نمی آید وقتی انسی نباشد کمال نمی آید . این ترس از خدا باید برای نفع اخروی باشد نه نفع دنیوی . مقدمه ی سیر و سلوک ترس از خداست، بعدا انس می گیرد و از انس به کمال می رسد…ترس به جای خود صحیح است و امید هم به جای خود صحیح است .ترس برای این است که انسان مغرور نشود ، امید برای این است که مایوس نشود، چون یاس از کرم حق یک نوع گناه است …وای به حال کسی که ترس از خدا نداشته باشد.”. گفتار ۸۵۱:”حاضرم ده هزار سال با مار و عقرب سر کنم و در آتش جهنم بسوزم ، اما یک لحظه آن عذاب روحی را که من سراغ دارم نبینم . پیغمبر (ص) نمی توانست این چیزها را برای مردم آن زمان بگوید ، زیرا نمی فهمیدند . توبیخ و ملامتی که در عالم معنا به آن روح لطیف بشود ، به مراتب شدیدتر از زجر جسمی است.” .البته خداوند بسیار کریمست ولی همه چیز به دست خودمانست.
if عزیز کلاً از مفهوم “عذاب ” فرار میکنیم شاید از اینکه اینقدر کوچکیم که بخاطر بدیهایمان تنبیه مان میکنند شرممان می آید یا از اینکه در موضع ضعف قرار گیریم ناراحتیم ،شخصا بسیاری از افکار و کارهای ناپسند را از ترس همین عذاب و مجازات انجام نمی دهم شاید اگر آنقدر پاک باشیم که بتوانیم فقط برای رضای خداوند خوب باشیم شاید نیازی به توجه به این حقیقت و ترس از آن نداشتیم،ولی شخصا اینگونه نیستم و برای داشتن ِ ضمانت اجرایی برای معنویت ،این حقیقت را با خود هر روز باید مرور نمایم .
در گفتار ۸۴۱ می فرمایند:”اعمال و افعالی که اشخاص مرتکب می شوند ، اعم از نیک یا بد ، در عالم معنا تجسم پیدا می کند و ثابت می گردد ، عمل بد گاهی به صورت آتش است که به جان و درونش می ریزد و او را می سوزاند تا آنجا که پاک شود ، نمی میرد هم ، بلکه از این عذاب راحت شود.عذاب به تناسب عمل شدت و ضعف دارد . در جهنم ، آتش ، مار ، عقرب و غیره ، همان تجسم اعمال خود شخص است که به آن صورت ها یا صورت های دیگر متناسب با نوع عمل برایش تجسم می یابد . مثلا کسانی که به دیگران دروغ گفته اند ، افترا بسته اند ، مردم را مسخره کرده اند و رنجانده اند ، در عالم ارواح مورد تمسخر و تحقیر ارواح قرار می گیرند و به قسمی که روزی صد بار می میرند و زنده می شوند.”.امان از عذاب …
این ترس از عذاب باعث می شود که از حالت کرختی و شلی در سیرکمالمان خارج شده و با توان بیشتری حرکت کنیم چنانکه در پاورقی صفحه ی ۵۳۷ از آثار الحق جلد۱ چاپ پنجم توضیح فرموده اند :
“درویش سابقا به کسی گفته می شد که از هر حیث ، به ویژه از حیث صفات اخلاقی از قبیل استغنای طبع ، شجاعت ، همیت ، جوانمردی و غیره سرآمد باشد . بعدها به تدریج ، لفظ درویش به معنای اصلی اش کم تر مصرف شد و غالبا افراد بی انگیزه و غیرمسئول را هم درویش می گفتند. حاج نعمت الله ، پدر استاد، سنت قدیم را تجدید نمود و کسانی را که تحت تعالیم سلوکی اش قرار می گرفتند لقب درویش داد . آن ها که به درویش حاجی معروف شدند ، می بایست از نظر دین و اخلاق و به ویژه از لحاظ استغنای طبع و جدیت سرآمد باشند.”
بنظرم بدون فشار و عذاب در دنیای واقعی ،جدیت در افراد کمتر شکل میگیرد. یعنی اغلب افراد باید درک کنند که اعمال بدشان ، قطعاً تبعاتی رنج آور برایشان خواهد داشت تا به خود زحمت تغییر کردن را بدهند ،چنانست که می بینیم این سمینار هم ،با اینحال که بسیار با محبت و خیر خواهانه بیان می شود ،ولی text و موضوعش بسیار جدیست ،و بطور خلاصه توضیح این اصل ِ کلیست که در عالم مادی و معنوی ، بدون ِ کار،متاسفانه چیزی به کسی نمی دهند. اصل ساده و بدیهی ایی که به انحای مختلف،نفسمان می خواهد ، آنرا از یاد ببریم و از باور عملی به آن ناخودآگاه گریزانیم ، .
با سلام مفهوم شانیت روح چیست و فرق حفظ شانیت روح با غرور که ناپسنداست چیست؟ ممنون می شوم اگر این مسئله را برای من کمی توضیح دهید.
بإسلام و تشکر فراوان إز پرو فسور الهى . از خدا مهر بان کمک می خواهم تا بفهمم ان قدم کو چک چه است . و چون نمی دانم به همه چیز فکر می کنم و توجه ام زیاد می شود به عبادت و خدمت , دل بد ست أودن , وووووو . گو ش کردن به درسهای أیشان و فکر کردن روی صحبتهای ایشان یک در یچه فکری عمیقی در من بوجود می أورد که بی حر کت نمی توأنم بما نم مرسی إز أیشان و متیس بلاگ
دوست عزیز ۷۱ تا آنجایی که خودم متوجه شدم جواب شما را میدهم.
شناختن شانیت روح فکر کنم که رابطهٔ مستقیم به شناخت خالق روح دارد.یعنی وقتی انسان از ظواهر خود میگذرد و متوجه میشود که روحی دارد پس جستجو میکند و متوجه میشود این روح خالقی دارد و به منبعی وصل است که از آنجا آماده و نیرو میگیرد پس به شناخت خالق میپردازد و متوجه میشود اگر شانیتی هم هست از اوست.اگر در من صفت خوبی هست از اوست.هر چه دارم از اوست. پس متوجه میشوم این امانت ارزشمند که در من ودیعه گذشته شده بسیار ارزشمند است.و نمی توانم در مقابل رشد دادنش کوتاه بیایم.باید با مبارزه با نفس(با کمک خواستن از “او” )تقویتش کنم و شاننیتش را که سزاوار وصل شدن به خودش است حفظ کنم.
حالا برای حفظ شانیت روحم سزاوار است از غرور پرهیز کنم.با خودپسندی مبارزه کنم.بدانم اگر هر چیز خوبی هم که در من است او به من داده و میتواند هر لحظه از من پس بگیرد.خوب حالا چرا انسان مغرور میشود.
چون انسان نقاط مثبت خودش را به دست میگیرد و آنها را در تصوراتش چندین برابر میکند،حالا نقطههای منفی دیگران را (البته به نظر خودش بد)هم میگیرد و چندین برابر میکند .و اینجا نفس وارد مقایسه میشود و میگوید چقدر تو برتر هستی.چقدر تو عالمی.تو واقعا برتر هستی.
اینجاست که من مغرور میشوم.و به خودم میبالم.در صورتی که اگر خودشناسی درست کنم متوجه میشوم مگر این روح از خدا نیست ،مگر شأنیت و احترام از خدا نیست،مگر اگر کسی به من احترام میگذرد به خاطره صفتی نیست که از او میاید پس غرور چه جایی دارد.اگر انسان واقعا میخواهد روی خودش کار کند و از جنس خدا شود پس باید از غرور دوری کند و بداند اگر احترامی هست برای اوست.اگر شانیتی هست از اوست.
حالا در شانیتم هم هست که مثلا به هر مهمانی وارد نشوم،هر کاری نکنم و مواظب باشم با حفظ شخصیت درست رفتار کنم ،حرف بزنم و ظاهر و باطنم را یکی کنم در جهت از جنس او شدن.(مثلا اگر شما دقت کنید یک سرهنگ وقتی لباس سرهنگی به تن میکند دیگر نمیتواند در خیابان رفتارهای جلف از خودش نشان دهم ،آن لباس به او شانیتی میدهد که باید درخورش رفتار کند.)
i عزیز ممنونم پاسخ شما بسیار بمن کمک کرد ممنونم.
با تشکر إز I. محترم در مورد شاخت شا نیت روح توضیح دادند به من خیلی کمک کرد و فکر و دیدم را باز کرد باز هم مرسی
امروز که بعد از چهار ماه دوباره متن این کنفرانس را می خواندم به نظرم رسید که یکی از نکته های کلیدی کلمه یکتا است.
به نام خدا
با سلام
در مورد سوال د عزیز در کامنت ۸۴ ،
در مبحث دوم کتاب “معنویت یک علم است “(نگرش علمی به معنویت ) مفاهیم ملموس و قابل درک ارایه گردیده است .
باسلام جمله حضرت شیخ جانی به یادم امد:عمر بشر کوتاه نیست ولی وقت بشر موقت است
باسلام وتشکرفراوان از پرفسور الهی به خاطر زحمات بی دریغشان.
با سلام
اینکه دوستان میگن آن قدم کوچک چیه اینکه : عدد یک را در نظر بگیرید با تعدادی صفر در سمت راست آن،حال اگر ما روی هر یک از صفر ها به طرف سمت راست حرکت کنیم بخشش حق معلوم می شود مثلا اگر روی صفر ده هستیم یک قدم برداریم می شود صد وبه همین ترتیب هر قدم ما می تواند بسیار موثر ومثمر ثمر باشد به طوریکه در قدمهای بالاتر یک قدم ما مثلا از ۱۰۰۰به۰۰۰/۱۰ وهمچنین از۰۰۰/۱۰به۰۰۰/۱۰۰قدم برداشته ایم تا به بی نهایت که حق تعالی است برسیم پس کوچکترین تلاش ما تا بی نهایت می تواند نتیجه وثمر دهد به شرطی که آن قدمهای کوچولورا ما خودمون برداریم
هیچ مرد خدایی نمیتواند چیزی به کسی بدهد
سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر…
I would just like to say simply thank you – the above is simply a wonderful , meaningful and extremely well focused lecture. – which has once again reminded me of the importance of practicing good deeds , remembering that we are answerable for what we do , say and participate in .
با چند ماه تاخیر امروز این کنفرانس را دیدم و نظرات داده شده را مطالعه کردم ممنون از آقای پرفسور الهی و متیس نکات عملی را یاداشت نمودم وبا خود قرار گذاشتم که از همین الان روی آنها عمل کنم
با تشکر میخواستم بپرسم ایا تمام کنفرانسهای دکتر بهرام الهی در این سایت هست ? و یا اینکه در صورت امکان اگر در سایتی به غیر از این کنفرانسها .کنفرانسهای دیگر آقای دکتر هست معرفی بکنید ممنون.
با سلام.
از آقای پروفسور بهرام الهی بی نهایت متشکریم که اجازه فرمودند این کنفرانسها پخش بشن.
و خواهش میکنیم که در صورت امکان تعداد ویدئوهای سخنرانی ایشون در سایت بیشتر بشن.
حقیرتر از آنم که اثری که این ویدئوها(سخنرانیهای آقای دکتر الهی) دارند رو توصیف کنم. چنان به دیدن این سخنرانیها وابسته شدیم که اگه دیدنشونو تکرار نکنیم ، دلتنگ میشیم.
ما چشم به راه ویدئوهای بعدی آقای دکتر الهی هستیم.
هر بار که کنفرانسهای دکتر الهی را گوش میدهم.بیشتر متوجه میشوم.سپاسگزارم.
خودشناسی یعنی اول شناخت عیبهایم.از طریق این ویوو.
وسپس بکاربستن صفات مثبت الهی که همچون غذایی هستند که باید خورده شود .تا در وجودم به تحلیل رود تا بمرور صفات مثبت جانشین صفات منفی گردد.با اراده وایمان وممارست شدید وبدون وقفه .
برگزیده -۱۵۲
اصل در معنویت ، داشتن توجه کامل به مبدأ است.
سرمایۀ طی سلوک ، ایمان وارادۀ توأم با کوشش است.
برگزیدۀ ۱۵۲-
طی طریق معنوی به دوچیز خلاصه میشود:توجه به مبدأ ، نیکی به خلق.
توجه به مبدأ با خودشناسی، این ویووو خدمت بخلق این ویترو؟یعنی هضم کردن نیکیها وشناختشان وسپس عمل نمودن.در اجتماع..سپاسگزارم.
باعرض ادب واحترام به عوامل دست اندر کاروبا تشکر.مطلبی که میخواستم عنوان کنم اینست که خودمان راباید درمعرض دید ان یکتا قراردهیم تااندکی فرصت دراختیار داریم با سعی وتلاش وتوکل برخدا بتوانیم رضایتش رابجااوریم من شخصا تابحال مبارزه ای نداشته ام ولی امیدوارم با یاری وپناه بردن برخدا ضعف هایم رایکی یکی ازبین ببرم.درست است تابحال فرصت ها راازدست داده ام ولی امیدوارم.
با تشکر از پروفسور الهی که با مطالب گرانبها شون یاری می فرمایند . ای کاش پرورش فکر صحیح ، درک ارزش ، و ایمان صادقانه مان را تقویت کنیم . زیرا فرصت در این دنیا کم است مگر یکتای بی همتا در آن عالم دستمان را بگیرند
سپاس بر آفریدگار یکتا که این انگیزه و شوق معنوی را به ما ارزانی فرمودند
با درود فراوان میخواستم بگویم که چقدر دلپذر است که وقتى هر از چند گاهى مجدا مرورى به سخنان آقاى دکتر الهی میکنیم ، با ارزوى عمل در زندگى روزمره همگیمان،
باتشکرازمتیس وهمراهان گرامی. نکته ای که جای تعمق دارد تاقدمی بسوی یکتا برنداریم معنای صفات زیبای خداوندرادرک نخواهیم کرد مانند:محبت .رئوفت .گذشت .سخاوت .نوعدوستی و……….هرکدام ازاین صفات راکه بخواهیم درخودمان پرورش بدهیم زمانبر است واحتیاج به مبارزه مداوم دارد واین صفات جزء واحدصفاتی پیچیده میباشد یعنی مرکب .پس تازمانیکه فرصت دارم میتوانم این واحدهارا درخودپرورش دهم فقط دراین زمان اندک .صادقاته وخالصانه خودرا به ایزد یکتا بسپارم تاروز به روز درجهت کسب این صفات ارزشمند درخود مهارت کافی رابدست آورم.انشاالله
با عرض سلام خدمت همگی:
عالم دیگری وجود دارد.ما هرگز نمیمیریم.و آنچه را که درک کرده ایم با خود میبریم و اگر در اینجا کاری برای خودمان نکنیم،در آنجا چیزی نخواهیم داشت.زیرا در آن عالم هیچ کس نمیتواند چیزی به دیگری بدهد.میتوانید درخواست کنید،ولی در آنجا کسی چیزی به شما نخواهد داد.
بیاییم در این دوران کرونایی که … خودیت وخودخواهی و،،،،،،،،،،،،،،،به نهایت خود رسیده تا انجا که از دستمان بر می اید قدمی در جهت روح خودمان وبشریت انجام دهیم (حتی کوچک ترین خدمتی ،مالی،معنوی،فکری،،،،،هر کس در حد بضاعت وتوانایی خودش ).
با سلام :
زمانی که کنفرانسهای اقای دکتر بهرام الهی را در متیس گذاشتند و شروع به دیدن کردم خیلی خوشحال بودم و سعی می کردم انها را نگاه کنم و هر چه زمان می گذشت شوق بیشتری برای دیدن ویدو های جدیدی داشتم و دلم می خواست ویدو های جدید تری را برایمان بگذارند و وقتی می دیدم بعد از اخرین ویدو ایشان چیز جدید تری نگذاشتند پیش خودم گفتم چرا ؟بعد به خودم گفتم اگر لازم بود حتما می گذاشتند ، کم کم فهمیدم در تمام اینها هر چه که لازم ما بود را گفته اند وحالا می فهمم هر چند بار که انها را نگاه کنیم با متناسب با سطح درکمان چیز تازه ای را درک می کنیم. و در کتاب پایه های سیرکمال روح انها را بطور کامل تر باز کرده اند وهمان طور که خودشان فرموده اند:
اگر قدمی به جلو بر دارید،مثلا از خود گذشتگی کوچکی کنید او مقدار زیادی در ازای آن به شما میدهد.اما این قدم کوچک را باید به جلو بردارید.
با عرض سلام :
وقتی یک کلمه یا یک جمله یایک متنی را می خوانم دیدم مراحلی برایم دارد اول انرا می شنوم بعد انرا گوش می دهم بِعد انرا می فهم بعد انرا درک می کنم ولی تا به مرحله حس در اعماق وجودم برود تا بتوانم انرا در وجودم ضبط کنم وجز اعضای وجودم شود مرحله ای بس دور و یا شاید در بعضی از روحهای پیشرفته نه خیلی دور دارد.
(عالم دیگری وجود دارد.ما هرگز نمیمیریم.و آنچه را که درک کرده ایم با خود میبریم و اگر در اینجا کاری برای خودمان نکنیم،در آنجا چیزی نخواهیم داشت.)
وقتی این جمله را بعد از بارها گوش دادن وخواندن ،دوباره این جمله را دیدم ،. (اگر در اینجا کاری برای خودمان نکنیم در انجا چیزی نخواهیم داشت ) دوباره مرا به فکر وانگیزش انداخت که ای وای هر روز که می گذرد ، نفس قوی تر می شود وبیشتر در پی امیال ان می روم گاهی که سعی می کنم با این نفس پلید ، زورگو و دغل باز ،،،،،،،،،،،،، مبارزه کنم چنآن در کمین نشته و خود را حق به جانب نشان می دهد ، که بعدا می فهمی که گول خوردی مگر خدا یاری کند واز طریقی ما را هوشیار کند که در اشتباه هستیم که تازه وقتی از دهان دیگران می شنویم اول نسبت به ان شخص گوینده جبهه می گیریم و بعد از او دلخور می شویم.
امروز که داشتم موضوع مشتق وانتگرال را می دیدم ، دوباره به یادم افتاد همین قدمهای کوچک می توانم به پیشرفت ما کمک کند.
باعرض سلام و شکراز درگاهش:
امرزرکه داشتم به این کنفرانس اقای دکتر الهی گوش می دادم حس می کردم مطالبی را که بیان میکنند با تمام حرکات دست و صورت وچشم و حرکات بدن انها را باز گو می کنند و در وجود می نشیند و هر چقدر انها را گوش دهم باز تازگی و حس انگیزه کار کردن را در ما به وجود می اورد. ای کاش روزی برسد که بتوانیم با تمام سلول های وجودمان انها درک کنیم تا بتوانیم واقعا به عمل بگذاریم.
با عرض سلام :
با تعریفهایی که از نفس کرده اند ، راههای شناخت و مبارزه ان فرموده اند کم وبیش به ان شناخت و اگاهی داریم و گاهی انرا شاید حس کرده ایم ،و هم اینکه فرموده اند :در هر قدمی که بر می داریم با ما است و از ما جدا نمی شود ، خوشبختانه تازه گی ها با توفیق از او ، انرا در بیداری و حتی در هنگام خواب هم انراحس می کنم و واقعا می بینم که در هر نفس با ماست ، حالا چند بار می توانم با ان مبارزه کنم ??????!!!!!!!!!
ولی در درجه اول شناخت ان است که قبلا واقعا انرا به این شکل نمی توانستم ببینم ، و خوشحالم که فرموده اند :که حتی اگر قدم کوچکی هم برداریم برایمان حساب می شود.
با سلام
هر چقدر بخواهم تشکر کنم زبانم قاصر است
هر چقدر سن جسمی من بیشتر میشود نگاهم به این کلمات گرانبها عمیقتر میشود
و همین معجزه ای است که در روحمان رخ میدهد
در این دنیای مادی هر کتابی یا هر آهنگی یا هر چیزی که ما را بطرف خودش بکشاند بعد از مدتی اون حالت و کشش اولیه را ندارد که هیچ. شاید هم زمانی برسد حتی حوصله دیدن یا شنیدن انرا نداشته باشیم
در این کلمات چه اثر الهی نهفته است که از روز اول و از سالهای قبل هم بیشتر به دلمان و روحمان میچسبد؟
خدای مهربان را سپاس میگویم که هدف امدنمان را در روی زمین به ما یاد اوری کرده اند ، و درک این هدف باعث میشود که کمتر زیر فشارهای زندگی کمرمان خم بشود ، چون فهمیده ایم بنابر اصل علیت هیچ پدیده یا اثری بدون علت نیست و حتما هر پدیده یا اثری علت یا علل خاص خود را دارد حتی اگر ما علت و سبب آن را درک نکنیم
و خدا را شکر پی به این قانون الهی هم برده ایم که هیچ حقی از بین نمیرود چون ضامنش خداست
و هر چه بیشتر این دو قانون الهی درک و جذب روحمان بشود. صبورتر و شکر گزارتر و فروتن تر میشویم در مقابل خدا و بنده خدا